Telegram Web Link
.

💢 اگر ما شیعه ی علی بودیم 💢


ما شیعیان معتقدیم که حکومت پس از رحلت پیامبر اکرم (ص) حق علی (ع) بوده است و حب و بغض ها و جاه طلبی ها بشریت را از نعمت تداوم اسلام اصیل محروم ساخت و شد آنچه شد.
مع الوصف علی (ع) استخوان در گلو و خار در چشم، بر بی مهری ها صبر پیشه کرد و نه تنها از ایجاد شکاف و تفرقه پرهیز نمود، بلکه به خلفا مشاوره داد و آنان را در حکمرانی کمک کرد و در پشت آنان به جماعت نماز گزارد. و حتی نقل است که به آنان دختر داد و از آنان دختر گرفت.
ما شیعیان به حق معتقدیم که مولای متقیان علی (ع) همه ی این کارها را برای جلوگیری از تفرقه و حفظ کیان اسلام و مسلمین انجام داده است.

به همین سیاق اگر ما شیعیان علی (ع) بودیم، باید از فردای پیروزی انقلاب پیمان اتحاد با عربستان سعودی می بستیم و شاه آنان را به عنوان خلیفه ی مسلمین و خادم الحرمین الشریفین در صدر می نشاندیم و خود به رفتار مولایمان علی(ع) اقتدا می کردیم و به عنوان وزیر این خلافت مشاوره می دادیم. و این نه وهن شیعه بود و نه بدعتی در امامیه. چه نه ما از اماممان علی (ع) برتریم و نه شاهان سعودی از غاصبان حق علی مغضوبتر. اگر اینان پیروان آن غاصبان هستند، آنان اصل غصب و تقابل با حق علی(ع) بوده اند.
فراموش نکنیم مقارن پیروزی انقلاب، شاهان سعودی چون ملک فیصل و ملک خالد و ملک فهد مواضعی ضد اسرائیلی داشتند و جو جهانی به نفع فلسطین و بر ضد اسرائیل بود.

بیاییم در عالم خیال تصور کنیم که اگر جمهوری اسلامی ایران شیعه ی علی بود و علی وار رفتار می کرد، حوادث چگونه رقم می خورد و جهان اسلام اینک چه حال و روزی داشت :
🔹جنگ خانمانسوز و دودمان برباد ده ۸ ساله ی ایران و عراق رخ نمی داد.
🔹شیعیان که اقلیت مسلمانان را تشکیل می دهند، در تمام کشورهای اسلامی تحت پوشش این اتحاد در کمال امنیت و احترام زندگی می کردند و مانند الان نبود که هر روز شاهد پاره پاره شدن پیکرهای کودک و زن و مردشان در نقاط مختلف باشیم.
🔹 ج.ا.ا. نه تنها در میان شیعیان جهان بلکه در میان برادران اهل سنت دیگر کشورها محبوبیتی رو به تزاید می یافت. زیرا همه این ایثار و فداکاری ج.ا.ا. را در راه اعتلای مجد و عظمت اسلام درک و آن را تحسین می کردند و رهبر آن را به عنوان شریفی از سلاله ی پاک پیامبر پدر معنوی و امام دینی خود می دانستند.
🔹گروه های نیابتی طالبان و داعش و القاعده و بوکو حرام و معادل های شیعی آنها تشکیل نمی شد و امکاناتی که صرف تجهیز آنان در جنگ های خانمان سوز فرقه ای می شود، به کار توسعه و عمران و آبادی منطقه می آمد.
🔹شیوخ عرب منطقه از ترس ایران، به دامان اسرائیل در نمی غلتیدند و اسرائیل روز به روز منزوی تر و ضعیف تر می شد.
🔹کشورهای اسلامی با تشکیل اتحادیه ای مانند اتحادیه اروپا، به یکی از بزرگترین قطب های اقتصادی تبدیل می شدند.

✳️ اینها همه گفته شد نه برای فروخفتن در توهمات و رویاها، بلکه برای درس گرفتن از گذشته و جلوگیری از ادامه ی ضرر. بیاییم در این سالگرد رستگار شدن مولایمان، با او عهد ببندیم که واقعا پیرو او باشیم و سعادت دنیا و آخرت خود و مسلمانان جهان را به پست تر از آب بینی بز نفروشیم.

@Cmorghgrom30
.
.

💢مبارزه با فساد💢


1⃣ قدرت بدون پاسخگویی فساد می آورد. برای همین کشورهایی در مبارزه با فساد موفق شده اند که اصل را بر فساد حاکمان گذاشته اند. بنابر این بهتر است همه با سوءظن به صاحبان قدرت نگاه کنند. در هر شبهه ای و شکی باید مردم بنا را به دزدی و فساد حاکمان بگذارند و اینجا "اصل برائت" صحیح نیست که می گوید : البینه علی المدعی. بلکه اینجا "اصل تهمت" جاری است که می گوید اصالتا حاکمان در مظان اتهامند مگر خود را تبرئه کنند. اینجا البینه علی الحاکم جاری است. یعنی حکومتداران باید اثبات کنند که دزد و فاسد نیستند.
پلیس جنایی همواره به افرادی که دو ویژگی داشته باشند ، ظنین است : انگیزه انجام جرم و توانایی انجام جرم. حاکمان هر دو ویژگی را دارند پس در مظان اتهامند.

2⃣ لزومی ندارد کسی از سر خیرخواهی یا وطنخواهی یا دینخواهی سنگ حاکمان را به سینه بزند و از آنها دفاع کند. الحمدلله حاکمان آنقدر تریبون و قدرت در اختیار دارند که از پس بالاترین تهمتها برمی آیند. این مردم بدبختند که دستشان به جایی بند نیست.
در کشورهای توسعه یافته، اصلی وجود دارد به نام تبعیض مثبت. به این معنا که به نفع ضعفا، اعمال تبعیض می کنند. مثلا برای استخدام اگر دو نفر باشند که در توانایی علمی و مهارتی برابر باشند ولی یکی معلولیت جسمی داشته باشد، اولویت را به او می دهند. بنا بر این اصل خدا پسندانه، در مورد مردم و حکومت هم باید به نفع مردم تبعیض وجود داشته باشد.

3⃣ اصولا "قانون" برای دفاع از حقوق مردم و بیچارگان است. و گرنه حاکمان و قلدران آنقدر امکانات در اختیار دارند که اولا کسی نمی تواند حقشان را بخورد و ثانیا اگر بالفرض حقی ازشان خورده شود، با قلدری پس می گیرند و نیازی به حمایت قانون ندارند. این مردم بیچاره هستند که در برابر صاحبان قدرت بی پناهند و لازم است قانون از آنان حمایت کند.
وقتی مردم یا بخش قابل توجهی از مردم در مورد سلامت اقتصادی ، انتخاباتی و ... حاکمیت مسأله دار شد این حاکمیت هست که باید اثبات کند پاک است و دلیل و سند بیاورد نه مردم.

4⃣ وقتی کسی قدرت حاکمان را به نقد می کشد ، باید افکار عمومی و قانون از او حمایت کنند تا حاکمان مجبور باشند شفاف عمل کنند و به انتقادات پاسخگو باشند. حال اگر در این میان کسی در جهت خلاف عمل کرد و از صاحبان قدرت حمایت کرد و به منتقد حمله کرد، بدیهی است که وی نیز به همراه حاکمان در مظان اتهام واقع می شود و از نسبت های ناگوار به خود نباید احساس توهین کند. او باید بدون پرخاشگری از خود دفاع کند و ثابت کند این دفاع او بخاطر این نیست که با حاکمان دستش در یک کاسه است بلکه از سر خیرخواهی است.

5⃣ هر چه اختیارات و قدرت حاکمی بیشتر و مطلقه تر باشد، تهمت دزدی و فساد بر او رواتر است. لذا اگر او ریگی به کفش ندارد باید بدون پرخاشگری و جوسازی، مطالبه گری را حق مردم بداند و با آرامش و مستدل از خود رفع اتهام کند. و اصولا فرایندهای حوزه های فعالیت خود را بگونه ای شفاف سازی کند که جای هیچ ابهامی حتی برای معاندینش باقی نگذارد.
هر گونه جوسازی و پرخاشگری حاکمان در برابر منتقدین، قرینه ای است بر تایید فساد و حرامخواری آن حاکم که طبعا مدافعین وی را نیز با وی شریک می سازد. این حق مردم است که چنین بدبینی به حاکمان و طرفدارانشان داشته باشند و از آن نباید تلقی به توهین کرد.

🟢 این پنج فقره نوشته شد به احترام خون خامس آل عبا که در راه مبارزه ی با فساد حکومت ریخته شد نه در مخالفت با موی پریشان بانوان


@Cmorghgrom30
.
.

💢 پیامبر عرفی 💢


یکی از منابع چهارگانه ی استنباط احکام فقهی را سنت می دانند، در کنار کتاب و عقل و اجماع. سنت را قول و فعل و تقریر(سکوت همراه با رضایت) پیامبر تعریف کرده اند. حال بیاییم تصور کنیم حضرت محمد مصطفی(ص) با همان قول و فعل و تقریر ۱۴۰۰ سال پیش در همین زمان ظاهر شود و ما را با همان قول و فعل و تقریر، به دین خود دعوت کند.
ببینیم آیا این دعوت ایشان برای ما جذابیتی دارد؟ و آیا ما بسویش جذب می شویم؟ نمونه هایی از قول و فعل و تقریر ایشان که ما با آن مواجه می شویم :

🔹 زبان او عربی است و قطعا ما زبان وی را نمی فهمیم.

🔹 لباس او برای ما و حتی برای عرب های زمان ما نامانوس و عجیب است.

🔹 عطری که ایشان به کار می برد برای ما ناخوشایند و چه بسا زننده است.

🔹 با داشتن ۹ همسر توام، قطعا نیمی از جمعیت مردم که زنان باشند، از وی کناره می گیرند.

🔹 ایشان برای تخلی به بیرون منزل و در خلوتی دور از معابر می روند و این برای نظام شهرنشینی امری نکوهیده است.

🔹 ایشان از هواپیما و قطار و خودرو و موتوسیکلت استفاده نمی کند و با الاغ یا اسب یا شتر جابجا می شود.

🔹 از اینترنت و ایمیل برای انتقال پیام استفاده نمی کند و پیام های خود را با اسب چاپار به دیگر نقاط می رساند.

🔹 در صورت ناشزه بودن زن، مردان را فرمان به زدن آنها می دهد، هر چند که در خفا به مردان سفارش می کند که با چوب مسواک بزنند.

🔹 ایشان با دست غذا می خورد که برای ما ناخوشایند است. نوع غذایی هم که ایشان میل می کنند از نظر ما نامطبوع است.

🔹از پزشکی مدرن و از عمل جراحی مانند جراحی قلب استفاده نمی کند و از طب گیاهی بهره می برد.

🔹ایشان در منزل چند برده و کنیز دارد. گر چه وی با آنها مانند اعضای خانه ی خود رفتار می کند، ولی به هر صورت مردم این زمان را ناپسند است.

بر لیست فوق می توان موارد بسیار دیگری افزود. شک نیست چنین پیامبری در دعوت الهی خود نه تنها موفق نخواهد بود، بلکه به عنوان فردی هنجارشکن از جامعه طرد و چه بسا مورد تعقیب قانونی واقع شود. این طرد و مواخذه شدن از جنس طرد و مواخذه ی انبیای سلف نخواهد بود، چه آنها قلبا مورد تایید توده ی مردم بودند، گر چه به دلیل ترس از جباران یاریشان نمی کردند. ولی این بار وی حتی از طرف توده ی مردم قلبا هم تایید نمی شود و آنها او را فردی نامتمدن و بدوی خواهند دانست.
برای همین تمام مسلمانان جهان متفق القولند که اگر حضرت محمد مصطفی(ص) اکنون حاضر بود، بخشهایی از این گفتارها و رفتارها و امضاها را کنار می گذاشت و تابع عرف زمانه می شد. در این اتفاق نظر حتی سلفیون و بنیادگرایانی چون طالبان و داعش و دیگر نسخه های سنی و شیعی آنها هم شریکند و فقط در درصد عرفی شدن پیامبر در عصر حاضر تفاوت دارند. ولی حتی اگر این درصد را یک در هزار هم فرض کنیم، آن چنان خللی در فقه سنتی ایجاد خواهد کرد که سد سکندر هم جلودار آن نخواهد بود. این رخنه، مواجهه با این پرسش ستبر است که ملاک تفکیک بین این دو دسته از گفتار و رفتار پیامبر چیست؟ کدام دسته ثابت و ابدی است؟ و کدام بخش متغیر و تابع عرف زمانه و قابل اجتهاد؟

پاسخ فقه سنتی به سوال مزبور این است که اصل در قول و فعل و امضای پیامبر، حکم ثابت و شرعی بودن آن است مگر این که خلافش با ادله قطعی ثابت شود. و وقتی از فقهاء سوال می شود که از دید شما چه ادله ای قطعی است، پاسخ هایشان مبهم، متشتت، سلیقه ای و موردی است. ولی وقتی عملکرد آنها را در عالم واقع هنگام مواجهه با تحولات عرف زمانه بررسی می کنیم به یک دستور العمل می رسیم : " آنقدر در برابر عرف زمانه باید مقاومت کرد تا از سر اضطرار مجبور به پذیرش آنها شویم." در این پاسخ عملی، همه ی طیف های فقهاء از سنخ طالبانی و متحجر گرفته تا فقهای سنتی و حتی فقهای نواندیش مشترکند و تنها تفاوت آنها در تعریف"اضطرار" و میزان "مقاومت" در برابر تحولات عرفی است. نواندیشان منعطف ترند و زودتر همراه می شوند. سنتی ها پس از مقاومت های بسیار و بعضا خونین، عاقبت در حد اکل میته و حکم ثانوی و مصلحت می پذیرند. طالبانی ها هم تا مرز شهادت به مقاومت خود ادامه می دهند.

✳️ اما هر سه دسته بخاطر مبنایی مشترک در اشتباهند. این مبنا، اصل کذایی در تعریف سنت است : "هر قول و فعل و تقریر پیامبر، سنت نبوی و لذا حکم شرعی ابدی است، مگر خلاف آن ثابت شود."
قاعده درست این است که اصل را بشر بودن محمد مصطفی(ص) بگیریم که در آن "وحی" استثناء بوده است. بر این "قاعده" اصل در گفتار و رفتار و امضای پیامبر(ص) امور شخصی و عرفی بودن است و برای حکم شرعی و ابدی بودن قول یا فعل یا تقریری از پیامبر(ص) نیاز به ادله قطعی است. از جمله باید ثابت شود که پیامبر(ص) در آن قول یا فعل یا تقریر در مقام "بیان" حکم الهی بوده است و آن را با صراحت اعلام کرده باشد.


@Cmorghgrom30
.
.

💢 در ستایش عرف 💢

"عرف" در کتب لغت به همان معنای "معروف" و در مقابل "منکر" است.(لسان العرب ، ج ۹ ، ص ۲۳۶) واژه ی "عرف" در یک آیه (اعراف/۱۹۹) به همان معنای "معروف" آمده است. و کلمه ی "معروف" در آیات (بقره/۱۷۸ ، ۱۸۰ ، ۲۲۸ ، ۲۲۹ ، ۲۳۱ ، ۲۳۲ ، ۲۳۴ ، ۲۳۵ ، ۲۳۶ ، ۲۴۰ ، ۲۴۱، ۲۶۳) و (آل عمران/۱۰۴ ، ۱۱۰ ، ۱۱۴) و (نساء/۵ ، ۶ ، ۸ ، ۱۹ ، ۲۵ ، ۱۱۴) و (اعراف/۱۵۷) و (توبه/۶۷ ، ۷۱ ، ۱۱۲) و (حج/۴۱) و نور/۵۳) و (لقمان/۱۵ ، ۱۷) و (احزاب/۶ ، ۳۲) و (محمد/۲۱) و (ممتحنه/۱۲) و (طلاق/۲ ، ۶) یعنی ۳۶ آیه و در یک آیه دو بار آمده است.
تمام ۳۸ مورد کاربرد دو کلمه ی "معروف" و "عرف" در قرآن ، به معنای کاری است که مردم آن را پسندیده و نیک قلمداد می کنند. بنابر این تقسیم "عرف" به صحیح و ناصحیح ، فاقد وجاهت است و هیچ مبنای لغوی و شرعی ندارد. متضاد دو کلمه ی عرف و معروف، "منکر" است که ۲۲ بار در قرآن به معنی امور مورد انکار و بیگانه و ناپسند، به کار رفته است.
در تمام قرآن امر به معروف و نهی از منکر از مردم خواسته شده است و نه امر به حلال و نهی از حرام. عرف و معروف به این معنی قرآنی، همان "سیره عقلا" مطرح در اصول فقه است.

نباید مفهوم "عرف" را با مفهوم "هنجار"(امر رایج، رای اکثریت) خلط کرد. بسیاری مواقع ، اکثریت یک جامعه ممکن است به امری که ناپسند می دانند، از روی "مصلحت" و یا از روی "اضطرار" تن دهند. عرف(و معروف) به این معنا حاصل هم افزایی عقل و وجدان های افراد یک جامعه است. همانطور که عقل و وجدان یک نفر اشتباه نمی کند، عرف جامعه هم اشتباه نمی کند. هر چند یک نفر ممکن است اشتباه کند ولی این اشتباهش بخاطر کنار زدن عقل توسط شهوت یا غضب یا وهم بوده است. به همین ترتیب یک جامعه ممکن است اشتباه کند ولی این اشتباهش بخاطر پس زدن عرف توسط "اتوریته" بوده است. اتوریته، اقتداری است که مردم را به اطاعت کورکورانه وا می دارد که همانا صاحبان زر و زور و تزویرند. و تزویر نیز در دو چهره ی "دین" و "علم" ظاهر می شود. پس صاحبان اتوریته که می توانند در "عرف" دستکاری کنند و آن را به کنار بزنند و بجایش "منکر"ی را هنجار کنند، چهار نفرند : پولدار، حکمران، فقیه و پروفسور.

در تمام جوامع عدالت، پاکدامنی، امنیت خانواده، فرزندآوری و تربیت فرزند، و ... امری پسندیده و معروف است و خلاف آن ناپسند و منکر. این که مشاهده می شود اموری چون ربا، فقر ۹۹٪ مردم جهان، پوشش ناموجه بانوان، تایید همجنسگرایی، آزادی سقط جنین و ... در غرب و سپس در کل دنیا رایج شده است ناشی از همین دستکاری افکار عمومی توسط این چهار اتوریته است. تا ۲۰۰ سال قبل فقها در پیوند با حکمرانان و پولدارها به نفع محافظه کاری و کنسرواتیسم در عرف جامعه دخل و تصرف می کردند و به اسم دین و اخلاق، آزادی و علم را منکوب می نمودند. در ۲۰۰ سال اخیر پرفسورها جای فقها را گرفته و در پیوند با حکمرانان و پولداران، به نفع آزادیخواهی و لیبرالیسم در افکار عمومی دست برده و به اسم آزادی و علم، دین و اخلاق را پس زده اند.در این مورد نیز روشنفکران متعهد دنیا بایستی با شناساندن نقطه ی تعادل و بهینه بین مطلوب های بشری، افکار عمومی را دعوت به آن کنند. این نقطه تعادل بایددر مورد اقتصاد جهانی بین شفقت داراها و تلاش ندارها، در پوشش بانوان بین آزادی فردی و امنیت خانواده، در سقط جنین بین سلامت مادر و حق حیات فرزند، و بطور کلی در تمام موضوعات بین آزادی و عدالت باشد.
مناسباتی هم بعضا ناپسندنما هستند چون"ازدواج سفید" که همان "ازدواج معاطاتی" است که به تدریج در حال پذیرش توسط فقها است کما این که "بیع معاطاتی" شد.

فقها حجیت عرف و سیره عقلا را ذاتی ندانسته و در دوران حضور منوط به تایید و یا لااقل سکوت معصوم (ع) و در دوران غیبت منوط به تایید فقها می دانند. در غیر اینصورت از دید آنان واگذاری این امور به عرف باعث رواج اباحیگری و فساد می شود.
در جواب باید گفت ممکن است واگذاری به عرف فسادهایی در پی داشته باشد، ولی دو نکته را در این داوری باید مد نظر داشت : اولا فساد را فقط در مناسبات نامتعارف جنسی نبینیم بلکه فسادهای بزرگتر دزدی و اختلاس و ظلم و اجرای حدود ناعادلانه قتل و قطع دست و ... است. ثانیا این پیامدهای منفی اقتضای هر نهاد و نظام بشری است. بحث بر سر این است که اگر تشخیص این امور با عرف باشد فساد کمتری رخ می دهد یا در اختیار فقها باشد؟
تصورم بر این است که تجربه ی ۴۳ ساله ی کشورمان و مقایسه ی آن با دیگر کشورها پاسخی بدیهی به ما بدهد.


@Cmorghgrom30
.
.

💢 گفت و گو 💢

🔹گفت :
اسرائیل نه فقط در ارزیابی جمهوری اسلامی، بلکه در ارزیابی مقامات ارشد و تحلیلگران خودشان، به آخر خط رسیده است و علائم بالینی اسرائیل نشان از جان کندن آن می دهد.


🔺گفتم :
گیرم فرمایش شما درست باشد و اسرائیل همین فردا ساقط شد و افتاد دست فلسطینیان
چی گیر ملت فقیر و فلک زده ی ما می آید؟ چه مشکلی از مشکلات فراوان ما حل می کند؟
تازه فلسطینیان یک حکومت وهابی تندرو تشکیل می دهند و می شوند متحد عربستان و بلای جان ما (فلسطینیان غالبا حنبلی هستند و پیرو ابن تیمیه پدر معنوی وهابیون. برای توضیح بیشتر و دیدن منبع به اینجا مراجعه شود.)

🔸ظریفی گفت :
وارد مرحله دوم می شویم ...
آزاد سازی فلسطین از دست فلسطینی های سلفی

بعد می دهیم دست لیبرالها

آنگاه وارد مرحله سوم می شویم ....
آزاد سازی فلسطین از دست فلسطینی های لیبرال

بعد می دهیم دست فلسطینیان اصولگرا

آنگاه وارد مرحله چهارم می شویم ...
آزاد سازی فلسطین از دست فلسطینی های اصولگرا به جرم اشرافی گری

بعد می دهیم دست فلسطینیان جوان انقلابی

آنگاه وارد مرحله پنجم می شویم ...
آزاد سازی فلسطین از دست فلسطینی های جوان انقلابی به جرم انحرافی بودن

بعد می دهیم دست ......


📢 هشدار :
این یک جوک نیست
این دقیقا سرنوشتی است که برای مملکت خود رقم زده ایم

☑️ نتیجه گیری اخلاقی :
کل اگر طبیب بودی سر خود دوا نمودی


@Cmorghgrom30

.
.

💢 کاریکلماتورها 💢


🔹متروپل که فروریخت همان ام القری بود.

🔹عنکبوت مقدس را دیدم که تارهایی از جنس جهل مقدس می تند.

🔹اسلام بدون روحانیت مانند کشور بدون طبیب نیست، مانند خودروی بدون چرخ پنجم است.

🔹از شعر نیمایی رسیدیم به مرغ نیمایی.

🔹مقدسات، سر در زباله ها به دنبال نان بودند و من سر در آستان قدس به دنبال آن.

🔹هر وقت دلم تنگ می شود، به خودم زنگ می زنم. افسوس که همیشه اشغال است.


پ.ن. :
1. متروپل به معنی مادر شهر است که همان ام القری است.
2. مرغ نیمایی مرغ با دلار نیمایی است.

@Cmorghgrom30
.
.


💢 حبل الله چیست؟ 💢


خداوند در آيه ۱۰۳ سوره آل عمران، مى فرمايد:
«وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللّهِ جَميعاً وَ لاَ تَفَرَّقُوا وَ اذْكُرُوا نِعْمَةَ اللّهِ عَلَيْكُمْ اِذْ كُنْتُمْ أَعْدَاءً فَاَلَّفَ بَيْنَ قُلُوبِكُمْ فَاَصْبَحْتُمْ بِنِعْمَتِهِ اِخْواناً».
همگى به ريسمان خدا [هرگونه وسيله وحدت] چنگ بزنيد، و پراكنده نشويد و به ياد بياوريد نعمت خدا را بر خود كه چگونه دشمن يكديگر بوديد و او در ميان دل هاى شما الفت ايجاد كرد و به بركت نعمت او برادر هم شديد.
پاسخ مشهور به چیستی حبل الله، امام معصوم (ع) است. این پاسخ ناشی از تصور خیالی و به دور از واقعیتی است که ما از دوران حضور ائمه (ع) داریم .
ما تصور می کنیم در طول ۲۶۰ سال دوران حضور معصومین (ع) ، تمام پیروان به آن بزرگواران دسترسی داشته اند و می توانستند از برکات وجودی آنان کسب فیض کنند. و لذا خود را نسبت به مردم آن زمان محرومتر و گمراهتر احساس می کنیم.
حقیقت چنین نیست. غالب شیعیان در عراق و بالاخص در کوفه بودند که فرسنگها از مدینه محل زیست امام (ع) فاصله داشت. آنها که در ایران یا شامات یا مصر بودند که حالشان معلوم است. آنان که در مدینه بودند هم حال و روز بهتری نداشتند چون امامان (ع) غالبا در حصر و حبس و محدودیت بودند.
حتی نزدیکان امام (ع) هم در برداشتشان از آموزه های امام (ع) اختلاف داشتند. اختلافات هشام بن حکم و هشام بن سالم و مومن الطاق تنها نمونه هایی از این دستند. با رحلت هر امامی ، حتی یاران نزدیک امام (ع) هم در تشخیص امام بعدی دچار تفرقه می شدند و هر کدام، یکی از فرزندان امام (ع) را امام بعدی می دانست. مثال بارز این تشتت دوران پس از رحلت امام صادق (ع) است که پیروان ایشان به فرقه های ناووسیه ، اسماعیلیه ، فطحیه ، موسویه و دیباجیه تقسیم شدند که فرقه اول معتقد به توقف امامت در امام صادق(ع)، و چهار فرقه ی بعدی به ترتیب معتقد به امامت اسماعیل، عبدالله افطح، موسی کاظم، و محمد دیباج، چهار پسر امام صادق (ع) شدند. بنا بر این حال و روز شیعیان در ۲۶۰ سال دوران حضور، تفاوت چندانی با مای زیسته در دوران غیبت نداشت.
و البته غیر از این هم نباید باشد. از لطف و کرم خداوند به دور است که لطفش را منحصر به فقط ۲۶۰ سال مردم محدود مدینه و اطراف کرده باشد و میلیونها نفری که در بعد زمانی و مکانی از امام(ع) بوده اند، محروم از هدایت باشند.


به نظر می رسد دین نباید به این پیچیدگی ها باشد. خداوند منان در کتاب مبینش می فرماید :
وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا ۚ وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِينَ(عنکبوت/۶۹)
و آنان که در (راه) ما کوشش کردند محققا آنها را به راه‌های خویش هدایت می‌کنیم، و همیشه خدا یار نیکوکاران است.
در جای دیگر می فرماید :
اتَّقُوا اللَّهَ وَ یعَلِّمُکمُ اللَّه (بقره/۲۸۲)
از خدا بپرهیزید! و خداوند به شما تعلیم می دهد.

مشکل اساسی همه ی ما این است که به آن چه می دانیم عمل نمی کنیم. آیا نمی دانیم ظلم چیست و ستمگر کیست؟ آیا نمی دانیم که باید دشمن ظالم و یار مظلوم باشیم؟ آیا نمی دانیم در اطرافمان نباید نیازمندی باشد؟ آیا نمی دانیم کسب حلال چیست؟ آیا نمی دانیم دروغ و خیانت در امانت بد است؟ آیا نمی دانیم کبر و حسد بد است؟ آیا نمی دانیم تقلید و اطاعت کورکورانه ناپسند است؟ آیا نمی دانیم باید با اهل خانه و با اطرافیان خود خوشخوی و خوش رفتار باشیم؟ آیا ....

امام باقر (ع) فرمودند:
مَن عَمِلَ بما یَعلَم عَلَّمَهُ الله ما لَم یَعلَم(بحارالأنوار ج ۷۵ ص۱۸۹)
هر کس عمل کند به آن چه می داند، خداوند به او می آموزد آن چه نمی داند.

به همین دلیل رسول گرامی اسلام نیز فرموده اند: «أیتها الامّة إنّی لا أخاف علیکم فیما لا تعلمون و لکن انظروا کیف تعملون فیما تعلمون ( نهج الفصاحه ص ۳۵۸)
ای امت؛ من از آن چه نمی دانید بر شما بیم ندارم ولی بنگرید آن چه را می دانید چگونه عمل می کنید.

اگر ما به دانسته های اندک خود عمل کنیم، دروازه های علم و معرفت به روی ما گشوده می شود و خداوند از راه های متفاوت به ما علوم را می آموزد. شنیدن پندی حتی از یک کودک، اتفاقی عبرت آموز، آیه ای از قرآن، کتابی خواندنی، الهامی در رویا یا مکاشفه، پیدا شدن استادی روشن ضمیر و بسیاری عناوین دیگر راه هایی است به تعداد نفسهای خلایق که خداوند به وسیله ی آن ها، ما را آموزش می دهد. راه هایی که ممکن است قبل از این نیز وجود داشته ولی ما بهره کافی از آن نمی بردیم.

امام صادق (ع) در این خصوص فرموده اند: « مَنْ عَمِلَ بِمَا عَلِمَ کفِی مَا لَا یعْلَم( وسائل الشیعه ج۲۷ ص ۱۶۴)
هر کس عمل کند به آن چه می داند، کفایت می کند از آن چه نمی داند.


@Cmorghgrom30

.
.


💢 چند سوال پیرامون حبل الله 💢


در رابطه با فرسته ی "حبل الله چیست" دوستان سوالاتی را مطرح کردند که آنها را در قالب چهار سوال صورتبندی کرده و به پاسخ آنها می پردازیم :


1️⃣ در نهایت از نوشته معلوم نشد که حبل الله چیست؟
حبل الله همان اصول کلی الهی است که هر انسانی با عقل و وجدان خود درک می کند.عقل می گوید آنچه به خود می پسندی برای دیگری هم بپسند و آنچه را نمی پسندی بر دیگران هم مپسند. دوست داری با شیعیان و مسلمانان در کشورهای دیگر چه رفتاری بشود؟ تو هم با ادیان و عقاید دیگر در کشور خودت همان رفتار را بکن.
تاثر از درد و رنج دیگران و برداشتن گامی در جهت کاستن از درد و رنجهای آنها ، رعایت حقوق شهروندی و مدنی دیگران، خودرا برتر از دیگران ندیدن و به همه نگاه از بالا به پایین نکردن، شرم از آزار و آسیب به جانوران، آلوده نکردن محیط زیست، پایبندی به بهداشت فردی و اجتماعی خود، احترام به سلامت جسم و روان و پاسداری از آبرو و شخصیت و حرمت خود و ... و از همه مهمتر وفای به عهد و پیمان با دیگران با هر مرام و عقیده.



2️⃣ چه ارتباطی بین اعتصام به حبل الله(متفرق نشدن) که در قسمت اول نوشته آمد و عمل به دانسته ها برای دستیابی به ندانسته ها، که در قسمت دوم آمد وجود دارد؟
حبل الله "عقل" است و چون عقول همگرایند و همگی از نور واحدند، پس تکیه بر عقل و عمل به اوامر آن موجب وحدت می شود. عقل است که مایه ی همگرایی و وحدت می شود و هر جایی که تفرقه و ناسازگاری بروز می کند ناشی از تعطیل کردن عقل و حاکمیت بخشیدن به ظن و گمان و تقلید و وهم و شهوت و غضب است.
تمام اختلافات فرق مختلف اسلامی با هم و همچنین تضاد ادیان با یکدیگر بخاطر تکیه بر مشتی روایات واحد ظنی و پیروی کورکورانه از بزرگان خود است.
عقل می گوید در مواجهه با هر گروهی با هر عقیده ای، ابتدا از مشترکات با آنها شروع کن و با آنها حول مشترکات متحد شو و تعامل کن. آن مشترکات آنقدر فراوانند که موجبات همدلی و حس مشترک را فراهم می سازد. ما می توانیم با دیگران در چهار سطح وحدت داشته باشیم :
- سطح اول با جهانیان با هر باور و عقیده ای که مبنایمان تاکید فراوان قرآن بر "عرف" و "معروف" در ۳۸ مورد و تاکید بر وفای به عهد در (مائده/۱) است. همچنین آیه (آل عمران/۱۱۲) که به "حبل من الناس" هم شان "حبل من الله" سفارش شده است. بر این اساس ما متعهد به تمام منشورها و کنوانسیون های بین المللی همچون حقوق بشر و تجارت جهانی و ... خواهیم بود.
- در سطح دوم با پیروان ادیان به استناد آیه ی (آل عمران/۶۴) حول سخنی که میان ما و آنها یکسان است، که جز خدای یگانه را نپرستیم، و چیزی را شریک او قرار ندهیم، و بعضی از ما بعضی را اربابانی به جای خدا نگیرد.
- در سطح سوم با پیروان اسلام که می توان عقل و عرف جهانی و قرآن و روایات مشترک را محور قرار داد.
- و در سطح چهارم با گرایش های مختلف تشیع که در اینجا محوریت با عقل و عرف جهانی و قرآن و روایات قطعی الصدور خواهد بود و روایات ظنی هم به عقل و قرآن عرضه می شوند و در صورت عدم مغایرت پذیرفته می گردند.

@Cmorghgrom30

.
3️⃣ بر اساس آیات و روایات حبل الله یعنی پیامبر (ص) و امام (ع) و اینکه مردم نتوانستند امام (ع) را بشناسند، قصور از خود مردم است. مردم باید خودرا به حبل الله برسانند . مثل امام (ع) مانند کعبه است . مردم باید به سوی او بروند.‌ بهره مندی هم مراتب دارد و روش های خاص خودرا دارد. در زمان حضور به نوعی و در زمان غیبت به نوع دیگر. شما که خود به آیات و روایات استناد می کند، پس به چه دلیل حبل الله را عقل می دانید؟
تشیع سنتی می گوید "حبل الله" و تعابیری مشابه چون"عروه الوثقی" یعنی اطاعت از پیامبر (ص) و امام (ع) و در دوران غیبت یعنی تقلید از فقها.
در رد این نظر اولا باید پرسید اگر اطاعت، و نه عقل، حبل الله است پس چرا اینقدر اختلاف؟ پس معلوم است شما به ریسمان الهی چنگ نزده اید که اینقدر بین مسلمان و غیر مسلمان، و بین شیعه و سنی اختلاف است. شیعیان هم خود به صدها فرقه ی شیخیه و اخباریه و اصولیه و انسدادیه و انفتاحیه و عدم قائلان به ولایت فقیه و پیروان ولایت فقیه و اصولگرا و اصلاح طلب و ... تقسیم شده اند. پس معلوم است اینها دنبال تفرقه رفته اند. چی باعث اختلاف شده است؟ کنار گذاشتن عقل و حبل الله دانستن اطاعت. و وقتی اطاعت محور وحدت دانسته شود، طبیعتا در مصداق "شخص مطاع" اختلاف نظر پیش می آید و خود باعث تفرقه ای جدید می شود مزید بر اختلافات قبلی. پیروان تمام ادیان و مذاهب و فرقه ها، عقل خود را کنار گذاشته اند و از مرادی تقلید می کنند که آن مراد هم به مشتی نوشته های تحریف شده بجای مانده از گذشتگان رو آورده اند و به استناد آنها دیگران را می کشند و آبرو می برند و مالشان را غصب می کنند و حقشان را می خورند.
در حالی که اگر توصیه خدا را گوش دهند و عقل را محور قرار دهند و متون مقدس خود را به دیده ی تردید بنگرند و آنها را در سایه عقل خود فهم کنند، دیگر اشکال تفرق محو می شود و این یعنی اعتصام به حبل الله.
ثانیا شما هیچ آیه ای از قرآن و هیچ روایت متواتری نمی یابید که حبل الله را شخص معرفی کرده باشد. تنها مستند این حرف مشتی روایات واحد و ضعیف است که در اعتقادات جایی ندارند. بر عکس، در قرآن اخلاص و عمل صالح ریسمان محکم الهی دانسته شده است :
"و هرکس همه وجود خود را تسلیم خدا کند در حالی که نیکوکار باشد بی تردید به محکم ترین دستگیره چنگ زده است؛ و سرانجام و عاقبت همه کارها فقط به سوی خداست."(لقمان/۲۲)
"در دین، هیچ اکراه و اجباری نیست. مسلماً راه هدایت از گمراهی روشن و آشکار شده است. پس هر که به طاغوت کفر ورزد و به خدا ایمان بیاورد، بی تردید به محکم ترین دستگیره که آن را گسستن نیست، چنگ زده است؛ و خدا شنوا و داناست." (بقره/۲۵۶)
ثالثا در قرآن تاکیدات فراوانی بر عقل شده است و در الکافی که معتبرترین و قدیمترین مجموعه روایی ما است، در جلد ۱ در اولین بخش تعدادی از روایات با موضوع عقل و جایگاه آن آمده است با این مضمون که عقل، محبوبترین مخلوق نزد خدا و تنها معیار امر و نهی معرفی شده است.
رابعا در هیچ جای قرآن اینطور نبوده است که مردم سراغ نبی یا ولی خدا بروند. در تمام داستان های قرآنی، مردم طبق عقل و عرف خود زندگی می کرده اند و هر وقت دچار انحرافی می شده اند، این نبی یا ولی خدا بوده است که بسوی آنها می آمده و آنها را تذکر و انذار می داده است. بر اساس این دید قرآنی غیبت امام (ع) نه از باب انحراف شیعیان نیست که در اینصورت باید برای هدایت امت تشریف می آوردند.
خامسا تشخیص نبی از متنبی و امام واقعی از امام غیر واقعی مگر نه اینکه با عقل است؟ حتی پس از اتصال به نبی و ولی هم باز محوریت با عقل است چه بسا در شناخت اولیه اشتباهی رخ داده باشد و نبی و امام واقعی، دیگری باشد. کما این که ابوخالد کابلی ابتدا کیسانی بود و محمد حنفیه را امام می دانست و با دلایلی از وی عدول کرد و امام سجاد (ع) را امام دانست. پس اصالتا حبل الله، عقل است و ارسال رسل و انزال کتب صرفا معدات و تسهیل گرند.

@Cmorghgrom30

.
4️⃣ طبق این نوشته انسان دیگر چه نیازی به رسول و امام و کلام الله دارد وقتی عقل برای راهنمایی او کافی است؟
نسبت انبیا و اولیا با مردم مانند معلم هندسه است با شاگردان :
ممکن است بعضی شاگردان خود بتوانند اثبات کنند مجموع زوایای یک مثلث ۱۸۰ درجه می شود.
عده ای دیگر ممکن است ندانند چنین قضیه ای وجود دارد ولی با تذکر معلم به وجود چنین قضیه ای، خود بتوانند آن را اثبات کنند.
عده ای دیگر هم به هشدار به وجود چنین قضیه ای و هم در اثبات آن، به درجاتی از راهنمایی های معلم نیاز دارند.
ولی در همه ی آنها در نهایت یک نتیجه بدست می آید.
و حتی اگر در خلال اثبات، معلم اشتباه کند، شاگردان به او تذکر می دهند.
هدایت نیز اینچنین است و همه اش ذکر و یادآوری است و انبیا و اولیای الهی صرفا تذکر دهنده اند. و در این میان گر چه خدا و پیامبر (ص) و ائمه(ع) معصوم و مصون از خطایند، لیکن آیات و روایات بجای مانده از آنان از الفاظند و عالم لفظ عالم ظن و گمان. حال یا مانند روایات هم ظنی الدلاله اند و هم ظنی الصدور یا مانند آیات قرآنند که ظنی الدلاله اند. و در هر دو مورد این عقل است که آنها را محک می زند و تایید می نماید. پس آنچه اصالتا ریسمان محکم الهی است عقل است و ایضا عرف که حاصل هم افزایی عقول است. تمسک این قلم به آیات و روایات نیز نه از سر محوریت دادن به آنها بلکه برای عقلانی یافتن آنها است. آیات و روایات حکم همان معلم هندسه برای من شاگرد را دارد که هر جا را عقلانی یا فوق عقل یافت می پذیرد، و هر جا را که عقل ستیز دید در مورد آیات دست به تاویل دلالت می زند و در مورد روایات تردید در صدور می کند. که البته این روشی معمول در حوزه ها است و اختلاف تنها در مصادیق است.
امام علی (ع) در خطبه ۱ نهج البلاغه ، عقول را دفینه هایی معرفی می کند که انبیا آمده اند تا آن عقل ها را از زیر انباشتگی عادات و القائات زمانه رهایی بخشند و فعال سازند :
"پس پيامبران را در ميانشان برانگیخت و پيامبران از پى يكديگر بيامدند تا از مردم بخواهند كه آن عهد را كه خلقتشان بر آن سرشته شده، به جاى آرند و نعمت او را كه از ياد برده اند، فرا ياد آورند و از آنان حجّت گيرند كه رسالت حق به آنان رسيده است و دفینه های عقل هایشان را برانگيزند. "
تمام ارسال رسل و انزال کتب برای تذکر و یادآوری است بر آنچه در سرشت انسان به ودیعت نهاده شده و غفلت ها و القائات صاحبان زر و زور و تزویر (با دو پوشش دین و علم) آن را دفن کرده است.
پس قرآن کتاب ذکر است و نه کتاب قانون. خداوند قول حفظ کردن وجه "ذکر" بودن قرآن را داده است و نه وجه قانونی آن. و گر نه قوانین آمده در قرآن چون چند همسری و برده داری و قوام بودن مرد بر زن، قوانین ارث و حدود و دیه و قصاص می توانند با شرایط زمان و مکان تغییر کنند کما اینکه دستور به روزه از فجر تا غروب در قطب شمال قابل اجرا نیست و همچنین تجهیز به رباط الخیل امروز به توپ و تانک و بمب و موشک تاویل می شود.
ذکر به چی؟ ذکر و یادآوری این که ای انسان! تو مرغ باغ ملکوتی و نئی از عالم خاک و چند روزی قفسی ساخته اند از بدنت.
حال در این مسیر رشد و تعالی، حبل الله، مانند نردبانی است که پله ی اول آن عقل(هم عقل نظری و هم عقل عملی که وجدانش نامند) است و پله ی دوم آن عمل است به آنچه عقل، عمل صالح می داند و در ادامه خداوند هدایت می کند و متصل می کند به حجت بیرونی که نبی یا وصی یا ولی است برای استکمال این تعالی.
انبیا و اولیای الهی می آیند تا با انذار و تذکر، زنگارها و غبارهای غفلت و فراموشی را کنار زنند و انسانها را با خویشتن خویش روبرو سازند و در نهاد خویش میثاق ازلی روز "الست" را کشف کنند.
در قرآن بیش از ۲۰۰ بار لفظ "ذکر" به معنی یادآوری و مشتقات آن آمده است. قرآن خود را "ذکر" می نامد و پیامبر را "مذکر"(تذکر دهنده) می داند و نه مصیطر(سیطره طلب).
حال در این قسمت برخی حرکتشان ابوذری است و زودتر به حجت بیرونی متصل می شوند و از او مدد می گیرند.
و عده ای هم حرکتشان اویسی(اویس قرنی از صحابه یمنی پیامبر که به علت مراقبت از مادر هرگز موفق به دیدار پیامبر نشد و خود با عمل به دانسته هایش به چنان درجه ای از عرفان رسید که یکی از اقطاب عرفا شده است و در نهایت هم به امام علی ع پیوست و در صفین شهید شد) است.

@Cmorghgrom30

.
.


💢 عقل، ریسمان محکم الهی 💢


1️⃣ در روایات دو حجت باطنی(عقل) و ظاهری(انبیا و اوصیا) بیان شده است. سه دلیل می توان بر اینکه "اطاعت از شخص" نمی تواند بالاصاله حبل الله باشد اقامه کرد : دو دلیل عقلی و یک دلیل نقلی-عقلی. اول اینکه آن شخص مطاع، در دسترس همه ی اهالی کره زمین و در تمام زمانها نیست(دلیل عقلی اول). دوم اینکه در تشخیص مصداق "شخص مطاع" تفرقه پیش می آید کما اینکه در طول تاریخ شده است(دلیل عقلی دوم). سوم اینکه حبل الله بودن شخص هیچ دلیل قرآنی و روایی معتبر ندارد(دلیل نقلی-عقلی).

2️⃣ رد دلیل اول با تمسک به "قاعده میسور" و اینکه "امر خداوند مبنی بر اعتصام به حبل الله، برای هر کسی در حد مقدورات و طاقتش است"، ناموجه است زیرا این قاعده مربوط به اموراتی است که"مقول به تشکیک" و دارای درجات باشد. ولی در اموراتی که مشکک نیستند و صفر و یکی و دائر بین بودن و نبودن است و به اصطلاح منطقی "کلی متواطی" است، این قاعده جاری نیست. دسترسی فیزیکی به شخص نبی یا وصی زمانا و مکانا برای اکثر قریب به اتفاق بندگان خدا اساسا محال بوده است. و این محال، محال ذاتی است و نه وقوعی. محال ذاتی است چون از این اصل بدیهی ناشی می شود که "کل بزرگتر از جزء است". لذا این فرض به قول اصولیون مستلزم "تخصیص اکثر" است که مستهجن می باشد و از ساحت کبریایی به دور. اگر خداوند به ساکنین کره زمین در زمان طوفان نوح بگوید برای نجات، سوار کشتی نوح شوید و مخاطبین یک میلیون نفر باشند ولی کشتی فقط گنجایش صد نفر را داشته باشد، "تخصیص اکثر" است و معلوم می شود قاعده کلی کشتی نوح نبوده است و قاعده اصلی این بوده است که هر کس با هر وسیله ای که دم دستش است خود را نجات دهد و از جمله ی آنها اگر دستش رسید می تواند سوار کشتی نوح هم بشود.
در مورد حبل الله هم همینطور. حبل الله بالاصاله عقل است و عقل می گوید از هر وسیله ای برای اتصال به خدا استفاده کن و از جمله انبیا(ع) و اوصیا (ع) و علما(ره).

3️⃣ در رابطه با دلیل دوم، حتی اگر حبل الله را "اطاعت از شخص" بگیریم، چون مدعیان نبوت و وصایت و امامت و نیابت فراوانند، پس برای تشخیص صادق از کاذب، نیاز به عقل است و طبق فرموده امام علی (ع) باید به " اعرف الحق تعرف أهله " عمل کرد و ابتدا باید حق را شناخت و سپس حقمدار را. و بدیهی است وسیله شناخت حق، عقل است. بنا بر این آنچه اصالتا حبل الله است، عقل است و اطاعت از حجت ظاهری تبعی است.
حجیت عقل نه تنها علت موجده ی حجیت "حجت ظاهری" است، بلکه علت مبقیه نیز هست. یعنی اینطور نیست که کارایی عقل، فقط تا اتصال به حجت ظاهری باشد و پس از آن تعطیل شود. بلکه پس از اتصال به نبی یا امام، باز این عقل است که باید تایید کند زیرا چه بسا در مصداق حجت ظاهری اشتباه شده باشد. آنچنان که در مورد پیروان کیسانیه و واقفه و فطحیه و ... چنین شده بود و تعطیل کردن عقل یعنی تداوم بخشیدن به انحراف. تمسک به داستان موسی و خضر هم به دلیلی که (اینجا) آمده است، ناموجه است.

4️⃣ دلیل سوم، مغالطه ی "طلب برهان" نیست. زیرا "طلب برهان" هنگامی مغالطه است که "مدعی از منکر" بخواهد و نه "منکر از مدعی". قاعده ی فقهی و بلکه عرف بشری است که "البینه علی المدعی". مدعیان حبل الله بودن "اطاعت از شخص" باید دلیل عقلی یا نقلی بیاورند و مادامی که نیاورند، ادعایشان مسموع نیست. دلیل نقلی هم حتما باید یا آیه ی قرآن باشد و یا روایت متواتر.
ممکن است که گفته شود چگونه است این قلم، خود در اثبات حبل الله بودن "عقل" از اخبار آحاد استفاده می کند ولی از مدعیان طلب روایت متواتر می کند؟ پاسخ این است که حتی آنان که خبر واحد را حجت می دانند، گستره ی حجیت آن را محدود به علم فقه و احکام عملی می کنند و به حوزه ی علم کلام و اعتقادات تسری نمی دهند. قدر متیقن این است که در اعتقادات دلیل نقلی، یا باید روایت متواتر باشد یا خبر واحد محفوف به قرائن. از آنجا که ثابت شد حبل الله بودن "عقل" متکی به ادله ی عقلی و قرآنی است، لذا هر خبر واحدی که در تایید آورده شود، مسموع است زیرا محفوف و موید به قرائن عقلی و قرآنی است. لیکن مدعیان چون نتوانسته اند دلیل عقلی و قرآنی در تایید ادعای خود بیاورند، پس ناگزیر باید لااقل روایت متواتر دست و پا کنند.

5️⃣ این قلم معترف است که نظر ارائه شده خلاف قول مشهور است که همه ی ما از کودکی در پای منابر شنیده ایم. ولی هر قدر در آیات قرآن و روایات رسیده غور بیشتر شد، اطمینان بیشتری بر بطلان این نظر حاصل شد و با مباحثه با فضلا و مدرسین حوزه این اطمینان تبدیل به یقین شد. همانطور که در خلال همین سلسله فرسته ها آشکار شد شرط انصاف، رای به بطلان نظر مشهور است.
ما باید بدون تکبر، تواضع پیشه کنیم و از خود بپرسیم مگر ما چه تخم دو زرده کرده ایم که خداوند تمام حقیقت را نصیب ما کرده باشد و ۹۹٪ بندگانش را از آن محروم؟


@Cmorghgrom30

.‌
.


💢 ۸ پیش فرض در استنباط حکم حجاب 💢


از آنجا که در کل قرآن فقط دو آیه ی (احزاب/۵۹) و (نور/۳۱) در باره حجاب بانوان آمده است، و این آیات در حدود و کیفیت پوشش بانوان اجمال دارند، لذا فقها در برداشت از آنها احتمالات مختلفی داده اند که عزیزان لازم است به آنها عنایت داشته باشند :

۱- اولین نکته ای که باعث اختلاف برداشت می شود اینست که صیغه ی امر در این آیات ظهور در وجوب دارند یا استحباب. توضیح اینکه بسیاری از اوامر الهی در قرآن، برداشت به توصیه های اخلاقی شده اند مانند نیکی به پدر و مادر، کمک به ذی‌القربی و یتیم و مسکین و... و بخصوص رعایت حال یتیمان و پرهیز از دروغ و غیبت و سخن چینی و موارد دیگر که علیرغم پرشماری و لحن شدید به کار رفته در آنها، هرگز حکم فقهی با پیامدهای دنیوی پیدا نکرده اند.

۲- نکته ی دومی که در فهم ما از آیات حجاب تاثیر گذار است ، بحث لغوی است که در صدر اسلام دو کلمه ی جلباب و خمار به چه معنا بوده است. آیا روسری بوده است؟ آیا بالاپوش بوده است؟ و ....
هیچ قطعیتی در مورد معنای این لغات وجود ندارد و لغویون معانی مختلفی برای آن دو در کتب خود نقل کرده اند.

۳- سومین نکته موثر در فهم ما اینست که جلباب و خمار در آیات فوق آیا "موضوعیت" دارند یا "طریقیت". توضیح این که در این دو آیه امر، به پوشانیدن موی سر تعلق نگرفته است. بلکه موضع پوشش در آیه خِمار ، گریبان و سینه بانوان، و در آیه جلباب ، اندام بدن است.

۴- چهارمین پیش فرض موثر در فهم ، اینست که مخاطب صیغه امر این آیات چه کسی است. آیا فقط همسران پیامبر و زنان مومنه آن زمان و آن مکان است؟ یا تمام زنان در همه زمانها و همه مکانها را شامل می شود؟

۵- پنجمین پیش فرض موثر در فهم این آیات اینست که با توجه به ذکر "شناخته شدن به پاکدامنی و عدم آزار دیدن" به عنوان علت حکم حجاب، آیا در اینجا می توان "قیاس منصوص العله" داشت یا خیر؟

۶- به دلایل پنج گانه ی فوق فقها برای تعیین تکلیف حدود و کیفیت پوشش بانوان متمسک به روایات شده اند. بنابر این ادله ی اکثر احکام حجاب مبتنی بر روایات است که همه آنها خبر واحد(= روایت غیر متواتر) اند.
لذا ششمین نکته موثر در استنباط احکام حجاب میزان اعتقاد به "حجیت خبر واحد" است که طیف وسیعی از مکاتب را از اخباریون افراطی تا اصولیون افراطی می سازد.

۷- از آنجا که تقریبا در تمام موضوعات فقهی ، روایات معارض داریم و در زمینه حجاب نیز اینچنین است ، لذا بسته به اینکه مفتی بین تخییر و تساقط و جمع و ترجیح قائل به کدامیک از برون رفت ها باشد ، هفتمین نکته موثر بر استنباط احکام حجاب رخ می نماید.

۸- و هشتمین پیش فرض موثر در بحث حجاب اینست که اعتبار حدیث را متوقف بر وثوق سندی روایات بدانیم(مکتب أصاله السندی) یا وثوق صدوری. آگاهان فن واقفند که هر یک از این دو نحله هم به چندین گرایش با اختلافات مبنایی اساسی تقسیم می شوند.

❇️ بسته به این که به این ۸ پرسش چگونه پاسخ دهیم ، نتایج متفاوتی بدست می آوریم.
هر یک از پیش فرض های فوق را اگر لااقل دائر به دوران بین دو حالت بدانیم(که برخی از آنها بیش از دو حالت و حتی بیش از چهار حالت است) در اینصورت ۲ به توان ۸ حالت یعنی ۲۵۶ برداشت مختلف می توان از آیات و روایات داشت که نظر مشهور تنها یکی از آنان است که تنها برتری اش بر دیگر برداشت ها، شهرت آن نزد پیشینیان است.
و می دانیم شهرت هم هیچ حجیتی برای درستی قولی نمی آورد. چه بسیار آرای فقهی که نزد پیشینیان مشهور بوده است و اکنون به کنار نهاده شده اند. رای به حرمت مواردی چون شطرنج، موسیقی، تشکیل حکومت غیر معصوم، اجرای حدود در دوران غیبت و .... از این قبیلند.

✳️ این در مورد اصل وجوب حجاب به معنی پوشانیدن سراپای زن به جز وجه و کفین بود که اینقدر شک و شبهه وجود دارد. در مورد اجبار به این حجاب که اصلا حتی روایت ضعیف هم نداریم و هیچ نقل تاریخی وجود ندارد که پیامبر اکرم(ص) و امام علی (ع) در دوران حکومت خود اجبار به حجاب کرده باشند. ولی از آن طرف برقراری قسط و عدالت و رسیدگی به نیازمندان و بر طرف کردن فقر در جامعه آنقدردر قرآن و روایات متواتر تاکید شده است که جزء مسلمات دین اسلام و مذهب تشیع است. رها کردن چنین واجب مسلمی و بسیج تمام امکانات و آبروی کشور برای اجبار در امری که هیچ مجوز شرعی برای آن نداریم ، علت دیگری ندارد جز ناتوانی حاکمان در انجام وظایف اصلی حکمرانی و نشانه ای از حکومت نااهلان و نامحرمانی که از اداره ی یک نانوایی هم عاجزند.


@Cmorghgrom30

.
.

💢 یک از هشت پیش فرض حجاب 💢


1️⃣ در (اینجا) بیان شد که نظر مشهور در مورد حجاب، یعنی پوشیدگی سراپای بانوان به غیر از وجه و کفین، مبتنی بر ۸ پیش فرض است. در این فرسته یکی از هشت پیش فرض را برمی رسیم تا مشخص گردد نگاه انتقادی حتی به یکی از این پیش فرض ها چه زلزله ای در اتوریته ی فقه رایج و نظام حوزوی ایجاد می کند.
در این نوشتار، پیش فرض چهارم انتخاب شده است. یعنی پاسخ به این پرسش که مخاطب آیات حجاب چه کسانی هستند؟ آیا مخاطب این آیات فقط همسران پیامبر و زنان مومنه آن زمان و آن مکان است؟ یا تمام زنان در همه زمانها و همه مکانها را شامل می شوند؟

2️⃣ قرآن یک متن شفاهی بوده که بعدا مکتوب شده است. دلایل بر این معنا بسیار است که فرسته ای مستقل می طلبد. متن قرآن ، و یا لااقل بخش بزرگی از آن ، مکالمه ی بین خدا و مردم آن زمان و آن مکان بوده است که مردم از خدا سوالاتی می کردند و یا اتفاقاتی رخ می داد و خداوند در آن رابطه فرمان هایی می داد و پیامبر در این مکالمه نقش واسطه را داشت. تفاوت های فراوانی است بین یک متن شفاهی با یک متن کتبی. آن مردم که مخاطب این پیام شفاهی بوده اند را "مشافهین" و خود این مکالمه ی شفاهی را "مشافهه" گویند.

3️⃣ این بحث قریب به هزار سال است مطرح می باشد که خطابات قرآن و روایات چون "یا ایها الناس" و "یا ایها الذین آمنوا" آیا منحصر به مشافهین و حاضران در مجلس خطاب است یاغائبین و آیندگان را هم شامل می شود؟ مثلا در موضوع بحث ما وقتی پیامبر بنا بر دو آیه ی (احزاب/۵۹) و (نور/۳۱) مامور می شود به زنان مومنه بگوید که جلباب را بر خود فروگیرند و خمار را بر گریبان خود اندازند و پیامبر اکرم (ص) هم امتثال امر می کنند و با دو لب مبارک خود به زنان آن زمان و آن مکان چنین فرموده است، آیا آن خطاب شامل زنان این زمان و این مکان هم می شود؟

4️⃣ شاگردان وحید بهبهانی، احیاگر علم اصول، در پاسخ به این سوال دو دسته شدند : عده ای چون مرحوم بحرالعلوم و بعد کاشف الغطاء معتقد شدند که فرامین به دلالت لفظی شامل حال ما هم می شود و خطابات شفاهیه اختصاص به حضار و مخاطبین حاضر ندارد و شامل آیندگان هم می شود. این نظر بعدها توسط شیخ انصاری(اینجا) و آخوند خراسانی(اینجا) و میرزای نائینی(اینجا)، صرفنظر از اختلافات فرعی بین آنها، صورتبندی و نظر مسلط حوزه های علمیه شد.

5️⃣ میرزای قمی شاگرد دیگر وحید بهبهانی پاسخش منفی بود. او می گفت(اینجا) خطاب های شفاهی شامل غائبین نمی شود و اختصاص به حضار و مخاطبین حاضر دارد و تعمیم این خطابات برای آیندگان نیاز به "قاعده اشتراک" دارد. قاعده اشتراک یک قاعده عقلی است (چون اگر نقلی بود دور پیش می آمد) که می گوید : تمامی مسلمان ها در احکام شرعیه مشترک اند و تفاوت زمانی و مکانی و علم و جهل، هیچ تاثیری در اشتراک انسان ها در احکام فقهی ندارد ولی با یک شرط که آن "اتحاد صنفی" است.

6️⃣ مراد از اتحاد صنفی، یگانگی در خصوصیاتی است كه نسبت به حكم شرعي، صلاحیت دخالت دارند. مثلا احکام خاص بانوان شامل حال آقایان نمی شود و بالعکس. زیرا در آن احکام اتحاد صنفی بین بانوان و آقایان وجود ندارد. یا در حکم شرعی روزه از طلوع فجر تا مغرب، ساکنان مناطق معتدل با هم اتحاد صنفی دارند ولی با ساکنان مناطق نزدیک قطب اتحاد صنفی ندارند.

7️⃣ حق این است که در این اختلاف نظر، حق با میرزای قمی است. هرچند میرزا با برداشت فراخی که از قاعده اشتراک داشت، عملا در فتاوا و از جمله حکم حجاب به همان نتایجی رسید که دیگر فقها رسیده اند، لیکن مبنائا حق با او است که با تامل بیشتر در معنای "اتحاد صنفی" می توان اجتهادی به معنای واقعی داشت و نه تکرار پیشینیان.

8️⃣ پیش فرض مسلط بر حوزه ها نادرست است زیرا قرآن یک متن شفاهی است. مانند سخنرانی یک خطیب که بعدها متن آن به نوشتار درآید. یک سخنران وقتی وسط صحبت خود می گوید آب بیاورید و کمی از هم فاصله بگیرید، به این معنی نیست که هرکس صوت یا متن این سخنرانی را عنایت کرد، طرف خطاب این درخواست است. چه بسا در حین سخنرانی کسی از هوش رفته باشد و این سخن خطیب ناظر به آن واقعه بوده باشد. یعنی سخنان یک خطیب دو قسمت دارد : یک قسمت که حاوی پیام اصلی سخنرانی(گزاره های حقیقیه) و قسمت دیگر مطالب حاشیه ای(گزاره های خارجیه) است.

9️⃣ پاسخ نظر مشهور این است که اگر آیات و روایات اطلاق نمی داشت و مقید به قیودی بود، باید ذکر می شد که کدام دستور مقید یا ناظر به گزاره های خارجیه است. پاسخ اینست که عزیزان عنایت ندارند طرف خطاب، مشافهین بوده اند و نه ما. و برای مشافهین که به قرائن و وقایع اشراف داشته اند، پیام کاملا واضح بوده است و نیازی به بیان آنها در مشافهه نیست.
این نتیجه قطعا موجبات نگرانی از دست رفتن دین خواهد شد. ولی در آینده خواهیم دید که اتفاقا حفظ دین تنها با این رویکرد شدنی است.


@Cmorghgrom30

.
Forwarded from سی مرغ (ALI TABIATPOOR)
.


زندگی تا زمانی ارزش زیستن دارد که انسان چیزی داشته باشد بخاطرش بمیرد

اینست پیام حسین (ع)


@Cmorghgrom30
.
.


💢 در ستایش دین گریزی 💢


1⃣ مردم به دنبال منفعت خود هستند و بالتبع انچه برایشان سودمند باشد خود به سمتش خواهند رفت و آنچه برایشان مضر یا بی فایده باشد، از ان می گریزند.

قرآن معیار حق را سودمندی و باطل را بی فایدگی دانسته و وجه شناسایی و تمیز بین آنها را ماندگاری اولی و رفتنی بودن دومی دانسته است :
 خدا از آسمان آبی نازل کرد که در هر رودی به قدر  ظرفیتش سیلاب جاری شد، سپس سیل، بر روی خود کفی حمل کرد، چنانکه فلزاتی را نیز که برای تجمل و زینت (مانند طلا و نقره) یا برای اثاث و ظروف (مانند آهن و مس) در آتش ذوب کنند مثل آب کفی برآورد، خدا این (آب و فلزات و کف روی آنها) را برای حق و باطل مثال می‌زند که (باطل چون) آن کف به زودی نابود می‌شود و اما (حق چون) آن آب و فلز که به خیر و منفعت مردم است در زمین می ماند. خدا مثلها را بدین روشنی بیان می‌کند. (رعد/۱۷)

در این آیه خداوند، حق و دین الهی را به آبی تشبیه می کند که از آسمان نازل می شود که در هر دره و رودی(اشاره به جوامع مختلف تاریخ بشری) به اندازه گنجایشش جریان می یابد و باطل چون کفی بر روی آب ظاهر می شود و سریع از بین می رود و این حق و دین الهی است که در بستر زمان جریان می یابد و به مردم منافع می رساند. لذا در هر دوره آنچه به مردم منافع می رساند حق است و غیر آن باطل که توسط مردم دور انداخته می شوند.
همچنین در این آیه، حق به فلزات مذاب تشبیه شده است و باطل به کف روی آنها ‌که آنچه به منفعت مردم است خود فلز است و نه کف آن. و بدیهی است تنها مرجع تشخیص سودمندی، عرف مردم است و نه فقها.

2⃣ وقتی یک دینی برای مردم درست کرده ایم که نه به درد دنیایشان می خورد و نه اطمینانی به آخرتش می رود و مبلغانش خود معترف به ظنی بودن آنند، وقتی این دین پاسخگوی هیچیک از نیازهایشان نیست، وقتی این دین هیچ زایندگی در علم و هنر و اخلاق و ثروت آفرینی ندارد و دستاوردش فقر و فلاکت و تبعیض و ظلم و آدمکشی و فساد و دزدی است، وقتی این دین راضی است که فرزندانش تا کمر در سطل های زباله برای یافتن لقمه ای نان فرو روند ولی دستور می دهد هزاران میلیارد تومان خرج مراسمی شود نوپدید که تا ۲۰۰ سال پیش نبوده است و بجای کار دوشیفته برای تولید و ثروت آفرینی بیشتر، عملا یک ماه مملکت را بخاطر آن تعطیل می کند، وقتی این دین حکم به کشتن فرزندان خود می دهد، وقتی ...
باید از این دین بی فایده و بلکه مضر گریخت که می بینیم فوج فوج می گریزند. و چه اتفاق میمون و مبارکی!

چه اگر دین خدا بود باید "یدخلون فی دین الله افواجا" باشد ولی می بینیم "یخرجون من دینهم افواجا" شده است.


3⃣ تمام انبیا دین گریزان عصر خود بودند و از دید فقهای زمانه مرتد و به دین پدران پشت کرده‌.
داستان ابراهیم(ع) و حنیف بودن دین او(حنیف در زبان آرامی، ریشه زبان عربی، یعنی لامذهب و کسی که از تمام ادیان موجود روی‌گردانده) الگویی است جاودانه در مواجهه با "سخن‌گویان دروغین خدا".
خداوند در آیات ۷۴ تا ۹۰ سوره انعام حرکت فطری ابراهیم(ع) در روی‌گردانی از ادیان رسمی زمانه و توجه خالصانه به توحید را به تفصیل شرح می‌دهد و پیامبران دیگر و از جمله محمد مصطفی(ص) را تابعین او می‌نامد.

مقارن بعثت پیامبر اکرم(ص) در عربستان، گروهی موحد بودند که به هیچ‌یک از ادیان یهودیت و مسیحیت و دیگر ادیان گرایش نداشتند و خود را به تاسی از ابراهیم(ع) "حنیف"(جمع آن حنفا) می نامیدند.
بر اساس روایات پیامبر اکرم(ص) و اجداد ایشان نیز در قبل بعثت از حنفا بوده‌اند.
حنفا بدون این که سازمان روحانیت و فقه مدونی داشته باشند، با لبیک به ندای درونی خود از شرک و ظلم و ناپاکی دوری می‌جستند. آنان توحید را در ارتباط با خدای خود، و مکارم اخلاق را در ارتباط با هم‌نوعان خود، سرمشق زندگی قرار داده بودند.
موارد بی‌شماری از پیروی پیامبر اکرم(ص) از فطرت در پیش از بعثت دیده می‌شود که نمونه‌ای از آن‌ها پیمان "حلف‌الفضول" است. حلف الفضول به معنای پيمان جوان‌مردان، عهد و پيمانی بود كه قبل از بعثت، پيامبر خدا(ص) به همراه عده‌ای از جوانان مكه در خانه عبدالله بن جدعان اجتماع كردند و سوگند ياد كردند تا ستم‌ديدگان و افراد غريبه‌ای را كه وارد شهر مي‌شوند و مورد ستم زورمندان واقع مي‌شوند یاری كنند.
از رسول خدا(ص) در سیره ابن‌هشام نقل شده که پس از بعثت می‌فرمود: اگر در اسلام نیز مرا به آن پیمان دعوت کنند، آن را اجابت خواهم کرد.
پس خجسته باد این دین گریزی که اول قدم پیروی از "دین فطری" است.

@Cmorghgrom30

.
.


💢 چرا حکومت دینی غیر ممکن است؟ 💢



1⃣ بخشی از دین که داعیه ی حکومت دارد، فقه است و نه عقاید و اخلاق. بنا بر این حکومت دینی یعنی حکومت فقهی

2⃣ حکومت یعنی تدوین و تقنین مجموعه ای از قوانین عمومی و اجتماعی، و نظارت بر اجرای آنها و مجازات متخلفین.
بنا بر این حکومت فقهی یعنی حکومتی که قوانین آن منبعث از احکام فقهی است.

3⃣ اما احکام فقهی بر گرفته از فهم ما از متونِ دینی است و ما در اینجا نشان دادیم، در هر حکم فقهی می توان ۲ به توان ۸ یعنی ۲۵۶ برداشت داشت.

4⃣ تمام این ۲۵۶ برداشت در هر حکم فقهی، از ارزش معرفت شناختی یکسانی برخوردارند و اگر یک یا چند برداشت مشهور شده اند، صرفا علت های برون معرفتی، چون حمایت های سیاسی و اقتصادی و اجتماعی داشته اند.

5⃣ این اقوال غیر مشهور و به اصطلاح شاذ همواره وجود داشته اند. تنها شوربختی آنها این بوده است که نتوانسته اند پشتیبانی سیاسی و اقتصادی و اجتماعی را به دست آورند.

6⃣ با تشکیل حکومت دینی، در هر حکم فقهی باید یکی از ۲۵۶ برداشت ممکن را مبنای عمل قرار داد و بقیه ۲۵۵ برداشت را کنار گذاشت.

7⃣ اما پیروان آن ۲۵۵ برداشت به همان اندازه برداشت خود را درست و شرعی می دانند که برداشت حاکم. لذا آنها هم در صدد مقابله و به کرسی نشاندن برداشت خود خواهند بود و این یعنی جنگ ۷۲ نه، بلکه جنگ ۲۵۶ ملت. و البته این آنارشیسم است و نه حکومت.

8⃣ اگر پیروان برداشت مشهور و حاکم به قاعده ی لطف متوسل شوند و دلیل غلبه ی آن را توجه خاصه ی خداوند لطیف و حکیم بدانند، در جواب باید گفت پس چرا این قاعده شامل حال ۹۹٪ ساکنین کره ی زمین نشده است و فقط شما کمتر از ۱٪ مشمول آن شده اید؟! شما غیر از به ارث بردن دین و مذهب و نگرش نیاکان خود، آیا فضیلت دیگری هم داشته اید که سزاوار چنین توجه ویژه ای شوید؟!

9⃣ ممکن است گفته شود که حکومت دینی نه به معنی انحصار یک برداشت، بلکه می تواند به معنی میدان دادن به تمام ۲۵۶ برداشت باشد. در جواب باید گفت طیف وسیع این برداشت ها از وجوب اجباری تا حرمت انکاری گسترش دارد. مثلا در مورد حجاب این نظرات از اجبار بانوان به پوشش تمام بدن است تا پوشش عرفی بانوان. یا در مورد نماز جمعه در عصرغیبت از وجوب تا حرمت این طیف گسترش دارد. بدین ترتیب حکومت دینی به این معنا همان حکومت عرفی و سکولار خواهد بود و هو المطلوب.

✳️ نتیجه : این که در هر حکم فقهی، ۲۵۶ برداشت می توان داشت، نشانگر این است که دین، فقهی به این گسترده ای نداشته است و تمامی ادله ی در این امور سیاسی و اقتصادی و قضایی و اجتماعی، هیچکدام قطعی نیستند و صرفا افاده ی ظن و گمان می کنند. و خداوند حکیمتر از آن است که تکلیفی از ما خواسته باشد ولی ما را در ظن و گمان رها کرده باشد. پس باید نتیجه گرفت در این امور خداوند به یک مجموعه ای از دستورهای کلی و اخلاقی بسنده کرده است و امور را به عقل و عرف وانهاده است.


@Cmorghgrom30

.
.
💢 دین کاریکاتوری 💢


1️⃣ کاریکاتور یک فرد ، ضمن شباهت با وی ، چهره ی او را به طرز مضحک و زننده ای بازنمایی می کند. علت این است که در کاریکاتور اجزای چهره مانند لب و چشم و بینی و ... همان اجزای اصلی است ولی تناسب بین آنها بهم خورده است : بینی بزرگتر و چشمها ریزتر و لبها کلفتر و ... ترسیم شده است.

2️⃣ از مسلمات دین ما هست که خداوند حق الله را می بخشد ولی حق الناس را نمی بخشد. حق الله یعنی اعتقاد به توحید و غیب و معاد و نبوت و امامت و عمل به نماز و روزه و حج و ...
حق الناس یعنی رعایت جان و مال و آبرو و ناموس و امنیت مردم و رعایت حقوق مصرح آنها در قانون اساسی به عنوان پیمان ملی

3️⃣ حجاب بانوان در سختگیرانه ترین حالات ، حق الله است نه حق الناس. یعنی حقی است که در ارتباط یک زن با خدای خودش وجود دارد و به دیگر بندگان خدا ربطی ندارد. این که می گویند حجاب یک حق اجتماعی است و مردان به هوس می افتند پس حق الناس است ، سخن باطلی است. کما این که اگر حجاب حق الناس بود فقها نباید بی حجابی زنان کنیز را آزاد می کردند. کنیزانی که غالبا از روم و ایران بودند و از زنان عربستان زیباتر.

4️⃣ در قرآن فقط دو آیه در مورد حجاب است بدون هیچ وعده ی عذابی. ولی صدها آیه در مورد حرمت خون و مال و آبرو و امنیت و تعهدات مردم وجود دارد. و در آیات بیشماری وعده ی عذابهای جانکاه به قاتلان ، مال یتیم خوران ، مال مردم خوران ، حاکمان ستمگر ، ظالمین ، تهمت زنندگان ، و ... داده شده است.

5️⃣ وقتی ما برای حجاب و چند تار موی بانوان غیرتی می شویم و دهنمان کف می کند و کفن پوشان به خیابانها سرازیر می شویم و مراجع تقلید بیانیه ها می دهند، ولی در برابر ظلم مقامات ارشد نظام و عدم تعهد به قانون اساسی و زندانی کردن بیگناهان و اختلاسهای هزاران میلیارد تومانی و ... سکوت می کنیم و بعضا حمایت هم می نماییم ، در این صورت ما یک مسلمانیم ولی یک مسلمان کاریکاتوری.


✳️ دوستی می گفت از یک منبری که زنان و دختران را به رعایت حجاب سفارش می کرد پرسیدم: مادر و خواهر شما در خانه در برابر چشمان شما بی حجاب هستند یا با حجاب؟ گفت نیازی به حجاب ندارند! گفتم تا به حال ساق پای مادر یا خواهرتان را دیدید؟ گفت بله. گفتم موهایشان را چطور؟ گفت بله. گفتم تحریک نشدید؟؟؟ گفت نه!!! گفتم می دانی چرا؟ گفت بله، آنها مادر و خواهر من هستند!!!! گفتم پس حجاب افراد به نگاه شما ربط دارد نه بی حجابی دیگران!!! زیرا اگر شما همه را خواهر خویش بدانی و هر مردی چنین باشد، هرگز بی حجابی مشکلی ایجاد نمی کند!!!! بنا براین شما برای حل مشکل آقایان بی جنبه و "دزد نگاه" باید بکوشید. در جواهر فروشی بسیار جواهرات گران قیمت هست. لیکن فقط آنان که دزدند، دچار وسوسه ی دزدی می شوند. وگرنه برای مردم عادی که جواهرات را متعلق به خویش نمی دانند، وسوسه ای برنمی انگیزد. سیب زیبا هر چند بر درخت خانه همسایه هست، اما اگر بدون اجازه چیدی دزدی کردی. لطفا دزدان را از دزدی کردن حفظ کنید.


@Cmorghgrom30

.
.

💢دین چگونه شر می شود؟ 💢


دین هنگامی شر می شود که تبدیل به "فرقه" (cult) و دیانت تبدیل به فرقه گرایی شود. در علم جامعه شناسی مقصود از فرقه، گروهی است که حامل قوانین و مجازات‌های خاص اجتماعی است و نوعی تعصب ذاتی و کورکورانه در آن وجود دارد. در فرقه گرایی، جمع و گروه، مرکز همه چیز است و هر چیزی با توجه به آن سنجیده و درجه‌بندی می‌شود. هر فرقه خود را برتر و بر حق می‌داند، مقدسات خاص خود را دارد و به دیگران به دیده تحقیر می‌نگرد.

نفس تعلق به گروه های اجتماعی طبیعی و ضروری است. ما به محض تولد وارد گروه‌های خانوادگی، قومی، مذهبی، فرهنگی و ... می‌شویم. هر گروهی هم که به آن تعلق داریم تعریف اجتماعی خاص و قوانین ناگفته‌ای دارد که راهنمای رفتار ماست. هر گروه حاوی مجموعه‌ای از باورها، رفتارها و نهی‌هاست که به اعضای خود تحمیل می‌کند. اشکال از زمانی آعاز می شود که گروه تبدیل به فرقه شود. در فرقه بیشتر افراد به صورت خودکار و بدون تفکر و کورکورانه از محدودیت‌های گروه پیروی می‌کنند.

بزرگ‌ترین نقطه ضعف فرقه گرایی این است که پیروان همواره می‌توانند اِشکال موجود در باورهای دیگر گروه‌ها را بیابند، ولی به ندرت قادر به یافتن نقایص موجود در نظام باورهای خود هستند. آنها معمولاً تعصبات دیگر گروه‌ها را می توانند تشخیص دهند، ولی قادر به شناسایی تعصب‌های خود نیستند. به طور خلاصه فرقه گرایی با خودفریبی همراه است و لذا بسیار خطرناک‌ است زیرا گروه‌هایی با طرز فکر فرقه گرایانه می‌توانند آسیب‌های بزرگ‌تری به شمار بیشتری از مردم وارد کنند. ‌

برای مثال حزب نازی در آلمان هزاران یهودی را شکنجه کرد، چون تفکر فرقه ی خود را برتر و بر حق می‌دانست. تفاوت بارز یک فرقه با دیگر گروه های سیاسی و مذهبی، وجود "استاندارد دو گانه" در آن است. یعنی آنچه بر خود نمی پسندد برای دیگران می پسندد. در نتیجه هر عضو فرقه از دیدن نواقص و تعصب‌های گروه خود یا ناتوان است، یا از آنها چشم‌پوشی می‌کند. اما در عوض، نواقص و تعصب‌های گروه مقابل را برجسته و بزرگ‌نمایی می‌کند. به همین دليل گروه مذهبی ای که تبدیل به یک فرقه شده است، خود را محق می‌داند تا برداشت خود از دین را به دیگران تحمیل کند و در این راه از هیچ جرم و جنایتی ابا ندارد.

🔴 هشدار : مرتب خود را چک کنیم که آیا جریان سیاسی و مذهبی که به آن وابسته ایم، تبدیل به "فرقه" شده است؟ و ملاک این ارزیابی این است که ببینیم رفتاری را که ما با مخالفان خود می کنیم، اگر زمانی ورق برگشت و آنها دارای قدرت و امکانات امروز ما شدند، آیا خرسند می شویم که همان رفتار را با ما بکنند؟!


@Cmorghgrom30
.
.

💢 فوتبال، بزنگاه حکمرانی 💢


دیکتاتورها معمولا لفاظان و سخنرانان چیره دستی هستند و توانایی این را دارند که با سفسطه و مغالطه چنان تصویر مثبتی از جامعه ی فلاکت زده ی خود ترسیم کنند که مردمش غرق در غرور و سرور ملی شوند، از داشتن چنین رهبر فرزانه ای که اینچنین در حال فتح تمامی قلل افتخار یکی پس از دیگری هستند و در دنیا بی همانندند. اما دیکتاتورها در هر کجا از عرصه های اقتصادی و فرهنگی و سیاسی و اجتماعی توانایی چنان حیله گری هایی را داشته باشند، در یک جا قطعا نمی توانند چنین کنند و واقعیت ناخوشایند با تمام زشتی ها و پلشتی های خود رخ می نمایاند : فوتبال.
فوتبال دارای ویژگی هایی است که فریبکاری دیکتاتورها را برملا می کند که اینک چند تایی از آن ویژگی ها را برمی رسیم :

1️⃣ فوتبال با عدد سر و کار دارد. هزاری لفاظان از زیبایی تکنیکی و تاکتیکی بازی تیم ملی خود قلمفرسایی کنند و در سجایای اخلاقی و مذهبی و ایدئولوژیک کادر فنی جامه بدرانند، در نهایت نتیجه را فقط دو عدد مشخص می کند : تعداد گل های زده و تعداد گل های خورده. و هر جا عدد وارد شود، دیکتاتورها رسوا می شوند، چه دنیای عدد و ریاضیات جای لفاظی نیست.

2️⃣ فوتبال با زمان حال سر و کار دارد. در فوتبال نمی توان وعده ی سر خرمن داد و چشم اندازهای ۲۰ ساله و ۴۰ ساله ترسیم کرد و آخرش به هیچیک عمل نکرد و صدایی هم از کسی در نیاید. فوتبال ۹۰ دقیقه است و تکلیف در این یکساعت و نیم روشن می شود.

3️⃣ فوتبال علنی است. فوتبال برگزار می شود تا دیده شود. فوتبال پخش زنده می شود. امکان ندارد فوتبال را در اتاق ها یا سالن ها یا استادیوم های در بسته برگزار کرد، بدون حضور رسانه ها. بنا بر این دیکتاتورها نمی توانند در گزارش آن دستکاری کنند و واقعیت را به نحو دیگری منعکس نمایند.

4️⃣ فوتبال برای مردم مهم است. فوتبال جزء معدود آزمون هایی از حکومت است که مورد توجه مردم کوچه و بازار است و آنها پیگیرانه آن را دنبال می کنند و از حافظه ی جمعی مردم پاک نمی شود. و این، کار را برای دیکتاتورها سخت می کند. مردم هیچگاه برد شیرین ایران در برابر استرالیا و آمریکا را فراموش نمی کنند و ایضا باخت تلخ در برابر بحرین را و اینک باخت فاجعه بار در برابر انگلیس.

5️⃣ فوتبال نمادی از غرور ملی است. اینک فوتبال شاخصی است از کارآمدی مجموعه فعالیت های تیمی و زیربنایی و زیرساختی حکومت ها که خود را در  ۹۰ دقیقه در معرض آزمون می گذارد. لذا درست یا غلط، موفقیت در این آزمون، شاخصی است برای موفقیت حاکمیت ها، که به رخ کشیدن این موفقیت ها غرور و عزت ملی را به ارمغان می آورد.

6⃣ فوتبال نمادی از وحدت ملی است. پیروزی در فوتبال فقط حاصل برنامه‌ریزی علمی و ساختاری نیست که اینها کالبد فوتبالند. روح فوتبال، وحدت ملی است که شادابی و غیرت و انرژی در این کالبد می دمد. پیروزی های شیرین بر استرالیا و آمریکا در دهه ی ۷۰ حاصل همین دمیدن روح جمعی ۸۵ میلیون نفر ایرانی در کالبد یازده مرد میدان بود.

✳️ بر این فهرست می توان موارد دیگری را اضافه کرد. ولی حتی همین ۶ مورد هم برای رسوایی دیکتاتورها کافیست.
اگر می بینیم که عربستان با پیروزی خیره کننده ی خود بر آرژانتین می درخشد و قطر با میزبانی شکوهمند جام جهانی، دستاورد مدیریت علمی خود در استحصال از میادین مشترک گازی با ایران را به نمایش می گذارد، همه و همه نتیجه ی ترکیب بهینه از ۶ فاکتور فوق است. گر چه در این امیر نشین ها دموکراسی به معنای واقعی کلمه وجود ندارد، ولی وجود نهادهای سنتی در آنها مانع دیکتاتوری مطلقه ی شخص اول مملکت می شود و حکمرانی آنها را کارآمد کرده است.
زمانی برنامه واکسیناسیون کشورها در برابر کرونا نیز مانند فوتبال سنگ محکی شده بود بر کارآمدی حکومت ها. در آن هنگام که ما لنگ تامین ارز برای خرید واکسن و غلبه بر ذهنیت هایی چون روغن بنفشه ها و شفاخانه ها و فتوا گرفتن ها بودیم و صدها نفر صدها نفر تلفات انسانی می دادیم، شیخ نشین هایی که قبیله هایی بیابانگرد را تحویل گرفته بودند، به چنان سطحی از حکمرانی مدرن رسیدند که توانستند یکی از بهترین عملکردها را در مدیریت کرونا داشتند.
ما در حال حاضر در سخت ترین دوران شکاف بین ملت و حاکمیت هستیم و امید پیروزی داشتن از چنین کالبد بی روح و جانی گزافه است.


@Cmorghgrom30
.
.

💢 خود را چک کنید 💢

اگر از دید شما با هر نتیجه ای در فوتبال، باخت نداریم و همیشه قهرمانیست، و کلا سه نوع نتیجه ورزشی داریم :

۱- پیروزی حماسه آفرین

۲- مساوی ارزشمند

۳- باختی که چیزی از ارزشهایمان کم نمی شود!!


این را بدانید که احتمالا شما بدون اینکه خود متوجه باشید، جذب یک فرقه(cult) شده اید.


@Cmorghgrom30
.
2025/07/06 09:32:11
Back to Top
HTML Embed Code: