Telegram Web Link
🔸وزیرنما

در کوبا ناغافل از دهان وزیر کار و تأمین اجتماعی پریده که در کوبا متکدی وجود ندارد، افرادی که در زباله‌ها جست‌وجو می‌کنند در پی پول آسان هستند و نقشی غیرقانونی در خدمات بازیافت دارند. که اظهارات خانم‌وزیر با موجی از انتقاد از سوی مردم، فعالان مدنی، روشنفکران و حتی چهره‌های حکومتی روبه‌رو می‌شود.
رئیس‌جمهور کوبا می‌گوید که مسئولان نباید از واقعیت‌های زندگی مردم فاصله بگیرند یا با «نگاه از بالا» با جامعه برخورد کنند.
اقتصاددان سرشناس کوبایی می‌نویسد در کوبا کسانی هستند که فقط نقش وزیر را بازی می‌کنند.
خلاصه‌ که یک بلایی سر بزرگوار درآورده‌اند که مجبور به استعفا شده. مطبوعات می‌گویند این استعفا نشانه‌ای از فشار اجتماعی فزاینده‌ای است که بر دولت برای پذیرش واقعیت‌های اقتصادی و پاسخ‌گویی در برابر مردم وارد می‌شود.

البته واضح و مبرهن است که این سوسول‌بازی‌ها برای همان ممالک کفرستان است، حتی اگر کشور انقلابیِ دوست و برادر کوبا باشد. وگرنه اصولاً یکی از برکات انقلاب در این مملکت امام‌زمان این‌ست که ما هم خیلی چیزها، مثلاً زنان خیابانی نداریم، اقلیت جنسیتی نداریم، زندانی و معترض سیاسی نداریم، فساد سازمان‌یافته نداریم و کسی هم سنگر خدمت را به هیچ قیمت ترک نکرده و استعفا هم نمی‌دهد، چون این‌جا وزیرنما و نماینده‌نما و لولوی سر خرمن هم نداریم.
اینجا فقط گاهی چندتا قلم‌به‌مزد و فریب‌خورده و آلت دست استکبار جهانی و بی‌بصیرت و این اواخر چندتا نفوذی داشتیم که آنها را هم سپرده‌ایم با ایست و بازرسی و گشت‌های خیابانی بگیرند.

پی‌نوشت: خدا می‌دونه که حالم چقدر بد و دلم چقدر گرفته. خدا می‌دونه که یک چشمم اشک و یک چشمم خونه این روزا. خوشا به غیرت و شرف‌تون با این مملکت و روزگاری که برای مردم ساختید. خوشا به فهم و کمالات‌تون که بی‌بصیرت‌تون ما باشیم که روز انتخابات و جنگ و از جان و جوان و جوانی مایه گذاشتن هستیم و اگر صاحب رأی و نظر باشیم بی‌بصیرت... فقط یادتون باشه که با همین شمشیر دو دمِ بی‌بصیرتی که امروز دست شما داده‌اند، یک روز گردن تک‌تک شما را هم خواهند زد.

منبع | در آستان بلوغ | #سیاست‌خانه | #برکات_انقلاب
👍1👎1👌1
🔸پامنبریها
ذبیح امیری | ان تنصروا الله ینصرکم

سَلام عَلیکم

تفسیر به رأی ...
این فرج‌الله جوان ما نوشتهٔ مربوط به تفسیر آیه‌ای از آیات قرآن را خوانده که نویسنده جهت خلاصه کردن مطلب، آخر نوشته الخ را گذاشته، یعنی الی آخر. نوشته مربوط به آیهٔ ان تنصروالله ینصرکم بوده، اما فرج آمده خدمت ما که حاج آقا، سوره‌ای به نام بیلخ داریم؟! با تعجب می‌فرماییم البته که نداریم.خدا که به بندگانش بیلخ نمی‌کنه. اصلاً این کلمهٔ زشت را از کجا آورده‌ای یا فرج؟! فرج نوشته را می‌آورد و نشان می‌دهد. می‌فرماییم این کلمه الخ است! فرج شرمنده می‌شود و سرش را پایین می‌اندازد، اما عمونعمت ول کن ماجرا نمی‌شود و اظهار می‌دارد که حاج‌آقا، فرج‌الله بی‌راه هم نگفته. خیلی از ماها فکر می‌کنیم خدا این وعده را خاص ما نازل کرده. وقتی شما باد می‌کنید و روی منبر می‌گویید خدا با ماست و وعدهٔ پیروزی می‌دهید، آیات بیلخ نازل می‌شود! حاج‌آقا از کجا که خدا با نتانیاهوخان نباشد؟! شما از کجا می‌دانید که خدا با ترامپ نبوده؟! هواپیماهایش که در امان پروردگار از آن سر دنیا پرواز کرده‌اند با خلبانانی مومن و متعهد! عملیاتی موفق انجام داده‌اند و صحیح و سالم به پایگاه‌های الهی–عبادی خود برگشته‌اند! آیا این دلیل این نیست که خدا با آن‌هاست؟!
می‌فرماییم: یا عمونعمت، حیا هم خوب چیزی‌ست. عفت کلام از نشانه‌های یک فرد متقی‌ست. اگر از فاز بیلخ میلخ خارج شوید عارضیم که آن‌ها قاتلند. بچه‌کش هستند. خدا با ماست که بچه‌ها را نوازش می‌کنیم. احکام خدا را ساری و جاری می‌کنیم. تمام وعده‌های بهشتی متعلق به ماست. جهان به‌خاطر اجداد ما ساخته و پرداخته شده. خورشید و ماه به‌خاطر وجود ما می‌درخشند. ما نباشیم کسوف خسوف را می‌بلعد!...
ننه‌صغرا تصویر کیان پیرفلک را با قوس و قزح‌اش نمایان می‌کند. اسدالله‌خان عکس ندا را با چشمان باز بلند می‌کند. فرج محسن شکاری را شکار می‌کند! پشت هر تصویر، تصویر دیگری از قربانیان اغتشاشات قرار دارد. الخ!
می‌فرماییم این‌ها علیه منبر ما ما اغتشاش کرده‌اند. حکم‌شان مرگ بوده و الخ... ننه‌صغرا می‌گوید حاج‌آقا، نتانیاهو هو می‌کِشد و بچه‌های دیگران را می‌کُشد. ‌شما هو می‌کِشید و بچه‌های خودمان را می‌کُشید. اهل بیت با هم جمیعاً می‌گویند ان تنصروالله ینصرکم و الخ..!
می‌فرماییم ای ملخ به جان‌تان بیفتد. مانند ابابیل که فریاد می‌زدند قد قُتل... اهل بیت می‌گویند الخ!... می‌گوییم آن‌قدر الخ الخ کنید تا جان‌تان از جام‌تان در رود و الخ‌دان‌تان پاره شود. فعلا که بر اسب خدا سواریم و تا عرش خدا می‌رانیم. می‌دانیم که خدا با ماست، یعنی خدا واس ماست...
اهل بیت می‌گویند الخ...

والسلام عليکم و رحمت الله وبرکاته

پاورقی:
اگه خدا با ماست پس کی با اوناست؟

توضیح هوش مصنوعی: این جمله یک دیالوگ معروف از فیلم «نجات سرباز رایان» (1998 Saving Private Ryan) است. در این دیالوگ، در حالی که فرمانده به سربازانش می‌گوید «نترسید، خدا با ماست»، یکی از سربازان با تعجب می‌پرسد: «اگر خدا با ماست، پس کی با اوناست که دارن ما رو تیکه پاره می‌کنن؟» این دیالوگ نشان‌دهندهٔ یک پارادوکس یا تناقض در ذهن سرباز است که با وجود اعتقاد به حمایت الهی، با واقعیت تلخ جنگ و مرگ روبه‌رو می‌شود. در واقع این جمله بیانگر این است که چگونه یک نیروی الهی می‌تواند بین دو طرف درگیر در جنگ تقسیم شود و چه مفهومی از این تقسیم‌بندی می‌توان استنباط کرد.
به عبارت دیگر، این جمله به چالش کشیدن ایدهٔ حمایت الهی در شرایط جنگی است. اگر خدا با ماست، پس چرا باید این همه رنج و درد و مرگ وجود داشته باشد؟ این سؤال، سؤال اساسی و پیچیده‌ای است که در طول تاریخ بشر در مواجهه با جنگ و خشونت مطرح شده است.
بنابراین، این دیالوگ فراتر از یک دیالوگ ساده در یک فیلم است و به یک مسئلهٔ فلسفی و الهیاتی عمیق می‌پردازد.


تکمله:
از حاج‌آقای شکّرکلام استفتاء کردیم که بالاخره خدا با اون‌هاست یا با ماست؟ فرمودند خدا به نظر بنده با کسانی‌ست که راست‌گوی‌اند.

در آستان بلوغ | #سیاست‌خانه | #منبرخانه
👏3🥰1
🔸شعور
از نگاه خانم مشاور

شعور یعنی درکِ زمان، مکان و حرمت دیگران و نداشتن این درک، همانی‌ست که بی‌شعوری‌اش می‌نامند...
بی‌شعوری مرضی‌ست که صاحبش نمی‌داند بیمار است؛ نه به خاطر کمبود عقل، بلکه چون عادت کرده به نادیده گرفتن دیگران...!
آنان که بی‌شعوراند، خود را زرنگ، بامرام و صادق می‌پندارند، اما در واقع، حد و مرز را نمی‌فهمند و ادب را بلد نیستند...

لینک مرتبط:
چطور از شر بی‌شعورها و بی‌شعوری خلاص شویم؟ | ترجمان

منبع | در آستان بلوغ | #جامعه
4👏4
🔸حرمت میهمان، حریم صاحب‌خانه

آقارضا از دوستان عزیز نادیدهٔ افغانستانی من در کانال محترم سیاحت‌نامهٔ افغانستان بوده و از احترام و ارادت من نسبت به خودشان و سایر دوستان مطلع هستند. در رابطه با وقایع اخیر مدتی بود دنبال فرصتی برای نوشتن بودم که گلایهٔ این دوست عزیزم سر صحبت را باز کرد.
عرض می‌کنم که البته در شرایط کنونی حساسیت‌ها بالاست و دوستان رنجیده‌خاطر هستند. اما بالاخره به لحاظ حقوقی هم اتباع یک کشور تعریفی دارد و سایرین می‌شوند مهاجر یا میهمان یا گردشگر یا هرچه که اسمش را بگذاریم.
اصلا جای شما روی سر، برادر عزیز من، اما نباید که بلافاصله ادعای ارث کنید! الان نگوییم مهمان چه بگوییم که احمق نباشیم؟ با این فرمایشات به رنجش و اختلاف میان دوستان دامن نزنیم.
همه می‌دانیم که حضور انبوه مهاجران افغانستانی در ایران از ابتدا با چالش‌ها و گاه مخالفت‌هایی مواجه بوده‌است. در واقع نه وقتی درهای کشور به روی انبوه مهاجران باز شد و شناسنامهٔ ایرانی دادند و لشکر راه‌انداختند نظر عامهٔ مردم پرسیده شد، نه الان که بی‌حساب و با این وضع همه را گرفتار کرده‌اند و اخراج می‌کنند. موضوع از اصل یک کارکرد سیاسی و حکومتی داشت به نظرم، نه یک رویکرد انسان‌دوستانه. کسانی هم که خودشان را درگیر این پروژه کردند باید فکر این‌جای کار را می‌کردند، آن‌هم در سیستمی که همه‌چیز مطلقاً کارکرد سیاسی دارد و گربه هم محض رضای خدا موش نمی‌گیرد.
به هر حال از شرایط پیش‌آمده متأسفم و اوضاع غم‌انگیز دوستان و همسایه‌ها را مایه شرم می‌دانم.

یادداشت مرتبط:
لشگر استشهادیه
تاراجِ غمان
• اخراج افغانستانی‌ها از تاجیکستان

منبع | در آستان بلوغ | #جامعه
👍3👏2
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔸ستارگان خاموش

اِما شَپلین (کریستال مادلین ژولیتون، متولد ۱۹ مه ۱۹۷۴) خوانندهٔ سوپرانو، آهنگ‌ساز و هنرمند تجسمی فرانسوی است که به خاطر تلفیق آواز اپرا با تأثیرات موسیقی الکترونیک و پاپ شناخته می‌شود. او در سال ۱۹۹۷ با آلبوم کارمین میو (Carmine Meo) فعالیت خود را آغاز کرد و بیش از دو میلیون نسخه در سراسر جهان فروخت.

یادداشت مرتبط:
ستارگان خاموش | ترجمه

در آستان بلوغ | #آواخانه
🔸ستارگان خاموش
اِما شَپلین | ترجمه فرخ صادقی، به روایت ا. کریمی

تیره و تارند، ستارگان

دل سپردی
به یک سراب
دلی را خیانت کردی
بیزاری بیشتر نتواند شد
درد و اندوه صدایم را
می‌شنوی یا نه؟
درد و اندوه تو اما
رخت بربسته
و من
دیوانه‌وار
چشم بر راه...

فراموشیدن
یا دیگر نزیستن...
هنوز سر به سلامت دارم
شب... شب... شب...
آوخ...!

تیره و تارند، ستارگان
با ماه‌تابی کم‌فروغ
می‌گرید عشق
می‌رهاند خویش را
چون موج
زان‌جا می‌رود
تهی‌ست شب
امیدش مختصر
اشک تلخ
در فوران‌
قلبی زخمین
و بی‌امید،
زین‌جا در گذر.
 
سپس گریختی
از رویاهای تهی
و از کف دادی
آزمندی حقیر را
فراموشیدن
یا دیگر نزیستن
هنوز سر به سلامت دارم
شب... شب... شب...
آوخ...!

تیره و تارند، ستارگان
با ماه‌تابی کم‌فروغ
می‌گرید عشق
می‌رهاند خویش را
چون موج،
زان‌جا می‌رود
تهی‌ست شب
امیدش مختصر
اشک تلخ
در فوران‌
قلبی زخمین
و بی امید،
زین‌جا در گذر...

یادداشت مرتبط:
ستارگان خاموش | ویدئو

منبع | در آستان بلوغ | #آواخانه | #روایت‌خانه
😢1
🔸بنفشه آفریقایی

به شادی رخ گل بیخ غم ز دل برکن

در آستان بلوغ | #عکس‌خانه
3😍3
🔸غرور ملی

فرموده‌اند:
«ایران از برنامه غنی‌سازی اورانیوم خود دست نخواهد کشید. این توانمندی، دستاورد دانشمندان ایرانی است و اکنون بیش از همیشه، به غرور ملی ما تبدیل شده است. توانمندی غنی‌سازی اورانیوم ایران برای ما بسیار عزیز است.»


📝 این طبیعی‌ست که دستاوردهای هر ملتی برایش مهم و عزیز باشد، اما حیثیتی کردن هرچیز و گره زدن آن به غرور ملی و تعصب و غیرت، این اِشکال را به‌وجود می‌آورد که در صورت شکست یا به قول خود حضرات عدم‌الفتح، چیزی از غیرت و تعصب و غرور ملی و حیثیت یک مُلک و ملتی باقی نخواهدماند، در واقع نباید همهٔ تخم‌مرغ‌ها را در یک سبد گذاشت و همه‌چیز را خرج یک پروژه کرد. باید چیزی هم برای آیندگان و فردا گذاشت. ما که بی‌بصیرت‌ایم، اما این چه تدبیر است و اصولاً چرا باید چیزی نسبی و قابل مذاکره (که به خودیِ خود نه فضیلتی دارد و نه ارزش افزوده‌ای ایجاد می‌کند، مگر به آثار و ثمرات خود) را به گرهی کور تبدیل کرد که با هیچ عقل و به قوت هیچ دندانی باز نشود؟
اما... اما موضوع این‌ست که این سیستم در منظومهٔ فکری خود نه اعتقاد و اعتنایی به وطن و مام میهن دارد، مگر در حد نمایش مهوعی مثل آن‌چه در ایام اخیر دیدید، که خود را وام‌دار و متعهد به اسلام می‌داند و نه لزومی برای پاسخ‌گویی به مردم می‌بیند، که مردم اصلاً چه کاره هستند جز گوشت دم توپ و قربانیِ عروسی و عزا؟ و کِی باشد که حضرات کشور و مردم را هم خرج خود کنند چرا که امنیت و "حفظ نظام از اوجب واجبات است!"

منبع | در آستان بلوغ | #فرمایش_بزرگان | #سیاست‌خانه | #جامعه
🔸وطن‌دوستی
زنده‌یاد دکتر احسان یارشاطر

به گمانِ من وطن‌دوستیِ راستین بیش از همه این است که هر کس در هر کاری که هست، به مقتضای آن وفا کند و دادِ آن را بدهد.
اگر پزشک است، صمیمانه در درمانِ بیماران بکوشد و وقتِ خود را همه صرفِ زمین‌بازی و قمارهای شبانه نکند، بل‌که عمدۀ آن را به فراگرفتنِ پیش‌رفت‌های پزشکی بگذراند.
اگر معلم است، همه در بندِ تربیتِ شاگردانِ خود باشد و از پژوهش و افزودنِ دانشِ خود غافل نمانَد.
اگر بقال است، کم‌فروشی و گران‌فروشی نکند.
اگر کارمندِ اداره است، خود را خادمِ مردم بداند، رشوه نگیرد و از کار ندزدد.
اگر پاسبان است، با دزد نسازد و هدیه نخواهد و در اندیشۀ جان و مالِ مردم باشد.
اگر بازرگان است، به نفعی عادلانه خرسند باشد و احتکار و سودجویی از فرصت را روا ندارد.
اگر قاضی است، به‌حق داوری کند.
اگر وکیلِ دعاوی است، راست را دروغ نکند و موکل خود را نفریبد.
اگر در کارِ سیاست است، بهبودِ حالِ مردم و مصالحِ راستينِ کشور را راه‌نمای گفتار و کردارِ خود قرار دهد.
و اگر سرباز یا فرمان‌ده است، خود را برای دفاع آماده بدارد و از دشمن نگريزد.

این اصلی است که اگر رعایت شود و به تربیت در ضمیرها خانه بگیرد، مردم را از جنگ و ویرانی‌ها و مصائبِ آن در امان نگاه خواهد داشت؛ چنان‌که عُبیدِ زاکانی دریافته‌بود و در لطيفه‌ای آورده‌است:

«شخصی با کمانِ بی‌تیر به جنگ می‌رفت که تیر از جانبِ دشمن آید، بردارد. گفتند: شاید نیاید. گفت: آن‌وقت جنگ نباشد».


با تشکر از یادآوری جناب بهروز صفرزاده در لینک منبع

یادداشت مرتبط:


منبع | در آستان بلوغ | #جامعه
1
🔸الفبای شعور
کمپین مبارزه با بی‌شعوری

• از ایراداتی که در چهره دیگران هست، چیزی نپرسیم.
• میزان درآمد، دلیل ازدواج نکردن و بچه دار نشدن را نپرسیم.
• بە اشتباهات لفظی دیگران نخندیم، بهتر است خودمان را بە نشنیدن بزنیم.
• به فرزندمان سرکوفت نزنیم و او را با فلانی مقایسه نکنیم.
• مال و اموال و داشته‌هایمان را به رخ نکشیم.
• در مهمانی پچ پچ نکنیم.
• نصیحت نکنیم. تا کسی از ما در مورد مسائل خودش نظری نخواسته، نظر ندهیم.
• وسط حرف کسی که در حال صحبت است، نپریم.
• باور کنیم حریم افراد متعلق به آنهاست و نباید از آن عبور کنیم. با وجود خط ممتد اجازه سبقت نداریم و خط دوبل حکم دیوار را دارد.
• زباله‌های خشک و تر را جدا کنیم. زباله در طبیعت به جا نگذاریم. شاخه درختان را نشکنیم و یادگاری روی درختان و آثار تاریخی ننویسیم.
• مهمانی‌ها را ساده‌تر برگزار کنیم.
• صدای غذا خوردنمان باعث آزار کسی نشود.
• موقع غذا خوردن قاشق‌مان را داخل همه ظرف‌های غذا نزنیم.
• بە افراد دارای معلولیت زل نزنیم. عادی رفتار کنیم.
• در پیاده‌روها همواره از سمت راست حرکت کنیم. روی پل عابر پیاده و پیاده‌روهای تنگ اگر چند نفر هستیم تک تک حرکت کنیم تا مسیر تردد برای دیگران باز باشد.
• در پشت چراغ قرمز یا هنگام سبقت، داخل خودروی دیگران را نگاه نکنیم.
• در مترو، تاکسی، اتوبوس و درکل در مکان‌های عمومی با صدای بلند با تلفن صحبت نکنیم.
• صدای موزیک ماشین نباید جلوی آسایش شهروندان را بگیرد.
• به چاق، لاغر، کچل، زیبا، زشت، چه زن چه مرد، زُل نزنیم.
• وقتی درصف خرید هستیم فاصله را با نفر جلویی خود حفظ کنیم. هر چقدر هم که به نفر جلویی نزدیکتر باشیم، زودتر نوبت‌مان نمی‌رسد.
• از کسی که تنها زندگی می‌کند، هی نپرسیم: حوصله‌ت سر نمیره؟
• دلیل طلاق رو نپرسیم
• وقتی چیزی را امانت می‌گیرید، به موقع پس دهید و منتظر صاحب آن نشوید.
• همه به کم و کسری امکانات زندگی خود آگاه هستند؛ نپرسیم چرا ماشین نمیخری، مبل نمی‌خری فلان وسیله را نمی‌خری
• پا و کفش خود را روی صندلی‌های مترو نگذاریم، کمی بعدتر یک نفر آنجا خواهد نشست.

• دیگر چه...؟

منبع | در آستان بلوغ | #جامعه | #وب‌گردی
🥰1👏1👌1
🔸رمان ۱۹۸۴
معرفی کتاب

۱۹۸۴ نام کتابی مشهور از جورج اورول که در سال ۱۹۴۹ منتشر شده‌است. جورج اورول در این کتاب، آینده‌ای را برای جامعه به تصویر می‌کشد که در آن خصوصیاتی همچون تنفر نسبت به دشمن و علاقهٔ شدید نسبت به برادر بزرگ (ناظر کبیر یا رهبر حزب با شخصیت دیکتاتوری فرهمند) وجود دارد. در جامعهٔ تصویرشده، گناه‌کاران به راحتی اعدام می‌شوند و آزادی‌های فردی و حریم خصوصیِ افراد به شدت توسط قوانین حکومتی پایمال می‌شوند.
حزب حاکم سه شعار دارد که همه‌جا تکرار می‌شود:
• جنگ، صلح است.
• آزادی، بردگی است.
• نادانی، توانایی است.

پیشنهاد من این‌ست که کتاب را بخوانید، اما برای آشنایی بیشتر، گزیده‌هایی از کتاب را در یادداشت بعد می‌آورم.

یادداشت مرتبط:
گزیده‌هایی از داستان

منبع | در آستان بلوغ | #کتاب‌خانه
🙏1
🔸رمان ۱۹۸۴
گزیده‌هایی از کتاب

در مورد احاطهٔ حاکمیت بر مردم در جایی از داستان می‌خوانیم:
«آن‌ها می‌خواهند آدم تمام مدت سرشار از انرژی باشد. تمام راه‌پیمایی‌ها و بالا و پایین رفتن‌ها و پرچم تکان‌دادن‌ها فقط برای پُر کردن جای خالی رابطهٔ جنسی است. اگر در درونت شاد باشی، چرا باید برای برادر بزرگ و برنامه «سه‌ساله» و «هفته ابراز تنفر» و بقیه کارهای آن‌ها به هیجان بیایی؟»

و در مورد کنترل سیستم بر روابط جنسی مردم:
«منظور آن‌ها نه فقط این بود که غریزهٔ جنسی دنیای دیگری برای خود پدیدمی‌آورد که حزب قادر به کنترل آن نیست و تا حد ممکن باید آن را تأیید کند، بلکه نکتهٔ مهم‌تر آن بود که محرومیت جنسی باعث افزایش شور و جنون می‌شود که بسیار مطلوب است، زیرا می‌توان آن را به اشکال دیگری نظیر علاقه به جنگ و پرستش برادر بزرگ تغییر داد.»

و در مورد فلسفهٔ وجودی سیستم:
«تفاوت ما با تمام حکومت‌های موروثی گذشته در این است که ما می‌دانیم چه‌کار می‌کنیم. دیگران، حتی آن‌هایی که خیلی با ما شباهت داشتند، ترسو و فریب‌کار بودند. آلمان‌های نازی و کمونیست‌های روسیه از نظر روِش خیلی به ما نزدیک شده‌بودند، اما هیچ‌وقت شهامت تشخیص انگیزه‌های خودشان را نداشتند. آن‌ها تظاهر می‌کردند، یا شاید باورشان شده بود که قدرت، ناخواسته و برای مدتی محدود به آن‌ها واگذار شده و این‌که جایی در همین نزدیکی بهشتی وجود دارد که در آن انسان‌ها آزاد و با هم برابرند. ما این‌طور نیستیم. ما می‌دانیم هرکس قدرت را تسخیر می‌کند، قصد ندارد آن را از دست بدهد. قدرت وسیله نیست، هدف است. هیچ‌کس یک حکومت دیکتاتوری را برای محافظت از یک انقلاب به وجود نمی‌آورد؛ بلکه انقلاب می‌کند تا یک حکومت دیکتاتوری درست کند.»

و در مورد زندانیان:
«تمام اعترافاتی که این‌جا صورت می‌گیرد واقعی‌ست. ما کاری می‌کنیم که اعترافات واقعی باشند. گذشته از این‌ها ما نمی‌گذاریم مرده‌ها علیه ما قیام کنند. تو باید از این فکر دست برداری که آینده، حقانیت تو را به اثبات می‌رساند. صدای تو هرگز به آینده نمی‌رسد. تو به‌طور کلی از صفحهٔ تاریخ محو می‌شوی. ما می‌توانیم تو را تبدیل به گاز کنیم و به هوا بفرستیم. هیچ‌چیز از تو باقی نمی‌ماند: نه نامی در دفتری و نه خاطره‌ای در مغز آدم‌ها. تو هم در گذشته و هم در آینده نابود می‌شوی. تو اصلأ وجود نداشته‌ای.»

و در مورد تغییر روایت تاریخ:
«کسی که گذشته را کنترل کند، آینده را کنترل می‌کند و کسی که حال را کنترل کند، گذشته را کنترل می‌کند.»

«ما از زمان انقلاب و زمان قبل از آن چیزی نمی‌دانیم، تمام اسناد و مدارک و پرونده‌ها یا از میان رفته یا مجعول است، تمام کتاب‌ها دوباره‌نویسی شده، تمام مجسمه‌ها، خیابان‌ها و ساختمان‌ها از نو نام‌گذاری شده و هر تاریخی تغییر یافته‌است و این وضع، همچنان هر روز به دنبال روز قبل و هر دقیقه به دنبال دقیقه ماقبل خود ادامه می‌یابد. تاریخ متوقف شده‌است و هیچ چیز جز زمان حال پایان‌ناپذیری که در آن همیشه حق با حزب است وجود ندارد.»


یادداشت و لینک مرتبط:
معرفی کتاب
جملات کلیدی | یک پزشک
نسخهٔ صوتی | تاریخ ما

منبع | در آستان بلوغ | #کتاب‌خانه
👍3
🔸بازگشت به معصومیت
انیگما

گروه موسیقی انیگما را حتماً شناخته یا چیزی از آن شنیده‌اید، ترانهٔ معروفی دارند به اسم بازگشت به معصومیت که سال ۱۹۹۳، ۳۲ سال پیش ساخته شده و ویدئوکلیپ آن ارزش دیدن و شنیدن دوباره را دارد... امیدوارم لذت ببرید

منبع | در آستان بلوغ | #آواخانه
2
🔸غنیمت

ارجمندی پرسیده بودند لاف‌های حضرات در باب رشد و توسعه صحت دارد و تاثیر بر معیشت مردم دارد یا منافع خودشان مد نظر است؟⁩

عرض می‌کردم نه بر معیشت مردم اثرگذار است نه درایت و تدبیر نفع بردن برای خودشان را دارند.
کمترین تدبیر این بود که مملکت را اداره کنند، مردم حداقل معیشت و زندگی خودشان را داشته باشند، سقفی بالای سرشان باشد و افقی قابل دسترس که بعد عمری زحمت سفره‌ای درخور داشته باشند و آبرویی محفوظ و مگر عامه‌ی مردم چه بیش از همین مختصر از هر نظام حاکم می‌خواهند؟ چه معاویه بر آن‌ها حکومت کند، چه امیرالمومنین. برای این‌ست که در اغلب کشورها عوام‌الناس کار به سیاست ندارند، سیستم کار خودش را می‌کند و مردم زندگی‌شان را.
عقل متعارف معاش می‌گوید اگر گوساله‌ای به دستت رسید از آن نگهداری کن بلکه برایت بزاید و سالی دیگر شیر و گوشت و چرم و گاو و گوساله‌ای داشته باشی، اما کاری که حضرات کردند این بود که گاو را دوشیدند، شیر و شیره‌اش را سرکشیدند و چون عُرضه‌ و هنر و صبوری ماست و کره گرفتن را نداشتند اضافه‌اش را بر زمین ریختند، به خود گاو تجاوز کردند، بعد سرش را بریده گوشتش را هم خوردند و باقی‌مانده را بر خاک خواهند ریخت و سگان‌شان هم باید علف بخورند و دل‌خوش باشند که سگ قاسم‌خان بوده‌اند.
این آب و خاک جایی نبود که از آن برآمده باشند و بر آن دل بسوزانند و بزرگی و حکومت کنند، غنیمتی بود که از قضای روزگار نصیب‌شان شد و دیگر چه ضرورت که پس از آنان نشانی از آبادی و آبادانی بماند یا نماند، که مغول‌ها نیز به اینجا که رسیدند آرام گرفتند و اهلی شدند و رسمِ ادب و آدابِ سروری آموختند.

یادداشت مرتبط:
- سگ قاسم‌خان
- وهم

در آستان بلوغ | #سیاست‌خانه
👍1👎1
🔸وهم

خواجه محمدِ مهتاب در شارع نیشابور جوانی قوی‌بنیان بدید که بر اسب نشسته و شمشیر به میان بسته و خنجر در گریبان نهاده و نیزه در دست بگرفته و سر در کُلَه‌خود فروبرده است.
گفت: ای جوان، این شمشیر و نیزه با خود به کجا می‌بری؟
گفت: نشنیده‌ای که رومیان زیر بیرق صلیب، لشکر می‌آرایند و بر طبل جنگ می‌کوبند؟ به غزا با ایشان ‌روم.
مهتاب گفت: اگر نروی چه شود؟
جوان گفت: کفر به نیشابور و سبزوار آید و ایمان از میان برود.
مهتاب گفت: اگر کفر به نیشابور آید، چه شود؟
گفت: ستم بر تخت سلطنت بنشیند و انصاف از دل‌ها برود و دروغ بر راست غالب آید و اغنیا بر ضعیفان رحم نیارند و فحشا روی نماید و سفرۀ خلق از نان تهی گردد و خدای –تبارک و تعالی- روی از ما بگرداند.
مهتاب گفت: ای جوان، حمایل از میان بگشا و به خانه اندر شو، که این کفر که تو می‌گویی، از نیشابور نرفته است که بازآید.

🔖 و این حکایت امروز ماست!

#جامعه
1👏1😐1
🔸حق مسلم ما!
سلمان کدیور

...توان هسته‌ای ما نه به درد تأمین نیاز مردم خورد، نه برق و آبی از آن گرم شد و نه توانست بازدارندگی برای ما درست کند و مانع تجاوز دشمن شود. فقط هزینهٔ بی‌فایده بر دوش ملت سوار کرد.
ما بدون اینکه سلاح اتمی داشته باشیم، ده‌ها برابر یک کشور اتمی مجازات بین‌المللی شدیم و هزینه دادیم و عقب رفتیم!

یادداشت مرتبط:
مردم ایران و رسالت نابودی اسرائیل | صادق زیباکلام

منبع | در آستان بلوغ | #سیاست‌خانه
👏3🥰1
🔸مقام والای انسانیّت

والا از خدا که پنهان نیست، از شما چه پنهان چهل-پنجاه سال پیش یک بزرگواری که عمامهٔ پیغمبر به سر داشت و کسی باور نمی‌کرد خدعه کند، آب و برق مجانی پیش‌کش، می‌خواست ملت را به مقام والای انسانیّت برساند، یک جوری رساند که شدیم این مارمولکی که الان هستیم و انسانیّت‌دان‌مان هنوز درد می‌کند. این روزها یک جنایتکار دیگری می‌گوید عجالتاً بیایید به خیابان، آب و برق و انرژی و فراوانی و رفاه و دموکراسی و آزادی و قاقا با اف۳۵ و ب۲ برای‌تان می‌آوریم...

یک بزرگواری نصیحت می‌کرد اگر کسی گفت بیا یک پیراهن رایگان بگیر، کمربندت را سفت کن و مراقب باش شلوار از پایت درنیاورد! بعدِ بیش از صد سال از انقلاب مشروطه‌ و آزادی‌خواهی دیگر یاد گرفته‌ایم که برای نان و آب و برق و انرژی باید پول پرداخت و برای فراوانی و رفاه و آزادی و دموکراسی باید فکر داشت و راه‌ یافت یا ساخت و زحمت کشید و با ب۲ از اسمان نازل نمی‌شوند.

یادداشت مرتبط:
وزارت فرهنگ

در آستان بلوغ | #فرمایش_بزرگان | #جامعه
👏4👍2
🔸پیش‌نگری

آکادمی ملی اطلاعات ترکیه در یک گزارش ۸۵ صفحه‌ای سه سناریو برای آیندهٔ تنش هسته‌ای ایران ترسیم می‌کند:

• توافق هسته‌ای احتمالی میان ایران و آمریکا
• تداوم تنش با شکست مذاکرات و افزایش فشار اسرائیل
• بدترین حالت یعنی جنگی گسترده‌تر و خونین‌تر با مشارکت کامل نیروها

که طبیعتاً بهتر و بدتر را نسبت به منافع خودشان می‌گویند، اما آن‌ها هم این واقع‌بینی را دارند که درگیری مستقیم را بدترین وضعیت ارزیابی می‌کنند، بعد این‌جا هنوز یک جماعتی همین را نمی‌فهمند یا نمی‌خواهند بفهمند یا منافع‌شان در این‌ست که نفهمند.

منبع | در آستان بلوغ | #سیاست‌خانه
👏1
🔸عریان

...عریانی حاجتِ کسی‌ست که از پارچه و پنبه حجاب کرده باشد، اما برای آن که حیا و نجابت حجابش است... برای آن/آنان که لامحاله درونِ هم خانه کرده‌اند و هم را از درون نگاه می‌کنند... آنان که از بُعد مکان و جنسیت گذشته‌ و در بُعدی دیگر هم را در آغوش دارند چه حاجتِ تن، چه حاجتِ عریانی؟

دوستت دارم!

یادداشت مرتبط:
واصل

در آستان بلوغ | #خلوت‌خانه
5👍1
🔸ریحانه

ریحانه دختر من، همسایهٔ من و همشهری من است. دختری زیبا و نمکین با موهای شب‌رنگ که متین و محترم برای زندگی و بودن خود، چنان که می‌خواهد باشد، تلاش می‌کند و زحمت می‌کشد. ریحانه هزینهٔ بر پای خود ایستادن را می‌پردازد. ریحانه انتخاب خود را کرده‌ و مسئولیت آن را پذیرفته‌است. "انتخابی کوچک برای یک انسان و جهشی بزرگ برای جامعه"¹. ریحانه این روزها کارهای زیادی دارد و مسئولیت بزرگی را بر شانهٔ نحیف و ظریف خود حمل می‌کند...
ریحانه یا هانیه یا هنگامه یا صبا یا دینا یا... چه فرق دارند؟ همه دختران ما، همسایهٔ ما و هم‌وطن ما هستند. زنان جامعهٔ ما این روزها کارهای زیادی دارند و مسئولیت بزرگی را بر شانهٔ نحیف و ظریف خود حمل می‌کنند. آنان با تمام ندانستن‌ها و ضعف‌های رسوب‌کردهٔ قرون و فشارهای حکومتِ متعصب و جامعهٔ مردسالار و متصلب پای در راه‌های نرفته گذارده‌اند. حواس‌مان باشد به عنوان یک آقا، در خدمتِ بانوان میهن‌مان یارِ شاطر باشیم، نه بارِ خاطر². آن‌ها امروز نیاز بیشتری به توجه ما دارند.

توضیح:
¹ "این گامی کوچک برای یک انسان و جهشی بزرگ برای بشریت است" جمله‌ای که توسط نیل آرمسترانگ، اولین انسانی که بر روی ماه قدم گذاشت، گفته شد.
² سعدی، گلستان، باب دوم در اخلاق درویشان، حکایت شماره ۵

یادداشت مرتبط:
زنان
مرز جنون

در آستان بلوغ | #جامعه | #هزارنام
3👍2🥰1👏1😍1
2025/10/20 07:20:38
Back to Top
HTML Embed Code: