This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
▪️مرثیه ای برای سیدحسن
✍علیرضا دباغ
در این سه روز که از شهادت سیدحسن نصرالله گذشته است، برخی غمگین و برخی خوشحال، برخی خشمگین و برخی بی تفاوت از این واقعه گذشته اند.
این رسم روزگار است.
علی ابن ابیطالب هم که باشی، در محراب مسجد هم که فرقت به دست اشق الاشقیا دو تاشود باز هم برخی می گویند مگر علی نماز هم می خواند؟!
سید حسن نصرالله هم از این قاعده مستثنی نیست.
صهیونیستها برای کشته شدنش شیرینی پخش می کنند، منافقین او را وجه المصالحه معرفی می کنند، و پیروانش او را قهرمان شهید می دانند.
این رسم روزگار است.
در بین دوستدارن اومرثیه های زیادی سروده و خوانده شده، اما این دکلمه آتشین مجری تلویزیون عراق یادآور اشعار زیبای قاآنی در مرثیه شهید عاشوراست، که در قالب سوال به مرثیه سرایی می پردازد.
بارد! چه؟ خون! که؟ دیده! چسان؟ روز و شب! چرا؟
از غم! کدام غم؟ غم سلطان اولیا
نامش که بد؟ حسین! ز نژاد که؟ از علی
مامش که بود؟ فاطمه جدش که؟ مصطفی!
چون شد؟ شهید شد! به کجا؟ دشت ماریه
کی؟ عاشر محرم، پنهان؟ نه برملا...
از شعر قاآنی حزن می بارد و از مرثیه مجری عرب حماسه...
✅ @DrAlirezaDabbagh
✍علیرضا دباغ
در این سه روز که از شهادت سیدحسن نصرالله گذشته است، برخی غمگین و برخی خوشحال، برخی خشمگین و برخی بی تفاوت از این واقعه گذشته اند.
این رسم روزگار است.
علی ابن ابیطالب هم که باشی، در محراب مسجد هم که فرقت به دست اشق الاشقیا دو تاشود باز هم برخی می گویند مگر علی نماز هم می خواند؟!
سید حسن نصرالله هم از این قاعده مستثنی نیست.
صهیونیستها برای کشته شدنش شیرینی پخش می کنند، منافقین او را وجه المصالحه معرفی می کنند، و پیروانش او را قهرمان شهید می دانند.
این رسم روزگار است.
در بین دوستدارن اومرثیه های زیادی سروده و خوانده شده، اما این دکلمه آتشین مجری تلویزیون عراق یادآور اشعار زیبای قاآنی در مرثیه شهید عاشوراست، که در قالب سوال به مرثیه سرایی می پردازد.
بارد! چه؟ خون! که؟ دیده! چسان؟ روز و شب! چرا؟
از غم! کدام غم؟ غم سلطان اولیا
نامش که بد؟ حسین! ز نژاد که؟ از علی
مامش که بود؟ فاطمه جدش که؟ مصطفی!
چون شد؟ شهید شد! به کجا؟ دشت ماریه
کی؟ عاشر محرم، پنهان؟ نه برملا...
از شعر قاآنی حزن می بارد و از مرثیه مجری عرب حماسه...
✅ @DrAlirezaDabbagh
❤4
چرا ما ایرانی ها اینقدر فحاش هستیم...؟!
✍علی مرادی مراغه ای
به گواهی تاریخ، ما ایرانیان مردمانی فحاش هستیم تاورنيه که در دوره صفویه به ایران آمده مینويسد:
«ايرانيها در اداء الفاظ ركيك و فحشهاى قبيح مهارت عجیبی دارند...»
در کودتای ۲۸ مرداد، کودتاگران پیروز، فحشهای رکیک به مصدق میدادند و روی دیوار محلۀ بدنام شهر نو، زنان عفیفه! با خط کج و معوج این شعار را نوشته بود:
«مرگ بر مصدق سگ ننه، زنده باد ...شاه، الهی قربانش برم»
اما در زمان انقلاب با دنیایی از فحاشی، تهمت و خشونت کلامی به ناموس به شاه و دخترانش مواجهیم.
این دیوار نوشته ها:
توپ و تفنگ و یقلوی همش تو ک... پهلوی
سماور جوشه/ قوری هم روشه/ فرح بیهوشه/ کارتر هم روشه
همشهریان ترک ما نیز در کنار زنان شعار میدادند:
هانی بیزیم شاهیمز آغزینا داشّاغیمیز
دهساله بودم در کنار پدرم ایستاده، یک مرتبه تظاهر کنندگان روستائیان اطراف مراغه با تبر، بیل و چنگک کشاورزی در حالیکه شعار می دادند از راه رسیدند، دیدم همان فحشهای آشنای ما که در روستایمان بر سر دعوای سر زمین به همدیگر میدادند همان ها را به عنوان شعار سیاسی به شاه میدهند!
در تهران هرکسی کنار ایستاده بود تظاهر کنندگان شعار میدادند:
زنها به ما پیوستند بیغیرتها نشستند
یعنی با این نگاه معیوب جنسیتی توجه نمی کرد که به زنان توهین میکند!
پس از پیروزی انقلاب در محاکمه قطب زاده، وقتی ری شهری با طعنه پرسید؟ چرا هیچوقت ازدواج نکردی؟
قطب زاده جواب داد: اگه بخوام یه لیوان شیر بخورم ، مجبور نیستم همه گاو رو بخرم.
و همه زدند زیر خنده...و طفلکی کارول جروم دوست دختر قطب زاده...!
و فرصت نیست به فحشها و انگهای طرفین در جنبش مهسا بپردازم...
اما برگردم به امروز. گاهی که پسر نوجوانم را از مدرسه میآورم حرفهای رکیک دانش آموزانی که از اطراف ما میگذرند میشنوم و نگران پسرم میشوم که آیا اینها را میشنود؟
هر طرف که بنگریم خشونت کلامی و فحاشی است در صف نانوایی، در ماشینی که نشستهای تنها بخاطر یک بوق ماشین عقبی، در تصادفی جزئی که سپر ماشینی خورده اول توهین... تا رسیدن پلیس...!
گاهی مقالات انگلیسی و ترکی استانبولی را میخوانم و به کامنتهای خوانندگانشان نگاه می کنم اثری از فحش و رکاکت نمیبینم، اما وقتی به سایتهای ایرانی مثلا به سایت گویانیوز میرسم و کامنتهای زیر مقالات را میخوانم مالامال از توهین و فحش به نویسنده مقاله و سپس به همدیگر...و اینها کامنتهای تحصیلکردگان اهل مطالعه و گلهای سر سبد جامعه ما هستند...!
اما در ایران، کمتر حوزهای به اندازه تاریخ آکنده از فحاشی است، چون اینجا همه خود را متخصص میدانند! بارها بخش کامنتهای کانالم را بخاطر توهین و فحاشی بسته سپس به خواهش دوستان باز کردهام.
از هر سلسلهای انتقاد کنیم بلافاصله صاحبان آن پیدایش میشود!
بارها همشهریان ترک حمله کردهاند که چرا مثلا در کتاب «سالهای زخمی» آغامحمدخان را بخاطر جنایاتش در تفلیس، جنایتکار نامیدهام و توجه نمیکنند که برای آن جنایت از چهار منبع روسی، انگلیسی، فارسی و ترکی مدد جستهام. فقط میگویند «به بابای ما ترکها توهین کردهای»...!
اگر به استالین جنایتکار اشاره کنی داد حملات تودهای های فریز شده از دوران جنگ سرد با همان سبک کیانوری آغاز میشود...
اگر به نقد شیخ فضل الله بپردازی، زاغ سیاه هر ملای روستایی را چوب زدهای...!
اما فحاش ترینها، طرفداران رضاشاه هستند هر نقد رضاشاه، مصادف با بارانی از فحشهاست، انگار طرفدارانش فحاشی را از خود او فراگرفتهاند چون او یکی از قهارترین فحاشان بود.
هیچ وقت تا این اندازه از آینده این ملک و ملت نگران نبودهام، جامعه ما آکنده از نفرت و کینه است و «طفلی به نام شادی، دیریست گمشده است»
روزی مشيرالدوله پيرنيا با اندوهی عميق از مدرس پرسيد: آقا پس کی اين مملکت نجات مییابد و اصلاح میشود؟ مدرس گفت روزی که انگلستان در جزيرهاش محصور گردد و شما بر گرديد نائين و رضاخان برود آلاشت و من هم بروم دنبال کار طلبگی به ولايت خودم…
اما مشکل در اینست که پیران جامعه ما آن سخن ویکتور هوگو را هرگز باور ندارند که:
«مردان پیر برای این آفریده شدهاند که به موقع بیرون روند»
✍علی مرادی مراغه ای
منبع:کانال تلگرامی فرهیختگان
IRANINtellectuals
✅ @DrAlirezaDabbagh
✍علی مرادی مراغه ای
به گواهی تاریخ، ما ایرانیان مردمانی فحاش هستیم تاورنيه که در دوره صفویه به ایران آمده مینويسد:
«ايرانيها در اداء الفاظ ركيك و فحشهاى قبيح مهارت عجیبی دارند...»
در کودتای ۲۸ مرداد، کودتاگران پیروز، فحشهای رکیک به مصدق میدادند و روی دیوار محلۀ بدنام شهر نو، زنان عفیفه! با خط کج و معوج این شعار را نوشته بود:
«مرگ بر مصدق سگ ننه، زنده باد ...شاه، الهی قربانش برم»
اما در زمان انقلاب با دنیایی از فحاشی، تهمت و خشونت کلامی به ناموس به شاه و دخترانش مواجهیم.
این دیوار نوشته ها:
توپ و تفنگ و یقلوی همش تو ک... پهلوی
سماور جوشه/ قوری هم روشه/ فرح بیهوشه/ کارتر هم روشه
همشهریان ترک ما نیز در کنار زنان شعار میدادند:
هانی بیزیم شاهیمز آغزینا داشّاغیمیز
دهساله بودم در کنار پدرم ایستاده، یک مرتبه تظاهر کنندگان روستائیان اطراف مراغه با تبر، بیل و چنگک کشاورزی در حالیکه شعار می دادند از راه رسیدند، دیدم همان فحشهای آشنای ما که در روستایمان بر سر دعوای سر زمین به همدیگر میدادند همان ها را به عنوان شعار سیاسی به شاه میدهند!
در تهران هرکسی کنار ایستاده بود تظاهر کنندگان شعار میدادند:
زنها به ما پیوستند بیغیرتها نشستند
یعنی با این نگاه معیوب جنسیتی توجه نمی کرد که به زنان توهین میکند!
پس از پیروزی انقلاب در محاکمه قطب زاده، وقتی ری شهری با طعنه پرسید؟ چرا هیچوقت ازدواج نکردی؟
قطب زاده جواب داد: اگه بخوام یه لیوان شیر بخورم ، مجبور نیستم همه گاو رو بخرم.
و همه زدند زیر خنده...و طفلکی کارول جروم دوست دختر قطب زاده...!
و فرصت نیست به فحشها و انگهای طرفین در جنبش مهسا بپردازم...
اما برگردم به امروز. گاهی که پسر نوجوانم را از مدرسه میآورم حرفهای رکیک دانش آموزانی که از اطراف ما میگذرند میشنوم و نگران پسرم میشوم که آیا اینها را میشنود؟
هر طرف که بنگریم خشونت کلامی و فحاشی است در صف نانوایی، در ماشینی که نشستهای تنها بخاطر یک بوق ماشین عقبی، در تصادفی جزئی که سپر ماشینی خورده اول توهین... تا رسیدن پلیس...!
گاهی مقالات انگلیسی و ترکی استانبولی را میخوانم و به کامنتهای خوانندگانشان نگاه می کنم اثری از فحش و رکاکت نمیبینم، اما وقتی به سایتهای ایرانی مثلا به سایت گویانیوز میرسم و کامنتهای زیر مقالات را میخوانم مالامال از توهین و فحش به نویسنده مقاله و سپس به همدیگر...و اینها کامنتهای تحصیلکردگان اهل مطالعه و گلهای سر سبد جامعه ما هستند...!
اما در ایران، کمتر حوزهای به اندازه تاریخ آکنده از فحاشی است، چون اینجا همه خود را متخصص میدانند! بارها بخش کامنتهای کانالم را بخاطر توهین و فحاشی بسته سپس به خواهش دوستان باز کردهام.
از هر سلسلهای انتقاد کنیم بلافاصله صاحبان آن پیدایش میشود!
بارها همشهریان ترک حمله کردهاند که چرا مثلا در کتاب «سالهای زخمی» آغامحمدخان را بخاطر جنایاتش در تفلیس، جنایتکار نامیدهام و توجه نمیکنند که برای آن جنایت از چهار منبع روسی، انگلیسی، فارسی و ترکی مدد جستهام. فقط میگویند «به بابای ما ترکها توهین کردهای»...!
اگر به استالین جنایتکار اشاره کنی داد حملات تودهای های فریز شده از دوران جنگ سرد با همان سبک کیانوری آغاز میشود...
اگر به نقد شیخ فضل الله بپردازی، زاغ سیاه هر ملای روستایی را چوب زدهای...!
اما فحاش ترینها، طرفداران رضاشاه هستند هر نقد رضاشاه، مصادف با بارانی از فحشهاست، انگار طرفدارانش فحاشی را از خود او فراگرفتهاند چون او یکی از قهارترین فحاشان بود.
هیچ وقت تا این اندازه از آینده این ملک و ملت نگران نبودهام، جامعه ما آکنده از نفرت و کینه است و «طفلی به نام شادی، دیریست گمشده است»
روزی مشيرالدوله پيرنيا با اندوهی عميق از مدرس پرسيد: آقا پس کی اين مملکت نجات مییابد و اصلاح میشود؟ مدرس گفت روزی که انگلستان در جزيرهاش محصور گردد و شما بر گرديد نائين و رضاخان برود آلاشت و من هم بروم دنبال کار طلبگی به ولايت خودم…
اما مشکل در اینست که پیران جامعه ما آن سخن ویکتور هوگو را هرگز باور ندارند که:
«مردان پیر برای این آفریده شدهاند که به موقع بیرون روند»
✍علی مرادی مراغه ای
منبع:کانال تلگرامی فرهیختگان
IRANINtellectuals
✅ @DrAlirezaDabbagh
❤1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔸هنوز نان تمدن باستان خود را می خوریم
✍ دکتر محمدعلی اسلامی ندوشن
در دامنهی کوههای پیر و مُندرسِ خُرد شده از بارِ قرون، ستونهای تخت جمشید برپاست، چون ساعدهای سترگی که به دعا برداشته شده باشند.
هیچ خرابهای در سـراسرِ کرهی خاک به عظمت و حشمت و عبرتِ این چند ستون و چند دیوارِ فرو ریخته نیست.
در هیچ نقطهی کرهی خاکی، خرابهای با این غربت و حشمت، و تا این حد گویا از خاموشی چون [تخت جمشید] دیده نشده است.
ما در اعتباری که هنوز داریم، نانِ تمدّنِ باستانیِ خود را میخوریم.
👈7 آبان بهانه ای برای گرامیداشت یاد کورش کبیر👉
@DrAlirezaDabbagh
✍ دکتر محمدعلی اسلامی ندوشن
در دامنهی کوههای پیر و مُندرسِ خُرد شده از بارِ قرون، ستونهای تخت جمشید برپاست، چون ساعدهای سترگی که به دعا برداشته شده باشند.
هیچ خرابهای در سـراسرِ کرهی خاک به عظمت و حشمت و عبرتِ این چند ستون و چند دیوارِ فرو ریخته نیست.
در هیچ نقطهی کرهی خاکی، خرابهای با این غربت و حشمت، و تا این حد گویا از خاموشی چون [تخت جمشید] دیده نشده است.
ما در اعتباری که هنوز داریم، نانِ تمدّنِ باستانیِ خود را میخوریم.
👈7 آبان بهانه ای برای گرامیداشت یاد کورش کبیر👉
@DrAlirezaDabbagh
🔸تراژدی چکمه ها
✍علیرضا دباغ
۴۰ روز از حادثه انفجار معدن طبس می گذرد. شاید عمق این فاجعه فقط برای خانواده های درگذشتگان ملموس باشد اما صاحبان قلم نیز به فراخور حال خود نمی توانند از مقابل آن بی تفاوت بگذرند.
نقدی که بر فرهنگ ما وارد است این است که تابع شرایط زود احساساتی می شویم، در اینگونه حادثه ها مرثیه سرایی می کنیم و بعد یکباره یا به تدریج همه چیز را فراموش می کنیم. شاید اگر در دانشکده های تخصصی خبرنگاری روزنامه نگاری تحقیقی تدریس می شد حتی اگر مسولان طالب پیگیری ماجراهای اینچنینی نباشند _که نیستند_ اینگونه ماجراها کمتر رخ می داد یا لا اقل هزینه سهل انگاریهای افرادی مانند مالکان این معادن زیر ذره بین خبرنگاران آنچنان درشت می شد که به جای جان عزیز انسانهای شریف و کارگران نجیب لااقل هزینه کفشهای ایمنی یا چکمه های پلاستیکی آنها توسط سرمایه داران بی تفاوت صنعت ومعدن تامین می شد...
از انتشار این تصویر ۴۰ روز گذشت و اگر پیگیری رسانه ها ازمسولان و مطالبه افکارعمومی نباشد، ۴۰ سال دیگر هم بگذرد آب ازآب تکان نمی خورد وتراژدی چکمه ها در این سرزمین زرخیز بارهاو بارها تکرار می شود.
۱۴۰۳ /۸/۱۱
✅ @DrAlirezaDabbagh
✍علیرضا دباغ
۴۰ روز از حادثه انفجار معدن طبس می گذرد. شاید عمق این فاجعه فقط برای خانواده های درگذشتگان ملموس باشد اما صاحبان قلم نیز به فراخور حال خود نمی توانند از مقابل آن بی تفاوت بگذرند.
نقدی که بر فرهنگ ما وارد است این است که تابع شرایط زود احساساتی می شویم، در اینگونه حادثه ها مرثیه سرایی می کنیم و بعد یکباره یا به تدریج همه چیز را فراموش می کنیم. شاید اگر در دانشکده های تخصصی خبرنگاری روزنامه نگاری تحقیقی تدریس می شد حتی اگر مسولان طالب پیگیری ماجراهای اینچنینی نباشند _که نیستند_ اینگونه ماجراها کمتر رخ می داد یا لا اقل هزینه سهل انگاریهای افرادی مانند مالکان این معادن زیر ذره بین خبرنگاران آنچنان درشت می شد که به جای جان عزیز انسانهای شریف و کارگران نجیب لااقل هزینه کفشهای ایمنی یا چکمه های پلاستیکی آنها توسط سرمایه داران بی تفاوت صنعت ومعدن تامین می شد...
از انتشار این تصویر ۴۰ روز گذشت و اگر پیگیری رسانه ها ازمسولان و مطالبه افکارعمومی نباشد، ۴۰ سال دیگر هم بگذرد آب ازآب تکان نمی خورد وتراژدی چکمه ها در این سرزمین زرخیز بارهاو بارها تکرار می شود.
۱۴۰۳ /۸/۱۱
✅ @DrAlirezaDabbagh
👍3😢1
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔸چالشهای گفتمانی ظریف
✍علیرضا دباغ
هفته کتاب آمد ورفت، چند روز دیگر هفته پژوهش هم می آید و می رود، اما قرار نیست در این نوع از مناسبتها اتفاق خاصی در حوزه فرهنگی کشور بیفتد. بااین حال دیروز اتفاق خوبی افتاد، آقای دکتر تقی پور مدیر محترم انتشارات سیمای شرق تماس گرفتند و گفتند به مناسبت هفته کتاب تعداد محدودی از کتاب «چالشهای گفتمانی ظریف» را برای فروش در سایت دیجی کالا ارائه کرده اند.
باتشکر از ایشان لینک خرید کتاب را همینجا ارسال می کنم تا دوستانی که در طول سالیان اخیر دائم جویای خرید کتاب بوده اند بتوانند از این فرصت استفاده کنند. توضیحات مختصری درباره کتاب در این ویدیو داده ام که امیدوارم مفید باشد.
👇برای خرید کتاب کلیک کنید👇
📖 digikala.com/product/dkp-4413842
چالشهای گفتمانی ظریف.نویسنده علیرضادباغ. بامقدمه دکتر صادق زیباکلام انتشارات سیمای شرق
✅ @DrAlirezaDabbagh
✍علیرضا دباغ
هفته کتاب آمد ورفت، چند روز دیگر هفته پژوهش هم می آید و می رود، اما قرار نیست در این نوع از مناسبتها اتفاق خاصی در حوزه فرهنگی کشور بیفتد. بااین حال دیروز اتفاق خوبی افتاد، آقای دکتر تقی پور مدیر محترم انتشارات سیمای شرق تماس گرفتند و گفتند به مناسبت هفته کتاب تعداد محدودی از کتاب «چالشهای گفتمانی ظریف» را برای فروش در سایت دیجی کالا ارائه کرده اند.
باتشکر از ایشان لینک خرید کتاب را همینجا ارسال می کنم تا دوستانی که در طول سالیان اخیر دائم جویای خرید کتاب بوده اند بتوانند از این فرصت استفاده کنند. توضیحات مختصری درباره کتاب در این ویدیو داده ام که امیدوارم مفید باشد.
👇برای خرید کتاب کلیک کنید👇
📖 digikala.com/product/dkp-4413842
چالشهای گفتمانی ظریف.نویسنده علیرضادباغ. بامقدمه دکتر صادق زیباکلام انتشارات سیمای شرق
✅ @DrAlirezaDabbagh
👍5❤1
✅بلک فرایدی و خرید کتاب کمیاب
امروز جمعه ۹آذر ۱۴۰۳ بین جوانان به blackFridayمعروف است.
فکر می کردم این مناسبت فقط مشمول کالاهای مصرفی باشد اما به طور اتفاقی متوجه شدم یکی از کتابهای قدیمی من با نام
«هنر تهیه کنندگی در رادیو»
که واقعا کمیاب بوده و در این سالها خود ناشر هم نداشت که چندجلدی از آن را برای آرشیو شخصی تهیه کنم، به مناسبت این روز درلیست فروش ویژه بلک فرایدی گذاشته.
البته جا داشت که ناشر کتاب«چالشهای گفتمانی ظریف» هم تخفیفی برای خریداران درنظر می گرفت اما به هرحال الان فرصت خوبی برای دوستان، دانشجویان و علاقمندان رادیو هست که کتاب «هنر تهیه کنندگی در رادیو» را باتخفیف بلک فرایدی خریداری کنند.
نقد نامگذاری این روز وعدم برگردان آن به فارسی بماند برای بعد،فعلا تا زمان باقی است اطلاع رسانی کنید شایدچرخه اقتصاد فرهنگی اندکی به چرخش درآید،هرچند چیزی از منفعت فروش به جیب مولف نخواهد رفت اما برای اهالی کتاب و دوستداران رادیوفرصت مغتنمی است..
لینک خرید کتاب 👇
https://www.digikala.com/product/dkp-17290077/کتاب-هنر-تهیه-کنندگی-در-رادیو-اثر-علیرضا-دباغ-انتشارات-دانشکده-صدا-و-سیما/
✅ @DrAlirezaDabbagh
امروز جمعه ۹آذر ۱۴۰۳ بین جوانان به blackFridayمعروف است.
فکر می کردم این مناسبت فقط مشمول کالاهای مصرفی باشد اما به طور اتفاقی متوجه شدم یکی از کتابهای قدیمی من با نام
«هنر تهیه کنندگی در رادیو»
که واقعا کمیاب بوده و در این سالها خود ناشر هم نداشت که چندجلدی از آن را برای آرشیو شخصی تهیه کنم، به مناسبت این روز درلیست فروش ویژه بلک فرایدی گذاشته.
البته جا داشت که ناشر کتاب«چالشهای گفتمانی ظریف» هم تخفیفی برای خریداران درنظر می گرفت اما به هرحال الان فرصت خوبی برای دوستان، دانشجویان و علاقمندان رادیو هست که کتاب «هنر تهیه کنندگی در رادیو» را باتخفیف بلک فرایدی خریداری کنند.
نقد نامگذاری این روز وعدم برگردان آن به فارسی بماند برای بعد،فعلا تا زمان باقی است اطلاع رسانی کنید شایدچرخه اقتصاد فرهنگی اندکی به چرخش درآید،هرچند چیزی از منفعت فروش به جیب مولف نخواهد رفت اما برای اهالی کتاب و دوستداران رادیوفرصت مغتنمی است..
لینک خرید کتاب 👇
https://www.digikala.com/product/dkp-17290077/کتاب-هنر-تهیه-کنندگی-در-رادیو-اثر-علیرضا-دباغ-انتشارات-دانشکده-صدا-و-سیما/
✅ @DrAlirezaDabbagh
❤2
🔸تأملی بر رفع ناقص فيلترينگ
✍ علیرضا دباغ
امروز واتساپ بدون فیلتر باز شد، به فاصله کمی از نامه ۱۳۶ نماینده مجلسی که نوشتند:"رفع فیلترینگ هدیه شگفتانه ای به دشمنان است."
نمایندگانی که جمع آرای همه آنها روی هم به اندازه آرای کم رونقترین انتخابات ریاست جمهوری تاریخ کشورمان نیست، سنگ بر راه رئیس جمهوری می اندازند که پس از تصویب رفع فیلترینگ واتساپ و گوگل پلی توییت می نویسد:
«گردنم در گرو قولی است که داده ام». جالب اینکه با این همه هیاهو تازه رسیده ایم به نقطه ای که ۳ سال پیش در آن قرار داشتیم!
آزادی واتساپ و ممنوعیت تلگرام و اینستاگرام و توییتر و یوتیوب و فیسبوک!
و هنوز به سالهایی که در آن اینستاگرام و تلگرام بدون فیلتر بود بازنگشته ایم.
به تلخی باید گفت ما مردمی هستیم که به جای امید به آینده چشم انتظار بازگشت به گذشته هستیم.
این تلخکامی از کجا سرچشمه می گیرد؟
آیا مردمی که برای رفع نیازهای ارتباطی خود و استفاده از سرویسهای جهانی تلگرام و واتساپ و نظایر آن هستند، و امروز تنها به یکی از این حقوق سلب شده خود دست یافته اند و خوشحالند دشمنند یا کسانی که خودشان از اینترنت بدون فیلتر استفاده می کنند و مواضع سیاسی و نظرات بی مقدارشان را در شبکه ایکس توییت می کنند، دوست را از دشمن نمی شناسند؟
حقیقت اینکه امروز، نه روز شادمانی دشمن است و نه روز شادمانی ملت، امروز روز حسرت است!
حسرت از فهم درست مسوولانی که به جای بهره مندسازی ایرانیان از امکانات فضای آزاد رسانه ای برای تعالی علم و دانش و فرهنگ، در توهم مدیریت فضای مجازی با بازگشایی قطره ای شبکه های اجتماعی هستند غافل از آنکه آب راه خود را پیدا می کند و مردم برای دسترسی به اطلاعات بیشتر از هر راهی استفاده می کنند.
افسوس اینجاست که با تدبیر نادرست متولیان امر، ایرانیان به جای استفاده از راه معمول برای ورود به فضای مجازی، گذارشان به شوره زار فیلترشکنها یا باتلاق وی پی ان فروشها می افتد و این همه به عدم درک صحیح سره از ناسره و دوست از دشمن بازمی گردد.
به قول «مولانا» :
"مْردم اندر حسرت فهم درست..."
✅ @DrAlirezaDabbagh
✍ علیرضا دباغ
امروز واتساپ بدون فیلتر باز شد، به فاصله کمی از نامه ۱۳۶ نماینده مجلسی که نوشتند:"رفع فیلترینگ هدیه شگفتانه ای به دشمنان است."
نمایندگانی که جمع آرای همه آنها روی هم به اندازه آرای کم رونقترین انتخابات ریاست جمهوری تاریخ کشورمان نیست، سنگ بر راه رئیس جمهوری می اندازند که پس از تصویب رفع فیلترینگ واتساپ و گوگل پلی توییت می نویسد:
«گردنم در گرو قولی است که داده ام». جالب اینکه با این همه هیاهو تازه رسیده ایم به نقطه ای که ۳ سال پیش در آن قرار داشتیم!
آزادی واتساپ و ممنوعیت تلگرام و اینستاگرام و توییتر و یوتیوب و فیسبوک!
و هنوز به سالهایی که در آن اینستاگرام و تلگرام بدون فیلتر بود بازنگشته ایم.
به تلخی باید گفت ما مردمی هستیم که به جای امید به آینده چشم انتظار بازگشت به گذشته هستیم.
این تلخکامی از کجا سرچشمه می گیرد؟
آیا مردمی که برای رفع نیازهای ارتباطی خود و استفاده از سرویسهای جهانی تلگرام و واتساپ و نظایر آن هستند، و امروز تنها به یکی از این حقوق سلب شده خود دست یافته اند و خوشحالند دشمنند یا کسانی که خودشان از اینترنت بدون فیلتر استفاده می کنند و مواضع سیاسی و نظرات بی مقدارشان را در شبکه ایکس توییت می کنند، دوست را از دشمن نمی شناسند؟
حقیقت اینکه امروز، نه روز شادمانی دشمن است و نه روز شادمانی ملت، امروز روز حسرت است!
حسرت از فهم درست مسوولانی که به جای بهره مندسازی ایرانیان از امکانات فضای آزاد رسانه ای برای تعالی علم و دانش و فرهنگ، در توهم مدیریت فضای مجازی با بازگشایی قطره ای شبکه های اجتماعی هستند غافل از آنکه آب راه خود را پیدا می کند و مردم برای دسترسی به اطلاعات بیشتر از هر راهی استفاده می کنند.
افسوس اینجاست که با تدبیر نادرست متولیان امر، ایرانیان به جای استفاده از راه معمول برای ورود به فضای مجازی، گذارشان به شوره زار فیلترشکنها یا باتلاق وی پی ان فروشها می افتد و این همه به عدم درک صحیح سره از ناسره و دوست از دشمن بازمی گردد.
به قول «مولانا» :
"مْردم اندر حسرت فهم درست..."
✅ @DrAlirezaDabbagh
👍13
🔸شگفتانه، انتقاد یا تجلیل از صداوسیما، مساله چیست؟
✍علیرضا دباغ
در حالی که یک روز از قرائت پیام رهبر انقلاب به همایش افق تحول رسانه در صداوسیما می گذرد نظرات متفاوتی درباره این پیام مطرح شده است.
برخی همچون سایت رسمی روابط عمومی سازمان صداوسیما به نقل از پیمان جبلی آن را یک شگفتانه و هدیه رهبری به مدیران ارشد رسانه ملی قلمداد کرده و برخی لحن پیام را گلایه آمیز تعبیر کرده اند.
فارغ از نوع نگاه هر کدام از این افراد، آنچه بین هردو برداشت مشترک است، پی بردن به متفاوت بودن این پیام نسبت به پیامهای رسمی به سایر همایشهاست .
قصد آن نیست که به تحلیل گفتمان ادبی این پیام بپردازیم که اگرچنین بود بار عاطفی کلمات به کار گرفته شده هرکدام معنای خاصی را به ذهن تحلیلگران متبادر می¬کند و بسته به زمینه ها و فرا متنها، دامنه گفتمانی وسیعی را دربرمی گیرد. اما آنچه از دید این بنده مهم است دال مرکزی این پیام و قاعده گفتاری ایشان است ، این پیام از قاعده کم گویی و گزیده گویی بهره جسته است. این قاعده در زمان ها و زمینه های مختلفی کاربرد دارد. یکی از آنها زمان جنگ است. در این زمان فرمان باید صریح و بی پرده بیان شود همانگونه که در این پیام اتفاق افتاده است. استفاده رهبر انقلاب از عبارت «پیکارهای کنونی» برای وضعیت زمانی حاضر مؤید این نکته است که از نظر زمانی و زمینه ای رسانه ملی در وضعیت جنگی با سایر رسانه هایی است که در اختیار امپراطوری رسانه ای صهیونیستی قرار دارد.
پیروزی در این میدان همانگونه که به صراحت در این پیام بیان شده است توانایی رساندن پیام و روایت واقعیت است که از ابزارهای نظامی نیز در رسیدن به پیروزی مؤثرتر است.
از دید کارشناسی معتقدم سازمان صداوسیما به بخشی از رسالت خود عمل کرده است، اما در روایت واقعیت نیازمند بازنگری جدی و سازماندهی جدیدی است. این سازمان در چند سال اخیر با به کارگیری نیروهای جوان گامهایی برای تحول برداشته است، اما تجربه زیسته ما در سپهر رسانه ای نشان می دهد داشتن نیروهای جوان و تازه نفس اگر در کنار نیروهای مجرب و آبدیده در کوران حوادث رسانه ای نباشد، نه تنها کارآمد نخواهد بود بلکه نتیجه معکوس می دهد و حتی ممکن است به تکرار تجربه هایی بیانجامد که گاه تلخ و زیانبار بوده است. در میدان جنگ رسانه ای دقت در کنار تلاش و ابتکار جواب می دهد، چیزی که خلاف رویه سالهای اخیر مدیران سازمان بوده و امید است این بار مورد تجدیدنظر و مداقه رییس فعلی رسانه ملی قرارگیرد.
✅ @DrAlirezaDabbagh
✍علیرضا دباغ
در حالی که یک روز از قرائت پیام رهبر انقلاب به همایش افق تحول رسانه در صداوسیما می گذرد نظرات متفاوتی درباره این پیام مطرح شده است.
برخی همچون سایت رسمی روابط عمومی سازمان صداوسیما به نقل از پیمان جبلی آن را یک شگفتانه و هدیه رهبری به مدیران ارشد رسانه ملی قلمداد کرده و برخی لحن پیام را گلایه آمیز تعبیر کرده اند.
فارغ از نوع نگاه هر کدام از این افراد، آنچه بین هردو برداشت مشترک است، پی بردن به متفاوت بودن این پیام نسبت به پیامهای رسمی به سایر همایشهاست .
قصد آن نیست که به تحلیل گفتمان ادبی این پیام بپردازیم که اگرچنین بود بار عاطفی کلمات به کار گرفته شده هرکدام معنای خاصی را به ذهن تحلیلگران متبادر می¬کند و بسته به زمینه ها و فرا متنها، دامنه گفتمانی وسیعی را دربرمی گیرد. اما آنچه از دید این بنده مهم است دال مرکزی این پیام و قاعده گفتاری ایشان است ، این پیام از قاعده کم گویی و گزیده گویی بهره جسته است. این قاعده در زمان ها و زمینه های مختلفی کاربرد دارد. یکی از آنها زمان جنگ است. در این زمان فرمان باید صریح و بی پرده بیان شود همانگونه که در این پیام اتفاق افتاده است. استفاده رهبر انقلاب از عبارت «پیکارهای کنونی» برای وضعیت زمانی حاضر مؤید این نکته است که از نظر زمانی و زمینه ای رسانه ملی در وضعیت جنگی با سایر رسانه هایی است که در اختیار امپراطوری رسانه ای صهیونیستی قرار دارد.
پیروزی در این میدان همانگونه که به صراحت در این پیام بیان شده است توانایی رساندن پیام و روایت واقعیت است که از ابزارهای نظامی نیز در رسیدن به پیروزی مؤثرتر است.
از دید کارشناسی معتقدم سازمان صداوسیما به بخشی از رسالت خود عمل کرده است، اما در روایت واقعیت نیازمند بازنگری جدی و سازماندهی جدیدی است. این سازمان در چند سال اخیر با به کارگیری نیروهای جوان گامهایی برای تحول برداشته است، اما تجربه زیسته ما در سپهر رسانه ای نشان می دهد داشتن نیروهای جوان و تازه نفس اگر در کنار نیروهای مجرب و آبدیده در کوران حوادث رسانه ای نباشد، نه تنها کارآمد نخواهد بود بلکه نتیجه معکوس می دهد و حتی ممکن است به تکرار تجربه هایی بیانجامد که گاه تلخ و زیانبار بوده است. در میدان جنگ رسانه ای دقت در کنار تلاش و ابتکار جواب می دهد، چیزی که خلاف رویه سالهای اخیر مدیران سازمان بوده و امید است این بار مورد تجدیدنظر و مداقه رییس فعلی رسانه ملی قرارگیرد.
✅ @DrAlirezaDabbagh
👍5
🔸درخواست از خانواده محترم شهید سلیمانی و شهید رییسی
✍علیرضا دباغ
هفته ای که گذشت دو خبر فرهنگی منتشر شد که نیاز به بازخوانی مجدد و توجه دوباره سیاستگذاران فرهنگی کشور دارد.
خبر اول ابلاغ اساسنامه بنیاد حفظ آثار شهید رئیسی از سوی شورایعالی انقلاب فرهنگی و خبر دوم انتشار ۱۰۰۰ عنوان کتاب در طول ۵ سال گذشته برای تجلیل از شهید سلیمانی است.
بی شک گرامیداشت یاد هر دوی این عزیزان لازم و ضروری است کما اینکه بزرگداشت برخی مفاخر و چهره های شاخص فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و نظامی کشور در مناسبتهای مختلف برگزار می شود. مثلا بنیاد شهید واحد های تخصصی برای گرامیداشت یاد شهدا، وصیت نامه ها، آثار و یادگارهای آنها دارد و یا سپاه پاسداران و بسیج بودجه های فرهنگی مختلفی دریافت می کنند که بخشی از آنها برای گرامیداشت کنگره سرداران شهید و سایر شهدای استانها و مناطق مختلف اختصاص داده می شود. این علاوه بر برنامه های روتین نهادها و سازمانهای متولی تبلیغات مانند شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی و صداوسیما و نظایر آنهاست.
با این تفاسیر آیا ایجاد تشکیلاتی جدید و اختصاص بودجه حداگانه از بیت المال مسلمین برای شهید والامقامی مانند آیت الله رئیسی در این شرایط سخت اقتصادی لازم و ضروری است؟
شهید حاج قاسم سلیمانی مظهر رشادت و شهامت است اما آیا انتشار ۱۰۰۰عنوان کتاب برای ایشان ولو که هر عنوان در تیراژی محدود هم منتشر شود در شرایطی که می دانیم هزینه کاغذ و چاپ دهها روزنامه و مجله را به تعطیلی کشانده و صدها خبرنگار و هنرمند روزنامه نگار را به شغلهای کاذب و غیر مرتبط و یا حتی در معدود مواردی به خودکشی کشانده است، با سیر و سلوک حاج قاسم سازگار است؟
فراموش نکنیم هیچگاه برای نخستین رئیس جمهور شهید کشورمان محمدعلی رجایی نه تنها بنیادی تاسیس نشد بلکه آنچنان که مشهور است، همسرش هم اکنون در سنین سالمندی همچنان در خانه ای اجاره ای سکونت دارد با وجود این، یاد و نام این شهید باقی است و به قول شاعر:
راه رجا بسته نیست، گرچه رجایی برفت...
منکر جایگاه مهم حاج قاسم سلیمانی و ابراهیم رئیسی نیستم اما اختصاص این تعداد مراسم و چاپ این تعداد کتاب برای سرداری که وصیت کرده بود روی سنگ قبرش بنویسند «سرباز» ، و یا تشکیل یک ارگان جدید در ساختار مالی و اداری کشور و اختصاص بودجه ای به نام «رئیس جمهور محرومان» ، بیش از آنکه به پاسداشت یاد این عزیزان بیانجامد، به کام کسانی است که می خواهند دفتر و دستکی داشته باشند و بیلان کاری دهند تا از بیت المال ارتزاق داشته باشند.
از خانواده این دو شهید بزرگوار انتظار می رود برای گرامیداشت یاد شهدای شان و عزت و سربلندی بیشتر نامشان با این روند مخالفت کنند و مطمئن باشند تاثیر این اقدام خداپسندانه شان پیش و بیش از هرگونه مصوبه دولتی در یاد و حافظه تاریخی مردم ایران باقی خواهد ماند و در ارتقای فرهنگی مکتب ایشان مؤثرتر خواهدبود.
✅ @DrAlirezaDabbagh
✍علیرضا دباغ
هفته ای که گذشت دو خبر فرهنگی منتشر شد که نیاز به بازخوانی مجدد و توجه دوباره سیاستگذاران فرهنگی کشور دارد.
خبر اول ابلاغ اساسنامه بنیاد حفظ آثار شهید رئیسی از سوی شورایعالی انقلاب فرهنگی و خبر دوم انتشار ۱۰۰۰ عنوان کتاب در طول ۵ سال گذشته برای تجلیل از شهید سلیمانی است.
بی شک گرامیداشت یاد هر دوی این عزیزان لازم و ضروری است کما اینکه بزرگداشت برخی مفاخر و چهره های شاخص فرهنگی، سیاسی، اقتصادی و نظامی کشور در مناسبتهای مختلف برگزار می شود. مثلا بنیاد شهید واحد های تخصصی برای گرامیداشت یاد شهدا، وصیت نامه ها، آثار و یادگارهای آنها دارد و یا سپاه پاسداران و بسیج بودجه های فرهنگی مختلفی دریافت می کنند که بخشی از آنها برای گرامیداشت کنگره سرداران شهید و سایر شهدای استانها و مناطق مختلف اختصاص داده می شود. این علاوه بر برنامه های روتین نهادها و سازمانهای متولی تبلیغات مانند شورای هماهنگی تبلیغات اسلامی و صداوسیما و نظایر آنهاست.
با این تفاسیر آیا ایجاد تشکیلاتی جدید و اختصاص بودجه حداگانه از بیت المال مسلمین برای شهید والامقامی مانند آیت الله رئیسی در این شرایط سخت اقتصادی لازم و ضروری است؟
شهید حاج قاسم سلیمانی مظهر رشادت و شهامت است اما آیا انتشار ۱۰۰۰عنوان کتاب برای ایشان ولو که هر عنوان در تیراژی محدود هم منتشر شود در شرایطی که می دانیم هزینه کاغذ و چاپ دهها روزنامه و مجله را به تعطیلی کشانده و صدها خبرنگار و هنرمند روزنامه نگار را به شغلهای کاذب و غیر مرتبط و یا حتی در معدود مواردی به خودکشی کشانده است، با سیر و سلوک حاج قاسم سازگار است؟
فراموش نکنیم هیچگاه برای نخستین رئیس جمهور شهید کشورمان محمدعلی رجایی نه تنها بنیادی تاسیس نشد بلکه آنچنان که مشهور است، همسرش هم اکنون در سنین سالمندی همچنان در خانه ای اجاره ای سکونت دارد با وجود این، یاد و نام این شهید باقی است و به قول شاعر:
راه رجا بسته نیست، گرچه رجایی برفت...
منکر جایگاه مهم حاج قاسم سلیمانی و ابراهیم رئیسی نیستم اما اختصاص این تعداد مراسم و چاپ این تعداد کتاب برای سرداری که وصیت کرده بود روی سنگ قبرش بنویسند «سرباز» ، و یا تشکیل یک ارگان جدید در ساختار مالی و اداری کشور و اختصاص بودجه ای به نام «رئیس جمهور محرومان» ، بیش از آنکه به پاسداشت یاد این عزیزان بیانجامد، به کام کسانی است که می خواهند دفتر و دستکی داشته باشند و بیلان کاری دهند تا از بیت المال ارتزاق داشته باشند.
از خانواده این دو شهید بزرگوار انتظار می رود برای گرامیداشت یاد شهدای شان و عزت و سربلندی بیشتر نامشان با این روند مخالفت کنند و مطمئن باشند تاثیر این اقدام خداپسندانه شان پیش و بیش از هرگونه مصوبه دولتی در یاد و حافظه تاریخی مردم ایران باقی خواهد ماند و در ارتقای فرهنگی مکتب ایشان مؤثرتر خواهدبود.
✅ @DrAlirezaDabbagh
👍6
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔸مکتب اخلاقی، دفتر و دستک و بنیاد نمی خواهد
✅ علیرضادباغ
چند روز پیش در شهرستان کوچکی مانند سیرجان، یک دانشگاه غیردولتی مراسمی برای تولد بانوی اندیشمند سرکارخانم «پروفسور شمس السادات زاهدی» برگزار کرد، که فیلم کوتاهی از آن در شبکه های اجتماعی منتشر شد.
جمعی از اساتید و مسؤلان دانشگاه که سالها قبل دانشجو یا همکار ایشان بودند آمدند و از سجایای اخلاقی وی سخن گفتند،دانشش را ستودند، کیکی آوردند و شمعی برافروختند، درکنار هم جشنی آراستند، فیلمی گرفتند و در شبکه های اجتماعی به یادگار گذاشتند.
بعید است این مراسم خرج چندانی برای برگزارکنندگان در برداشته، وحتی برای ساخت کلیپ ۵دقیقه ای آن هم هزینه ای پرداخت کرده باشند.
این مهم نشان می دهد تجلیل از یک چهره ماندگار نه به بودجه و ردیف دولتی خاصی احتیاج دارد و نه نیازمند تشکیل بنیاد و نهاد و دفتر و دستک است.
حتی اگر صداوسیما شبانه روز برنامه پخش کند و تمام بیلبوردهای شهر هم با بنرهای گرانقیمت تزئین شوند، باز هم آنچنان که بزرگان گفته اند:
مُشک آن است که خود ببوید
نه آنکه عطار بگوید
✅ @DrAlirezaDabbagh
✅ علیرضادباغ
چند روز پیش در شهرستان کوچکی مانند سیرجان، یک دانشگاه غیردولتی مراسمی برای تولد بانوی اندیشمند سرکارخانم «پروفسور شمس السادات زاهدی» برگزار کرد، که فیلم کوتاهی از آن در شبکه های اجتماعی منتشر شد.
جمعی از اساتید و مسؤلان دانشگاه که سالها قبل دانشجو یا همکار ایشان بودند آمدند و از سجایای اخلاقی وی سخن گفتند،دانشش را ستودند، کیکی آوردند و شمعی برافروختند، درکنار هم جشنی آراستند، فیلمی گرفتند و در شبکه های اجتماعی به یادگار گذاشتند.
بعید است این مراسم خرج چندانی برای برگزارکنندگان در برداشته، وحتی برای ساخت کلیپ ۵دقیقه ای آن هم هزینه ای پرداخت کرده باشند.
این مهم نشان می دهد تجلیل از یک چهره ماندگار نه به بودجه و ردیف دولتی خاصی احتیاج دارد و نه نیازمند تشکیل بنیاد و نهاد و دفتر و دستک است.
حتی اگر صداوسیما شبانه روز برنامه پخش کند و تمام بیلبوردهای شهر هم با بنرهای گرانقیمت تزئین شوند، باز هم آنچنان که بزرگان گفته اند:
مُشک آن است که خود ببوید
نه آنکه عطار بگوید
✅ @DrAlirezaDabbagh
👍10❤1
🔸اشتباه استراتژیک صداوسیما یا کج سلیقگی در انتخاب مهمان برنامه؟
✍علیرضا دباغ
حتما مصاحبه مجری برنامه جعبه سیاه با هادی عامل را دیده اید.
تصمیمات اخیر برنامه سازان جدیدالورود صداوسیما اتفاقی نیست، کاملا برنامه ریزی شده است. تئوری های مشخصی دارد که ریشه اش در تفکرات مدیران ارجمند فعلی این سازمان است که سالها منتقد برنامه ها، برنامه سازان و مدیران پیشین صداوسیما بودند. کسانی که پندارشان این است از دیگران مسلمان تر، انقلابی تر و دانا تر نسبت به نیازهای مخاطبان هستند و جذابیتهای بصری را با محتوایی اسلامی و ماورایی می توان به بیینده القا کرد.
دادن هدیه کفن ازسوی مجری برنامه شبکه افق به همکار گزارشگرخود، شاید برگرفته از این تفکر باشد که دادن توجه به آخرت یکی از وظایف برادران مسلمان نسبت به یکدیگر است و طبعا تماشای واکنش چهره های مشهور دربرابر کفن و آگهی ترحیم شان تذکاری باشد بر فرمایش علوی یا نبوی که فرمود:
بمیرید، قبل از آنکه بمیرانندتان... (موتوا قبل ان تموتوا و حاسبوا انفسکم قبل آن تحاسبوا)
اگر چنین امری فلسفه این حرکت برنامه سازان شبکه افق باشد، بهتر نبود به جای اهدای چنین هدیه ای به یک گزارشگر ورزشی، از شخصیتهای مشهور دیگری که تصمیماتشان تاثیرات شگرفی در زندگی فردی و اجتماعی ایرانیان در طول سالهای اخیر داشته است دربرابر دوربین استفاده می شد؟
شخصیتهای تاثیرگذاری مانند برخی از مدیران اجرایی، برخی از وعاظ و روحانیون،حتی برخی از نمایندگان مجلس، وزرا...
اگر این پیشنهاد کاربردی که قطعا ایجاد جذابیت بیشتر برای مخاطب خواهد داشت از لحاظ سیاسی قابل اجرا نباشد، پیشنهاد می شود جهت مهمانان برنامه های بعدی از روسای محترم رسانه ملی، و مدیران شبکه های مختلف تلویزیون درسالهای اخیر استفاده شود، همان حضراتی که خود را متخصصان دانا و مدیر و مدبر می دانند و چنین ابتکاراتی به خرج می دهند.
✅ @DrAlirezaDabbagh
✍علیرضا دباغ
حتما مصاحبه مجری برنامه جعبه سیاه با هادی عامل را دیده اید.
تصمیمات اخیر برنامه سازان جدیدالورود صداوسیما اتفاقی نیست، کاملا برنامه ریزی شده است. تئوری های مشخصی دارد که ریشه اش در تفکرات مدیران ارجمند فعلی این سازمان است که سالها منتقد برنامه ها، برنامه سازان و مدیران پیشین صداوسیما بودند. کسانی که پندارشان این است از دیگران مسلمان تر، انقلابی تر و دانا تر نسبت به نیازهای مخاطبان هستند و جذابیتهای بصری را با محتوایی اسلامی و ماورایی می توان به بیینده القا کرد.
دادن هدیه کفن ازسوی مجری برنامه شبکه افق به همکار گزارشگرخود، شاید برگرفته از این تفکر باشد که دادن توجه به آخرت یکی از وظایف برادران مسلمان نسبت به یکدیگر است و طبعا تماشای واکنش چهره های مشهور دربرابر کفن و آگهی ترحیم شان تذکاری باشد بر فرمایش علوی یا نبوی که فرمود:
بمیرید، قبل از آنکه بمیرانندتان... (موتوا قبل ان تموتوا و حاسبوا انفسکم قبل آن تحاسبوا)
اگر چنین امری فلسفه این حرکت برنامه سازان شبکه افق باشد، بهتر نبود به جای اهدای چنین هدیه ای به یک گزارشگر ورزشی، از شخصیتهای مشهور دیگری که تصمیماتشان تاثیرات شگرفی در زندگی فردی و اجتماعی ایرانیان در طول سالهای اخیر داشته است دربرابر دوربین استفاده می شد؟
شخصیتهای تاثیرگذاری مانند برخی از مدیران اجرایی، برخی از وعاظ و روحانیون،حتی برخی از نمایندگان مجلس، وزرا...
اگر این پیشنهاد کاربردی که قطعا ایجاد جذابیت بیشتر برای مخاطب خواهد داشت از لحاظ سیاسی قابل اجرا نباشد، پیشنهاد می شود جهت مهمانان برنامه های بعدی از روسای محترم رسانه ملی، و مدیران شبکه های مختلف تلویزیون درسالهای اخیر استفاده شود، همان حضراتی که خود را متخصصان دانا و مدیر و مدبر می دانند و چنین ابتکاراتی به خرج می دهند.
✅ @DrAlirezaDabbagh
Telegram
attach 📎
👍7😢1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🎼صدایی که باید شنید،خاموشش نکنید
✍علیرضا دباغ
اخیرا ویدیویی از جوانی در شبکه های اجتماعی وایرال شد که روی پله های ایستگاه مترو تجریش با صدای زیبا ترانه می خواند.
ترانه اوبا شعری اجتماعی روی ملودی یکی از ترانه های قدیمی خانم دده بالا(بانو مهستی) تنظیم شده بود.
شعر ساده و روان به گلايه ای نرم ازشرایط اقتصادی واجتماعی ایران می پرداخت(قیمت دلار در همان روز بر روی تصویر حک شده بود)
دربرخی ازکانالها خبری تایید نشده درباره دستگیری این جوان منتشر شد که تا اینلحظه صحت آن تایید نشده است.
واقعیت این است که وضعیت اقتصادی و مشکلات اجتماعی وفساد مالی نهادینه شده در بخشهایی از سیستم حاکمیتی تاب و توان مردم را گرفته است.نهادهای ذیربط حتی اگر مصمم به رفع مشکلات ومبارزه با فساد باشند برایندبیرونی اقداماتشان درجامعه ملموس نیست.راه اعتراضهای مدنی هم باوجود تصریح قانون اساسی در عمل بسته است،در این شرایط تنهاابزاری که برای جوانان می ماندهنر است.سالم، مشروع و بی آزار و اتفاقا با مضمونی امید آفرین.این قبیل اعتراض سبقه فرهنگی در تاریخ ما دارد.پس
سزاوار است این صداها شنیده شود،خاموش کردن آن دردی دوا نمیکند.
✅ @DrAlirezaDabbagh
✍علیرضا دباغ
اخیرا ویدیویی از جوانی در شبکه های اجتماعی وایرال شد که روی پله های ایستگاه مترو تجریش با صدای زیبا ترانه می خواند.
ترانه اوبا شعری اجتماعی روی ملودی یکی از ترانه های قدیمی خانم دده بالا(بانو مهستی) تنظیم شده بود.
شعر ساده و روان به گلايه ای نرم ازشرایط اقتصادی واجتماعی ایران می پرداخت(قیمت دلار در همان روز بر روی تصویر حک شده بود)
دربرخی ازکانالها خبری تایید نشده درباره دستگیری این جوان منتشر شد که تا اینلحظه صحت آن تایید نشده است.
واقعیت این است که وضعیت اقتصادی و مشکلات اجتماعی وفساد مالی نهادینه شده در بخشهایی از سیستم حاکمیتی تاب و توان مردم را گرفته است.نهادهای ذیربط حتی اگر مصمم به رفع مشکلات ومبارزه با فساد باشند برایندبیرونی اقداماتشان درجامعه ملموس نیست.راه اعتراضهای مدنی هم باوجود تصریح قانون اساسی در عمل بسته است،در این شرایط تنهاابزاری که برای جوانان می ماندهنر است.سالم، مشروع و بی آزار و اتفاقا با مضمونی امید آفرین.این قبیل اعتراض سبقه فرهنگی در تاریخ ما دارد.پس
سزاوار است این صداها شنیده شود،خاموش کردن آن دردی دوا نمیکند.
✅ @DrAlirezaDabbagh
👍5❤2
«عَزِيزٌ عَلَيَّ أَنْ أَرَى الْخَلْقَ وَ لَا تُرَى.....»
سخت است برما که این همه خلایق را می بینیم ولی تو از نظرها غایبی....(فرازی از دعای ندبه)
از دیو و دد ملول گشته ایم و در انتظار انسان کاملیم.....
نیمه شعبان مبارک.
✅ @DrAlirezaDabbagh
سخت است برما که این همه خلایق را می بینیم ولی تو از نظرها غایبی....(فرازی از دعای ندبه)
از دیو و دد ملول گشته ایم و در انتظار انسان کاملیم.....
نیمه شعبان مبارک.
✅ @DrAlirezaDabbagh
❤4
🔸مشکل جاذبه و دافعه پزشکیان
✍️علیرضا دباغ
روز ۱۲ اسفند ۱۴۰۳ نمایندگان مجلس وزیر اقتصاد پزشکیان را برکنار کردند و ساعتی بعد معاون راهبردی دولت هم رفت.
اینجا دو پرسش مطرح می شود:
۱.آیا مشکلات مردم با این برکناری و آن استعفا برطرف خواهد شد؟
۲.نسبت مشکلات مردم با مشکلات پزشکیان چیست؟
جواب سوال اول برای عامه مردم یک پاسخ مشخص دارد و آن این که با رفتن این دو و حتی بیشتر از اینها آب از آب تکان نمیخورد و نانی به سفره شان اضافه نمی کند .
همین که مردم به وقایعی از جنس استعفا و برکناری وزیر بی تفاوتند نشانه هایی است که می تواند ما را به پاسخ پرسش دوم هدایت کند گرچه یافتن ودرک صحیح این پاسخ پیچیده و دشوار است.
در واقع بی تفاوتی مردم به آنچه بین دولت و مجلس یا مجلس و قوه قضاییه می گذرد، همان مشکلی است که پزشکیان به آن فکر نمی کند یا اگر فکرمی کند، توجهی نمی کند و اگر توجه می کند راهی برای حل آن پیدا نمی کند و اگر راهی پیدا می کند از آن راه حل فرار می کند!
مشکل پزشکیان پافشاری بر فرهنگی است که با وضعیت موجود سازگاری ندارد.
او تصور می کند مشکلات پیچیده اقتصادی، سیاسی و اجتماعی را می توان با والله و بالله گفتن و قسم خوردن به پیر و پیغمبر و دعوت به دوستی و نصیحت به کنار گذاشتن اختلاف حل کرد.
پزشکیان اسیر لغتهای زیبا شده است.
او از فرهنگی برخاسته که مدعیان داخلیش به آن فرهنگ اعتقادی ندارند و دشمنان خارجیش از اساس با آن فرهنگ بیگانه اند.
با این حال درک پزشکیان از فرهنگی که بر آن تکیه دارد بدون درنظر گرفتن متغیرهای تأثیر گذار دیگر است.
او نهج البلاغه را دوست دارد اما فراموش می کند که علی ابن ابیطالب هم که باشی دوستان و دشمنانی داری که نمی توانی با همه آنها وفاق پیدا کنی.
جهان پر از معاویه ها و عمروعاصهاست همانها که نگذاشتند زمامداری امیرالمؤنین ادامه یابد و او را در چالشهایی گرفتار کردند که نتواند نقشه های ارزشمندی را که برای اعتلای اسلام در فکر داشت، حتی از مرز حکمرانی اش در کوفه و عراق فراتر رود.
با این حال مشکل پزشکیان تنها دلبستگیش به فرهنگ دلخواهش نیست بلکه مشکل بزرگتر او این است که تکیه اش به مردم را به دلخوشیهایش به فرهنگی که دوست دارد می فروشد، غافل از اینکه مردم از فرهنگ جدا نیستند.
فرهنگی که مقبولیت اجتماعی نیابد کارایی محفلی دارد و عکس آن هم صادق است یعنی محفلی که قدرت را دردست بگیرد می تواند جامعه ای را به فنا ببرد حتی اگر مقبولیت نیابد. و مشکل پزشکیان این است که درست در بازی هدفمند محفلی وارد شده است که خود را تافته جدابافته ای می پندارند که باید تمامی ارکان جامعه را مال خود کنند فارغ از اینکه پذیرش و مقبولیت غالب اقشار جامعه را داشته باشند یا نداشته باشند.
ورود پزشکیان به این بازی و تأکید او بر همراه کردن قومی که هرگز با او همراه نخواهند شد یک پیامد بزرگ و تاریک دارد که امیدواریم هیچگاه محقق نشود و آن جدایی بدنه اجتماعی مردم از همراهی با او در ناکامی هایی است که هر روز بیشتر از روز قبل با آن مواجه می شود.
در اینجا نیاز به تکرار سیاهه ای از عقب نشینی هایش از مواضعی که در انتخابات اخیر ریاست جمهوری گفته بود نیست، اما فاصله ای که پزشکیان با وعده های انتخاباتی اش گرفته است سبب دور شدن روز به روز او از مردمی شده است که در سخت ترین شرایط تبلیغی دشمنان خارجی پای کار او ایستادند تا در رقابتی سنگین همان کسانی را کنار بزنند که او امروز برای وفاق با آنها خود را به آب و آتش می زند.
علی (ع) اگر می خواست با همه وفاق کند نه با ناکثین وارد کارزار می شد و نه با قاسطین تا لحظه آخر مقابله می کرد و نه مارقین را از دم تیغ می گذراند.
جناب رییس جمهور!
صاحب نهج البلاغه هم جاذبه داشت و هم دافعه، شما تا کی و تا کجا فقط دنبال جاذبه اید؟!
تاکید بر وفاق، عامل ستودنی برای جاذبه است اما زنهار که جاذبه یکسویه دافعه ای دگرسویه به همراه نداشته باشد.
قیمت جذب کسانی که اعتقادی به فرهنگ وفاق ندارند، دفع کسانی است که کورسوی امیدشان در تاریکترین لحظه های ناامیدی، ورق بازی را به نفع شما برگرداند، اما نادیده گرفتن رأی ارزشمند ایشان و قدرت مردم موج سهمگینی از خشم فروخفته و امیدهای پرپر شده را برمی انگیزد که نه از تاک، نشان باقی خواهد گذاشت و نه از تاکنشان.
با کمال تأسف نشانه های این موج قابل مشاهده است و عاقلانه این که این موج را پیش از رسیدن به ساحل فرونشاند.
۱۴ اسفند ۱۴۰۳
✅ @DrAlirezaDabbagh
✍️علیرضا دباغ
روز ۱۲ اسفند ۱۴۰۳ نمایندگان مجلس وزیر اقتصاد پزشکیان را برکنار کردند و ساعتی بعد معاون راهبردی دولت هم رفت.
اینجا دو پرسش مطرح می شود:
۱.آیا مشکلات مردم با این برکناری و آن استعفا برطرف خواهد شد؟
۲.نسبت مشکلات مردم با مشکلات پزشکیان چیست؟
جواب سوال اول برای عامه مردم یک پاسخ مشخص دارد و آن این که با رفتن این دو و حتی بیشتر از اینها آب از آب تکان نمیخورد و نانی به سفره شان اضافه نمی کند .
همین که مردم به وقایعی از جنس استعفا و برکناری وزیر بی تفاوتند نشانه هایی است که می تواند ما را به پاسخ پرسش دوم هدایت کند گرچه یافتن ودرک صحیح این پاسخ پیچیده و دشوار است.
در واقع بی تفاوتی مردم به آنچه بین دولت و مجلس یا مجلس و قوه قضاییه می گذرد، همان مشکلی است که پزشکیان به آن فکر نمی کند یا اگر فکرمی کند، توجهی نمی کند و اگر توجه می کند راهی برای حل آن پیدا نمی کند و اگر راهی پیدا می کند از آن راه حل فرار می کند!
مشکل پزشکیان پافشاری بر فرهنگی است که با وضعیت موجود سازگاری ندارد.
او تصور می کند مشکلات پیچیده اقتصادی، سیاسی و اجتماعی را می توان با والله و بالله گفتن و قسم خوردن به پیر و پیغمبر و دعوت به دوستی و نصیحت به کنار گذاشتن اختلاف حل کرد.
پزشکیان اسیر لغتهای زیبا شده است.
او از فرهنگی برخاسته که مدعیان داخلیش به آن فرهنگ اعتقادی ندارند و دشمنان خارجیش از اساس با آن فرهنگ بیگانه اند.
با این حال درک پزشکیان از فرهنگی که بر آن تکیه دارد بدون درنظر گرفتن متغیرهای تأثیر گذار دیگر است.
او نهج البلاغه را دوست دارد اما فراموش می کند که علی ابن ابیطالب هم که باشی دوستان و دشمنانی داری که نمی توانی با همه آنها وفاق پیدا کنی.
جهان پر از معاویه ها و عمروعاصهاست همانها که نگذاشتند زمامداری امیرالمؤنین ادامه یابد و او را در چالشهایی گرفتار کردند که نتواند نقشه های ارزشمندی را که برای اعتلای اسلام در فکر داشت، حتی از مرز حکمرانی اش در کوفه و عراق فراتر رود.
با این حال مشکل پزشکیان تنها دلبستگیش به فرهنگ دلخواهش نیست بلکه مشکل بزرگتر او این است که تکیه اش به مردم را به دلخوشیهایش به فرهنگی که دوست دارد می فروشد، غافل از اینکه مردم از فرهنگ جدا نیستند.
فرهنگی که مقبولیت اجتماعی نیابد کارایی محفلی دارد و عکس آن هم صادق است یعنی محفلی که قدرت را دردست بگیرد می تواند جامعه ای را به فنا ببرد حتی اگر مقبولیت نیابد. و مشکل پزشکیان این است که درست در بازی هدفمند محفلی وارد شده است که خود را تافته جدابافته ای می پندارند که باید تمامی ارکان جامعه را مال خود کنند فارغ از اینکه پذیرش و مقبولیت غالب اقشار جامعه را داشته باشند یا نداشته باشند.
ورود پزشکیان به این بازی و تأکید او بر همراه کردن قومی که هرگز با او همراه نخواهند شد یک پیامد بزرگ و تاریک دارد که امیدواریم هیچگاه محقق نشود و آن جدایی بدنه اجتماعی مردم از همراهی با او در ناکامی هایی است که هر روز بیشتر از روز قبل با آن مواجه می شود.
در اینجا نیاز به تکرار سیاهه ای از عقب نشینی هایش از مواضعی که در انتخابات اخیر ریاست جمهوری گفته بود نیست، اما فاصله ای که پزشکیان با وعده های انتخاباتی اش گرفته است سبب دور شدن روز به روز او از مردمی شده است که در سخت ترین شرایط تبلیغی دشمنان خارجی پای کار او ایستادند تا در رقابتی سنگین همان کسانی را کنار بزنند که او امروز برای وفاق با آنها خود را به آب و آتش می زند.
علی (ع) اگر می خواست با همه وفاق کند نه با ناکثین وارد کارزار می شد و نه با قاسطین تا لحظه آخر مقابله می کرد و نه مارقین را از دم تیغ می گذراند.
جناب رییس جمهور!
صاحب نهج البلاغه هم جاذبه داشت و هم دافعه، شما تا کی و تا کجا فقط دنبال جاذبه اید؟!
تاکید بر وفاق، عامل ستودنی برای جاذبه است اما زنهار که جاذبه یکسویه دافعه ای دگرسویه به همراه نداشته باشد.
قیمت جذب کسانی که اعتقادی به فرهنگ وفاق ندارند، دفع کسانی است که کورسوی امیدشان در تاریکترین لحظه های ناامیدی، ورق بازی را به نفع شما برگرداند، اما نادیده گرفتن رأی ارزشمند ایشان و قدرت مردم موج سهمگینی از خشم فروخفته و امیدهای پرپر شده را برمی انگیزد که نه از تاک، نشان باقی خواهد گذاشت و نه از تاکنشان.
با کمال تأسف نشانه های این موج قابل مشاهده است و عاقلانه این که این موج را پیش از رسیدن به ساحل فرونشاند.
۱۴ اسفند ۱۴۰۳
✅ @DrAlirezaDabbagh
👍7
🔸یک بام و دو هوا برای یراحی و تتلو
✍علیرضا دباغ
پس از اجرای حکم شلاق مهدی یراحی سایت تابناک نوشت:
"برخی کاربران و رسانههای خارجی مدعی شدند که این حکم به دلیل فعالیتهای هنری و اجرای ترانههای اعتراضی صادر شده است.اما بر اساس اعلام یک منبع آگاه قضایی، علت اجرای این حکم، نگهداری و مصرف مشروبات الکلی بوده است.
اجرای حکم شلاق مهدی یراحی به دلیل اجرای آهنگ یا ترانه نبوده است. حکم صادره علیه او به دلیل نگهداری ومصرف مشروبات الکلی بوده که مطابق قانون، مجازات آن ۷۴ ضربه شلاق است. "
اگر این گفته درست باشد،کاش خبرنگار محترم درباره علت تعویق صدور واجرای حکم "تتلو" که درکیفرخواست وی جرایم زیر درج شده نیز از مقام قضایی سوال می کرد:
-تشویق نسل جوان به فساد و فحشا و فراهم کردن شرایط آن
-فعالیت تبلیغی علیه نظام
-انتشار محتویات مستهجن در قالب تولید کلیپ و آهنگ
-تحریک و دعوت از مخاطبان به ارتکاب جرایم منافی عفت
-مصرف مواد مخدر
-اجتماع و تبانی علیه امنیت کشور با توصیه به هواداران
روشن شدن این موضوع می تواند جامعه فرهنگی و هنری را به برقراری عدالت امیدوار نماید.
✅ @DrAlirezaDabbagh
✍علیرضا دباغ
پس از اجرای حکم شلاق مهدی یراحی سایت تابناک نوشت:
"برخی کاربران و رسانههای خارجی مدعی شدند که این حکم به دلیل فعالیتهای هنری و اجرای ترانههای اعتراضی صادر شده است.اما بر اساس اعلام یک منبع آگاه قضایی، علت اجرای این حکم، نگهداری و مصرف مشروبات الکلی بوده است.
اجرای حکم شلاق مهدی یراحی به دلیل اجرای آهنگ یا ترانه نبوده است. حکم صادره علیه او به دلیل نگهداری ومصرف مشروبات الکلی بوده که مطابق قانون، مجازات آن ۷۴ ضربه شلاق است. "
اگر این گفته درست باشد،کاش خبرنگار محترم درباره علت تعویق صدور واجرای حکم "تتلو" که درکیفرخواست وی جرایم زیر درج شده نیز از مقام قضایی سوال می کرد:
-تشویق نسل جوان به فساد و فحشا و فراهم کردن شرایط آن
-فعالیت تبلیغی علیه نظام
-انتشار محتویات مستهجن در قالب تولید کلیپ و آهنگ
-تحریک و دعوت از مخاطبان به ارتکاب جرایم منافی عفت
-مصرف مواد مخدر
-اجتماع و تبانی علیه امنیت کشور با توصیه به هواداران
روشن شدن این موضوع می تواند جامعه فرهنگی و هنری را به برقراری عدالت امیدوار نماید.
✅ @DrAlirezaDabbagh
👍6
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔸 رستگاری با ربنا درشاوشنک
✍ علیرضا دباغ
کانال فرهیختگان به نقل از
رضا طهماسبی روزنامهنگار اقتصادی نوشت:
"بخش خبری ساعت ۲۲:۰۰ گزارشی در مورد نواها و مناجاتهای ماندگار ماه رمضان پخش کرد و نوبت به ربنا که رسید از ربنای محمد اصفهانی یاد کرد، نه شجریان!
از آهنگ مصطفی راغب گفت و از مثنوی افشاری شجریان یاد نکرد!
چه خفتی دارد چنین گزارشی تهیه کردن!"
راستش را بخواهید ویدیویی که می بینید قریب ۱۰ سال پیش منتشر شد اما با خواندن این خبر دوباره یاد آن افتادم.
یاد فیلم به یادماندنی"رستگاری در شاوشنک" و ابتکاری که"نیک یوسفی"در گنجاندن ربنای شجریان به جای موسیقی اصلی فیلم انجام داد و چقدر بین مخاطب ایرانی جا باز کرد.
فیلم رستگاری در شاوشنک که در سال ۱۹۹۵ در ۸ رشته نامزد اسکار شد، موفقیت چندانی در گیشه نداشت اما تاثیرات عمیقی بین بینندگان و منتقدان سینما برجا گذاشته است.
این سکانس فیلم تلاش یک زندانی برای استفاده از بلندگویی را نشان می دهد که فقط برای اعلان فرامین زندانبانان استفاده می شد امابا ابتکار این زندانی برای پخش یک موسیقی زیبا ازآن استفاده شد.
چقدر این روزها دلمان هوای "ربنا" می کند.
✅ @DrAlirezaDabbagh
✍ علیرضا دباغ
کانال فرهیختگان به نقل از
رضا طهماسبی روزنامهنگار اقتصادی نوشت:
"بخش خبری ساعت ۲۲:۰۰ گزارشی در مورد نواها و مناجاتهای ماندگار ماه رمضان پخش کرد و نوبت به ربنا که رسید از ربنای محمد اصفهانی یاد کرد، نه شجریان!
از آهنگ مصطفی راغب گفت و از مثنوی افشاری شجریان یاد نکرد!
چه خفتی دارد چنین گزارشی تهیه کردن!"
راستش را بخواهید ویدیویی که می بینید قریب ۱۰ سال پیش منتشر شد اما با خواندن این خبر دوباره یاد آن افتادم.
یاد فیلم به یادماندنی"رستگاری در شاوشنک" و ابتکاری که"نیک یوسفی"در گنجاندن ربنای شجریان به جای موسیقی اصلی فیلم انجام داد و چقدر بین مخاطب ایرانی جا باز کرد.
فیلم رستگاری در شاوشنک که در سال ۱۹۹۵ در ۸ رشته نامزد اسکار شد، موفقیت چندانی در گیشه نداشت اما تاثیرات عمیقی بین بینندگان و منتقدان سینما برجا گذاشته است.
این سکانس فیلم تلاش یک زندانی برای استفاده از بلندگویی را نشان می دهد که فقط برای اعلان فرامین زندانبانان استفاده می شد امابا ابتکار این زندانی برای پخش یک موسیقی زیبا ازآن استفاده شد.
چقدر این روزها دلمان هوای "ربنا" می کند.
✅ @DrAlirezaDabbagh
👍8
🔸مرثیه ای برای قلعه کریمخانی
✍علیرضا دباغ
قلعه کریمخانی در ضلع شمالی پادگانمرکزپیاده شیراز و پایین دست باباکوهی قرار دارد.
از زمان کودکی و نوجوانی مثل خیلی از اهالی شیراز، هر وقت از آن سمت گذر می کردم آرزو می کردم که کاش میشد از نزدیک در اینقلعه گشتی میزدم اما چون در منطقه نظامی واقع شده بود درب آن بر روی مردم بسته بود. این آرزو محققنشد مگر در سه مقطع
⬅️ بار اول سال ۱۳۷۵ دوران خدمت سربازی را در مرکز پیاده می گذراندم.روزی به عنوان افسرنگهبان اجازه سرکشی به این قلعه را پیداکردم. از آنچه می دیدم هیجانزده شده بودم. قلعه ای بی نهایت زیبا با کاشیهای لعابدار در کف زمین که از تمام سنگهای تزیینی و سرامیکهای آپارتمانهای امروزی زیباتر بود ،نقاشیهای منحصر به فرو از کریمخان بر روی دیوارها و ازهمه قشنگتر حمامی که از سنگمرمر ساخته شده بود.
⬅️ چند ماه بعد که در شیفت دیگری برای بازدید رفتم با کمال تعجب دیدم سنگهای مرمر حمام با ابزارهای برقی تکه تکه شده و در قالبهایی مانند قالب یخ از حمامبیرون آورده شده از مامورین که مشغول کار بودند پرسیدم چه کار می کنید گفتند مشغول مرمت این حمام هستیم و می خواهیم به جای این سنگها کاشی کاری کنیم. بلافاصله گزارشی مکتوب نوشته به فرماندهی مرکز و ریاست عقیدتی سیاسی منطقه نظامی فارس ارسال کردم هر دو قول پیگیری دادند چند هفته بعد خدمت من به پایان رسید و دیگر امکان بازدید از قلعه فراهمنشد زیرا همانطور که قبلا گفتم اینقلعه بخشیاز پادگان ارتش در مرکز پیاده بود.
⬅️ ۲۹ سال بعد، بهار ۱۴۰۴
ضلع شمالی مرکز پیاده حدفاصل محله موسوم به باغ تخت تا پایین دست کوه بابا کوهی بلواری کشیده شده به نام بلوار جمهوری اسلامی و قلعه کریمخانی در ضلع جنوبی این بلوار در کنار خیابان قرار گرفته، دربی از خیابان به سوی قلعه بازشده و تابلویی خودنمایی می کند، "رستوران سنتی قلعه کریمخانی"!!
هم خوشحال شدم و هم متعجب، خوشحال از اینکه بالاخره درب این قلعه تاریخی به روی مردمباز شده و می توانند از این میراث فرهنگی بازدید کنند و متعجب از اینکه ارتش چطور اجازه ورود به این بخش از پادگان را داده است و میراث فرهنگی چطور اجازه بهره برداری به عنوان رستوران؟!
به محض ورود متوجه شدم بین محوطه قلعه و پادگان مرکز پیاده فنس فلزی کشیده و قلعه را از محوطه دانشکده پیاده نزاجا جداکرده اند.
ساختوسازهای عجیبی در محوطه قلعه انجام شده بود که باور کردنی نبود، یک سازه نامتقارن به بدترین سبک به عنوان رستوران و یک آشپزخانه بزرگ در ابتدای ورودی قلعه جلب توجه می کرد.
چند آلاچیق هم در محوطه زده بودند . به سختی میتوانستم باور کنم که ارتش راضی شده است این قلعه را از منطقه نظامی جداکند و به دست بخش خصوصی برای درآمدزایی بسپارد۰
از آن باورنکردنی تر این بود که چطور میراث فرهنگی اجازه ساخت وساز در اینمحوطه تاریخی را داده است با کدام ضابطه و قانونی؟
فاجعه بارتر اینکه ساختمان اصلی قلعه که شامل نقش و نگاره های بسیار نفیسی از دوران تاریخی زندیه بود بدون هیچ محافظی به روی همه گشوده بود. نقاشیهای نفیس از شخصیتهای تاریخی به راحتی در دسترس مراجعین بود که حیا کرده بودند و تا الان با ماژیک روی آن یادگاری ننوشته بودند، ساختمان درحال تخریب کاشیهای لعابی با ارزش تاریخی کف عمارت در جاهایی کنده شده و با کاشیهای امروزی جایگزین شده و جاهایی حتی کاشی ندارد و فقط سیمان مالی شده بود.....
باروهای برج به زبالهدان شبیه شده بود....
مرثیه بارتر اینکه از آن حمام زیبای مرمرین اثری جز یک خرابه باقی نمانده است....
اگر با چشمان خود آن حمام باشکوه را که شبیه حمام وکیل در مجموعه زندیه بود ندیده بودم نمی توانستم باورکنم که روزی در این مکان حمام زیبایی بوده با سنگهای مرمر عظیم و این قلعه تاریخی شکوه و عظمتی مثال زدنی داشته است و اکنون پس از گذشت کمتر از ۳۰ سال به چه خرابه ای مبدل شده است؟
نمی دانم متولی این قلعه هنوز ارتش است یا به میراث فرهنگی سپرده شده اما هرکسی متولی این غریبستان است بداند با مدیریت صحیح گردشگری می توان چندین برابر اجاره ای که مالک رستوران به ایشانمی دهد را درآورد.
اما آیا اساسا میراث فرهنگی متولی درآمدزایی از این قبیل میراثهای کهن تاریخی است یا نگه دارنده آن به عنوان امانتی برای نسلهای بعد؟
دریغا ،دریغا، دریغا، دریغ...
بر این غصه گر جان سپارم رواست...
@DrAlirezaDabbagh
✍علیرضا دباغ
قلعه کریمخانی در ضلع شمالی پادگانمرکزپیاده شیراز و پایین دست باباکوهی قرار دارد.
از زمان کودکی و نوجوانی مثل خیلی از اهالی شیراز، هر وقت از آن سمت گذر می کردم آرزو می کردم که کاش میشد از نزدیک در اینقلعه گشتی میزدم اما چون در منطقه نظامی واقع شده بود درب آن بر روی مردم بسته بود. این آرزو محققنشد مگر در سه مقطع
⬅️ بار اول سال ۱۳۷۵ دوران خدمت سربازی را در مرکز پیاده می گذراندم.روزی به عنوان افسرنگهبان اجازه سرکشی به این قلعه را پیداکردم. از آنچه می دیدم هیجانزده شده بودم. قلعه ای بی نهایت زیبا با کاشیهای لعابدار در کف زمین که از تمام سنگهای تزیینی و سرامیکهای آپارتمانهای امروزی زیباتر بود ،نقاشیهای منحصر به فرو از کریمخان بر روی دیوارها و ازهمه قشنگتر حمامی که از سنگمرمر ساخته شده بود.
⬅️ چند ماه بعد که در شیفت دیگری برای بازدید رفتم با کمال تعجب دیدم سنگهای مرمر حمام با ابزارهای برقی تکه تکه شده و در قالبهایی مانند قالب یخ از حمامبیرون آورده شده از مامورین که مشغول کار بودند پرسیدم چه کار می کنید گفتند مشغول مرمت این حمام هستیم و می خواهیم به جای این سنگها کاشی کاری کنیم. بلافاصله گزارشی مکتوب نوشته به فرماندهی مرکز و ریاست عقیدتی سیاسی منطقه نظامی فارس ارسال کردم هر دو قول پیگیری دادند چند هفته بعد خدمت من به پایان رسید و دیگر امکان بازدید از قلعه فراهمنشد زیرا همانطور که قبلا گفتم اینقلعه بخشیاز پادگان ارتش در مرکز پیاده بود.
⬅️ ۲۹ سال بعد، بهار ۱۴۰۴
ضلع شمالی مرکز پیاده حدفاصل محله موسوم به باغ تخت تا پایین دست کوه بابا کوهی بلواری کشیده شده به نام بلوار جمهوری اسلامی و قلعه کریمخانی در ضلع جنوبی این بلوار در کنار خیابان قرار گرفته، دربی از خیابان به سوی قلعه بازشده و تابلویی خودنمایی می کند، "رستوران سنتی قلعه کریمخانی"!!
هم خوشحال شدم و هم متعجب، خوشحال از اینکه بالاخره درب این قلعه تاریخی به روی مردمباز شده و می توانند از این میراث فرهنگی بازدید کنند و متعجب از اینکه ارتش چطور اجازه ورود به این بخش از پادگان را داده است و میراث فرهنگی چطور اجازه بهره برداری به عنوان رستوران؟!
به محض ورود متوجه شدم بین محوطه قلعه و پادگان مرکز پیاده فنس فلزی کشیده و قلعه را از محوطه دانشکده پیاده نزاجا جداکرده اند.
ساختوسازهای عجیبی در محوطه قلعه انجام شده بود که باور کردنی نبود، یک سازه نامتقارن به بدترین سبک به عنوان رستوران و یک آشپزخانه بزرگ در ابتدای ورودی قلعه جلب توجه می کرد.
چند آلاچیق هم در محوطه زده بودند . به سختی میتوانستم باور کنم که ارتش راضی شده است این قلعه را از منطقه نظامی جداکند و به دست بخش خصوصی برای درآمدزایی بسپارد۰
از آن باورنکردنی تر این بود که چطور میراث فرهنگی اجازه ساخت وساز در اینمحوطه تاریخی را داده است با کدام ضابطه و قانونی؟
فاجعه بارتر اینکه ساختمان اصلی قلعه که شامل نقش و نگاره های بسیار نفیسی از دوران تاریخی زندیه بود بدون هیچ محافظی به روی همه گشوده بود. نقاشیهای نفیس از شخصیتهای تاریخی به راحتی در دسترس مراجعین بود که حیا کرده بودند و تا الان با ماژیک روی آن یادگاری ننوشته بودند، ساختمان درحال تخریب کاشیهای لعابی با ارزش تاریخی کف عمارت در جاهایی کنده شده و با کاشیهای امروزی جایگزین شده و جاهایی حتی کاشی ندارد و فقط سیمان مالی شده بود.....
باروهای برج به زبالهدان شبیه شده بود....
مرثیه بارتر اینکه از آن حمام زیبای مرمرین اثری جز یک خرابه باقی نمانده است....
اگر با چشمان خود آن حمام باشکوه را که شبیه حمام وکیل در مجموعه زندیه بود ندیده بودم نمی توانستم باورکنم که روزی در این مکان حمام زیبایی بوده با سنگهای مرمر عظیم و این قلعه تاریخی شکوه و عظمتی مثال زدنی داشته است و اکنون پس از گذشت کمتر از ۳۰ سال به چه خرابه ای مبدل شده است؟
نمی دانم متولی این قلعه هنوز ارتش است یا به میراث فرهنگی سپرده شده اما هرکسی متولی این غریبستان است بداند با مدیریت صحیح گردشگری می توان چندین برابر اجاره ای که مالک رستوران به ایشانمی دهد را درآورد.
اما آیا اساسا میراث فرهنگی متولی درآمدزایی از این قبیل میراثهای کهن تاریخی است یا نگه دارنده آن به عنوان امانتی برای نسلهای بعد؟
دریغا ،دریغا، دریغا، دریغ...
بر این غصه گر جان سپارم رواست...
@DrAlirezaDabbagh
😢7
🔸شیراز،شهری که کوههای آن را هم می خورند.
✍علیرضا دباغ
"کوه خواری" اصطلاح نویافته تری نسبت به زمین خواری به شمار می رود که حاصل مدیریت ناکارآمد شهری و منایع طبیعی است.
در چنینی سیستم مدیریتی تصور اینکه کوههای یک شهر از منابع ملی به ملک شخصی و تجاری تبدیل شود، دیگر امری محال نیست.
کافی است به ورودی شیراز نگاه کنید. از تنگ الله اکبر که وارد شیراز می شوید،دیگر عظمت کوههای بلندقامت شیراز را نمی بینی، کوه دیگر تفرجگاه طبیعی مردم شیراز نیست. هتلها،رستورانها، کافی شاپها،شهربازی ها و فست فودیهای مجلل دل کوهها را خراشیده اند و شکوه خداداد این استوانه های زمین، جای خود را به کسب وکارهای پررونقی داده اند که فقط متمولین می توانند از آن متنعم شوند. وظیفه حکمرانی ایجاب می کند عدالت اجتماعی در نظر گرفته شود اما مگر می توان این تعرضات آشکار به حقوق ملی و طبیعت را بدون اطلاع متولیان ملی و محلی به انجام رساند؟
نگاهی به وضع جاری شیراز نشانمی دهد قدرت،ثروت و رانت ضلع مثلثی را تشکیل می دهند که نه به شکل موریانه، بلکه بولدوزروار شیراز را ازهم می درد. نه به باغها رحممیکنند نه به کوهها!
شیراز شهری است که حتی می توان کوههایش را هم خورد، کافی است به رانتهای قدرت وصل باشید یا ثروتتان مورد توجه صاحبان قدرت قرار بگیرد تا به راحتی ضلع سوم آن مثلث شوم شوید.
اسف انگیز اینکه شیرازیها قدرت مقابله با این فساد سیستماتیک را ندارند.
نمی خواهم از اقوام خاصی در مدیریت کلان شهر شیراز نام ببرم اما کافی است پیشینه مسولان تصمیم ساز استان را مرور کرد تا ببینید نام کمتر نجیب زاده شیرازی در این غارت بی محابا به چشم می خورد.
گرچه درویش مسلکی شیرازیها آنها را از ورود به عرصه قدرت باز می دارد و آنها را به خلوت گزینی خو داده است، اما روحیه مدارای اهالی شیراز باعث شده مدیران نو رسیده از اطراف و اکناف این دیار، با استفاده از رانتهایی که دارند، قدرت و ثروت را در جهت بهره برداری از تمامی منابع طبیعی،اقتصادی و فرهنگی این شهر تاریخی به کاربندند و طبقه جدیدی از جامعه شیراز امروز را به وجود آورند که نسبتی با فرهنگ این شهر نداشته اما مالک مطلق این شهر شده اند.
جبل دراک که روزی تنفسگاه شهر شیراز بود تقریبا تماما به برجهای لوکس تبدیل شده، باغهای قصرالدشت هرروز کوچک و کوچکتر می شود، بین الحرمین به نام گسترش فضای معنوی به کام فرصت طلبان ثروت اندوز به ویرانی بی محابای بافت قدیم و سنتی دوران زندیه انجامید و اکنون نوبت به تنگ الله اکبر و بابا کوهی رسیده است.
ادامه این روند نه به صلاح اهالی شیراز است و نه به مصلحت فرهنگ این مرز و بوم. گرچه سینه مالامال درد است اما
نمی خواهم روضه مکشوف بخوانم و الا مشخص است کسانی که در معادلات قدرت در پایتخت به نام شیرازی معروفند اگرچه نسبتی با این شهر ندارند اما تمامی پستهای کلیدی استان را چنان تقسیم کرده اند که شیراز را
به چشم نردبانی برای پول و مقام می بینند تا فرهنگ و ادب و هنر، این است سرنوشت تلخ شهر سعدی و حافظ!
✅ @DrAlirezaDabbagh
✍علیرضا دباغ
"کوه خواری" اصطلاح نویافته تری نسبت به زمین خواری به شمار می رود که حاصل مدیریت ناکارآمد شهری و منایع طبیعی است.
در چنینی سیستم مدیریتی تصور اینکه کوههای یک شهر از منابع ملی به ملک شخصی و تجاری تبدیل شود، دیگر امری محال نیست.
کافی است به ورودی شیراز نگاه کنید. از تنگ الله اکبر که وارد شیراز می شوید،دیگر عظمت کوههای بلندقامت شیراز را نمی بینی، کوه دیگر تفرجگاه طبیعی مردم شیراز نیست. هتلها،رستورانها، کافی شاپها،شهربازی ها و فست فودیهای مجلل دل کوهها را خراشیده اند و شکوه خداداد این استوانه های زمین، جای خود را به کسب وکارهای پررونقی داده اند که فقط متمولین می توانند از آن متنعم شوند. وظیفه حکمرانی ایجاب می کند عدالت اجتماعی در نظر گرفته شود اما مگر می توان این تعرضات آشکار به حقوق ملی و طبیعت را بدون اطلاع متولیان ملی و محلی به انجام رساند؟
نگاهی به وضع جاری شیراز نشانمی دهد قدرت،ثروت و رانت ضلع مثلثی را تشکیل می دهند که نه به شکل موریانه، بلکه بولدوزروار شیراز را ازهم می درد. نه به باغها رحممیکنند نه به کوهها!
شیراز شهری است که حتی می توان کوههایش را هم خورد، کافی است به رانتهای قدرت وصل باشید یا ثروتتان مورد توجه صاحبان قدرت قرار بگیرد تا به راحتی ضلع سوم آن مثلث شوم شوید.
اسف انگیز اینکه شیرازیها قدرت مقابله با این فساد سیستماتیک را ندارند.
نمی خواهم از اقوام خاصی در مدیریت کلان شهر شیراز نام ببرم اما کافی است پیشینه مسولان تصمیم ساز استان را مرور کرد تا ببینید نام کمتر نجیب زاده شیرازی در این غارت بی محابا به چشم می خورد.
گرچه درویش مسلکی شیرازیها آنها را از ورود به عرصه قدرت باز می دارد و آنها را به خلوت گزینی خو داده است، اما روحیه مدارای اهالی شیراز باعث شده مدیران نو رسیده از اطراف و اکناف این دیار، با استفاده از رانتهایی که دارند، قدرت و ثروت را در جهت بهره برداری از تمامی منابع طبیعی،اقتصادی و فرهنگی این شهر تاریخی به کاربندند و طبقه جدیدی از جامعه شیراز امروز را به وجود آورند که نسبتی با فرهنگ این شهر نداشته اما مالک مطلق این شهر شده اند.
جبل دراک که روزی تنفسگاه شهر شیراز بود تقریبا تماما به برجهای لوکس تبدیل شده، باغهای قصرالدشت هرروز کوچک و کوچکتر می شود، بین الحرمین به نام گسترش فضای معنوی به کام فرصت طلبان ثروت اندوز به ویرانی بی محابای بافت قدیم و سنتی دوران زندیه انجامید و اکنون نوبت به تنگ الله اکبر و بابا کوهی رسیده است.
ادامه این روند نه به صلاح اهالی شیراز است و نه به مصلحت فرهنگ این مرز و بوم. گرچه سینه مالامال درد است اما
نمی خواهم روضه مکشوف بخوانم و الا مشخص است کسانی که در معادلات قدرت در پایتخت به نام شیرازی معروفند اگرچه نسبتی با این شهر ندارند اما تمامی پستهای کلیدی استان را چنان تقسیم کرده اند که شیراز را
به چشم نردبانی برای پول و مقام می بینند تا فرهنگ و ادب و هنر، این است سرنوشت تلخ شهر سعدی و حافظ!
✅ @DrAlirezaDabbagh
👍8
⛔️توبه تتلو
✍علیرضا دباغ
امروز ۲۷ مردا ۱۴۰۴ در رسانه ها این خبر منتشرشد:
🔺توبه تتلو توسط دادگاه کیفری احراز شد
"عاطفه حاذق، وکیل امیرحسین مقصودلو (معروف به تتلو)، درباره سرانجام پرونده قضائی تتلو اظهار داشت: توبه موکلش توسط دادگاه کیفری یک احراز شده و پرونده در ادامه روند رسیدگی، برای تصمیمگیری در مرحله بعد به ریاست قوه قضائیه ارسال شده است."
توبه راه بازگشت انسان خطاکار به سوی خدا را باز می کند و از این حیث سفارشهای بسیار درباره توبه در معارف اسلامی وارد شده است. اما یک سوال در باب این خبر مطرح است، اگر این روال در قوه قضاییه وجود داشته آیا امکانبرگزاری جلسه توبه برای سایر محکومان وجود داشته؟ اگر داشته کدامیک از محکومان از این امکان استفاده کرده اند؟
اگر نداشته و از امروز این مهم فراهم شده است امیدواریم سایر هنرمندان، همچنین نویسندگان، جامعه شناسان و اندیشمندانی که به هر دلیلی دربند هستند بتوانند از این امکان استفاده نمایند.
✅ @DrAlirezaDabbagh
✍علیرضا دباغ
امروز ۲۷ مردا ۱۴۰۴ در رسانه ها این خبر منتشرشد:
🔺توبه تتلو توسط دادگاه کیفری احراز شد
"عاطفه حاذق، وکیل امیرحسین مقصودلو (معروف به تتلو)، درباره سرانجام پرونده قضائی تتلو اظهار داشت: توبه موکلش توسط دادگاه کیفری یک احراز شده و پرونده در ادامه روند رسیدگی، برای تصمیمگیری در مرحله بعد به ریاست قوه قضائیه ارسال شده است."
توبه راه بازگشت انسان خطاکار به سوی خدا را باز می کند و از این حیث سفارشهای بسیار درباره توبه در معارف اسلامی وارد شده است. اما یک سوال در باب این خبر مطرح است، اگر این روال در قوه قضاییه وجود داشته آیا امکانبرگزاری جلسه توبه برای سایر محکومان وجود داشته؟ اگر داشته کدامیک از محکومان از این امکان استفاده کرده اند؟
اگر نداشته و از امروز این مهم فراهم شده است امیدواریم سایر هنرمندان، همچنین نویسندگان، جامعه شناسان و اندیشمندانی که به هر دلیلی دربند هستند بتوانند از این امکان استفاده نمایند.
✅ @DrAlirezaDabbagh
👍7❤1
⛔️ مسیر فرهنگی طالبان
✍علیرضا دباغ
🔻حکومت طالبان قانون جدید «تنظیم مشاعره» را منتشر کرد که بر اساس آن سرودن شعرعاشقانه، و شعر درباره دختران و پسران ممنوع است.
این خبر من را به یاد فرامین فرهنگی اواخر دهه ۶۰ و اوایل دهه۷۰ در ایران می اندازد.
در آن سالها که مقارن با دوران نوجوانی و جوانی من بود و تازه وارد فعالیتهای فرهنگی هنری شده بودم در شورای شعر و موسیقی صداوسیما و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی استفاده از اشعار عاشقانه یا به اصطلاح آن روز "عشقهای زمینی" در موسیقی ممنوع بود.
خاطرم هست به عنوان تهیه کننده رادیو تصنیف "بت چین" استاد شجریان را فقط در اعیادی مانند نیمه شعبان و در کنار متنهای مذهبی که به نوعی آن را به عشق شیعیان به امام زمان (ع) مرتبط می کردیم قابل پخش بود.
امروز در افغانستان که توسط گروه متعصبی از اهل سنت اداره می شود همان مسیر دهه ۶۰ جمهوری اسلامی در حوزه فرهنگ درحال پیاده سازی است با دوزی بیشتر.
در این قانون که در جریده رسمی افغانستان چاپ شده، آمده که از ستایش پسران و دختران یا دعوت به روابط با دوستی با آنها، در اشعار پرهیز شود: «شعر باید خالی از عشق مجازی، خواهشات ناروا و احساسات بیجا باشد.»
سرنوشت این قوانین سفت وسخت فرهنگی در کشورما به جایی رسید که موسیقی های زیرزمینی بااشعار مبتذل جای موسیقی سنتی با غزلیات حافظ و مولوی را گرفت و بق بقوهای تتلیتیها نغمه های ربنای شجریانها را خاموش کرد و رادیوهای "پیام" و" آوا "پر شد از ترانه هایی مملو از اشعار عشق زمینی با عبارتهایی سخیف و گاه حتی شرم آور که فرسنگها با غزلهای پرشور ادبیات فارسی فاصله دارد.
آینده نشان خواهد داد که مسیر فرهنگی طالبان به نتیجه افراط وتفریطهای جمهوری اسلامی در حوزه فرهنگ خواهد انجامید و بدا به حال فرهنگ در گستره تمدن کهن فرهنگ پارسی.
✅ @DrAlirezaDabbagh
✍علیرضا دباغ
🔻حکومت طالبان قانون جدید «تنظیم مشاعره» را منتشر کرد که بر اساس آن سرودن شعرعاشقانه، و شعر درباره دختران و پسران ممنوع است.
این خبر من را به یاد فرامین فرهنگی اواخر دهه ۶۰ و اوایل دهه۷۰ در ایران می اندازد.
در آن سالها که مقارن با دوران نوجوانی و جوانی من بود و تازه وارد فعالیتهای فرهنگی هنری شده بودم در شورای شعر و موسیقی صداوسیما و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی استفاده از اشعار عاشقانه یا به اصطلاح آن روز "عشقهای زمینی" در موسیقی ممنوع بود.
خاطرم هست به عنوان تهیه کننده رادیو تصنیف "بت چین" استاد شجریان را فقط در اعیادی مانند نیمه شعبان و در کنار متنهای مذهبی که به نوعی آن را به عشق شیعیان به امام زمان (ع) مرتبط می کردیم قابل پخش بود.
امروز در افغانستان که توسط گروه متعصبی از اهل سنت اداره می شود همان مسیر دهه ۶۰ جمهوری اسلامی در حوزه فرهنگ درحال پیاده سازی است با دوزی بیشتر.
در این قانون که در جریده رسمی افغانستان چاپ شده، آمده که از ستایش پسران و دختران یا دعوت به روابط با دوستی با آنها، در اشعار پرهیز شود: «شعر باید خالی از عشق مجازی، خواهشات ناروا و احساسات بیجا باشد.»
سرنوشت این قوانین سفت وسخت فرهنگی در کشورما به جایی رسید که موسیقی های زیرزمینی بااشعار مبتذل جای موسیقی سنتی با غزلیات حافظ و مولوی را گرفت و بق بقوهای تتلیتیها نغمه های ربنای شجریانها را خاموش کرد و رادیوهای "پیام" و" آوا "پر شد از ترانه هایی مملو از اشعار عشق زمینی با عبارتهایی سخیف و گاه حتی شرم آور که فرسنگها با غزلهای پرشور ادبیات فارسی فاصله دارد.
آینده نشان خواهد داد که مسیر فرهنگی طالبان به نتیجه افراط وتفریطهای جمهوری اسلامی در حوزه فرهنگ خواهد انجامید و بدا به حال فرهنگ در گستره تمدن کهن فرهنگ پارسی.
✅ @DrAlirezaDabbagh
👍4❤1