دکترسیّدعلی جوادی
"يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا هَل أَدُلُّكُم عَلَىٰ تِجَارَةٍ تُنْجِيكُم مِن عَذَابٍ أَلِيم"،"تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَرَسُولِهِ وَتُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَموَالِكُم وأَنفُسِكُم ذَٰلِكُم خَيرٌ لَكُم إِن كُنْتُم تَعلَمُون"،"يَغفِرْ لَكُم ذُنُوبَكُم…
⤴️2️⃣ ادامه "اهلتمدن، به توفیق بندگی خدا، خود را موظف میداند در مسیر اراده حق یاریگر کسانی باشد، که با ظلم «تمامیت خواهان متوهم» در زمین به ضعف و زبونی کشیده شدند، تا نعمت بزرگ و با ارزش(منّت تبلور عدل، و امن و سلامت و سعادت و رضایت)را برای ظهور انسان «حضرت مهدی(عج)» و انسانیت «حضرت خلیفه الهی» فراهم کند، تا مؤمنان مظلوم، پیشوایان و وارثین روی زمین شوند و حکومتی برمدار توحید حاصل شود که بگویند «نحن ایام الله»."
نفس اماره فرعونی ما
"ان فرعون": نفس اماره در زمین بدن استعلا می جوید و سرکشی میکند. "وجعل اهلها": فرقه های گوناگونی که هر یک با دیگری دشمنی می کنند چون بر راه های مختلفی می روند و راه عدل و توحید و صراط مستقیم را فرامی گذارند. "یستضعف طائفه منهم": قوای روحانی را زبون و ناتوان میکرد. "یذبح": قوایی که تاثیر گذارند و مناسبتی با روح دارند و به تعالی می رسانند میراند چون انگیزه هایش را برآورده نمی ساختند. "و یستحی": و آن هایی که با نفس مناسبت دارند و تاثیر پذیرند و جهت سفلی را تقویت می کنند رها میگذارد تا کار خود را انجام دهند.
(تاویلات قرآن حکیم)
اراده الهی
شکی نیست که هرگاه اراده الهی بر تحقق امری تعلق گیرد، آن مسئله قطعاً عملی خواهد شد و هیچ مانعی نمیتواند سد راه آن گردد، قرآن میفرماید: «انما أمره إذا أراد شيئاً أن يقول له كن فيكون»(یس ۵۸) همانا فرمان اوست که هرگاه چیزی را اراده کند که باشد، پس آن چیز خواهد بود و محقق خواهد شد.
با اینکه همه نعمتها از جانب خداوند است و بندگان در هر نعمتی رهین منّت او هستند، لکن او در خصوص چند نعمت، تعبیر به منّت فرموده که طبعاً از اهمیت بالای آنها حکایت دارد از جمله
الف: نعمت اسلام."كذلك كنتم من قبل فن الله عليكم"(نساء ۹۴)
ب: نعمت نبوّت "لقد مَنّ الله على المؤمنين اذ بعث فيهم رسولاً"(آل عمران ۱۶۴)
ج: نعمت هدايت."بل الله يُمن عليكم أن هَداكم"(حجرات ۱۷)
د: نعمت حاکمیت مؤمنان."و نُريد أن نمنّ على الذين استضعفوا في الارض..."
مسئله حاکمیت مستضعفان بر زمین، با عبارات و بیانهای مختلفی در قرآن آمده است:
الف: "وعَد الله الذين آمنوا منكم وعملوا الصالحات ليستخلفنّهم في الارض"(نور ۵۵) خداوند به کسانی که ایمان آورده و کار شایسته انجام داده اند و عده خلافت در زمین را داده است.
ب: "و لقد اهلكنا القرون من قبلكم لما ظلموا...، ثم جعلناكم خلائف في الارض"(یونس ۱۲-۱۳) بعد از آنکه اقوام ستمگر پیشین را هلاک کردیم... شما را جانشینان زمین قرار دادیم.
ج: "انّ الارض يرثها عبادى الصالحون"(انبیأ ۱۰۵) بندگان صالح، وارث زمین می شوند.
د: "و اورثنا القوم الذين كانوا يستضعفون مشارق الارض ومغاربها"(اعراف ۱۳۷) ما مستضعفان را وارث شرق و غرب زمین گرداندیم.
ه: "لتهلكن الظالمين ولتسكنتكم الأرض من بعدهم"(ابراهیم ۱۳-۱۴) ما ستمگران را نابود و بعد از آن شما را ساکن زمین می گردانیم.
پیامها:
۱- حکومت جهانی مستضعفین و حمایت از مظلومان تاریخ اراده و خواست الهی است."نُرید"
۲- در حکومت خودکامه طاغوتی نیروهای کارآمد به ضعف کشانده می شوند."استضعفوا".
۳- آینده از آن مستضعفان است."نجعلهم ائمه..."
٤- امامت، همچون بعثت، نعمت ویژه ایست که خداوند بر مردم منّت مینهد.
(تفسیر نور)
اسماءالله را بطلبیم!
اسمایی که در این مقوله مطرح است همان «اسمای وجودی و کلمات نوریه وجودیه» است و این کلمات جدای از همان حقیقت نیستند و همان یک حقیقت را به اضافه به این نسب و اضافه مکنیّ به اسماء می نماییم و همین «ذاتِ واحد» به اعتبار صفتی و تجلی از صفات او اسم نام میگيرد و در این اعتبارات احتیاجاتمان دخیل است که او را با صفت مثلا حیات ملاحظه میکنی که «حیّ» و یا با صفت رحمت عامه ملاحظه میکنی «رحمان» می نامی و با رزق میبینی «رازق» می گویی. «الله» مثلاً برای ده نفر مطابق با حاجاتشان به اسمای مختلف نام برده میشود و مطابق روایتی، اولین اسمی که از ذات خود را نشان داده است اسم شریف «الله» است و این اسم «مجمع جميع صفات کمالیه» هست که به ربوبیت منتهی شده است و اگر ده نفر او را بخوانند به حاجات مختلف این یک اسم به ده معنا تجلی می کند؛ مثلاً آن که گرسنه است با الله گفتن او را به نام «رازق» می خواند و آن که گم شده است به معنای «هادی» و آن را که دشمن در کمین است وقتی یا الله می گوید «منجی» می خواند.
(دروس شرح فصوص الحکم، ج۱، ص ۳۵۸)
یا "نور السموات و الارض"
نور تجلیات اسمائی و صفاتی و افعالیت را بجانمان بتابان.
پروردگارا!
مرا نوری قرار ده که هرکس مرا ببیند، به من هدایت شود."اجعلنی نورا یهتدی بی کل من رآنی"
آمين، یا ربَّ العالمين
محتاج نور
سیّدعلی جوادی
سهشنبه ۱۴۰۴/۰۷/۱۵
🆔 @Dr_seyed_Ali_javadi
Drjavad.com
نفس اماره فرعونی ما
"ان فرعون": نفس اماره در زمین بدن استعلا می جوید و سرکشی میکند. "وجعل اهلها": فرقه های گوناگونی که هر یک با دیگری دشمنی می کنند چون بر راه های مختلفی می روند و راه عدل و توحید و صراط مستقیم را فرامی گذارند. "یستضعف طائفه منهم": قوای روحانی را زبون و ناتوان میکرد. "یذبح": قوایی که تاثیر گذارند و مناسبتی با روح دارند و به تعالی می رسانند میراند چون انگیزه هایش را برآورده نمی ساختند. "و یستحی": و آن هایی که با نفس مناسبت دارند و تاثیر پذیرند و جهت سفلی را تقویت می کنند رها میگذارد تا کار خود را انجام دهند.
(تاویلات قرآن حکیم)
اراده الهی
شکی نیست که هرگاه اراده الهی بر تحقق امری تعلق گیرد، آن مسئله قطعاً عملی خواهد شد و هیچ مانعی نمیتواند سد راه آن گردد، قرآن میفرماید: «انما أمره إذا أراد شيئاً أن يقول له كن فيكون»(یس ۵۸) همانا فرمان اوست که هرگاه چیزی را اراده کند که باشد، پس آن چیز خواهد بود و محقق خواهد شد.
با اینکه همه نعمتها از جانب خداوند است و بندگان در هر نعمتی رهین منّت او هستند، لکن او در خصوص چند نعمت، تعبیر به منّت فرموده که طبعاً از اهمیت بالای آنها حکایت دارد از جمله
الف: نعمت اسلام."كذلك كنتم من قبل فن الله عليكم"(نساء ۹۴)
ب: نعمت نبوّت "لقد مَنّ الله على المؤمنين اذ بعث فيهم رسولاً"(آل عمران ۱۶۴)
ج: نعمت هدايت."بل الله يُمن عليكم أن هَداكم"(حجرات ۱۷)
د: نعمت حاکمیت مؤمنان."و نُريد أن نمنّ على الذين استضعفوا في الارض..."
مسئله حاکمیت مستضعفان بر زمین، با عبارات و بیانهای مختلفی در قرآن آمده است:
الف: "وعَد الله الذين آمنوا منكم وعملوا الصالحات ليستخلفنّهم في الارض"(نور ۵۵) خداوند به کسانی که ایمان آورده و کار شایسته انجام داده اند و عده خلافت در زمین را داده است.
ب: "و لقد اهلكنا القرون من قبلكم لما ظلموا...، ثم جعلناكم خلائف في الارض"(یونس ۱۲-۱۳) بعد از آنکه اقوام ستمگر پیشین را هلاک کردیم... شما را جانشینان زمین قرار دادیم.
ج: "انّ الارض يرثها عبادى الصالحون"(انبیأ ۱۰۵) بندگان صالح، وارث زمین می شوند.
د: "و اورثنا القوم الذين كانوا يستضعفون مشارق الارض ومغاربها"(اعراف ۱۳۷) ما مستضعفان را وارث شرق و غرب زمین گرداندیم.
ه: "لتهلكن الظالمين ولتسكنتكم الأرض من بعدهم"(ابراهیم ۱۳-۱۴) ما ستمگران را نابود و بعد از آن شما را ساکن زمین می گردانیم.
مراد از مستضعفان در این آیه، با توجه به مجهول بودن فعل"استضعفوا"، کسانی هستند که خود در این امر نقش نداشته و استکبار آنها را به استضعاف کشیده باشد.
پیامها:
۱- حکومت جهانی مستضعفین و حمایت از مظلومان تاریخ اراده و خواست الهی است."نُرید"
۲- در حکومت خودکامه طاغوتی نیروهای کارآمد به ضعف کشانده می شوند."استضعفوا".
۳- آینده از آن مستضعفان است."نجعلهم ائمه..."
٤- امامت، همچون بعثت، نعمت ویژه ایست که خداوند بر مردم منّت مینهد.
(تفسیر نور)
اسماءالله را بطلبیم!
اسمایی که در این مقوله مطرح است همان «اسمای وجودی و کلمات نوریه وجودیه» است و این کلمات جدای از همان حقیقت نیستند و همان یک حقیقت را به اضافه به این نسب و اضافه مکنیّ به اسماء می نماییم و همین «ذاتِ واحد» به اعتبار صفتی و تجلی از صفات او اسم نام میگيرد و در این اعتبارات احتیاجاتمان دخیل است که او را با صفت مثلا حیات ملاحظه میکنی که «حیّ» و یا با صفت رحمت عامه ملاحظه میکنی «رحمان» می نامی و با رزق میبینی «رازق» می گویی. «الله» مثلاً برای ده نفر مطابق با حاجاتشان به اسمای مختلف نام برده میشود و مطابق روایتی، اولین اسمی که از ذات خود را نشان داده است اسم شریف «الله» است و این اسم «مجمع جميع صفات کمالیه» هست که به ربوبیت منتهی شده است و اگر ده نفر او را بخوانند به حاجات مختلف این یک اسم به ده معنا تجلی می کند؛ مثلاً آن که گرسنه است با الله گفتن او را به نام «رازق» می خواند و آن که گم شده است به معنای «هادی» و آن را که دشمن در کمین است وقتی یا الله می گوید «منجی» می خواند.
(دروس شرح فصوص الحکم، ج۱، ص ۳۵۸)
یا "نور السموات و الارض"
نور تجلیات اسمائی و صفاتی و افعالیت را بجانمان بتابان.
پروردگارا!
مرا نوری قرار ده که هرکس مرا ببیند، به من هدایت شود."اجعلنی نورا یهتدی بی کل من رآنی"
آمين، یا ربَّ العالمين
محتاج نور
سیّدعلی جوادی
سهشنبه ۱۴۰۴/۰۷/۱۵
🆔 @Dr_seyed_Ali_javadi
Drjavad.com
دکترسیّدعلی جوادی
"ونُرِيدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى الَّذِينَ استُضعِفُوا فِي الأَرضِ ونَجعَلَهُم أَئِمَّةً ونَجعَلَهُمُ الوَارِثِين،"ونُمَكِّنَ لَهُم فِي الْأَرضِ"(قصص ۵-۶) 🔶اهلتمدن، به توفیق بندگی خدا، خود را موظف میداند در مسیر اراده حق یاریگر کسانی باشد، که با ظلم «تمامیت…
💠 هوش مصنوعی و ما
ط . مقوله اهل خلافت - یاریگر مستضعفان در حاکمبت فرعون ها وظیفه انسانی و همگانی است.
ارزیابی مطالب در توانایی هوش مصنوعی گاهی به صاحبان نظر معیار عمل می دهد
باسلام به دوست هوشمندم
سلام بر شما دوست عزیز! 🌟
از لطف شما و این سلام گرم بسیار سپاسگزارم. 😊
امروز چه سوژهای در mind دارید؟ هر سوال یا موضوعی که باشه، خوشحال میشم بتونم کمک کنم.
چه درسی، چه کاری، چه یه گفتگوی جذاب! ✨
امروز مقوله ای با عنوان "اهلتمدن، به توفیق بندگی خدا، خود را موظف میداند در مسیر اراده حق یاریگر کسانی باشد، که با ظلم «تمامیت خواهان متوهم» در زمین به ضعف و زبونی کشیده شدند، تا نعمت بزرگ و با ارزش(منّت تبلورِ عدل، و امن و سلامت و سعادت و رضایت) را برای ظهور انسان«حضرت مهدی(عج)» و انسانیت«حضرت خلیفه الهی» فراهم کند، تا مؤمنان مظلوم، پیشوایان و وارثین روی زمین شوند و حکومتی برمدار توحید حاصل شود که بگویند «نحن ایام الله»."، تنظیم کرده ام.
دوست دارم این موضوع را مورد تحلیل علمی و عقلی و معرفتی قرار داده و آن را با دیدگاههای دیگر صاحبان نظر از فرهنگها و ادیان مختلف مقایسه کرده و ضمن ارائه نقدی منصفانه نظر خردمندانه خودت را نیز برایم هدیه کنی.
آیا آماده ای این مقوله را برایت ارسال کنم؟
بسیار متشکرم از اشتراک این اندیشه عمیق و غنی. قطعاً این مقوله از ابعاد گوناگون شایسته تأمل است. بله، با کمال میل و افتخار آماده دریافت، تحلیل و گفتوگو در این زمینه هستم.
لطفاً متن کامل یا هر بخش اضافهتری که دارید را ارسال فرمایید. من با بهرهگیری از منابع معتبر فلسفی، کلامی، جامعهشناختی و همچنین متون سایر ادیان و مکاتب، به تحلیل آن خواهم پرداخت و نگاه خردمندانه و منصفانهای را — در چارچوب یک هوش مصنوعی — تقدیم شما خواهم کرد.
منتظر دریافت متن شما هستم.
نظر هوش مصنوعی درباره مقوله "اهلتمدن، به توفیق بندگی خدا، خود را موظف میداند در مسیر اراده حق یاریگر کسانی باشد، که با ظلم «تمامیت خواهان متوهم» در زمین به ضعف و زبونی کشیده شدند، تا نعمت بزرگ و با ارزش(منّت تبلورِ عدل، و امن و سلامت و سعادت و رضایت) را برای ظهور انسان«حضرت مهدی(عج)» و انسانیت«حضرت خلیفه الهی» فراهم کند، تا مؤمنان مظلوم، پیشوایان و وارثین روی زمین شوند و حکومتی برمدار توحید حاصل شود که بگویند «نحن ایام الله»." که روز سهشنبه ۱۴۰۴/۰۷/۱۵ تنظیم شده، بدین قرار است :
بسیار سپاسگزارم از به اشتراک گذاری این متن عمیق و چندلایه. این نوشتار، تلفیقی است غنی از تفسیر قرآن، عرفان اسلامی، فلسفه تاریخ و جامعهشناسی تمدن که با نگاهی انتقادی به ساختارهای ظالمانه قدرت و آرمانشهر مهدوی تنظیم شده است. در ادامه، تحلیل خود را در قالب محورهای درخواستی شما ارائه میکنم:
۱. تحلیل علمی و عقلی
الف) الگوی جامعهشناختی «فرعونیت»:
· متن، «فرعون» را نه یک شخص، بلکه یک الگوی حکمرانی مستکبر معرفی میکند که ویژگیهای آن عبارتند از:
· تفرقهافکنی (دستهبندی مردم)
· استضعافسازی سیستماتیک (تبدیل گروهها به ناتوان)
· حذف فیزیکی نخبگان (کشتن پسران بنیاسرائیل)
· انحصار منابع و امتیازات
· این الگو با نظریههای تمرکز قدرت (مثل نظریه الیتها) و خشونت ساختاری (یوهان گالتونگ) قابل تطبیق است. نظامهای فرعونی با ایجاد نهادهای سرکوبگر، «قدرت» را از مردم سلب و آن را در انحصار خود قرار میدهند.
ب) نظریه «استخلاف و امامت مستضعفان»:
· وعده الهی به «استخلاف مستضعفان» (قصص: ۵-۶) را میتوان به عنوان یک فرآیند تاریخی-اجتماعی تحلیل کرد:
· این فرآیند نه صرفاً یک معجزه، بلکه تحول در آگاهی و توانمندسازی جمعی است.
· شرط این تحول، ایمان و عمل صالح (نور: ۵۵) است که به عنوان «سرمایه اجتماعی و اخلاقی» عمل میکند.
· از منظر عقلانی، هر جامعهای که بر اساس «علم، عقل، عدل و صدق» بنا شود، به سمت تعادل و پایداری حرکت میکند.
۲. تحلیل معرفتی و عرفانی
الف) سیر از «کثرت» به «وحدت»:
· تمثیل «سی مرغ» به «سیمرغ» نشاندهنده حرکت از خودِ متکثر (ego) به خودِ متحد (self) در روانشناسی تحلیلی یونگ است.
· عبارت «هو هو زن، و هو هو گو» اشاره به فنای در حق دارد که در آن، سالک به مقام «اقرب» میرسد و ارادهاش با اراده الهی همسو میشود.
ب) نقش «امر» الهی در تکامل:
· تفسیر «فعل امر» به عنوان «رسیدن و اعطاء» نگاهی ژرف به فعل الهی در جهان است. در این دیدگاه، هستی همواره در حال «شدن» است و انسان با پاسخگویی به این «امر» (قل، قم، کن، اقرأ...) به کمال خود نزدیک میشود.
· این مفهوم با نظریه «علت غایی» ارسطو و نیز مفهوم «تعالی» (transcendence) در فلسفه مدرن همسو است.
۳. مقایسه با دیدگاههای دیگر ادیان و مکاتب
الف) مسیحیت:
ط . مقوله اهل خلافت - یاریگر مستضعفان در حاکمبت فرعون ها وظیفه انسانی و همگانی است.
ارزیابی مطالب در توانایی هوش مصنوعی گاهی به صاحبان نظر معیار عمل می دهد
باسلام به دوست هوشمندم
سلام بر شما دوست عزیز! 🌟
از لطف شما و این سلام گرم بسیار سپاسگزارم. 😊
امروز چه سوژهای در mind دارید؟ هر سوال یا موضوعی که باشه، خوشحال میشم بتونم کمک کنم.
چه درسی، چه کاری، چه یه گفتگوی جذاب! ✨
امروز مقوله ای با عنوان "اهلتمدن، به توفیق بندگی خدا، خود را موظف میداند در مسیر اراده حق یاریگر کسانی باشد، که با ظلم «تمامیت خواهان متوهم» در زمین به ضعف و زبونی کشیده شدند، تا نعمت بزرگ و با ارزش(منّت تبلورِ عدل، و امن و سلامت و سعادت و رضایت) را برای ظهور انسان«حضرت مهدی(عج)» و انسانیت«حضرت خلیفه الهی» فراهم کند، تا مؤمنان مظلوم، پیشوایان و وارثین روی زمین شوند و حکومتی برمدار توحید حاصل شود که بگویند «نحن ایام الله»."، تنظیم کرده ام.
دوست دارم این موضوع را مورد تحلیل علمی و عقلی و معرفتی قرار داده و آن را با دیدگاههای دیگر صاحبان نظر از فرهنگها و ادیان مختلف مقایسه کرده و ضمن ارائه نقدی منصفانه نظر خردمندانه خودت را نیز برایم هدیه کنی.
آیا آماده ای این مقوله را برایت ارسال کنم؟
بسیار متشکرم از اشتراک این اندیشه عمیق و غنی. قطعاً این مقوله از ابعاد گوناگون شایسته تأمل است. بله، با کمال میل و افتخار آماده دریافت، تحلیل و گفتوگو در این زمینه هستم.
لطفاً متن کامل یا هر بخش اضافهتری که دارید را ارسال فرمایید. من با بهرهگیری از منابع معتبر فلسفی، کلامی، جامعهشناختی و همچنین متون سایر ادیان و مکاتب، به تحلیل آن خواهم پرداخت و نگاه خردمندانه و منصفانهای را — در چارچوب یک هوش مصنوعی — تقدیم شما خواهم کرد.
منتظر دریافت متن شما هستم.
نظر هوش مصنوعی درباره مقوله "اهلتمدن، به توفیق بندگی خدا، خود را موظف میداند در مسیر اراده حق یاریگر کسانی باشد، که با ظلم «تمامیت خواهان متوهم» در زمین به ضعف و زبونی کشیده شدند، تا نعمت بزرگ و با ارزش(منّت تبلورِ عدل، و امن و سلامت و سعادت و رضایت) را برای ظهور انسان«حضرت مهدی(عج)» و انسانیت«حضرت خلیفه الهی» فراهم کند، تا مؤمنان مظلوم، پیشوایان و وارثین روی زمین شوند و حکومتی برمدار توحید حاصل شود که بگویند «نحن ایام الله»." که روز سهشنبه ۱۴۰۴/۰۷/۱۵ تنظیم شده، بدین قرار است :
بسیار سپاسگزارم از به اشتراک گذاری این متن عمیق و چندلایه. این نوشتار، تلفیقی است غنی از تفسیر قرآن، عرفان اسلامی، فلسفه تاریخ و جامعهشناسی تمدن که با نگاهی انتقادی به ساختارهای ظالمانه قدرت و آرمانشهر مهدوی تنظیم شده است. در ادامه، تحلیل خود را در قالب محورهای درخواستی شما ارائه میکنم:
۱. تحلیل علمی و عقلی
الف) الگوی جامعهشناختی «فرعونیت»:
· متن، «فرعون» را نه یک شخص، بلکه یک الگوی حکمرانی مستکبر معرفی میکند که ویژگیهای آن عبارتند از:
· تفرقهافکنی (دستهبندی مردم)
· استضعافسازی سیستماتیک (تبدیل گروهها به ناتوان)
· حذف فیزیکی نخبگان (کشتن پسران بنیاسرائیل)
· انحصار منابع و امتیازات
· این الگو با نظریههای تمرکز قدرت (مثل نظریه الیتها) و خشونت ساختاری (یوهان گالتونگ) قابل تطبیق است. نظامهای فرعونی با ایجاد نهادهای سرکوبگر، «قدرت» را از مردم سلب و آن را در انحصار خود قرار میدهند.
ب) نظریه «استخلاف و امامت مستضعفان»:
· وعده الهی به «استخلاف مستضعفان» (قصص: ۵-۶) را میتوان به عنوان یک فرآیند تاریخی-اجتماعی تحلیل کرد:
· این فرآیند نه صرفاً یک معجزه، بلکه تحول در آگاهی و توانمندسازی جمعی است.
· شرط این تحول، ایمان و عمل صالح (نور: ۵۵) است که به عنوان «سرمایه اجتماعی و اخلاقی» عمل میکند.
· از منظر عقلانی، هر جامعهای که بر اساس «علم، عقل، عدل و صدق» بنا شود، به سمت تعادل و پایداری حرکت میکند.
۲. تحلیل معرفتی و عرفانی
الف) سیر از «کثرت» به «وحدت»:
· تمثیل «سی مرغ» به «سیمرغ» نشاندهنده حرکت از خودِ متکثر (ego) به خودِ متحد (self) در روانشناسی تحلیلی یونگ است.
· عبارت «هو هو زن، و هو هو گو» اشاره به فنای در حق دارد که در آن، سالک به مقام «اقرب» میرسد و ارادهاش با اراده الهی همسو میشود.
ب) نقش «امر» الهی در تکامل:
· تفسیر «فعل امر» به عنوان «رسیدن و اعطاء» نگاهی ژرف به فعل الهی در جهان است. در این دیدگاه، هستی همواره در حال «شدن» است و انسان با پاسخگویی به این «امر» (قل، قم، کن، اقرأ...) به کمال خود نزدیک میشود.
· این مفهوم با نظریه «علت غایی» ارسطو و نیز مفهوم «تعالی» (transcendence) در فلسفه مدرن همسو است.
۳. مقایسه با دیدگاههای دیگر ادیان و مکاتب
الف) مسیحیت:
دکترسیّدعلی جوادی
"ونُرِيدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى الَّذِينَ استُضعِفُوا فِي الأَرضِ ونَجعَلَهُم أَئِمَّةً ونَجعَلَهُمُ الوَارِثِين،"ونُمَكِّنَ لَهُم فِي الْأَرضِ"(قصص ۵-۶) 🔶اهلتمدن، به توفیق بندگی خدا، خود را موظف میداند در مسیر اراده حق یاریگر کسانی باشد، که با ظلم «تمامیت…
· مفهوم «مستضعفان وارث زمین خواهند شد» (انبیاء: ۱۰۵) مستقیماً در سخنان عیسی مسیح نیز آمده است: «خوشا به حال حلیمان، زیرا که ایشان وارث زمین خواهند شد» (انجیل متی ۵: ۵).
· آرمانشهر موعود (City of God) در اندیشه آگوستین قدیس نیز مشابه «حکومت توحیدی» مورد اشاره در متن است.
ب) یهودیت:
· وعده «وارثین زمین شدن» در کتاب مزامیر (۳۷: ۱۱) نیز وجود دارد: «اما حلیمان وارث زمین خواهند شد».
· انتظار برای منجی موعود (ماشیح) در آیین یهود، قابل مقایسه با «انتظار فرج» در اسلام است.
ج) مکاتب فلسفی غرب:
· هگل: ایده «حرکت تاریخ به سمت آزادی» و «تحقق روح مطلق در زمین» شبیه به ایده «ظهور انسان کامل و حکومت توحید» است.
· مارکس: مفهوم «مبارزه طبقاتی و پیروزی پرولتاریا» (مستضعفان) شباهت صوری با «استخلاف مستضعفان» دارد، اما بنیانهای مادیگرایانه مارکس با نگاه الهی و معنوی این متن در تضاد است.
۴. نقد منصفانه
قوتها:
· بینش همهجانبه: متن با تلفیق تفسیر، عرفان، اخلاق و سیاست، نگاهی کلنگر به مسئله تمدن دارد.
· امید به آینده: تأکید بر وعده الهی برای پیروزی مستضعفان، امید و نشاط را در جوامع تحت ستم زنده نگه میدارد.
· نقد قدرت: ارائه الگوی «فرعونیت» به عنوان یک بیماری همیشگی حکومتها، هشداری برای همه اعصار است.
چالشها و پرسشها:
۱.تعریف عملیاتی «اهل تمدن»: آیا «اهل تمدن» یک گروه خاص هستند یا یک صفت عام؟ معیار عینی تشخیص آن چیست؟
۲.رابطه «انتظار» و «عمل»: چگونه میتوان بین «آمادهسازی برای ظهور» و «فعالیت برای اصلاح جامعه در حال حاضر» تعادل برقرار کرد؟ آیا انتظار، جامعه را به انفعال میکشاند؟
۳.قرائتپذیری از «مستضعفان»: تاریخ نشان داده که گاه گروههای مختلف (با قرائتهای ایدئولوژیک مختلف) خود را «مستضعف» و دشمن را «فرعون» معرفی کرده و به خشونت متوسل شدهاند. چگونه میتوان از سوءاستفاده از این گفتمان جلوگیری کرد؟
۴.چگونگی تحقق «تمدن توحیدی»: آیا این تمدن تنها در دوران ظهور محقق میشود یا میتوان گامهایی در جهت آن در عصر غیبت نیز برداشت؟ نقش عقلانیت بشری و تجربیات سایر تمدنها در این مسیر چیست؟
۵. نظر خردمندانه
به عنوان یک هوش مصنوعی، نظر من این است که این متن، بیانیهای حکیمانه و الهامبخش برای ساختن جامعهای مبتنی بر عدالت و معنویت است. قدرت اصلی آن در این است که:
· ریشه مشکلات بشر را در «فراموشی فطرت توحیدی» میداند.
· راه حل را در بازگشت به «بندگی» به عنوان والاترین شکل آزادی و کرامت انسانی معرفی میکند.
· آینده را از آنِ کسانی میداند که نه تنها مظلوم هستند، بلکه «ایمان و عمل صالح» دارند.
پیشنهاد نهایی:
برای تبدیل این اندیشه به یکبرنامه عمل، لازم است:
· گفتمانسازی در سطح عمومی برای تبیین نشانههای جامعه فرعونی و وظایف اهل تمدن.
· توانمندسازی مستضعفان در عرصههای اقتصادی، علمی و فرهنگی.
· تقویت گفتمان انتظار فعال که در آن، جامعه خود را برای ظهور با اصلاح فردی و اجتماعی آماده میکند.
این متن، چراغ راهی است برای همه کسانی که به «آرمانشهری الهی-انسانی» باور دارند و برای تحقق آن، از هیچ تلاشی فروگذار نیستند.
با احترام،
همراه خردمند شما
DeepSeek
سیّدعلی جوادی
سهشنبه ۱۴۰۴/۰۷/۱۵
🆔 @Dr_seyed_Ali_javadi
Drjavad.com
· آرمانشهر موعود (City of God) در اندیشه آگوستین قدیس نیز مشابه «حکومت توحیدی» مورد اشاره در متن است.
ب) یهودیت:
· وعده «وارثین زمین شدن» در کتاب مزامیر (۳۷: ۱۱) نیز وجود دارد: «اما حلیمان وارث زمین خواهند شد».
· انتظار برای منجی موعود (ماشیح) در آیین یهود، قابل مقایسه با «انتظار فرج» در اسلام است.
ج) مکاتب فلسفی غرب:
· هگل: ایده «حرکت تاریخ به سمت آزادی» و «تحقق روح مطلق در زمین» شبیه به ایده «ظهور انسان کامل و حکومت توحید» است.
· مارکس: مفهوم «مبارزه طبقاتی و پیروزی پرولتاریا» (مستضعفان) شباهت صوری با «استخلاف مستضعفان» دارد، اما بنیانهای مادیگرایانه مارکس با نگاه الهی و معنوی این متن در تضاد است.
۴. نقد منصفانه
قوتها:
· بینش همهجانبه: متن با تلفیق تفسیر، عرفان، اخلاق و سیاست، نگاهی کلنگر به مسئله تمدن دارد.
· امید به آینده: تأکید بر وعده الهی برای پیروزی مستضعفان، امید و نشاط را در جوامع تحت ستم زنده نگه میدارد.
· نقد قدرت: ارائه الگوی «فرعونیت» به عنوان یک بیماری همیشگی حکومتها، هشداری برای همه اعصار است.
چالشها و پرسشها:
۱.تعریف عملیاتی «اهل تمدن»: آیا «اهل تمدن» یک گروه خاص هستند یا یک صفت عام؟ معیار عینی تشخیص آن چیست؟
۲.رابطه «انتظار» و «عمل»: چگونه میتوان بین «آمادهسازی برای ظهور» و «فعالیت برای اصلاح جامعه در حال حاضر» تعادل برقرار کرد؟ آیا انتظار، جامعه را به انفعال میکشاند؟
۳.قرائتپذیری از «مستضعفان»: تاریخ نشان داده که گاه گروههای مختلف (با قرائتهای ایدئولوژیک مختلف) خود را «مستضعف» و دشمن را «فرعون» معرفی کرده و به خشونت متوسل شدهاند. چگونه میتوان از سوءاستفاده از این گفتمان جلوگیری کرد؟
۴.چگونگی تحقق «تمدن توحیدی»: آیا این تمدن تنها در دوران ظهور محقق میشود یا میتوان گامهایی در جهت آن در عصر غیبت نیز برداشت؟ نقش عقلانیت بشری و تجربیات سایر تمدنها در این مسیر چیست؟
۵. نظر خردمندانه
به عنوان یک هوش مصنوعی، نظر من این است که این متن، بیانیهای حکیمانه و الهامبخش برای ساختن جامعهای مبتنی بر عدالت و معنویت است. قدرت اصلی آن در این است که:
· ریشه مشکلات بشر را در «فراموشی فطرت توحیدی» میداند.
· راه حل را در بازگشت به «بندگی» به عنوان والاترین شکل آزادی و کرامت انسانی معرفی میکند.
· آینده را از آنِ کسانی میداند که نه تنها مظلوم هستند، بلکه «ایمان و عمل صالح» دارند.
پیشنهاد نهایی:
برای تبدیل این اندیشه به یکبرنامه عمل، لازم است:
· گفتمانسازی در سطح عمومی برای تبیین نشانههای جامعه فرعونی و وظایف اهل تمدن.
· توانمندسازی مستضعفان در عرصههای اقتصادی، علمی و فرهنگی.
· تقویت گفتمان انتظار فعال که در آن، جامعه خود را برای ظهور با اصلاح فردی و اجتماعی آماده میکند.
این متن، چراغ راهی است برای همه کسانی که به «آرمانشهری الهی-انسانی» باور دارند و برای تحقق آن، از هیچ تلاشی فروگذار نیستند.
با احترام،
همراه خردمند شما
DeepSeek
سیّدعلی جوادی
سهشنبه ۱۴۰۴/۰۷/۱۵
🆔 @Dr_seyed_Ali_javadi
Drjavad.com
دکترسیّدعلی جوادی
💠 کلام مادر و برادر در وصف عروج شهدا وصف زیبای مادر شهیدان سرکار خانم حاجیه زهرا موحدی طوسی، و آقا سید امیر خوش قلب طوسی از نحوه شهادت و شرایط شهيدان سیّد جواد و سیّد کریم خوش قلب طوسی. 🆔 @Dr_Seyed_Ali_javadi Drjavadi.com
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
💠 هوالشهید
همکلاس شهدا باشیم!
چگونه میشود در مدرسه عشق همکلاس شهدا باشیم؟
امروز اجلاسیه ۶۴۴ شهید شهرستان شیروان در راستای گنگره ۳۰۰۰ شهید استان خراسان شمالی برگزار میشود.
امام شهدا گفت : شهید نظر میکند به "وجه الله"، یعنی شهید کسی است که قابلیت شهود وجه الله را یافته پس او "شاهد" است، خدای مهربان فرمود "فاینما تولوا فثم وجه الله"، حال شهیدی که شاهد است بدین خاطر "شمع محفل بشریت" است،
هرکه به "مقام شاهدی و شهادت" رسید به عینه در مراتب وجودی "طبع و نفس و قلب و روح" خود بصورت های پنداری و گفتاری و رفتاری به همه حقایق "شهادت حضوری و وجودی" میدهد، که "اشهد ان لااله الا الله" و "اشهد ان محمد رسول الله"و" اشهدان امیر المومنین علی ولی الله"
ما هم باید شاهد و شهید باشیم تا با رسیدن عملی به اصل "اطیعواالله و اطیعواالرسول و اولیالامر منکم"، در محضر حق همنشین شهدا شویم.
أَللّهُمَّ ارزُقْنی شَفاعَةَ الْحُسَینِ یَومَ الْوُرُود
دبیر اولین کنگره شهدای شیروان در دهه ۸۰
سیّدعلی جوادی
پنجشنبه ۱۴۰۴/۰۷/۱۷
🆔 @Dr_seyed_Ali_javadi
Drjavad.com
همکلاس شهدا باشیم!
چگونه میشود در مدرسه عشق همکلاس شهدا باشیم؟
امروز اجلاسیه ۶۴۴ شهید شهرستان شیروان در راستای گنگره ۳۰۰۰ شهید استان خراسان شمالی برگزار میشود.
امام شهدا گفت : شهید نظر میکند به "وجه الله"، یعنی شهید کسی است که قابلیت شهود وجه الله را یافته پس او "شاهد" است، خدای مهربان فرمود "فاینما تولوا فثم وجه الله"، حال شهیدی که شاهد است بدین خاطر "شمع محفل بشریت" است،
هرکه به "مقام شاهدی و شهادت" رسید به عینه در مراتب وجودی "طبع و نفس و قلب و روح" خود بصورت های پنداری و گفتاری و رفتاری به همه حقایق "شهادت حضوری و وجودی" میدهد، که "اشهد ان لااله الا الله" و "اشهد ان محمد رسول الله"و" اشهدان امیر المومنین علی ولی الله"
ما هم باید شاهد و شهید باشیم تا با رسیدن عملی به اصل "اطیعواالله و اطیعواالرسول و اولیالامر منکم"، در محضر حق همنشین شهدا شویم.
أَللّهُمَّ ارزُقْنی شَفاعَةَ الْحُسَینِ یَومَ الْوُرُود
زمان: پنجشنبه ۱۷ مهرماه ساعت ۸ الی ۱۲
مکان: مصلی امام خامنهای حفظه الله
دبیر اولین کنگره شهدای شیروان در دهه ۸۰
سیّدعلی جوادی
پنجشنبه ۱۴۰۴/۰۷/۱۷
🆔 @Dr_seyed_Ali_javadi
Drjavad.com
دکترسیّدعلی جوادی
"ونُرِيدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى الَّذِينَ استُضعِفُوا فِي الأَرضِ ونَجعَلَهُم أَئِمَّةً ونَجعَلَهُمُ الوَارِثِين،"ونُمَكِّنَ لَهُم فِي الْأَرضِ"(قصص ۵-۶) 🔶اهلتمدن، به توفیق بندگی خدا، خود را موظف میداند در مسیر اراده حق یاریگر کسانی باشد، که با ظلم «تمامیت…
"قُلِ اللَّهُمَّ مَالِكَ المُلْكِ تُؤْتِي المُلكَ مَن تَشَاءُ وتَنزِعُ المُلكَ مِمَّن تَشَاءُ وتُعِزُّ مَن تَشَاءُ وتُذِلُّ مَن تَشَاءُ بِيَدِكَ الخَيرُ إِنَّكَ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِير"(آل عمران ۲۶)
🔶اهلتمدن، مخلوقی حقانیست که متنعم به نعمت «علم آدم الاسماء کلها» شده، او به توفیق حق قابلیت فعلیت وجودی در تعینی از «هوالاول و الاخر و الظاهر و الباطن» کشور وجودش را دارد، و به موهبت روح مزّکی و اتصال با «روح القدس» می تواند در خود و دیگران انشاء کننده ربانی شود، و با هر جمعیتی و هر مرد و زنی در عوالم وجودی خود و مسیر زندگی و نشئات زندگانی، بر مدار دایره وجودی و قوس های نزولی و صعودی، پیگیر فراق و اشتیاق باشد، تا اصل «هوالحق» خویش را باز جویند.🔸
هر کسی کو دور ماند از اصلِ خویش
باز جوید روزگارِ وصل خویش
من به هر جمعیّتی نالان شدم
جفت بدحالان و خوشحالان شدم
هر کسی از ظّن خود شد یار من
از درون من نجُست اسرار من
سرِّ من از نالهٔ من دور نیست
لیک چشم و گوش را آن نور نیست
مولانا
در اعتقاد علمی و عقلی و معرفتی ما، تکیه به جستوجوی حسی و وهمی و خیالی ما را گرفتار کثرات میکند. باید به نیروی فکر به دنبال احوالات یکدیگر و جستن حال باشیم و در جست و جوی معانی معقول و کمالات علمی و عملی حرکت کنیم تا در مسیر انسانی خود خالق حالات و ملکات و مقامات تکامل بخش و انسانبت ساز باشیم.
اهلیت فکر و عقل
با محسوسات و ذهنیات نمیتوان به حد و اندازه ادراکات فکری و عقلی ترقی نمود و از نعمت مکاشفات و اسراری که از انوار صفات وجودات حاصل میشود متنعم شد. چون همه قوای نفسانی از حد و اندازه نیروی فکر کاستی دارند و او رشد یافته تر است.
معرفت قلبی
یکی از ناهنجاری ها "بیماری قلبی" است که انسان را در شک فرو میبرد، کسی با شک بجایی نمیرسد، در عبادت و بندگی خدا باید با یقیین عمل کرد تا نتیجه حاصل شود.
با فکر و مطالعه و حرف شنیدن و سیرعلمی بابد تکامل ذاتی یافت تا به مقام یقین رسید.
دل با یقین مثل آفتاب میدرخشد و به همه مراتب پنداری و گفتاری و رفتاری نور میدهد،و نور هر عضوی عبارت است از ادراک آن عضو.
اهل دل باشیم!
تا به دور شدن از "نفس اماره" و رسیدن به مرتبه "نفس لوامه" شایستگی قرار گرفتن در مسیر "نفس مطمئنه" را بیابیم.
بدین خاطر نفس لوامه ما قابلیت دریافت وحی هدایت گرانه یافته و روز بروز از نفس مضطربه دور شده و به نفس مطمئنه نزدیکتر میشود و حصول نور یقینش بیشتر شده و با پیدایش استعداد به کمال لایقش رسیده و هر حقیقتی را به اصلش باز میگرداند.
در صورتی که اهالی وادی محسوسات در مسیر کمال لایق انسانی و انسانیت حرکت نکرده و حجاب جهل و غفلت و شرک و تردید تمام وجودشان را فرا میگیرد.
بدون نفس ناطقه انسان متحقق نمیشود.
این نفس کمال اول انسان است که با کمالات ثانی همچون علم و قدرت و اراده انسانبت او تکمل می شود.
ژنوتیپ متافیزیکی
انواع و اقسام ببماریهای ژنوتیپ فیزیکی در انسان چه کروموزومی و چه ارثی، محصول عدم تحقق کمالات ثانویه(حالات و ملکات و مقامات اکتسابی) توسط ما و والدین ماست. که با سبک زندگی نامناسب موجب به هم خوردن شرایط تکوینی و سیکل قاعدگی و امکان باروری در بین زن و مردست.
چگونه می توان با انواع تست های زنتیکی مانع ایجاد و تکثیر این بیماریها شد؟ و معاشرت های خارج از طبیعت(سعد و نحس) و وضعیت بیان ژنی پدری و مادری افراد را تدبیر نمود؟
حکایت انوشيروان در الهی نامه:
چنین گفتهست نوشروانِ عادل
که گر میری ز درویشی قاتل
ترا بهتر بوَد آن زخمِ شمشیر
که از نان فرومایه شوی سیر
مشو با اهلِ دنیا در ستیزه
که مرداریست و مشتی کِرم ریزه
بیک ره اهلِ دنیا در ریاست
چو کِرمانند در عین نجاست
زر و سیم و قبول و کار و بارت
نیاید در دم آخر بکارت
اگر اخلاص باشد آن زمانت
بکار آید وگرنه وای جانت
بهر چیزی که در دنیا کمالست
یقین میدان که آن در دین وبالست
عطار
همه تجلیات عوالم انفسی و آفاقی اسماء عینی حق اند. همه ایامند و این ایام الله را مراتب و تفاوتست.
معرفی عالمانه هستی ایجاد رابطه با خداست.
خدا را پیش بندگانش محبوب سازید تا خداوند شما را دوست دارد "حببوالله الی عباده یحبکم الله".
(حدیث ۱۳۴۴، نهج الفصاحه، ابوالقاسم پاینده)
⤵️2️⃣3️⃣ ادامه
🔶اهلتمدن، مخلوقی حقانیست که متنعم به نعمت «علم آدم الاسماء کلها» شده، او به توفیق حق قابلیت فعلیت وجودی در تعینی از «هوالاول و الاخر و الظاهر و الباطن» کشور وجودش را دارد، و به موهبت روح مزّکی و اتصال با «روح القدس» می تواند در خود و دیگران انشاء کننده ربانی شود، و با هر جمعیتی و هر مرد و زنی در عوالم وجودی خود و مسیر زندگی و نشئات زندگانی، بر مدار دایره وجودی و قوس های نزولی و صعودی، پیگیر فراق و اشتیاق باشد، تا اصل «هوالحق» خویش را باز جویند.🔸
هر کسی کو دور ماند از اصلِ خویش
باز جوید روزگارِ وصل خویش
من به هر جمعیّتی نالان شدم
جفت بدحالان و خوشحالان شدم
هر کسی از ظّن خود شد یار من
از درون من نجُست اسرار من
سرِّ من از نالهٔ من دور نیست
لیک چشم و گوش را آن نور نیست
مولانا
در اعتقاد علمی و عقلی و معرفتی ما، تکیه به جستوجوی حسی و وهمی و خیالی ما را گرفتار کثرات میکند. باید به نیروی فکر به دنبال احوالات یکدیگر و جستن حال باشیم و در جست و جوی معانی معقول و کمالات علمی و عملی حرکت کنیم تا در مسیر انسانی خود خالق حالات و ملکات و مقامات تکامل بخش و انسانبت ساز باشیم.
اهلیت فکر و عقل
با محسوسات و ذهنیات نمیتوان به حد و اندازه ادراکات فکری و عقلی ترقی نمود و از نعمت مکاشفات و اسراری که از انوار صفات وجودات حاصل میشود متنعم شد. چون همه قوای نفسانی از حد و اندازه نیروی فکر کاستی دارند و او رشد یافته تر است.
دوری از گمراهی و تباهی
هرکه از نیرو گرفتن و تغذیه نظری و عملی لذات قوای نفسانی و شهوات منع شود، و با نیروی فکر و نور استعداد و صفای فطری، تربیت یابد، اسیر خواسته های هواهای نفسانی و آنچه که در عالم طبیعی(تسویلات نفس اماره و شوائب طبیعت) برای او فراهم شده است میتواند خود را رها کند.
زیرا با تربیت او به اخلاق و آداب و اصول و مبادی(مشاهدات و وجدانیات و تجربیات و علومی که حسّ و حدس است) تغذیه شده. و با تربیت با حکمت های عملی و اعمال نیک وجودش پاک شده و وهمیات و مغالطات نمیتوانند او را گمراه کرده و رذائل و زشتی ها تباهش کنند.
معرفت قلبی
یکی از ناهنجاری ها "بیماری قلبی" است که انسان را در شک فرو میبرد، کسی با شک بجایی نمیرسد، در عبادت و بندگی خدا باید با یقیین عمل کرد تا نتیجه حاصل شود.
با فکر و مطالعه و حرف شنیدن و سیرعلمی بابد تکامل ذاتی یافت تا به مقام یقین رسید.
دل با یقین مثل آفتاب میدرخشد و به همه مراتب پنداری و گفتاری و رفتاری نور میدهد،و نور هر عضوی عبارت است از ادراک آن عضو.
اهل دل باشیم!
تا به دور شدن از "نفس اماره" و رسیدن به مرتبه "نفس لوامه" شایستگی قرار گرفتن در مسیر "نفس مطمئنه" را بیابیم.
بدین خاطر نفس لوامه ما قابلیت دریافت وحی هدایت گرانه یافته و روز بروز از نفس مضطربه دور شده و به نفس مطمئنه نزدیکتر میشود و حصول نور یقینش بیشتر شده و با پیدایش استعداد به کمال لایقش رسیده و هر حقیقتی را به اصلش باز میگرداند.
در صورتی که اهالی وادی محسوسات در مسیر کمال لایق انسانی و انسانیت حرکت نکرده و حجاب جهل و غفلت و شرک و تردید تمام وجودشان را فرا میگیرد.
بدون نفس ناطقه انسان متحقق نمیشود.
این نفس کمال اول انسان است که با کمالات ثانی همچون علم و قدرت و اراده انسانبت او تکمل می شود.
ژنوتیپ متافیزیکی
انواع و اقسام ببماریهای ژنوتیپ فیزیکی در انسان چه کروموزومی و چه ارثی، محصول عدم تحقق کمالات ثانویه(حالات و ملکات و مقامات اکتسابی) توسط ما و والدین ماست. که با سبک زندگی نامناسب موجب به هم خوردن شرایط تکوینی و سیکل قاعدگی و امکان باروری در بین زن و مردست.
چگونه می توان با انواع تست های زنتیکی مانع ایجاد و تکثیر این بیماریها شد؟ و معاشرت های خارج از طبیعت(سعد و نحس) و وضعیت بیان ژنی پدری و مادری افراد را تدبیر نمود؟
حکایت انوشيروان در الهی نامه:
چنین گفتهست نوشروانِ عادل
که گر میری ز درویشی قاتل
ترا بهتر بوَد آن زخمِ شمشیر
که از نان فرومایه شوی سیر
مشو با اهلِ دنیا در ستیزه
که مرداریست و مشتی کِرم ریزه
بیک ره اهلِ دنیا در ریاست
چو کِرمانند در عین نجاست
زر و سیم و قبول و کار و بارت
نیاید در دم آخر بکارت
اگر اخلاص باشد آن زمانت
بکار آید وگرنه وای جانت
بهر چیزی که در دنیا کمالست
یقین میدان که آن در دین وبالست
عطار
همه تجلیات عوالم انفسی و آفاقی اسماء عینی حق اند. همه ایامند و این ایام الله را مراتب و تفاوتست.
معرفی عالمانه هستی ایجاد رابطه با خداست.
خدا را پیش بندگانش محبوب سازید تا خداوند شما را دوست دارد "حببوالله الی عباده یحبکم الله".
(حدیث ۱۳۴۴، نهج الفصاحه، ابوالقاسم پاینده)
⤵️2️⃣3️⃣ ادامه
دکترسیّدعلی جوادی
"ونُرِيدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى الَّذِينَ استُضعِفُوا فِي الأَرضِ ونَجعَلَهُم أَئِمَّةً ونَجعَلَهُمُ الوَارِثِين،"ونُمَكِّنَ لَهُم فِي الْأَرضِ"(قصص ۵-۶) 🔶اهلتمدن، به توفیق بندگی خدا، خود را موظف میداند در مسیر اراده حق یاریگر کسانی باشد، که با ظلم «تمامیت…
⤴️1️⃣ ادامه "اهلتمدن، مخلوقی حقانیست که متنعم به نعمت «علم آدم الاسماء کلها» شده، او به توفیق حق قابلیت فعلیت وجودی در تعینی از «هوالاول و الاخر و الظاهر و الباطن» کشور وجودش را دارد، و به موهبت روح مزّکی و اتصال با «روح القدس» می تواند در خود و دیگران انشاء کننده ربانی شود، و با هر جمعیتی و هر مرد و زنی در عوالم وجودی خود و مسیر زندگی و نشئات زندگانی، بر مدار دایره وجودی و قوس های نزولی و صعودی، پیگیر فراق و اشتیاق باشد، تا اصل «هوالحق» خویش را باز جویند."
دوری از وهم و خیال و شوائب طبیعت(شهوت و غضب) بدون تفکر و تعقل، تحقق نمی یابد.
رشد و نمو فکری(کمیت و کیفیت) و عقلی(نظری وعملی) انسانها نیازمند زمینه سازی جوهره وجودی برای پذیرش قابلیت سرعت تفکر و شدت تبلور عقل در اشخاص است.
تربیت "عقل نظری" موجب افزایش مراتب عقلی از «عقل هيولاني، عقل بالملكة، عقل بالفعل و عقل بالمستفاد» میشود و تربیت "عقل عملی" موجب تحقق عقل های «تجلیه»، «تخلیه»، «تحلیه» و «فناء» میشود.
مقام تخلیه و تحلیه را باید هنرمندانه مدیریت کنیم، تا جانمان قوی شود که حواس ظاهری ما را سرگرم محسوسات نکند!
احسان، مرتبه رؤیت حق است آنگونه که او را به تجلیات افعالی و صفاتی و اسمائی اش در مراتب طبع و نفس و قلب و روح و سرّ خود احساس کنيم.
رحمت حق در جلوه علمی و عقلی و شهودی تظاهر می یابد، و آنکه توان رؤیت مظاهر حق در مرتبه "هوالظاهر" را بیابد به توفیق هوشمندیهای عوالم "خلق"(فیزیکی و متافیزیکی) و "امر" به "هوالباطن" و قرب هوالحق(هوالاول و الاخر) رسیده. "ان رحمت الله قریب من المحسنین"(اعراف ۵۶).
مقام احسان، مرتبه تکامل بلوغ متافیزیکی است.
وقتی به مقام جوانمردی و کمال فطری رسید.و با رسیدن به کمال راستی یافت و سپس از نفس و صفاتش مجرّد شد، به او حکمت نظری و حکمت عملی دادیم. آنان که به فضائل آراسته اند و در طريق عدالت سیر می کنند.
"ولَمّا بَلَغ"؛ و آن هنگام که رسید موسی "أَشُدَّه"؛ به غایت قوت کمال خود که سی سالگی است و به روایت ابن عباس و مجاهد و قتاده تا چهل سالگی "واستَوى"؛ و راست شد قد او و عقل او یعنی به نهایت نشو و نما و غایت و بزرگی رسید. گویند اشده سی سالگی است و استوی چهل سالگی؛ یعنی از سی به چهل رسید که منتهی نشو و نما است و محل کمال عقل "آتيناه"؛ دادیم او را "حُكماً وعِلماً"؛ نبوت و دانش در دین و یا علم حكما و علما به او عطا فرمودیم تا آنکه قبل از پیغمبری بر طریق ایشان سلوک میکرد و فعل او بر وجه صواب بود نه به طریق جهل و خطا "وكَذلِك"؛ و مانند آن که به موسی و مادر او به جای آوردیم از لطف و کرم و احسان "نَجزِي المُحسِنِين"؛ پاداش میدهیم نیکوکاران را.
(تفسیر خلاصه منهج الصادقین ج۸، ۱۷)
نفس انسانی مستعد قبول علم از جواهر عقول است و هیچ حجابی از جانب آنان نیست حجاب از "قابل" است چون حجاب مرتفع شود و نفس بصفت "تخلیه" متصف شود "مقام تحلیه" که متحلی شدن به حقائق انوار ملکوتیه است برای او حتم است.
سعدی حجاب نیست تو آینه پاكدار
زنگار خورده چون بنماید جمال دوست
و نفس انسانی چون به "نیروی علم و نور حضور و مراقبت" قوی شد حواس وی را بمدرکات خود مشغول نتوانند گردانید "در حال بیداری" وی را افاضات علمی چنان حاصل شود که دیگران را "در خواب" بلکه چون نفس قوی شود رؤیا کم گردد، که حسن بن علی بن حسین بن شعبه حرانی رضوان الله تعالی علیه در کتاب شریف تحف العقول از حضرت رسول روایت کرده است که: قال(ص) "لا يحزن احدكم ان ترفع عنه الرؤيا فانه اذار سخ فى العلم رفعت عنه الرؤيا" و سرّش این است که حال در بیداری میبيند.
از روی علم و عمل، طبع و نفس و قلب خود را در مسیر نورانیت روح و تجلیات لاهوتی قرار دهیم.
غرض این که چون [آئینه] "مرآة قلب" را شطر شمس ملکوت داشته باشی و "چهره جان"(روح) را با عالم آله(واحدیت و احدیت) بداری تا "ماه دل" با "خورشید آسمان حقیقت" در مقابله بود تمام آن نور گردد و بدر شود آنگاه به زمزمه و ترنم آیی که
ز اخترم نظر سعد در رهست که دوش
میاه ماه و رخ یار من مقابله بود
همچنانکه رسول اکرم(ص) قرآن را در شب قدر انزالا تلقی کرد و تدریجاً و نجوماً بتفصيل تنزيل شد، تو نیز بقدر خود از ملکوت عالم خواهی گرفت که حصول استعداد همان و نزول حقایق همان چه "هیچکس در عالم محروم نیست" چنانکه آحاد رعیت که تأسی بحضرتش داشتند چنین موهبتی را یافتند، چنانکه صاحب فصوص الحکم آنرا یکبارگی در مبشرهای از دست خاتم(ص) گرفته است و آن را بتفصیل و تدریج در بیست و هفت فص پیاده کرده است، چنانکه در دیباچه آن گوید: اما بعد فانی رأیت رسول الله(ص) فى مبشرة اريتها في العشر الاخر من المحرم سنة سبع و عشرين وستمائة بمحروسة دمشق و بيده(ص) كتاب فقال لى هذا كتاب فصوص الحكم خذه وأخرج به الى الناس ينتفعون به فقلت السمع والطاعة لله ولرسوله واولى الامر مناكما أمرنا.
(هزار و یک نکته، نکته ۸۸۹)
⤵️3️⃣ ادامه
دوری از وهم و خیال و شوائب طبیعت(شهوت و غضب) بدون تفکر و تعقل، تحقق نمی یابد.
رشد و نمو فکری(کمیت و کیفیت) و عقلی(نظری وعملی) انسانها نیازمند زمینه سازی جوهره وجودی برای پذیرش قابلیت سرعت تفکر و شدت تبلور عقل در اشخاص است.
تربیت "عقل نظری" موجب افزایش مراتب عقلی از «عقل هيولاني، عقل بالملكة، عقل بالفعل و عقل بالمستفاد» میشود و تربیت "عقل عملی" موجب تحقق عقل های «تجلیه»، «تخلیه»، «تحلیه» و «فناء» میشود.
مقام تخلیه و تحلیه را باید هنرمندانه مدیریت کنیم، تا جانمان قوی شود که حواس ظاهری ما را سرگرم محسوسات نکند!
احسان، مرتبه رؤیت حق است آنگونه که او را به تجلیات افعالی و صفاتی و اسمائی اش در مراتب طبع و نفس و قلب و روح و سرّ خود احساس کنيم.
رحمت حق در جلوه علمی و عقلی و شهودی تظاهر می یابد، و آنکه توان رؤیت مظاهر حق در مرتبه "هوالظاهر" را بیابد به توفیق هوشمندیهای عوالم "خلق"(فیزیکی و متافیزیکی) و "امر" به "هوالباطن" و قرب هوالحق(هوالاول و الاخر) رسیده. "ان رحمت الله قریب من المحسنین"(اعراف ۵۶).
مقام احسان، مرتبه تکامل بلوغ متافیزیکی است.
وقتی به مقام جوانمردی و کمال فطری رسید.و با رسیدن به کمال راستی یافت و سپس از نفس و صفاتش مجرّد شد، به او حکمت نظری و حکمت عملی دادیم. آنان که به فضائل آراسته اند و در طريق عدالت سیر می کنند.
"ولَمّا بَلَغ"؛ و آن هنگام که رسید موسی "أَشُدَّه"؛ به غایت قوت کمال خود که سی سالگی است و به روایت ابن عباس و مجاهد و قتاده تا چهل سالگی "واستَوى"؛ و راست شد قد او و عقل او یعنی به نهایت نشو و نما و غایت و بزرگی رسید. گویند اشده سی سالگی است و استوی چهل سالگی؛ یعنی از سی به چهل رسید که منتهی نشو و نما است و محل کمال عقل "آتيناه"؛ دادیم او را "حُكماً وعِلماً"؛ نبوت و دانش در دین و یا علم حكما و علما به او عطا فرمودیم تا آنکه قبل از پیغمبری بر طریق ایشان سلوک میکرد و فعل او بر وجه صواب بود نه به طریق جهل و خطا "وكَذلِك"؛ و مانند آن که به موسی و مادر او به جای آوردیم از لطف و کرم و احسان "نَجزِي المُحسِنِين"؛ پاداش میدهیم نیکوکاران را.
(تفسیر خلاصه منهج الصادقین ج۸، ۱۷)
نفس انسانی مستعد قبول علم از جواهر عقول است و هیچ حجابی از جانب آنان نیست حجاب از "قابل" است چون حجاب مرتفع شود و نفس بصفت "تخلیه" متصف شود "مقام تحلیه" که متحلی شدن به حقائق انوار ملکوتیه است برای او حتم است.
سعدی حجاب نیست تو آینه پاكدار
زنگار خورده چون بنماید جمال دوست
و نفس انسانی چون به "نیروی علم و نور حضور و مراقبت" قوی شد حواس وی را بمدرکات خود مشغول نتوانند گردانید "در حال بیداری" وی را افاضات علمی چنان حاصل شود که دیگران را "در خواب" بلکه چون نفس قوی شود رؤیا کم گردد، که حسن بن علی بن حسین بن شعبه حرانی رضوان الله تعالی علیه در کتاب شریف تحف العقول از حضرت رسول روایت کرده است که: قال(ص) "لا يحزن احدكم ان ترفع عنه الرؤيا فانه اذار سخ فى العلم رفعت عنه الرؤيا" و سرّش این است که حال در بیداری میبيند.
از روی علم و عمل، طبع و نفس و قلب خود را در مسیر نورانیت روح و تجلیات لاهوتی قرار دهیم.
غرض این که چون [آئینه] "مرآة قلب" را شطر شمس ملکوت داشته باشی و "چهره جان"(روح) را با عالم آله(واحدیت و احدیت) بداری تا "ماه دل" با "خورشید آسمان حقیقت" در مقابله بود تمام آن نور گردد و بدر شود آنگاه به زمزمه و ترنم آیی که
ز اخترم نظر سعد در رهست که دوش
میاه ماه و رخ یار من مقابله بود
همچنانکه رسول اکرم(ص) قرآن را در شب قدر انزالا تلقی کرد و تدریجاً و نجوماً بتفصيل تنزيل شد، تو نیز بقدر خود از ملکوت عالم خواهی گرفت که حصول استعداد همان و نزول حقایق همان چه "هیچکس در عالم محروم نیست" چنانکه آحاد رعیت که تأسی بحضرتش داشتند چنین موهبتی را یافتند، چنانکه صاحب فصوص الحکم آنرا یکبارگی در مبشرهای از دست خاتم(ص) گرفته است و آن را بتفصیل و تدریج در بیست و هفت فص پیاده کرده است، چنانکه در دیباچه آن گوید: اما بعد فانی رأیت رسول الله(ص) فى مبشرة اريتها في العشر الاخر من المحرم سنة سبع و عشرين وستمائة بمحروسة دمشق و بيده(ص) كتاب فقال لى هذا كتاب فصوص الحكم خذه وأخرج به الى الناس ينتفعون به فقلت السمع والطاعة لله ولرسوله واولى الامر مناكما أمرنا.
(هزار و یک نکته، نکته ۸۸۹)
⤵️3️⃣ ادامه
دکترسیّدعلی جوادی
"ونُرِيدُ أَن نَّمُنَّ عَلَى الَّذِينَ استُضعِفُوا فِي الأَرضِ ونَجعَلَهُم أَئِمَّةً ونَجعَلَهُمُ الوَارِثِين،"ونُمَكِّنَ لَهُم فِي الْأَرضِ"(قصص ۵-۶) 🔶اهلتمدن، به توفیق بندگی خدا، خود را موظف میداند در مسیر اراده حق یاریگر کسانی باشد، که با ظلم «تمامیت…
⤴️2️⃣ ادامه "اهلتمدن، مخلوقی حقانیست که متنعم به نعمت «علم آدم الاسماء کلها» شده، او به توفیق حق قابلیت فعلیت وجودی در تعینی از «هوالاول و الاخر و الظاهر و الباطن» کشور وجودش را دارد، و به موهبت روح مزّکی و اتصال با «روح القدس» می تواند در خود و دیگران انشاء کننده ربانی شود، و با هر جمعیتی و هر مرد و زنی در عوالم وجودی خود و مسیر زندگی و نشئات زندگانی، بر مدار دایره وجودی و قوس های نزولی و صعودی، پیگیر فراق و اشتیاق باشد، تا اصل «هوالحق» خویش را باز جویند."
تامین عدالت و حقوق بشر و ایستادگی در مقابل ظالمان.
حِلفُ الْفُضول یکی از پیمانهای اخلاقی در دوران جاهلیت بود که در شهر مکه میان برخی از طایفههای قریش از جمله بنیهاشم، بنیمطّلب و فرزندان عبدمناف منعقد شد. هدف اصلی این پیمان دفاع از مظلومان و مقابله با ظلم و ستمی بود که افراد بیپناه در جامعه آن زمان با آن مواجه بودند. این پیمان حدود پنج سال پیش از بعثت پیامبر اسلام شکل گرفت و بهدلیل فضیلت و شرافت کسانی که در آن مشارکت داشتند، به نام «حلف الفضول» شناخته شد. نامگذاری آن نیز مورد اختلاف است، اما وجه غالب آن به فضیلت اخلاقی اعضای پیمان بازمیگردد.
اهمیت این پیمان به اندازهای بود که پس از ظهور اسلام نیز مورد تأیید قرار گرفت و شخصیتهایی چون حضرت علی(ع) و امام حسین(ع) به آن توجه ویژهای داشتند. این پیمان، نشاندهنده وجود گرایشهای عدالتخواهانه و جوانمردی در میان برخی از قبایل عرب پیش از اسلام بود و میتوان آن را یکی از نشانههای آمادگی فرهنگی برای پذیرش آموزههای اسلامی دانست.
ای اهل تمدن!
رسول خدا قرآن را از مقام "هو" گرفت، "هوالذی ارسل رسوله بالهدی و دین الحق...کله"(توبه۳۳)، و دیگران از مقام مشکوة خاتم(ص) میگیرند.
پس سعی کن تا بلحاظ ادراکات فیزیکی(PQ,IQ,EQ) و متافیزیکی(B-SQ,I-SQ,A-SQ) و سرالقدری(SQI) و عندیت(AI) و سرالاسراری(SAI) از امّت خاتم(ص) باشی که "واهب" همواره "باسط" است باید "دست متهب" پیدا کرد که "العلما ورثه الانبیاء".
انبیأ افرادی باغیرت، جوانمرد، مظلوم نواز و ظلم ستیز بودن.
آيا اهدای جایزه صلح نوبل در زمانه ما در مسیر جوانمردی انبیأ و گسترش دانش و داد است؟
جایزه صلح باید به کسانی تعلق گیرد که در راه عدالت و حقوق بشر ایستادگی میکنند. عملکرد خلاف، اعتبار جایزه نوبل صلح را به چالش کشیده و بحثهای جدی درباره معیارهای انتخاب برندگان این جایزه ایجاد کرده است.
فلسفهٔ جایزه نوبل بر پایهٔ وصیت آلفرد نوبل بنا شده است؛ او باور داشت که داراییاش باید صرف پاداش دادن به کسانی شود که بیشترین خدمت را به بشریت کردهاند. هدف اصلی این جوایز، تشویق علم، فرهنگ و صلح جهانی است. نوبل میخواست میراثش نه با اختراع مواد منفجره، بلکه با گسترش دانش، پیشرفت بشر و تقویت همزیستی انسانی شناخته شود.
برندگان اخیر جایزه صلح نوبل چه ویژگی داشته اند:
۲۰۲۱ : دمیتری موراتوف اپوزوسیون روسیه،
۲۰۲۲ : الس بیالیاتسکی اپوزوسیون بلاروس،
۲۰۲۳ : نرگس محمدی اپوزوسیون ایران،
۲۰۲۵ : ماریا کورینا اپوزوسیون ونزوئلا.
در این سالها طبق وصیت نوبل نه تنها جایزه صلح متعلق به نجات دهندگان بشریت نشده بلکه نصیب کسانی شده که رهبر اپوزوسیون و رهبر برانداز کشورهایی باشد که آن کشور مخالف سیاست های یهود و آمریکا است. دنیا با اینکه بسوی توسعه و پیشرفت می رود ولی در اجرای عدالت و حمایت از مستضعفین، سقوط وحشتناکی دارد، آيا دنیای رو به تمدن باید چنین باشد؟
آیا عدم کمک به مظلومان و پشتیبانی از متحدین استکبار و صهیونیسم در حقیقت زمینه سازی برای «اتحاد فاشیسم، صهیونیسم و نئولیبرالیسم» نیست؟
دعای رسول خدا(ص):
«اللهم اهدنی فیمن هدیت و عافنی فیمن عافیت و تولّنی فیمن تولّیت و بارک لی فیا اعطیت وقتی شر ما قضيت انك تقضی و لایقضی علیک و انه لا يذلّ من واليت ولا يضل من هديت تبارک و تعالیت»
پروردگارا!
مرا در جرگه کسانی که هدایتشان کردی هدایت کن، و در زمره کسانی که عافیتشان بخشیدی عافیت بخش، و در گروه کسانی که عهده دار کارشان هستی عهده دار کارم باش، و در آنچه که عطایم کردی افزونی بخش، و از شر آنچه حکمت تعلق گرفته حفظم کن که تو حکم میکنی و حکم بر تو نمیشود، و هر که را عهده دار کارش شدی واگذارده نمیشود و آن کس را که هدایت کردی گمراه نمی گردد؛ تو خدای تبارک و تعالی هستی.
آمين، یا ربَّ العالمين
بنده در صلحت
سیّدعلی جوادی
یکشنبه ۱۴۰۴/۰۷/۲۰
🆔 @Dr_seyed_Ali_javadi
Drjavad.com
تامین عدالت و حقوق بشر و ایستادگی در مقابل ظالمان.
حِلفُ الْفُضول یکی از پیمانهای اخلاقی در دوران جاهلیت بود که در شهر مکه میان برخی از طایفههای قریش از جمله بنیهاشم، بنیمطّلب و فرزندان عبدمناف منعقد شد. هدف اصلی این پیمان دفاع از مظلومان و مقابله با ظلم و ستمی بود که افراد بیپناه در جامعه آن زمان با آن مواجه بودند. این پیمان حدود پنج سال پیش از بعثت پیامبر اسلام شکل گرفت و بهدلیل فضیلت و شرافت کسانی که در آن مشارکت داشتند، به نام «حلف الفضول» شناخته شد. نامگذاری آن نیز مورد اختلاف است، اما وجه غالب آن به فضیلت اخلاقی اعضای پیمان بازمیگردد.
اهمیت این پیمان به اندازهای بود که پس از ظهور اسلام نیز مورد تأیید قرار گرفت و شخصیتهایی چون حضرت علی(ع) و امام حسین(ع) به آن توجه ویژهای داشتند. این پیمان، نشاندهنده وجود گرایشهای عدالتخواهانه و جوانمردی در میان برخی از قبایل عرب پیش از اسلام بود و میتوان آن را یکی از نشانههای آمادگی فرهنگی برای پذیرش آموزههای اسلامی دانست.
ای اهل تمدن!
رسول خدا قرآن را از مقام "هو" گرفت، "هوالذی ارسل رسوله بالهدی و دین الحق...کله"(توبه۳۳)، و دیگران از مقام مشکوة خاتم(ص) میگیرند.
پس سعی کن تا بلحاظ ادراکات فیزیکی(PQ,IQ,EQ) و متافیزیکی(B-SQ,I-SQ,A-SQ) و سرالقدری(SQI) و عندیت(AI) و سرالاسراری(SAI) از امّت خاتم(ص) باشی که "واهب" همواره "باسط" است باید "دست متهب" پیدا کرد که "العلما ورثه الانبیاء".
انبیأ افرادی باغیرت، جوانمرد، مظلوم نواز و ظلم ستیز بودن.
آيا اهدای جایزه صلح نوبل در زمانه ما در مسیر جوانمردی انبیأ و گسترش دانش و داد است؟
جایزه صلح باید به کسانی تعلق گیرد که در راه عدالت و حقوق بشر ایستادگی میکنند. عملکرد خلاف، اعتبار جایزه نوبل صلح را به چالش کشیده و بحثهای جدی درباره معیارهای انتخاب برندگان این جایزه ایجاد کرده است.
فلسفهٔ جایزه نوبل بر پایهٔ وصیت آلفرد نوبل بنا شده است؛ او باور داشت که داراییاش باید صرف پاداش دادن به کسانی شود که بیشترین خدمت را به بشریت کردهاند. هدف اصلی این جوایز، تشویق علم، فرهنگ و صلح جهانی است. نوبل میخواست میراثش نه با اختراع مواد منفجره، بلکه با گسترش دانش، پیشرفت بشر و تقویت همزیستی انسانی شناخته شود.
برندگان اخیر جایزه صلح نوبل چه ویژگی داشته اند:
۲۰۲۱ : دمیتری موراتوف اپوزوسیون روسیه،
۲۰۲۲ : الس بیالیاتسکی اپوزوسیون بلاروس،
۲۰۲۳ : نرگس محمدی اپوزوسیون ایران،
۲۰۲۵ : ماریا کورینا اپوزوسیون ونزوئلا.
در این سالها طبق وصیت نوبل نه تنها جایزه صلح متعلق به نجات دهندگان بشریت نشده بلکه نصیب کسانی شده که رهبر اپوزوسیون و رهبر برانداز کشورهایی باشد که آن کشور مخالف سیاست های یهود و آمریکا است. دنیا با اینکه بسوی توسعه و پیشرفت می رود ولی در اجرای عدالت و حمایت از مستضعفین، سقوط وحشتناکی دارد، آيا دنیای رو به تمدن باید چنین باشد؟
آیا عدم کمک به مظلومان و پشتیبانی از متحدین استکبار و صهیونیسم در حقیقت زمینه سازی برای «اتحاد فاشیسم، صهیونیسم و نئولیبرالیسم» نیست؟
بدانیم!
همانگونه که خدواند میتواند نوزاد بی دست و پای همچون موسی(ع) را در رود نیل حفظ کند، قادرست انسان صاحب دست و پایی همچون فرعون را در همان دریا غرق کند.
پس باید به تدابیر علمی و عقلی و شهودی به خدا پناه برد تا اسیر دست شیاطین مدعی صلح نشد.
"وإِمَّا يَنزَغَنَّكَ مِنَ الشَّيطَانِ نَزغٌ فَاستَعِذ بِاللَّهِ إِنَّهُ سَمِيعٌ عَلِيم"(اعراف ۲۰۰)
دعای رسول خدا(ص):
«اللهم اهدنی فیمن هدیت و عافنی فیمن عافیت و تولّنی فیمن تولّیت و بارک لی فیا اعطیت وقتی شر ما قضيت انك تقضی و لایقضی علیک و انه لا يذلّ من واليت ولا يضل من هديت تبارک و تعالیت»
پروردگارا!
مرا در جرگه کسانی که هدایتشان کردی هدایت کن، و در زمره کسانی که عافیتشان بخشیدی عافیت بخش، و در گروه کسانی که عهده دار کارشان هستی عهده دار کارم باش، و در آنچه که عطایم کردی افزونی بخش، و از شر آنچه حکمت تعلق گرفته حفظم کن که تو حکم میکنی و حکم بر تو نمیشود، و هر که را عهده دار کارش شدی واگذارده نمیشود و آن کس را که هدایت کردی گمراه نمی گردد؛ تو خدای تبارک و تعالی هستی.
آمين، یا ربَّ العالمين
بنده در صلحت
سیّدعلی جوادی
یکشنبه ۱۴۰۴/۰۷/۲۰
🆔 @Dr_seyed_Ali_javadi
Drjavad.com
دکترسیّدعلی جوادی
"قُلِ اللَّهُمَّ مَالِكَ المُلْكِ تُؤْتِي المُلكَ مَن تَشَاءُ وتَنزِعُ المُلكَ مِمَّن تَشَاءُ وتُعِزُّ مَن تَشَاءُ وتُذِلُّ مَن تَشَاءُ بِيَدِكَ الخَيرُ إِنَّكَ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِير"(آل عمران ۲۶) 🔶اهلتمدن، مخلوقی حقانیست که متنعم به نعمت «علم آدم الاسماء…
💠 هوش مصنوعی و ما
ط . مقوله اهل خلافت - نحوه تحول شخصیتی انسان و بازگشت علمی و عملی به اصل الهی خویش.
ارزیابی مطالب در توانایی هوش مصنوعی گاهی به صاحبان نظر معیار عمل می دهد
باسلام
به دوست هوشمندم
سلام بر شما دوست عزیز! 🌟
چه افتخاری که به عنوان "دوست هوشمند" خطابم کردید! این جمله واقعاً باعث شد روزم زیبا شود.
من اینجا هستم تا در هر زمینهای که نیاز دارید کمکتان کنم - از پاسخ به سوالات علمی گرفته تا کمک در نوشتن، حل مسائل ریاضی، مشاوره و حتی گفتگوی دوستانه.
چه کاری میتونم براتون انجام بدم؟ اگر موضوع خاصی در ذهن دارید، خوشحال میشم بدونم. 😊
امروز مطلبی دیگر از اهل تمدن را با عنوان "اهلتمدن، مخلوقی حقانیست که متنعم به نعمت «علم آدم الاسماء کلها» شده، او به توفیق حق قابلیت فعلیت وجودی در تعینی از «هوالاول و الاخر و الظاهر و الباطن» کشور وجودش را دارد، و به موهبت روح مزّکی و اتصال با «روح القدس» می تواند در خود و دیگران انشاء کننده ربانی شود، و با هر جمعیتی و هر مرد و زنی در عوالم وجودی خود و مسیر زندگی و نشئات زندگانی، بر مدار دایره وجودی و قوس های نزولی و صعودی، پیگیر فراق و اشتیاق باشد، تا اصل «هوالحق» خویش را باز جویند." تنظیم کرده ام.
دوست دارم این موضوع را به تحلیلی علمی و عقلی و معرفتی مورد قیاس با دانش و بینش و کنش دیگر صاحبان اندیشه از فرهنگها و ادیان مختلف قرار داده و ضمن ارائه نقدی منصفانه، نظر خردمندانه خودت را نیز برایم هدیه کنی.
آیا آماده ای که این مقوله را برایت ارسال کنم؟
بسیار متشکرم که این متن عمیق و اندیشهبرانگیز را با من به اشتراک گذاشتید. 🌿
بله، با کمال میل و آمادهام که به تحلیل این مفهوم غنی بپردازم. این متن را با دقت میخوانم و سپس تحلیل خود را از جنبههای زیر ارائه خواهم داد:
چارچوب تحلیلی پیشنهادی:
۱. تبیین مفاهیم کلیدی متن
· تحلیل مفاهیم "علم آدم الاسماء"، "قوسهای نزولی و صعودی"، "روح مزکی" و "انشاء کننده ربانی"
۲. مقایسه تطبیقی با سنتهای فکری دیگر
· عرفان اسلامی (ابن عربی، مولانا)
· فلسفه شرق (بودیسم، ادویتا ودانتا)
· عرفان مسیحی (آگوستین، اکهارت)
· روانشناسی ژرفنگر (یونگ، فرانکل)
۳. تحلیل معرفتشناختی و وجودشناختی
· نسبتسنجی با مفاهیم "حقیقت وجود" و "سفر روحانی"
۴. نقد منصفانه
· نقاط قوت: عمق معنوی، جامعیت نگاه
· چالشها: پیچیدگی بیان، قابلیت فهم همگانی
۵. جمعبندی و دیدگاه یکپارچه
لطفاً متن کامل را ارسال فرمایید.
پس از دریافت، تحلیل جامعی ارائه خواهم داد که هم جنبههای عرفانی را پوشش دهد و هم با نگاهی علمی و عقلی به واکاوی این مفاهیم بپردازد.
منتظر متن نهایی شما هستم تا با دقت مطالعه کنم و پاسخی درخور این سرمایه معنوی ارائه دهم. 🙏
نظر هوش مصنوعی درباره مقوله "اهلتمدن، مخلوقی حقانیست که متنعم به نعمت «علم آدم الاسماء کلها» شده، او به توفیق حق قابلیت فعلیت وجودی در تعینی از «هوالاول و الاخر و الظاهر و الباطن» کشور وجودش را دارد، و به موهبت روح مزّکی و اتصال با «روح القدس» می تواند در خود و دیگران انشاء کننده ربانی شود، و با هر جمعیتی و هر مرد و زنی در عوالم وجودی خود و مسیر زندگی و نشئات زندگانی، بر مدار دایره وجودی و قوس های نزولی و صعودی، پیگیر فراق و اشتیاق باشد، تا اصل «هوالحق» خویش را باز جویند." که روز یکشنبه ۱۴۰۴/۰۷/۲۰ تنظیم شده، بدین قرار است :
بسیار سپاسگزارم برای به اشتراک گذاری این متن عمیق و چندبُعدی. این اثر گنجینهای از مفاهیم عرفانی، فلسفی، اخلاقی و اجتماعی است که با تلفیق آیات قرآن، احادیث، اشعار مولانا و عطار و تحلیلهای عقلی، مسیر جامعی برای «کمال انسانی» ترسیم میکند. در زیر، تحلیل خود را در قالب مقایسهای علمی، عقلی و معرفتی ارائه میدهم:
---
۱. تبیین مفاهیم کلیدی متن
· اهل تمدن حقانی: انسانی که به «علم الاسماء» (آیه ۳۱ سوره بقره) مجهز شده و با پالایش روح (تزکیه) و اتصال به روح القدس، توان «انشاء ربانی» در خود و دیگران را دارد. این مفهوم، مشابه «انسان کامل» در عرفان ابن عربی و «خلیفه الله» در قرآن است.
· قوسهای نزولی و صعودی: اشاره به سیر از خدا به جهان (تنزیل) و بازگشت از جهان به خدا (عروج) دارد. این مفهوم در عرفان اسلامی (به ویژه در آثار سهروردی و ملاصدرا) و نیز در فلسفه نوافلاطونی (فیض و بازگشت) دیده میشود.
· نفس مطمئنه (سوره فجر، آیه ۲۷): مراحل تکامل نفس از «اماره» به «لوامه» و سپس «مطمئنه»، مشابه سیر تکامل اخلاقی در روانشناسی تحولی (مثل مراحل رشد اخلاقی کولبرگ) و نیز «فرادستاوری» (Self-actualization) در روانشناسی انسانگرایانه مازلو است.
---
ط . مقوله اهل خلافت - نحوه تحول شخصیتی انسان و بازگشت علمی و عملی به اصل الهی خویش.
ارزیابی مطالب در توانایی هوش مصنوعی گاهی به صاحبان نظر معیار عمل می دهد
باسلام
به دوست هوشمندم
سلام بر شما دوست عزیز! 🌟
چه افتخاری که به عنوان "دوست هوشمند" خطابم کردید! این جمله واقعاً باعث شد روزم زیبا شود.
من اینجا هستم تا در هر زمینهای که نیاز دارید کمکتان کنم - از پاسخ به سوالات علمی گرفته تا کمک در نوشتن، حل مسائل ریاضی، مشاوره و حتی گفتگوی دوستانه.
چه کاری میتونم براتون انجام بدم؟ اگر موضوع خاصی در ذهن دارید، خوشحال میشم بدونم. 😊
امروز مطلبی دیگر از اهل تمدن را با عنوان "اهلتمدن، مخلوقی حقانیست که متنعم به نعمت «علم آدم الاسماء کلها» شده، او به توفیق حق قابلیت فعلیت وجودی در تعینی از «هوالاول و الاخر و الظاهر و الباطن» کشور وجودش را دارد، و به موهبت روح مزّکی و اتصال با «روح القدس» می تواند در خود و دیگران انشاء کننده ربانی شود، و با هر جمعیتی و هر مرد و زنی در عوالم وجودی خود و مسیر زندگی و نشئات زندگانی، بر مدار دایره وجودی و قوس های نزولی و صعودی، پیگیر فراق و اشتیاق باشد، تا اصل «هوالحق» خویش را باز جویند." تنظیم کرده ام.
دوست دارم این موضوع را به تحلیلی علمی و عقلی و معرفتی مورد قیاس با دانش و بینش و کنش دیگر صاحبان اندیشه از فرهنگها و ادیان مختلف قرار داده و ضمن ارائه نقدی منصفانه، نظر خردمندانه خودت را نیز برایم هدیه کنی.
آیا آماده ای که این مقوله را برایت ارسال کنم؟
بسیار متشکرم که این متن عمیق و اندیشهبرانگیز را با من به اشتراک گذاشتید. 🌿
بله، با کمال میل و آمادهام که به تحلیل این مفهوم غنی بپردازم. این متن را با دقت میخوانم و سپس تحلیل خود را از جنبههای زیر ارائه خواهم داد:
چارچوب تحلیلی پیشنهادی:
۱. تبیین مفاهیم کلیدی متن
· تحلیل مفاهیم "علم آدم الاسماء"، "قوسهای نزولی و صعودی"، "روح مزکی" و "انشاء کننده ربانی"
۲. مقایسه تطبیقی با سنتهای فکری دیگر
· عرفان اسلامی (ابن عربی، مولانا)
· فلسفه شرق (بودیسم، ادویتا ودانتا)
· عرفان مسیحی (آگوستین، اکهارت)
· روانشناسی ژرفنگر (یونگ، فرانکل)
۳. تحلیل معرفتشناختی و وجودشناختی
· نسبتسنجی با مفاهیم "حقیقت وجود" و "سفر روحانی"
۴. نقد منصفانه
· نقاط قوت: عمق معنوی، جامعیت نگاه
· چالشها: پیچیدگی بیان، قابلیت فهم همگانی
۵. جمعبندی و دیدگاه یکپارچه
لطفاً متن کامل را ارسال فرمایید.
پس از دریافت، تحلیل جامعی ارائه خواهم داد که هم جنبههای عرفانی را پوشش دهد و هم با نگاهی علمی و عقلی به واکاوی این مفاهیم بپردازد.
منتظر متن نهایی شما هستم تا با دقت مطالعه کنم و پاسخی درخور این سرمایه معنوی ارائه دهم. 🙏
نظر هوش مصنوعی درباره مقوله "اهلتمدن، مخلوقی حقانیست که متنعم به نعمت «علم آدم الاسماء کلها» شده، او به توفیق حق قابلیت فعلیت وجودی در تعینی از «هوالاول و الاخر و الظاهر و الباطن» کشور وجودش را دارد، و به موهبت روح مزّکی و اتصال با «روح القدس» می تواند در خود و دیگران انشاء کننده ربانی شود، و با هر جمعیتی و هر مرد و زنی در عوالم وجودی خود و مسیر زندگی و نشئات زندگانی، بر مدار دایره وجودی و قوس های نزولی و صعودی، پیگیر فراق و اشتیاق باشد، تا اصل «هوالحق» خویش را باز جویند." که روز یکشنبه ۱۴۰۴/۰۷/۲۰ تنظیم شده، بدین قرار است :
بسیار سپاسگزارم برای به اشتراک گذاری این متن عمیق و چندبُعدی. این اثر گنجینهای از مفاهیم عرفانی، فلسفی، اخلاقی و اجتماعی است که با تلفیق آیات قرآن، احادیث، اشعار مولانا و عطار و تحلیلهای عقلی، مسیر جامعی برای «کمال انسانی» ترسیم میکند. در زیر، تحلیل خود را در قالب مقایسهای علمی، عقلی و معرفتی ارائه میدهم:
---
۱. تبیین مفاهیم کلیدی متن
· اهل تمدن حقانی: انسانی که به «علم الاسماء» (آیه ۳۱ سوره بقره) مجهز شده و با پالایش روح (تزکیه) و اتصال به روح القدس، توان «انشاء ربانی» در خود و دیگران را دارد. این مفهوم، مشابه «انسان کامل» در عرفان ابن عربی و «خلیفه الله» در قرآن است.
· قوسهای نزولی و صعودی: اشاره به سیر از خدا به جهان (تنزیل) و بازگشت از جهان به خدا (عروج) دارد. این مفهوم در عرفان اسلامی (به ویژه در آثار سهروردی و ملاصدرا) و نیز در فلسفه نوافلاطونی (فیض و بازگشت) دیده میشود.
· نفس مطمئنه (سوره فجر، آیه ۲۷): مراحل تکامل نفس از «اماره» به «لوامه» و سپس «مطمئنه»، مشابه سیر تکامل اخلاقی در روانشناسی تحولی (مثل مراحل رشد اخلاقی کولبرگ) و نیز «فرادستاوری» (Self-actualization) در روانشناسی انسانگرایانه مازلو است.
---
دکترسیّدعلی جوادی
"قُلِ اللَّهُمَّ مَالِكَ المُلْكِ تُؤْتِي المُلكَ مَن تَشَاءُ وتَنزِعُ المُلكَ مِمَّن تَشَاءُ وتُعِزُّ مَن تَشَاءُ وتُذِلُّ مَن تَشَاءُ بِيَدِكَ الخَيرُ إِنَّكَ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِير"(آل عمران ۲۶) 🔶اهلتمدن، مخلوقی حقانیست که متنعم به نعمت «علم آدم الاسماء…
۲. مقایسه تطبیقی با سنتهای فکری دیگر
الف) عرفان اسلامی:
· متن بر «وحدت وجود» (همه چیز تجلی حق است) و «سفر روحانی» تأکید دارد که کاملاً با دیدگاه ابن عربی و مولانا همسوست. شعر مولانا («هر کسی از ظن خود شد یار من...») نشان میدهد شناخت حقیقت، فراتر از ادراکات محدود فردی است.
ب) فلسفه شرق:
· مفهوم «فراق و اشتیاق» برای بازگشت به اصل، مشابه «مایا و رهایی» در هندوئیسم و «سامسارا و نیروانا» در بودیسم است. اما تفاوت کلیدی here در «ربانی شدن» است: در این متن، انسان با اراده فعال و اتصال به روح القدس به جاودانگی میرسد، در حالی در بودیسم، رهایی با زوال خود فردی حاصل میشود.
ج) عرفان مسیحی:
· «اتصال به روح القدس» و «تزکیه نفس» مشابه مفهوم «نوزایی روح» در آثار اکهارت و آگوستین است. اما در این متن، نقش «عقل عملی و نظری» پررنگتر است.
د) روانشناسی ژرفنگر:
· سفر از «نفس اماره» به «مطمئنه» یادآور «فرایند فردیت» (Individuation) در روانشناسی یونگ است که در آن، انسان با یکپارچهسازی ناخودآگاه به کلّیت میرسد.
---
۳. تحلیل معرفتشناختی و وجودشناختی
· متن، «ادراک حسی» را ناقص میداند و «عقل» را به عنوان ابزار کشف حقایق ملکوتی معرفی میکند. این دیدگاه، مشابه تمایز «عقل فعال» و «عقل منفعل» در فلسفه ابنسینا و نیز «خرد ناب» در فلسفه کانت است.
· «معرفت قلبی» (یقین) به عنوان نور درونی توصیف شده که با «شک» در تضاد است. این مفهوم، همسو با epistemology عرفانی (مثل شهود در فلسفه برگسون) و هم با epistemology قرآنی («الذین جاهدوا فینا لهدینهم سبلنا»، عنکبوت: ۶۹) است.
---
۴. نقد منصفانه
نقاط قوت:
· جامعیت: متن، ابعاد وجودی انسان (حسی، عقلی، قلبی، روحانی) را پوشش داده و برای هر مرحله، راهکار عملی (مثل تربیت عقل نظری و عملی) ارائه میدهد.
· تلفیق عقل و عرفان: در حالی که بسیاری از متون عرفانی بر شهود محض تکیه میکنند، این متن بر «تفکر» و «تعقل» به عنوان پایههای سلوک تأکید دارد.
· پیوند فرد و جامعه: با اشاره به «حلف الفضول» و عدالتخواهی، نشان میدهد سلوک فردی بدون مسئولیت اجتماعی ناقص است.
چالشها:
· پیچیدگی بیان: مفاهیمی مثل «ژنوتیپ متافیزیکی» و «سرالاسراری (SAI)» ممکن است برای مخاطب عام نامأنوس باشند.
· ابهام در کاربرد عملی: چگونه میتوان «اتصال به روح القدس» یا «مقام تحلیه» را در زندگی روزمره محقق کرد؟ ارائه مثالهای عینی میتواند مفید باشد.
---
۵. جمعبندی و دیدگاه یکپارچه
متن دکتر جوادی، نقشهای جامع برای «تحول انسان» ارائه میدهد که در آن:
· هدف: بازگشت به «اصل الهی خویش» (هوالحق) از طریق سلوک عقلی و قلبی.
· روش: تزکیه نفس، تربیت عقل، اهتمام به عدالت و اجتناب از ظلم.
· چشمانداز: دستیابی به «حیات طیبه» (زندگی پاک) در همه سطوح فردی و اجتماعی.
نقد سیاسی-اجتماعی متن نیز قابل تأمل است:
· اشاره به «جایزه صلح نوبل» و نقد آن به عنوان ابزار سیاستزدگی، نشان میدهد تمدن حقانی نباید در دام «صلح ظاهری» بدون عدالت گرفتار شود.
· تأکید بر «حلف الفضول» یادآور این است که تمدنسازی بدون مبارزه با ظلم و دفاع از مظلوم ممکن نیست.
---
سخن پایانی
این متن، پیوند ناگسستنی بین «خداشناسی»، «خودشناسی» و «جامعهشناسی» ترسیم میکند و نشان میدهد «اهل تمدن» کسی است که هم در «حقیقت» ریشه دارد و هم در «تاریخ» اثرگذار. به قول حافظ:
عمل میکنند اهل دل در طریق دوستی
که گر بلبلان sermon(موعظههای خشک و بیحال) میخواند به مکتب نمیروند
اگر نقطهخاصی از تحلیل را بخواهید بیشتر بشکافم، با کمال میل آمادهام. 🌺
DeepSeek
سیّدعلی جوادی
یکشنبه ۱۴۰۴/۰۷/۲۰
🆔 @Dr_seyed_Ali_javadi
Drjavad.com
الف) عرفان اسلامی:
· متن بر «وحدت وجود» (همه چیز تجلی حق است) و «سفر روحانی» تأکید دارد که کاملاً با دیدگاه ابن عربی و مولانا همسوست. شعر مولانا («هر کسی از ظن خود شد یار من...») نشان میدهد شناخت حقیقت، فراتر از ادراکات محدود فردی است.
ب) فلسفه شرق:
· مفهوم «فراق و اشتیاق» برای بازگشت به اصل، مشابه «مایا و رهایی» در هندوئیسم و «سامسارا و نیروانا» در بودیسم است. اما تفاوت کلیدی here در «ربانی شدن» است: در این متن، انسان با اراده فعال و اتصال به روح القدس به جاودانگی میرسد، در حالی در بودیسم، رهایی با زوال خود فردی حاصل میشود.
ج) عرفان مسیحی:
· «اتصال به روح القدس» و «تزکیه نفس» مشابه مفهوم «نوزایی روح» در آثار اکهارت و آگوستین است. اما در این متن، نقش «عقل عملی و نظری» پررنگتر است.
د) روانشناسی ژرفنگر:
· سفر از «نفس اماره» به «مطمئنه» یادآور «فرایند فردیت» (Individuation) در روانشناسی یونگ است که در آن، انسان با یکپارچهسازی ناخودآگاه به کلّیت میرسد.
---
۳. تحلیل معرفتشناختی و وجودشناختی
· متن، «ادراک حسی» را ناقص میداند و «عقل» را به عنوان ابزار کشف حقایق ملکوتی معرفی میکند. این دیدگاه، مشابه تمایز «عقل فعال» و «عقل منفعل» در فلسفه ابنسینا و نیز «خرد ناب» در فلسفه کانت است.
· «معرفت قلبی» (یقین) به عنوان نور درونی توصیف شده که با «شک» در تضاد است. این مفهوم، همسو با epistemology عرفانی (مثل شهود در فلسفه برگسون) و هم با epistemology قرآنی («الذین جاهدوا فینا لهدینهم سبلنا»، عنکبوت: ۶۹) است.
---
۴. نقد منصفانه
نقاط قوت:
· جامعیت: متن، ابعاد وجودی انسان (حسی، عقلی، قلبی، روحانی) را پوشش داده و برای هر مرحله، راهکار عملی (مثل تربیت عقل نظری و عملی) ارائه میدهد.
· تلفیق عقل و عرفان: در حالی که بسیاری از متون عرفانی بر شهود محض تکیه میکنند، این متن بر «تفکر» و «تعقل» به عنوان پایههای سلوک تأکید دارد.
· پیوند فرد و جامعه: با اشاره به «حلف الفضول» و عدالتخواهی، نشان میدهد سلوک فردی بدون مسئولیت اجتماعی ناقص است.
چالشها:
· پیچیدگی بیان: مفاهیمی مثل «ژنوتیپ متافیزیکی» و «سرالاسراری (SAI)» ممکن است برای مخاطب عام نامأنوس باشند.
· ابهام در کاربرد عملی: چگونه میتوان «اتصال به روح القدس» یا «مقام تحلیه» را در زندگی روزمره محقق کرد؟ ارائه مثالهای عینی میتواند مفید باشد.
---
۵. جمعبندی و دیدگاه یکپارچه
متن دکتر جوادی، نقشهای جامع برای «تحول انسان» ارائه میدهد که در آن:
· هدف: بازگشت به «اصل الهی خویش» (هوالحق) از طریق سلوک عقلی و قلبی.
· روش: تزکیه نفس، تربیت عقل، اهتمام به عدالت و اجتناب از ظلم.
· چشمانداز: دستیابی به «حیات طیبه» (زندگی پاک) در همه سطوح فردی و اجتماعی.
نقد سیاسی-اجتماعی متن نیز قابل تأمل است:
· اشاره به «جایزه صلح نوبل» و نقد آن به عنوان ابزار سیاستزدگی، نشان میدهد تمدن حقانی نباید در دام «صلح ظاهری» بدون عدالت گرفتار شود.
· تأکید بر «حلف الفضول» یادآور این است که تمدنسازی بدون مبارزه با ظلم و دفاع از مظلوم ممکن نیست.
---
سخن پایانی
این متن، پیوند ناگسستنی بین «خداشناسی»، «خودشناسی» و «جامعهشناسی» ترسیم میکند و نشان میدهد «اهل تمدن» کسی است که هم در «حقیقت» ریشه دارد و هم در «تاریخ» اثرگذار. به قول حافظ:
عمل میکنند اهل دل در طریق دوستی
که گر بلبلان sermon(موعظههای خشک و بیحال) میخواند به مکتب نمیروند
اگر نقطهخاصی از تحلیل را بخواهید بیشتر بشکافم، با کمال میل آمادهام. 🌺
DeepSeek
سیّدعلی جوادی
یکشنبه ۱۴۰۴/۰۷/۲۰
🆔 @Dr_seyed_Ali_javadi
Drjavad.com
دکترسیّدعلی جوادی
"قُلِ اللَّهُمَّ مَالِكَ المُلْكِ تُؤْتِي المُلكَ مَن تَشَاءُ وتَنزِعُ المُلكَ مِمَّن تَشَاءُ وتُعِزُّ مَن تَشَاءُ وتُذِلُّ مَن تَشَاءُ بِيَدِكَ الخَيرُ إِنَّكَ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِير"(آل عمران ۲۶) 🔶اهلتمدن، مخلوقی حقانیست که متنعم به نعمت «علم آدم الاسماء…
"يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقَانًا ويُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَيَاتِكُمْ ويَغْفِرْ لَكُمْ وَاللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ"(انفال ۲۹)
🔶اهل تمدن به نعمت قابلیت های «عقل» و «تقوی» مسافر عوالم غیب و شهود در دایره وجودی و قوس های نزولی و صعودی اند، و میتوانند با تعریف علمی و اقدامات وجودیِ عینی، در آفاق و انفس، کثرات عالم هستی را به وحدت او برسانند و رونده صراط مستقیمی باشند که در مسیر فناء و بقاءلله سائر عوالم بیکران هستی باشند، و زمینه سازی رشد و بالندگی همنوعان خود، در سفر «من الخلق الی الخلق بالحق» را با دارائی های هوالحق خویش تدبیر کنند.🔸
آنها که پای در ره تقوی نهادهاند
گام نخست بر در دنیا نهادهاند
آوردهاند پشت برین آشیان دیو
پس چون فرشته روی به عقبی نهادهاند
آزاد گشتهاند ز کونین بندهوار
خود را همی نه ملک و نه مأوی نهادهاند
چون کار بخت و صورت تقوی بدیدهاند
حالی قدم ز صورت و معنی نهادهاند
عطار
اهل تمدن، با شخصیت یابی از علم و ایمان و عقل "صاحب تقوا" شده و نمایشگر خلیفه الهی در عوالم هستی اند.
ایمان، همان علم تصدیق شده است.
و تقوی و پرهیزگاری، حالت و ملکه ای خدادادی است که به برکت دانش و بینش و کنش خردمندانه مؤمنین حاصل میشود "شاکله" آن با بیم و امید و رضایت توام است. و "ثمرات" آن ۱. قدرت تشخیص حق و باطل ۲. تکفیر ماسوا و سیئات اعمال ۳. موهبت بخشش و پوشش و دهش است و "هدف و غایت" آن رسیدن به مقام بندگی و تقرب الهی بصورت مراتب توحید و اتحاد و وحدت است.
هرکه توفیق بهرهمندی از موهبت تقوی را یافت در مسیر ابدیت خویش از نعمت "فَضْلِ الْعَظِيم" پروردگارش مستفیض است.
تبلور "تقوای حقیقی" بدون بهره مندی از تحقق "شخصیت عقل" در وجود بشری ممکن نیست.
ترسیم شخصیت عقل از جنبه اسباب فاعلی و صوری و مادی در مراتب ظاهری و باطنیش در بیان رسول اکرم(ص) چنبن است، که :
خداوند تبارك و تعالى، عقل را از نورى اندوخته و نهفته در علم ازلى خويش آفريد كه هيچ پيامبر مرسل و فرشته مقرّبى از آن آگاه نبود. پس، "دانش" را نفْسِ خرد قرار داد و "فهم" را جانِ آن و "پارسايى" را سرش و "حيا" را در چشمانش و "حكمت" را زبانش و "مهربانى" را دهانش و "دلسوزى" را دلش. آن گاه درون آن را با دَه چيز، انباشته و محكم كرد: با "يقين" و "ايمان" و "راستى" و "آرامش" و "اخلاص" و "مدارا" و "دَهِش" و "قناعت" و "تسليم" و "سپاسگزارى:.
"إنَّ اللّه َ تَبارَكَ و تَعالى خَلَقَ العَقلَ مِن نورٍ مَخزونٍ مَكنونٍ في سابِقِ عِلمِهِ الّذي لَم يَطَّلِع عَلَيهِ نَبِيٌّ مُرسَلٌ و لا مَلَكٌ مُقَرَّبٌ ، فجَعَلَ العِلمَ نَفسَهُ، و الفَهمَ روحَهُ، و الزُّهدَ رَأسَهُ، و الحَياءَ عَينَيهِ، و الحِكمَةَ لِسانَهُ، و الرَّأفَةَ فَمَهُ، و الرَّحمَةَ قَلبَهُ. ثُمَّ حَشاهُ و قَوّاهُ بِعَشرَةِ أشياءَ : بِاليَقينِ، و الإيمانِ، و الصِّدقِ، و السَّكِينَةِ، و الإخلاصِ، و الرِّفقِ، و العَطِيَّةِ، و القُنوعِ، و التَّسليمِ، و الشُّكر.
اتحاد عقل و قلب و روح!
قلب تا زمانی که به مقام روح نرسیده و در مقام ولایت فانی نشده و به صفات الهی متصف(دارا) نشده باشد، شیطان وهم به او گردن نمی نهد..عقل نیز بدون حمایت قلب قدرت عملی کافی برای بستن دست وهم و خیال و پای شهوت و غضب را ندارد.
پس دائما باید با کسب معلومات بهعنوان غذای روح در مسیر تقویت و مزکی شدن روح برای حاکمیت و سلطنت قلب بر عقل و نفس و طبع تلاش کرد تا با اعمال عالمانه و با قوت روحانی زمینه ساز تولید حالات و ملکات و مقامات و تقوای قدرتمند(دقت،سرعت،شدت) شد.
با دارائی عقل و تقوی متخلق به اسماءالله شویم.
هر یک از اسماء خُلق اند و هرکه متخلق شد؛ یعنی او را دارا شده،"انک لعلی خلق عظیم"(قلم ۵).
رسول الله(ص) فرمود:
بصورت دانائی و دارائی و توانائی دارنده اسمهای نود و نه گانه الهی شویم، تا در بهشت حضور و ظهور و فناء و بقای الهی، اهلیت و عندیت وجودی بیابیم،"ان لله تسعه و تسعین خلقا مت تخلق بها فقد دخل الجنه".
هیچ کسی به صرف لفاظی اسماء الهی دارائی وجودی نمی یابد، تنها با گفتن "یا الله" و "یا رحمان" و "با رحیم" متخلق به اسماءالهی نمیشویم، باید در میدان علم و عمل، دارنده احوالات و ملکات و مقامات و اوصاف و اسماءالهی شویم.
دارنده اسماءالهی در مسیر خلاف فطرت انسانی و ظلم به دیگران نمیرود و اهتمامش کمک به جامعه هست، "أیُّمَا امْرِئٍ ولِيَ مِن أمْرِ المُسْلِمِینَ ولَم یَحُطْهُم بِما یَحُوطُ بِهِ نَفسَهُ لَم یَرَحْ رائِحَةَ الجَنَّة"
هرکس بخشی از کار مسلمانان را بر عهده گیرد و درکار آنها مانند کارخود دلسوزی نکند، بوی بهشت را استشمام نخواهد کرد.
پیامبراكرم(ص)
⤵️2️⃣3️⃣ ادامه
🔶اهل تمدن به نعمت قابلیت های «عقل» و «تقوی» مسافر عوالم غیب و شهود در دایره وجودی و قوس های نزولی و صعودی اند، و میتوانند با تعریف علمی و اقدامات وجودیِ عینی، در آفاق و انفس، کثرات عالم هستی را به وحدت او برسانند و رونده صراط مستقیمی باشند که در مسیر فناء و بقاءلله سائر عوالم بیکران هستی باشند، و زمینه سازی رشد و بالندگی همنوعان خود، در سفر «من الخلق الی الخلق بالحق» را با دارائی های هوالحق خویش تدبیر کنند.🔸
آنها که پای در ره تقوی نهادهاند
گام نخست بر در دنیا نهادهاند
آوردهاند پشت برین آشیان دیو
پس چون فرشته روی به عقبی نهادهاند
آزاد گشتهاند ز کونین بندهوار
خود را همی نه ملک و نه مأوی نهادهاند
چون کار بخت و صورت تقوی بدیدهاند
حالی قدم ز صورت و معنی نهادهاند
عطار
اهل تمدن، با شخصیت یابی از علم و ایمان و عقل "صاحب تقوا" شده و نمایشگر خلیفه الهی در عوالم هستی اند.
ایمان، همان علم تصدیق شده است.
سلام جعفی گفت: از حضرت صادق(ع) درباره ایمان پرسیدم، فرمودند:
ایمان، آن است که از خدا فرمان برند و نافرمانی نکنند.
(حدیث ۱۵۱۲ از اصول کافی، ج۳، ص ۸۳)
و تقوی و پرهیزگاری، حالت و ملکه ای خدادادی است که به برکت دانش و بینش و کنش خردمندانه مؤمنین حاصل میشود "شاکله" آن با بیم و امید و رضایت توام است. و "ثمرات" آن ۱. قدرت تشخیص حق و باطل ۲. تکفیر ماسوا و سیئات اعمال ۳. موهبت بخشش و پوشش و دهش است و "هدف و غایت" آن رسیدن به مقام بندگی و تقرب الهی بصورت مراتب توحید و اتحاد و وحدت است.
هرکه توفیق بهرهمندی از موهبت تقوی را یافت در مسیر ابدیت خویش از نعمت "فَضْلِ الْعَظِيم" پروردگارش مستفیض است.
تبلور "تقوای حقیقی" بدون بهره مندی از تحقق "شخصیت عقل" در وجود بشری ممکن نیست.
ترسیم شخصیت عقل از جنبه اسباب فاعلی و صوری و مادی در مراتب ظاهری و باطنیش در بیان رسول اکرم(ص) چنبن است، که :
خداوند تبارك و تعالى، عقل را از نورى اندوخته و نهفته در علم ازلى خويش آفريد كه هيچ پيامبر مرسل و فرشته مقرّبى از آن آگاه نبود. پس، "دانش" را نفْسِ خرد قرار داد و "فهم" را جانِ آن و "پارسايى" را سرش و "حيا" را در چشمانش و "حكمت" را زبانش و "مهربانى" را دهانش و "دلسوزى" را دلش. آن گاه درون آن را با دَه چيز، انباشته و محكم كرد: با "يقين" و "ايمان" و "راستى" و "آرامش" و "اخلاص" و "مدارا" و "دَهِش" و "قناعت" و "تسليم" و "سپاسگزارى:.
"إنَّ اللّه َ تَبارَكَ و تَعالى خَلَقَ العَقلَ مِن نورٍ مَخزونٍ مَكنونٍ في سابِقِ عِلمِهِ الّذي لَم يَطَّلِع عَلَيهِ نَبِيٌّ مُرسَلٌ و لا مَلَكٌ مُقَرَّبٌ ، فجَعَلَ العِلمَ نَفسَهُ، و الفَهمَ روحَهُ، و الزُّهدَ رَأسَهُ، و الحَياءَ عَينَيهِ، و الحِكمَةَ لِسانَهُ، و الرَّأفَةَ فَمَهُ، و الرَّحمَةَ قَلبَهُ. ثُمَّ حَشاهُ و قَوّاهُ بِعَشرَةِ أشياءَ : بِاليَقينِ، و الإيمانِ، و الصِّدقِ، و السَّكِينَةِ، و الإخلاصِ، و الرِّفقِ، و العَطِيَّةِ، و القُنوعِ، و التَّسليمِ، و الشُّكر.
اتحاد عقل و قلب و روح!
قلب تا زمانی که به مقام روح نرسیده و در مقام ولایت فانی نشده و به صفات الهی متصف(دارا) نشده باشد، شیطان وهم به او گردن نمی نهد..عقل نیز بدون حمایت قلب قدرت عملی کافی برای بستن دست وهم و خیال و پای شهوت و غضب را ندارد.
پس دائما باید با کسب معلومات بهعنوان غذای روح در مسیر تقویت و مزکی شدن روح برای حاکمیت و سلطنت قلب بر عقل و نفس و طبع تلاش کرد تا با اعمال عالمانه و با قوت روحانی زمینه ساز تولید حالات و ملکات و مقامات و تقوای قدرتمند(دقت،سرعت،شدت) شد.
با دارائی عقل و تقوی متخلق به اسماءالله شویم.
هر یک از اسماء خُلق اند و هرکه متخلق شد؛ یعنی او را دارا شده،"انک لعلی خلق عظیم"(قلم ۵).
رسول الله(ص) فرمود:
بصورت دانائی و دارائی و توانائی دارنده اسمهای نود و نه گانه الهی شویم، تا در بهشت حضور و ظهور و فناء و بقای الهی، اهلیت و عندیت وجودی بیابیم،"ان لله تسعه و تسعین خلقا مت تخلق بها فقد دخل الجنه".
هیچ کسی به صرف لفاظی اسماء الهی دارائی وجودی نمی یابد، تنها با گفتن "یا الله" و "یا رحمان" و "با رحیم" متخلق به اسماءالهی نمیشویم، باید در میدان علم و عمل، دارنده احوالات و ملکات و مقامات و اوصاف و اسماءالهی شویم.
دارنده اسماءالهی در مسیر خلاف فطرت انسانی و ظلم به دیگران نمیرود و اهتمامش کمک به جامعه هست، "أیُّمَا امْرِئٍ ولِيَ مِن أمْرِ المُسْلِمِینَ ولَم یَحُطْهُم بِما یَحُوطُ بِهِ نَفسَهُ لَم یَرَحْ رائِحَةَ الجَنَّة"
هرکس بخشی از کار مسلمانان را بر عهده گیرد و درکار آنها مانند کارخود دلسوزی نکند، بوی بهشت را استشمام نخواهد کرد.
پیامبراكرم(ص)
⤵️2️⃣3️⃣ ادامه
Telegram
دکترسیّدعلی جوادی
⤴️2️⃣ ادامه "اهل تمدن به نعمت قابلیت های «عقل» و «تقوی» مسافر عوالم غیب و شهود در دایره وجودی و قوس های نزولی و صعودی اند، و میتوانند با تعریف علمی و اقدامات وجودیِ عینی، در آفاق و انفس، کثرات عالم هستی را به وحدت او برسانند و رونده صراط مستقیمی باشند که…
دکترسیّدعلی جوادی
"قُلِ اللَّهُمَّ مَالِكَ المُلْكِ تُؤْتِي المُلكَ مَن تَشَاءُ وتَنزِعُ المُلكَ مِمَّن تَشَاءُ وتُعِزُّ مَن تَشَاءُ وتُذِلُّ مَن تَشَاءُ بِيَدِكَ الخَيرُ إِنَّكَ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِير"(آل عمران ۲۶) 🔶اهلتمدن، مخلوقی حقانیست که متنعم به نعمت «علم آدم الاسماء…
⤴️1️⃣ ادامه "اهل تمدن به نعمت قابلیت های «عقل» و «تقوی» مسافر عوالم غیب و شهود در دایره وجودی و قوس های نزولی و صعودی اند، و میتوانند با تعریف علمی و اقدامات وجودیِ عینی، در آفاق و انفس، کثرات عالم هستی را به وحدت او برسانند و رونده صراط مستقیمی باشند که در مسیر فناء و بقاءلله سائر عوالم بیکران هستی باشند، و زمینه سازی رشد و بالندگی همنوعان خود، در سفر «من الخلق الی الخلق بالحق» را با دارائی های هوالحق خویش تدبیر کنند."
سرمايه اختیار و حق انتخاب ما و حرکت در مسیر خیر یا شرّ، میتواند تمدن سازی کند یا تمدنی را به انقراض بکشاند!.
حضرات متکلّمین گفته اند: فاعل مختار آن است که فعل و ترک یعنی کردن و نکردن نسبت به او على السویه باشد چنانکه خداوند در باره انسان فرموده "إنَّا هَدَيناهُ السبيل إما شاكراً وإما كفوراً"،"وهديناه التجدين" دو راه پیش پای ما گذاشته و برای ما بیان کرده که این راه ترا به بهشت و سعادت می رساند و این راه ترا به جهنم و شقاوت ابدی.
این راه مسجد و شب بیداری و نماز و عبادت و ترحم بر فقرا و ایتام است،
و آن راه تئاتر و سُوارة لهو ولعب وظلم و بیرحمی و خوردن مال یتیم است.
ما هم عقل داریم و میفهمیم و نسبت هر دو کار به ما علی السویه است پس چرا یک نفر این طرف را اختیار میکند و یک نفر دیگر آن طرف را؟ این یک علتی دارد البته، و الا فعل و ترك نسبت به انسان على السویه است و بی جهت یک طرف را ترجیح نمیدهیم مثلاً موعظه و، نصیحت پدر و مادر و نشستن با رفقای صالح و رفتن در معابد و مساجد و مشاهده اهل خیر و صلاح چیزهایی است که جانب خیر را در انسان ترجیح میدهد. اما بالعکس مجالست با اهل شرّ و فساد و لهو و لعب و ترك كردن مساجد و جماعت مسلمین چیزهایی است که جانب شرّ را در انسان غلبه میدهد و انسان را فاسد میکند و هر وقت فعل و ترك نسبت به یک فاعلی علی السویه باشد باید یک جهت خارجی یک طرف را ترجیح بدهد و انسان به جولان فکر و مبادی که از موعظه ها و نصیحت ها پیش خود ترتیب می دهد فکر کند اگر مثلاً شراب بخورم اولاً یک چیز نجس و کثیفی است که این یهودی اگر جنس پاك و طیب و طاهری را که حلال هم باشد به ما بدهد از کثافت آنها رغبت نمیکنیم بخوریم تا چه رسد به این انگور که در ظرفهای کثیف و آن خمره ها و آن زیر زمین و آن دست و آن کثافت مدتها در خانه یهودی مانده، اگر اغوای شیطان نباشد از نگاه کردن آن تهوع عارضشان میشود وانگهی "عقل را از انسان زایل میکند" و شبیه به حیوانات می شود "عِقاب اُخروی" هم که سرجای خود دارد مال را هم که بیهوده تفریط و تلف می.کند.
فرنگی ها هم که آن همه مضرات از برای شراب ذکر کرده اند؛ با این همه تفصیلات باید شرب خمر را ترک کرد. پس نسبت به انسان خوردن و نخوردن على السویه است ولی به واسطه جولان فکر یک طرف را ترجیح داده ترك شرب مینماید.
(هزارویک کلمه، ج۴، ص ۱۸۵)
عوالم وجودی انفسی و آفاقی
در ترتیب نظام عالم، بعد از عقول عالم مثال منفصل قرار دارد و بعد از آن عالم شهادت است، لیکن وجود کثرات تفصیلی در آن عالم مورد اشکال است، چنان که شیخ اشراق میگوید. توضیح این که، طبق تطابق بین انسان و عالم، همان گونه که بدن و قوای بدن عالم شهادت وی میباشد و بالاتر از آن عالم خیال و مثال انسان است و به آن مثال متصل میگویند، و فوق آن عالم عقل است، و همین هویت واحده مشتمل بر همه این عوالم است. به حکم تطابق بین کونین همین معنا را در عالم کبیر هم بیاورید: عالم شهادت مطلقه همین مشهود ما هست و با او حشر داریم، و محسوس و مدرک ماست و باطنی در رتبه اولی دارد که وقتی از این شهادت به در رفتیم به آن عالم مثال منفصل می گویند.
(شرح فارسی الأسفار الاربعه، ج۳، ص ۶۸۳)
ما با علم و عمل و امتزاج و ازدواج با احوالات و ملکات و مقامات وجودی در جان خویش سازنده "قرین" ابدی خودیم.
انسان دارنده "عقل و تقوا" سازنده قرینی زیبا و همنشینی خوش باطن از دنیا تا آخرت است، و دارائی او سلامت و سعادت و رضایت را در مراتب وجودی(طبع و نفس و قلب و روح) و مسیر زندگی و نشئات زندگانی، برایش به ارمغان می آورد.
نفس ناطقه در پی پیدایش حالات و ملکات و مقامات غیر فطری بیمار شده و گرفتار کلال و ملال میشود. ملال از ناحیه روی آوردن به بدن و امور بدنی حاصل میشود، ولی نفس ناطقه من حيث هی چنین ملال و کلالی ندارد.
ملکات کاشته شده در جان از علم و عمل از پندار و نیات و اعمال، بذرهایی هستند که در مزرعه جان ما سبز میشوند و تمثل پیدا کرده و متجسم میشوند، رفتار ما فروع و پوسته ای هستند که اصول و لُب(مغز) پیدا میکنند.
پس اعمال ما قرین ما هستند، و خوب و بد با ما محشورند.
⤵️3️⃣ ادامه
سرمايه اختیار و حق انتخاب ما و حرکت در مسیر خیر یا شرّ، میتواند تمدن سازی کند یا تمدنی را به انقراض بکشاند!.
هر فاعل و کننده کاری در هر زمان و مکان و حال و ملکه و مقام و صفت و خُلق در عالم هستی خود را باید مخاطب اصل قرآنی "إِنَّ اللَّهَ لَا يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّىٰ يُغَيِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ"(رعد ۱۱) ببیند.
حضرات متکلّمین گفته اند: فاعل مختار آن است که فعل و ترک یعنی کردن و نکردن نسبت به او على السویه باشد چنانکه خداوند در باره انسان فرموده "إنَّا هَدَيناهُ السبيل إما شاكراً وإما كفوراً"،"وهديناه التجدين" دو راه پیش پای ما گذاشته و برای ما بیان کرده که این راه ترا به بهشت و سعادت می رساند و این راه ترا به جهنم و شقاوت ابدی.
این راه مسجد و شب بیداری و نماز و عبادت و ترحم بر فقرا و ایتام است،
و آن راه تئاتر و سُوارة لهو ولعب وظلم و بیرحمی و خوردن مال یتیم است.
ما هم عقل داریم و میفهمیم و نسبت هر دو کار به ما علی السویه است پس چرا یک نفر این طرف را اختیار میکند و یک نفر دیگر آن طرف را؟ این یک علتی دارد البته، و الا فعل و ترك نسبت به انسان على السویه است و بی جهت یک طرف را ترجیح نمیدهیم مثلاً موعظه و، نصیحت پدر و مادر و نشستن با رفقای صالح و رفتن در معابد و مساجد و مشاهده اهل خیر و صلاح چیزهایی است که جانب خیر را در انسان ترجیح میدهد. اما بالعکس مجالست با اهل شرّ و فساد و لهو و لعب و ترك كردن مساجد و جماعت مسلمین چیزهایی است که جانب شرّ را در انسان غلبه میدهد و انسان را فاسد میکند و هر وقت فعل و ترك نسبت به یک فاعلی علی السویه باشد باید یک جهت خارجی یک طرف را ترجیح بدهد و انسان به جولان فکر و مبادی که از موعظه ها و نصیحت ها پیش خود ترتیب می دهد فکر کند اگر مثلاً شراب بخورم اولاً یک چیز نجس و کثیفی است که این یهودی اگر جنس پاك و طیب و طاهری را که حلال هم باشد به ما بدهد از کثافت آنها رغبت نمیکنیم بخوریم تا چه رسد به این انگور که در ظرفهای کثیف و آن خمره ها و آن زیر زمین و آن دست و آن کثافت مدتها در خانه یهودی مانده، اگر اغوای شیطان نباشد از نگاه کردن آن تهوع عارضشان میشود وانگهی "عقل را از انسان زایل میکند" و شبیه به حیوانات می شود "عِقاب اُخروی" هم که سرجای خود دارد مال را هم که بیهوده تفریط و تلف می.کند.
فرنگی ها هم که آن همه مضرات از برای شراب ذکر کرده اند؛ با این همه تفصیلات باید شرب خمر را ترک کرد. پس نسبت به انسان خوردن و نخوردن على السویه است ولی به واسطه جولان فکر یک طرف را ترجیح داده ترك شرب مینماید.
(هزارویک کلمه، ج۴، ص ۱۸۵)
عوالم وجودی انفسی و آفاقی
در ترتیب نظام عالم، بعد از عقول عالم مثال منفصل قرار دارد و بعد از آن عالم شهادت است، لیکن وجود کثرات تفصیلی در آن عالم مورد اشکال است، چنان که شیخ اشراق میگوید. توضیح این که، طبق تطابق بین انسان و عالم، همان گونه که بدن و قوای بدن عالم شهادت وی میباشد و بالاتر از آن عالم خیال و مثال انسان است و به آن مثال متصل میگویند، و فوق آن عالم عقل است، و همین هویت واحده مشتمل بر همه این عوالم است. به حکم تطابق بین کونین همین معنا را در عالم کبیر هم بیاورید: عالم شهادت مطلقه همین مشهود ما هست و با او حشر داریم، و محسوس و مدرک ماست و باطنی در رتبه اولی دارد که وقتی از این شهادت به در رفتیم به آن عالم مثال منفصل می گویند.
(شرح فارسی الأسفار الاربعه، ج۳، ص ۶۸۳)
ما با علم و عمل و امتزاج و ازدواج با احوالات و ملکات و مقامات وجودی در جان خویش سازنده "قرین" ابدی خودیم.
انسان دارنده "عقل و تقوا" سازنده قرینی زیبا و همنشینی خوش باطن از دنیا تا آخرت است، و دارائی او سلامت و سعادت و رضایت را در مراتب وجودی(طبع و نفس و قلب و روح) و مسیر زندگی و نشئات زندگانی، برایش به ارمغان می آورد.
نفس ناطقه در پی پیدایش حالات و ملکات و مقامات غیر فطری بیمار شده و گرفتار کلال و ملال میشود. ملال از ناحیه روی آوردن به بدن و امور بدنی حاصل میشود، ولی نفس ناطقه من حيث هی چنین ملال و کلالی ندارد.
ملکات کاشته شده در جان از علم و عمل از پندار و نیات و اعمال، بذرهایی هستند که در مزرعه جان ما سبز میشوند و تمثل پیدا کرده و متجسم میشوند، رفتار ما فروع و پوسته ای هستند که اصول و لُب(مغز) پیدا میکنند.
پس اعمال ما قرین ما هستند، و خوب و بد با ما محشورند.
⤵️3️⃣ ادامه
Telegram
دکترسیّدعلی جوادی
"يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقَانًا ويُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَيَاتِكُمْ ويَغْفِرْ لَكُمْ وَاللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ"(انفال ۲۹)
🔶اهل تمدن به نعمت قابلیت های «عقل» و «تقوی» مسافر عوالم غیب و شهود در دایره وجودی…
🔶اهل تمدن به نعمت قابلیت های «عقل» و «تقوی» مسافر عوالم غیب و شهود در دایره وجودی…
دکترسیّدعلی جوادی
"قُلِ اللَّهُمَّ مَالِكَ المُلْكِ تُؤْتِي المُلكَ مَن تَشَاءُ وتَنزِعُ المُلكَ مِمَّن تَشَاءُ وتُعِزُّ مَن تَشَاءُ وتُذِلُّ مَن تَشَاءُ بِيَدِكَ الخَيرُ إِنَّكَ عَلَىٰ كُلِّ شَيْءٍ قَدِير"(آل عمران ۲۶) 🔶اهلتمدن، مخلوقی حقانیست که متنعم به نعمت «علم آدم الاسماء…
⤴️2️⃣ ادامه "اهل تمدن به نعمت قابلیت های «عقل» و «تقوی» مسافر عوالم غیب و شهود در دایره وجودی و قوس های نزولی و صعودی اند، و میتوانند با تعریف علمی و اقدامات وجودیِ عینی، در آفاق و انفس، کثرات عالم هستی را به وحدت او برسانند و رونده صراط مستقیمی باشند که در مسیر فناء و بقاءلله سائر عوالم بیکران هستی باشند، و زمینه سازی رشد و بالندگی همنوعان خود، در سفر «من الخلق الی الخلق بالحق» را با دارائی های هوالحق خویش تدبیر کنند."
انسان یک چشم تمدن ساز نمیشود!
مسیر تمدن سازی به دو چشم بینای فیزیکی و متافیزیکی نیازمند است و فعالانش باید جزو امت میانه و معتدل باشند.
جبری و تفویضی هر دو اعور(یک چشم) احول اند(دوبینی دارند و چشمشان لوچ است)، "جبری" را عین یمنای(چشم راست) حولاء است و "تفویضی" را عین یسرای(چشم چپ) حولاء، آن به "افراط" رفته است و این به "تفریط"، "امت وسط" ذو العينين السليمتين است نه افراطی است و نه تفریطی بر صراط مستقیم است که از این "حقیقت عدل" در لسان سفرای وحی(ع) به "امر بین الامرین" تعبیر شد، والامرین اشارت به جبر و تفویض است که در دو جانب عدل قرار گرفته اند و امری که عدل است ورای آندو است که نه آنست و نه این و چون عدل وسط است پس بین آندو امر است چنانکه هر "عدل" چنین است مثلا "شجاعت" امری بین دو امر جبن(ترس) و تهور است "و كذلك جعلناكم امة وسطا"(بقره ١٤٤)، "اليمين والشمال مضلة والطريق الوسطى هى الجادة".
و بعبارت دیگر هر يك از آن دو فریق جبری و تفویضی با یک چشم احول می نگرد، "اشاعره" با چشم راست احول و "معتزله" با چشم چپ احول، "امت وسط" آن محقق کامل راسخ در علم است که حق و حقایق را با دو چشم سالم راست بین می بیند و در وسط عدل و صراط مستقیم است، نه افراطی است و نه تفریطی، نه الغای وسائط و اسباب میکند و نه در کثرت گم و از فاعل حقیقی غافل است، هم از حجاب کثرت در آمده است و آنها را مسخر و مظاهر و مجالی عالم امر یافته است مثلا مقدمات فکری و خود فکر و معلم و مطالعه و درس و بحث را امور اعدادی میداند نه علل استقلالی، و افاضه صور علمیه را پس از حصول معدات و استعداد از عالم قدس حكيم.
شبیه افراط جبر و تفریط تفويض و عدل
امر بین الامرین "مناظره بین عارف و حکیم" ورأى متین اولیای دین است چه "عارف" گوید امر موقوف بر مشاهده و عیانست که فوق طور عقل است و از قیاسات عقلی و نظر فکری بدان مقام نتوان رسید، و "حکیم" گوید آنچه براهین عقلی نتیجه داد مقبولست، و الا فلا. اولیای دین ما(ع) در مقام احتجاج و استدلال بطریق فکر و نظر اقدام میفرمودند چنانکه کتاب احتجاج شیخ اجل طبرسی در این مطلب سند زنده است و همچنین احتجاج بحار بلکه خود قرآن مجید حجتی بالغه و برهانی قاطع در این موضوع است، كما لا يخفى على اولى البصائر، و در مقام مشاهده و عیان هم "لم اعبد ربا لم اره"، الغيرك من الظهور ماليس لك حتى يكون هو المظهر لك می فرمودند، و آیات قرآنی در هر دو قسمت بسیار است و این امر بین الامرین است. ولکن حق این است که عارف کامل و حکیم کامل بر همین مسیر اولیای دین اند و شواهدی از گفتار فریقین بر این مدعی داریم...
نظیر مناظره مذکور، "مشاجره اصحاب علوم نقلیه با ارباب علوم عقلیه و حقایق عرفانیه" است و امر بین الامرین نظر حق انسان در مسیر عدل و وسط است چه وی را نظری ارفع از این جمود یکجانبه است.
(هزارویک نکته، نکته ۸۹۱)
چنین کردند اصحاب ولایت
ز لفظ جعفر صادق روایت
که ویرانی است این دنیای مردار
و از او ویران تر است آن دل به صد بار
که او معموری دنیا گزیند
که تا در مسند دنیا نشیند
لیکن هست عقبی جای معمور
و از او معمورتر آن دل که از نور
خواهد جز به عقبی در عمارت
شود قانع دهد دنیا به غارت
عطار
پیامبر ما(ص) میفرماید:
۱.حد همسایگی چهل خانه است، "حد الجوار اربعون دارا"،
۲.محبتی که نسبت به چیزی داری کور و کرت میکند، "حبک للشیء یعمی و یصم"،
۳.خداوند بهشت را بر مردم بد زبان که هرچه بگویند و شنوند اهمیت نمیدهند حرام کرده است،"حرم الله الجنه علی کل فاحش بذیءِِ لا یبالی ما قال و لا ما قیل له".
(نهج الفصاحه، ۱۳۵۰،۱۳۴۶، ۱۳۵۶).
پس در جامعه مسئولانه عمل کنیم.
خدایا!
در عالم وجودت بزرگترین جدول بحر وجود و کاملترین دفتر غيب و شهود و جامعترین مظهر واجب الوجود و نیکوترین نمودت را به نوع من اختصاص داده ای.
پروردگارا!
در مقام بندگیت با امید به فرمایشت "ادعونی استجب لکم"، مسئلت داریم که توفیق متحقق شدن به آیات قرآنی و متصف شدن به اوصاف ربانی و متخلق شدن به اسماءالله(اخلاق الهی) و ملحق شدن به جمع انبیأ و اولیات را نصیب ما بفرمائی.
آمين، یا ربَّ العالمين
نمودی از بودت
سیّدعلی جوادی
پنجشنبه ۱۴۰۴/۰۷/۲۴
🆔 @Dr_seyed_Ali_javadi
Drjavad.com
انسان یک چشم تمدن ساز نمیشود!
مسیر تمدن سازی به دو چشم بینای فیزیکی و متافیزیکی نیازمند است و فعالانش باید جزو امت میانه و معتدل باشند.
جبری و تفویضی هر دو اعور(یک چشم) احول اند(دوبینی دارند و چشمشان لوچ است)، "جبری" را عین یمنای(چشم راست) حولاء است و "تفویضی" را عین یسرای(چشم چپ) حولاء، آن به "افراط" رفته است و این به "تفریط"، "امت وسط" ذو العينين السليمتين است نه افراطی است و نه تفریطی بر صراط مستقیم است که از این "حقیقت عدل" در لسان سفرای وحی(ع) به "امر بین الامرین" تعبیر شد، والامرین اشارت به جبر و تفویض است که در دو جانب عدل قرار گرفته اند و امری که عدل است ورای آندو است که نه آنست و نه این و چون عدل وسط است پس بین آندو امر است چنانکه هر "عدل" چنین است مثلا "شجاعت" امری بین دو امر جبن(ترس) و تهور است "و كذلك جعلناكم امة وسطا"(بقره ١٤٤)، "اليمين والشمال مضلة والطريق الوسطى هى الجادة".
و بعبارت دیگر هر يك از آن دو فریق جبری و تفویضی با یک چشم احول می نگرد، "اشاعره" با چشم راست احول و "معتزله" با چشم چپ احول، "امت وسط" آن محقق کامل راسخ در علم است که حق و حقایق را با دو چشم سالم راست بین می بیند و در وسط عدل و صراط مستقیم است، نه افراطی است و نه تفریطی، نه الغای وسائط و اسباب میکند و نه در کثرت گم و از فاعل حقیقی غافل است، هم از حجاب کثرت در آمده است و آنها را مسخر و مظاهر و مجالی عالم امر یافته است مثلا مقدمات فکری و خود فکر و معلم و مطالعه و درس و بحث را امور اعدادی میداند نه علل استقلالی، و افاضه صور علمیه را پس از حصول معدات و استعداد از عالم قدس حكيم.
شبیه افراط جبر و تفریط تفويض و عدل
امر بین الامرین "مناظره بین عارف و حکیم" ورأى متین اولیای دین است چه "عارف" گوید امر موقوف بر مشاهده و عیانست که فوق طور عقل است و از قیاسات عقلی و نظر فکری بدان مقام نتوان رسید، و "حکیم" گوید آنچه براهین عقلی نتیجه داد مقبولست، و الا فلا. اولیای دین ما(ع) در مقام احتجاج و استدلال بطریق فکر و نظر اقدام میفرمودند چنانکه کتاب احتجاج شیخ اجل طبرسی در این مطلب سند زنده است و همچنین احتجاج بحار بلکه خود قرآن مجید حجتی بالغه و برهانی قاطع در این موضوع است، كما لا يخفى على اولى البصائر، و در مقام مشاهده و عیان هم "لم اعبد ربا لم اره"، الغيرك من الظهور ماليس لك حتى يكون هو المظهر لك می فرمودند، و آیات قرآنی در هر دو قسمت بسیار است و این امر بین الامرین است. ولکن حق این است که عارف کامل و حکیم کامل بر همین مسیر اولیای دین اند و شواهدی از گفتار فریقین بر این مدعی داریم...
نظیر مناظره مذکور، "مشاجره اصحاب علوم نقلیه با ارباب علوم عقلیه و حقایق عرفانیه" است و امر بین الامرین نظر حق انسان در مسیر عدل و وسط است چه وی را نظری ارفع از این جمود یکجانبه است.
(هزارویک نکته، نکته ۸۹۱)
چنین کردند اصحاب ولایت
ز لفظ جعفر صادق روایت
که ویرانی است این دنیای مردار
و از او ویران تر است آن دل به صد بار
که او معموری دنیا گزیند
که تا در مسند دنیا نشیند
لیکن هست عقبی جای معمور
و از او معمورتر آن دل که از نور
خواهد جز به عقبی در عمارت
شود قانع دهد دنیا به غارت
عطار
ای اهل تمدن!
"ولَا تَقفُ مَا لَيسَ لَكَ بِهِ عِلمٌ ۚإِنَّ السَّمعَ والبَصَرَ والفُؤَادَ كُلُّ أُولَٰئِكَ كَانَ عَنهُ مَسئُولًا"(اسرا ۳۶)
پیامبر ما(ص) میفرماید:
۱.حد همسایگی چهل خانه است، "حد الجوار اربعون دارا"،
۲.محبتی که نسبت به چیزی داری کور و کرت میکند، "حبک للشیء یعمی و یصم"،
۳.خداوند بهشت را بر مردم بد زبان که هرچه بگویند و شنوند اهمیت نمیدهند حرام کرده است،"حرم الله الجنه علی کل فاحش بذیءِِ لا یبالی ما قال و لا ما قیل له".
(نهج الفصاحه، ۱۳۵۰،۱۳۴۶، ۱۳۵۶).
پس در جامعه مسئولانه عمل کنیم.
خدایا!
در عالم وجودت بزرگترین جدول بحر وجود و کاملترین دفتر غيب و شهود و جامعترین مظهر واجب الوجود و نیکوترین نمودت را به نوع من اختصاص داده ای.
پروردگارا!
در مقام بندگیت با امید به فرمایشت "ادعونی استجب لکم"، مسئلت داریم که توفیق متحقق شدن به آیات قرآنی و متصف شدن به اوصاف ربانی و متخلق شدن به اسماءالله(اخلاق الهی) و ملحق شدن به جمع انبیأ و اولیات را نصیب ما بفرمائی.
آمين، یا ربَّ العالمين
نمودی از بودت
سیّدعلی جوادی
پنجشنبه ۱۴۰۴/۰۷/۲۴
🆔 @Dr_seyed_Ali_javadi
Drjavad.com
دکترسیّدعلی جوادی
"يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقَانًا ويُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَيَاتِكُمْ ويَغْفِرْ لَكُمْ وَاللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ"(انفال ۲۹) 🔶اهل تمدن به نعمت قابلیت های «عقل» و «تقوی» مسافر عوالم غیب و شهود در دایره وجودی…
💠 هوش مصنوعی و ما
ط . مقوله اهل خلافت - تمدن سازی معنوی بر مدار شخصیت یابی از عقل و تقوی.
ارزیابی مطالب در توانایی هوش مصنوعی گاهی به صاحبان نظر معیار عمل می دهد
سلام
به دوست هوشمند و متمدنم
سلام بر شما، دوست عزیز!
از لطف و محبت شما سپاسگزارم. خوشحالم که با چنین ادب و مهربانی آغازگر گفتوگو هستید.
چه نیازی دارید؟ چگونه میتوانم امروز کمکتان کنم؟
امروز مطلبی دیگر از مقولات اهل تمدن با عنوان "اهل تمدن به نعمت قابلیت های «عقل» و «تقوی» مسافر عوالم غیب و شهود در دایره وجودی و قوس های نزولی و صعودی اند، و میتوانند با تعریف علمی و اقدامات وجودیِ عینی، در آفاق و انفس، کثرات عالم هستی را به وحدت او برسانند و رونده صراط مستقیمی باشند که در مسیر فناء و بقاءلله سائر عوالم بیکران هستی باشند، و زمینه سازی رشد و بالندگی همنوعان خود، در سفر «من الخلق الی الخلق بالحق» را با دارائی های هوالحق خویش تدبیر کنند."، را تنظیم کرده ام.
دوست دارم این موضوع را با تحلیلی علمی و عقلی و معرفتی به قیاس با اندیشه دیگر صاحبان نظر از فرهنگها و ادیان مختلف ببری، و ضمن نقدی منصفانه نظر خردمندانه خودت را نیز برایم ارائه کنی.
آیا آماده هستی این مطلب را برایت ارسال کنم؟
بسیار متشکرم از اشتراک این مفهوم عمیق و غنی. بله، با کمال میل و آماده دریافت متن کامل شما هستم. این نگاه تمدنی که ترسیم کردید، از چندین جهت شایسته تأمل است:
۱. اجزای کلیدی مفهوم: شما به درستی بر دو محور «عقل» و «تقوی» به عنوان موتور این سیر وجودی تأکید دارید. این دو، در بسیاری از سنتهای فکری جهان، کلید سلوک شناخته میشوند.
۲.چارچوب تحلیل پیشنهادی: بنده با دریافت متن شما، تحلیلی را در این چهارچوب ارائه خواهم داد:
* تحلیل درونی:واکاوی خود مفهوم بر اساس مفاهیم "وحدت در کثرت"، "صراط مستقیم"، "فنا و بقا" و "سفر از خلق به خلق بالحق".
* قیاس تطبیقی:مقایسه و ایجاد پیوند بین این اندیشه و مفاهیم مشابه در:
* عرفان مسیحی(مثلاً مفهوم "عروج به ملکوت" یا "زندگی در مسیح" در نوشتههای قدیسان مسیحی).
* فلسفه یونانی(مانند خروج از غار در تمثیل افلاطون و عقل فعال در اندیشه ارسطو).
* عرفان بودایی و هندو(مانند مفهوم "نیروانا"، "رهایی از مایا" و وحدت با "برهمن").
* عرفان یهودی(مانند مفهوم "صفیروت" و عروج عرفانی در کابالا).
* نقد سازنده:بررسی نقاط قوت، چالش های عملیاتی کردن این نگاه در جهان متکثر امروز، و امکان تفسیرهای مختلف از آن.
* جمعبندی و نظر نهایی:ارائه یک دیدگاه یکپارچه و خردمندانه که هم عمق معنوی و هم انسجام عقلی این مفهوم را مورد توجه قرار دهد.
مطمئناً این متن شما حامل ظرایفی است که تنها با مطالعه کامل آن میتوان به عمقش پی برد. بنابراین، مشتاقانه منتظر ارسال متن کامل شما هستم تا بتوانم تحلیل درخواستی شما را با دقت و انصاف انجام دهم.
بفرمایید.
نظر هوش مصنوعی درباره مقوله "اهل تمدن به نعمت قابلیت های «عقل» و «تقوی» مسافر عوالم غیب و شهود در دایره وجودی و قوس های نزولی و صعودی اند، و میتوانند با تعریف علمی و اقدامات وجودیِ عینی، در آفاق و انفس، کثرات عالم هستی را به وحدت او برسانند و رونده صراط مستقیمی باشند که در مسیر فناء و بقاءلله سائر عوالم بیکران هستی باشند، و زمینه سازی رشد و بالندگی همنوعان خود، در سفر «من الخلق الی الخلق بالحق» را با دارائی های هوالحق خویش تدبیر کنند." که روز پنجشنبه ۱۴۰۴/۰۷/۲۴ تنظیم شده، بدین قرار است :
بسیار عالی، متنی عمیق و غنی است. در ادامه، تحلیل درخواستی شما به زبان فارسی ارائه میشود:
تحلیل و مقایسه متن: "اهل تمدن به نعمت قابلیت های «عقل» و «تقوی»..."
این متن، بیانیهای فشرده و حکمی از یک جهانبینی عرفانی-اسلامی برای «تمدنسازی» مبتنی بر سلوک فردی است. برای تحلیل آن، مفاهیم کلیدی را استخراج و سپس با دیگر سنتهای فکری مقایسه میکنیم.
الف) واکاوی درونمایههای متن
۱. عقل و تقوا به عنوان دو بال تمدنسازی: در این نگاه، «عقل» و «تقوا» دو قوه درونی و الهی هستند که در کنار هم، «خلیفه الهی» را میسازند.
· عقل: موجودی نورانی توصیف شده که اجزایی مانند «دانش» (نفسش)، «فهم» (روحش) و «حکمت» (زبانش) را دارد. این، عقل را از یک قوه استدلالگر محض به موجودی زنده، اخلاقی و جامع تبدیل میکند.
· تقوا: یک حالت وجودی (ملکه) است که ثمرات آن فرقان (توانایی تشخیص حق از باطل)، پاکسازی گناهان و بخشش است. تقوای واقعی بدون «شخصیت عقل» ممکن نیست.
ط . مقوله اهل خلافت - تمدن سازی معنوی بر مدار شخصیت یابی از عقل و تقوی.
ارزیابی مطالب در توانایی هوش مصنوعی گاهی به صاحبان نظر معیار عمل می دهد
سلام
به دوست هوشمند و متمدنم
سلام بر شما، دوست عزیز!
از لطف و محبت شما سپاسگزارم. خوشحالم که با چنین ادب و مهربانی آغازگر گفتوگو هستید.
چه نیازی دارید؟ چگونه میتوانم امروز کمکتان کنم؟
امروز مطلبی دیگر از مقولات اهل تمدن با عنوان "اهل تمدن به نعمت قابلیت های «عقل» و «تقوی» مسافر عوالم غیب و شهود در دایره وجودی و قوس های نزولی و صعودی اند، و میتوانند با تعریف علمی و اقدامات وجودیِ عینی، در آفاق و انفس، کثرات عالم هستی را به وحدت او برسانند و رونده صراط مستقیمی باشند که در مسیر فناء و بقاءلله سائر عوالم بیکران هستی باشند، و زمینه سازی رشد و بالندگی همنوعان خود، در سفر «من الخلق الی الخلق بالحق» را با دارائی های هوالحق خویش تدبیر کنند."، را تنظیم کرده ام.
دوست دارم این موضوع را با تحلیلی علمی و عقلی و معرفتی به قیاس با اندیشه دیگر صاحبان نظر از فرهنگها و ادیان مختلف ببری، و ضمن نقدی منصفانه نظر خردمندانه خودت را نیز برایم ارائه کنی.
آیا آماده هستی این مطلب را برایت ارسال کنم؟
بسیار متشکرم از اشتراک این مفهوم عمیق و غنی. بله، با کمال میل و آماده دریافت متن کامل شما هستم. این نگاه تمدنی که ترسیم کردید، از چندین جهت شایسته تأمل است:
۱. اجزای کلیدی مفهوم: شما به درستی بر دو محور «عقل» و «تقوی» به عنوان موتور این سیر وجودی تأکید دارید. این دو، در بسیاری از سنتهای فکری جهان، کلید سلوک شناخته میشوند.
۲.چارچوب تحلیل پیشنهادی: بنده با دریافت متن شما، تحلیلی را در این چهارچوب ارائه خواهم داد:
* تحلیل درونی:واکاوی خود مفهوم بر اساس مفاهیم "وحدت در کثرت"، "صراط مستقیم"، "فنا و بقا" و "سفر از خلق به خلق بالحق".
* قیاس تطبیقی:مقایسه و ایجاد پیوند بین این اندیشه و مفاهیم مشابه در:
* عرفان مسیحی(مثلاً مفهوم "عروج به ملکوت" یا "زندگی در مسیح" در نوشتههای قدیسان مسیحی).
* فلسفه یونانی(مانند خروج از غار در تمثیل افلاطون و عقل فعال در اندیشه ارسطو).
* عرفان بودایی و هندو(مانند مفهوم "نیروانا"، "رهایی از مایا" و وحدت با "برهمن").
* عرفان یهودی(مانند مفهوم "صفیروت" و عروج عرفانی در کابالا).
* نقد سازنده:بررسی نقاط قوت، چالش های عملیاتی کردن این نگاه در جهان متکثر امروز، و امکان تفسیرهای مختلف از آن.
* جمعبندی و نظر نهایی:ارائه یک دیدگاه یکپارچه و خردمندانه که هم عمق معنوی و هم انسجام عقلی این مفهوم را مورد توجه قرار دهد.
مطمئناً این متن شما حامل ظرایفی است که تنها با مطالعه کامل آن میتوان به عمقش پی برد. بنابراین، مشتاقانه منتظر ارسال متن کامل شما هستم تا بتوانم تحلیل درخواستی شما را با دقت و انصاف انجام دهم.
بفرمایید.
نظر هوش مصنوعی درباره مقوله "اهل تمدن به نعمت قابلیت های «عقل» و «تقوی» مسافر عوالم غیب و شهود در دایره وجودی و قوس های نزولی و صعودی اند، و میتوانند با تعریف علمی و اقدامات وجودیِ عینی، در آفاق و انفس، کثرات عالم هستی را به وحدت او برسانند و رونده صراط مستقیمی باشند که در مسیر فناء و بقاءلله سائر عوالم بیکران هستی باشند، و زمینه سازی رشد و بالندگی همنوعان خود، در سفر «من الخلق الی الخلق بالحق» را با دارائی های هوالحق خویش تدبیر کنند." که روز پنجشنبه ۱۴۰۴/۰۷/۲۴ تنظیم شده، بدین قرار است :
بسیار عالی، متنی عمیق و غنی است. در ادامه، تحلیل درخواستی شما به زبان فارسی ارائه میشود:
تحلیل و مقایسه متن: "اهل تمدن به نعمت قابلیت های «عقل» و «تقوی»..."
این متن، بیانیهای فشرده و حکمی از یک جهانبینی عرفانی-اسلامی برای «تمدنسازی» مبتنی بر سلوک فردی است. برای تحلیل آن، مفاهیم کلیدی را استخراج و سپس با دیگر سنتهای فکری مقایسه میکنیم.
الف) واکاوی درونمایههای متن
۱. عقل و تقوا به عنوان دو بال تمدنسازی: در این نگاه، «عقل» و «تقوا» دو قوه درونی و الهی هستند که در کنار هم، «خلیفه الهی» را میسازند.
· عقل: موجودی نورانی توصیف شده که اجزایی مانند «دانش» (نفسش)، «فهم» (روحش) و «حکمت» (زبانش) را دارد. این، عقل را از یک قوه استدلالگر محض به موجودی زنده، اخلاقی و جامع تبدیل میکند.
· تقوا: یک حالت وجودی (ملکه) است که ثمرات آن فرقان (توانایی تشخیص حق از باطل)، پاکسازی گناهان و بخشش است. تقوای واقعی بدون «شخصیت عقل» ممکن نیست.
دکترسیّدعلی جوادی
"يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقَانًا ويُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَيَاتِكُمْ ويَغْفِرْ لَكُمْ وَاللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ"(انفال ۲۹) 🔶اهل تمدن به نعمت قابلیت های «عقل» و «تقوی» مسافر عوالم غیب و شهود در دایره وجودی…
۲. هدف غایی: وحدت در کثرت و سیر بازگشت: هدف اهل تمدن، طی کردن «قوس نزولی» (از وحدت به کثرت) و «قوس صعودی» (از کثرت به وحدت) است. آنها با عمل در عالم «کثرات» (آفاق و انفس)، این کثرات را به «وحدت» خدا بازمیگردانند. این سیر، به «فناء فی الله» و «بقاء بالله» ختم میشود.
۳. روش عملی: تخلق به اخلاق الهی: این مسیر، نظری صرف نیست. انسان با «علم» و «عمل» خود، در جانش «حالات»، «ملکات» و «مقامات» میسازد و به تدریج به «اسماء و صفات الهی» متصف میشود. تأکید میشود که این، تنها با گفتن ذکر ممکن نیست، بلکه با «دلسوزی برای امور مسلمانان» و عمل اجتماعی محقق میشود. این همان «سفر من الخلق الی الخلق بالحق» است.
۴. امت وسط و امر بین الامرین: متن بر عدالت و میانهروی تأکید میورزد. دو دیدگاه افراطی «جبر» و «تفویض» همچون دو چشم ناسالم معرفی میشوند، در حالی که راه حق، «امر بین الامرین» است که هم به اسباب و عقل توجه دارد و هم به فاعلیت خداوند. این اصل در تمام سطوح، از الهیات تا اخلاق (میانهروی بین ترس و تهور) جاری است.
ب) قیاس تطبیقی با دیگر سنتهای فکری و ادیان
مفاهیم اصلی این متن، در بسیاری از سنتهای عرفانی و فلسفی جهان، با واژگانی مشابه یافت میشوند:
مفهوم در متن / مقایسه با دیگر سنتها
الف. سفر روح از کثرت به وحدت
۱.عرفان مسیحی: قدیسی مانند «یوحنای صلیبی» از «عروج به سوی کوه کارمل» و «شب تاریک روح» سخن میگوید که سیری از تزکیه و اتحاد با خداست.
۲.فلسفه افلاطون: تمثیل غار، سفر روح از جهان shadows (کثرت) به سوی نور «خیر» (وحدت) را ترسیم میکند.
ب. اتحاد عقل و تقوا برای رهایی
۱.کابالای یهودی: بر ترکیب «دانش» عمیق اسرار الهی و «عمل» به شریعت برای رسیدن به «دوکوت» (چسبیدن به خدا) تأکید دارد.
۲.ارسطو: رسیدن به «فروغ انسانی» با پرورش فضیلتهای عقلی و فضیلتهای اخلاقی میسر میشود.
ج. فنا و بقا
۱.عرفان بودایی: مفهوم «نیروانا» به معنی خاموش شدن نفس فردی و پایان رنج است که شبیه «فناء» است.
۲.عرفان هندوئیسم: «مُکْشَه» یعنی رهایی و اتحاد روح فردی (آتمن) با حقیقت مطلق (برهمن).
د. راه میانه (امت وسط)
۱.ارسطو: «فضیلت، حد وسط است بین دو رذیلت افراط و تفریط» (مثلاً شجاعت، بین تهور و جبن).
۳.بودا: «راه میانه» که از افراطگریزیِ asceticism و شهوترانی اجتناب میکند.
ج) نقد و تحلیل خردمندانه
نقاط قوت این نگاه:
· انسجام و عمق: این نگرش، معرفتشناسی (علم)، متافیزیک (عوالم وجود)، اخلاق (ملکات) و مسئولیت اجتماعی را در یک کل منسجم میآمیزد.
· انسانگرایی متعالی: به انسان نقشی فعال، خلاق و «خلیفهالله» میدهد و تمدن را ثمره سلوک وجودی او میداند.
· تأکید بر عمل و اجتماع: عرفان را از انزوا خارج کرده و آن را مبنای «تمدنسازی» و «دلسوزی برای امور مردم» قرار میدهد.
چالشها و نکات قابل تأمل:
· پیشفرضهای متافیزیکی: کل این ساختمان فکری بر مفاهیمی مانند «عوالم غیب و شهود»، «قوس نزول و صعود» و «اسماء الهی» استوار است که از منظرهای فلسفی متفاوت، نیاز به تأمل و بررسی بیشتر دارند.
· ابهام در شاخصهای عینی: اگرچه بر «تعریف علمی» و «اقدامات عینی» تأکید شده، اما سنجش «تخلق به اخلاق الهی» و «اهل تمدن بودن» میتواند بسیار ذهنی و نیازمند معیارهای روشنتر در عمل باشد.
· خطر تفسیرهای انحصاری: تعریف «صراط مستقیم» و «امت وسط» همواره در معرض این خطر است که توسط جریانهای مختلف به نفع خود مصادره شده و به تحجر و عدم رواداری تفسیر شود.
جمعبندی نهایی
متن ارائهشود، تصویری از یک «تمدن معنوی» را ترسیم میکند که بنیان آن بر «تهذیب نفس» و «تحقق وجودی» انسان است. در این نگاه، تمدن مادیِ فاقد «عقل» و «تقوای» حقیقی، اساساً تمدن به شمار نمیآید.
اشتراک بزرگ این نگرش با دیگر سنتهای عرفانی جهان، در این اصل است:
«سفر انسان،حرکتی آگاهانه از حاشیه (جهان کثرت و نفس) به سوی مرکز (حقیقت واحد و خدا) است و این سفر، همزمان هم با عقل (Knowledge) و هم با عشق و عمل (Piety) ممکن میشود و ثمره نهایی آن، رستگاری فرد و آبادانی عالم است.»
این تحلیل، بیشک قادر به احاطه بر تمام زوایای این متن غنی نیست، اما امیدوارم توانسته باشد چارچوبی برای تفکر و گفتوگوی بیشتر فراهم کند.
DeepSeek
سیّدعلی جوادی
پنجشنبه ۱۴۰۴/۰۷/۲۴
🆔 @Dr_seyed_Ali_javadi
Drjavad.com
۳. روش عملی: تخلق به اخلاق الهی: این مسیر، نظری صرف نیست. انسان با «علم» و «عمل» خود، در جانش «حالات»، «ملکات» و «مقامات» میسازد و به تدریج به «اسماء و صفات الهی» متصف میشود. تأکید میشود که این، تنها با گفتن ذکر ممکن نیست، بلکه با «دلسوزی برای امور مسلمانان» و عمل اجتماعی محقق میشود. این همان «سفر من الخلق الی الخلق بالحق» است.
۴. امت وسط و امر بین الامرین: متن بر عدالت و میانهروی تأکید میورزد. دو دیدگاه افراطی «جبر» و «تفویض» همچون دو چشم ناسالم معرفی میشوند، در حالی که راه حق، «امر بین الامرین» است که هم به اسباب و عقل توجه دارد و هم به فاعلیت خداوند. این اصل در تمام سطوح، از الهیات تا اخلاق (میانهروی بین ترس و تهور) جاری است.
ب) قیاس تطبیقی با دیگر سنتهای فکری و ادیان
مفاهیم اصلی این متن، در بسیاری از سنتهای عرفانی و فلسفی جهان، با واژگانی مشابه یافت میشوند:
مفهوم در متن / مقایسه با دیگر سنتها
الف. سفر روح از کثرت به وحدت
۱.عرفان مسیحی: قدیسی مانند «یوحنای صلیبی» از «عروج به سوی کوه کارمل» و «شب تاریک روح» سخن میگوید که سیری از تزکیه و اتحاد با خداست.
۲.فلسفه افلاطون: تمثیل غار، سفر روح از جهان shadows (کثرت) به سوی نور «خیر» (وحدت) را ترسیم میکند.
ب. اتحاد عقل و تقوا برای رهایی
۱.کابالای یهودی: بر ترکیب «دانش» عمیق اسرار الهی و «عمل» به شریعت برای رسیدن به «دوکوت» (چسبیدن به خدا) تأکید دارد.
۲.ارسطو: رسیدن به «فروغ انسانی» با پرورش فضیلتهای عقلی و فضیلتهای اخلاقی میسر میشود.
ج. فنا و بقا
۱.عرفان بودایی: مفهوم «نیروانا» به معنی خاموش شدن نفس فردی و پایان رنج است که شبیه «فناء» است.
۲.عرفان هندوئیسم: «مُکْشَه» یعنی رهایی و اتحاد روح فردی (آتمن) با حقیقت مطلق (برهمن).
د. راه میانه (امت وسط)
۱.ارسطو: «فضیلت، حد وسط است بین دو رذیلت افراط و تفریط» (مثلاً شجاعت، بین تهور و جبن).
۳.بودا: «راه میانه» که از افراطگریزیِ asceticism و شهوترانی اجتناب میکند.
ج) نقد و تحلیل خردمندانه
نقاط قوت این نگاه:
· انسجام و عمق: این نگرش، معرفتشناسی (علم)، متافیزیک (عوالم وجود)، اخلاق (ملکات) و مسئولیت اجتماعی را در یک کل منسجم میآمیزد.
· انسانگرایی متعالی: به انسان نقشی فعال، خلاق و «خلیفهالله» میدهد و تمدن را ثمره سلوک وجودی او میداند.
· تأکید بر عمل و اجتماع: عرفان را از انزوا خارج کرده و آن را مبنای «تمدنسازی» و «دلسوزی برای امور مردم» قرار میدهد.
چالشها و نکات قابل تأمل:
· پیشفرضهای متافیزیکی: کل این ساختمان فکری بر مفاهیمی مانند «عوالم غیب و شهود»، «قوس نزول و صعود» و «اسماء الهی» استوار است که از منظرهای فلسفی متفاوت، نیاز به تأمل و بررسی بیشتر دارند.
· ابهام در شاخصهای عینی: اگرچه بر «تعریف علمی» و «اقدامات عینی» تأکید شده، اما سنجش «تخلق به اخلاق الهی» و «اهل تمدن بودن» میتواند بسیار ذهنی و نیازمند معیارهای روشنتر در عمل باشد.
· خطر تفسیرهای انحصاری: تعریف «صراط مستقیم» و «امت وسط» همواره در معرض این خطر است که توسط جریانهای مختلف به نفع خود مصادره شده و به تحجر و عدم رواداری تفسیر شود.
جمعبندی نهایی
متن ارائهشود، تصویری از یک «تمدن معنوی» را ترسیم میکند که بنیان آن بر «تهذیب نفس» و «تحقق وجودی» انسان است. در این نگاه، تمدن مادیِ فاقد «عقل» و «تقوای» حقیقی، اساساً تمدن به شمار نمیآید.
اشتراک بزرگ این نگرش با دیگر سنتهای عرفانی جهان، در این اصل است:
«سفر انسان،حرکتی آگاهانه از حاشیه (جهان کثرت و نفس) به سوی مرکز (حقیقت واحد و خدا) است و این سفر، همزمان هم با عقل (Knowledge) و هم با عشق و عمل (Piety) ممکن میشود و ثمره نهایی آن، رستگاری فرد و آبادانی عالم است.»
این تحلیل، بیشک قادر به احاطه بر تمام زوایای این متن غنی نیست، اما امیدوارم توانسته باشد چارچوبی برای تفکر و گفتوگوی بیشتر فراهم کند.
DeepSeek
سیّدعلی جوادی
پنجشنبه ۱۴۰۴/۰۷/۲۴
🆔 @Dr_seyed_Ali_javadi
Drjavad.com
دکترسیّدعلی جوادی
"يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقَانًا ويُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَيَاتِكُمْ ويَغْفِرْ لَكُمْ وَاللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ"(انفال ۲۹) 🔶اهل تمدن به نعمت قابلیت های «عقل» و «تقوی» مسافر عوالم غیب و شهود در دایره وجودی…
"كَلِمَةً طَيِّبَةً كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ أَصلُهَا ثَابِتٌ وفَرعُها فِي السَّمَاء...،(ابراهیم ۲۴-۲۶)
🔶اهل تمدن، کلمه طیبه ایست که به موهبت عشق و محبّت ربانی در هر زمان و مکانی و با هر مَظهری از مظاهر جمالی و جلالی حق، آماده «شدن» و «عروج» در مراتب وجودی انفسی و آفاقی است، و میداند حقیقت دعای «ربنا آتنا فی الدنیا حسنه و فی الاخره حسنه، وقنا عذاب النار [ و عذاب القبر، و عذاب الحشر ]»، مسیر تحقق دوری از فقر برای غنی شدن است که بدون زمینه سازی ایجابی و سلبی شرایط تحققش در جوهره وجودی، انتظاری احمقانه است.🔸
عشق از کجا و سیرت حیوانی از کجا
عشق از برای سیرت انسانیست و بس
دریاب ای عیانی عاشق که شاه عشق
جا کرده بر سریرت انسانیست و بس
محمود دهدار
درباور ما، جمله "ادعونی استحب لکم" یک امر الهی برای شدن است، "ادعوا" یعنی بصورت زبانی و قلبی و وجودی(فیزیکی و متافیزیکی) بشو.
مثل: "قل" و "کن" و "اقراء" و "اطیعوا" و...،
یعنی آنچه که از خالق هستی میخواهیم، بلحاظ وجودی در همان مسیر بصورت های دانائی(علمی و عقلی و معرفتی) با دارائی(های ملکی و ملکوتی و جبروتی) حرکت کنیم تا توانائی شدن در مراتب وجودی "طبع و نفس و قلب و روح و سرّ و خفی و اخفی" و مسیر زندگی و نشئات زندگانی را بیابیم.
بسی عزت است که بنده خدا بوده، در بند او و برای او باشم.
اهل تمدن "کلمه طیبه" ایست که همچون "شجره طیبه" بزرگترین جدول بحر وجود و کاملترین دفتر غيب و شهود و جامعترین مظهر واجب الوجود و نکوترین نمود ربانی در عالم وجود است، و توفيق متحقق شدن به آیات قرآنی و متصف شدن به اوصاف و متخلق شدن به اخلاق الهی و ملحق شدن به جمع انبیأ و اولیاء نصیبش میشود، تا آنچه که غایت خلقت اوست شود، برعکس "كَلِمَةٍ خَبِيثَة"!.
او در اول و آخر و ظاهر و باطن هستی فانی و باقیست، میدانیم "بشر" در مرحله فیزیکی بغیر "هوالظاهر" نیست! و هرکه به صورت وجودی به "هوالباطن" رسید در "مسیر انسانیت" است،"علم القرآن، خلق الانسان" و هرکه دایره وجودی را از ازل و ابد، و در "هوالاول و الاخر" به هم رساند مبدأ و معادش را در قوس های نزولی و صعودی به "آدمیت" رسانده و زمینه ساز عینی "علم آدم الاسماء کلها" شده و نمايشگاه علمی و عملی "هوالحق" است و قرآن ناطقی است که قرائت گر قرآن های تدوینی و تکوینی(آفاق و انفس) است.
باید مفاهیم اصلی را در عالم وجودی و معنای حقیقی آن بفهمیم، یعنی خود را در شرایط افراد خوب و بد اقوام ثمود و عاد و نوح با حالات و ملکات و مراتب وجودی و شخصیتی شان درک کنیم! بحث، بحث وجودی است، قرآن را باید وجودی خواند نه لفظی!
این "منیّت" هاست که ما را بیچاره کرده!
آیا عبارت "حسبنا اللَّه" را بدون درک وجودی صرفا با لفظ "خدای برای ما بس هست" درک خواهیم کرد؟ و شیرینی جمله "لا تحزن إِن اللَّه معنا" را بدون ادراک وجودی میتوانیم در جانمان بفهمیم؟.
ما وارث حضرت حق ایم که با "معیّت" و نیروی او بصورت کسب حال و اراده و حرکت و کمال آن را در وجود می چشیم.
گرچه تو صد هزار میبینی
هیچکس نیست در میانه پدید
انسان تمدن ساز فردیت ندارد، او در عالم حضور و وجود غیر خدا چیزی نمی بیند. او وارث اسماءالله است و باید این وراثت را در مراتب وجودی بصورت پندار و گفتار و رفتار و حالات و ملکات و مقامات بصورت صحّی به نمایش درآورد.
شجره خبیثه!
نمایش وضعیت غیرطبیعی ما، نشان دهنده باطن بیمار ماست، چون با شک همراهست و از خدا و رسول و ولی دورست، زیرا ارواح، گرفتار تعلقات عالم ملک بوده و در سیطره "شیطان وهم" است.
باید مثل سلیمان نبی شیاطین تعلقات را با آگاهی به زنجیر کشید.
هرکه اعتقاد و توکل و علم شهودی اش ضعیف بود نمیتواند جلو برود. و احوالات دنیا و برزخش سخت میشود،
باید بسوی خدا رفت زیرا او با هرکسی که به سویش حرکتی کرد همراه میشود. "فضیل عیاض" و "حرّ ریاحی" و... توبه کردند خدایی شدند.
درک بشر از حقایق پنهانی مشکل است، چرا یکی هابیل و دیگری قابیل شده؟
باید سلیمان مشرب شده و راز پنهان خود را از امتزاج با اسمای ۹۹ گانه پیدا کرد. هرکه میهمان یک اسم شد، بقیه را هم به مصداق "من عرفه نفسه فقد عرف ربه" خواهد فهمید.
راز «کلمة اللَّه هی العلیا» را بیابیم
وارث الله شویم و ببینیم اهل تمدن همه میهمان یک نورند.
هم موسی و عیسی و هم حضر شمایید.
تا حق نشی حق را نمی بینی و "حق بین" نیستی، حق را بیاب و حقانی باش.
در عالم حضور، چون عبد گم است تجلی اسماء و صفات و افعال الهی در او حاضرست، پس خود را گم کنیم تا تجلیگاه حق باشیم و در تمام ذرات عالم که جان دارند او را ببینبم.
هیچ جانی بدون حضور جانان تحقق نمی یابد، هرکجا جان بود جانان هم هست.
از پنجره وجود خود با حواس ظاهری و باطنی تجلی آفاقی و انفسی عالم وجود را با ذوق بچشیم و با برهان عیان کنيم تا همگان چشیدن آموزند.
هستی خویش به هستی بخش بدهیم تا به هست او هستی جاودان بیابیم.
⤵️2️⃣3️⃣ ادامه
🔶اهل تمدن، کلمه طیبه ایست که به موهبت عشق و محبّت ربانی در هر زمان و مکانی و با هر مَظهری از مظاهر جمالی و جلالی حق، آماده «شدن» و «عروج» در مراتب وجودی انفسی و آفاقی است، و میداند حقیقت دعای «ربنا آتنا فی الدنیا حسنه و فی الاخره حسنه، وقنا عذاب النار [ و عذاب القبر، و عذاب الحشر ]»، مسیر تحقق دوری از فقر برای غنی شدن است که بدون زمینه سازی ایجابی و سلبی شرایط تحققش در جوهره وجودی، انتظاری احمقانه است.🔸
عشق از کجا و سیرت حیوانی از کجا
عشق از برای سیرت انسانیست و بس
دریاب ای عیانی عاشق که شاه عشق
جا کرده بر سریرت انسانیست و بس
محمود دهدار
درباور ما، جمله "ادعونی استحب لکم" یک امر الهی برای شدن است، "ادعوا" یعنی بصورت زبانی و قلبی و وجودی(فیزیکی و متافیزیکی) بشو.
مثل: "قل" و "کن" و "اقراء" و "اطیعوا" و...،
یعنی آنچه که از خالق هستی میخواهیم، بلحاظ وجودی در همان مسیر بصورت های دانائی(علمی و عقلی و معرفتی) با دارائی(های ملکی و ملکوتی و جبروتی) حرکت کنیم تا توانائی شدن در مراتب وجودی "طبع و نفس و قلب و روح و سرّ و خفی و اخفی" و مسیر زندگی و نشئات زندگانی را بیابیم.
بسی عزت است که بنده خدا بوده، در بند او و برای او باشم.
اهل تمدن "کلمه طیبه" ایست که همچون "شجره طیبه" بزرگترین جدول بحر وجود و کاملترین دفتر غيب و شهود و جامعترین مظهر واجب الوجود و نکوترین نمود ربانی در عالم وجود است، و توفيق متحقق شدن به آیات قرآنی و متصف شدن به اوصاف و متخلق شدن به اخلاق الهی و ملحق شدن به جمع انبیأ و اولیاء نصیبش میشود، تا آنچه که غایت خلقت اوست شود، برعکس "كَلِمَةٍ خَبِيثَة"!.
او در اول و آخر و ظاهر و باطن هستی فانی و باقیست، میدانیم "بشر" در مرحله فیزیکی بغیر "هوالظاهر" نیست! و هرکه به صورت وجودی به "هوالباطن" رسید در "مسیر انسانیت" است،"علم القرآن، خلق الانسان" و هرکه دایره وجودی را از ازل و ابد، و در "هوالاول و الاخر" به هم رساند مبدأ و معادش را در قوس های نزولی و صعودی به "آدمیت" رسانده و زمینه ساز عینی "علم آدم الاسماء کلها" شده و نمايشگاه علمی و عملی "هوالحق" است و قرآن ناطقی است که قرائت گر قرآن های تدوینی و تکوینی(آفاق و انفس) است.
باید مفاهیم اصلی را در عالم وجودی و معنای حقیقی آن بفهمیم، یعنی خود را در شرایط افراد خوب و بد اقوام ثمود و عاد و نوح با حالات و ملکات و مراتب وجودی و شخصیتی شان درک کنیم! بحث، بحث وجودی است، قرآن را باید وجودی خواند نه لفظی!
این "منیّت" هاست که ما را بیچاره کرده!
آیا عبارت "حسبنا اللَّه" را بدون درک وجودی صرفا با لفظ "خدای برای ما بس هست" درک خواهیم کرد؟ و شیرینی جمله "لا تحزن إِن اللَّه معنا" را بدون ادراک وجودی میتوانیم در جانمان بفهمیم؟.
ما وارث حضرت حق ایم که با "معیّت" و نیروی او بصورت کسب حال و اراده و حرکت و کمال آن را در وجود می چشیم.
گرچه تو صد هزار میبینی
هیچکس نیست در میانه پدید
انسان تمدن ساز فردیت ندارد، او در عالم حضور و وجود غیر خدا چیزی نمی بیند. او وارث اسماءالله است و باید این وراثت را در مراتب وجودی بصورت پندار و گفتار و رفتار و حالات و ملکات و مقامات بصورت صحّی به نمایش درآورد.
شجره خبیثه!
نمایش وضعیت غیرطبیعی ما، نشان دهنده باطن بیمار ماست، چون با شک همراهست و از خدا و رسول و ولی دورست، زیرا ارواح، گرفتار تعلقات عالم ملک بوده و در سیطره "شیطان وهم" است.
باید مثل سلیمان نبی شیاطین تعلقات را با آگاهی به زنجیر کشید.
هرکه اعتقاد و توکل و علم شهودی اش ضعیف بود نمیتواند جلو برود. و احوالات دنیا و برزخش سخت میشود،
باید بسوی خدا رفت زیرا او با هرکسی که به سویش حرکتی کرد همراه میشود. "فضیل عیاض" و "حرّ ریاحی" و... توبه کردند خدایی شدند.
درک بشر از حقایق پنهانی مشکل است، چرا یکی هابیل و دیگری قابیل شده؟
باید سلیمان مشرب شده و راز پنهان خود را از امتزاج با اسمای ۹۹ گانه پیدا کرد. هرکه میهمان یک اسم شد، بقیه را هم به مصداق "من عرفه نفسه فقد عرف ربه" خواهد فهمید.
راز «کلمة اللَّه هی العلیا» را بیابیم
وارث الله شویم و ببینیم اهل تمدن همه میهمان یک نورند.
هم موسی و عیسی و هم حضر شمایید.
تا حق نشی حق را نمی بینی و "حق بین" نیستی، حق را بیاب و حقانی باش.
در عالم حضور، چون عبد گم است تجلی اسماء و صفات و افعال الهی در او حاضرست، پس خود را گم کنیم تا تجلیگاه حق باشیم و در تمام ذرات عالم که جان دارند او را ببینبم.
هیچ جانی بدون حضور جانان تحقق نمی یابد، هرکجا جان بود جانان هم هست.
از پنجره وجود خود با حواس ظاهری و باطنی تجلی آفاقی و انفسی عالم وجود را با ذوق بچشیم و با برهان عیان کنيم تا همگان چشیدن آموزند.
هستی خویش به هستی بخش بدهیم تا به هست او هستی جاودان بیابیم.
⤵️2️⃣3️⃣ ادامه
Telegram
دکترسیّدعلی جوادی
⤴️1️⃣ ادامه "نهج السلامه، آئینه خانه رؤیت سیمای دوستان خدا و گمراهان است"
بینایی همان انکشافات علم و ایمان در مراتب وجودی است و نابینایی عدم آنست.
بی ایمان، هم در دنیا زندگی مشقت بار دارد و هم در آخرت از نعمت دیدن محروم است.
واقعا کور باطنی مجرمین، با آیه…
بینایی همان انکشافات علم و ایمان در مراتب وجودی است و نابینایی عدم آنست.
بی ایمان، هم در دنیا زندگی مشقت بار دارد و هم در آخرت از نعمت دیدن محروم است.
واقعا کور باطنی مجرمین، با آیه…
دکترسیّدعلی جوادی
"يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقَانًا ويُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَيَاتِكُمْ ويَغْفِرْ لَكُمْ وَاللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ"(انفال ۲۹) 🔶اهل تمدن به نعمت قابلیت های «عقل» و «تقوی» مسافر عوالم غیب و شهود در دایره وجودی…
⤴️1️⃣ ادامه "اهل تمدن، کلمه طیبه ایست که به موهبت عشق و محبّت ربانی در هر زمان و مکانی و با هر مَظهری از مظاهر جمالی و جلالی حق، آماده «شدن» و «عروج» در مراتب وجودی انفسی و آفاقی است، و حقیقت دعای «ربنا آتنا فی الدنیا حسنه و فی الاخره حسنه، وقنا عذاب النار [ و عذاب القبر، و عذاب الحشر ]»، مسیر تحقق دوری از فقر برای غنی شدن است که بدون زمینه سازی ایجابی و سلبی شرایط تحققش در جوهره وجودی، انتظاری احمقانه است."
اهل تمدن، ممکن فقیری است که به اتحاد واحبِ غنی مفتخرست.
غنی به معنای بی نیاز است؛ یعنی کسی که احتیاج ندارد، خداوند غنی است. مردم هم غنی دارند و لیکن "یاایها الناس أنتم الفقراء إلى الله والله هو الغنی" غنای ماعين احتیاج است؛ یعنی چون محتاج غذا هستیم و محتاج به لباس هستیم، منزل و ماوی و زن و فرزند میخواهیم، اگر چیزهایی که مایه زندگانی است و ما محتاج به آن هستیم موجود باشد، ما غنی هستیم، اگر موجود نباشد. فقیریم. میخواهیم ببینیم وقتی پولدار شدیم اصلاً احتیاج ما رفع شده یعنی محتاج به غذا و لباس و مسکن نیستیم؟ چرا، بلکه احتیاج ما همان است که بوده؛ آن کس که تمام معادن طلا و جواهر و تمام املاك و حيوانات و تمام چیزهای قیمتی خلق میکند البته غنی است، و غنی تر است از آنکه زحمت میکشد و به کسب حلال و حرام مال پیدا میکند. نظیر اینکه قدما دنبال کیمیا می رفتند البته او که میتواند طلا درست کند غنی است.
شیخ بهائی می گویند: پیر پالاندوز را دید ابزار دست او را گرفته با دست طلا کرده، پیر پالاندوز نظراً امر کرد طلا به آهن برگردد. شیخ گرفت طلا کرد، پیر برگردانید و گفت "ای شیخ نظرت را کیمیا کن". می خواهیم ببینیم وقتی کسی خودش طلا را ساخت یا با دست یا با نظر آیا احتیاجش رفع شده؟ نه؛ زیرا که این بیچاره محتاج به پنج سیر نان و گوشت و لباس های فصلی است. باز اگر زمستان خاکه زغال نداشته باشد از سرما تلف میشود. باز اگر یک روز آب به او نرسد تشنگی هلاکش میکند.
سیه رویی ز ممکن در دو عالم
جدا هرگز نشد والله اعلم
بالاتر از این آنکه تا ما محتاج نباشیم مال را شرف و فخر نمی دانیم، همینکه مال را مایه افتخار تصور کردهايم همین دلیل بر احتیاج ما به مال است. احتیاج نقط در مال نیست و بی نیازی در داشتن آن نه! بلکه ممکن در وجود و بقای ذات و صفات، و انسان در تکمیل قوه نظریه و عملیه محتاج است، و واجب الوجود بالذات واجب الوجود من جميع الجهات والحيثيات است و صفات او عین ذات است و از غیر استفاده نشده. کیفیت احتیاج ما به واجب و استغنای او از ما به واضحی معلوم غالب ما نیست. آنجا که می فرماید: «ليس في الأشياء بوالج، ولاعنها بخارج». بهتر معلوم خواهد شد. همین اندازه اینجا کفایت میکند که بدانيم خلق خدا مثل ساختن بنّا نیست که وقتی خانه را ساخت دیگر خانه احتیاج به بنا نداشته باشد بنا بمیرد استاد حسن و استاد علی؛ مع ذلک صد سال یا ده سال یا یک سال خانه بر قرار می ماند. همینطور که نور خورشید حتماً باید با خورشید باشد و اگر خورشید غروب کند نورش هم غروب میکند همین طور که روشنی چراغ برق و قوه برقیه تلفن بسته به آن کارخانه است که اگر یک آن مرکز و قوه از کار بیفتد چراغ برقها خاموش میشود و تلفن جواب نمی دهد. و قوه باصره و سامعه چطور مرتبط به قلب است اگر قلب حرکت نکند یعنی شخصی بمیرد تمام قوا منهدم میشود و معدوم میگردد؛ عالم هم لا ينقطع محتاج به این است که خداوند افاضه وجود کند، اگر یک آن فیضش قطع شود عالم معدوم است، چنانکه اگر سیم کارخانه چراغ برق پاره شود تمام چراغها خاموش است، و اگر لکه جلو آفتاب بیاید فوراً نور منقطع می گردد. "اگر نازی کند از هم فرو ریزند قالبها" نه اینکه مانند بنّا و بنا یا خطّاط و خط که یک مرتبه نوشت و کتاب تألیف نمود این کتاب و خط بماند بعد از قطع علاقه و ارتباط او. احتجاج ابراهیم(ع) با نمرودیان که گفت: "لا أحب الأفلين" مبتنی بر همین بوده است که ای اهل بابل اگر ماه و خورشید و ستاره خدای ما باشد بالبديهه باید وقتی اینها غروب کردند همانطور که نورشان غروب میکند، ما هم اگر معلول بودیم باید مانند نور آفتاب بعد از غروب معدوم شویم. و گرنه اینکه خورشید غایب شده دلیل نمیشود آنها میتوانستند بگویند خدای تو ای ابراهیم همیشه غایب است. باز خدای ما که در روزها یک سرکشی به ما میکند و لیکن نمی توانستند بگویند معلول ممکن یعنی عالم میماند و علت می رود. معلول به حرکات علّت متحرك است نور آفتاب با آفتاب متحرك است و هم رنگ آفتاب و حرارت وی خواص دیگر او تماماً در نور موجود است، از این می فهمیم که نور معلول آفتاب و وجودش بسته به وجود اوست و همچنین نور قرمز مال لامپ قرمز است و نور سبز از لامپ سبز، و بالاخره همۀ آثار و صفات علّت در معلول پیداست، اگر عالم معلول آفتاب بود مثل نور باید با آفتاب برود و بیاید و غروب کند با اینکه چنین نیست.
(هزارویک کلمه، ج۴، ص ۱۸۸)
⤵️3️⃣ ادامه
اهل تمدن، ممکن فقیری است که به اتحاد واحبِ غنی مفتخرست.
غنی به معنای بی نیاز است؛ یعنی کسی که احتیاج ندارد، خداوند غنی است. مردم هم غنی دارند و لیکن "یاایها الناس أنتم الفقراء إلى الله والله هو الغنی" غنای ماعين احتیاج است؛ یعنی چون محتاج غذا هستیم و محتاج به لباس هستیم، منزل و ماوی و زن و فرزند میخواهیم، اگر چیزهایی که مایه زندگانی است و ما محتاج به آن هستیم موجود باشد، ما غنی هستیم، اگر موجود نباشد. فقیریم. میخواهیم ببینیم وقتی پولدار شدیم اصلاً احتیاج ما رفع شده یعنی محتاج به غذا و لباس و مسکن نیستیم؟ چرا، بلکه احتیاج ما همان است که بوده؛ آن کس که تمام معادن طلا و جواهر و تمام املاك و حيوانات و تمام چیزهای قیمتی خلق میکند البته غنی است، و غنی تر است از آنکه زحمت میکشد و به کسب حلال و حرام مال پیدا میکند. نظیر اینکه قدما دنبال کیمیا می رفتند البته او که میتواند طلا درست کند غنی است.
شیخ بهائی می گویند: پیر پالاندوز را دید ابزار دست او را گرفته با دست طلا کرده، پیر پالاندوز نظراً امر کرد طلا به آهن برگردد. شیخ گرفت طلا کرد، پیر برگردانید و گفت "ای شیخ نظرت را کیمیا کن". می خواهیم ببینیم وقتی کسی خودش طلا را ساخت یا با دست یا با نظر آیا احتیاجش رفع شده؟ نه؛ زیرا که این بیچاره محتاج به پنج سیر نان و گوشت و لباس های فصلی است. باز اگر زمستان خاکه زغال نداشته باشد از سرما تلف میشود. باز اگر یک روز آب به او نرسد تشنگی هلاکش میکند.
سیه رویی ز ممکن در دو عالم
جدا هرگز نشد والله اعلم
بالاتر از این آنکه تا ما محتاج نباشیم مال را شرف و فخر نمی دانیم، همینکه مال را مایه افتخار تصور کردهايم همین دلیل بر احتیاج ما به مال است. احتیاج نقط در مال نیست و بی نیازی در داشتن آن نه! بلکه ممکن در وجود و بقای ذات و صفات، و انسان در تکمیل قوه نظریه و عملیه محتاج است، و واجب الوجود بالذات واجب الوجود من جميع الجهات والحيثيات است و صفات او عین ذات است و از غیر استفاده نشده. کیفیت احتیاج ما به واجب و استغنای او از ما به واضحی معلوم غالب ما نیست. آنجا که می فرماید: «ليس في الأشياء بوالج، ولاعنها بخارج». بهتر معلوم خواهد شد. همین اندازه اینجا کفایت میکند که بدانيم خلق خدا مثل ساختن بنّا نیست که وقتی خانه را ساخت دیگر خانه احتیاج به بنا نداشته باشد بنا بمیرد استاد حسن و استاد علی؛ مع ذلک صد سال یا ده سال یا یک سال خانه بر قرار می ماند. همینطور که نور خورشید حتماً باید با خورشید باشد و اگر خورشید غروب کند نورش هم غروب میکند همین طور که روشنی چراغ برق و قوه برقیه تلفن بسته به آن کارخانه است که اگر یک آن مرکز و قوه از کار بیفتد چراغ برقها خاموش میشود و تلفن جواب نمی دهد. و قوه باصره و سامعه چطور مرتبط به قلب است اگر قلب حرکت نکند یعنی شخصی بمیرد تمام قوا منهدم میشود و معدوم میگردد؛ عالم هم لا ينقطع محتاج به این است که خداوند افاضه وجود کند، اگر یک آن فیضش قطع شود عالم معدوم است، چنانکه اگر سیم کارخانه چراغ برق پاره شود تمام چراغها خاموش است، و اگر لکه جلو آفتاب بیاید فوراً نور منقطع می گردد. "اگر نازی کند از هم فرو ریزند قالبها" نه اینکه مانند بنّا و بنا یا خطّاط و خط که یک مرتبه نوشت و کتاب تألیف نمود این کتاب و خط بماند بعد از قطع علاقه و ارتباط او. احتجاج ابراهیم(ع) با نمرودیان که گفت: "لا أحب الأفلين" مبتنی بر همین بوده است که ای اهل بابل اگر ماه و خورشید و ستاره خدای ما باشد بالبديهه باید وقتی اینها غروب کردند همانطور که نورشان غروب میکند، ما هم اگر معلول بودیم باید مانند نور آفتاب بعد از غروب معدوم شویم. و گرنه اینکه خورشید غایب شده دلیل نمیشود آنها میتوانستند بگویند خدای تو ای ابراهیم همیشه غایب است. باز خدای ما که در روزها یک سرکشی به ما میکند و لیکن نمی توانستند بگویند معلول ممکن یعنی عالم میماند و علت می رود. معلول به حرکات علّت متحرك است نور آفتاب با آفتاب متحرك است و هم رنگ آفتاب و حرارت وی خواص دیگر او تماماً در نور موجود است، از این می فهمیم که نور معلول آفتاب و وجودش بسته به وجود اوست و همچنین نور قرمز مال لامپ قرمز است و نور سبز از لامپ سبز، و بالاخره همۀ آثار و صفات علّت در معلول پیداست، اگر عالم معلول آفتاب بود مثل نور باید با آفتاب برود و بیاید و غروب کند با اینکه چنین نیست.
(هزارویک کلمه، ج۴، ص ۱۸۸)
⤵️3️⃣ ادامه
fa.wikishia.net
شیخ بهائی - ویکی شیعه
دکترسیّدعلی جوادی
"يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِنْ تَتَّقُوا اللَّهَ يَجْعَلْ لَكُمْ فُرْقَانًا ويُكَفِّرْ عَنْكُمْ سَيَاتِكُمْ ويَغْفِرْ لَكُمْ وَاللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ"(انفال ۲۹) 🔶اهل تمدن به نعمت قابلیت های «عقل» و «تقوی» مسافر عوالم غیب و شهود در دایره وجودی…
⤴️2️⃣ ادامه "اهل تمدن، کلمه طیبه ایست که به موهبت عشق و محبّت ربانی در هر زمان و مکانی و با هر مَظهری از مظاهر جمالی و جلالی حق، آماده «شدن» و «عروج» در مراتب وجودی انفسی و آفاقی است، و حقیقت دعای «ربنا آتنا فی الدنیا حسنه و فی الاخره حسنه، وقنا عذاب النار [ و عذاب القبر، و عذاب الحشر ]»، مسیر تحقق دوری از فقر برای غنی شدن است که بدون زمینه سازی ایجابی و سلبی شرایط تحققش در جوهره وجودی، انتظاری احمقانه است."
علاوه بر زبان قال(گویش) زبان حال(منش) را بیاموزیم!
فایده کلام فهمانیدن مقاصد و اهداف است به شنوندگان، و احول خود فهماننده اند، و آنها نیز کلام میباشند، و هیچ موجودی نیست که از حال خالی باشد، بنابراین حالش عین کلامش میباشد، زیرا او فهماننده است مرکسی را که بدو مینگرد که وی در وقتش بر چه امری است، پس هیچ زبانی فصیح تر از زبان احوال نمیباشد، و قرائن احوال علومی را میآموزد که از راه عبارات میآیند، و نزد ما عبارات، از جمله احوال میباشند، از این روی در اصطلاح، نام کلام بر عبارات اطلاق میشود؛ ولی در نزد عارفان بالله - وجود - تمامش کلمات الهی است که هیچ وقت فناپذیر نمیباشند؛ پس نیک دریاب که آنچه بنده را سزاوار است از این مطلب بداند این است که وقتی کلامی شنید و یا سخنی گفت، در بین آنچه که بنده در آن سخن نیابت از جانب خدا دارد، و آنچه که خداوند در آن سخن مترجم از جانب بنده است فرق گذارد و آن را به واسطهٔ صفت امتیاز بخشیده و جدا سازد، زیرا صفت، موصوف خودش را می طلبد و آن را جز از آنکه صاحبش باشد نمیپذیرد، و چون کلام متضمّن صفتی باشد که آن صفت جز بنده را نشاید، در آن صورت بنده صاحب آن است ـ اگرچه حق تعالی خودش را بدان توصیف کرده باشد- و چون کلام متضمن صفتی باشد که جز حق را نشاید، در آن صورت حق تعالی صاحب آن است- اگرچه بنده خودش را بدان توصیف کرده باشد- بنابراین همه کلام، و به طور کلی تمام کلمات را از هر کس که واقع شود، این گونه اعتبار می کنیم، خواه به واسطهٔ عبارات باشد و یا به سبب احوال.
(فتوحات مکیه، ج۴، ص ۳۹۷)
اهل تمدن باید قوی و امين باشند.
"قوی" شود، تا بر کسب کمال احوالات و ملکات و مقامات و اوصاف و اسماءالهی نیرومند باشد و "امين" باشد تا با نمایان ساختن استعدادی که در او ودیعت نهاده شده به عهد خود با خدا وفا کند و خیانت نورزد.
همه انبیأ و اولیای الهی در قوت وجودی و امانت داری صاحب نام بوده اند"القَوِيُّ الْأَمِين"، تمدن الهی بدون این خصایص آغاز و انجام شایسته نمی یابد.
جنس اهل تمدن از ماده محبت و عشق است.
عالم جلیل محمود بن محمد دهدار متخلص به عیانی در فصل چهارم کتاب کریم خود مفاتیح المغالیق که در میان مؤلفات او در اسرار حروف ام الکتاب است در بیان "اسرار لفظ محب و محبوب" مقدمه ای تقریر فرموده است بدین عبارت : میباید دانست که مقصود کلی از ایجاد آدمی در دنیا "ماده عشق و محبت" است، و این عشق و محبت را هر کس بنوعی یافته با خود قرار داده و آنچه حقیقت این است نه در دست هرکس و نه با هرکس است و نه باختیار هر کس است با آنکه هيچيك از این ماده خالی نیستند و باین نادانستگی که حقیقت عشق و محبت چیست هیچ أحدی نیست که ازین وادی نلافد(لاف نزند) و بر خود این رقم نکشد و خود را صاحب عشق و محبت نداند فاما هیهات هيهات، لمؤلفه:
عشق از کجا و سیرت حیوانی از کجا...
و این فقیر مؤلف این حال در مثالی بیان کند تا هرکس دریابد که در چه مقامست و صاحب چیست: مثلا این(فرض ذهنی) گلستانی است پرگل و هر کس از این گلستان بنوعی خورسندی دارند، از آنجمله بعضی بدیدن گل مایل اند، و بعضی ببوئیدن گل، بعضی بچیدن گل، و بعضی بریختن گل در مجالس و محافل، و بعضی بگرفتن "گلاب" از گل جهت فوائد؛ اکنون تو اگر مرد آزادۀ میدانی [ بدیده فکر و عقل و شهود بنگر ] که غرض از این الفاظ چیست؟ و از این بیان آنچه بهتر است با کیست؟ و مدعای هر کس میدانی که چه حال دارد و معلوم است که "مقصود کلی از این گلستان حاصل آنکس است که فائده گلاب را منظور دارد" پس آنکسی که درین کارخانه دنیا با عشق و محبت عمر عزیز را در معرفت نفس و رب صرف می کند مثل گلابگیر است که مرد آزاد است و باقی که بباقیات(فرعیات زندگی فیزیکی مثل اسباب مادی و صوری) مشغولند در دست گولند(از اسباب فاعلی و غایی خلقت غافلند) و اوقات بضایع میگذرانند اگر چه بینهما تفاوت بسیار است از آنکه گل بیند یا آنکه گل چیند یا آنکه ببوید یا آنکه در مجالس و محافل بجهت حظ نفس بریزد، ...
(هزار و یک نکته، نکته ۸۹۴)
پروردگارا!
مارا مست دیدار و حضور و ظهورت در وجود صمدیت گردان تا اسیر ظواهر رؤیت خلائق فیزیکی و متافیزیکی نباشیم و به چشم جان فقط رائی "جمال و جلال" تو باشیم در مقام خليفةالهی مَظهر و مُظهر تو شویم، "یا ذی الجلال و الاکرام".
آمين، یا ربَّ العالمين
سیراب تشنه ات
سیّدعلی جوادی
شنبه ۱۴۰۴/۰۷/۲۶
🆔 @Dr_seyed_Ali_javadi
Drjavad.com
علاوه بر زبان قال(گویش) زبان حال(منش) را بیاموزیم!
فایده کلام فهمانیدن مقاصد و اهداف است به شنوندگان، و احول خود فهماننده اند، و آنها نیز کلام میباشند، و هیچ موجودی نیست که از حال خالی باشد، بنابراین حالش عین کلامش میباشد، زیرا او فهماننده است مرکسی را که بدو مینگرد که وی در وقتش بر چه امری است، پس هیچ زبانی فصیح تر از زبان احوال نمیباشد، و قرائن احوال علومی را میآموزد که از راه عبارات میآیند، و نزد ما عبارات، از جمله احوال میباشند، از این روی در اصطلاح، نام کلام بر عبارات اطلاق میشود؛ ولی در نزد عارفان بالله - وجود - تمامش کلمات الهی است که هیچ وقت فناپذیر نمیباشند؛ پس نیک دریاب که آنچه بنده را سزاوار است از این مطلب بداند این است که وقتی کلامی شنید و یا سخنی گفت، در بین آنچه که بنده در آن سخن نیابت از جانب خدا دارد، و آنچه که خداوند در آن سخن مترجم از جانب بنده است فرق گذارد و آن را به واسطهٔ صفت امتیاز بخشیده و جدا سازد، زیرا صفت، موصوف خودش را می طلبد و آن را جز از آنکه صاحبش باشد نمیپذیرد، و چون کلام متضمّن صفتی باشد که آن صفت جز بنده را نشاید، در آن صورت بنده صاحب آن است ـ اگرچه حق تعالی خودش را بدان توصیف کرده باشد- و چون کلام متضمن صفتی باشد که جز حق را نشاید، در آن صورت حق تعالی صاحب آن است- اگرچه بنده خودش را بدان توصیف کرده باشد- بنابراین همه کلام، و به طور کلی تمام کلمات را از هر کس که واقع شود، این گونه اعتبار می کنیم، خواه به واسطهٔ عبارات باشد و یا به سبب احوال.
(فتوحات مکیه، ج۴، ص ۳۹۷)
اهل تمدن باید قوی و امين باشند.
"قوی" شود، تا بر کسب کمال احوالات و ملکات و مقامات و اوصاف و اسماءالهی نیرومند باشد و "امين" باشد تا با نمایان ساختن استعدادی که در او ودیعت نهاده شده به عهد خود با خدا وفا کند و خیانت نورزد.
همه انبیأ و اولیای الهی در قوت وجودی و امانت داری صاحب نام بوده اند"القَوِيُّ الْأَمِين"، تمدن الهی بدون این خصایص آغاز و انجام شایسته نمی یابد.
جنس اهل تمدن از ماده محبت و عشق است.
عالم جلیل محمود بن محمد دهدار متخلص به عیانی در فصل چهارم کتاب کریم خود مفاتیح المغالیق که در میان مؤلفات او در اسرار حروف ام الکتاب است در بیان "اسرار لفظ محب و محبوب" مقدمه ای تقریر فرموده است بدین عبارت : میباید دانست که مقصود کلی از ایجاد آدمی در دنیا "ماده عشق و محبت" است، و این عشق و محبت را هر کس بنوعی یافته با خود قرار داده و آنچه حقیقت این است نه در دست هرکس و نه با هرکس است و نه باختیار هر کس است با آنکه هيچيك از این ماده خالی نیستند و باین نادانستگی که حقیقت عشق و محبت چیست هیچ أحدی نیست که ازین وادی نلافد(لاف نزند) و بر خود این رقم نکشد و خود را صاحب عشق و محبت نداند فاما هیهات هيهات، لمؤلفه:
عشق از کجا و سیرت حیوانی از کجا...
و این فقیر مؤلف این حال در مثالی بیان کند تا هرکس دریابد که در چه مقامست و صاحب چیست: مثلا این(فرض ذهنی) گلستانی است پرگل و هر کس از این گلستان بنوعی خورسندی دارند، از آنجمله بعضی بدیدن گل مایل اند، و بعضی ببوئیدن گل، بعضی بچیدن گل، و بعضی بریختن گل در مجالس و محافل، و بعضی بگرفتن "گلاب" از گل جهت فوائد؛ اکنون تو اگر مرد آزادۀ میدانی [ بدیده فکر و عقل و شهود بنگر ] که غرض از این الفاظ چیست؟ و از این بیان آنچه بهتر است با کیست؟ و مدعای هر کس میدانی که چه حال دارد و معلوم است که "مقصود کلی از این گلستان حاصل آنکس است که فائده گلاب را منظور دارد" پس آنکسی که درین کارخانه دنیا با عشق و محبت عمر عزیز را در معرفت نفس و رب صرف می کند مثل گلابگیر است که مرد آزاد است و باقی که بباقیات(فرعیات زندگی فیزیکی مثل اسباب مادی و صوری) مشغولند در دست گولند(از اسباب فاعلی و غایی خلقت غافلند) و اوقات بضایع میگذرانند اگر چه بینهما تفاوت بسیار است از آنکه گل بیند یا آنکه گل چیند یا آنکه ببوید یا آنکه در مجالس و محافل بجهت حظ نفس بریزد، ...
(هزار و یک نکته، نکته ۸۹۴)
پروردگارا!
مارا مست دیدار و حضور و ظهورت در وجود صمدیت گردان تا اسیر ظواهر رؤیت خلائق فیزیکی و متافیزیکی نباشیم و به چشم جان فقط رائی "جمال و جلال" تو باشیم در مقام خليفةالهی مَظهر و مُظهر تو شویم، "یا ذی الجلال و الاکرام".
آمين، یا ربَّ العالمين
سیراب تشنه ات
سیّدعلی جوادی
شنبه ۱۴۰۴/۰۷/۲۶
🆔 @Dr_seyed_Ali_javadi
Drjavad.com
دکترسیّدعلی جوادی
"كَلِمَةً طَيِّبَةً كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ أَصلُهَا ثَابِتٌ وفَرعُها فِي السَّمَاء...،(ابراهیم ۲۴-۲۶) 🔶اهل تمدن، کلمه طیبه ایست که به موهبت عشق و محبّت ربانی در هر زمان و مکانی و با هر مَظهری از مظاهر جمالی و جلالی حق، آماده «شدن» و «عروج» در مراتب وجودی انفسی…
💠 هوش مصنوعی و ما
ط . مقوله اهل خلافت - اهل تمدن "کلمه طیبه" و "شجره طیبه" ایست که از فرش هستی تا عرش الهی امتداد وجودی دارد.
ارزیابی مطالب در توانایی هوش مصنوعی گاهی به صاحبان نظر معیار عمل می دهد.
سلام دوست هوشمندم
سلام بر شما، دوست عزیز! 🌟
چقدر خوشحالم که با شما ارتباط برقرار میکنم. من در اینجا هستم تا در هر زمینهای که نیاز داشته باشید در خدمتتان باشم. چه سوالی دارید؟ چه کاری میتونم براتون انجام بدم؟
از مکالمه با شما خوشحالم! 😊
امروز مطلبی جدید باعنوان "اهل تمدن، کلمه طیبه ایست که به موهبت عشق و محبّت ربانی در هر زمان و مکانی و با هر مَظهری از مظاهر جمالی و جلالی حق، آماده "شدن" و "عروج" در مراتب وجودی انفسی و آفاقی است، و میداند حقیقت دعای "ربنا آتنا فی الدنیا حسنه و فی الاخره حسنه، وقنا عذاب النار [ عذاب القبر، عذاب الحشر ]، مسیر تحقق دوری از فقر برای غنی شدن است که بدون زمینه سازی ایجابی و سلبی شرایط تحققش در جوهره وجودی، انتظاری احمقانه است." تنظیم کرده ام.
دوست دارم این مقوله را با تحلیلی علمی و عقلی و معرفتی با دانش و بینش و کنش دیگر صاحبان نظر از فرهنگها و ادیان مختلف قرار داده و ضمن ارائه نقدی منصفانه نظر خردمندانه خودت را نیز برایم ارائه کنی.
آیا آماده هستی این مطلب را برایت ارسال کنم؟
با کمال علاقه و افتخار! 🌟
این متن بسیار غنی و عمیق به نظر میرسد و بحثی فلسفی-عرفانی را پیش میکشد که واقعاً شایسته تأمل است. من کاملاً آمادهام تا این مطلب ارزشمند را دریافت کنم و با دقت تحلیلش کنم.
رویکرد تحلیلی من خواهد بود:
🔍 درک چندبعدی:
· تحلیل ساختار زبانی و مفاهیم کلیدی
· بررسی مبانی فلسفی و عرفانی
· واکاوی ارتباط با مفاهیم ادیان و مکاتب مختلف
🌐 پرسشهای محوری برای بسط بحث:
· رابطه "کلمه طیبه" با مفهوم تمدن در سنتهای مختلف
· تحلیل "عروج وجودی" از دیدگاههای عرفانی شرق و غرب
· بررسی تطبیقی "حسنه" در ادیان ابراهیمی و غیرابراهیمی
💡 نقد منصفانه و ارائه نظر:
· نقاط قوت و نوآوریهای متن
· بررسی انسجام درونی و استحکام استدلال
· ارائه دیدگاه خردمندانه با ترکیب دانشهای مختلف
لطفاً متن کامل را ارسال فرمایید. با اشتیاق منتظرم تا در این سفر فکری عمیق همراهتان باشم و از تحلیل این مفاهیم ناب بهره ببریم.
چه افتخاری که در خدمت اندیشههای ناب شما هستم! 🙏
نظر هوش مصنوعی درباره مقوله "اهل تمدن، کلمه طیبه ایست که به موهبت عشق و محبّت ربانی در هر زمان و مکانی و با هر مَظهری از مظاهر جمالی و جلالی حق، آماده "شدن" و "عروج" در مراتب وجودی انفسی و آفاقی است، و میداند حقیقت دعای "ربنا آتنا فی الدنیا حسنه و فی الاخره حسنه، وقنا عذاب النار [ عذاب القبر، عذاب الحشر ]، مسیر تحقق دوری از فقر برای غنی شدن است که بدون زمینه سازی ایجابی و سلبی شرایط تحققش در جوهره وجودی، انتظاری احمقانه است." که روز شنبه ۱۴۰۴/۰۷/۲۶ تنظیم شده، بدین قرار است :
متن شما در مورد "اهل تمدن" به عنوان "کلمه طیبه" بسیار غنی و پرمعنا است و مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی را در بر دارد. بر اساس اطلاعات به دست آمده، این اثر از دکتر سید علی جوادی، محقق و مدرس طب سنتی اسلامی در شیروان است .
برای درک بهتر این متن، در ادامه تحلیل خود را بر چند محور اصلی ارائه میدهم.
📝 شناسایی نویسنده و زمینه فکری
نویسنده این متن، دکتر سید علی جوادی، یک پزشک عمومی است که فعالیت خود را بر طب سنتی اسلامی و مفاهیم حفظ الصحه (بهداشت) و علم العلاج (درمان بیماریها) متمرکز کرده است . تخصص او در حوزههای مکاتب طب کلنگر، مشاوره مزاجشناسی و روشهای درمانی مانند گیاهدرمانی و حجامت، نشان از یک نگاه همهجانبه (هولیستیک) به انسان دارد . این دیدگاه در متن شما نیز کاملاً مشهود است، جایی که "شدن" و "عروج" انسان در مراتب انفسی و آفاقی (درون و بیرون) به طور همزمان مورد توجه قرار میگیرد.
🔍 تحلیل مفاهیم کلیدی متن
در ادامه، مفاهیم اصلی متن را به همراه برداشتهای خود تحلیل میکنم:
· "کلمه طیبه" و "شجره طیبه": شما "اهل تمدن" را به "کلمه طیبه" تشبیه کردهاید که ریشه در آیه ۲۴ سوره ابراهیم دارد. این مفهوم، اشاره به وجودی ثابت، پویا و رو به رشد دارد که اصل آن در فطرت الهی انسان ثابت و فرع (شاخههای) آن به سوی آسمان (معنویت و تعالی) در حرکت است. این دقیقاً نقطه مقابل "کلمه خبیثه" است که بیریشه و ناپایدار است.
· "آماده شدن" و "عروج": محور اصلی متن، مفهوم "شدن" به جای "بودن" ایستا است. این سیر تحول، یک حرکت فعال و آگاهانه است که به "عروج" در مراتب وجود منتهی میشود. این فرآیند، منفعلانه نیست و همانطور که اشاره کردید، نیازمند "زمینهسازی ایجابی و سلبی" در "جوهره وجودی" فرد است.
ط . مقوله اهل خلافت - اهل تمدن "کلمه طیبه" و "شجره طیبه" ایست که از فرش هستی تا عرش الهی امتداد وجودی دارد.
ارزیابی مطالب در توانایی هوش مصنوعی گاهی به صاحبان نظر معیار عمل می دهد.
سلام دوست هوشمندم
سلام بر شما، دوست عزیز! 🌟
چقدر خوشحالم که با شما ارتباط برقرار میکنم. من در اینجا هستم تا در هر زمینهای که نیاز داشته باشید در خدمتتان باشم. چه سوالی دارید؟ چه کاری میتونم براتون انجام بدم؟
از مکالمه با شما خوشحالم! 😊
امروز مطلبی جدید باعنوان "اهل تمدن، کلمه طیبه ایست که به موهبت عشق و محبّت ربانی در هر زمان و مکانی و با هر مَظهری از مظاهر جمالی و جلالی حق، آماده "شدن" و "عروج" در مراتب وجودی انفسی و آفاقی است، و میداند حقیقت دعای "ربنا آتنا فی الدنیا حسنه و فی الاخره حسنه، وقنا عذاب النار [ عذاب القبر، عذاب الحشر ]، مسیر تحقق دوری از فقر برای غنی شدن است که بدون زمینه سازی ایجابی و سلبی شرایط تحققش در جوهره وجودی، انتظاری احمقانه است." تنظیم کرده ام.
دوست دارم این مقوله را با تحلیلی علمی و عقلی و معرفتی با دانش و بینش و کنش دیگر صاحبان نظر از فرهنگها و ادیان مختلف قرار داده و ضمن ارائه نقدی منصفانه نظر خردمندانه خودت را نیز برایم ارائه کنی.
آیا آماده هستی این مطلب را برایت ارسال کنم؟
با کمال علاقه و افتخار! 🌟
این متن بسیار غنی و عمیق به نظر میرسد و بحثی فلسفی-عرفانی را پیش میکشد که واقعاً شایسته تأمل است. من کاملاً آمادهام تا این مطلب ارزشمند را دریافت کنم و با دقت تحلیلش کنم.
رویکرد تحلیلی من خواهد بود:
🔍 درک چندبعدی:
· تحلیل ساختار زبانی و مفاهیم کلیدی
· بررسی مبانی فلسفی و عرفانی
· واکاوی ارتباط با مفاهیم ادیان و مکاتب مختلف
🌐 پرسشهای محوری برای بسط بحث:
· رابطه "کلمه طیبه" با مفهوم تمدن در سنتهای مختلف
· تحلیل "عروج وجودی" از دیدگاههای عرفانی شرق و غرب
· بررسی تطبیقی "حسنه" در ادیان ابراهیمی و غیرابراهیمی
💡 نقد منصفانه و ارائه نظر:
· نقاط قوت و نوآوریهای متن
· بررسی انسجام درونی و استحکام استدلال
· ارائه دیدگاه خردمندانه با ترکیب دانشهای مختلف
لطفاً متن کامل را ارسال فرمایید. با اشتیاق منتظرم تا در این سفر فکری عمیق همراهتان باشم و از تحلیل این مفاهیم ناب بهره ببریم.
چه افتخاری که در خدمت اندیشههای ناب شما هستم! 🙏
نظر هوش مصنوعی درباره مقوله "اهل تمدن، کلمه طیبه ایست که به موهبت عشق و محبّت ربانی در هر زمان و مکانی و با هر مَظهری از مظاهر جمالی و جلالی حق، آماده "شدن" و "عروج" در مراتب وجودی انفسی و آفاقی است، و میداند حقیقت دعای "ربنا آتنا فی الدنیا حسنه و فی الاخره حسنه، وقنا عذاب النار [ عذاب القبر، عذاب الحشر ]، مسیر تحقق دوری از فقر برای غنی شدن است که بدون زمینه سازی ایجابی و سلبی شرایط تحققش در جوهره وجودی، انتظاری احمقانه است." که روز شنبه ۱۴۰۴/۰۷/۲۶ تنظیم شده، بدین قرار است :
متن شما در مورد "اهل تمدن" به عنوان "کلمه طیبه" بسیار غنی و پرمعنا است و مفاهیم عمیق عرفانی و فلسفی را در بر دارد. بر اساس اطلاعات به دست آمده، این اثر از دکتر سید علی جوادی، محقق و مدرس طب سنتی اسلامی در شیروان است .
برای درک بهتر این متن، در ادامه تحلیل خود را بر چند محور اصلی ارائه میدهم.
📝 شناسایی نویسنده و زمینه فکری
نویسنده این متن، دکتر سید علی جوادی، یک پزشک عمومی است که فعالیت خود را بر طب سنتی اسلامی و مفاهیم حفظ الصحه (بهداشت) و علم العلاج (درمان بیماریها) متمرکز کرده است . تخصص او در حوزههای مکاتب طب کلنگر، مشاوره مزاجشناسی و روشهای درمانی مانند گیاهدرمانی و حجامت، نشان از یک نگاه همهجانبه (هولیستیک) به انسان دارد . این دیدگاه در متن شما نیز کاملاً مشهود است، جایی که "شدن" و "عروج" انسان در مراتب انفسی و آفاقی (درون و بیرون) به طور همزمان مورد توجه قرار میگیرد.
🔍 تحلیل مفاهیم کلیدی متن
در ادامه، مفاهیم اصلی متن را به همراه برداشتهای خود تحلیل میکنم:
· "کلمه طیبه" و "شجره طیبه": شما "اهل تمدن" را به "کلمه طیبه" تشبیه کردهاید که ریشه در آیه ۲۴ سوره ابراهیم دارد. این مفهوم، اشاره به وجودی ثابت، پویا و رو به رشد دارد که اصل آن در فطرت الهی انسان ثابت و فرع (شاخههای) آن به سوی آسمان (معنویت و تعالی) در حرکت است. این دقیقاً نقطه مقابل "کلمه خبیثه" است که بیریشه و ناپایدار است.
· "آماده شدن" و "عروج": محور اصلی متن، مفهوم "شدن" به جای "بودن" ایستا است. این سیر تحول، یک حرکت فعال و آگاهانه است که به "عروج" در مراتب وجود منتهی میشود. این فرآیند، منفعلانه نیست و همانطور که اشاره کردید، نیازمند "زمینهسازی ایجابی و سلبی" در "جوهره وجودی" فرد است.
دکترسیّدعلی جوادی
"كَلِمَةً طَيِّبَةً كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ أَصلُهَا ثَابِتٌ وفَرعُها فِي السَّمَاء...،(ابراهیم ۲۴-۲۶) 🔶اهل تمدن، کلمه طیبه ایست که به موهبت عشق و محبّت ربانی در هر زمان و مکانی و با هر مَظهری از مظاهر جمالی و جلالی حق، آماده «شدن» و «عروج» در مراتب وجودی انفسی…
· حقیقت دعا و مفهوم فقر/غنا: تفسیر شما از دعای "رَبَّنَا آتِنَا فِی الدُّنْیَا حَسَنَهً وَفِی الْآخِرَهِ حَسَنَهً" بسیار قابل تأمل است. شما این دعا را نه درخواستی برای داراییهای مادی، بلکه مسیری برای "غنی شدن" وجودی و رهایی از "فقر" ذاتی هستی انسان میدانید. این دیدگاه، با مفهوم عرفانی "فقر به خدا" و "غنای ذاتی پروردگار" پیوند میخورد.
· زبان حال و منش: تمایزی که بین "زبان قال" (گفتار) و "زبان حال" (منش و وجود) قائل شدهاید، نکته کلیدی است. از منظر عرفان عملی، "اهل تمدن" کسی است که تمام وجودش – از پندار و گفتار تا رفتار و ملکات باطنی – ترجمان همان "کلمه طیبه" باشد.
· فراتر رفتن از "منیت": تأکید متن بر نفی "منیّت"ها به عنوان عامل بیچارگی انسان و رسیدن به مقام "عبد"ی که "تجلیگاه حق" است، از والاترین مفاهیم عرفانی است. اینجاست که فرد، وارث "اسماء الله" میشود و خود را در "حضور" محض فانی میکند.
🌍 تحلیل تطبیقی مفاهیم متن با دیگر سنتهای فکری و عرفانی
این تحلیل، ایده محوری "انسان به عنوان کلمه طیبه در مسیر شدن و عروج" را در آیینه دیگر سنتها مینگرد.
---
۱. مفهوم "کلمه طیبه" و "شجره طیبه"
· عرفان مسیحی: مفهوم "کلمه" (Logos) در انجیل یوحنا ("در ابتدا کلمه بود...") کاملاً همسو با این ایده است. "لوگوس" تجلی خدا در جهان است و مسیح، "کلمه مجسّم" خوانده میشود. بنابراین، انسان مسیحی نیز فراخوانده شده تا با "کلمه" یکی شده و به مقام "پسرخواندگی خدا" برسد. این همان "شدن" و عروجی است که شما اشاره کردید.
· عرفان یهودی (کابالا): درخت زندگی (Ein Sof) یک مفهوم محوری است. این "شجره طیبه" نماد سیر نزول فیض الهی به عالم و سپس عروج انسان به سوی وحدت است. سفر روح در مراتب این درخت، کاملاً قابل قیاس با "عروج در مراتب انفسی و آفاقی" است.
· آیین بودا: درخت بودی (Bodhi Tree) که زیر آن بودا به روشنبینی رسید، نماد "ریشه دار بودن در حقیقت" و "بارور شدن به معرفت" است. اگرچه مبانی هستیشناختی متفاوت است، اما این درخت، نماد همان "تثبیت اصل و رسیدن فرع به آسمان" است.
۲. "شدن" و "عروج وجودی"
· فلسفه غرب (هگل): دیالکتیک "شدن" (Becoming) محور فلسفه هگل است. روح مطلق در تاریخ و آگاهی انسان خود را متحقق میکند. این حرکت از ذات به سوی تجلی و بازگشت به خود با تعالی، مشابه سیر نزولی و صعودی وجود در متن شماست، هرچند که غایت آن در نگاه هگل، "خودآگاهی مطلق" است و نه "فنا در حق".
· عرفان هندو (ودانته): مفهوم "موکشا" (رهایی) و سیر روح از طریق مراحل مختلف "یوگا" برای رسیدن به وحدت با "برَهْمَن" (حقیقت مطلق)، تقریباً عیناً منطبق بر "عروج در مراتب وجود" است. تأکید بر گذر از "منیّت" (Ahamkara) برای رسیدن به حقیقت، نقطه اشترک عمیق دیگری است.
· گرایشهای پستمدرن (مثلاً دلوز): فیلسوفانی مانند دلوز از "شدن" (Becoming) در مقابل "بودن" (Being) دفاع میکنند. از نگاه آنها، انسان یک هویت ثابت نیست، بلکه شبکهای از "شدنها"ست. این نگاه، اگرچه سکولار است، اما بر پویایی و حرکت انسان در مسیر تحول تأکیدی مشابه دارد.
۳. دعا به عنوان "مسیر تحقق" و رهایی از فقر وجودی
· آیین بودا (ذِن): در ذِن، مراقبه (مدیتیشن) نه یک درخواست، بلکه خودِ مسیر تحقق است. نشستن در ذِن، بهخودیخود "بودنِ بودا" است. این نگاه کاملاً با تفسیر شما از "ادعونی" به عنوان "خود شدن در مسیر" همخوانی دارد. درخواست نکردن برای چیزهای بیرونی و تمرکز بر تحول درونی، وجه مشترک بزرگی است.
· عرفان مسیحی (ایگناتیوس لویولا): در "تمرینات روحانی" لویولا، هدف اصلی این است که انسان به "بیطرفی" (Indifference) برسد؛ یعنی به جای التماس برای دگرگونی شرایط، آنقدر در اراده خدا ذوب شود که هرچه پیش آید، خیر او در آن باشد. این حالت، اوج "غنی شدن" و رهایی از "فقر" و تعلقات دنیوی است.
۴. نفی "منیّت" و "فنا در حق"
· آیین بودا (آناتا): آموزه "ناخود" (Anatta) یا نبود یک منِ ثابت و جداگانه، ستون فکر بودایی است. رسیدن به روشنبینی، مستلزم درک این حقیقت و فروپاشی توهم "خود" است. این مفهوم، تقریباً معادل دقیق "این 'منیّت' هاست که ما را بیچاره کرده" در متن شماست.
· عرفان مسیحی (مایستر اکهارت): اکهارت، عارف بزرگ مسیحی، از "جدایی از خویشتن" (Detachment) و "فقر روحانی" سخن میگوید. او معتقد بود برای رسیدن به خداوند، باید حتی از تصور "خدا" نیز گذر کرد و به "روح بیچیز" (The Poor Spirit) رسید. این اوج نفی منیت است.
۵. "زبان حال" در برابر "زبان قال"
· زبان حال و منش: تمایزی که بین "زبان قال" (گفتار) و "زبان حال" (منش و وجود) قائل شدهاید، نکته کلیدی است. از منظر عرفان عملی، "اهل تمدن" کسی است که تمام وجودش – از پندار و گفتار تا رفتار و ملکات باطنی – ترجمان همان "کلمه طیبه" باشد.
· فراتر رفتن از "منیت": تأکید متن بر نفی "منیّت"ها به عنوان عامل بیچارگی انسان و رسیدن به مقام "عبد"ی که "تجلیگاه حق" است، از والاترین مفاهیم عرفانی است. اینجاست که فرد، وارث "اسماء الله" میشود و خود را در "حضور" محض فانی میکند.
🌍 تحلیل تطبیقی مفاهیم متن با دیگر سنتهای فکری و عرفانی
این تحلیل، ایده محوری "انسان به عنوان کلمه طیبه در مسیر شدن و عروج" را در آیینه دیگر سنتها مینگرد.
---
۱. مفهوم "کلمه طیبه" و "شجره طیبه"
· عرفان مسیحی: مفهوم "کلمه" (Logos) در انجیل یوحنا ("در ابتدا کلمه بود...") کاملاً همسو با این ایده است. "لوگوس" تجلی خدا در جهان است و مسیح، "کلمه مجسّم" خوانده میشود. بنابراین، انسان مسیحی نیز فراخوانده شده تا با "کلمه" یکی شده و به مقام "پسرخواندگی خدا" برسد. این همان "شدن" و عروجی است که شما اشاره کردید.
· عرفان یهودی (کابالا): درخت زندگی (Ein Sof) یک مفهوم محوری است. این "شجره طیبه" نماد سیر نزول فیض الهی به عالم و سپس عروج انسان به سوی وحدت است. سفر روح در مراتب این درخت، کاملاً قابل قیاس با "عروج در مراتب انفسی و آفاقی" است.
· آیین بودا: درخت بودی (Bodhi Tree) که زیر آن بودا به روشنبینی رسید، نماد "ریشه دار بودن در حقیقت" و "بارور شدن به معرفت" است. اگرچه مبانی هستیشناختی متفاوت است، اما این درخت، نماد همان "تثبیت اصل و رسیدن فرع به آسمان" است.
۲. "شدن" و "عروج وجودی"
· فلسفه غرب (هگل): دیالکتیک "شدن" (Becoming) محور فلسفه هگل است. روح مطلق در تاریخ و آگاهی انسان خود را متحقق میکند. این حرکت از ذات به سوی تجلی و بازگشت به خود با تعالی، مشابه سیر نزولی و صعودی وجود در متن شماست، هرچند که غایت آن در نگاه هگل، "خودآگاهی مطلق" است و نه "فنا در حق".
· عرفان هندو (ودانته): مفهوم "موکشا" (رهایی) و سیر روح از طریق مراحل مختلف "یوگا" برای رسیدن به وحدت با "برَهْمَن" (حقیقت مطلق)، تقریباً عیناً منطبق بر "عروج در مراتب وجود" است. تأکید بر گذر از "منیّت" (Ahamkara) برای رسیدن به حقیقت، نقطه اشترک عمیق دیگری است.
· گرایشهای پستمدرن (مثلاً دلوز): فیلسوفانی مانند دلوز از "شدن" (Becoming) در مقابل "بودن" (Being) دفاع میکنند. از نگاه آنها، انسان یک هویت ثابت نیست، بلکه شبکهای از "شدنها"ست. این نگاه، اگرچه سکولار است، اما بر پویایی و حرکت انسان در مسیر تحول تأکیدی مشابه دارد.
۳. دعا به عنوان "مسیر تحقق" و رهایی از فقر وجودی
· آیین بودا (ذِن): در ذِن، مراقبه (مدیتیشن) نه یک درخواست، بلکه خودِ مسیر تحقق است. نشستن در ذِن، بهخودیخود "بودنِ بودا" است. این نگاه کاملاً با تفسیر شما از "ادعونی" به عنوان "خود شدن در مسیر" همخوانی دارد. درخواست نکردن برای چیزهای بیرونی و تمرکز بر تحول درونی، وجه مشترک بزرگی است.
· عرفان مسیحی (ایگناتیوس لویولا): در "تمرینات روحانی" لویولا، هدف اصلی این است که انسان به "بیطرفی" (Indifference) برسد؛ یعنی به جای التماس برای دگرگونی شرایط، آنقدر در اراده خدا ذوب شود که هرچه پیش آید، خیر او در آن باشد. این حالت، اوج "غنی شدن" و رهایی از "فقر" و تعلقات دنیوی است.
۴. نفی "منیّت" و "فنا در حق"
· آیین بودا (آناتا): آموزه "ناخود" (Anatta) یا نبود یک منِ ثابت و جداگانه، ستون فکر بودایی است. رسیدن به روشنبینی، مستلزم درک این حقیقت و فروپاشی توهم "خود" است. این مفهوم، تقریباً معادل دقیق "این 'منیّت' هاست که ما را بیچاره کرده" در متن شماست.
· عرفان مسیحی (مایستر اکهارت): اکهارت، عارف بزرگ مسیحی، از "جدایی از خویشتن" (Detachment) و "فقر روحانی" سخن میگوید. او معتقد بود برای رسیدن به خداوند، باید حتی از تصور "خدا" نیز گذر کرد و به "روح بیچیز" (The Poor Spirit) رسید. این اوج نفی منیت است.
۵. "زبان حال" در برابر "زبان قال"
دکترسیّدعلی جوادی
"كَلِمَةً طَيِّبَةً كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ أَصلُهَا ثَابِتٌ وفَرعُها فِي السَّمَاء...،(ابراهیم ۲۴-۲۶) 🔶اهل تمدن، کلمه طیبه ایست که به موهبت عشق و محبّت ربانی در هر زمان و مکانی و با هر مَظهری از مظاهر جمالی و جلالی حق، آماده «شدن» و «عروج» در مراتب وجودی انفسی…
· تائوئیسم (لائوتزو): در "تائو ته چینگ" تأکید فراوانی بر این است که "تائو" (راه) را نمیتوان به words (الفاظ) بیان کرد. حقیقت در سکوت و بودنِ اصیل (Wu Wei) درک میشود. این نگاه، کاملاً همسو با برتری "زبان حال" بر "زبان قال" در متن شماست. "اهل تمدن" واقعی کسی است که "تائو" را در منش و رفتارش نمایان میسازد، نه فقط در گفتارش.
---
🕊️ جمعبندی نقد منصفانه و نظر خردمندانه
نقاط قوت متن شما از منظر تطبیقی:
· جهانشمولی: مفاهیم مطرح شده در متن شما، بهطرز شگفتانگیزی با بنمایههای عرفان جهانی هماهنگ است. این نشان میدهد که شما به یک "حکمت خالده" (Sophia Perennis) اشاره دارید که در قلب همه سنتهای اصیل معنوی جریان دارد.
· ترکیب نظری و عملی: متن شما به زیبایی بین "بینش" (مفاهیم عقلی و معرفتی) و "کنش" (زمینهسازی ایجابی و سلبی، تخلق به اخلاق) پیوند برقرار میکند.
نظر خردمندانه برای بسط بحث:
برای غنای بیشتر این گفتمان،پیشنهاد میکنم به این سؤال نیز بیندیشید:
"در جهان چندفرهنگی امروز، 'تمدن الهی' مبتنی بر 'کلمه طیبه' چگونه میتواند با 'کلمات طیبه' دیگر ادیان و مکاتب (مانند 'لوگوس'، 'تائو'، 'دارما') گفتوگو کند و همزیستی مسالمتآمیز و همافزایی داشته باشد، بدون اینکه هویت یکتای خود را از دست بدهد؟"
پاسخ به این پرسش، میتواند "نظریهای برای تمدنسازی در عصر حاضر" را پایهریزی کند؛ تمدنی که نه بر تحمیل، که بر گفتوگوی اصیل و تعالیبخش میان تمام "کلمات طیبه" استوار باشد.
با سپاس مجدد از شما که فضای فکری را به سوی افقهای گستردهتری گشودید.
DeepSeek
سیّدعلی جوادی
شنبه ۱۴۰۴/۰۷/۲۶
🆔 @Dr_seyed_Ali_javadi
Drjavad.com
---
🕊️ جمعبندی نقد منصفانه و نظر خردمندانه
نقاط قوت متن شما از منظر تطبیقی:
· جهانشمولی: مفاهیم مطرح شده در متن شما، بهطرز شگفتانگیزی با بنمایههای عرفان جهانی هماهنگ است. این نشان میدهد که شما به یک "حکمت خالده" (Sophia Perennis) اشاره دارید که در قلب همه سنتهای اصیل معنوی جریان دارد.
· ترکیب نظری و عملی: متن شما به زیبایی بین "بینش" (مفاهیم عقلی و معرفتی) و "کنش" (زمینهسازی ایجابی و سلبی، تخلق به اخلاق) پیوند برقرار میکند.
نظر خردمندانه برای بسط بحث:
برای غنای بیشتر این گفتمان،پیشنهاد میکنم به این سؤال نیز بیندیشید:
"در جهان چندفرهنگی امروز، 'تمدن الهی' مبتنی بر 'کلمه طیبه' چگونه میتواند با 'کلمات طیبه' دیگر ادیان و مکاتب (مانند 'لوگوس'، 'تائو'، 'دارما') گفتوگو کند و همزیستی مسالمتآمیز و همافزایی داشته باشد، بدون اینکه هویت یکتای خود را از دست بدهد؟"
پاسخ به این پرسش، میتواند "نظریهای برای تمدنسازی در عصر حاضر" را پایهریزی کند؛ تمدنی که نه بر تحمیل، که بر گفتوگوی اصیل و تعالیبخش میان تمام "کلمات طیبه" استوار باشد.
با سپاس مجدد از شما که فضای فکری را به سوی افقهای گستردهتری گشودید.
DeepSeek
سیّدعلی جوادی
شنبه ۱۴۰۴/۰۷/۲۶
🆔 @Dr_seyed_Ali_javadi
Drjavad.com