شما مردم را گرسنه نگه داشتهايد
و آنها را از هم جدا كرده ايد تا عصيان و شورش آن ها را از بين ببريد... شـما آن ها را ضعـيف و درمانده مى كنيد و وحشيانه نيروی آنها را مى بلعيد و اوقات شان را مشغول مى كنيد تا از وحشت نه جوشش بكنند و نـه مجالى بـراى جوشش داشته باشند. آنها يكجا ايستاده اند و «درجا» مى زنند...
راضى باشيد! عليرغم جمعـيتى كه دارند تنها هستند. من هم تنها هستم.
«همهى ما» تنها هستيم
زيرا ديگران ترسو هستند، امّا با وجـود تنهايى و اسارت، با وجود اينكه مانند آن ها خوار و پسـت شده ام، به شـما اعلام مى كنم كه شما هــيچ نيستيد. و اين كه اين قدرتى كهتا چشم كار ميكند گسترش دارد و تا اعماق آسمان را به «سـياهى» و «تاريكى»كشانده است؛
چيزى نيست مگر سايه كوچكى كه بـه روى قطعه خاكى سنگينى میكند و بر اثر «بادیخشمگين»نابود میشود!
📕حکومت نظامی
▪️آلبر كامو
@ELDialectico
و آنها را از هم جدا كرده ايد تا عصيان و شورش آن ها را از بين ببريد... شـما آن ها را ضعـيف و درمانده مى كنيد و وحشيانه نيروی آنها را مى بلعيد و اوقات شان را مشغول مى كنيد تا از وحشت نه جوشش بكنند و نـه مجالى بـراى جوشش داشته باشند. آنها يكجا ايستاده اند و «درجا» مى زنند...
راضى باشيد! عليرغم جمعـيتى كه دارند تنها هستند. من هم تنها هستم.
«همهى ما» تنها هستيم
زيرا ديگران ترسو هستند، امّا با وجـود تنهايى و اسارت، با وجود اينكه مانند آن ها خوار و پسـت شده ام، به شـما اعلام مى كنم كه شما هــيچ نيستيد. و اين كه اين قدرتى كهتا چشم كار ميكند گسترش دارد و تا اعماق آسمان را به «سـياهى» و «تاريكى»كشانده است؛
چيزى نيست مگر سايه كوچكى كه بـه روى قطعه خاكى سنگينى میكند و بر اثر «بادیخشمگين»نابود میشود!
📕حکومت نظامی
▪️آلبر كامو
@ELDialectico
👍11❤4
میل مرگی عجیب در من است
مثل شباهت سین به اصوات سادگی
مثل شباهت زندگی به نون و القلم ... والکاف
مثل شباهت پروانه و پری
مثل شباهت عشق به حرف عین ، به حرف شین ، به حرف قاف
یا بازی واژه با معنا ، چه می دانم !
هرچه هست ، همین است :
از همه گریزانم ، از این همه همهمه گریزانم .
دیگر سر هیچ بازاری نخواهم رفت
دیگر برای هیچ کسی آواز نخواهم خواند .
( تا زنده ایم ، نگرانیم . وقتی هم که می میریم
باز چشم هامان یک سو را می نگرد ...! )
اما ای کاش میان آن همه شد آمد شب و روز
ما راه خود را می رفتیم ؛
تو سوی من بودی و من سوسوی تو بودم .
اصلا به کسی چه مربوط
که من بالای خواب دریا گریسته ام
یا در گمان کودکی از خواب گریه ها !؟
به ارواح خاک زنی گمنام در مشرق آسمان قسم ،
من از این همه گریزانم ،
از این همه همهمه گریزانم
▪️سید علی صالحی
▫️عکس از : ادمین
@ELDialectico
مثل شباهت سین به اصوات سادگی
مثل شباهت زندگی به نون و القلم ... والکاف
مثل شباهت پروانه و پری
مثل شباهت عشق به حرف عین ، به حرف شین ، به حرف قاف
یا بازی واژه با معنا ، چه می دانم !
هرچه هست ، همین است :
از همه گریزانم ، از این همه همهمه گریزانم .
دیگر سر هیچ بازاری نخواهم رفت
دیگر برای هیچ کسی آواز نخواهم خواند .
( تا زنده ایم ، نگرانیم . وقتی هم که می میریم
باز چشم هامان یک سو را می نگرد ...! )
اما ای کاش میان آن همه شد آمد شب و روز
ما راه خود را می رفتیم ؛
تو سوی من بودی و من سوسوی تو بودم .
اصلا به کسی چه مربوط
که من بالای خواب دریا گریسته ام
یا در گمان کودکی از خواب گریه ها !؟
به ارواح خاک زنی گمنام در مشرق آسمان قسم ،
من از این همه گریزانم ،
از این همه همهمه گریزانم
▪️سید علی صالحی
▫️عکس از : ادمین
@ELDialectico
❤10👍6
تو! ای که این نبشته میخوانی به هوش؛ که روزگار با هیچ مرد بد نکرد؛ و بنگر که مردمان با روزگار چه بد کردهاند.
من مردی بودم − نامم گُم از جهان − که پدر مرا کارِ دانش فرمود؛ و گفت این سودِ مردم است. و من چون گاوی بارکش که هزاران پوستْ نبشته از چرمِ همگِنان را در ارّابهای میکشد و از آنها چیزی نمیداند، ندانسته بودم که سودِ کس نیست مگر زیانِ کسی!
مرا یاد از آن روز است که زمین از کشتههای دیوان پُر بود، و دُهُلهای آشوبشان از بانگ و غوغا افتاد. از این پیروزی همه شاد شدند و من نه! من از فراز، در کشتهها نگریستم. پس به سکنجی شدم و در به روی خود بستم و به سالها این جام پرداختم، از بهرِ نیکیِ آن. و اگر روزی مرا داوری کنند که این جام سود است یا زیان، مرا بر خویشتن دشنام خواهد بود یا دریغ؛ آفرین یا نفرین؟ اگر در آینهٔ دانشِ من، به سودِ کسی دیگری را زیان کنند!
📕کارنامه بندار بیدخش
▪️بهرام بیضایی
@ELDialectico
من مردی بودم − نامم گُم از جهان − که پدر مرا کارِ دانش فرمود؛ و گفت این سودِ مردم است. و من چون گاوی بارکش که هزاران پوستْ نبشته از چرمِ همگِنان را در ارّابهای میکشد و از آنها چیزی نمیداند، ندانسته بودم که سودِ کس نیست مگر زیانِ کسی!
مرا یاد از آن روز است که زمین از کشتههای دیوان پُر بود، و دُهُلهای آشوبشان از بانگ و غوغا افتاد. از این پیروزی همه شاد شدند و من نه! من از فراز، در کشتهها نگریستم. پس به سکنجی شدم و در به روی خود بستم و به سالها این جام پرداختم، از بهرِ نیکیِ آن. و اگر روزی مرا داوری کنند که این جام سود است یا زیان، مرا بر خویشتن دشنام خواهد بود یا دریغ؛ آفرین یا نفرین؟ اگر در آینهٔ دانشِ من، به سودِ کسی دیگری را زیان کنند!
📕کارنامه بندار بیدخش
▪️بهرام بیضایی
@ELDialectico
👍8❤5
توتالیتاریسم در رأس قدرت، همه استعدادهای ناب را بدون هیچ اعتنایی به هواداری آنها از جنبش، از سر کارها برمیدارد و به جای آنها عقلباختگان و بیخردانی را مینشاند که همان بیعقلی و عدم آفرینندگیشان، بهترین تضمین وفاداری آنهاست.
📕توتالیتاریسم
▪️هانا آرنت
@ELDialectico
📕توتالیتاریسم
▪️هانا آرنت
@ELDialectico
👍13
تنها این را میدانم که هنگامی که در خواب هستم، نه ترسی دارم، و نه امیدی، نه تنشی و نه شکوهی هیچ - و خدایش بیامرزد آن مردی که خواب را اختراع کرد!
خواب همانند شنلی بر روی تمامی افکار بشریت است، مانند غذایی برای رفع گرسنگی و آبی برای از بین بردن تشنگی و مانند آتش گرما بخش و شور و شوقی لذت بخش و خواب در نهایت واحد پول جهانی است که میتوان با آن هر آنچه که باید را خرید، ترازی که شبان و شاه را یکسان میکند و دیوانه و عاقل را در یک سطح قرار میدهد.
تا جایی که شنیدهام تنها یک چیز بد در رابطه با خواب وجود دارد و آن تشابهش با مرگ است.
◾️میگوئل سروانتس
📕دون کیشوت
@ELDialectico
خواب همانند شنلی بر روی تمامی افکار بشریت است، مانند غذایی برای رفع گرسنگی و آبی برای از بین بردن تشنگی و مانند آتش گرما بخش و شور و شوقی لذت بخش و خواب در نهایت واحد پول جهانی است که میتوان با آن هر آنچه که باید را خرید، ترازی که شبان و شاه را یکسان میکند و دیوانه و عاقل را در یک سطح قرار میدهد.
تا جایی که شنیدهام تنها یک چیز بد در رابطه با خواب وجود دارد و آن تشابهش با مرگ است.
◾️میگوئل سروانتس
📕دون کیشوت
@ELDialectico
👍13❤6
ما شکیبا بودیم.
و این است آن کلامی که ما را به تمامی
وصف میتواند کرد…
دوم مرداد؛ بیست و چهارمین سال درگذشت شاعر بزرگ معاصر ایران؛#احمد_شاملو
@ELDialectico
و این است آن کلامی که ما را به تمامی
وصف میتواند کرد…
دوم مرداد؛ بیست و چهارمین سال درگذشت شاعر بزرگ معاصر ایران؛#احمد_شاملو
@ELDialectico
👍6❤5
«هر یک از ما مرزی پنهان درون خودمان داریم. مرز تفاوتهای خودمان با دیگران، مرز نبردهایمان با خودمان
… و گذشتن از این مرز دشوارترین کار است»
▪️کارلوس فوئنتس
📕گرینگوی پیر
@ELDialectico
… و گذشتن از این مرز دشوارترین کار است»
▪️کارلوس فوئنتس
📕گرینگوی پیر
@ELDialectico
👍6❤3
گاه فکر می کنم هدایت از عشق به زندگی خودکشی کرد نه به خاطر نفرت از آن. زندگی را دوست می داشت و می دید که فرصت یگانه ای ست که پیش آمده و متاسفانه هر کسی یک طوری نابودش می کند و هیچ جور نمی شود سر و سامانش داد. آنچه هدایت را می آزرد نه طبیعت زندگی بلکه ابتذال روزمره ی آن بود.
انتقادمان همیشه از دوستانمان است، نه دشمنانمان. ما با دوست و خانواده ی خود قهر می کنیم، نه با کسی که نمی شناسیم.
هدایت، خیام، کافکا و دیگران آزرده خاطر از این وضع بودند، چون فکر می کردند طبیعت زندگی این نیست که درستش کرده ایم.
📕آنها که به خانه ی من آمدند
▪️شمس لنگرودی
@ELDialectico
انتقادمان همیشه از دوستانمان است، نه دشمنانمان. ما با دوست و خانواده ی خود قهر می کنیم، نه با کسی که نمی شناسیم.
هدایت، خیام، کافکا و دیگران آزرده خاطر از این وضع بودند، چون فکر می کردند طبیعت زندگی این نیست که درستش کرده ایم.
📕آنها که به خانه ی من آمدند
▪️شمس لنگرودی
@ELDialectico
👍14❤2
ـ ما اینطوریم شما آنطورید. دعوا نداریم. این عادت ماست آن عادت شما. شما جمله را با فعل شروع می کنید ما فعل را آخر جمله می آوریم. با اینهمه بشریت گفتار ناتمامی ست که هر لحظه بخشی از آن شنیده می شود. در تمام زبان ها جملهٔ کامل را با نقطه نشان می دهند. قضاوت مسخره است. آنرا می گذاریم برای وقتی که نقطه را گذاشتند.
📕زیر دندان سگ
▪️بهمن فرسی
@ELDialectico
📕زیر دندان سگ
▪️بهمن فرسی
@ELDialectico
👍9
مردم ميگويند که درد کشيدن آدم را شريف و پاک ميکند؛ اين يک دروغ است، درد فقط آدمي را بي رحم ميکند.
📕پيروزي عشق
▪️سامرست موام
@ELDialectico
📕پيروزي عشق
▪️سامرست موام
@ELDialectico
👍16
سعید :من یه روز گرمِ تابستان، دقیقاً یک روز سیزده مرداد، حدود ساعت سه و ربع کمِ بعد از ظهر، عاشق لیلی شدم! ....
امروز سیزدهم مرداد است ، سرآغاز داستان دایی جان ناپلئون نوشته ایرج پزشکزاد، عشق سعید به لیلی محور أصلی روایتی است که ایرج پزشکزاد، به بهانه آن داستان خواندنی دایی جان ناپلئون و تضادهای عمیق جامعه و تاریخ ایران را روایت میکند.
@ELDialectico
امروز سیزدهم مرداد است ، سرآغاز داستان دایی جان ناپلئون نوشته ایرج پزشکزاد، عشق سعید به لیلی محور أصلی روایتی است که ایرج پزشکزاد، به بهانه آن داستان خواندنی دایی جان ناپلئون و تضادهای عمیق جامعه و تاریخ ایران را روایت میکند.
@ELDialectico
❤9👍4
📚#پیشنهاد_مطالعه
📕 دامهای اجتماعی و مسئله اعتماد
▪️بو روثستاین
▪️ترجمه : محمد فاضلی و همکاران
این کتاب، يکي از مهمترين مسائل در عرصه نظامهاي
اجتماعي و انديشه اجتماعي درباره اين نظامها، و ايدههايي عميق درباره آنها را طرح ميکند.
کتاب براي آناني که به دنبال پاسخ به پرسش چرايي روند فرسايش اعتماد اجتماعي در ايران ميگردند پاسخ نظري درخوري فراهم ميکند.
«دام اجتماعی» وضعیتی است که افراد برای رسیدن به منافع کوتاهمدت، در درازمدت دچار فاجعهی جمعی میشوند. بیاعتمادی منشأ دام اجتماعی است. سیستم ناکارآمدی که دچار دام شود، دائماً خود را تقویت میکند.
به بيان نويسنده در يک جمله، استدلال اصلي اين است که اعتماد اجتماعي «از پايين» توليد نميشود بلکه «از بالا» توليد ميشود. دقيقتر اينکه، نوع خاصي از نهادهاي سياسي هستند که اعتماد توليد ميکنند. نهادهاي حکومتي و خطمشيهايي که برابري سياسي، حقوقي و اجتماعي توليد ميکنند، و بر اصول انصاف، صداقت و بيطرفي بنا شدهاند، اعتماد به بار ميآورند.
@ELDialectico
📕 دامهای اجتماعی و مسئله اعتماد
▪️بو روثستاین
▪️ترجمه : محمد فاضلی و همکاران
این کتاب، يکي از مهمترين مسائل در عرصه نظامهاي
اجتماعي و انديشه اجتماعي درباره اين نظامها، و ايدههايي عميق درباره آنها را طرح ميکند.
کتاب براي آناني که به دنبال پاسخ به پرسش چرايي روند فرسايش اعتماد اجتماعي در ايران ميگردند پاسخ نظري درخوري فراهم ميکند.
«دام اجتماعی» وضعیتی است که افراد برای رسیدن به منافع کوتاهمدت، در درازمدت دچار فاجعهی جمعی میشوند. بیاعتمادی منشأ دام اجتماعی است. سیستم ناکارآمدی که دچار دام شود، دائماً خود را تقویت میکند.
به بيان نويسنده در يک جمله، استدلال اصلي اين است که اعتماد اجتماعي «از پايين» توليد نميشود بلکه «از بالا» توليد ميشود. دقيقتر اينکه، نوع خاصي از نهادهاي سياسي هستند که اعتماد توليد ميکنند. نهادهاي حکومتي و خطمشيهايي که برابري سياسي، حقوقي و اجتماعي توليد ميکنند، و بر اصول انصاف، صداقت و بيطرفي بنا شدهاند، اعتماد به بار ميآورند.
@ELDialectico
👍5
«تنها حقیقت در این عالم جایی ندارد»
تئودور آدورنو میگوید هرگاه حکومتی خواست تا جامعه برای امنیت بیشتر از آزادی خود دست بکشد، در نهایت مردم هر دو را از دست خواهند داد.
زیرا «آزادی، نه انتخاب بین سفید و سیاه، که نفی این انتخاب تحمیلی است»
از همینرو معتقد است «این زندگی نادرست است»
و در فرازی در “اخلاق صغیر” نوشت:
«امروز رد پای انسانیت را تنها در فردی که در حال فروپاشی است میتوان سراغ گرفت»
زیرا همانگونه که با #هورکهایمر در “دیالکتیک روشنگری” نوشت، معنای دیگر آن دستمالی که چشمان فرشته عدالت را پوشانده این است که عدالت از آزادی نشأت نمیگیرد.
و در فراری دیگر در “اخلاق صغیر” نوشت؛ دهشت واقعی اینجاست که برای اولینبار در عصری زندگی میکنیم که گویی تصور جهانی بهتر دیگر ممکن نیست.
به یک معنا تمام تلاش #آدورنو در این بود که به ما نشان دهد، تصور جهانی بهتر و یک “زندگی درست” هنوز ممکن است، اما نه در ساختاری غلط.
آنچنان که میگوید:
«زندگی بد را نمیتوان خوب زیست»
که تنها راه درست زیستن در روزگار ما «مقاومت در برابر شر است که از هر سو به ما تحمیل میشود»
@ELDialectico
تئودور آدورنو میگوید هرگاه حکومتی خواست تا جامعه برای امنیت بیشتر از آزادی خود دست بکشد، در نهایت مردم هر دو را از دست خواهند داد.
زیرا «آزادی، نه انتخاب بین سفید و سیاه، که نفی این انتخاب تحمیلی است»
از همینرو معتقد است «این زندگی نادرست است»
و در فرازی در “اخلاق صغیر” نوشت:
«امروز رد پای انسانیت را تنها در فردی که در حال فروپاشی است میتوان سراغ گرفت»
زیرا همانگونه که با #هورکهایمر در “دیالکتیک روشنگری” نوشت، معنای دیگر آن دستمالی که چشمان فرشته عدالت را پوشانده این است که عدالت از آزادی نشأت نمیگیرد.
و در فراری دیگر در “اخلاق صغیر” نوشت؛ دهشت واقعی اینجاست که برای اولینبار در عصری زندگی میکنیم که گویی تصور جهانی بهتر دیگر ممکن نیست.
به یک معنا تمام تلاش #آدورنو در این بود که به ما نشان دهد، تصور جهانی بهتر و یک “زندگی درست” هنوز ممکن است، اما نه در ساختاری غلط.
آنچنان که میگوید:
«زندگی بد را نمیتوان خوب زیست»
که تنها راه درست زیستن در روزگار ما «مقاومت در برابر شر است که از هر سو به ما تحمیل میشود»
@ELDialectico
👍10
"لا شيء"
هو الكلمة التي هي
نقول ذلك
عندما
داخلنا
تفيض من
كل شيء ..
"چیزی نیست"
كلمه ایست كه
آن را میگوییم
وقتی كه
درونمان
لبریز از
همه چیز است ..
#محمود_درویش
@ELDialectico
هو الكلمة التي هي
نقول ذلك
عندما
داخلنا
تفيض من
كل شيء ..
"چیزی نیست"
كلمه ایست كه
آن را میگوییم
وقتی كه
درونمان
لبریز از
همه چیز است ..
#محمود_درویش
@ELDialectico
❤8👍5
📚#پیشنهاد_مطالعه
📕گذشته ی یک توهم
(جستاری در باب اندیشه کمونیسم در قرن بیستم)
▪️فرانسوا فوره
▪️مترجم : حمید هاشمی کهندانی
🔹کمتر کتاب تاریخی را میتوان یافت که مسئلهی خاصی در تاریخ را با نگاهی سازمانیافته و هدفمند مورد کنکاش و بررسی قرار داده باشد. ازاینرو چنین کتابی نهتنها مرور تاریخ که بررسی چگونگی وقوع حوادث و علل و زمینههای آن است. کتاب «گذشتهی یک توهم» اثری گرانسنگ از «فرانسوا فوره» متفکر فرانسوی، چنین کتابی است که پنجرهای نو نسبت به صحنهی کمونیسم در دید مخاطب میگشاید. نویسنده در این اثر پدیدهی کمونیسم را چون یک توهم همهگیر مورد بررسی قرار داده و با تشریح وضعیت وطن اصلی این توهم یعنی شوروی زمینههای اجتماعی و ایدئولوژیکی استقبال، همهگیری شکوفایی و در نهایت فروپاشی آن را به تفضیل مورد بررسی قرار داده است. نویسنده در جایی از این اثر عنوان میکند که کمونیسم شوروی تخیل تودهها و انسانها را به خود جذب کرد و کسی نمیتوانست واقعیت این تفکر را ببیند.
@ELDialectico
📕گذشته ی یک توهم
(جستاری در باب اندیشه کمونیسم در قرن بیستم)
▪️فرانسوا فوره
▪️مترجم : حمید هاشمی کهندانی
🔹کمتر کتاب تاریخی را میتوان یافت که مسئلهی خاصی در تاریخ را با نگاهی سازمانیافته و هدفمند مورد کنکاش و بررسی قرار داده باشد. ازاینرو چنین کتابی نهتنها مرور تاریخ که بررسی چگونگی وقوع حوادث و علل و زمینههای آن است. کتاب «گذشتهی یک توهم» اثری گرانسنگ از «فرانسوا فوره» متفکر فرانسوی، چنین کتابی است که پنجرهای نو نسبت به صحنهی کمونیسم در دید مخاطب میگشاید. نویسنده در این اثر پدیدهی کمونیسم را چون یک توهم همهگیر مورد بررسی قرار داده و با تشریح وضعیت وطن اصلی این توهم یعنی شوروی زمینههای اجتماعی و ایدئولوژیکی استقبال، همهگیری شکوفایی و در نهایت فروپاشی آن را به تفضیل مورد بررسی قرار داده است. نویسنده در جایی از این اثر عنوان میکند که کمونیسم شوروی تخیل تودهها و انسانها را به خود جذب کرد و کسی نمیتوانست واقعیت این تفکر را ببیند.
@ELDialectico
👍7👎3
در خیابان هایی که هرگز آمد و شد نداشت ،
در ساعاتی که می دانستم مشغولِ کار است
در خانههایی که اصلاً صاحبانِ آنها را نمیشناخت ، همیشه منتظرش بودم . . .
📕چشمهایش
▪️بزرگ علوی
@ELDialectico
در ساعاتی که می دانستم مشغولِ کار است
در خانههایی که اصلاً صاحبانِ آنها را نمیشناخت ، همیشه منتظرش بودم . . .
📕چشمهایش
▪️بزرگ علوی
@ELDialectico
❤9👍8👎1
