Telegram Web Link
مانع از رفتن آن که می رود نشو،
زیرا هرگز نخواهی توانست آن را که می آید ملاقات کنی.‌

• کارل گوستاو یونگ
تو خیلی چیزا رو نمیدونی...!
تو نمیدونی چقدر یواشکی نگات کردم
تو نمیدونی حتی چقدر اخلاقای بدت واسم قشنگ بودن
تو نمیدونی چقدر شبا قبل خواب بهت فکر کردم
تو نمیدونی چقدر وقتی ازم دور بودی نگرانت می‌شدم
تو نمیدونی چقدر دوست داشتنت تو قلبم ریشه کرده
تو نمیدونی چقدر عزیز ترینی برام...
تو خیلی چیزا رو نمیدونی و احتمالا هیچوقتم قرار نیست بدونی.
با این حال من تو را دوست داشتم:
من تو را در آغوش نمی‌گیرم
و همیشه تو را نمی‌بینم
دوستت داشتم چون برایت نوشتم
برایت خواندم و برایت خندیدم
و برای شما تغییر کرد
دوستت داشتم و تو دوری..!

- نزار قبانی
کاش میتونستم بهت بگم چه حسی دارم
کاش میتونستم بهت بگم چقدر حالم بده و تو وجودم چی میگذره
کاش میتونستم بهت بگم فکرام چیکار میکنن نصفه شب
کاش میتونستم بگم که چقدر اشک میریزم
اما نمیتونم
پس به چشمام نگاه کن.
یکی از غم ‌انگیزترین جنبه‌های یک رابطه آن است که چقدر سریع به یکدیگر عادت می ‌کنیم، با کسی آشنا می ‌شویم و از این آشنایی بسیار خرسندیم. بعد همان کسی که فقط تماشای مچ دست یا شانه ‌اش می ‌توانست ما را به هیجان بیاورد، حالا می‌ تواند در کنار ما لمیده باشد و ما کمترین احساسی از جذابیت حس نکنیم.

📕 جستارهایی در باب عشق
👤 #آلن_دوباتن
دوست داشتن یک نفر، مثل نقل مکان کردن به یه خونه ست.  اولش عاشق همه ی چیزهایی میشی که برات تازگی دارن. هر روز صبح از اینکه می بینی این همه چیز بهت تعلق داره حیرانی. بعد به مرور زمان دیوارها فرسوده می شن. چوب ها از بعضی قسمت ها پوسیده می شن و می فهمی که عشقت به اون خونه به خاطر کمالش نیست؛ بلکه به خاطر عیب و نقص هاشه. تمام سوراخ سنبه هاش رو یاد می گیری. یاد می گیری چطور کاری کنی که وقتی هوا سرده، کلید توی قفل گیر نکنه، یا در کمد رو چطور باز کنی که جیرجیر نکنه. اینا رازهای کوچیکی هستن که خونه رو مال آدم می کنن.


مردی به نام اوه
#فردریک_بکمن
ضعیف ترین آدما :
- آدمایی که وابستن.
- آدمایی که از تنهایی می‌ترسن.
-آدمایی که اعتماد به نفس ندارن.
-آدمایی که همش دنبال راضی کردن بقین. حرف مردم براشون مهمه.
-آدمایی که خودشون اولویت خودشون نیستن.
- آدمایی که تسلیم می‌شن.
- آدمایی که بی هدفن.
- آدمایی که یکسره درحال غر زدن و انرژی منفی دادنن.
- آدمای بدبین و همیشه نا امید.
-آدمایی که تقلید می‌کنن. خودشون نیستن.
- ضعف چیزی نیست که بپذیریش و دوسش داشته باشی. باید حلش کنی. وگرنه محو و نابود می‌شی.
-دیاکو.
یکی از غم ‌انگیزترین جنبه‌های یک رابطه آن است که چقدر سریع به یکدیگر عادت می ‌کنیم، با کسی آشنا می ‌شویم و از این آشنایی بسیار خرسندیم. بعد همان کسی که فقط تماشای مچ دست یا شانه ‌اش می ‌توانست ما را به هیجان بیاورد، حالا می‌ تواند در کنار ما لمیده باشد و ما کمترین احساسی از جذابیت حس نکنیم.

📕 جستارهایی در باب عشق
👤 #آلن_دوباتن
دوست داشتن یک نفر، مثل نقل مکان کردن به یه خونه ست.  اولش عاشق همه ی چیزهایی میشی که برات تازگی دارن. هر روز صبح از اینکه می بینی این همه چیز بهت تعلق داره حیرانی. بعد به مرور زمان دیوارها فرسوده می شن. چوب ها از بعضی قسمت ها پوسیده می شن و می فهمی که عشقت به اون خونه به خاطر کمالش نیست؛ بلکه به خاطر عیب و نقص هاشه. تمام سوراخ سنبه هاش رو یاد می گیری. یاد می گیری چطور کاری کنی که وقتی هوا سرده، کلید توی قفل گیر نکنه، یا در کمد رو چطور باز کنی که جیرجیر نکنه. اینا رازهای کوچیکی هستن که خونه رو مال آدم می کنن.


مردی به نام اوه
#فردریک_بکمن
ضعیف ترین آدما :
- آدمایی که وابستن.
- آدمایی که از تنهایی می‌ترسن.
-آدمایی که اعتماد به نفس ندارن.
-آدمایی که همش دنبال راضی کردن بقین. حرف مردم براشون مهمه.
-آدمایی که خودشون اولویت خودشون نیستن.
- آدمایی که تسلیم می‌شن.
- آدمایی که بی هدفن.
- آدمایی که یکسره درحال غر زدن و انرژی منفی دادنن.
- آدمای بدبین و همیشه نا امید.
-آدمایی که تقلید می‌کنن. خودشون نیستن.
- ضعف چیزی نیست که بپذیریش و دوسش داشته باشی. باید حلش کنی. وگرنه محو و نابود می‌شی.
-دیاکو.
اجازه بده کمی خودم را معنا کنم. من یک تماس بی‌ پاسخم، یک پیام که دریافت کننده بدون اینکه بخواند حذفش کرده است، یک نخ سیگار که اشتباهی از سمت فیلتر روشن شده، یک پنجره که آن سویش دیوار کشیده‌ اند، یک کارت عابر بانک گم شده که صاحبش مسدودش کرده، یک تقویم آکبند سلفن کشیده شده، برای دو سالِ پیش، یک فیلم در حال پخش برای بیننده‌ ای که خوابش برده، یک آینه‌ ته انبار رو به دیوار. یک نیمه‌ تمام، یک به ثمر نرسیده، یک جمله‌ ختم شده به سه نقطه.

" علی سلطانی "
از من به شما نصیحت:
هیچوقت با آدم مودی کار نکنید.
دوست نشید. ازدواج نکنید.
این آدما دهن سرویس میکنن... به‌طرز فجیعی آدمو به جنون میکشن!
یه روز خوبن یه روز گهن، یه روز خوشحال یه روز شخمی... همه‌ش باید دنبال این باشی ببینی نکنه یه کار اشتباهی کردی!؟ نکنه یه چیزی اشتباهه؟ نکنه اتفاقی افتاده؟ چرا امروز یهو اینجوری شد بدون اینکه اتفاقی افتاده باشه؟ چرا یارو امروز پشتشو کرده به ما بی دلیل!؟
بعد تهش رو در بیاری می‌بینی نه تقصیری داشتی نه اتفاقی افتاده نه چیزی شده، یهو دلش خواست اینجوری شه!
خلاصه که به آدم مودی نزدیک نشید که به نفع خودتونه.
دست‌هایت کجا هستند؟ دست‌هایت که مثل خبر بیداری از روی پوستم می‌گذشتند. دست‌هایت که وقتی می‌گرفتمشان، از وحشت سرنگون‌بودن میان زمین و آسمان، خالی می‌شدم.

-از نامه‌‌ی فروغ فرخزاد به ابراهیم گلستان
‏اگه ازم بپرسن قشنگ‌ترین واژه‌ای که یاد گرفتی چیه؟
میگم پذیرش...
پذیرفتن شرایط با تمام سختی‌هاش
پذیرفتن آدما با تمام نقص‌هاشون
پذیرفتن اینکه مشکلات هست ولی باید ادامه داد
پذیرفتن اینکه گاهی اشتباه میکنم
پذرفتن اینکه من کامل نیستم
داشتن پذیرش یعنی پایان دادن تمام دعواها و اختلاف‌ها.
من اگه برای همه عصبی باشم ، برای همه منطقی و جدی باشم.
برای تو نمی‌تونم که، میتونم؟ بخدا که نمی‌تونم. اصلا خاصیتش همینه.
اینکه بالاخره تو این دنیا یکی باشه که تو براش متفاوت باشی.
انقدر بهت حس امنیت بده که تو کنارش یه بچه سه ساله باشی.  من کنار تو دقیقا اون بچم و از این بابت از تو ممنونم؛"
‏اگه ازم بپرسن قشنگ‌ترین واژه‌ای که یاد گرفتی چیه؟
میگم پذیرش...
پذیرفتن شرایط با تمام سختی‌هاش
پذیرفتن آدما با تمام نقص‌هاشون
پذیرفتن اینکه مشکلات هست ولی باید ادامه داد
پذیرفتن اینکه گاهی اشتباه میکنم
پذرفتن اینکه من کامل نیستم
داشتن پذیرش یعنی پایان دادن تمام دعواها و اختلاف‌ها.
دلم می‌خواست الان می‌تونستم پیشش باشم، بشینم کنارش و یه دلِ سیر نگاهش کنم. بهش بگم میدونی چقدر دلتنگت بودم؟ میدونی چقدر بهت فکر میکردم و فکر میکنم؟ دلم می‌خواست، الان که از همه چی و از همه‌یِ آدما خسته‌م، میشد پیشش باشم و بگم بدجوری دلم گرفته، بدجوری از زندگی خستم، تویِ دلم آشوبِ؛ نمی‌دونستم چیکار کنم و کجا برم، کسی رو نداشتم که بتونه مثل تو درکم کنه، واسه همین اومدم اینجا. دلم می‌خواست بهش بگم وقتی کنارِ توام همه چیزو فراموش میکنم. دلم می‌خواست می‌تونستم الان کنارش باشم و بهش بگم، من تا اینجا اومدم که فقط تو حرف بزنی برام؛ لطفاً برام حرف بزن، برام بخند‌، منو بغل کن؛ حتی واسه چند ثانیه. دلم می‌خواست میشد هر وقت که دلتنگش میشم، میرفتم دیدنش. اما اون ازم دوره! نه میتونم کنارش بشینم، نه میتونم نگاهش کنم، نه میتونم صداشو بشنوم، نه میتونم بغلش کنم؛ من حتی از دور هم نمیتونم ببینمش. دلم می‌خواست میشد بهش بگم چقدر دوستش دارم.
احساس میکنم یه جایِ زندگیم راه رو غلط رفتم
ولی اینقدر جلو رفتم که دیگه انرژی برایِ برگشت ندارم
خواهش میکنم این یادت بمونه مارتین !
اگه فهمیدی مسیر رو اشتباه رفتی هیچوقت برایِ برگشت دیر نیست
حتی اگه برگشتن ده سال هم طول بکشه باید برگردی
نگو راهِ برگشت طولانی و تاريکه
نترس از این که هیچی به دست نیاری ...!

- استیو تولتز
از من به شما نصیحت:
هیچوقت با آدم مودی کار نکنید.
دوست نشید. ازدواج نکنید.
این آدما دهن سرویس میکنن... به‌طرز فجیعی آدمو به جنون میکشن!
یه روز خوبن یه روز گهن، یه روز خوشحال یه روز شخمی... همه‌ش باید دنبال این باشی ببینی نکنه یه کار اشتباهی کردی!؟ نکنه یه چیزی اشتباهه؟ نکنه اتفاقی افتاده؟ چرا امروز یهو اینجوری شد بدون اینکه اتفاقی افتاده باشه؟ چرا یارو امروز پشتشو کرده به ما بی دلیل!؟
بعد تهش رو در بیاری می‌بینی نه تقصیری داشتی نه اتفاقی افتاده نه چیزی شده، یهو دلش خواست اینجوری شه!
خلاصه که به آدم مودی نزدیک نشید که به نفع خودتونه.
از من به شما نصیحت:
هیچوقت با آدم مودی کار نکنید.
دوست نشید. ازدواج نکنید.
این آدما دهن سرویس میکنن... به‌طرز فجیعی آدمو به جنون میکشن!
یه روز خوبن یه روز گهن، یه روز خوشحال یه روز شخمی... همه‌ش باید دنبال این باشی ببینی نکنه یه کار اشتباهی کردی!؟ نکنه یه چیزی اشتباهه؟ نکنه اتفاقی افتاده؟ چرا امروز یهو اینجوری شد بدون اینکه اتفاقی افتاده باشه؟ چرا یارو امروز پشتشو کرده به ما بی دلیل!؟
بعد تهش رو در بیاری می‌بینی نه تقصیری داشتی نه اتفاقی افتاده نه چیزی شده، یهو دلش خواست اینجوری شه!
خلاصه که به آدم مودی نزدیک نشید که به نفع خودتونه.
2025/07/02 00:48:38
Back to Top
HTML Embed Code: