Telegram Web Link
تو فیلم The walking dead یه جمله‌ای بود که می‌گفت:
«شاید اون کسی که داره میره من باشم؛ ولی این تو هستی که منو تنها گذاشتی..!»
و چقدر درست میگفت!
دوست داشتن‌های عمیق ما هیچوقت تموم نشدن، فقط ما مجبور به رها کردن شدیم :)
من آن هستم
که در صورت دیکتاتور فریاد می‌زند
و اعتراض می‌کند
من آن هستم که به جز در سر آزاده‌ها نمی‌مانم
و نمی‌شناسند مرا جز قلب قهرمانان
من آن هستم
که هرگز سازش ندارد و برای فروش نیست
من نان و شیر زندگی‌ام
نام من آزادی‌ست

- مرام المصری
تو زندگی یجایی هست که بعد از کلی تلاش و دویدن برای به دست آوردن یکی یهو وایمیستی سرتو میندازی پایین و آروم میگی دیگه نمیتونم، دیگه خسته شدم.الان حال و روز من همینه.
تو قابلیت اینو داری که از پشت گوشی لبخند به لبم بیاری و حتی بغل کردن مجازیت از همه ی بغل هایی که تو دنیا وجود داره قشنگ تر باشه.
و وقتی که باهم بیرونیم و دستاتو میگیرم احساس امنیت کنم و از حس قشنگ بودن قدم زدن باهات لذت ببرم.
در قلبم کسی را پنهان کرده‌ام که شنیدن صدایش، طرز نگاه کردنش حتی راه رفتنش را خیلی دوست دارم و شاید نداند که شیرین ترین میوه ممنوعه جهان من است...
درست است که مالک قلبش نیستم،
اما به جای همه‌ی رهگذر‌ها...
همه‌ی آدم‌ها...
من به جای همه دوستش دارم...
بعضی وقتا راه حلش فقط یه زنگه؛
یه جمله‌یِ خوب گفتنه؛
یه قرار یه ساعته‌اس؛
یه ذره پا رو غرور گذاشتنه...
ولی آدما ترجیح میدن گند بزنن تو هرچی بوده و مفت ببازن طرفو.
من تلاشم رو کردم...
دویدم سمتت، علاقم رو نشون دادم، بهت فهموندم که دوست دارم؛
حالا دیگه نوبت توئه! این همه من دویدم، حالا دیگه وای‌میستم یه گوشه و نگاه میکنم ببینم یه قدم سمتم بر میداری.
@Ecstasim
«گاهی یک کلمه، یک لحظه، می‌تواند نجاتت دهد.
کلمه را نگویی، لحظه را از دست بدهی، از دست رفته‌ای.»

- سیاهی چسبناک شب؛ محمود حسینی‌زاد.
امّا من به هر حال رنج را دوست ندارم، ولی احساس رنج را دوست دارم زیرا این خود محکی است برای انسانیت.
آن وقت که انسان هیچ رنجی احساس نکند جا دارد که در انسانیت خود شک کند.
‌‌
-"سوگ مادر - شاهرخ مسکوب"
آنکه باورت دارد
یک قدم جلوتر از کسی است
که دوستت دارد ...

#گوته
تو زندگی یجایی هست که بعد از کلی تلاش و دویدن برای به دست آوردن یکی یهو وایمیستی سرتو میندازی پایین و آروم میگی دیگه نمیتونم، دیگه خسته شدم.الان حال و روز من همینه.
تو قابلیت اینو داری که از پشت گوشی لبخند به لبم بیاری و حتی بغل کردن مجازیت از همه ی بغل هایی که تو دنیا وجود داره قشنگ تر باشه.
و وقتی که باهم بیرونیم و دستاتو میگیرم احساس امنیت کنم و از حس قشنگ بودن قدم زدن باهات لذت ببرم.
هر کار که بکنی می‌دانم که درست است، چون از وقتی می‌شناسمت با احساسی عمیق فهمیده‌ام که تو هرگز چیزی نمی‌گویی که با هستی‌ات در تضاد باشد.
درواقع من اگر مرد به دنیا آمده بودم دلم می‌خواست یکی مثل تو باشم.
بعد از این چطور از من می‌خواهی که دوستت نداشته باشم؟ بعد از درک این‌ها، بعد از تحولی عمیق که در وجودم که در وجودم ایجاد شده، چطور می‌خواهی که این رابطه تا آخر طول نکشد؟
‌‌

"‌از نامه‌ی ماریا به کامو"
هنگامی که آدمی پی به محال می‌برد درصدد نگارش آیین خوشبختی برمی‌آید. خواهند گفت: «عجب! از همین کوره‌راه‌ها می‌خواهید به سرزمین سعادت برسید؟» در پاسخ می‌گویم: ولی یک دنیا بیشتر وجود ندارد، بهروزی و محال دو فرزند همین خاکدانند. این دو را نمی‌توان از هم جدا ساخت. اگر بگوییم سعادت الزاماً مولود کشف محال است، اشتباه کرده‌ایم. چرا که گاهی احساس بیهودگی زاییده خوشبختی است. ادیپ می‌گوید: «من معتقدم که همه‌چیز خوب است.» چه سخن مقدسی! این سخن در جهان رموک و وحشی و محدودآمیزادگان طنین می‌افکند.

دلهره اصلی – آلبر کامو
... روزگاری یکی از دوستانم می‌گفت:
دوست‌بودن با کسی
صدبار بهتر از
عاشقِ او بودن است.
گمان می‌کنم حق داشت...


🖌️ریچارد براتیگان
📗هوای عشق بارانی‌ست
وقتی کسی سودایی و شوریده، اندوهگین و تنها دریا را روبه‌روی خود تماشا می‌کند و یا منظره‌ای در نظرش شگفت می‌آید، همیشه فکرهایی حقیقی از این قبیل که زندگی می‌کند و خواهد مرد، به طور نامحسوس با غم و اندوهش درمی‌آمیزد و به خاطر واکنش‌های عصبی همان وقت مدادی به دست می‌گیرد، برایش تفاوتی ندارد روی هرچه باشد سعی می‌کند نامش را بنویسد.

روشنایی‌ها – آنتوان چخوف
Embrace the imperfections. Seize the challenges. Overcome the obstacles. Every step, every stride, makes you stronger. Don't wait for perfection, start now and become unstoppable.

نواقص را در آغوش بگیرید.
چالش ها را به دست بگیرید.
بر موانع غلبه کنید.
هر قدم، شما را قوی تر می کند.
منتظر کمال نباشید،
همین حالا شروع کنید و غیرقابل توقف شوید.
هر کار که بکنی می‌دانم که درست است، چون از وقتی می‌شناسمت با احساسی عمیق فهمیده‌ام که تو هرگز چیزی نمی‌گویی که با هستی‌ات در تضاد باشد.
درواقع من اگر مرد به دنیا آمده بودم دلم می‌خواست یکی مثل تو باشم.
بعد از این چطور از من می‌خواهی که دوستت نداشته باشم؟ بعد از درک این‌ها، بعد از تحولی عمیق که در وجودم که در وجودم ایجاد شده، چطور می‌خواهی که این رابطه تا آخر طول نکشد؟
‌‌

"‌از نامه‌ی ماریا به کامو"
نواب گفت:
«بعضی آدم‌ها هستند که تحمل زندگی در غیابشان سخت است.
زمانی از یکی از درویش‌های عجمیر پرسیدم: چرا این آدم خاص؟ چرا یکی دیگر نه؟ و او این جواب را داد که خیلی خوشم آمد: این‌ها همان‌هایی هستند که زمانی در بهشت، نزدیکت نشسته‌اند.

این نظر قشنگی است، نه الیویا؟ این که ما زمانی در بهشت نزدیک هم نشسته بودیم.

" گرما و غبار - روت پریور جابوالا "
با این حال من تو را دوست داشتم:
من تو را در آغوش نمی‌گیرم
و همیشه تو را نمی‌بینم
دوستت داشتم چون برایت نوشتم
برایت خواندم و برایت خندیدم
و برای شما تغییر کرد
دوستت داشتم و تو دوری..!

- نزار قبانی
2025/06/29 18:44:35
Back to Top
HTML Embed Code: