میدونی مظلوم‌ترین ورژن من چه زمانی بود؟ اونجایی که نصف شب خیلی ناراحت بودم، قلبم بد شکسته بود اما نمیتونستم پیش کسی برم یا پیام بدم که حالم خیلی بده خودم بودم و خودم، وقتی هندزفریم رو برداشتم، بالشم رو بغل کردم، آهنگ غمگین گوش کردم و یواشکی گریه کردم و بالشتم خیس شد و سقف اتاقم تار، آخرش هم نفهمیدم چطوری با اون حال خوابم برد و صبح شد.

یک صبر برایم مانده، و همه ی دنیا میخواهد آن را امتحان کند.

تمام تلاشش این بود که به کسی آسیب نرساند، اما خودش هزار زخم از عزیزانش داشت.

‏آخی بهت برخورد که
در مقابل ناراحت کردنم ناراحتت کردم؟
درست رفتار میکردی که اینجوری نشه.

من یه‌جایی از زندگیم فکر میکردم که باید همش دویید دنبالِ عشق، همش باید ثابت کرد همش باید به زور آدمارو برای خودت کنی، یکم که گذشت فهمیدم اشتباه بود...
رابطه، عشق، دوست داشتن، هیچ‌جوره به زور و اجبار نمیشه، نمیشه به زور آدمارو نگه داری، عشق متعادل‌ترین اتفاق زندگیته عشق دقیقا مثل ترازو میمونه باید دو طرف برابر باشه باید هرچقدر که طرف رو دوست داری اونم دوستت داشته باشه، عشق احساس برابر بین دو آدمه، انقدر سعی نکنید آدمارو به زور نگه دارید تو زندگیتون.

و چون حرفی از دردهایت نمیزدی گمان میکردند همه چیز به خوبی پیش میرود.

به آدم‌هایی که راحت همه چی رو کنار میزارن حسودیم میشه، چون من تا خودم رو بابت قضیه‌ای ذره ذره نابود نکنم ول کن نیستم.

‏من از دوطرفه نبودن روابط میترسم، از اینکه انقدری که من اهمیت میدم اون اهمیت نده، انقدری که من نگران میشم اون نشه، انقدری که من دوستش دارم اون دوستم نداشته باشه.

نیازی نیست آدم‌ها رو امتحان کنی فقط کافیه صبر کنی.

‌ ‌ ‌‌‌‌‌‌‌خیلیامونم حالمون خوب نیست،
فقط حواسمونو پرت چیزای دیگه کردیم .

از مردم انتظار نداشته باش که حقیقت و بهت بگن، چون اونا حتی به خودشونم دروغ میگن .

شد شد ، نشد هم راستش دیگه حوصله ندارم که بشه .

ولی من دیگه واقعا از ته قلب این رو باور کردم چیزی که برای تو خوب نباشه از زندگیت خارج میشه، بعدش تو ناراحت میشی که چرا از دستش دادی ولی بعد از یمدت دلیلش رو متوجه میشی و میگی خداروشکر که اینطوری شد و صلاحت تو اون چیزی بوده که اتفاق افتاده.

اصلا اشکال نداره گریه کن، ولی بعدش ایستاده واسه خودت دست بزن، تو نباختی فقط اون کسی رو از دست داد که حتی موقع رفتنش از صدتا، صد و یکی دوستش داشتی.

از یه سنی به بعد شما دیگه وقت نداری بشینی گریه کنی، مجبوری همراه با اشک ریختن رانندگی کنی، ظرف بشوری، سرکار بری یا به بقیه کارهای عقب موندت برسی.

یه وقت‌هایی چیزهایی که دو دستی چسبیده بودی رو خودت دو دستی تحویل میدی، بحث بحثه ارزش و زمانه.

کاش میشد روی پیشونیم بنویسم من اخیرا بسیار شکننده‌ام و به تار مو وصلم، لطفا در برخورد و رفتار با من نهایت دقت رو داشته باشید.

از معیار نداشتن بدم میاد، با همه ارتباط برقرار کنی چون کانکشن لازمه و با همه صمیمی باشی چون لازمت میشه، اگه دوستت هر کار مزخرفی کرده باشه پشتش باشی چون دوستته.