Telegram Web Link
جرم پناهجویان

از آنجا که مهاجرت بین‌المللی همچنان یکی از موضوعاتی است که در خط مقدم بحث‌های سیاسی در کشورهای توسعه‌یافته قرار دارد، پدیده برجسته‌تر در دهه گذشته افزایش حجم جمعیت‌های آواره بوده است. کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل (UNHCR) گزارش می‌دهد که در پایان سال 2020، 4 /82 میلیون نفر در سراسر جهان به‌اجبار آواره شده‌اند، که 6 /24 میلیون نفر از آنها پناهنده بوده‌اند و 1 /4 میلیون نفر دیگر نیز پناهجو بوده‌اند. این‌ جابه‌جایی گسترده پناهندگان با نگرانی‌های سیاسی، اقتصادی و زیست‌محیطی مرتبط با آن، به‌ویژه برای کشورهای مقصد با درآمد کم و متوسط که میزبان 86 درصد از کل پناهجویان در پایان سال 2020 بودند، موضوع مهمی بوده است. هجوم اخیر چهار میلیون اوکراینی به کشورهای مختلف اروپایی در پی حمله روسیه به اوکراین و ارزیابی سازمان ملل مبنی بر اینکه تغییرات آب‌و‌هوایی به جابه‌جایی 20 میلیون نفر در سال خواهد منجر شد، تاکید می‌کند که جابه‌جایی جمعیت در مقیاس بزرگ احتمالاً برای سال‌ها موضوع اصلی سیاست باقی خواهد ماند.

متن کامل مقاله⬇️

https://www.tejaratefarda.com/بخش-اندیشه-اقتصاد-6/41417-جرم-پناهجویان
جنگ اوکراین همچنان غافلگیرکننده است، بزرگترین [سورپرایز] ممکن است برای پوتین باشد


توماس فریدمن/نیویورک تایمز

در اینجا یک واقعیت شگفت‌انگیز وجود دارد: در زمانی که آمریکایی‌ها تقریباً نمی‌توانند بر سر هیچ چیزی به توافق برسند، اکثریت ثابتی طرفدار کمک‌های اقتصادی و نظامی سخاوتمندانه به اوکراین در مبارزه با تلاش ولادیمیر پوتین برای محو کردن این کشور از نقشه هستند.

وقتی در نظر بگیرید که بیشتر آمریکایی‌ها نمی‌توانستند اوکراین را تنها چند ماه پیش روی نقشه بیابند چراکه ما هرگز رابطه خاصی با آن نداشته‌ایم، دو چندان شگفت‌انگیز خواهد بود.

ورود جنگ به فاز سومو

با این حال، حفظ این حمایت تا تابستان امسال اهمیت دوچندان خواهد داشت، زیرا جنگ اوکراین به نوعی وارد مرحله "سومو" (sumo) می‌شود؛ وضعیتی که دو کشتی‌گیر غول پیکر هر کدام سعی می کنند دیگری را از رینگ بیرون کنند اما هیچ یک حاضر به کناره گیری و یا قادر به پیروزی نیستند. 

در حالی که انتظار دارم مردم بفهمند که این جنگ چقدر قیمت‌های جهانی انرژی و مواد غذایی را افزایش می‌دهد، اما همچنان امیدوار هستم که اکثریت آمریکایی‌ها در موضع خود بمانند تا زمانی که اوکراین بتواند حاکمیت خود را از نظر نظامی بازیابی کند یا به یک توافق صلح مناسب با پوتین دست یابد. 

خوش‌بینی کوتاه‌مدت من از خواندن نظرسنجی‌ها نشأت نمی‌گیرد، بلکه از خواندن تاریخ ناشی می‌شود؛ به‌ویژه کتاب جدید مایکل ماندلبام، «چهار عصر سیاست خارجی آمریکا: قدرت ضعیف (Weak Power)، قدرت بزرگ (Great Power)، ابرقدرت (Superpower)، ابرقدرت بزرگ (Hyperpower)».

ماندلبام، استاد بازنشسته سیاست خارجی ایالات متحده در دانشکده مطالعات بین‌الملل پیشرفته جانز هاپکینز (ما در سال 2011 کتابی را با هم نوشتیم)، استدلال می‌کند که اگرچه نگرش ایالات متحده نسبت به اوکراین ممکن است کاملاً غیرمنتظره و بدیع به نظر برسد، اما چنین نیست.

با نگاهی به گستره سیاست خارجی ایالات متحده -که کتاب او به طور قانع کننده‌ای از دریچه چهار رابطه قدرت مختلف که آمریکا با جهان داشته، به آن نگریسته است-  رویکردهای کنونی واشنگتن نسبت به جنگ جاری در واقع کاملاً آشنا و قابل پیش بینی هستند. تا حدی که هم پوتین و هم رئیس جمهور چین، شی جین پینگ، هر دو از خواندن این کتاب سود می برند.

دوگانه روزولت-ویلسون در سیاست‌خارجی آمریکا

ماندلبام در مصاحبه‌ای توضیح داد که در طول تاریخ ایالات متحده، ملت ما بین ۲ رویکرد گسترده در سیاست خارجی در نوسان بوده است که به عنوان یک زمینه کلیدی در کتابش منعکس می‌شود: «یکی بر قدرت، منافع ملی و امنیت تأکید دارد و با تئودور روزولت مرتبط است. دیگری بر ترویج ارزش‌های آمریکایی تأکید می‌کند و با وودرو ویلسون شناخته می‌شود.» 

در حالی که این دو جهان‌بینی اغلب در رقابت بود‌ه‌اند، اما همیشه اینطور نبود. و هنگامی که یک چالش سیاست خارجی پیش آمد که هم با منافع و هم با ارزش‌های ما هماهنگ بود، به نقطه‌ی شیرینی رسید و می‌توانست حمایت عمومی گسترده، عمیق و پایدار را به دنبال داشته باشد.

ماندلبام خاطرنشان کرد: «این در جنگ جهانی دوم و جنگ سرد اتفاق افتاد، و به نظر می‌رسد که دوباره در مورد اوکراین اتفاق می‌افتد».


سوال بزرگ و مهم؛ حمایت تا کی و کجا؟
اما سوال بزرگ و مهم این است: برای چه مدت و تا چه حد؟ هیچ کس نمی داند، زیرا جنگ ها مسیرهای قابل پیش بینی و غیرقابل پیش بینی را دنبال می کنند.

مورد قابل پیش بینی در مورد اوکراین این است که با افزایش هزینه ها، افزایش نارضایتی - چه در آمریکا و چه در میان متحدان اروپایی ما - وجود خواهد داشت که استدلال می کنند که منافع و ارزش های ما در اوکراین از تعادل خارج شده است. آنها استدلال خواهند کرد که ما نه از نظر اقتصادی می توانیم از اوکراین تا حد پیروزی کامل حمایت کنیم - یعنی ارتش پوتین را از هر وجب اوکراین بیرون برانیم - و نه از نظر استراتژیک استطاعت انجام پیروزی کامل را داریم، زیرا پوتین در مواجهه با شکست کامل می تواند یک سلاح هسته ای را آزاد کند.

می توان نشانه هایی از این را در بیانیه روز شنبه امانوئل ماکرون رئیس جمهور فرانسه مشاهده کرد که ائتلاف غربی نباید "روسیه را تحقیر کند" - بیانیه ای که زوزه های اعتراض اوکراین را برانگیخت.

ماندلبام توضیح داد: «هر جنگی در تاریخ آمریکا باعث ایجاد مخالفت شده است، از جمله جنگ انقلابی، زمانی که مخالفان به کانادا نقل مکان کردند." وجه مشترک هر سه فرمانده کل ما - جرج واشنگتن، آبراهام لینکلن و فردریک روزولت F.D.R - به عنوان رؤسای جمهور زمان جنگ، توانایی آنها در متعهد نگه داشتن کشور به پیروزی در جنگ، علیرغم مخالفت ها بود».

ادامه⬇️
چالش بایدن؛ اختلاف متحدان درباره معنای پیروزی

این چالش پرزیدنت بایدن نیز خواهد بود، به‌ویژه زمانی که در میان متحدان یا با اوکراین اتفاق نظر وجود نداشته باشد که معنای «پیروزی» در آنجا چگونه به نظر می‌رسد: آیا این پیروزی به معنای دستیابی به هدف اعلام شده کنونی کیف برای بازپس‌گیری هر وجب از خاک‌اش از اشغال روسیه است؟ آیا پیروزی این امکان را به اوکراین می‌دهد که با کمک ناتو چنان ضربه‌ای به ارتش روسیه وارد کند که پوتین مجبور به توافقی مصالحه‌ای شود که همچنان برخی از سرزمین‌ها را در اختیار او بگذارد؟ و اگر پوتین تصمیم بگیرد که هرگز مایل به سازش نباشد - و در عوض بخواهد اوکراین یک مرگ آهسته و دردناک را تحمل کند، چه؟ 

ماندلبام در دو مورد از مهمترین جنگ های تاریخ ما، جنگ داخلی و جنگ جهانی دوم، گفت: «هدف ما پیروزی کامل بر دشمن بود. مشکل بایدن و متحدان ما این است که ما نمی‌توانیم به دنبال پیروزی کامل بر روسیه پوتین باشیم، زیرا این می‌تواند یک جنگ هسته‌ای را آغاز کند – با این حال چیزی مانند پیروزی کامل ممکن است تنها راهی باشد که پوتین را از خونریزی برای همیشه از اوکراین باز دارد».

 جنگ‌های بزرگ چیزهای عجیبی هستند

امری که ما را به یک وضعیت غیرقابل پیش‌بینی می‌رساند: پس از بیش از 100 روز جنگ، هیچ‌کس نمی تواند به شما بگوید که این جنگ چگونه به پایان می رسد. این در ذهن پوتین آغاز شد و احتمالا زمانی پایان خواهد یافت که پوتین بگوید می‌خواهد پایان یابد.

پوتین احتمالاً احساس می‌کند که همه چیز را تحت کنترل دارد و زمان به نفع اوست، زیرا می‌تواند درد بیشتری نسبت به دموکراسی‌های غربی تحمل کند. اما جنگ‌های بزرگ چیزهای عجیبی هستند. هر طور هم که شروع شوند، می‌توانند به روش های کاملاً پیش‌بینی‌نشده به پایان برسند.

نبرد سرنوشت‌ساز دونباس

اجازه بدهید مثالی را از طریق یکی از نقل قول های مورد علاقه ماندلبام ارائه کنم. این از زندگینامه وینستون چرچیل از جد بزرگش دوک مارلبرو است که در دهه 1930 منتشر شد: «نبردهای بزرگ، [فارغ از] برنده یا بازنده، کل مسیر رویدادها را تغییر می‌دهند، معیارهای جدید ارزش‌ها، خلق و خوی جدید، و فضاهای جدید در ارتش ها و کشورها ایجاد می‌کنند که همه باید با آنها مطابقت داشته باشند».

ماندلبام استدلال می‌کند که منظور چرچیل این بود که «جنگ‌ها می‌توانند مسیر تاریخ را تغییر دهند و نبردهای بزرگ اغلب [نتیجه] جنگ‌ها را تعیین می‌کنند. نبرد روسیه و اوکراین برای کنترل منطقه ای در شرق اوکراین موسوم به دونباس، پتانسیل چنین نبردی را دارد، از طریق بیش از یک مسیر.

جنگ اوکراین، روند کربن‌زدایی را تسریع می‌کند

27 کشور اتحادیه اروپا، متحد اصلی ما، در واقع بزرگترین بلوک تجاری جهان هستند. آنها قبلاً قاطعانه برای کاهش تجارت و سرمایه گذاری در روسیه اقدام کرده اند. در 31 می، اتحادیه اروپا توافق کردند که تا پایان سال 2022 بالغ بر 90 درصد واردات نفت روسیه را قطع کنند. مصرف‌کنندگان و تولیدکنندگان، در حال حاضر قیمت‌های نجومی برای بنزین و گاز طبیعی پرداخت می کنند.

با این حال، همه اینها در زمانی اتفاق می‌افتد که انرژی‌های تجدیدپذیر، مانند خورشیدی و بادی، از نظر قیمت با سوخت‌های فسیلی رقابتی شده‌اند، زمانی که صنعت خودرو در سرتاسر جهان به‌طور چشمگیری تولید خودروهای الکتریکی و باتری‌های جدید را افزایش می‌دهد.

تام برک، مدیر E3G (محیط زیست‌گرایی نسل سوم)، گروه تحقیقاتی آب و هوا می‌گوید: «در کوتاه مدت، هیچ یک از اینها نمی تواند کاهش عرضه روسیه را جبران کند. اما اگر یک یا دو سال قیمت های نجومی بنزین و نفت گرمایشی به دلیل جنگ اوکراین داشته باشیم، شما شاهد یک تغییر عظیم در سرمایه گذاری صندوق‌های سرمایه گذاری مشترک و نیز تحول در صنعت به سمت وسایل نقلیه الکتریکی، بهبود شبکه، خطوط انتقال و ذخیره سازی طولانی‌مدت خواهید بود که می تواند کل بازار را از اتکا به سوخت های فسیلی به سمت انرژی های تجدید پذیر منحرف کند».

وی گفت: «جنگ اوکراین در حال حاضر همه کشورها و شرکت‌ها را مجبور می‌کند تا برنامه‌های خود را برای کربن‌زدایی به‌طور چشمگیری پیش ببرند.»

در واقع، گزارشی که هفته گذشته توسط مرکز تحقیقات انرژی و هوای پاک و مرکز Ember، یک اندیشکده انرژی جهانی مستقر در بریتانیا منتشر شد، نشان داد که 19 کشور از 27 دولت اتحادیه اروپا «از سال 2019 به طور قابل توجهی جاه‌طلبی خود را در زمینه استقرار انرژی‌های تجدیدپذیر افزایش داده‌اند، در حالی که تولید سوخت‌های فسیلی برنامه‌ریزی شده تا سال 2030 را کاهش داده‌اند تا از خود در برابر تهدیدات ژئوپلیتیک محافظت کنند.»

نقش جنگ‌های بزرگ در تغییر منابع انرژی جهان

مقاله‌ای که اخیراً در McKinsey Quarterly منتشر شد، خاطرنشان کرد: «جنگ‌های دریایی قرن نوزدهم، تغییر کشتی‌های بادی به کشتی‌های زغال‌سنگ را تسریع کرد.

ادامه⬇️
جنگ جهانی اول باعث تغییر از زغال سنگ به نفت شد. جنگ جهانی دوم انرژی هسته ای را به عنوان منبع اصلی انرژی معرفی کرد. در هر یک از این موارد، نوآوری های زمان جنگ مستقیماً به اقتصاد غیرنظامی سرازیر شد و عصر جدیدی را آغاز کرد. جنگ در اوکراین از این جهت متفاوت است که خود نوآوری انرژی را تحریک نمی کند، بلکه نیاز به آن را واضح تر می کند. با این حال، تأثیر بالقوه می تواند به همان اندازه دگرگون کننده باشد.»

شگفت‌انگیز است: اگر این جنگ به طور ناخواسته سیاره را منفجر نکند، ممکن است ناخواسته به حفظ آن کمک کند. و با گذشت زمان، منبع اصلی پول و قدرت پوتین را کاهش دهد.

حالا این طعنه‌آمیز نیست.

لینک متن اصلی⬇️

https://www.nytimes.com/2022/06/07/opinion/ukraine-putin.html
ماکرون اکثریت مطلق را در پارلمان فرانسه از دست داد، حالا چه می شود؟

متحدان امانوئل ماکرون، رئیس‌جمهور فرانسه روز دوشنبه در تلاش هستند تا اکثریت پارلمانی فعال را برای حفظ دور دوم ریاست‌جمهوری او پس از فروپاشی ائتلاف وی در انتخابات پارلمانی علیه افزایش چپ و راست، جمع‌آوری کنند.

رأی دهندگان فرانسوی امانوئل ماکرون، رئیس جمهور تازه منتخب میانه رو، اکثریت مطلق پارلمان را رد کردند و قدرت او را در دور دوم محدود کردند.
گروه اتحاد میانه رو ماکرون بر اساس نتایج نهایی منتشر شده توسط وزارت کشور فرانسه - بیش از هر حزب سیاسی دیگری، در دور دوم انتخابات قانونگذاری روز یکشنبه اول شد و 245 از مجموع 577 رای را به دست آورد.

مشاهده متن کامل⬇️

https://www.jamaran.news/بخش-بین-الملل-15/1556578-ماکرون-اکثریت-مطلق-را-در-پارلمان-فرانسه-از-دست-داد-حالا-چه-می-شود
ماکرون برای پیشبرد برنامه‌ها مجبور به ائتلاف‌های موقتی خواهد شد/ رشد بی‌سابقه راست‌افراطی

نتایج دور دوم انتخابات مجلس قانونگذاری فرانسه برای جریان سیاسی رئیس‌جمهوری، ناامیدکننده بود، اگرچه حزب وی و متحدانش با عنوان «حزب با هم» (Ensemble)، همچنان بزرگ‌ترین جناح در پارلمان این کشور از نظر تعداد کرسی‌ها محسوب می‌شود اما دیگر اکثریت مطلق را در اختیار ندارد؛ یعنی مجموع کرسی‌های احزاب رقیب روی هم بیش از کرسی‌های حزب حاکم بوده که ۲۴۵ کرسی به دست آورد و ۱۰۵ کرسی کمتر از دور قبلی (سال ۲۰۱۷) است. درحالی که به‌طور سنتی معمولاً به جز موارد استثنایی، حزب رئیس‌جمهوری منتخب در مجلس هم اکثریت مطلق را دارا بوده است. حال با این نتایج، عرصه سیاسی به سمت قطبی‌تر شدن پیش رفته و ماکرون از دو سوی انتهای چپ و راست طیف تضعیف شده است.

گفت و گوی دکتر نادر نوربخش با ایلنا ⬇️


https://www.ilna.ir/بخش-بین-الملل-8/1246323-نوربخش-ماکرون-برای-پیشبرد-برنامه-ها-مجبور-به-ائتلاف-های-موقتی-خواهد-شد-رشد-بی-سابقه-راست-افراطیپ
شکاف های اجتماعی و انحصارگرایی حزبی محافظه کار- کارگر در بریتانیا: از توری- ویگ تا برگزیت

محمد رضا سعیدآبادی، دانشیار گروه مطالعات اروپا، دانشکده مطالعات جهان دانشگاه تهران

سام محمدپور، دانشجوی دکتری مطالعات بریتانیا، دانشکده مطالعات جهان دانشگاه تهران( نویسنده مسئول)

لینک دریافت مقاله⬇️

http://prb.iauctb.ac.ir/article_689558_638de5f6d986ae4800c638642497c8f7.pdf


@EuroAtlantic
آیا بزودی خبر تشکیل ائتلاف دفاع هوایی جدید به رهبری آمریکا در خاورمیانه اعلام می شود؟


@EuroAtlantic

بنی گانتز، وزیر دفاع اسرائیل، اخیرا ناظران را غافلگیر کرد و گفت که اسرائیل و چندین کشور عربی به ائتلاف دفاع هوایی تحت رهبری ایالات متحده با هدف مقابله با ایران پیوسته اند. اگر بتوان حرف گانتز را قبول کرد، این «اتحاد دفاع هوایی خاورمیانه» (MEAD) چندان جدید نیست. به گفته خود او، این اتحاد قبلاً حملات متعدد ایران را خنثی کرده است که احتمالاً به سال گذشته بازمی‌گردد.

این گفته‌ها حتی برای کنگره تازگی داشت. تنها دو هفته قبل از اظهارات گانتز، اعضای مجلس و سنا لایحه‌ای را برای ایجاد چیزی بسیار شبیه به MEAD ارایه کردند. منابعی در کنگره گفتند که در حال حاضر فقط "هماهنگی" ضعیفی در پدافند هوایی در منطقه وجود دارد، که حاکی از قطع ارتباط واشنگتن و تل‌آویو درباره اتفاقات میدانی است.

در این سردرگمی یک چیز واضح است: اگر MEAD وجود داشته باشد، هیچ یک از اعضای دیگر آن به اندازه اسرائیل تمایل به تبلیغ آن ندارند. هیچ منبع آمریکایی وجود آن را تایید نکرده است و اسامی شرکت کنندگان عرب علنی نشده است (اگرچه بسیاری بر این باورند که می تواند شامل عربستان سعودی، قطر، مصر، امارات متحده عربی، بحرین و اردن باشد که همه آنها طبق گزارش ها در نشست نظامی سطح بالا با ایالات متحده و اسرائیل در ماه مارس، شرکت داشته‌اند).

کریستین کوتس اولریشسن، یکی از همکاران موسسه بیکر برای سیاست عمومی در دانشگاه رایس، می‌گوید شاید گفته‌های گانتز "استراتژی مدیریت اطلاعات" پیش از سفر جو بایدن، رئیس جمهور آمریکا به خاورمیانه در ماه آینده باشد. وی افزود: «البته می‌تواند تلاشی از سوی اسرائیلی‌ها برای ایجاد فضای خبری پیرامون ایده همکاری منطقه‌ای با کشورهای عربی خلیج فارس، مانند امارات و احتمالاً عربستان سعودی با توجه به احساس تهدید مشترکی از جانب ایران باشد».

سرگرد راب لودویک، سخنگوی پنتاگون، می‌گوید وزارت دفاع از گفته‌های گانتز "به خوبی آگاه است" اما از اظهارنظرمستقیم درباره آن خودداری کرد. لودویک در ایمیلی گفت: «تعهد وزارت دفاع به افزایش همکاری‌های منطقه‌ای در برابر تهدیدهای مشترک ناشی از ایران چیز جدیدی نیست» و افزود: «همکاری امنیتی شبکه‌ای همچنان یک اولویت است.»

نماینده جمهوریخواه، دان بیکن، یکی از حامیان لایحه در مجلس، در ایمیلی گفت با توجه به حملات ایران «معماری یکپارچه دفاع هوایی که از غیرنظامیان و زیرساخت ها محافظت کند» باید زودتر از اینها انجام می‌شد. بیکن بدون اشاره مستقیم به ادعاهای گانتز نوشت: «من مطمئن هستم که این لایحه دو مجلسی و دو حزبی از منافع امنیتی ایالات متحده محافظت خواهد کرد و برای حفظ صلح در خاورمیانه تلاش خواهد کرد».

ما همچنین با کاخ سفید، وزارت دفاع اسرائیل و شانزده عضو دیگر کنگره، از جمله نه حامی دیگر لایحه، موسوم به قانون دفاع، تماس گرفتیم اما هیچ‌یک به سوالات مربوط به وجود MEAD یا اهداف عملیاتی فرضی آن پاسخ نداد.

ناتوی خاورمیانه و دشواری‌های آن

اگر MEAD واقعی باشد، جدیدترین مورد از تلاش‌های طولانی به رهبری ایالات متحده برای ایجاد یک اتحاد نظامی رسمی در خاورمیانه است. آخرین تلاش در سال 2017 زمانی رخ داد که دونالد ترامپ، رئیس جمهور وقت آمریکا، ائتلاف استراتژیک خاورمیانه (MESA) را راه اندازی کرد، که هدف آن قرار دادن شورای همکاری خلیج فارس (GCC)، اردن، مصر و ایالات متحده تحت یک چتر امنیتی یکسان بود.

اما نهایتا MESA با مشکلاتی مواجه شد که تمامی اتحادهای دفاع هوایی آینده هم با آن مواجه خواهند شد. مشارکت کنندگان بالقوه در چنین اتحادی، منافع امنیتی متنوع و گاهی متضاد دارند. جورجیو کافایرو از موسسه استیت آنالیتیکس می‌گوید: «این کشورها تصورات متفاوتی از تهدید ایران دارند».

مشارکت اسرائیل بر این پیچیدگی‌ها می‌افزاید. همانطور که کافیرو اشاره کرد، بسیاری از کشورهای عربی تمایلی به همکاری علنی با اسرائیل ندارند.

ادامه⬇️
اعضای برجسته شورای همکاری خلیج فارس مانند عمان و کویت هرگز روابط رسمی با تل آویو نداشته‌اند و عراق اخیرا قانونی را تصویب کرده است که می تواند به حبس ابد برای هر کسی منجر شود که عادی سازی با اسرائیل را ترویج کند.

برخی نگران نحوه برخورد تهران با چنین اتحادی هستند، به خصوص که عراق به تلاش های خود برای از سرگیری مذاکرات مستقیم بین ایران و عربستان سعودی ادامه می دهد. قطر همچنین مایل است که شرایط را در منطقه صمیمانه نگه دارد، زیرا این کشور آماده میزبانی از دیپلمات های ایالات متحده و ایران برای مذاکرات هسته ای است. باربارا اسلاوین از شورای آتلانتیک با غیرعاقلانه خواندن ایجاد این چارچوب تحریک آمیز، گفت: «من فکر می‌کنم نگرانی در نحوه ارائه آن به عنوان ساختاری برای مقابله با ایران است.» اسلاوین ادامه داد: «اما از سوی دیگر، واقعیت همین است. این چیزی است که این کشورها را گرد هم می‌آورد. موضوع عشق به آرمان فلسطین نیست، ترس از ایران است.»

آیا آمریکا به خاورمیانه برمی‌گردد

حتی اگر اعلامیه MEAD اغراق آمیز باشد، بسیاری در واشنگتن در تلاش برای افزایش همکاری امنیتی در خاورمیانه هستند. اولین نشانه آن هم روند قانون دفاعی است که در بالا گفتیم.

حامیان این لایحه می‌گویند ‌خواهان گنجاندن آن در بودجه دفاعی 2023 هستند، بودجه‌ای که در حال حاضر در کمیته‌های مجلس نمایندگان و سنا در حال بررسی است. اگر آنها در این تلاش موفق شوند، این پیشنهاد ممکن است در نهایت مورد بررسی دقیق قرار نگیرد. لایحه مخارج دفاعی سال گذشته بیش از 900 صفحه بود و بعید است چیزی از قلم افتاده باشد. اما، با توجه به اثرات بالقوه این لایحه بر سیاست ایالات متحده، ارزش آن را دارد که نگاه دقیق تری به آن داشته باشیم.

حامیان این پیشنهاد می گویند که اتحاد دفاع هوایی برای جلوگیری از تهاجم ایران و دوام توافقات ابراهیم کلیدی است که روابط بین اسرائیل و چندین کشور عربی را عادی‌سازی می‌کند. اما مخالفان نگرانند این امر بتواند ایالات متحده را مجبور به حفظ حضور نظامی عمده در منطقه کند و خطر ورود واشنگتن به مناقشات منطقه‌ای را افزایش دهد. به هر حال، این طرح خواستار دفاع در برابر ایران و شرکای منطقه‌ای آن است که در سراسر لبنان، یمن، سوریه و عراق گسترده شده‌اند.

این لایحه همچنین سوالاتی را در جبهه داخلی ایجاد می کند. عربستان سعودی یکی از اعضای کلیدی هر ائتلاف دفاعی در منطقه خواهد بود، اما چهره اصلی سلطنت این کشور در سال‌های اخیر در میان اعضای کنگره و فعالان ایالات متحده ضربه‌های زیادی خورده است. با توجه به شایعات مبنی بر برنامه ریزی بایدن برای ارائه «ضمانت‌های امنیتی» به عربستان، سارا لی ویتسون از موسسه داون، چنین کاری را «تسلیم تحقیرآمیز» خوانده است.

ویتسون در امریکن پرسپکتیو نوشت: «وعده بایدن برای تغییر در دهه‌ها حمایت فاجعه‌بار آمریکا از دولت عربستان سعودی در حال تبدیل شدن به تعمیق بی‌سابقه تعهدات ایالات متحده است».

با این وجود به نظر می‌رسد بایدن مصمم به پاسخ به اتهامات مبنی بر خروج ایالات متحده از منطقه باشد. به گفته کوتس اولریشسن، با افزایش قیمت نفت و کاهش شانس احیای توافق هسته‌ای ایران، کاخ سفید شاید در تلاش باشد تا در آستانه دنیای «ناامن تر» پس از برجام، به شرکای خود اطمینان بیشتری بدهد.

اما برای بسیاری از ناظران، تنها راه پایدار امنیت در منطقه، بازگشت به برجام و به دنبال آن دورهای بعدی دیپلماسی منطقه‌ای است. کافيرو می‌گوید: «برجام، به نظر من، تنها راه واقع بينانه براي جلوگيري از ترویج تسلیحات هسته‌ای است. از طریق دیپلماسی با تهران است که کشورهای منطقه می توانند راه هایی برای کاهش اصطکاک با جمهوری اسلامی و تثبیت روابط خود با ایران بیابند. من معتقدم ایالات متحده باید بازیگران منطقه ای را به انجام این کار تشویق کند.

@EuroAtlantic

https://responsiblestatecraft.org/2022/06/29/wait-is-there-really-a-new-u-s-led-air-defense-alliance-in-the-middle-east/
کتاب هنری کیسینجر، ۹۹ ساله، وزیر امور خارجه اسبق آمریکا که روز سه‌شنبه با نام «رهبری: شش مطالعه در باب استراتژی‌های جهانی» منتشر شد، به شش رهبر جهانی پرداخته که در بازسازی و تغییر جهان در دوره ناپایدار پس از جنگ جهانی دوم کمک کردند. در این کتاب نام کنراد آدنائر (آلمان غربی) شارل دو گل (فرانسه) ریچارد نیکسون (آمریکا) انور سادات (مصر) لی کوان یو (سنگاپور) و مارگارت تاچر (انگلیس) ذکر شده است.

کیسینجر که در دولت ریچارد نیکسون مشاور امنیت ملی و سپس وزیر امور خارجه بود، با نیکسون و این پنج رهبر دیگر ارتباط داشت.

او میزان تطبیق عملکرد رهبران جهان با نیازهای ۲۰۲۲ را «دردناک» دانست، اما با این حال، کم‌کفایتی رهبران امروزی جهان را تماماً متوجه آن‌ها ندانست و گفت: اگر بخواهم در حق آن‌ها منصف باشم، باید بگویم که هنوز فرصتش را هم پیدا نکرده‌اند.

اما می‌توان گفت که رهبران بزرگ، فرصت را می‌آفرینند.

کیسینجر ظهور دوباره رهبرانی پیشتاز و مشابه به افرادی که در کتابش به آن‌ها اشاره کرده را نامحتمل دانست و گفت: نگران این هستم که رهبری پیدا نشود، تا حدودی به خاطر اینکه ماهیت اطلاعات آنقدر تغییر کرده که تاثیر روزانه وقایع بر تامل درباره معنای آن‌ها چیره شده است. مدیریت جریان روزانه وقایع بسیار زمان‌بر است. اما از سوی دیگر، نحوه‌ای که به این مسائل رسیدگی شد، این است که یک نفر یا یک گروه پیدا می‌شود که باور دارد وجهه‌های والایی وجود دارند و سپس عموم مردم می‌گویند که «این همان چیزی است که ما واقعا می‌خواستیم». من روی این حقیقت که نوعی رهبری پیدا خواهد شد تا این کار را کند، حساب می‌کنم.

او که این اظهارات را در گفت‌وگو با روزنامه «یواس‌ای تودی» مطرح کرد، گفت: وقتی به دوره فعالیت خودم فکر می‌کنم، گرچه تنش‌هایی وجود داشت، اما همراهی و دوستی خاصی نیز میان روزنامه‌نگاران برجسته و مقامات ارشد وجود داشت. اما اکنون به هیچ وجه چنین چیزی نداریم. وقتی که من (در سال ۱۹۶۹) به عنوان مشاور امنیت ملی آمریکا انتخاب شدم، جو آلسوپ با من مصاحبه کرد، اما با این انگیزه که برای پر کردن روزنامه‌اش از من کسب اطلاعات کند. او می‌خواست ببیند من تا چه حد برای این منصب مناسب هستم. در نهایت او به این نتیجه رسید که من انتخاب مناسبی هستم. هر یکشنبه شب مراسم شامی بر پا می‌کرد که اهالی رسانه و افراد ارشد دو حزب را به آن دعوت می‌کردیم، اما چنین چیزی اکنون غیرممکن است.

این دیپلمات بازنشسته ۹۹ ساله آمریکایی، تنها مقام دولت ریچارد نیکسون است که در قید حیات است. او همچنین مسن‌ترین مقام سابق هر دولتی در آمریکاست و این باعث شده تا روزنامه‌نگاران و اندیشکده‌ها به نظرات او درباره وقایع مختلف علاقه‌مند شوند.

گرچه کیسینجر به ریچارد نیکسون وفادار بوده و در صحبت‌هایش سعی کرده به بخش‌های مثبت فعالیت وی اشاره کند، اما همچنان «رسوایی واترگیت» را مورد تاسف می‌داند.

رسوایی واترگِیت به رویدادهایی گفته می‌شود که بین سال‌های ۱۹۷۲–۱۹۷۵ در هتلی به همین نام در واشنگتن اتفاق افتاده و منجر به کناره‌گیری ریچارد نیکسون شدند.

فکر می‌کنم این یک تراژدی بود، یک حماقت. فکر نمی‌کنم که نیکسون شخصا دستورش را داده باشد، اما شرایط را برای پرورش آن مهیا کرد.

واترگیت به تنهایی مسئله کوچکی بود، اما جلوگیری از اجرای عدالت توسط رئیس‌جمهور (نیکسون) کوچک نبود. به همین دلیل بود که او سقوط کرد.

کیسینجر در سال ۱۹۶۹ و زمانی به کابینه نیکسون پیوست که آمریکا همچنان در بهت ترور جان اف کندی، رابرت کندی و مارتین لوتر کینگ بوده و جنگ ویتنام آن پیروزی زودهنگامی که انتظار می‌رفت باشد، نبود.

او وضعیت جهان امروز را با زمان خود مقایسه کرد و گفت: بار دیگر، آمریکا در تقریبا تمامی مناطق جهان با چالش‌های درهم تنیده‌ای مواجه است که استراتژی‌ها و ارزش‌هایش را به چالش می‌کشند.

این دیپلمات بازنشسته یکی از نتیجه‌های احتمالی وضع فعلی را مانند زمان خودش، «تقابل فاجعه‌بار» دانست، اما اشاره کرد که زمینه سیاسی این دو دوران باهم تفاوت دارد.

از یک منظر، وضعیت از گذشته بدتر است. چون در آن زمان منتقدان ما در یک سیستم یکسان بودند. اما آنچه اکنون اتفاق می‌افتد، بحث درباره ارزش آمریکاست، اینکه آیا آمریکا ارزش و شایستگی سیاست‌گذاری جهانی را دارد، (اگر بله) چه نوع آمریکایی؟ این از منظر اختلافات درونی ما، گفت‌وگو را از گذشته هم سخت‌تر می‌کند.

@EuroAtlantic

https://www.dailymail.co.uk/news/article-10983895/amp/Henry-Kissinger-99-says-painful-need-stronger-world-leaders.html
مطالعه تطبیقی دیپلماسی فرهنگی ایران و ترکیه در عراق (2003 تا 2020)


لینک مقاله⬇️
http://prb.iauctb.ac.ir/article_692099_f3fc1d3f07bec41a93140c9ddcd9d6a4.pdf
انگلیس و روسیه، دشمن در اوکراین اما خواهان اختلال در اروپا

@EuroAtlantic

"روسیه و انگلیس شاید در اوکراین دشمن قسم خورده باشند اما رویکردشان ناشی از یک ناامیدی عمیق و رو به رشد در ناتوانی‌شان برای اعمال نفوذ ژئوپلتیکی در اروپاست."

اختلافات زیادی بین آنچه روسیه در اوکراین انجام می‌دهد و انگلیس در ایرلند شمالی، وجود دارد. روسیه جنگی را برای توقف نفوذ اروپا در اوکراین راه انداخته درحالیکه انگلیس فقط در حال انجام یک حمله غیر خشونت آمیز است. اما هر دو شباهت‌های قابل توجهی دارند: مسکو و لندن عمدا پیمان‌های بین‌المللی را که خودشان امضا کردند، نقض می‌کنند و هر دو در ازای جاه طلبی‌های بیشتر ژئوپلتیکی، مخالف اتحادیه اروپا هستند.

دولت انگلیس نخستین گام را برای هموار کردن توافقش با اتحادیه اروپا بر سر ایرلند شمالی پیموده که به "پروتکل ایرلند شمالی" معروف است. بسیاری از اروپایی‌ها اما با این توافق مخالفند. به گفته میشل بارنیه، مذاکره کننده اتحادیه اروپا برای بریگزیت، چگونه لندن می‌تواند یک معاهده بین‌المللی الزام آور را که سال گذشته میلادی لازم الاجرا شد و نه تنها آن را امضا کرده بلکه واو به واوش را هم مورد مذاکره قرار داده، از بین ببرد؟ با این حال، جای شگفتی نیست که انگلیس در روابطش با اتحادیه اروپا درست شبیه به روسیه عمل و یکجانبه حقایقی را مطرح می‌کند.

هم انگلیس و هم روسیه در حاشیه اروپا هستند. هر دو همیشه یک پایشان در داخل و یک پایشان در بیرون از اروپا بوده چه از نظر سیاسی، جغرافیایی و چه از منظر فرهنگی. گاهی این ابهامات از نظر سیاسی مفید است. هر دو کشور سابق بر اینها قدرت‌های امپریالیستی بودند که نقش مهمی در معماری امنیتی اروپا در طول قرون مختلف ایفا کردند و در عین حال هم قلمروها، اهداف و منافعی را هم در خارج از اروپا داشتند. به دلیل اینکه بیشتر خشکی روسیه در آسیا و برای امپراتوری بریتانیا در کشورهای استوایی بود، نگهداری و پاسداشت آنها دشوار بود. اما اروپا تنها یکی از چندین صفحات شطرنج بازی برای مسکو و لندن بوده که حرکت‌های ژئوپلتیکی خودشان را در آنجا انجام دادند.

استعمارزدایی و فروپاشی شوروی این روند را تغییر داد. لندن و مسکو احساس ضعف کردند و این مساله آنها را به سمت اروپا کشاند. انگلیس تا حدی برای جبران زیان استعماری خود، حتی در سال ۱۹۷۳ به عضویت جوامع اروپایی در آن زمان درآمد. روسیه اما هرگز عضوی از اتحادیه اروپا نشد. با این حال پس از فروپاشی شوروی در ۱۹۹۱، مذاکراتی درباره عضویت این کشور در ناتو و نزدیک شدنش به بازار داخلی اتحادیه اروپا انجام شد. در نهایت روسیه به عضوی از شورای اروپایی (سازمان پیشروی حقوق بشری شامل ۴۶ کشور) و حتی شبکه نوآوری اروپایی موسوم به Eureka درآمد و حتی یک مشارکت سازمان یافته و نزدیک با ناتو را هم سازماندهی کرد.

پیوستن هر دوی روسیه و انگلیس به برخی از ساختارهای اروپایی باعث تجربه‌ای ناخوشایند بوده است. در کنگره وین ۱۸۱۴ و ۱۸۱۵، روسیه و بریتانیا با هم تصمیم گرفتند تا درباره آینده قاره سبز در کنار فقط سه قدرت بزرگ دیگر یعنی امپراتوری هابزبورگ، فرانسه و پروس تصمیم بگیرند. اما در اروپای پس از جنگ، کارها آنطور که انتظار می‌رفت، پیش نرفت. در اتحادیه اروپا و سایر انجمن‌های مبتنی بر قوانین اروپایی، این قدرت‌های بزرگ اغلب به همان اندازه کشورهای کوچکتر عضو تاثیر داشتند. آنها هم مانند دیگر کشورها بودند. از ۱۹۴۵، اروپا تمام تلاش خود را برای کنترل کشورهای بزرگ به منظور محافظت از کشورهای کوچکتر کرده است. همه باید با قوانین یکسان بازی کنند.

اما این ایده درباره لندن و مسکو خوب درنیامد چون آنها با سیاست قدرت راحت‌تر بودند. آنها احساس کردند که مورد تمسخر، فشار و حتی تحقیر قرار گرفتند. به همین دلیل شروع کردند به آغاز یک روند آهسته بیگانه شدن، به دور از اروپا و بازگشت به انزوا و فانتزی‌ها.

بریگزیت یک شبه از آسمان نیامد. جنگ اوکراین هم همینطور. روسیه و اوکراین حالا آماده‌اند تا جهانی را بیافرینند که در آن، ‌احترام  به قدر یک قانون است و اندازه و سایز نیروهای مسلح یا خشکی‌ها، مساله‌ای مهم تلقی می‌شود. سال گذشته میلادی در پروفایل بوریس جانسون، نخست وزیر انگلیس در مجله آتلانتیک، یکی از معاون‌های او تایید کرد که انگلیس نمی‌تواند به حمایت از سیستمی بین‌المللی و چندجانبه که شکست خورده، ادامه دهد.

او گفت: انگلیس از یک سیاست خارجی جهانی که از بین رفته و دیگر نیست، خارج شده است. درحالیکه مسکو و پکن محدودیت‌های نظم مبتنی بر قوانین را به همگان نشان می‌دهند، بریتانیا دیگر نمی‌تواند "قدرت وضع موجودی" باشد که ساده‌لوحانه تلاش می‌کند تا یک سیستم از بین رفته را احیا کند.

روسیه و انگلیس اکنون تنها کشورهای بزرگ اروپایی خارج از اتحادیه اروپا هستند.

ادامه⬇️
اما در خارج از ساختارهای اروپایی به همان اندازه که در داخل آنها ناراضی بودند، ناخرسند هستند. خشم و رنجش آنها کم نشده است. اتحادیه اروپا به عنوان یک ابرقدرت اقتصادی قوانین خود را شامل ارزش‌ها و اصولش فراتر از مرزهایش گسترده است. رونق آن مانند یک آهنربا برای کشورهای بدون مجموعه امپراتوری عمل می‌کند. هنگامیکه اوکراین به درخواست خود با اتحادیه اروپا توافقنامه همکاری منعقد کرد، روسیه تنها یک راه برای واکنش دید: اختلال. در سال ۲۰۱۴، بخش‌هایی از شرق اوکراین را تصرف و کریمه را به خود ملحق کرد با اینکه در سال ۱۹۹۴، روسیه به صورت ضمنی حاکمیت ارضی اوکراین را تضمین کرد البته در ازای اینکه کی‌یف هم زرادخانه اتمی خود را نابود کند. چنین اتفاقی در گرجستان هم رخ داد.

برخلاف روسیه، انگلیس پیشینه طولانی در دموکراسی دارد. اما دولت انگلیس با این دیدگاه که اکثر شهروندان در ایرلند شمالی فرآیند پروتکل ایرلند شمالی را خوب می‌بینند و اینکه اقتصاد این منطقه پس از بریگزیت به سمت ایرلند و اتحادیه اروپا متمایل می‌شود، واکنشی مشابه روسیه داشت؛ زمانیکه این کشور فهمید اوکراین به سمت اروپا متمایل شده است که همان "اختلال" است. لندن برای تضعیف پروتکل، مانند تسهیل قاچاقچیانی که بازار واحد اتحادیه اروپا را هدف قرار می‌دهند، به جعبه ابزار "قدرت بزرگ سابق" خود روی آورد.

وولفگانگ اشمیت، مسئول دایره صدراعظمی آلمان و نزدیکترین مشاور اولاف شولتس، صدراعظم این کشور در کنفرانس روز یکشنبه برلین مشخص کرد که از زمان حمله به اوکراین و تلاش پوتین برای برگرداندن ساعت به عقب، چه چیزی برای اتحادیه اروپا در خطر است. او گفت: آیا اجازه داده می‌شود قدرت بر قانون چیره شود یا خیر؟

در نهایت، هم روسیه و هم انگلیس همواره به دنبال این بودند که ببینند قدرت‌های اروپایی هر یک نسبت به دیگری ضعیف‌تر می‌شوند. این رویکرد هنوز هم وجود دارد. اتحادیه اروپا با تمامی کاستی‌هایش یک قطب مخالف این بازی‌های قدرت قرون وسطایی است و البته یک تهدید بنیادی برای دیدگاه منسوخ جهان آنها به شمار می‌رود. به همین دلیل است که آنها البته هر کدام به روش خود به دنبال تضعیف اتحادیه اروپا هستند.

@EuroAtlantic

https://amp.theguardian.com/commentisfree/2022/jun/21/britain-russia-ukraine-europe-northern-ireland-protocol-brexit
چرخش‌‌ های بزرگ دیپلماتیک در ترکیه

محمود فاضلی-پژوهشگر مسائل بین‌الملل

این روزها پیگیری اهداف و برنامه‌های سیاست خارجی ترکیه در منطقه، به یکی از اولویت حاکمان این کشور تبدیل شده است. تغییر رویکرد کشورهای منطقه قطعا ذهن آنکارا را بیش از گذشته به خود مشغول کرده است. کشورهایی که به نظر می‌‌رسید با یکدیگر همکاری می‌‌کنند، این روزها در مقابل هم قرار گرفته و کشورهایی که در تنش بودند شروع به عادی‌‌سازی روابط کرده‌اند و ائتلاف‌‌های جدید آزمایش می‌‌شود؛ رهبرانی که به آنکارا سفر می‌‌کنند، به مسیر سفر به مسکو، پکن و دهلی‌‌نو نیز آشنا هستند. باید دید این تحولات مهم چه تاثیری در روند عادی‌‌سازی روابط ترکیه با اسرائیل، عربستان، امارات و حتی روابط با جمهوری آذربایجان خواهد داشت و در دورانی که روابط آمریکا- پ.ک.ک و ترکیه- روسیه همچنان مثبت ارزیابی می‌‌شود، چه ریسک‌‌ها و فرصت‌‌های جدیدی وجود خواهد داشت.

اردوغان که بعد از چند بار تعویق، توانست در ماه آوریل به عربستان سفر کند، در فرودگاه جده در سطح استاندار استقبال شد. هنگام ترک عربستان هم در سطح معاون استاندار بدرقه شد! اما از بن‌سلمان با مراسم تشریفاتی که برای روسای دولت، روسای‌جمهوری و نخست‌وزیر برگزار می‌‌شود، استقبال کرد. همه وزارتخانه‌ها از جمله وزارت خارجه، کشور و دفاع در مقابل هیات ‌میهمان صف کشیدند. هنگام بدرقه هم شخصا تا پای پله‌های هواپیما رفت و دست تکان داد. اجرای پروتکل‌‌های تشریفاتی برای اردوغان در جده و برای بن‌سلمان در آنکارا نشان داد که چه کسی و تا چه اندازه به چنین رابطه‌‌ای محتاج است. اردوغان به‌‌منظور نجات از تنگناها و همسویی با تغییر و تحولات، برای عادی‌‌سازی روابط با کشورها تلاش می‌‌کند. قبل از هر چیز کشورهای خلیج‌‌فارس به تنوع‌سازی روابط خود نیاز دارند. در این تنوع‌سازی، ترکیه آماده است گذشته‌ها را به سادگی و با سرعت فراموش کند.

به‌‌رغم انتقادات گسترده از عادی‌‌سازی روابط با عربستان به‌‌ویژه پس از قتل جمال خاشقجی، ترکیه در حال احیای روابط با عربستان است. بی‌‌شک سفر بن‌سلمان، یک چرخش جدید در سیاست خارجی ترکیه است. آنکار اعتقاد دارد:« در روابط بین‌‌الملل دشمنی ازلی و ابدی وجود ندارد. ممکن است با کشوری بجنگید، اما در نهایت صلح خواهید کرد. ما تا زمان قتل خاشقجی مشکلی نداشتیم.» ترکیه برای به‌دست آوردن دل بن‌سلمان که کودتای السیسی برای سرنگونی حاکمیت اخوان‌‌المسلمین در سال۲۰۱۳ را تامین مالی کرده بود، در یمن از سعودی‌‌ها حمایت کرد. وزیر خارجه ترکیه درباره مراحل عادی‌‌سازی روابط با اسرائیل نیز اعتقاد دارد تغییرات حکومتی در اسرائیل تاثیر منفی بر روابط ما نخواهد داشت. سفر بن‌سلمان و یائیر لاپید وزیر خارجه اسرائیل به آنکارا، فصل جدید در سیاست خارجی ترکیه تلقی می‌‌شود و نمونه‌‌ استثنایی عملگرایی بر پایه موازنه‌های جدید در محور خاورمیانه، خلیج‌‌فارس و شرق مدیترانه را به معرض تماشا می‌‌گذارد.

او امیدوار است با عادی‌‌سازی روابط با اسرائیل بعضی درها در غرب بر روی او باز شود. بسیاری معتقدند اردوغان و حزب عدالت و توسعه در عرصه سیاست خارجی، دست به اقدامات نامعقول زده‌‌اند. اردوغان در ۱۰سال اخیر در سایه حرص و ولع خود، به خاطر بقای خود می‌‌خواهد به روابط با بازیگران خاورمیانه سامان بخشد. اردوغان به این باور رسیده که با دیپلماسی تهاجمی به بن‌‌بست خواهد رسید و تلاش می‌‌کند روابط تیره خود را با امارات، مصر و رژیم صهیونیستی بهبود بخشد. اردوغان در روابط خود با ایران نه تنها موفقیت‌‌های اندکی داشته، بلکه در پاره‌‌ای موارد طرفین دچار بی‌‌اعتمادی‌هایی شده‌‌اند. دعوا بر سر تشکیل دولت در عراق، مخالفت آشکار تهران با عملیات برون‌مرزی ترکیه، مورد هدف قرار گرفتن پایگاه ترکیه توسط نیروهای حشدالشعبی در عراق و مخالفت ایران با طرح منطقه امن در سوریه نگرانی‌‌هایی را به وجود خواهد آورد.

از سوی دیگر، ریاض می‌‌خواهد هم به بازیگران جهانی و هم منطقه‌‌ای یادآوری کند، عربستان کشوری است که در دوران بحران همه باید با آن همکاری کنند. با کاهش اعتماد به آمریکا، ریاض و سایر کشورهای خلیج‌‌فارس برای دوره بعد از کاهش تاثیرگذاری آمریکا آماده می‌‌شوند. در این دوره ریاض می‌‌خواهد روابط با کشورهای منطقه را گسترش دهد و در سفر به آنکارا چندین دستاورد را دنبال می‌‌کند. یکی از اینها تقویت جایگاه خود در مقابل بایدن است. او می‌‌خواهد نشان دهد که نه تنها توان جلوگیری از برخی اتفاقات را دارد، بلکه می‌‌تواند گام‌‌های جدیدی هم بردارد. اردوغان که ۲۰ سال پیش و در وضعیت بد اقتصادی ترکیه به‌‌قدرت رسیده بود، می‌‌خواهد اثبات کند که حاضر است هر نوع امتیازی بدهد تا صندوق‌های مالی کشور را پر کند.

دولتی که با ناامیدی به‌‌دنبال صندوق‌های مالی خارجی است، امیدواری‌‌هایش را به بن‌‌سلمان گره زده است.

ادامه⬇️
او وقت کمی تا انتخابات دارد و اینکه به رای‌‌دهندگانش اطمینان بدهد قدرت اقتصادی آنها را در آینده حفظ می‌‌کند. برای ترکیه که با افت بی‌‌سابقه ارزش لیر ترک در ماه‌های اخیر و افزایش نرخ تورم دست و پنجه نرم می‌‌کند، سرمایه‌‌گذاری عربستان در ترکیه به لحاظ برخورداری از منابع زیرزمینی در بین کشورهای خلیج‌‌فارس می‌‌تواند در کوتاه مدت تاثیر مثبت داشته باشد. حزب عدالت و توسعه در شرایط دشواری برای کسب مجدد قدرت قرار دارد. ذخایر بانک مرکزی ترکیه در وضعیت اسف‌باری قرار دارد. ترکیه به پول نیاز مبرم دارد، از این رو دیدارها درباره سواپ با عربستان مهم خواهد بود. قرارداد سواپ با بانک مرکزی عربستان، ذخایر بانک مرکزی ترکیه را تقویت می‌‌کند، ضریب ریسک را تا حدودی کاهش می‌‌دهد و برای دولت اردوغان زمان خواهد خرید.

هدف از این سفر، آغاز روند عادی‌‌سازی کامل است. به‌‌نظر می‌‌رسد سفر بن‌‌سلمان به آنکارا آن‌گونه که انتظار می‌‌رفت، نتیجه‌‌بخش نبود. احزاب مخالف اردوغان انتقادهای تندی علیه این سفر داشتند. تلاش‌‌های اردوغان در حالی است که سیاست‌‌های او نتوانسته است رضایت افکار عمومی را درپی داشته باشد. نتایج موسسه افکار سنجی متروپل نشان می‌‌دهد چرخش‌‌های اردوغان در سیاست خارجی با اقبال مردم روبه‌رو نبوده است. ۶۰درصد به نزدیکی با عربستان، ۴۸درصد به روابط با امارات، ۶۷درصد به بهبود روابط با رژیم صهیونیستی و ۵۶درصد به روابط با مصر رای منفی داده‌‌اند.

@EuroAtlantic
2024/05/23 21:57:22
Back to Top
HTML Embed Code: