Telegram Web Link
داستان واقعی کافه عشق
✍🏻: فاطمه سون ارا و ن.ی
قسمت بیست و هشتم

حمیرا انگشتر را از دست تیمور گرفت و گفت دقیقاً قیمتی معلوم میشود بعد به گوشه ای انگشتر اشاره کرده گفت ببین شماره هم دارد مادر شان گفت من اصلاً داخل پاکت را ندیده بودم حالا اگر دوباره برایش ببرم ناراحت خواهد شد حمیرا هم حرف مادرش را تایید کرده به تیمور گفت مادرم درست میگوید باز این چیزها برای ما قیمتی است ولی برای آدم های پولدار قیمتی ندارد حالا بگیر این را در انگشتت کن تیمور دل و نادل انگشتر را از دست حمیرا گرفت و به انگشتش کرده گفت فردا از طرف من از او تشکری کنید…
با تقه ای که بر دروازه خورد زحل با عجله اشک هایش را پاک کرد و روجایی را روی سرش کشید ثنا داخل اطاق شد با دیدن زحل که روی تخت دراز کشیده بود با نگرانی پرسید زحل جان خوب هستی؟ زحل گلویش را صاف کرد و بدون اینکه روجایی را از رویش دور کند جواب داد کمی مریض هستم خواهر جان ثنا نزدیک او آمد و روجایی را از روی سرش دور کرده پرسید چی شده خواهر جان؟ با دیدن چشمانی سرخ شده ای زحل لب زد تو گریه کردی؟ زحل خواست جواب خواهرش را بدهد ولی بغض گلویش اجازه نداد ثنا دستی روی سر او کشیده پرسید اتفاقی افتاده؟ زحل غمگین جواب داد دلم برای مادرم تنگ شده ثنا اخمی بر ابرویش انداخت و گفت بودن و نبودن مادرم در این خانه مگر فرقی میکند؟ وقتی که است همیشه در اطاقش است نه با ما یکجا غذا میخورد نه هم وقتش را با ما سپری میکند پس برای چی دلت تنگ شده؟ زحل ناراحت زمزمه کرد همینکه اینجا در خانه با ما باشد برایم کفایت میکند حداقل میدانم نزدیکم است ولی حالا او در یک کشور دیگر و من و‌ تو اینجا تک و تنها… ثنا همانطور که موهای زحل را نوازش میکرد گفت شاید فکر کنی من دلم برای مادر و پدرم تنگ نمیشود ولی اینگونه‌ نیست من هم میخواهم مثل دیگر دوستانم پدر و مادرم کنار ما باشند دوست دارم شب وقتی دور سفره می نشینیم دور هم باشیم ولی خودت میبینی از وقتی وضع زندگی ما تغیر کرد پدر ما هم تغیر کرد حالا او فکر میکرد وظیفه ای او در مقابل ما فقط دادن پول برای ما است مادرم را هم خیانتی که پدرم به او کرد از ما دور ساخت او هم به فکر ما نیست و ما دو دختر در این‌ خانه ای بزرگ تک و تنها با یک نگهبان هستیم یعنی یکبار پدر و مادر ما با خود فکر نمی کنند که اگر بلایی سر ما بیاید ما دو دختر چگونه از خود دفاع کنیم قطره ای اشک از گوشه ای چشم ثنا به روی صورت زحل چکید زحل با نگرانی از جایش بلند شد و سر ثنا را در آغوشش گرفت.....
حسبی ربی الله را فراموش نکنید
@Faghadkhada9
ادامه دارد ان شاءالله
🌴 حکم خاراندن بدن در نماز #مسائل_نماز

😀سوال: شخصی سه بار در یک رکن سرش را میخواراند حکمش چیست؟

📜 نزد برخی فقهاء اگر در يک رکن بدون عذر سه مرتبه به صورت پی در پی سرش را خواراند نمازش فاسد میشود و اگر در ميان هر خاراندن سر، به اندازه سه تسبيح (سبحان ربی الاعلی) توقف بود، نماز فاسد نمی شود. البته قول مفتی به این است که با عمل کثیر نماز فاسد می شود عمل کثیر آن است که اگر کسی دیگر او را ببیند فکر کند این در نماز نیست.

📚منبع:👇
حسبی ربی الله را فراموش نکنید
@Faghadkhada9
1️⃣ رد المحتار علی الدر المختار،کتاب الصلاة، مطلب فی تشبیه الصلاة،2/465، ط: المکتبه حقانیه.
#رمـان_دخـتر_شکسـت_ناپذیر
#پارت _دهم
#نویسـنده_سحــر_نیایـش
.
و قدم زنان راهی خانه شدم که چشمم به لوحه کورس انگلیسی (خورشید)افتاد وارد کورس شدم و همراه با ریس شان که یک آقا بود صحبت کردم و چون از ساعت ۷:۰۰ صبح تا به ۴:۰۰عصر در کودکستان مصروف تدریس و نگهداری اطفال بودم ساعت ۵:۰۰ تا ۷:۰۰ مغرب ثبت نام کردم و راهی خانه شدم و به خانه رسیدم و با کلیدم در را باز کردم و وارد خانه شدم و آهسته بیدون آنکه کسی آگاه شود تحفه ها و کیک را به اطاقم بردم و اطاق را با پوقانه و کاغذ های رنگه آماده ساختم و پایان آمدم دست متین را گرفتم و از مادر و پدرم خواهش کردم به اطاقم بیایند و همین که به طرف اطاق رفتیم متین دست اش را از دستم رها کرد و به عجله وارد اطاق شد و با تعجب انگشت دست راست اش را دندان گرفت و در چشمانش اشک شوق حلقه زد و با هیجانی که داشت گفت:«خواهر جان نمیدانم چگونه تشکر کنم اما خیلی حیران شدم چون اولین جشن تولدم است که تجلیل میشود و من فکر میکردم اینها تنها در درامه های تلویزون حقیقت دارد.» با این حرف متین همه خندیدیم و آهنگ سالروز تولدت مبارک را گذاشتم

مبارک مبارک مبارک باد
سالروز تولدت مبارک ای شاخه ی گل پر خنده باشی چون ماه روشن تابینده باشی بر تو نتابد افسون دیرین در عاشقی ها دل زنده باشی سالروز تولدت مبارک ای عزیز دل ما مبارک…
چقدر شب عاشقانه٫ عالی٫ زیبا و پر از هیجان داشتیم و چه زود همه چیز با زحمت، تلاش، دعا ها و یاری الله متعال در زندگی ما تغییر کرد و چنین شبی را حتی در خواب هم تصور نکرده بودیم و بعد از قطع کردن کیک تحفه ها را توضیح کردم و این خوشی را چندین برابر بیشتر ساختم برای پدرم و متین ساعت دستی به مادرم چادر نماز به رنگ آبی گرفته بودم همه تحفه ها را باز کردند و تشکری کردند و چه یک شب زیبا و پر از خاطره های به یاد ماندنی را سپری کردیم و در آن شب هر لحظه آرزو میکردم ای کاش هر شب و روز ما همانند شب تولد متین بگذرد تا همیشه لبخند زیبا و خوشی های فامیلم را بیبینم زیرا به حدی کافی گرسنگی و روزی های دشواری را پشت سر گذاشتیم و بعد از سالها  پریشانی و مشقت از عمق دل خندیدیم و فردای آن شب بعد از ادای نماز صبح و خوردن صبحانه از مادر پدر خداحافظی گرفتم و راهی
حسبی ربی الله را فراموش نکنید
@Faghadkhada9
#ادامه_دارد ان شاءالله
#رمـان_دخـتر_شکسـت_ناپذیر
#پارت _یازدهم
#نویسـنده_سحــر_نیایـش
کودکستان شدم به کودکستان رسیدم و وارد صنف درسی ام شدم و چون تعداد شاگرد هایم خیلی بیشتر شده بود بخاطری سرو صدا و غالمغال شان سر درد میشدم و بیشتر اوقات از مسکن آرام بخش استفاده میکردم مگر در هر حالت با آنها با شفقت و مهربانی برخورد میکردم و امروز هم قرار بود ساعت ۵:۰۰ عصر به کورس انگلیسی بروم و بعد از تمام شدن تدریسم از کودکستان بیرون شدم و راهی خانه شدم به خانه رسیدم و وارد اطاقم شدم لوازمم را آماده ساختم و چون سرم خیلی شدید درد میکرد یک گیلاس آب سرد نوشیدم و از مسکن آرام بخش استفاده کردم و راهی کورس شدم ساعت ۵:۱۰ دقیقه عصر وارد صنف درسی شدم بر سمت راست صنف دختر ها و بر سمت چپ پسر ها نشسته بود رفتم بر چوکی اول در قطار دختر ها نشستم و در عین حال استاد وارد صنف شده تدریس را شروع کرد و بعد از ختم درس یک نفر از بچه ها که اسم اش عمر بود استاد او را نماینده صنف تعین کرد و چون پسر لایق و با استعداد بود استاد از او خواست نمبر همه را گرفته و یک گروپ درسی میان دختران و پسران بسازد و همه کسانی که در درس مشکل داشتند مشکل شان را حل بسازد. عمر هم قلم و کتابچه اش را برداشت و یکی یکی نمبر همه را بر کتابچه اش مینوشت که نوبت من رسید.
عمر: ببخشی اسم تان چی است؟
من: نگار
عمر: خوب نگار جان میشود نمبر خود را بنویسی؟
من: اممم راستش من نمبر ندارم خوب خودت نمبرت را بنویس همین که خانه رفتم از نمبر مادرم پیام میگذارم.
عمر: Omg, how interesting
خدای من چقدر جالب
عمر نمبرش را در کاغذ برایم نوشت و داد من هم تشکری کردم و از دوستانم خداحافظی گرفته راهی خانه شدم و به خانه رسیدم در را کوبیدم مادر در را باز کرد وارد خانه شدم
حسبی ربی الله را فراموش نکنید
@Faghadkhada9
#ادامه_دارد ان شاءالله
.

زن عفیفه و صالحه بهترین رفیق و نیز بهترین یاریگر شوهرش در انجام واجبات دینی و دنیوی اوست و برای فرزندان او همچون گنج است چرا که آنان را بر دین و اخلاق و ارزش‌های والا و کسب فضائل تربیت می‌کند.
و برای شوهرش در مورد خانواده و بستگان هم مثل گنج است زیرا اوست که شوهر خود را به نیکی به والدین و صله رحم و خوش رفتاری با اطرافیان یادآوری کرده و در این عمل خیر به او کمک می‌نماید.

پیامبر صلی الله علیه وسلم می‌فرماید:

(الدُّنيا متاعٌ وخيرُ متاعِها المرأةُ الصَّالحةِ)
تمام دنیا متاع و بهترین متاع آن،زن صالحه است.(صحیح مسلم/۱۴۶۷)

حسبی ربی الله را فراموش نکنید
@Faghadkhada9
خواهرم هوشیار باش

👮پسر : سلام ناز
💇دختر :
👮پسر : وای توبه توبه جواب سلام واجب است
💇دختر :
👮پسر : زندگیم  ، بی انتها دوستت دارم !
💇دختر :
👮پسر : عزیزم خانم من میشوی پشتت خواستگار بفرستم  ؟
💇دختر : 🙂 یعنی جدی هستی با من عروسی می کنی  ؟
👮پسر : زندگیم تو بهترین قلبم هستی جزتو کسی خانمم نخواهد شد  ؟
💇دختر : باشه من هم دوستت دارم اما هر چه زودتر خواستگار بفرست

💢بعد از  چند روز 💢

👮پسر : عزیزم امروز خانه ما کسی نیست بیا تا کمی
در مورد عروسی ما حرف بزنیم

💇دختر : نه عزیزم نمیشه اجازه ندارم
👮پسر : عزیزم بیا پس امروز بیرون برویم

💇دختر : باشد میایم فقط به یک ساعت
بعدا" پسر با قسم و عده های زیاد دختر  را راضی
می کند و به مکان که میخواهد می برد

👮پسر : زندگیم بیا نزدیک
💇دختر : نمیشه عزیزم نکن

👮پسر : تو مگر مرا دوست نداری بالای من اعتبار نداری؟
💇دختر : دارم جانم اما اینها باشد بعد از عروسی ...

👮پسر : عزیز من ترا دوست دارم تو مرا و در آخر هم عروسی می کنیم چه میشود که از بودن با هم لذت ببریم

💇دختر : قسم با من عروسی می کنی فریب نمی دهی ...
👮پسر : بله عزیزم ...............
قصه تمام  و فردا
💇دختر :  نفسم چرا گوشی را نمی بر دارد ؟
بعد از یک هفته
👮پسر : دختر سگ دیگر به من زنگ نزن .
💇دختر :  جانم  چرا اینطور میگویی  مگر تو مرا دوست نداشتی ؟
👮پسر : نه خیر من ترا دوست نداشتم .....
💇دختر : لطفنآ جانم اینطور نکن بگو چه شده مرا اذیت نکن نگفتی که مرا دوست داری و همرایم ازدواج میکنی ؟

👮پسر : برو من امسال تو دختر ها را میشناسم
خدا میداند به غیر از من همرای چند نفر بودی

💇دختر : جانم تو چه می گویی
تو بهتر از هر کسی میدانی من پاک بودم

👮پسر  : من شما دختر ها را خوب میشناسم
همانطور که با من گپ خوردی با دیگران هم می خوری
تو دختر فاحشه لیاقت مرا نداری دیگر به من زنگ نزنی

بعد از ختم مکالمه
👮پسر سیمکارت خود را تبدیل می کند

💇دختر یا دست به  خود کشی میزند
یا تا آخر عمر بدبخت و شرمسار میباشد

هم زندگی خود را از دست داده هم آبرو و عزت فامیل خود را
پس ای خواهر عزیز و مهربانم متوجه عفت و عزت خود و فامیلت باش
مبادا این همه ره خدای ناخواسته تجربه کنی .
و تو ای برادر مسلمانم با عزت با هیچکسی بازی نکو و بعدش کسی را فاحشه نکن.
😔🥀🖤
حسبی ربی الله را فراموش نکنید
@Faghadkhada9
💞فردی منزل مسکونی دارد آن را اجاره می دهد مثلاٌ 20 میلیون تومان رهن کامل و از مستأجر به مدت یکسال کرایه نمی گیرد، یا مثلاً 15 میلیون رهن می گیرد و ماهی 50 هزار تومان کرایه، بعد از اتمام قرار داد پول رهن را کامل تحویل می دهد، گرفتن رهن جهت اجاره منزل، در چه صورت هایی جایز است؟💞

*الجواب باسمه حامدا مصلیا*
⬇️ ⬇️

مبلغ مذکور اگر چه در عرف به عنوان رهن مطرح است، اما وقتی که مرتهن از آن استفاده کند از حکم رهن بیرون آمده وتبدیل به قرض می شود، گویا مستأجر در قبال قرضی که به صاحب خانه داده از منزل استفاده می کند واین از نظر شرع جایز نیست.

*منبع:*📚👇

1️⃣📖در مصوبات مجمع فقهي اهل سنت ايران آمده است: عقدی که امروزه با عنوان «رهن واجاره منازل» بین مردم رایج است دارای برخی اشکالات شرعی از جمله استفاده از رهن و سکونت در منزل بدون پرداخت اجاره بها یا با پرداخت اندکی از اجاره بها، می باشد لذا بر عموم مسلمانان لازم است حتی الامکان از این گونه معاملات خوداری کنند. (نوزدهمین نشست مجمع فقه اسلامی ایران در تاریخ 8-7 دی ماه 1392).

2️⃣📖 تحت مبحث(ما يبطل بالشرط الفاسد و لا يصح تعليقه به) البیع والقسمة والإجارة و فی الرد:تحت قوله(الإجاره) أي كأن آجرداره علي أن يقرضه المستأجر أو يهدي إليه أو إن قدم زيد.عيني. رد مع الدر، کتاب البیوع، باب المتفرقات، 7/525 الی 530 ، ط: المکتبة الحقانیة.

3️⃣ 📕يد المرتهن يد أمانة بالنظر لعين المال المرهون . الفقه الاسلامی وادلته، الفصل الثانی-الرهن المطلب السابع-ضمان الرهن، 6/4301، ط: مکتبه رشیدیه.

والله اعلم بالصواب

*🌹کمیته تخصصی دار الافتا والقضای عین العلوم گشت سراوان🌹*
حسبی ربی الله را فراموش نکنید
@Faghadkhada9
علیکم السلام

#عروسک

💞آیا نماز خواندن در اتاق کودڪ که عروسک  به دیوار زده است ولے دیوار قبله چیزے نیست وخالے هس  درست است؟💞

🔸#پاسخ
                               
🔹متاسفانه جامعه و خانه هاے همه آغشته به مجسمه و عروسڪ و تصویرهایے شده که باعث دورے رحمت الهے مے شوند و فرد مسلمان باید کوشش کند که از این نوع وسائلے که باعث دور شدن ورود فرشته هاے رحمت مے شود اجتناب بورزد.

🔸امادر بحث نماز در اینطور اتاقے باید گفت که اگر در اتاق عروسڪ هست که بشکل حیوان یا انسان ساخته شد نماز خواندن در اینطور اتاقے مکروه تحریمے است.
🔸واگر این عروسڪ در طرف قبله یا سمت راست و چپ باشد کراهیت بیشترے دارد.
🔸واگر در روے زمین انداخته باشند یا پشت سر باشند کراهیت کمترے دارد.
🔸کوشششود در اتاق دیگر که خالے از عکس و عروسڪ باشد نماز خوانده شود
🔸 اگر مکان دیگرے نیست این عروسڪ ها زیر چادر یا در کمدے گذاشته شود و در آنجا نماز خوانده شود.


📚دلاےلو منابع

📚 احکام شرعے - نماز
حسبی ربی الله را فراموش نکنید
@Faghadkhada9
سوال: کتابت بر روی قبر و سنگ قبر چه حکم دارد، آیا از نظر شرع درست است؟

*الجواب باسم ملهم الصواب*
نوشتن اسم و تاریخ تولد و وفات بعنوان نشانی و شناسایی قبر درست است، امّا کتابت شعر و آیات قرآنی، و بنای قبور با سنگ و آجر و… ناجایز و ممنوع می باشد.

فی الدرّالمختار:
(ولا بأس برش الماء عليه) حفظا لترابه عن الاندراس (ولا يربع) للنهي (ويسنم) ندبا. وفي الظهيرية وجوبا قدر شبر (ولا يجصص) للنهي عنه (ولا يطين، ولا يرفع عليه بناء. وقيل: لا بأس به، وهو المختار) كما في كراهة السراجية. وفي جنائزها: لا بأس بالكتابة إن احتيج إليها حتى لا يذهب الأثر ولا يمتهن. (الدر المختار/ ج3/ص 169/کتاب الصلاة/مطلب: فی دفن المیت)

وفی ردّالمحتار:
( قوله لا بأس بالكتابة إلخ ) لأن النهي عنها وإن صح فقد وجد الإجماع العملي بها ، فقد أخرج الحاكم النهي عنها من طرق ، ثم قال : هذه الأسانيد صحيحة وليس العمل عليها ، فإن أئمة المسلمين من المشرق إلى المغرب مكتوب على قبورهم ، وهو عمل أخذ به الخلف عن السلف. (رد المحتار/ج3/ص 170/کتاب الصلاة/مطلب: فی دفن المیت)

ـ و فی حاشیة الطحطاوی علی مراقی الفلاح:

قوله ( ولا بأس أيضا بالكتابة ) قال في البحر الحديث المتقدم يمنع الكتابة فليكن هو المعول عليه لكن فصل في المحيط فقال إن احتيج إلى الكتابة حتى لا يذهب الأثر ولا يمتهن به جازت فأما الكتابة من غير عذر فلا. (حاشیة الطحطاوی علی مراقی الفلاح/ج2/ص262/کتاب أحکام الجنائز/فصل: فی حملها ودفنها)

والله أعلم بالصواب
محب الله حماد
جامعه باب العلوم حماديه بلخ
1400/10/13 ه ش. حسبی ربی الله را فراموش نکنید
@Faghadkhada9
سلام علیکم عزیزان برادرو خواهرم مریض هستند برادرم فردا ام آر آی داره خواهرم پس فردا ام آراز همه شما عزیزان عاجزانه درخواست دعا دارم دعاکنید برادر و خواهر جوانم مشکلی نداشته باشند دعاکنید خداوند براشون معجزه کنه رب العالمین بحق خداییش دل پدر و مادرم رو از طرف بچه های جوانشون شاد بگرداند اللهم آمین یا رب العالمین 🤲🏻 دعا کنید خواهرم نیاز ب عمل جراحی نداشته باشد😔
الله رافراموش نکنید pinned «سلام علیکم عزیزان برادرو خواهرم مریض هستند برادرم فردا ام آر آی داره خواهرم پس فردا ام آراز همه شما عزیزان عاجزانه درخواست دعا دارم دعاکنید برادر و خواهر جوانم مشکلی نداشته باشند دعاکنید خداوند براشون معجزه کنه رب العالمین بحق خداییش دل پدر و مادرم رو از طرف…»
Forwarded from حسبی ربی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
این جمله هار آویزه ی گوشِت کن!📒
۱ حرف خونه را بیرون نبر،بقیه سواستفاده میکنن.
۲ تا چیزی قطعی نشده،جایی جار نزن.
۳ زیادی با دوستانت درد دل نکن، دوست امروزت میتونه دشمن فردایت باشه.
۴ اقوام فامیلی رو شریک کاریت نکن.
۵ با همکارایت دوست صمیمی نشو،چون ممکنه زیر آبت رو بزنن.
۶ با آشنا معامله نکن!حسبی ربی الله را فراموش نکنید
@Faghadkhada9
هفت #دوربین مدار بسته دنیا....!🔻

دوربین ها در زندگی من و شما نصب شده است، چه بخواهیم و چه نخواهیم.
هرکس باور کند که این دوربین ها در زندگی اوست و در حال فیلمبرداری است، گناه نخواهد کرد.

#دوربین_اول:
🔹 ، دوربین خود #خدا است.
آیه چهارده سوره ی علق: آیا نمی دانند که خدا آنها را نگاه می کند و چه زیباست این جمله:👌عالم محضر خدا است ، در محضر خدا معصیت نکنید.

#دوربین_دوم:
🔹 دوربین #پیامبراکرم (صلی الله و علیه وآله) است.
🌷آیه ی چهل و پنج سوره ی احزاب:
ای پیغمبر ما تو را در امت گذاشته ایم، هم شاهد هستی و آنها را می بینی.
و مبشراً، پیغمبر به بهشت بشارت می دهد. و نذیرا، و انذار به جهنم می دهد.
آیا می توانم مقابل پیامبر، بی حیایی بکنم ، حرام خواری بکنم ، گناه بکنم و فردا روزی انتظار شفاعت داشته باشم؟!!حسبی ربی الله را فراموش نکنید
@Faghadkhada9
معلم احیاگر عشق و مسوولیت
پدر و مادر، معلمان بی ادعا

روز معلم به هر کسی که در کسوت راستین معلمی، دنیا را زیباتر می کند، مبارک!
برای تمام پدر و مادرهایی که در مسیر تربیت اولاد صالح گام برداشته اند هم آرزوی عاقبت بخیری دارم و به اینان که بشرهای هدیه گرفته از خدا را انسان به جامعه اهدا نمودند تبریک میگویم این معلم واقعی بودنشان را!!
والدین مسوولیت پذیر اولین معلم هر انسانی و تنها معلمی هستند که همه چیز خود را به پای معلمی کردن برای فرزندانشان می گذارند...
والدینی که همسران نمونه را تحویل نهاد خانواده می دهند تا جامعه سالم و شاد بیافرینند. والدینی که همسری عاشق و حامی و قدردان را به عروس و دامادشان هدیه می دهند...
برای والدینی که الان در میانمان نیستند ولی آثار هنر معلمیشان را با فرزندان بزرگوار و صالحشان برجای گذاشته اند دعای مغفرت و بهترین مقام بهشتی و رضوان الهی را دارم.

والدین عزیز! معلمهای بی ادعا! این روزتان مبارک... خداوند اولادتان را قدردان تمام زحماتتان بگرداند.
آمین حسبی ربی الله را فراموش نکنید
@Faghadkhada9
ارادتمند تمام معلمان انسان ساز و انسانیت گستر🌹🌹🌹🌹❤️❤️
🌴 حکم دادن صدقه ی نفلی به برادر و فرزند

#مسائل_صدقه

◀️ بله دادن صدقه نفلی به برادر و فرزند جایز است و فضیلت دارد. .البته اگر برادر فقیر باشد دادن صدقات واجب نیز به وی جایز است.
*منبع: (رد المحتار: 3/342-344)حسبی ربی الله را فراموش نکنید
@Faghadkhada9
⭐️ٖٖ·ٖٖٜ.,ٖٖٖٜ¸ٖٖٖٖٜ¸ٖٖٖٜ,.ٖٖٜ·ٖٜٖٜ⭐️·ٖٖٜ.,ٖٖٖٜ¸ٖٖٖٖٜ¸ٖٖٖٜ,.ٖٖٜ·ٖٜٖٜ⭐️·ٖٖٜ.,ٖٖٖٜ¸ٖٖٖٖٜ¸ٖٖٖٜ,.ٖٖٜ·ٖٜ⭐️


   •°☆🌹
#داستان_شب🌹


#معلمی_که_شاگردش_پزشک_متخصص_شد_1

🗯قسمت اول

در روز اول سال تحصیلى، خانم تامپسون معلم کلاس پنجم دبستان وارد کلاس شد و پس از صحبت‌هاى اولیه، مطابق معمول به دانش آموزان گفت که همه آن‌ها را به یک اندازه دوست دارد و فرقى بین آن‌ها قائل نیست. البته او دروغ می‌گفت و چنین چیزى امکان نداشت.

مخصوصاً این که پسر کوچکى در ردیف جلوى کلاس روى صندلى لم داده بود به نام تدى استودارد که خانم تامپسون چندان دل خوشى از او نداشت. تدى سال قبل نیز دانش آموز همین کلاس بود. همیشه لباس‌هاى کثیف به تن داشت، با بچه‌هاى دیگر نمی‌جوشید و به درسش هم نمی‌رسید. او واقعا دانش آموز نامرتبى بود و خانم تامپسون از دست او بسیار ناراضى بود و سرانجام هم به او نمره قبولى نداد و او را رفوزه کرد.

امسال که دوباره تدى در کلاس پنجم حضور داشت، خانم تامپسون تصمیم گرفت به پرونده تحصیلى سال‌هاى قبل او نگاهى بیاندازد تا شاید به علت درس نخواندن او پی ببرد و بتواند کمکش کند

معلم کلاس اول تدى در پرونده‌اش نوشته بود: تدى دانش آموز باهوش، شاد و با استعدادى است. تکالیفش را خیلى خوب انجام می‌دهد و رفتار خوبى دارد. “رضایت کامل”.

معلّم کلاس دوم او در پرونده‌اش نوشته بود: تدى دانش آموز فوق العاده‌اى است. همکلاسی‌هایش دوستش دارند ولى او به خاطر بیمارى درمان ناپذیر مادرش که در خانه بسترى است دچار مشکل روحى است.

معلم کلاس سوم او در پرونده‌اش نوشته بود: مرگ مادر براى تدى بسیار گران تمام شده است. او تمام تلاشش را براى درس خواندن می‌کند ولى پدرش به درس و مشق او علاقه‌اى ندارد. اگر شرایط محیطى او در خانه تغییر نکند او به زودى با مشکل روبرو خواهد شد.

معلم کلاس چهارم تدى در پرونده‌اش نوشته بود: تدى درس خواندن را رها کرده و علاقه‌اى به مدرسه نشان نمی‌دهد. دوستان زیادى ندارد و گاهى در کلاس خوابش می برد.


خانم تامپسون با مطالعه پرونده‌هاى تدى به مشکل او پى برد و از این که دیر به فکر افتاده بود خود را نکوهش کرد. تصادفاً فرداى آن روز، روز معلم بود و همه دانش آموزان هدایایى براى او آوردند. هدایاى بچه‌ها همه در کاغذ کادوهاى زیبا و نوارهاى رنگارنگ پیچیده شده بود، بجز هدیه تدى که داخل یک کاغذ معمولى و به شکل نامناسبى بسته بندى شده بود. خانم تامپسون هدیه‌ها را سرکلاس باز کرد.

وقتى بسته تدى را باز کرد یک دستبند کهنه که چند نگینش افتاده بود و یک شیشه عطر که سه چهارمش مصرف شده بود در داخل آن بود. این امر باعث خنده بچه‌هاى کلاس شد اما خانم تامپسون فورا خنده بچه‌ها را قطع کرد و شروع به تعریف از زیبایى دستبند کرد. سپس آن را همانجا به دست کرد و مقدارى از آن عطر را نیز به خود زد.


#ادامه_دارد....

‎‌‌‌‎‌‌‎حسبی ربی الله را فراموش نکنید
@Faghadkhada9
⭐️ٖٖ·ٖٖٜ.,ٖٖٖٜ¸ٖٖٖٖٜ¸ٖٖٖٜ,.ٖٖٜ·ٖٜٖٜ⭐️·ٖٖٜ.,ٖٖٖٜ¸ٖٖٖٖٜ¸ٖٖٖٜ,.ٖٖٜ·ٖٜٖٜ⭐️·ٖٖٜ.,ٖٖٖٜ¸ٖٖٖٖٜ¸ٖٖٖٜ,.ٖٖٜ·ٖٜ⭐️


#معلمی_که_شاگردش_پزشک_متخصص_شد_2

🗯قسمت دوم و پایانی

تدى آن روز بعد از تمام شدن ساعت مدرسه مدتى بیرون مدرسه صبر کرد تا خانم تامپسون از مدرسه خارج شد. سپس نزد او رفت و به او گفت: خانم تامپسون، شما امروز بوى مادرم را می‌دادید. خانم تامپسون، بعد از خداحافظى از تدى، داخل ماشینش رفت و براى دقایقى طولانى گریه کرد.

از آن روز به بعد، او آدم دیگرى شد و در کنار تدریس خواندن، نوشتن، ریاضیات و علوم، به آموزش “زندگی” و “عشق به همنوع” به بچه‌ها پرداخت و البته توجه ویژه‌اى نیز به تدى می‌کرد. پس از مدتى، ذهن تدى دوباره زنده شد. هر چه خانم تامپسون او را بیشتر تشویق می‌کرد او هم سریعتر پاسخ می‌داد.

به سرعت او یکى از با هوش ترین بچه‌هاى کلاس شد و خانم تامپسون با وجودى که به دروغ گفته بود که همه را به یک اندازه دوست دارد، اما حالا تدى محبوبترین دانش آموزش شده بود.
یکسال بعد، خانم تامپسون یادداشتى از تدى دریافت کرد که در آن نوشته بود شما بهترین معلمى هستید که من در عمرم داشته‌ام. شش سال بعد، یادداشت دیگرى از تدى به خانم تامپسون رسید. او نوشته بود که دبیرستان را تمام کرده و شاگرد سوم شده است. و باز هم افزوده بود که شما همچنان بهترین معلمى هستید که در تمام عمرم داشته‌ام.

چهار سال بعد از آن، خانم تامپسون نامه دیگرى دریافت کرد که در آن تدى نوشته بود با وجودى که روزگار سختى داشته است اما دانشکده را رها نکرده و به زودى از دانشگاه با رتبه عالى فارغ التحصیل می‌شود. باز هم تأکید کرده بود که خانم تامپسون بهترین معلم دوران زندگیش بوده است. چهار سال دیگر هم گذشت و باز نامه‌اى دیگر رسید. این بار تدى توضیح داده بود که پس از دریافت لیسانس تصمیم گرفته به تحصیل ادامه دهد و این کار را کرده است.

باز هم خانم تامپسون را محبوبترین و بهترین معلم دوران عمرش خطاب کرده بود. امّا این بار، نام تدى در پایان نامه کمى طولانی تر شده بود: دکتر تئودور استودارد.

ماجرا هنوز تمام نشده است. بهار آن سال نامه دیگرى رسید. تدى در این نامه گفته بود که با دخترى آشنا شده و می‌خواهند با هم ازدواج کنند. او توضیح داده بود که پدرش چند سال پیش فوت شده و از خانم تامپسون خواهش کرده بود اگر موافقت کند در مراسم عروسى در کلیسا، در محلى که معمولاً براى نشستن مادر داماد در نظر گرفته می‌شود بنشیند.

خانم تامپسون بدون معطلى پذیرفت و حدس بزنید چکار کرد؟ او دستبند مادر تدى را با همان جاهاى خالى نگین‌ها به دست کرد و علاوه بر آن، یک شیشه از همان عطرى که تدى برایش آورده بود خرید و روز عروسى به خودش زد. تدى وقتى در کلیسا خانم تامپسون را دید او را به گرمى هر چه تمامتر در آغوش فشرد و در گوشش گفت: خانم تامپسون از این که به من اعتماد کردید از شما متشکرم. به خاطر این که باعث شدید من احساس کنم که آدم مهمى هستم از شما متشکرم. و از همه بالاتر به خاطر این که به من نشان دادید که می‌توانم تغییر کنم از شما متشکرم. خانم تامپسون که اشک در چشم داشت در گوش او پاسخ داد: تدى، تو اشتباه می‌کنى. این تو بودى که به من آموختى که می‌توانم تغییر کنم.

بد نیست بدانید که
#تدى_استودارد هم اکنون در دانشگاه آیوا یک استاد برجسته پزشکى است و بخش سرطان دانشکده پزشکى این دانشگاه نیز به نام او نامگذارى شده است!

#پایان💤

‎‌‌‌‎‌‌‎حسبی ربی الله را فراموش نکنید
@Faghadkhada9
رسول الله ﷺ فرمودند:

«دعای کسی که در سختی و گرفتاری قرار می‌گیرد این است که بگوید:

اَللَّهُمَّ رَحْمَتَك أَرْجُو، فَلَا تَکلنی إِلی نَفْسِی طَرْفَة عَینٍ، وَأَصْلِحْ لی‌شَأْنی کلَّهُ، لَاإِلهَ إِلَّا أَنْتَ»
بارالها! من تنها به رحمت تو اميد دارم، پس مرا به اندازه‌ی يك چشم به هم زدن به حال خود وامگذار و همه ‌ی كارهايم را اصلاح و درست فرما، هيچ معبود بر حقى جز تو وجود ندارد.
[صحيح الجامع:٣٣٨٨]

این دعا همه‌اش توحید الله و پناه بردن و متوسل شدن به او است.

🔰این که می‌گوید: «اَللَّهُمَّ رَحْمَتَك أَرْجُو» این که فعل در ابتدا نیامده گواه بر اختصاص دارد یعنی: ما امید رحمت فقط از سوی تو داریم و از کسی جز تو چنین امیدی نداریم.

🔰این که می‌گوید: «فَلَا تَکلنی إِلی نَفْسِی طَرْفَة عَینٍ، وَأَصْلِحْ لی‌شَأْنی کلَّهُ» بیانگر اوج نیاز آدمی به الله است و این که آدمی حتی در یک چشم بر هم زدن نیز در هر کاری از کارهایش از پروردگار و مولایش بی‌نیاز نیست و به همین خاطر فرمود: «وَأَصْلِحْ لی‌شَأْنی کلَّهُ» یعنی: در هر مطلب جزئی از جزئیات کار و در هر جنبه‌ای از جنبه‌های کار به تو نیازمندم، سپس این دعای مبارک را با کلمه‌ی توحید لااله الا الله به پایان رساند.
حسبی ربی الله را فراموش نکنید
@Faghadkhada9

شيخ دكتر عبدالرزاق البدر حفظه الله
فقه الأدعية و الأذكار ٣٠٧/٣📚
حضرت ابوهریره رضی الله عنه میفرماید که رسول اکرم صلی الله علیه وسلم روزی فرمودند: پنج نصیحت دارم، کی است که این پنج نصیحت را از من حفظ کند؟ من دستم را بالا کردم و گفتم یا رسول الله ﷺ من حاضر هستم، از دستم گرفت و فرمود:
۱-از کار های نا مشروع دور باش، تا اینکه عابد ترین انسانها شوی.
۲- به آنچه خداوند جل جلاله برایت داده است قناعت داشته باش تا اینکه غنی ترین انسانها شوی.
۳- با همسایه خویش نیکی کن تا اینکه مومن کامل شوی.
۴- آنچه به خود می پسندی به دیگران هم بپسند تا اینکه مسلمان کامل شوی.
۵- بی مورد خنده نکن، چون خندیدن زیاد باعث مردن قلب میشود.حسبی ربی الله را فراموش نکنید
@Faghadkhada9
2024/05/18 00:18:46
Back to Top
HTML Embed Code: