ویولن
عصیان کردن
ماجرا در مکزیک و در زمان شورشهای دهقانی دههی ۱۹۷۰ میگذرد و با محور داستان، دُن پلوتار کو کشاورز ویلونیست میانسال است؛ ریش سفید خانوادهای که همهشان نوازندهاند و پنهان از او به طرز زیرکانهای قاچاق اسلحه میکنند، آن هم جلوی چشم ماموران دولت...
ویولن ساختهی فرانسیسکو وارگاس، فیلم روان و ساده و محکمی است که رمانتیسیسم انقلابیِ حاضر و دمدستی دارد. گوئررو در میان کوههای ساحل جنوبی مکزیک، مرکز نعمتهای توریستپسند و آشوبهای دهقانی، باعث شده فیلم دارای سادگی قصهگون و در عین حال نماهای مستندی باشد. داستانِ فیلم، داستانِ جدالِ ازلی دارا و ندار است. داستانی که میشود آن را در صورتهای بیلبخند و ترانههای محزون و ماندگار خانوادهای خواند، که سه نسل است دارند به شهرهای پر از گرد و خاک میروند تا ساز بزنند و پولی در بیاورند.
فیلم که به صورت سیاهوسفید فیلمبرداری شده، شروع وهمناکی دارد؛ در صحنهای تاریک و روشن (و زمانی نامشخص)، یک سرباز در حالِ آزار دادنِ مردی دیده میشود که دستهایش از پشت بسته شده و روی صندلی به خودش میپیچد. کارگردان همانطور که دوربینش را نزدیک زمین و پشت سر قربانی گرفته ما را به میان این صحنهی وحشتآور پرتاب میکند. نمیتوانیم چهرهی مرد را که شکنجه میشود ببینیم ولی پیچوتاب خوردنش را میبینیم و صدای نالههایش را که با صدای نالهی چند زن و مرد دیگر ادغام شده، میشنویم.
اندکی بعد همین که دوربین چیزهایی را نشانمان میدهد که رنگوبوی زمانِ حال را دارند، اوضاع بهتر میشود؛ دُن پلوتار کو، پیرمرد دنیادیدهای که نوازندهی ویولن هم هست، هر وقت از کار مزرعه فارغ میشود با پسرش جنارو و نوهاش لوچیو ساز میزند. در ادامهی فیلم میبینیم که اعضای خانواده روانهی شهری خاکآلود میشوند که به نظر میرسد آن جا کسی حالوهوای آهنگ گوش کردن ندارد. هر چند گاهی کارگردان، اطلاعات را به زور به بیننده میخوراند و صحنههایی از این دست با رنگوآب ناتورالیستی نشان داده میشوند. آنها قرار است شب توی خیابان بمانند چند کلمهای با هم ردوبدل میکنند و در سکوت، به ساندویچهایی که جنارو از یک دستفروش خریده، گاز میزنند. لوچیو روی سکویی نشسته و با مهربانی به سگ ولگردی غذا میدهد.
رئالیسم غیرتحمیلی کارگردان، تاثیر دلچسبی دارد (بیننده در آغوش گرم خانواده فرو میرود) ولی در عین حال کارکرد استراتژیکی هم دارد، چون اتفاقهای بعدی را تکاندهندهتر مینمایاند. به شهر آمدنِ خانواده از چیزی که پیشتر به نظر میرسید، پیچیدهتر میشود. جنارو وقتی پدر و پسرش خوابیدهاند به کافهای میرود و بعد از قدری ادا در آوردن و چشم چرخاندن، سر از اتاق عقبی کافه در میآورد و تفنگهای پنهان شده را پیدا میکند. ناگهان ماموران به کافه میریزند و جنبوجوشی به پا میشود. جنارو شروع میکند به دویدن و فقط در انتهای فیلم است که از دویدن باز میایستد. نوازندهی آرام گیتار (و البته کارگردان) این بار سرودی انقلابی میخواند. جنارو، آتش فیلم را تند میکند ولی پلوتار کو در لابهلای بازیهای پرداخت شده و هدایت شدهاش با نوه، یک زمیندار، یک الاغ، و سرانجام و کاملا غافلگیرانه یک مامور ارتش با بارقههای روشنی از احساساتگرایی فیلم را روان و یکدست میکند. تاویرا بازیگر نقش دُن پلوتار کو برای همین نقشاش در سال ۲۰۰۷ برندهی جایزهی جشنوارهی کن شده، انسانی اخلاقی و خدشهناپذیر را به تصویر میکشد. شاید فرانسیسکو وارگاس بیش از حد به زمینی بودن شخصیتها میپردازد ولی در مورد دُن پلوتار کو، بیننده جای پای سالها بیداد و مقاومت را در چهرهاش میبیند و در مییابد که بعضی چهرهها چه قدر به زمین شبیهاند. این به یادمان میآورد که داستانِ این جدال به زمانِ دوری باز میگردد؛ به زمان فاتحان، به زمان آزتکها، به تاریخ و جنگی که ادامه دارد.
فیلم به خوبی نشان میدهد که روح آزادی و عصیان چگونه از نسلی به نسل دیگر منتقل میشود. همچنین کاوشی در مورد اینکه چگونه افراد ممکن است با توجه به شرایط مختلف متفاوت باشند، وجود دارد.
از نکات ظریف فیلم میتوان به گفتگوی شگفتانگیز بین پدربزرگ و نوه اشاره کرد که به خوبی از توانایی نویسندگی وارگاس صحبت میکند...
The Violin (2005) • Movie
El Violin
-----------
➥ 📥 DVDRip Persian SoftSub
--------‐---‐----------
@Film_Quarterly
عصیان کردن
ماجرا در مکزیک و در زمان شورشهای دهقانی دههی ۱۹۷۰ میگذرد و با محور داستان، دُن پلوتار کو کشاورز ویلونیست میانسال است؛ ریش سفید خانوادهای که همهشان نوازندهاند و پنهان از او به طرز زیرکانهای قاچاق اسلحه میکنند، آن هم جلوی چشم ماموران دولت...
ویولن ساختهی فرانسیسکو وارگاس، فیلم روان و ساده و محکمی است که رمانتیسیسم انقلابیِ حاضر و دمدستی دارد. گوئررو در میان کوههای ساحل جنوبی مکزیک، مرکز نعمتهای توریستپسند و آشوبهای دهقانی، باعث شده فیلم دارای سادگی قصهگون و در عین حال نماهای مستندی باشد. داستانِ فیلم، داستانِ جدالِ ازلی دارا و ندار است. داستانی که میشود آن را در صورتهای بیلبخند و ترانههای محزون و ماندگار خانوادهای خواند، که سه نسل است دارند به شهرهای پر از گرد و خاک میروند تا ساز بزنند و پولی در بیاورند.
فیلم که به صورت سیاهوسفید فیلمبرداری شده، شروع وهمناکی دارد؛ در صحنهای تاریک و روشن (و زمانی نامشخص)، یک سرباز در حالِ آزار دادنِ مردی دیده میشود که دستهایش از پشت بسته شده و روی صندلی به خودش میپیچد. کارگردان همانطور که دوربینش را نزدیک زمین و پشت سر قربانی گرفته ما را به میان این صحنهی وحشتآور پرتاب میکند. نمیتوانیم چهرهی مرد را که شکنجه میشود ببینیم ولی پیچوتاب خوردنش را میبینیم و صدای نالههایش را که با صدای نالهی چند زن و مرد دیگر ادغام شده، میشنویم.
اندکی بعد همین که دوربین چیزهایی را نشانمان میدهد که رنگوبوی زمانِ حال را دارند، اوضاع بهتر میشود؛ دُن پلوتار کو، پیرمرد دنیادیدهای که نوازندهی ویولن هم هست، هر وقت از کار مزرعه فارغ میشود با پسرش جنارو و نوهاش لوچیو ساز میزند. در ادامهی فیلم میبینیم که اعضای خانواده روانهی شهری خاکآلود میشوند که به نظر میرسد آن جا کسی حالوهوای آهنگ گوش کردن ندارد. هر چند گاهی کارگردان، اطلاعات را به زور به بیننده میخوراند و صحنههایی از این دست با رنگوآب ناتورالیستی نشان داده میشوند. آنها قرار است شب توی خیابان بمانند چند کلمهای با هم ردوبدل میکنند و در سکوت، به ساندویچهایی که جنارو از یک دستفروش خریده، گاز میزنند. لوچیو روی سکویی نشسته و با مهربانی به سگ ولگردی غذا میدهد.
رئالیسم غیرتحمیلی کارگردان، تاثیر دلچسبی دارد (بیننده در آغوش گرم خانواده فرو میرود) ولی در عین حال کارکرد استراتژیکی هم دارد، چون اتفاقهای بعدی را تکاندهندهتر مینمایاند. به شهر آمدنِ خانواده از چیزی که پیشتر به نظر میرسید، پیچیدهتر میشود. جنارو وقتی پدر و پسرش خوابیدهاند به کافهای میرود و بعد از قدری ادا در آوردن و چشم چرخاندن، سر از اتاق عقبی کافه در میآورد و تفنگهای پنهان شده را پیدا میکند. ناگهان ماموران به کافه میریزند و جنبوجوشی به پا میشود. جنارو شروع میکند به دویدن و فقط در انتهای فیلم است که از دویدن باز میایستد. نوازندهی آرام گیتار (و البته کارگردان) این بار سرودی انقلابی میخواند. جنارو، آتش فیلم را تند میکند ولی پلوتار کو در لابهلای بازیهای پرداخت شده و هدایت شدهاش با نوه، یک زمیندار، یک الاغ، و سرانجام و کاملا غافلگیرانه یک مامور ارتش با بارقههای روشنی از احساساتگرایی فیلم را روان و یکدست میکند. تاویرا بازیگر نقش دُن پلوتار کو برای همین نقشاش در سال ۲۰۰۷ برندهی جایزهی جشنوارهی کن شده، انسانی اخلاقی و خدشهناپذیر را به تصویر میکشد. شاید فرانسیسکو وارگاس بیش از حد به زمینی بودن شخصیتها میپردازد ولی در مورد دُن پلوتار کو، بیننده جای پای سالها بیداد و مقاومت را در چهرهاش میبیند و در مییابد که بعضی چهرهها چه قدر به زمین شبیهاند. این به یادمان میآورد که داستانِ این جدال به زمانِ دوری باز میگردد؛ به زمان فاتحان، به زمان آزتکها، به تاریخ و جنگی که ادامه دارد.
فیلم به خوبی نشان میدهد که روح آزادی و عصیان چگونه از نسلی به نسل دیگر منتقل میشود. همچنین کاوشی در مورد اینکه چگونه افراد ممکن است با توجه به شرایط مختلف متفاوت باشند، وجود دارد.
از نکات ظریف فیلم میتوان به گفتگوی شگفتانگیز بین پدربزرگ و نوه اشاره کرد که به خوبی از توانایی نویسندگی وارگاس صحبت میکند...
The Violin (2005) • Movie
El Violin
-----------
➥ 📥 DVDRip Persian SoftSub
--------‐---‐----------
@Film_Quarterly
زیباییشناسی گرسنگی و خشونت
زمین محنتزده
گلوبر روشا برآمده از جنبشی موسوم به «سینما نوو» سینمای برزیل بود. فیلمهای متعلق به این جنبش در دهه ۶۰ میلادی، ترکیبی از «نئورئالیسم» ايتاليا و «موج نو» فرانسه با ماهیتی ضد استعماری بودند.
روشا، در فیلم زمین محنتزده سرزمینی خیالی را به نام «الدرادو» بر نقشهی جغرافیا خلق میکند که آن چه در آن میگذرد به طور شگفتانگیزی منطبق با اتمسفر واقعی سیاسی هر کشور جهان سومی است. مارتینز، هنرمندی است که در بحبوحهی انتخابات میان دو قطب سیاسی رقیب بسان پاندول ساعت در نوسان است. یکی سرسپردهی امپریالیسم و دیگری سر برآورده از پوپولیسم است. یکی به یاری نخبگان و آن یکی چشم به یاوری تودهها دوخته است. یکی ملبس به تلبیس و شکوه سرمایهداری، آن دیگری ابلیسی در پناه شوکت کلیسا؛ مثلث عشقی که از ترکیب دیاز/ سیلویا/مارتینز مبدل به سه ضلعی وییرا/سارا/مارتینز میشود اما مجموع جبریاش، همچنان جز فساد و تباهی حاصلی ندارد. هر چه در این تنازع، برای بقای سیاسی میبینیم همان نزاع دائمی و گویا ازلی است که آن سالها و اکنون در کشورهای آمریکای لاتین دیدهایم و میبینیم*. از وعده و وعیدهای ساختگی و پوچ، تا اختگی در برآورده کردن همانها. نفوذ و دستکاری بیگانگان از طریق کارتلهای اقتصادی پیش از انتخابات، تا دست به سر کردن کارتنخوابها پس از انتخابات. صدای نجواگونهی مارتینز (از خوانش اشعارش در اغلب نماها) و موسیقی فیلم با تمرکز بر سازهای کوبهای، جدال دائمی مارتینز را با خویشتن بر ملا میسازند. این همه را در مسیر تصاویری میشنویم که از فلاشبکی در ابتدای داستان آغاز میشوند. دوربین سیال، ناموزون و تصاویر سیاه و سفید پرکنتراستی که منطق چینششان برآمده از ذهن هنرمندی است که رو به سوی مرگ دارد.
*به دلیل همین اشارات سیاسی، چند سالی نمایش این فیلم در برزیل ممنوع بود...
آرش عنایتی
Terra em Transe (1967) • Movie
Entranced Earth
----------------------
➥ 📥 WEB-DL 720p Persian SoftSub
-----------------------
@Film_Quarterly
زمین محنتزده
گلوبر روشا برآمده از جنبشی موسوم به «سینما نوو» سینمای برزیل بود. فیلمهای متعلق به این جنبش در دهه ۶۰ میلادی، ترکیبی از «نئورئالیسم» ايتاليا و «موج نو» فرانسه با ماهیتی ضد استعماری بودند.
روشا، در فیلم زمین محنتزده سرزمینی خیالی را به نام «الدرادو» بر نقشهی جغرافیا خلق میکند که آن چه در آن میگذرد به طور شگفتانگیزی منطبق با اتمسفر واقعی سیاسی هر کشور جهان سومی است. مارتینز، هنرمندی است که در بحبوحهی انتخابات میان دو قطب سیاسی رقیب بسان پاندول ساعت در نوسان است. یکی سرسپردهی امپریالیسم و دیگری سر برآورده از پوپولیسم است. یکی به یاری نخبگان و آن یکی چشم به یاوری تودهها دوخته است. یکی ملبس به تلبیس و شکوه سرمایهداری، آن دیگری ابلیسی در پناه شوکت کلیسا؛ مثلث عشقی که از ترکیب دیاز/ سیلویا/مارتینز مبدل به سه ضلعی وییرا/سارا/مارتینز میشود اما مجموع جبریاش، همچنان جز فساد و تباهی حاصلی ندارد. هر چه در این تنازع، برای بقای سیاسی میبینیم همان نزاع دائمی و گویا ازلی است که آن سالها و اکنون در کشورهای آمریکای لاتین دیدهایم و میبینیم*. از وعده و وعیدهای ساختگی و پوچ، تا اختگی در برآورده کردن همانها. نفوذ و دستکاری بیگانگان از طریق کارتلهای اقتصادی پیش از انتخابات، تا دست به سر کردن کارتنخوابها پس از انتخابات. صدای نجواگونهی مارتینز (از خوانش اشعارش در اغلب نماها) و موسیقی فیلم با تمرکز بر سازهای کوبهای، جدال دائمی مارتینز را با خویشتن بر ملا میسازند. این همه را در مسیر تصاویری میشنویم که از فلاشبکی در ابتدای داستان آغاز میشوند. دوربین سیال، ناموزون و تصاویر سیاه و سفید پرکنتراستی که منطق چینششان برآمده از ذهن هنرمندی است که رو به سوی مرگ دارد.
*به دلیل همین اشارات سیاسی، چند سالی نمایش این فیلم در برزیل ممنوع بود...
آرش عنایتی
Terra em Transe (1967) • Movie
Entranced Earth
----------------------
➥ 📥 WEB-DL 720p Persian SoftSub
-----------------------
@Film_Quarterly
Dharmaga tongjoguro kan kkadalgun
Why Has Bodhi-Dharma Left for the East?
• Director Bae Yong-Kyun
• South Korea 1989
-----------------------
@Film_Quarterly
چرا بودی-دارما رهسپار شرق شد؟
فیلم چرا بودی-دارما رهسپار شرق شد؟ شاهکار ذن بودیسم بائه یونگ کیون. یکی از جذابترین فیلمهایی است که تاکنون ساخته شده است. در صومعهای دورافتاده در بالای کوه، یک استاد پیر، یک راهب جوان و یک پسر یتیم خود را وقف آموزههای بودایی خود میکنند. هایگوک، استاد قدیمی. کیبونگ، مرد جوانی که خانواده بزرگ خود را در شهر ترک کرده تا به دنبال روشنگری باشد، و یک پسر یتیم، هائهجین، که هایگوک او را به صومعه آورده تا به عنوان راهب بزرگ شود. داستان بیشتر مربوط به کیبونگ است که در فلاشبکها گفته میشود: نحوه ورود او به صومعه، بازگشت کوتاه او به شهر، نوسان او بین آشفتگی جهان و امید او برای غلبه بر احساسات و فرار از ایده خود. ما همچنین هایگوک را به عنوان یک معلم، یک محافظ و یک شخصیت پدری میبینیم و هائهجین را به عنوان کودکی کنجکاو و تقریبا خودکفا میبینیم که راه خود را طی میکند. این فیلم باشکوه که به طرز شگفتانگیزی از نظر زیباییشناسی و تایید زندگی غنی، نه تنها یک جواهر سینمایی، بلکه تداعی متعالی از رمز و راز و انسانیت ذن بودیسم است...
آندره بازن منتقد فرانسوی بود که به درستی سینما را به عنوان پنجرهای رو به جهان تعریف کرد. در واقع، صفحه نمایش مکررا مناظر بیرویا و چشماندازهای شگفتانگیزی از جهان را باز میکند. باز کردن پنجره فیلم به گوشههای دیگر زمین کار آسانی نیست. سینما نه تنها پناهگاه هنر است، بلکه بازار پردرآمدی است که در آن قویترها تعیین میکنند که چگونه کارها انجام شود، کدام فیلم در چه زمانی، با چند نسخه و برای چه مدت زمانی، با چه کالاهای مرتبط و با تبلیغات گسترده نمایش داده شود. مفاهیم قدیمی مانند همبستگی و آگاهی فرهنگی برای یافتن جایگاهی در این بازار آشفته برای فیلمهایی که اغلب بیشتر از سایرین در مقیاس کوچک، شکننده، قابل توجه، غیرمتعارف یا شاید از نظر سیاسی متعهد هستند، مورد نیاز است. فیلمهایی از جنس چرا بودی-دارما رهسپار شرق شد؟ تلاش میکند صفحه نمایش ما را در جهتهای غیرعادی باز کند...
Dharmaga tongjoguro kan kkadalgun
Why Has Bodhi-Dharma Left for the East?
-----‐-------------------------------------------
➥ 📥 DVDRip Persian SoftSub
-----------------------
@Film_Quarterly
فیلم چرا بودی-دارما رهسپار شرق شد؟ شاهکار ذن بودیسم بائه یونگ کیون. یکی از جذابترین فیلمهایی است که تاکنون ساخته شده است. در صومعهای دورافتاده در بالای کوه، یک استاد پیر، یک راهب جوان و یک پسر یتیم خود را وقف آموزههای بودایی خود میکنند. هایگوک، استاد قدیمی. کیبونگ، مرد جوانی که خانواده بزرگ خود را در شهر ترک کرده تا به دنبال روشنگری باشد، و یک پسر یتیم، هائهجین، که هایگوک او را به صومعه آورده تا به عنوان راهب بزرگ شود. داستان بیشتر مربوط به کیبونگ است که در فلاشبکها گفته میشود: نحوه ورود او به صومعه، بازگشت کوتاه او به شهر، نوسان او بین آشفتگی جهان و امید او برای غلبه بر احساسات و فرار از ایده خود. ما همچنین هایگوک را به عنوان یک معلم، یک محافظ و یک شخصیت پدری میبینیم و هائهجین را به عنوان کودکی کنجکاو و تقریبا خودکفا میبینیم که راه خود را طی میکند. این فیلم باشکوه که به طرز شگفتانگیزی از نظر زیباییشناسی و تایید زندگی غنی، نه تنها یک جواهر سینمایی، بلکه تداعی متعالی از رمز و راز و انسانیت ذن بودیسم است...
آندره بازن منتقد فرانسوی بود که به درستی سینما را به عنوان پنجرهای رو به جهان تعریف کرد. در واقع، صفحه نمایش مکررا مناظر بیرویا و چشماندازهای شگفتانگیزی از جهان را باز میکند. باز کردن پنجره فیلم به گوشههای دیگر زمین کار آسانی نیست. سینما نه تنها پناهگاه هنر است، بلکه بازار پردرآمدی است که در آن قویترها تعیین میکنند که چگونه کارها انجام شود، کدام فیلم در چه زمانی، با چند نسخه و برای چه مدت زمانی، با چه کالاهای مرتبط و با تبلیغات گسترده نمایش داده شود. مفاهیم قدیمی مانند همبستگی و آگاهی فرهنگی برای یافتن جایگاهی در این بازار آشفته برای فیلمهایی که اغلب بیشتر از سایرین در مقیاس کوچک، شکننده، قابل توجه، غیرمتعارف یا شاید از نظر سیاسی متعهد هستند، مورد نیاز است. فیلمهایی از جنس چرا بودی-دارما رهسپار شرق شد؟ تلاش میکند صفحه نمایش ما را در جهتهای غیرعادی باز کند...
Dharmaga tongjoguro kan kkadalgun
Why Has Bodhi-Dharma Left for the East?
-----‐-------------------------------------------
➥ 📥 DVDRip Persian SoftSub
-----------------------
@Film_Quarterly