در خیابان راه رفتم، عطر تو پیچیده بود
آن زمان بر ردّ ِ پاهایت گلی روئیده بود
یادم آمد آن شبی که دست در دستان هم
راه میرفتیم و در دل نور تو تابیده بود
#حمیدرضا_آبروان
آن زمان بر ردّ ِ پاهایت گلی روئیده بود
یادم آمد آن شبی که دست در دستان هم
راه میرفتیم و در دل نور تو تابیده بود
#حمیدرضا_آبروان
دلتنگ نبودی که ببینی چه کشیدم
چون کاسهی پُر زهر که پیوسته چشیدم
افتادهام از پا و دگر تاب و توان نیست
میخواستمت، هر چه دویدم، نرسیدم
#حمیدرضا_آبروان
چون کاسهی پُر زهر که پیوسته چشیدم
افتادهام از پا و دگر تاب و توان نیست
میخواستمت، هر چه دویدم، نرسیدم
#حمیدرضا_آبروان
دوباره صبح میشود
دوبار آفتاب میدمد
دوباره دعوتم به شعر
به عشق
به نور و جاودانگی...
#حمیدرضا_آبروان
دوبار آفتاب میدمد
دوباره دعوتم به شعر
به عشق
به نور و جاودانگی...
#حمیدرضا_آبروان
H.R.A
بی تابم و کم حوصله از بس که نبودی چون قایقِ طوفانزده در جوش و خروشم #حمیدرضا_آبروان
آواره و سرگشته و حیران و پریشان
احوال من این است، چنین خانه به دوشم
دانی که چه سخت است به معشوق رسیدن
باید که در این مسئله یک عمر بکوشم
#حمیدرضا_آبروان
احوال من این است، چنین خانه به دوشم
دانی که چه سخت است به معشوق رسیدن
باید که در این مسئله یک عمر بکوشم
#حمیدرضا_آبروان