Telegram Web Link
Forwarded from هنر اعتراضی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
خرید از سوپرمارکت!

هنر گرافیتی/ بلک هند

@Honare_Eterazi
«تلواسه بهار»

ماتم گرفته عید
از سلطه‌ی سلیطه‌ی بی‌چهره‌ی عبوس
وز آتشی که به کوی جهان کشید

ماتم گرفتهِ بهارِ پریدهِ رنگ
از وحشتِ سیاهیِ مرگِ بدونِ جنگ
از دودِ منتشر شده بر رویِ آفتاب
از قصه‌ی غریبِ شکستِ سکوتِ آب
از مرگِ سایه‌هایِ فرو رفتهِ زیرِ سقف
وز شحنه‌ای که تیغ، به شریان شهر زد

ماتم گرفته باغِ دیارم از این طلوع
زین سالِ نو که بویِ کهنگی اش می گزد مشام
وین نوبهارِ کور و بخیل و در انتقام
این چاوشِ فنا و هراس و نفیر مرگ
کش ناامیدیِ خلقی‌ست در سرِ بیمارش آرزو

هان ای گروهِ کار!
مگذار
بر خاکِ بی‌تفاوتی، ابزارِ کارِ خویش
کاین دیوِ ذرهِ بینیِ افسون کننده
با اختناقِ فراگیر
به خون کشیدهِ جهان را
بی‌شک
آن پتکِ رستمِ دستانِ کارتان
نابود می‌کند
وین فصلِ شومِ ماتم
وین سالِ رنج و مرگ
تنها به یمنِ شعله‌هایِ آتشِ کین‌خواهیِ شماست
که عاقبت
به نقطه‌ی پایانِ خود رسد.
دستان‌تان همارهِ متحد و مشتتان قوی

«علی یزدانی»

@Honare_Eterazi
این‌گونه که رنگ پریده
سردم هست
سردم !
- در این فرآموش‌جای نصیب آمده آز اتفاق
که منقبض افتاد ذهن.....

چه به خاطر بیآورم
که واژه‌ها دچار آمدند
در نا‌خودآگاه جایی تاریک
نه کور سو چراغی
نه روشن ماهی
که پنجره‌ها پرده کشیدند در چشم.....

به چه روزی افتاددم
کجای نامعلوم واحه‌‌ی گم‌ام ؟!
که هیچ ردّی از مسافر به شب خورده حتا
نمی‌یابدم...‌.


«گویا فیروزکوهی»

@Honare_Eterazi
Forwarded from هنر اعتراضی
4_5947456001790708361.pdf
675.9 KB
📕 نمایشنامه

«خانه‌ی آن مرحوم»

ناظم حکمت
برگردان: مقصود فیض مرندی

@Honare_Eterazi
Forwarded from هنر اعتراضی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
در ستایش آزادی

ترانه: پل الوار

برگردان ، موسیقی و اجرا:

زولفو لیوانلی/ هنرمند ترک تبار

زیرنویس فارسی

@Honare_Eterazi
Audio
🎧 نغمه‌ی خوابگرد

گارسیا لورکا

برگردان و اجرا: احمد شاملو

@Honare_Eterazi
Forwarded from هنر اعتراضی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
لحظه‌ی گلوله خوردن «لئونارد هندریکسن» توسط کودتاچیان پینوشه...
هندریکسن فیلم‌بردار مستند فیلم
"نبرد شیلی" 1975 بود.

@Honare_Eterazi
جنگ‌های طولانی اینگونه‌اند!
دخترکان پستان بریده،
پسران سر به دار،
از قادسیه تا تهران،
تا کولبران قاچاقچی نان،
تا رقص چابک بی جان خدا نور ؛

می گویند بوی خون
عمر دیکتاتورها را طولانی می‌کند
و جنگ‌های طولانی
رهایی بزرگ در پی دارند.

من هنوز بوی خوش
کاغذ کاهی کیهان بچه‌ها را
چرا دوست دارم؟
و این که دنیای مجازی
سر از کار موش‌های کور هم
در می‌آورد و
دروغ تراژدی کمدی روزانه‌ی
مردمان عاصی
و حیرت ِمردمکان
کوچک ِفربه شده است.

این روزها
زیبا ترین پرندگان چرا
مهاجر شده‌اند؟
مگر قرار نیست آسمان همه‌ جا
همین طور زل بزند به درد و
صدایش هم اگر در‌آید
کوکائین را بچسباند به تن
صالحین؟

جنگ‌های طولانی
شاعران را دیوانه می‌کند
و عشق را شرم فرا می‌گیرد
آدم عاشق می‌شود مرفه بی‌درد
که از زیر شکمش چیزی آویخته
یا چاک چاک شده است.

هذیان هم بخشی از زندگی‌ست
وقتی هر صبح
خبری بویناک صبحانه‌ات می‌شود
و گارسنی با دشنه‌ای در دیس *
به تو لبخند می‌زند.

«قباد حیدر»

@Honare_Eterazi
بوی کاه‌ِگل
خسته از برزخِ راکد
بی‌قراری ببر در کوچه‌ی بن‌بست
بگذار این تابستانِ لعنتی
با خمیازه‌های کش‌دارش
هی کفش‌های رفتنش را نپوشد
و دوستان هم‌چون دودِ سیگار
رخت بربندند
روزاروزهای‌مان را
به روزهای رفته هدر بدهیم
بگذار نام عاشقان
بر تنه‌ی درختان
خوراکِ دارکوب شود
آن یادگارها
هنوز در خلوتِ خاطرم زنده‌اند
عشق‌های افتاده سرِ مُردن ندارند
ما، قبل از خدایان
در زنان می‌زیستیم
نه اشکِ انگور
نه گل‌های روی میز
ماه را به زبان نیاوردند
کاش می‌دانستم
ملال
زاییده‌ی کدام حرمان است؟

«حیاتقلی فرخ‌منش»

@Honare_Eterazi
من از زیر شکنجه می‌آیم
سر و رویم پر از فریاد و ضجه،
لبانم را نمی‌توانم بر روی لبانت بگذارم
زیرا که دهانم بوی برق می‌دهد!

کلمه‌ها در دهانم به جان هم افتاده‌اند،
اگر بگریم
چشم‌هایم خواهند سوخت،
من نیز زمانی می‌دویدم
و موهایم موج‌موج در باد پرواز می‌کرد.

از زیر شکنجه می‌آیم
درد را با امید آمیختم،
برای به آغوش‌کشیدنم نزدیک مشو
من
دست‌هایم را نیز در آویزه‌های شکنجه‌گاه جاگذاشتم.

برایم
به دنبال بالینی نرم مباش،
جایی برای گذاشتن سرم می‌یابم
من اگر بخواهم که بخوابم
روی ابرهای پر از آذرخش نیز می‌خوابم.

تو
هرگز از پا میفت و از خود مگذر!
من این لاشه‌ی ناراستم را با خود می‌کشم،
اگر  بهایش از دست دادن تو نیز باشد،
در پایان
من شکنجه را در زیر بار شکنجه شکست دادم!

«نوزات چلیک»
ترجمه: فرید فرخ زاد

@Honare_Eterazi
ای قبرهایی که راه می‌روید،
ای ناسزاهای زنده‌ی زندگی،
ای قاتلین اندیشه‌های خود،
ای مترسک‌های آدم نما،
ای کسانی که آفرینش را تحقیر کرده‌اید
ای کسانی که از جهالت پناه می‌طلبید

ای کسانی که راهنماییِ ترس را قبول می‌کنید
ای کسانی که گذشته ها را فراموش کرده‌اید
ای کسانی که با چشمان تار حال را می‌نگرید
ای کسانی که توجهی به آینده ندارید
ای کسانی که دم می‌زنید تا فقط نمیرید
ای کسانی که فقط برای کف زدن دست دارید
و فردا کف خواهید زد
بیشتر از دیگران و برای همیشه
مثل دیروز و مثل امروز.

پس بدانید
ای بهانه‌های زنده برای هر استبداد
که من از مستبدها نفرت دارم
بی‌اندازه
و همچنین از شما.


«الکساندر پاناگولیس»
ترجمه : پیروز ملکی

@Honare_Eterazi
Forwarded from هنر اعتراضی
چشم اندازی دیگر.pdf.pdf
7.9 MB
«چشم‌اندازی دیگر»
مجموعه عکس و روایت‌های آن به دوربین و قلمِ «رضا دقتی»

@Honare_Eterazi
Audio
«من دفاع می‌کنم»

کاری از گروه «بلدنا»

برگردان سرود:

من از باقی مانده‌ی گل دفاع می‌کنم
از بقایای گل در میدان کشتار
از سخنی که نگفته‌ام
از فرصتی که بدست نیامده است
از فرزند و از دیوار
دفاع می‌کنم.

من از پرنده‌ی لحظه‌ی شادی
از کتاب‌هایم
از خونم
و از آفتابی که بر زخم های‌مان می‌تابد
از تو و از خودم دفاع می‌کنم
و به شریان قلبم اجازه‌ی آواز خواندن خواهم داد.

ای دریا آب را ارزانی ما کن
و قبل از آب، هوا
وقبل از هوا
اسلحه را

@Honare_Eterazi
Forwarded from هنر اعتراضی
آقایان
شما که به ما می‌آموزید
که چگونه آدم می‌تواند
قانع زندگی کند
و از گناهان زشت بپرهیزد.

ابتدا باید به ما
چیزی برای خوردن بدهید.


«برتولت برشت»

@Honare_Eterazi
Forwarded from هنر اعتراضی
یاشار_کمال_–_شاهین_آناوارزا_240502_102617.pdf
11.2 MB
📕 رمان

شاهین آناوارزا

یاشار کمال
برگردان: ایرج نوبخت

@Honare_Eterazi
Forwarded from هنر اعتراضی
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎬 فیلم کوتاه

«پس گرد»
نویسنده و کارگردان: مایکل ویکس
محصول 2011

@Honare_Eterazi
Forwarded from هنر اعتراضی
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎼 آهنگ «راهت ادامه دارد»

ترانه: علی اسداللهی
موسیقی و اجرا: حسین رنگچی


وقتی که زخم وا شد
وقتی که خون به پا شد
در آسمان آبی
آن لحظه‌ها...
چه دیدی؟

مادر به کوچه مُضطَر... خواهر پیِ برادر
در چشمِ مانده بر در
ای لاله چون دمیدی؟

ابرست در نگاهت
خاک‌ست سرپناهت
با خون نابه‌گاهت
طرح چه می‌کشیدی؟
نقشی ز خنده شاید (باشد که غم سرآید)
شاید طلوع طاهر
بر دفتر پلیدی

در شهر:
فوجِ مرده، یاران زخم‌خورده
دروازه‌های بسته، باران ناامیدی

در مشت تو کلیدی
در چشم تو نویدی
چشمی که باز کردی
مشتی که برکشیدی

جانا به خون پاکت، وآن خشم سهمناکت
راهت ادامه دارد


@Honare_Eterazi
Forwarded from هنر اعتراضی
اثر «منداک عزیزی»
رنگ روغن

@Honare_Eterazi
📕 بریده کتاب

«شکستن طلسم وحشت»
آریل دورفمن
برگردان: زهرا شمس
نشر کرگدن

دیکتاتور سابق ما وقتی هزاران زندانی سیاسی را در ظلمات و غبار دیکتاتوری‌اش ناپدید می‌کرد، آنها را بدون خاکسپاری رها می‌کرد، حتی در غمگین‌ترین کابوس‌هایش هم شوخی‌ای را که تاریخ برایش در آستین داشت پیش‌بینی نمی‌کرد؛ که سال‌های سال بعد، همان جنایات است که به دیوان عالی شیلی اجازه داده است امروز هشتم اوت ۲۰۰۰، ژنرال را از مصونیت پارلمانی خودخوانده‌اش محروم کند. اگر آن جسدها را به جای سر‌به‌نیست کردن به بستگانشان برگردانده بود، حالا آزاد می‌بود.
آن موقع، وقتی نخستین اعدام‌ها اجرا و نخستین انكارها اعلام می‌شدند، تحویل ندادن اجساد عزیزان کشته شده به خانواده‌هایشان لابد از نظر پینوشه و اصحابش فکر هوشمندانه‌ای بوده است. حرف یک‌بار و دو بار نبود، صرفا هوس یک یا دو سادیست یا کار دیوانه‌ای زنجیرگسسته هم نبود. نظام‌یافته بود، عمدی بود، برنامه‌ریزی شده بود، موشکافانه و سرسختانه اجرا شده بود. با این کار، ارتش هم خدا را داشت و هم خرما را می‌توانست دشمنانش را بکشد و بابت آن کشتارها جوابی هم پس ندهد، خودش را از قدرت مطلق بر زندگی و مرگ برخوردار می کرد، و در عین حال با تکذیب رسمی هرگونه جرمی خودش را تطهیر می‌کرد، اصرار داشت که زندانی‌ای در کار نیست و سربه‌نیست شدن آدم‌ها هم اختراع دردسرسازهاست. اما ما می‌دانستیم، همه در شیلی خبر داشتند که چه اتفاقی دارد می‌افتد، اتفاقی پایان ناپذیر در زیرزمین‌های نزدیک و صحراهای دورافتاده. اتفاق پایان ناپذیر، این منطق بیمار سرکوب است، تعریف وحشتی که متوقف نخواهد شد.

@Honare_Eterazi
Forwarded from هنر اعتراضی
.
نبض کوچه رو گرفتیم
با همین دستای خالی
قد کشیدیم روبرویِ
این سکوتِ بی‌خیالی

صف به صف شونه به شونه
رد شدیم از پل انکار
حالا یک ترانه رودیم
رو به دریاهای بیدار

شوق فریاد تو رگ ما
شعله‌ور شد تا صدامون
شعرای ممنوعه‌ افتاد
روی خشکیِ لبامون

نان، کار، آزادی (زن، زندگی، آزادی)
نان، کار، آزادی (زن، زندگی، آزادی)
نان، کار، آزادی (زن، زندگی، آزادی)
نان، کار، آزادی (زن، زندگی، آزادی)

هیچ صدایی لِه نمی‌شه
زیر چکمه‌های سرکوب
هیچ امیدی نمی‌میره
توی دخمه‌های مرطوب

وقتی رودی، وقتی رودم
راهمون جدا نمی‌شه
می‌گذریم از ظلمت شب
تا افق‌های همیشه

دستِتو بده به من که
نبض کوچه زنده باشه
هم‌صدا با من بخون تا
این سیاهی کله پا شه

نان، کار، آزادی (زن، زندگی، آزادی)
نان، کار، آزادی (زن، زندگی، آزادی)
نان، کار، آزادی (زن، زندگی، آزادی)
نان، کار، آزادی (زن، زندگی، آزادی)

«پویان مقدسی»

@Honare_Eterazi
2025/10/26 07:37:12
Back to Top
HTML Embed Code: