Telegram Web Link
در نظربازیِ ما بی‌خبران حیرانند
من چُنینم که نمودم دگر ایشان دانند

عاقلان نقطهٔ پرگارِ وجودند ولی
عشق داند که در این دایره سرگردانند

جلوه‌گاهِ رخِ او دیدهٔ من تنها نیست
ماه و خورشید همین آینه می‌گردانند

عهد ما با لبِ شیرین‌دهنان بست خدا
ما همه بنده و این قوم خداوندانند

مُفلِسانیم و هوایِ مِی و مُطرب داریم
آه اگر خرقهٔ پشمین به گرو نَسْتانند

وصلِ خورشید به شبپَرِّهٔ اَعْمی نرسد
که در آن آینه صاحب‌نظران حیرانند

لافِ عشق و گِلِه از یار زَهی لافِ دروغ
عشقبازانِ چُنین، مستحقِ هجرانند

مگرم چشمِ سیاهِ تو بیاموزد کار
ور نه مستوری و مستی همه کس نَتْوانند

گر به نُزهَتگَهِ ارواح بَرَد بویِ تو باد
عقل و جان گوهرِ هستی به نثار افشانند

زاهد ار رندیِ حافظ نکند فهم چه شد؟
دیو بُگْریزَد از آن قوم که قرآن خوانند

گر شوند آگه از اندیشهٔ ما مُغبَچِگان
بعد از این خرقهٔ صوفی به گرو نَسْتانند


حافظ
@hooshmandy
هین و هین ای راهرو بیگاه شد
آفتاب عمر سوی چاه شد

هین مگو فردا، که فرداها گذشت
تا به کلی نگذرد ایام کشت

عمر من شد فدیهٔ فردای من
وای از این فردای ناپیدای من!

مثنوی معنوی مولانا

@hooshmandy
دشمن شادكام بسيارند، دوستي غمگسار بايستي #مولانا
@hooshmandy
جفت مایی جفت باید هم‌صفت
تا برآید کارها با مصلحت

جفت باید بر مثال همدگر
در دو جفت کفش و موزه در نگر

گر یکی کفش از دو تنگ آید به پا
هر دو جفتش کار ناید مر ترا

جفت در یک خرد وان دیگر بزرگ
جفت شیر بیشه دیدی هیچ گرگ؟

مولانا مثنوی معنوی

@hooshmandy
Forwarded from 👁 هوشمندى
جلال الدين رومی يكي از بزرگترين مرشدان صوفی است. او تنها صوفی است كه صوفيان او را مولانا خوانده اند. مولانا یعنی مرشد عزيز ما.

من چند نفر را خيلي دوست دارم؛ مولانا جلال الدين رومي یکی از آنهاست. و دليلي كه دوستش دارم اين است كه او زندگي را نفی نمی كرد؛ بلكه آن را تاييد می كرد.و مراقبه ای كه او  پايه گذاری كرد. براي هفتصد سال در ميان جمعی از صوفيان ادامه دارد. نوعی رقص است. پيروان او را صوفيان سماع كننده مي خوانند.

كودكان دوست دارند به دور خود بچرخند، هيچكس نپرسيد كه چرا در تمام دنيا ، بدون در نظر گرفتن نژاد و مليت و مذهب ، تمام كودكان عاشق چرخيدن بدور خود هستند. جلال الدين رومي با ديدن اينكه كودكان بدور خود می چرخند، فكر كرد بايد چیزی وجود داشته باشد كه كودكان احساس مي كنند ؛ ولی نمی توانند بيان كنند و شايد آگاه نباشند كه آن چيست.
پس خودش چرخيدن را آزمايش كرد. و شگفت زده بود كه اگر به چرخش ادامه بدهی، لحظه ای فرا خواهد رسيد كه مركز وجودت ايستا و ساكن باقی می ماند و تمام بدن، ذهن ، مغز و همه چيز در چرخش است. و آن مركز در چرخش نيست، تو هستی مركز گردباد، سماع تقربيا مانند گردباد است، ولی در مركز گردباد نقطه ای را خواهي يافت كه ابداً حركت نمي كند.

زماني جلال الدين دريافت كه می توان آن مركز وجود را كه ثابت است پيدا كرد ، بمدت سی و شش ساعت بی وقفه چرخيد، جمعيت بزرگي گرد آمده بودند. جمعيت تغيير می كرد مردم ميرفتند و دوباره باز می گشتن ، پس از ٣٦ساعت او روی زمين افتاد و مردم خنده ای بلند را شنيدند. جلال الدين بلند شد می خنديد و گفت: من در اين ٣٦ساعت ذره ای حركت نكردم، اينك من برای جستن خداوند نبايد به مكه بروم ، من او را يافتم . در مركز ثابت خودم : "او آنجاست"



اشو


@hooshmandy
Forwarded from 👁 هوشمندى
آیا خودکشی عملی نادرست است؟

بگوان : کشتن جسم بی‌گناه , قطعاً خطاست .
خودکشی را باید بر ذهن کرد , جایی که رنج کشیدن ,
رسوب یافته است ، و نه بر جسمی که بی جان است
و چیزی حس نمی‌کند . ذهن , مقصر واقعی آفرینش
دلتنگی است که وسوسه ی خودکشی را ایجاد می‌
کند , اما یک خطای قضاوت , جسم بی‌گناه بی جان
را بخاطر او مجازات می‌کند . . . .

از کتاب : GURU RAMANA

@hooshmandy

ما ممکن است ظاهراً تمایل به یادگیری نشان دهیم، اما در واقع وجود ما مستعد و‌ خواهان یادگیری واقعی نیست.

بسیاری از ما در مطالب جدید فقط به دنبال تأیید دانش‌های قبلی خود، عقاید و باورهای قبلی تثبیت‌شدهٔ خودمان هستیم. و اگر با مطلب و محتوای جدیدی روبرو شویم که با عقایدمان نخواند، رم می‌کنیم.
گر جان به جز تو خواهد از خویش برکنیمش
ور چرخ سرکش آید بر همدگر زنیمش

گر رخت خویش خواهد ما رخت او دهیمش
ور قلعه‌ها درآید ویرانه‌ها کنیمش

گر این جهان چو جانست ما جان جان جانیم
ور این فلک سر آمد ما چشم روشنیمش

بیخ درخت خاکست وین چرخ شاخ و برگش
عالم درخت زیتون ما همچو روغنیمش

چون عشق شمس تبریز آهن ربای باشد
ما بر طریق خدمت مانند آهنیمش

مولانا
دیوان شمس
جمله برانداز به استاد‌ی‌یی
تا تو فرومانی و آزاد‌ی‌یی

هرکه درین راه منی می‌کند
بر من و تو راهزنی می‌کند

خصمیِ کژدم بتر از اژدها‌ست
کاین ز تو پنهان بوَد آن برملا‌ست

خانه پر از دزد‌، جواهر بپوش
بادیه پر غول‌، به تسبیح کوش

غارتیانی که ره دل زنند
راه به نزدیکی منزل زنند

ترسم از آن شب که شبیخون کنند
خوار‌َ‌ت ازین بادیه بیرون کنند

دشمن خُرد‌ست بلایی بزرگ
غفلت ازو هست خطا‌یی سترگ

با عدو‌ی خُرد مشو خُرد‌کین
خرد شوی گر نشوی خرده‌بین

با همه خردی به قدر مایه زور
میل‌کش بچهٔ شیر است مور

قافلهٔ برده به منزل رسید
کشتی پُرگشته به ساحل رسید

تات نبینند نهان شو چو خواب
تات نرانند روان شو چو آب

پای درین صومعه ننهادنی‌ست
چون بنهی واستده دادنی‌ست

گر نروی در جگر‌ت خون نهند
راتبت از صومعه بیرون نهند

گر سفر از خاک نبودی هنر
چرخ شب و روز نکردی سفر

مخزن الاسرار
عطار نیشابوری
@hooshmandy
انسان خردمند به شهرت و نام علاقه ای ندارد.
او صرفاً لحظه را زندگی می کند. گاهی مشهور می شود، اما این موضوع دیگری است.
بودا مشهور شد، اما برای معروف شدن تلاش نکرد، آرزویی نداشت.
اگر معروف شد ،خوب است،
اگر نشد، باز هم خوب است.
همه چیز خوب است، همیشه خوب است.
حال هوای او خوب است.

از غذایت لذت ببر،
از حمام کردن،
از آفتاب،
از باد و باران لذت ببر
و از تمام چیزهایی که در دسترس توست لذت ببر.
و همانی که هستی بمان
با خودت صادق باش،
هیچ ریاکاری نیآفرین،
هیچ نمایی نیآفرین،
هیچ چهره ای نیآفرین،
و لذت محض از آن تو خواهد بود،
خدا از آن تو خواهد بود.
خدا فقط نزد کسانی می آید که با خود، در آسودگیِ کامل به سر می برند.

و کسی که آرزوی چیزی را دارد نمی تواند آسوده باشد، زیرا این آرزو و خواسته تنش به وجود می آورد.

#اشو

@hooshmandy
یک جمله‌ی شاعرانه‌ی معروف هست که می‌گوید:
«هرگز نپرس که ناقوس برای که به صدا در آمد؛ آن برای توست....» وقتی کسی می‌میرد و صدای ناقوس کلیسا به صدا در می‌آید: «هرگز نپرس که ناقوس برای که به صدا در آمد؛ آن برای توست.»

هر مرگی این را به تو یاد آور می‌شود که تو فقط برای چند روز اینجا هستی، شاید فردایی برای تو وجود نداشته باشد. پایان، هر روز نردیک و نزدیک‌تر می‌شود، و فراسوی مرگ چیزی جز یک دنیای ناشناخته و ناآشنا وجود ندارد.

نه دوستی، نه خانواده‌ای، نه جامعه‌ای، تو نمی‌دانی که چه چیزی برای تو وجود خواهد داشت چراکه همیشه در جمعیت بوده‌ای."مرگ تو را تنها می‌کند..."

پس فقط کسانی که هنر تنها بودن به هنگامِ زندگی را می‌دانند، به هنگام مرگ هشیار می‌مانند، وگرنه شوکِ پیش از مرگ چنان عظیم است که نود و نه درصد مردم یا حتی بیشتر، بیهوش می‌شوند. و مُردن در ناهشیاری از دست دادن یک فرصت بزرگ است، چرا که مرگ، زندگی را در عریانیِ کامل بر تو آشکار می‌سازد.

اشو
2024/05/14 04:17:42
Back to Top
HTML Embed Code: