🔲⭕️بعد از هفتاد سال برنامه توسعه، هشتاد سال دیگر به سوئیس می رسیم
دکتر محسن رنانی
از ۱۳۲۷ که سازمان برنامه و بودجه تاسیس شد تا کنون، بیش از هفت دهه برنامهریزی توسعه داریم. اما هنوز «نظریه ملی توسعه» نداریم و هنوز «کتاب ملی توسعه» نداریم. یعنی دولتها برنامههای توسعه را، به عنوان کتابهایی که حدیث آرزومندی مقامات ارشد کشور در آنها ثبت میشد، به مجلس میفرستادند و برای تحقق آن آرزوهای غیرواقعی، یا دستکم ناهمگون با ساختار نهادی و اقتصادی کشور، نیز منابع کشور را صرف میکردند و تا امروز ما بخش اعظم منابع کشور را تخلیه کردهایم، درحالی که هنوز تا رسیدن به شرایط آستانهای توسعه (نه خود توسعه) فرسنگها فاصله داریم.
با یک تعریف؛ توسعه وقتی رخ میدهد که یک جامعه توانایی تبدیل تجربهها و دانش ضمنی خود به دانش آشکار و نیز مهارت تبدیل تجربهها به نهادها و فرایندهای پایدار و بلندمدت را پیدا کند. میگویند وقتی در سال ۱۳۲۹ نفت ملی شد، علت این که ما توانستیم خودمان پالایشگاه آبادان را با کارشناسان داخلی اداره کنیم این بود که انگلیسیها تمام اطلاعات و تجارب مربوط به اداره پالایشگاه را ثبت و مستند کرده بود. مثلا در فلان قطعه از فلان قسمت از برج تقطیر شماره یک، پیچ شماره ۱۲ چند دور باید به راست پیچانده شود تا به اندازه مناسب سفت شود.
حالا ما بخش اعظم منابع کشور را به نام برنامههای توسعه صرف کردهایم اما نمیدانیم کدام برنامه چقدر به اهداف خود رسید و چقدر نرسید و چرا نرسید و اشکال کار کجا بود؛ و یا این که نمیتوانیم عملکرد برنامهها را با یکدیگر مقایسه کنیم. علتش این است که ما حتی گرانترین فعالیتهای توسعه ای کشور را نیز مستندسازی نکردهایم. البته سازمان برنامهوبودجه (یا سازمان مدیریت و برنامهریزی سابق) که کارش نظریهپردازی، تدوین و نظارت بر اجرای برنامههای توسعه بود، یا با مداخله مقامات عالی نمیتوانست به کار اصلی خودش بپردازد یا در یک دوره هایی فقط به مدیریت بودجه یا همان «حسابدار ملی» تبدیل شد. در آخر هم تمام سرمایه انسانی که طی چند دهه در این سازمان تجمیع شده بود را یکی از روسای جمهور رحمتالله علیه، طی معجزهای، با دستور انحلال این سازمان، دود فرمودند.
در هر صورت، مراقبت از فرایندهای توسعه ملی نیازمند رصد و پایش منظم این فعالیتهاست و بدون تولید منظم شاخصهایی که این فرایند را در طول زمان و سال به سال مقایسه کند، و حتی بتوان از طریق آنها عملکرد دولتهای مختلف را مقایسه کرد، نمی توان ارزیابی درستی از مسیر توسعه کشور داشت. چنانکه اکنون بعد از سه دهه که برنامهریزی توسعه در سالهای بعد از انقلاب شروع شده است، شاخصها نشان میدهند که چه انحرافهای بزرگی داشتهایم و بهنگام نفهمیدهایم و بنابراین عدم توازنهای توسعهای به تدریج تمام بخشهای اقتصادی و غیر اقتصادی را فراگرفته است.
«پویش فکری توسعه» که از سال ۹۷ با هدف ترویج مفاهیم توسعه و رصد فرایندهای توسعه ملی شروع به فعالیت کرد، با تاسیس «رصدخانه توسعه»، نخستین «کتاب توسعه» را در سال ۱۳۹۹ به عنوان «نسخه مقدماتی» منتشر کرد که در آن ۱۳ کلانشاخص، ۱۲۴ زیرشاخص و ۷۳۴ نماگر توسعه برای ساخت شاخصهای تجمیعی و ترکیبی توسعه کشور و مقایسه آنها با سایر کشورهای جهان مورد استفاده قرار گرفته است. (اینجا رایگان کتاب را دانلود کنید) مثلا با ساخت شاخص «نردبان توسعه» نشان داده شده است که اگر با وضعیت کنونی توسعه در جهان، نردبان توسعه را صد پله در نظر بگیریم، ایران اکنون روی پله ۳۹ است و اگر بخواهد با سرعتی که در ده سال گذشته داشته است حرکت کند نزدیک به ۸۰ سال زمان میبرد تا به موقعیتی که امروز سوئیس دارد برسد (سوئیس به عنوان کشور دارنده بالاترین رتبه کلی توسعه در جهان). البته ایران در دهه گذشته در مجموع شاخصهای توسعه، پیشرفت داشته است ولی این پیشرفت آنقدر آهسته بوده که رتبه ایران در حال بدتر شدن بوده است.
☑️⭕️سخن پایانی و دعوت به همکاری
امسال نیز «پویش فکری توسعه» ا ارتقاء کیفیت شاخصهای تجمیعی و ترکیبی توسعه، در حال تدوین کتاب صفر توسعه (توسعه ۱۴۰۰) است که در ۱۶ اردیبهشت سال آینده (روز ملی توسعه و روز اعتدال بهاری) رونمایی خواهد شد. در سالهای بعد نیز به صورت منظم کتاب توسعه یک، دو، سه ... (برای سالهای ۴۰۱، ۴۰۲ و ...) منتشر خواهد شد. کسانی که تمایل دارند در فرایند تدوین کتاب مشارکت کنند و نیز نهادها و موسسات و شرکتهای بخش خصوصی که تمایل دارند به عنوان ماموریت اجتماعی خود، از انتشار منظم و سال به سال «کتاب توسعه» پشتیبانی کنند، میتوانند با دبیرخانه پویش فکری توسعه (اینجا) تماس بگیرند.
شبکه توسعه ایران، مطالعه این کتاب و مشارکت در تدوام و حمایت از این کتاب را اکیدا توصیه می کند.
@I_D_Network
دکتر محسن رنانی
از ۱۳۲۷ که سازمان برنامه و بودجه تاسیس شد تا کنون، بیش از هفت دهه برنامهریزی توسعه داریم. اما هنوز «نظریه ملی توسعه» نداریم و هنوز «کتاب ملی توسعه» نداریم. یعنی دولتها برنامههای توسعه را، به عنوان کتابهایی که حدیث آرزومندی مقامات ارشد کشور در آنها ثبت میشد، به مجلس میفرستادند و برای تحقق آن آرزوهای غیرواقعی، یا دستکم ناهمگون با ساختار نهادی و اقتصادی کشور، نیز منابع کشور را صرف میکردند و تا امروز ما بخش اعظم منابع کشور را تخلیه کردهایم، درحالی که هنوز تا رسیدن به شرایط آستانهای توسعه (نه خود توسعه) فرسنگها فاصله داریم.
با یک تعریف؛ توسعه وقتی رخ میدهد که یک جامعه توانایی تبدیل تجربهها و دانش ضمنی خود به دانش آشکار و نیز مهارت تبدیل تجربهها به نهادها و فرایندهای پایدار و بلندمدت را پیدا کند. میگویند وقتی در سال ۱۳۲۹ نفت ملی شد، علت این که ما توانستیم خودمان پالایشگاه آبادان را با کارشناسان داخلی اداره کنیم این بود که انگلیسیها تمام اطلاعات و تجارب مربوط به اداره پالایشگاه را ثبت و مستند کرده بود. مثلا در فلان قطعه از فلان قسمت از برج تقطیر شماره یک، پیچ شماره ۱۲ چند دور باید به راست پیچانده شود تا به اندازه مناسب سفت شود.
حالا ما بخش اعظم منابع کشور را به نام برنامههای توسعه صرف کردهایم اما نمیدانیم کدام برنامه چقدر به اهداف خود رسید و چقدر نرسید و چرا نرسید و اشکال کار کجا بود؛ و یا این که نمیتوانیم عملکرد برنامهها را با یکدیگر مقایسه کنیم. علتش این است که ما حتی گرانترین فعالیتهای توسعه ای کشور را نیز مستندسازی نکردهایم. البته سازمان برنامهوبودجه (یا سازمان مدیریت و برنامهریزی سابق) که کارش نظریهپردازی، تدوین و نظارت بر اجرای برنامههای توسعه بود، یا با مداخله مقامات عالی نمیتوانست به کار اصلی خودش بپردازد یا در یک دوره هایی فقط به مدیریت بودجه یا همان «حسابدار ملی» تبدیل شد. در آخر هم تمام سرمایه انسانی که طی چند دهه در این سازمان تجمیع شده بود را یکی از روسای جمهور رحمتالله علیه، طی معجزهای، با دستور انحلال این سازمان، دود فرمودند.
در هر صورت، مراقبت از فرایندهای توسعه ملی نیازمند رصد و پایش منظم این فعالیتهاست و بدون تولید منظم شاخصهایی که این فرایند را در طول زمان و سال به سال مقایسه کند، و حتی بتوان از طریق آنها عملکرد دولتهای مختلف را مقایسه کرد، نمی توان ارزیابی درستی از مسیر توسعه کشور داشت. چنانکه اکنون بعد از سه دهه که برنامهریزی توسعه در سالهای بعد از انقلاب شروع شده است، شاخصها نشان میدهند که چه انحرافهای بزرگی داشتهایم و بهنگام نفهمیدهایم و بنابراین عدم توازنهای توسعهای به تدریج تمام بخشهای اقتصادی و غیر اقتصادی را فراگرفته است.
«پویش فکری توسعه» که از سال ۹۷ با هدف ترویج مفاهیم توسعه و رصد فرایندهای توسعه ملی شروع به فعالیت کرد، با تاسیس «رصدخانه توسعه»، نخستین «کتاب توسعه» را در سال ۱۳۹۹ به عنوان «نسخه مقدماتی» منتشر کرد که در آن ۱۳ کلانشاخص، ۱۲۴ زیرشاخص و ۷۳۴ نماگر توسعه برای ساخت شاخصهای تجمیعی و ترکیبی توسعه کشور و مقایسه آنها با سایر کشورهای جهان مورد استفاده قرار گرفته است. (اینجا رایگان کتاب را دانلود کنید) مثلا با ساخت شاخص «نردبان توسعه» نشان داده شده است که اگر با وضعیت کنونی توسعه در جهان، نردبان توسعه را صد پله در نظر بگیریم، ایران اکنون روی پله ۳۹ است و اگر بخواهد با سرعتی که در ده سال گذشته داشته است حرکت کند نزدیک به ۸۰ سال زمان میبرد تا به موقعیتی که امروز سوئیس دارد برسد (سوئیس به عنوان کشور دارنده بالاترین رتبه کلی توسعه در جهان). البته ایران در دهه گذشته در مجموع شاخصهای توسعه، پیشرفت داشته است ولی این پیشرفت آنقدر آهسته بوده که رتبه ایران در حال بدتر شدن بوده است.
☑️⭕️سخن پایانی و دعوت به همکاری
امسال نیز «پویش فکری توسعه» ا ارتقاء کیفیت شاخصهای تجمیعی و ترکیبی توسعه، در حال تدوین کتاب صفر توسعه (توسعه ۱۴۰۰) است که در ۱۶ اردیبهشت سال آینده (روز ملی توسعه و روز اعتدال بهاری) رونمایی خواهد شد. در سالهای بعد نیز به صورت منظم کتاب توسعه یک، دو، سه ... (برای سالهای ۴۰۱، ۴۰۲ و ...) منتشر خواهد شد. کسانی که تمایل دارند در فرایند تدوین کتاب مشارکت کنند و نیز نهادها و موسسات و شرکتهای بخش خصوصی که تمایل دارند به عنوان ماموریت اجتماعی خود، از انتشار منظم و سال به سال «کتاب توسعه» پشتیبانی کنند، میتوانند با دبیرخانه پویش فکری توسعه (اینجا) تماس بگیرند.
شبکه توسعه ایران، مطالعه این کتاب و مشارکت در تدوام و حمایت از این کتاب را اکیدا توصیه می کند.
@I_D_Network
👍89👎4
🔲⭕در دفاع از تصمیم مادیران
🖋️علی سرزعیم، تحلیل گر اقتصادی
در خبرها آمده شرکت مادیران در واکنش به افزایش شدید حداقل دستمزد و متوسط دسمتزد، ۳۰٪ از نیروهای خود را تعدیل کرده.
برخی سایتهای خبری در واکنش به این قضیه خواستار ورود نهادهای نظارتی و تهدید قضایی برای مدیران آن شده اند. طبیعتا معانت نیروی کار وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی مثل همیشه به سرعت وارد می شود و از ابزارهای خود برای دادن حکم برگشت به کار استفاده می کند فارغ از اینکه این تصمیمات و احکام فله ای چه اثراتی برای تولید، صنعت و اقتصاد داشته است. طبعا در فضای مجازی نیز موجی از همدلی با کسانی برقرار شده که شغل خود را از دست داده اند. به رغم فضای ایجادشده باید گفت تصمیم مدیران این شرکت می تواند درست و قابل دفاع باشد. مهم این است که اولویت را در چه چیز قرار دهیم.
در نگاه اقتصادی، بنگاه موجودی است که حیات آن به سود وابسته است و مدیران هر شرکت موظف هستند که سود شرکت را بیشینه کنند و اگر قیمت نهاده های تولید از جمله دستمزد نیروی کار یا نرخ ارز یا قیمت دیگر نهاده ها تغییر کرد، ترکیب تولید را طوری تغییر دهند که این هدف را بتوانند کماکان دنبال کنند. حال اگر دست مدیران را ببندند که نتوانند تعداد ترکیب تولید را متناسب با تغییر نظام قیمتها، تغییر دهند، سود بنگاه کاهش یافته و گاه به عرصه زیاندهی می افتند. کاملا روشن است که زیان ده شدن یک بنگاه به قیمت حفظ نیروهای شاغل تصمیم قابل دفاعی نیست زیرا یک بنگاه تولید به جای تعدیل ۳۰٪ نیروها نهایتا ورشکست شده و مجبور می شود ۱۰۰٪ درصد نیروهایش را تعدیل کند. وقتی که سود بنگاه نیز کاهش یابد سهامداران نفع کمی می بیرند. از دید بسیاری این اصلا اشکال ندارد زیرا با خود می گویند که عدم تعدیل بنگاه به قیمت کاهش سود سهامداران امر قابل دفاعی است. این نگاه، نگاهی کوتاه مدت و اغواگر است اما درست نیست زیرا وقتی سود یک بنگاه کم شود بازدهی سرمایه گذاری در آن بنگاه کم می شود و سرمایه گذاران دیگر حاضر نمی شوند در آن سرمایه گذاری جدید انجام دهند و شرکت به مرور زمان دچار استهلاک و میراشدن می رود. همچنین سودی که شرکت می کند در خیلی از مواقع صرف سرمایه گذاری جدید در همان بنگاه برای ایجاد خطوط تولید جدید و یا ایجاد واحدهای جدید می شود. لذا کاهش سود در بلندمدت فرصتهای اشتغال زایی جدیدی را از بین می برد.
با این توصیف مشخص می شود که باید بین دو چیز انتخاب کرد:
◻️گزینه الف) نیروی انسانی موجود تعدیل نشود ولی در بلندمدت کل حیات بنگاه در معرض تهدید قرار گیرد و همه تعدیل شوند یا فرصتهای اشتغال جدیدی خلق نشود،
◻️گزینه ب) بگذاریم با تعدیل کوتاه مدت نیروی موجود، حیات و سودآوری بنگاه تضمین شود و در بلندمدت شرکت بتواند فرصتهای جدیدی خلق کند. به عبارت دیگر برخی کشورها نظیر کشور ما حیات شرکت را فدای نیروی کار موجود می کنند و به سادگی می پذیرند که به شرکت آسیب برسد اما در مقابل کشورهای غربی هستند که نیروی کار را فدای شرکت می کنند و می گذارند شرکت با قدرت و سودآوری ادامه حیات داشته باشد تا در بلندمدت فرصتهای شغلی خوبی خلق کند. دقیقا به همین دلیل است که در کشورهای غربی شرکتهای زیادی دیده می شوند که سابقه صدساله دارند اما در ایران شرکتهای کمی هستند که عمرشان به بیش از سی سال برسد.
با این توصیف مشخص می شود که تصمیم مدیران این شرکت لزوما محکوم نیست و می تواند قابل دفاع باشد. اینکه حداقل دستمزد با جهش شدید روبرو شود طبیعتا چنین پیامدی دارد و نمی توان با قدرت قهریه مانع از بروز این پیامدها شد.
در بنگاه های بزرگ دولتی که حساسیتی در قبال سود و زیان وجود ندارد کارگران خواستار رشد شدید دستمزد می شوند اما در بنگاه های خصوصی کوچک، کارگران می دانند که خیلی مواقع امکان افزایش شدید وجود ندارد و آنها شغلشان را از دست خواهند داد و یا مجبور می شوند به شکل سیاه و محروم از حقوق قانونی کار کنند و به همین دلیل با آن مخالفند. در ایران نمایندگان جامعه کارگری عمدتا از شرکتهای بزرگ انتخاب می شوند و منافع کارگران بنگاه های بزرگ دولتی را نمایندگی می کنند و توجهی به پیامدهای چنین تصمیماتی بر کارگران بنگاه های خصوصی کوچک ندارند.
☑️⭕️نتیجه راهبردی:
اقتصاد دستور بردار نیست. اگر سیاستی مثل رشد شدید حداقل دستمزد اتفاق افتد نمی توان با زور و تهدید مانع از تحقق پیامدهای آن شد و پیامدهای آن به شکلی مثل اخراج نیرو، کاهش سود، عقب افتادن یا تعلیق ایجاد خطوط تولید جدید و سرمایه گذاری جدید ظاهر می شود. لذا باید در اتخاذ چنین تصمیماتی بسیار حساس بود و از دانش و تجربه کارشناسی بیشترین استفاده را کرد.
به اشتراک بگذارید تا آگاهی گسترش یابد
شبکه توسعه
@I_D_Network
🖋️علی سرزعیم، تحلیل گر اقتصادی
در خبرها آمده شرکت مادیران در واکنش به افزایش شدید حداقل دستمزد و متوسط دسمتزد، ۳۰٪ از نیروهای خود را تعدیل کرده.
برخی سایتهای خبری در واکنش به این قضیه خواستار ورود نهادهای نظارتی و تهدید قضایی برای مدیران آن شده اند. طبیعتا معانت نیروی کار وزارت تعاون، کار و رفاه اجتماعی مثل همیشه به سرعت وارد می شود و از ابزارهای خود برای دادن حکم برگشت به کار استفاده می کند فارغ از اینکه این تصمیمات و احکام فله ای چه اثراتی برای تولید، صنعت و اقتصاد داشته است. طبعا در فضای مجازی نیز موجی از همدلی با کسانی برقرار شده که شغل خود را از دست داده اند. به رغم فضای ایجادشده باید گفت تصمیم مدیران این شرکت می تواند درست و قابل دفاع باشد. مهم این است که اولویت را در چه چیز قرار دهیم.
در نگاه اقتصادی، بنگاه موجودی است که حیات آن به سود وابسته است و مدیران هر شرکت موظف هستند که سود شرکت را بیشینه کنند و اگر قیمت نهاده های تولید از جمله دستمزد نیروی کار یا نرخ ارز یا قیمت دیگر نهاده ها تغییر کرد، ترکیب تولید را طوری تغییر دهند که این هدف را بتوانند کماکان دنبال کنند. حال اگر دست مدیران را ببندند که نتوانند تعداد ترکیب تولید را متناسب با تغییر نظام قیمتها، تغییر دهند، سود بنگاه کاهش یافته و گاه به عرصه زیاندهی می افتند. کاملا روشن است که زیان ده شدن یک بنگاه به قیمت حفظ نیروهای شاغل تصمیم قابل دفاعی نیست زیرا یک بنگاه تولید به جای تعدیل ۳۰٪ نیروها نهایتا ورشکست شده و مجبور می شود ۱۰۰٪ درصد نیروهایش را تعدیل کند. وقتی که سود بنگاه نیز کاهش یابد سهامداران نفع کمی می بیرند. از دید بسیاری این اصلا اشکال ندارد زیرا با خود می گویند که عدم تعدیل بنگاه به قیمت کاهش سود سهامداران امر قابل دفاعی است. این نگاه، نگاهی کوتاه مدت و اغواگر است اما درست نیست زیرا وقتی سود یک بنگاه کم شود بازدهی سرمایه گذاری در آن بنگاه کم می شود و سرمایه گذاران دیگر حاضر نمی شوند در آن سرمایه گذاری جدید انجام دهند و شرکت به مرور زمان دچار استهلاک و میراشدن می رود. همچنین سودی که شرکت می کند در خیلی از مواقع صرف سرمایه گذاری جدید در همان بنگاه برای ایجاد خطوط تولید جدید و یا ایجاد واحدهای جدید می شود. لذا کاهش سود در بلندمدت فرصتهای اشتغال زایی جدیدی را از بین می برد.
با این توصیف مشخص می شود که باید بین دو چیز انتخاب کرد:
◻️گزینه الف) نیروی انسانی موجود تعدیل نشود ولی در بلندمدت کل حیات بنگاه در معرض تهدید قرار گیرد و همه تعدیل شوند یا فرصتهای اشتغال جدیدی خلق نشود،
◻️گزینه ب) بگذاریم با تعدیل کوتاه مدت نیروی موجود، حیات و سودآوری بنگاه تضمین شود و در بلندمدت شرکت بتواند فرصتهای جدیدی خلق کند. به عبارت دیگر برخی کشورها نظیر کشور ما حیات شرکت را فدای نیروی کار موجود می کنند و به سادگی می پذیرند که به شرکت آسیب برسد اما در مقابل کشورهای غربی هستند که نیروی کار را فدای شرکت می کنند و می گذارند شرکت با قدرت و سودآوری ادامه حیات داشته باشد تا در بلندمدت فرصتهای شغلی خوبی خلق کند. دقیقا به همین دلیل است که در کشورهای غربی شرکتهای زیادی دیده می شوند که سابقه صدساله دارند اما در ایران شرکتهای کمی هستند که عمرشان به بیش از سی سال برسد.
با این توصیف مشخص می شود که تصمیم مدیران این شرکت لزوما محکوم نیست و می تواند قابل دفاع باشد. اینکه حداقل دستمزد با جهش شدید روبرو شود طبیعتا چنین پیامدی دارد و نمی توان با قدرت قهریه مانع از بروز این پیامدها شد.
در بنگاه های بزرگ دولتی که حساسیتی در قبال سود و زیان وجود ندارد کارگران خواستار رشد شدید دستمزد می شوند اما در بنگاه های خصوصی کوچک، کارگران می دانند که خیلی مواقع امکان افزایش شدید وجود ندارد و آنها شغلشان را از دست خواهند داد و یا مجبور می شوند به شکل سیاه و محروم از حقوق قانونی کار کنند و به همین دلیل با آن مخالفند. در ایران نمایندگان جامعه کارگری عمدتا از شرکتهای بزرگ انتخاب می شوند و منافع کارگران بنگاه های بزرگ دولتی را نمایندگی می کنند و توجهی به پیامدهای چنین تصمیماتی بر کارگران بنگاه های خصوصی کوچک ندارند.
☑️⭕️نتیجه راهبردی:
اقتصاد دستور بردار نیست. اگر سیاستی مثل رشد شدید حداقل دستمزد اتفاق افتد نمی توان با زور و تهدید مانع از تحقق پیامدهای آن شد و پیامدهای آن به شکلی مثل اخراج نیرو، کاهش سود، عقب افتادن یا تعلیق ایجاد خطوط تولید جدید و سرمایه گذاری جدید ظاهر می شود. لذا باید در اتخاذ چنین تصمیماتی بسیار حساس بود و از دانش و تجربه کارشناسی بیشترین استفاده را کرد.
به اشتراک بگذارید تا آگاهی گسترش یابد
شبکه توسعه
@I_D_Network
👍201👎37
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔲⭕️لحظه سبقت کره جنوبی از ایران
سه دهه قبل از انقلاب تولید ناخالص داخلی سرانه کره نزدیک یک سوم ایرانیها بود و حدود یک دهه بعد به نصف ما رسیدند.
ایران بعد از جهشهای درآمدهای نفتی بعد از ۱۳۵۱ رشد اقتصادی همپای کره جنوبی داشت. اما با کاهش صادرات نفت حباب رشد ناشی از دلارهای نفتی ترکید. کرهجنوبی برخلاف ایران از درآمدهای منابع طبیعی بیبهره بود همان رشد اقتصادی خود را ادامه داد و با کمکردن فاصله، یک سال بعد از انقلاب به تولید ناخالص داخلی سرانه ایرانیها رسید.
دلایل متفاوتی برای پیشرفت کره جنوبی برشمرده اند:
▫️تعامل پذیری بین المللی (دوستی با جهان یا همان سیاست بین المللی درست)
▫️فرهنگ سخت کوشی و انضباط
▫️نگرش استراتژیک (انتخاب بخش بسیار محدودی از صنایع به عنوان صنایع پیشران)
▫️ایجاد اجماع ملی
▫️جلب اعتماد عمیق ملی توسط حاکمیت و همگام سازی ملت
▫️سیاستهای توسعه صادرات (به جای سیاست خودکفایی و جایگزینی واردات مثل ما)
▫️نداشتن منابع نفتی
فیلم کوتاه فوق روند جاماندگی ایران دربرابر کره جنوبی را نشان میدهد.
امین کاوئی تحلیلگر اقتصادی
@AminKavei
بازنشر توسط شبکه توسعه
@I_D_Network
سه دهه قبل از انقلاب تولید ناخالص داخلی سرانه کره نزدیک یک سوم ایرانیها بود و حدود یک دهه بعد به نصف ما رسیدند.
ایران بعد از جهشهای درآمدهای نفتی بعد از ۱۳۵۱ رشد اقتصادی همپای کره جنوبی داشت. اما با کاهش صادرات نفت حباب رشد ناشی از دلارهای نفتی ترکید. کرهجنوبی برخلاف ایران از درآمدهای منابع طبیعی بیبهره بود همان رشد اقتصادی خود را ادامه داد و با کمکردن فاصله، یک سال بعد از انقلاب به تولید ناخالص داخلی سرانه ایرانیها رسید.
دلایل متفاوتی برای پیشرفت کره جنوبی برشمرده اند:
▫️تعامل پذیری بین المللی (دوستی با جهان یا همان سیاست بین المللی درست)
▫️فرهنگ سخت کوشی و انضباط
▫️نگرش استراتژیک (انتخاب بخش بسیار محدودی از صنایع به عنوان صنایع پیشران)
▫️ایجاد اجماع ملی
▫️جلب اعتماد عمیق ملی توسط حاکمیت و همگام سازی ملت
▫️سیاستهای توسعه صادرات (به جای سیاست خودکفایی و جایگزینی واردات مثل ما)
▫️نداشتن منابع نفتی
فیلم کوتاه فوق روند جاماندگی ایران دربرابر کره جنوبی را نشان میدهد.
امین کاوئی تحلیلگر اقتصادی
@AminKavei
بازنشر توسط شبکه توسعه
@I_D_Network
👍88👎11
🔲⭕ایران بزرگتر شده است
🖋️نادر صدیقی و محمد فاضلی
«قسمت اول»
🔲 محمد فاضلی در متن «ظرفیت حل مسأله و رفتن زنان به ورزشگاه» استدلال میکند که مسأله شدن رفتن زنان به ورزشگاه در نتیجه کم بودن ظرفیت حل مسأله در نظام حکمرانی است. من (نادر صدیقی) فکر میکنم مسأله عمیقتر از اینهاست. اصل حرفم این است که «ایران بزرگتر شده است.»
⭕ایران بزرگتر شده است یعنی ۸۴ میلیون جمعیت متکثر و متنوع با اندیشهها، سلیقهها، سبک زندگیها، زبانها، قومیتها و نگرشهای متفاوت به هر عرصهای از زندگی بروز کردهاند. این آدمها میخواهند شهروند باشند و مطلوبهایشان در زندگی اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی بروز و تجلی داشته باشد. این ایران دیگر آن ایران کمتر متنوع و متکثر چهل سال پیش نیست، حتی ایران ده سال پیش هم نیست و به این معنا ایران بزرگترشده است و در ظرف خیلی از محدودیتها نمیگنجد.
⭕ریشه مسأله رفتن زنان به ورزشگاه این است که برخی از تجلی این ایران بزرگشده در ظرف ورزشگاه هراس دارند. ایران چنان بزرگ شده که چند جریان ناهمگن از تجلی ظرفیت این ایران بزرگ در ظرفهای مختلف هراس دارند. جریانی از ناسیونالیسم افراطی از بزرگی تنوع قومی و زبانی ایران میهراسد؛ جریانی طرفدار حکومت اسلامی هم از تنوع اجتماعی زن و مرد، سبک زندگی و سلیقهها و اندیشههای گوناگون هراس دارد. جریانی دیگر از ظرفیت سیاسی جامعه در هراس است و جامعه سیاسی را تکصدا و خراطیشده میخواهد.
⭕هر کدام به نحوی و به شیوهای حرفشان این است که ایران بزرگ نباشد، بلکه کوچک و مال من باشد. استادیوم کوچک باشد و مال خودمان باشد؛ ایران تکهویتی و تکزبانی و مال خودمان باشد؛ ایران سیاسی تکصدایی مال خودمان باشد. این جریانها مدیریت شکوفا ساختن ایران بزرگ را بلد نیستند و با ایرانی که تجلی همه این بزرگی، تنوع، رنگارنگی و تفاوتها و در عین حال منسجم، متحد و یکپارچه باشد سر سازگاری ندارند. ترسی هست از اینکه مظروف دارد از ظرف بزرگتر میشود. آنها فکر میکنند ایران بزرگتر در ظرفی که ساختهاند جا نمیگیرد، سرریز میکند، از دستشان درمیرود و دیگر مال خودشان نخواهد بود. درست هم فکر میکنند زیرا ایرانی که بزرگتر شده است باید مال همه ایرانیان باشد.
«قسمت دوم»
🔲ظرفیتسازی برای ایران بزرگتر
⭕نادر صدیقی درست میگوید که ایران بزرگتر شده است و جریانهایی از بزرگتر شدن مظروف میترسند و بیم دارند که بزرگی ایران از ظرفی که ساختهاند سرریز کند. من (محمد فاضلی) اما در نوشته خودم میگویم لازم نیست از ایران بزرگترشده بترسید بلکه باید ظرفیت ظرف را بالا ببرید.
⭕لازم است ببینیم و بپذیریم که ایران بزرگتر شده و هر ثانیه نیز بزرگتر میشود و اگر ظرف بزرگتر نشود، مظروف سرریز میکند.
يا مكن با پيلبانان دوستی
يا بنا كن خانهای در خورد پيل.
⭕️ نادر صدیقی میگوید ایران پیلی شده و محمد فاضلی میگوید مدیریت کردن از سر دوستی با جامعه ایرانی، به ساختن خانهای در خورد پیل نیاز دارد. آنچه ظرفیت حل مسأله خواندهام در واقع ظرفی است که در خورد ایران بزرگتر شده است.
⭕سخنم این است که چون نظام حکمرانی برای حل مسألهای نظیر رفتن زنان به ورزشگاه به رویه: یک. طرح دقیق مسأله از همه ابعاد (فقهی، سازمانهای بینالمللی ورزش، حقوق زنان، آسیب اجتماعی و ...)؛ دو. گفتوگوی میان همه گروههای دخیل در این مسأله و در نتیجه شفاف شدن نیروهای اثرگذار بر مسأله؛ سه. روشن کردن همه گزینههای ممکن؛ چهار. ارزیابی تأثیر اجتماعی، اقتصادی و سیاسی همه گزینهها؛ پنج. اولویتبندی منافع گروههای اجتماعی و منافع ملی در قبال مسأله؛ و شش. اجماعسازی؛ تن بدهد، آن وقت بزرگتر شدن جامعه ایرانی را درک کرده و پیلبودگی آنرا لمس میکند و در مییابد که نمیتوان ایرانی را که بزرگ شده است در ظرف تنگ هویتهای تکصدا، سلیقههای تکرنگ، اندیشههای تکبعدی و منافع خودمحور و تکنِگَر ریخت و سر بهک سلامت برد.
⭕اعمال قدرت مؤثر و سازنده حکمرانان برای انتخاب گزینه مناسب و مدیریت مسائل ایران، در فردای ساختن چنین ظرفیتی که بتواند درک کند ایران بزرگترشده است ممکن میشود.
🔲⭕️ جمعبندی
ایران بزرگتر شده است و مردم ایران این بزرگتر شدن را زندگی میکنند. تبدیل کردن قدرت و منابع حاصل از این بزرگی به توسعه و شکوفایی، مستلزم نهراسیدن و درست برخلاف هراس، به رسمیت شناختن، احترام گذاشتن و به مشارکت طلبیدن این بزرگی، و ظرفیت ساختن برای تبدیل آن به نیروی مثبت است.
شبکه توسعه
@I_D_Network
🖋️نادر صدیقی و محمد فاضلی
«قسمت اول»
🔲 محمد فاضلی در متن «ظرفیت حل مسأله و رفتن زنان به ورزشگاه» استدلال میکند که مسأله شدن رفتن زنان به ورزشگاه در نتیجه کم بودن ظرفیت حل مسأله در نظام حکمرانی است. من (نادر صدیقی) فکر میکنم مسأله عمیقتر از اینهاست. اصل حرفم این است که «ایران بزرگتر شده است.»
⭕ایران بزرگتر شده است یعنی ۸۴ میلیون جمعیت متکثر و متنوع با اندیشهها، سلیقهها، سبک زندگیها، زبانها، قومیتها و نگرشهای متفاوت به هر عرصهای از زندگی بروز کردهاند. این آدمها میخواهند شهروند باشند و مطلوبهایشان در زندگی اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی بروز و تجلی داشته باشد. این ایران دیگر آن ایران کمتر متنوع و متکثر چهل سال پیش نیست، حتی ایران ده سال پیش هم نیست و به این معنا ایران بزرگترشده است و در ظرف خیلی از محدودیتها نمیگنجد.
⭕ریشه مسأله رفتن زنان به ورزشگاه این است که برخی از تجلی این ایران بزرگشده در ظرف ورزشگاه هراس دارند. ایران چنان بزرگ شده که چند جریان ناهمگن از تجلی ظرفیت این ایران بزرگ در ظرفهای مختلف هراس دارند. جریانی از ناسیونالیسم افراطی از بزرگی تنوع قومی و زبانی ایران میهراسد؛ جریانی طرفدار حکومت اسلامی هم از تنوع اجتماعی زن و مرد، سبک زندگی و سلیقهها و اندیشههای گوناگون هراس دارد. جریانی دیگر از ظرفیت سیاسی جامعه در هراس است و جامعه سیاسی را تکصدا و خراطیشده میخواهد.
⭕هر کدام به نحوی و به شیوهای حرفشان این است که ایران بزرگ نباشد، بلکه کوچک و مال من باشد. استادیوم کوچک باشد و مال خودمان باشد؛ ایران تکهویتی و تکزبانی و مال خودمان باشد؛ ایران سیاسی تکصدایی مال خودمان باشد. این جریانها مدیریت شکوفا ساختن ایران بزرگ را بلد نیستند و با ایرانی که تجلی همه این بزرگی، تنوع، رنگارنگی و تفاوتها و در عین حال منسجم، متحد و یکپارچه باشد سر سازگاری ندارند. ترسی هست از اینکه مظروف دارد از ظرف بزرگتر میشود. آنها فکر میکنند ایران بزرگتر در ظرفی که ساختهاند جا نمیگیرد، سرریز میکند، از دستشان درمیرود و دیگر مال خودشان نخواهد بود. درست هم فکر میکنند زیرا ایرانی که بزرگتر شده است باید مال همه ایرانیان باشد.
«قسمت دوم»
🔲ظرفیتسازی برای ایران بزرگتر
⭕نادر صدیقی درست میگوید که ایران بزرگتر شده است و جریانهایی از بزرگتر شدن مظروف میترسند و بیم دارند که بزرگی ایران از ظرفی که ساختهاند سرریز کند. من (محمد فاضلی) اما در نوشته خودم میگویم لازم نیست از ایران بزرگترشده بترسید بلکه باید ظرفیت ظرف را بالا ببرید.
⭕لازم است ببینیم و بپذیریم که ایران بزرگتر شده و هر ثانیه نیز بزرگتر میشود و اگر ظرف بزرگتر نشود، مظروف سرریز میکند.
يا مكن با پيلبانان دوستی
يا بنا كن خانهای در خورد پيل.
⭕️ نادر صدیقی میگوید ایران پیلی شده و محمد فاضلی میگوید مدیریت کردن از سر دوستی با جامعه ایرانی، به ساختن خانهای در خورد پیل نیاز دارد. آنچه ظرفیت حل مسأله خواندهام در واقع ظرفی است که در خورد ایران بزرگتر شده است.
⭕سخنم این است که چون نظام حکمرانی برای حل مسألهای نظیر رفتن زنان به ورزشگاه به رویه: یک. طرح دقیق مسأله از همه ابعاد (فقهی، سازمانهای بینالمللی ورزش، حقوق زنان، آسیب اجتماعی و ...)؛ دو. گفتوگوی میان همه گروههای دخیل در این مسأله و در نتیجه شفاف شدن نیروهای اثرگذار بر مسأله؛ سه. روشن کردن همه گزینههای ممکن؛ چهار. ارزیابی تأثیر اجتماعی، اقتصادی و سیاسی همه گزینهها؛ پنج. اولویتبندی منافع گروههای اجتماعی و منافع ملی در قبال مسأله؛ و شش. اجماعسازی؛ تن بدهد، آن وقت بزرگتر شدن جامعه ایرانی را درک کرده و پیلبودگی آنرا لمس میکند و در مییابد که نمیتوان ایرانی را که بزرگ شده است در ظرف تنگ هویتهای تکصدا، سلیقههای تکرنگ، اندیشههای تکبعدی و منافع خودمحور و تکنِگَر ریخت و سر بهک سلامت برد.
⭕اعمال قدرت مؤثر و سازنده حکمرانان برای انتخاب گزینه مناسب و مدیریت مسائل ایران، در فردای ساختن چنین ظرفیتی که بتواند درک کند ایران بزرگترشده است ممکن میشود.
🔲⭕️ جمعبندی
ایران بزرگتر شده است و مردم ایران این بزرگتر شدن را زندگی میکنند. تبدیل کردن قدرت و منابع حاصل از این بزرگی به توسعه و شکوفایی، مستلزم نهراسیدن و درست برخلاف هراس، به رسمیت شناختن، احترام گذاشتن و به مشارکت طلبیدن این بزرگی، و ظرفیت ساختن برای تبدیل آن به نیروی مثبت است.
شبکه توسعه
@I_D_Network
👍112👎6
🔳⭕️ چگونه غارتگری در ایران رواج یافت؟
دکتر احمد میدری، پژوهشگر
از دستدادن علی رضاقلی [که او را با جامعه شناسی نخبه کشی اش می شناسیم ] جبرانناپذیر است. به قول شریعتی از محصولات سریدوزی خدا نبود. از آنها بود که خدا پس از خلقتش بر خودش بالید. او در توضیح علت سرودن شاهنامه میگفت صد نفر از اندیشمندان از او خواستند تا راهی برای بازگشت عظمت ایران بیابد. شاهنامه پاسخ فردوسی برای یافتن مسیر اعتلای ایران بود. مسئله رضاقلی همان مسئله فردوسی بود و در شاهنامه به دنبال همین سؤال میگشت. نمیشناسم کسی را که دغدغه توسعه ایران را داشته باشد و مانند علی رضاقلی در شاهنامه غور کرده باشد.
او با مطالعه تاریخ و ادبیات ادوار مختلف ایران علت عدم توسعه ایران را ناامنی میدانست. ناامنی تنها تجاوز بیگانه به یک کشور یا شورش و سرقت نیست؛ بلکه ناامنی پیشبینیناپذیری رفتار صاحبان قدرت است. او بر این باور بود که تداوم ناامنی، فرهنگی خاص در ایرانیان خلق کرده است که نسل اندر نسل باقی مانده و بر روح ایرانیان مسلط شده است. معرفی ناامنی بهعنوان مسئله اصلی توسعه ایران کشف مهمی است.
ناامنی در تاریخ ایران پدیدهای فراگیر و مستمر بوده است. تنها هجوم اقوام بیگانه مانند رومیها، عربها و مغولان یکباره همه چیز را دگرگون و ویران نمیکرد؛ بلکه ایلات مدام به شهرها و روستاها هجوم آورده و آنها را غارت میکردند. به طور مثال همانطور که رضاقلی میگفت، در دوره ناصرالدین شاه که از باثباتترین پادشاهان ایران است، ۱۶۹ شورش صورت میگیرد؛ یعنی در هر سال چهار شورش رخ میداد. این شورش و غارت مدام بر رفتار مردم تأثیر عمیق بر جای گذاشت و امروزه نیز بر عالم ناخودآگاه حاکم است. از نظر او این همه فساد اداری یکی از تجلیات سلطه فرهنگ غارتگری است که ناامنی تاریخی آن را خلق کرده است. آدمهایی که اجداد آنها غارتگر بودند یا در معرض غارت بودند، بهسادگی نمیتوانند خود را از چنگال تاریخ [و فرهنگ غارتگری] نجات دهند. حتی اگر بدانند رفتار امروز آنها ریشه در تاریخشان دارد. رضاقلی تلاش داشت تا تأثیر فرهنگ غارتگری تاریخی بر رفتار امروز مردم ایران را نشان دهد.
او رسالت خود را خودآگاهی بخشی تاریخی میدانست تا شاید از این طریق ایرانیان بتوانند از گذشته خود آزاد شوند. رضاقلی میگفت هر کسی که کار اقتصادی کرده باشد، میداند ناامنی مسئله اصلی توسعه در ایران است. ناصرالدین شاه نیز مسئله اصلی توسعه ایران را یافته بود:
«... اطمینان عامه حاصل نمیشود مگر به امنیت. امنیت فرع قانون است و قانون لازمهاش اجرا... چون چنین شود قلوب عامه از هر جهت اطمینان حاصل خواهد کرد و در آن وقت طبیعت مخلوق و طبیعت آب و خاک، آنچه در خود مکنون و مخفی دارد روزبهروز در معرض ظهور و بروز خواهند رسانید، آبها جاری میشوند و زمینها آباد. صناعات ترقی میکند و معادن استخراج میشود و پولهای مردم از زیر خاک بیرون میآید».
شاید تصور شود کانونیبودن مسئله امنیت بدیهی است و او به کشف بزرگی نائل نشده بود. اهمیت این بحث زمانی روشن میشود که این نظریه را با نظریات دیگری که مسئله کانونی را امر دیگری میدانند، مقایسه کنیم. برای بسیاری از نظریهپردازان مسئله اصلی انباشت سرمایه یا تجارت آزاد یا ویژگیهای فرهنگی یا مداخله بیگانگان است.
نظریهپردازانی که امنیت را مسئله اصلی میدانند، پیرو سنت آدام اسمیت تأمین حقوق مالکیت را اصل و سایر امور را نتیجه وجود یا فقدان حقوق مالکیت معرفی میکنند.
☑️⭕️ علی رضاقلی اهمیت، علل و پیامدهای ناامنی و تخریب نهاد حقوق مالکیت را در تاریخ و امروز اقتصاد ایران نشان داد. او بر پایه سنت اقتصاددانان نهادگرا مخاطبان خود را از سادهانگاری نجات میدهد و تأکید میکند نمیتوان با سیاستهای مرسوم اقتصادی به توسعه پایدار دست یافت. توسعه پایدار نیازمند اصلاح نظام قضائی و اداری است و این دو بازتاب بازار سیاسی هستند. شایستهسالاری، حاکمیت قانون، نظام قضائی عادلانه، فسادزدایی و سایر ویژگیهای حکمرانی خوب زمانی محقق میشود که بازار سیاست اصلاح شود.
اما چگونه میتوان بازار سیاست را اصلاح کرد؟ اگر علت ناامنی و عدم تأمین حقوق مالکیت بازار سیاست است، چگونه میتوان این بازار را به گونهای تغییر داد که نتیجه آن حاکمیت قانون باشد؟ «اگر نورث ایرانی بود» عنوان یکی از مقالات رضاقلی است. نورث ۹۵ سال عمر کرد و در ۱۰ سال پایانی عمرش چندین مقاله و دو کتاب برای پاسخ به این سؤال تألیف کرد: کتاب خشونت و نظامهای اجتماعی و کتاب در سایه خشونت که هر دو به فارسی ترجمه شدهاند، پاسخی هستند به مسئله اصلاح بازار سیاست.
او ۷۵ سال عمر کرد و اگر او نیز ۹۵ سال عمر میکرد، احتمالا این «پژوهشگرِ وطنپرستِ خستگیناپذیرِ جامعهشناسِ نهادگرایِ مسلط بر شاهنامه و تاریخ ایران» پاسخ به این سؤال را مییافت.
شبکه توسعه
@I_D_Network
دکتر احمد میدری، پژوهشگر
از دستدادن علی رضاقلی [که او را با جامعه شناسی نخبه کشی اش می شناسیم ] جبرانناپذیر است. به قول شریعتی از محصولات سریدوزی خدا نبود. از آنها بود که خدا پس از خلقتش بر خودش بالید. او در توضیح علت سرودن شاهنامه میگفت صد نفر از اندیشمندان از او خواستند تا راهی برای بازگشت عظمت ایران بیابد. شاهنامه پاسخ فردوسی برای یافتن مسیر اعتلای ایران بود. مسئله رضاقلی همان مسئله فردوسی بود و در شاهنامه به دنبال همین سؤال میگشت. نمیشناسم کسی را که دغدغه توسعه ایران را داشته باشد و مانند علی رضاقلی در شاهنامه غور کرده باشد.
او با مطالعه تاریخ و ادبیات ادوار مختلف ایران علت عدم توسعه ایران را ناامنی میدانست. ناامنی تنها تجاوز بیگانه به یک کشور یا شورش و سرقت نیست؛ بلکه ناامنی پیشبینیناپذیری رفتار صاحبان قدرت است. او بر این باور بود که تداوم ناامنی، فرهنگی خاص در ایرانیان خلق کرده است که نسل اندر نسل باقی مانده و بر روح ایرانیان مسلط شده است. معرفی ناامنی بهعنوان مسئله اصلی توسعه ایران کشف مهمی است.
ناامنی در تاریخ ایران پدیدهای فراگیر و مستمر بوده است. تنها هجوم اقوام بیگانه مانند رومیها، عربها و مغولان یکباره همه چیز را دگرگون و ویران نمیکرد؛ بلکه ایلات مدام به شهرها و روستاها هجوم آورده و آنها را غارت میکردند. به طور مثال همانطور که رضاقلی میگفت، در دوره ناصرالدین شاه که از باثباتترین پادشاهان ایران است، ۱۶۹ شورش صورت میگیرد؛ یعنی در هر سال چهار شورش رخ میداد. این شورش و غارت مدام بر رفتار مردم تأثیر عمیق بر جای گذاشت و امروزه نیز بر عالم ناخودآگاه حاکم است. از نظر او این همه فساد اداری یکی از تجلیات سلطه فرهنگ غارتگری است که ناامنی تاریخی آن را خلق کرده است. آدمهایی که اجداد آنها غارتگر بودند یا در معرض غارت بودند، بهسادگی نمیتوانند خود را از چنگال تاریخ [و فرهنگ غارتگری] نجات دهند. حتی اگر بدانند رفتار امروز آنها ریشه در تاریخشان دارد. رضاقلی تلاش داشت تا تأثیر فرهنگ غارتگری تاریخی بر رفتار امروز مردم ایران را نشان دهد.
او رسالت خود را خودآگاهی بخشی تاریخی میدانست تا شاید از این طریق ایرانیان بتوانند از گذشته خود آزاد شوند. رضاقلی میگفت هر کسی که کار اقتصادی کرده باشد، میداند ناامنی مسئله اصلی توسعه در ایران است. ناصرالدین شاه نیز مسئله اصلی توسعه ایران را یافته بود:
«... اطمینان عامه حاصل نمیشود مگر به امنیت. امنیت فرع قانون است و قانون لازمهاش اجرا... چون چنین شود قلوب عامه از هر جهت اطمینان حاصل خواهد کرد و در آن وقت طبیعت مخلوق و طبیعت آب و خاک، آنچه در خود مکنون و مخفی دارد روزبهروز در معرض ظهور و بروز خواهند رسانید، آبها جاری میشوند و زمینها آباد. صناعات ترقی میکند و معادن استخراج میشود و پولهای مردم از زیر خاک بیرون میآید».
شاید تصور شود کانونیبودن مسئله امنیت بدیهی است و او به کشف بزرگی نائل نشده بود. اهمیت این بحث زمانی روشن میشود که این نظریه را با نظریات دیگری که مسئله کانونی را امر دیگری میدانند، مقایسه کنیم. برای بسیاری از نظریهپردازان مسئله اصلی انباشت سرمایه یا تجارت آزاد یا ویژگیهای فرهنگی یا مداخله بیگانگان است.
نظریهپردازانی که امنیت را مسئله اصلی میدانند، پیرو سنت آدام اسمیت تأمین حقوق مالکیت را اصل و سایر امور را نتیجه وجود یا فقدان حقوق مالکیت معرفی میکنند.
☑️⭕️ علی رضاقلی اهمیت، علل و پیامدهای ناامنی و تخریب نهاد حقوق مالکیت را در تاریخ و امروز اقتصاد ایران نشان داد. او بر پایه سنت اقتصاددانان نهادگرا مخاطبان خود را از سادهانگاری نجات میدهد و تأکید میکند نمیتوان با سیاستهای مرسوم اقتصادی به توسعه پایدار دست یافت. توسعه پایدار نیازمند اصلاح نظام قضائی و اداری است و این دو بازتاب بازار سیاسی هستند. شایستهسالاری، حاکمیت قانون، نظام قضائی عادلانه، فسادزدایی و سایر ویژگیهای حکمرانی خوب زمانی محقق میشود که بازار سیاست اصلاح شود.
اما چگونه میتوان بازار سیاست را اصلاح کرد؟ اگر علت ناامنی و عدم تأمین حقوق مالکیت بازار سیاست است، چگونه میتوان این بازار را به گونهای تغییر داد که نتیجه آن حاکمیت قانون باشد؟ «اگر نورث ایرانی بود» عنوان یکی از مقالات رضاقلی است. نورث ۹۵ سال عمر کرد و در ۱۰ سال پایانی عمرش چندین مقاله و دو کتاب برای پاسخ به این سؤال تألیف کرد: کتاب خشونت و نظامهای اجتماعی و کتاب در سایه خشونت که هر دو به فارسی ترجمه شدهاند، پاسخی هستند به مسئله اصلاح بازار سیاست.
او ۷۵ سال عمر کرد و اگر او نیز ۹۵ سال عمر میکرد، احتمالا این «پژوهشگرِ وطنپرستِ خستگیناپذیرِ جامعهشناسِ نهادگرایِ مسلط بر شاهنامه و تاریخ ایران» پاسخ به این سؤال را مییافت.
شبکه توسعه
@I_D_Network
👍208👎9
🔲⭕️پروفسور بالتازار دروغ بود!
دکتر مجتبی لشکربلوکی
کارتون شیرین و در عین حال احمقانه پروفسور بالتازار را یادتان میآید؟ مشکلی که پیش میآمد، مسئولین یا مردم شهر به سراغ دانشمند ریزه و محبوب شهر، پروفسور بالتازار میرفتند. جناب پروفسور، شروع می کرد به راه رفتن و با فکر کردن و فکر کردن و فکر کردن، یکباره یک فکر بدیع به سرش میزد و میرفت چهار تا دکمه را میزد و یک ماشین بزرگ شروع میکرد به کار، و آخرش یک ماده شیمیایی یا یک ماشین دیگری بیرون میداد که مسئله را، هرچه که بود، حل میکرد. نگاه خیلی از مردم و مسئولین ما به مقوله علم و تکنولوژی نگاهی پروفسور بالتازارانه است! (برداشت از کانال جناب گاو)
☑️⭕️تحلیل و تجویز راهبردی:
جوان تر که بودم فکر می کردم که همه چیز «یک» جواب علمی مشخص دارد که باید آن را کشف کرد. دانشمندان، دکترها و متخصصان، برای من مانند یک بت بزرگ بودند که جواب درست را در آستین شان دارند.
این روزها، هرچند همچنان به علم به عنوان ابزاری برای اداره عاقلانه جوامع معتقدم، اما این بت های قبلی برای من فرو ریختند به چندین دلیل که سه دلیلش را اینجا می نویسم:
۱. اگر علم واقعا دقیق و قطعی است. چرا متخصصان یک رشته یک حرف واحد نمی زنند. خاطرم هست روزی یکی از وزرای اقتصاد می گفت که اگر دو اقتصاددان در یک اتاق باشند معمولا دو نظریه از آن بیرون می آید و گاهی هم سه نظریه!! فقط اقتصاد هم نیست، فیزیوتراپ ها، متخصصین علوم اعصاب، جامعه شناس ها و موزیسین ها هم نظرات و نظریات متفاوتی دارند. بنابراین آن قدرها که ما فکر می کنیم علم (یا دست کم نمادهای علم) قطعی و دقیق نیست.
۲. فهمیدم علوم انسانی و اجتماعی که بیشتر مرتبط با کشورداری و توسعه هستند اصلا به میزان علوم پایه و مهندسی دقیق نیستند. محاسبات نیوتونی، استاتیک و مقاومت مصالح در ساختن یک پل در سان فرانسیسکو و سبزوار یکی است. اما مدیریت دو شرکت همسایه در یک شهر چه سان فرانسسیسکو باشد چه سبزوار متفاوت است و غیرقابل تقلید.
۳. فهمیدم در کشورداری و اداره سازمان، اصلا ما با مسایل شسته رفته سروکار نداریم. مسایلی هستند که چندبعدی اند (مثلا هم جنبه اقتصادی دارد هم جنبه اجتماعی) و هم ساختارنایافته (هیچ کس به درستی نمی تواند تمام ابعاد مساله را ببیند و درک کند) و هم مانند یک موجود زنده عمل می کنند (وقتی راه حلی را اجرا می کنی مساله به شکل دیگری در می آید).
به پیش بینی های غلط و تجویزهای اشتباه همان بت های سابق دیگر اشاره نمی کنم.
چه باید کرد؟
تا اطلاع ثانوی به این جمع بندی رسیده ام که برای اداره کشور و سازمان باید از فرمول زیر پیروی کنم.
۱. بالتازاری به دنیا نگاه نکنم. فکر نکنم که با صرف تفکر آن هم به صورت فردی می شود به راه حل رسید. بلکه اولا بخشی از راه حل احتمالا حاصل آزمایش، سعی و خطا، پایلوت کردن (اول اجرا بعد تفکر) است و دوم اینکه هیچ کس از ما عقل کل نیست! بنابراین باید با کوششی جمعی به حقیقت رسید.
۲. بپذیرم که چون موضوعات بین رشته ای هستند، همه اطلاعات نزد یک فرد نیست و همه راه حل ها به ذهن یک فرد نمی رسد. بنابراین مهم ترین تکنولوژی/متدولوژی حل مساله، «گفتگو» است. هنر رهبران کشورها و سازمان ها ایجاد فضایی برای گفتگوی آزاد فراگیر است. کسانی که با من مخالفت می کنند بزرگ ترین خدمت را می کنند چون سوراخ های احتمالی راه حل را بدون هزینه به من نشان می دهند. مخالفان را به سکوت نکشانم.
۳. تا آنجا که می توانم باید حساب و کتاب کنم. تحلیل هزینه-منفعت کنم. عدد و رقم و تحلیل باید مبنای کار من باشد اما چون ما نمی توانیم مطمئن باشیم که به جواب قطعی و بهینه رسیده ایم، بسیاری از تصمیمات توافقی است و نه انتخاب بهینه. بنابراین اقناع و اجماع بین ذینفعان کلیدی برای حل مسایل جمعی بسیار مهم است. ترکیبی از عقلانیت ابزاری و عقلانیت تفاهمی (به تعبیر هابرماس فیلسوف معاصر).
حل مساله در کشور و سازمان یعنی ترکیبی از اقدام، تست، آزمایش، تحلیل، ایده یابی، بحث، نقد و گفتگو و نه فقط فکر کردن و پژوهش علمی. حل کردن مساله ملی یعنی بررسی بین رشته ای، اجماع و توافق جمعی روی معقول ترین و حساب شده ترین گزینه ها نه فقط اینکه یک فرد یک مساله را معجزه وار حل کند. باور کنیم پروفسور بالتازاری وجود ندارد. کشورداری بالتازاری و مدیریت بالتازاری یک توهم است. اگر در جستجوی توسعه هستیم نگاهمان را در مورد علم، دانشمندان، حل مسائل ملی، اهمیت گفتگو و اجماع روزآمد کنیم.
شبکه توسعه (@I_D_network)
به نقل از کانال شخصی مجتبی لشکربلوکی (@Dr_Lashkarbolouki)
دکتر مجتبی لشکربلوکی
کارتون شیرین و در عین حال احمقانه پروفسور بالتازار را یادتان میآید؟ مشکلی که پیش میآمد، مسئولین یا مردم شهر به سراغ دانشمند ریزه و محبوب شهر، پروفسور بالتازار میرفتند. جناب پروفسور، شروع می کرد به راه رفتن و با فکر کردن و فکر کردن و فکر کردن، یکباره یک فکر بدیع به سرش میزد و میرفت چهار تا دکمه را میزد و یک ماشین بزرگ شروع میکرد به کار، و آخرش یک ماده شیمیایی یا یک ماشین دیگری بیرون میداد که مسئله را، هرچه که بود، حل میکرد. نگاه خیلی از مردم و مسئولین ما به مقوله علم و تکنولوژی نگاهی پروفسور بالتازارانه است! (برداشت از کانال جناب گاو)
☑️⭕️تحلیل و تجویز راهبردی:
جوان تر که بودم فکر می کردم که همه چیز «یک» جواب علمی مشخص دارد که باید آن را کشف کرد. دانشمندان، دکترها و متخصصان، برای من مانند یک بت بزرگ بودند که جواب درست را در آستین شان دارند.
این روزها، هرچند همچنان به علم به عنوان ابزاری برای اداره عاقلانه جوامع معتقدم، اما این بت های قبلی برای من فرو ریختند به چندین دلیل که سه دلیلش را اینجا می نویسم:
۱. اگر علم واقعا دقیق و قطعی است. چرا متخصصان یک رشته یک حرف واحد نمی زنند. خاطرم هست روزی یکی از وزرای اقتصاد می گفت که اگر دو اقتصاددان در یک اتاق باشند معمولا دو نظریه از آن بیرون می آید و گاهی هم سه نظریه!! فقط اقتصاد هم نیست، فیزیوتراپ ها، متخصصین علوم اعصاب، جامعه شناس ها و موزیسین ها هم نظرات و نظریات متفاوتی دارند. بنابراین آن قدرها که ما فکر می کنیم علم (یا دست کم نمادهای علم) قطعی و دقیق نیست.
۲. فهمیدم علوم انسانی و اجتماعی که بیشتر مرتبط با کشورداری و توسعه هستند اصلا به میزان علوم پایه و مهندسی دقیق نیستند. محاسبات نیوتونی، استاتیک و مقاومت مصالح در ساختن یک پل در سان فرانسیسکو و سبزوار یکی است. اما مدیریت دو شرکت همسایه در یک شهر چه سان فرانسسیسکو باشد چه سبزوار متفاوت است و غیرقابل تقلید.
۳. فهمیدم در کشورداری و اداره سازمان، اصلا ما با مسایل شسته رفته سروکار نداریم. مسایلی هستند که چندبعدی اند (مثلا هم جنبه اقتصادی دارد هم جنبه اجتماعی) و هم ساختارنایافته (هیچ کس به درستی نمی تواند تمام ابعاد مساله را ببیند و درک کند) و هم مانند یک موجود زنده عمل می کنند (وقتی راه حلی را اجرا می کنی مساله به شکل دیگری در می آید).
به پیش بینی های غلط و تجویزهای اشتباه همان بت های سابق دیگر اشاره نمی کنم.
چه باید کرد؟
تا اطلاع ثانوی به این جمع بندی رسیده ام که برای اداره کشور و سازمان باید از فرمول زیر پیروی کنم.
۱. بالتازاری به دنیا نگاه نکنم. فکر نکنم که با صرف تفکر آن هم به صورت فردی می شود به راه حل رسید. بلکه اولا بخشی از راه حل احتمالا حاصل آزمایش، سعی و خطا، پایلوت کردن (اول اجرا بعد تفکر) است و دوم اینکه هیچ کس از ما عقل کل نیست! بنابراین باید با کوششی جمعی به حقیقت رسید.
۲. بپذیرم که چون موضوعات بین رشته ای هستند، همه اطلاعات نزد یک فرد نیست و همه راه حل ها به ذهن یک فرد نمی رسد. بنابراین مهم ترین تکنولوژی/متدولوژی حل مساله، «گفتگو» است. هنر رهبران کشورها و سازمان ها ایجاد فضایی برای گفتگوی آزاد فراگیر است. کسانی که با من مخالفت می کنند بزرگ ترین خدمت را می کنند چون سوراخ های احتمالی راه حل را بدون هزینه به من نشان می دهند. مخالفان را به سکوت نکشانم.
۳. تا آنجا که می توانم باید حساب و کتاب کنم. تحلیل هزینه-منفعت کنم. عدد و رقم و تحلیل باید مبنای کار من باشد اما چون ما نمی توانیم مطمئن باشیم که به جواب قطعی و بهینه رسیده ایم، بسیاری از تصمیمات توافقی است و نه انتخاب بهینه. بنابراین اقناع و اجماع بین ذینفعان کلیدی برای حل مسایل جمعی بسیار مهم است. ترکیبی از عقلانیت ابزاری و عقلانیت تفاهمی (به تعبیر هابرماس فیلسوف معاصر).
حل مساله در کشور و سازمان یعنی ترکیبی از اقدام، تست، آزمایش، تحلیل، ایده یابی، بحث، نقد و گفتگو و نه فقط فکر کردن و پژوهش علمی. حل کردن مساله ملی یعنی بررسی بین رشته ای، اجماع و توافق جمعی روی معقول ترین و حساب شده ترین گزینه ها نه فقط اینکه یک فرد یک مساله را معجزه وار حل کند. باور کنیم پروفسور بالتازاری وجود ندارد. کشورداری بالتازاری و مدیریت بالتازاری یک توهم است. اگر در جستجوی توسعه هستیم نگاهمان را در مورد علم، دانشمندان، حل مسائل ملی، اهمیت گفتگو و اجماع روزآمد کنیم.
شبکه توسعه (@I_D_network)
به نقل از کانال شخصی مجتبی لشکربلوکی (@Dr_Lashkarbolouki)
👍171👎2
🔲⭕️معرفی یک مجموعه خوب در مورد توسعه ایران
چندی است گروهی در فضای مجازی شروع کرده اند به نشر اطلاعات ارزشمند و غنی و حرفه ای در مورد ایران و توسعه ایران به نام ایرانِ پایدار.
خودشان می گویند: مجموعه ایرانشناسی و عمومیسازی دانش دربارۀ ایران.
این مجموعه در هر اپیزودِ روایتِ ایران، فایل متنیای را منتشر خواهد کرد که مروری است بر کتاب مورد بررسی در آن اپیزود. این فایل در حقیقت متن پایهای است که نماوا و پادکست آن اپیزود بر اساس آن تهیه میشود.
اگر در جستجوی یک مجموعه محتوای شسته و رفته در مورد ایران و توسعه آن هستید ما (شبکه توسعه ایران) آن را به شما معرفی می کنیم و از آن نیز حمایت می کنیم
کانال تلگرامی این مجموعه:
https://www.tg-me.com/iranepaydar_official
آدرس وبسایت
ایران پایدار در اینستاگرام
کارهای این مجموعه در یوتیوب
چندی است گروهی در فضای مجازی شروع کرده اند به نشر اطلاعات ارزشمند و غنی و حرفه ای در مورد ایران و توسعه ایران به نام ایرانِ پایدار.
خودشان می گویند: مجموعه ایرانشناسی و عمومیسازی دانش دربارۀ ایران.
این مجموعه در هر اپیزودِ روایتِ ایران، فایل متنیای را منتشر خواهد کرد که مروری است بر کتاب مورد بررسی در آن اپیزود. این فایل در حقیقت متن پایهای است که نماوا و پادکست آن اپیزود بر اساس آن تهیه میشود.
اگر در جستجوی یک مجموعه محتوای شسته و رفته در مورد ایران و توسعه آن هستید ما (شبکه توسعه ایران) آن را به شما معرفی می کنیم و از آن نیز حمایت می کنیم
کانال تلگرامی این مجموعه:
https://www.tg-me.com/iranepaydar_official
آدرس وبسایت
ایران پایدار در اینستاگرام
کارهای این مجموعه در یوتیوب
Telegram
ایرانِ پایدار
ایرانِ پایدار مجموعهای است برای ایرانشناسی و عمومیسازی دانش دربارۀ ایران
آدرس سایت
www.iranepaydar.com
آدرس سایت
www.iranepaydar.com
👍23👎1
🔲⭕️ از چاپیدن مقاله تا حل مساله
دکتر مجتبی لشکربلوکی
از دانشگاهیان قطع امید کردهام. دانشگاهیان با توسعه آموزش عالی در سالهای اخیر دو گروه شدهاند: گروهی که دانشمندند و گروهی که بیشترشان شغل دانشگاهی دارند. از گروه دوم که توقع نباید داشت اما گروه اول هم بیشتر به علم و تخصص خود مشغولاند و کمتر مجال نگاه کردن به بیرون و مسائل جامعه دارند. معمولاً فکر نمیکنند که چه باید کرد. بیآنکه به عمل بیندیشند تصمیم میگیرند و اقدام میکنند. دانشگاه روزبهروز بیشتر گرفتار مسائل انتزاعی میشود و دیگر چندان پیوندی با سیاست و جامعه و زندگی ندارد. کشور فردایی هم خواهد داشت که نمیدانیم چیست و چگونه خواهد بود و خدا کند که فردا، فقر و حرمان و ملال بیشتر و زمینی خشکتر و هوایی آلودهتر و دلهای پراکندهتر و خاطرههای آزردهتر نباشد.
این را جملات را چه کسی گفته است؟ دکتر رضا داوری اردکانی؛ رئیس فرهنگستان علوم، چهره ماندگار کشور، استاد نمونه کشور و ده ها افتخار و عنوان دیگر. اما چرا به این جا رسیدیم؟
بگذارید مطلبی منتسب به دکتر مظفر چشمه سهرابی؛ متخصص دانششناسی را نیز با هم مرور کنیم:
رتبه بندی دانشگاهی ایران بر اساس نظامی است که خارج از ایران برنامه ریزی می شود و ما بین المللی کار کردن را با اِعمال این شاخص ها اشتباه گرفته ایم در حالی که خود آمریکا که وضع کننده ISI است، به طور ناچیز از این نظام استفاده می کند.
حدود ۴۰۰ جایزه علمی در دنیا وجود دارد که هیچ یک از شاخص های آی.اس.آی استفاده نمی کنند. ایران از بیانیه سانفرانسیسکو که هشداری به همه بود درس نگرفت. در این بیانیه بیش از چند هزار دانشمند و پژوهشگر و حدود ۸۰۰ مجله علمی معتبر دنیا اعلام کردند که مبنا را در ارزیابی ها بر اساس مجلات قرار ندهید.
از یکی از اساتیدی که ۴۰۰ مقاله بین المللی داشتند سوال کردم فقط یکی از مشکلاتی را که در کشور حل کرده اید نام ببرید؟ پاسخ سکوت بود. از مدیران کشور ۹۷٪ از مقالات آی.اس.آی استفاده نمیکنند، ۹۳٪ نیز مجلات داخلی را نه می شناسند و نه از آنها استفاده می کنند؟! برای چه کسی می نویسیم؟
هدف علم سنجی که در ایران بسیار محبوب است در واقع مجله سنجی است نه حقیقت علم. علم سنجی قدرت تحلیل محتوای علم را ندارد. مبدع این اصطلاح اصلاً چنین منظوری نداشته است. علم سنجی صرفاً بیانگر شاخص های کمّی است نه کیفی.
در سنت های اصیل علمی، تولید مقاله هیچ گاه نشان دهنده تولید علم نبوده است. مثلا کتابی نوشته به نام اشاعه نوآوری. تا به حال ۲۵۰۰ مقاله در خصوص این کتاب منتشر شده است. این مقالات تولید علم نیست، یک مناقشه علمی است. این نبردهای علمی زمینه ساز تولید علم است نه الزاما خود علم.
☑️⭕️تحلیل و تجویز راهبردی:
به من بگو که به چه پاداش می دهی، تا من بگویم که بازیگران چه می کنند؟ ایده ای ساده اما بنیادی در طراحی مکانیزم ها و سیستم ها. اگر بخواهم کمی سخت تر بگویم: نظام تمایلات ما تعاملات را شکل می دهد. قواعد نهادی مشخص می کند که کدام رفتار مطلوب است و کدام نامقبول. نهادها تعیین می کنند که چه بازیگری بر اساس چه رفتاری پاداش می گیرد و کامیاب می شود و کدام بازیگر ناکام می ماند و محروم می شود. وقتی شاخص ارزیابی ما شد «چاپ مقاله» و نه «حل مساله»، نخبگان علمی کشور با چه انگیزه ای روی مسائل ملی کار کنند؟
در طراحی سسیستم های اقتصادی و اجتماعی باید فرض گرفت که افراد به فکر منافع شخصی خود هستند و با موعظه و پند اخلاقی هدایت نمی شوند بلکه با طراحی نظام تمایلات (پاداش دهی هوشمندانه) رفتار بازیگران به همان سمتی سوق داد که منفعت جمعی اقتضاء می کند. به عبارت ساده گره زدن منافع شخصی به منافع جمعی. آیا در نظام دانشگاهی ما چنین است؟
یک پیش بینی تلخ را در پایان می آورم و تمام: اگر قواعد نهادی (نظام تمایلات) دانشگاهیان تا یک دهه دیگر همین باشد، ما علاوه بر پیشتازی در چاپیدن مقاله، بیشترین استاد تمام دنیا را نیز خواهیم داشت. بدا به حال این سرزمین پر استاد!
شبکه توسعه (@I_D_network)
به نقل از کانال شخصی مجتبی لشکربلوکی (@Dr_Lashkarbolouki)
دکتر مجتبی لشکربلوکی
از دانشگاهیان قطع امید کردهام. دانشگاهیان با توسعه آموزش عالی در سالهای اخیر دو گروه شدهاند: گروهی که دانشمندند و گروهی که بیشترشان شغل دانشگاهی دارند. از گروه دوم که توقع نباید داشت اما گروه اول هم بیشتر به علم و تخصص خود مشغولاند و کمتر مجال نگاه کردن به بیرون و مسائل جامعه دارند. معمولاً فکر نمیکنند که چه باید کرد. بیآنکه به عمل بیندیشند تصمیم میگیرند و اقدام میکنند. دانشگاه روزبهروز بیشتر گرفتار مسائل انتزاعی میشود و دیگر چندان پیوندی با سیاست و جامعه و زندگی ندارد. کشور فردایی هم خواهد داشت که نمیدانیم چیست و چگونه خواهد بود و خدا کند که فردا، فقر و حرمان و ملال بیشتر و زمینی خشکتر و هوایی آلودهتر و دلهای پراکندهتر و خاطرههای آزردهتر نباشد.
این را جملات را چه کسی گفته است؟ دکتر رضا داوری اردکانی؛ رئیس فرهنگستان علوم، چهره ماندگار کشور، استاد نمونه کشور و ده ها افتخار و عنوان دیگر. اما چرا به این جا رسیدیم؟
بگذارید مطلبی منتسب به دکتر مظفر چشمه سهرابی؛ متخصص دانششناسی را نیز با هم مرور کنیم:
رتبه بندی دانشگاهی ایران بر اساس نظامی است که خارج از ایران برنامه ریزی می شود و ما بین المللی کار کردن را با اِعمال این شاخص ها اشتباه گرفته ایم در حالی که خود آمریکا که وضع کننده ISI است، به طور ناچیز از این نظام استفاده می کند.
حدود ۴۰۰ جایزه علمی در دنیا وجود دارد که هیچ یک از شاخص های آی.اس.آی استفاده نمی کنند. ایران از بیانیه سانفرانسیسکو که هشداری به همه بود درس نگرفت. در این بیانیه بیش از چند هزار دانشمند و پژوهشگر و حدود ۸۰۰ مجله علمی معتبر دنیا اعلام کردند که مبنا را در ارزیابی ها بر اساس مجلات قرار ندهید.
از یکی از اساتیدی که ۴۰۰ مقاله بین المللی داشتند سوال کردم فقط یکی از مشکلاتی را که در کشور حل کرده اید نام ببرید؟ پاسخ سکوت بود. از مدیران کشور ۹۷٪ از مقالات آی.اس.آی استفاده نمیکنند، ۹۳٪ نیز مجلات داخلی را نه می شناسند و نه از آنها استفاده می کنند؟! برای چه کسی می نویسیم؟
هدف علم سنجی که در ایران بسیار محبوب است در واقع مجله سنجی است نه حقیقت علم. علم سنجی قدرت تحلیل محتوای علم را ندارد. مبدع این اصطلاح اصلاً چنین منظوری نداشته است. علم سنجی صرفاً بیانگر شاخص های کمّی است نه کیفی.
در سنت های اصیل علمی، تولید مقاله هیچ گاه نشان دهنده تولید علم نبوده است. مثلا کتابی نوشته به نام اشاعه نوآوری. تا به حال ۲۵۰۰ مقاله در خصوص این کتاب منتشر شده است. این مقالات تولید علم نیست، یک مناقشه علمی است. این نبردهای علمی زمینه ساز تولید علم است نه الزاما خود علم.
☑️⭕️تحلیل و تجویز راهبردی:
به من بگو که به چه پاداش می دهی، تا من بگویم که بازیگران چه می کنند؟ ایده ای ساده اما بنیادی در طراحی مکانیزم ها و سیستم ها. اگر بخواهم کمی سخت تر بگویم: نظام تمایلات ما تعاملات را شکل می دهد. قواعد نهادی مشخص می کند که کدام رفتار مطلوب است و کدام نامقبول. نهادها تعیین می کنند که چه بازیگری بر اساس چه رفتاری پاداش می گیرد و کامیاب می شود و کدام بازیگر ناکام می ماند و محروم می شود. وقتی شاخص ارزیابی ما شد «چاپ مقاله» و نه «حل مساله»، نخبگان علمی کشور با چه انگیزه ای روی مسائل ملی کار کنند؟
در طراحی سسیستم های اقتصادی و اجتماعی باید فرض گرفت که افراد به فکر منافع شخصی خود هستند و با موعظه و پند اخلاقی هدایت نمی شوند بلکه با طراحی نظام تمایلات (پاداش دهی هوشمندانه) رفتار بازیگران به همان سمتی سوق داد که منفعت جمعی اقتضاء می کند. به عبارت ساده گره زدن منافع شخصی به منافع جمعی. آیا در نظام دانشگاهی ما چنین است؟
یک پیش بینی تلخ را در پایان می آورم و تمام: اگر قواعد نهادی (نظام تمایلات) دانشگاهیان تا یک دهه دیگر همین باشد، ما علاوه بر پیشتازی در چاپیدن مقاله، بیشترین استاد تمام دنیا را نیز خواهیم داشت. بدا به حال این سرزمین پر استاد!
شبکه توسعه (@I_D_network)
به نقل از کانال شخصی مجتبی لشکربلوکی (@Dr_Lashkarbolouki)
👍122👎3
🔳⭕️قیمت ماکارونی و نظام حمایت اجتماعی
محمد فاضلی - جامعهشناس
حرفهایی هست که تا وقتی بحرانی پیش نیامده گوشی برای شنیدن آنها نیست، اما حالا قیمت ماکارونی سر به فلک کشیده و زمان مناسبی است تا یکی از این حرفها گفته، شنیده و مطالبه شود. چند دقیقهای همراه این متن باشید توضیح میدهم.
دولتهای ممالک پیشرفته دنیا بانک اطلاعات دقیقی از وضعیت اقتصادی و اجتماعی خانوارها دارند و هر قدر نظامهای سیاسی به «دولت رفاه» نزدیکتر هستند – مثل سوئد و نروژ و فنلاند – کیفیت و دقت و کاربرد بانکهای اطلاعاتی آنها بیشتر است. اطلاعات درآمد، هزینه، وضعیت آموزش، مالیات، داراییها، سلامت و ... خانوارها در این بانکهای اطلاعاتی وجود دارد.
این بانکهای اطلاعاتی از وضعیت اقتصادی و اجتماعی خانوارها اجازه میدهد تا حمایت اجتماعی دولت از خانوار و افراد به صورت هدفمند و هوشمند صورت بگیرد. هدفمند است چون حمایت بر اساس مقدار ضعف و قوت اقتصادی و اجتماعی افراد صورت میگیرد و اگر قرار است یارانه نقدی یا کمک غیرنقدی به خانوار یا فردی داده شود، بر اساس استحقاق تعلق میگیرد. هوشمند است از آن جهت که میتواند تغییرات در زندگی فرد را لحاظ کند. شهروندی ممکن است بهواسطه تصادف، بیماری یا بیکاری وضعیت اقتصادی و اجتماعیاش نزول کند، و به همان میزان هم ممکن است به هر دلیلی وضعش بهتر یا خیلی خوب شود. حمایت از او باید هوشمندانه در هر دو حالت تغییر کند.
✅ دولت وظیفه دارد رشد اقتصادی را تسهیل کند، رابطه با جهان را بهبود دهد، زمینه بروز فساد را از بین ببرد، سیاستهای ضدتورمی بهکار بگیرد، ارزش پول ملی را حفظ کند و ... اما، وظیفه دارد نظام حمایت اجتماعی هدفمند و هوشمند را هم توسعه دهد. این وظیفه دهههاست که به دولتها تذکر داده شده اما نادیده گرفتهاند.
✅ دولت – بالاخص دولتی که زیر بار هزینهها له شده و کسر بودجهاش تسمه تورم را بر گرده اقشار ضعیف اقتصادی آتشین کرده – لازم دارد که برای انجام اصلاحات یا مدیریت اجتماعی هر چیزی از جنس بحران و شوک اقتصادی، به دادهها و نظامی برای حمایت هدفمند و هوشمند از اقشار آسیبپذیر دسترسی داشته باشد. ضرورت چنین سامانهای امروز بیش از هر زمانی احساس میشود، حالا که ممکن است گروههایی از مردم به ماکارونی هم دسترسی نداشته باشند و ضروری است هدفمند در برابر سوءتغدیه حمایت شوند.
نکته مهم این است که در این کشور هر کس جاده غیرضروری بکشد، پتروشیمی مخربی در میانکاله سر هم کند، کارخانه فولادی در کمآبترین نقطه کویر بسازد، کلنگ هر ساختوساز پُرساختوپاختی را به زمین بزند، ژستی میگیرد، دیده میشود و قدر میبیند و بر صدر مینشیند؛ اما آنها که برای ایجاد سامانههای ضروری حکمرانی – نظیر بانک اطلاعات و نظام حمایت اجتماعی هدفمند و هوشمند – تلاش کنند، نه دیده میشوند، نه قدر میبینند و نه بر صدر مینشینند.
کار ایجاد چنین سامانهای با عنوان «پایگاه اطلاعات رفاه ایرانیان» در وزارت رفاه از سال ۱۳۹۲ آغاز شد. این پایگاه از تجمیع ۵۰ منبع دادهای تشکیل شده، ۲۵ منبع دادهای به طور کامل تجمیع و ساختار اصلی آن با بیش از ۶۰ جدول دادهای شکل گرفته است. بیش از ۳ میلیارد رکورد دادهای در پایگاه داده نهایی ذخیره و تجمیع شده است. متأسفانه هر قدر طراحان و مجریان این کار جدی بودند، بقیه آنها که باید همراهی میکردند و اهمیت آن برای نظام اجتماعی و توسعه عدالت را درمییافتند، نسبت به آن بیتوجه بودند. دولت فعلی نیز تا به امروز کلامی درباره آن نگفته و وزیر رفاهش ترجیح میدهد به جای کار اساسی نمایش اجرا کند.
ایجاد چنین پایگاهی و وارد کردن آن در سیاستگذاری و اجرا، چیزی از جنس سازوکارهای حکمرانی است. بدبختانه در این کشور حکومت به عوض اصلاح و ایجاد سازوکارهای ضروری برای حکمرانی درست، دنبال ساختوساز است. نمایندگان مجلس به عوض مطالبه این گونه سازوکارها، دنبال ساختوساز در حوزه انتخابیه خود هستند. قدرت دولتها با تعداد روبانهایی که پاره میکنند سنجیده میشود نه میزان ظرفیتی که برای حکمرانی صحیح خلق میکنند.
☑️⭕️ خلاصه، حالا که ماکارونی قیمتاش سه برابر شده و چشمانداز آینده نیز روشن نیست، تکمیل، هدفمند و هوشمند کردن «پایگاه اطلاعات رفاه ایرانیان» را جدی بگیرید و بکوشید این کشور به دادههای لازم برای ایجاد یک نظام حمایت اجتماعی مؤثر و کارآمد مجهز شود. دست از پوپولیسم و نمایش دادن هم بردارید و همان کاری را بکنید که باید انجام دهید تا بتوانید از زخمخوردگان قیمت ماکارونی حمایت کنید. ما مردم هم بیایید ایجاد این نظام حمایت اجتماعی را مطالبه کنید.
شبکه توسعه
@I_D_Network
به نقل از کانال دکتر فاضلی
@fazeli_mohammad
محمد فاضلی - جامعهشناس
حرفهایی هست که تا وقتی بحرانی پیش نیامده گوشی برای شنیدن آنها نیست، اما حالا قیمت ماکارونی سر به فلک کشیده و زمان مناسبی است تا یکی از این حرفها گفته، شنیده و مطالبه شود. چند دقیقهای همراه این متن باشید توضیح میدهم.
دولتهای ممالک پیشرفته دنیا بانک اطلاعات دقیقی از وضعیت اقتصادی و اجتماعی خانوارها دارند و هر قدر نظامهای سیاسی به «دولت رفاه» نزدیکتر هستند – مثل سوئد و نروژ و فنلاند – کیفیت و دقت و کاربرد بانکهای اطلاعاتی آنها بیشتر است. اطلاعات درآمد، هزینه، وضعیت آموزش، مالیات، داراییها، سلامت و ... خانوارها در این بانکهای اطلاعاتی وجود دارد.
این بانکهای اطلاعاتی از وضعیت اقتصادی و اجتماعی خانوارها اجازه میدهد تا حمایت اجتماعی دولت از خانوار و افراد به صورت هدفمند و هوشمند صورت بگیرد. هدفمند است چون حمایت بر اساس مقدار ضعف و قوت اقتصادی و اجتماعی افراد صورت میگیرد و اگر قرار است یارانه نقدی یا کمک غیرنقدی به خانوار یا فردی داده شود، بر اساس استحقاق تعلق میگیرد. هوشمند است از آن جهت که میتواند تغییرات در زندگی فرد را لحاظ کند. شهروندی ممکن است بهواسطه تصادف، بیماری یا بیکاری وضعیت اقتصادی و اجتماعیاش نزول کند، و به همان میزان هم ممکن است به هر دلیلی وضعش بهتر یا خیلی خوب شود. حمایت از او باید هوشمندانه در هر دو حالت تغییر کند.
✅ دولت وظیفه دارد رشد اقتصادی را تسهیل کند، رابطه با جهان را بهبود دهد، زمینه بروز فساد را از بین ببرد، سیاستهای ضدتورمی بهکار بگیرد، ارزش پول ملی را حفظ کند و ... اما، وظیفه دارد نظام حمایت اجتماعی هدفمند و هوشمند را هم توسعه دهد. این وظیفه دهههاست که به دولتها تذکر داده شده اما نادیده گرفتهاند.
✅ دولت – بالاخص دولتی که زیر بار هزینهها له شده و کسر بودجهاش تسمه تورم را بر گرده اقشار ضعیف اقتصادی آتشین کرده – لازم دارد که برای انجام اصلاحات یا مدیریت اجتماعی هر چیزی از جنس بحران و شوک اقتصادی، به دادهها و نظامی برای حمایت هدفمند و هوشمند از اقشار آسیبپذیر دسترسی داشته باشد. ضرورت چنین سامانهای امروز بیش از هر زمانی احساس میشود، حالا که ممکن است گروههایی از مردم به ماکارونی هم دسترسی نداشته باشند و ضروری است هدفمند در برابر سوءتغدیه حمایت شوند.
نکته مهم این است که در این کشور هر کس جاده غیرضروری بکشد، پتروشیمی مخربی در میانکاله سر هم کند، کارخانه فولادی در کمآبترین نقطه کویر بسازد، کلنگ هر ساختوساز پُرساختوپاختی را به زمین بزند، ژستی میگیرد، دیده میشود و قدر میبیند و بر صدر مینشیند؛ اما آنها که برای ایجاد سامانههای ضروری حکمرانی – نظیر بانک اطلاعات و نظام حمایت اجتماعی هدفمند و هوشمند – تلاش کنند، نه دیده میشوند، نه قدر میبینند و نه بر صدر مینشینند.
کار ایجاد چنین سامانهای با عنوان «پایگاه اطلاعات رفاه ایرانیان» در وزارت رفاه از سال ۱۳۹۲ آغاز شد. این پایگاه از تجمیع ۵۰ منبع دادهای تشکیل شده، ۲۵ منبع دادهای به طور کامل تجمیع و ساختار اصلی آن با بیش از ۶۰ جدول دادهای شکل گرفته است. بیش از ۳ میلیارد رکورد دادهای در پایگاه داده نهایی ذخیره و تجمیع شده است. متأسفانه هر قدر طراحان و مجریان این کار جدی بودند، بقیه آنها که باید همراهی میکردند و اهمیت آن برای نظام اجتماعی و توسعه عدالت را درمییافتند، نسبت به آن بیتوجه بودند. دولت فعلی نیز تا به امروز کلامی درباره آن نگفته و وزیر رفاهش ترجیح میدهد به جای کار اساسی نمایش اجرا کند.
ایجاد چنین پایگاهی و وارد کردن آن در سیاستگذاری و اجرا، چیزی از جنس سازوکارهای حکمرانی است. بدبختانه در این کشور حکومت به عوض اصلاح و ایجاد سازوکارهای ضروری برای حکمرانی درست، دنبال ساختوساز است. نمایندگان مجلس به عوض مطالبه این گونه سازوکارها، دنبال ساختوساز در حوزه انتخابیه خود هستند. قدرت دولتها با تعداد روبانهایی که پاره میکنند سنجیده میشود نه میزان ظرفیتی که برای حکمرانی صحیح خلق میکنند.
☑️⭕️ خلاصه، حالا که ماکارونی قیمتاش سه برابر شده و چشمانداز آینده نیز روشن نیست، تکمیل، هدفمند و هوشمند کردن «پایگاه اطلاعات رفاه ایرانیان» را جدی بگیرید و بکوشید این کشور به دادههای لازم برای ایجاد یک نظام حمایت اجتماعی مؤثر و کارآمد مجهز شود. دست از پوپولیسم و نمایش دادن هم بردارید و همان کاری را بکنید که باید انجام دهید تا بتوانید از زخمخوردگان قیمت ماکارونی حمایت کنید. ما مردم هم بیایید ایجاد این نظام حمایت اجتماعی را مطالبه کنید.
شبکه توسعه
@I_D_Network
به نقل از کانال دکتر فاضلی
@fazeli_mohammad
👍123👎15
شبکه توسعه via @like
🔲⭕ سندروم آتیلا: شتردزدان و تخممرغدزدان
🖋️محمد فاضلی - جامعهشناس
⭕خلاصه داستان
آتیلا آدم کمسواد، ناتوان و درمانده یه لا قبایی بود که در رومانی کمونیستی و فقیر دوران چائوشسکو با بدبختی از مرز غیرقانونی و گذشت و به امید زندگی بهتر راهی مجارستان شد. آتیلا دروازهبان درجه چندم هاکی هم بود، اونقدر درجه چند که باشگاهش در مجارستان فقط ی جای خواب تو ورزشگاه بهش داده بود بدون دستمزد، اما خب بدن ورزیدهای داشت.
آتیلا در زمان فروپاشی کمونیسم و شیر تو شیر شدن اوضاع مملکت که مقامات رژیم سابق و رژیم بعد از فروپاشی هر کدام به نحوی داشتن فساد و اختلاس و دزدی میکردند، استعداد خاص خودش را کشف میکند: استفاده از قابلیت و توانمندی بدنی برای دزدی از بانکها، دفاتر پست و هر جایی که در آن پول نقد وجود داشت. آتیلا اندروش به این ترتیب راه دزدی از این مراکز را پیش میگیرد. آتیلا بعد از چند دزدی به مجرم سریالی سرقت بانکها، بیمهها، دفاتر پست و ... تبدیل میشود.
☑️⭕نکته جامعهشناختی جالب داستان آتیلا آمبروش (Attila Ambrus) این است که وقتی پلیس مجارستان در مقطعی تصویری بازسازیشده از او را منتشر میکند تا مردم هر اطلاعی درباره او را به پلیس منتقل کنند، با بازخورد منفی مردم مواجه میشود. روایتی در بین مردم شکل گرفته بود مبنی بر اینکه شاید این دزد ناشناخته، رابینهودی عمل میکند و پولها را بین فقرا تقسیم میکند. گروههایی از مردم میگفتند باز هم دم این دزد گرم که مردانه میدزدد، مقامات که خیلی شیک و مجلسی اختلاس میکنند. خلاصه، پلیس نتوانست از حمایت مردمی برای مقابله با آتیلا اندروش برخوردار شود. آتیلا اندروش حتی به گونهای قهرمان مردمی هم میشود.
⭕ داستان آتیلا آمبروش یکی از جذابترین داستانهای واقعی است که در «پادکست کانال بی» (Channel B Podcast) (اپیزودهای 69 تا 72) منتشر شده و شنیدنی است؛ اما این داستان واقعی غیر از جذابیت داستانی، نتیجه جامعهشناختی مهمی دارد.
☑️⭕ نتیجه جامعهشناختی
نتیجه جامعهشناختی داستان آتیلا آمبروش را با عبارت #سندروم_آتیلا میتوان نشان داد. سندروم آتیلا وضعیتی است که جامعهای بر اثر شدت گرفتن «ادراک فساد» یا «مشاهده فساد» رهبران سیاسی، مقامات دولتی و کارگزاران حکومت، به ستایش دزدی و فساد شهروندان عادی روی میآورند. شاید این ستایش را آشکارا بیان نکنند، اما پیش خود میگویند «مقامات که با ناجوانمردی، در مقیاس کلان، از جیب میلیونها نفر، در پناه حمایت قانونی و بدون پاسخگویی دزدی میکنند؛ پس من چرا باید از برداشتن سهمام از منابع کشور خجالت بکشم؟»
⭕ #سندروم_آتیلا میتواند به نقطهای برسد که دزدان خردهپا مثل آتیلا را تقدیس و ستایش کند، و حتی افسانههایی حول خیرخواهی و شجاعت آنها بسازد. دستگیری آتیلا معلوم کرد که همه پولهای دزدی را برای قمار و مشروب مصرف میکرده و هیچ کنش رابینهودی هم نداشته است، اما افسانههای رابینهودی حول او شکل گرفته بود.
⭕جامعه وقتی دچار #سندروم_آتیلا میشود که بر اثر شدت مشاهده کردار ناشایست حاکمان، هر فردی شروع میکند توانایی ذهنی تبدیل شدن به یک آتیلا را در خود تقویت کند. #سندروم_آتیلا نقطه آغاز و البته بخشی از فرایند فروپاشی اخلاقی، کارآمدی و همهگیر شدن فساد است؛ لحظهای است که اخلاق انسجامبخش رو به نابودی میرود.
⭕#سندروم_آتیلا نقطه بیبازگشت نیست اما بازگشتن از آن هم دشوار است. سندروم آتیلا بیان معکوسی از یک ضربالمثل هم هست. گفتهاند «تخممرغ دزد شتر دزد میشود.» روایت جامعهشناختیتر این است: «شتردزدها مردم را تخممرغ دزد میکنند.» وقتی شتردزدی پدیده رایج قدرتمندان شود، آنچه به ذهن شهروند درماندهای در سطح آتیلا میرسد، تخممرغ دزدی است. خودش و بقیه نیز تار و پود ذهنی توجیه آنرا فراهم خواهند کرد.
⭕#سندروم_آتیلا صورتی از زمینهسازی شتردزدی فرادستان برای تخممرغدزدی فرودستان است.
(اگر میپسندید به اشتراک بگذارید.)
@fazeli_mohammad
شبکه توسعه
@I_D_Network
🖋️محمد فاضلی - جامعهشناس
⭕خلاصه داستان
آتیلا آدم کمسواد، ناتوان و درمانده یه لا قبایی بود که در رومانی کمونیستی و فقیر دوران چائوشسکو با بدبختی از مرز غیرقانونی و گذشت و به امید زندگی بهتر راهی مجارستان شد. آتیلا دروازهبان درجه چندم هاکی هم بود، اونقدر درجه چند که باشگاهش در مجارستان فقط ی جای خواب تو ورزشگاه بهش داده بود بدون دستمزد، اما خب بدن ورزیدهای داشت.
آتیلا در زمان فروپاشی کمونیسم و شیر تو شیر شدن اوضاع مملکت که مقامات رژیم سابق و رژیم بعد از فروپاشی هر کدام به نحوی داشتن فساد و اختلاس و دزدی میکردند، استعداد خاص خودش را کشف میکند: استفاده از قابلیت و توانمندی بدنی برای دزدی از بانکها، دفاتر پست و هر جایی که در آن پول نقد وجود داشت. آتیلا اندروش به این ترتیب راه دزدی از این مراکز را پیش میگیرد. آتیلا بعد از چند دزدی به مجرم سریالی سرقت بانکها، بیمهها، دفاتر پست و ... تبدیل میشود.
☑️⭕نکته جامعهشناختی جالب داستان آتیلا آمبروش (Attila Ambrus) این است که وقتی پلیس مجارستان در مقطعی تصویری بازسازیشده از او را منتشر میکند تا مردم هر اطلاعی درباره او را به پلیس منتقل کنند، با بازخورد منفی مردم مواجه میشود. روایتی در بین مردم شکل گرفته بود مبنی بر اینکه شاید این دزد ناشناخته، رابینهودی عمل میکند و پولها را بین فقرا تقسیم میکند. گروههایی از مردم میگفتند باز هم دم این دزد گرم که مردانه میدزدد، مقامات که خیلی شیک و مجلسی اختلاس میکنند. خلاصه، پلیس نتوانست از حمایت مردمی برای مقابله با آتیلا اندروش برخوردار شود. آتیلا اندروش حتی به گونهای قهرمان مردمی هم میشود.
⭕ داستان آتیلا آمبروش یکی از جذابترین داستانهای واقعی است که در «پادکست کانال بی» (Channel B Podcast) (اپیزودهای 69 تا 72) منتشر شده و شنیدنی است؛ اما این داستان واقعی غیر از جذابیت داستانی، نتیجه جامعهشناختی مهمی دارد.
☑️⭕ نتیجه جامعهشناختی
نتیجه جامعهشناختی داستان آتیلا آمبروش را با عبارت #سندروم_آتیلا میتوان نشان داد. سندروم آتیلا وضعیتی است که جامعهای بر اثر شدت گرفتن «ادراک فساد» یا «مشاهده فساد» رهبران سیاسی، مقامات دولتی و کارگزاران حکومت، به ستایش دزدی و فساد شهروندان عادی روی میآورند. شاید این ستایش را آشکارا بیان نکنند، اما پیش خود میگویند «مقامات که با ناجوانمردی، در مقیاس کلان، از جیب میلیونها نفر، در پناه حمایت قانونی و بدون پاسخگویی دزدی میکنند؛ پس من چرا باید از برداشتن سهمام از منابع کشور خجالت بکشم؟»
⭕ #سندروم_آتیلا میتواند به نقطهای برسد که دزدان خردهپا مثل آتیلا را تقدیس و ستایش کند، و حتی افسانههایی حول خیرخواهی و شجاعت آنها بسازد. دستگیری آتیلا معلوم کرد که همه پولهای دزدی را برای قمار و مشروب مصرف میکرده و هیچ کنش رابینهودی هم نداشته است، اما افسانههای رابینهودی حول او شکل گرفته بود.
⭕جامعه وقتی دچار #سندروم_آتیلا میشود که بر اثر شدت مشاهده کردار ناشایست حاکمان، هر فردی شروع میکند توانایی ذهنی تبدیل شدن به یک آتیلا را در خود تقویت کند. #سندروم_آتیلا نقطه آغاز و البته بخشی از فرایند فروپاشی اخلاقی، کارآمدی و همهگیر شدن فساد است؛ لحظهای است که اخلاق انسجامبخش رو به نابودی میرود.
⭕#سندروم_آتیلا نقطه بیبازگشت نیست اما بازگشتن از آن هم دشوار است. سندروم آتیلا بیان معکوسی از یک ضربالمثل هم هست. گفتهاند «تخممرغ دزد شتر دزد میشود.» روایت جامعهشناختیتر این است: «شتردزدها مردم را تخممرغ دزد میکنند.» وقتی شتردزدی پدیده رایج قدرتمندان شود، آنچه به ذهن شهروند درماندهای در سطح آتیلا میرسد، تخممرغ دزدی است. خودش و بقیه نیز تار و پود ذهنی توجیه آنرا فراهم خواهند کرد.
⭕#سندروم_آتیلا صورتی از زمینهسازی شتردزدی فرادستان برای تخممرغدزدی فرودستان است.
(اگر میپسندید به اشتراک بگذارید.)
@fazeli_mohammad
شبکه توسعه
@I_D_Network
👍196👎6
🔲⭕️رعایای پدرسوخته
🖋️دکتر مجتبی لشکربلوکی
میگویند روزی امیرکبیر که از حیف و میل شدن سفره های دربار به تنگ آمده بود. به ناصرالدین شاه پیشنهاد کرد که برای یک روز آنچه رعیت میخورند میل کند! شاه پرسید مگر رعیت ما چه می خورند؟! امیرکبیر گفت: ماست و خیار !
ناصرالدین شاه سرآشپز را صدا زد گفت: که برای ناهار فردایمان ماست و خیار درست کنید. سرآشپز دستور تهیه مواد زیر را به تدارک چی برای ماست خیار شاهی داد :
ماست پر چرب اعلا، خیار قلمی ورامین، گردوی مغز سفید بانه، پیاز اعلای همدان، کشمش بدون هسته، نان دو آتیشۀ خاش خاش، سبزیهای بهاری اعلا و...
ناصرالدین شاه بعد از اینکه یک شکم سیر ماست و خیار خورد به امیرکبیر گفت: رعایای پدرسوخته چه غذاهایی میخورند و ما بیخبریم!
☑️⭕️تحلیل و تجویز راهبردی
در ذهن برخی به درستی این ابهام ایجاد شده است که آیا فضای فکری-زیستی حاکمان با فضای فکری-زیستی مردمان یکی است؟ آیا یک نفر از مدیران ارشد کشور هست که دخترش یا پسرش به خاطر بیکاری به زندان و اعتیاد و تن فروشی گرفتار شده باشد؟ به نظرم این ذهنیت (تفاوت فضای فکری-زیستی حاکمان و مردمان) به راحتی قابل رد کردن نیست.
شما کدامیک از مدیران ارشد را دیده اید که در صف مرغ و تخم مرغ باشند؟ کدامیک از مدیران ارشد کارخانه شان به خاطر تلاطمات سیاسی و اقتصادی ناشی از سیاست ها و تصمیمات تا مرز خودکشی رفته اند؟ کدام مدیر ارشد در دوران مسوولیت به خاطر چک برگشتی به زندان رفته است؟ اصلا آیا کسانی که توصیه می کنند مردم اشکنه بخورند یا لنگ بپوشند یا یک وعده در روز غذا بخورند. آیا خودشان هم اشکنه می خورند و لنگ می پوشند و یک وعده در روز غذا می خورند؟
⭕وقتی فضای فکری - زیستی حاکمان و مردمان یکی نیست؛ اولویت های کشورداری متفاوت خواهد شد. مردم الف می خواهند و حاکمان ب را هدف گیری می کنند و به همین خاطر اولویت های مردمان و حاکمان دو بردار غیرهمجهت خواهد شد. اصولا برای آنکه اولویت های کشور با اولویت های مردم یکی شود بنابر تجربیات بشری دست کم دو راهکار بنیادین وجود دارد:
۱. نظام حزبی جایگزین نظام قارچی شود. در نظام حزبی، عمر احزاب بلندتر از عمر افراد است. افراد شب انتخابات چون قارچ سر برمی آورند بر مسند و مصدر می نشینند و بعد از دوران مسوولیت در افق محو می شوند. اما احزاب شناسنامه دار قبل از انتخابات هستند، در زمان مسوولیت هستند و بعد از انتخابات هم هستند. اما افراد (یک نماینده یا یک مدیر) بعد از دوران مسوولیت به کنجی می خزد و فراموش می شود و اگر هم فراموش نشود دیوار حاشا بلند است. احزاب باقی می مانند و پاسخگو هستند و مجبورند عملکردی مطلوب و کاملا در راستای خواسته های جامعه داشته باشند. احزاب چون می خواهند در بلندمدت بمانند باید فضای فکری-زیستی شان مرتبط و همسو با جامعه باشد.
۲. سازوکارهای مدنی: نظامی از تشکل ها، اصناف، رسانه ها، شخصیت های حقوقی که به نیابت از بخش خاصی از جامعه در حال رایزنی، گمانه زنی، همفکری، انتقال مساله به بدنه حاکمیت هستند. این تشکل ها باعث می شود که حکومت نه تنها درد مردم را بفهمد، از آن مهم تر، اولویت هایشان را به ترتیب اهمیت درک کند. که حکومت درک کند که اکنون مساله الف در رده اول اهمیت قرار دارد و مساله ب در رده هشتم. و اگر چیزی قرار است قربانی شود این ب و ج و د است که باید در پای الف قربانی شود.
راهکارها می تواند بیش از این ها باشد اما اگر کسی دلش برای این سرزمین می سوزد باید تلاش کند برای جامعه متشکل (شکل دهی به جامعه اتمیزه در قالب اصناف و تشکل های حرفه ای مستقل از حکومت اما مرتبط با حکومت و تمرین حکمرانی شبکه ای) و نظام سیاسی متشکل (احزاب حرفه ای شناسنامه دار به گونه ای مردم در انتخابات به احزاب رای بدهند و نه فقط به افراد). سریع نگوییم که از دست ما کاری برنمی آید. کمترین کنشی که می توان کرد این است که آگاهی را گسترش دهیم. روزی تحصیل دختران در این مملکت تابو بود (افغانستان امروز را بخاطر بیاورید)، تحصیل دختران از سمت بالای حکومت تسهیل نشد، بلکه از پایین جامعه عده ای شروع کردند به تردید در اینکه چرا باید دختران محروم باشند؟ و این شد که تلاش آن آدم ها امروز شده است نسلی از دختران و همسران و مادران تحصیل کرده، جهان دیده و خوشفکر. توسعه از تردید شروع می شود. تردید در باورها و پندارهای قبلی و با عبور تکمیل می شود: عبور از عادت ها و نهادهای غلط.
شبکه توسعه
@I_D_Network
به نقل از کانال شخصی مجتبی لشکربلوکی
@Dr_Lashkarbolouki
🖋️دکتر مجتبی لشکربلوکی
میگویند روزی امیرکبیر که از حیف و میل شدن سفره های دربار به تنگ آمده بود. به ناصرالدین شاه پیشنهاد کرد که برای یک روز آنچه رعیت میخورند میل کند! شاه پرسید مگر رعیت ما چه می خورند؟! امیرکبیر گفت: ماست و خیار !
ناصرالدین شاه سرآشپز را صدا زد گفت: که برای ناهار فردایمان ماست و خیار درست کنید. سرآشپز دستور تهیه مواد زیر را به تدارک چی برای ماست خیار شاهی داد :
ماست پر چرب اعلا، خیار قلمی ورامین، گردوی مغز سفید بانه، پیاز اعلای همدان، کشمش بدون هسته، نان دو آتیشۀ خاش خاش، سبزیهای بهاری اعلا و...
ناصرالدین شاه بعد از اینکه یک شکم سیر ماست و خیار خورد به امیرکبیر گفت: رعایای پدرسوخته چه غذاهایی میخورند و ما بیخبریم!
☑️⭕️تحلیل و تجویز راهبردی
در ذهن برخی به درستی این ابهام ایجاد شده است که آیا فضای فکری-زیستی حاکمان با فضای فکری-زیستی مردمان یکی است؟ آیا یک نفر از مدیران ارشد کشور هست که دخترش یا پسرش به خاطر بیکاری به زندان و اعتیاد و تن فروشی گرفتار شده باشد؟ به نظرم این ذهنیت (تفاوت فضای فکری-زیستی حاکمان و مردمان) به راحتی قابل رد کردن نیست.
شما کدامیک از مدیران ارشد را دیده اید که در صف مرغ و تخم مرغ باشند؟ کدامیک از مدیران ارشد کارخانه شان به خاطر تلاطمات سیاسی و اقتصادی ناشی از سیاست ها و تصمیمات تا مرز خودکشی رفته اند؟ کدام مدیر ارشد در دوران مسوولیت به خاطر چک برگشتی به زندان رفته است؟ اصلا آیا کسانی که توصیه می کنند مردم اشکنه بخورند یا لنگ بپوشند یا یک وعده در روز غذا بخورند. آیا خودشان هم اشکنه می خورند و لنگ می پوشند و یک وعده در روز غذا می خورند؟
⭕وقتی فضای فکری - زیستی حاکمان و مردمان یکی نیست؛ اولویت های کشورداری متفاوت خواهد شد. مردم الف می خواهند و حاکمان ب را هدف گیری می کنند و به همین خاطر اولویت های مردمان و حاکمان دو بردار غیرهمجهت خواهد شد. اصولا برای آنکه اولویت های کشور با اولویت های مردم یکی شود بنابر تجربیات بشری دست کم دو راهکار بنیادین وجود دارد:
۱. نظام حزبی جایگزین نظام قارچی شود. در نظام حزبی، عمر احزاب بلندتر از عمر افراد است. افراد شب انتخابات چون قارچ سر برمی آورند بر مسند و مصدر می نشینند و بعد از دوران مسوولیت در افق محو می شوند. اما احزاب شناسنامه دار قبل از انتخابات هستند، در زمان مسوولیت هستند و بعد از انتخابات هم هستند. اما افراد (یک نماینده یا یک مدیر) بعد از دوران مسوولیت به کنجی می خزد و فراموش می شود و اگر هم فراموش نشود دیوار حاشا بلند است. احزاب باقی می مانند و پاسخگو هستند و مجبورند عملکردی مطلوب و کاملا در راستای خواسته های جامعه داشته باشند. احزاب چون می خواهند در بلندمدت بمانند باید فضای فکری-زیستی شان مرتبط و همسو با جامعه باشد.
۲. سازوکارهای مدنی: نظامی از تشکل ها، اصناف، رسانه ها، شخصیت های حقوقی که به نیابت از بخش خاصی از جامعه در حال رایزنی، گمانه زنی، همفکری، انتقال مساله به بدنه حاکمیت هستند. این تشکل ها باعث می شود که حکومت نه تنها درد مردم را بفهمد، از آن مهم تر، اولویت هایشان را به ترتیب اهمیت درک کند. که حکومت درک کند که اکنون مساله الف در رده اول اهمیت قرار دارد و مساله ب در رده هشتم. و اگر چیزی قرار است قربانی شود این ب و ج و د است که باید در پای الف قربانی شود.
راهکارها می تواند بیش از این ها باشد اما اگر کسی دلش برای این سرزمین می سوزد باید تلاش کند برای جامعه متشکل (شکل دهی به جامعه اتمیزه در قالب اصناف و تشکل های حرفه ای مستقل از حکومت اما مرتبط با حکومت و تمرین حکمرانی شبکه ای) و نظام سیاسی متشکل (احزاب حرفه ای شناسنامه دار به گونه ای مردم در انتخابات به احزاب رای بدهند و نه فقط به افراد). سریع نگوییم که از دست ما کاری برنمی آید. کمترین کنشی که می توان کرد این است که آگاهی را گسترش دهیم. روزی تحصیل دختران در این مملکت تابو بود (افغانستان امروز را بخاطر بیاورید)، تحصیل دختران از سمت بالای حکومت تسهیل نشد، بلکه از پایین جامعه عده ای شروع کردند به تردید در اینکه چرا باید دختران محروم باشند؟ و این شد که تلاش آن آدم ها امروز شده است نسلی از دختران و همسران و مادران تحصیل کرده، جهان دیده و خوشفکر. توسعه از تردید شروع می شود. تردید در باورها و پندارهای قبلی و با عبور تکمیل می شود: عبور از عادت ها و نهادهای غلط.
شبکه توسعه
@I_D_Network
به نقل از کانال شخصی مجتبی لشکربلوکی
@Dr_Lashkarbolouki
👍206👎13
🔲⭕️مادرم را می کشم تا زنده بمانم!
مجتبی لشکربلوکی
نسل بعد راجع به ما (نسل فعلی) چه قضاوتی خواهند کرد؟ نسلی بی عقل، پرمدعا، فاسد و زیاده خواه که تا می توانست خورد و برد و از خود زمینی سوخته به جای گذاشت!؟ امیدوارم چنین قضاوتی نکنند اما یک بار به این آمار و ارقام نگاه کنیم بعد خودمان را بگذاریم جای نسل بعدی.
از جنگل شروع کنیم: در ایران هر ۲۰ثانیه مساحتی به اندازه یک زمین فوتبال از جنگلهای کشور نابود میشود! طی ۶دهه اخیر، ۱.۵میلیون هکتار از سطح جنگلهای کشور کم شده. هر ۵ سال یکمیلیون هکتار از جنگلهای ایران حذف میشود. اگر با همین روند پیش برویم تا ۷۵ سال دیگر اثری از جنگلهای امروزی ایران باقی نمیماند! تخریب تدریجی پوشش گیاهی طی ۱۰۰ سال بدست ما و پدرانمان بوده وضعیت اسف باری رقم زده است.
به آب نگاه کنیم؛ در سال های گذشته، ۷۴ میلیارد مترمکعب بیش از ظرفیت از سفرههای آب زیرزمینی برداشت شده و این روند در ۱۰ سال آینده ادامه خواهد یافت. به بهانه خودکفایی در کشاورزی، در ۱۰ سال آینده امنیت غذایی را از دست خواهیم داد. چون امنیت غذایی، ارتباط مستقیم با ذخایر آب شیرین دارد.
خاک ایران حال بدتری دارد: بر اساس گزارش ۲۰۱۸ سازمان ملل کل فرسایش خاک جهان ۲۴ میلیارد تن است و یک دوازدهم آن یعنی ۲ میلیارد تن در ایران! در حالیکه ایران یک صدم خاک جهان را دارد. میزان فرسایش خاک ایران ۸ برابر میانگین جهانی است. موضوع وقتی نگران کنندهتر میشود که بدانیم شکل گیری یک سانتی مترمکعب خاک در ایران به طور متوسط ۸۰۰ سال زمان نیاز دارد در صورتی که متوسط شکلگیری خاک در کره زمین ۴۰۰ سال است بنابراین وخامت اوضاع در ایران ۱۶ برابر متوسط جهانی است.
نگاهی به تنوع زیستی کنیم: به عنوان نمونه تعداد سمداران (کَل، بز، قوچ، میش، آهو، جبیر، گوزن، شوکا و..) به نسبت ۴۷ سال پیش که سازمان محیط زیست تشکیل شده ۹۰ درصد کمتر شده. این وحشتناک است. ممکن است از خود بپرسیم حالا چه می شود اگر یگ گونه گیاهی یا جانوری از بین برود. برای تقریب به ذهن بگویم که محیط زیست یک اکوسیستم است اگر یک جز آن حذف شود تمام چرخه هایی که به آن وابسته است زنجیره وار تخریب خواهد شد. این خاصیت اکوسیستم هاست مانند این است که بگویید من تمام بدنم خوب کار می کند فقط معده ام کار نمی کند. خوب چه ایرادی دارد؟
در انتشار کربن نیز پنجمین کشور آلاینده جهان هستیم!
آنچه نوشته شده فقط گوشه ای از فاجعه زیست محیطی است که در رسانه ها بازتاب داشته (منابع: تابناک، ایرنا، همشهری آنلاین، ایمنا، فرارو)
☑️⭕️تحلیل و تجویز راهبردی:
▫️بخشی از چالش های زیست محیطی تقصیر ما و نسل ما نیست. مثلا بهطور طبیعی میزان بارندگی ایران یک سوم میانگین جهانی و تبخیر آب، سه برابر حد جهانی است. حالامتأسفانه در چنین اقلیمی دچار خشکسالی هم شدیم. اما آیا این همه ماجرا است؟ اتلاف آب در تامین آب شهری ۳۵٪ است که ۲۰٪ بیشتر از متوسط جهانی است. این هم تقصیر زمین و زمان است؟ یا بی تدبیری و بی ... ما؟ آیا نمی توان با کشت فراسرزمینی، واردات مجازی آب (واردات محصولات کشاورزی با مصرف آب بالا) و ممنوعیت تولید و صادرات محصولات کشاورزی با مصرف آب بالا و ده ها تدبیر تجربه شده جهانی موضوع را مدیریت کرد؟
▫️فراموش نکنیم وضعیت اقتصادی و فقر، محیطزیست کشور را به خطر انداخته. میلیون ها نفر در کشور زیر خط فقرند و این موضوع میتواند به افزایش شکار و اضافه برداشت آب و قطع بدون مجوز درختان جنگل منجر شود. برخی کارشناسان زیستمحیطی میگویند اگر اقتصاد خراب باشد، فاتحه محیطزیست هم خوانده است.
چه می توان کرد؟
▫️اعتراف میکنم سواد من، مثل عموم شهروندها، در حوزه محیط زیست و تاثیر یک بطری پلاستیکی که در کنار ساحل رها میکنم ناچیز است و مطمئنم اگر بدانم که پسماندها چه بلایی سر طبیعت می آورند معقولانه تر رفتار خواهم کرد. تغییر در جوامع از جمع اندکی که متفاوت فکر و عمل میکنند شروع میشود و سپس مانند ویروس همه گیر می شود. آنچه از دست ما برمی آید: تغییر رفتار فردی (به عنوان آدم های متفاوت از عموم جامعه) در کنار افزایش آگاهی جمعی (برای تشویق عموم جامعه به حفاظت از محیط زیست) مانند راه اندازی پویشهای نجات خاک و جنگل و سرزمین.
▫️نظام حکمرانی توانایی حل مسایل پیچیده را از دست داده. باید به کمک آن رفت. با تبدیل مشکل به مساله، تبدیل مساله به دستورکار و سپس مشارکت در سیاست گذاری منطقی برای دستور کار. راهی جز نتوکراسی (حکمرانی شبکه ای و همکاری چند جانبه دولت، بخش مدنی، رسانهها و بخش خصوصی) نداریم.
کسانی که مادر خود (طبیعت و کره زمین) را می کشند، ممکن است در کوتاه مدت زنده بمانند اما در بلندمدت طبیعت تنبیه سختی برای شان در نظر خواهد گرفت.
شبکه توسعه
@I_D_Network
به نقل از کانال شخصی مجتبی لشکربلوکی
@Dr_Lashkarbolouki
مجتبی لشکربلوکی
نسل بعد راجع به ما (نسل فعلی) چه قضاوتی خواهند کرد؟ نسلی بی عقل، پرمدعا، فاسد و زیاده خواه که تا می توانست خورد و برد و از خود زمینی سوخته به جای گذاشت!؟ امیدوارم چنین قضاوتی نکنند اما یک بار به این آمار و ارقام نگاه کنیم بعد خودمان را بگذاریم جای نسل بعدی.
از جنگل شروع کنیم: در ایران هر ۲۰ثانیه مساحتی به اندازه یک زمین فوتبال از جنگلهای کشور نابود میشود! طی ۶دهه اخیر، ۱.۵میلیون هکتار از سطح جنگلهای کشور کم شده. هر ۵ سال یکمیلیون هکتار از جنگلهای ایران حذف میشود. اگر با همین روند پیش برویم تا ۷۵ سال دیگر اثری از جنگلهای امروزی ایران باقی نمیماند! تخریب تدریجی پوشش گیاهی طی ۱۰۰ سال بدست ما و پدرانمان بوده وضعیت اسف باری رقم زده است.
به آب نگاه کنیم؛ در سال های گذشته، ۷۴ میلیارد مترمکعب بیش از ظرفیت از سفرههای آب زیرزمینی برداشت شده و این روند در ۱۰ سال آینده ادامه خواهد یافت. به بهانه خودکفایی در کشاورزی، در ۱۰ سال آینده امنیت غذایی را از دست خواهیم داد. چون امنیت غذایی، ارتباط مستقیم با ذخایر آب شیرین دارد.
خاک ایران حال بدتری دارد: بر اساس گزارش ۲۰۱۸ سازمان ملل کل فرسایش خاک جهان ۲۴ میلیارد تن است و یک دوازدهم آن یعنی ۲ میلیارد تن در ایران! در حالیکه ایران یک صدم خاک جهان را دارد. میزان فرسایش خاک ایران ۸ برابر میانگین جهانی است. موضوع وقتی نگران کنندهتر میشود که بدانیم شکل گیری یک سانتی مترمکعب خاک در ایران به طور متوسط ۸۰۰ سال زمان نیاز دارد در صورتی که متوسط شکلگیری خاک در کره زمین ۴۰۰ سال است بنابراین وخامت اوضاع در ایران ۱۶ برابر متوسط جهانی است.
نگاهی به تنوع زیستی کنیم: به عنوان نمونه تعداد سمداران (کَل، بز، قوچ، میش، آهو، جبیر، گوزن، شوکا و..) به نسبت ۴۷ سال پیش که سازمان محیط زیست تشکیل شده ۹۰ درصد کمتر شده. این وحشتناک است. ممکن است از خود بپرسیم حالا چه می شود اگر یگ گونه گیاهی یا جانوری از بین برود. برای تقریب به ذهن بگویم که محیط زیست یک اکوسیستم است اگر یک جز آن حذف شود تمام چرخه هایی که به آن وابسته است زنجیره وار تخریب خواهد شد. این خاصیت اکوسیستم هاست مانند این است که بگویید من تمام بدنم خوب کار می کند فقط معده ام کار نمی کند. خوب چه ایرادی دارد؟
در انتشار کربن نیز پنجمین کشور آلاینده جهان هستیم!
آنچه نوشته شده فقط گوشه ای از فاجعه زیست محیطی است که در رسانه ها بازتاب داشته (منابع: تابناک، ایرنا، همشهری آنلاین، ایمنا، فرارو)
☑️⭕️تحلیل و تجویز راهبردی:
▫️بخشی از چالش های زیست محیطی تقصیر ما و نسل ما نیست. مثلا بهطور طبیعی میزان بارندگی ایران یک سوم میانگین جهانی و تبخیر آب، سه برابر حد جهانی است. حالامتأسفانه در چنین اقلیمی دچار خشکسالی هم شدیم. اما آیا این همه ماجرا است؟ اتلاف آب در تامین آب شهری ۳۵٪ است که ۲۰٪ بیشتر از متوسط جهانی است. این هم تقصیر زمین و زمان است؟ یا بی تدبیری و بی ... ما؟ آیا نمی توان با کشت فراسرزمینی، واردات مجازی آب (واردات محصولات کشاورزی با مصرف آب بالا) و ممنوعیت تولید و صادرات محصولات کشاورزی با مصرف آب بالا و ده ها تدبیر تجربه شده جهانی موضوع را مدیریت کرد؟
▫️فراموش نکنیم وضعیت اقتصادی و فقر، محیطزیست کشور را به خطر انداخته. میلیون ها نفر در کشور زیر خط فقرند و این موضوع میتواند به افزایش شکار و اضافه برداشت آب و قطع بدون مجوز درختان جنگل منجر شود. برخی کارشناسان زیستمحیطی میگویند اگر اقتصاد خراب باشد، فاتحه محیطزیست هم خوانده است.
چه می توان کرد؟
▫️اعتراف میکنم سواد من، مثل عموم شهروندها، در حوزه محیط زیست و تاثیر یک بطری پلاستیکی که در کنار ساحل رها میکنم ناچیز است و مطمئنم اگر بدانم که پسماندها چه بلایی سر طبیعت می آورند معقولانه تر رفتار خواهم کرد. تغییر در جوامع از جمع اندکی که متفاوت فکر و عمل میکنند شروع میشود و سپس مانند ویروس همه گیر می شود. آنچه از دست ما برمی آید: تغییر رفتار فردی (به عنوان آدم های متفاوت از عموم جامعه) در کنار افزایش آگاهی جمعی (برای تشویق عموم جامعه به حفاظت از محیط زیست) مانند راه اندازی پویشهای نجات خاک و جنگل و سرزمین.
▫️نظام حکمرانی توانایی حل مسایل پیچیده را از دست داده. باید به کمک آن رفت. با تبدیل مشکل به مساله، تبدیل مساله به دستورکار و سپس مشارکت در سیاست گذاری منطقی برای دستور کار. راهی جز نتوکراسی (حکمرانی شبکه ای و همکاری چند جانبه دولت، بخش مدنی، رسانهها و بخش خصوصی) نداریم.
کسانی که مادر خود (طبیعت و کره زمین) را می کشند، ممکن است در کوتاه مدت زنده بمانند اما در بلندمدت طبیعت تنبیه سختی برای شان در نظر خواهد گرفت.
شبکه توسعه
@I_D_Network
به نقل از کانال شخصی مجتبی لشکربلوکی
@Dr_Lashkarbolouki
👍162👎8
🔲⭕️کشوری که از خاکستر دوباره ساخته شد.
بعد از پایان جنگ جهانی دوم آلمان به وضع اسفناکی دچار شده بود. تمام ساختمانها از بین رفته بودند، زمینهای زراعی سوخته بود، اما از خاکستر این ویرانیها یکی از قدرتمندترین اقتصادهای جهان ظهور کرد.
اما چی باعث شد که آلمان شکست خورده دوباره سرپا بشه و اینطور از رقیبهای خودش پیشی بگیره؟ این دقیقا اتفاقیه که بهش گفتند «معجزه اقتصادی» یا Wirtschaftswunder.
اگه دوست دارید در مورد آلمان و راهی که اونو به سمت معجزهی اقتصادی پیش برد بیشتر بدونیند بهتون پیشنهاد میکنم اپیزود سوم پادکست اسکروج را گوش کنید.
شبکه توسعه امیدوار است آگاهی های راهبردی جامعه افزایش پیدا کند. بدون آگاهی همواره در دام پوپولیسم، وعده های توخالی و دروغ های شاخدار خواهیم بود
شبکه توسعه
@I_D_Network
بازنشر از کانال اسکروج
@ScroogePodcast
بعد از پایان جنگ جهانی دوم آلمان به وضع اسفناکی دچار شده بود. تمام ساختمانها از بین رفته بودند، زمینهای زراعی سوخته بود، اما از خاکستر این ویرانیها یکی از قدرتمندترین اقتصادهای جهان ظهور کرد.
اما چی باعث شد که آلمان شکست خورده دوباره سرپا بشه و اینطور از رقیبهای خودش پیشی بگیره؟ این دقیقا اتفاقیه که بهش گفتند «معجزه اقتصادی» یا Wirtschaftswunder.
اگه دوست دارید در مورد آلمان و راهی که اونو به سمت معجزهی اقتصادی پیش برد بیشتر بدونیند بهتون پیشنهاد میکنم اپیزود سوم پادکست اسکروج را گوش کنید.
شبکه توسعه امیدوار است آگاهی های راهبردی جامعه افزایش پیدا کند. بدون آگاهی همواره در دام پوپولیسم، وعده های توخالی و دروغ های شاخدار خواهیم بود
شبکه توسعه
@I_D_Network
بازنشر از کانال اسکروج
@ScroogePodcast
Telegram
Scrooge | پادکست اسکروج
قسمت سوم اسکروج پادکست: معجزهٔ اقتصادی آلمان
آلمان کشوریه که بارها ویران شده و خودش رو از نو ساخته. تا همین ۳۰ سال پیش، تحت تأثیر جنگ جهانی، هنوز هم در وسط آلمان دیواری بود که کشور رو به دو بخش تقسیم میکرد. با این حال امروز آلمان بزرگترین قدرت اقتصادی اتحادیهی…
آلمان کشوریه که بارها ویران شده و خودش رو از نو ساخته. تا همین ۳۰ سال پیش، تحت تأثیر جنگ جهانی، هنوز هم در وسط آلمان دیواری بود که کشور رو به دو بخش تقسیم میکرد. با این حال امروز آلمان بزرگترین قدرت اقتصادی اتحادیهی…
👍64👎3
🔲⭕️ وقتی هر چهارچرخ توسعه پنچر است!
دکتر حسین عباسی / اقتصاددان و استاد دانشگاه مریلند
دنی رادریک، اقتصاددان و استاد دانشگاه هاروارد، بهطور خلاصه چهار اصل را در حوزه اقتصاد توسعه برمیشمارد که برای دستیابی به توسعه لازمند:
«ثبات اقتصاد کلان»
«حقوق مالکیت و نفوذ قرارداد»
«روابط بینالملل»
و «اعتماد عمومی به نهادها» این چهار اصل هستند هر کدام را کمی بیشتر توضیح می دهیم.
▫️ برای بهبود شرایط وجود ثبات نسبی در اقتصاد کلان ضروری است. در اقتصاد ایران مهمترین مشکل در همین حوزه است، یعنی تورم که ناشی از کسری بودجه دولت است. دولت کسری بودجهاش را از طریق چاپ پول تامین کرده و میکند. هر زمان که شرایط برای صادرات نفت مهیا و قیمت آن در بازارهای جهانی بالا بوده، چاپ پول برای تامین کسری کمتر و تورم هم حدود ۱۵ تا ۲۰ درصد در نوسان بود. این تعادل بد برای نزدیک به نیمقرن از اوایل دهه ۵۰ تا همین چند سال اخیر شکل گرفته و پابرجا بود. وقتی تحریمها شدت گرفت و درآمدهای نفتی از این معادله حذف شد، چاپ پول بالا رفت و تورم را هم به حوزه بالای ۴۰ درصد کشاند.
▫️ ترجمه ساده مساله حقوق مالکیت و نفوذ قرارداد این است که اگر دولت از فعال اقتصادی انتظاری دارد و برای کسبوکارها تعیین تکلیف میکند، باید توجیهی از جایی غیر از دولت برای صاحب کسبوکار وجود داشته باشد که مثلاً نظام مجوزدهی، استانداردگذاری و سایر مداخلات ریز و درشت دولت را بپذیرد. در عین وجود این توجیه، باید حق شکایت برای او محفوظ باشد. ببینید دولت چه حقی دارد که یک روز صادرات مرغ و تخممرغ را ممنوع و یک روز آزاد کند؟ اگر مصرفکننده از افزایش قیمت در بازار داخلی ناراحت است، حقی برای دولت ایجاد نمیشود که در کار تولیدکننده مداخله کند. تولیدکننده با طرف خارجی قرارداد بسته و موظف به ایفای تعهداتش در برابر اوست و دولت نمیتواند با ایجاد ممنوعیت صادرات به دلیل تنظیم بازار داخل، تولیدکننده و صادرکننده را از حق خودشان محروم کند. این مصداق بیتوجهی و به رسمیت نشناختن حق مالکیت و نفوذ قرارداد است.
▫️ هیچ اقتصادی بدون ارتباط تجاری با دنیا نمیتواند در دنیای امروز توسعه پیدا کند. در چند ماه گذشته و با روی کار آمدن دولت بایدن، از سختی تحریمها اندکی کاسته شده و همین موجب رشد تجارت خارجی، بهبود فروش نفت و رشد اقتصاد شده. همین رخداد خود حجتی است بر اینکه ماندگاری این تحریمها طی سالهای گذشته تا امروز شرایط اقتصاد را سخت کرده و شواهد آن هم مشخص است. حتی اگر بهترین سیاستهای اقتصادی در داخل کشور پیاده شود اما روابط خارجی بد باشد و تحریم پابرجا بماند، باز هم اقتصاد از توسعه باز میماند. روابط خارجی صرفاً فروش کالا به خارج یا وارد کردن کالا از خارج نیست؛ مهمتر از آن مساله «یادگیری» است که طی این بدهبستانها حاصل میشود و تقریباً یک دهه است که در اقتصاد ایران اندک بوده و به سمت صفر میل کرده است. یعنی در یک بازه ۱۰ساله رشد اقتصادی ایران نزدیک به صفر بوده اما ترکیه تولیدش دو برابر و چین ۲.۵ برابر شده است.
▫️ اصل چهارم مربوط به چفتوبست اجتماعی و سیاسی و مجموعه مبهمی از عواملی مانند اعتماد، اطمینان، خوشبینی به حاکمیت، امید به بهبود شرایط در آینده و... است. وقتی میزان نومیدی مردم از آینده بالا برود، رفتار آنها تغییر میکند. این ناامیدی را با تبلیغات تلویزیونی و شعاردرمانی و سخنرانی نمیتوان درمان کرد. اگر مردم احساس بیپناهی در برابر نهادهای حاکم داشته باشند، انتظاری به بهبود نخواهند داشت. در این شرایط باید سیستم تامین اجتماعی فعالتر شود، امنیت جانی و مالی و روانی مردم تامین شود و پوشش گستردهتری داده شود. خارج کردن مردم از شرایط بیاعتمادی و نومیدی و اقناع آنها به اینکه اقتصاد در مسیر درستی قرار گرفته، کاری است که دولت باید انجام دهد. نظام حکمرانی کشور باید اقدامات خود را در راستایی قرار دهد که ریسک زندگی مردم کمتر و کمتر شود (مقاله دکتر حسین عباسی منتشر شده در تجارت فردا)
☑️⭕️تجویز راهبردی
اگر در جستجوی پیشرفت و عدالت باید حواسمان به هر چهار چرخ توسعه باشد.باید
▪️پیش بینی پذیری را به اقتصاد و اجتماع برگردانیم با بودن در شرایط حساس کنونی به توسعه نمی رسیم
▪️فعالان اقتصادی (از صادرکننده محصولات پتروشیمی یا خانمی که بوتیک شال و روسری دارد) باید مطمئن باشد که منافع فعالیت اقتصادی اش محترم است و به او می رسد.
▪️ به جای گفتار درمانی برویم به سمت واقعیت درمانی. با گفتار نمی شود مشکل امید را برطرف کرد، مردم بر اساس واقعیت ها قضاوت می کنند نه گفتارها و سخنرانی ها و وعده های تکراری ما
▪️درهای کشور را باز کنیم. بگذاریم جهان ایران را کشف کند و ایران نیز جهان را. روابط بین الملل باید حداقل دو دهه در خدمت تام و تمام اقتصاد باشد. (شبکه توسعه)
شبکه توسعه
@I_D_Network
دکتر حسین عباسی / اقتصاددان و استاد دانشگاه مریلند
دنی رادریک، اقتصاددان و استاد دانشگاه هاروارد، بهطور خلاصه چهار اصل را در حوزه اقتصاد توسعه برمیشمارد که برای دستیابی به توسعه لازمند:
«ثبات اقتصاد کلان»
«حقوق مالکیت و نفوذ قرارداد»
«روابط بینالملل»
و «اعتماد عمومی به نهادها» این چهار اصل هستند هر کدام را کمی بیشتر توضیح می دهیم.
▫️ برای بهبود شرایط وجود ثبات نسبی در اقتصاد کلان ضروری است. در اقتصاد ایران مهمترین مشکل در همین حوزه است، یعنی تورم که ناشی از کسری بودجه دولت است. دولت کسری بودجهاش را از طریق چاپ پول تامین کرده و میکند. هر زمان که شرایط برای صادرات نفت مهیا و قیمت آن در بازارهای جهانی بالا بوده، چاپ پول برای تامین کسری کمتر و تورم هم حدود ۱۵ تا ۲۰ درصد در نوسان بود. این تعادل بد برای نزدیک به نیمقرن از اوایل دهه ۵۰ تا همین چند سال اخیر شکل گرفته و پابرجا بود. وقتی تحریمها شدت گرفت و درآمدهای نفتی از این معادله حذف شد، چاپ پول بالا رفت و تورم را هم به حوزه بالای ۴۰ درصد کشاند.
▫️ ترجمه ساده مساله حقوق مالکیت و نفوذ قرارداد این است که اگر دولت از فعال اقتصادی انتظاری دارد و برای کسبوکارها تعیین تکلیف میکند، باید توجیهی از جایی غیر از دولت برای صاحب کسبوکار وجود داشته باشد که مثلاً نظام مجوزدهی، استانداردگذاری و سایر مداخلات ریز و درشت دولت را بپذیرد. در عین وجود این توجیه، باید حق شکایت برای او محفوظ باشد. ببینید دولت چه حقی دارد که یک روز صادرات مرغ و تخممرغ را ممنوع و یک روز آزاد کند؟ اگر مصرفکننده از افزایش قیمت در بازار داخلی ناراحت است، حقی برای دولت ایجاد نمیشود که در کار تولیدکننده مداخله کند. تولیدکننده با طرف خارجی قرارداد بسته و موظف به ایفای تعهداتش در برابر اوست و دولت نمیتواند با ایجاد ممنوعیت صادرات به دلیل تنظیم بازار داخل، تولیدکننده و صادرکننده را از حق خودشان محروم کند. این مصداق بیتوجهی و به رسمیت نشناختن حق مالکیت و نفوذ قرارداد است.
▫️ هیچ اقتصادی بدون ارتباط تجاری با دنیا نمیتواند در دنیای امروز توسعه پیدا کند. در چند ماه گذشته و با روی کار آمدن دولت بایدن، از سختی تحریمها اندکی کاسته شده و همین موجب رشد تجارت خارجی، بهبود فروش نفت و رشد اقتصاد شده. همین رخداد خود حجتی است بر اینکه ماندگاری این تحریمها طی سالهای گذشته تا امروز شرایط اقتصاد را سخت کرده و شواهد آن هم مشخص است. حتی اگر بهترین سیاستهای اقتصادی در داخل کشور پیاده شود اما روابط خارجی بد باشد و تحریم پابرجا بماند، باز هم اقتصاد از توسعه باز میماند. روابط خارجی صرفاً فروش کالا به خارج یا وارد کردن کالا از خارج نیست؛ مهمتر از آن مساله «یادگیری» است که طی این بدهبستانها حاصل میشود و تقریباً یک دهه است که در اقتصاد ایران اندک بوده و به سمت صفر میل کرده است. یعنی در یک بازه ۱۰ساله رشد اقتصادی ایران نزدیک به صفر بوده اما ترکیه تولیدش دو برابر و چین ۲.۵ برابر شده است.
▫️ اصل چهارم مربوط به چفتوبست اجتماعی و سیاسی و مجموعه مبهمی از عواملی مانند اعتماد، اطمینان، خوشبینی به حاکمیت، امید به بهبود شرایط در آینده و... است. وقتی میزان نومیدی مردم از آینده بالا برود، رفتار آنها تغییر میکند. این ناامیدی را با تبلیغات تلویزیونی و شعاردرمانی و سخنرانی نمیتوان درمان کرد. اگر مردم احساس بیپناهی در برابر نهادهای حاکم داشته باشند، انتظاری به بهبود نخواهند داشت. در این شرایط باید سیستم تامین اجتماعی فعالتر شود، امنیت جانی و مالی و روانی مردم تامین شود و پوشش گستردهتری داده شود. خارج کردن مردم از شرایط بیاعتمادی و نومیدی و اقناع آنها به اینکه اقتصاد در مسیر درستی قرار گرفته، کاری است که دولت باید انجام دهد. نظام حکمرانی کشور باید اقدامات خود را در راستایی قرار دهد که ریسک زندگی مردم کمتر و کمتر شود (مقاله دکتر حسین عباسی منتشر شده در تجارت فردا)
☑️⭕️تجویز راهبردی
اگر در جستجوی پیشرفت و عدالت باید حواسمان به هر چهار چرخ توسعه باشد.باید
▪️پیش بینی پذیری را به اقتصاد و اجتماع برگردانیم با بودن در شرایط حساس کنونی به توسعه نمی رسیم
▪️فعالان اقتصادی (از صادرکننده محصولات پتروشیمی یا خانمی که بوتیک شال و روسری دارد) باید مطمئن باشد که منافع فعالیت اقتصادی اش محترم است و به او می رسد.
▪️ به جای گفتار درمانی برویم به سمت واقعیت درمانی. با گفتار نمی شود مشکل امید را برطرف کرد، مردم بر اساس واقعیت ها قضاوت می کنند نه گفتارها و سخنرانی ها و وعده های تکراری ما
▪️درهای کشور را باز کنیم. بگذاریم جهان ایران را کشف کند و ایران نیز جهان را. روابط بین الملل باید حداقل دو دهه در خدمت تام و تمام اقتصاد باشد. (شبکه توسعه)
شبکه توسعه
@I_D_Network
👍128👎9
🔲⭕️غارنشینان چه کسانی هستند؟
مجتبی لشکربلوکی
جامعه ما را می شود به سه به علاوه یک دسته تقسیم کرد.
◾️کوخ نشینان همان کسانی که آنان را مستضعفان می نامیدیم و قول داده بودیم که زندگی شان از این رو به آن رو شود. نشد! بنابراین اسم دیگری برایشان گذاشتیم: اقشار آسیب پذیر. کوخ نشینان همان کسانی اند که جبر روزگار باعث شده گورخوابی، کارتن خوابی، پشت بام خوابی کنند. تن فروشی و دختر فروشی کنند. محض اطلاع عرض کنم: به گزارش تجارت نیوز ساکنان اصطبل، ماهانه دو میلیون و ساکنان گاوداری ماهانه یک و نیم میلیون تومان اجاره میپردازند.
◾️کاخ نشینان: ما آن ها را به نام های مختلف می شناسیم. مثلا اگر خاطرتان باشد زمانی می گفتیم سرمایه داران زالوصفت! بعدها عناوین دیگری هم اختراع شدند مانند مرفهان بیدرد و رانتخواران. این ها همان گروهی بودند که قرار بوده قدشان کوتاه شود و یا دست شان از بیت المال یا حق الناس بریده شود.
◾️آپارتمان نشینان طبقه متوسط اقتصادی اند. یا کارمندند، یا کاسب یا کارآفرین. به خاطر درآمد ماهانه یا ارث پدری اکنون یک خانه و یک ماشین دارند تا اینجا به نظر می رسد که وضعیت بهتری نسبت به کوخ نشینان داشته باشند اما از نظر روانی بسیار تحت فشارند: آن ها همیشه نگران آینده، تورم، فرزندان شان و قطعی و وصلی اینترنت و آب و برق هستند. به همین خاطر مردم عصبانی اند: طبق نظرسنجی ایسپا ۵۷٪ نمونه آماری، به میزان کامل، زیاد و تا حدودی در معرض خشم قرار میگیرند
مدت ها فکر می کردم که ایراد جامعه ما وجود «کاخ نشینانِ رانت خوارِ فرصت طلبِ خودخواه» است و گهگاهی هم طعنه می زدم به آپارتمان نشینان که در همه جای دنیا طبقه متوسط اقتصادی پیشران اصلاحات اجتماعی اند ولی در این کشور این ها سرشان به زندگی شخصی شان گرم است. بعدها فهمیدم که اشکال در طبقه چهارم است: غارنشینان.
◾️ غارنشینان کمابیش هفت ویژگی دارند:
1) در عرصه اقتصاد؛ فکر می کنند اقتصاد دستورپذیر است و معیشت و تورم را می شود با قیمت گذاری دستوری و یارانه حل و فصل کرد.
2) در عرصه سیاست: فکر می کنند وکیل و کارگزار نیستند بلکه رییس و صاحب اختیارند و بالاخره یک نفر باید برای مردم تصمیم بگیرد نیازی هم به زمینه سازی و توجیه افکار عمومی نیست.
3) در عرصه بین الملل: فکر می کنند کشورهای دیگر باید بر اساس عدالت و اخلاق موضع بگیرند نه منافع ملی. آنها شجاعت را در مخالفت با دیگران می دانند نه در پذیرش واقعیت های بین المللی ولو تلخ. سیاست خارجی در نزد آنان بالذات اهمیت دارد و ربطی به اقتصاد ندارد.
4) در عرصه فرهنگ؛ فکر می کنند مردم را به اجبار می توان به سمت یک سبک زندگی خاص هدایت کرد و نمی دانند اخلاق اجباری نه ارزشمند است نه ممکن.
5) در عرصه تکنولوژی: در حالی که جهان در اندیشه فناوری هایی مانند هوش مصنوعی و بیگ دیتا و چاپ سه بعدی است آنها هم و غم شان بروزترین تکنولوژی فیلترینگ است.
6) در عرصه صنعت: خودکفایی فراگیر را هنوز یک ارزش می دانند.
7) در عرصه دولت: فکر می کنند دولت باید همه کار انجام دهد مدرسه بزند، بیمارستان داری کند، جاده بسازد و .... در نتیجه به جای آنکه بخش مردمی چرخ کشور را بچرخاند همه چیز افتاده به دست دولت ها. دولت به جای آنکه جامعه را توانمند کند به گونه ای که نیاز به یارانه نداشته باشد جامعه را مواجب بگیر بارآورده.
غارنشینی ربطی به جناح سیاسی ندارد و در همه طیفی هستند از اپوزیسیون (مثلا سلطنت طلبان) و پوزیسیون (اصلاح طلبان و اصول گرایان). غارنشین ها محدود به دولتمردان نیستند من و شما هم می توانیم غازنشین باشیم. غارنشینی محدود به ایران هم نیست. در همه کشورهای دنیا پیدا می شوند.
غارنشینان از درون غار جهان را تحلیل می کنند و به غار عادت کرده اند. مثلا آن سالی که گفته شد: حمایت از کار و سرمایه ایرانی! امیدوار بودیم بواسطه این تلنگری که به درستی زده شد برخی از غار بیرون بیایند اما به غار خود بد عادت کرده اند.
آیا همه مدیران غارنشین اند؟ قطعا خیر! بواسطه تعامل با دولتمردان دریافته ام بسیاری در حال تغییر نگرشند. باور کنید مدیران باهوش و خوشفکر کم نداریم. بنابراین می توان امیدوار ماند (البته می دانم متهم می شوم به اینکه جیره خوار حکومتم).
☑️⭕️ تجویز راهبردی
توسعه در گرو تغییر قواعد اداره جامعه و کشور است.
قواعد جمعی چگونه تغییر می کند؟ ذهنیت و پارادایم جدید.
ذهنیت قدیمی چگونه جای خود را به پارادایم جدید می دهد؟ با یادگیری عمیق.
یادگیری عمیق خود به واسطه این سه بدست می آید: تحلیل شکست ها، آموختن از بهترین تجارب جهانی و نشر آگاهی های جمعی. بعید می دانم هیچ کسی از جمعیت با سواد ۱۵ سال به بالا نتواند نقشی در یکی از این سه مکانیزم یادگیری داشته باشد. غارنشینان را باید از غار بیرون آورد کمی طول می کشد تا چشمان شان عادت کند
شبکه توسعه
@I_D_Network
به نقل از مجتبی لشکربلوکی
@Dr_Lashkarbolouki
مجتبی لشکربلوکی
جامعه ما را می شود به سه به علاوه یک دسته تقسیم کرد.
◾️کوخ نشینان همان کسانی که آنان را مستضعفان می نامیدیم و قول داده بودیم که زندگی شان از این رو به آن رو شود. نشد! بنابراین اسم دیگری برایشان گذاشتیم: اقشار آسیب پذیر. کوخ نشینان همان کسانی اند که جبر روزگار باعث شده گورخوابی، کارتن خوابی، پشت بام خوابی کنند. تن فروشی و دختر فروشی کنند. محض اطلاع عرض کنم: به گزارش تجارت نیوز ساکنان اصطبل، ماهانه دو میلیون و ساکنان گاوداری ماهانه یک و نیم میلیون تومان اجاره میپردازند.
◾️کاخ نشینان: ما آن ها را به نام های مختلف می شناسیم. مثلا اگر خاطرتان باشد زمانی می گفتیم سرمایه داران زالوصفت! بعدها عناوین دیگری هم اختراع شدند مانند مرفهان بیدرد و رانتخواران. این ها همان گروهی بودند که قرار بوده قدشان کوتاه شود و یا دست شان از بیت المال یا حق الناس بریده شود.
◾️آپارتمان نشینان طبقه متوسط اقتصادی اند. یا کارمندند، یا کاسب یا کارآفرین. به خاطر درآمد ماهانه یا ارث پدری اکنون یک خانه و یک ماشین دارند تا اینجا به نظر می رسد که وضعیت بهتری نسبت به کوخ نشینان داشته باشند اما از نظر روانی بسیار تحت فشارند: آن ها همیشه نگران آینده، تورم، فرزندان شان و قطعی و وصلی اینترنت و آب و برق هستند. به همین خاطر مردم عصبانی اند: طبق نظرسنجی ایسپا ۵۷٪ نمونه آماری، به میزان کامل، زیاد و تا حدودی در معرض خشم قرار میگیرند
مدت ها فکر می کردم که ایراد جامعه ما وجود «کاخ نشینانِ رانت خوارِ فرصت طلبِ خودخواه» است و گهگاهی هم طعنه می زدم به آپارتمان نشینان که در همه جای دنیا طبقه متوسط اقتصادی پیشران اصلاحات اجتماعی اند ولی در این کشور این ها سرشان به زندگی شخصی شان گرم است. بعدها فهمیدم که اشکال در طبقه چهارم است: غارنشینان.
◾️ غارنشینان کمابیش هفت ویژگی دارند:
1) در عرصه اقتصاد؛ فکر می کنند اقتصاد دستورپذیر است و معیشت و تورم را می شود با قیمت گذاری دستوری و یارانه حل و فصل کرد.
2) در عرصه سیاست: فکر می کنند وکیل و کارگزار نیستند بلکه رییس و صاحب اختیارند و بالاخره یک نفر باید برای مردم تصمیم بگیرد نیازی هم به زمینه سازی و توجیه افکار عمومی نیست.
3) در عرصه بین الملل: فکر می کنند کشورهای دیگر باید بر اساس عدالت و اخلاق موضع بگیرند نه منافع ملی. آنها شجاعت را در مخالفت با دیگران می دانند نه در پذیرش واقعیت های بین المللی ولو تلخ. سیاست خارجی در نزد آنان بالذات اهمیت دارد و ربطی به اقتصاد ندارد.
4) در عرصه فرهنگ؛ فکر می کنند مردم را به اجبار می توان به سمت یک سبک زندگی خاص هدایت کرد و نمی دانند اخلاق اجباری نه ارزشمند است نه ممکن.
5) در عرصه تکنولوژی: در حالی که جهان در اندیشه فناوری هایی مانند هوش مصنوعی و بیگ دیتا و چاپ سه بعدی است آنها هم و غم شان بروزترین تکنولوژی فیلترینگ است.
6) در عرصه صنعت: خودکفایی فراگیر را هنوز یک ارزش می دانند.
7) در عرصه دولت: فکر می کنند دولت باید همه کار انجام دهد مدرسه بزند، بیمارستان داری کند، جاده بسازد و .... در نتیجه به جای آنکه بخش مردمی چرخ کشور را بچرخاند همه چیز افتاده به دست دولت ها. دولت به جای آنکه جامعه را توانمند کند به گونه ای که نیاز به یارانه نداشته باشد جامعه را مواجب بگیر بارآورده.
غارنشینی ربطی به جناح سیاسی ندارد و در همه طیفی هستند از اپوزیسیون (مثلا سلطنت طلبان) و پوزیسیون (اصلاح طلبان و اصول گرایان). غارنشین ها محدود به دولتمردان نیستند من و شما هم می توانیم غازنشین باشیم. غارنشینی محدود به ایران هم نیست. در همه کشورهای دنیا پیدا می شوند.
غارنشینان از درون غار جهان را تحلیل می کنند و به غار عادت کرده اند. مثلا آن سالی که گفته شد: حمایت از کار و سرمایه ایرانی! امیدوار بودیم بواسطه این تلنگری که به درستی زده شد برخی از غار بیرون بیایند اما به غار خود بد عادت کرده اند.
آیا همه مدیران غارنشین اند؟ قطعا خیر! بواسطه تعامل با دولتمردان دریافته ام بسیاری در حال تغییر نگرشند. باور کنید مدیران باهوش و خوشفکر کم نداریم. بنابراین می توان امیدوار ماند (البته می دانم متهم می شوم به اینکه جیره خوار حکومتم).
☑️⭕️ تجویز راهبردی
توسعه در گرو تغییر قواعد اداره جامعه و کشور است.
قواعد جمعی چگونه تغییر می کند؟ ذهنیت و پارادایم جدید.
ذهنیت قدیمی چگونه جای خود را به پارادایم جدید می دهد؟ با یادگیری عمیق.
یادگیری عمیق خود به واسطه این سه بدست می آید: تحلیل شکست ها، آموختن از بهترین تجارب جهانی و نشر آگاهی های جمعی. بعید می دانم هیچ کسی از جمعیت با سواد ۱۵ سال به بالا نتواند نقشی در یکی از این سه مکانیزم یادگیری داشته باشد. غارنشینان را باید از غار بیرون آورد کمی طول می کشد تا چشمان شان عادت کند
شبکه توسعه
@I_D_Network
به نقل از مجتبی لشکربلوکی
@Dr_Lashkarbolouki
👍205👎16
🔲⭕️شرح و خلاصه ۲۰ کتاب توسعه ای در یک پادکست
دکتر محمد فاضلی - جامعهشناس
✅ پادکست دغدغه ایران از دیماه ۱۳۹۹ با محوریت اندیشه توسعه شروع به کار کرد. این پادکست در ۶۴ اپیزودی که تاکنون منتشر شده ۲۰ کتاب زیر را تشریح کرده است. شاید شما هم بخواهید شنونده شرح این کتابها باشید.
۱. *ما ایرانیان* . نوشته مقصود فراستخواه. نشر نی. ۱۳۹۹.
۲. *معمای فراوانی: دولتهای نفتی و رونقهای نفتی* . نوشته تری لین کارل. ترجمه جعفر خیرخواهان. نشر نی. ۱۳۸۸.
۳. *نظم و زوال سیاسی* . نوشته فرانسیس فوکویاما. ترجمه رحمن قهرمانپور. نشر روزنه. ۱۳۹۶.
۴. *دامهای اجتماعی و مسأله اعتماد* . نوشته بو روثستاین. ترجمه لادن رهبری و همکاران. نشر آگه. ۱۳۹۳.
۵. *تجربه توسعه آسیای شرقی: معجزه، بحران و آینده* . نوشته ها-جون چانگ. نشر ثالث. ۱۳۹۸.
۶. *تاوان نابرابری: چرا برابری به سود همگان است.* نوشته ریچارد ویلکینسون و کیت پیکت. ترجمه سارا افراز. نشر میم. ۱۳۹۳.
۷. *اقتصاد در میدان عمل: دگرگونی اقتصادی و اصلاح دولت در گرجستان ۲۰۰۴ تا ۲۰۱۲.* نوشته نیکا گیلائوری. انتشارات امینالضرب. ۱۴۰۰.
۸. *کتاب توسعه: مرور تلفیقی بر جایگاه ایران در شاخصهای جهانی توسعه* . نوشته محسن رنانی و همکاران. نشر فرهنگ مردم. ۱۴۰۰.
۹. *مستخدمین بلژیکی در خدمت دولت ایران* . نوشته آنت دُستره. ترجمه منصوره اتحادیه. نشر تاریخ ایران. ۱۳۶۲.
۱۰. *اختناق ایران* . نوشته مورگان شوستر. ترجمه حسن افشار. نشر ماهی. ۱۳۸۶.
۱۱. *مأموریت آمریکاییها در ایران* . نوشته آرتور میلسپو. ترجمه حسن ابوترابیان. ۱۳۵۶.
۱۲. *آمریکاییها در ایران* . نوشته آرتور میلسپو. ترجمه عبدالرضا هوشنگ مهدوی. نشر البرز.
۱۳. *برنامهریزی و توسعه در ایران* . نوشته جورج بندیکت بالدوین. ترجمه میکائیل عظیمی. نشر علم. ۱۳۹۴.
۱۴. *تورم و اخلاق: کتابی برای همه درباره یک تجربه تاریخی.* ترجمه سیدحسن دیباج. انتشارات دنیای اقتصاد. ۱۳۹۹.
۱۵. *برنامهریزی در ایران: دومین گروه مشاوران هاروارد در ایران.* نوشته تاس مکلئود. ترجمه علیاعظم محمدبیگی. ۱۳۸۰.
۱۶. *راه ابریشم نوین: اکنون و آینده جهان* . نوشته پیتر فرانکوپن. ترجمه حسن افشار. نشر مرکز. ۱۳۹۹.
۱۷. *ایران و راه ابریشم نوین: از ژئوپلتیک راه تا دیپلماسی راه.* نوشته آرش رئیسینژاد. انتشارات دانشگاه تهران. ۱۴۰۰.
۱۸. *ریشههای اقتصادی دیکتاتوری و دموکراسی* . نوشته دارون عجماوغلو و جیمز رابینسون. ترجمه جعفر خیرخواهان و علی سرزعیم. انتشارات کویر. ۱۳۹۰.
۱۹. *توسعه به مثابه توانمندسازی حکومت* . نوشته مت اَندروز، لنت پریچت و مایکل وولکاک. ترجمه جعفر خیرخواهان و مسعود درودی. نشر روزنه. ۱۳۹۸.
۲۰. *چرا ملتها شکست میخورند؟ ریشههای قدرت، ثروت و فقر* . نوشته دارون عجماوغلو و جیمز رابینسون. ترجمه محسن میردامادی و محمدحسین نعیمیپور. نشر روزنه. ۱۳۹۲.
این پادکست را میتوانید در تلگرام از طریق «کانال رسمی پادکست دغدغه ایران» بشنوید.
Https://www.tg-me.com/dirancast_official
*شنیدن این پادکست از طریق کست باکس*
https://b2n.ir/g98379
*صفحه اینستاگرام پادکست دغدغه ایران*
Https://www.instagram.com/dirancast
☑️⭕️برای توسعه ایران یک گام کوچک آن است که این گنجینه را به اطلاع دیگران برسانید
شبکه توسعه
@I_D_Network
دکتر محمد فاضلی - جامعهشناس
✅ پادکست دغدغه ایران از دیماه ۱۳۹۹ با محوریت اندیشه توسعه شروع به کار کرد. این پادکست در ۶۴ اپیزودی که تاکنون منتشر شده ۲۰ کتاب زیر را تشریح کرده است. شاید شما هم بخواهید شنونده شرح این کتابها باشید.
۱. *ما ایرانیان* . نوشته مقصود فراستخواه. نشر نی. ۱۳۹۹.
۲. *معمای فراوانی: دولتهای نفتی و رونقهای نفتی* . نوشته تری لین کارل. ترجمه جعفر خیرخواهان. نشر نی. ۱۳۸۸.
۳. *نظم و زوال سیاسی* . نوشته فرانسیس فوکویاما. ترجمه رحمن قهرمانپور. نشر روزنه. ۱۳۹۶.
۴. *دامهای اجتماعی و مسأله اعتماد* . نوشته بو روثستاین. ترجمه لادن رهبری و همکاران. نشر آگه. ۱۳۹۳.
۵. *تجربه توسعه آسیای شرقی: معجزه، بحران و آینده* . نوشته ها-جون چانگ. نشر ثالث. ۱۳۹۸.
۶. *تاوان نابرابری: چرا برابری به سود همگان است.* نوشته ریچارد ویلکینسون و کیت پیکت. ترجمه سارا افراز. نشر میم. ۱۳۹۳.
۷. *اقتصاد در میدان عمل: دگرگونی اقتصادی و اصلاح دولت در گرجستان ۲۰۰۴ تا ۲۰۱۲.* نوشته نیکا گیلائوری. انتشارات امینالضرب. ۱۴۰۰.
۸. *کتاب توسعه: مرور تلفیقی بر جایگاه ایران در شاخصهای جهانی توسعه* . نوشته محسن رنانی و همکاران. نشر فرهنگ مردم. ۱۴۰۰.
۹. *مستخدمین بلژیکی در خدمت دولت ایران* . نوشته آنت دُستره. ترجمه منصوره اتحادیه. نشر تاریخ ایران. ۱۳۶۲.
۱۰. *اختناق ایران* . نوشته مورگان شوستر. ترجمه حسن افشار. نشر ماهی. ۱۳۸۶.
۱۱. *مأموریت آمریکاییها در ایران* . نوشته آرتور میلسپو. ترجمه حسن ابوترابیان. ۱۳۵۶.
۱۲. *آمریکاییها در ایران* . نوشته آرتور میلسپو. ترجمه عبدالرضا هوشنگ مهدوی. نشر البرز.
۱۳. *برنامهریزی و توسعه در ایران* . نوشته جورج بندیکت بالدوین. ترجمه میکائیل عظیمی. نشر علم. ۱۳۹۴.
۱۴. *تورم و اخلاق: کتابی برای همه درباره یک تجربه تاریخی.* ترجمه سیدحسن دیباج. انتشارات دنیای اقتصاد. ۱۳۹۹.
۱۵. *برنامهریزی در ایران: دومین گروه مشاوران هاروارد در ایران.* نوشته تاس مکلئود. ترجمه علیاعظم محمدبیگی. ۱۳۸۰.
۱۶. *راه ابریشم نوین: اکنون و آینده جهان* . نوشته پیتر فرانکوپن. ترجمه حسن افشار. نشر مرکز. ۱۳۹۹.
۱۷. *ایران و راه ابریشم نوین: از ژئوپلتیک راه تا دیپلماسی راه.* نوشته آرش رئیسینژاد. انتشارات دانشگاه تهران. ۱۴۰۰.
۱۸. *ریشههای اقتصادی دیکتاتوری و دموکراسی* . نوشته دارون عجماوغلو و جیمز رابینسون. ترجمه جعفر خیرخواهان و علی سرزعیم. انتشارات کویر. ۱۳۹۰.
۱۹. *توسعه به مثابه توانمندسازی حکومت* . نوشته مت اَندروز، لنت پریچت و مایکل وولکاک. ترجمه جعفر خیرخواهان و مسعود درودی. نشر روزنه. ۱۳۹۸.
۲۰. *چرا ملتها شکست میخورند؟ ریشههای قدرت، ثروت و فقر* . نوشته دارون عجماوغلو و جیمز رابینسون. ترجمه محسن میردامادی و محمدحسین نعیمیپور. نشر روزنه. ۱۳۹۲.
این پادکست را میتوانید در تلگرام از طریق «کانال رسمی پادکست دغدغه ایران» بشنوید.
Https://www.tg-me.com/dirancast_official
*شنیدن این پادکست از طریق کست باکس*
https://b2n.ir/g98379
*صفحه اینستاگرام پادکست دغدغه ایران*
Https://www.instagram.com/dirancast
☑️⭕️برای توسعه ایران یک گام کوچک آن است که این گنجینه را به اطلاع دیگران برسانید
شبکه توسعه
@I_D_Network
Telegram
پادکست دغدغه ایران - کانال رسمی
کانال رسمی پادکست دغدغه ایران
مدیر پادکست: محمد فاضلی
حمایت از پادکست
Https://hamibash.com/dirancast
شماره کارت
6362-1411-1942-3466
شماره حساب
0302819106008
بانک آینده
مدیر پادکست: محمد فاضلی
حمایت از پادکست
Https://hamibash.com/dirancast
شماره کارت
6362-1411-1942-3466
شماره حساب
0302819106008
بانک آینده
👍60👎3
🔲⭕️ما کجای جهان ایستاده ایم؟ در برزخ چارک سوم و چهارم!
مجتبی لشکربلوکی
می گویند به کسی گفتند که اگر همه دنیا را به تو بدهیم چه می کنی؟ گفت می فروشم می روم خارج! این خارج برای ما یک بهشت برین است. جایی که تمام خوبی های عالم جمع شده است. ولی به راستی نسبت ما با خارج (جهان) چیست؟ در حوزه های اقتصادی و سیاسی و اجتماعی و کیفیت زندگی کجای جهان ایستاده ایم؟
اگر بخواهیم بر اساس مشاهدات شخصی روزمره، سفر و پرس و جو از دوست و فامیل و آشنا به جمع بندی برسیم ممکن است دچار انواع و اقسام خطاهای شناختی مانند ادراک گزینشی، لنگرگیری، اثر تازگی و .. شویم. یک راه آنست که بر اساس عدد و رقم با هم صحبت کنیم. اما مساله اینست که صدها مرجع مختلف به دلخواه خود و از منظر خود کشورها را با هم مقایسه می کنند. هر مرجعی خط کش خاص خود را دارد و شاخص خود را تولید و منتشر می کند. اگر می شد که یک بار بنشینیم و این عددها را با هم یک کاسه کنیم و به یک فراشاخص (شاخص ترکیبی) برسیم عالی می شد. تیم «پویش فکری توسعه» همت کردند و به نیابت از ما ۸۳ هزار داده و ۳۸۰ شاخص را با هم ترکیب کردند تا ما بتوانیم بفهمیم که کجای جهان ایستاده ایم.
اگر بخواهم گوشه ای از یافته های ایشان را خلاصه بگویم: ما از منظر اقتصادی رتبه ۱۰۴ را از بین ۱۴۹ کشور داریم یعنی در انتهای چارک سوم به سر می بریم. از منظر سیاسی با رتبه ۱۲۶، جایی بهتر از چارک چهارم نداریم. از منظر اجتماعی با رتبه ۱۱۷ مجدد در چارک چهارم به سر می بریم. از منظر زیست محیطی چارک سوم هستیم و از نظر کیفیت زندگی (به زیستی عینی و ذهنی) با رتبه ۸۷ در چارک سوم. وقتی این ۵ بعد توسعه را با هم ترکیب می کنیم به فراشاخص توسعه می رسیم که با رتبه ۱۰۹ در برزخ بین چارک سوم و چهارم هستیم.
آیا می شود در قطار توسعه یافتگی جایگاه بهتری یافت؟ بله صد درصد. در طول هفت سال گذشته، ۱۳ کشور بوده اند که ارتقا رتبه بالای ۱۰ پله داشته اند. حتی برخی کشورها 22 رتبه بهبود داشته اند. بنابراین می شود!
اگر بخواهیم از این برزخ رها شویم و خود را در چارک سوم بالا بکشیم و دست کم خود را به میانه جهان برسانیم. مناظر سیاسی و اجتماعی میتوانند پیشرانهای کلیدی باشند. به عنوان نمونه در منظر سیاسی ما فقط ۷ شاخص بالای میانگین جهانی داریم و ۸۵ شاخص حوزه سیاسی ما، پایینتر از میانگین جهانی قرار دارد. اینکه چقدر بهبود حوزه های مختلف اقتصادی و سیاسی و اجتماعی و زیست محیطی و کیفیت زندگی امکان پذیر است بحث دیگری است.
☑️⭕️تجویز راهبردی
پیش تر در جای دیگری گفته ام که اگر از «آسمان آرزو» به «زمین امکان» بیاییم تنها راه چاره ما این ۴ استراتژی توسعه است (جلد ششم کتاب توسعه-دریافت رایگان):
◾️نیلوفر آبی؛ ایجاد توسعه های کوچک و محلی به عنوان یک گل نیلوفرآبی که می تواند تکثیر پیدا کند.
◾️نتوکراسی؛ تمرین با حوصله و صبورانه حکمرانی شبکه ای شامل همکاری نهادهای مردمی مختلف با دولت برای حل مسایل واقعی.
◾️تربیت نسل توسعه آفرین و توسعه آگاه به جای نسل توسعه خواه؛ نسلی که توسعه را می فهمد و می آفریند و نه اینکه منتظر این باشد که یک قهرمان آن را ایجاد کند. از نسلی که از توسعه فقط حسرت نصیبش می شود باید عبور کرد به نسل توسعه آگاه/آفرین
◾️مشق شب؛ کسانی که در جستجوی بهبود اساسی هستند اکنون مهمترین کاری که دارند این است که مشق شب خود را به خوبی انجام دهند و افق گشایی گفتمانی کنند تا زمانی که پنجره فرصت گشوده و فضا فراهم شود. (هر چهار استراتژی به تفصیل شرح داده شده اند).
می شود منتظر ماند. می شود فقط غر زد. می شود روشنفکرانه فقط نقد کرد و صد البته محبوب قلوب شد. می شود توئیت های انتقادی زد و فالوئر افزود. می شود همچنان در توهم آرزوهای ناشدنی غرقه شد و از طرفی می شود واقعیت را قبول کرد، هر کسی برای ایران امروز و ایران آینده کاری کند ولو کوچک. آنانکه دوست دارند برای ایران آینده کاری کنند بهتر است شناخت عمیقی از ایران پیدا کنند. از ظرفیت ها، فرصت ها، ضعف هایش و کتاب توسعه به عنوان یک مرجع و هندبوک خوش دست می تواند یک نقطه آغاز باشد (صفحه کتاب)
شبکه توسعه
@I_D_Network
بازنشر از کانال شخصی مجتبی لشکربلوکی
@Dr_Lashkarbolouki
مجتبی لشکربلوکی
می گویند به کسی گفتند که اگر همه دنیا را به تو بدهیم چه می کنی؟ گفت می فروشم می روم خارج! این خارج برای ما یک بهشت برین است. جایی که تمام خوبی های عالم جمع شده است. ولی به راستی نسبت ما با خارج (جهان) چیست؟ در حوزه های اقتصادی و سیاسی و اجتماعی و کیفیت زندگی کجای جهان ایستاده ایم؟
اگر بخواهیم بر اساس مشاهدات شخصی روزمره، سفر و پرس و جو از دوست و فامیل و آشنا به جمع بندی برسیم ممکن است دچار انواع و اقسام خطاهای شناختی مانند ادراک گزینشی، لنگرگیری، اثر تازگی و .. شویم. یک راه آنست که بر اساس عدد و رقم با هم صحبت کنیم. اما مساله اینست که صدها مرجع مختلف به دلخواه خود و از منظر خود کشورها را با هم مقایسه می کنند. هر مرجعی خط کش خاص خود را دارد و شاخص خود را تولید و منتشر می کند. اگر می شد که یک بار بنشینیم و این عددها را با هم یک کاسه کنیم و به یک فراشاخص (شاخص ترکیبی) برسیم عالی می شد. تیم «پویش فکری توسعه» همت کردند و به نیابت از ما ۸۳ هزار داده و ۳۸۰ شاخص را با هم ترکیب کردند تا ما بتوانیم بفهمیم که کجای جهان ایستاده ایم.
اگر بخواهم گوشه ای از یافته های ایشان را خلاصه بگویم: ما از منظر اقتصادی رتبه ۱۰۴ را از بین ۱۴۹ کشور داریم یعنی در انتهای چارک سوم به سر می بریم. از منظر سیاسی با رتبه ۱۲۶، جایی بهتر از چارک چهارم نداریم. از منظر اجتماعی با رتبه ۱۱۷ مجدد در چارک چهارم به سر می بریم. از منظر زیست محیطی چارک سوم هستیم و از نظر کیفیت زندگی (به زیستی عینی و ذهنی) با رتبه ۸۷ در چارک سوم. وقتی این ۵ بعد توسعه را با هم ترکیب می کنیم به فراشاخص توسعه می رسیم که با رتبه ۱۰۹ در برزخ بین چارک سوم و چهارم هستیم.
آیا می شود در قطار توسعه یافتگی جایگاه بهتری یافت؟ بله صد درصد. در طول هفت سال گذشته، ۱۳ کشور بوده اند که ارتقا رتبه بالای ۱۰ پله داشته اند. حتی برخی کشورها 22 رتبه بهبود داشته اند. بنابراین می شود!
اگر بخواهیم از این برزخ رها شویم و خود را در چارک سوم بالا بکشیم و دست کم خود را به میانه جهان برسانیم. مناظر سیاسی و اجتماعی میتوانند پیشرانهای کلیدی باشند. به عنوان نمونه در منظر سیاسی ما فقط ۷ شاخص بالای میانگین جهانی داریم و ۸۵ شاخص حوزه سیاسی ما، پایینتر از میانگین جهانی قرار دارد. اینکه چقدر بهبود حوزه های مختلف اقتصادی و سیاسی و اجتماعی و زیست محیطی و کیفیت زندگی امکان پذیر است بحث دیگری است.
☑️⭕️تجویز راهبردی
پیش تر در جای دیگری گفته ام که اگر از «آسمان آرزو» به «زمین امکان» بیاییم تنها راه چاره ما این ۴ استراتژی توسعه است (جلد ششم کتاب توسعه-دریافت رایگان):
◾️نیلوفر آبی؛ ایجاد توسعه های کوچک و محلی به عنوان یک گل نیلوفرآبی که می تواند تکثیر پیدا کند.
◾️نتوکراسی؛ تمرین با حوصله و صبورانه حکمرانی شبکه ای شامل همکاری نهادهای مردمی مختلف با دولت برای حل مسایل واقعی.
◾️تربیت نسل توسعه آفرین و توسعه آگاه به جای نسل توسعه خواه؛ نسلی که توسعه را می فهمد و می آفریند و نه اینکه منتظر این باشد که یک قهرمان آن را ایجاد کند. از نسلی که از توسعه فقط حسرت نصیبش می شود باید عبور کرد به نسل توسعه آگاه/آفرین
◾️مشق شب؛ کسانی که در جستجوی بهبود اساسی هستند اکنون مهمترین کاری که دارند این است که مشق شب خود را به خوبی انجام دهند و افق گشایی گفتمانی کنند تا زمانی که پنجره فرصت گشوده و فضا فراهم شود. (هر چهار استراتژی به تفصیل شرح داده شده اند).
می شود منتظر ماند. می شود فقط غر زد. می شود روشنفکرانه فقط نقد کرد و صد البته محبوب قلوب شد. می شود توئیت های انتقادی زد و فالوئر افزود. می شود همچنان در توهم آرزوهای ناشدنی غرقه شد و از طرفی می شود واقعیت را قبول کرد، هر کسی برای ایران امروز و ایران آینده کاری کند ولو کوچک. آنانکه دوست دارند برای ایران آینده کاری کنند بهتر است شناخت عمیقی از ایران پیدا کنند. از ظرفیت ها، فرصت ها، ضعف هایش و کتاب توسعه به عنوان یک مرجع و هندبوک خوش دست می تواند یک نقطه آغاز باشد (صفحه کتاب)
شبکه توسعه
@I_D_Network
بازنشر از کانال شخصی مجتبی لشکربلوکی
@Dr_Lashkarbolouki
👍119👎16
🔲⭕️چه چیزی ژاپن را ژاپن کرد؟
دکتر «محمدرضا اسلامی»، دانش آموخته کوبه ژاپن و مدرس دانشگاه پلیتکنیک کالیفرنیا و دکتر «سید آیت حسینی»، استاد زبان و ادبیات ژاپنی دانشگاه تهران، به این موضوع پرداخته اند.
▫️چه تفاوتی بین نگاه غربی و ژاپنی در خصوص امر توسعه وجود دارد؟
▫️ژاپن چگونه از کشوری بدون منابع طبیعی به یکی از صادرکنندگان فولاد تبدیل شد؟
https://www.tg-me.com/ecoiran_webtv/15969
شبکه توسعه
@I_D_Network
دکتر «محمدرضا اسلامی»، دانش آموخته کوبه ژاپن و مدرس دانشگاه پلیتکنیک کالیفرنیا و دکتر «سید آیت حسینی»، استاد زبان و ادبیات ژاپنی دانشگاه تهران، به این موضوع پرداخته اند.
▫️چه تفاوتی بین نگاه غربی و ژاپنی در خصوص امر توسعه وجود دارد؟
▫️ژاپن چگونه از کشوری بدون منابع طبیعی به یکی از صادرکنندگان فولاد تبدیل شد؟
https://www.tg-me.com/ecoiran_webtv/15969
شبکه توسعه
@I_D_Network
Telegram
اکوایران
📹چه چیزی ژاپن را ژاپن کرد؟
▫️نسخه صوتی
▫️قتل شینزو آبه، نخستوزیر سابق ژاپن، واکنشهای فراوانی در ایران داشت.
▫️تحلیلگران بسیاری هم در ایران و هم در سطح جهان نقش آبه را در موفقیتهای صنایع سنگین ژاپن و به طور کلی توسعه اقتصادی این کشور پررنگ میدانند.…
▫️نسخه صوتی
▫️قتل شینزو آبه، نخستوزیر سابق ژاپن، واکنشهای فراوانی در ایران داشت.
▫️تحلیلگران بسیاری هم در ایران و هم در سطح جهان نقش آبه را در موفقیتهای صنایع سنگین ژاپن و به طور کلی توسعه اقتصادی این کشور پررنگ میدانند.…
👍43👎6
🔲⭕️آیا دموکراتیک شدن راحت است؟
تلخیص شده از نوشته ای از دکتر محمودسریع القلم (لینک مطلب کامل)
وقتی مشکلات روی هم انباشته میشوند ، بعضی به واژه دموکراسی متوسل میشوند و تحقق آن را به عنوان راه حل مطرح میکنند. البته اگر نروژ، سوئد و آلمان نمونههای دموکراتیک تلقی شوند، این قضاوت منطقی است. اما آیا افراد میدانند دموکراتیک شدن چه فرایندها، اصول و تمرینهای سختی در بر دارد؟
هزاران فیلسوف، اقتصاددان، جامعه شناس و دانشمند علوم در کنار هم و با اصلاح اندیشههای یکدیگر، متون نوشته اند و اثر گذاشته اند تا آنکه امروز، وزیر دانمارکی به عنوان یک قرارداد اجتماعی و بدون آنکه هزینه ای بر بودجه عمومی کشور تحمیل کند، با دوچرخه به محل کار خود میرود.
در نهایت، دموکراسی نتیجۀ همکاری کسانی است که «با هم فکر میکنند»، حال این فکر کردن برای فلسفه باشد یا کارآفرینی؛ برای قانونپذیری باشد یا تولید ثروت؛ برای افزایش امنیت ملّی باشد یا حفاظت از محیط زیست؛ برای اصلاح نظام بانکداری باشد یا تشویق شهروندان برای عبور از خطوط عابر پیاده. این حسِ اجتماعی از جمع بودن و کار مثبت برای جمع کردن، مبنای فلسفی دموکراسی است. جمعی تصمیم گرفتن، به فکر منافع و مصلحت عامه بودن و جلوگیری حقوقی از انحصار و عدم شفافیت، نتیجه چند قرن کار فکری است.
دموکراسی قرص مُسکّن نیست، بلکه باور است: باوری که در اعماق وجودی انسانها ریشه دوانده است. دموکراسی صرفاً میزگرد، سخنرانی و راهپیمایی نیست بلکه باورهای ناخودآگاهِ نخبگان سیاسی و فکری یک جامعه است که طی سالها و در یک نظام آموزشی مشترک، آنها را درونی کرده اند. اگر مجموعه حاکمیت یک کشور، متون مشترکی نخوانده باشند، به باورهای مشترک نیز دست نخواهند یافت. دلیل اصلی اینکه اروپا و آمریکا بهراحتی به توافق دست مییابند، متون مشترک فلسفی و اقتصادی است که خواندهاند.
طبیعی است وقتی نخبگان یک کشور از رشتههای مختلف با ادبیات متنوع دور هم جمع شوند نمیتوانند به اشتراک نظر برسند و هر فرد، کار خود را انجام میدهد و برآیند این کارها، حداقل ناهماهنگی و حداکثر هرج و مرج خواهد بود.
ناهماهنگی و ناکارآمدی ریشه در از هم گسیختگی فکری دارد. وقتی ده ها مدیر و تصمیم گیرنده با دهها سابقۀ فکری و مطالعاتی و گرفتن مدرک [واقعی و یا غیرواقعی] در حین کار دور هم جمع شوند، هریک نوعی استنباط شخصی از مفاهیم حکمرانی و مدیریت خواهند داشت و نتیجه کار آنها نمیتواند مبتنی بر دقت، کارآمدی و انباشت پیشرفتها باشد.
دموکراسی را دستکم گرفته ایم ؛ کما اینکه در دوره قاجار نیز، نویسندگانی تصور میکردند با چند کتاب و گردهمایی میتوانند حکومت قانون بنا کنند.
کافی است خاطرات علینقی عالیخانی ، وزیر اقتصاد ایران در دهۀ چهل را بخوانید تا ببینید سیستم و جامعه با افراد توانا چه نوع رفتارِ بدی میکند. خاورمیانه راه طولانی دارد تا از دایرۀ اطاعت به فضاهای مشترک فکری، استنباطی و کارکردی برسد.
یک دلیل اینکه وزیر خارجه کانادا فرصت میکند با تکتک بازماندگان سانحۀ هوایی ملاقات حضوری کند به این خاطر است که سیاست خارجی کانادا یک سیستم است و مرتب و منظم کار میکند
و وزیر خارجه فرصت دارد تا این کار را انجام دهد. اگر سیاست خارجی کانادا به دلیل ناهماهنگی ها، سوء استنباطها، خودخواهیها و انحصارها، هر نیم روز یک بحران داشت، چنین اهتمامی صورت نمی پذیرفت. توافق فکریِ جمعی است که باعث میشود مسئولین اجرایی در اروپا ساعت پنج عصر به بعد به زندگی خصوصی خود بپردازند تا آنکه تا ساعت دوازده شب در جلسات باشند.
☑️⭕️تجویز راهبردی
اگر جایی به دنبال دموکراسی میگردیم، مکان آن در مدارهای نخبگان فکری و سیاسی یک کشور است که چه نوع تعاملی با یکدیگر دارند و اصولاً با فکر و اندیشه چگونه برخورد میکنند .
با انباشته شدن اشتباهات و خطاهای محاسباتی به دلیل فقدان ساختار در یک کشور، یا خارجی در نهایت مسلط می شود و یا به زنگ زدگی نظام مدیریتی میانجامد. در دموکراسی ها هم، اشتباه میشود، ولی اشتباهِ جمع است که بسیار راحتتر اصلاح میشود و تکرار نمیشود.
اگر پهلوی دوم در رابطه با دموکراسی، متونی را خوانده بود و درونی کرده بود، به شهروندان کشور خود نمیگفت که اگر فردی راه او را نمیپسندد میتواند گذرنامه خود را مجانی گرفته و از کشور مهاجرت کند.
بیش از پانصد سال هزاران نفر زحمت کشیده اند تا مانع از این ویژگیها شوند: خود بزرگپنداری، خود درست پنداری ، خودبرترپنداری. [=سه نکتب بزرگ دموکراسی و توسعه]
از کسانی که حداقل ۵۰۰ کتاب از نویسندگان پنج قرن اخیر نخوانده اند، به زبانهای خارجی مسلط نیستند، دانشگاه نرفته اند و استاد ندیده اند و تمرین تفاهم و تعامل نکردهاند، طبعاً نباید انتظار دموکراتیک بودن را داشت. دموکراسی [و در نتیجه توسعه]، سالها تمرین می خواهد.
شبکه توسعه
@I_D_Network
تلخیص شده از نوشته ای از دکتر محمودسریع القلم (لینک مطلب کامل)
وقتی مشکلات روی هم انباشته میشوند ، بعضی به واژه دموکراسی متوسل میشوند و تحقق آن را به عنوان راه حل مطرح میکنند. البته اگر نروژ، سوئد و آلمان نمونههای دموکراتیک تلقی شوند، این قضاوت منطقی است. اما آیا افراد میدانند دموکراتیک شدن چه فرایندها، اصول و تمرینهای سختی در بر دارد؟
هزاران فیلسوف، اقتصاددان، جامعه شناس و دانشمند علوم در کنار هم و با اصلاح اندیشههای یکدیگر، متون نوشته اند و اثر گذاشته اند تا آنکه امروز، وزیر دانمارکی به عنوان یک قرارداد اجتماعی و بدون آنکه هزینه ای بر بودجه عمومی کشور تحمیل کند، با دوچرخه به محل کار خود میرود.
در نهایت، دموکراسی نتیجۀ همکاری کسانی است که «با هم فکر میکنند»، حال این فکر کردن برای فلسفه باشد یا کارآفرینی؛ برای قانونپذیری باشد یا تولید ثروت؛ برای افزایش امنیت ملّی باشد یا حفاظت از محیط زیست؛ برای اصلاح نظام بانکداری باشد یا تشویق شهروندان برای عبور از خطوط عابر پیاده. این حسِ اجتماعی از جمع بودن و کار مثبت برای جمع کردن، مبنای فلسفی دموکراسی است. جمعی تصمیم گرفتن، به فکر منافع و مصلحت عامه بودن و جلوگیری حقوقی از انحصار و عدم شفافیت، نتیجه چند قرن کار فکری است.
دموکراسی قرص مُسکّن نیست، بلکه باور است: باوری که در اعماق وجودی انسانها ریشه دوانده است. دموکراسی صرفاً میزگرد، سخنرانی و راهپیمایی نیست بلکه باورهای ناخودآگاهِ نخبگان سیاسی و فکری یک جامعه است که طی سالها و در یک نظام آموزشی مشترک، آنها را درونی کرده اند. اگر مجموعه حاکمیت یک کشور، متون مشترکی نخوانده باشند، به باورهای مشترک نیز دست نخواهند یافت. دلیل اصلی اینکه اروپا و آمریکا بهراحتی به توافق دست مییابند، متون مشترک فلسفی و اقتصادی است که خواندهاند.
طبیعی است وقتی نخبگان یک کشور از رشتههای مختلف با ادبیات متنوع دور هم جمع شوند نمیتوانند به اشتراک نظر برسند و هر فرد، کار خود را انجام میدهد و برآیند این کارها، حداقل ناهماهنگی و حداکثر هرج و مرج خواهد بود.
ناهماهنگی و ناکارآمدی ریشه در از هم گسیختگی فکری دارد. وقتی ده ها مدیر و تصمیم گیرنده با دهها سابقۀ فکری و مطالعاتی و گرفتن مدرک [واقعی و یا غیرواقعی] در حین کار دور هم جمع شوند، هریک نوعی استنباط شخصی از مفاهیم حکمرانی و مدیریت خواهند داشت و نتیجه کار آنها نمیتواند مبتنی بر دقت، کارآمدی و انباشت پیشرفتها باشد.
دموکراسی را دستکم گرفته ایم ؛ کما اینکه در دوره قاجار نیز، نویسندگانی تصور میکردند با چند کتاب و گردهمایی میتوانند حکومت قانون بنا کنند.
کافی است خاطرات علینقی عالیخانی ، وزیر اقتصاد ایران در دهۀ چهل را بخوانید تا ببینید سیستم و جامعه با افراد توانا چه نوع رفتارِ بدی میکند. خاورمیانه راه طولانی دارد تا از دایرۀ اطاعت به فضاهای مشترک فکری، استنباطی و کارکردی برسد.
یک دلیل اینکه وزیر خارجه کانادا فرصت میکند با تکتک بازماندگان سانحۀ هوایی ملاقات حضوری کند به این خاطر است که سیاست خارجی کانادا یک سیستم است و مرتب و منظم کار میکند
و وزیر خارجه فرصت دارد تا این کار را انجام دهد. اگر سیاست خارجی کانادا به دلیل ناهماهنگی ها، سوء استنباطها، خودخواهیها و انحصارها، هر نیم روز یک بحران داشت، چنین اهتمامی صورت نمی پذیرفت. توافق فکریِ جمعی است که باعث میشود مسئولین اجرایی در اروپا ساعت پنج عصر به بعد به زندگی خصوصی خود بپردازند تا آنکه تا ساعت دوازده شب در جلسات باشند.
☑️⭕️تجویز راهبردی
اگر جایی به دنبال دموکراسی میگردیم، مکان آن در مدارهای نخبگان فکری و سیاسی یک کشور است که چه نوع تعاملی با یکدیگر دارند و اصولاً با فکر و اندیشه چگونه برخورد میکنند .
با انباشته شدن اشتباهات و خطاهای محاسباتی به دلیل فقدان ساختار در یک کشور، یا خارجی در نهایت مسلط می شود و یا به زنگ زدگی نظام مدیریتی میانجامد. در دموکراسی ها هم، اشتباه میشود، ولی اشتباهِ جمع است که بسیار راحتتر اصلاح میشود و تکرار نمیشود.
اگر پهلوی دوم در رابطه با دموکراسی، متونی را خوانده بود و درونی کرده بود، به شهروندان کشور خود نمیگفت که اگر فردی راه او را نمیپسندد میتواند گذرنامه خود را مجانی گرفته و از کشور مهاجرت کند.
بیش از پانصد سال هزاران نفر زحمت کشیده اند تا مانع از این ویژگیها شوند: خود بزرگپنداری، خود درست پنداری ، خودبرترپنداری. [=سه نکتب بزرگ دموکراسی و توسعه]
از کسانی که حداقل ۵۰۰ کتاب از نویسندگان پنج قرن اخیر نخوانده اند، به زبانهای خارجی مسلط نیستند، دانشگاه نرفته اند و استاد ندیده اند و تمرین تفاهم و تعامل نکردهاند، طبعاً نباید انتظار دموکراتیک بودن را داشت. دموکراسی [و در نتیجه توسعه]، سالها تمرین می خواهد.
شبکه توسعه
@I_D_Network
👍185👎9
🔲⭕️درد ایرانیان چیست؟ ایرانیان چرا می روند و برنمی گردند؟
مجتبی لشکربلوکی
از هر سه ایرانی ۱ نفر می خواهد سرزمین مادری اش را بگذارد و برود. این را من نمی گویم. بلکه نتایج یک نظرسنجی نشان می دهد و متاسفانه نسبت به ۵ سال قبل بیش از ۳٪ رشد نشان می دهد.
خب ممکن است بگوییم که مهاجرت امری عادی است. ۷۵۰ میلیون نفر در جهان میل به مهاجرت دارند. بگذارید ایران را با کشورهای دیگر جهان مقایسه کنیم. میانگین تمایل به مهاجرت در جهان برابر با 15% است. در آمریکای لاتین ۲۷٪، غرب آسیا ۲۴٪، اقیانوسیه ۹٪ و جنوب شرقی آسیا ۷٪ است. در نتیجه میتوان گفت تمایل به مهاجرت ایرانیان (با ۳۳٪) تقریبا بیش از دو برابر میانگین جهانی است( منبع).
آیا فقط همین یک نظرسنجی است؟ نه رصد خانه مهاجرت اعداد وحشتناک تری را منتشر کرده: ۶۶٪ دانشجویان و دانش آموختگان میل زیاد یا بسیار زیادی به مهاجرت دارند. در مورد پزشکان که اوضاع به مراتب خطرناک تر است: ۷۱٪
خب ممکن است بگوییم میل به مهاجرت که مهم نیست. خیلی دوست دارند اما نمی روند. در کنار شاخص میل به مهاجرت، شاخص دیگری وجود دارد به نام تصمیم به مهاجرت یعنی کسانی که دست به اقدام عملی زده اند یا می زنند. فقط ۱۵٪ دانشجویان گفته اند که تصمیم بر ماندن قطعی دارند. ۵۷٪ بقیه گفته اند یا مهاجرت می کنند یا مهاجرت می کنند اما بعدا. بقیه (۲۸٪) هم مردد هستند بین ماندن و رفتن. ۵۰٪ جامعه استارت آپی برای مهاجرت اقدام کرده اند و فقط ۱۶٪ تصمیم گرفته اند در ایران بمانند.
خب ممکن است بگوییم بروند ان شاء الله برمی گردند. می دانید شاخص سوم یعنی شاخص میل به بازگشت چه چیزی را نشان می دهد؟ فقط سه درصد پرستاران گفته اند که قطعا به ایران باز خواهند گشت و فقط ۱۲٪ استارت آپی ها گفته اند که قصد قطعی دارند بعد از مهاجرت به ایران بازگردند.
همین می شود که رئیس سازمان نظام پزشکی گفته امسال هیچ کس متقاضی رشته جراحی قلب در کشور نشده و با این شرایط مجبوریم با عقبگرد ۴۰ ساله واردات پزشک از هند، پاکستان و فیلیپین داشته باشیم.
☑️⭕️تحلیل و تجویز راهبردی:
هیچ آدم عاقلی وطن اش، ریشه اش، خانواده اش را می گذارد و برود؟ نه! درد ایرانیان چیست؟ بگذارید دوباره برگردیم به پژوهش ها.
از افراد خواسته شده بگویند که چرا می روید؟ آیا به خاطر شرایط بیرونی (وضعیت کشور) است یا مسایل شخصی و خانوادگی. ۸۷٪ از کادر درمان و ۸۰٪ دانشجویان علت اصلی تمایل خود به مهاجرت را شرایط کشور دانستهاند. مسایل فردی و خانوادگی نقش بسیار کمی بر میل به مهاجرت دارند.
بر اساس نظرسنجی، اصلیترین علل افزایش میل به مهاجرت در چهار گروه مختلف یعنی جامعه دانشگاهی (اساتید و محققان)، کادر درمان (پزشکان و پرستاران)، دانشجویان و دانش آموختگان و فعالان استارت آپی این موارد است: بی ثباتی، ابهام، ناامیدی و نارضایتی از شیوه حکمرانی و مملکتداری.
ایرانیان خسته شده اند از حکمرانی که منجر به بی ثباتی و آینده مبهم شده است. بنابراین تصمیم گرفته اند که بروند گوشه ای از جهان را پیدا کنند که ثبات و آرامش و آینده روشن تری به آنان نوید دهد. حالا کاری نداریم که واقعا آن سوی مرزها چقدر این هدف محقق می شود یا نه؟
عادت ندارم تلخ بنویسم. دوست هم ندارم با سیاه نمایی و نقد کردن، لایک بخرم! این آمارهای نگران کننده را نگفتم که ناامید شویم، گفتم که بدانیم همه ما تکلیف بزرگی داریم و علاوه بر تلاش برای بهبود زندگی شخصی در حوزه جمعی و عمومی نیز باید باید باید تلاش کنیم. از دست ما کاری برنمی آید؟ باید برویم سراغ کارهای شدنی تر. از بزرگ شروع نکنیم. دو مثال می زنم: بهبود شیوه حکمرانی و حل مسایل در سطح استان یا شهرستان (مانند کمک نخبگان و ذینفوذان محلی به استانداری برای بهبود حل و فصل مسایل استانی) و یا ایجاد جزیره های ثبات در یک دریای طوفانی (مانند ایجاد کسب وکارهایی پابرجا در شرایط عدم قطعیت محیطی که به کارکنان آن اجازه می دهد که به آینده فکر کنند و رشد کنند، تحقیق کنند و آینده بهتری بسازند). همین دو کار کمک می کند که چراغ امید در ایران روشن بماند.
البته در این میان نقش اصلی به عهده زمام داران، تریبون داران، مجلسیان و کارگزاران است. یادشان باشد هر حرفی که می زنند، هر اقدامی که انجام می دهند هر طرحی که تصویب می کنند، هر محدودیت جدیدی که ایجاد می کنند باعث می شود که چند نخبه، چند پزشک و پرستار و چند جوان خوشفکر استارت آپی از کشور بروند. خیانت همیشه فروش اطلاعات محرمانه به کشور بیگانه نیست. خیانت به کشور گاهی اوقات در قالب یک بیانیه نادرست، یک قانون ناروا و یک تصمیم ناکارآمد است. فراموش نکنیم جاده جهنم با نیتهای خیر سنگفرش شده است. حواسمان باشد با نیت های خوب کشور را به روزگار بد نکشانیم.
شبکه توسعه
@I_D_Network
بازنشر از کانال شخصی مجتبی لشکربلوکی
@Dr_Lashkarbolouki
مجتبی لشکربلوکی
از هر سه ایرانی ۱ نفر می خواهد سرزمین مادری اش را بگذارد و برود. این را من نمی گویم. بلکه نتایج یک نظرسنجی نشان می دهد و متاسفانه نسبت به ۵ سال قبل بیش از ۳٪ رشد نشان می دهد.
خب ممکن است بگوییم که مهاجرت امری عادی است. ۷۵۰ میلیون نفر در جهان میل به مهاجرت دارند. بگذارید ایران را با کشورهای دیگر جهان مقایسه کنیم. میانگین تمایل به مهاجرت در جهان برابر با 15% است. در آمریکای لاتین ۲۷٪، غرب آسیا ۲۴٪، اقیانوسیه ۹٪ و جنوب شرقی آسیا ۷٪ است. در نتیجه میتوان گفت تمایل به مهاجرت ایرانیان (با ۳۳٪) تقریبا بیش از دو برابر میانگین جهانی است( منبع).
آیا فقط همین یک نظرسنجی است؟ نه رصد خانه مهاجرت اعداد وحشتناک تری را منتشر کرده: ۶۶٪ دانشجویان و دانش آموختگان میل زیاد یا بسیار زیادی به مهاجرت دارند. در مورد پزشکان که اوضاع به مراتب خطرناک تر است: ۷۱٪
خب ممکن است بگوییم میل به مهاجرت که مهم نیست. خیلی دوست دارند اما نمی روند. در کنار شاخص میل به مهاجرت، شاخص دیگری وجود دارد به نام تصمیم به مهاجرت یعنی کسانی که دست به اقدام عملی زده اند یا می زنند. فقط ۱۵٪ دانشجویان گفته اند که تصمیم بر ماندن قطعی دارند. ۵۷٪ بقیه گفته اند یا مهاجرت می کنند یا مهاجرت می کنند اما بعدا. بقیه (۲۸٪) هم مردد هستند بین ماندن و رفتن. ۵۰٪ جامعه استارت آپی برای مهاجرت اقدام کرده اند و فقط ۱۶٪ تصمیم گرفته اند در ایران بمانند.
خب ممکن است بگوییم بروند ان شاء الله برمی گردند. می دانید شاخص سوم یعنی شاخص میل به بازگشت چه چیزی را نشان می دهد؟ فقط سه درصد پرستاران گفته اند که قطعا به ایران باز خواهند گشت و فقط ۱۲٪ استارت آپی ها گفته اند که قصد قطعی دارند بعد از مهاجرت به ایران بازگردند.
همین می شود که رئیس سازمان نظام پزشکی گفته امسال هیچ کس متقاضی رشته جراحی قلب در کشور نشده و با این شرایط مجبوریم با عقبگرد ۴۰ ساله واردات پزشک از هند، پاکستان و فیلیپین داشته باشیم.
☑️⭕️تحلیل و تجویز راهبردی:
هیچ آدم عاقلی وطن اش، ریشه اش، خانواده اش را می گذارد و برود؟ نه! درد ایرانیان چیست؟ بگذارید دوباره برگردیم به پژوهش ها.
از افراد خواسته شده بگویند که چرا می روید؟ آیا به خاطر شرایط بیرونی (وضعیت کشور) است یا مسایل شخصی و خانوادگی. ۸۷٪ از کادر درمان و ۸۰٪ دانشجویان علت اصلی تمایل خود به مهاجرت را شرایط کشور دانستهاند. مسایل فردی و خانوادگی نقش بسیار کمی بر میل به مهاجرت دارند.
بر اساس نظرسنجی، اصلیترین علل افزایش میل به مهاجرت در چهار گروه مختلف یعنی جامعه دانشگاهی (اساتید و محققان)، کادر درمان (پزشکان و پرستاران)، دانشجویان و دانش آموختگان و فعالان استارت آپی این موارد است: بی ثباتی، ابهام، ناامیدی و نارضایتی از شیوه حکمرانی و مملکتداری.
ایرانیان خسته شده اند از حکمرانی که منجر به بی ثباتی و آینده مبهم شده است. بنابراین تصمیم گرفته اند که بروند گوشه ای از جهان را پیدا کنند که ثبات و آرامش و آینده روشن تری به آنان نوید دهد. حالا کاری نداریم که واقعا آن سوی مرزها چقدر این هدف محقق می شود یا نه؟
عادت ندارم تلخ بنویسم. دوست هم ندارم با سیاه نمایی و نقد کردن، لایک بخرم! این آمارهای نگران کننده را نگفتم که ناامید شویم، گفتم که بدانیم همه ما تکلیف بزرگی داریم و علاوه بر تلاش برای بهبود زندگی شخصی در حوزه جمعی و عمومی نیز باید باید باید تلاش کنیم. از دست ما کاری برنمی آید؟ باید برویم سراغ کارهای شدنی تر. از بزرگ شروع نکنیم. دو مثال می زنم: بهبود شیوه حکمرانی و حل مسایل در سطح استان یا شهرستان (مانند کمک نخبگان و ذینفوذان محلی به استانداری برای بهبود حل و فصل مسایل استانی) و یا ایجاد جزیره های ثبات در یک دریای طوفانی (مانند ایجاد کسب وکارهایی پابرجا در شرایط عدم قطعیت محیطی که به کارکنان آن اجازه می دهد که به آینده فکر کنند و رشد کنند، تحقیق کنند و آینده بهتری بسازند). همین دو کار کمک می کند که چراغ امید در ایران روشن بماند.
البته در این میان نقش اصلی به عهده زمام داران، تریبون داران، مجلسیان و کارگزاران است. یادشان باشد هر حرفی که می زنند، هر اقدامی که انجام می دهند هر طرحی که تصویب می کنند، هر محدودیت جدیدی که ایجاد می کنند باعث می شود که چند نخبه، چند پزشک و پرستار و چند جوان خوشفکر استارت آپی از کشور بروند. خیانت همیشه فروش اطلاعات محرمانه به کشور بیگانه نیست. خیانت به کشور گاهی اوقات در قالب یک بیانیه نادرست، یک قانون ناروا و یک تصمیم ناکارآمد است. فراموش نکنیم جاده جهنم با نیتهای خیر سنگفرش شده است. حواسمان باشد با نیت های خوب کشور را به روزگار بد نکشانیم.
شبکه توسعه
@I_D_Network
بازنشر از کانال شخصی مجتبی لشکربلوکی
@Dr_Lashkarbolouki
👍299👎9