Telegram Web Link
ادامه ...


ذهنی که در جستجوی بقا و پایداری است به سرعت راکد می شود مانند آن آبگیر کنار رودخانه که به سرعت به فساد و تباهی کشیده می شود.
فقط ذهنی که دیواری به دور خود ندارد هیچ جای ثابتی برای آرام گرفتن ندارد، ذهنی که کاملاً با زندگی حرکت می کند، در بی زمانی به جلو می رود، کشف میکند و منفجر می شود ـ فقط چنین ذهنی می تواند خوشحال و همیشه تازه باشد زیرا خلاق می شود.
آیا متوجه صحبت های من هستید؟ این قسمتی از آموزش است. وقتی آن را درک کنید تمام زندگی شما تغییر شکل خواهد یافت، روابط شما با دنیا، با همسایگان و با همسرتان مفهوم کاملاً متفاوتی خواهد یافت. دیگر تلاش نخواهید کرد از چیزی نتیجه گیری کنید و درخـواهید یافت که به دنبال نتیجه بودن غم و بدبختی به بار خواهد آورد. به همین دلیل شـما باید در این زمینه از مربیان تان سؤال کنید و بحث نمایید. اگر این موضوع را در یابید به حقیقت فوق العاده زندگی پی خواهید برد و در این درک واقعیت زیبایی و عشق وجود دارد و خوبی ها شکوفا می شود. اما تلاش ذهنی که در جستجوی آبگیری امن و بقا است تنها به تاریکی و فساد ختم می شود. زمانی که ذهن در چنین آبگیری مستقر شود از خـطـر کـردن، جستجو کردن وکشف کردن می ترسد در حالی که حقیقت، خدا و واقعیت در ماورای آبگیر قرار دارد. هنگامی که آبگیری را کـه بـرای خـود حـفر کرده اید ترک کنید و به رودخانه زندگی بپیوندید زندگی به طرز شگفت آوری ازشما مراقبت خواهد کرد زیرا دیگر لازم نیست خودتان از خود مراقبت کنید. زندگی شما را به جایی که بخواهد می برد زیرا شما قسمتی از آن خواهید شد و دیگر مشکل امنیت و آن چه که مردم می گویند یا نمی گویند وجود نخواهد داشت و این زیبایی زندگی است.


ادامه دارد ...

کریشنامورتی
فرهنگ آموختن و عشق ورزیدن
ص 158 و 159

کانال کریشنامورتی
@JidduKrishnamurtii.
سلام همراهان عزیز

دوستان عزیزم حق اشتراک مرداد ماه کانال (قانون جبران) را در صورت توان مالی واریز کنید

6037 6974 9743 0766
حسین اکبرلو
بانک صادرات

همراهانی که در خارج از کشور هستند جهت راهنمایی برای پرداخت به ایدی ادمین پیام ارسال کنند
@hossein_mysticosm

پیشاپیش از توجه و حمایت شما عزیزان سپاسگزارم 🌹
ادامه ...


سؤال - چه چیز موجب می شود از مرگ بترسیم؟

کریشنامورتی - آیا فکر می کنید برگی که به زمین می افتد از مـرگ می ترسد؟ آیا فکر می کنید پرنده با ترس از مرگ زندگی می کند؟ وقتی مرگ فرا رسد پرنده با آن روبرو می شود اما نگران مرگ نیست. او سرگرم زندگی کردن است. سرگرم شکار حشرات، ساختن لانه، خواندن آواز و پرواز برای لذت بردن از آن است. آیا تا به حال پرندگانی را که در ارتفاع بالا پرواز می کنند بدون آن که بال بزنند دیده اید که فقط با حرکت باد حرکت می کنند؟ به نظر می رسد لذت آن ها از پرواز پایانی ندارد و به مرگ فکر نمی کنند. زمانی که مرگ فرا رسد از میان می روند. آن ها نگران آن چه اتفاق خواهد افتاد نیستند بلکه در لحظه ها زندگی می کنند. ما انسان ها همیشه نگران مرگ هستیم زیرا زندگی نمی کنیم و این یک مشکل است.
پیر ها می گویند که نزدیک گور هستند و جوان ها هم فاصله ای با آن ندارند.
می دانید نگرانی ما پیش از فرا رسیدن لحظه مرگ به علت ترسی است که از، ازدست دادن چیز هایی که به دست آورده ایم پیدا می کنیم. ما می ترسیم همسر، کودکان یا دوستانمان را از دست بدهیم. می ترسیم آن چه را که آموخته یا جمع آوری کرده ایم از دست بدهیم. اگر می توانستیم همه چیز را مانند دوستان، اموال، عادات و شخصیت خود را همراه ببریم دیگر از مرگ هراسی نمی داشتیم. به همین جهت تئوری هایی درباره مرگ و پس از آن می سازیم.
حال اگر بتوانید در لحظه ها زندگی کنید و نگران آینده نباشید ـ اگر بتوانید بدون فکر کردن به فردا زندگی کنید نه به آن معنای ظاهری سرگرم بودن به کار امروز بلکه اگر تمام چیز هایی را که می شناسید کنار بگذارید و همه را فراموش کنید و فقط ببینید چه اتفاق می افتد. نگرانی های خود را از یک روز به روز دیگر، از یک ساعت به ساعت دیگر و از یک لحظه به لحظه دیگر با خود حمل نکنید بلکه همه را فراموش کنید خواهید دید که در ورای این آزادی زندگی خارق العاده ای وجود دارد که شامل زندگی و مرگ است. مرگ فقط پایان چیزی است و در این پایان آغاز مجدد وجود دارد.


ادامه دارد ...

کریشنامورتی
فرهنگ آموختن و عشق ورزیدن
ص 160 و 161

کانال کریشنامورتی
@JidduKrishnamurtii
ادامه ...


سؤال ـ گفته می شود در هر یک از ما انسان ها حقیقت بطور پایدار و بی زمان وجود دارد اما از آن جایی که زندگی ما زودگذر است چگونه حقیقت می تواند در وجود ما باشد؟

کریشنامورتی ـ مـلاحظه می کنید ما از حقیقت یک چیز پایدار ساخته ایـم بـبینیم آیا حقیقت پایدار است؟ اگر چنین باشد باید در چارچوب زمان باشد. اگر بگوییم چیزی دائمی و پایدار است بدان معنی است که ادامه دارد و آن چه ادامه داشته باشد حقیقت نیست. زیبایی حقیقت در همین است که باید آن را لحظه به لحظه کشف نمود نه آن که آن را به یاد آورد. حقیقتی که به یاد آورده شود یک چیز مرده است. حقیقت باید لحظه به لحظه درک شود زیرا زنده است. هرگز مانند هم نیست معهذا هر بار که شما آن را در یابید شبیه هم است. مهم نیست برای حقیقت تئوری بسازیم و بگوئیم حقیقت بطور پایدار در ما وجود دارد و از این قبیل مسائل زیرا این روش بزرگ سالان است که هم از مرگ و هم از زندگی می ترسند. این تئوری های عالی درمورد این که حقیقت پایدار است و شما نباید بترسید زیرا روح فنا ناپذیر است . همه این ها به وسیله افرادی ساخته شده که می ترسند و ذهن شان در حال فساد است و فلسفه شان هیچ گونه ارزشی ندارد. واقعیت این است که حقیقت همان زندگی است و زندگی پایدار نیست. زندگی را باید لحظه به لحظه و روز به روز کشف نمود. اگر شما فرض کنید زندگی را شناخته اید، زندگی نمی کنید. سه وعده غذا در روز، لباس پوشیدن، منزل، شغل، سرگرمی ها و افکار شما این تکرار و رکود زندگی محسوب نمی شود. زندگی چیزی است که باید کشف شود و شما نمی توانید آن را کشف کنید مگر آن که هر چه را تا کنون در یافته اید کنار بگذارید. یک بار گفته های من را تجربه کنید. فلسفه ها، عادات خود و سایر چیز ها را کنار بگذارید زیرا زندگی راکشف نخواهید کرد و وظیفه آموزش مطمئناً کمک به شما در کشف زندگی در تمام لحظه ها است.
شخصی که بگوید می داند، مرده است. اما کسی که فکر میکند «من نمی دانم» و در حال کشف و درک است، کسی که در جستجوی پایان نیست، درباره وارد شدن و چیزی شدن فکر نمی کند، چنین شخصی زندگی می کند و این حقیقت زندگی است.


ادامه دارد ...

کریشنامورتی
فرهنگ آموختن و عشق ورزیدن
ص 161 و 162

کانال کریشنامورتی
@JidduKrishnamurtii
ادامه ...


سؤال - آیا می توانم به مفهوم کمال پی ببرم؟

کریشنامورتی - احتمالا می توانید. به وسیله اندیشه کردن، اختراع کردن، تصویر کردن، با گفتن «این زشت است، آن کمال است» می توانید عقیده ای از کمال به دست آورید. اما درک شما از کمال هیچ مفهومی ندارد. کمال در لحظه ای بدون اندیشه قبلی وجود دارد و آن لحظه ادامه نمی یابد در نتیجه درمورد کمال نمی توان اندیشه کرد و نمی توان آن را پایدار نمود. فقط ذهنی که خیلی آرام است - بدون اندیشه قبلی، بدون اختراع و بدون تصور می تواند لحظه کمال را بشناسد، لحظه ای که کامل است.

سؤال - چرا ما می خواهیم با آزار دادن کسی که ما را اذیت کرده است انتقام بگیریم؟

کریشنامورتی - این یک پاسخ غریزی و به منظور بقا است. درحالی که یک ذهن هوشیار و آگاه که درباره آن عمیقاً فکر کند علاقه ای به تلافی نخواهد داشت. نه به خاطر آن که سعی دارد آدم با فضیلتی باشد و یا بخواهد بخشش نماید بلکه می بیند که تلافی کردن عملی احمقانه است و مفهومی ندارد. اما این حالت احتیاج به تفکر دارد.

سؤال - من از اذیت کردن دیگران لذت می برم اما وقتی اذیت شـوم عصبانی می شوم.

کریشنامورتی - متأسفانه بزرگسالان نیز همین طور هستند. اکثر مـردم دوست دارند دیگران را استثمار کنند اما از استثمار شدن بدشان می آید. علاقه به اذیت و آزار دیگران حالتی است بدون تفکر و ناشی از یک زندگی خود خواهانه. نه شما و نه دیگران علاقه ای به اذیت شدن ندارید. خوب پس چرا هر دو طرف آن را درک نمی کنید.


ادامه دارد ...

کریشنامورتی
فرهنگ آموختن و عشق ورزیدن
ص 162 و 163

کانال کریشنامورتی
@JidduKrishnamurtii
ادامه ...


سؤال - کار بشر چیست؟

کریشنامورتی - شما چه فکر می کنید؟ کار انسان چیست؟ درس خواندن و امتحان دادن، پیدا کردن یک شغل و انجام آن تا آخر عمر؟ رفتن به معبد، پیوستن به یک گروه، انجام دادن اصلاحات مختلف؟ آیا کار بشر آن است که برای تأمین غذای خود حیوانات را بکشد؟ آیا گار بشر آن است که برای عبور قطار پل بسازد! در سرزمین های خشک چاه حفر کند، نفت پیدا کند، از کوه ها بالا برود، زمین و هوا را تسخیر کند، شعر بسراید، نقاشی کند، دوست بدارد و تنفر به ورزد؟ آیا کار انسان این است؟ به وجود آوردن تمدن هایی که پس از چند قرن از میان برود، به راه انداختن جنگ، کشتن مردم به نام دین یا کشور، صحبت کردن از صلح و برادری و در همان حال به دست آوردن قدرت و ظلم کردن به دیگران ـ ایـن هـا کار هایی است که انسان انجام می دهد و آیا واقعاً کار بشر همین است؟
می بینید که تمام این اعمال منجر به ویرانی و بدبختی، هرج و مرج و نا امیدی می شود. ثروت های بزرگ و تجملات در کنار فقر فوق العاده و بیماری و گرسنگی در کنار هواپیما های جت قرار دارد. کار انسان ایـن است و وقتی شما به این موضوع پی ببرید از خود خواهید پرسید «آیا همه همین است؟ آیا چیز دیگری وجود ندارد که کار واقعی انسان باشد؟ اگر ما در یابیم کار واقعی انسان چیست در آن صورت هـواپیما های جت، ماشین های لباسشویی، پل ها و هتل ها هـمـه مـفهـوم كـاملاً متفاوتی پیدا خواهند کرد اما اگر به کار واقعی بشر پی نبریم صرفاً انجام اصلاحات و تغییر شکل دادن آ نچه که بشر تا به حال انجام داده است به جایی نمی رسد. کار واقعی انسان چیست؟ مطمئناً کار واقعی انسان کشف حال حقیقت، دوست داشتن و غـرق نشـدن در فعالیت های مربوط به خود می باشد. اولین مرحله کشف حقیقت مرحله دوست داشتن است و آن عشق در روابط انسان ها با یکدیگر فرهنگی متفاوت و دنیایی نو به وجود خواهد آورد.


کریشنامورتی
فرهنگ آموختن و عشق ورزیدن
ص 163 و 164

کانال کریشنامورتی
@JidduKrishnamurtii
هجدهم


آیا تا کنون به صدای ناقوس کلیسا توجه کرده اید؟ به کدام قسمت آن گوش داده اید؟ به نت های موسیقی یا به سکوت های میان نت هـا؟ اگر سکوت وجود نداشت آیا متوجه نت ها می شدید و اگر به سکوت ها گوش می کردید آیا نت ها مؤثر تر و نفوذ پذیر تر نمی شد؟ فکر می کنم ما به ندرت به چیزی توجه می کنیم درحالی که درک مفهوم توجه کردن بسیار اهمیت دارد. هنگامی که معلم شما یک مسئله ریاضی را تعریف می کند یا زمانی که تاریخ می خوانید و یا وقتی که دوستی صحبت می کند و برای شـما داستانی می گوید و یا وقتی نزدیک رودخانه هستید و صدای برخورد آب را با کناره رودخانه می شنوید معمولا زیاد توجه نمی کنید. اگر می توانستیم روش درست توجه کردن را دریابیم شاید آموختن مفهوم کاملاً متفاوتی پیدا می کرد و آسان تر می شد.
وقتی معلم سرکلاس به شما می گوید توجه نمائید منظورش چیست؟ منظورش آنست که نباید از پنجره به بیرون نگاه کنید و باید کاملاً حواس خود را بر روی آن چه که باید بیاموزید متمرکز نمائید. یا زمانی که به یک داستان گوش می دهید تمام ذهن شما بر روی آن متمرکز می شود و برای همان مدت به هیچ چیز توجه نمی کنید. این نوع دیگری از توجه کردن است. پس در حالت طبیعی توجه کردن یعنی محدود کردن.


ادامه دارد ...

کریشنامورتی
فرهنگ آموختن و عشق ورزیدن
ص 165

کانال کریشنامورتی
@JidduKrishnamurtii
ادامه ...


فکر می کنم به طور کلی توجه انواع مختلف داشته باشد. توجهی که به طور معمول وجود دارد و انجام می شود عبارت است از محدود کردن ذهن به یک نقطه که مرحله ای از محرومیت می باشد. وقتی تلاش می کنید توجه نمایید درواقع در مقابل چیزی مقاومت می کنید مثلا در برابر میل به نگاه کردن به خارج از پنجره برای آن که ببینید چه کسی دارد می آید و غیر آن. در این مقاومت قسمتی از انرژی شما از دست می رود. بـه ایـن ترتیب دیواری به دور ذهن خود می کشید تا آن را مجبور نمایید بر روی مطلب خاصی متمرکز شود و آن را انضباط ذهن برای توجه کردن می نامید. شما ذهن را از همه چیز به جز آن چیزی که می خواهید به آن توجه کنید محروم می نمایید. اما به عقیده من نوع دیگری از توجه وجود دارد و آن حالتی از ذهن است که در آن محرومیت وجود ندارد و چیزی را از ذهن دور نمی کند و چون ذهن مقاومت نمی کند بیش تر قادر به توجه کردن خواهـد بود.
آن نوع توجهی را که من مایل به بحث هستم کاملا با مفهوم کلی توجه متفاوت است و دارای امکانات بسیار می باشد زیرا در آن محرومیت وجود ندارد. وقتی شما حواس خود را بر روی موضوع یا صحبتی متمرکز می نمایید چه آگاهانه و چه ناخود آگاه، در آن صورت دیواری از مقاومت در مقابل تجاوز افکار دیگر می کشید درنتیجه ذهن شما کاملا آنجا نیست زیـرا قسمتی از آن در حال مقاومت در مقابل تجاوز، انحراف و یا حواس پرتی است.


ادامه دارد ...

کریشنامورتی
فرهنگ آموختن و عشق ورزیدن
ص 166

کانال کریشنامورتی
@JidduKrishnamurtii
ادامه ...


از جای دیگر شروع می کنیم. آیا می دانید حواس پرتی چیست؟ شما سعی دارید به آنچه که مطالعه می کنید توجه نمایید امـا ذهـن تان متوجه صدایی که از خارج می آید می شود و به خارج نگاه می کنید. وقتی که می خواهید حواس خود را متمرکز نمایید و ذهنتان منحرف می شود، این انحراف ذهن را حواس پرتی می نامیم. سپس ذهـن شـما در مقابل این حالت مقاومت می کند که در نتیجه انرژی شما به هدر می رود. درحالی که اگر شما از تمام حرکات ذهن لحظه به لحظه آگاه باشید هرگز حواس پرتی به وجود نمی آید و انرژی ذهن برای مقاومت به هدر نمی رود. پس مهم است که در یابیم توجه واقعی چیست؟
اگر شما هم به صدای زنگ کلیسا و هم به سکوت های میان ضربه های آن گوش دهید، این عمل همان توجه کردن است. همین طور توجه کردن به کسی که در حال صحبت کردن است یعنی ذهن خود را نه تنها متوجه گفته های وی نمائید بلکه به سکوت میان گفته ها توجه کنید. اگر شما این عمل را تجربه کنید درخواهید یافت که ذهنتان می تواند بدون حواس پرتی و بدون مقاومت توجه کامل نماید. هنگامی که ذهن خود را مقید نمائید و بگویید «من نباید از پنجره به بیرون نگاه کنم، من نباید مردمی را که داخل می شوند تماشا کنم بلکه علی رغم میل خود به انجام کار دیگر باید توجه کنم.» شکافی بوجود می آید که بسیار مخرب است زیرا انرژی ذهـن را پراکنده می نماید. اما اگر شما بطور جامع گوش کنید شکافی به وجود نمی آید و در نتیجه مقاومت نخواهید کرد و درخواهید یافت که ذهن شما قادر خواهد بود بدون تلاش کاملاً توجه نماید. آیا سخنان من کاملا برایتان روشن است؟


ادامه دارد ...

کربشنامورتی
فرهنگ آموختن و عشق ورزیدن
ص 166 و 167

کانال کریشنامورتی
@JidduKrishnamurtii
ادامه ...


مطمئناً مقید کردن ذهن برای آن که به چیزی توجه نماید موجب زوال ذهن می گردد. منظور آن نیست که ذهن باید پیوسته به هر طرف متوجه باشد. ما یا سعی می کنیم ذهن را به شدت مقید سازیم تا از موضوع منحرف نشود یا می گذاریم ذهنمان از یک مطلب به مطلب دیگر برود. منظور من برقراری سازش میان این دو حالت نیست بر عکس اصلا ارتباطی با آن ندارد. این روشی کاملاً متفاوت و آگاهانه است در نتیجه ذهن شما همیشه هوشیار است بدون آنکه از چیزی محروم شود.
به گفته های من عمل کنید و خواهید دید به چه سرعتی ذهنتان قادر به یادگیری خواهد بود. وقتی آهنگ یا صدایی می شنوید و اجازه دهید ذهنتان از آن پر شود تلاشی برای یادگیری صورت نمی گیرد. گذشته از آن اگر بدانید چگونه به آنچه معلم تان درباره بعضی حقایق تاریخی می گوید بدون هر گونه مقاومتی گوش دهید زیرا در ذهنتان فضا و سکوت وجود دارد و در نتیجه پریشان نیست، در آن صورت نه تنها از حقیقت تاریخی آگاه خواهید گردید بلکه متوجه تعصب وی در اظهار آن مطلب خواهید شد و نیز به پاسخ درونی خود پی خواهید برد.
می دانید فضا چیست؟ در این اطاق فضا وجود دارد. فاصله میان این جا و محل سکونت شما، میان پل و منزل شما، میان دو کرانه رودخانه ـ همه این ها فضا نامیده می شود. حال آیا در ذهن شما نیز فضا وجود دارد یا آن که آن قدر مشغول است که اصلاً فضایی در آن نیست. اگر ذهنتان دارای فضا باشد در فضا سکوت نیز وجود دارد و زمانی که بتوانید گوش دهید و بدون مقاومت توجه کنید از آن سکوت همه چیز پدید می آید. اگر ذهن زیاد مشغول نباشد قادر خواهد بود به صدای پارس سگ، به صدای ترن در حال عبور از پل و در همان حال به صحبت هایی که در این جا می شود گوش دهد چنین ذهنی، زنده است.


ادامه دارد ...

کریشنامورتی
فرهنگ آموختن و عشق ورزیدن
ص 167 و 168

کانال کریشنامورتی
@JidduKrishnamurtii
ادامه ...


سؤال ـ دیروز شما را در حال تماشای دو بچه دهاتی و فقیر که در کنار جاده بازی می کردند دیدیم. می خواهیم بدانیم از دیدن آن ها چه احساسی در ذهن شما به وجود آمد؟

کریشنامورتی - دیروز بعد از ظهر در جاده به تعدادی از شاگردان برخورد کردم و پس از ترک آن ها دو بچه دهاتی را در حال بازی دیدم و شما می خواهید بدانید از دیدن آن ها چه احساسی در من به وجود آمد. شما از دیدن کودک فقیر چه احساسی می کنید؟ درک این مطلب مهم تر از احساس من است. شاید هنگام رفتن به منزل یا مدرسه آن قدر ذهنتان مشغول است که اصلاً آن ها را نمی بینید.
وقتی شما به زنان فقیری که بار های سنگینی را به بازار می برند برخورد می کنید و یا بچه های فقیری را می بینید که با گل بازی می کنند و اسباب بازی ندارند، آموزشی را که شما از آن بهره می برید ندارند، خانه ای ندارند، از بهداشت، لباس و غذای کافی برخوردار نیستند وقتی با چنین افـــرادی رو به رو می شوید عکس العـمـل شـما چیست؟ پی بردن به عکس العمل شما برای خودتان بسیار اهمیت دارد. برایتان می گویم عکس العمل من چیست.


ادامه دارد ...

کریشنامورتی
فرهنگ آموختن و عشق ورزیدن
ص 168 و 169

کانال کریشنامورتی
@JidduKrishnamurtii
ادامه ...


آن کودکان جای راحتی برای خوابیدن ندارند، پدر و مادرشان تمام مدت روز را کار می کنند و تعطیلی ندارند. آن ها هرگز نمی دانند دوست داشته شدن و مراقبت کردن از آن ها چه مفهومی دارد. والدین آن ها هرگز برای آن ها داستان هایی از زیبایی های زمین و آسمان تعریف نمی کنند. این چه نوع جامعه ای است که این شرایط را بوجود آورده است که در آن انسان هایی زندگی می کنند با ثروت های کلان و هر چه می خواهند به دست می آورند و در کنار آن ها دختران و پسرانی هستند که هیچ ندارند. این چه نوع جامعه ای است و چگونه به وجود آمده است؟ ممکن است شما انقلاب کنید و اساس چنین جامعه ای را درهم‌بشکنید اما مجدداً جامعه ای به وجود می آید که دارای همان ماهیت است منتها به شکل دیگر مأموران دولتی با خانه هایی مخصوص، برتری ها، اونیفورم ها و الی آخر. این امر پس از هرانقلابی اتفاق افتاده است انقلاب فرانسه، روسیه و چین. آیا امکان دارد جامعه ای بوجود آورد که در آن این فساد ها و بدبختی ها وجود نداشته باشد؟ فقط زمانی چنین جامعه ای به وجود خواهد آمد که من و شما به عنوان یک فرد به گروهی نپیوندیم، زمانی که از قید جاه طلبی رها شویم و به مفهوم دوست داشتن پی ببریم. این خلاصه ای از عکس العمل من بود. آیا درست به حرف های من گوش کردید؟


ادامه دارد ...

کریشنامورتی
فرهنگ آموختن و عشق ورزیدن
ص 169 و 170

کانال کریشنامورتی
@JidduKrishnamurtii
ادامه ...


سؤال ـ چگونه ذهن می تواند در یک آن به چند چیز گوش دهد؟

کریشنامورتی ـ مـن چنین چیزی نگفتم. البته افرادی هستند که می توانند در یک زمان حواس خود را برچند موضوع متمرکز نمایند که این امر مستلزم تمرین ذهنی است. مـن چـنین چیزی نگفتم. موضوع صحبت من ذهنی بود که مقاومت نمیکند و می تواند گوش دهد زیرا در آن فضا و سکوت وجود دارد و اندیشه ها از آن پدید می آید.

سؤال - چرا ما تنبلی را دوست داریم؟

کریشنامورتی - تنبلی چه بدی دارد؟ ساکت نشستن و گوش دادن به صدایی در دوردست ها که نزدیک و نزدیک تر می شود چه عیبی دارد؟ و یا در رختخواب ماندن و تماشای پرنده ای که بر روی درخت نشسته و یا برگ درختی که با نسیـم بـه رقص در می آید و سایر برگ هایی که آرام ایستاده اند؟ عیب ایـن کـار چـیست؟ مـا تـنبلی را محکوم می کنیم زیرا معتقدیم که تنبل بودن اشتباه است پس بیایید ببینیم تنبلی یعنی چه. اگر شما سالم باشید ولی بعد از ساعت معینی در رختخواب باقی بمانید ممکن است بعضی ها شما را تنبل بنامند. اگر شما نخواهید بازی کنید و یا درس بخوانید زیرا انرژی آن را ندارید و یا به سایر دلائل، این نیز ممکن است تنبلی به نظر آید. اما ببینیم مفهوم واقعی تنبلی چیست؟
هنگامی که ذهن از عکس العمل و حرکات جزئی خودآگاه نباشد چنین ذهنی تنبل و نادان است. اگر شما در امتحانات موفق نشوید، اگر کتاب زیادی مطالعه نکرده باشید و اطلاعات کمی داشته باشید نادانی به حساب نمی آید. نادانی واقعی آنست که هیچ آگاهی از خـود نـداشـته باشید.


ادامه دارد ...

کربشنامورتی
فرهنگ آموختن و عشق ورزیدن
ص 170 و 171

کانال کریشنامورتی
@JidduKrishnamurtii
سلام همراهان عزیز

دوستان عزیزم حق اشتراک شهریور ماه کانال (قانون جبران)
را در صورت توان مالی واریز کنید

6037 6974 9743 0766
حسین اکبرلو
بانک صادرات

همراهانی که در خارج از کشور هستند جهت راهنمایی برای پرداخت به ایدی ادمین پیام ارسال کنند
@hossein_mysticosm

پیشاپیش از توجه و حمایت شما عزیزان سپاسگزارم 🌹
ادامه ...


هیچ تصویری از فعالیت ذهن، از انگیزه های خود و از پاسخ های خود نداشته باشید. به همین ترتیب تنبلی زمانی واقعیت پیدا می کند که ذهن در خواب باشد و ذهـن اغـلب مـردم در خواب است. ذهـن آن ها به وسیله کتاب ها و آن چه دیگران گفته اند تخدیر شده است. آن ها یک فلسفه را دنبال می کنند و از انضباط برخوردار هستند در نتیجه ذهنشان که بایستی مانند رودخانه پر و عمیق باشد راکد و کند می شود. چنین ذهنی تنبل است. ذهنی که جاه طلب است و هدفی را دنبال نمی کند به معنی واقعی کلمه فعال نیست. اگرچه ممکن است به ظاهر فعال باشد و تمام روز را برای به دست آوردن خواسته اش کار کند اما در باطن پر از نا امیدی و عجز است.
پس انسان باید دقت کند و ببیند آیا واقعاً تنبل است. اگر مردم می گویند شما تنبل هستید فوراً قبول نکنید. خودتان دریابید تنبلی چیست. شخصی که صرفاً قبول می کند، رد می کند و یا تقلید می کند و یا شخصی که می ترسد و رد پای کوچکی برای خود به وجود می آورد ـ چنین شخصی تنبل است و درنتیجه ذهنش دچار زوال می شود و تکه تکه می گردد. اما شخصی که مواظب است و دقت میکند تنبل نیست، حتی اگر اغلب آرام بنشیند و به درختان، پرندگان، مردم، ستارگان و رودخانه ای آرام نگاه کند.


ادامه دارد ...

کربشنامورتی
فرهنگ آموختن و عشق ورزیدن
ص 171

کانال کریشنامورتی
@JidduKrishnamurtii
ادامه ...


سؤال ـ شما می گویید ما باید در مقابل جامعه انقلاب کنیم و از طرفی می گوئید نباید جاه طلب باشیم آیا آرزوی اصلاح و بهبود بخشیدن به جامعه جاه طلبی نیست؟


کریشنامورتی - من به دقت منظورم را از انقلاب تشریح کردم اما دو عبارت متفاوت دیگر برای روشن تر کردن آن برای شما می گویم. انقلاب کردن در داخل جامعه به منظور بهتر ساختن آن و اصلاحاتی را اجرا کردن به مثابه انقلاب زندانیان برای بهبود وضع خود در چهار دیواری زندان است و این را نمی توان انقلاب نامید بلکه فقط یک شورش است. آیا فرق بین آن را درک می کنید؟ انقلاب در داخل جامعه مانند شورش زندانیان است که خواستار غذای بهتر و رفتار عادلانه تر در داخل زندان هستند اما انقلابی که ناشی از درک باشد گسستن فرد از جامعه است که انقلابی خلاق می باشد.
حال اگـر شـمـا بـه عنوان یک فرد از جامعه بگسلید آیا انگیزه آن جاه طلبی است؟ اگر چنین است پس شـمـا بـه هیچ وجه از جامعه نگسسته اید و هنوز در داخل زندان هستید زیرا مبنای اصلی جامعه را جاه طلبی، کسب کردن و طمع تشکیل می دهد. اما اگر شما این مطالب را درک کنید و در قلب و ذهن خود انقلابی به وجود آورید دیگر جاه طلب نخواهید بود و انگیزه حسادت، طمع و اکتساب در شما وجود نخواهد داشت در نتیجه در جامعه ای که بر مبنای این چیز ها بوجود آمـده قـرار خواهید گرفت. در آن صورت شما یک فرد خلاق خواهید بود و در عمل شما بذر فرهنگی کاملاً متفاوتی وجود خواهد داشت.
پس تفاوت زیادی میان عمل انقلاب خلاق و عمل انقلاب یا شورش در داخل جامعه وجود دارد. تا زمانی که شما درگیر اصلاح و تزئین موانع و دیوار های زندان هستید خلاق نیستید. اصلاح همیشه نیازمند اصلاح بیش تر است و فقط موجب بدبختی و ویرانی بیش تر می شود. در حالی که ذهنی که کاملاً به ماهیت اکتساب، طمع و جاه طلبی پی ببرد و خود را از آن ها رها سازد. چنین ذهنی در انقلاب دائمی است. چنین ذهنی جامع و خلاق است در نتیجه مانند سنگی که به داخل حوضی ساکـن بیاندازید موج هایی بوجود می آورد که آن موج ها فرهنگی کاملاً متفاوت تشکیل می دهد.


ادامه دارد ...

کریشنامورتی
فرهنگ آموختن و عشق ورزیدن
ص 171 و 172

کانال کریشنامورتی
@JidduKrishnamurtii
ادامه ...


سؤال ـ چرا وقتی درس نمی خوانم از خود تنفر پیدا می کنم؟

کریشنامورتی - به سؤال توجه کنید ـ چـرا وقتی چنان چه باید درس نمی خوانم از خود متنفر می شوم؟ چرا وقتی چنان چه باید خوب نیستم از خود متنفر می شوم؟ به عبارت دیگـر چـرا طـبـق ایـده آل خود زندگی
نمی کنم؟ آیا اگر ایده آلی وجود نداشت زندگی آسان تر نمی شد؟ آیا اگر شما ایده آلی نداشتید دلیلی برای تنفر از خود پیدا می کردید؟ پس چرا می گوئید «من باید مهربان باشم، باید سخاوتمند باشم، باید توجه داشته
باشم، باید تحصیل کنم.» اگر دریابید چرا و اگر بتوانید از قید ایده آل آزاد شوید شاید کاملاً متفاوت عمل کنید. چرا به دنبال ایده آل هستید؟ اولاً به علت آن که مردم همیشه به شما گفته اند که اگر ایده آل و هدفی نداشته باشید آدم بی ارزشی خواهید بود. جامعه، چه کمونیستی و چه سرمایه داری می گوید «این کمال مطلوب و ایده آل است» و شما آن را می پذیرید و سعی میکنید طبق آن زندگی کنید. حال باید دریابید که داشتن یک ایده آل ضرورت دارد یا نه؟ ایده آل های شما آن هایی هستند که جامعه به شما داده است و یا خودتان اختراع کرده اید. می دانید چرا آن ها را می پذیرید زیرا می ترسید خودتان باشید. بیایید موضوع را ساده تر کنیم. شما می ترسید آن چه که هستید باشید ـ یعنی هیچ اعتمادی به خود ندارید به همین جهت سعی می کنید مطابق الگوی جامعه، والدین و مذهب رفتار کنید.


ادامه دارد ...

کریشنامورتی
فرهنگ آموختن و عشق ورزیدن
ص 172 و 173

کانال کریشنامورتی
@JidduKrishnamurtii
ادامه ‌‌...


حال چرا می ترسید خودتان باشید؟ چرا سعی نمی کنید آن چه هستید باشید نه آنچه که باید باشید. بدون درک آندچه که هستید تلاش برای تغییر خود به آن چه باید باشید مفهومی ندارد. بنابراین تمام ایده آل ها را به دور بیاندازید. من می دانم که بزرگسالان این را دوست نـدارنـد امـا اهـمیتی ندارد. تمام ایده آل ها را کنار بگذارید، آن‌ها را به داخل رودخانه و یا سطل آشغال بیاندازید و با آن چه که هستید شروع کنید.
شما تنبل هستید و نمی خواهید درس بخوانید، دلتان می خواهد بازی کنید، و مانند سایر جوان ها خوش بگذرانید. همین کار را بکنید. ذهن خود را به کار اندازید و امتحان کنید منظورتان از خوش گذراندن چیست - در یابید مفهوم آن چیست و به آن چه والدین و ایده آل ها می گویند گوش ندهید. ذهن خود را به کار اندازید و ببینید چرا نمی خواهید درس بخوانید. ذهن خود را به کار اندازید و دریابید چه کاری را دوست دارید در زندگی انجام دهید ـ چه کاری را خودتان دوست دارید نه آن چه جامعه و ایده آل ها می گویند.
اگر شما با تمام وجـود بـه تحقیق بپردازید به صورت یک انقلابی در خواهید آمد و اعتمادی بـرای خـلاق بـودن بـه دست خواهید آورد. خودتان باشید و حیات جدیدی خواهید یافت. اما اگر سعی کنید مثل دیگران شوید انرژی خود را به هدر می دهید.
ترس شما از آن چه هستید واقعاً عجیب و خارق العاده است زیرا زیبایی در آن چه هستید نهفته است. اگر دریابید که تنبل و نادان هستید و اگر مفهوم تنبلی را در یابید و با نادانی رو به رو شوید بدون آن که سعی کنید آن را تغییر دهید در آن حالت به رهایی کامل دست خواهید یافت که در آن زیبایی و آگاهی سرشاری وجود خواهد داشت.


کریشنامورتی
فرهنگ آموختن و عشق ورزیدن
ص 173 و 174

کانال کریشنامورتی
@JidduKrishnamurtii
نوزدهم


نمی دانم چند نفر از شما دیروز بعد از ظهر رنگین کمان را در آسمان درست بالای آب دیدید؟ منظره ای بسیار زیبا و دیدنی بود و در انسان احساس لذت و آگاهی از وسعت زیبایی های زمین را بر می انگیخت. برای بیان این لذت انسان باید به کلمات، ریتم و زیبایی زبان آشنایی داشته باشد. اما آن چه که بیش تر اهمیت دارد خود احساس و سرمستی ناشی از درک عمیق چیزی دوست داشتنی است و این احساس صرفاً از پرورش دانش یا حافظه پدید نمی آید.
برای گفتگو و صحبت کردن درباره موضوعی باید دانش و آگاهی داشته باشیم و به منظور پرورش دانش نیاز به حافظه است. شـما بـدون دانش قادر به پرواز هواپیما نیستید، نمی توانید یک پل یا خانه ای زیبا و یا جـاده های عظیم بسازید، از درختان محافظت کنید، حیوانات را نگاهداری کنید و یا سایر کارهای یک فرد متمدن را انجام دهید. برای تولید الکتریسیته، انجام کار های علمی، درمان انسان ها و غیره نیاز به دانش، اطلاعات و حافظه است و در این زمینه ها لازم است بهترین دستور العمل های ممکن را دریافت نمائید. به همین جهت بسیار اهمیت دارد که مربیان فنی درجه یک داشته باشید که اطلاعات صحیح را در اختیارتان بگذارند و در پرورش دانش درباره موضوع های مختلف شما را یاری دهد.


ادامه دارد ...

کریشنامورتی
فرهنگ آموختن و عشق ورزیدن
ص 175 و 176

کانال کریشنامورتی
@JidduKrishnamurtii
ادامه ...


اما در حالی که دانش و آگاهی لازم است از طرفی همین دانش موانعی نیز به وجود می آورد. در زمینه وجود فیزیکی انسان اطلاعات زیادی در دست است و هر روز بر آن افزوده می شود. داشتن چنین دانشی و بهره وری از آن برای بشر ضرورت دارد اما آیا سایر آگاهی ها در زمینه روانشناسی مانع از درک و کشف حقیقت نمی گردد؟ گذشته از این ها دانش شکلی از سنت است و سنت عبارت است از پرورش حافظه. سنت در امور فنی ضرورت است اما زمانی که به عنوان وسیله ای برای هدایت انسان در درون بکار می رود به صورت مانعی در راه کشف چیز های بزرگ تر در می آید.
ما در مسائل فنی و زندگی روزمره به دانش و حافظه تکیه می کنیم. بدون دانش قادر به راندن اتومبیل نخواهیم بود و از انجام بسیاری از کار ها عاجز خواهیم ماند. اما زمانی که به صورت سنت در می آید یا اعتقادی که راهنمای ذهن، روح و درون انسان است مانع بسیاری کار ها می شود و همچنین انسان ها را از هم جدا می کند. آیا توجه کرده اید چگونه انسان ها در سراسر جهان به گروه هایی تقسیم شده اند. چه چیز آن ها را از یکدیگر جـدا کـرده است؟ مطمئناً عـلت آن تحقیقات علمی، دانش درباره کشاورزی، طرز ساختن پل و یا پرواز با هواپیمای جت نیست. آنچه که انسان ها را از یکدیگر جدا می سازد سنت و اعتقادات است که ذهن را در جهتی خاص مقید کرده است.


ادامه دارد ...

کربشنامورتی
فرهنگ آموختن و عشق ورزیدن
ص 176

کانال کریشنامورتی
@JidduKrishnamurtii
2025/06/28 06:55:46
Back to Top
HTML Embed Code: