.#همگان_خوشتر
ای ماهترین من ، .. ای از همگان خوشتر ...
آن چشم خمار تو بر این دل و جان خوشتر
سوگند به گیسویت ، ان خال چو هندویت ...
رنگینی چشمانت ، از رنگ خزان خوشتر ،
هردم دل دیوانه اهنگ تورا دارد ....
ای جان به فدای تو ... از هردو جهان خوشتر
تکرار نمی گردد چون عشق تو در عالم ...
با یاد تو میسوزم ، پنهان ونهان خوشتر ،
هر شب زغمت تا صبح ، در آه و فغانم من ...
بر عاشق شوریده ، این آه و فغان خوشتر ،
چون یوسف کنعانم ، افتاده تَه چاهم ،
در پرده ی تنهایی ، بی نام و نشان خوشتر ،
بر این دل دیوانه ، از توست جنون آمد ...
بر گردن دیوانه ، بندی به عیان خوشتر،
حالیست مرا این حال ، مستانه و مخمورم
از گوشه ی میخانه زنجیر کشان خوشتر ،
عشقی تو و نوری تو ، شوری و سروری تو ،
این راز چه سان گویم ، بی حرف و بیان خوشتر ،
عمریست که میسوزد #راحم ز فراق تو ....
در بادیه ی عشقت ، نی سود ، زیان خوشتر ،
#راحم_تبریزی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
ای ماهترین من ، .. ای از همگان خوشتر ...
آن چشم خمار تو بر این دل و جان خوشتر
سوگند به گیسویت ، ان خال چو هندویت ...
رنگینی چشمانت ، از رنگ خزان خوشتر ،
هردم دل دیوانه اهنگ تورا دارد ....
ای جان به فدای تو ... از هردو جهان خوشتر
تکرار نمی گردد چون عشق تو در عالم ...
با یاد تو میسوزم ، پنهان ونهان خوشتر ،
هر شب زغمت تا صبح ، در آه و فغانم من ...
بر عاشق شوریده ، این آه و فغان خوشتر ،
چون یوسف کنعانم ، افتاده تَه چاهم ،
در پرده ی تنهایی ، بی نام و نشان خوشتر ،
بر این دل دیوانه ، از توست جنون آمد ...
بر گردن دیوانه ، بندی به عیان خوشتر،
حالیست مرا این حال ، مستانه و مخمورم
از گوشه ی میخانه زنجیر کشان خوشتر ،
عشقی تو و نوری تو ، شوری و سروری تو ،
این راز چه سان گویم ، بی حرف و بیان خوشتر ،
عمریست که میسوزد #راحم ز فراق تو ....
در بادیه ی عشقت ، نی سود ، زیان خوشتر ،
#راحم_تبریزی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
تو را پرسیدند
گفتم: در نفسهای دلتنگیام پنهانی.
گفتند: نامت چیست؟
گفتم: روشنیِ مهتاب.
تو را جستند
در سایهها،
در برگهای خیسِ بارانخورده،
در سکوتِ اتاق تنهایی،
در انعکاسِ خاطراتِ گمشده.
و من یافتم تو را
در عمقِ نگاهِ عاشقم،
در لرزشِ بیتابِ دستانم،
در ضربانِ بیقرارِ قلبم،
و در هر تپشی که نامت را زمزمه کرد.
#ثریا_شجاعی_اصل
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
تو را پرسیدند
گفتم: در نفسهای دلتنگیام پنهانی.
گفتند: نامت چیست؟
گفتم: روشنیِ مهتاب.
تو را جستند
در سایهها،
در برگهای خیسِ بارانخورده،
در سکوتِ اتاق تنهایی،
در انعکاسِ خاطراتِ گمشده.
و من یافتم تو را
در عمقِ نگاهِ عاشقم،
در لرزشِ بیتابِ دستانم،
در ضربانِ بیقرارِ قلبم،
و در هر تپشی که نامت را زمزمه کرد.
#ثریا_شجاعی_اصل
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
مانند مرگ یک پرنده
مانند یک کنیسهی متروکه فراموش میشوی
مثل عشق یک رهگذر
و مانند یک گل در شب، فراموش میشوی
من برای جاده هستم
آنجا که قدمهای دیگران از من پیشی گرفته
کسانی که رویاهایشان به رویاهای من دیکته میشود
جایی که کلام را به خُلقی خوش تزیین میکنند
تا به حکایتها وارد شود
یا روشنایییی باشد
برای آنها که دنبالش خواهند کرد
که اثری تغزلی خواهد شد
و خیالی
فراموش میشوی
گویی که هرگز نبودهای
آدمیزاد باشی
یا متن
فراموش میشوی
فراموش میشوی
گویی که هرگز نبودهای
خبری بوده باشی
و یا ردّی
فراموش میشوی
من برای جاده هستم
آنجا که ردپای کسان بر ردپای من وجود دارد
کسانی که رویای من را دنبال خواهند کرد
#محموددرویش
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
مانند یک کنیسهی متروکه فراموش میشوی
مثل عشق یک رهگذر
و مانند یک گل در شب، فراموش میشوی
من برای جاده هستم
آنجا که قدمهای دیگران از من پیشی گرفته
کسانی که رویاهایشان به رویاهای من دیکته میشود
جایی که کلام را به خُلقی خوش تزیین میکنند
تا به حکایتها وارد شود
یا روشنایییی باشد
برای آنها که دنبالش خواهند کرد
که اثری تغزلی خواهد شد
و خیالی
فراموش میشوی
گویی که هرگز نبودهای
آدمیزاد باشی
یا متن
فراموش میشوی
فراموش میشوی
گویی که هرگز نبودهای
خبری بوده باشی
و یا ردّی
فراموش میشوی
من برای جاده هستم
آنجا که ردپای کسان بر ردپای من وجود دارد
کسانی که رویای من را دنبال خواهند کرد
#محموددرویش
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
" وطن ماست "
این گربه که افتاده به دندان سگانش وطن ماست!
این بیشه که صد شیر بخفته است نهانش وطن ماست
یک مشت از این خاک به دشمن نسپاریم و بمیریم
این مام که دارد به میان پیر و جوانش وطن ماست
از جور سِکندر برهیده است و رها از غم تاتار
این نام که مانده است به آفاق جهانش وطن ماست
همّیشه بهارست چو این باغ، ندارد غم پاییز..
هرچند نوازَد ز قضا باد خزانش، وطن ماست
چون شعله ی بیداد زمان بیش فتاده است به دامان
برخاسته سیمرغ ز خاکستر جانش ، وطن ماست
هرگاه خمیده است ز طوفان بلا در دل تاریخ
آرش بگرفته است چو تیری به کمانش، وطن ماست
مِهری است در این کوه و دراین دشت و در این آبی دریا
مُهری است به پیشانی و از عشق نشانش، وطن ماست ...
#سپهر_Roohi
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
این گربه که افتاده به دندان سگانش وطن ماست!
این بیشه که صد شیر بخفته است نهانش وطن ماست
یک مشت از این خاک به دشمن نسپاریم و بمیریم
این مام که دارد به میان پیر و جوانش وطن ماست
از جور سِکندر برهیده است و رها از غم تاتار
این نام که مانده است به آفاق جهانش وطن ماست
همّیشه بهارست چو این باغ، ندارد غم پاییز..
هرچند نوازَد ز قضا باد خزانش، وطن ماست
چون شعله ی بیداد زمان بیش فتاده است به دامان
برخاسته سیمرغ ز خاکستر جانش ، وطن ماست
هرگاه خمیده است ز طوفان بلا در دل تاریخ
آرش بگرفته است چو تیری به کمانش، وطن ماست
مِهری است در این کوه و دراین دشت و در این آبی دریا
مُهری است به پیشانی و از عشق نشانش، وطن ماست ...
#سپهر_Roohi
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
دلم می خواست دنیا خانه مهر و محبت بود
دلم می خواست مردم ، در همه احوال با هم آشتی بودند.
طمع در مال یکدیگر نمی کردند.
کمر بر قتل یکدیگر نمی بستند
مراد خویش را در نامرادی های یکدیگر نمی جستند،
از این خون ریختن ها، فتنه ها ، پرهیز می کردند،
چو کفتاران خون آشام، کمتر چنگ و دندان تیز می کردند!
#فریدون_مشیری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
دلم می خواست مردم ، در همه احوال با هم آشتی بودند.
طمع در مال یکدیگر نمی کردند.
کمر بر قتل یکدیگر نمی بستند
مراد خویش را در نامرادی های یکدیگر نمی جستند،
از این خون ریختن ها، فتنه ها ، پرهیز می کردند،
چو کفتاران خون آشام، کمتر چنگ و دندان تیز می کردند!
#فریدون_مشیری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
از زلزله و عشق خبر کس ندهد
آن لحظه خبر شوی که ویران شدهای!
#شفیعی_کدکنی
جنگ از طرف دوست، دل آزار نباشد
یاری که تحمل نکند یار نباشد
#سعدی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
آن لحظه خبر شوی که ویران شدهای!
#شفیعی_کدکنی
جنگ از طرف دوست، دل آزار نباشد
یاری که تحمل نکند یار نباشد
#سعدی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
گفتی به جای عشق سراغ از هوس بگیر
پس هر چه را که عشق به من داده پس بگیر
ای عشق! تا هنوز نفس میکشم بیا
از چنگ روزگار مرا باز پس بگیر
#فاضل_نظری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
پس هر چه را که عشق به من داده پس بگیر
ای عشق! تا هنوز نفس میکشم بیا
از چنگ روزگار مرا باز پس بگیر
#فاضل_نظری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
بر شانهام بارِ گران باشد
اصلا برای دیگران باشد
باشد جهنم! او فقط باشد!
من بیتوقع باشم او منت
من عاشق و او از سر عادت
یا کمتر از کم، او فقط باشد!
من گردن و تقصیر، او باشد
یا استخوان در گلو باشد
دردش به جانم! او فقط باشد!
او بیتفاوت من فقط خواهش
او خواستار جنگ و من سازش
من تا کمر خم! او فقط باشد!
من نذر کردم او فقط باشد
اصلا بمیرم، او فقط باشد
در آخرین دم! او فقط باشد!
#علی_صفری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
اصلا برای دیگران باشد
باشد جهنم! او فقط باشد!
من بیتوقع باشم او منت
من عاشق و او از سر عادت
یا کمتر از کم، او فقط باشد!
من گردن و تقصیر، او باشد
یا استخوان در گلو باشد
دردش به جانم! او فقط باشد!
او بیتفاوت من فقط خواهش
او خواستار جنگ و من سازش
من تا کمر خم! او فقط باشد!
من نذر کردم او فقط باشد
اصلا بمیرم، او فقط باشد
در آخرین دم! او فقط باشد!
#علی_صفری
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
.
بار سنگین، ماه پنهان، اسب لاغر نابلد!
ره خطا بود و علامت گنگ و رهبر نابلد!
ما توکل کرده بودیم این ولی کافی نبود
نیل، تَر بود و عصا خشک و پیمبر نابلد!
از چه میخواهی بدانی؟ هیچیک از ما نماند
دشمن از هر سو نمایان، ما و لشکر نابلد!
از سرم پرسی؟ جز این در خاطرم چیزی نماند
تیغ چرخان بود و گردن نازک و سر نابلد!
مشتهامان را گره کردیم اما ای دریغ
مشتی از ما سستپیمان، مشت دیگر نابلد!
گاه غافل سر بریدیم از برادرهای خویش
دید اندک بود و شب تاریک و خنجر نابلد!
نامهها بستیم بر پاشان دریغ از یک جواب
باز و شاهین تیزچنگال و کبوتر نابلد!
کشتی ما واژگون شد تا نخستین موج دید
ناخدای ما دروغین بود و لنگر نابلد
#حسین_جنتی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
بار سنگین، ماه پنهان، اسب لاغر نابلد!
ره خطا بود و علامت گنگ و رهبر نابلد!
ما توکل کرده بودیم این ولی کافی نبود
نیل، تَر بود و عصا خشک و پیمبر نابلد!
از چه میخواهی بدانی؟ هیچیک از ما نماند
دشمن از هر سو نمایان، ما و لشکر نابلد!
از سرم پرسی؟ جز این در خاطرم چیزی نماند
تیغ چرخان بود و گردن نازک و سر نابلد!
مشتهامان را گره کردیم اما ای دریغ
مشتی از ما سستپیمان، مشت دیگر نابلد!
گاه غافل سر بریدیم از برادرهای خویش
دید اندک بود و شب تاریک و خنجر نابلد!
نامهها بستیم بر پاشان دریغ از یک جواب
باز و شاهین تیزچنگال و کبوتر نابلد!
کشتی ما واژگون شد تا نخستین موج دید
ناخدای ما دروغین بود و لنگر نابلد
#حسین_جنتی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
گاهی اوقات صلاح است که تنها بشوی
چون مقدّر شده تکخالِ ورقها بشوی
گاهی اوقات قرار است که در پیلهی درد
نمنمک شاپرکی زنده و زیبا بشوی
گاهی انگار ضروری ست بگندی در خود
ّتا مبدّل به شرابی خوش و گیرا بشوی
گاهی از حملهی یک گربه قفس میشکند
تا تو پرواز کنی راهی صحرا بشوی
گاهی از خارِ گل سرخ بِرَنجی بد نیست
باعث مرگ گل سرخ مبادا بشوی
گاهی از چاه قرار ست به زندان بروی
آخر قصه همآغوش زلیخا بشوی
من فقط دلنگرانم که خدا ناکرده
بهترین دوست تو یک روز یهودا بشوی
#مرتضی_خدمتی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
چون مقدّر شده تکخالِ ورقها بشوی
گاهی اوقات قرار است که در پیلهی درد
نمنمک شاپرکی زنده و زیبا بشوی
گاهی انگار ضروری ست بگندی در خود
ّتا مبدّل به شرابی خوش و گیرا بشوی
گاهی از حملهی یک گربه قفس میشکند
تا تو پرواز کنی راهی صحرا بشوی
گاهی از خارِ گل سرخ بِرَنجی بد نیست
باعث مرگ گل سرخ مبادا بشوی
گاهی از چاه قرار ست به زندان بروی
آخر قصه همآغوش زلیخا بشوی
من فقط دلنگرانم که خدا ناکرده
بهترین دوست تو یک روز یهودا بشوی
#مرتضی_خدمتی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
ما
در تلاطم عاشقی
بوسه های از دهان افتاده ایم
که هیچ معشوقی
آرزوی چیدن مان را
در دل نداشت
ما
در پستی و بلندی روزگار
چشم های به اشک نشسته ایم
که هیچ نگاری
با دستِ لبخندش
رخسارمان را
پاک نکرد
ما
آمده ایم که
در تنهایی خود
غصه و اندوه
و دلمردگی و دلتنگی را
به تنهایی
زندگی کنیم
#فریبا_غلامیان
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
در تلاطم عاشقی
بوسه های از دهان افتاده ایم
که هیچ معشوقی
آرزوی چیدن مان را
در دل نداشت
ما
در پستی و بلندی روزگار
چشم های به اشک نشسته ایم
که هیچ نگاری
با دستِ لبخندش
رخسارمان را
پاک نکرد
ما
آمده ایم که
در تنهایی خود
غصه و اندوه
و دلمردگی و دلتنگی را
به تنهایی
زندگی کنیم
#فریبا_غلامیان
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
ای دل غمدیده، حالت بِه شود، دل بَد مکن
وین سرِ شوریده باز آید به سامان غم مخور
گر بهارِ عمر باشد باز بر تختِ چمن،
چتر گل در سر کَشی، ای مرغِ خوشخوان غم مخور
دورِ گردون گر دو روزی بر مرادِ ما نرفت
دائماً یکسان نباشد حالِ دوران غم مخور
هان مَشو نومید چون واقِف نِهای از سِرِّ غیب
باشد اندر پرده بازیهایِ پنهان غم مخور
گرچه منزل بس خطرناک است و مقصد بس بعید
هیچ راهی نیست کآن را نیست پایان، غم مخور
#حافظ
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
وین سرِ شوریده باز آید به سامان غم مخور
گر بهارِ عمر باشد باز بر تختِ چمن،
چتر گل در سر کَشی، ای مرغِ خوشخوان غم مخور
دورِ گردون گر دو روزی بر مرادِ ما نرفت
دائماً یکسان نباشد حالِ دوران غم مخور
هان مَشو نومید چون واقِف نِهای از سِرِّ غیب
باشد اندر پرده بازیهایِ پنهان غم مخور
گرچه منزل بس خطرناک است و مقصد بس بعید
هیچ راهی نیست کآن را نیست پایان، غم مخور
#حافظ
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
چه دردی بیشتر از این که دردم را نمیدانی
به چشمم خیره میگردی ولی غم را نمیخوانی
چه باشی یا نباشی من برایت آرزو کردم
چه دردی بیشتر از این که اینها را نمیدانی
برایم روزِ روشن بود میدانستم از اول
که میآید چنین روزی که میگویی نمیمانی
برای من که بعد از تو ندارم شاخهی سبزی
چه فرقی میکند دیگر هوای صاف و بارانی
شبیه موریانه، خاطرت در ذهن میماند
که میپوسد مرا کمکم به آرامی و پنهانی
دل آیینهام حتی اگر کوهی شود آخر
به سنگی، خرد میگردد به یک لحظه بهآسانی
چه میدانی؟ تمام پیکرم چون شمع میسوزد
که امشب در دلم برپاست یک شام غریبانی
#رضا_خادمه_مولوی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀
به چشمم خیره میگردی ولی غم را نمیخوانی
چه باشی یا نباشی من برایت آرزو کردم
چه دردی بیشتر از این که اینها را نمیدانی
برایم روزِ روشن بود میدانستم از اول
که میآید چنین روزی که میگویی نمیمانی
برای من که بعد از تو ندارم شاخهی سبزی
چه فرقی میکند دیگر هوای صاف و بارانی
شبیه موریانه، خاطرت در ذهن میماند
که میپوسد مرا کمکم به آرامی و پنهانی
دل آیینهام حتی اگر کوهی شود آخر
به سنگی، خرد میگردد به یک لحظه بهآسانی
چه میدانی؟ تمام پیکرم چون شمع میسوزد
که امشب در دلم برپاست یک شام غریبانی
#رضا_خادمه_مولوی
❀═🌼 ⃟❤ ⃟ 🌼═❀