Telegram Web Link

خودِ همین تلاش برای بدست آوردن، برای چیزی شدن، علت غم و اندوه است.

جیدو کریشنامورتی

@Krishnamurti
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM

At the edge of all thought

Has it ever happened to you—I am sure it has—that you suddenly perceive something, and in that moment of perception you have no problems at all? The very moment you have perceived the problem, the problem has completely ceased. Do you understand, sirs? You have a problem, and you think about it, argue with it, worry over it; you exercise every means within the limits of your thought to understand it. Finally you say, “I can do no more.” There is nobody to help you to understand, no guru, no book. You are left with the problem, and there is no way out. Having inquired into the problem to the full extent of your capacity, you leave it alone. Your mind is no longer worried, no longer tearing at the problem, no longer saying, “I must find an answer”; so it becomes quiet, does it not? And in that quietness you find the answer. Hasn’t that sometimes happened to you? It is not an enormous thing. It happens to great mathematicians, scientists, and people experience it occasionally in everyday life. Which means what? The mind has exercised fully its capacity to think, and has come to the edge of all thought without having found an answer; therefore it becomes quiet—not through weariness, not through fatigue, not by saying, “I will be quiet and thereby find the answer.” Having already done everything possible to find the answer, the mind becomes spontaneously quiet. There is an awareness without choice, without any demand, an awareness in which there is no anxiety; and in that state of mind there is perception. It is this perception alone that will resolve all our problems.

Jiddu Krishnamurti
- The Book of Life, October 9, HarperSanFrancisco, 1995


در لبۀ همۀ افکار

آیا هرگز برایتان اتفاق افتاده‌است -مطمئنم اتفاق افتاده- که ناگهان چیزی را درک کنید، و در آن لحظۀ ادراک شما هیچ‌ مسئله‌ای ندارید؟ درست در لحظه‌ای که شما مسئله را درک کرده‌اید، مسئله کاملآ متوقف شده است. آیا متوجه می‌شوید، آقایان؟ شما مسئله‌ای دارید، و به آن فکر می‌کنید، استدلالش می‌کنید، نگرانش می‌شوید؛ شما هر چاره‌ای که در محدودۀ فکرتان هست بکار می‌برید تا آن را بفهمید. نهایتاً می‌گویید: "بیشتر از این کاری نمی‌توانم بکنم." هیچکس نیست که به شما کمک کند تا بفهمید، هیچ ‌گورو (معلم مذهبی)یی، هیچ کتابی. شما باقی مانده‌اید و مسئله، و هیچ‌ راه خروجی وجود ندارد. وقتی که در باطن مسئله تا آخرین حد توان خود تحقیق کردید، آن را به حال خودش رها می‌کنید. ذهن شما دیگر نگران نیست، دیگر به فکر راه حلی برای مسئله نیست، دیگر نمی‌گوید: "من باید پاسخ را پیدا کنم"؛ بنابراین آرام می‌شود، اینطور نیست؟ و در آن آرامش شما پاسخ را می‌یابید. آیا این گاهی برای شما اتفاق نیفتاده است؟ این چیز بزرگی نیست. این برای ریاضی‌دانان و دانشمندان بزرگ اتفاق می‌افتد، و انسانها گاه و بیگاه آن را در زندگی روزمره تجربه می‌کنند. که به چه معنی‌ست؟ ذهن تمام تلاشش را در حد توان فکری‌اش بکار برده است، و به لبۀ تمام فکرها رسیده است بدون اینکه پاسخی پیدا کرده باشد؛ بنابراین آرام می‌شود -نه به خاطر خستگی، نه به خاطر بیزاری، نه با گفتن: "من ساکت خواهم شد و اینچنین پاسخ را خواهم یافت". وقتی همۀ کارهای ممکن را برای یافتن پاسخ انجام داد، ذهن به خودی خود آرام می‌شود. آگاهی بدون انتخاب، بدون طلبیدن وجود دارد، آگاهی‌یی که در آن تشویش نیست؛ و در این کیفیتِ ذهنی ادراک هست. و این ادراک به تنهایی‌ست، که تمام مسائل را رفع می‌کند.

جیدو کریشنامورتی
کتاب زندگی، ۹ اکتبر، هارپرسانفرانسیسکو، ۱۹۹۵

@Krishnamurti

راز من این است: برایم مهم نیست چه پیش می‌آید.

جیدو کریشنامورتی
@Krishnamurti
Begin Here

A religious man does not seek God. The religious man is concerned with the transformation of society, which is himself. The religious man is not the man that does innumerable rituals, follows traditions, lives in a dead, past culture, explaining endlessly the Gita or the Bible, endlessly chanting, or taking sannyasa, that is not a religious man; such a man is escaping from facts. The religious man is concerned totally and completely with the understanding of society, which is himself. He is not separate from society. Bringing about in himself a complete, total mutation means complete cessation of greed, envy, ambition; and therefore he is not dependent on circumstances, though he is the result of circumstance, the food he eats, the books he reads, the cinemas he goes to, the religious dogmas, beliefs, rituals, and all that business. He is responsible, and therefore the religious man must understand himself, who is the product of society that he himself has created. Therefore, to find reality he must begin here, not in a temple, not in an image, whether the image is graven by the hand or by the mind. Otherwise, how can he find something totally new, a new state?

J. Krishnamurti

از همین‌جا شروع کن

انسان مذهبی در جستجوی خدا نیست. انسان مذهبی به تحول اجتماع - یا به عبارتی، خودش - فکر می‌کند. انسان مذهبی فردی نیست که آیین‌های بیشمار را به‌جا آورد، رسومات را دنبال کند، در یک فرهنگ مرده و قدیمی زندگی کند، به توضیح و تفسیر بی‌وقفه گیتا یا کتاب مقدس بپردازد، آوازهای مذهبی بخواند و درگیر زندگی‌های گذشته باشد، نه، انسان مذهبی این‌گونه نیست. یک چنین انسانی در حال فرار از حقایق است. انسان مذهبی تمام و کمال در اندیشه درک جامعه یا به عبارتی خودش است. او چیزی جدای از جامعه نیست. انسان مذهبی با دگرگونی و تحولی که در خودش به وجود میاورد حرص، طمع، حسادت و جاه‌طلبی را به‌طور کامل در خودش از بین می‌برد. و بنابراین او وابسته به شرایط نیست بلکه محصول شرایط است. غذایی که می‌خورد، کتابی که می‌خواند، فیلمی که می‌بیند، عقاید دینی، اعتقادات، آداب ‌و رسوم و تمام این چیزها. او مسئول است و ازاین‌رو باید خودش را بفهمد، خودی که محصول جامعه‌ای است که آن را ایجاد کرده است. بنابراین برای یافتن حقیقت باید از همین‌جا شروع کند نه در یک معبد یا یک تصویر چه آن تصویر در دستانش باشد یا در ذهنش. در غیر این صورت او چطور می‌تواند یک‌چیز نو، یک وضعیت جدید را پیدا کند.

جیدو کریشنامورتی

@Krishnamurti

دانستگی اندوه را می‌پرورد و عشق، رهایی از دانستگی است.

جیدو کریشنامورتی

@Krishnamurti
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
‌‌
دوستانی که می‌خواهند برای اردیبهشت و خرداد امسال برای خلوت‌نشینی اقدام کنند، جهت رزرو وقت، به »ادمین طوبیٰ« پیام دهند.

@PanevisAdmin

عشق امری ذهنی نیست، عشق کاملاً مستقل از اندیشه با آن محاسبات حیله‌گرانه، خواسته‌ها و واکنش‌های محافظه‌کارانه‌اش است. وقتی عشق هست، رابطهٔ جنسی هرگز یک مسئله نیست - این فقدان عشق است که مسئله را ایجاد می‌کند.

جیدو کریشنامورتی

@Krishnamurti
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM

ذهن مذهبی
جیدو کریشنامورتی

Religions have become an entertainment.
Jiddu Krishnamurti

Extract from the second public talk held in London, 1982

@Krishnamurti
‌‌
خلوت‌نشینی

خوب است که خلوت بگیرید، دور شوید و روتین را متوقف کنید. نه تنها روتین وجود بیرونی را، که آن روتین را که ذهن برای امنیت و راحتی‌اش بنا می‌نهد را.

جیدو کریشنامورتی

@Krishnamurti

فایده‌ای ندارد که گوشه‌ای بنشینم و دربارهٔ خودم تأمل کنم. من نمی‌توانم به تنهایی وجود داشته باشم. من فقط در رابطه با افراد، اشیاء و ایده‌ها وجود دارم.

جیدو کریشنامورتی

It is no use sitting in a corner meditating about myself. I cannot exist by myself. I exist only in relationship to people, things, and ideas.

Jiddu Krishnamurti

@Krishnamurti

مراقبه چیزی جدای از زندگی نیست. وقتی در حال رانندگی هستید یا در اتوبوس نشسته‌ای، وقتی بدون هدف مشغول حرف زدن هستید. وقتی به تنهایی در پارکی قدم می‌زنید یا در حال تماشای پروانه‌ای هستید که با باد به این طرف و آن طرف می‌رود. بدون انتخاب آگاه بودن به همهٔ اینها بخشی از مراقبه است.

جیدو کریشنامورتی

+ دربارهٔ «آگاهی بدون انتخاب»

@Krishnamurti
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM

What is relationship based on?
Jiddu Krishnamurti


From the fourth public talk in Ojai, 1979

اساس رابطه چیست؟
جیدو کریشنامورتی

+ برنامهٔ جدید و نحوهٔ شرکت در گروه کریشنامورتی‌خوانی را از »ادمین طوبیٰ« درخواست کنید.

@Krishnamurti

چگونه فرهنگ نادرست را تغییر دهیم

تو اگر در فرهنگی بخصوص متولد شده باشی، نمایندهٔ آن فرهنگ هستی. بخشی از آن هستی، و برای تغییر ساختار آن فرهنگ باید خودت را تغییر دهی.

جیدو کریشنامورتی
«انقلاب درونی»

@Krishnamurti
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM

جیدو کریشنامورتی
‌راوی: جواد

@Krishnamurti
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM

معیشت
جیدو کریشنامورتی

@Krishnamurti
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM

یقین

شما می‌گویید: «من گمان می‌کنم علت ترس من احساس تنهایی است...». چرا شما باید آن‌قدر با فعل و انفعالات درونی خود بیگانه و از آنها دور باشید که واقعیت درون آنچه را درونتان می‌گذرد حس نکنید، نبینید؟ چرا می‌گویید «گمان می‌کنم»؟ چرا یقین ندارید؟

«شکوفه‌های خرد»
جیدو کریشنامورتی

@Krishnamurti

تکامل روانی وجود ندارد

تمام رویکرد سنتی به تغییر، شامل زمان است، اینطور نیست؟ من این هستم و باید به آن تغییر پیدا کنم، و زمان، تدریج، مشمول این جریان است.

اما آیا چنین چیزی با عنوان شدن روانی، تکامل روانی، اصلاً وجود دارد؟ سوالم را درک می‌کنید؟

جیدو کریشنامورتی
«انقلاب درونی»

@Krishnamurti
2025/07/05 06:36:43
Back to Top
HTML Embed Code: