چقدر قشنگ نوشتی 😭
توی فروشگاه رویافروشی دالگرات من رویای صلح و ارامش رو میخواستم بهم بفروشن :)))
توی فروشگاه رویافروشی دالگرات من رویای صلح و ارامش رو میخواستم بهم بفروشن :)))
🍓15
Forwarded from ناشناس میدبوکس
🌸سلام به همه
راسیتش من تو این دوران کلی کتاب خوندم
غرور و تعصب، جنون مکزیکی، رقبای الهی و دختر فرانسوی
باید بگم به شدت کتاب رقبای الهی رو دوست داشتم چون داستان اونا هم تو جنگ هست و من واقعا با شخصیت ها همزاد پنداری میکردم
و وقتی تموم شد اینطوری بودم که
چی شد؟ دو سه ساعت تو شوک بودم
خیلی از دیالوگ ها روح ادم تسکین میده مثلا برای من:
از شخصیت رومن کیت: فکر نمیکنم خودت بدانی چقدر قوی هستی، چون گاهی اوقات آن طور که ما اغلب می پنداریم، قدرت شمشیر، فولاد و اتش نیست. گاهی اوقات قدرت در سکوت و ارامش یافت می شود.
یا همین دیالوگ کتاب که ایریس در نامه می‌نویسه
برای خودم اینطوره که وقتی کتاب میخونم از دنیای دور میشم میرم دنیای بهتر و توی هرکتاب متفاوتی که میخونم زندگی میکنم
راسیتش من تو این دوران کلی کتاب خوندم
غرور و تعصب، جنون مکزیکی، رقبای الهی و دختر فرانسوی
باید بگم به شدت کتاب رقبای الهی رو دوست داشتم چون داستان اونا هم تو جنگ هست و من واقعا با شخصیت ها همزاد پنداری میکردم
و وقتی تموم شد اینطوری بودم که
چی شد؟ دو سه ساعت تو شوک بودم
خیلی از دیالوگ ها روح ادم تسکین میده مثلا برای من:
از شخصیت رومن کیت: فکر نمیکنم خودت بدانی چقدر قوی هستی، چون گاهی اوقات آن طور که ما اغلب می پنداریم، قدرت شمشیر، فولاد و اتش نیست. گاهی اوقات قدرت در سکوت و ارامش یافت می شود.
یا همین دیالوگ کتاب که ایریس در نامه می‌نویسه
برای خودم اینطوره که وقتی کتاب میخونم از دنیای دور میشم میرم دنیای بهتر و توی هرکتاب متفاوتی که میخونم زندگی میکنم
🍓15
Forwarded from ناشناس میدبوکس
آخرین کتابی که خوندم رقبای الهی بود ، و واقعاااا فوق العاده بود . متفاوت ترین کتابی بود که خونده بودم و از اونجایی که همه جا پر شده از کتابایی با محتوای تکراری ، این خیلی من رو به وجد آورد .
جمله به جمله این کتاب ، مفهوم زندگی بود . مفهوم عشق حقیقی ، مفهوم شجاعت ، مفهوم ترس ، فداکاری . نه مثل این رومنس های مزخرفی که تازه چاپ میشن و هیچ ارزش و محتوایی نداره .
جزء معدود کتابای جدیدی بود که به جرعت میگم ارزش خوندن داره . توی عمق جنگ ، یه عشق عمیق . عشقی که شاید فرصتی نداشته باشن که مدت زیادی تجربش کنن ، چون شاید فردا اصلا زنده نباشن . نامه هایی که از اعماق وجود میان ، کلماتی که فلسفه زندگی رو درون خودشون جا دادن . روزنامه نگاری ، قلم قوی شخصیت ها . و نکته جذابش ، جادویی که زیر خاک شهر ، پشت تمام ساختمون ها و مغازه ها نهفته ست .
جمله به جمله این کتاب ، مفهوم زندگی بود . مفهوم عشق حقیقی ، مفهوم شجاعت ، مفهوم ترس ، فداکاری . نه مثل این رومنس های مزخرفی که تازه چاپ میشن و هیچ ارزش و محتوایی نداره .
جزء معدود کتابای جدیدی بود که به جرعت میگم ارزش خوندن داره . توی عمق جنگ ، یه عشق عمیق . عشقی که شاید فرصتی نداشته باشن که مدت زیادی تجربش کنن ، چون شاید فردا اصلا زنده نباشن . نامه هایی که از اعماق وجود میان ، کلماتی که فلسفه زندگی رو درون خودشون جا دادن . روزنامه نگاری ، قلم قوی شخصیت ها . و نکته جذابش ، جادویی که زیر خاک شهر ، پشت تمام ساختمون ها و مغازه ها نهفته ست .
💘9
Forwarded from ناشناس میدبوکس
آیریس عزیز؛
فکر میکنم تو متوجه نیستی که چقدر قوی هستی، چون گاهی قدرت برخلاف چیزی قوی که همه باور داریم توی شمشیر و گلوله و آتیش نیست. گاهی میشه قدرت رو توی مکان های ساکت و آروم پیدا کرد. وقتی دست کسی رو که غمی توی سینه داره در دست می‌گیری. وقتی که به دردِ دل دیگران گوش می‌دی. وقتی با وجود اینکه خسته، وحشت زده یا نامطمئنی هر روز و هر روز پا می‌شی و به کارت ادامه می‌دی.
این قدرته و من اونو توی وجود تو می‌بینم.
- رقبای الهی
فکر میکنم تو متوجه نیستی که چقدر قوی هستی، چون گاهی قدرت برخلاف چیزی قوی که همه باور داریم توی شمشیر و گلوله و آتیش نیست. گاهی میشه قدرت رو توی مکان های ساکت و آروم پیدا کرد. وقتی دست کسی رو که غمی توی سینه داره در دست می‌گیری. وقتی که به دردِ دل دیگران گوش می‌دی. وقتی با وجود اینکه خسته، وحشت زده یا نامطمئنی هر روز و هر روز پا می‌شی و به کارت ادامه می‌دی.
این قدرته و من اونو توی وجود تو می‌بینم.
- رقبای الهی
🍓9🌚1
بچه ها رقبای الهی رو خیلی گفتین و واقعا میتونم بگم مثل یه دنیای موازی شرایط الانمونه ولی به شکل فانتزی
چون توی کتاب جنگ داریم ولی جنگ بین خدایان
جنگ بین خدای شرور و خدای پاکی
خیلی زیباست این کتاب بچه ها هم کلی توصیفای قشنگ ازش کردن
فانتزی - اساطیری مورد علاقمه مخصوصا با جادو ها و عاشقانه ای که داره
خوندنش این حس رو داره که یه نور طلایی توی تمام کتاب و داستان میدرخشه و صفحات کتاب با یه طناب طلایی از جنس امید و جادو و عشق بهم وصل شدن
خوندنش کلی حس خوب میده ^^💛
چون توی کتاب جنگ داریم ولی جنگ بین خدایان
جنگ بین خدای شرور و خدای پاکی
خیلی زیباست این کتاب بچه ها هم کلی توصیفای قشنگ ازش کردن
فانتزی - اساطیری مورد علاقمه مخصوصا با جادو ها و عاشقانه ای که داره
خوندنش این حس رو داره که یه نور طلایی توی تمام کتاب و داستان میدرخشه و صفحات کتاب با یه طناب طلایی از جنس امید و جادو و عشق بهم وصل شدن
خوندنش کلی حس خوب میده ^^💛
🍓25
Forwarded from ناشناس میدبوکس
من توی این دوران، سریال کیمیای روح رو دیدم و به قدری داستان برام جذاب بود که باعث میشد برای مدتی از دنیای واقعی و ترس، نگرانی و ناراحتی‌ای که کل وجودم رو در برگرفته بود، جدا بشم و غرق دنیای داستان بشم که این امر با خنده‌ها و گریه‌هایی که داستان به همراه داشت، خیلی حالم رو بهتر کرد. طوری که حس میکنم بخشی از روحم رو به دست این سریال سپردم.
عکس هم یکی از شات‌های مورد علاقه‌م از اوایل داستانه.
عکس هم یکی از شات‌های مورد علاقه‌م از اوایل داستانه.
😭54🍓3
اینم پارسال دیدم و اونقدر قشنگ بود که دنبال سریال یا کتاب مثلش بودم
alchemy of souls
alchemy of souls
🍓7
Forwarded from ناشناس میدبوکس
این چند وقته به همه ما ها خیلی سخت گذشت و بدتر از همه خانواده هامون که جلوی چشمامون اذیت میشدن :))
راستش وقتی میدیم عزیزانم چقدر دارن سختی میکشن و من هیچ کاری از دستم بر نمیاد واقعا قلبم درد میگرفت 🙃 تنها پناهم و تنها دلخوشیم این چند روزه کتابا و نقاشیا بودن
راسش مهسا اگه تو نبودی من هیچ وقت به سمت کتاب نمیرفتم و نمیتونم توی تاریک ترین روزای زندگیم نور رو پیدا کنم :))
راستش وقتی میدیم عزیزانم چقدر دارن سختی میکشن و من هیچ کاری از دستم بر نمیاد واقعا قلبم درد میگرفت 🙃 تنها پناهم و تنها دلخوشیم این چند روزه کتابا و نقاشیا بودن
راسش مهسا اگه تو نبودی من هیچ وقت به سمت کتاب نمیرفتم و نمیتونم توی تاریک ترین روزای زندگیم نور رو پیدا کنم :))
🍓58💘1
Forwarded from 𝐊𝐢𝐦_𝐄𝐫𝐢𝐜↻
توی این مدت سعی میکردم توی جنگ از نظر روحی کم نیارم ، تکیه گاه باشم تا به بقیه ارامش بدم
و درک کنم وقتی بابام میگفت جنگ چی بوده الان بفهممش
صدای موشک و پدافند باعث میشد شبا نگران خودم نه نگران کسایی باشم که دوسشون دارم
به این فکر میکردم ک نکنه بیخبر اتفاقی براشون بیوفته حتی نگران کسایی میشدم که نمیشناسمشون :)
روز که میشد مدام کتاب میخوندم بنظرم حق با کای بود ( کتاب ناتوان )
* کای میگفت من هیچوقت این جایگاه رو نخواستم ، هیچوقت نخواستم اون چیزی که امروز هستم باشم ، اما هیولاها ..هیولا زاده نمیشن به مرور زمان به یک هیولا تبدیل میشن*
ولی اینکه همه‌ی ما با وجود این همه مراحل سختی ک گذرونیدم و قلبمون هنوز روشنه باید خداروشکر کنیم
تو این زمانی ک گذشت خیلی کتاب خوندم و بیشتر از هرچی عشق کای و پیدین باعث میشد کمی از این فضا دور شم :) کیک و دسر درست میکردم ، خونه نزدیکام میرفتم و وقتمونو باهم میگذروندیم ، معما و پرونده حل میکردم خاطرات مینوشتم نقاشی میکردم ، فیلم و سریال میدیدم، باشگاه میرفتم و بهتر از همه‌ی اینا کتاب خوندن حواسمو از همه چی پرت میکرد
امیدوارم همه حالتون خوب باشه و دوستون دارم❤️
و درک کنم وقتی بابام میگفت جنگ چی بوده الان بفهممش
صدای موشک و پدافند باعث میشد شبا نگران خودم نه نگران کسایی باشم که دوسشون دارم
به این فکر میکردم ک نکنه بیخبر اتفاقی براشون بیوفته حتی نگران کسایی میشدم که نمیشناسمشون :)
روز که میشد مدام کتاب میخوندم بنظرم حق با کای بود ( کتاب ناتوان )
* کای میگفت من هیچوقت این جایگاه رو نخواستم ، هیچوقت نخواستم اون چیزی که امروز هستم باشم ، اما هیولاها ..هیولا زاده نمیشن به مرور زمان به یک هیولا تبدیل میشن*
ولی اینکه همه‌ی ما با وجود این همه مراحل سختی ک گذرونیدم و قلبمون هنوز روشنه باید خداروشکر کنیم
تو این زمانی ک گذشت خیلی کتاب خوندم و بیشتر از هرچی عشق کای و پیدین باعث میشد کمی از این فضا دور شم :) کیک و دسر درست میکردم ، خونه نزدیکام میرفتم و وقتمونو باهم میگذروندیم ، معما و پرونده حل میکردم خاطرات مینوشتم نقاشی میکردم ، فیلم و سریال میدیدم، باشگاه میرفتم و بهتر از همه‌ی اینا کتاب خوندن حواسمو از همه چی پرت میکرد
امیدوارم همه حالتون خوب باشه و دوستون دارم❤️
💘34🌚3🍓2
جوری قشنگ مینویسین و حالتونو شرح میدید توی این دو هفته که واقعا بغضم میگیره 🧎🏻♀️➡️💟
🍓15🌚2
Forwarded from ناشناس میدبوکس
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
این گربه کوچولو و بچهاشو هم نمیتونم فراموش کنم، اونقدری که ما از عزیزانمون دور بودیم
این گربه هم همونقدر دلش میخواست که بچهاشو پشت این درا ببینه، صاحب این مکان نبود که بهش بگم بچهاش اون پشت گیر کردن:))) اینم توی همین ۱۲ روز بحران بود، دقیقا روزی که ما مسافرت بودیم
فکر نمیکنم ارتباطی به موضوع داشته باشه ولی دوست دارم همه هم این امیدو داشته باشن که این گوگولی تونسته پیش بچهاش باشه😭
این گربه هم همونقدر دلش میخواست که بچهاشو پشت این درا ببینه، صاحب این مکان نبود که بهش بگم بچهاش اون پشت گیر کردن:))) اینم توی همین ۱۲ روز بحران بود، دقیقا روزی که ما مسافرت بودیم
فکر نمیکنم ارتباطی به موضوع داشته باشه ولی دوست دارم همه هم این امیدو داشته باشن که این گوگولی تونسته پیش بچهاش باشه😭
😭72💘5
این گوگولیا هم خیلی اذیت شدن این دو هفته من از یه طرف استرس خودمو داشتم از یه طرف استرس موچی
وقتی جنگ شدت گرفت و از تهران میخواستیم بزنیم بیرون ده ساعت توی راه بودیم و کلی اذیت شد
ولی در اخر خوشحال بودم که تونستم ازش مراقبت کنم 😭 وقتی مسئولیت یه موجود زنده رو قبول میکنی درست مثل بچه‌ت میشه و توی شرایط سخت جون اون هم اندازه خودت مهم میشه 💞
وقتی جنگ شدت گرفت و از تهران میخواستیم بزنیم بیرون ده ساعت توی راه بودیم و کلی اذیت شد
ولی در اخر خوشحال بودم که تونستم ازش مراقبت کنم 😭 وقتی مسئولیت یه موجود زنده رو قبول میکنی درست مثل بچه‌ت میشه و توی شرایط سخت جون اون هم اندازه خودت مهم میشه 💞
😭97🍓10👍7🤝1
Forwarded from ناشناس میدبوکس
مهساااااایایایثت تمام کتابایی که دیروز بچه ها گفتن باهاش امید گرفتن و دوسش داشتن رو من خریدم قبلا ازت الان قشنگ خمار کتاب جدیدم و خواستم بگم لطفن لطفن لطفن زودی با معرفیای دیگه برگرد پیشمون🥲💚
👍8🌚1
Forwarded from ناشناس میدبوکس
مهسا جونم سلام
من امروز بالاخره وصل شدم و دیدم میدبوکس پیام داری کلی ذوق کردم تک تک پیام بچه ها رو خوندم و چقدر باهاشون همذات پنداری کردم انگار هر کدوم یه بخش از درون منو تعریف کرده بودن ولی راستش با دیدن کتابایی که گفته بودن دوباره دلم تنگ شد واسه معرفیا😭
اگه ادمیناتون اوکی شدن میشه دوباره برامون کتاب معرفی کنی؟😅
من امروز بالاخره وصل شدم و دیدم میدبوکس پیام داری کلی ذوق کردم تک تک پیام بچه ها رو خوندم و چقدر باهاشون همذات پنداری کردم انگار هر کدوم یه بخش از درون منو تعریف کرده بودن ولی راستش با دیدن کتابایی که گفته بودن دوباره دلم تنگ شد واسه معرفیا😭
اگه ادمیناتون اوکی شدن میشه دوباره برامون کتاب معرفی کنی؟😅
🤝10
سلام سلام بچه‌ها^^
صدای منو از میدبوکس دارید
(چقدر دلم حتی برای همین سلام کردنای ساده تنگ شده بووود😭🤍)
صدای منو از میدبوکس دارید
(چقدر دلم حتی برای همین سلام کردنای ساده تنگ شده بووود😭🤍)
😭17🍓3💘2
فکر کنم الان دومین یا سومین روزی باشه که نتم میتونم بگم تقریبا اوکی شده و با خیال جمع که وسطش قرار نیست بپره اومدم پیشتون
و باید بگم هم پی‌وی هم ناشناسم پررر شده از پیاماتون و درخواست برای شروع معرفیا و برگشتن میدبوکس🤓
و باید بگم هم پی‌وی هم ناشناسم پررر شده از پیاماتون و درخواست برای شروع معرفیا و برگشتن میدبوکس🤓
😁14🍓1