Telegram Web Link
(ادامه)👇
⬇️2.2


نقدهای زیادی بر طیف چپ و جریان‌های گوناگون و متنوع آن وارد است اما اتهام گریز چپ از نقد دین مضحک‌ترین نقدی است که تا به حال به گوش رسیده است. چراکه موضع چپ(سوسیالیست مارکسیست و آنارشیست) درباره دین رادیکال‌ترین موضع و نقد ممکن است و توسط کسانی چون مارکس و متفکران پس از او، تا به امروز، به صراحت بیان شده است. روشن است که چنین موضع رادیکالی حتی از آدرس غلط و  ناموجه دین‌ستیزی هم فراتر و بنیان‌افکن‌تر است. به یقین این منتقد و دیدگاهای نزدیک به آن هیچگاه تاب مواجهه منطقی با چنین نقد رادیکالی را نخواهند داشت. از همین روست که ایشان در توضیح نقد مورد نظر خود نقد فقه(یا فقهی) را مثال زده‌ است. در این باره باید گفت که چنین نقدهایی فرسنگ‌ها از نظرگاه رادیکال نقد فاصله دارد. البته شخصاً معتقدم که جامعه ما، همچنان، به نگاه‌های نقاد‌انه میانجی وصل دینداران به زیست‌جهان مدرن نیاز دارد اما چنین نقدی را باید از باورمندان آن انتظار داشت. از همین رو فکر می‌کنم که، با وجود اختلاف نظر با روشنفکری دینی، نواندیشان دینی و دین‌پژوهان تجدیدنظر‌طلب باید قدردان تلاش‌های آنان باشیم.

سخن آخر: شدت یافتن فاشیسم در شکل مهاجرستیزی و اخراج پناهندگان و مهاجران افغانستانی، خصوصاً زنان و کودکانی که بسیاری در اینجا به دنیا آمده و یا اینجا پرورش یافته‌اند، و فرستادن آنها به جهنم طالبان، دردی از دردهای ما و وطن ما درمان نخواهد کرد بلکه مسیر حرکت جامعه به سوی رهایی و برابری را، از همیشه، دشوارتر خواهد کرد.

جامعه‌شناسی اکادمیک ما هم  اگر می‌خواهد جامعه و مسائل آن را بشناسد، ضرورتاً، باید با مشاهده میدانی، نزدیک و مشارکتی مسائل را فهم کند. اگرچه فرصت حضور ما در کنار خواهران و برادران مهاجرمان، به گونه‌ای غمبار و شرم‌اور، رو به اتمام است اما هنوز هم اگر کسی جویای فهم مسئله باشد می‌تواند و باید، دست‌کم، خود را به اردوگاه‌های اخراج و محل تجمع آوارگان در مرز‌ها برساند و انگاره‌های ذهنی خود را محک بزند.


⬆️2.2


@khiyabannevis

🔻منبع:
https://www.tg-me.com/khiyabannevis/158

#چپ
#برابری
#اهریمن
#ایده‌ئولوژی
#مارکسیسم
#آرزواندیشی
#عوام‌فریبی
#جمهوری_اسلامی
#انسان‌گرایی_قلابی
#مهاجران_افغانستانی
#سیاست_مهاجرپذیری
#برابری_همه‌ی_انسان‌ها

@NewHasanMohaddesi
👍64👎4🤣1
♦️من و شارلاتانیسم مارکسیستی

✍️حسن محدثی‌ی گیلوایی

۱۷ تیر ۱۴۰۴

زمانی به مارکسیست‌های ایرانی احترام می‌گذاشتم؛ به‌خاطر مبارزات صادقانه‌ی برخی از آن‌ها. حتا برخی از شخصیت‌های مارکسیست را دوست داشتم و دارم: خلیل ملکی.

اما آن‌ها دو بار وارد تجربه‌ی زیسته‌ی من شده اند و در هر دو بار من با زشت‌ترین رفتار یک جریان فکری و سیاسی مواجه شده ام:

۱. بار اول در نقد کتاب گذشته‌ی یک توهم بود که مدعو بودم در باشگاه اندیشه. آن‌ها نقدهای سخن‌رانان را تحمل نکردند و سرانجام جلسه را به آشوب کشیدند و لگدی به ماتحت یک سخن‌ران و مشت‌هایی به سر و صورت او حواله کردند و من جلسه را در شان خود ام ندانستم و از آن خارج شدم.

🔸سه گزارش از آن جلسه:
https://www.tg-me.com/iransociology/14329

https://www.tg-me.com/NewHasanMohaddesi/11044

https://www.tg-me.com/NewHasanMohaddesi/11025

۲. بار دوم نیز همین روزها بر سر ماجرای اخراج مهاجران افغانستانی توسط جمهوری‌ی اسلامی بود. مارکسیست‌های ایرانی با دیدگاه من مخالف بودند و می‌توانستند خیلی محترمانه دیدگاه مرا نقد کنند و با آن مخالفت کنند، اما آن‌ها برای من پرونده‌ی اخلاقی و اجتماعی ساختند و صفات زیر را به من نسبت دادند:

فاشیست
نژادپرست
نئوفاشیست

افغانستانی‌ستیز

در این دو تجربه من در رفتار مارکسیست‌های ایرانی چه دیدم؟

۱. خشونت نسبت به مخالفان ایده‌ئولوژی خود و افکار خود،

۲. توهین و تحقیر مخالفان،

۳. اهریمنی‌سازی‌‌ی مخالفان،

۴. تلاش برای خاموش کردن صدای مخالف
(در همین مدت من تقریبا تمام نقدهای آنان را منعکس کردم اما ندیدم هیچ‌کدام‌شان صدای من و امثال مرا منعکس کنند و شروع کردند به حملات جمعی و گروهی).

من مجموعه‌ی این رفتارها را در یک تعبیر خلاصه می‌کنم: شارلاتانیسم مارکسیستی.

اما خوب است حقیقتی را که این روزها دریافته ام برای مخاطبان ام بیان کنم: وقتی ایده‌ئولوژی‌ی ملی‌گرایی را نقد کردم، واکنش‌ها و حملات بسیار زیاد بود. اما وقتی مارکسیست‌های ایرانی را نقد کردم، چه‌قدر اندک بودند. لازم بود این‌ها را بنویسم تا ثبت شود و بماند.



🔻نمونه‌ای از رفتار شارلاتانیستی؛ تحریک احساسات مردم علیه دو کارگزار فرهنگی، محدثی و رحیم محمدی (یکی‌شان فرموده من روشن‌فکر نیستم. روشن‌فکری هم پیش‌کش خودتان!):
https://www.tg-me.com/GoftandNO/4635

🔻روشنفکر در عصر فاشیسم کیست؟:
https://www.tg-me.com/RezaNassaji/3709


#چپ
#برابری
#اهریمن
#ملی‌گرایی
#ایده‌ئولوژی
#مارکسیسم
#جمهوری_اسلامی
#انسان‌گرایی_قلابی
#مهاجران_افغانستانی
#سیاست_مهاجرپذیری
#شارلاتانیسم_مارکسیستی

@NewHasanMohaddesi
16👍12👎6🤣1💔1
جناب آقای دکتر حسن محدثی

با سلام و احترام

متن شما را با دقت خواندم. به‌ درستی تجربه‌ زیسته‌ شما از مواجهه با برخی مدعیان مارکسیسم، نکات مهمی درباره چگونگی رفتار سیاسی در ایران معاصر را روشن می‌کند. اما در ادامه‌ تبیین شما، می‌توان دو نکته‌ مکمل افزود که به فهم منشأ این خشونت گفتاری و رفتاری کمک می‌کند، بی‌ آنکه توجیهی بر آن باشد:

نخست آنکه، مارکسیستهای ایرانی، خود در تاریخ سیاسی معاصر، طعم حذف، سانسور و تحقیر را به‌ شدت چشیده‌اند و این تجربه‌ سرکوب‌شده‌بودن، گاه به درونی‌سازی منطق همان سلطه‌ای منجر شده که با آن مبارزه می‌کردند، از اینرو در مواجهه با نقد، به‌جای گفتگوی عقلانی، به واکنشهای دفاعی، طرد و اهریمن‌سازی از منتقد متوسل می‌شوند.

دوم آنکه، بخشی از فعالان مارکسیست ایرانی، مارکسیسم را نه چونان روشی برای تحلیل قدرت و نقد ایدئولوژی، بلکه چون ابزاری برای بسیج نیرو و کسب قدرت سیاسی می‌فهمند، در نتیجه، هر نقد بیرونی به‌ مثابه تهدیدی برای اردوگاه سیاسی‌ شان تلقی می‌شود، نه فرصتی برای پالایش نظری.

از این منظر، آنچه شما «شارلاتانیسم مارکسیستی» نامیده‌اید، بیش از آنکه به مارکسیسم به‌مثابه یک نظریه‌ اجتماعی بازگردد، حاصل ایدئولوژیک شدن ذهنیتهایی است که خود قربانی ایدئولوژی‌اند. با احترام به تجربه‌ شما، به‌ نظر می‌رسد گفتگو درباره این آسیبهای درونی در اردوگاه چپ، نه فقط اخلاقی، بلکه ضروری است.

با احترام و آرزوی روشنی اندیشه و قلم

محسن محمودی
استادیار فلسفه
۱۸ تیر ۱۴۰۴


#مارکسیسم_ایرانی
#مهاجران_افغانستانی
#سیاست_مهاجرپذیری
#شارلاتانیسم_مارکسیستی

@NewHasanMohaddesi
8🤣3👍1
Forwarded from مرکز آموزشی تردید (Hussain Binesh)
بنویسم «مهاجرین» بخوانیم فرصت برای «همدلی وانسان دوستی»
درخواست همکاری
من حسین بینش هستم. موسس مرکز آموزشی تردید(https://www.tg-me.com/tardid_edu_center ) که در کابل با کودکان و دختران در حوزه زبان انگلیسی، کمپیوتر، مهارتهای زندگی و ادبیات کودکان مدت چهار سال است که فعالیت می کند. باتوجه اخراج گسترده مهاجرین، مسئولیت خود می‌دانیم که از کودکان و دختران حمایت کنیم. چون یکی از پیامدهای اخراج مهاجرین، کندن کودکان و دختران از سرزمین که در آن به دنیا آمده بودند و با آن انس گرفته بود. هم‌بازی و هم‌کلاسی پیداکرده بودند، است. متاسفانه با اخراج مهاجرین، این کودکان فشارهای روانی زیاد را متحمل خواهند شد. باتوجه به تماس که ما داشتیم، خیلی موسسه‌های آموزشی با کودکان افغانستانی کار می‌کردند که دیگر آنها را ندارند. این موسسات که سال‌ها زحمت کشیدند، نیز متحمل فشار روانی وجدانی خواهند شدند. ما می‌توانیم همکاری کنیم که حتی تحت نظر آنها، بتوانند درس بخوانند. یا هر شکل دیگری.
برای حمایت از این کودکان و دختران، لطفا آنها را با ما وصل کنید تا بتوانیم زمینه آموزش، مشاوره و ارتباط برقرار کردن را دوستان ایرانی و معلمین اش فراهم کنیم تا آهسته و آهسته روند جدای اتفاق بیفتد. یا موسسات آموزشی ارتباط برقرار کنند. برای این کار، لازم است: 1. این پست را شریک کنید.
2. موسسه‌های آموزشی که با کودکان افغانستانی کار می کردند، با ما ارتباط بگیرند.
آیدی تلگرام من: @hussainBinesh
قبل از قبل از شما سپاسگزاریم.
💔7
🔸🔸🔸مطلب وارده🔸🔸🔸


♦️فحاشی به‌جای نقد؛ تقلیدی سطحی از مارکس؟

دکتر محسن محمودی
۱۸ تیر ۱۴۰۴

برخی مارکسیست‌های ایرانی، در مواجهه با منتقدان خود، به‌جای استدلال، به ناسزاگویی و برچسب‌زنی متوسل می‌شوند. آیا این روش از خود مارکس الهام گرفته شده است؟

واقعیت این است که مارکس در برخی نوشته‌های سیاسی خود، لحن تند و گاه تحقیرآمیزی داشت، خصوصا در نقد رقیبان ایدئولوژیکش چون لاسال یا بائر. اما این زبان، محصول منازعه‌های قرن نوزدهمی بود، نه دستور زبان همیشگی اندیشه‌ مارکسی.

آنچه امروز در ایران می‌بینیم، نه تداوم آن سنت، بلکه تقلیدی سطحی و بی‌ریشه از ادبیات جدلی مارکس است؛ تقلیدی که جای نقد رادیکال را به فحاشی ایدئولوژیک داده و نشانی از درک نظری یا بلوغ سیاسی ندارد.

مارکسیسم اگر قرار است نقشی در گفتگوی انتقادی ایفا کند، باید از ادبیات خشونت‌محور عبور کند و به زبان روشنفکری و استدلالی بازگردد.

🔻منبع:
https://www.tg-me.com/Mahmudi_mohsenn/2771


🔸محدثی: متاسفانه کارل مارکس از این کارها زیاد کرده! نمونه‌ی دیگر اش نوع مواجهه اش با پرودون است.

#نقد
#مارکس
#مارکسیسم
#زبان_سیاست
#اندیشه_انتقادی
#فحاشی_ایدئولوژیک

@NewHasanMohaddesi
4🤣4
🔸🔸🔸مطلب وارده🔸🔸🔸


♦️در دفاع از استقلال نظری و اخلاق گفت‌وگو:
تأملی بر نقد خیابان‌نویس بر دکتر حسن محدثی

علی غفاریان

۱۸ تیر ۱۴۰۴

نقد اخیر خیابان‌نویس بر نوشته‌های دکتر حسن محدثی درباره‌ی مهاجرت افغانستانی‌ها، صرف‌نظر از ادعای دغدغه‌مندی برای مهاجران، بیش از آن‌که به یک واکاوی نظری یا واکنشی تحلیلی شباهت داشته باشد، متضمن نوعی واکنش‌گرایی ایدئولوژیک است که از ساحت نقد فاصله می‌گیرد و به برچسب‌زنی و تقلیل‌گرایی پناه می‌برد. متنی که زیر عنوان نقد ارائه شده، به‌جای آن‌که با مفاهیم جامعه‌شناختی و تحلیل نظری متن اصلی درگیر شود، با پناه بردن به لحن اخلاقی‌گرایانه‌ی آمرانه، در واقع در حال حذف نمادینِ یک رویکرد بدیل در عرصه‌ی سیاست‌گذاری و تحلیل جامعه‌شناختی است.

دکتر حسن محدثی، استاد جامعه‌شناسی با سابقه‌ای طولانی در تدریس و پژوهش، از معدود چهره‌هایی‌ست که همواره از شاگردان خود خواسته است تا بی‌مهابا آثارش را نقد کنند، به باورهای تثبیت‌شده شک کنند و از مرجعیت‌های فکری هراس نداشته باشند. همین سابقه‌ی پررنگ از دعوت به اندیشیدن انتقادی و پرهیز از تقدس‌گرایی فکری، خود مؤید آن است که دیدگاه‌های او باید در افق یک مواجهه‌ی علمی و دیالوگ آزاد مورد بررسی قرار گیرد، نه در میدان داوری ایدئولوژیک.

خشونت نمادین در پوشش اخلاق

بوردیو در مفهوم «خشونت نمادین» نشان می‌دهد که قدرت می‌تواند از طریق زبان، معنا و داوری‌های ظاهراً بی‌طرف، کنش‌های سلطه‌گرانه‌ای را پیش ببرد. برچسب‌هایی مانند «فاشیسم»، «پناهنده‌ستیزی» یا «دیگری‌هراسی» وقتی بدون دقت نظری و خوانش ساختاری به کار می‌روند، خود بدل به ابزار خشونت نمادینی می‌شوند که نه فهم را تقویت، بلکه امکان گفت‌وگو و تکثر را مسدود می‌کنند. این دقیقاً همان نقطه‌ای‌ست که نقد را از موضع رهایی‌بخش به موضع حذف‌گرایانه‌ی سیاسی تقلیل می‌دهد.

اخلاق گفت‌وگو و وظیفه‌ی روشنفکری

هابرماس، در نظریه‌ی کنش ارتباطی، بر این باور است که گفت‌وگوی بین سوژه‌ها باید بر پایه‌ی «ادعای درستی» (validity claim) بنا شود: یعنی طرفین در مقام سخن‌گو، باید استدلال‌های خود را نه بر مبنای قدرت یا شهرت، بلکه بر پایه‌ی صدق، درستی و قابلیت بررسی عقلانی طرح کنند. در نقد خیابان‌نویس، به‌جای ورود به استدلال‌های دکتر محدثی، شاهد فضایی از داوری اخلاقی-سیاسی هستیم که جای گفت‌وگوی برابر و متقابل را گرفته است.

ادوارد سعید، در مقام روشنفکر عمومی، بر لزوم عبور از جماعت‌گرایی‌های افراطی و حفظ استقلال فکری تأکید داشت. روشنفکر مستقل ممکن است در بزنگاه‌های اجتماعی، مواضعی اتخاذ کند که نه با جریان غالب هم‌سو باشد و نه مورد رضایت همه‌ی نیروهای اپوزیسیون. الزام وفاداری روشنفکر، نه به «لایک‌های پرتعداد» است و نه به ائتلاف‌های ایدئولوژیک، بلکه به استقلال رأی و صداقت فکری او در تحلیل مسائل.

مرز همدلی و سامان‌دهی

بر خلاف ادعای متن خیابان‌نویس، طرح دکتر محدثی برای «ایجاد اردوگاه‌های موقت در نزدیکی مرزها»، نه تنها در تقابل با شأن انسانی مهاجران نیست، بلکه می‌تواند یک راهکار میانه برای مواجهه با وضعیت تراژیک مهاجرت گسترده و کنترل‌ناشده باشد. این طرح، در چارچوب حقوق بین‌الملل، سابقه دارد و در بسیاری از کشورها توسط نهادهای مستقل انسان‌دوستانه نیز پیگیری می‌شود. ادعای «مهاجرستیز» بودن چنین دیدگاهی، چشم‌پوشی بر تفاوت میان سطح اخلاقی همدردی و سطح ساختاری سیاست‌گذاری عمومی است. جامعه‌شناس موظف است میان این سطوح تمایز بگذارد، حتی اگر این تمایز ناخوشایند به‌نظر برسد.

تقلیل فاشیسم و خلط مفاهیم

همچنین به‌کارگیری واژه‌هایی چون «فاشیسم» در نقد حاضر، بدون تعریف دقیق، زمینه‌ تاریخی، و تمایزگذاری میان رویکردهای مهاجرستیز، نژادپرست یا ملی‌گرای افراطی، دلالت بر نوعی تورم واژگانی دارد که نتیجه‌اش بی‌اعتبار شدن خودِ مفهوم فاشیسم است. آدرنو، در نقد عقلانیت ابزارگرا، تأکید می‌کرد که یکی از ریشه‌های فاشیسم، نه در بدیِ نظریه‌های رقیب، بلکه در تقلیل‌گرایی و حذف گفت‌وگوی انتقادی نهفته است.

نتیجه: نقد باید خود را نقد کند

نقد خیابان‌نویس، با وجود نیت ظاهراً انسانی، عملاً در حال بازتولید خشونت نمادین، تقلیل نظری مفاهیم، و محروم کردن مخاطب از امکان شنیدن صدای دیگر است. وظیفه‌ی نقد، حذف و تخریب نیست، بلکه خلق گفت‌وگویی‌ست که هم بتواند بر ساختارها فشار وارد کند، و هم بتواند نظریه‌ها را به چالش بکشد بی‌آن‌که به دشمن‌سازی از «دیگری فکری» منجر شود.

اگر بناست بر برابری، رهایی و عدالت تأکید کنیم، نخست باید آن را در روش نقد و منش فکری خود بازتاب دهیم. بدون این، هر نقدی ـ حتی در دفاع از والاترین ارزش‌ها ـ ممکن است به ابزاری برای بازتولید همان خشونتی بدل شود که علیه آن صف‌آرایی کرده است.

#نقد
#خشونت
#فاشیسم
#زبان_سیاست
#علی_غفاریان
#اندیشه_انتقادی


@NewHasanMohaddesi
👍82👏1🤣1
Forwarded from بیان آزادی
مسئله افاغنه و واقعیت‌های پیشارو،
و نقدی بر مواجهه دکتر حسن محدثی (قسمت اول)
احمد فعال

واقعیت‌های پیشارو
1- واقعیت نخستی که نباید نایده گرفت این است که جمعیت 80 میلیونی ایران با این همه کمبودها، از آب و برق و بهداشت و آموزش گرفته تا موادغذایی، تاب تحمل 6 میلیون مهاجر افغانی را ندارد. کسانی که به این مهم آگاه هستند باید بدون بحث‌های اضافی راه‌کارهای قانونی را به دولت نشان بدهند، تا دولت یا از طریق دیوارکشی و یا از طریق ایستگاه‌های بازرسی، از یک طرف ورود افاغنه را به کشور مدیریت کند، و از طرف دیگر مانع از هجوم این حجم از جمعیت شوند که بیرون از طاقت جمعیت کشور است.
2- به غیر از آنچه که در توان و مدیرت دولت است، از بقیه مردم چه آنهایی که با مهاجرت افاغنه مخالفت می‌کنند و چه آنهایی که بنا به رویه انسان‌دوستی مرافقت می‌کنند، از هیچ‌کس هیچ کاری ساخته نیست، الا اینکه جامعه را به سمت دو قطبی شدن بیشتر سوق دهیم.
3- یک واقعیت دیگر را نباید نادیده گرفت، و آن اینکه یک موج بسیار شدید و گسترده و نژادپرستانه علیه افاغنه از سالها پیش به راه افتاده است. یک ویدئوی آن را در کانال بیان آزادی منتشر خواهم کرد. کانال‌های تلگرامی‌ به راه انداخته‌اند، که یکی از آنها با عنوان کمپین اخراج افغانی‌ها روی گوشی من هست. اظهارنظرها در این کانال و افغانستانی‌ستیزی و نژادپرستانه در این کانال، و باران پست‌هایی که روزانه در شبکه‌های اجتماعی دست به دست می‌شوند، واقعا شرم‌گینانه و چه عرض کنم واقعا وحشتناک است.
4- اینجانب بیش از 15 سال با افاغنه ارتباط داشته‌ام و در 7 سال گذشته در شمال کشور ارتباط گسترده‌ای با مهاجران افغانستانی داشته‌ام. تقریباً بدون استثناء آنها را افرادی با سه ویژگی ثابت شناخته‌ام. بسیار سخت کوش، بسیار قابل اعتماد و بسیار کم توقع هستند. بارها گفته‌ام که پشت سر اینها می‌شود نماز هم خواند. درست است که پایبندی‌های آنها به مذهب و نماز و روزه بسیار شدید است، به طوری که در بدترین هوای گرم و طاقت‌فرسا بدون هیچ اجباری نماز و روزه خود را ترک نمی‌کنند، اما با هیچ افغانستانی مواجه نشده‌ام که گرایشاتی طالبانی داشته باشد. به عکس اکثریت آنها از فرهنگ مدرن جوانان ایرانی تقلید می‌کنند، و در پوشش خود سعی می‌کنند به روز باشند. بنابراین اتهام طالبان‌آفرینی به نظرم هیچ پایه و اساسی ندارد.
5- یک واقعیت دیگر این است که اغلب ساخت و سازها و عمران و آبادی کشور به دست کارگران افغانستانی انجام شده است. شما اگر با کسانی که در کار ساخت و ساز هستند، و یا ویلادارهای بالای شهر که سرایدار انتخاب می‌کنند، اغلب آنها ترجیح می‌دهند از کارگران افغانستانی استفاده کنند، چون هم مطمئن‌تر هستند و هم سخت‌کوش‌تر. همین چند روز پیش کارفرمای یک ساختمان بزرگی که روبروی منزل ما در حال ساخت و ساز است، با سرکارگر جرّ و بحث می‌کرد. به سرکارگر با عصبانیت می‌گفت، بعد از اخراج کارگران افغانستانی، از زمانی که این کارگران جدید را آوردیم، هر روز یک چیز کم می‌شود، و این توی کار ما اصلاً سابقه نداشت.
6- یک واقعیت دیگر که نباید از دیده پنهان بماند این است که وقتی چند میلیون اتباع یک کشور، آنهم یکدست از تمام اقشار ضعیف و تهی‌دست، به کشور دیگر مهاجرت می‌کنند، هر اندازه از تک تک آنها تجربه درستکاری و سخت‌کوشی داشته باشیم، اما نمی‌توان انکار کرد که حتی اگر یک دهم درصد آنان بزهکار و یا مستعد بزهکاری باشند، در سرجمع 6 میلیون نفر، شش هزار نفر افراد خطرناک وارد کشور می‌شوند، که به اندازه کافی برای آسیب زدن به کشور کافی است. شمار بزهکاری در ایران دهها و شاید صدها برابر بیشتر است. اما همین شش هزار نفر را نباید نادیده انگاشت. به جای براه انداختن و یا دامن زدن به امواج افغانستانی‌ستیزی، این بر عهده دولت بود و هست که راه حل‌های امنیتی در این باره بیابد.


https://www.tg-me.com/bayane_azadi
👌4🤣3👎1🤔1
Forwarded from بیان آزادی
مسئله افاغنه و واقعیت‌های پیشارو،
و نقدی بر مواجهه دکتر حسن محدثی (قسمت دوم)
احمد فعال

برون‌ریختگی فرهنگی از خیال تا واقعیت
از این شش واقعیت که بگذریم برمی‌گردم به نقدهای دوست عزیزمان آقای دکتر محدثی.
الف) دکتر محدثی از سوی بعضی از منتقدین به نئوفاشیسم متهم شده است. به نظر من این اتهام به ایشان کاملاً بی‌اساس است، دستکم برخلاف شأن انسان‌دوستی است که از ایشان سراغ داریم. اما یک واقعیت را نباید از دیده پنهان داشت و آن اینکه، ایشان در مواجهه با مهاجران افغانستانی یکی دو یادداشت دارند که متأسفانه مواجهه درستی نیست، و این بهانه را به دست منتقدینِ به شدت مخالف می‌دهد، که به ایشان نسبت نئوفاشیسم بزنند. در یکی از یادداشت‌ها از برون‌ریختگی فرهنگی صحبت می‌کند. مراد ایشان از برون‌ریختگی فرهنگی این است که: «برون‌ریخته‌گی‌ی فرهنگی با نوعی فرهنگ‌زدایی‌ی بازاندیشانه و نوعی جامعه‌پذیری‌ی معکوس هم‌راه است. در فرهنگ‌زدایی‌ی بازاندیشانه فرد نسبت به برخی از عناصر فرهنگی‌ی پیش از این مقبول خود دچار تشکیک می‌شود و رفته‌رفته ان‌ها را وا می‌نهد. در ابن‌جا است که آماده‌گی پیدا می‌کند عناصر فرهنگی‌ی نسل‌های جدید را بپذیرد». از این بحث در می‌گذریم که برون‌ریختگی فرهنگی، به جز در حد یک واژه، حرف تازه و سخن تازه‌ای نیست. در یک عبارت ساده می‌خواهد بگوید، مردم ایران در فرایند مدرن شدن از سنت‌های گذشته جدا شده‌اند و عناصر فرهنگ سنتی را از خود دور کرده‌اند. نکته مهم نتیجه‌گیری است که گفته می‌شود: «اما برون‌ریخته‌گی‌ی فرهنگی‌ی جمعی برای مدرن‌شدن جامعه و توسعه‌ی اجتماعی بسیار اهمیت دارد. بر اساس چنین منطق و چنین تحلیلی است که معتقد ام ورود میلیون‌ها یا حتا صدها هزار مهاجر به داخل کشور (خواه افغانستانی و خواه کرد و خواه عراقی) که هرگز چنین تجربه‌ی تاریخی‌ی بزرگی را نداشته‌اند، می‌تواند ثمرات ارزش‌مند این برون‌ریخته‌گی‌ی فرهنگی‌ی جمعی را از بین ببرد یا آن‌ها را تضعیف کند. فرزندآوری‌ی زیاد این خانواده‌های مهاجر نیز به این روند مخرب دامن خواهد زد». هر چند واژه برون‌ریختگی فرهنگی را به خالص‌سازی فرهنگی بهتر می‌توان اطلاق کرد، تا آنچه نویسنده مراد می‌کند، لیکن کل داستان برون‌ریختگی ایشان و یا به عبارتی، گذار از سنت‌گرایی به مدرن‌گرایی، در حضور میلیونی مهاجران افغانستانی، هم مخدوش است وهم معلوم نیست مطلوب باشد. این بحث را عجالتاً رها می‌کنیم و جلوتر بدان بازخواهم گشت، اما اگر این منطق درست باشد (توجه کنید صرف منطق بحث را می‌گویم نه مجانست موضوعی)، خوب نازی‌های آلمان هم می‌توانستند بگویند، ما در حال خالص‌سازی فرهنگی هستیم، و وجود یهودیان و نژادهای دیگر روند خالص‌سازی را تهدید می‌کنند، باید آنها را از کشور بیرون راند و یا با یک درجه لطف بیشتر، آنها را در یک اردوگاه نزدیک مرز با یک غذای بخور نمیر نگاه داریم، تا در فرصت به کشور خودشان برگردند. برون‌ریختگی فرهنگی به همین تعبیری که دکتر محدثی می‌گوید، اگر خالص‌سازی فرهنگی نباشد، یک نوع حراست از فرهنگی است که بنا به مقتضیات مدرن‌سازی در حال خالص‌سازی خود است، اما این‌بار نوعی خالص‌سازی وارونه صورت می‌گیرد. یعنی به جای اینکه ناخالصی‌های فرهنگ غیرخودی دور ریخته شوند، خود را در فرهنگ غربی خالص می‌کند، و ناخالصی‌هایی که طی قرون از آن خود بوده، می‌زداید.
جلوگیری از ورود مهاجرانی که ممکن است لطمه‌ای به خالص‌سازی وارونه بزنند، همان تعبیری است که اگرچه من نمی‌پسندم، ولی منتقدان نادوست می‌توانند آن را به نئوفاشیسم تشبیه کنند، و لذا خود دکتر محدثی باید مواظب اظهارات خود باشد. اگر ایشان قصد غربی‌سازی کردن نداشتند، و به همان معنای برون‌ریختگی فرهنگی می‌توانستند از اصطلاح پالایش فرهنگی دکتر شریعتی استفاده کنند. پالایش فرهنگی که مورد نظر شریعتی بود، این بود که فرهنگ و سنت‌ها را از عناصر عقب‌مانده و خرافی پالایش کنیم. مثلا در قسمی که مربوط به نگرش دینی می‌شود، اسلام نواندیشی و پویا و دانش‌ورز را جانشین اسلام مداحی و روضه‌خوانی بگردانیم. در اقسام دیگر هم می‌توان دست به پالایش زد و سنت‌هایی که مانع پویایی جامعه می‌شوند زدود، و سنت‌های نو در آن ایجاد کرد. این سنت‌ها حتی می‌توانند شامل بعضی از سنت‌های مدرن و غربی هم باشند. پالایش فرهنگی، در حقیقت نه گفتمان فرهنگی محافظه‌کاری است، و نه گفتمان فرهنگی غربی‌سازی. بلکه می‌تواند نوعی انتخاب هوشمندانه و آگاهانه در گزینش سنت فرهنگی جدید باشد. اکنون واقعیت برون‌ریختگی را در رابطه با آنچه ایشان طالبان‌آفرینی می‌نامد، پی می‌گیریم ببنیم داستان از چه قرار است. 18 تیرماه 1404
ادامه دارد


https://www.tg-me.com/NewHasanMohaddesi/12751
👍3🤣3👎2🤔1
♦️میهمان‌پذیری‌ی انسانی یا مواجهه‌ی تمدنی؟ گذر تمدنی‌ی ایران و برخورد تمدّنی با افغانستان
ص۱

✍️حسن محدثی‌ی گیلوایی

۱۹ تیر ۱۴۰۴

مواجهه‌ی سادده‌سازانه با مهاجرپذیری‌ی میلیونی‌ی جمهوری‌ی اسلامی، مسأله را تا حد یک مسأله‌ی اخلاقی و انسانی در سطح خرد تقلیل می‌دهد. نتیجه اش می‌شود همین که دکتر فعال نوشته است: من با افغانستانی‌های زیادی مواجه بوده ام و آن‌ها آدم‌های خوبی هستند! انگار من گفته ام افغانستانی‌های مهاجر آدم‌های بدی هستند! دکتر احمد فعال با همین نگاه ساده‌سازانه و نگرش در سطح خرد و محصول معدودی تعاملات بیناشخصی نوشته است:

«اینجانب بیش از 15 سال با افاغنه ارتباط داشته‌ام و در 7 سال گذشته در شمال کشور ارتباط گسترده‌ای با مهاجران افغانستانی داشته‌ام. تقریباً بدون استثناء آنها را افرادی با سه ویژگی ثابت شناخته‌ام. بسیار سخت کوش، بسیار قابل اعتماد و بسیار کم توقع هستند. بارها گفته‌ام که پشت سر اینها می‌شود نماز هم خواند. درست است که پایبندی‌های آنها به مذهب و نماز و روزه بسیار شدید است، به طوری که در بدترین هوای گرم و طاقت‌فرسا بدون هیچ اجباری نماز و روزه خود را ترک نمی‌کنند، اما با هیچ افغانستانی مواجه نشده‌ام که گرایشاتی طالبانی داشته باشد. به عکس اکثریت آنها از فرهنگ مدرن جوانان ایرانی تقلید می‌کنند، و در پوشش خود سعی می‌کنند به روز باشند. بنابراین اتهام طالبان‌آفرینی به نظرم هیچ پایه و اساسی ندارد» (فعال، ۱۹ تیر ۱۴۰۴، https://www.tg-me.com/bayane_azadi/3939).

راست اش اگر تعداد مهاجران افغانستانی چند ده هزار نفر بیش‌تر نبود، من هم مشکلی نمی‌دیدم و اصلاً موضوع را خیلی جدی نمی‌گرفتم و وقت ام را برای چنین بحثی تلف نمی‌کردم. اما اکنون با ورود میلیون‌ها افغانستانی به ایران از نظر من با یک مسأله‌ی کشوری و در سطح کلان جامعه (جامعه‌ای societal) مواجه هستیم نه با یک پدیده‌ی بیناشخصی در حد تعاملات دکتر فعال عزیز یا این و آن افراد مدعی‌ی هیاهوگر با مهاجران افغانستانی.

امّا این مسأله‌ی کلان و جامعه‌ای چیست و من چرا در باره‌ی آن هشدار می‌دهم و تقلیل آن را به یک موضوع بشردوستانه‌ی اخلاقی و انسانی در سطح خرد مثل میهمان‌پذیری، خطرناک می‌دانم. از نظر من با یک مواجهه‌ی تمدّنی مواجه هستیم نه با یک میهمان‌پذیری از افغانستانی‌های مهاجر.

برای این‌که بتوانم بحث ام را دقیق‌تر توضیح بدهم، نخست باید تعریفی از تمدن ارایه کنم. برای ورود به بحث، دست‌کم تعریفی مقدّماتی از مفاهیم تمدّن و فرهنگ ضرورت دارد. تمدّن را برخی با باهمستان (جامعه در معنای عام) برابر می‌گیرند و از هر باهمستانی به‌منزله‌ی یک تمدّن یاد می‌کنند. برخی متون نیز تمدّن را معادل حکومت می‌دانند. مثلاً حکومت‌ها یا امپراتوری‌ها را یک تمدّن تلقّی می‌کنند. این تعابیر خیلی دقیق به‌نظر نمی‌رسند. از این رو می‌کوشم تعریف دقیق‌تری از تمدّن به‌دست دهم و بحث ام را بر مبنای چنین تعریفی پیش ببرم. شاید بتوانیم با نگاهی متفاوت تمدّن را کلّیتی‌ بدانیم شامل اجزای زیر:

الف) یک نظام سیاسی‌-اداری‌ی خاص که کارکرد تنظیم سیاسی و اداری‌ و مدیریتی‌ی باهمستان را انجام دهد و واجد سطحی از دیوان‌سالاری است؛

ب) یک فرهنگ ویژه که الگوهای پاسخ‌گویی به نیازهای انسانی و اجتماعی و نوع مواجهه با محیط و دست‌کاری‌های طبیعت (سطح نسبتاً بالایی از فن‌شناسی) و نیز تنظیم روابط بیناشخصی را مشخّص می‌سازد و به‌نحو خاصّی زنده‌گی‌ی افراد را معنا می‌بخشد و موجّه می‌سازد؛

ج) تبلوری مشخّص از نهادهای اصلی‌ی یک باهمستان (شامل دین، خانواده، سیاست، اقتصاد، آموزش و پرورش، سلامت و به‌داشت، ارتباطات، و حقوق و قضا) با کارگزارانی قابل تشخیص؛

د) یک سنّت که در طی‌ی زمان برای اقامت معنایی و انفسی‌ی مردمان شکل گرفته است و واجد چهار مؤلّفه‌ی اصلی‌ است: وجه هرمنوتیک، وجه هویّت، وجه مشروعیّت، و وجه هنجارین یا شیوه‌ی زنده‌گی؛

ه) فراروی‌ از جامعه و فرهنگ نانویسا و دست‌یابی به خط و امکان انتقال همه‌جانبه‌تر فرهنگ به نسل‌های بعد.

ادامه👇👇👇



#احمد_فعال
#برخورد_تمدنی
#جمهوری_اسلامی
#مهاجران_افغانستانی
#سیاست_مهاجرپذیری


@NewHasanMohaddesi
4👏4👍3🤣1
♦️میهمان‌پذیری‌ی انسانی یا مواجهه‌ی تمدنی؟ گذر تمدنی‌ی ایران و برخورد تمدّنی با افغانستان
ص۲

✍️حسن محدثی‌ی گیلوایی

۱۹ تیر ۱۴۰۴

با این تعریف، نمی‌توان وجود یک نظام سیاسی یا حکومت را به معنای وجود تمدّن تلقّی کرد. به‌عبارت دیگر، نمی‌توانیم بگوییم که به تعداد حکومت‌ها تمدّن هم داریم. تعریفی که کلاریس سویشر از تمدّن به‌دست می‌دهد تا حدّی به تعریف من نزدیک است. این تعریف هم بر پیچیده‌گی و هم بر تبلور نهادی و هم بر سطح قابل توجّهی از فن‌شناسی برای دست‌کاری‌ی طبیعت و هم بر ورود به مرحله‌ی خط و نویسایی تمرکز کرده است:

«واژة civilization [که در فارسی به «تمدن» تر‌جمه می‌شود] از واژة لاتین civis به معنای «شهروند» می‌آید. با آن‌که تاریخ‌نگاران در به‌کارگیری این اصطلاح تا اندازه‌ای با یکدیگر اختلاف نظر دارند، ولی تعریف تمدن شامل ایدة مردمان ساکن در شهرها و روستاهاست که روابط اجتماعی پیچیده‌ای دارند. مردمان متمدن توانسته‌اند تا اندازه‌ای بر طبیعت چیره شوند، قانون، حکومت، کسب و کار، دین، هنر، و خط را پدید آورند و این دستاوردها را به نسل‌های بعد منتقل سازند» (سویشر، ۱۳۸۷: ۱۲).

نکته‌ی مهم در این‌جا فرآیندی است که در طی‌ی آن یک باهمستان حرکت می‌کند، دچار تحوّل می شود، و سرانجام یک تمدّن می‌آفریند. در این باره، دیدگاه‌ها متفاوت است، امّا یکی از دقیق‌ترین و جامع‌ترین آن‌ها مراحلی است که کارول کویگلی برای شکل‌گیری و زوال یک تمدّن برمی‌شمرد:

«به گفتة کویگلی، الگوی آغاز تا پایان کار یک تمدن را می‌توان در هفت مرحله پی گرفت:

نخست، آمیزش: یک تمدن آغاز نمی‌شود مگر وقتی که دو یا چند فرهنگ با هم درآمیزند و فرهنگ جدیدی را شکل دهند.

دوم، آبستنی، هنگامی که مردم شروع به نوآوری، گردآوری ثروت، و سرمایه‌گذاری کنند، تمدن دورة رشد ابتدایی را از سر می‌گذراند.

سوم، شکوفایی: تمدن‌ها، به‌منزلة معیارهای پیشرفت زندگی، رشد می‌کنند، جمعیت‌ها افزایش و مرزها توسعه می‌یابند و دانش افزون می‌شود.

چهارم، ستیز: وقتی شکوفایی تمدن رو به زوال می‌نهد که دچار ستیز و کشمکش می‌شود. آن‌گاه تنش‌های طبقاتی افزونی می‌یابند، جنگ به‌وقوع می‌پیوندند و فضای بدبینانه‌ای حاکم می‌شود.

پنجم، امپراتوری جهانی: تمدن، حکومتی چنان قدرتمند را پدید می‌آورد که آسوده و کامروا می‌نماید، ولی گروهی اندک‌شمار ثروت را بر باد می‌دهند در حالی که اکثریت در تلاش زنده ماندن هستند.

ششم، فروپاشی: تمدن هنگامی فرو می‌پاشد که ثروتش مصرف شود و اقتصادش به حالت رکود بیفتد. معیارهای زندگی و سواد رو به زوال نهند، و در درون گروه‌های جامعه کشمکش پدید آید.

هفتم، یورش: تمدن آن‌قدر رشد می‌کند که در دفاع از خود ضعیف می‌شود و چنین وضعیتی این امکان را به بیگانگان می‌دهد که بر آن بتازند و کارش را پایان دهند.

کویگلی خاطر نشان می‌سازد که تمدن‌ها، به نسبت‌های متفاوتی، این مراحل را از سر می‌گذرانند. نخستین تمدن، این چرخة هفت مرحله‌ای را در یک دورة پنج یا شش هزار ساله به انجام رساند» (همان: ۱۳).

امّا فرهنگ (به‌معنای عامِّ مخلوقات مادّی و فرامادّی‌ی یک باهمستان) در این تعریف، زیرمجموعه‌ای از یک تمدّن است. البتّه، چنان‌که گفته شد، وجود باهمستان به معنای وجود تمدّن نیست. با این تعریف از تمدّن می‌توان از باهمستانِ پیشاتمدّن نظیر قبیله یا اَشکال دیگر باهمستان‌ها یاد کرد که در آن هنوز نظام سیاسی و اداری وجود ندارد و نهادهای اصلی نیز هنوز تبلور اجتماعی نیافته اند. هم‌چنین از باهمستان نیمه تمدّنی نیز می‌توان سخن گفت که اشاره به باهمستان‌هایی دارد که در مسیر تمدّن‌آفرینی پیش رفته اند، امّا هنوز در میانه‌ی راه اند. تمدّن‌ها را هم می‌توان بر اساس نظام سیاسی و اداری و نوع نهادهایش، به تمدّن‌های ساده و نیمه پیچیده و پیچیده تقسیم کرد.

تمدّن‌ها به‌طور کلّی بر میراث برجای مانده از نسل‌های پیشین بشریّت مبتنی اند و ریزه‌خوار این میراث اند. از این رو، ادّعای خلوص‌گرایی‌ی تمدّنی و ادّعای ساختن تمدنّی از هیچ و یک‌سره ابتکاری، ادّعای باطلی است. امّا تمدّن‌ها را می‌توان از نظر میزان دِینی که به یک‌دیگر دارند، مورد بررسی قرار داد و با یک‌دیگر مقایسه کرد.


ادامه👇👇👇

#احمد_فعال
#برخورد_تمدنی
#جمهوری_اسلامی
#مهاجران_افغانستانی
#سیاست_مهاجرپذیری


@NewHasanMohaddesi
👏62👍2👎1🤣1
♦️میهمان‌پذیری‌ی انسانی یا مواجهه‌ی تمدنی؟ گذر تمدنی‌ی ایران و برخورد تمدّنی با افغانستان
ص۳

✍️حسن محدثی‌ی گیلوایی

۱۹ تیر ۱۴۰۴

بر اساس چنین نگرشی، هر جامعه یا باهمستانی در روند تاریخی‌ی خود حرکتی تمدّنی دارد. در حرکت تمدّنی، باهمستان از یک مرحله‌ی تاریخی به مرحله‌ی دیگری می‌رود. از نظر من جامعه‌ی ایران با تجربه‌ی حکومت دینی، گذر تمدّنی کرده است. یک برون‌ریخته‌گی‌ی فرهنگی در ایران با جمهوری‌ی اسلامی رخ داده است و این جامعه از یک مرحله‌ی تاریخی به مرحله‌ی دیگری حرکت کرده است. جامعه‌ای که زمانی جمهوری‌ی اسلامی آفریده، اکنون به مرحله‌ی بیش‌ترین بیگانه‌گی از محصول فرهنگی و تاریخی‌ی خود رسیده است. اکنون وقتی مردم ایران به عقب می‌نگرند، باور نمی‌کنند که چنین محصولی را خودشان و پدران و مادرشان آفریده اند. این همان پدیده‌ای است که من آن را گذر تمدّنی می‌دانم و نام آن را جامعه‌ی پسادینی می‌نهم.

اما افغانستان جامعه‌ای است که طالبان آفریده است. بر خلاف نظر آنانی‌که می‌گویند طالبان را امریکا و عربستان و پاکستان آفریده اند، من بر آن ام که طالبان محصول تاریخ و فرهنگ دینی و قومی‌ی افغانستان است. آن‌ها حتا در بیست سال دوره‌ی جمهوریت نیز نه تنها طالبان و طالبانیسم را تضعیف نکردند بل‌که عملا آن را تقویت نمودند و افغانستان را به طالبان سپردند. برخی در مقام پاسخ به من می‌گویند چه‌گونه کسانی که از دست طالبان فرار کرده اند می‌توانند طالبان‌آفرین باشند؟ آن‌ها هم‌چنین از وجود تنوع در افغانستان سخن می‌گویند. پنداری من از این امور ابتدایی بی‌خبر ام! پنداری فرار از آن‌چه خود آفریده ایم امری غیر عادی است! آن‌ها به جای این‌که به قاعده‌ی جامعه‌ی افغانستان بنگرند مرا به اقلیت متفاوت ارجاع می‌دهند!

بر مبنای چنین نگرشی، از نظر من جامعه‌ی افغانستان هنوز وارد گذار مدرن خود نشده است در حالی‌ که جامعه‌ی ایران از مقدمات شکل‌گیری‌ی نهضت مشروطه تا کنون در حال گذار تمدنی‌ی خود از سنت اسلامی-ایرانی به سنت مدرن بوده است. اگر چه این گذار هم‌چنان در حال تکوین است و ادامه دارد، امّا سنت اسلامی-ایرانی در ایران تا حد زیادی با تجربه‌ی حکومت دینی بی‌اعتبار شده است و ایران وارد مرحله‌ی تمدنی‌ و تاریخی‌ی جدید خود شده است.

برخورد تمدنی‌ی دو باهمستان در دوره‌های مختلف تاریخی همیشه وجود داشته است. مهاجرت‌های وسیع و جنگ‌ها در گذشته سبب‌ساز این برخوردهای تمدنی بوده اند. اکنون مهاجرپذیری‌ی میلیونی‌ی جمهوری‌ی اسلامی، یک برخورد تمدنی را در بین ایران و افغانستان رقم زده است. این برخورد تمدنی را به یک میهمان‌پذیری‌ی ساده تقلیل ندهیم. شعارهای انسان‌گرایانه سبب غفلت ما از توجه به این مواجهه‌ی تمدنی می‌شود.

بر این اساس من کاملاً با پذیرش میلیون‌ها انسان افغانستانی در ایران (از پنج میلیون تا هجده میلیون در نوسان گزارش شده است) مخالف ام، زیرا از نظر من چنین پذیرشی سبب عقب‌گرد تمدّنی‌ی ایران می‌شود و گذر تمدّنی‌ی ایران را از ره‌گذر تغییر ناگهانی‌ی ترکیب جمعیّت ایران تا حد قابل توجهی خنثا می‌کند. ایرانیان با تجربه‌ی حکومت دینی برون‌ریخته‌گی‌ی فرهنگی داشته اند. میلیون‌ها انسان افغانستانی‌ی مهاجر به ایران نمی‌توانند چنین تجربه‌ای را داشته باشند یا چه بسا نیم قرن طول می‌کشد تا این برون‌ریخته‌گی‌ی فرهنگی را تجربه کنند.


می‌فرمایید در مباحث فلسفی و جامعه‌شناختی و غیره چنین بحثی وجود ندارد. بسیار خوب، وجود نداشته باشد. می‌فرمایید در متون مارکسیستی در این باره چیزی نوشته نشده است. بسیار خوب نوشته نشده باشد. مگر متون مارکسیستی‌ وحی منزل اند؟ یا مثل جعبه‌ی جادویی‌ی آقای هوپی در کارتون تنسی تاکسیدو اند که همه چیز در آن‌ها نوشته شده باشد؟! ما با امری مستحدثه مواجه ایم و نباید آن را به یک میهمان‌پذیری‌ی ساده تقلیل بدهیم. این برخوردی تمدنی است و نگاه کلان لازم دارد.


#احمد_فعال
#برخورد_تمدنی
#جمهوری_اسلامی
#مهاجران_افغانستانی
#سیاست_مهاجرپذیری

@NewHasanMohaddesi
👏14👍43🤣2👎1🥴1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
♦️بزرگ‌ترین زیان‌کاران تاریخ

حسن محدثی‌ی گیلوایی

۱۹ تیر ۱۴۰۴


بزرگ‌ترین زیان‌کاران تاریخ کسانی اند که فرصت‌های تاریخی را از دست داده اند و تازه دچار تحول شده اند. باز خوشا به حال آنانی که اصلا دچار تحول نمی‌شوند و در خوش‌بختی‌ی جمود و تعصب و جزم‌اندیشی نفس می‌کشند! و چه دانی که خوش‌بختی‌ی جمود چیست؟

#تحول
#جزم‌اندیشی
#خوشبختی_جمود
@NewHasanMohaddesi
👍93💔3🤣1
♦️ترکیب قومی - زبانی و مذهبی مردم افغانستان: [اکثریت جمعیت پشتون و سنی‌ی حنفی]

تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۶/۱۰
بازنشر: ۱۹ تیر ۱۴۰۴


گروه بین‌الملل: افغانستان کشوری چند قومیتی، چند زبانی و چند مذهبی است و گروهای قومی مانند تاجیک‌ها، هزاره‌ها، پشتون‌ها، ازبک‌ها‌، عرب‌ها، ایماق‌ها، ترکمن‌ها، بلوچ‌ها، نورستانی‌ها، پشه‌ای‌ها، قزلباش‌ها، براهویی‌ها، پامیری‌ها، سادات و... آنجا زندگی می‌کنند.

بر اساس برآوردهای ترکیب قومی و احصائیه رسمی اداره مرکزی احصائیه و معلومات افغانستان در سال 2018، درصد جمعیت گروه‌های قومی مختلف بوده است. این ترکیب در سال 1397 هجری شمسی به ترتیب ذیل تخمین زده می‌شود:

۱- پشتون: «زبان: پشتون، مذهب: تسنن»: 13,904,000 نفر 42.0 %

۲- تاجیک: «زبان: فارسی‌تاجیکی، مذهب: تسنن»: 8,374,000، نفر، 26 %


۳- هزاره: «زبان: فارسی‌هزارکی، مذهب: تشیع» 3,792,000 نفر، 10 %

۴- اوزبک: «زبان: ترکی، مذهب: تسنن» 2,844,000 نفر، 9 %

۵- ترکمن: «زبان: ترکی، مذهب: تسنن» 948,000 نفر 3.0 %

۶- بلوچ: «زبان: بلوچی، مذهب: تسنن»: 790,000 نفر. 2.5 %


۷- سایر اقوام: «ایماق‌ها، ترکمن‌ها، بلوچ‌ها، نورستانی‌ها، پشه‌ای‌ها، قزلباش‌ها، براهویی‌ها، عرب‌ها، پامیری‌ها، سادات بین یک تا ۱/۵ نفر جمعیت کل

🔻منبع:
https://www.baharnews.ir/news/291419/

#برخورد_تمدنی
#جمهوری_اسلامی
#مهاجران_افغانستانی
#سیاست_مهاجرپذیری

@NewHasanMohaddesi
4👌3👍1🥴1
♦️بی‌هویت‌سازی‌ی ملی

دکتر فریدون شایسته

استاد تاریخ
۱۹ تیر ۱۴۰۴

👇👇👇

#نقد
#هویت_ملی
#فریدون_شایسته
@NewHasanMohaddesi
3👍2👎1🤪1
🔸🔸🔸نقد🔸🔸🔸



National identity destruction
♦️بی هویت‌سازی ملی


دکتر فریدون شایسته
استاد تاریخ
۱۹ تیر ۱۴۰۴


متاسفانه طرفداران مکتب انترتاسیونالیسم،که با ناسیونالیسم،مخالف هستندو همواره کوشیده اند تا جریان ناسیونالیسم را بدنام و به حاشیه ببرند دانسته یا ندانسته،خدمت نخواهند کرد والبته،ثمری نیز از تلاش شان نخواهد برد.کوشش های بی فایده را فقط نصیب خود کرده ومی کنند.

این قلم،زیان های نادیده گرفتن و عدم آموزش صحیح و اصولی ناسیونالیسم را در چند مورد به صورت اختصار،به عرض خواهم رسانید:

۱-هرملتی ریشه خود را در اساطیرش می جوید و فرهنگ اساطیری،سبب پیدایش آن ملت شده است.مواجهه با ناسیونالیسم،سبب خشک شدن اساطیر که پایه های تشکیل هویت ملی می شود،می گردد.

۲-آنانی که در قرن ۲۰میلادی،در تلاش برای ساختن سپهر سیاسی انترناسیونالیسم بوده اند،اگر چه تلاش ناموفقی داشته و در راه رسیدن به هدف،ناکام مانده اند،ولی برای تحقق ایده خود،جان ومال ملت خود را هزینه این راه کرده اند.

۳-وقتی ناسیونالیسم به حاشیه رانده شود و پایه های آن خشک شود،تلاش برای آبادی و سرافرازی ملی بی مفهوم خواهد بود.مردم علاقه ای برای سختکوشی و دفاع از خاک وطن در مقابل متجاوزان نخواهند داشت.سیل فرار نخبگان فکری و ابزاری از جهان سوم،به سبب بی معنایی ناسیونالیسم در مرحله عمل است.

تشکیل امپراطوری سیاسی ما در دوره باستان و امپراطوری فرهنگی ما در دوره پسا اسلام،با تکیه بر عنصر «ایران»بوده است.

پس همگی موظف هستیم به عنوان ابنای وطن،به ایران بیاندیشیم و با حفظ وحدت قومی،در هیات وحدت ملی،خانواده خود را از هرگزندی نگهبانی نماییم.


#نقد
#هویت_ملی
#فریدون_شایسته
@NewHasanMohaddesi
👎13👏4🤪1
Forwarded from بیان آزادی
توضیحی بر نقد نقد
احمد فعال
جناب دکتر محدثی عزیز لطف کردند و به دو قسمت یادداشت انتقادی اینجانب، یک نقد مفصل نوشته‌اند. اول از همه از توضیحات مبسوط ایشان در باره تمدن و مواجهه تمدنی سپاسگزارم، امیدوارم که خوانندگان محترم از این توضیحات بهره ببرند. اما ایشان در همان ابتدا می‌نویسند: «مواجهه‌ی سادده‌سازانه با مهاجرپذیری‌ی میلیونی‌ی جمهوری‌ی اسلامی، مسأله را تا حد یک مسأله‌ی اخلاقی و انسانی در سطح خرد تقلیل می‌دهد. نتیجه اش می‌شود همین که دکتر فعال نوشته است: من با افغانستانی‌های زیادی مواجه بوده ام و آن‌ها آدم‌های خوبی هستند! انگار من گفته ام افغانستانی‌های مهاجر آدم‌های بدی هستند». در این خصوص تنها اشاره به دو نکته مختصر بسنده می‌کنم، و پاسخ را به انتشار ادامه مقاله خود ارجاع می‌دهم. نخست اینکه، می‌فرمایند اینجانب با ساده‌سازی، مسئله مهاجرت را تا حد یک مسئله اخلاقی و انسانی در سطح خرد تقلیل داده‌ام. در آن یادداشت و یا مقاله در قسمت اول تنها سعی کردم بعضی از واقعیت‌ها را بیان کنم، نه چیزی بیش از این. اگرچه فکت‌های ساده‌ای هم بودند. ساده‌سازی کردن مسائل ناظر روایت‌هاست و نه فکت‌ها. در همین قسمت از عدم تاب‌آوری جمعیت ایران، مسئولیت امنیتی دولت در کنترل مهاجرت‌های غیرقانونی، موج نژادپرستانه بخش بزرگی از مردم ایران از سالها پیش با مهاجرت افغانستانی‌ها، مسئله عمران و آبادی کشور که بدست کارگران افغانستانی صورت گرفته است، و بلاخره احتمال بزه‌کاری درصد اندکی از مهاجران، یاد کردم، که هیچکدام نه بحث اخلاقی است و تقلیل و ساده‌سازی آن، و نه ناظر به تحلیل و تفسیر خاصی بود که آن را ساده‌سازی بنامیم. دوم اینکه، در این متن هرگز نگفته‌ام و باور ندارم که جناب دکتر محدثی عزیز گفته‌اند که اینها آدم‌های بدی هستند، یا دستکم در لفافه اینجور وانمود کرده باشم. از بیان آن شش فکتی که فهرست کردم، و حتی از ادامه مباحثی که هنوز منتشر نکرده‌ام، هرگز چنین استنباط نمی‌شود. اما اگر ایشان عجله نمی‌کردند و اجازه می‌دادند تمام بحث اینجانب به پایان برسد، شاید نقد خود را به ترتیب دیگری سامان می‌داند، و شاید پاسخ بعضی از نقدهای خود را در ادامه می‌یافتند. البته فقط شاید.
این توضیح هم اضافه کنم، در یادداشت های منتشر شده به جای افغانی‌ها از واژه افاغنه استفاده کردم، چون می‌دانستم مهاجران افغانستانی واژه افغانی چون واحد پول آنهاست، توهین آمیز تلقی می‌کنند، اخیرا هم با یک افغانستانی دیگر صحبت کردم، گفتند افاغنه هم درست نیست بهتر است بگویید افغانستانی. به همین دلیل در ادامه یادداشت‌ها واژه افاغنه را به افغانستانی‌ها ‌برگرداندم.
https://www.tg-me.com/bayane_azadi/3941
🤣3👍2
Forwarded from بیان آزادی
مسئله افغانستانی‌ها و واقعیت‌های پیشارو،
و نقدی بر مواجهه دکتر حسن محدثی (قسمت سوم)
احمد فعال

طالبان‌آفرینی مهاجرین افغانستانی؟
دوست عزیزم دکتر محدثی می‌فرمایند: «افغانستان در دهه‌های اخیر با فرهنگ خاص خود، طالبان آفریده است. من و امثال من خیلی صریح و روشن اعتراض داریم به ورود میلیون‌ها عضو از جمعیت طالبان‌آفرین. دست‌کم روندی از بررسی‌ی صلاحیت مهاجر باید وجود داشته باشد. ما نمی‌خواهیم فرهنگ و جامعه‌ی ما دو باره به عقب برگردد و میلیون‌ها نفر از مردمانی که از نظر فرهنگی به اعصار کهن تعلق دارند، وارد کشور شوند. کشور ما وارد عصر پسادینی شده است. آن را به عقب برنگردانید!». از ایشان می‌پرسم، کدام مطالعات میدانی و تجربی نشان داده است، که اولاً این مهاجران طرز فکر طالبانی دارند؟ و دوم که مهمتر است، کجا به چشم خود دیده و یا مطالعه‌ای در دست دارید که حضور مهاجرانی که از نظر فرهنگی به اعصار کهن تعلق دارند، آنقدر روی فرهنگ جامعه اثر می‌گذارند که آن را به عقب بر می‌گردانند؟
تا آنجا که با تک تک مهاجران افغانستانی که طی 15 سال اخیر روبرو شده‌ام هیچکدام گرایش طالبانی ندارند، بلکه خود را از لحاظ فکری و حتی از لحاظ سیاق زندگی دشمن طالبان می‌پندارند. دوم و این حقیقت که مهمتر هم هست، حضور مهاجران افغانستانی به نوعی به ایرانیزه شدن و مدرنیزه شدن آنها منجر می‌شود. و این در برگشت به نفع افغانستان و در تعامل سرزمینی و فرهنگی نهایتاً سود آن به ایران می‌رسد. جهت اطلاع آقای محدثی عرض کنم، اگر دو نگاه سنت‌گرایی و مدرن‌گرایی را به روابط میان "متن و حاشیه" تقسیم کنیم، در مقاله‌ای که در باب جامعه شناسی متن و حاشیه نوشته‌ام، ضمن تقسیم متن و حاشیه به سه مؤلفه فرهنگی، جغرافیایی و سیاسی، توضیح داده‌ام که این حاشیه است که جذب متن می‌شود و نه به عکس. به لحاظ جغرافیایی وقتی در متن یک شهر حاشیه‌نشینی رخ می‌دهد، و مدام با ساخت حاشیه در کنار حاشیه، حواشی پیشین به تدریج جذب متن می‌شوند، هم به لحاظ مدرن‌سازی در ساخت و ساز، وهم به لحاظ فرهنگی. هم اکنون شما سمت خاک سفید تهران بروید، زمانی که شهرداری با بولدزر آنها را جمع می‌کرد، امروز بعد از چند دهه از حاشیه خارج شده‌اند، و نوع ساخت و سازها با ساخت و سازهای محل‌های متوسط و حتی سمت بالای تهران خیلی فرقی ندارد. در آن مقالات، دانشگاه تهران را هم به لحاظ جغرافیایی و هم به لحاظ سیاسی و هم به لحاظ فرهنگی متن متن توصیف کرده‌ام. بقیه متن‌ها و حاشیه‌ها پیرامون آن شکل می‌گیرند.
هیچ‌جا در تاریخ تحولات اجتماعات نشان نداده است که متن جذب حاشیه شود، حاشیه می‌تواند از راه تصرف نهادهای قدرت به متن حمله کند، مانند اتفاقی که در دوره ریاست جمهوری احمدی نژاد افتاد، اما هرگز نمی‌تواند متن را در خود جذب و ادغام کند. گرایش عمومی ‌جامعه تغییر و تحول از حاشیه به سمت متن است، و نه به عکس. حکمرانان جمهوری اسلامی هم که به حاشیه‌نشینان اتکاء دارند، با جذب تدریجی حاشیه در متن، نقطه اتکاء خود را در آینده به طور کامل از دست می‌دهند. در فرایند تغییر و تحول، کل هواداران نظام از حاشیه جذب متن فرهنگی و سیاسی جامعه می‌شوند.
حاصل آنکه، فکر نکنیم هجوم میلیون‌ها مهاجری که تحت یک زندگی حاشیه‌ای و سنتی بسر می‌بردند و می‌برند، می‌توانند متن فرهنگی و سیاسی جامعه ایران را به حاشیه برگردانند؟ در حالی که داستان تماماً خلاف آن است، این مهاجران افغانستانی هستند که تحت تأثیر فرهنگ ایران دچار تغییر و تحولی عمیق فرهنگی و سیاسی خواهند شد. چنانچه در واقعیت همین اتفاق هم افتاده است. اگر سری به ساختمان‌هایی که کارگران افغانستانی در حال کار کردن هستند بزنید، هر کدام با گوشی‌ای که اختیار دارند در حین کار کردن، همین موسیقی‌های لوس آنجلسی ما را گوش می‌دهند. خوب این کجا ربطی به طالبانیسم دارد؟
اگر نگرانی محدثی بازگشت وضعیت پسادینی است، و در همین متن این وضعیت را ستایش‌آمیز می‌داند، دقیقا معلوم نیست که مرادشان چیست؟ من به این حقیقت کار ندارم که اکنون ایشان تحت تأثیر واکنش بر علیه همان مجموعه یادداشت‌هایی قرار دارند که با عنوان "خریت شناسی" نوشتند. محتملاً مواجه ایشان با شریعتی و مذهب را، بتوان در راستای همین عکس‌العمل‌ها ارزیابی کرد. در هر حال این عکس‌العمل‌ها درست باشند و یا غلط، تلقی من را از دکتر محدثی به عنوان یک دوست، و دغدغه‌مند به من به مسائل میهنی، و یک جامعه شناس با دانش، تغییر نخواهد داد.


https://www.tg-me.com/NewHasanMohaddesi/12968
🤣3👍2🤔2
Forwarded from بیان آزادی
مسئله افغانستانی‌ها و واقعیت‌های پیشارو،
و نقدی بر مواجهه دکتر حسن محدثی (قسمت چهارم)
احمد فعال

نگرانی از بازگشت جامعه به عقب؟
وقتی ایشان می‌فرمایند : «ما نمی‌خواهیم فرهنگ و جامعه‌ی ما دو باره به عقب برگردد و میلیون‌ها نفر از مردمانی که از نظر فرهنگی به اعصار کهن تعلق دارند، وارد کشور شوند. کشور ما وارد عصر پسادینی شده است. آن را به عقب برنگردانید!». اینکه جامعه ما در حال مدرن شدن است (که هست) و وارد عصر پسادینی شده است، چه مزیت‌هایی بر گذشته خود مثلا چهل سال پیش و پنجاه سال پیش دارد، که نگران به عقب رانده شدن آن را دارید؟ اگر نگرانی شما بازگشت به فرهنگ و ارزش‌های رسمی حکومتی است، این نکته را هم خدمت شما عرض کنم، اینجور فکر نکنید که همین مردم و یا همین جوانان، در سی و چهل سال پیش فدایی این ارزش‌ها ‌بودند، و یا نیروهای ذخیره میلیشیای نظام بودند، و حالا چون نیستند، خدا را شکر می‌کنیم که دستکم جامعه و جوانانش در عصر پسادینی رابطه استعبادی با قدرت سیاسی و نهادهای دینی را ترک گفته‌اند، و از این حیث باید نگران برگشت این وضعیت بود. شاید سن و سال آقای محدثی جواب ندهد، اما جهت اطلاع ایشان به هزار و یک دلیل و نشانه می‌توانم ثابت کنم که از فردای بعد از 1360 اکثریت جامعه همراه با وضع موجود و نظام موجود و ارزش‌ها و هنجاری‌های رسمی نبودند. مردم از همان زمان حال و هوای خودشان را داشتند، و به هیچ وجه با ساز دستگاه "هنجارسازیِ نظمِ موجود" کوک نشدند. یک مثال ساده می‌زنم. مرحوم بازرگان در نامه‌ای که در یکی دو سال قبل از پایان جنگ برای مرحوم خمینی می‌نویسد، می‌گوید: "شنیده شده است که بسیاری از سران نظام با ادامه جنگ مخالف هستند، اما وقتی نزد شما می‌رسند تظاهر به موافقت می‌کنند". اینجانب شاهد بودم که "تظاهر به موافقت" تا مشارکت در انتخابات، جزئی از ذات فرهنگی ایرانیان شده بود، البته بنا به قاعده تقیه و وقف، زیست دوگانه قسم مهمی از فرهنگ ایرانیان در طول تاریخ بوده است. نمونه دیگر می‌توان به اولین مجلس انتخابات بعد از جنگ (سال 1371) مراجعه کرد. که اگر تهران را کانونی‌ترین متن سیاسی و جغرافیایی کشور بنامیم فقط 39 درصد شرکت کردند، که از همین تعداد رأی دهندگان و نفر اول منتخبین، یک شخص غیرسیاسی بود که صرفا مردم از روی واکنش به ایشان رأی دادند.
امروز تنها به یمن شبکه‌های اجتماعی و بیشتر به یمن از میان رفتن حجاب میان دولت و ملت، همه چیز علنی شده است، و لذا اگر مراد جناب دکتر محدثی از این حیث است، این بازگشت و یا عدم بازگشت، اصلاً جای نگرانی ندارد.
به غیر از این، دیگر چه ویژگی‌هایی در جامعه امروز و یا نسل امروز می‌بیند که خیلی نگران هستید به گذشته برنگردد؟ آیا نسل امروز قانون‌مدار شده است؟ به قول مرحوم مصدق به حقوق خود عارف شده است؟ تا بن دندان هنجارشکن و سرکش نشده است؟ بنیاد خانواده از هم پاشیده نشده است؟ سلسله مراتب احترام از بین نرفته است؟ اعتمادها از بین نرفته است؟ از ندرت ازدواج‌هایی که صورت می‌گیرد، اغلب به طلاق منجر نمی‌شوند؟ فرت و فرت خیانت در خانواده‌ها و روابط زناشویی باب نشده است؟ باز فرت فرت سیگار کشیدن و الکلی شدن مثل نقل و نبات سرگرمی جوانان، تا حتی نوجوانان نشده است؟ زبان و ادبیات آنان لمپنیستی و جنسیت زده نشده است؟ کتاب‌خوانی بیشتر شده است؟ میانگین معدل دیپلمه‌ها به ضرب و زور، به زیر ده نرسیده است؟ آیا خودشیفتگی مفرطی که محصول زندگی مدرن و پست مدرن هستند، و امروز در عصر پسادینی در جامعه مشاهده می‌کنیم، و هر فرد همه چیز را برای خود می‌خواهد، امر پسندیده‌ای است که در از دست دادن آن نگران باشیم؟


https://www.tg-me.com/bayane_azadi
🤣4🤔2👍1
♦️کارفرمای ایرانی، استثمار افغانستانی: دومین سودبرنده‌گان از مهاجران افغانستانی

حسن محدثی‌ی گیلوایی

۲۰ تیر ۱۴۰۴

به‌نظر می‌رسد بعد از نیروهای سیاسی که با اهداف خاص سیاسی به‌نحو میلیونی مهاجر افغانستانی پذیرفته اند تا بتوانند از آن‌ها در جهت مقاصد آنی و آتی‌ی خود بهره ببرند، کارفرماها ایرانی بیش‌ترین استفاده برنده‌گان از مهاجران افغانستانی هستند.

گزارش‌های میدانی‌ی دریافتی در این روزها حاکی از دو رفتار مهم کارفرماهای ایرانی است:

۱. تعطیل کردن بسیاری از کارگاه‌ها توسط کارفرماهای ایرانی،

۲. مخفی ساختن کارگران افغانستانی به‌منظور این‌که کار مهاجرگیری مختل شود و آب‌ها از آسیاب‌ بیافتد و فرمان بگیر و ببند مهاجران سست و ضعیف شود.


کارفرماهای ایرانی می‌توانستند از نیروی کار بسیار ارزان افغانستانی بهره‌مند شوند. کارفرماهای ایرانی در این مدت نشان دادند که از استعداد و قدرت استثمارگری‌ی بالایی برخوردارند. آن‌ها از افغانستانی‌های مهاجر بی‌پناه با قیمت پایین کار می‌کشیدند و در اغلب موارد نه بیمه‌ای در کار بود و نه مسوولیت‌پذیری‌ی دیگری.

این روزها دیدم که برخی از کارفرماهای ایرانی ویدئوهایی ساختند و در فضای مجازی پخش کردند و از کارگران افغانستانی تعریف کردند.

کارفرماهای ایرانی از مهم‌ترین مدافعان مهاجرپذیری‌ی میلیونی از افغانستانی‌ها هستند. سودشان در این است که کارگر ارزان داشته باشند. آن‌ها به جیب خودشان می‌اندیشند. این اوج تعهد سیاسی‌ی آنان به کشور است.


🔻ویدئوی زیر نمونه‌ای از ویدئوها و متونی است که این روزها مشاهده کرده ام.👇👇👇



#استثمار
#برخورد_تمدنی
#جمهوری_اسلامی
#مهاجران_افغانستانی
#سیاست_مهاجرپذیری

@NewHasanMohaddesi
👌11👍32👎1🤣1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
♦️کارفرمای ایرانی، استثمار افغانستانی: دومین سودبرنده‌گان از مهاجران افغانستانی

حسن محدثی‌ی گیلوایی

۲۰ تیر ۱۴۰۴

به گفته‌ی خود اش فقط در یک قلم ۲۰۰ میلیون تومان به جیب زده!


#استثمار
#برخورد_تمدنی
#جمهوری_اسلامی
#مهاجران_افغانستانی
#سیاست_مهاجرپذیری

@NewHasanMohaddesi
👍121🤔1
2025/07/13 17:16:05
Back to Top
HTML Embed Code: