Telegram Web Link
♦️من و اتهامات بی‌شمار: بسط دایره‌ی اتهامات ناقد

✍️حسن محدثی‌ی گیلوایی

۷ تیر ۱۴۰۴


تعداد اتهاماتی که تاکنون به من زده شده کم‌کم دارد دایره‌ی بسیار وسیعی پیدا می‌کند. حالا به مجموعه‌ی اتهامات قبلی، نئوفاشیست هم اضافه شده است. بدین ترتیب اکنون شده ام:

کافر و غرب‌زده (اتهامات اسلام‌گراها)

نیهیلیست و غرب‌‌گرا و پوزیتیویست (اتهامات فردیدی‌ها و هایدگریست‌ها)

چپ و چپول و پنجاه و هفتی و معتاد و ایران‌ستیز و زن‌ستیز و پان گیلک و پان‌ترک و دکتر جمهوری‌ی اسلامی و شریعتیست (اتهامات ملی‌گراها و باستان‌گراها و سلطنت‌طلبان و ایران‌شهری‌گرایان)

لیبرال و فاشیست و نئوفاشیست و افغانستانی‌ستیز (اتهامات چپ‌ها)

ملی‌گرا و ایران‌شهری و ترک‌ستیز و حامی‌ی پان‌کردها (اتهامات پان‌ترک‌ها)


اتهام نئوفاشیست و افغانستانی‌ستیز را مجازی‌نگار چپ به من اعطا نموده است. چپ‌ها از نیرومندترین جریان‌های ضد اندیشه‌ی انتقادی در ایران بوده اند و همیشه تلاش کرده اند برای نیروهای مخالف خود پرونده‌سازی کنند و آن‌ها را از طریق اشکالی از خشونت کلامی کنار بزنند یا تضعیف کنند. چپ‌ها در ایران معاصر از قوی‌ترین مولدان خشونت کلامی بوده اند و می‌دانیم که خشونت کلامی مقدمه‌ای است برای اشکال دیگر خشونت.

این اتهام جدید، محصول نقدهایی است که به سیاست‌های مهاجرپذیری‌ در جمهوری‌ی اسلامی در دهه‌های اخیر نوشته ام.

🔻منبع جدیدترین اتهام:
https://www.tg-me.com/GoftandNO/4583

https://www.tg-me.com/GoftandNO/4585
#چپ
#برچسب‌زنی
#پرونده‌سازی
#خشونت_کلامی
#سیاست‌های_مهاجرپذیری
@NewHasanMohaddesi
🔸🔸🔸نقد🔸🔸🔸


♦️[پیام برادر افغانستانی ام: در نقد نوشته‌ی جناب سرهنگ آگاهی]

عبدالمهدی یونسی

۸ تیر ۱۴۰۰

درود استاد عزیز!

بله خوب است که از مهاجرت بی‌رویه‌ی انسان افغانستانی جلوگیری شود، غیرقانونی‌ها اخراج شوند و قانونی‌ها نیز مدیریت شوند. اما این متن و امثال این متن خطابه‌های تحریک‌‌آمیزی استند و پیامدهای مخربی برای انسان افغانستانی دارند.

به نظر می‌رسد مهاجرین افغانستانی طی این بیست- سی‌سال یک‌دست باقی نمانده اند. حتما یک عده نسل دو و سه هستند و یک عده دیگر هم دانش‌جو، اهل فرهنگ و... .
اما این‌ روزا، تحلیل‌گران، مدام از مهاجرین افغانستانی به صورت کلی سخن می‌گویند و اگر جرمی هم بعضی آن‌ها مرتکب شده‌اند که بعید نیست، به تمام مهاجرین نسبت می‌دهند که اقعا این کمی دور از انصاف است.

طبق گفته‌ی شما استاد عزیز، منتظر شواهد و آمار دقیق می‌مانیم، اما تا آن وقت، پیامد چنین خطابه‌های، تر و خشک را یک‌جا می‌سوزاند.

دوست داشتم نگویم، اما چاره‌ی نیست. من شخصاً جهت ادامه تحصیل، مهر ۱۴۰۰ وارد ایران شدم و تا همین جنگ ۱۲ روزه آن‌چنان رفتار ناپسندی از سوی انسان ایرانی و نیروی انتظامی ندیده‌ام، اما در این چند روز، چنان توهین و تحقیر شده‌ام که گاهی می‌گویم کاش مکانی به نام افغانستان و انسانی به نام انسان افغانستانی نبود.  و فکر می‌کنم یکی از عوامل اش همین کلی سخن گفتن و نوشتن و برچسپ زدن در مورد مهاجرین است.


🔻محدثی: پژواک صدای برادران و خواهران افغانستانی در این روزهایی که انگشت اتهام به سوی آنان گرفته شده، وظیفه‌‌ای انسانی و اخلاقی است. از برادر عزیز ام عبدالمهدی‌ی یونسی بابت ارسال این پیام تشکر می‌کنم و از انجام رفتارهای غیراخلاقی و غیرقانونی با برادران و خواهران افغانستانی بسیار متاسف ام!


#جنگ
#ایران
#امریکا
#اسراییل
#جناب_سرهنگ
#جمهوری_اسلامی
#سیاست_مهاجرپذیری
#عبدالمهدی_یونسی
@NewHasanMohaddesi
🔸🔸🔸پژواک🔸🔸🔸


♦️[صدای افغانستانی‌ی متهم به هم‌کاری با اسراییل]

تنویر
احمد قسیم
۸ تیر ۱۴۰۴

سلام آقای دکتر و دوستان نازنین!

در یک روز فقط ۳۰۰۰۰ هزار انسان را رد مرز کردند و تا آخر هفته نزدیک به ۱۰۰ هزار میرسد.اخراج و رد مرز،بدون مدرک حالا جایز اما بایست تدریجی،آبرومندانه،انسانی باشد نه به صورت گَله‌ی و گوسفندی.

حالا چرا اینقدر شدت  در پسا جنگ؟ برای ضعف اطلاعاتی و کاستن فشار اجتماعی مگر دیواری کوتاه تر از اتباع داریم.(خودی واژه‌ی اتباع باری معنای دشنام تقلیل پیدا کرده است).

اتفاقا بعد از هر حادثه‌ی اولین کسانی نشانه گرفته می شود،اتباع اند.در قتل زنده یاد آقای مهرجویی هنوز مراجع قانونی چیزی نگفته بودند که موج مهاجر هراسی بالا گرفت اما اطلاعات پولیس که اتباع نبود.ختم بخیر شد.

در تجاوز اسرائیل به خاک ایران،اظهر من الشمس بود که موج افغان هراسی بالا نگیرد.دوستانی هم در کمین نشسته و به صورت سیستماتیک در پی سَم‌پاشی و مهاجر هراسی کار میکنند.تا اذهان جامعه‌ را به خود جلب کنند.

در مورد نفوذی موساد زیاد عجیب نیست.اگر در جنگ عراق و ایران،مهاجران به حرمت میهن و دفاع از آن بالای ۱۰۰۰ هزار کشته و زخمی دادند.

و برای دفاع از حرم و دفاع از ایران،لشکر فاطمیون تشکیل دادند وبه خاطر حاج آقا(کاری به درست بودن و نادرست بودن اش ندارم) بیش از ۱۰۰۰۰هزار چوب سوخت شدند و بر نگشتند تا آبروی حرم حفظ و از بشار اسد دفاع کنند.در این میان هم می‌تواند ۳۰،۲۰،۱۰ کمتر یا بیشتر هم نفوذی اسرائیل شود. البته فقط با یک اعتراف اجباری و صحت و سقم آن هنوز معلوم نیست. آیا بایست همه‌ی مهاجران را نشانه گرفت؟ که جاسوس اند و نمک خوردند و نمک‌دان شکستند.قبل این اتفاقات خانم رضا کبرای توسط شهروند ایرانی تکه،تکه و جسد اش پیدا شد.آیا بایست همه‌ی ایرانیان شریف را نشانه گرفت؟هرگز.

به فرض که درست؛آیا باور کرد که چند کارگر ساده،نفوذی موساد شود.آن عملیات پیچیده را طرح ریزی،و بفهمد که کدام سرلشکر کجا،خانه اش کجا،چه ساعتی به خواب می‌رود،چه وقت دست شویی،اتاق خواب اش کجاست و عملیات را بسیار فنی اجرا کند.پس اگر چنین کند که خیلی سیستم فَشل و بی خبری است که از پس کارگران ساده بر‌نمیاید و چقدر موساد احمق است آن عملیات پیچیده را به کمک اتباع اجرا کند.کمتر با عقل جُور می آید.

از میان مهاجران که بعد از سقوط به ایران مهاجرت کردند.ارتشی ها و اطلاعاتی ها دولت افغانستان،اداره‌ی کشور میزبان اطلاعاتی خوبی دارند.اقامه دارند،زیر نظر اند،تسهیلاتی بیش‌تری برای شان فراهم ‌می کنند و از نظر ایدئولوژی هم نزدیک با سیاست جمهوری اسلامی است.چطور موساد از طریق آنان وارد عمل شود.

باور کنید امروز در ایکس فقط یک توییت کوتاه در مورد وضعیت جاری نوشتم.ده بار خواهرم، خودم، مهاجران، افغانستان فحش و ناسزا و مورد عنایت قرار گرفتم.گریه کردم نه برای فحش ها.برای اینکه ترویج کنندگان نژاد پرستی نمی‌دانند،نژاد پرستی نه تنها به قربانیان آن آسیب میزند بل آنانیکه آنرا ترویج می‌کنند به خود جامعه هم ضرر و چه تاثیراتی منفی بجا میگزارند.
روزی که به ایران تجاوز شد.در شهر تالقان/تخار، دها جوان و مردان پیر را دیدم که گریه میکردند و ناراحت بودند و افسوس می‌خوردند که جنگ مسلحانه و روبرو شود که برویم از حریم ایران دفاع کنیم و جواب تجاوز اسرائیل را بدهیم.حالا اینکه چقدر عمل می‌کردند یا خیر اما به خودی خود ارزش‌مند بود.ایران برای ما مقدس است؛هرچند که مرز اش جدا باشد.

هرچند الان اخراج گله‌ی به سرعت جریان دارد.معتقدم دولت هیچ تدبیری برای حفاظت و مدیریت مرزها نخواهد داشت.
در این ۴۶  سال که هیچ نداشته است.چون یکی از منابع سود دهی،رفت و برگشت مهاجران از طریق قاچاق و توزیع روزانه ویزا بالای ۱۰۰۰ به شهروندان افغانستانی است.
اینکه رفت و برگشت ها گاها شدت میگیرد اما از سوی دگر خود زمینه‌ی برگشت آنان از دو طریق مساعد می‌سازد.سود اش را دولت اما پیامد منفی اش را ممکن جامعه‌ی مهاجر پذیر ببیند.

تا جای که من دانستم و پژوهش های هم صورت گرفته.ایران به ۳ میلیون کمتر یا بیش‌تر به کارگر ساده مثل بنایی،چاه کنی،گچ کار،چوپانی،کشاورزی و...نیاز دارد.چه مهاجران افغان باشند یا نباشند.چنین نیروی را از  داخل پیدا نمی‌کند.
به امید اینکه مرزها مدیریت،حفظ و از ورود اتباع به صورت قاچاق جلوگیری کنند.هرچند امیدی است نابجا.

آقای دکتر محدثی،بجا خواهد بود.شما هم روزه‌ی سکوت را بشکنید و از اخراج گله‌ی و غیر انسانی،مهاجران واکنش نشان دهید.

باور کنید،در مرز اسلام قلعه/هرات،وحشت وغیر انسانی است.انسان بماهو انسان ارزش‌مند است.اگر غیر قانونی آمدن جرم است،درست.اما اطفال معصوم و شیرخوار هیچ گناهی ندارند.صدای ناله‌ های آنان در روز های گرم تابستان باشیم.

#جنگ
#ایران
#امریکا
#اسراییل
#جناب_سرهنگ
#جمهوری_اسلامی
#سیاست_مهاجرپذیری
#تنویر_احمد_قسیم
@NewHasanMohaddesi
می‌دانم دولت با گرفتاری و اخراج بسیار سریع، در پی کاستن خشم جامعه و فراموشی جامعه از اتفاقات که پیش آمد/هست. اما فاصله‌ی دولت و ملت با این چنین کارها نزدیک نخواهد شد.


🔸محدثی: مهم‌ترین کاری که در این لحظه می‌توانم انجام بدهم، انعکاس صدای برادران و خواهران افغانستانی است. با آنان باید مطابق قانون و اخلاق و به‌نحو انسانی رفتار بکنیم.


#جنگ
#ایران
#امریکا
#اسراییل
#جناب_سرهنگ
#جمهوری_اسلامی
#سیاست_مهاجرپذیری
#تنویر_احمد_قسیم
@NewHasanMohaddesi
♦️عوام‌فریبی‌ی جریان چپ: نه به افغانستانی‌ستیزی و نه به پذیرش بی حساب و کتاب جمعیت افغانستانی

✍️حسن محدثی‌ی گیلوایی

۸ تیر ۱۴۰۴


۱. انسان افغانستانی به‌طور کلی انسانی است تیره‌روزتر از انسان ایرانی. دهه‌ها جنگ داخلی و خارجی افغانستان را ویران کرده و زنده‌گی در امنیت و آسایش را در این کشور هم‌سایه نابود کرده است؛ چندان‌که وقتی به انسان افغانستانی می‌اندیشم جز اشک و آه بروزات دیگری ندارم. ستم کردن به چنین انسانی و ستیزه‌جویی با او چه معنایی می‌تواند داشته باشد جز نژادپرستی‌ی سبعانه یا نژادپرستی‌ی کور؟!

۲. اما وجود فاجعه و بدبختی‌ی مداوم در سرزمین هم‌سایه مانع از مدیریت عقلانی در ایران نیست. از این رو، وظیفه‌ی حاکمان و مدیران کشورمان این است که ضمن بیش‌ترین هم‌دلی و کمک به مردمان کشور هم‌سایه، مدیریت درست و عقلانی در باره‌ی پذیرش مهاجران داشته باشند. آن‌ها وظیفه دارند جلوی هر نوع مهاجرت غیر قانونی به کشور را بگیرند. کوتاهی در این باره غیر قابل قبول است.

۳. چنان‌چه پذیرش بخشی از جمعیت افغانستانی در شرایط فاجعه‌بار ضروری باشد، لازم است در همان منطقه‌ی مرزی آن‌هم به‌طور موقت اردوگاه‌هایی زده شود تا مردم آسیب دیده و در خطر افغانستانی در این اردوگاه‌ها پذیرفته شوند و خدمات مناسب به آن‌ها داده شود تا از خطر برهند و سپس وقتی شرایط عادی پدید آمد، به کشور خود برگردند.

۴. دولت وظیفه دارد برنامه‌ی دقیقی برای مهاجرپذیری داشته باشد که نه تنها از آسیب وارد کردن به کشورمان جلوگیری کند، بل‌که منافع جامعه را تامین نماید.

۵. بنابراین‌، جریان‌های فکری‌ی چپ یا غیر چپی که نقد سیاست‌های غلط مهاجرپذیری را افغانستانی‌ستیزی جا می‌زنند، در حال عوام‌فریبی هستند.

۶. بار دیگر به‌صراحت عرض می‌کنم که با افغانستانی‌ستیزی و تمام اشکال نژادپرستی مخالف ام اما با سیاست مهاجرپذیری‌ی اعمال شده در چند دهه‌ی اخیر نیر به‌جد مخالف ام.

۷. ضروری است سیاست دقیقی در باره‌ی مهاجرپذیری تدوین شود که جوانب مختلف موضوع در آن لحاظ شود و سپس وقتی فردی به‌عنوان مهاجر در کشور پذیرفته شد، با او مطابق اخلاق و قانون و حقوق شهروندی رفتار کنیم.

عوام‌فریبی‌ی جریان چپ را که می‌کوشد نقد سیاست‌های نادرست مهاجرپذیری را افغانستانی‌ستیزی جا بزند و منتقدان را فاشیست و نژادپرست و نئوفاشیست بخواند، برملا کنیم.


🔻لینک‌های چپ‌ مجازی‌نگار اتهام‌زننده:

https://www.tg-me.com/GoftandNO/4583

https://www.tg-me.com/GoftandNO/4585

https://www.tg-me.com/GoftandNO/4587

https://www.tg-me.com/GoftandNO/4588

#جنگ
#ایران
#امریکا
#اسراییل
#عوام‌فریبی
#جمهوری_اسلامی
#سیاست_مهاجرپذیری
#مهاجران_افغانستانی

@NewHasanMohaddesi
Forwarded from No+
🔴گزاره‌هایی که حسن محدثی بکار می‌برد مصداق نئوفاشیسم افغانستانی‌ستیز

بخش اول:
🟨حسن محدثی٬ مجازی‌نگاری ضد چپ است و پنهان هم نمی‌کند و البته از راستگرایان چه سکولار و چه مذهبی یا مثل ایشان نصفه مذهبی تعجبی هم ندارد.
او یک نقد به مطلبش که کاملا پارامترهای «نئوفاشیسم افغانستانی ستیز» دارد را به «عوامفریبی جریان چپ» که اساسا مشخص نیست چیست٬ وصل می‌کند.
حال این «عوامفریبی جریان چپ» چیست؟ چرا این چپ‌ها اینقدر شیطان صف‌اند؟

بطور خلاصه، اگر کسی با متون راست‌افراطی/نئوفاشیسم اروپایی-آمریکایی ‌آشنا باشد٬ تشابه شگرفی میان گزاره‌های محدثی و راست‌گرایان افراطی اروپایی-آمریکایی در زمینه مهاجر ستیزی مشاهده می‌کند.
🔻با ارجاع به پست‌های محدثی او چه می‌گوید:

در مطلب ۳۱ مرداد ۱۴۰۳ با عنوان «مساله‌ی چند وجهی‌ی جمعیت افغانستانی در ایران» اعتراف می‌کند که دانشی درباره افغانستانی‌ها در ایران ندارد اما همان جا می‌گوید: «مردم ما به‌درستی می‌گویند: درست است که در مورد هم‌سایه‌گان خود وظایفی داریم، اما در درجه‌ی اول لازم است به کشور خود و مردم اش فکر کنیم و مشکلات و مسایل‌شان را حل کنیم. من با نگرانی‌های مردم عزیزمان در این مورد هم‌دلی دارم و امیدوار ام به این نگرانی‌ها به‌نحو شایسته‌ای توجه شود.»
این دقیقا استدلالی است که شما در متون تولید شده راست‌گرایان افراطی ضد مهاجران در اروپا و آمریکا می‌بینید. (البته ایشان و مریدانشان احتمالا می‌گویند چه ایرادی دارد خیلی هم خوب است. فرمول مندرس شاید فاشیست‌ها هم بهره‌ای از حقیقت داشته باشند) ایشان رسما می‌گوید با چنین تفکری همدلی دارد همان تفکری که به شعار فاشیستی «نه غزه، نه لبنان» انجامید و روشنفکران راست‌گرایی ایرانی به راهی رفتند که کمتر صدایی در دفاع از نسل‌کشی در غزه در بین ایرانیان بلند شد.
همان جا می‌گوید: «از منظر امنیتی-سیاسی ضرورت دارد جمعیت مهاجر محدود بماند و همان جمعیت محدود نیز با برنامه‌های فرهنگی و اجتماعی، به‌تدریج در درون جامعه‌ی ایرانی ادغام شود و با آن تا حد ممکن یکی گردد.»
این گزاره هم دقیقا گزاره تکراری راست‌گرایان افراطی در غرب است: جمعیت مهاجر محدود بماند و با برنامه‌ریزی انجام شود و خصوصا این بخش که آنها باید «ادغام» (اینتگریت) شوند و مهمتر «تا حد ممکن یکی» شوند (آسیمیلاسیون). (و کیست که پژوهشگر این حوزه باشد و نداند که یک مهاجر هرگز از نگاه غربی به اندازه کافی اینتگریت نمی شود)
پس تا اینجا گزاره‌های ایشان مو به مو با گزاره‌های نئوفاشیست‌های اروپایی- آمریکایی مشابه است. بنابراین کسی که این گزاره‌ها را بکار ببرد یک رویکرد نئوفاشیستی به مهاجران دارد.
این مجازی‌نگار در مطلب دیگری با عنوان «برون‌ریختگی فرهنگی جمعی» می‌نویسد: «ما در ایران معاصر با پدیده‌ی برون‌ریخته‌گی‌ی فرهنگی‌ی جمعی مواجه ایم. از این رو، اینک جامعه‌ی ایران با هیچ‌یک از کشورهای منطقه و کشورهای مسلمان‌نشین از این لحاظ قابل مقایسه نیست.»
ایشان دقیقا اینجا در دام همان «استثناگرایی» می‌افتد که در نقد ناسیونالیسم ایرانی دنبال بی اعتبار کردن آن بود. به همین دلیل نقد او به ناسیونالیسم ایرانی از حد نوعی بیانیه سیاسی فراتر نمی‌رود (که این روزها دیگر به تکرار مکررات تبدیل شد و ایده جدیدی ندارد) چرا که نمی‌تواند در این نقد افغانستانی‌ها را ببیند. افغانستانی‌ها در نقد ایشان به ناسیونالیسم ایرانی أساسا دیده نمی‌شوند. ایران را
جامعه‌ای دیدن که با هیچ یک از کشورهای منطقه و مسلمان قابل مقایسه نیست، سخنی غیرعلمی، استثناگرایانه و ناسیونالیستی است. (نگاه کنید به کتاب رضا ضیا ابراهیمی....
ادامه در پست بعدی
@GoftandNO
#افغانستانی‌ستیزی
Forwarded from No+
🔴گزاره‌هایی که حسن محدثی بکار می‌برد مصداق نئوفاشیسم افغانستانی‌ستیز
بخش دوم:‌
🟨...در ادامه همان مطلب برون ریخته‌گی می‌گوید: «بر اساس چنین منطق و چنین تحلیلی است که معتقد ام ورود میلیون‌ها یا حتا صدها هزار مهاجر به داخل کشور (خواه افغانستانی و خواه کرد و خواه عراقی) که هرگز چنین تجربه‌ی تاریخی‌ی بزرگی را نداشته اند، می‌تواند ثمرات ارزش‌مند این برون‌ریخته‌گی‌ی فرهنگی‌ی جمعی را از بین ببرد یا آن‌ها را تضعیف کند. فرزندآوری‌ی زیاد این خانواده‌های مهاجر نیز به این روند مخرب دامن خواهد زد. از نظر من ایران در مرحله‌ی جدیدی از تاریخ خود قرار دارد و لازم است این پتانسیل حفظ گردد و پاس داشته شود.»
این پاراگراف بالا شاهد غیرقابل انکاری است که ایشان نه تنها حضور میلیون‌ها افغانستانی در ایران را مضر می‌داند که حتی چند صد هزار نفر را هم مضر می‌داند چرا که ایران استثنایی‌شان به خطر می‌افتد که أساسا حرف مهملی است. نه تنها می‌گوید افغانستانی، که «کرد و عراقی» را هم به آن می‌افزاید؟ (که هیچ‌گاه کسی نپرسید منظورت از کرد و عراقی چیست؟) اینکه افغانستانی‌ها و کردها و عراقی ها «چنین تجربه‌ی تاریخی‌ی بزرگی» را نداشته‌اند کاملا با متون نئوفاشیست‌های غربی مشابه است که مهاجران جنوب جهانی را در سطح پایین‌تری می‌بینند.
در پست «عوامفریبی جریان چپ» در پاراگراف اول با عوامفریبی جریان راست نیمه مذهبی آغاز می‌کند یعنی کمی روضه خواندن برای «انسان افغانستانی» و بعد خشن‌ترین پیشنهادها را علیه آنها لیست کردن. با روضه‌خوانی و اشک و آها شروع وبعد فاشیستی‌ترین گزاره نئوفاشیست‌های مهاجر ستیز غربی را تکرار می‌کند: «أن‌ها[دولتی‌ها] وظیفه دارند جلوی هر نوع مهاجرت غیر قانونی به کشور را بگیرند. کوتاهی در این باره غیر قابل قبول است. »
یعنی اون روضه به اینجا رسید که باید جلوی هر نوع مهاجرت غیرقانونی گرفته شود. امری ضد انسانی و ضد حقوق بین‌المللی مهاجران در کنوانسیون‌های مختلف بین‌المللی.
در پاراگراف بعدی می‌گوید: «چنان‌چه پذیرش بخشی از جمعیت افغانستانی در شرایط فاجعه‌بار ضروری باشد، لازم است در همان منطقه‌ی مرزی آن‌هم به‌طور موقت اردوگاه‌هایی زده شود تا مردم آسیب دیده و در خطر افغانستانی در این اردوگاه‌ها پذیرفته شوند و خدمات مناسب به آن‌ها داده شود تا از خطر برهند و سپس وقتی شرایط عادی پدید آمد، به کشور خود برگردند.»
این پیشنهاد از نظر کنوانسیون‌های حقوق مهاجران و پناهجویان ضد انسانی‌ترین پیشنهاد است و در بسیاری از بیانیه‌های سازمان‌های مختلف حمایت از پناهجویان محکوم شده است و از أساس پیشنهاد نئوفاشیسم‌های غربی است که البته در بسیاری از موارد مردم اون کشورها و خصوصا چپ‌ها (بلکه چپ‌های عوام فریب!!!!) مانع چنین کثافت کاریی شدند.
🔻در یک نگاه کلی، مجازی‌نگار ما گزارهای راست‌گرایان افراطی /نئوفاشیست‌های غربی را برای انگ‌زدن به افغانستانی‌ها بکرات بکار گرفته است و برای کسی که پژوهش و کارش ناسیونالیسم و نژادپرستی است، این گزارها چیزی نیست جز گزاره‌های نئوفاشیستی که متاسفانه در آکادمی و جامعه ایرانی هر روزه شاهدشان هستیم. روشنفکری قرار بود همراه موج‌های ضد انسانی دولت/رسانه ساز نشود و با پژوهش و تعمق همواره «بر» قدرت بماند نه «با» قدرت. البته این ویژگی روشنفکری چپ است نه راست. آنچه این مجازی نگار می‌کند در زمینه افغانستانی ستیزی همراهی با قدرت حاکم است که ده‌ها هزار نفر مهاجر افغانستانی را با خشن‌ترین و ضد انسانی‌ترین شکلی راهی مرز کرده‌اند و پیشنهادهای ظاهرا خیرخواهانه‌اش تماما ضد انسانی، مشابه راست‌گرایانه افراطی در جهان غرب و ضد افغانستانی‌هاست و در این موج کثیف اخراج جمعی افغانستانی‌ها سهیم است.
@GoftandNO
#افغانستانی‌ستیزی
♦️چپ‌ ایرانی و ژست مزورانه‌ی انسان‌گرایی: آرزواندیشی‌ی مخرب

حسن محدثی‌ی گیلوایی

۸ تیر ۱۴۰۴


ژست انسان‌گرایی از مزیت‌های ظاهری‌ی مارکسیسم است. مارکسیسم از همان آغاز -یعنی از اندیشه‌ها و آثار خود مارکس- ارزش‌های والای انسانی را به پرچم خود بدل کرده است، اما در مقام تحقق، ضد انسانی‌ترین چهره را در حکومت‌های مارکسیستی از خود بروز داده است.

علت این امر چیست؟ علت آن از نظر من این است که مارکسیسم در ژست ارزش‌های انسانی نظیر رهایی‌بخشی، برابری، و تحقق ابعاد وجودی‌ی انسان، آرزواندیشی را به خورد مردم داده است، اما در عمل ضد انسانی‌ترین حکومت‌ها را پدید آورده است.

نگاه آرزواندیشانه و اتوپیایی در مارکسیسم همان جنبه‌ای از مارکسیسم است که به جای تحقق بهشت، جهنم آفریده است؛ زیرا تمنای ساختن انسانی طراز نوین و جامعه‌ای طراز نوین از خطرناک‌ترین اندیشه‌ها است. آنانی که می‌خواهند دست‌کاری‌های بزرگ را ترتیب بدهند، بزرگ‌ترین فجایع را می‌آفرینند.

چپ ایرانی در قالب همین ژست انسان‌گرایانه‌ی آرزواندیشانه مانده است. عوام‌فریبی‌ی چپ ایرانی در باره‌ی مهاجران افغانستانی در ایران ریشه در همین بیماری‌ی قدیمی و مزمن مارکسیسم دارد: ژست انسان‌گرایانه و آرزواندیشی در سامان‌دهی‌ی جامعه‌ای طراز نوین.

چپ ایرانی جرات ندارد مستقیم با جمهوری‌ی اسلامی در بیافتد و سیاست‌ها و عمل‌کرد آن را نقد کند، اما با چسباندن امثال من به جمهوری‌ی اسلامی مثلا عرض اندام می‌کند!

نمونه‌ی برجسته‌ی نقد چپ ایرانی، نقد چیزی ساخته‌گی به نام نولیبرالیسم در ایران است، اما چپ هرگز به نقد فقه اسلامی و سازمان روحانیت و اسلام سنتی که از دل‌شان طرح جامعه‌ی قدسی و چنین نظامی پدید آمدند، نپرداخت.

تا زمانی که چپ ایرانی ژست انسان‌گرایانه دارد، ولی به‌طور مستقیم با وضع موجود درنمی‌افتد، نقاب تزویر اش باقی خواهد ماند.

ژست انسان‌گرایانه‌ی چپ ایرانی در باب مهاجران افغانستانی ظاهری مترقیانه دارد، اما هم‌چنان از آرزواندیشی در رنج است. آن‌ها هرگز طرحی برای حل مساله ندارند، جز این‌که مخالفان خود را به نظام سیاسی‌ی موجود و نئوفاشیسم و (البته قبلا امپریالیسم) منسوب کنند. آن‌ها اهریمنی داخلی و جهانی علم می‌کنند و مخالفان خود را بدان منسوب می‌کنند.

این راه‌برد کثیف چپ جهانی و ایرانی (اتهام شراکت با اهریمن داخلی یا جهانی) راه‌بردی قدیمی و شناخته شده است.


🔻انتساب محدثی به حکومت و به نئوفاشیسم:
https://www.tg-me.com/GoftandNO/4596

https://www.tg-me.com/GoftandNO/4597

#چپ
#اهریمن
#مارکسیسم
#آرزواندیشی
#عوام‌فریبی
#جمهوری_اسلامی
#سیاست_مهاجرپذیری
#مهاجران_افغانستانی

@NewHasanMohaddesi
🔸🔸🔸پژواک🔸🔸🔸


♦️[صدای برادر افغانستانی]

عزیز دل! فامیلی تان را متوجه نشدم.
با پوزش از تاخیر!

۱)شما نوشته‌ی من را نخواندید یا من درست ننوشتم.نوشتار من اندک مشکل دارد.

من بارها گفتم، الان هم می گویم.ایران ظرفیت بالای ۶ میلیون مهاجر را ندارد. تکرار می‌کنم: به هیچ عنوان ندارد.
آنگاه که مهاجرت سیل‌آسا باشد، برای هر جامعه‌ی مشکلات خودش را به میان می‌آورد.

من به صورت وقفه‌ی از سالهای ۹۶ تا ۱۴۰۳ ایران بودم.بشخصه به جز عشق،محبت،چیزی دیگری ندیدم.اصلا احساس نکردم،مهاجرم.این شاید یگانگی بین این دو کشور است.دیگران مشترکات دارند.ما یگانگی ها داریم.از میزبانی شما در این سالها قدر‌دانیم.جامعه‌ی میزبان در حدی توان اش بوده است به جامعه‌ی مهاجر کمک کرده است.از یک شیرخشک با کد ملی خود تا خط گرفتن برای کارگر اش و...آنچه که در توان اش هست،دریغ نکرده است.آدم کُور باشد که نبیند.خاک کَف پای تان از بوسیدن هست.یکی از آرزوهایم این است، روزی شود که دوستان ایرانی خودم را در دیار مولانا در بلخ،دیار خواجه عبدالله انصاری در هرات، تالقان زیبا، مهمان و میزبان شان باشم.

۲) بخشی اعظمی از مشکلات مهاجران ساختاری و بی‌تدبیری دولت هست. سیاست معَلق گذاشتن مهاجران و سیاست های مقطعی. معتقدم دولت سیاست رفت و برگشت دارد. ظرفیتی تعین کرده و هر از گاهی مطابق به آن رد مرز و برعکس پذیرش دارد. شاهد این ادعایم همین اردوگاه سازی برای ردی مرزها و داوطلبان برای برگشت در هر استان هست. اگر این سیاست نباشد، چرا اینهمه اردوگاه سازی.

الان هم من مطمین ام بعد از رد مرزی خانوار ها، بعد از گذشت مدتی، دوباره مرزها تسهیل و نحوه‌ی دادن ویزای سیاحتی از سر گرفته می شود. سود دهی به دولت دارد اما پیامدهای منفی فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی آن متوجه جامعه‌ی مهاجرپذیر است.

۳) اخراج مهاجران غیرقانونی نظر به پالیسی هر دولت است اما اخراج به صورت تدریجی،زمان مند و انسانی و اخلاقی باشد.حداقل کرامت انسانی و شفقت اطفال حفظ شو، نه به صورت گَله‌ی که حتا در یک روز ۱۰۰ هزار.طفل شیرخوار گناهی ندارد. در آفتاب سوزان مرز و اردوگاه های جَهنمی دو یا سه روز آنجا می‌گذرانند و امکانات رفاهی کمتری برخوردار اند.‌ اینکه چرا شدت گرفته،در نوشته ام عرض کردم.به خاطر کاستن فشار اجتماعی بعد از جنگ.

۴) عرض ام در مورد فاطمیون و جنگ عراق و ایران از بابت مثال بود نه رد یا تایید آن. اگر بخشی زیادی جذبی فاطمیون به خاطر سیاست‌های ایدئولوژیک می شوند. از میان این همه جمعیت،نیز می‌تواند چندی نفوذی اسرائیل هم شود.نه در پی توجیه مقدس سازی  لشکر فاطمیون. والا جنگیدن به خاطر بشار اسد که از بالا تا پایین آن حساب کنید، نیم سانتی هم اخلاق سیاسی در او پیدا نمی‌کنید، چه برسد که به خاطر او انسانی کشته شود. اما دریغ که از همین لشکر فاطمیون بالای ۹۰ درصد زنده برنگشتند و قربانی سیاست‌های ایدئولوژیک نامیمون شدند.

امیدوارم این بار دولت به صورت جدی به مهاجران برگشتی و مهاجران داخل کشور، برنامه‌ی سامان‌دهی داشته و از سیاست‌های مُعلَق و مقطعی پرهیز کند. ما‌‌ هم، آگاهی و خرد جمعی‌مان در حدی برسد که جامعه‌ی ما دگر بستری رشد تفکر رادیکال پروری نشده و از شر هرچه حکومت های بنیادگرا است، رهایی یابیم. تا دو کشور و همسایه‌ی خوب با هم روابطی نیکی داشته باشیم.

شاید آن وقت از هشتگ‌های اخراج افغانها مطالبه‌ی ملی، فحش‌های کوچه بازاری، ناموسی، ادبیات زشت از هر دو طرف در رسانه‌های اجتماعی را شاهد نباشیم.
زیاد نوشتم، معذرت می‌خواهم!

تنویر احمد قسیم
۹ تیر ۱۴۰۴



#جمهوری_اسلامی
#سیاست_مهاجرپذیری
#مهاجران_افغانستانی
#تنویر_احمد_قسیم

@NewHasanMohaddesi
🔸🔸🔸مرور🔸🔸🔸


♦️چپ ایرانی و گذشته و آینده‌ی مذهب در ایران [چپ ایرانی از دید یک چپی]

ص۱

✍️محمدرضا نیکفر
۲۷ فروردین ۱۴۰۳
بازنشر: ۹ تیر ۱۴۰۴

تذکری ضروری: یادداشت زیر از قلم مشاهده‌گری است که در سمت چپ طیف سیاسی ایستاده و موضع خود را بر اساس ارزش‌های آزادی و برابری و همبستگی، و مخالفت با انقیاد و تبعیض و استثمار برگزیده است. از جانب کسی سخن نمی‌گوید، و اگر توصیه‌ای می‌کند از سر نگرانی نسبت به وضعیت اکنون و آینده است. بخش مرور گذشته نیاز به مستند شدن دارد، کاری که در فرصت کم برای فراهم شدن این یادداشت میسر نبود. کلاً این یادداشت، پیش‌نویسی است برای فکر بیشتر و بحث.

۱
چپ ایرانی ضد دین نبوده است. بیشتر چپ‌گرایان غیر مذهبی بوده‌اند، موضعی انتقادی نسبت به دین و زعیمان آن داشته‌اند، اما در سیاست عملی تا زمان قدرت‌گیری فقیهان به ندرت مستقیماً با دین و دستگاه دینی درافتاده‌اند. آن‌قدر که علما نسبت به مارکسیست‌ها کینه‌ورزانه حساس بوده‌اند، خود مارکسیست‌ها به این جماعت حساسیتی نداشته‌اند.

تعیین‌ کننده در مورد شیوه‌ی برخورد کمونیست‌های ایرانی به دین در پیش از انقلاب، توجه ویژه‌ی آنان به دهقانان و توده‌ی فقیر شهری بود که اکثریت جمعیت ایران را تشکیل می‌دادند و تبلیغ میان آنان نمی‌بایست رنگ و بوی ضد دینی داشته باشد. جریان جهانی‌ای که کمونیسم ایرانی در دوره‌ی شکل‌گیری و استوار شدن‌اش از آن متأثر بود، یعنی بلشویسم و در ادامه‌ی آن کمینترن، تقویت‌کننده‌ی توجه ویژه به دهقانان برای تشکیل جبهه‌ی متحد خلق بود.

تجددگرایی روشنفکران چپ ایران بیشتر به صورت مدرنیسم در هنر و ادبیات، و انتقال دانش انتقادی اجتماعی و سیاسی بود و کمتر به صورت روشنگری منتقد دین جلوه می‌کرد. ماتریالیسم بیشتر در قالب ماتریالیسم تاریخی مطرح بود، تا ماتریالیسمی هستی‌شناختی که با جهان‌بینی دینی درافتد.

موضع چپ‌گرایان ایرانی نسبت به مذهب، متأثر از گوناگونی کردار سیاسی نیروهای مذهبی هم بوده است. در جریان انقلاب مشروطیت، ملایان چند دسته شدند. عده‌ای در جهت انقلاب و عده‌ای علیه آن عمل کردند. این رویه بعدها نیز ادامه یافت. اسلام تعلیمی خود را با عدالت‌خواهی معرفی می‌کند. در عصر جدید، عدالت‌خواهی دینی از جریان عدالت‌خواه جهانی −در شکل ملی‌گرایی ضد استعماری و عدالت‌خواهی سوسیالیستی− تأثیر پذیرفت؛ گرایش‌های مختلفی در میان نیروهای مذهبی شکل گرفت که در میان آنها در ایران در آستانه‌ی انقلاب ۱۳۵۷ چپ‌گرایی پرجلوه بود.

توجه به گرایش‌های مختلف در میان نیروهای مذهبی باعث می‌شد در دید چپ ایران تفکیکی صورت گیرد میان مؤمنان سیاسی ترقی‌‌خواه و واپس‌گرا، تفکیکی که یک نتیجه‌ی آن پرهیز از تقابل با دین به عنوان دین بود.

در کانون فکر و عمل کمونیست‌های ایرانی توده‌ی محروم قرار داشت نه طبقه‌ی کارگر که ضعیف بود. کارگران هم در این توده و با این توده در نظر گرفته می‌شدند. دهقانان و تهی‌دستان شهری بهره‌ور از تجدد نبودند. جامعه‌ی بسامان در تخیل سیاسی محرومان، جماعتی روستایی بود با راه‌ها و نشانه‌ها و چهره‌های آشنا، مردمی در همبستگی با یکدیگر. آنان به جهانی که روی جهانِ کهن در حال فروریزی شکل می‌گرفت، بیشتر به عنوان تهدید می‌نگریستند و می‌ترسیدند مبادا در آن جایگاهی بیابند فروتر و بدتر از جهان مأنوس. گرایش به دیدن جهان جدید به عنوان فرصتِ ارتقا تنها در میان طبقه‌ی متوسط شهری و بخش متمول‌تر قوی بود.

در ادبیاتی که چپ ایران آفریده و در آن شخصیت‌ها عمدتاً دهقان و از تهی‌دستان شهری هستند، نوع نگاه به مسئله‌ی دگرگونی جهان آشکار است. پیام‌ آنها این است که بدبخت در هر دو جهانِ کهنه و نو بدبخت است، مگر اینکه با اساس بدبختی درافتد؛ تجدد به خودی خود چیزی را تغییر نمی‌دهد؛ شاید وضع را بدتر هم کند که مظهر آن آوارگی از ده به شهر است.

به ویژه از دوره‌ی پس از پایان جنگ جهانی دوم تأثیرپذیری از فضای جهانی قوی‌تر شد، از فضایی که اکنون از بازیگران اصلی آن جنبش‌‌های رهایی‌بخش ملی بودند. برای این جنبش‌ها اصل، مبارزه با استعمارگران و کسب استقلال بود. مبارزه با امپریالیسم شامل مبارزه با فرهنگ امپریالیستی هم می‌شد، و این جایی بود که تفکیک روشنی صورت نمی‌گرفت میان تجددی که رهایی‌بخش تواند بود و تجددی که پیامد سلطه‌ی استعماری و تقویت‌کننده‌ی آن است. در فکر اسلامی در مجموع برای چنین تفکیکی بهانه و انگیزه وجود نداشت. البته توصیه‌ی دینی به مؤمنان در این باره که مجهز شوند و خود را قوی کنند، راه بُرد و می‌بَرَد به تفکیکی میان تجدد در معنای مجهز شدن به علوم و فنون جدید و تجدد در معنای بینش و سبک زندگی نو. “مهندس مسلمان”، تمثال نحوه‌ی مشروع بهره‌گیری از تجدد به نفع جامعه‌ی اسلامی شد. به نظر می‌رسد چپ ایرانی در چنین شخصیت‌هایی جلوه‌‌ای از بورژوازی ملی را می‌دید که بنابر مقوله‌بندی دوران جنبش‌های رهایی‌بخش ملی “مترقی” خوانده می‌شد.
🔸🔸🔸مرور🔸🔸🔸


♦️چپ ایرانی و گذشته و آینده‌ی مذهب در ایران [چپ ایرانی از دید یک چپی]

ص۲

✍️محمدرضا نیکفر
۲۷ فروردین ۱۴۰۳
بازنشر: ۹ تیر ۱۴۰۴

https://www.naqdedini.org/140212-2/

در قرن بیستم، چپ ایرانی و کلاً چپ جهان سوم را بیشتر باید به عنوان جریانی متعلق به جنبش‌های ملی دید.


مقابله با امپریالیسم به نفع سوسیالیسم تمام می‌شود: این نظر قوی بود، در کمینترن تقریر شد و در دوره‌ی پس از جنگ جهانی دوم هم حزب کمونیست شوروی آن را به عنوان یک اصل تبلیغ می‌کرد. اصل‌، مقابله با امپریالیسم و نیروهای وابسته به آن بود، و نه انگیزه و زاویه‌ی مقابله که از موضعی ارتجاعی هم می‌تواند باشد. در چنین جوّی حساسیتی برانگیخته نمی‌شد نسبت به واپس‌‌گرایی دینی و رویارویی آن با استعمارگران از زاویه‌ی خودخواهی، بیگانه‌ستیزی و سنت‌گراییِ مدافع نظم اسارت‌بار گذشته.

در این رابطه مهم است توجه به موضوع چپ و آزادی زنان. در حالی که چپ در نظر و −در نمونه‌ی‌ شخصیت‌های پرشماری− در عمل در مبارزه برای آزادی و برابرحقوقی زنان پیشرو بود، به صورتی صریح و قاطع دربرابر سنت‌گرایان در رابطه با مسئله‌ی تبعیض علیه زنان موضع نمی‌گرفت و خود را با چنین موضع‌گیری‌ای معرفی نمی‌کرد. این اِشکال به مشکلی اساسی برمی‌گشت: برداشت از مارکسیسم نه با نظر به مبنای روشنگرانه، مدرن، و برابری‌خواهی و آزادی‌خواهی بنیادین آن، بلکه به عنوان اید‌ئولوژی‌ای جهانِ‌سوم‌گرا و ضد امپریالیستی. تجدد در چارچوب این ایدئولوژی تعریف می‌شد، آن هم بر مبنای این تصور که امپریالیست‌ها عواملی دارند که کارشان ترویج و تبلیغ یک تجدد ظاهری به تقلید از سبک زندگی غربی است. آن ایدئولوژی تجدد واقعی را در سوسیالیسمی می‌دید که راه برقراری آن از دل مبارزه با امپریالیسم و رژیم وابسته به آن می‌گذشت.

زن ابتدا بیشتر در میان طبقه‌ی متوسط جدید شهری امکان آزادی و برابرحقوقی می‌یافت. اما درست همین طبقه، با اینکه خاستگاه بخش عمده‌ی فعالان چپ بود، نامحبوب بود. چپ به سبک زندگی و فردگرایی‌ای که در طبقه‌ی میانی رشد می‌یافت، با شک می‌نگریست، در حالی که در همان هنگام در ادبیات خود به لومپن‌ها توجه مثبتی نشان می‌داد. در ادبیات و سینمای متأثر از فرهنگ چپ، این نوع نگاه را می‌توان دید. طبقه‌ی متوسط به قول صمد بهرنگی «چُخ‌بختیار» بود، و چپ‌گرایی که به طبقه‌ی خود پشت می‌کرد، با این منش درمی‌افتاد. اما این رویگردانی همراه با روآوری به یک بدیل واقعی نبود. سبک زندگی جاافتاده‌ی پرولتری‌ای آمیخته با همبستگی و رزمجویی سوسیالیستی وجود نداشت تا چپ ایرانی بتواند در آن مأوا جوید. نتیجه، تعلیقی به لحاظ سبک زندگی بود که در میان فعالان رزمجو خود را در دوره‌ی مشرف به انقلاب از جمله در زندگی مخفی چریکی و خانه‌ی تیمی مجسم می‌ساخت.

چپ با این وضع با انقلاب مواجه شد، انقلابی که نقش دین و زعیمان‌اش در آن برجسته بود و سرانجام به قدرت‌گیری فقیهان انجامید.


انقلاب ایران دوبُنی بود. در آن هم گروه‌های اجتماعی جدید و همه گروه‌های سنتی شرکت داشتند. انقلاب از نظر برانداختن سلطنت پیروز شد، اما از نظر رسیدن به هدف‌های آزادی و مشارکت همگانی در ساختار قدرت شکست خورد. همه‌ی نیروها گام به گام با واقعیت شکست مواجه شدند، دست آخر آن بخش از نیروهای مذهبی که تن به استبداد ولایی ندادند و با تصوری دیگر در انقلاب شرکت جسته بودند، تصوری از یک جامعه مبتنی بر ارزش‌های عدالت و برابری با برداشتی کمابیش غیرسنتی از این مفهوم‌ها.

انقلاب ایران آخرین انقلاب مهم قرن بیستم و پایان پرشکوه و فاجعه‌آمیز مبارزات رهایی‌بخش ملی بود، فاجعه‌آمیز از این نظر که در آن راهبردِ مبارزه −همه با هم علیه امپریالیسم و دست‌نشاندگان آن− پیامد ارتجاعی خود را به آشکارترین شکل نشان داد. پایان انقلاب‌های رهایی‌بخش ملی همراه با ریختن آوارِ برآورده نشدن وعده‌های آنها بر سر چپ در همه‌ی جهان بود. در کشورهای به استقلال دست یافته استبداد حاکم شد. رژیم‌های فاسد و تبهکاری سر برآوردند که برخی از آنها مدعی پیشبرد یک برنامه‌ی سوسیالیستی ملی بودند. بسیاری از آنها اولین کاری که کردند سرکوب و کشتار کمونیست‌ها بود. روشنفکران و حزب‌های کمونیست کشورهای غربی هم که از جنبش‌های استقلال پشتیبانی کرده بودند، مواجه با فجایعی شدند که از توضیح آنها وامی‌ماندند.

نیروهای چپ ایرانی در برخورد با رژیم پس از انقلاب دو دسته شدند: کسانی که روی اعتقاد جزمی‌شان در مورد اولویت مبارزه‌ی ضد امپریالیستی ماندند و از این رو به سیاست “اتحاد-انتقاد” با رژیم تازه رو آوردند، کسانی که سرکوب‌گری و آزادی‌کشی رژیم را اصل گرفتند و با آن درافتادند. شکافی ایجاد شد که هنوز پر نشده است، با اینکه موضع‌ها تغییر کرده است.

ادامه👇👇👇

#دین
#تقلید
#چپ_غربی
#زمینه‌زدایی
#چپ_ایرانی
#ترجمه‌اندیشی


@NewHasanMohaddesi
🔸🔸🔸مرور🔸🔸🔸


♦️چپ ایرانی و گذشته و آینده‌ی مذهب در ایران [چپ ایرانی از دید یک چپی]

ص۳

✍️محمدرضا نیکفر
۲۷ فروردین ۱۴۰۳
بازنشر: ۹ تیر ۱۴۰۴


چپ ایران توانایی تحلیل انقلاب و پیامدهای آن را نداشت؛ به دلیل وارد آمدن پیاپی ضربه‌های سرکوب فرصتش را هم پیدا نکرد. زیر ضربه‌ی فکری و تشکیلاتی بود که آوار بعدی بر سرش ریخت: فرو ریزی “سوسیالیسم عملاً موجود” در بلوک شرق.

۲

هنوز اندیشه‌ورزیِ به نسبت فیصله‌بخشی درباره‌ی دو رخداد بزرگ −سرانجام انقلاب‌های رهایی‌بخش ملی، از جمله انقلاب ایران، و فروریزی نظام شوروی− آن هم با دیدن پیوندشان به یکدیگر صورت نگرفته است. این اندیشه برای بازبینی گذشته‌ و بازیابی خود در موقعیت جدید لازم است. موضوعی از آن طبعاً مذهب است. اما چپ هنوز گرفتار قرن بیستم است، قرنِ به قول اریک هابسباوم «نهایت‌ها». این امر بازبینی را مشکل می‌کند. از سوی دیگر قرن بیست و یکم تا کنون بیشتر در شکل آشفته‌فکری‌های پسامدرن و گرفتار سیاست هویت رخ نموده است. این نیز بر مشکل افزوده است.

لازم است تفکیک شود میان علت انقلاب و حکمت انقلاب. انقلاب ۱۳۵۷ علت‌های عمیق اجتماعی و فرهنگی و سیاسی
داشت. برشوریدن بر دستگاه سلطنت موجه و برحق بود، اما از نظر سنجش نتیجه و چشم‌انداز آینده حکیمانه نبود. اما چنین تفکیک ذهنی‌ای را تنها با فاصله‌گیری از اصل رخداد می‌توان صورت داد. در کوران عمل، آنچه از عمق برمی‌آید، می‌خروشد و می‌توفد، عین حکمت جلوه می‌کند.

قضاوت در مورد گذشته، به صورت تخطئه کردن مبارزان و راهبردهای نسل‌های پیشین، حتا در شکل عادلانه‌اش، معمولاً آسان است، چون پای معمای حل شده در میان است. بدون اینکه در اینجا قصد توجیه در میان باشد، اشاره به فضای خاص قرن بی‌رحم و فاجعه‌بار بیستم لازم است. فرد هوشیار و حساس، مدام در معرض خبرهای جنایات نیروهای استعمارگر بود، و از طرف دیگر مقاومت در برابر آنان. علیه امپریالیسم بودن درست، عادلانه و آزادی‌خواهانه بود و همچنان هست. کودتای امپریالیستی ۲۸ مرداد، فشار سیاسی و عاطفی‌‌ای بر نسل آن هنگام و فرزندانشان وارد کرد که تردیدی برای آنان نمی‌گذاشت که جهت مقاومت و مبارزه چیست. توانایی فکری لازم برای تبیین دقیق مختصات دوران وجود نداشت، و چنان موضوع مبارزه با امپریالیسم غرب ذهن‌ها را تسخیر کرده بود که از دو چیز غافل می‌شدند: کیفیت آن سوسیالیسمی که در قالب بلوک شرق در برابر غرب ایستاده بود، و در داخل نیروهایی که از موضع ارتجاعی ضد تجدد با غرب و هر چه غربی بود، درگیر می‌شدند. اگر آزادی‌خواه‌تر می‌بودیم، ستم و ستم‌گری و امکان‌های بازتولید آن در شکل‌های مختلف را، از جمله در میان نیروهایی با موضعی ضد امپریالیستی، می‌شناختیم و در برابر آنها می‌ایستادیم.

چه درس‌هایی می‌توانیم بگیریم؟

وفادار بودن به درس‌های روشنگری، از جمله در رابطه با مذهب،
لزوم موضع‌گیری بنیادی در برابر خشونت، تبعیض و استثمار،
توجه به اهمیت مسئله‌ی توسعه، با آگاهی کنونی با نظر به حفظ محیط زیست.

در گذشته ما به همه‌ی ابعاد تبعیض توجه نداشتیم، به مسئله‌ی خشونت فکر نمی‌کردیم و خود به آن آلوده بودیم، درکی ساده از استثمار داشتیم و گمان می‌کردیم مسئله با اِعمال قدرت و از راه تعویض قدرت حل می‌شود. به موضوع توسعه تنها از زاویه‌ی نقد سرمایه‌داری و وابستگی توجه داشتیم.

ملاحظه‌کاری در مورد مؤمنان اشتباه نبود. کوتاهی، در بی‌توجهی به ارتجاع دینی بود و اینکه باز می‌تواند میداندار شود. باز هم ملاحظه‌‌کاری در مورد دین درست است، زیرا دین می‌ماند تا زمانی که انسان از انسان بترسد، تا زمانی که نیازمند کمک با یاری همنوع مواجه نشود، تا زمانی که جهان سرد و بیرحم است و انسان تنها.

چپ قرن بیستم، با وجود فجایع آن قرن، همچنان تصوری خوش‌بینانه از پیشرفت تاریخ داشت. در ایران، این گمان در طیف چپ چیره بود که دین به گذشته تعلق دارد و با پیشرفت تاریخ بقایای آن نیز بی‌اهمیت می‌شوند، پس نباید چندان به موضوع دین حساس بود.
در ذهنی آغشته به این گمان نمی‌گنجید که دین ممکن است جهشی مدرن کند، مدرن نه در معنای مثبتش در تصور خوش‌بینانه از پیشرفت، بلکه در شکل فاجعه‌باری که قرن بیستم نمونه‌های فراوانی از آن به چشم دیده بود. نشانه‌های بنیادگرایی و تروریسم دینی جلوه‌گر شده بودند، اما کمتر کسی آنها را به عنوان پدیده‌هایی مدرن در نظر می‌گرفت.

با انقلاب ایران دین جهشی عظیم کرد: ترسناکی و عظمت الاهی در قالب دستگاه ترسناک و عظیم دولتی درآمد. ایمان با تکنیک درآمیخت. این امر ما را باید به فکر فرو بَرَد، نه فقط درباره‌ی دین، بلکه همچنین درباره‌ی تکنیک. پیشتر در فاشیسم نقش تکنیک را دیده بودیم، در جنگ، در کنترل، در مغزشویی، در آدم‌کشی همچون گونه‌ای صنعت؛ اینک ترکیب وحشت‌افکن‌اش را با دین می‌بینیم. باز هم می‌تواند ترکیب‌های فاجعه‌بار دیگری بدهد.

ادامه👇👇👇

#چپ_غربی
#چپ_ایرانی



@NewHasanMohaddesi
🔸🔸🔸مرور🔸🔸🔸


♦️چپ ایرانی و گذشته و آینده‌ی مذهب در ایران [چپ ایرانی از دید یک چپی]

ص۴

✍️محمدرضا نیکفر
۲۷ فروردین ۱۴۰۳
بازنشر: ۹ تیر ۱۴۰۴


سرمایه‌داری در سه موج در ایران گسترش یافت: موج آغازین از اواخر دوره‌ی قاجار شروع شد، موج دوم با رفرم‌های شاه در اوایل دهه‌ی ۱۳۴۰، موج سوم در دوره‌ی پس از انقلاب. در این دوره‌ سرمایه‌داری همه جا را شخم زد و دور دست‌ترین روستاها را هم فتح کرد. پول به معیار اصلی ارزش تبدیل شد، آن هم زیر سلطه‌ی یک حکومت دینی.

جامعه‌ی ایران دستخوش تحول ساختاری‌ای شد که هنوز به تعادل نرسیده است. مشکل گسستگی و در- حاشیه‌-مانی که انقلاب را برانگیخت، نه تنها حل نشد، بلکه تشدید شد. جامعه ناجامع‌تر از گذشته شد.

۳
خود مذهبی‌ها نیز با انقلاب مذهبی ضربه‌ی سختی خوردند. سنت‌گرایان مشروعیت‌شان را از دست دادند. نیروی اصلی چپ مذهبی، مجاهدین خلق بودند. اراده به قدرت سرانجام از آنان فرقه‌ای منحط ساخت. هیچ گروهی نتوانست جای آنان را به عنوان چپ مذهبی بگیرد. جریانی که از اصلاح‌طلبی آغاز کرد و پس از جنبش سبز در مجموع از رژیم جدا شد، همچنان فاقد انسجام و برنامه‌ی روشن است. روشنفکران دینی نفوذ پیشین را ندارند و تولید فکری‌شان دیگر بحث‌برانگیز نیست.

دین در بحران است. بحران مشروعیت حکومت دینی به بحران در خود دین راه برده است. نمود اصلی آن گسست ارتباط میان تدین و اعتماد است. دیانت چونان گذشته اعتماد برنمی‌انگیزد، و برعکس شک ایجاد می‌کند. فرض بر این است که متدین حکومتی، دورو و دروغگو است. اکنون از الزام‌های شهادت گفتن برای اثبات مسلمانی راستین اعلام برائت از حکومت اسلامی است.

در حکومت اسلامی دین-داری گونه‌ای سرمایه-داری شد. کسی که سکه‌ی دین بیشتری در اختیار داشت، می‌توانست سهم بیشتری از خزانه‌ی قدرت داشته باشد، و در بازار هم، با استفاده از اهرم نفوذ، سکه‌ی دین را با تومان و دلار تاخت زند. قدرت مبادله‌ای سکه‌ی دین به تولید آن شتاب بخشید و این باعث تورم شد. سکه دین بی‌قدر شد.

حکومت دینی، دین را “سکولار” کرد، یعنی به پدیده‌ای دنیوی‌ که به خاطر مطلقیت قدرت دینی به خودش ارجاع می‌دهد. این امر به سکولار شدن جامعه‌ی ایران شتاب بخشیده است. اتکای نظام ارزشی‌اش به دین به شدت سست شده است. بحرانی در این نظام ایجاد شده که حل آن مشکل و زمان‌بر است. چنین نیست که به سادگی کتاب قانون، ارزش‌های پسامابعدالطبیعی و نوعی دین مدنی جای نظام ارزشی بحرا‌ن‌زده را بگیرند. در چنین وضعیتی اقتدارگرایی نیرو می‌گیرد، از جمله در خود پهنه‌ی دین: اقتدارگرایی موجود تشدید می‌شود و نمودهای وحشت‌افزا می‌یابد. رقابت بالا می‌گیرد.

مراجع سنتی دینی چنان آلوده به قدرت شده‌اند که قادر نیستند با بحران در پهنه‌ی خودشان مقابله کنند. ظرفیت تعقل و عاقبت‌اندیشی در این پهنه ناچیز است. روشنفکری دینی نمی‌تواند جای مرجعیت سنتی را بگیرد. اعتبار و نفوذ روشنفکری دینی تابع رشد جریان اصلاح‌طلب بود. پروژه‌ی بازخوانی سنت و عرضه‌ی برداشتی نو، افزون بر همت و تلاش بازخوانان، برای اجتماعی شدن نیازمند به محافلی در میان طبقه متوسطه آسوده‌خاطر دارد. چنین زمینه‌ای اکنون وجود ندارد.

جریان ملی-مذهبی ظرفیت آن را دارد که قوی‌ترین بخش طیف مذهبی منتقد حکومت دینی از زاویه‌ای متجددانه و آزادی‌خواهانه شود. به بخش‌های دارای تبار اصلاح‌طلبی متصل است، افزون بر اینکه می‌تواند از امتیاز فاصله‌گیری‌اش از حکومت اسلامی از ابتدای روی کار آمدن آن بهره گیرد. ملی-مذهبی یک جریان شیعی است. سنیان هم جریان ملی-مذهبی خود را دارند. در هر منطقه می‌توان در میان آن گرایش‌های مترقی، محافظه‌کار و بنیادگرا را تشخیص داد. گفت‌وگویی میان محافل دینی سنی و شیعی جبهه‌گیرنده در برابر حکومت سرکوبگر شیعی وجود ندارد. از زاویه‌ی جریان ملی-مذهبی مرکز که بنگریم، مشکل به این برمی‌گردد که هنوز این جریان از این باور عزیمت می‌کند که ایران شیعی است. رابطه‌ی شیعی‌گری و ملی‌گرایی در
جریان ملی-مذهبی مرکز هنوز بازبینی نشده و تحولی در آن پدید نیامده است. این تحول مستلزم درگیر شدن با جزمیاتی بدیهی پنداشته شده در مورد یکی گرفتن ایران و تشیع و درک از صفت “ملی” است.

۴
گرایشی قوی به غلو کردن درباره‌ی برگشتن مردم از دین وجود دارد. در این که جامعه‌ی ایران سکولارتر شده و
روگردانی از حاکمیت دینی تا حدی با روگردانی از دین همراه بوده، شکی وجود ندارد. اما این گمان درست نیست که بیشتر مردم ناخداباور یا نامسلمان شده‌اند. این نیز درست نیست که با پایان کار حکومت اسلامی، دیگر دین از عرصه‌ی سیاست بیرون خواهد شد. ما همچنان با موضوع دین و جریان‌های دینی درگیر خواهیم بود، چه در وضعیت کنونی، چه در مسیر بحران‌های پایان کار نظام ولایی و چه پس از آن.

ادامه👇👇👇

#دین
#تقلید
#چپ_غربی
#زمینه‌زدایی
#چپ_ایرانی
#ترجمه‌اندیشی


@NewHasanMohaddesi
🔸🔸🔸مرور🔸🔸🔸


♦️چپ ایرانی و گذشته و آینده‌ی مذهب در ایران [چپ ایرانی از دید یک چپی]

ص۵

✍️محمدرضا نیکفر
۲۷ فروردین ۱۴۰۳
بازنشر: ۹ تیر ۱۴۰۴


این نکته را باید به عنوان اصل در نظر داشته باشیم: اگر در ایران دموکراسی‌ای شکل گیرد که مؤمنان از آن قهر کنند، آن دموکراسی ضربه‌پذیر می‌شود و ممکن است شکست بخورد. این لزوماً نه به معنای کوتاه آمدن از یک برنامه‌ی بنیادی برای جدایی دین و دولت، بلکه رفتار دموکراتیک با مؤمنان است. این سیاست دموکراتیک را بدون کمک نیروهای مذهبی آزادی‌خواه نمی‌توان پیش برد.

خدای برساخته‌ی بنیادگرایی شیعی با معماری خمینی را تنها با نیروی سکولار نمی‌توان از جهان بیرون کرد. همچون دیگر موردهای پیش آمده در طول تاریخ، خدا یا خدایان دیگری باید به کمک بیایند.

۵

ضربه خوردن نیروهای چپ به ضرر نیروهای مترقی مذهبی هم تمام شد. از گذشته در میان نیروهای مذهبی تأثیرپذیری‌ای وجود داشت از گفتمان عدالتی که نیروهای چپ در جامعه جاری می‌کردند.

بر مبنای درس‌گیری از گذشته با نظر به موضوع دین، اکنون لازمه‌ی گفتمان آزادی وعدالت نقد دین از زاویه‌ی نقد ستمگری، نقد اقتصاد سیاسی دین، عرضه‌ی برنامه‌ای برای سکولاریزاسیون و آگاهی و هشدار درباره‌ی محافظه‌کاری ایرانی است.

■ نقد ستمگری: دستگاه دینی با ستمگران همدست بوده است. ستم‌ستیزی دینی ناپیگیر، دارای تأثیری محدود و عمدتاً در پی تبلیغ تحمل، حواله کردن به دنیای دیگر و از این نظر تخدیر کننده بوده است. الاهیات خشونت در حکومت ولایی خدایی جبار را پروردگار عالم کرده است. نقد الاهیات باید از نقد الاهیات خشونت بیاغازد. روا نیست جریانی دینی خود را منتقد حکومت دینی بخواند، اما درباره‌ی خشونت دینی سخن نگوید. جنایتکاری ملایان به اسلام‌ناشناسی‌شان برنمی‌گردد. مبنای تفسیر کردار آنان
بایستی مرجعیت آنان در اسلام‌شناسی باشد. تاریخ اسلام از منظر ستمگری، تاریخ سوء تفاهم نیست. توضیح آنچه در این تاریخ گذشته، از زاویه‌ی تاریخ استبداد در منطقه‌ی ما امری ضروری است. فهم دین، در همدستی‌اش با ستمگران، تحمل‌پذیر کردن ستم و از سویی دیگر در مواردی در دعوتش به شوریدن بر ستم، از الزامات فهم تاریخ ماست.

با نظام ولایی نقش ستمگرانه‌ی دین پایان نمی‌یابد. روآوری به تروریسم، همسازی و همدستی با نسخه‌ی تازه‌ای از اقتدارگرایی، عمل کردن از مأمن و مأوای محافظه‌کاری ایرانی برای حفظ پدرسالاری در خانواده و جامعه – اینها از جمله امکان‌های تداوم ستمگری دینی است.

■ نقد اقتصاد سیاسی دین: دیانت با نظام ولایی به صورتی آشکار راهی برای امتیازوری شد. قابلیتی در دین وجود داشت که در جمهوری اسلامی پرجلوه شد: دین-داری سرمایه-داری شد. اکنون در ایران دیگر نقد نظام امتیازوری بدون نقد اقتصادی سیاسی دین ممکن نیست. نقد اقتصاد سیاسی دین هم مستلزم نقد نظام امتیازوری است. در ایران، شیعی بودن حتا در شکل زاده شدن در خانواده‌ای به اسمْ شیعی، امتیاز به حساب می‌آید. نقد پیگیر این امتیازوری سویه‌ای از نقد مفهوم “ملت” ایرانی است.

■ سکولاریزاسیون: چپ از موضع براندازی نظام امتیازوری با مسئله‌ی سکولاریزاسیون درگیر می‌شود. سکولاریزاسیونِ حوزه‌ی سیاست به معنای لغو همه‌ی امتیازهای دین و دستگاه آن است به لحاظ نفوذشان در دستگاه اجرا، قانون‌گذاری، قضاوت، برخورداری از حقوق ویژه به لحاظ مالکیت و مالیات‌دهی، و امتیازهای فرهنگی. بنابر این موضوع به راندن معممان از صحنه‌ی نمایان سیاست منحصر نمی‌شود.

قلب مسئله‌ی سکولاریسم در ایران مسئله‌ی زن است. سکولاریزاسیون سیاسی و تقنینی و قضایی می‌تواند نقش مهمی برای رفع تبعیض بر زنان ایفا کند، کار اصلی اما فرهنگی است.

■ محافظه‌کاری ایرانی: همه می‌روند، آنچه در نهایت به جا می‌ماند محافظه‌کاری ایرانی است. ترس از آزادی، هراس از افق‌های باز، پدرسالاری، منش ارباب-رعیتی‌ای که هر قدر هم که مدرن شده باز نسخه‌ی برابر اصل است، باور به یک نظام امتیازوری طبیعی و اینکه مملکت به هر حال ملا و سلطان می‌خواهد، از مشخصه‌های محافظه‌کاری ایرانی‌اند. اسلام سیاسی بنیادگرا می‌تواند به درون محافظه‌کاری ایرانی عقب‌نشینی کند.

۶
آنچه در بند بالا آمد، نگاهی است که از نظر نویسنده، چپ بایستی به صورتی اصولی به موضوع دین و جریان‌های دینی داشته باشد.

قضاوت در مورد یک نیروی مذهبی تابع آن است که آن نیرو

چه موضعی نسبت به ستمگری دینی دارد،
به زنان چه نگاهی دارد،
در مورد سکولاریزاسیون از زاویه‌ی نظام امتیازها چه می‌اندیشد.
به لحاظ اصولی بایستی بر این نکته هم تأکید شود: حق سلب آزادی بیان از گروه‌های دین‌باور نارواست.

حمله به جریان‌های دینی منتقد حکومت دینی نه تنها خلاف اصل آزادی بیان و منش دموکراتیک، بلکه همچنین خلاف مصلحت سیاسی است.

ادامه👇👇👇

#دین
#تقلید
#چپ_غربی
#زمینه‌زدایی
#چپ_ایرانی
#ترجمه‌اندیشی


@NewHasanMohaddesi
🔸🔸🔸مرور🔸🔸🔸


♦️چپ ایرانی و گذشته و آینده‌ی مذهب در ایران [چپ ایرانی از دید یک چپی]

ص۶

✍️محمدرضا نیکفر
۲۷ فروردین ۱۴۰۳
بازنشر: ۹ تیر ۱۴۰۴



کاملاً بعید است که داستان ایران این گونه پیش رود که در یک روز بهاری جمهوری اسلامی به پایان رسد و بلافاصله نظامی سکولار برپا گردد. ما شاهد دست به دست شدن قدرت و ائتلاف‌های مختلفی در بالا و پایین خواهیم بود. کسانی که با نظام ولایی به هر دلیل امتیازهایی به دست آورده‌اند، اگر داشته‌های خود را در معرض تهدید ببینند، در برابر تغییر می‌ایستند. این فرض که امتیازوران دیگر توانایی بسیج نیرو در پایین ندارند، نه درست است، نه به مصلحت است. نقش نیرویی واسط در تحول‌های آینده مهم است، نیرویی که بتواند در گفت‌وگو با کسانی که دلبستگی‌شان به نظام از سر توهم است نشان دهد که دگرگونی به سود همگان است.

بدون کمک نیروی مذهبی دموکرات، جبهه‌ی دموکراسی‌خواهی نمی‌تواند کار خود را پیش برد. صحبت بر سر یک استفاده‌ی ابزاری نیست، بلکه توجه به مردمی است که اعتقاد دینی دارند و از ارزش‌هایی برای مبارزه با ستم و خواست عدالت پیروی می‌کنند که به آنها بیانی دینی می‌دهند.

🔻منبع:
https://www.naqdedini.org/140212-2/

#دین
#تقلید
#چپ_غربی
#زمینه‌زدایی
#چپ_ایرانی
#ترجمه‌اندیشی


@NewHasanMohaddesi
♦️چپ ایرانی مقلد چپ غربی

حسن محدثی‌ی گیلوایی

۹ تیر ۱۴۰۴


#دین
#تقلید
#چپ_غربی
#زمینه‌زدایی
#ترجمه‌اندیشی

@NewHasanMohaddesi
♦️به فرق مفاهیم زیر توجه کنیم و بی‌هوده مدعی نشویم: زبان ملی، زبان رسمی، و زبان میانجی

حسن محدثی‌ی گیلوایی
۹ تیر ۱۴۰۴

🔻لینک استوری:
https://www.instagram.com/stories/ayrabook/3666383791725220965?utm_source=ig_story_item_share&igsh=MXA5Nm9yejFzemFlOQ==


#ayrabook
#زبان
#زبان_ملی
#زبان_رسمی
#زبان_میانجی
#زبان_مشترک
@NewHasanMohaddesi
♦️توجیهاتی برای دفاع از اباطیل چپ ایرانی راجع به مهاجران افغانستانی و سیاست‌های نادرست مهاجرت‌پذیری
۹ تیر ۱۴۰۴

#چپ
#اهریمن
#مارکسیسم
#آرزواندیشی
#عوام‌فریبی
#جمهوری_اسلامی
#سیاست_مهاجرپذیری
#مهاجران_افغانستانی

@NewHasanMohaddesi
🔸🔸🔸پژواک🔸🔸🔸


♦️[صدای افغانستانی]
ص۱

تنویر احمد قسیم

۹ تیر ۱۴۰۴

خانم مریم سلام!

تا جایی که با آقای محدثی آشنا هستم، طفره نمی‌روند. اگر سوالی،نقدی مشخصی از ایشان شود، پاسخ‌می‌دهند. تجربه‌ی شخصی خودم را گفتم.

۱)چرا ایران ظرفیت بالای ۶ میلیون را ندارد.واضح است.حال مردم خوب نیست.حال دولت که اصلا خوب نیست.

حالا افزون بر آنکه حال مردم خوب نیست، جمعیتی بالای ۹۰ میلیونی دارد که بیکاری،فقر،مسئله‌ی معیشتی،مسئله‌ی مهاجرت جوانان، امنیت روانی،این روزها هم که امنیت فزیکی به آن افزوده شد.حتا به تعبیر دکتر آقاجری، از مسئله گذشته و بیش‌تر به بحران مواجه هستیم.

در چنین وضعیتی، بعد از سقوط جمهوریت در افغانستان، مهاجرت سیل آسا بالای سه میلیون زیادتر یا کمتر در سه یا چهار ماه به آن افزوده می شود.اینکه در همان شرایط بسیار ناگوار، دولت؛ ارتشی ها، کارمندان اطلاعاتی، کارمندان اداره‌ی جمهوری ساقط شده را از مرز جهت ورود شان به کشور تسهیل کرد. گیر طالبان نیافتادند و الا یکی زنده ‌نمی‌ماند.به سخن ما افغانستانی ها، خانه‌ی شان آباد. تاکید کنم همان دولت که در آمدن طالبان به خاطر دشمنی آمریکا کمک کرد.این تعداد جمعیت را آمریکا که اقتصاد اول دنیا، جهان اول هم هست، ی جا پذیرش نخواهد کرد. اگر من اشتباه می‌گویم،تصحیح بفرمایید.از حرف بالا چنین توجیه نشود که چون اینگونه است.پس آزار و اذیت،حرمت نکردن قابل توجیه است. هرگز.

۲) چرا اخراج می‌کنند.از دولت بپرسید. اما دولت ها مکلف اند طبق ارزش های حقوق بشری زمینه‌ی برگشت مهاجران را به صورت انسانی،آبرومند،با عزت فراهم کنند. چیزیست که از یک هفته به این سو به آن تاکید داریم و صدا بلند کردیم. روشن‌فکران ایرانی، دغدغه مندان اجتماعی،فرهیخته‌گان افغانستانی و ایرانی می نویسند و اعتراض میکنیم. یک صدا؛ حمله‌ی اخیر را بهانه نگیرید و بایست برگشت مهاجران فاقد مدرک به صورت تدریجی،زمان‌مند و اخلاقی باشد.

شاید ما اعتراض فحشان،هشتگ ها، افغان هراسی‌ها،مهاجر هراسی ها را می بینیم اما پیام های هم‌صدایی، هم دردی، هم‌دلی دوستان ایرانی را نمی بینم.دو طرف را باید نگاه کرد.شاهد اش همین گروه.

چرا عملیات ساماندهی در داخل انجام نمی‌دهند. دولت سیاست رفتی و برگشتی در این مدت داشته وهم ظرفیت اش همان سه میلیون هست.در چهل و اندی سال همین گونه بوده است.

۳) خوب خدا را شکر که موافقید.

۴) در مورد لشکر فاطمیون دو دسته هست.
داوطلب (به خاطر باور، دفاع از حرم، دفاع از شیعه‌)
در بدل پول/تسهیلات (اقامه خود،اقامه خانواده،تسهیل اقامه، خانه، جذب فرزندان به مدرسه، جذب دانشجویان به صورت بورسیه در دانشگاه ها و تسهیلات دگر)

اینکه آقای مومنی بدون مشخص کردن چند نفر محدود،خطاب جمعی کردند. قابل نقد است. جرم یک عمل شخصی است و نباید همه‌ی مهاجران را نشانه گرفت. نه حقوقی است،نه اخلاقی. کل ماجرا هم همین است که دولت بعد از تجاوز اسرائیل به ایران.دیواری کوتاه از مهاجران پیدا نکرد.در واقع اتهام بستن مهاجران برای پوشش وضعف اطلاعات جمهوری اسلامی است.
اخراج غیرمترقبه هم به خاطر کاستن فشار اجتماعی و ضعف است.

۵) من چه وقت دروغ عیان را قبول کردم؟ گفتم ما با جامعه‌ی ۶ میلیونی انسان روبرو هستیم. می تواند از این میان چندی نفوذی هم باشد. چون با انسانها روبرو ایم نه با فرشتگان. اما اینکه همه‌ی مهاجران را نشانه گرفت. قابل تقبیح است. هم ایرانیان فرهیخته باور ندارند هم مهاجران، هم فرهیخته‌گان افغانستان. هم شَم اطلاعاتی و عقلانیت سیاسی به ما گوید که چنین عملیات پیچیده از توان مهاجران که دسترسی بسیار کمی دارند/نیست. در لبنان هم چنین حمله های صورت گرفت. آیا آنجا اتباع افغانستانی بود.

اینکه در رسانه ها اخراج افاغنه مطالبه عمومی، همه تون جاسوس بودید، نمک خوردید، نمک دان شکستید. پزشک از تخت بیمارستان رخصت می‌کند. و... بحثی بسیار دور به درازی است که مجال دگر می طلبد.

۶) اینکه ایرانیان در گزشته منجمد هستند، ادعای بزرگی است.شما با جمعیت بیش از ۹۰ میلیونی روبرو هستید.
من حرفی در این مورد ندارم.

خرد می تواند جمعی باشد. اینکه نگاه ما به جامعه چه باشد، مهم است. یک بحث بسیار مهم در جامعه شناسی معرفت هست. جامعه چه معرفتی به فرد دارد و فرد چه معرفتی به جامعه. آقای دکتر محدثی اگر دوست داشتند، می‌توانند بحثی داشته باشند.

در مورد نکته‌ی اخیر به نظرم به آقای دکتر محدثی کم لطفی کردید. انصاف نیست.


ادامه👇👇👇

#جمهوری_اسلامی
#تنویر_احمد_قسیم
#مهاجران_افغانستانی
#سیاست_مهاجرپذیری

@NewHasanMohaddesi
🔸🔸🔸پژواک🔸🔸🔸


♦️[صدای افغانستانی]
ص۲

تنویر احمد قسیم

۹ تیر ۱۴۰۴


محدثی نژادپرست و فاشیست نیست که کَیف کند. این را به خاطر محافظه‌کاری یا ملاحظه‌ی دگری نمی‌گویم. الان او در تهران و من در تالقان/افغانستان هستم. او در پی ساماندهی مهاجران، مدیریت مهاجرت در ایران، مهاجرت بی رویه (البته این مطالبه‌ی شان از الان نه، بل قبل این اتفاقات مطرح کرده بودند) و بازگشت مهاجران غیر مجاز با حفظ احترام، ادب و به صورت تدریجی نه شتاب زده.

اگر با احترام نوشتن را شما گردن شکسته تعبیر می‌کنید، این حرف شماست.


من آنچه که در حد خود می‌دانستم، صادقانه نوشتم. به نظر می‌رسد الان دنبال  دکتر محدثی را رها کنیم. اولویت طفل‌های شیرخوار اند که در لب مرز از شدت گرما می‌سوزند.

همه یک صدا شویم! بازگشت شتاب زده و غیر انسانی را متوقف کنید
!

#جمهوری_اسلامی
#تنویر_احمد_قسیم
#مهاجران_افغانستانی
#سیاست_مهاجرپذیری

@NewHasanMohaddesi
2025/06/30 23:12:27
Back to Top
HTML Embed Code: