Forwarded from جرعه
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
♦️امین بزرگیان میانِ "وطندوستی" و "میهندوستی" تمایز میگذارد.
♦️وی همچنین به نقدِ ایدهی ایرانِ انتزاعی میپردازد🔺
@joreah_journal
www.instagram.com/joreah_journal
♦️وی همچنین به نقدِ ایدهی ایرانِ انتزاعی میپردازد🔺
@joreah_journal
www.instagram.com/joreah_journal
👍17👎2❤1😍1
🔸🔸🔸بازخورد🔸🔸🔸
♦️لطفا یادداشتها را با دقت بخوانید!
✍دکتر سعید معدنی
۲۴ مهر ۱۴۰۴
نوشتهای در کانال تلگرامی زیر سقف آسمان متعلق به دکتر محدثی درج شده که از خواندن آن تعجب کردم. همچنین تعجب من از این نظر بیشتر شد که چرا محدثی چنین یادداشتی را در کانال اش آورده است!
خانمی به نام یاسمن فرزان با اشاره به یادداشتی از من با عنوان «زبان و لهجه تهرانی حاشیه امنی برای فیلمسازان و هنرمندان» مطلبی غیر واقعی از نوشتار من آورده که نشانگر عدم توجه و دقت کافی به نوشتهی من است. البته نمیخواستم در جواب آن متنی بنویسم اما نگران شدم که مبادا مخاطبان پرتعداد کانال محدثی آن را حقیقت پندارند.
وی مینویسد: «اتفاقا چند روز بعد من اون اپیزود فیتیلهها را دیدم. از نظر توهینآمیزی فاجعه بود. وقتی به یاد میآوریم برای کودکان ساخته شده بود، فاجعهآمیزتر می شد! آقای دکتر معدنی کلی از شکایت علیه این برنامه ابراز نگرانی کرده بودند که طنز و کمدی را میکشد!» اما جالب است که من اصلا اشارهای به کشته شدن طنز و کمدی نکردهام! من اتفاقا نوشتم به دلیل اینکه زبان مادری من ترکی است از آن اپیزود ناراحت شدم و اگر آن طنز به هر زبان و لهجه دیگر بود فرقی نمیکرد. عین مطلب من چنین است. «البته فرقی نمیکرد اگر به جای لهجه ترکی هر لهجه و زبان دیگر ایرانی به غیر از لهجه تهرانی به کار میرفت باز ما با اعتراضات مشابه مواجه می شدیم. لهجه تهرانی تنها لهجه ای است که حساسیت برانگیز نیست و تمسخر آن عادی و معمولی به نظر می رسد. ما هر روز و هر ساعت با لهجه تهرانی طنز و هجو و تحقیر و تخفیف در تئاترها و سریالها و فیلم های سینمایی و متن نوشتهها شاهد هستیم اما هیچکس احساس توهین نمیکند و آب از آب تکان نمیخورد». از نویسنده محترم خواهشمندم در نوشتن مطلب و ارجاع به یک نوشته، متن ارجاعی را با دقت بخواند! در آخر یادداشت آوردهام «گویش و لهجه تهرانی به هیچ قوم و طایفهای تعلق ندارد و با توهین به آن دلی آزرده نمیشود، صورتی سرخ نمیشود و هیچ رگ غیرتی متورم نمیشود. در عین حال این گویش و زبان متعلق به همه اقوام ایرانی است که به تهران مهاجرت کرده و یکی دو نسل و یا مدتی در این شهر زیستهاند و با توهین به آن هیچ قومی از اقوام ایرانی ناراحت نمیشود».
همچنین خانم یاسمن فرزان جمله ای نوشته که خواننده را به تعجب وامیدارد: «میبینیم که در این سیستم فارس-محور وقتی یک تورک میخواهد خود را بالا بکشد یا باید ده برابر همتای فارسش توانمندی داشته باشد (که همه ندارند) یا باید ده برابر او در تملق گویی افراط کند.» حداقل در ۲۰۰ سال اخیر به هر کجای این کشور در پست های مدیریت بالا، میانی و پایین نگاه کنیم، میبینیم که از هر سه نفر دو نفرشان ترک زبان هستند. آنقدر که حتی سایر اقوام در این میان در اقلیت بوده و گم شدهاند. از اولین نخست وزیر ایران پس از انقلاب (مهدی بازرگان تبریزی) گرفته تا آخرین رئیس دولت ایران دکتر مسعود پزشکیان. بنی صدر نیز ترک همدان بوده است. طولانیترین پست نخست وزیری در تاریخ پس از انقلاب در اختیار مهندس میرحسین موسوی بود که ایشان هم ترک است. طولانیترین رئیس جمهور که متعلق به سید علی خامنهای است متولد مشهد و با اصالت ترک است که کاملا ترکی را می فهمد و میتواند حرف بزند؛ ایشان ۳۴ سال است که رهبری جامعه را نیز به عهده دارد و شیخ محمد خیابانی مبارز عصر مشروطه شوهرعمه ایشان بوده است.
اگر در کابینه های پس از انقلاب نگاه کنیم و همچنین بالاترین پست های لشگری و کشوری از وزارت و صدارت و مدیریت گرفته تا سفرا اکثریت شان ترک زبان هستند. حتی قبل از انقلاب از زمان قاجار چنین بوده است. محال است شما در سراسر ایران به ادارهای مراجعه کنید و در آن اداره، کارمند ترکزبان نباشد. البته به باور من این مسئولیت ها لزوما به خاطر ترکزبان بودن نیست بلکه به این خاطر است که آذربایجانی ها و اکثر ترک زبانان پراکنده در سراسر کشور، شیعه هستند و از زمان صفویه به بعد شیعه بودن یک امتیاز مهم در بدست آوردن موقعیت و مقام است. اگر پزشکیان یا بازرگان مسئولیت داشتند به خاطر زبان مادری ترکی نبوده بلکه بیشتر به خاطر شیعه بودن است. لذا این گفته کاملا غلط است که «یک ترک بخواهد خود را بالا بکشد باید ده برابر همتای فارس زبانش توانمندی داشته باشد» بلکه این اهل سنت و یا پیروان اقلیتهای دینی یا زنان هستند که اگر بخواهند خود را بالا بکشند باید صد برابر! رنج و زحمت بکشند. به باور من در بحث تحرک اجتماعی، در ایران تبعیض قومی نداریم بلکه «تبعیض مذهبی و جنسیتی» داریم.
در نهایت اطلاق «جاننثار» به همه وزرا و مسئولان ترک زبان که در طول دوقرن اخیر این جامعه را از نظر هنر و ادب و علم و فناوری ساخته اند، نوعی گل به خودی و توهین و تحقیر ترکزبانان است. خود دانید!
🔻منبع: هفت اقلیم
#سعید_معدنی
#یاسمن_فرزان
@NewHasanMohaddesi
♦️لطفا یادداشتها را با دقت بخوانید!
✍دکتر سعید معدنی
۲۴ مهر ۱۴۰۴
نوشتهای در کانال تلگرامی زیر سقف آسمان متعلق به دکتر محدثی درج شده که از خواندن آن تعجب کردم. همچنین تعجب من از این نظر بیشتر شد که چرا محدثی چنین یادداشتی را در کانال اش آورده است!
خانمی به نام یاسمن فرزان با اشاره به یادداشتی از من با عنوان «زبان و لهجه تهرانی حاشیه امنی برای فیلمسازان و هنرمندان» مطلبی غیر واقعی از نوشتار من آورده که نشانگر عدم توجه و دقت کافی به نوشتهی من است. البته نمیخواستم در جواب آن متنی بنویسم اما نگران شدم که مبادا مخاطبان پرتعداد کانال محدثی آن را حقیقت پندارند.
وی مینویسد: «اتفاقا چند روز بعد من اون اپیزود فیتیلهها را دیدم. از نظر توهینآمیزی فاجعه بود. وقتی به یاد میآوریم برای کودکان ساخته شده بود، فاجعهآمیزتر می شد! آقای دکتر معدنی کلی از شکایت علیه این برنامه ابراز نگرانی کرده بودند که طنز و کمدی را میکشد!» اما جالب است که من اصلا اشارهای به کشته شدن طنز و کمدی نکردهام! من اتفاقا نوشتم به دلیل اینکه زبان مادری من ترکی است از آن اپیزود ناراحت شدم و اگر آن طنز به هر زبان و لهجه دیگر بود فرقی نمیکرد. عین مطلب من چنین است. «البته فرقی نمیکرد اگر به جای لهجه ترکی هر لهجه و زبان دیگر ایرانی به غیر از لهجه تهرانی به کار میرفت باز ما با اعتراضات مشابه مواجه می شدیم. لهجه تهرانی تنها لهجه ای است که حساسیت برانگیز نیست و تمسخر آن عادی و معمولی به نظر می رسد. ما هر روز و هر ساعت با لهجه تهرانی طنز و هجو و تحقیر و تخفیف در تئاترها و سریالها و فیلم های سینمایی و متن نوشتهها شاهد هستیم اما هیچکس احساس توهین نمیکند و آب از آب تکان نمیخورد». از نویسنده محترم خواهشمندم در نوشتن مطلب و ارجاع به یک نوشته، متن ارجاعی را با دقت بخواند! در آخر یادداشت آوردهام «گویش و لهجه تهرانی به هیچ قوم و طایفهای تعلق ندارد و با توهین به آن دلی آزرده نمیشود، صورتی سرخ نمیشود و هیچ رگ غیرتی متورم نمیشود. در عین حال این گویش و زبان متعلق به همه اقوام ایرانی است که به تهران مهاجرت کرده و یکی دو نسل و یا مدتی در این شهر زیستهاند و با توهین به آن هیچ قومی از اقوام ایرانی ناراحت نمیشود».
همچنین خانم یاسمن فرزان جمله ای نوشته که خواننده را به تعجب وامیدارد: «میبینیم که در این سیستم فارس-محور وقتی یک تورک میخواهد خود را بالا بکشد یا باید ده برابر همتای فارسش توانمندی داشته باشد (که همه ندارند) یا باید ده برابر او در تملق گویی افراط کند.» حداقل در ۲۰۰ سال اخیر به هر کجای این کشور در پست های مدیریت بالا، میانی و پایین نگاه کنیم، میبینیم که از هر سه نفر دو نفرشان ترک زبان هستند. آنقدر که حتی سایر اقوام در این میان در اقلیت بوده و گم شدهاند. از اولین نخست وزیر ایران پس از انقلاب (مهدی بازرگان تبریزی) گرفته تا آخرین رئیس دولت ایران دکتر مسعود پزشکیان. بنی صدر نیز ترک همدان بوده است. طولانیترین پست نخست وزیری در تاریخ پس از انقلاب در اختیار مهندس میرحسین موسوی بود که ایشان هم ترک است. طولانیترین رئیس جمهور که متعلق به سید علی خامنهای است متولد مشهد و با اصالت ترک است که کاملا ترکی را می فهمد و میتواند حرف بزند؛ ایشان ۳۴ سال است که رهبری جامعه را نیز به عهده دارد و شیخ محمد خیابانی مبارز عصر مشروطه شوهرعمه ایشان بوده است.
اگر در کابینه های پس از انقلاب نگاه کنیم و همچنین بالاترین پست های لشگری و کشوری از وزارت و صدارت و مدیریت گرفته تا سفرا اکثریت شان ترک زبان هستند. حتی قبل از انقلاب از زمان قاجار چنین بوده است. محال است شما در سراسر ایران به ادارهای مراجعه کنید و در آن اداره، کارمند ترکزبان نباشد. البته به باور من این مسئولیت ها لزوما به خاطر ترکزبان بودن نیست بلکه به این خاطر است که آذربایجانی ها و اکثر ترک زبانان پراکنده در سراسر کشور، شیعه هستند و از زمان صفویه به بعد شیعه بودن یک امتیاز مهم در بدست آوردن موقعیت و مقام است. اگر پزشکیان یا بازرگان مسئولیت داشتند به خاطر زبان مادری ترکی نبوده بلکه بیشتر به خاطر شیعه بودن است. لذا این گفته کاملا غلط است که «یک ترک بخواهد خود را بالا بکشد باید ده برابر همتای فارس زبانش توانمندی داشته باشد» بلکه این اهل سنت و یا پیروان اقلیتهای دینی یا زنان هستند که اگر بخواهند خود را بالا بکشند باید صد برابر! رنج و زحمت بکشند. به باور من در بحث تحرک اجتماعی، در ایران تبعیض قومی نداریم بلکه «تبعیض مذهبی و جنسیتی» داریم.
در نهایت اطلاق «جاننثار» به همه وزرا و مسئولان ترک زبان که در طول دوقرن اخیر این جامعه را از نظر هنر و ادب و علم و فناوری ساخته اند، نوعی گل به خودی و توهین و تحقیر ترکزبانان است. خود دانید!
🔻منبع: هفت اقلیم
#سعید_معدنی
#یاسمن_فرزان
@NewHasanMohaddesi
👏29👎19❤1👍1
♦️مقالاتی پژوهشی در بارهی تبعیض اتنیکی در ایران: تقدیم به دکتر سعید معدنی
✍️حسن محدثیی گیلوایی
۲۴ مهر ۱۴۰۴
برای چندمین بار است که همکار عزیز ام دکتر سعید معدنی وجود تبعیض اتنیکی را در ایران با اطمینان زیادی انکار میکنند. ایشان تا کنون بارها مدّعی شده اند که در ایران تبعیض جنسیتی و دینی وجود دارد، ولی تبعیض اتنیکی وجود ندارد. از این رو، لینک برخی از مقالات و آثار پژوهشیی حاکی از تبعیض قومیتی / اتنیکی را در زیر منتشر میکنم تا هم ایشان قدری از اطمینانشان در انکار تبعیض اتنیکی بکاهند و هم مخاطبان گرامی با این آثار آشنا بشوند.
🔻فهم تجربههای تبعيض و نابرابری قومي در دانشگاههای ايران: مطالعه موردی ترکها و کردها
https://qjss.atu.ac.ir/article_10844_f66ca7e4ca2eface1f618adf44e9e493.pdf
🔻اثر احساس تبعیض سیاسی و اجتماعی بر رفتار سیاسی ملیگرایانه و قومگرایانه؛ مطالعۀ موردی قومیتهای ساکن اهواز
https://www.ipsajournal.ir/article_463_428fca9bc1921c25c5121f9da7815cde.pdf
🔻فرايندهای تبعيض سياسی – اجتماعی و هویتخواهی قومی (مورد مطالعه: جوانان شهر سنندج و قروه)
https://journals.iau.ir/article_539681_30374b86e6989a0d7b96b9cebbb5412b.pdf
🔻زمینههای تاریخی و اجتماعی مؤثر بر شکاف قومی در ایران
https://ensani.ir/file/download/article/1559123460-9571-97-3-6.pdf
🔻قوميت و احساس طرد اجتماعي؛ مخاطرات اجتماعي پيش رو (مورد مطالعه؛ قوم عرب شهرستان اهواز)
https://ensani.ir/file/download/article/20170923153458-9792-145.pdf
🔻تبعیض قومی در کردستان ( بعد از انقلاب اسلامی 1357)
https://ensani.ir/file/download/article/20120623092252-1183-10.pdf
🔻جایگاه قومیت در برنامههای درسی پنهان دوره دوم متوسطه
https://www.jcsicsa.ir/article_138547_a05e5ea9221bf6f2b620862494beb601.pdf
🔻ارزیابی الگوهای سیاستگذاری و مدیریت قومی در ایران
https://nashr.majles.ir/article_337_e84f5ce00aba6a6d8460080b63b67a0d.pdf
🔻نابرابری درآمدی و درهمتنیدگی هویتهای جنسیت و قومیت در ایران
https://jwdp.ut.ac.ir/article_98706_ae583e3caf10f9c06fe7f9ce21768743.pdf
🔻قومیت, نابرابری آموزشی و باروری
https://www.jpaiassoc.ir/article_722701_88e2d7886fb0cf69a4182b2f560b8bd7.pdf
🔻تبعیض اقتصادی بین منطقهای در ایران
https://www.jmsp.ir/article_5727_dc363817786ff182b7bc59565d864523.pdf
🔻بررسی داستان های تبعیض قومی در محیط شغلی با رویکرد تحلیل روایت (مورد مطالعه: دانشگاه آزاد اسلامی واحد شوشتر)
https://ensani.ir/file/download/article/1646805313-10254-99-2-11.pdf
🔻تحلیل فضایی شاخصهای اقتصادی در بین استان ها و قومیت های ایرانی - اسلامی
https://gur.maragheh.ac.ir/article_721832_19253e4396a447bb37e01cec09478811.pdf
🔻استراتژیهای ملتسازی و توسعه ناموزون در ایران
https://quarterly.risstudies.org/article_61086_2849a775dec98a224011421144665e40.pdf
🔻مشکلهی همبستگی در جامعهی چند قومی ایران: فراترکیب مطالعات موجود
https://ijsp.ut.ac.ir/article_90393_16c6453e34812ba440bbc9972077c336.pdf
🔻عوامل موثر بر پیوستگی و گسستگی قومگرایی سیاسی
https://qjss.atu.ac.ir/article_883_e8a6fa4a332c20127077848d3dd7b02c.pdf
شایان ذکر است که مقالات پژوهشی در بارهی تبعیض اتنیکی و نابرابریی اتنیکی در ایران بسیار بیشتر از این موارد هستند و محققان و علاقهمندان بهراحتی میتوانند آثار محققانهی گوناگونی را در این باره پیدا کنند.
#سعید_معدنی
#تبعیض_اتنیکی
#نابرابری_قومیتی
@NewHasanMohaddesi
✍️حسن محدثیی گیلوایی
۲۴ مهر ۱۴۰۴
برای چندمین بار است که همکار عزیز ام دکتر سعید معدنی وجود تبعیض اتنیکی را در ایران با اطمینان زیادی انکار میکنند. ایشان تا کنون بارها مدّعی شده اند که در ایران تبعیض جنسیتی و دینی وجود دارد، ولی تبعیض اتنیکی وجود ندارد. از این رو، لینک برخی از مقالات و آثار پژوهشیی حاکی از تبعیض قومیتی / اتنیکی را در زیر منتشر میکنم تا هم ایشان قدری از اطمینانشان در انکار تبعیض اتنیکی بکاهند و هم مخاطبان گرامی با این آثار آشنا بشوند.
🔻فهم تجربههای تبعيض و نابرابری قومي در دانشگاههای ايران: مطالعه موردی ترکها و کردها
https://qjss.atu.ac.ir/article_10844_f66ca7e4ca2eface1f618adf44e9e493.pdf
🔻اثر احساس تبعیض سیاسی و اجتماعی بر رفتار سیاسی ملیگرایانه و قومگرایانه؛ مطالعۀ موردی قومیتهای ساکن اهواز
https://www.ipsajournal.ir/article_463_428fca9bc1921c25c5121f9da7815cde.pdf
🔻فرايندهای تبعيض سياسی – اجتماعی و هویتخواهی قومی (مورد مطالعه: جوانان شهر سنندج و قروه)
https://journals.iau.ir/article_539681_30374b86e6989a0d7b96b9cebbb5412b.pdf
🔻زمینههای تاریخی و اجتماعی مؤثر بر شکاف قومی در ایران
https://ensani.ir/file/download/article/1559123460-9571-97-3-6.pdf
🔻قوميت و احساس طرد اجتماعي؛ مخاطرات اجتماعي پيش رو (مورد مطالعه؛ قوم عرب شهرستان اهواز)
https://ensani.ir/file/download/article/20170923153458-9792-145.pdf
🔻تبعیض قومی در کردستان ( بعد از انقلاب اسلامی 1357)
https://ensani.ir/file/download/article/20120623092252-1183-10.pdf
🔻جایگاه قومیت در برنامههای درسی پنهان دوره دوم متوسطه
https://www.jcsicsa.ir/article_138547_a05e5ea9221bf6f2b620862494beb601.pdf
🔻ارزیابی الگوهای سیاستگذاری و مدیریت قومی در ایران
https://nashr.majles.ir/article_337_e84f5ce00aba6a6d8460080b63b67a0d.pdf
🔻نابرابری درآمدی و درهمتنیدگی هویتهای جنسیت و قومیت در ایران
https://jwdp.ut.ac.ir/article_98706_ae583e3caf10f9c06fe7f9ce21768743.pdf
🔻قومیت, نابرابری آموزشی و باروری
https://www.jpaiassoc.ir/article_722701_88e2d7886fb0cf69a4182b2f560b8bd7.pdf
🔻تبعیض اقتصادی بین منطقهای در ایران
https://www.jmsp.ir/article_5727_dc363817786ff182b7bc59565d864523.pdf
🔻بررسی داستان های تبعیض قومی در محیط شغلی با رویکرد تحلیل روایت (مورد مطالعه: دانشگاه آزاد اسلامی واحد شوشتر)
https://ensani.ir/file/download/article/1646805313-10254-99-2-11.pdf
🔻تحلیل فضایی شاخصهای اقتصادی در بین استان ها و قومیت های ایرانی - اسلامی
https://gur.maragheh.ac.ir/article_721832_19253e4396a447bb37e01cec09478811.pdf
🔻استراتژیهای ملتسازی و توسعه ناموزون در ایران
https://quarterly.risstudies.org/article_61086_2849a775dec98a224011421144665e40.pdf
🔻مشکلهی همبستگی در جامعهی چند قومی ایران: فراترکیب مطالعات موجود
https://ijsp.ut.ac.ir/article_90393_16c6453e34812ba440bbc9972077c336.pdf
🔻عوامل موثر بر پیوستگی و گسستگی قومگرایی سیاسی
https://qjss.atu.ac.ir/article_883_e8a6fa4a332c20127077848d3dd7b02c.pdf
شایان ذکر است که مقالات پژوهشی در بارهی تبعیض اتنیکی و نابرابریی اتنیکی در ایران بسیار بیشتر از این موارد هستند و محققان و علاقهمندان بهراحتی میتوانند آثار محققانهی گوناگونی را در این باره پیدا کنند.
#سعید_معدنی
#تبعیض_اتنیکی
#نابرابری_قومیتی
@NewHasanMohaddesi
👌21👍7👏5👎3
🔸🔸🔸بازخورد🔸🔸🔸
♦️ایران، تفاوتها و وسوسهی یکدستی
✍سعید قربانی
۲۴ مهر ۱۴۰۴
مسئلهی تبعیض اتنیکی و نسبت آن با ما، مسئلهای انکارناپذیر است؛ نه فقط به دلیل ساختار قدرت، بلکه به این سبب که در تصور ما از «ایران» و در بنیان روایت تاریخی این سرزمین ریشه دارد. اگر تاریخ ایران را بهمثابهی میدان نیروها ببینیم، چیزی جز صحنهی تجزیه و ترکیب دائمی نیروهایی نیست که در تعارض و همزیستی با یکدیگر شکل گرفتهاند؛ نیروهایی که هر کدام در لحظهای میتوانند تأثیرگذار، تغییرپذیر یا سرکوبشده باشند و هیچگاه نمیتوان آنها را صرفاً به یک «مفهوم کلی» فروکاست.
پرسش اصلی این است: وقتی میگوییم «ایران»، یا از «وحدت» و «کثرت» سخن میگوییم، یا شعارهایی مانند «ایران یکپارچه» و «ایران ملک مشاع ایرانیان است» تکرار میکنیم، دقیقاً چه چیزی را میخواهیم بیان کنیم؟ این شعارها در بسیاری موارد نه بازتاب تجربهی زیستهی واقعی، بلکه محصول مسیرهای پراکندهی قدرت ــ مدرسه، رسانه، شبکههای اجتماعی ــ هستند؛ سازوکارهایی که جملات آماده میدهند تا ما در میدان مناظره و مشاجره چیزی برای گفتن داشته باشیم؛ چیزی که گاهی بیش از آنکه به فهم و تحلیل منجر شود، تنها امکان بازگویی دوبارهی قدرت را فراهم میکند.
وقتی تفاوتها، ناهمزمانیها و تضادهای عمیق را میبینیم، اما همچنان تلاش میکنیم همهی این نیروهای ناهمگون را در مفهومی کلی چون «جامعهی ایران» فروبکاهیم، آنگاه همان روندی رخ میدهد که آدورنو هشدار میدهد:
این لحظه است که عقل، به جای فهمیدن، میخواهد تملک کند.
به این معنا، حتی گفتار وحدتخواه، که به ظاهر هدفش انسجام و همبستگی است، میتواند حامل خشونت باشد؛ زیرا در تلاش برای یکدست کردن واقعیت و مفاهیم، تفاوتها را حذف و نیروها را به ابژههایی تابع تبدیل میکند. در این وضعیت، همانطور که آدورنو هشدار میدهد، «جامعه» به مفهومی واحد بدل میشود که در عین همگانی بودن، مستعد تمامیتخواهی و خشونت است.
🔻منبع:
https://www.tg-me.com/causasuinova/138
#سعید_قربانی
#تبعیض_اتنیکی
#نابرابری_قومیتی
@NewHasanMohaddesi
♦️ایران، تفاوتها و وسوسهی یکدستی
✍سعید قربانی
۲۴ مهر ۱۴۰۴
مسئلهی تبعیض اتنیکی و نسبت آن با ما، مسئلهای انکارناپذیر است؛ نه فقط به دلیل ساختار قدرت، بلکه به این سبب که در تصور ما از «ایران» و در بنیان روایت تاریخی این سرزمین ریشه دارد. اگر تاریخ ایران را بهمثابهی میدان نیروها ببینیم، چیزی جز صحنهی تجزیه و ترکیب دائمی نیروهایی نیست که در تعارض و همزیستی با یکدیگر شکل گرفتهاند؛ نیروهایی که هر کدام در لحظهای میتوانند تأثیرگذار، تغییرپذیر یا سرکوبشده باشند و هیچگاه نمیتوان آنها را صرفاً به یک «مفهوم کلی» فروکاست.
پرسش اصلی این است: وقتی میگوییم «ایران»، یا از «وحدت» و «کثرت» سخن میگوییم، یا شعارهایی مانند «ایران یکپارچه» و «ایران ملک مشاع ایرانیان است» تکرار میکنیم، دقیقاً چه چیزی را میخواهیم بیان کنیم؟ این شعارها در بسیاری موارد نه بازتاب تجربهی زیستهی واقعی، بلکه محصول مسیرهای پراکندهی قدرت ــ مدرسه، رسانه، شبکههای اجتماعی ــ هستند؛ سازوکارهایی که جملات آماده میدهند تا ما در میدان مناظره و مشاجره چیزی برای گفتن داشته باشیم؛ چیزی که گاهی بیش از آنکه به فهم و تحلیل منجر شود، تنها امکان بازگویی دوبارهی قدرت را فراهم میکند.
وقتی تفاوتها، ناهمزمانیها و تضادهای عمیق را میبینیم، اما همچنان تلاش میکنیم همهی این نیروهای ناهمگون را در مفهومی کلی چون «جامعهی ایران» فروبکاهیم، آنگاه همان روندی رخ میدهد که آدورنو هشدار میدهد:
این لحظه است که عقل، به جای فهمیدن، میخواهد تملک کند.
به این معنا، حتی گفتار وحدتخواه، که به ظاهر هدفش انسجام و همبستگی است، میتواند حامل خشونت باشد؛ زیرا در تلاش برای یکدست کردن واقعیت و مفاهیم، تفاوتها را حذف و نیروها را به ابژههایی تابع تبدیل میکند. در این وضعیت، همانطور که آدورنو هشدار میدهد، «جامعه» به مفهومی واحد بدل میشود که در عین همگانی بودن، مستعد تمامیتخواهی و خشونت است.
🔻منبع:
https://www.tg-me.com/causasuinova/138
#سعید_قربانی
#تبعیض_اتنیکی
#نابرابری_قومیتی
@NewHasanMohaddesi
❤13👍6👏5👎2
🔸🔸🔸بازخورد🔸🔸🔸
♦️[در بارهی تحصیل به زبان مادری در دوران ابتدایی]
✍️خدیجه عبیات
دانشجوی دکترای جامعهشناسی از طایفهی بزرگ بنی طُرُف
۲۵ مهر ۱۴۰۴
سلام درست میفرمایید. بنده دانشجوی هند بودم و مطالب زیر در مورد سیستم آموزش در هند خدمت شما:
آموزش در هند تکزبانه نیست؛ چون این کشور یکی از متنوعترین نظامهای زبانی دنیا رو داره. به طور خلاصه:
• در هند یک سیاست معروف هست به نام “Three Language Formula” (فرمول سهزبانه).
• طبق این سیاست، آموزش مدرسهای معمولاً بر سه زبان است:
1. زبان ایالتی یا زبان مادری دانشآموز (مثلاً تامیل در تامیلنادو، بنگالی در بنگال غربی، مالایالام در کرالا و…)
2. هندی (بهعنوان زبان رسمی اتحادیه)
3. انگلیسی (برای ارتباطات ملی و بینالمللی)
• در پایههای ابتدایی معمولاً زبان مادری/ایالتی زبان اصلی آموزش است.
• از دورهٔ راهنمایی به بعد، دروس به زبانهای دیگر (هندی و انگلیسی) هم اضافه میشوند.
• در برخی ایالتها، مدارس خصوصی یا بینالمللی وجود دارند که آموزش را از ابتدا به انگلیسی انجام میدهند.
نکته: هیچ زبان واحدی برای آموزش کل کشور وجود ندارد؛ هر ایالت اختیار دارد زبان آموزشی خود را انتخاب کند. به همین دلیل مثلاً در مدرسهای در چنای (تامیلنادو) زبان تدریس تامیل است، اما در مدرسهای در لکهنو (اوتار پرادش) زبان تدریس هندی خواهد بود.
هندوستان یک زبان ملی (National Language) ندارد. 🇮🇳
این موضوع حتی در قانون اساسی هند هم روشن شده است.
🔹 در هند:
• زبان رسمی اتحادیه (Official Language of the Union): هندی (به خط دیواناگری).
• زبان کمکی رسمی: انگلیسی (برای ارتباطات رسمی، دادگاهها، دانشگاهها و… همچنان استفاده میشود).
• علاوه بر این دو، ۲۲ زبان دیگر در «پیوست هشتم قانون اساسی» به رسمیت شناخته شدهاند (مثل بنگالی، تامیل، مراتی، اردو، پنجابی، گجراتی و…).
بنابراین:
• هند زبان رسمی دارد (هندی و انگلیسی)،
• اما زبان ملی واحد ندارد چون تنوع زبانی و قومی بسیار زیاد است و اعلام یک زبان ملی میتوانست حساسیتبرانگیز باشد.
🔻بازخوردی به این مطلب:
https://www.tg-me.com/NewHasanMohaddesi/13404
#زبان_فارسی
#خیر_عمومی
#خدیجه_عبیات
#انحصارگرایی_زبانی
#آموزش_به_زبان_مادری
@NewHasanMohaddesi
♦️[در بارهی تحصیل به زبان مادری در دوران ابتدایی]
✍️خدیجه عبیات
دانشجوی دکترای جامعهشناسی از طایفهی بزرگ بنی طُرُف
۲۵ مهر ۱۴۰۴
سلام درست میفرمایید. بنده دانشجوی هند بودم و مطالب زیر در مورد سیستم آموزش در هند خدمت شما:
آموزش در هند تکزبانه نیست؛ چون این کشور یکی از متنوعترین نظامهای زبانی دنیا رو داره. به طور خلاصه:
• در هند یک سیاست معروف هست به نام “Three Language Formula” (فرمول سهزبانه).
• طبق این سیاست، آموزش مدرسهای معمولاً بر سه زبان است:
1. زبان ایالتی یا زبان مادری دانشآموز (مثلاً تامیل در تامیلنادو، بنگالی در بنگال غربی، مالایالام در کرالا و…)
2. هندی (بهعنوان زبان رسمی اتحادیه)
3. انگلیسی (برای ارتباطات ملی و بینالمللی)
• در پایههای ابتدایی معمولاً زبان مادری/ایالتی زبان اصلی آموزش است.
• از دورهٔ راهنمایی به بعد، دروس به زبانهای دیگر (هندی و انگلیسی) هم اضافه میشوند.
• در برخی ایالتها، مدارس خصوصی یا بینالمللی وجود دارند که آموزش را از ابتدا به انگلیسی انجام میدهند.
نکته: هیچ زبان واحدی برای آموزش کل کشور وجود ندارد؛ هر ایالت اختیار دارد زبان آموزشی خود را انتخاب کند. به همین دلیل مثلاً در مدرسهای در چنای (تامیلنادو) زبان تدریس تامیل است، اما در مدرسهای در لکهنو (اوتار پرادش) زبان تدریس هندی خواهد بود.
هندوستان یک زبان ملی (National Language) ندارد. 🇮🇳
این موضوع حتی در قانون اساسی هند هم روشن شده است.
🔹 در هند:
• زبان رسمی اتحادیه (Official Language of the Union): هندی (به خط دیواناگری).
• زبان کمکی رسمی: انگلیسی (برای ارتباطات رسمی، دادگاهها، دانشگاهها و… همچنان استفاده میشود).
• علاوه بر این دو، ۲۲ زبان دیگر در «پیوست هشتم قانون اساسی» به رسمیت شناخته شدهاند (مثل بنگالی، تامیل، مراتی، اردو، پنجابی، گجراتی و…).
بنابراین:
• هند زبان رسمی دارد (هندی و انگلیسی)،
• اما زبان ملی واحد ندارد چون تنوع زبانی و قومی بسیار زیاد است و اعلام یک زبان ملی میتوانست حساسیتبرانگیز باشد.
🔻بازخوردی به این مطلب:
https://www.tg-me.com/NewHasanMohaddesi/13404
#زبان_فارسی
#خیر_عمومی
#خدیجه_عبیات
#انحصارگرایی_زبانی
#آموزش_به_زبان_مادری
@NewHasanMohaddesi
Telegram
زیر سقف آسمان
🔸🔸🔸گفتوگو🔸🔸🔸
🔻پرسش مخاطب محترم:
"فقط در مقطع ابتدایی [آموزش به زبان مادری داده شود]؟"
🔸محدثی:
بله در مقطع ابتدایی آموزش به زبان مادری برای کودکانی که زبانشان غیر از فارسی است (نظیر عربی، ترکی، کردی، بلوچی، و غیره)، ضروری است، چون:
الف) کودکی که…
🔻پرسش مخاطب محترم:
"فقط در مقطع ابتدایی [آموزش به زبان مادری داده شود]؟"
🔸محدثی:
بله در مقطع ابتدایی آموزش به زبان مادری برای کودکانی که زبانشان غیر از فارسی است (نظیر عربی، ترکی، کردی، بلوچی، و غیره)، ضروری است، چون:
الف) کودکی که…
❤30👍7👎1
♦️نظریهپردازیی اجتماعی برای ایران و نگرانی از روایتهای مخرّب و خطرناک: پاسخی کوتاه به دوست عزیز ام علی نجات غلامی
✍️حسن محدثیی گیلوایی
۲۵ مهر ۱۴۰۴
برای من باعث افتخار هست که میتوانم با اهالیی معاصر اندیشه در ایران گفتوگو کنم. قرار است که بهزودی دیدار و گفتوگویی با برادر عزیز ام علی نجات غلامی داشته باشم و ماحصل آن را به مخاطبان عزیز تقدیم کنیم. امّا به پاس احترام به زحمات ایشان در ورود به گفتوگوی مکتوب، پاسخ کوتاهی تقدیم میکنم. پیشتر نیز این توفیق را داشتم که با این مدرس ارجمند فلسفه گفتوگو کنم. بدون تعارفات مرسوم عرض میکنم که برای من فرصت مغتنمی است آموختن از اهل اندیشهی معاصر ایرانی.
نخستین نکتهای که باید عرض بکنم این است که من وقتی در بارهی وطن، کشور، و ایران سخن میگویم و مینویسم، دیگر فقط محقق جامعهشناسی نیستم بلکه در مقام یک نظریهپرداز اجتماعی قرار میگیرم. نظریهپرداز اجتماعی ارزششناسیی خاصّ خود را دارد. من نیز در نظریهی اجتماعیای که در بارهی ایران دنبال میکنم، به مجموعهای از ارزشهای پایهای باورمند هستم. این ارزشهای پایهای مرا در تشخیص روایتهای خطرناک و مخرب از ایران هدایت میکنند.
بنابراین، من هم کاملاً بر آن ام که بحث از ایران در مقام نوعی موجودیت، بهناگزیر به تولید نوعی روایت ورود میکند. بهعبارت دیگر، ما در چنین بحثی که ناظر به چیستیی ایران است، بهناگزیر از سطح وجودشناختی به سطح معرفتشناختی وارد میشویم. در پاسخ به پرسش از چیستیی ایران، چه چیزی حاصل میکنیم: تعدادی روایت در بارهی ایران.
اینجا است که پرسشهای معرفتشناختی مطرح میشوند: کدام روایت از ایران حقیقت دارد؟ یا بهتعبیر دقیقتر کدام روایت از ایران معتبر است؟ اینجا است که پای مجموعهای از بحثهای جامعهشناختی و تاریخی بهمیان میآید زیرا ما ناگزیر خواهیم شد ساختار روایتهای ایران را وارسی کنیم و آنها را از نظر آگزیوماتیک و تئورماتیک بررسی کنیم. در چنین بررسیای ناگزیر میشویم بنیادهای روششناختی و روشیی هر روایت را بکاویم.
لاجرم ناگزیر هستیم اعتبار هر روایت ایران را از نظر بنیادهای روششناختی و ویژهگیهای روشی بررسی کنیم و ببینیم که کدام روایت از ایران بر پایههای روششناختیی معتبری استوار اند و کدام روایت در فرآیند شکلگیری اش از ویژهگیهای روشیی قابل دفاعی برخوردار است.
تازه وقتی از نظر روششناسی روایتهای ایران را بررسی کردیم، نوبت پرسش از کارکرد روایتها و نفع عملیشان میرسد و در اینجا وارد سطح ارزششناختیی بحث میشویم: این روایتهای از ایران هر یک برای ما در وضع کنونی چه بهبار میآورند؟ چه بر سر مردم این فلات پهناور خواهند آورد؟
اینجا است که من به سرور عزیز ام مدرس ارجمند پدیدارشناسی علی نجات غلامیی عزیز عرض میکنم که من در تمام این سطوح در بارهی روایتهای ایران دغدغه دارم. در سطح وجودشناختی و معرفتشناختی و روششناختی دغدغهی صحت و اعتبار روایت را دارم و در سطح ارزششناختی دغدغهی انسانهای زینده در این سرزمین را دارم. من هم مخالف قوممداری و بازگشت به تعصبات قومی هستم و هم مخالف مرکزگراییی انحصارگرایانه که علیه اتنیکها و فرهنگهای مختلف عمل میکند هستم.
از این رو، هدف و انگیزه و نیت ام از حمله به بازتولید برخی روایتها از ایران و کشور ناظر به چنین دغدغههایی هستند: من در مقام نظریهپردازیی اجتماعیی مختار ام، هم آنها را نامعتبر میدانم و هم آنها را مخرب و خطرناک برای مردم و جامعه و آیندهی مردممان تلقّی میکنم. از همین رو هم هست که به نظرات کسانی چون همکار ارجمند ام دکتر مقصود فراستخواه نقد وارد کرده ام.
🔸پسنوشت: برخی امّا ترجیح میدهند به جای ورود به بحث محقّقانه و عالمانه در بارهی روایتهای مخرّب و خطرناک از ایران، موضوع را ساده کنند و مرا که به روایتهای مخرب و خطرناک ایران حمله میکنم و میکوشم خطرناکیی آنها را برملا کنم، ایرانستیز خوانند.
👇👇👇
🔻مرتبط با:
https://www.tg-me.com/NewHasanMohaddesi/13576
#ایران
#روایت_ایران
#افسانهی_تداوم
#روایتهای_مخرب
#علی_نجات_غلامی
#مقصود_فراستخواه
@NewHasanMohaddesi
✍️حسن محدثیی گیلوایی
۲۵ مهر ۱۴۰۴
برای من باعث افتخار هست که میتوانم با اهالیی معاصر اندیشه در ایران گفتوگو کنم. قرار است که بهزودی دیدار و گفتوگویی با برادر عزیز ام علی نجات غلامی داشته باشم و ماحصل آن را به مخاطبان عزیز تقدیم کنیم. امّا به پاس احترام به زحمات ایشان در ورود به گفتوگوی مکتوب، پاسخ کوتاهی تقدیم میکنم. پیشتر نیز این توفیق را داشتم که با این مدرس ارجمند فلسفه گفتوگو کنم. بدون تعارفات مرسوم عرض میکنم که برای من فرصت مغتنمی است آموختن از اهل اندیشهی معاصر ایرانی.
نخستین نکتهای که باید عرض بکنم این است که من وقتی در بارهی وطن، کشور، و ایران سخن میگویم و مینویسم، دیگر فقط محقق جامعهشناسی نیستم بلکه در مقام یک نظریهپرداز اجتماعی قرار میگیرم. نظریهپرداز اجتماعی ارزششناسیی خاصّ خود را دارد. من نیز در نظریهی اجتماعیای که در بارهی ایران دنبال میکنم، به مجموعهای از ارزشهای پایهای باورمند هستم. این ارزشهای پایهای مرا در تشخیص روایتهای خطرناک و مخرب از ایران هدایت میکنند.
بنابراین، من هم کاملاً بر آن ام که بحث از ایران در مقام نوعی موجودیت، بهناگزیر به تولید نوعی روایت ورود میکند. بهعبارت دیگر، ما در چنین بحثی که ناظر به چیستیی ایران است، بهناگزیر از سطح وجودشناختی به سطح معرفتشناختی وارد میشویم. در پاسخ به پرسش از چیستیی ایران، چه چیزی حاصل میکنیم: تعدادی روایت در بارهی ایران.
اینجا است که پرسشهای معرفتشناختی مطرح میشوند: کدام روایت از ایران حقیقت دارد؟ یا بهتعبیر دقیقتر کدام روایت از ایران معتبر است؟ اینجا است که پای مجموعهای از بحثهای جامعهشناختی و تاریخی بهمیان میآید زیرا ما ناگزیر خواهیم شد ساختار روایتهای ایران را وارسی کنیم و آنها را از نظر آگزیوماتیک و تئورماتیک بررسی کنیم. در چنین بررسیای ناگزیر میشویم بنیادهای روششناختی و روشیی هر روایت را بکاویم.
لاجرم ناگزیر هستیم اعتبار هر روایت ایران را از نظر بنیادهای روششناختی و ویژهگیهای روشی بررسی کنیم و ببینیم که کدام روایت از ایران بر پایههای روششناختیی معتبری استوار اند و کدام روایت در فرآیند شکلگیری اش از ویژهگیهای روشیی قابل دفاعی برخوردار است.
تازه وقتی از نظر روششناسی روایتهای ایران را بررسی کردیم، نوبت پرسش از کارکرد روایتها و نفع عملیشان میرسد و در اینجا وارد سطح ارزششناختیی بحث میشویم: این روایتهای از ایران هر یک برای ما در وضع کنونی چه بهبار میآورند؟ چه بر سر مردم این فلات پهناور خواهند آورد؟
اینجا است که من به سرور عزیز ام مدرس ارجمند پدیدارشناسی علی نجات غلامیی عزیز عرض میکنم که من در تمام این سطوح در بارهی روایتهای ایران دغدغه دارم. در سطح وجودشناختی و معرفتشناختی و روششناختی دغدغهی صحت و اعتبار روایت را دارم و در سطح ارزششناختی دغدغهی انسانهای زینده در این سرزمین را دارم. من هم مخالف قوممداری و بازگشت به تعصبات قومی هستم و هم مخالف مرکزگراییی انحصارگرایانه که علیه اتنیکها و فرهنگهای مختلف عمل میکند هستم.
از این رو، هدف و انگیزه و نیت ام از حمله به بازتولید برخی روایتها از ایران و کشور ناظر به چنین دغدغههایی هستند: من در مقام نظریهپردازیی اجتماعیی مختار ام، هم آنها را نامعتبر میدانم و هم آنها را مخرب و خطرناک برای مردم و جامعه و آیندهی مردممان تلقّی میکنم. از همین رو هم هست که به نظرات کسانی چون همکار ارجمند ام دکتر مقصود فراستخواه نقد وارد کرده ام.
🔸پسنوشت: برخی امّا ترجیح میدهند به جای ورود به بحث محقّقانه و عالمانه در بارهی روایتهای مخرّب و خطرناک از ایران، موضوع را ساده کنند و مرا که به روایتهای مخرب و خطرناک ایران حمله میکنم و میکوشم خطرناکیی آنها را برملا کنم، ایرانستیز خوانند.
👇👇👇
🔻مرتبط با:
https://www.tg-me.com/NewHasanMohaddesi/13576
#ایران
#روایت_ایران
#افسانهی_تداوم
#روایتهای_مخرب
#علی_نجات_غلامی
#مقصود_فراستخواه
@NewHasanMohaddesi
Telegram
زیر سقف آسمان
🔸🔸🔸بازخورد🔸🔸🔸
ایران
جناب محدثی عزیز؛
قطعاً در مقام یک جامعهشناس که به بیان آلفرد شوتس میدان مطالعهاش «معاصرین» است، باید به درستی درگیر عواقب اجتماعیِ بالفعلِ آن روایتی از ایران شوید که سبب انواع نابسامانیها در حیات اجتماعی شده است. روایتی حدوداً از…
ایران
جناب محدثی عزیز؛
قطعاً در مقام یک جامعهشناس که به بیان آلفرد شوتس میدان مطالعهاش «معاصرین» است، باید به درستی درگیر عواقب اجتماعیِ بالفعلِ آن روایتی از ایران شوید که سبب انواع نابسامانیها در حیات اجتماعی شده است. روایتی حدوداً از…
❤14👍6👌2👎1👏1😇1
🔸پسنوشت دوم: همانطور که در یادداشتی تحت عنوان بختک مردهگان نوشته ام، جامعهشناس در بررسیی زمان معاصر، ناگزیر است به دنیای اسلاف بپردازد:
«اما بیش از همه به جامعهشناسان ایرانی یادآوری میکنم که یکی از مواریث مهم نظریهی اجتماعی در کار بنیانگذاران جامعهشناسی نقد تاریخ یا دستکم اشعار به اهمیت تاریخ بوده است. آگوست کنت گفته بود که جامعه بیش از آنکه از زندهگان ساخته شده باشد، از مردهگان تشکیل شده است. او تذکر داده بود که در اکنون ما حضور مردهگان قویتر از حضور زندهگان است. کارل مارکس هم تاکید کرده بود و هشدار داده بود که "بار سنت تمامی نسلهای گذشته با تمام وزن خود چون کابوسی بر مغز زندگان سنگینی میکند."
https://www.tg-me.com/NewHasanMohaddesi/12803
در ضمن، لازم است یادآوری کنم که آلفرد شوتز جامعهشناس پدیدارشناس، از چهار جهان اجتماعی سخن گفته است: جهان مایی، جهان آنهایی، جهان اسلاف، و جهان اخلاف. لذا از منظر جامعهشناسیی پدیدارشناختیی او جهان اسلاف یا گذشتهگان هم یکی از جهانهایی است که جامعهشناس میبایست آن را مطالعه کند.
🔻مرتبط با:
https://www.tg-me.com/NewHasanMohaddesi/13576
#ایران
#روایت_ایران
#افسانهی_تداوم
#روایتهای_مخرب
#علی_نجات_غلامی
#مقصود_فراستخواه
@NewHasanMohaddesi
«اما بیش از همه به جامعهشناسان ایرانی یادآوری میکنم که یکی از مواریث مهم نظریهی اجتماعی در کار بنیانگذاران جامعهشناسی نقد تاریخ یا دستکم اشعار به اهمیت تاریخ بوده است. آگوست کنت گفته بود که جامعه بیش از آنکه از زندهگان ساخته شده باشد، از مردهگان تشکیل شده است. او تذکر داده بود که در اکنون ما حضور مردهگان قویتر از حضور زندهگان است. کارل مارکس هم تاکید کرده بود و هشدار داده بود که "بار سنت تمامی نسلهای گذشته با تمام وزن خود چون کابوسی بر مغز زندگان سنگینی میکند."
https://www.tg-me.com/NewHasanMohaddesi/12803
در ضمن، لازم است یادآوری کنم که آلفرد شوتز جامعهشناس پدیدارشناس، از چهار جهان اجتماعی سخن گفته است: جهان مایی، جهان آنهایی، جهان اسلاف، و جهان اخلاف. لذا از منظر جامعهشناسیی پدیدارشناختیی او جهان اسلاف یا گذشتهگان هم یکی از جهانهایی است که جامعهشناس میبایست آن را مطالعه کند.
🔻مرتبط با:
https://www.tg-me.com/NewHasanMohaddesi/13576
#ایران
#روایت_ایران
#افسانهی_تداوم
#روایتهای_مخرب
#علی_نجات_غلامی
#مقصود_فراستخواه
@NewHasanMohaddesi
Telegram
زیر سقف آسمان
🔸🔸🔸بازخورد🔸🔸🔸
ایران
جناب محدثی عزیز؛
قطعاً در مقام یک جامعهشناس که به بیان آلفرد شوتس میدان مطالعهاش «معاصرین» است، باید به درستی درگیر عواقب اجتماعیِ بالفعلِ آن روایتی از ایران شوید که سبب انواع نابسامانیها در حیات اجتماعی شده است. روایتی حدوداً از…
ایران
جناب محدثی عزیز؛
قطعاً در مقام یک جامعهشناس که به بیان آلفرد شوتس میدان مطالعهاش «معاصرین» است، باید به درستی درگیر عواقب اجتماعیِ بالفعلِ آن روایتی از ایران شوید که سبب انواع نابسامانیها در حیات اجتماعی شده است. روایتی حدوداً از…
❤12👎4👍1👏1😍1
♦️نجات دریاچهی ارومیه مسالهای ملی نه محلی
✍️حسن محدثیی گیلوایی
۲۵ مهر ۱۴۰۴
🔻کارزار دریاچهی ارومیه:
https://www.karzar.net/257429
دریاچهی ارومیه سرمایهی ایران است. این مساله مربوط به همهی ما ایرانیان است و فقط به آذربایجانیها مربوط نیست. هر کاری میتوانیم برای نجات اش بکنیم، دریغ نکنیم؛ چه مقامات و چه مردم. قطعا مسوولیت اصلی بر دوش مقامات کشور است.
اما شاید ضروری باشد مردم منطقه هم چاههای آب را تعطیل کنند و اگر درخواستی در این باره هست، همراهی کنند.
#کارزار
#دریاچهی_ارومیه
@NewHasanMohaddesi
✍️حسن محدثیی گیلوایی
۲۵ مهر ۱۴۰۴
🔻کارزار دریاچهی ارومیه:
https://www.karzar.net/257429
دریاچهی ارومیه سرمایهی ایران است. این مساله مربوط به همهی ما ایرانیان است و فقط به آذربایجانیها مربوط نیست. هر کاری میتوانیم برای نجات اش بکنیم، دریغ نکنیم؛ چه مقامات و چه مردم. قطعا مسوولیت اصلی بر دوش مقامات کشور است.
اما شاید ضروری باشد مردم منطقه هم چاههای آب را تعطیل کنند و اگر درخواستی در این باره هست، همراهی کنند.
#کارزار
#دریاچهی_ارومیه
@NewHasanMohaddesi
👍66❤6👎2
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
♦️گیلان در حال نابودی است! مردم به هوش باشیم!
✍️حسن محدثیی گیلوایی
۲۵ مهر ۱۴۰۴
گیلان در حال نابودی است و ما گیلانیان در این فرآیند نابودی سهیم هستیم:
طبیعت اش
زبان اش
فرهنگ اش
بنگاههای املاک در دل روستاهای گیلان مثل قارچی سمی روییده اند و با این روند در چند دههی آینده، بسیاری از زمینهای کشاورزی و مناطق جنگلیی گیلان از دست خواهند رفت. در خود روستای بسیار زیبای گیلهوا تعداد زیادی بنگاه املاکی وجود دارد که از رهگذر فروش زمینهای کشاورزی و باغیی مردم به این و آن درآمد هنگفتی به جیب میزنند و گیلان را روزبهروز بیشتر ویران میکنند.
زبان مادری در حال فراموشی است و تهاجم زبان فارسی سبب شده بسیاری از مادران با فرزندان خود گیلکی سخن نگویند.
فقر اقتصادی و وضعیت نابهسامان زندهگی عامل اصلی در از بین رفتن طبیعت زیبای گیلان است. تحقیر زبان گیلکی و تحقیر فرهنگ مردم گیلان در سدهی اخیر از مهمترین عوامل تخریب فرهنگ گیلان بوده است.
#گیلان
#نابودی_گیلان
@NewHasanMohaddesi
✍️حسن محدثیی گیلوایی
۲۵ مهر ۱۴۰۴
گیلان در حال نابودی است و ما گیلانیان در این فرآیند نابودی سهیم هستیم:
طبیعت اش
زبان اش
فرهنگ اش
بنگاههای املاک در دل روستاهای گیلان مثل قارچی سمی روییده اند و با این روند در چند دههی آینده، بسیاری از زمینهای کشاورزی و مناطق جنگلیی گیلان از دست خواهند رفت. در خود روستای بسیار زیبای گیلهوا تعداد زیادی بنگاه املاکی وجود دارد که از رهگذر فروش زمینهای کشاورزی و باغیی مردم به این و آن درآمد هنگفتی به جیب میزنند و گیلان را روزبهروز بیشتر ویران میکنند.
زبان مادری در حال فراموشی است و تهاجم زبان فارسی سبب شده بسیاری از مادران با فرزندان خود گیلکی سخن نگویند.
فقر اقتصادی و وضعیت نابهسامان زندهگی عامل اصلی در از بین رفتن طبیعت زیبای گیلان است. تحقیر زبان گیلکی و تحقیر فرهنگ مردم گیلان در سدهی اخیر از مهمترین عوامل تخریب فرهنگ گیلان بوده است.
#گیلان
#نابودی_گیلان
@NewHasanMohaddesi
😢50👍27💔13👌5❤1😍1
🔸🔸🔸بازخورد🔸🔸🔸
♦️[گیلان و واقعیتهای تلخ اش]
✍️یوسف بشارتی
۲۶ مهر ۱۴۰۴
گیلان فقط یک استان نیست؛ بخشی زنده از حافظهی تاریخی، فرهنگی و طبیعی ایران است
و دیدن روند تدریجی نابودی آن، برای هر انسانی که اندکی حس تعلق به این سرزمین دارد، رنجآور است.
واقعیت تلخ این است که آنچه امروز بر گیلان میگذرد، نتیجهی تصادف یا انتخابهای فردیِ صرف نیست؛
حاصل دههها سیاستهای نادرست حکمرانی،
غفلت ساختاری
و نادیده گرفتن ارزشهای فرهنگی و طبیعی ست.
در چند دههی اخیر،
توسعه در بسیاری از مناطق ایران بر پایهی «پایداری» و حفظ میراث طبیعی و فرهنگی نبوده ، بلکه بر مبنای سود کوتاهمدت و نگاه کالایی به زمین و منابع شکل گرفته است.
زمین کشاورزی و جنگل، که باید به عنوان شاهرگ حیات اجتماعی و اکولوژیکی باشد، همچون کالایی برای معامله و سوداگری دیده شدهاند.
نبود سیاستهای قوی برای حفاظت از اراضی،
نبود نظام عادلانهی اقتصادی برای تقویت روستاها و کشاورزی،
و فقدان برنامهریزی فرهنگی برای پاسداشت زبان و هویت محلی،
همگی زمینهساز وضع کنونیاند.
تحقیر زبان و فرهنگ گیلکی بخشی از روندی تاریخی است که تنوع زبانی و فرهنگی کشور را به حاشیه رانده و یکدستی اجباری را جایگزین غنا و تکثر کرده است.
وقتی زبان مادری تضعیف میشود،
پیوند انسان با سرزمینش هم سست میشود و این همان جاییست که
فروش زمین،
تخریب جنگل
و تغییر سبک زندگی به امری عادی بدل میشود.
مردم محلی نیز ناخواسته در این چرخهی ویرانگر ، زیر فشار معیشت، فقر و فقدان حمایت ساختاری سهیم شده اند؛
مسئولیت اصلی اما بر دوش سیاستهای کلانی است که توسعهی پایدار را به حاشیه رانده و به جای تقویت اقتصاد محلی، راه را برای سوداگری و تخریب گشودهاند.
امروز اگرچه شرایط تلخ است،
اما هنوز هم میتوان با ایجاد جنبشهای محلی، تقویت آموزش زبان گیلکی،
و مطالبهی سیاستهای عادلانه و محیطزیستی از حاکمیت،
جلوی بخش بزرگی از این روند را گرفت.
البته
اگر بگذارند ...
#گیلان
#نابودی_گیلان
@NewHasanMohaddesi
♦️[گیلان و واقعیتهای تلخ اش]
✍️یوسف بشارتی
۲۶ مهر ۱۴۰۴
گیلان فقط یک استان نیست؛ بخشی زنده از حافظهی تاریخی، فرهنگی و طبیعی ایران است
و دیدن روند تدریجی نابودی آن، برای هر انسانی که اندکی حس تعلق به این سرزمین دارد، رنجآور است.
واقعیت تلخ این است که آنچه امروز بر گیلان میگذرد، نتیجهی تصادف یا انتخابهای فردیِ صرف نیست؛
حاصل دههها سیاستهای نادرست حکمرانی،
غفلت ساختاری
و نادیده گرفتن ارزشهای فرهنگی و طبیعی ست.
در چند دههی اخیر،
توسعه در بسیاری از مناطق ایران بر پایهی «پایداری» و حفظ میراث طبیعی و فرهنگی نبوده ، بلکه بر مبنای سود کوتاهمدت و نگاه کالایی به زمین و منابع شکل گرفته است.
زمین کشاورزی و جنگل، که باید به عنوان شاهرگ حیات اجتماعی و اکولوژیکی باشد، همچون کالایی برای معامله و سوداگری دیده شدهاند.
نبود سیاستهای قوی برای حفاظت از اراضی،
نبود نظام عادلانهی اقتصادی برای تقویت روستاها و کشاورزی،
و فقدان برنامهریزی فرهنگی برای پاسداشت زبان و هویت محلی،
همگی زمینهساز وضع کنونیاند.
تحقیر زبان و فرهنگ گیلکی بخشی از روندی تاریخی است که تنوع زبانی و فرهنگی کشور را به حاشیه رانده و یکدستی اجباری را جایگزین غنا و تکثر کرده است.
وقتی زبان مادری تضعیف میشود،
پیوند انسان با سرزمینش هم سست میشود و این همان جاییست که
فروش زمین،
تخریب جنگل
و تغییر سبک زندگی به امری عادی بدل میشود.
مردم محلی نیز ناخواسته در این چرخهی ویرانگر ، زیر فشار معیشت، فقر و فقدان حمایت ساختاری سهیم شده اند؛
مسئولیت اصلی اما بر دوش سیاستهای کلانی است که توسعهی پایدار را به حاشیه رانده و به جای تقویت اقتصاد محلی، راه را برای سوداگری و تخریب گشودهاند.
امروز اگرچه شرایط تلخ است،
اما هنوز هم میتوان با ایجاد جنبشهای محلی، تقویت آموزش زبان گیلکی،
و مطالبهی سیاستهای عادلانه و محیطزیستی از حاکمیت،
جلوی بخش بزرگی از این روند را گرفت.
البته
اگر بگذارند ...
#گیلان
#نابودی_گیلان
@NewHasanMohaddesi
👍29💔7❤4
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
♦️اقتصاددان ترک و تحریف تاریخ عصر پهلویی دوم
✍حسن محدثیی گیلوایی
۲۶ مهر ۱۴۰۴
👇👇👇
#فقر
#مارکسیسم
#عامل_اقتصادی
#موسی_غنینژاد
@NewHasanMohaddesi
✍حسن محدثیی گیلوایی
۲۶ مهر ۱۴۰۴
👇👇👇
#فقر
#مارکسیسم
#عامل_اقتصادی
#موسی_غنینژاد
@NewHasanMohaddesi
👍23👎7
♦️اقتصاددان ترک و تحریف تاریخ عصر پهلویی دوم
✍حسن محدثیی گیلوایی
۲۶ مهر ۱۴۰۴
استاد محترم اقتصاد دکتر موسی غنینژاد گفته است: "بههیچ وجه انقلاب سال ۵۷ علت اقتصادی نداشت." سخن شگفتی است که با دادههای تاریخی همخوانی ندارد. او ریشهی انقلاب را همانا افکار روشنفکران مارکسیست میداند و شگفتتر اینکه به کارل مارکس که تحولات جامعه و تاریخ را بهنحو ماتریالیستی توضیح میدهد، مدعایی ایدهآلیستی نسبت میدهد:
"این اصطلاح مارکسه، میگه که وقتی یه فکری، اندیشه، بره توی مردم تبدیل به نیروی مادی میشه".
نسبت دادن چنین سخنی به مارکس از سوی یک اقتصاددان بسیار شگفتانگیز است. چنین سخنی را بههیچوجه نمیتوان به مارکس ماتریالیست نسبت داد، زیرا از نظر مارکس بالغ این اندیشه و افکار نیست که زندهگیی اجتماعی را میسازد، بلکه شرایط مادی و زندهگیی اجتماعی است که افکار و اندیشهها را میسازد.
اما از سخنان شگفتانگیز اقتصاددان مدافع بازار آزاد در بارهی مارکس بگذریم. من شما را دعوت میکنم به توصیفات یک امریکایی (و نه چپهای پدرسوختهای که میخواستند شرایط عصر پهلوی را وارونه نشان بدهند!) در بارهی وضع اجتماعیی مردم در عصر پهلویی دوم توجه نمایید:
"بهترین شکل شکاف میان فقیر و غنی را میتوان در سفر آب دید. آبراههای از خانهی ما میگذشت که آب زلال و پاک کوهها در آن روان بود و به نهرهای خیابان که جوب نام داشت میریخت، جوبهای شمال ثروتمند تهران، آرام آرام فاصلهها را پشت سر میگذاشت و هر آنچه در شهر بود میشست و پاک و سیراب میکرد. کلی آشغال و زباله در آن میریختند، تا جایی که سرانجام وقتی به جنوب شهر میرسید، قهوهای سیاه و گلآلود میشد و انواع آلودگی و بیماری با آن به این سو و آن سو میرفت. تکدی و زبالهگردی در آنجا یکی از راههای امرار معاش بود و بیماریهای چشم بسیار شایع. روزهای جمعه مادرم به همراه خانم جوانی که در انستیتو پاستور کار میکرد به حلبیآبادها میرفتند و برای آدمهای آنجا که دچار فقر شدید بودند دارو و مواد غذایی میبردند. این کارشان گرچه بسیار تحسینبرانگیز به حساب میآمد ولی همچون قطره در اقیانوس بود.
[...] فقر و فلاکت در روستاهای ایران پهناور غیرانسانی بود. برنامهی اصلاحات ارضی که آن همه دربارهی آن تبلیغات میکردند و انقلاب سفید تحت حمایت واشنگتن در راه تحقق وعدههایش با شکست مواجه شد. دهات متروکه و مخروبه - که مالکان و زمینداران آنها را به این روز انداخته بودند، مالکانی که زمانی سرمایهای را برای استقرار نظام پیچیده ابیاری به آنجا تزریق کرده بودند- حال میدیدند که کل شبکههای مهم آبرسانیشان فرو ریخته است. کشاورزان بدون آمادگی قبلی، از این فرصت سو استفاده کردند، زمینهای جدیدشان را فروختند و به سمت شهر روانه شدند. کشاورزی و کشت و زرع مکانیزه آمد تا جای کارگران رفته را بگیرد. و بدین ترتیب روستاییان بیش از پیش به سوی شهر رفتند. ماشینهای وارداتی خراب میشد و وسط مزارع ماند، از هیچ وسیلهی یدکی هم خبری نبود. در دههی ۱۹۷۰ ایران دیگر نمیتوانست غذای خودش را تامین کند. فیمتها بهسرعت افزایش یافت،، واردات غذا و تورم، واقعیتهای زندگی آن روزگار بهشمار میرفت. هزاران تن از روستاییان که به سبب برنامههای جاهطلبانهی شاه به حال خود رها شده بودند، همچون زارعان سهمگیر اهل داست بول به سوی تهران گسیل شدند.
آنها در جنوب تهران اقامت گزیدند. مصیبت و بلایی در حال وقوع بود. خشم مردم عمیق بود و در آستانهی غلیان قرار داشت. همه از فساد موجود در خانوادهی سلطنتی خبر داشتند" (وارد، ۱۳۹۲: ۹۷-۹۵).
البته شاید بتوان گفت این امریکایی هم تحت تاثیر پدرسوختههای چپ بوده و در نگارش خاطرات خود اش تلاش کرده وضع اجتماعیی دوران پهلویی دوم را سیاهنمایی کند! شاید هم حسن (پیشکار و خدمتکاری که خانوادهی امریکایی بعد از انقلاب در جستوجویش به ایران آمدند) چپ بوده و بر روی او در دوران کودکی اش تاثیر منفی نهاده است!
🔸پسنوشت:
نظرگاه یک راست: همهجا پای چپها در میان است، مگر آنکه خلاف اش ثابت شود!
نظرگاه یک چپ: همهی بدبختیها زیر سر لیبرالها و نولیبرالها است؛ حتا اگر خلاف اش ثابت شود!
🔻منبع:
وارد، ترنس (۱۳۹۲) در جستجوی حسن. ترجمهی اسدالله امرایی و مهسا ملکمرزبان. تهران: نشر کتابسرای تندیس، چاپ دوم.
#فقر
#مارکسیسم
#ترنس_وارد
#عامل_اقتصادی
#موسی_غنینژاد
#در_جستجوی_حسن
@NewHasanMohaddesi
✍حسن محدثیی گیلوایی
۲۶ مهر ۱۴۰۴
استاد محترم اقتصاد دکتر موسی غنینژاد گفته است: "بههیچ وجه انقلاب سال ۵۷ علت اقتصادی نداشت." سخن شگفتی است که با دادههای تاریخی همخوانی ندارد. او ریشهی انقلاب را همانا افکار روشنفکران مارکسیست میداند و شگفتتر اینکه به کارل مارکس که تحولات جامعه و تاریخ را بهنحو ماتریالیستی توضیح میدهد، مدعایی ایدهآلیستی نسبت میدهد:
"این اصطلاح مارکسه، میگه که وقتی یه فکری، اندیشه، بره توی مردم تبدیل به نیروی مادی میشه".
نسبت دادن چنین سخنی به مارکس از سوی یک اقتصاددان بسیار شگفتانگیز است. چنین سخنی را بههیچوجه نمیتوان به مارکس ماتریالیست نسبت داد، زیرا از نظر مارکس بالغ این اندیشه و افکار نیست که زندهگیی اجتماعی را میسازد، بلکه شرایط مادی و زندهگیی اجتماعی است که افکار و اندیشهها را میسازد.
اما از سخنان شگفتانگیز اقتصاددان مدافع بازار آزاد در بارهی مارکس بگذریم. من شما را دعوت میکنم به توصیفات یک امریکایی (و نه چپهای پدرسوختهای که میخواستند شرایط عصر پهلوی را وارونه نشان بدهند!) در بارهی وضع اجتماعیی مردم در عصر پهلویی دوم توجه نمایید:
"بهترین شکل شکاف میان فقیر و غنی را میتوان در سفر آب دید. آبراههای از خانهی ما میگذشت که آب زلال و پاک کوهها در آن روان بود و به نهرهای خیابان که جوب نام داشت میریخت، جوبهای شمال ثروتمند تهران، آرام آرام فاصلهها را پشت سر میگذاشت و هر آنچه در شهر بود میشست و پاک و سیراب میکرد. کلی آشغال و زباله در آن میریختند، تا جایی که سرانجام وقتی به جنوب شهر میرسید، قهوهای سیاه و گلآلود میشد و انواع آلودگی و بیماری با آن به این سو و آن سو میرفت. تکدی و زبالهگردی در آنجا یکی از راههای امرار معاش بود و بیماریهای چشم بسیار شایع. روزهای جمعه مادرم به همراه خانم جوانی که در انستیتو پاستور کار میکرد به حلبیآبادها میرفتند و برای آدمهای آنجا که دچار فقر شدید بودند دارو و مواد غذایی میبردند. این کارشان گرچه بسیار تحسینبرانگیز به حساب میآمد ولی همچون قطره در اقیانوس بود.
[...] فقر و فلاکت در روستاهای ایران پهناور غیرانسانی بود. برنامهی اصلاحات ارضی که آن همه دربارهی آن تبلیغات میکردند و انقلاب سفید تحت حمایت واشنگتن در راه تحقق وعدههایش با شکست مواجه شد. دهات متروکه و مخروبه - که مالکان و زمینداران آنها را به این روز انداخته بودند، مالکانی که زمانی سرمایهای را برای استقرار نظام پیچیده ابیاری به آنجا تزریق کرده بودند- حال میدیدند که کل شبکههای مهم آبرسانیشان فرو ریخته است. کشاورزان بدون آمادگی قبلی، از این فرصت سو استفاده کردند، زمینهای جدیدشان را فروختند و به سمت شهر روانه شدند. کشاورزی و کشت و زرع مکانیزه آمد تا جای کارگران رفته را بگیرد. و بدین ترتیب روستاییان بیش از پیش به سوی شهر رفتند. ماشینهای وارداتی خراب میشد و وسط مزارع ماند، از هیچ وسیلهی یدکی هم خبری نبود. در دههی ۱۹۷۰ ایران دیگر نمیتوانست غذای خودش را تامین کند. فیمتها بهسرعت افزایش یافت،، واردات غذا و تورم، واقعیتهای زندگی آن روزگار بهشمار میرفت. هزاران تن از روستاییان که به سبب برنامههای جاهطلبانهی شاه به حال خود رها شده بودند، همچون زارعان سهمگیر اهل داست بول به سوی تهران گسیل شدند.
آنها در جنوب تهران اقامت گزیدند. مصیبت و بلایی در حال وقوع بود. خشم مردم عمیق بود و در آستانهی غلیان قرار داشت. همه از فساد موجود در خانوادهی سلطنتی خبر داشتند" (وارد، ۱۳۹۲: ۹۷-۹۵).
البته شاید بتوان گفت این امریکایی هم تحت تاثیر پدرسوختههای چپ بوده و در نگارش خاطرات خود اش تلاش کرده وضع اجتماعیی دوران پهلویی دوم را سیاهنمایی کند! شاید هم حسن (پیشکار و خدمتکاری که خانوادهی امریکایی بعد از انقلاب در جستوجویش به ایران آمدند) چپ بوده و بر روی او در دوران کودکی اش تاثیر منفی نهاده است!
🔸پسنوشت:
نظرگاه یک راست: همهجا پای چپها در میان است، مگر آنکه خلاف اش ثابت شود!
نظرگاه یک چپ: همهی بدبختیها زیر سر لیبرالها و نولیبرالها است؛ حتا اگر خلاف اش ثابت شود!
🔻منبع:
وارد، ترنس (۱۳۹۲) در جستجوی حسن. ترجمهی اسدالله امرایی و مهسا ملکمرزبان. تهران: نشر کتابسرای تندیس، چاپ دوم.
#فقر
#مارکسیسم
#ترنس_وارد
#عامل_اقتصادی
#موسی_غنینژاد
#در_جستجوی_حسن
@NewHasanMohaddesi
👏40👎13👍5❤4👌2
♦️دکتر موسی غنینژاد و تحریف سخن مارکس: تبدیل تبیین ماتریالیستی به تبیین ایدهآلیستی
✍حسن محدثی
۲۶ مهر ۱۴۰۴
مخاطبان محترم ملاحظه کنید که دکتر موسی غنینژاد چهگونه سخن کارل مارکس را تحریف کرده است. در پاراگراف چهارم به سه جملهی نخست بنگرید: جملهی اول و دوم مارکس بیانگر تبیین ماتریالیستیی او هستند و بعد در ادامه میگوید که چهگونه نظریه میتواند بهعنوان نیرویی مکمل، مادیت پیدا کند. دکتر غنینژاد جملهی نخست را حذف کرده است:
"سلاح نقد به هر رو نمیتواند جای انتقاد با اسلحه را بگیرد. قدرت مادی باید با نیروی مادی سرنگون شود. اما نظریه نیز زمانی به نیروی مادی تبدیل میشود که تودهها را فراگیرد" (مارکس، ۱۳۸۰: ۴۴).
🔸پسنوشت: من البته نه تبیین ماتریالیستی را قبول دارم و نه تبیین ایدهآلیستی را بلکه از تبیین دیالکتیک (همسازی و همافزاییی امر مادی و امر ایدهای) دفاع میکنم (رویکرد وبری در تبیین تحولات جامعه و تاریخ).
🔻منبع:
مارکس، کارل (۱۳۸۰) دو نوشته از مارکس. ترجمهی مرتضی محیط. هامبورگ: انتشارات سنبله.
#مارکسیسم
#عامل_اقتصادی
#موسی_غنینژاد
#تبیین_ماتریالیستی
#تبیین_ایدهآلیستی
@NewHasanMohaddesi
✍حسن محدثی
۲۶ مهر ۱۴۰۴
مخاطبان محترم ملاحظه کنید که دکتر موسی غنینژاد چهگونه سخن کارل مارکس را تحریف کرده است. در پاراگراف چهارم به سه جملهی نخست بنگرید: جملهی اول و دوم مارکس بیانگر تبیین ماتریالیستیی او هستند و بعد در ادامه میگوید که چهگونه نظریه میتواند بهعنوان نیرویی مکمل، مادیت پیدا کند. دکتر غنینژاد جملهی نخست را حذف کرده است:
"سلاح نقد به هر رو نمیتواند جای انتقاد با اسلحه را بگیرد. قدرت مادی باید با نیروی مادی سرنگون شود. اما نظریه نیز زمانی به نیروی مادی تبدیل میشود که تودهها را فراگیرد" (مارکس، ۱۳۸۰: ۴۴).
🔸پسنوشت: من البته نه تبیین ماتریالیستی را قبول دارم و نه تبیین ایدهآلیستی را بلکه از تبیین دیالکتیک (همسازی و همافزاییی امر مادی و امر ایدهای) دفاع میکنم (رویکرد وبری در تبیین تحولات جامعه و تاریخ).
🔻منبع:
مارکس، کارل (۱۳۸۰) دو نوشته از مارکس. ترجمهی مرتضی محیط. هامبورگ: انتشارات سنبله.
#مارکسیسم
#عامل_اقتصادی
#موسی_غنینژاد
#تبیین_ماتریالیستی
#تبیین_ایدهآلیستی
@NewHasanMohaddesi
👍27❤5👎5👏1👌1
Forwarded from احسان عزیزی
زیر سقف آسمان
اقتصاددان ترک و تحریف تاریخ عصر پهلویی دوم
تُرک خواندن دکتر غنینژاد از سوی کسی که زمانی در دوران لیسانس استادم بود و از او آموختم که نباید نسبت به ایدهها و افکار و شخصیتها و جریانهای فکری و سیاسی «رفتاری واکنشی» داشت، مایهی تأسف است. بهاین دلیل که اینگونه خطاب قرار دادن اشخاص دامن زدن به مباحث هویتگرایی و قومگرایی بیش نیست که مدام میخواهد بر هویتهای قومی تأکید کند و مدام بین افراد و گروهها تمایز قائل شود و نتیجهای جز واگرایی در پی ندارد. اگر اینگونه باشد که شما میشوید جامعهشناس گیلک، یکی میشود بزاز و کفاش عرب، دیگری میشود مکانیک و روشنفکر لر و کرد و .... هدف از اینگونه خطاب قرار دادنها چیست؟! چه چیزی را میخواهید بیان کنید و چه هدفی را دنبال میکنید؟! واضح بگویید.
کانال دکتر محدثی در سالهای اخیر نمونهی بارز یک رسانه یا بلاگر فعال در علوم اجتماعی است که بهجای منبعی برای انتشار مطالعات علمی و نتایج پژوهشهایی که حاصل ماهها و سالها عرقریزان روح باشد، تبدیل شده است به جایی برای تکثیر محتوای سطحی و واکنشی نسبت به مسائل و شخصیتها و رخدادها. امثال بنده که هرگز ادعای جامعهشناس بودن نکردهایم اما از یک جامعهشناس انتظاری بیشتر از آنچه شاهدیم میرود که بهجای انعکاس تقلیلها و تعمیمهای ناروا، انتظار میرود ادعاهای علمی مبتنی بر شواهد تاریخی و مطالعات متمرکز بر یک موضوع طرح کند. مانند آنچه ایشان طی سالها در حوزهی جامعهشناسی دین انجام دادهاند و محصول آن در پایاننامهها و کتابها و مقالات علمی از ایشان منتشر شده است.
اما در مقام داوری دربارهی واکنش ایشان نسبت به ادعای دکتر غنینژاد، باید گفت که این واکنش همچنان تهی از استدلالی قوی و منطقی و مبتنی بر شواهد و دادههای کلی دربارهی اقتصاد ایران در دوران پهلوی است که بتواند مخاطب را قانع کند که ادعای غنینژاد کذب است. ایشان به جای اینکه به آمارها و مستندات اقتصادی دربارهی اقتصاد ایران در دوران پهلوی استناد کنند، تنها به روایت یک مهاجر ایرانیتبار امریکایی که به کشورش مهاجرت معکوس کرده بسنده کردهاند و از نقل قولی که آوردهاند نتیجه گرفتهاند که ادعای دکتر غنینژاد پوچ و بیاساس بوده است؛ اما استاد عزیز اینگونه نیست. بخصوص برای نسل ما که در دوران ویرانهای که پنجاهوهفتیها برایمان باقی گذاشتند زیستهایم، تردید نکنید که به این سادگی نمیپذیریم که وضع مردم ایران در آن دوران بدتر از اکنون بوده است.
اما چند نکته دربارهی ادعای غنینژاد:
۱. انقلاب سال ۵۷ را نمیتوان تنها به یک عامل تقلیل داد اما شواهد تأیید میکنند که وضع کارگر دوران پهلوی از کارگر دوران بعد از انقلاب، بخصوص طی دو دههی اخیر به مراتب بهتر بوده است.
۲. اقتصاد ایران به همان میزان که رشد با سرعت زیادی را طی ده سال منتهی به انقلاب تجربه کرد، شکننده شد و کاستیها و آسیبهای خود را در پی داشت. بهتر است به همین بهانه نیمنگاهی به وضعیت اقتصادی ایران در دوران پهلوی داشته باشیم.
برای داوری دربارهی وضعیت اقتصادی یک کشور، معمولاً از شاخصها و ملاکهای متعددی استفاده میشود. این شاخصها معمولاً شامل موارد زیر هستند:
1. رشد اقتصادی (GDP): تولید ناخالص داخلی یکی از مهمترین شاخصها برای ارزیابی سلامت و رونق اقتصادی یک کشور است. رشد GDP نشاندهنده افزایش تولید کالاها و خدمات در یک کشور است.
2. نرخ تورم: این شاخص نشاندهنده تغییرات قیمتها در طول زمان است. نرخ تورم بالا میتواند نشاندهنده ناپایداری اقتصادی باشد.
3. نرخ بیکاری: این نرخ نشاندهندهی درصد افرادی است که قادر به یافتن شغل نیستند و میتواند بهعنوان معیاری برای سنجش سلامت بازار کار مورد استفاده قرار گیرد.
4. تراز تجاری: تفاوت بین صادرات و واردات یک کشور. تراز تجاری مثبت یعنی صادرات بیشتر از واردات است.
5. درآمد سرانه: این شاخص نشاندهنده متوسط درآمد هر فرد در یک کشور است و میتواند به عنوان معیاری برای سنجش سطح زندگی مردم استفاده شود.
6. سرمایهگذاری خارجی: میزان سرمایهگذاریهای خارجی در یک کشور میتواند نشاندهنده جذابیت اقتصادی آن کشور باشد.
حال نیمنگاهی به وضعیت اقتصاد ایران در دوران حکومت پهلوی دوم (۱۹۷۹-۱۹۴۱) به استناد آمار و ارقام داشته باشیم:
1. رشد اقتصادی (GDP): طبق گزارش بانک جهانی (در این لینک و در این لینک و در این لینک قابل مشاهده است)، تولید ناخالص داخلی سالانهی ایران طی هشت سال متوالی (از 1965تا 1972) بیش از ده درصد (بین 10.9% تا 17.0%) بوده است. این رشد طی چهار سال قبل از آن نیز بین 7.0% تا 10.4% بوده است. این ارقام برای تولید ناخالص داخلی سرانه بین سالهای 1965 تا 1972 بین 6.2% تا 65.7% بوده است که وضعیتِ بهمراتب بهتری را نشان میدهد.
ادامهی مطلب
@EhsaneAzizi
کانال دکتر محدثی در سالهای اخیر نمونهی بارز یک رسانه یا بلاگر فعال در علوم اجتماعی است که بهجای منبعی برای انتشار مطالعات علمی و نتایج پژوهشهایی که حاصل ماهها و سالها عرقریزان روح باشد، تبدیل شده است به جایی برای تکثیر محتوای سطحی و واکنشی نسبت به مسائل و شخصیتها و رخدادها. امثال بنده که هرگز ادعای جامعهشناس بودن نکردهایم اما از یک جامعهشناس انتظاری بیشتر از آنچه شاهدیم میرود که بهجای انعکاس تقلیلها و تعمیمهای ناروا، انتظار میرود ادعاهای علمی مبتنی بر شواهد تاریخی و مطالعات متمرکز بر یک موضوع طرح کند. مانند آنچه ایشان طی سالها در حوزهی جامعهشناسی دین انجام دادهاند و محصول آن در پایاننامهها و کتابها و مقالات علمی از ایشان منتشر شده است.
اما در مقام داوری دربارهی واکنش ایشان نسبت به ادعای دکتر غنینژاد، باید گفت که این واکنش همچنان تهی از استدلالی قوی و منطقی و مبتنی بر شواهد و دادههای کلی دربارهی اقتصاد ایران در دوران پهلوی است که بتواند مخاطب را قانع کند که ادعای غنینژاد کذب است. ایشان به جای اینکه به آمارها و مستندات اقتصادی دربارهی اقتصاد ایران در دوران پهلوی استناد کنند، تنها به روایت یک مهاجر ایرانیتبار امریکایی که به کشورش مهاجرت معکوس کرده بسنده کردهاند و از نقل قولی که آوردهاند نتیجه گرفتهاند که ادعای دکتر غنینژاد پوچ و بیاساس بوده است؛ اما استاد عزیز اینگونه نیست. بخصوص برای نسل ما که در دوران ویرانهای که پنجاهوهفتیها برایمان باقی گذاشتند زیستهایم، تردید نکنید که به این سادگی نمیپذیریم که وضع مردم ایران در آن دوران بدتر از اکنون بوده است.
اما چند نکته دربارهی ادعای غنینژاد:
۱. انقلاب سال ۵۷ را نمیتوان تنها به یک عامل تقلیل داد اما شواهد تأیید میکنند که وضع کارگر دوران پهلوی از کارگر دوران بعد از انقلاب، بخصوص طی دو دههی اخیر به مراتب بهتر بوده است.
۲. اقتصاد ایران به همان میزان که رشد با سرعت زیادی را طی ده سال منتهی به انقلاب تجربه کرد، شکننده شد و کاستیها و آسیبهای خود را در پی داشت. بهتر است به همین بهانه نیمنگاهی به وضعیت اقتصادی ایران در دوران پهلوی داشته باشیم.
برای داوری دربارهی وضعیت اقتصادی یک کشور، معمولاً از شاخصها و ملاکهای متعددی استفاده میشود. این شاخصها معمولاً شامل موارد زیر هستند:
1. رشد اقتصادی (GDP): تولید ناخالص داخلی یکی از مهمترین شاخصها برای ارزیابی سلامت و رونق اقتصادی یک کشور است. رشد GDP نشاندهنده افزایش تولید کالاها و خدمات در یک کشور است.
2. نرخ تورم: این شاخص نشاندهنده تغییرات قیمتها در طول زمان است. نرخ تورم بالا میتواند نشاندهنده ناپایداری اقتصادی باشد.
3. نرخ بیکاری: این نرخ نشاندهندهی درصد افرادی است که قادر به یافتن شغل نیستند و میتواند بهعنوان معیاری برای سنجش سلامت بازار کار مورد استفاده قرار گیرد.
4. تراز تجاری: تفاوت بین صادرات و واردات یک کشور. تراز تجاری مثبت یعنی صادرات بیشتر از واردات است.
5. درآمد سرانه: این شاخص نشاندهنده متوسط درآمد هر فرد در یک کشور است و میتواند به عنوان معیاری برای سنجش سطح زندگی مردم استفاده شود.
6. سرمایهگذاری خارجی: میزان سرمایهگذاریهای خارجی در یک کشور میتواند نشاندهنده جذابیت اقتصادی آن کشور باشد.
حال نیمنگاهی به وضعیت اقتصاد ایران در دوران حکومت پهلوی دوم (۱۹۷۹-۱۹۴۱) به استناد آمار و ارقام داشته باشیم:
1. رشد اقتصادی (GDP): طبق گزارش بانک جهانی (در این لینک و در این لینک و در این لینک قابل مشاهده است)، تولید ناخالص داخلی سالانهی ایران طی هشت سال متوالی (از 1965تا 1972) بیش از ده درصد (بین 10.9% تا 17.0%) بوده است. این رشد طی چهار سال قبل از آن نیز بین 7.0% تا 10.4% بوده است. این ارقام برای تولید ناخالص داخلی سرانه بین سالهای 1965 تا 1972 بین 6.2% تا 65.7% بوده است که وضعیتِ بهمراتب بهتری را نشان میدهد.
ادامهی مطلب
@EhsaneAzizi
👎10👍6❤2🔥1👌1
Forwarded from احسان عزیزی
زیر سقف آسمان
اقتصاددان ترک و تحریف تاریخ عصر پهلویی دوم
2. نرخ تورم: طبق این دادههای بانک جهانی بهغیر از سالهای 1972 تا 1974 که یک پیک 33.6درصدی و 53 درصدی را تجربه کرده است، وضعیت بهمراتب بهتری را نسبت به دوران پس از انقلاب نشان میدهد. اما با وجود رشد اقتصادی، نرخ تورم در نسبت به همان دوران نیز افزایش یافت که ناشی از افزایش قیمت نفت و ناپایداریهای سیاسی بود.
3. نرخ بیکاری: با وجود رشد اقتصادی، نرخ بیکاری در برخی مناطق به خصوص در روستاها و مناطق محروم بالا بود. بسیاری از کارگران به دلیل صنعتی شدن سریع کشور مجبور به ترک روستاها و مهاجرت به شهرها شدند.
4. تراز تجاری: تراز تجاری ایران در این دوره مثبت بود، زیرا صادرات نفت بسیار بیشتر از واردات بود. درآمدهای نفتی باعث شد که دولت بتواند برنامههای توسعهای گستردهای را اجرا کند. (بهتر است برای مثال به تراز مثبتِ وابسته به نفت در مقابل تراز وابسته به تولید خرده بگیریم و اقتصاد دوران پهلوی را نقد کنیم که ایرادش همین وابستگی به نفت بود تا تولید. تا اینکه اصل ماجرا را انکار کنیم).
5. درآمد سرانه: درآمد سرانه در این دوران به شدت افزایش یافت، اما توزیع نابرابر ثروت باعث شد که شکاف بین طبقات اجتماعی عمیقتر شود. (از این هم نمیتوان نتیجه گرفت که مردم ایران به دلیل وضع نامناسب معیشتی دست به انقلاب زدند).
6. سرمایهگذاری خارجی: جذب سرمایهگذاری خارجی در این دوره افزایش یافت، به ویژه در صنایع نفت و گاز. این سرمایهگذاریها به توسعه زیرساختها و صنایع کمک کرد.
ادعاهای طرح شده در این شش آیتم را سه منبع مهم با گرایشهای فکری نسبتاً متفاوت تأیید میکنند و امیدوارم بتوانم در اولین فرصت شواهدی از این منابع با ارجاع دقیق برای ادعاهای طرح شده بیاورم:
- بشیریه، حسین. زمینههای اجتماعی انقلاب ایران. ترجمهی اردستانی، علی (۱۴۰۱). تهران: نگاه معاصر.
- آبراهامیان، یرواند. تاریخ ایران مدرن. ترجمهی فتاحی، محمدابراهیم (۱۴۰۴). تهران: نشر نی.
- کاتوزیان، همایون. اقتصاد سیاسی ایران. ترجمهی نفیسی، محمدرضا (۱۴۰۳). تهران: نشر مرکز.
نکتهی آخر اینکه، برخلاف تصور دکتر محدثی، تفاوتی ندارد که شما لیبرال باشید یا سوسیالیست، اسلامگرا باشید یا آنارشیست، در هر صورت آمار و ارقام و شواهد آن بیرون عینیتی مستقل از ما دارند، منتها آنچه پیشنیاز کار پژوهشی است، شهامت کنار گذاشتن انگارهها و پیشفرضهای ذهنی و ایدئولوژیک و مواجههی عریان با واقعیتها و شواهد و احترام به عینیت تاریخی است. حتی اگر آن شواهد بر خلاف میل باطنیمان باشد.
۲۷ مهر ۱۴۰۴
@EhsaneAzizi
3. نرخ بیکاری: با وجود رشد اقتصادی، نرخ بیکاری در برخی مناطق به خصوص در روستاها و مناطق محروم بالا بود. بسیاری از کارگران به دلیل صنعتی شدن سریع کشور مجبور به ترک روستاها و مهاجرت به شهرها شدند.
4. تراز تجاری: تراز تجاری ایران در این دوره مثبت بود، زیرا صادرات نفت بسیار بیشتر از واردات بود. درآمدهای نفتی باعث شد که دولت بتواند برنامههای توسعهای گستردهای را اجرا کند. (بهتر است برای مثال به تراز مثبتِ وابسته به نفت در مقابل تراز وابسته به تولید خرده بگیریم و اقتصاد دوران پهلوی را نقد کنیم که ایرادش همین وابستگی به نفت بود تا تولید. تا اینکه اصل ماجرا را انکار کنیم).
5. درآمد سرانه: درآمد سرانه در این دوران به شدت افزایش یافت، اما توزیع نابرابر ثروت باعث شد که شکاف بین طبقات اجتماعی عمیقتر شود. (از این هم نمیتوان نتیجه گرفت که مردم ایران به دلیل وضع نامناسب معیشتی دست به انقلاب زدند).
6. سرمایهگذاری خارجی: جذب سرمایهگذاری خارجی در این دوره افزایش یافت، به ویژه در صنایع نفت و گاز. این سرمایهگذاریها به توسعه زیرساختها و صنایع کمک کرد.
ادعاهای طرح شده در این شش آیتم را سه منبع مهم با گرایشهای فکری نسبتاً متفاوت تأیید میکنند و امیدوارم بتوانم در اولین فرصت شواهدی از این منابع با ارجاع دقیق برای ادعاهای طرح شده بیاورم:
- بشیریه، حسین. زمینههای اجتماعی انقلاب ایران. ترجمهی اردستانی، علی (۱۴۰۱). تهران: نگاه معاصر.
- آبراهامیان، یرواند. تاریخ ایران مدرن. ترجمهی فتاحی، محمدابراهیم (۱۴۰۴). تهران: نشر نی.
- کاتوزیان، همایون. اقتصاد سیاسی ایران. ترجمهی نفیسی، محمدرضا (۱۴۰۳). تهران: نشر مرکز.
نکتهی آخر اینکه، برخلاف تصور دکتر محدثی، تفاوتی ندارد که شما لیبرال باشید یا سوسیالیست، اسلامگرا باشید یا آنارشیست، در هر صورت آمار و ارقام و شواهد آن بیرون عینیتی مستقل از ما دارند، منتها آنچه پیشنیاز کار پژوهشی است، شهامت کنار گذاشتن انگارهها و پیشفرضهای ذهنی و ایدئولوژیک و مواجههی عریان با واقعیتها و شواهد و احترام به عینیت تاریخی است. حتی اگر آن شواهد بر خلاف میل باطنیمان باشد.
۲۷ مهر ۱۴۰۴
@EhsaneAzizi
👍19👎6😍1
♦️چگونه یک اقتصاددان وقوع انقلاب را پیشبینی کرد؟
✍شادی معرفتی
بازنشر: ۲۷ مهر ۱۴۰۴
https://www.daraian.com/fa/paper/33623
🔻گزیدهای از مقاله:
"اقتصاددانان سازمان برنامه از سال 1348 از سیاستهای تورمزا و بودجه توسعه انتقاد میکردند. یک گروه از اقتصاددانان به سرپرستی دکتر بهمن آبادیان معاون رئیس سازمان برنامه گزارشی را تهیه کردند که نشان میداد شرایط اقتصادی ایران به سرعت رو به زوال پیش میرود. این گزارش افزایش بودجه نظامی را که به قیمت سرمایهگذاری در بخش خصوصی تمام شده بود، نقد میکرد. در اواخر سال 1350 زمانی که بودجه سال آینده آماده میشد، همکاران سازمان برنامه نسخه مقدماتی گزارش درازمدت وضع اقتصادی، مالی و اجتماعی در برنامه پنجم توسعه را پیشبینی کردند. این گزارش که بر مبنای مجموعهای از اطلاعات و آمار تهیه شده بود تصویر تاریکی از آینده اقتصادی، مالی و اجتماعی کشور را ترسیم میکرد. آنان قصد داشتند این گزارش را به شورای عالی برنامهریزی به ریاست نخستوزیر ارائه دهند و سپس آن را در شورای اقتصاد به ریاست شاه مطرح کنند. دکتر آبادیان و جمعی از کارشناسان در سازمان برنامه برای تهیه این گزارش زحمات فراوانی کشیدند. این گزارش بسیار منتقدانه بود و برای نخستین بار در تحقیقات دولتی به این موضوع اشاره میشد که اگر معیارهای نابرابری و عدم توازن به همین ترتیب ادامه پیدا کند، به طور حتم «انفجار سیاسی-اجتماعی» در آینده نزدیک رخ خواهد داد. این گزارش برنامه سوم و چهارم توسعه را بهشدت نقد میکرد زیرا در آنها به مسائل اجتماعی، آموزشی، سلامت و رفاه مناطق روستایی و... توجه کافی نشده بود."
#مارکسیسم
#شادی_معرفتی
#عامل_اقتصادی
#موسی_غنینژاد
#تبیین_ماتریالیستی
#تبیین_ایدهآلیستی
#کنستانتین_الکساندر_مژلومیان
@NewHasanMohaddesi
✍شادی معرفتی
بازنشر: ۲۷ مهر ۱۴۰۴
https://www.daraian.com/fa/paper/33623
🔻گزیدهای از مقاله:
"اقتصاددانان سازمان برنامه از سال 1348 از سیاستهای تورمزا و بودجه توسعه انتقاد میکردند. یک گروه از اقتصاددانان به سرپرستی دکتر بهمن آبادیان معاون رئیس سازمان برنامه گزارشی را تهیه کردند که نشان میداد شرایط اقتصادی ایران به سرعت رو به زوال پیش میرود. این گزارش افزایش بودجه نظامی را که به قیمت سرمایهگذاری در بخش خصوصی تمام شده بود، نقد میکرد. در اواخر سال 1350 زمانی که بودجه سال آینده آماده میشد، همکاران سازمان برنامه نسخه مقدماتی گزارش درازمدت وضع اقتصادی، مالی و اجتماعی در برنامه پنجم توسعه را پیشبینی کردند. این گزارش که بر مبنای مجموعهای از اطلاعات و آمار تهیه شده بود تصویر تاریکی از آینده اقتصادی، مالی و اجتماعی کشور را ترسیم میکرد. آنان قصد داشتند این گزارش را به شورای عالی برنامهریزی به ریاست نخستوزیر ارائه دهند و سپس آن را در شورای اقتصاد به ریاست شاه مطرح کنند. دکتر آبادیان و جمعی از کارشناسان در سازمان برنامه برای تهیه این گزارش زحمات فراوانی کشیدند. این گزارش بسیار منتقدانه بود و برای نخستین بار در تحقیقات دولتی به این موضوع اشاره میشد که اگر معیارهای نابرابری و عدم توازن به همین ترتیب ادامه پیدا کند، به طور حتم «انفجار سیاسی-اجتماعی» در آینده نزدیک رخ خواهد داد. این گزارش برنامه سوم و چهارم توسعه را بهشدت نقد میکرد زیرا در آنها به مسائل اجتماعی، آموزشی، سلامت و رفاه مناطق روستایی و... توجه کافی نشده بود."
#مارکسیسم
#شادی_معرفتی
#عامل_اقتصادی
#موسی_غنینژاد
#تبیین_ماتریالیستی
#تبیین_ایدهآلیستی
#کنستانتین_الکساندر_مژلومیان
@NewHasanMohaddesi
Daraian
چگونه یک اقتصاددان، وقوع انقلاب را پیشبینی کرد؟ - دارايان - داشته های اقتصادی ایران
شادی معرفتی در تجارت فردا نوشت: شاهان ایرانزمین، فقط خودشان تصمیم میگرفتند. مشکل جهان سوم، نبود دانش و کمبود کارشناس نیست، این است که دیکتاتورها خیال میکنند فقط خودشان هستند که قدرت اندیشیدن دارند...
❤13😍1
♦️ریشههای اقتصادیی انقلاب ۵۷ در نوشتههای یک اقتصاددان؛ دکتر حسن منصور
۲۷ مهر ۱۴۰۴
👇👇👇
#انقلاب_۵۷
#حسن_منصور
#عامل_اقتصادی
#موسی_غنینژاد
@NewHasanMohaddesi
۲۷ مهر ۱۴۰۴
👇👇👇
#انقلاب_۵۷
#حسن_منصور
#عامل_اقتصادی
#موسی_غنینژاد
@NewHasanMohaddesi
👍7🤔1
♦️تولید ناخالص داخلی ایران چقدر است؟
۳۶۷ میلیارد دلار یا ۱۳۵۳ میلیارد دلار؟
✍دکتر حسن منصور
بازنشر: ۲۷ مهر ۱۴۰۴
میخواهیم بدانیم ظرفیت اقتصاد ایران چه اندازه است؛ روندهای تغییر آن به کدام سوست؛ موانع راه رشد آن کدماند.
برای در دست گرفتن یک معیار سنجش، به یک سال پیش از انقلاب نظر میکنیم که سالی است «نورمال». سال ۱۳۵۶، تولید ناخالص داخلی ایران برابر بود با ۸۴ میلیارد دلار که ۲۴ میلیارد دلار آن به شکل دلار و ۶۰ میلیارد دلار آن بهصورت ریال (۴،۳۲۰: چهار تریلیون و ۳۲۰ میلیارد ریال) و قابلتبدیل به دلار از بابت هر ۷۲ ریال یک دلار. جمعیت کشور برابر بود با ۳۳ میلیون نفر، درنتیجه، درآمد سرانه هر نفر معادل بود با ۲۵۴۵ دلار.
در آن سالها میان اقتصاددانان بحثی بود دایر بر اینکه نرخ ارز ۷۲ ریال برابر یک دلار، ناشی از بیماری هلندی است و قیمت ریال را بهطور مصنوعی گران کرده است و نرخ «واقعی» باید در حدود ۱۰۰ ریال برابر یک دلار باشد. اگر این نظر را جدی بگیریم، رقم تولید ناخالص داخلی سال ۱۳۵۶ بجای ۸۴ میلیارد دلار خواهد شد ۶۷.۲ میلیارد دلار و درآمد سرانه خواهد شد ۲۰۳۲ دلار.
حال برگردیم به تولید ناخالص داخلی در سال ۱۳۹۵: به گزارش صندوق بینالمللی پول رقم موردنظر، به قیمت جاری بازار برابر است با ۱۱،۰۹۶،۰۰۰،۰۰۰،۰۰۰ (۱۱ کاتریلیون و ۹۶ تریلیون ریال) که با نرخ رسمی متوسط سال از بابت ۲۹۶۴۵ ریال در برابر یک دلار، معادل میشود با ۳۶۷ میلیارد دلار.
از سوی دیگر، مطابق شاخص تورم دلار که از سوی دفتر آمار وزارت کار ایالت متحده تهیه میشود، ۳.۵ دلار سال ۲۰۱۷ (۱۳۹۵) از حیث قدرت خرید، برابری میکند با یک دلار سال ۱۹۷۸ (۱۳۵۶) و بنابراین، تولید ناخالص داخلی سال جاری وقتی با دلار سال ۱۳۵۶ سنجیده شود معادل میشود با ۱۰۵ میلیارد دلار.
جمعیت کشور در سال جاری برابر است با ۸۰ میلیون نفر و بدینسان درآمد سرانه امروز برابر است با ۱۳۱۲ دلار سال ۱۳۵۶ یعنی ۵۲% درآمد سرانه سال ۱۳۵۶ (با دلار ۷۲ ریالی) و ۶۵% درآمد سرانه سال ۱۳۵۶ (با دلار فرضی ۱۰۰ ریالی).
روندهای تغییر. اقتصاد ایران از سال ۱۳۴۵ تا ۱۳۵۵ یک رشد ۱۱% را پشت سر گذاشت که در اقتصاد رشد، «معجزه اقتصادی» خوانده میشود. در سال ۱۳۵۵ با افزایش ناگهانی درآمد نفت به چهار برابر، توأم با افزایش ظرفیت تولید به بیش از ۶ میلیون بشکه در روز، مسئلهای مطرح شد بنام پترودلارها و چگونگی تزریق آن در شریانهای اقتصاد ملی. تزریق مبالغ هنگفت دلار رانت دار[i]، موجب شد تنگناهای فلجکنندهای بروز کنند: تنگنای زیرساختها، بنادر، اسکلهها، تجهیزات گمرکی، جادهها، ناوگان حملونقل؛ ونیز تنگنای نیروی کار ماهر و متخصص. وجود تنگناها سبب شد که نقدینگی به عرصههای غیر تولیدی سرریز کند: زمینخواری و خریدوفروش زمین؛ کارهای بسازوبفروشی، انواع سفتهبازی و گمانه ورزی! قشر جدیدی از رانتخواران بر سر ساختار طبقاتی جامعه جلوس کرد و با سرعت رنگ شهرها و امکنه اوقات فراغت نظیر رستورانها و کافهها و کابارهها را دگرگون کرد. فساد و باندبازی، بخشهای اداری ناظر به زمین و ساختوساز و واردات را فراگرفت. سرعت این تغییر آنچنان بود که اکثریت مردمی که خود سوار واگن این تحولات نبودند احساس غربت کردند (بروز ازخودبیگانگی و اغتشاش هویت). افزایش نقدینگی در کنار عدم ارتقای تولید موجب بروز تورم شد؛ بالا رفتن قیمتها و پس افتادن قدرت خرید باقیمتهای موجود، رکود را به دنبال آورد.
مهاجرت روستایی به شهرها و بیش از همه به مادر-شهر تهران که بهموازات اصلاحات ارضی شروعشده بود و در دو سال ۵۴-۵۶ به دنبال (گولد-راش) ناشی از سیلان پترودلارها تشدید میشد، در رویارویی با عدم توانائی جذب در بازار کار به رشد حاشیهنشینی انجامید و زاغههای اطراف مادر-شهر تهران را پدید آورد. زاغهها و حاشیهها چون فاقد نهادهای تولیدی و فرهنگی، بهداشتی و گذران اوقات فراغت بودند از عهده سازمان دادن به جمعیت ۳-۴ میلیونی مهاجر برنیامدند و نتیجه این شد که این جمعیت بزرگ، بهصورت بیشکل و بی ساختار درآید و دریای جمعیت لومپنی را به وجود آورد که هرآینه میتوانست بر سر مادر-شهر خراب شود و بدینسان مقدمات مادی انقلاب فراهم شد تا با تکانهای سرریز کند.
**
اواخر سال ۱۳۵۶ ابراز نارضائی سر گشود و از زبان سخنگویان طبقات متوسط شهری (روشنفکران، استادان، معلمان، شاعران و نویسندگان) بازگو شد و جمعیت شهری تشنه گشایش سیاسی را به حرکت درآورد. ورود روحانیت به حرکت انقلابی، جمعیت سرگردان، هویت-باخته و فاقد ساختار اسکان گرفته در حاشیهها را جذب کرد و آنان را به گفتمان دینی که در فقدان نهادهای فرهنگی-مدنی در زاغهها، بیش از هر اندیشه دیگری به قامت او راست مینشست، مجهز کرد.
👇👇👇
#انقلاب_۵۷
#حسن_منصور
#عامل_اقتصادی
#موسی_غنینژاد
@NewHasanMohaddesi
۳۶۷ میلیارد دلار یا ۱۳۵۳ میلیارد دلار؟
✍دکتر حسن منصور
بازنشر: ۲۷ مهر ۱۴۰۴
میخواهیم بدانیم ظرفیت اقتصاد ایران چه اندازه است؛ روندهای تغییر آن به کدام سوست؛ موانع راه رشد آن کدماند.
برای در دست گرفتن یک معیار سنجش، به یک سال پیش از انقلاب نظر میکنیم که سالی است «نورمال». سال ۱۳۵۶، تولید ناخالص داخلی ایران برابر بود با ۸۴ میلیارد دلار که ۲۴ میلیارد دلار آن به شکل دلار و ۶۰ میلیارد دلار آن بهصورت ریال (۴،۳۲۰: چهار تریلیون و ۳۲۰ میلیارد ریال) و قابلتبدیل به دلار از بابت هر ۷۲ ریال یک دلار. جمعیت کشور برابر بود با ۳۳ میلیون نفر، درنتیجه، درآمد سرانه هر نفر معادل بود با ۲۵۴۵ دلار.
در آن سالها میان اقتصاددانان بحثی بود دایر بر اینکه نرخ ارز ۷۲ ریال برابر یک دلار، ناشی از بیماری هلندی است و قیمت ریال را بهطور مصنوعی گران کرده است و نرخ «واقعی» باید در حدود ۱۰۰ ریال برابر یک دلار باشد. اگر این نظر را جدی بگیریم، رقم تولید ناخالص داخلی سال ۱۳۵۶ بجای ۸۴ میلیارد دلار خواهد شد ۶۷.۲ میلیارد دلار و درآمد سرانه خواهد شد ۲۰۳۲ دلار.
حال برگردیم به تولید ناخالص داخلی در سال ۱۳۹۵: به گزارش صندوق بینالمللی پول رقم موردنظر، به قیمت جاری بازار برابر است با ۱۱،۰۹۶،۰۰۰،۰۰۰،۰۰۰ (۱۱ کاتریلیون و ۹۶ تریلیون ریال) که با نرخ رسمی متوسط سال از بابت ۲۹۶۴۵ ریال در برابر یک دلار، معادل میشود با ۳۶۷ میلیارد دلار.
از سوی دیگر، مطابق شاخص تورم دلار که از سوی دفتر آمار وزارت کار ایالت متحده تهیه میشود، ۳.۵ دلار سال ۲۰۱۷ (۱۳۹۵) از حیث قدرت خرید، برابری میکند با یک دلار سال ۱۹۷۸ (۱۳۵۶) و بنابراین، تولید ناخالص داخلی سال جاری وقتی با دلار سال ۱۳۵۶ سنجیده شود معادل میشود با ۱۰۵ میلیارد دلار.
جمعیت کشور در سال جاری برابر است با ۸۰ میلیون نفر و بدینسان درآمد سرانه امروز برابر است با ۱۳۱۲ دلار سال ۱۳۵۶ یعنی ۵۲% درآمد سرانه سال ۱۳۵۶ (با دلار ۷۲ ریالی) و ۶۵% درآمد سرانه سال ۱۳۵۶ (با دلار فرضی ۱۰۰ ریالی).
روندهای تغییر. اقتصاد ایران از سال ۱۳۴۵ تا ۱۳۵۵ یک رشد ۱۱% را پشت سر گذاشت که در اقتصاد رشد، «معجزه اقتصادی» خوانده میشود. در سال ۱۳۵۵ با افزایش ناگهانی درآمد نفت به چهار برابر، توأم با افزایش ظرفیت تولید به بیش از ۶ میلیون بشکه در روز، مسئلهای مطرح شد بنام پترودلارها و چگونگی تزریق آن در شریانهای اقتصاد ملی. تزریق مبالغ هنگفت دلار رانت دار[i]، موجب شد تنگناهای فلجکنندهای بروز کنند: تنگنای زیرساختها، بنادر، اسکلهها، تجهیزات گمرکی، جادهها، ناوگان حملونقل؛ ونیز تنگنای نیروی کار ماهر و متخصص. وجود تنگناها سبب شد که نقدینگی به عرصههای غیر تولیدی سرریز کند: زمینخواری و خریدوفروش زمین؛ کارهای بسازوبفروشی، انواع سفتهبازی و گمانه ورزی! قشر جدیدی از رانتخواران بر سر ساختار طبقاتی جامعه جلوس کرد و با سرعت رنگ شهرها و امکنه اوقات فراغت نظیر رستورانها و کافهها و کابارهها را دگرگون کرد. فساد و باندبازی، بخشهای اداری ناظر به زمین و ساختوساز و واردات را فراگرفت. سرعت این تغییر آنچنان بود که اکثریت مردمی که خود سوار واگن این تحولات نبودند احساس غربت کردند (بروز ازخودبیگانگی و اغتشاش هویت). افزایش نقدینگی در کنار عدم ارتقای تولید موجب بروز تورم شد؛ بالا رفتن قیمتها و پس افتادن قدرت خرید باقیمتهای موجود، رکود را به دنبال آورد.
مهاجرت روستایی به شهرها و بیش از همه به مادر-شهر تهران که بهموازات اصلاحات ارضی شروعشده بود و در دو سال ۵۴-۵۶ به دنبال (گولد-راش) ناشی از سیلان پترودلارها تشدید میشد، در رویارویی با عدم توانائی جذب در بازار کار به رشد حاشیهنشینی انجامید و زاغههای اطراف مادر-شهر تهران را پدید آورد. زاغهها و حاشیهها چون فاقد نهادهای تولیدی و فرهنگی، بهداشتی و گذران اوقات فراغت بودند از عهده سازمان دادن به جمعیت ۳-۴ میلیونی مهاجر برنیامدند و نتیجه این شد که این جمعیت بزرگ، بهصورت بیشکل و بی ساختار درآید و دریای جمعیت لومپنی را به وجود آورد که هرآینه میتوانست بر سر مادر-شهر خراب شود و بدینسان مقدمات مادی انقلاب فراهم شد تا با تکانهای سرریز کند.
**
اواخر سال ۱۳۵۶ ابراز نارضائی سر گشود و از زبان سخنگویان طبقات متوسط شهری (روشنفکران، استادان، معلمان، شاعران و نویسندگان) بازگو شد و جمعیت شهری تشنه گشایش سیاسی را به حرکت درآورد. ورود روحانیت به حرکت انقلابی، جمعیت سرگردان، هویت-باخته و فاقد ساختار اسکان گرفته در حاشیهها را جذب کرد و آنان را به گفتمان دینی که در فقدان نهادهای فرهنگی-مدنی در زاغهها، بیش از هر اندیشه دیگری به قامت او راست مینشست، مجهز کرد.
👇👇👇
#انقلاب_۵۷
#حسن_منصور
#عامل_اقتصادی
#موسی_غنینژاد
@NewHasanMohaddesi
دکتر حسن منصور
تولید ناخالص داخلی ایران چقدر است؟
روندهای تغییر. اقتصاد ایران از سال 1345 تا 1355 یک رشد 11% را پشت سر گذاشت که در اقتصاد رشد، «معجزه اقتصادی» خوانده میشود. در سال 1355 با افزایش ناگهانی درآمد نفت به چهار برابر، توأم با افزایش ظرفیت تولید به بیش از 6 میلیون بشکه در روز، مسئلهای مطرح شد…
👍14❤2👏2🤔1
روحانیت، کاری را پی گرفت که از سالها پیش به دست سینمای لومپنی «فیلم فارسی» پیش برده میشد: این بار «قیصر» میرفت که در قامت پاسدار و بسیجی و در مقیاس کشوری ظهور کند!
انقلاب چون به بار نشست و قدرت را از سلطنت به روحانیت انتقال داد کلیه اقشار ساختارمند جامعه که به حرکت انقلابی پیوسته بودند به جایگاه خود در ساختار مشاغل بازگشتند: دانشجو به سر کلاس رفت؛ معلم، کار تدریس از سر گرفت؛ بازاری به سر دکان و کسبوکار خود بازگشت؛ کارگر به کارخانه و کارگاه رفت؛ کارمند به پشت میز کار برگشت ولی جمعیت حاشیه که محل کار و موقعیتی در ساختار مشاغل نداشت در میدان باقی ماند و مهر خود را بر سرشت انقلاب زد: بهتدریج که شور اولیه انقلاب توان بسیج جوانان را از دست میداد و آنان میدان را خالی میکردند رهبری روحانی انقلاب هم تکیهگاه خود را در همین اقشار بی ساختار یافت و بهتدریج، گفتمان روحانیت به قدرت رسیده، رنگ و آهنگ لومپنی گرفت و جنگ هم به این پدیده دامن زد.
ادامه در اینجا
https://hassan-mansoor.blog/archives/135
#حسن_منصور
#عامل_اقتصادی
#موسی_غنینژاد
@NewHasanMohaddesi
انقلاب چون به بار نشست و قدرت را از سلطنت به روحانیت انتقال داد کلیه اقشار ساختارمند جامعه که به حرکت انقلابی پیوسته بودند به جایگاه خود در ساختار مشاغل بازگشتند: دانشجو به سر کلاس رفت؛ معلم، کار تدریس از سر گرفت؛ بازاری به سر دکان و کسبوکار خود بازگشت؛ کارگر به کارخانه و کارگاه رفت؛ کارمند به پشت میز کار برگشت ولی جمعیت حاشیه که محل کار و موقعیتی در ساختار مشاغل نداشت در میدان باقی ماند و مهر خود را بر سرشت انقلاب زد: بهتدریج که شور اولیه انقلاب توان بسیج جوانان را از دست میداد و آنان میدان را خالی میکردند رهبری روحانی انقلاب هم تکیهگاه خود را در همین اقشار بی ساختار یافت و بهتدریج، گفتمان روحانیت به قدرت رسیده، رنگ و آهنگ لومپنی گرفت و جنگ هم به این پدیده دامن زد.
ادامه در اینجا
https://hassan-mansoor.blog/archives/135
#حسن_منصور
#عامل_اقتصادی
#موسی_غنینژاد
@NewHasanMohaddesi
دکتر حسن منصور
تولید ناخالص داخلی ایران چقدر است؟
روندهای تغییر. اقتصاد ایران از سال 1345 تا 1355 یک رشد 11% را پشت سر گذاشت که در اقتصاد رشد، «معجزه اقتصادی» خوانده میشود. در سال 1355 با افزایش ناگهانی درآمد نفت به چهار برابر، توأم با افزایش ظرفیت تولید به بیش از 6 میلیون بشکه در روز، مسئلهای مطرح شد…
💯10👍4👎1
🔸🔸🔸بازخورد🔸🔸🔸
♦️پرسش از هوش مصنوعی در بارهی اقتصاد عصر پهلوی
✍پرسش از حامد زرگری
۲۷ مهر ۱۴۰۴
سلام
من برای داوری بین نظر دکتر محدثی و دکتر غنی نژاد نوشته تون رو به هوش مصنوعی دادم نتیجه اش این شد. گفتم بد نیست ارسال کنم.👇👇
سوال جالبی مطرح کردید که به یک از بحثبرانگیزترین مقاطع تاریخ ایران میپردازد. برای قضاوت بین دیدگاه دکتر موسی غنینژاد (اقتصاددان) و حسن محدثی گیلوایی (نویسنده متن)، بهتر است استدلال هر دو را دقیقتر بررسی کنیم:
تحلیل دیدگاه غنینژاد:
او بر عامل فکری-ایدئولوژیک تاکید دارد. این دیدگاه قابل دفاع است زیرا:
· جنبشهای انقلابی ۵۷ عمدتاً با شعارهای اسلامی و ضداستبدادی هدایت میشدند
· رهبری انقلاب در دست نیروهای مذهبی بود که اقتصاد محور اصلی گفتمان آنها نبود.
· بسیاری از طبقات متوسط و مرفه نیز به انقلاب پیوستند که نشاندهنده نارضایتی صرف اقتصادی نبود
تحلیل دیدگاه محدثی:
او بر عامل اقتصادی-اجتماعی تاکید دارد و با استناد به منابع خارجی (کتاب "در جستجوی حسن") نشان میدهد:
· شکاف طبقاتی شدید و فقر گسترده در شهرها و روستاها وجود داشت.
· برنامههای توسعه مانند اصلاحات ارضی با شکست مواجه شده بود.
· مهاجرت روستاییان به حاشیه شهرها و ایجاد حلبیآبادها مشکلات اجتماعی عظیمی ایجاد کرده بود
ارزیابی متعادل:
هر دو دیدگاه بخشی از حقیقت را بیان میکنند:
۱. عوامل اقتصادی: بیتردید نابرابری شدید، تورم، فساد مالی دربار و مشکلات معیشتی مردم، بستر اجتماعی لازم برای اعتراضات را فراهم کرد.
۲. عوامل فکری-سیاسی: اما این نارضایتیهای اقتصادی به خودی خود به انقلاب منجر نمیشد اگر:
· گفتمان جایگزین قدرتمندی (اسلام سیاسی) وجود نداشت.
· فضای سیاسی بسته اجازه اصلاحات نمیداد.
· شخصیت کاریزماتیک آیت الله خمینی رهبری جنبش را بر عهده نمیگرفت.
نتیجهگیری:
به نظر میرسد دیدگاه محدثی گیلوایی تصویر کاملتری ارائه میدهد، چرا که حتی اگر ایدئولوژی محرک اصلی تظاهرات بود، این ایدئولوژی در بستر نارضایتیهای اقتصادی-اجتماعی گسترده توانست مقبولیت عمومی پیدا کند. نمیتوان تاثیر شواهد ملموس فقر و نابرابری را در جذب تودههای مردم به جنبش انقلابی نادیده گرفت.
به بیان دیگر، ایدئولوژی علت رهبری کننده بود، اما مشکلات اقتصادی علت زمینهساز انقلاب ۵۷ محسوب میشوند.
🔸محدثی: هوش مصنوعی قابل اعتماد نیست ولی برای درگیریی ذهنیی مخاطبان محترم بد نیست. سپاس از شما!
#انقلاب_۵۷
#عامل_اقتصادی
#موسی_غنینژاد
@NewHasanMohaddesi
♦️پرسش از هوش مصنوعی در بارهی اقتصاد عصر پهلوی
✍پرسش از حامد زرگری
۲۷ مهر ۱۴۰۴
سلام
من برای داوری بین نظر دکتر محدثی و دکتر غنی نژاد نوشته تون رو به هوش مصنوعی دادم نتیجه اش این شد. گفتم بد نیست ارسال کنم.👇👇
سوال جالبی مطرح کردید که به یک از بحثبرانگیزترین مقاطع تاریخ ایران میپردازد. برای قضاوت بین دیدگاه دکتر موسی غنینژاد (اقتصاددان) و حسن محدثی گیلوایی (نویسنده متن)، بهتر است استدلال هر دو را دقیقتر بررسی کنیم:
تحلیل دیدگاه غنینژاد:
او بر عامل فکری-ایدئولوژیک تاکید دارد. این دیدگاه قابل دفاع است زیرا:
· جنبشهای انقلابی ۵۷ عمدتاً با شعارهای اسلامی و ضداستبدادی هدایت میشدند
· رهبری انقلاب در دست نیروهای مذهبی بود که اقتصاد محور اصلی گفتمان آنها نبود.
· بسیاری از طبقات متوسط و مرفه نیز به انقلاب پیوستند که نشاندهنده نارضایتی صرف اقتصادی نبود
تحلیل دیدگاه محدثی:
او بر عامل اقتصادی-اجتماعی تاکید دارد و با استناد به منابع خارجی (کتاب "در جستجوی حسن") نشان میدهد:
· شکاف طبقاتی شدید و فقر گسترده در شهرها و روستاها وجود داشت.
· برنامههای توسعه مانند اصلاحات ارضی با شکست مواجه شده بود.
· مهاجرت روستاییان به حاشیه شهرها و ایجاد حلبیآبادها مشکلات اجتماعی عظیمی ایجاد کرده بود
ارزیابی متعادل:
هر دو دیدگاه بخشی از حقیقت را بیان میکنند:
۱. عوامل اقتصادی: بیتردید نابرابری شدید، تورم، فساد مالی دربار و مشکلات معیشتی مردم، بستر اجتماعی لازم برای اعتراضات را فراهم کرد.
۲. عوامل فکری-سیاسی: اما این نارضایتیهای اقتصادی به خودی خود به انقلاب منجر نمیشد اگر:
· گفتمان جایگزین قدرتمندی (اسلام سیاسی) وجود نداشت.
· فضای سیاسی بسته اجازه اصلاحات نمیداد.
· شخصیت کاریزماتیک آیت الله خمینی رهبری جنبش را بر عهده نمیگرفت.
نتیجهگیری:
به نظر میرسد دیدگاه محدثی گیلوایی تصویر کاملتری ارائه میدهد، چرا که حتی اگر ایدئولوژی محرک اصلی تظاهرات بود، این ایدئولوژی در بستر نارضایتیهای اقتصادی-اجتماعی گسترده توانست مقبولیت عمومی پیدا کند. نمیتوان تاثیر شواهد ملموس فقر و نابرابری را در جذب تودههای مردم به جنبش انقلابی نادیده گرفت.
به بیان دیگر، ایدئولوژی علت رهبری کننده بود، اما مشکلات اقتصادی علت زمینهساز انقلاب ۵۷ محسوب میشوند.
🔸محدثی: هوش مصنوعی قابل اعتماد نیست ولی برای درگیریی ذهنیی مخاطبان محترم بد نیست. سپاس از شما!
#انقلاب_۵۷
#عامل_اقتصادی
#موسی_غنینژاد
@NewHasanMohaddesi
👍18❤8
