Telegram Web Link
We Always Believe in you , Liam.
1273💔34😭10🤡2
🐈‍⬛️🖤.

⚟ ارسالی مامان زین به استوری اینستا.

⚞ Zayn's mom via IG story.


#Zayn #Liam  ៸៸  #Nara
T.me/OneDWorlds
124💔18💘3
🐈‍⬛️🖤.

⚟ استوری های لاتی و دیزی (خواهرای لویی) در اینستا.

⚞ Lottie and Daisy (Louis's sisters) via IG story.


#Louis #Liam  ៸៸  #Nara
T.me/OneDWorlds
105💔17💘2👍1
🐈‍⬛️🖤.

⚟ استوری مامان هری.

⚞ Harry's mom via IG.


#Harry #Liam  ៸៸  #Nara
T.me/OneDWorlds
119💔20💘3
🐈‍⬛️🖤.

⚟ استوری جدید صفا (خواهر زین).

⚞ Safa (Zayn's sister) via IG.


#Zayn #Liam  ៸៸  #Nara
T.me/OneDWorlds
😭11216💔11💘3
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🐈‍⬛️🖤.

⚟ ادای احترام بوی بند 5SOS به لیام در لایو استریمشون.

⚞ 5SOS paid tribute to Liam on their livestream.


#Liam  ៸៸  #Nara
T.me/OneDWorlds
💔15016😭9
🐈‍⬛️🖤.

پست جدید پاول (بادیگارد پسرا) در اینستا.
—اکتبر 2023 — دقیقا یه سال قبل از وقتی که از پیشمون رفتی 💔
با هم یه سفر جاده‌ای دور ایرلند رفتیم، یه سفر ساده با چند تا دوست خوب… اما تبدیل شد به چیزی خیلی بیشتر از اون!! یه هفته پر از عشق، امید و دعا 🙏
دوباره با هم تو جاده بودیم… بی‌این‌که بدونیم اون لحظه‌ها قراره چقدر باارزش و موندگار بشن.
همیشه دوستت دارم و دلم برات تنگ می‌شه، برادر! 🤍
روح لطیف و خاصی داشتی.
آروم بخواب ❤️

Paul (the boys’ bodyguard) via IG post.
—October 2023, exactly one year to the day before you left us!💔
We took a road trip around Ireland, a simple journey with good friends… yet it became something more!! A week of love, hope and prayer.🙏
We were back on the road again…not knowing how precious these moments would become forever!
Love and miss you always brother!
A gentle, special soul!
Rest easy ❤️
#BOTRA #ladyofknock #brayhead

#Liam  ៸៸  #Nara
T.me/OneDWorlds
😭120💔159💘5💋1
🐈‍⬛️🖤.

⚟ پست جدید روث (خواهر لیام) در اینستا.
🦕🪽

⚞ Ruth (Liam's sister) via IG post.


#Liam  ៸៸  #Nara
T.me/OneDWorlds
😭1127💘6💔3
𝗢𝗻𝗲𝗗𝗪𝗼𝗿𝗹𝗱 | واندایرکشن ݇-݈
Photo
🐈‍⬛️🖤.

⚟ یه سال گذشته… 12 ماه، 52 هفته، 365 روز — هرطور که حساب کنم، هنوز همون واقعیت دردناکه: تو دیگه اینجا نیستی.»

وقتی می‌رفتی تور، گریه می‌کردم چون دلم برات تنگ می‌شد، اما می‌دونستم برمی‌گردی.
ولی حالا نمی‌تونم بیارمت خونه، نمی‌تونم جایی تو دنیا ببینمت، نه تماس تصویری، نه پیام… فقط یه حس همیشگی دلتنگی و خونه‌به‌دوشی مونده، چون دیگه راه برگشتی نیست.

من غم رو دست‌کم گرفته بودم… ولی حالا می‌دونم این فلج‌کننده‌ست. فکر می‌کردم قبلاً درد از‌دست‌دادن رو تجربه کردم، اما فهمیدم اون‌ها فقط غم بودن — و تویی که واقعاً از دست دادنِ زندگیِ منی. کسی که قراره تو همه‌ی لحظه‌های عمرم جاش خالی بمونه. همیشه فکر می‌کردم برادرم تا آخرش کنارمه… چه درس بی‌رحمیه که آدم تو سی‌سالگی بفهمه هیچ چیز تضمین‌شده نیست.

مرگت هیچ‌وقت برام معنی پیدا نمی‌کنه — هر چقدر هم بهش فکر کنم، هیچ زاویه‌ای ازش منطقی نیست. نباید می‌مردی. هنوز کابوس می‌بینم که توی اتاق هتلت هستم و تو صدای فریاد منو نمی‌شنوی… ذهنم گیر کرده روی اون چند دقیقه‌ی آخر که هیچ‌وقت جوابش رو نمی‌فهمم.

یه پست دیدم که نوشته بود: «اگه فقط ۵ دقیقه‌ی دیگه با کسی که دلت براش تنگ شده وقت داشتی، چی کار می‌کردی؟» خیلی بهش فکر کردم…
دوست داشتم اون ۵ دقیقه تو خونه‌ت باشه، صدای قدم‌هات رو بشنوم، همون‌طور که همیشه شونه‌هات یه جور خاصی می‌افتادن. با هم تو باغ قدم بزنیم، مثل همیشه در مورد کارا و چیزایی که اذیتمون می‌کرد حرف بزنیم، به صدای پرنده‌ها گوش بدیم و تو بگی «اون صدای دارکوبه‌ست» و من فقط سرتکان بدم. یه شوخی کنم، بخندی با اون برق چشمات، بریم سمت ماشینم، تو بگی: «My father drives a Jaguar!» و بعد همون بغل همیشگی… محکم، آروم‌کننده. منم بگم چقدر بهت افتخار می‌کنم — نه فقط به خاطر کارت، بلکه به خاطر خودت. بعدم مثل همیشه بگیم: «دوستت دارم رفیق» و وقتی می‌رم، تو تو آینه‌ی عقب داری برام دست تکون می‌دی.

اگه اون موقع، درست بعد از رفتنت ازم می‌پرسیدن که «فکر می‌کنی از این غم می‌گذری؟» می‌گفتم: نه، هیچ شانسی نیست. چون با مرگ تو، زندگیِ خونواده‌مون خاموش شد.

غمم مثل یه ساعت شده… مثل ساعت خانواده‌ی Weasley توی هری پاتر که باید مطمئن بشه همه سالم‌ان. فقط حالا یه عدد از روی صفحه حذف شده — تو. و دیگه هیچ‌چیز توی روزهام معنی نداره.

تو مُردی — این یه اتفاق بود. اما نبودنت هر روز برام تکرار می‌شه، قبل از این‌که حتی چشم‌هام رو باز کنم. حالا من اون دختری‌ام که به چشم یه سینه‌سرخ نگاه می‌کنه شاید تو باشی، اون‌که آرزو می‌کنه پروانه‌ای رو دستش بشینه شاید روح تو باشه، اون‌که هر شب به ستاره‌ها می‌گه: «شب‌به‌خیر لیام»… شاید اونجایی باشی.

کاش بتونی صدای منو بشنوی، کاش داری منو هدایت می‌کنی، کاش بدونی عشقی که بهت دارم بی‌نهایتِ بی‌پایانه.
کاش توی هر زندگی دوباره خواهرت باشم.

یه ساله که دارم می‌بینم مردم درباره‌ی مرگت حرف می‌زنن، قضاوت می‌کنن، بدون هیچ هشداری که قراره دوباره زخم‌هامو باز کنن. در حالی که هنوز دارم تقلا می‌کنم تا از زیر آوار دنیایی که با رفتنت سوخت بیرون بیام.

خیلی چیزا تو این یه سال اتفاق افتاده، کلی حرف دارم که کاش می‌تونستم بهت بگم. بچه‌هامون بزرگ شدن، پسرت باعث افتخاره، منم یه کم بامزه‌تر شدم (می‌دونم داری میگی مگه می‌شد؟ ). جاهای قشنگی رفتم ولی هیچ منظره‌ای اون جای خالی تو رو پر نکرده.

من اونم که هنوز وقتی شوخی می‌کنم، تو ذهنم می‌خنده و می‌گه: «Ruuu»…
دلم برات تنگه برادر.
عشق همیشه، لیام — توی هر زندگی. 🤍

#Liam  ៸៸  #Nara
T.me/OneDWorlds
😭148💔18💘42
2025/10/23 02:33:13
Back to Top
HTML Embed Code: