ضعیفان پیوسته خواهان عدالت و مساواتاند.
اقویا به هر دو بیاعتنا اند.
(#ارسطو - نقل از کتاب سرگذشت فلسفه)
📚 @PHILOSOPHI_ZER
🔸امشب راس ساعت 9 منتظر درسگفتار جدید #تاریخ_فلسفه با موضوع فلسفه باشید!
انتشار از طریق کانال یوتوب:
https://www.youtube.com/c/AMIRHOSSEINELAHI21
اقویا به هر دو بیاعتنا اند.
(#ارسطو - نقل از کتاب سرگذشت فلسفه)
📚 @PHILOSOPHI_ZER
🔸امشب راس ساعت 9 منتظر درسگفتار جدید #تاریخ_فلسفه با موضوع فلسفه باشید!
انتشار از طریق کانال یوتوب:
https://www.youtube.com/c/AMIRHOSSEINELAHI21
نیچه و فلسفه / Amirhossein
فلسفهی مسیحی نوعی دایرهی مربع، و نوعی سوءِ فهم است. [ #مارتین_هایدگر ] 📚 @PHILOSOPHI_ZER
هایدگر در کتابِ «درآمدی بر متافیزیک» در این مورد که فلسفه چه رابطهای با الاهیات یا تفکرِ دینی دارد اشاره میکند که:
"فلسفه عبارت از چنین حماقتی است. «فلسفهی مسیحی» نوعی دایرهی مربع و نوعی سوءِ فهم است. یقیناً میتوان در عالمِ تجربهی مسیحی ـ یعنی عالمِ ایمان ـ فکورانه پرسش و عمل کرد. در آن صورت، این الاهیات است. فقط دورانهایی که واقعاً دیگر باوری به عظمتِ راستینِ وظيفهی الهیات ندارند، به این دیدگاهِ مهلک میرسند که میتوان از طریقِ بازسازیِ فرضی به کمکِ فلسفه، نوعی الاهیات حاصل کرد و حتی چیزِ دیگری برجایِ آن نهاد و آن را با نیازِ زمانه هماهنگتر ساخت. فلسفه، برای ایمانِ اصالتاً مسیحی، حماقت است. فلسفیدن به معنایِ پرسیدنِ این است که: «چرا موجودات اساساً هستند به جای اینکه نباشند؟» پرسیدنِ واقعیِ این پرسش، به معنایِ جسارت ورزیدن بـرای دستیابی بـه کـنهِ دستنایافتنیِ این پرسش، برای پرسیدنِ تمام و کمالِ این پرسش، از طریقِ آشکار ساختنِ چیزی است که این پرسش ما را وادار به پرسیدنِ آن، میکند. هر گاه چنین جسارتی رخ بدهد، فلسفه وجود دارد."
٭ هایدگر بر این مبنا فلسفه را "نابههنگام" میداند و آن را بسیار فراتر از زمانهی خود میبیند. در اصل این فلسفه است که معیارِ خویش را بر دیگر امور تحمیل میکند خصوصاً بر الاهیات. چرا که فلسفه همواره اولین و آخرین مبناهای موجودات را هدفِ خود قرار میدهد، و از آنها پرسش میکند.
📘 #درآمدی_بر_متافیزیک
از برگه سعید آقازمانی
#مارتین_هایدگر
#M_Rezaeian
📚 @PHILOSOPHI_ZER
"فلسفه عبارت از چنین حماقتی است. «فلسفهی مسیحی» نوعی دایرهی مربع و نوعی سوءِ فهم است. یقیناً میتوان در عالمِ تجربهی مسیحی ـ یعنی عالمِ ایمان ـ فکورانه پرسش و عمل کرد. در آن صورت، این الاهیات است. فقط دورانهایی که واقعاً دیگر باوری به عظمتِ راستینِ وظيفهی الهیات ندارند، به این دیدگاهِ مهلک میرسند که میتوان از طریقِ بازسازیِ فرضی به کمکِ فلسفه، نوعی الاهیات حاصل کرد و حتی چیزِ دیگری برجایِ آن نهاد و آن را با نیازِ زمانه هماهنگتر ساخت. فلسفه، برای ایمانِ اصالتاً مسیحی، حماقت است. فلسفیدن به معنایِ پرسیدنِ این است که: «چرا موجودات اساساً هستند به جای اینکه نباشند؟» پرسیدنِ واقعیِ این پرسش، به معنایِ جسارت ورزیدن بـرای دستیابی بـه کـنهِ دستنایافتنیِ این پرسش، برای پرسیدنِ تمام و کمالِ این پرسش، از طریقِ آشکار ساختنِ چیزی است که این پرسش ما را وادار به پرسیدنِ آن، میکند. هر گاه چنین جسارتی رخ بدهد، فلسفه وجود دارد."
٭ هایدگر بر این مبنا فلسفه را "نابههنگام" میداند و آن را بسیار فراتر از زمانهی خود میبیند. در اصل این فلسفه است که معیارِ خویش را بر دیگر امور تحمیل میکند خصوصاً بر الاهیات. چرا که فلسفه همواره اولین و آخرین مبناهای موجودات را هدفِ خود قرار میدهد، و از آنها پرسش میکند.
📘 #درآمدی_بر_متافیزیک
از برگه سعید آقازمانی
#مارتین_هایدگر
#M_Rezaeian
📚 @PHILOSOPHI_ZER
Instinct _. When the house burns one forgets even lunch.
Yes, but one eats it later in the ashes.
(#NIETZSCHE٫ #BEYOND_GOOD_AND_EVIL)
🔸Nietzsche & Philosophy Media🔸
🗞 @PHILOSOPHI_ZER
غریزه: آن گاه که خانه در آتش میسوزد، آدمی نهار خوردن را هم از یاد میبرد.
آری : اما پس از آن بر رویِ خاکستر ها نهار-اش رامیخورد.
(#نیچه، #فراسوی_نیک_و_بد، قطعه 83 گزینگویه ها و میانپردهها)
Yes, but one eats it later in the ashes.
(#NIETZSCHE٫ #BEYOND_GOOD_AND_EVIL)
🔸Nietzsche & Philosophy Media🔸
🗞 @PHILOSOPHI_ZER
غریزه: آن گاه که خانه در آتش میسوزد، آدمی نهار خوردن را هم از یاد میبرد.
آری : اما پس از آن بر رویِ خاکستر ها نهار-اش رامیخورد.
(#نیچه، #فراسوی_نیک_و_بد، قطعه 83 گزینگویه ها و میانپردهها)
.
🔸آموزش فلسفه
🔸تاریخ فلسفه
🔸شرح چنین گفت زرتشت
🔸اصطلاح شناسی و تز شناسی و فلسفه علم و ...
🔸و به تازگی فلسفه هنر
🏛کانال یوتوب ما خودش یه دانشکده فلسفه محسوب میشه
فیلترشکن تونو فعال کنید و وارد بشین:
https://www.youtube.com/c/AMIRHOSSEINELAHI21
🔸آموزش فلسفه
🔸تاریخ فلسفه
🔸شرح چنین گفت زرتشت
🔸اصطلاح شناسی و تز شناسی و فلسفه علم و ...
🔸و به تازگی فلسفه هنر
🏛کانال یوتوب ما خودش یه دانشکده فلسفه محسوب میشه
فیلترشکن تونو فعال کنید و وارد بشین:
https://www.youtube.com/c/AMIRHOSSEINELAHI21
Forwarded from نیچه و فلسفه / Amirhossein
مردم از من میپرسند «آیا خدا جهان را آفریده است؟»
به آن ها میگویم که این پرسش بیمعنی است، زیرا پیش از مهبانگ، زمان وجود نداشت که خدا وقت پیدا کرده و جهان بیافریند. انگار که بپرسیم لبهی زمین در کدام جهت است . . .
(استیون #هاوکینگ، پاسخ های کوتاه به پرس های اساسی)
🔸Nietzsche & Philosophy Media🔸
🗞 @PHILOSOPHI_ZER
آیا این پاسخ برای شما قانع کننده است؟
به آن ها میگویم که این پرسش بیمعنی است، زیرا پیش از مهبانگ، زمان وجود نداشت که خدا وقت پیدا کرده و جهان بیافریند. انگار که بپرسیم لبهی زمین در کدام جهت است . . .
(استیون #هاوکینگ، پاسخ های کوتاه به پرس های اساسی)
🔸Nietzsche & Philosophy Media🔸
🗞 @PHILOSOPHI_ZER
آیا این پاسخ برای شما قانع کننده است؟
نیچه و فلسفه / Amirhossein
«آموزگار را یارایِ آن باید که از آموزنده آموزشپذیرتر باشد.» [ #مارتین_هایدگر ] 📚 @PHILOSOPHI_ZER
یاد دادن حتی از یادگیری دشوارتر است. این چیزی است که ما نیک بر آن واقفیم، لیک بسی به ندرت بدان میاندیشیم. یاد دادن از چه سبب دشوارتر از یادگیری است؟ یاد دادن نه از آن رو از یادگیری دشوارتر است که آموزگار باید صاحبِ مجموعهی عظیمتری از دانستهها باشد و هماره و در هر وقت این دانستهها را آماده و حاضر داشته باشد. یاد دادن از آن رو دشوارتر از یادگیری است که منادی به این است: مجالِ یادگیری دادن. حتی توان گفت که آنچه آموزگارِ حقیقی مجالِ آموختناش میدهد چیزی نیست مگر آموختن. به همین سبب اکنون اگر غفلتاً «یادگیری» را تنها به عنوانِ فراهم آوردنِ معلوماتِ سودمند بفهمیم، غالباً کردارِ آموزگارِ راستین این تأثير را بر میانگیزد که به راستی از چنین آموزگاری کسی چیزی نمیآموزد. پیش بودنِ آموزگار از آموزندگان تنها در آن است که او بسی بیش از آنها یاد باید گرفت، به دیگر سخن: او باید یاد گیرد که مجالِ یاد گرفتن دهد. آموزگار را یارایِ آن باید که از آموزنده آموزشپذیرتر باشد. اطمینانِ آموزگار از درسمایهاش بسی کمتر از اطمینانِ شاگردان است از درسمایهشان. از این رو، آنجا که مناسبتِ آموزگار و شاگردان مناسبتی راستین است، مرجعیتِ اقتدارِ [=اتوریتهی] بسیاردان و نفوذ و سلطهی مقتدرانهی مقاماتِ رسمی هرگز در آن جایی ندارد. بنابراین، آموزگار شدن، که امری است بلندپایه، یک چیز است و استادی ناموَر شدن چیزی یکسره دیگر. گمان میرود این که امروزه دیگر کسی مایل نیست آموزگار شود بستهی همین امرِ بلندپایه و بلندپایگیِ این امر باشد؛ چه، امروزه مراتبِ امور صرفاً به حسبِ امورِ نازل و از پایین، مثلاً از کسبوکار، سنجیده میشود.
👤 #مارتین_هایدگر
📘 #چه_باشد_آنچه_خوانندش_تفكر ؛ ترجمهی سیاوش جمادی
#M_Rezaeian
📚 @PHILOSOPHI_ZER
👤 #مارتین_هایدگر
📘 #چه_باشد_آنچه_خوانندش_تفكر ؛ ترجمهی سیاوش جمادی
#M_Rezaeian
📚 @PHILOSOPHI_ZER
همون طور که میدونین از سری درس گفتار های آموزش فلسفه، فصل متافیزیک به پایان رسیده و امشب فصل جدید، یعنی #معرفت_شناسی رو استارت زدیم
https://youtu.be/2Bqxryb_l8E
https://youtu.be/2Bqxryb_l8E
ما بیرون از عِلم ایستادهایم. به جایِ ایستادن در حیطهی عِلم، به عنوانِ مثال، در برابرِ درختی شکوفان ایستادهایم _ و درخت در برابرِ ما ایستاده است...
[ #مارتین_هایدگر ]
نقاشی: کلود مانه
📚 @PHILOSOPHI_ZER
[ #مارتین_هایدگر ]
نقاشی: کلود مانه
📚 @PHILOSOPHI_ZER
نیچه و فلسفه / Amirhossein
ما بیرون از عِلم ایستادهایم. به جایِ ایستادن در حیطهی عِلم، به عنوانِ مثال، در برابرِ درختی شکوفان ایستادهایم _ و درخت در برابرِ ما ایستاده است... [ #مارتین_هایدگر ] نقاشی: کلود مانه 📚 @PHILOSOPHI_ZER
ما بیرون از علم ایستادهایم. به جای ایستادن در حیطهی علم به عنوان مثال در برابر درختی شکوفان ایستادهایم - و درخت در برابر ما ایستاده است. درخت خود را فراروی ما نهاده است. درخت و ما خود را فراروی یکدیگر نهادهایم، چرا که درخت آن جا ایستاده و ما فراروی آن ایستادهایم. ما و درخت در مناسبت و رابطه با یکدیگر - فراروی یکدیگر نهاده، هستیم. پس این فراروی هم نهادگی دیگر به «تصورات» (یا بازنمودهایی) که همهمهی آنها در سر ما میچرخد ربطی ندارد...
این که هر یک از ما زمانی روبروی درختی شکوفان ایستادهایم اگر از دیدگاهِ علمی داوری شود، البته بیاهمیتترین امر در جهان است. مگر چه چیزِ مهمی در این کار است؟ ما در مقابلِ درختی یا فراروی درختی میایستیم و درخت خود را فراروی ما مینهد. در اینجا چه کسی واقعاً خود را فراپیش مینهد؟ درخت یا ما؟ یا هر دو؟ یا هیچ کدام از این دو؟ ما خود آن سان که هستیم - نه صرفاً با سر یا آگاهی - در برابر درخت شکوفان میایستیم. و درخت همچون آنی که هست خود را فراپیش ما مینهد. یا نکند درخت سابق بر ما فراپیش آمده باشد؟ آیا درخت پیشتر خود را فراروی ما نهاده است تا ما خودمان را در تقابل با آن بتوانیم در میانه نهیم؟
در این جا که درخت خود را فرارو مینهد و ما خود را در مقابل درخت مینهیم چه روی میدهد؟ وقتی ما در مقابل یا فراروی درخت شکوفانی می ایستیم این تصور (بازنمود، برابر نهشت) در چه صحنهای بازی میکند؟ آیا نمیشود این صحنه سر ما باشد؟ البته که میشود؛ وقتی در علفزاری ایستادهایم و درختی شکوفان را با همهی درخشش و رایحهی آن ایستاده در برابر خود داریم، بسا چیزها که در مغز ما جریان مییابد؛ ما درخت را به نحو حسی ادراک میکنیم. امروزه حتی به یاری دستگاههایی که مخصوص تبدیل شکل و تقویت امواج مغزی هستند، میتوان فرایندی را که به صورت جریانهای مغزی در سر ما میگذرد از حيث صوتی قابل دریافت ساخت و آن را به صورت منحنیهایی ترسیم و دنبال کرد. در این که میتوان چنین کرد شکی نیست. چیست که انسان امروزی نتواند کرد؟ انسان امروزی حتی با این توانش خود گهگاه و در جاهایی یاریرسان است. و در این یاریرسانی همه جا نیکوترین نیات را دارد. انسان میتواند چنین کند - لیکن شاید هنوز این پیشآگهی به خاطر هیچ یک از ما خطور نکرده باشد که عنقریب انسان از حیث علمی قادر به هر کاری خواهد شد. اما برای آن که خود را محدود به مثال خودمان کنیم میپرسیم در جریانهای قابل ثبت مغزی از حیث علمی، چه بر سر درخت شکوفان میآید؟ علفزار در کجا جای دارد؟ انسان در کجاست؟ نه بر سر مغز بل بر سر انسان چه میآید؛ بر سر آن انسانی که چه بسا فردا پیش از آن که به نزد ما آید از دست شود و بمیرد؟ آن تصوری (Vorstellung) که در ضمن آن درخت خود را مصور میکند و انسان در مقابل آن قرار میگیرد به کجا میرود؟
👤 #مارتین_هایدگر
📘 #چه_باشد_آنچه_خوانندش_تفكر ؛ ترجمهی سیاوش جمادی
#M_Rezaeian
📚 @PHILOSOPHI_ZER
این که هر یک از ما زمانی روبروی درختی شکوفان ایستادهایم اگر از دیدگاهِ علمی داوری شود، البته بیاهمیتترین امر در جهان است. مگر چه چیزِ مهمی در این کار است؟ ما در مقابلِ درختی یا فراروی درختی میایستیم و درخت خود را فراروی ما مینهد. در اینجا چه کسی واقعاً خود را فراپیش مینهد؟ درخت یا ما؟ یا هر دو؟ یا هیچ کدام از این دو؟ ما خود آن سان که هستیم - نه صرفاً با سر یا آگاهی - در برابر درخت شکوفان میایستیم. و درخت همچون آنی که هست خود را فراپیش ما مینهد. یا نکند درخت سابق بر ما فراپیش آمده باشد؟ آیا درخت پیشتر خود را فراروی ما نهاده است تا ما خودمان را در تقابل با آن بتوانیم در میانه نهیم؟
در این جا که درخت خود را فرارو مینهد و ما خود را در مقابل درخت مینهیم چه روی میدهد؟ وقتی ما در مقابل یا فراروی درخت شکوفانی می ایستیم این تصور (بازنمود، برابر نهشت) در چه صحنهای بازی میکند؟ آیا نمیشود این صحنه سر ما باشد؟ البته که میشود؛ وقتی در علفزاری ایستادهایم و درختی شکوفان را با همهی درخشش و رایحهی آن ایستاده در برابر خود داریم، بسا چیزها که در مغز ما جریان مییابد؛ ما درخت را به نحو حسی ادراک میکنیم. امروزه حتی به یاری دستگاههایی که مخصوص تبدیل شکل و تقویت امواج مغزی هستند، میتوان فرایندی را که به صورت جریانهای مغزی در سر ما میگذرد از حيث صوتی قابل دریافت ساخت و آن را به صورت منحنیهایی ترسیم و دنبال کرد. در این که میتوان چنین کرد شکی نیست. چیست که انسان امروزی نتواند کرد؟ انسان امروزی حتی با این توانش خود گهگاه و در جاهایی یاریرسان است. و در این یاریرسانی همه جا نیکوترین نیات را دارد. انسان میتواند چنین کند - لیکن شاید هنوز این پیشآگهی به خاطر هیچ یک از ما خطور نکرده باشد که عنقریب انسان از حیث علمی قادر به هر کاری خواهد شد. اما برای آن که خود را محدود به مثال خودمان کنیم میپرسیم در جریانهای قابل ثبت مغزی از حیث علمی، چه بر سر درخت شکوفان میآید؟ علفزار در کجا جای دارد؟ انسان در کجاست؟ نه بر سر مغز بل بر سر انسان چه میآید؛ بر سر آن انسانی که چه بسا فردا پیش از آن که به نزد ما آید از دست شود و بمیرد؟ آن تصوری (Vorstellung) که در ضمن آن درخت خود را مصور میکند و انسان در مقابل آن قرار میگیرد به کجا میرود؟
👤 #مارتین_هایدگر
📘 #چه_باشد_آنچه_خوانندش_تفكر ؛ ترجمهی سیاوش جمادی
#M_Rezaeian
📚 @PHILOSOPHI_ZER
اگر ما هنر را تایید نکرده بودیم، اگر این نوع کیشِ غلط و غیر حقیقی را ابداع نکرده بودیم، نمیتوانستیم آنچه را که اکنون علم به ما نشان میدهد تحمل کنیم، نمیتوانستیم بینشِ جهانشمولِ غیرِ واقعی و دروغ را درک کنیم، نمیتوانستیم هذیان و خطا را به مثابه شرایط وجود شناخت و احساسات درک کنیم. درنتیجه صداقت به بیزاری و خودکشی منجر میشد.
(#نیچه، #حکمت_شادان، کتاب دوم، قطعه 107، نشر جامی)
🔸Nietzsche & Philosophy Media🔸
🗞 @PHILOSOPHI_ZER
Our ultimate gratitude to art.__If we had not welcomed the arts and invented this kind of cult of the untrue, then the realization of general untruth and mendaciousness that now comes to us through science _ the realization that delusion and error are conditions of human knowledge and sensation ___ would be utterly unbearable. Honesty would lead to nausea and suicide.
(#NIETZSCHE, #The_Gay_Science)
(#نیچه، #حکمت_شادان، کتاب دوم، قطعه 107، نشر جامی)
🔸Nietzsche & Philosophy Media🔸
🗞 @PHILOSOPHI_ZER
Our ultimate gratitude to art.__If we had not welcomed the arts and invented this kind of cult of the untrue, then the realization of general untruth and mendaciousness that now comes to us through science _ the realization that delusion and error are conditions of human knowledge and sensation ___ would be utterly unbearable. Honesty would lead to nausea and suicide.
(#NIETZSCHE, #The_Gay_Science)
ما در راه هستیم. مقصود چیست؟ ما هنوز در راه، در میانهی راه و در میانهی راههای متفاوت و گوناگون هستیم. هنوز حکمی قطعی دربارهی راهی اجتنابناپذیر و از همین رو یگانه راه، تعیین نگشته است.
[ #مارتین_هایدگر ]
نقاشی از ادوارد مونک
@PHILOSOPHI_ZER
[ #مارتین_هایدگر ]
نقاشی از ادوارد مونک
@PHILOSOPHI_ZER
نیچه و فلسفه / Amirhossein
ما در راه هستیم. مقصود چیست؟ ما هنوز در راه، در میانهی راه و در میانهی راههای متفاوت و گوناگون هستیم. هنوز حکمی قطعی دربارهی راهی اجتنابناپذیر و از همین رو یگانه راه، تعیین نگشته است. [ #مارتین_هایدگر ] نقاشی از ادوارد مونک @PHILOSOPHI_ZER
چه بسا گمان رود که تفکر همان تصور باشد. چنین گمانی چشماندازی بر امکانی از این سان میگشاید که ذات تاکنونی تفکر از ناحیهی تصور و با نقش و نشان گونهای بازنمود ممهور گشته باشد. در حقیقت چنین نیز هست. منتها در عین حال این ابهام هنوز باقی است که به چه نحو این شکلگیری ذات تفکر تاکنونی روی داده است. این ابهام باقی است که این رویداد از کجا برآمده است، و این ابهام یکسره و تمام و کمال باقی است که این همه برای ما و برای سعی ما در یادگیری تفکر حامل چه دلالتی میتواند بود. یکی می گوید: «من در باره این مطلب چنین و چنان فکر می کنم» و مرادش آن است که «تصور من از این مطلب چنین و چنان است»، و البته این را ما میفهمیم و به منزلهی بدیهیترین چیز با آن رفتار میکنیم...
بیایید خود را فریب ندهیم: ذات تفکر، برآمدگاه تفکر، آن امکانات ذاتی تفکر که بر وفاق حیطهی این برآمدگاهند، همه اینها برای ما بیگانه و به همین سبب اموری هستند که همواره و قبل از هر چیز دیگری برای فکر کردن داده میشوند. پس عجب نیست اگر این ادعا حقیقت داشته باشد که آنچه در زمانهی اندیشهانگیز ما اندیشهانگیزترین است آن است که ما هنوز اندیشه نمیکنیم. این ادعا لیک همزمان میگوید: در تفکر بودن یعنی در راه بودن به سوی ذات تفکر. ما در راه هستیم و راه خود را از چنان تفکری آغاز میکنیم که به نظر میرسد ذاتش نهشته در تصور باشد و به تمامی در تصور ختم گردد. شیوهی تفکر خاص ما هنوز از ذات تاکنونی تفکر، یعنی از تصور، تغذیه میکند. ليكن ما تا آنجا که هنوز به آن ذات متعلق به تفکر که تاکنون برای خود محفوظش داشتهایم ره نیافتهایم هنوز فکر نمیکنیم. ما هنوز در ساحت اصيل تفکر نیستیم. اما اگر صرفاً التفاتی نیز به واپسگریزی ذات اصيل تفکر کنیم و بازی خوردهی منطق بر این امر پا نفشاریم که از مدتها پیش میدانیم که تفکر چیست، در این صورت چه بسا تواند بود که ذات اصيل تفکر خود را درست در آن جا که یک زمان واپس گریخته است نشان دهد. چه بسا اگر در راه بمانیم، ذات اصيل تفکر خود را نشان دهد. ما در راه هستیم. مقصود چیست؟ ما هنوز در راه، در میانهی راه و در میانهی راههای متفاوت و گوناگون هستیم. هنوز حکمی قطعی دربارهی راهی اجتنابناپذیر و از همین رو یگانه راه، تعیین نگشته است.
👤 #مارتین_هایدگر
📘 #چه_باشد_آنچه_خوانندش_تفكر ؛ ترجمهی سیاوش جمادی
#M_Rezaeian
📚 @PHILOSOPHI_ZER
بیایید خود را فریب ندهیم: ذات تفکر، برآمدگاه تفکر، آن امکانات ذاتی تفکر که بر وفاق حیطهی این برآمدگاهند، همه اینها برای ما بیگانه و به همین سبب اموری هستند که همواره و قبل از هر چیز دیگری برای فکر کردن داده میشوند. پس عجب نیست اگر این ادعا حقیقت داشته باشد که آنچه در زمانهی اندیشهانگیز ما اندیشهانگیزترین است آن است که ما هنوز اندیشه نمیکنیم. این ادعا لیک همزمان میگوید: در تفکر بودن یعنی در راه بودن به سوی ذات تفکر. ما در راه هستیم و راه خود را از چنان تفکری آغاز میکنیم که به نظر میرسد ذاتش نهشته در تصور باشد و به تمامی در تصور ختم گردد. شیوهی تفکر خاص ما هنوز از ذات تاکنونی تفکر، یعنی از تصور، تغذیه میکند. ليكن ما تا آنجا که هنوز به آن ذات متعلق به تفکر که تاکنون برای خود محفوظش داشتهایم ره نیافتهایم هنوز فکر نمیکنیم. ما هنوز در ساحت اصيل تفکر نیستیم. اما اگر صرفاً التفاتی نیز به واپسگریزی ذات اصيل تفکر کنیم و بازی خوردهی منطق بر این امر پا نفشاریم که از مدتها پیش میدانیم که تفکر چیست، در این صورت چه بسا تواند بود که ذات اصيل تفکر خود را درست در آن جا که یک زمان واپس گریخته است نشان دهد. چه بسا اگر در راه بمانیم، ذات اصيل تفکر خود را نشان دهد. ما در راه هستیم. مقصود چیست؟ ما هنوز در راه، در میانهی راه و در میانهی راههای متفاوت و گوناگون هستیم. هنوز حکمی قطعی دربارهی راهی اجتنابناپذیر و از همین رو یگانه راه، تعیین نگشته است.
👤 #مارتین_هایدگر
📘 #چه_باشد_آنچه_خوانندش_تفكر ؛ ترجمهی سیاوش جمادی
#M_Rezaeian
📚 @PHILOSOPHI_ZER