Telegram Web Link
کیست که صدبار بیشتر نترسد از اینکه به جای ترس [از انسانِ والا] ناچار از آن باشد که با چشمانِ ستایشگر شاهدِ دیدارِ دل آشوبِ کژ و کوژان و کوتولگان و تکیدگان و زهرنوشیدگان باشد؟ و مگر این نه سرنوشتِ ماست؟ چیست که امروز مایه‌ی بیزاریِ ما از انسان است؟ _ زیرا ما بی‌گمان از انسان به رنج‌ایم.

دیگر کدام ترس؟ آنجا که هیچ چیزِ ترسناک در انسان باز نمانده است؛ که «انسان» کِرم‌سان پیش می‌خزد و گله‌وار گِرد می‌آید؛ که انسانِ بس میانمایه و بی‌رنگ و بو هم‌اکنون آموخته است که خود را غایت و قله‌ بینگارد و معنایِ تاریخ و خود را «انسانِ والاتر». این انگارش چندان ناروا هم نیست تا آنجا که وی خود را، همچون چیزی دستِ کم بر سرِ پا، دستِ کم توانایِ زیستن، دستِ کم آری‌گوی به زندگی، متفاوت می‌انگارد از آن انبوهِ کژ و کوژان و بیماران و خستگان و از نفس افتادگانی که امروز بویِ گندشان اروپا را گرفته است.

👤 #فردریش_نیچه
📚 در کتاب #تبارشناسی_اخلاق ؛ فصل اول، قطعه 11

#M_Rezaeian
🧠 @PHILOSOPHI_ZER
آن مرد بر خود مسلط نیست.
بنا بر این: آن زن نتیجه می‌گیرد که تسلط بر آن مرد آسان است.
و برای او تور می‌اندازد.
اما دیری نمی‌گذرد که زنِ بیچاره اسیرِ مرد می‌شود.

👤 #فردریش_نیچه
📘 در کتاب #حکمت_شادان ؛ قطعه‌ی ۲۲۷


#M_Rezaeian
🧠 @PHILOSOPHI_ZER
از لحاظ علمی چرا اول رابطه های عاشقانه رمانتیک تر هست؟
حسرت ِ زندگی ِ دیگران برای این است که از بیرون که نگاه می‌کنی زندگی ِ دیگران یک کل است که وحدت دارد اما زندگی ِ خودمان که از درون نگاهش می‌کنیم، همه‌اش تکه تکه و پاره پاره به نظر می‌آید.هنوز هم در پی ِ سراب ِ وحدت می‌دویم.



(#آلبر_کامو / یادداشت ها جلد دوم - ترجمه خشایار دیهیمی ص35)



🔸Nietzsche & Philosophy Media🔸
🗞 @PHILOSOPHI_ZER
Forwarded from سالک نیستی
مجموعه_کتاب‌شناسی_آکسفورد_نهاییpdf.pdf
835.1 KB
کتاب خداناباوری(از مجموعه‌ی کتابشناسی آکسفورد)
فایل پی‌دی‌اف PDF
نوشته‌ی مک‌کورمیک
برگردان به فارسی آرش بختیاری

@salekenisti_pub
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
📽سکانسی تکان دهنده از فیلم پاپیون


🔸Nietzsche & Philosophy Media🔸
🗞 @PHILOSOPHI_ZER


بزرگ ترین جرمی که انسان میتواند مرتکب شود...
زندانیان. _

یک روز صبح، زندانیان به محوطه‌ی کار رفتند. نگهبان آن جا نبود. برخی طبقِ عادتِ همیشگی بی‌درنگ دست به کار شدند. برخی از آن‌ها عاطل و بیکار ایستادند و خودسرانه و چموش به دور و برشان نگاه می‌کردند. آنگاه یکی جلو آمد و با صدایِ بلند گفت:
«هرچه که دلتان می‌خواهد کار کنید یا هیچ نکنید؛ هیچ توفیری ندارد. دسیسه‌هایِ پنهانتان بر آفتاب افتاده، نگهبانِ زندان به تازگی به رازتان پی برده و در روزهایِ آینده حکمِ وحشتناکی برایتان صادر خواهد کرد. شما خوب می‌شناسیدش، او آدمی سنگدل و کینه‌توز است. اما حالا گوش کنید چه می‌گویم؛ شما تاکنون به خوبی مرا نشناخته‌اید؛ من آنی که می‌نمایم نیستم، خیلی بیش از اینها هستم: من پسرِ نگهبانِ زندانم و هرکاری که به او بگویم حرفم را زمین نمی‌اندازد. من می‌توانم شما را نجات بدهم، اصلاً من می‌خواهم شما را نجات بدهم؛ اما، روشن است، فقط کسانی از میانِ شما را نجات خواهم داد، که باور آورند که من پسرِ نگهبانِ زندانم. باشد که دیگران خود میوه‌ی ناباوری‌شان را برداشت کنند.»

پس از لحظه‌ای سکوت، یکی از مسن‌ترین زندانیان گفت:
«خب، حالا چه فرقی به حالت می‌کند که ما باورت کنیم یا نکنیم؟ اگر واقعاً پسرِ نگهبانی و قادری آنچه را می‌گویی انجام بدهی، سخنی پسندیده از جانبِ همه‌ی ما به او بگو و او را بر سرِ مهر آور تا ما را عفو کند: در این صورت کاری کارستان و لطفی بزرگ در حقِ همه‌ی ما کرده‌ای. اما بس کن یاوه‌گویی در بابِ ایمان و بی‌ایمانی را!»

در این میان یکی از جوان‌تر ها فریاد زد:
«من هم حرف‌هایش را باور نمی‌کنم، همینطوری چیزهایی به ذهنش رسیده است. شرط می‌بندم، هشت روزِ دیگر هم، درست مثلِ همین امروز، همچنان همینجا می‌مانیم و نگهبانِ زندان هم هیچ نمی‌داند.»

آخرین زندانی که در این لحظه‌‌ی تازه واردِ محوطه شده بود، گفت:
«و اگر هم چیزی می‌دانست، حالا دیگر نمی‌داند. زندانبان به ناگهان مُرده است.»

«آهای! آهای!» غوغایی مبهم میانِ بسیاری از زندانیان در گرفت:
«آهای جنابِ پسرِ [=Sir. son] زندانبان! جنابِ پسر! تکلیفِ ارث و میراث چه می‌شود؟ نکند ما اکنون زندانیانِ خودِ تو هستیم؟»

آنکه خطابش کرده بودند، در جوابشان به نرمی گفت:
«به شما گفتم، هرکه به من ایمان آورد آزادش می‌کنم، به همان یقینی که این را می‌گویم، تأیید می‌کنم که پدرم هنوز زنده است.»

- زندانیان نخندیدند، اما شانه‌هاشان را بالا تکاندند و او را به حالِ خود واگذاشتند.


👤 #فردریش_نیچه
📘 در کتاب #آواره_و_سایه_اش ؛ 84

#M_Rezaeian
🧠 @PHILOSOPHI_ZER
🧠 @PHILOSOPHI_ZER

نظر دیگری که #داستایفسکی به باد حمله می گیرد "فايده گرایی لذت جویانه" است، فلسفه‌ای که در قرن نوزدهم در انگلستان رواج روزافزونی داشت. طبق این نظر، که جرمی #بنتام و جان استیوارت میل مبلغش بودند، همه انسان‌ها دل‌شان می‌خواهد لذت یا خوشبختی‌شان را بیشتر و رنج یا بدبختی‌شان را کمتر کنند. چون ما همه چنین می‌خواهیم، و هیچ یک از ما بیش از دیگری به حساب نمی‌آید، کمال مطلوب سلسله اعمالی است که بیشترین لذت یا خوشبختیِ خالص را برای بیشترین تعداد به بار آورد.
داستايفسکی در برابر این نظر می گوید، "انسان درست به همان اندازه‌ی لذت به سوی رنج هم کشیده می شود... یقین دارم انسان هرگز خود را از تخریب و آشوب محروم نخواهد کرد. رنج _ آری، رنج یگانه علتِ آگاهی است."

(از کتب فلسفه‌ی داستایفسکی | سوزان لی اندرسون)

🧠 @PHILOSOPHI_ZER
🔸این کمیک توسط سایت #اگزیستانسیال_کمیکس ساخته شده و توسط #نیچه_و_فلسفه ترجمه و توضیحات کپشن اضافه شده
لذتِ کوری. __

«اندیشه‌هایم... باید جایی را که اکنون ایستاده‌ام نشانم دهند، اما نباید با نشان دادنِ مقصد به من خیانت ورزند. من عاشقِ بی‌خبری از آینده‌ام، و دوست ندارم خود را به مهلکه‌یِ اضطراب افکنم و مزه‌ی نارسِ وعده‌ها را بچشم»، این را آواره به سایه‌اش گفت.

👤 #فردریش_نیچه
📘 در کتاب #حکمت_شادان ؛ ۲۸۷

#M_Rezaeian
📚 @PHILOSOPHI_ZER
بد-وجدانی. __

هرآنچه او انجام می‌دهد راست و مطابقِ نظم و قاعده است _ و با این حال باز هم دچارِ بد-وجدانی است؛ زیرا آنچه مناسبِ اوست اعمالِ خارق‌العاده است.

👤 #فردریش_نیچه
📘 در کتابِ #حکمت_شادان ؛ ۱۸۶

پ.ن: در ترجمه‌ی تیم فولادوند، کلمه‌ی «بد-وجدانی» (یا به تعبیر آشوری «وجدانِ معذب») به «وجدانِ کاذب» ترجمه شده است. معلوم نیست چرا مترجمان این انتخاب را کرده‌اند، درحالی که اصطلاح "bad conscience" نزد نیچه بسیار کلیدی است، با توجه به اینکه بعدها نیچه عنوانِ یک فصل از کتابِ #تبارشناسی_اخلاق را بد-وجدانی گذاشت.

#M_Rezaeian
📚 @PHILOSOPHI_ZER
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
تقدیم هر آن کس که جغرافیا و فرهنگش مجال زندگی به او نداد...

📚 @PHILOSOPHI_ZER
#معرفی_کتاب
#اصطلاح_شناسی_فلسفه

#فلسفه هم مثل هر رشته تخصصی دارای اصطلاحاتی هست که در در آثار معتبر فلسفی به کرات از این اصطلاحات استفاده می‌شود. در این ویدئو کتابی را به شما معرفی می‌کنم تا هم در خواندن آثار فلسفی کمک‌تان کند و هم هنگام بحث‌و‌گفتو های فلسفی و هم نوشتن فلسفه بتوانید از اصطلاحات به درستی استفاده کنید.

در یوتوب تماشا کنید:
https://youtu.be/DtPFOx31rXM
اپیکوری و رواقی. __

شخصِ اپیکوری آن موقعیت‌ها، اشخاص و حتی رویدادهایی را انتخاب می‌کند که با قاموسِ فکریِ فوق‌العاده حساسِ او سازگار باشد، و بقیه را، در واقع اکثرِ چیزها را کنار می‌گذارد زیرا آن‌ها برایِ او غذایی سنگین و ثقيل هستند. شخصِ رواقی، به عکس، خود را عادت می‌دهد که سنگ، کِرم، خُرده-شیشه و عقرب را بدونِ احساسِ تنفر ببلعد. معده‌ی او باید سرانجام به هر چیزی که زندگی بر حسبِ تصادف در آن می‌ریزد عادت کند. شخصِ رواقی انسان را به یادِ فرقه‌ی عربی «آسااو»¹ در الجزایر می‌اندازد. او، همانندِ پیروانِ این فرقه‌ی بی‌احساس، دوست دارد جماعت را به تماشایِ بی‌حسی و بی‌اعتناییِ خود بکشاند؛ یعنی دقیقاً همان کاری که شخصِ اپیکوری از آن روی بر می‌تابد. البته او رواق يا «باغِ»² خود را دارد. شاید مکتبِ رواقی برای افرادی مناسب باشد که تحتِ تأثیرِ نوساناتِ ناگهانیِ سرنوشت هستند، یا در روزگاری خشن زندگی کرده و به افرادِ تندخو و متغیر وابسته هستند. اما آن کس که تقريباً حدس می‌زند سرنوشت پیمانه‌ی بزرگی برایِ عمرِ او در نظر گرفته است بهتر است ملکِ اپیکوری را برگزیند؛ و این همان راهی است که تاکنون كلیه‌ی اشخاصِ علاقمند به کارهایِ معنوی انجام داده‌اند، زیرا از نظرِ آنها وداع با حساسیتِ ظریفِ خویشتن، و معاوضه‌ی آن با پوستِ کلفتِ رواقیون، ضایعه‌ای بزرگ خواهد بود.
____
¹ - فرقه‌ی «آسااو» (Aissaouas) در قرنِ ۱۶ میلادی در الجزایر شکل گرفت و در اواخرِ قرنِ ۱۹ تقریباً ۲ هزار مرید داشت. معروف است که این فرقه کراماتِ بسیار داشتند و اهلِ ریاضت بودند.
² - اپیکور، فیلسوفِ بزرگِ یونان، مدرسه‌ی خود را در یکی از باغ‌های آتن دایر کرد.

👤 #فردریش_نیچه
📘 در کتابِ #حکمت_شادان ؛ ۳۰۶

#M_Rezaeian
📚 @PHILOSOPHI_ZER
...آیا غالباً «هدف» و «غایت» تنها بهانه‌هایی برای پوچی و خودپسندی نیستند که می‌خواهند چشمِ خود را ببندند تا مجبور نباشند ببینند کشتی در جریانی به پیش می‌رود که تصادف و اتفاق آن را قرار داده است؟ که اگر «می‌خواهد» به آن سو برود برای این است که مجبور‌ به آن شده است؟ که پیشاپیش مسیرِ قطار مشخص شده ولی راننده‌ی آن وجود ندارد؟... نقدِ مفهومِ «هدف و غایت» کاری است که باید انجام گیرد.

👤 #فردریش_نیچه
📘 در کتابِ #حکمت_شادان ؛ ۳۶۰

#M_Rezaeian
📚 @PHILOSOPHI_ZER
اگر همه‌ی صدقه دادن ها تنها به سبب همدردی بود، گدایان همگی از گرسنگی می‌مردند.

(#نیچه، پرسه ‌گرد و سایه‌اش)

🔸Nietzsche & Philosophy Media🔸
🗞 @PHILOSOPHI_ZER
«ذهن جز در هنگامی که بدنْ دارای دیرند است، نه وجودِ بالفعلِ بدنش را بیان می‌کند نه تأثراتِ بدن را به مثابهِ امرِ بالفعل تصور می‌کند؛ در نتیجه ذهنْ هیچ بدنی را به مثابهِ موجود تصور نمی‌کند مگر اینکه بدنِ خودش دارای دیرند باشد.»
- #اسپینوزا
در کتاب #اخلاق ، بخشِ EIIIP47S


«ذهن جز هنگامی که بدنْ دارای دیرند است، نه وجودِ بالفعلِ بدنش را بیان می‌کند، نه تأثراتِ بدن را به مثابهِ امرِ بالفعل تصور می‌کند.»
- #اسپینوزا
در کتابِ #اخلاق ، بخشِ EIIIP28D


«بنابراین ذهنِ ما تنها تا جایی می‌تواند دیرند داشته باشد [...] که وجودِ بالفعلِ بدن را درگیر کند [...].»
- #اسپینوزا
در کتاب #اخلاق ، بخشِ EVP23S

🖼 نقاشی از اگون شیله

#M_Rezaeian
🔸Nietzsche & Philosophy Media🔸
📚 @PHILOSOPHI_ZER
Forwarded from فلسفه
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
آیا اگر خدا وجود نداشته باشد، هر کاری مجاز است؟

مناظره‌ی پیتر سینگر (خداناباور) و اندی بنیستر (خداباور) در پیرامون ارتباط اخلاق‌مدار بودن و باور به خدا
@philosopherin
برگردان: زهیر باقری نوع‌پرست
زیرنویس: امیرحسین زاهدی
همه‌ی تعصباتی که کوشیدم تشریحشان کنم، به یک تعصب وابسته‌اند: اینکه انسان‌ها معمولاً می‌پندارند که همه‌ی چیزها در طبیعت، مشابهِ انسان، بر اساسِ هدفی خاص عمل می‌کنند؛ بی تردید ایشان مدعیِ این هستند که خدا خود، همه‌ی اشیاء را به سویِ هدفی خاص هدایت می‌کند، چراکه گمان می‌کنند خدا همه‌ چیز را برایِ انسان بوجود آورده و بر انسان است که خدا را بپرستد.

- #اسپینوزا
- در کتابِ #اخلاق ؛ بخشِ اول، ضمیمه

#M_Rezaeian
📚 @PHILOSOPHI_ZER
📚 @PHILOSOPHI_ZER

#حقایق_دردناک

🔸نویسنده این #کمیک از قطعه در کتاب #تبارشناسی_اخلاق #نیچه الهام گرفته که پست مربوط به آن را در استوری ببینید.

صاحب اثر : سایت existentialcomics.com
مترجم: #نیچه_و_فلسفه

📚 @PHILOSOPHI_ZER

#کمیک_فلسفی #اگزیستانسیال_کمیکس
#معنای_زندگی #نیهیلیسم
2025/07/06 20:31:51
Back to Top
HTML Embed Code: