Forwarded from شبکه نظر (🧿 شبکه نظر)
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
بداهه نوازی علی قمصری در مراسم زارگیری قشم
مراسم زار یا همان جن گیری در واقع یک مراسم آیینی همراه با موسیقی و با فلسفه درمان است که در جنوب کشور برگزار می شود. موسیقی در این مراسم با سازهای کوبه ای جنوب ، تنبیره ، آوازخوانی و همراهی حضار با اشتراکی از موسیقی جنوب ایران و آفریقا اجرا می شود. در باور و اعتقادات مناطق جنوبی کشور زار در واقع نوعی باد فرا زمینی یا همان جن است که سوار بر موج دریا و از طریق بادهای موسمی وارد سواحل جنوبی کشور می شود و به صورت های مختلف در بدن آدم ها رسوخ می کند. این مراسم توسط بابازار یا مامازار برگزار می شود. بابازار یا مامازار کسی است که خودش چندین بار به بیماری زار مبتلا شده است و به تسلط کافی بر باد رسیده است و می تواند آن را از بدن فرد مبتلا خارج کند. همزمان با موسیقی بابازار یا مامازار شروع به صحبت با جن درون بدن بیمار می کنند و آن را صدا می زنند و با چوب خیزران به بدن بیمار ضربه می زنند تا جن از آن خارج شود.
@Nazar
مراسم زار یا همان جن گیری در واقع یک مراسم آیینی همراه با موسیقی و با فلسفه درمان است که در جنوب کشور برگزار می شود. موسیقی در این مراسم با سازهای کوبه ای جنوب ، تنبیره ، آوازخوانی و همراهی حضار با اشتراکی از موسیقی جنوب ایران و آفریقا اجرا می شود. در باور و اعتقادات مناطق جنوبی کشور زار در واقع نوعی باد فرا زمینی یا همان جن است که سوار بر موج دریا و از طریق بادهای موسمی وارد سواحل جنوبی کشور می شود و به صورت های مختلف در بدن آدم ها رسوخ می کند. این مراسم توسط بابازار یا مامازار برگزار می شود. بابازار یا مامازار کسی است که خودش چندین بار به بیماری زار مبتلا شده است و به تسلط کافی بر باد رسیده است و می تواند آن را از بدن فرد مبتلا خارج کند. همزمان با موسیقی بابازار یا مامازار شروع به صحبت با جن درون بدن بیمار می کنند و آن را صدا می زنند و با چوب خیزران به بدن بیمار ضربه می زنند تا جن از آن خارج شود.
@Nazar
Forwarded from بر بال اندیشهها (H Mohamadyan)
محیط زیست در قابی زیبا.
بخور اما زیر پایش را خالی نکن 🌷
بخور اما زیر پایش را خالی نکن 🌷
#برت_فراگنر، ایرانشناس اتریشی در سن ۸۰ سالگی چشم از جهان فروبست. او در ژوئیه ۲۰۱۰ جایزه بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار را به پاس ترویج فرهنگ و تاریخ ایران در فرهنگستان علوم وین دریافت کرد و در سال ۱۳۸۳ نیز منتخب چهارمین همایش چهرههای ماندگار ایران شد.
برت فراگنر تحصیلات دانشگاهی خود را در سال ۱۹۶۰ در رشتههای #شرقشناسی، (ترک، عرب، ایرانشناسی) در دانشگاه وین آغاز کرد. در اواسط دهه ۱۹۶۰ به مدت یک سال به تهران آمد و نزد ایرج افشار، شیرین بیانی، جعفر محجوب، ذبیحالله صفا، پروفسور شهیدی و منوچهر ستوده آموزش دید.
«تاریخ شهر همدان در شش سده نخست هجری» عنوان پایاننامه دکترای فراگنر بود که در سال ۱۹۷۰ به دانشگاه وین ارائه شد. «ادبیات خاطرهنویسی به مثابه منبعی در خدمت تاریخ نوین ایران» عنوان رساله فوق دکترای او بود که در سال ۱۹۸۰ منتشر شد.
فراگنر تا سال ۱۹۸۹ در مقام استاد رشته #ایرانشناسی در دانشگاههای وین، فرایبورگ، برلین و برن و تا سال ۲۰۰۳ کرسی استادی ایرانشناسی را در دانشگاه بامبرگ آلمان عهدهدار بود.
@persian_mythology
🍃
برت فراگنر تحصیلات دانشگاهی خود را در سال ۱۹۶۰ در رشتههای #شرقشناسی، (ترک، عرب، ایرانشناسی) در دانشگاه وین آغاز کرد. در اواسط دهه ۱۹۶۰ به مدت یک سال به تهران آمد و نزد ایرج افشار، شیرین بیانی، جعفر محجوب، ذبیحالله صفا، پروفسور شهیدی و منوچهر ستوده آموزش دید.
«تاریخ شهر همدان در شش سده نخست هجری» عنوان پایاننامه دکترای فراگنر بود که در سال ۱۹۷۰ به دانشگاه وین ارائه شد. «ادبیات خاطرهنویسی به مثابه منبعی در خدمت تاریخ نوین ایران» عنوان رساله فوق دکترای او بود که در سال ۱۹۸۰ منتشر شد.
فراگنر تا سال ۱۹۸۹ در مقام استاد رشته #ایرانشناسی در دانشگاههای وین، فرایبورگ، برلین و برن و تا سال ۲۰۰۳ کرسی استادی ایرانشناسی را در دانشگاه بامبرگ آلمان عهدهدار بود.
@persian_mythology
🍃
Forwarded from عکس نگار
☘ ☘ برگی از تقویم تاریخ ☘ ☘
🌞 شب یلدا، انار و هندوانه
جشن شب چله، پیشینهای به دیرینگی کیش مهر در ایرانزمین دارد و جشن زایش مهر، بلندترشدن روزها، پیشواز گرمشدن و بارورشدن زمین و آغاز دوباره کشت و کار است.
در حقیقت جشن شب چله، آغاز یک دوره چهل روزه است که به جشن سده ختم میشود که آن هم آغاز یک دوره ۱۰۰ روزه سالانه (از ۱۰ بهمنماه تا ۱۵ اردیبهشتماه) است.
گستردن سفره آیینی یا خوان شب چله در این جشن همچون دیگر جشنهای ایرانی در سنتهای کیش مهر و گستردن سفره "میَزد" ریشه دارد که در دورهمی پیروان این کیش یا "بزم مهر"، گسترده میشد، گستردن سفرههای آیینی در فرهنگ ایران جنبهای نمادین دارد و سفره نمادی از گستره زمین است. براین پایه، روی آن نمادهای زایندگی، روشنایی و برکت میگذاشتند.
در گذشته مردم در جشن یلدا یا شب زایش مهر، در بزم مهر، با همدیگر همنشین و هم پیاله و همسفره میشدند و تا هنگام سپیده دم و لحظه زایش مهر، شبزندهداری میکردند.
از دیرباز بر خوان شب چله، نان، شیرینی، خشکبار، دانههای خوراکی و میوه میگذارند ولی گل سرسبد همه این خوراکیها که رنگ و بویی بهشتی به خوان شب چله میدهد، انار است.
زادگاه انار، ایران است و ایرانیان از دیرباز موفق به کشت نمونههای پربازده آن شدند، ریشه کهن واژه انار، در زبان فارسی، "همدانه" است که به معنی همنشینی دانههای فراوان در کنار همدیگر و نشان از "پُردانگی" آن است. در فرهنگ ایرانی، پُردانگی میوه انار، به نشانه زایندگی ایزدبانو آناهیتا مادر مهر یا میترا، نماد زایش و فراوانی بوده است و از این روی انار را در شب یلدا یا شب زایش مهر بهعنوان نمادی از آناهیتا، مادر مهر تابان، بر سفره میگذارند. سرخی انار نیز نزد مردمان یادآور سرخی خورشید به هنگام فروخفتن و برآمدن یا زایش دوباره است.
در استورههای ایرانی، انار میوهای مینوی و ستوده است از این روی، زرتشت دانههای انار را به اسفندیار پسر گشتاسب داد و او را رویینتن کرد؛ بر همین پایه در فرهنگ ایرانی، دانههای انار و آب انار، دارای ارزشهای خوراکی و درمانی فراوان هستند و از آب انار تغلیظ شده، "رُب انار" تهیه میشود که در تهیه غذاهای سنتی ایرانی همچون فسنجان و آش انار استفاده میشود که خوردن آنها در شب یلدا به همراه انار دانشده، متداول است.
در بسیاری از شهرهای ایران، هنگام چیدن انار از درخت که "انارچین" نام دارد، "جشن انار" برگزار میشود که برای نمونه میتوان از جشن انار دورک، بادرود، ساوه، پاوه، تفت، تنگ سیاب کوهدشت، انبوه، نوده فاراب، قزوین، ارسنجان، اورامانات و شهرضا نام برد، اما متاسفانه امسال شاهد بودیم که جمهوری آذربایجان جشن انار یا "نار بایرامی" را بهنام خود در فهرست میراث ناملموس جهانی در یونسکو به ثبت رساند.
یکی دیگر از میوههای نمادین که در شب چله بر سفره گذاشته میشود، هندوانه سرخ و شیرین است.
اگرچه نهادن هندوانه گرد و سرخ به نشانه خورشید بر سفره شب چله دیرینهای چند صد ساله دارد و بر زیباییهای این جشن میافزاید اما برعکس انار ریشه در فرهنگ ایران باستان ندارد.
هندوانه سفری طولانی را در درازنای تاریخ پشت سر گذاشته است تا بر سفره شب یلدای ایرانیان نشسته است. خاستگاه جد مشترک همه انواع هندوانه، کشور نامیبیا در جنوب غربی آفریقاست، هندوانه در قرن هفتم میلادی به هند که آن زمان همسایه ایران بود رفت و کشت شد و از آنجا به ایران آمد و بهعنوان یک میوه هندی در ایران بهنام هندویانه یا هندوانه مشهور شد که واژه هندوانه، صفت نسبی و به معنی "منسوب به هندُوان" است ولی خود هندیها به آن تربوز یا تربزه میگویند که ریشه اصلی و سانسکریت این واژه "ترمبوجم" است.
این که گفته میشود چون در فرهنگ سنتی خوراکیهای ایرانی، هندوانه طبعی سرد دارد، پس نباید آن را در شب یلدا خورد، درست به نظر نمیرسد چون برابر همان سنت خوراکیها، غذاهای سرد و گرم در کنار هم تعادل ایجاد میکنند و مصلح یکدیگر هستند. بهطور مثال خوردن شیرینی و یا آجیل که طبع گرم دارند، سردی هندوانه را تعدیل میکنند. چنانکه انار را هم به همین دلیل با نمک و گلپر میخورند.
✍ شاهین سپنتا
@shahinsepanta
🆔 @bargi_az_tarikh
#برگی_از_تقویم_تاریخ
☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘
🌞 شب یلدا، انار و هندوانه
جشن شب چله، پیشینهای به دیرینگی کیش مهر در ایرانزمین دارد و جشن زایش مهر، بلندترشدن روزها، پیشواز گرمشدن و بارورشدن زمین و آغاز دوباره کشت و کار است.
در حقیقت جشن شب چله، آغاز یک دوره چهل روزه است که به جشن سده ختم میشود که آن هم آغاز یک دوره ۱۰۰ روزه سالانه (از ۱۰ بهمنماه تا ۱۵ اردیبهشتماه) است.
گستردن سفره آیینی یا خوان شب چله در این جشن همچون دیگر جشنهای ایرانی در سنتهای کیش مهر و گستردن سفره "میَزد" ریشه دارد که در دورهمی پیروان این کیش یا "بزم مهر"، گسترده میشد، گستردن سفرههای آیینی در فرهنگ ایران جنبهای نمادین دارد و سفره نمادی از گستره زمین است. براین پایه، روی آن نمادهای زایندگی، روشنایی و برکت میگذاشتند.
در گذشته مردم در جشن یلدا یا شب زایش مهر، در بزم مهر، با همدیگر همنشین و هم پیاله و همسفره میشدند و تا هنگام سپیده دم و لحظه زایش مهر، شبزندهداری میکردند.
از دیرباز بر خوان شب چله، نان، شیرینی، خشکبار، دانههای خوراکی و میوه میگذارند ولی گل سرسبد همه این خوراکیها که رنگ و بویی بهشتی به خوان شب چله میدهد، انار است.
زادگاه انار، ایران است و ایرانیان از دیرباز موفق به کشت نمونههای پربازده آن شدند، ریشه کهن واژه انار، در زبان فارسی، "همدانه" است که به معنی همنشینی دانههای فراوان در کنار همدیگر و نشان از "پُردانگی" آن است. در فرهنگ ایرانی، پُردانگی میوه انار، به نشانه زایندگی ایزدبانو آناهیتا مادر مهر یا میترا، نماد زایش و فراوانی بوده است و از این روی انار را در شب یلدا یا شب زایش مهر بهعنوان نمادی از آناهیتا، مادر مهر تابان، بر سفره میگذارند. سرخی انار نیز نزد مردمان یادآور سرخی خورشید به هنگام فروخفتن و برآمدن یا زایش دوباره است.
در استورههای ایرانی، انار میوهای مینوی و ستوده است از این روی، زرتشت دانههای انار را به اسفندیار پسر گشتاسب داد و او را رویینتن کرد؛ بر همین پایه در فرهنگ ایرانی، دانههای انار و آب انار، دارای ارزشهای خوراکی و درمانی فراوان هستند و از آب انار تغلیظ شده، "رُب انار" تهیه میشود که در تهیه غذاهای سنتی ایرانی همچون فسنجان و آش انار استفاده میشود که خوردن آنها در شب یلدا به همراه انار دانشده، متداول است.
در بسیاری از شهرهای ایران، هنگام چیدن انار از درخت که "انارچین" نام دارد، "جشن انار" برگزار میشود که برای نمونه میتوان از جشن انار دورک، بادرود، ساوه، پاوه، تفت، تنگ سیاب کوهدشت، انبوه، نوده فاراب، قزوین، ارسنجان، اورامانات و شهرضا نام برد، اما متاسفانه امسال شاهد بودیم که جمهوری آذربایجان جشن انار یا "نار بایرامی" را بهنام خود در فهرست میراث ناملموس جهانی در یونسکو به ثبت رساند.
یکی دیگر از میوههای نمادین که در شب چله بر سفره گذاشته میشود، هندوانه سرخ و شیرین است.
اگرچه نهادن هندوانه گرد و سرخ به نشانه خورشید بر سفره شب چله دیرینهای چند صد ساله دارد و بر زیباییهای این جشن میافزاید اما برعکس انار ریشه در فرهنگ ایران باستان ندارد.
هندوانه سفری طولانی را در درازنای تاریخ پشت سر گذاشته است تا بر سفره شب یلدای ایرانیان نشسته است. خاستگاه جد مشترک همه انواع هندوانه، کشور نامیبیا در جنوب غربی آفریقاست، هندوانه در قرن هفتم میلادی به هند که آن زمان همسایه ایران بود رفت و کشت شد و از آنجا به ایران آمد و بهعنوان یک میوه هندی در ایران بهنام هندویانه یا هندوانه مشهور شد که واژه هندوانه، صفت نسبی و به معنی "منسوب به هندُوان" است ولی خود هندیها به آن تربوز یا تربزه میگویند که ریشه اصلی و سانسکریت این واژه "ترمبوجم" است.
این که گفته میشود چون در فرهنگ سنتی خوراکیهای ایرانی، هندوانه طبعی سرد دارد، پس نباید آن را در شب یلدا خورد، درست به نظر نمیرسد چون برابر همان سنت خوراکیها، غذاهای سرد و گرم در کنار هم تعادل ایجاد میکنند و مصلح یکدیگر هستند. بهطور مثال خوردن شیرینی و یا آجیل که طبع گرم دارند، سردی هندوانه را تعدیل میکنند. چنانکه انار را هم به همین دلیل با نمک و گلپر میخورند.
✍ شاهین سپنتا
@shahinsepanta
🆔 @bargi_az_tarikh
#برگی_از_تقویم_تاریخ
☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘
با کلیک و فشاردادن روی واژه #یلدا مطالب پیشین کانال را در این مورد ببینید.
🍉🍉🍉 #یلدا
#جشن_های_ایرانی
#اساطیر_ایران
@persian_mythology
🍉🍉🍉 #یلدا
#جشن_های_ایرانی
#اساطیر_ایران
@persian_mythology
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
Video from H.mohamadyan
Forwarded from بر بال اندیشهها (H Mohamadyan)
روز کریسمس، آغاز سال نو مسیحی را به همه مسیحیان و دوستداران عیسایی بشارت دهنده، شادباش میگوییم.
امید که سال جدید، سالی برای گسترش آرمانهای صلح طلبانه باشد.
@bar_bal_andisheha
امید که سال جدید، سالی برای گسترش آرمانهای صلح طلبانه باشد.
@bar_bal_andisheha
🎄🎄🎄
کریسمس، جشن بزرگ زمستانی و نمادهای ان
جشنهای بزرگ زمستانه؛ اسطوره مشترک ملتهای مختلف دنیا است، این جشنهای در ایران در شب چله آغاز زمستان، هنوز برجا مانده و در جشن سده میانه زمستان، در ادبیات فارسی گذشته بارها نام برده شده و در سده های اخیر کمرنگ شده است.
تقریبا در همه فرهنگهایی جهان، جشن زمستانی بزرگی هست که معمولن مبنای تقویمهای جهان نیز همین جشن زمستانی است. سال نو در تقویم میلادی (و همچنین در تقویم چینی) از زمستان آغاز میشود که امروزه آن را در دین مسیحیت و کشورهای پیرو این دین، با نام #کریسمس جشن میگیرند.
امروزه اسطورهشناسان جشن کریسمس را جانشین شده جشنهای کهنتر از مسیحیت میدانند که از هزارههای پیش از میلاد مسیح، در اروپا رواج داشت و پس از فراگیر شدن آیین مسیحیت نیز، نمادها و نشانههای آن جشنها در کریسمس باقی مانده است. یکی از این جشنهای کهن، «ساتورنالیا»، «Saturnales» است که
در دوران استیلای امپراتوری روم رواج داشت و مرتبط با خدای بزرگ ساتورن (خدای کشاورزی) بود.
همچنین در بسیاری از کشورهای اروپایی در آخرین روز سال یعنی 31 دسامبر جشن «اوگمانی»، «Hogmanay» که جشن انقلاب زمستانی و آغاز سال نو بوده؛ برگزار میشد.
در اساطیر اسکاندیناوی شمال اروپا که شباهتهای زیادی با اساطیر رومی، یونانی و ایرانی دارد، جشن زمستانی اهمیت ویژهای داشت. در اسکاندیناوی جشن زمستانهای در محدوده ۳۱ دسامبر به نام «#یول» «Yule» برگزار میشد که شباهت زیادی با جشن کریسمس دارد. بر پایه این اساطیر، خدایان در سرزمینی زندگی میکنند که جایگاه آنها از طریق یک پل رنگینکمانی به نام «بیفروست»، «Bifröst» از بقیه دنیا جدا میشود. خدایی به اسم «هایمیدال»، «Heimdall» نگهبان این پل و خدای رنگینکمان است که در شب جشن «یول»، از نگهبانی مرخصی گرفته، از تختگاه خویش در قطب شمال به دیدن فرزندانش میرود، فرزندانی که همگی از «یَرلها»، «Jarl» (معادل دوک) هستند. او به خانۀ تکتک آنها سر میزند تا به آنانی که در طول سال، وظایف خویش را به خوبی انجام دادهاند، با گذاشتن یک هدیه در جورابشان پاداش دهد. اما آنانکه در انجام وظایف خود کوتاهی کردهاند؛ در سپیدهدمان با تلی از خاکستر در جوراب خود مواجه میشدند. (رسم آویزان کردن جوراب و #بابانوئل شباهت زیادی به این اسطوره دارد.) یول همچنین جشنی است که در آن مردم با خدایان ملاقات کرده و اغذیههایشان را با یکدیگر تقسیم کرده، در کنار هم داستان میگویند و آواز میخوانند.
پیش از مسیحیت آیین #میترائیسم، که از ایران کهن به آسیای صغیر ر سی ده بود و از آنجا وارد تمدن یونانی شده بود، با تغییرات گسترده نسبت به نوع ایرانی، به آیین فراگیری در جنوب اروپا تبدیل شده بود، که بعدها در نمادها و نشانههای فرهنگ مسیحیت نیز تاثیر گذاشت و برخی از نشانههای آن هنوز باقی مانده است.
درخت سرو در آيين ميترايي ( مهرپرستي )، درخت مقدس محسوب مي شده است. « افراشتن، آراستن، تزيين کردن و عزيز داشتن درخت #کاج (يا شاخه ي آن) در شب 25 دسامبر (و ايام کريسمس) که نزد مسيحيان مرسوم است، از همين آيين مهرپرستي گرفته شده است.» (در مورد کاج دیدگاههای دیگری نیز هست که آن را به اساطیر یونان باستان پیوند زدهاند. ولی در هیچ تمدنی مثل تمدن ایرانی، رهنان مورد احترام و تقدیس نبودهاند.)
به خاطر اهمیت و نفوذ این جشنهای زمستانی، با رواج مسیحیت و در حدود سده چهارم میلادی که آیین های مسیح نیز کمکم فراگیر شد و رسمیت یافت، تولد مسیح را با این جشنهای زمستانی منطبق کردهاند. و بدین شکل آیینهای قدیمیتر، در لباسی جدیدتر، به حیات خود ادامه دادند و اسطورهها از فرهنگی به فرهنگ دیگر منتقل شدند.
#اساطیر_جهان
#کریسمس
#اساطیر_ایرانی
#درخت
#درخت_کیهانی
@persian_mythology
🌲🌲🌲
کریسمس، جشن بزرگ زمستانی و نمادهای ان
جشنهای بزرگ زمستانه؛ اسطوره مشترک ملتهای مختلف دنیا است، این جشنهای در ایران در شب چله آغاز زمستان، هنوز برجا مانده و در جشن سده میانه زمستان، در ادبیات فارسی گذشته بارها نام برده شده و در سده های اخیر کمرنگ شده است.
تقریبا در همه فرهنگهایی جهان، جشن زمستانی بزرگی هست که معمولن مبنای تقویمهای جهان نیز همین جشن زمستانی است. سال نو در تقویم میلادی (و همچنین در تقویم چینی) از زمستان آغاز میشود که امروزه آن را در دین مسیحیت و کشورهای پیرو این دین، با نام #کریسمس جشن میگیرند.
امروزه اسطورهشناسان جشن کریسمس را جانشین شده جشنهای کهنتر از مسیحیت میدانند که از هزارههای پیش از میلاد مسیح، در اروپا رواج داشت و پس از فراگیر شدن آیین مسیحیت نیز، نمادها و نشانههای آن جشنها در کریسمس باقی مانده است. یکی از این جشنهای کهن، «ساتورنالیا»، «Saturnales» است که
در دوران استیلای امپراتوری روم رواج داشت و مرتبط با خدای بزرگ ساتورن (خدای کشاورزی) بود.
همچنین در بسیاری از کشورهای اروپایی در آخرین روز سال یعنی 31 دسامبر جشن «اوگمانی»، «Hogmanay» که جشن انقلاب زمستانی و آغاز سال نو بوده؛ برگزار میشد.
در اساطیر اسکاندیناوی شمال اروپا که شباهتهای زیادی با اساطیر رومی، یونانی و ایرانی دارد، جشن زمستانی اهمیت ویژهای داشت. در اسکاندیناوی جشن زمستانهای در محدوده ۳۱ دسامبر به نام «#یول» «Yule» برگزار میشد که شباهت زیادی با جشن کریسمس دارد. بر پایه این اساطیر، خدایان در سرزمینی زندگی میکنند که جایگاه آنها از طریق یک پل رنگینکمانی به نام «بیفروست»، «Bifröst» از بقیه دنیا جدا میشود. خدایی به اسم «هایمیدال»، «Heimdall» نگهبان این پل و خدای رنگینکمان است که در شب جشن «یول»، از نگهبانی مرخصی گرفته، از تختگاه خویش در قطب شمال به دیدن فرزندانش میرود، فرزندانی که همگی از «یَرلها»، «Jarl» (معادل دوک) هستند. او به خانۀ تکتک آنها سر میزند تا به آنانی که در طول سال، وظایف خویش را به خوبی انجام دادهاند، با گذاشتن یک هدیه در جورابشان پاداش دهد. اما آنانکه در انجام وظایف خود کوتاهی کردهاند؛ در سپیدهدمان با تلی از خاکستر در جوراب خود مواجه میشدند. (رسم آویزان کردن جوراب و #بابانوئل شباهت زیادی به این اسطوره دارد.) یول همچنین جشنی است که در آن مردم با خدایان ملاقات کرده و اغذیههایشان را با یکدیگر تقسیم کرده، در کنار هم داستان میگویند و آواز میخوانند.
پیش از مسیحیت آیین #میترائیسم، که از ایران کهن به آسیای صغیر ر سی ده بود و از آنجا وارد تمدن یونانی شده بود، با تغییرات گسترده نسبت به نوع ایرانی، به آیین فراگیری در جنوب اروپا تبدیل شده بود، که بعدها در نمادها و نشانههای فرهنگ مسیحیت نیز تاثیر گذاشت و برخی از نشانههای آن هنوز باقی مانده است.
درخت سرو در آيين ميترايي ( مهرپرستي )، درخت مقدس محسوب مي شده است. « افراشتن، آراستن، تزيين کردن و عزيز داشتن درخت #کاج (يا شاخه ي آن) در شب 25 دسامبر (و ايام کريسمس) که نزد مسيحيان مرسوم است، از همين آيين مهرپرستي گرفته شده است.» (در مورد کاج دیدگاههای دیگری نیز هست که آن را به اساطیر یونان باستان پیوند زدهاند. ولی در هیچ تمدنی مثل تمدن ایرانی، رهنان مورد احترام و تقدیس نبودهاند.)
به خاطر اهمیت و نفوذ این جشنهای زمستانی، با رواج مسیحیت و در حدود سده چهارم میلادی که آیین های مسیح نیز کمکم فراگیر شد و رسمیت یافت، تولد مسیح را با این جشنهای زمستانی منطبق کردهاند. و بدین شکل آیینهای قدیمیتر، در لباسی جدیدتر، به حیات خود ادامه دادند و اسطورهها از فرهنگی به فرهنگ دیگر منتقل شدند.
#اساطیر_جهان
#کریسمس
#اساطیر_ایرانی
#درخت
#درخت_کیهانی
@persian_mythology
🌲🌲🌲
Forwarded from H Mohamadyan
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
Video from H.mohamadyan
Forwarded from H Mohamadyan
Forwarded from بر بال اندیشهها (H Mohamadyan)
این همایش هم اکنون فعال است.
با لینک بالا وارد شوید.
🌺🌺🌺
با لینک بالا وارد شوید.
🌺🌺🌺
🌷♉️🌷♉️🌷
نقش اساطیر در نام گذاری ماه های ایرانی (11) #بهمن
🔸بهمن
نام ماه یازدهم سال و روز دوم ماه. این واژه در اوستا وَهومَنَه، در پهلوی وهومَن و در فارسی وَهمن و بهمن، مرکب است از دو بخش «وَهو = خوب و نیک و مَنَه از ریشه من = منش است». «مَن» به معنای اندیشیدن و شناختن و به یاداوردن و دریافتن است، که در صورت «مان» در وازه های شادمان، پشیمان=پژمان، نریمان و همچنین به شکل «من» در واژه «دشمن = بداندیش» و «بهمن= نیک اندیش و خوب منش» بازمانده است.
در مزدیسنا، بهمن یکی از #امشاسپندان شش گانه مینوی است و در مرتبه دوم پس از #اهورامزدا قرار دارد و در عالم روحانی نمودگار اندیشه نیک و خرد و دانایی خداوند است و انسان را از خرد و تدبیر بهره می بخشد و به آفریدگار نزدیک می کند. گفتار نیک تعلیم می دهد و از هرزه سرایی باز می دارد. ... و در در جهان گیتی، نگهبان جانوارن سودمند است و کشتار این جانوران در بهمن روز منع شده است. #خروس که مرغ مقدس بیدارگر است ویژه بهمن است و لباس سفید و یاسمن سفید. (دانشنامه مزدیسنا، 182) از جهان مادی، گوسفند و جامه سپید به بهمن تعلق دارد. «آن کس که ایشان را رامش بخشد یا بیازارد، آن گاه بهمن از او آسوده یا آزرده بود» (بندهِش، به نقل از: بهار، 147) بهمن از گروه #ایزدان و #فروهر هایی است که در نبرد با دیو خشکسالی (#اپوش) نقش برجسته ای دارد. (آموزگار، ص 24) بهمن برترین امشاسپند است و در طرف راست اهورامزدا می نشیند. او اندیشه نیک را به ذهن آدمیان می برد و پس از مرگ نیز کردار مردمان را در واپسین داوری می سنجد و روان پارسایان را خوشامد می گوید و انان را به بالاترین بخش بهشت رهنمون می شود. (آموزگار، 16 - بهار، 76) به باور زردشتیان، در افرینش زردشت نیز بهمن نقش ویزه و برجسته دارد. واسطه آفرینش زرتشت و همراه همیشگی او و واسطه رابطه او و اهورامزداست (برای تفصیل نک: اسطوره زندگی زردشت، تفضلی-آموزگار، صص 33-43) برای قبولاندن دین زرتشت به #گشتاسپ، ایزد #آذر همراه با بهمن و #اردیبهشت امشاسپند به دربار او وارد می شوند و حقانیت این آیین را بر او روشن می سازند. (آموزگار، 32)
به باور استاد بهار، «گمان بر آن است که بهمن در گاهان #زرتشت، جانشین #مهر ایزد بزرگ آریایی شده است.» (بهار، 76)
حکمای اسلامی بهمن را با عقل اول و نخستین پدیده و مظهر خداوند تطبیق می نمایند. #سهروردی #نورالانوار یا نوراقرب را بر امشاسپند بهمن تطبیق کرده است. (یاحقی، 160)
#اسطوره_در_جهان_امروز
#نام ماههای ایرانی
#اسطورهـشناسی
—------------------------------------------
منابع:
ژاله آموزگار، تاریخ اساطیری ایران.
ژاله آموزگار، احمد #تفضلی، اسطوره زندگی زرتشت
جهانگیر اوشیدری، دانشنامه #مزدیسنا
مهرداد_بهار، پژوهشی در اساطیر ایران
محمد جعفر یاحقی، فرهنگ اساطیر و داستان واره ها
💊 @persian_mythology
نقش اساطیر در نام گذاری ماه های ایرانی (11) #بهمن
🔸بهمن
نام ماه یازدهم سال و روز دوم ماه. این واژه در اوستا وَهومَنَه، در پهلوی وهومَن و در فارسی وَهمن و بهمن، مرکب است از دو بخش «وَهو = خوب و نیک و مَنَه از ریشه من = منش است». «مَن» به معنای اندیشیدن و شناختن و به یاداوردن و دریافتن است، که در صورت «مان» در وازه های شادمان، پشیمان=پژمان، نریمان و همچنین به شکل «من» در واژه «دشمن = بداندیش» و «بهمن= نیک اندیش و خوب منش» بازمانده است.
در مزدیسنا، بهمن یکی از #امشاسپندان شش گانه مینوی است و در مرتبه دوم پس از #اهورامزدا قرار دارد و در عالم روحانی نمودگار اندیشه نیک و خرد و دانایی خداوند است و انسان را از خرد و تدبیر بهره می بخشد و به آفریدگار نزدیک می کند. گفتار نیک تعلیم می دهد و از هرزه سرایی باز می دارد. ... و در در جهان گیتی، نگهبان جانوارن سودمند است و کشتار این جانوران در بهمن روز منع شده است. #خروس که مرغ مقدس بیدارگر است ویژه بهمن است و لباس سفید و یاسمن سفید. (دانشنامه مزدیسنا، 182) از جهان مادی، گوسفند و جامه سپید به بهمن تعلق دارد. «آن کس که ایشان را رامش بخشد یا بیازارد، آن گاه بهمن از او آسوده یا آزرده بود» (بندهِش، به نقل از: بهار، 147) بهمن از گروه #ایزدان و #فروهر هایی است که در نبرد با دیو خشکسالی (#اپوش) نقش برجسته ای دارد. (آموزگار، ص 24) بهمن برترین امشاسپند است و در طرف راست اهورامزدا می نشیند. او اندیشه نیک را به ذهن آدمیان می برد و پس از مرگ نیز کردار مردمان را در واپسین داوری می سنجد و روان پارسایان را خوشامد می گوید و انان را به بالاترین بخش بهشت رهنمون می شود. (آموزگار، 16 - بهار، 76) به باور زردشتیان، در افرینش زردشت نیز بهمن نقش ویزه و برجسته دارد. واسطه آفرینش زرتشت و همراه همیشگی او و واسطه رابطه او و اهورامزداست (برای تفصیل نک: اسطوره زندگی زردشت، تفضلی-آموزگار، صص 33-43) برای قبولاندن دین زرتشت به #گشتاسپ، ایزد #آذر همراه با بهمن و #اردیبهشت امشاسپند به دربار او وارد می شوند و حقانیت این آیین را بر او روشن می سازند. (آموزگار، 32)
به باور استاد بهار، «گمان بر آن است که بهمن در گاهان #زرتشت، جانشین #مهر ایزد بزرگ آریایی شده است.» (بهار، 76)
حکمای اسلامی بهمن را با عقل اول و نخستین پدیده و مظهر خداوند تطبیق می نمایند. #سهروردی #نورالانوار یا نوراقرب را بر امشاسپند بهمن تطبیق کرده است. (یاحقی، 160)
#اسطوره_در_جهان_امروز
#نام ماههای ایرانی
#اسطورهـشناسی
—------------------------------------------
منابع:
ژاله آموزگار، تاریخ اساطیری ایران.
ژاله آموزگار، احمد #تفضلی، اسطوره زندگی زرتشت
جهانگیر اوشیدری، دانشنامه #مزدیسنا
مهرداد_بهار، پژوهشی در اساطیر ایران
محمد جعفر یاحقی، فرهنگ اساطیر و داستان واره ها
💊 @persian_mythology
Forwarded from عکس نگار
☘ ☘ برگی از تقویم تاریخ ☘ ☘.
۱۰ بهمن جشن سده
جشن سده از جشنهای ایرانی است که در آغاز شامگاه دهم بهمنماه یعنی روز مهر از ماه بهمن برگزار میشود.
در دهمین روز یا آبان روز از بهمنماه با افروختن هیزمی که مردمان از پگاه بر بام خانه خود یا بر بلندی کوهستان گرد آوردهاند، این جشن آغاز میشود.
در اشارات تاریخی این جشن همیشه به شکل دستهجمعی و با گردهمآیی همه مردمان شهر و محله و روستا در یکجا و با برپایی یک آتش بزرگ برگزار میشده است. مردمان در گردآوردن هیزم با یکدیگر مشارکت میکنند و بدین ترتیب جشن سده، جشن همکاری و همبستگی مردمان است. زرتشتیان تهران، کرج، یزد و روستاهای اطراف میبد و اردکان، کرمان و روستاها، اهواز، شیراز، اصفهان، اروپا (سوئد) و آمریکا (کالیفرنیا) و استرالیا با گردآمدن در یک نقطه از شهر یا روستا در کنار هم آتشی بسیار بزرگ میافروزند و به نیایشخوانی و سرودخوانی و پایکوبی میپردازند.
این جشن در تقویم جدید زرتشتیان مصادف با مهر روز از بهمنماه شده، حال آنکه ابوریحان بیرونی و دیگر منابع آنرا آبان روز گزارش کردهاند.
در کتاب نوروزنامه منسوب به خیام میخوانیم:
«هرسال تا به امروز جشن سده را پادشاهان نیکعهد در ایران و توران به جای میآوردند، بعد از آن تا به امروز، زمان این جشن به دست فراموشی سپرده شد و فقط زرتشتیان که نگهبان سنن باستانی بوده و هستند، این جشن باستانی را برپا میداشتند.»
مردآویج زیاری نخستین کس پس از اسلام بود که به سال ۳۲۳ هجری "سده دهم میلادی" این جشن را در اصفهان باشکوه فراوان برگزار کرد و گویا به همین دلیل پس از پایان مراسم در توطئهای کشته شد. همچنین در زمان غزنویان این جشن دوباره رونق گرفت و عنصری شاعر نامدار ایران در یکی از جشنهای سده در برابر امیر محمود غزنوی قصیدهای درباره سده خواند که آغاز آن این است:
سده جشن ملوک نامدار است
ز افریدون و از جم یادگار است
در ایران باستان و در میان زرتشتیان ایران، این جشن نزدیک غروب آفتاب، با آتشافروزی آغاز میشود و امروز هم با همان سنت کوههایی از بوته و خار و هیزم در بیرون شهر فراهم شده، در حالی که موبدان لاله به دست، اوستا زمزمه میکنند، بوتهها را روشن کرده و مردمی که در آنجا جمع شدهاند نماز آتش نیایش میخوانند. این مراسم به وسیله انجمن زرتشتیان کرمان سدههاست که بیرون از شهر انجام شده و همه مردم زن و مرد، زرتشتی، مسلمان و کلیمی در آنجا گرد آمده و در شادی شرکت میکنند. در تهران این جشن باشکوه وسیله سازمان فروهر در باغ کوشک ورجاوند برگزار میشود.
🆔 @bargi_az_tarikh
#برگی_از_تقویم_تاریخ
☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘
۱۰ بهمن جشن سده
جشن سده از جشنهای ایرانی است که در آغاز شامگاه دهم بهمنماه یعنی روز مهر از ماه بهمن برگزار میشود.
در دهمین روز یا آبان روز از بهمنماه با افروختن هیزمی که مردمان از پگاه بر بام خانه خود یا بر بلندی کوهستان گرد آوردهاند، این جشن آغاز میشود.
در اشارات تاریخی این جشن همیشه به شکل دستهجمعی و با گردهمآیی همه مردمان شهر و محله و روستا در یکجا و با برپایی یک آتش بزرگ برگزار میشده است. مردمان در گردآوردن هیزم با یکدیگر مشارکت میکنند و بدین ترتیب جشن سده، جشن همکاری و همبستگی مردمان است. زرتشتیان تهران، کرج، یزد و روستاهای اطراف میبد و اردکان، کرمان و روستاها، اهواز، شیراز، اصفهان، اروپا (سوئد) و آمریکا (کالیفرنیا) و استرالیا با گردآمدن در یک نقطه از شهر یا روستا در کنار هم آتشی بسیار بزرگ میافروزند و به نیایشخوانی و سرودخوانی و پایکوبی میپردازند.
این جشن در تقویم جدید زرتشتیان مصادف با مهر روز از بهمنماه شده، حال آنکه ابوریحان بیرونی و دیگر منابع آنرا آبان روز گزارش کردهاند.
در کتاب نوروزنامه منسوب به خیام میخوانیم:
«هرسال تا به امروز جشن سده را پادشاهان نیکعهد در ایران و توران به جای میآوردند، بعد از آن تا به امروز، زمان این جشن به دست فراموشی سپرده شد و فقط زرتشتیان که نگهبان سنن باستانی بوده و هستند، این جشن باستانی را برپا میداشتند.»
مردآویج زیاری نخستین کس پس از اسلام بود که به سال ۳۲۳ هجری "سده دهم میلادی" این جشن را در اصفهان باشکوه فراوان برگزار کرد و گویا به همین دلیل پس از پایان مراسم در توطئهای کشته شد. همچنین در زمان غزنویان این جشن دوباره رونق گرفت و عنصری شاعر نامدار ایران در یکی از جشنهای سده در برابر امیر محمود غزنوی قصیدهای درباره سده خواند که آغاز آن این است:
سده جشن ملوک نامدار است
ز افریدون و از جم یادگار است
در ایران باستان و در میان زرتشتیان ایران، این جشن نزدیک غروب آفتاب، با آتشافروزی آغاز میشود و امروز هم با همان سنت کوههایی از بوته و خار و هیزم در بیرون شهر فراهم شده، در حالی که موبدان لاله به دست، اوستا زمزمه میکنند، بوتهها را روشن کرده و مردمی که در آنجا جمع شدهاند نماز آتش نیایش میخوانند. این مراسم به وسیله انجمن زرتشتیان کرمان سدههاست که بیرون از شهر انجام شده و همه مردم زن و مرد، زرتشتی، مسلمان و کلیمی در آنجا گرد آمده و در شادی شرکت میکنند. در تهران این جشن باشکوه وسیله سازمان فروهر در باغ کوشک ورجاوند برگزار میشود.
🆔 @bargi_az_tarikh
#برگی_از_تقویم_تاریخ
☘☘☘☘☘☘☘☘☘☘
Forwarded from استاد سیروس شمیسا
نام و اسطوره
اینکه مردم بر خود یا فرزندان خود اسم پهلوانان، دانشمندان، شاهان، اولیاالله و امثال اینها را میگذارند، امری طبیعی است، زیرا توقع اساطیری این است که صاحب اسم مثل آن پهلوان و دانشمند و شاه و امثال ایشان شود.
بسیاری از اسم ها، صفات و القاب خدایان اساطیری است. مثلاً از آنجا که یکی از بزرگترین خدایان کهن، نور و خورشید است، اسم هایی چون منور، روشنضمیر، میرآفتاب، خورشید، روشن، کلاریسا و امثال اینها داریم.
گاهی داستانهای اساطیری باعث تغییر نام اصلی حیوانات یا گیاهان می شوند، مثلاً در گیلکی به مار، لانتی می گویند که شاید همان لعنتی باشد چون باعث تبعید آدم و حوا از باغ بهشت شد.
اسطوره (در مقابل پرتره) امری است که دوست داریم آن چنان شویم یا دوست داریم آن چنان نشویم. مثلاً از اسم چهره های منفی استفاده نمی کنیم اما این امر نسبی است. تیمور در ایران چهره منفی است اما در ازبکستان قهرمان است.
باری در اندیشه اساطیری اسم عین مسمّی است. لذا وقتی اسم بزرگان را بر کودکان می گذاشتند، امید این بود که مثل او شود. بر این مبنا گذاشتن اسم اجداد و نیاکان بر کودکان مرسوم بود. با این اسم گذاری، پدربزرگ در وجود نوه زنده می شد. مولانا در غزلیات، شمس تخلص می کند یعنی من او هستم.
در جنگ ها نام پوشی و کتمان نام مرسوم بود. در یک اسطوره مصری، ایزیس خدای خورشید، راع را فریب میدهد تا نامش را برای او افشا کند و لذا بر این خدا و خدایان دیگر چیره میشود. خدا اسم های متعددی دارد که اسم خدایان دیگر است و معنی آن این است که همه این خدایان در این خدای بزرگتر جمع شدهاند.
همان طور که ولی یا خدا در تصویر و مجسمه اش حاضر است، (و این در طلسم تعویذ دیده میشود) در اسم و لفظ خود در زبان هم حضور دارد. در مدرسه خان روی جامع المقدمات در انتظار استادم نشسته بودم، ملّایی با تندی به من تغیّر کرد که بلند شو! در این کتاب اسم خدا آمده است.
شاه در کودکی نامی دارد و وقتی شاه می شودگ نام دیگری دارد زیرا وجود دیگری شده و هویت جدید یافته است. در شاهنامه اسم شاهی شیرویه، قباد است:
به گوش اندرون خواند خسرو قباد
همی گفت شیروی فرخنژاد
شواهدی هم در دست است که فرد در دوران کودکی اسمی داشت و بعد از بلوغ نام دیگری مییافت. پسران فریدون قبل از ازدواج نام نداشتن یعنی همان نام قبل از بلوغ را داشتند:
پدر نوز ناکرده از ناز نام
همی پیش پیلان نهادند گام
جندل که از سوی فریدون برای خواستگاری به یمن رفته بود، به شاه یمن میگوید که هنوز دخترانت نام ندارند، پسران فریدون هم چنین اند:
مر آن هر سه را نوز ناکرده نام
چو بشنیدم این، دل شدم شادکام
که ما نیز نام سه فرخ نژاد
چو اندر خور آید نکردیم یاد
منبع: اساطیر و اساطیرواره ها،
نویسنده: استاد سیروس شمیسا
نشر هرمس، ۱۴۰۰، صص ۱۱۰_۱۱۱
#سیروس_شمیسا #شعر_فارسی #ادبیات_فارسی #فردوسی #اسطوره_شناسی
#اسطوره #نقد_ادبی #شاهنامه
@Siroosshamisa
اینکه مردم بر خود یا فرزندان خود اسم پهلوانان، دانشمندان، شاهان، اولیاالله و امثال اینها را میگذارند، امری طبیعی است، زیرا توقع اساطیری این است که صاحب اسم مثل آن پهلوان و دانشمند و شاه و امثال ایشان شود.
بسیاری از اسم ها، صفات و القاب خدایان اساطیری است. مثلاً از آنجا که یکی از بزرگترین خدایان کهن، نور و خورشید است، اسم هایی چون منور، روشنضمیر، میرآفتاب، خورشید، روشن، کلاریسا و امثال اینها داریم.
گاهی داستانهای اساطیری باعث تغییر نام اصلی حیوانات یا گیاهان می شوند، مثلاً در گیلکی به مار، لانتی می گویند که شاید همان لعنتی باشد چون باعث تبعید آدم و حوا از باغ بهشت شد.
اسطوره (در مقابل پرتره) امری است که دوست داریم آن چنان شویم یا دوست داریم آن چنان نشویم. مثلاً از اسم چهره های منفی استفاده نمی کنیم اما این امر نسبی است. تیمور در ایران چهره منفی است اما در ازبکستان قهرمان است.
باری در اندیشه اساطیری اسم عین مسمّی است. لذا وقتی اسم بزرگان را بر کودکان می گذاشتند، امید این بود که مثل او شود. بر این مبنا گذاشتن اسم اجداد و نیاکان بر کودکان مرسوم بود. با این اسم گذاری، پدربزرگ در وجود نوه زنده می شد. مولانا در غزلیات، شمس تخلص می کند یعنی من او هستم.
در جنگ ها نام پوشی و کتمان نام مرسوم بود. در یک اسطوره مصری، ایزیس خدای خورشید، راع را فریب میدهد تا نامش را برای او افشا کند و لذا بر این خدا و خدایان دیگر چیره میشود. خدا اسم های متعددی دارد که اسم خدایان دیگر است و معنی آن این است که همه این خدایان در این خدای بزرگتر جمع شدهاند.
همان طور که ولی یا خدا در تصویر و مجسمه اش حاضر است، (و این در طلسم تعویذ دیده میشود) در اسم و لفظ خود در زبان هم حضور دارد. در مدرسه خان روی جامع المقدمات در انتظار استادم نشسته بودم، ملّایی با تندی به من تغیّر کرد که بلند شو! در این کتاب اسم خدا آمده است.
شاه در کودکی نامی دارد و وقتی شاه می شودگ نام دیگری دارد زیرا وجود دیگری شده و هویت جدید یافته است. در شاهنامه اسم شاهی شیرویه، قباد است:
به گوش اندرون خواند خسرو قباد
همی گفت شیروی فرخنژاد
شواهدی هم در دست است که فرد در دوران کودکی اسمی داشت و بعد از بلوغ نام دیگری مییافت. پسران فریدون قبل از ازدواج نام نداشتن یعنی همان نام قبل از بلوغ را داشتند:
پدر نوز ناکرده از ناز نام
همی پیش پیلان نهادند گام
جندل که از سوی فریدون برای خواستگاری به یمن رفته بود، به شاه یمن میگوید که هنوز دخترانت نام ندارند، پسران فریدون هم چنین اند:
مر آن هر سه را نوز ناکرده نام
چو بشنیدم این، دل شدم شادکام
که ما نیز نام سه فرخ نژاد
چو اندر خور آید نکردیم یاد
منبع: اساطیر و اساطیرواره ها،
نویسنده: استاد سیروس شمیسا
نشر هرمس، ۱۴۰۰، صص ۱۱۰_۱۱۱
#سیروس_شمیسا #شعر_فارسی #ادبیات_فارسی #فردوسی #اسطوره_شناسی
#اسطوره #نقد_ادبی #شاهنامه
@Siroosshamisa