Forwarded from BBCPersian
🔻نامگذاری یک شیر در هند برای او دردسرساز شد
دادگاهی در هند قرار است امروز شکایت یک گروه تندرو هندو را در ارتباط با نام یک شیر بررسی کند.
این شیر که در یک پارک حفاظت شده حیاتوحش زندگی میکند «سیتا» نام دارد.
«سیتا» نام یکی از خدایان هندو است.
ویشوا هندو پریشاد، انجمن جهانی هندوها میگوید که نباید نام سیتا را که مورد احترام این آیین است روی گربهسانان بزرگ گذاشت.
این گروه همچنین گفته است که در همین پارک و در مجاورت سیتا، شیر دیگری بنام «اکبر» زندگی میکند.
«اکبر» نام یک امپراطور مسلمان در هند بوده است و انجمن جهانی هندوها با استناد به این موضوع گفته است «اکبر» همنشین مناسبی برای سیتا نیست.
https://bbc.in/3uHYjzJ
@BBCPersian
دادگاهی در هند قرار است امروز شکایت یک گروه تندرو هندو را در ارتباط با نام یک شیر بررسی کند.
این شیر که در یک پارک حفاظت شده حیاتوحش زندگی میکند «سیتا» نام دارد.
«سیتا» نام یکی از خدایان هندو است.
ویشوا هندو پریشاد، انجمن جهانی هندوها میگوید که نباید نام سیتا را که مورد احترام این آیین است روی گربهسانان بزرگ گذاشت.
این گروه همچنین گفته است که در همین پارک و در مجاورت سیتا، شیر دیگری بنام «اکبر» زندگی میکند.
«اکبر» نام یک امپراطور مسلمان در هند بوده است و انجمن جهانی هندوها با استناد به این موضوع گفته است «اکبر» همنشین مناسبی برای سیتا نیست.
https://bbc.in/3uHYjzJ
@BBCPersian
BBC News فارسی
ایستگاه خبر؛ سهشنبه ۱ اسفند ۱۴۰۲ برابر با ۲۰ فوریه ۲۰۲۴ - BBC News فارسی
ایستگاه خبر؛ تازهترین خبرها و گزارشهای سهشنبه ۱ اسفند ۱۴۰۲ برابر با ۲۰ فوریه ۲۰۲۴ از ایران، افغانستان، جهان، علم و دانش، ورزش، دنیای هنر، سرگرمی و …
✅✅✅
هما در اساطیر
#هما در اسطورههای ایرانی جایگاه مهمی دارد و معروف است که سایهاش بر سر هر کس بیفتد به سعادت و کامرانی خواهد رسید به همین دلیل به مرغ سعادت معروف شدهاست. در خرابههای تخت جمشید که پایتخت هخامنشیان بودهاست دو مجسمه سنگی از هما پیدا شدهاست. این نشان میدهد که هما در زمان ایران باستان نیز پرندهی سعادت بودهاست.
هما پرنده ای از خانواده کرکس هاست، و میتواند استخوانهای موجودی با اندازهی استخوان ران یک بره را ببلعد. این پرنده مانند دیگر کرکسها عمدتاً لاشهخوار است اما عمدهی غذای آن را مغز استخوان تشکیل میدهد. هما استخوانهای بزرگ را از ارتفاع زیاد به روی سنگها پرتاب میکند تا به قطعات کوچکتر شکسته شود. گاهی هم از لاکپشتهای زنده به همین روش تغذیه میکند.
جثهی هما بیشتر شبیه به یک شاهین عظیمالجثه است تا یک کرکس و تنها کرکسی است که سرش پر دارد. ارتفاع هما ۹۵ تا ۱۲۵ سانتیمتر، فاصلهٔ بین دو بال آن ۲۷۵ تا ۳۰۸ سانتیمتر و وزن آن ۴.۵ تا ۷.۵ کیلوگرم است. هما در تمام طول سال یک جا میماند و هر فصل فقط یک یا دو تخم میگذارد و تا 45 سال عمر میکند.
#اساطیر_ایرانی
#پرندگان_اساطیری
@persian_mythology
✳️✳️✳️
هما در اساطیر
#هما در اسطورههای ایرانی جایگاه مهمی دارد و معروف است که سایهاش بر سر هر کس بیفتد به سعادت و کامرانی خواهد رسید به همین دلیل به مرغ سعادت معروف شدهاست. در خرابههای تخت جمشید که پایتخت هخامنشیان بودهاست دو مجسمه سنگی از هما پیدا شدهاست. این نشان میدهد که هما در زمان ایران باستان نیز پرندهی سعادت بودهاست.
هما پرنده ای از خانواده کرکس هاست، و میتواند استخوانهای موجودی با اندازهی استخوان ران یک بره را ببلعد. این پرنده مانند دیگر کرکسها عمدتاً لاشهخوار است اما عمدهی غذای آن را مغز استخوان تشکیل میدهد. هما استخوانهای بزرگ را از ارتفاع زیاد به روی سنگها پرتاب میکند تا به قطعات کوچکتر شکسته شود. گاهی هم از لاکپشتهای زنده به همین روش تغذیه میکند.
جثهی هما بیشتر شبیه به یک شاهین عظیمالجثه است تا یک کرکس و تنها کرکسی است که سرش پر دارد. ارتفاع هما ۹۵ تا ۱۲۵ سانتیمتر، فاصلهٔ بین دو بال آن ۲۷۵ تا ۳۰۸ سانتیمتر و وزن آن ۴.۵ تا ۷.۵ کیلوگرم است. هما در تمام طول سال یک جا میماند و هر فصل فقط یک یا دو تخم میگذارد و تا 45 سال عمر میکند.
#اساطیر_ایرانی
#پرندگان_اساطیری
@persian_mythology
✳️✳️✳️
🦅🦅
🔹حضور پر رنگ هما در شعر فارسی
هما، به مناسبت دو صفت خود (استخوان خوردن، مبارکی و خوش یُمنی) حضور چشمگیری در ادبیات سنتی ایران دارد. سایه هما که پیام سعادت و خوشبختی بود مورد توجه همه شاعران قرار گرفته است و مضامین لطیفی با آن پرداخته اند. واژه همایون، که به معنای خجسته و مبارک است، بر پایه نام این پرنده ساخته شده و رواج دارد. در آستانه یلدا، تفالی به دیوان #حافظ زده و به ابیاتی نگارین از او اشاره می کنیم:
◀️ همای زلف شاهین شهپرت را
دل شاهان عالم زیر پر باد
◀️ همای اوج سعادت به دام ما افتد
اگر ترا گذری بر مقام ما افتد
◀️ محترم دار دلم کاین مگس قندپرست
تا هواگیر تو شد فرّهمایی دارد
◀️ همای گو مفگن سایۀ شرف هرگز
در آن دیار که طوطی کم از زغن باشد
◀️ دولت از مرغ همایون طلب و سایه او
زانکه با زاغ و زغن شهپر دولت نبود
◀️ سایه طایر کم حوصله کاری نکند
طلب از سایۀ میمون همایی بکنیم
◀️ جلوه گاه طایر اقبال باشد هرکجا
سایه اندازد همای چتر گردون سای تو
◀️ همایی چون تو عالی قدر حرص ِ استخوان تا کی
دریغ آن سایۀ همت که بر نااهل افگندی
#پرندگان_اساطیری
#هما
@persian_mythology
🍀
🔹حضور پر رنگ هما در شعر فارسی
هما، به مناسبت دو صفت خود (استخوان خوردن، مبارکی و خوش یُمنی) حضور چشمگیری در ادبیات سنتی ایران دارد. سایه هما که پیام سعادت و خوشبختی بود مورد توجه همه شاعران قرار گرفته است و مضامین لطیفی با آن پرداخته اند. واژه همایون، که به معنای خجسته و مبارک است، بر پایه نام این پرنده ساخته شده و رواج دارد. در آستانه یلدا، تفالی به دیوان #حافظ زده و به ابیاتی نگارین از او اشاره می کنیم:
◀️ همای زلف شاهین شهپرت را
دل شاهان عالم زیر پر باد
◀️ همای اوج سعادت به دام ما افتد
اگر ترا گذری بر مقام ما افتد
◀️ محترم دار دلم کاین مگس قندپرست
تا هواگیر تو شد فرّهمایی دارد
◀️ همای گو مفگن سایۀ شرف هرگز
در آن دیار که طوطی کم از زغن باشد
◀️ دولت از مرغ همایون طلب و سایه او
زانکه با زاغ و زغن شهپر دولت نبود
◀️ سایه طایر کم حوصله کاری نکند
طلب از سایۀ میمون همایی بکنیم
◀️ جلوه گاه طایر اقبال باشد هرکجا
سایه اندازد همای چتر گردون سای تو
◀️ همایی چون تو عالی قدر حرص ِ استخوان تا کی
دریغ آن سایۀ همت که بر نااهل افگندی
#پرندگان_اساطیری
#هما
@persian_mythology
🍀
🔥🔥🔥
چهارشنبه_سوری، آغاز جشنهای بهاری
#نوروز، مجموعهای از جشنها و آیینهاست که با چهارشنبهسوری آغاز میشود و با #سیزده_به_در پایان مییابد. در این بین، آیینهای گوناگون خانهتکانی، هفتسین، دید و بازدید، سفرهگذاری، یادکرد درگذشتگان، بخشش مال و هدیه و ... هر یک جلوه خاصی دارد، که نوروز زمینهساز آنها میگردد. اما چهارشنبهسوری از بخشهای خاص و اصلی نوروز است که در آتش سوری، انگار همه کهنگیها و کدورتها . زنگارها میسوزد و جهان و انسان برای رویشی دوباره، از نو، آماده میشود.
نام چهارشنبه سوری:
این جشن در ساعتهای آغازین چهارشنبه (قدیم) برگزار میشد، (امروزه از دوازده شب، روز آغاز میشود، ولی در قدیم، هر روز از عصر آغاز میشد و بنابراین، چهارشنبهسوری ساعتهای آغازین روز چهارشنبه بود.) و واژهٔ #سوری در ترکیبِ نام، به دو تعبیر آمده است:
برخی «سور» را در معنایِ جشن، شادمانی، نشاط و عیش گرفتهاند و
از نگاه دیگر، و شاید درستتر، «سوری» را به معنایِ سرخ میدانند؛ چون در این جشن آتشِ سرخ افروخته میشود واژهٔ سوری پهلوی و SŪR به معنیِ سرخ است. در زبانِ فارسی گُلِ سوری به معنیِ گُلِ سرخ یا سُهروَردی (گل سرخ) ورد به معنی گل است.
نامهای محلی این جشن عبارتند از:
گول چارشَمبه (اردبیل)،
گوله-گوله چارشمبه / کولکه چهارشمبه(گیلان)، کوله چوارشمبه (کردستان)، چوارشمبه-کولی (قروه)،
و چارشمبه-سُرخی (اصفهان)
پیش از این در مورد چهارشنبهسوری و آیینهای دیگر نوروزی مطالب گوناگون نوشتهایم.
با جستجوی واژگان زیر، بیشتر بخوانید.
#چهارشنبه_سوری
#نوروز
#آیین_های_نوروزی
#آیینهای_نوروزی
#هفت_سین
#خانه_تکانی
@persian_mythology
🔥🔥🔥🔥
چهارشنبه_سوری، آغاز جشنهای بهاری
#نوروز، مجموعهای از جشنها و آیینهاست که با چهارشنبهسوری آغاز میشود و با #سیزده_به_در پایان مییابد. در این بین، آیینهای گوناگون خانهتکانی، هفتسین، دید و بازدید، سفرهگذاری، یادکرد درگذشتگان، بخشش مال و هدیه و ... هر یک جلوه خاصی دارد، که نوروز زمینهساز آنها میگردد. اما چهارشنبهسوری از بخشهای خاص و اصلی نوروز است که در آتش سوری، انگار همه کهنگیها و کدورتها . زنگارها میسوزد و جهان و انسان برای رویشی دوباره، از نو، آماده میشود.
نام چهارشنبه سوری:
این جشن در ساعتهای آغازین چهارشنبه (قدیم) برگزار میشد، (امروزه از دوازده شب، روز آغاز میشود، ولی در قدیم، هر روز از عصر آغاز میشد و بنابراین، چهارشنبهسوری ساعتهای آغازین روز چهارشنبه بود.) و واژهٔ #سوری در ترکیبِ نام، به دو تعبیر آمده است:
برخی «سور» را در معنایِ جشن، شادمانی، نشاط و عیش گرفتهاند و
از نگاه دیگر، و شاید درستتر، «سوری» را به معنایِ سرخ میدانند؛ چون در این جشن آتشِ سرخ افروخته میشود واژهٔ سوری پهلوی و SŪR به معنیِ سرخ است. در زبانِ فارسی گُلِ سوری به معنیِ گُلِ سرخ یا سُهروَردی (گل سرخ) ورد به معنی گل است.
نامهای محلی این جشن عبارتند از:
گول چارشَمبه (اردبیل)،
گوله-گوله چارشمبه / کولکه چهارشمبه(گیلان)، کوله چوارشمبه (کردستان)، چوارشمبه-کولی (قروه)،
و چارشمبه-سُرخی (اصفهان)
پیش از این در مورد چهارشنبهسوری و آیینهای دیگر نوروزی مطالب گوناگون نوشتهایم.
با جستجوی واژگان زیر، بیشتر بخوانید.
#چهارشنبه_سوری
#نوروز
#آیین_های_نوروزی
#آیینهای_نوروزی
#هفت_سین
#خانه_تکانی
@persian_mythology
🔥🔥🔥🔥
. درباره نوروز و آیینها و اسطورهشناسی ان، یادداشتهای گوناگون در کانال هست. با کلیک بر روی واژگان نشاندار آبیرنگ، #دار، این یادداشتها را جستجو کنید و بخوانید.
#چهارشنبه_سوری
#نوروز
#آیین_های_نوروزی
#آیینهای_نوروزی
#هفت_سین
#خانه_تکانی
#سیزده_به_در
#حاجی_فیروز
@persian_mythology
🔥🔥🔥🔥
#چهارشنبه_سوری
#نوروز
#آیین_های_نوروزی
#آیینهای_نوروزی
#هفت_سین
#خانه_تکانی
#سیزده_به_در
#حاجی_فیروز
@persian_mythology
🔥🔥🔥🔥
Forwarded from بر بال اندیشهها (H Mohamadyan)
⛔️⭕️⛔️
ماهیهای کوچک قرمز، زیبا هستند، ولی #سفره_هفت_سین، قتلگاه آنهاست.
#ماهی_قرمز_نخرید!
#زیست_باوری
#کمینه_گرایی_زیستی
#فلسفه_زندگی
@bar_bal_andisheha
ماهیهای کوچک قرمز، زیبا هستند، ولی #سفره_هفت_سین، قتلگاه آنهاست.
#ماهی_قرمز_نخرید!
#زیست_باوری
#کمینه_گرایی_زیستی
#فلسفه_زندگی
@bar_bal_andisheha
چهارشنبه سوری،
جشن عروج ارواح مردگان به عالم زندگان
نویسنده: علی بلوکباشی
نشر گلآذین
#چهارشنبه_سوری پدیده ای فرهنگی است که هر ساله، بستر اجتماعی گسترده ای برای بازسازی و نمایش و تکرار یک خاطرۀ جمعی از یک جشن کهن سنتی را در فضای زمانی خاص فراهم می کند، و عرصۀ مناسبی را برای جلوه گر ساختن کنش های شادگونه و نشاط انگیز مردم آماده می سازد.
مفهوم چهارشنبه سوری ساختاری نمادین معنادار در کنش های آئینی مردم داشته و در طول چندین نسل علی رغم تغییر نظام های حکومتی و سیاسی در تاریخ اجتماعی و فرهنگی ایران در فرهنگ مردم حفظ شده و به روزگار کنونی رسیده است.... راز ماندگاری و تداوم این جشن نیز همچون جشن های شب یلدا و نوروز و سده، به فضای زمانی و طبیعی کیهان از سویی، و به مجموعۀ اعتقادات و باورهای مردم دربارۀ قداست این امر فرهنگی و اعتقاد به بازگشت ارواح مردگان در عالم خاکی در آخر سال و آغاز سال نو از سوی دیگر، پیوند دارد.
چهارشنبه سوری جشن تکرار زمان گذشته و حضور دوبارۀ آن در زمان حال است. مردم هر ساله در این جشن با کنش های شادمانۀ خود زمان گذشته را در زندگی خود بازسازی و دوباره تجربه می کنند و شادی و نشاط خود را در گروه های اجتماعی از هر قوم و ففرهنگ و زبان در کنش های آیینی گوناگون متجلی می سازند. از ویژگی های بنیادین و نمادین آشکار این جشن، افروختن آتش در هر خانه و کوی و برزن و محله های شهر و روستا است.
رسم افروختن آتش در شب چهارشنبه سوری، این جشن با مناسک کهن آتش افروختن در جشن هایی مانند #نوروز؛ #آذر_جشن ( در شب آغاز زمستان و سال نو در ایران باستان)؛ و #سده (در دهم بهمن ماه، شب آغاز چلۀ کوچک و پایان چلۀ بزرگ زمستان در تقویم کنونی) پیوند می دهد. رسم افروختن آتش و بازی با آتش چنان در فرهنگ چهارشنبه سوری نهادینه شده است که هرگز نمی توان حضور آتش را در جشن نادیده انگاشت، یا آن را از جشن حذف کرد. با توجه به تغییرات و تحولات فرهنگی بسیار در مراسم و آداب بازماندن و تداوم پدیدۀ افروختن آتش در آن تا این روزگار نشان از برخورداری این سنت از یک واقعیت معنوی مبتنی بر عقلانیت جمعی دارد.
رسم افروختن آتش در جشن های مربوط به آغاز فصل یا در پایان سال پیشینه ای بسیار کهن در فرهنگ ایران داشته و اصل و بنیان و خاستگاه این گونه جشن ها به مجموعۀ جشن های رایج در فرهنگ اقوام هند و اروپایی باز می گردد. افروختن این آتش به خصوص در شب چهارشنبۀ آخر سال به دورۀ اسلامی و رواج هفته در گاهشماری اسلامی باز می گردد و تاریخ زمان تداول آن نیز در این شب چندان روشن و معلوم نیست. در دورۀ باستان رسم افروختن آتش به نشانۀ آمدن نوروز در جشن آخرین شب سال، و بنابر گزارشی از سدۀ چهارم هجری قمری، در شبی از روزهای پایانی سال به نام «جشن سوری» سنت بوده است. هنوز هم افروختن آتش در شب نوروز در میان برخی از اقوام ایرانی، به ویژه اقوام کرد و لر و شماری از پاره فرهنگ های روستایی ایران بازمانده است، در حالی که در بیشتر نقاط ایران و حتی در پاره ای از حوزه های جغرافیایی فرهنگ ایران زمین در سرزمین های دیگر، جایش را به آتش افروزی در شب چهارشنبه سوری داده است.
در فرایند تغییر و تحول در ساختار اجتماعی و فرهنگی جامعۀ ایرانی و سبک و شیوۀ زندگی مردم، دگرگونی محسوسی در ساختار فرهنگی – اجتماعی چهارشنبه سوری و الگوی رفتاری و عقیدتی مردم نیز پدید آمد و بسیاری از باورها و رفتارهای عامیانۀ رایج در جامعه های سنتی کهن از میان رفتند، یا صورت و معنای نمادین پیشین خود را از دست دادند و با شکلی تازه و معنا و مفهومی دیگر تداوم یافتند.
جشن چهارشنبۀ آخر سال بُنی اسطوره ای – اعتقادی در فرهنگ کهن ایرانی داشته و با باور ایرانیان در استقبال از عروج ارواح مردگان به عالم زندگان در آخر زمان، و پیش از آمدن سال نو در پیوند بوده است. در کتاب این پدیدۀ فرهنگی - اجتماعی از جنبه های گوناگون تاریخی، اسطوره ای – آئینی، زبانی و نشانه شناختی مطالعه و بررسی و تحلیل، و از شماری کنش های نمادین آن رمزگشایی شده است.
چهارشنبه سوری، جشن عروج ارواح مردگان به عالم زندگان در چهار بخش و 13 فصل به ترتیب زیر نگاشته شده است:
بخش نخست / گاه شماری
فصل یکم / نگاهی به ماه و هفته در ایران
بخش دوم / چهارشنبه سوری
فصل دوم / ساختار لفظی و معنایی چهارشنبه سوری
فصل سوم / خاستگاه تاریخی – آئینی جشن
فصل چهارم / ساختار فرهنگی – اعتقادی
فصل پنجم / ایزدان برکت بخش
بخش سوم / کنش های آئینی
فصل ششم / آئین های تطهیر
فصل هفتم / نمایش حضور نمادین ارواح مردگان
فصل هشتم / پیش بینی آینده
فصل نهم / بلاگردانی
فصل دهم / جادوزدایی و باطل کردن سحر
فصل یازدهم / سفرۀ چهارشنبه سوری
بخش چهارم / کنش های تفریحی – الحاقی
فصل دوازدهم / نمایش آتش
فصل سیزدهم / آتشباری و هنجارشکنی سنت ها
منبع:
سایت دایرهالمعارف بزرگ اسلامی
🔥🔥 @persian_mythology
جشن عروج ارواح مردگان به عالم زندگان
نویسنده: علی بلوکباشی
نشر گلآذین
#چهارشنبه_سوری پدیده ای فرهنگی است که هر ساله، بستر اجتماعی گسترده ای برای بازسازی و نمایش و تکرار یک خاطرۀ جمعی از یک جشن کهن سنتی را در فضای زمانی خاص فراهم می کند، و عرصۀ مناسبی را برای جلوه گر ساختن کنش های شادگونه و نشاط انگیز مردم آماده می سازد.
مفهوم چهارشنبه سوری ساختاری نمادین معنادار در کنش های آئینی مردم داشته و در طول چندین نسل علی رغم تغییر نظام های حکومتی و سیاسی در تاریخ اجتماعی و فرهنگی ایران در فرهنگ مردم حفظ شده و به روزگار کنونی رسیده است.... راز ماندگاری و تداوم این جشن نیز همچون جشن های شب یلدا و نوروز و سده، به فضای زمانی و طبیعی کیهان از سویی، و به مجموعۀ اعتقادات و باورهای مردم دربارۀ قداست این امر فرهنگی و اعتقاد به بازگشت ارواح مردگان در عالم خاکی در آخر سال و آغاز سال نو از سوی دیگر، پیوند دارد.
چهارشنبه سوری جشن تکرار زمان گذشته و حضور دوبارۀ آن در زمان حال است. مردم هر ساله در این جشن با کنش های شادمانۀ خود زمان گذشته را در زندگی خود بازسازی و دوباره تجربه می کنند و شادی و نشاط خود را در گروه های اجتماعی از هر قوم و ففرهنگ و زبان در کنش های آیینی گوناگون متجلی می سازند. از ویژگی های بنیادین و نمادین آشکار این جشن، افروختن آتش در هر خانه و کوی و برزن و محله های شهر و روستا است.
رسم افروختن آتش در شب چهارشنبه سوری، این جشن با مناسک کهن آتش افروختن در جشن هایی مانند #نوروز؛ #آذر_جشن ( در شب آغاز زمستان و سال نو در ایران باستان)؛ و #سده (در دهم بهمن ماه، شب آغاز چلۀ کوچک و پایان چلۀ بزرگ زمستان در تقویم کنونی) پیوند می دهد. رسم افروختن آتش و بازی با آتش چنان در فرهنگ چهارشنبه سوری نهادینه شده است که هرگز نمی توان حضور آتش را در جشن نادیده انگاشت، یا آن را از جشن حذف کرد. با توجه به تغییرات و تحولات فرهنگی بسیار در مراسم و آداب بازماندن و تداوم پدیدۀ افروختن آتش در آن تا این روزگار نشان از برخورداری این سنت از یک واقعیت معنوی مبتنی بر عقلانیت جمعی دارد.
رسم افروختن آتش در جشن های مربوط به آغاز فصل یا در پایان سال پیشینه ای بسیار کهن در فرهنگ ایران داشته و اصل و بنیان و خاستگاه این گونه جشن ها به مجموعۀ جشن های رایج در فرهنگ اقوام هند و اروپایی باز می گردد. افروختن این آتش به خصوص در شب چهارشنبۀ آخر سال به دورۀ اسلامی و رواج هفته در گاهشماری اسلامی باز می گردد و تاریخ زمان تداول آن نیز در این شب چندان روشن و معلوم نیست. در دورۀ باستان رسم افروختن آتش به نشانۀ آمدن نوروز در جشن آخرین شب سال، و بنابر گزارشی از سدۀ چهارم هجری قمری، در شبی از روزهای پایانی سال به نام «جشن سوری» سنت بوده است. هنوز هم افروختن آتش در شب نوروز در میان برخی از اقوام ایرانی، به ویژه اقوام کرد و لر و شماری از پاره فرهنگ های روستایی ایران بازمانده است، در حالی که در بیشتر نقاط ایران و حتی در پاره ای از حوزه های جغرافیایی فرهنگ ایران زمین در سرزمین های دیگر، جایش را به آتش افروزی در شب چهارشنبه سوری داده است.
در فرایند تغییر و تحول در ساختار اجتماعی و فرهنگی جامعۀ ایرانی و سبک و شیوۀ زندگی مردم، دگرگونی محسوسی در ساختار فرهنگی – اجتماعی چهارشنبه سوری و الگوی رفتاری و عقیدتی مردم نیز پدید آمد و بسیاری از باورها و رفتارهای عامیانۀ رایج در جامعه های سنتی کهن از میان رفتند، یا صورت و معنای نمادین پیشین خود را از دست دادند و با شکلی تازه و معنا و مفهومی دیگر تداوم یافتند.
جشن چهارشنبۀ آخر سال بُنی اسطوره ای – اعتقادی در فرهنگ کهن ایرانی داشته و با باور ایرانیان در استقبال از عروج ارواح مردگان به عالم زندگان در آخر زمان، و پیش از آمدن سال نو در پیوند بوده است. در کتاب این پدیدۀ فرهنگی - اجتماعی از جنبه های گوناگون تاریخی، اسطوره ای – آئینی، زبانی و نشانه شناختی مطالعه و بررسی و تحلیل، و از شماری کنش های نمادین آن رمزگشایی شده است.
چهارشنبه سوری، جشن عروج ارواح مردگان به عالم زندگان در چهار بخش و 13 فصل به ترتیب زیر نگاشته شده است:
بخش نخست / گاه شماری
فصل یکم / نگاهی به ماه و هفته در ایران
بخش دوم / چهارشنبه سوری
فصل دوم / ساختار لفظی و معنایی چهارشنبه سوری
فصل سوم / خاستگاه تاریخی – آئینی جشن
فصل چهارم / ساختار فرهنگی – اعتقادی
فصل پنجم / ایزدان برکت بخش
بخش سوم / کنش های آئینی
فصل ششم / آئین های تطهیر
فصل هفتم / نمایش حضور نمادین ارواح مردگان
فصل هشتم / پیش بینی آینده
فصل نهم / بلاگردانی
فصل دهم / جادوزدایی و باطل کردن سحر
فصل یازدهم / سفرۀ چهارشنبه سوری
بخش چهارم / کنش های تفریحی – الحاقی
فصل دوازدهم / نمایش آتش
فصل سیزدهم / آتشباری و هنجارشکنی سنت ها
منبع:
سایت دایرهالمعارف بزرگ اسلامی
🔥🔥 @persian_mythology
Forwarded from P.sobhi
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
Forwarded from کتاب باز (باران)
#حاجی_فیروز
حاجی فیروز چهره ای افسانه ای در ایران است که در اولین روزها هر سال در کنار «عمو نوروز» به شهرها می آید تا خبر از آمدن نوروز به مردم بدهد.
مردی لاغر اندام و سیاه رخ با کلاهی دوکی و گیوه ای نوک تیز به همراه دایره زنگی در دست و لباسی قرمز رنگ بر تن که لحظات شادی را برای مردم در خیابان ها می سازد.
او با خواندن شعرهایی نصفه و نیمه به شیرین کاری می پردازد. او دایره زنگی می زند و می رقصد و می خواند: "حاجی فیروزه، سالی یه روزه، همه می دونن، منم می دونم، عید نوروزه ..."
در برخی از منابع گفته می شود که «حاجی فیروز» ریشه در فرهنگ «میان رودان» دارد. برخی دیگر آن را خیلی دیرینه تر و قدمت آن را به دوره «بابل» مربوط می دانند.
ریشه و تاریخ «حاجی فیروز» هر چه باشد، برای مردم شادی به ارمغان می آورد و نوید بخش است و یکی از نمادهای مهم فرهنگی نوروز در حال حاضر به شمار می رود.
@ketaaab_baaz99
حاجی فیروز چهره ای افسانه ای در ایران است که در اولین روزها هر سال در کنار «عمو نوروز» به شهرها می آید تا خبر از آمدن نوروز به مردم بدهد.
مردی لاغر اندام و سیاه رخ با کلاهی دوکی و گیوه ای نوک تیز به همراه دایره زنگی در دست و لباسی قرمز رنگ بر تن که لحظات شادی را برای مردم در خیابان ها می سازد.
او با خواندن شعرهایی نصفه و نیمه به شیرین کاری می پردازد. او دایره زنگی می زند و می رقصد و می خواند: "حاجی فیروزه، سالی یه روزه، همه می دونن، منم می دونم، عید نوروزه ..."
در برخی از منابع گفته می شود که «حاجی فیروز» ریشه در فرهنگ «میان رودان» دارد. برخی دیگر آن را خیلی دیرینه تر و قدمت آن را به دوره «بابل» مربوط می دانند.
ریشه و تاریخ «حاجی فیروز» هر چه باشد، برای مردم شادی به ارمغان می آورد و نوید بخش است و یکی از نمادهای مهم فرهنگی نوروز در حال حاضر به شمار می رود.
@ketaaab_baaz99
Forwarded from zahra abedi
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
پدر ایران زمین رو بهتر بشناسید
با تشکر از دکتر فرهاد زند بابت اطلاعات ارزشمند تاریخی که در اختیار ما قرار می دهند.
با تشکر از دکتر فرهاد زند بابت اطلاعات ارزشمند تاریخی که در اختیار ما قرار می دهند.
Forwarded from عصر کتاب 📕 (Arman Asadi)
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🌟 اسطوره ایران
✍️ آرمان اسدی
اگر ملیت یک اسطوره باشد ، پس میرایی ندارد.
به یاد آر :
یورش اعراب را و جوی های خونی که چرخ آسیاب ها را چرخاند. کتاب سوزی ها و لب دوزی ها را.
سفاکی مغولان را ، شهرهای ویران را و شمشیر های خون چکان را
تاختن اسکندر را و انگلیس را و روس را ....
ایران و ایرانی بودن یک اسطوره است با تنوع زبان و تنوع فرهنگ ، جاری و ساری است.
بادبان افراشته اسطوره ایران از طوفان های مهیب نسل کشی و ویرانی نیرویی پیشران ساخته است و در اهتزاز مانده است.
این موجک های خُرد نیز میگذرند.
نوروزتان پیروز.
@asr_e_ketab
✍️ آرمان اسدی
اگر ملیت یک اسطوره باشد ، پس میرایی ندارد.
به یاد آر :
یورش اعراب را و جوی های خونی که چرخ آسیاب ها را چرخاند. کتاب سوزی ها و لب دوزی ها را.
سفاکی مغولان را ، شهرهای ویران را و شمشیر های خون چکان را
تاختن اسکندر را و انگلیس را و روس را ....
ایران و ایرانی بودن یک اسطوره است با تنوع زبان و تنوع فرهنگ ، جاری و ساری است.
بادبان افراشته اسطوره ایران از طوفان های مهیب نسل کشی و ویرانی نیرویی پیشران ساخته است و در اهتزاز مانده است.
این موجک های خُرد نیز میگذرند.
نوروزتان پیروز.
@asr_e_ketab
زمان از رفتن بازنمیایستد، #نوروز، تنها نگاه دیگرگونه ما به لحظههاست.
جهان را زیبا ببینیم.
سال نو مبارک!
🍎 🥬 🧆 🧄 🫙 🥣 🫘
@persian_mythology
جهان را زیبا ببینیم.
سال نو مبارک!
🍎 🥬 🧆 🧄 🫙 🥣 🫘
@persian_mythology
Forwarded from نقدآگین
📘تاریخچۀ نوروز
✍🏻 دکتر #ژاله_آموزگار
🌐 مطالعه متن کامل
⏰ زمان مطالعه: ۲۲ دقیقه
🔖 ۲۳۵۴ واژه
🗄پست مرتبط
📺 نوروز و راز ماندگاری فرهنگ ایرانی
📻زئوس: نوروز باستانی ایرانیان
📕نوروز و سیاست رامش
📕نوروز چیست؟
📕تاریخزدایان: طالبانهای قلمروی تاریخپژوهی
📕درنگی در معنای «فرهنگ ایران» (بخش یکم)
📕نا-ایرانگرایان و «گزارههای غیرتاریخی» دربارۀ «خودآگاهی تاریخی» ایرانیان
➖➖➖
🌾 @Naqdagin
✍🏻 دکتر #ژاله_آموزگار
🌐 مطالعه متن کامل
⏰ زمان مطالعه: ۲۲ دقیقه
🔖 ۲۳۵۴ واژه
🗄پست مرتبط
📺 نوروز و راز ماندگاری فرهنگ ایرانی
📻زئوس: نوروز باستانی ایرانیان
📕نوروز و سیاست رامش
📕نوروز چیست؟
📕تاریخزدایان: طالبانهای قلمروی تاریخپژوهی
📕درنگی در معنای «فرهنگ ایران» (بخش یکم)
📕نا-ایرانگرایان و «گزارههای غیرتاریخی» دربارۀ «خودآگاهی تاریخی» ایرانیان
➖➖➖
🌾 @Naqdagin
Forwarded from نقدآگین
📘 تاریخچۀ نوروز
✍🏻 دکتر #ژاله_آموزگار
🍂 در روزگارانی بس کهن، در این سرزمین نیز همچون بسیاری از سرزمینهای دیگر، گاهشماری بر مبنای «ماه» بود. چون هرکسی میتوانست با چشم خود بر شمارش روزهای آن بپردازد و دگرگونیهای آن همچون دگرگونیهای خورشیدی نبود که آگاهی از آن در انحصار گروهی ویژه باشد. حتی در روزگارانی بس کهنتر، مردمان سادهدل، ماه را گرانمایهتر از خورشید میپنداشتند؛ چون بنا بر باور آنان نورافشانی خورشید هرچند درخشانتر، همپای ماه نبود، چون ماه دل تاریکی شب را بهروشنی میآراست، درحالیکه خورشید زمانی میدرخشید که روز روشن بود![۱]
🍂 گاهشماری بر مبنای ماه، در ایران در حدود پنج قرن پیش از میلاد، با گاهشماری خورشیدی که رهاوردی از مصر، بهدنبال کشورگشاییهای ایران بود، درآمیخت و نوعی گاهشماری باستانی بر مبنای باورهای دینی نیز بر آن تأثیر گذاشت و پایه گاهشماری ایران، با ۳۶۰ روز، متشکل از ۱۲ ماه ۳۰ روزه، بهعلاوۀ ۵ روز کبیسه، گشت.[۲] پنج ساعت و چهلوهشت دقیقه و ۵۱/۴۵ ثانیه که از زمان حرکت انتقالی زمین به دور خورشید باقی میماند، روزهای ماه را هر چهار سالی یک روز به عقب میبرد[۳]. در قدیم، این کسریها را یکجا جمع میکردند و هر ۱۲۰ سال، ماهی دیگر بر ۱۲ ماه سال میافزودند. درحالیکه در ماههای غیرخورشیدی که کبیسه پنجروزه در آن مراعات نمیشد، یعنی سال ۳۶۰ روز بود، هر ۶ سال یکبار نیاز به یک ماه اضافی بود[۴]. چنین سالی بس میمون و فرخنده بود. به این مناسبت جشنهای فراوانی برگزار میکردند و مالیاتها را میبخشودند و رفاه بیشتری را اعمال میکردند.
🍂 سخن گفتن از ویژهکاریهای نجومی این گاهشماری، مناسب این نوشته نیست. فقط شایان ذکر است که آنچه کمکم جا افتاد و نشانههای تاریخی بر قدمت آن، از روزگاران کهن گواهی میدهد[۵]، سالیست با ۱۲ ماه، به نامهایی که هنوز هم پس از گذشتن سالیان دراز، بر تارک ماههای ما میدرخشد و همنام با دوازده ایزدی هستند که هر کدام، نگهبان پدیدهای از پدیدههای مفید طبیعت میباشند. هر روز از سی روز ماه نیز به ایزدی تعلق داشت که از آن پاسداری میکرد.
🍂 ۳۰ روزه ماه با نامهای ویژه خود، نوعی تقسیمبندی دوگانه و چهارگانه داشتند. در تقسیمبندی دوگانه، در رأس نخستین پانزده روز، اهورامزدا یا اورمزد، خدای آفریدگار، جای داشت و در رأس پانزده روز دوم، میترا یا مهر، ایزدی که بر بخش بزرگی از باورهای باستانی ایرانیان سروری میکرد. در تقسیمبندی چهارگانه، روزها به چهار بخش، دو هفت روز و دو هشت روز تقسیم شده بودند و بر سر چهار بخش، نام اورمزد، یا صفت آفریدگاری او یعنی «دی» (به معنی «آفریننده») جلوه میکرد. به این ترتیب که روز اول اورمزد و روزهای هشتم و پانزدهم و بیست و سوم «دی» نام داشتند. برای تفکیک این سه روز از هم، آنها را با روزهای بعد مینامیدند، مانند دی به آذر، دی به مهر و دی به دین.
🌐 مطالعه ادامه و متن کامل
⏰ زمان مطالعه: ۲۲ دقیقه
🔖 ۲۳۵۴ واژه
#ایران #اسطورهشناسی
➖➖➖
🌾 @Naqdagin
✍🏻 دکتر #ژاله_آموزگار
🍂 در روزگارانی بس کهن، در این سرزمین نیز همچون بسیاری از سرزمینهای دیگر، گاهشماری بر مبنای «ماه» بود. چون هرکسی میتوانست با چشم خود بر شمارش روزهای آن بپردازد و دگرگونیهای آن همچون دگرگونیهای خورشیدی نبود که آگاهی از آن در انحصار گروهی ویژه باشد. حتی در روزگارانی بس کهنتر، مردمان سادهدل، ماه را گرانمایهتر از خورشید میپنداشتند؛ چون بنا بر باور آنان نورافشانی خورشید هرچند درخشانتر، همپای ماه نبود، چون ماه دل تاریکی شب را بهروشنی میآراست، درحالیکه خورشید زمانی میدرخشید که روز روشن بود![۱]
🍂 گاهشماری بر مبنای ماه، در ایران در حدود پنج قرن پیش از میلاد، با گاهشماری خورشیدی که رهاوردی از مصر، بهدنبال کشورگشاییهای ایران بود، درآمیخت و نوعی گاهشماری باستانی بر مبنای باورهای دینی نیز بر آن تأثیر گذاشت و پایه گاهشماری ایران، با ۳۶۰ روز، متشکل از ۱۲ ماه ۳۰ روزه، بهعلاوۀ ۵ روز کبیسه، گشت.[۲] پنج ساعت و چهلوهشت دقیقه و ۵۱/۴۵ ثانیه که از زمان حرکت انتقالی زمین به دور خورشید باقی میماند، روزهای ماه را هر چهار سالی یک روز به عقب میبرد[۳]. در قدیم، این کسریها را یکجا جمع میکردند و هر ۱۲۰ سال، ماهی دیگر بر ۱۲ ماه سال میافزودند. درحالیکه در ماههای غیرخورشیدی که کبیسه پنجروزه در آن مراعات نمیشد، یعنی سال ۳۶۰ روز بود، هر ۶ سال یکبار نیاز به یک ماه اضافی بود[۴]. چنین سالی بس میمون و فرخنده بود. به این مناسبت جشنهای فراوانی برگزار میکردند و مالیاتها را میبخشودند و رفاه بیشتری را اعمال میکردند.
🍂 سخن گفتن از ویژهکاریهای نجومی این گاهشماری، مناسب این نوشته نیست. فقط شایان ذکر است که آنچه کمکم جا افتاد و نشانههای تاریخی بر قدمت آن، از روزگاران کهن گواهی میدهد[۵]، سالیست با ۱۲ ماه، به نامهایی که هنوز هم پس از گذشتن سالیان دراز، بر تارک ماههای ما میدرخشد و همنام با دوازده ایزدی هستند که هر کدام، نگهبان پدیدهای از پدیدههای مفید طبیعت میباشند. هر روز از سی روز ماه نیز به ایزدی تعلق داشت که از آن پاسداری میکرد.
🍂 ۳۰ روزه ماه با نامهای ویژه خود، نوعی تقسیمبندی دوگانه و چهارگانه داشتند. در تقسیمبندی دوگانه، در رأس نخستین پانزده روز، اهورامزدا یا اورمزد، خدای آفریدگار، جای داشت و در رأس پانزده روز دوم، میترا یا مهر، ایزدی که بر بخش بزرگی از باورهای باستانی ایرانیان سروری میکرد. در تقسیمبندی چهارگانه، روزها به چهار بخش، دو هفت روز و دو هشت روز تقسیم شده بودند و بر سر چهار بخش، نام اورمزد، یا صفت آفریدگاری او یعنی «دی» (به معنی «آفریننده») جلوه میکرد. به این ترتیب که روز اول اورمزد و روزهای هشتم و پانزدهم و بیست و سوم «دی» نام داشتند. برای تفکیک این سه روز از هم، آنها را با روزهای بعد مینامیدند، مانند دی به آذر، دی به مهر و دی به دین.
🌐 مطالعه ادامه و متن کامل
⏰ زمان مطالعه: ۲۲ دقیقه
🔖 ۲۳۵۴ واژه
#ایران #اسطورهشناسی
➖➖➖
🌾 @Naqdagin
Telegraph
تاریخچۀ نوروز
ژاله آموزگار در روزگارانی بس کهن، در این سرزمین نیز همچون بسیاری از سرزمینهای دیگر، گاهشماری بر مبنای «ماه» بود. چون هرکسی میتوانست با چشم خود بر شمارش روزهای آن بپردازد و دگرگونیهای آن همچون دگرگونیهای خورشیدی نبود که آگاهی از آن در انحصار گروهی ویژه…
Forwarded from عصر کتاب 📕 (Arman Asadi)
⭕ از سینه شکافته ام تا اسطوره!!
✍️ آرمان اسدی
نشسته ام . اینجا و اکنون. پشت پنجره ی خانه ی پدری. مشرف به یک خیابان . نگاهم عرض خیابان را طی میکند، به پیاده روی مقابل میرسد و سپس به مغازه ای دوخته میشود که تا چند سال پیش، یک نانوایی بود.
در همان پیاده رو کنار آن درختی که آن روزگانِ دور، اثری از آن نبود. دعوای دو پسر بچه را میانجی بودم و آنکه زورش به دیگری غالب بود، به دلیل مداخله ی من، تیغ موکت بری زنگ زده ای را تا انتها در سینه ام فرو کرد و ......
از آن واقعه بیش از سی و سه سال یا بیشتر میگذرد. تداعی آن حادثه چیزی مانند ساعت قدیمی آویخته بر دیوار پیش رویم است، با پاندولی که رمقی برای ادامه ندارد . چیزی مانند کتاب قرآن بر تاقچه است که از فرط ِ مرور ِ ،عطف وشیرازه اش از هم پاشیده اند.
مانند همه ی چیزهای دیگری است که یا نیستند یا هستند و کاربردی ندارند یا کارامدیشان را از دست داده اند.
وقتی به آن ساعت دیواری که کارایی چندانی ندارد یا چراغهای گردسوز و شمعدان های روی تاقچه ها یا عکس های قدیمی مینگریم ؛ با زبانی متفاوت از آنچه با آن شناخته میشدند با ما سخن میگویند. زبانی نمادین.
چراغ گرد سوز، در حضور طیف وسیع وسایل روشنایی امروز، به چشم نمیآید. حضورش نمادین میشود. زبانی تاریخی بر ما میگشاید. دیگر چراغ را که نه، دستی که میافروزد ش را میبینیم. صدا و همهمه ی آن کسانی که گردا گردش نشسته اند و سخن میگویند را میشنویم ، شب پره ها را میبینیم و جریان مختصر هوایی که روشنایی اش را تهدید میکند ؛ حس میکنیم.
حتی صحبت افرادی که در نور مختصر چراغ نشسته اند را آن گونه که بوده؛ نمیشنویم . دغدغه ها ، قصه ها و غصه هایشان نه آنند که میشنویم. فارغ از محدودیت زمان و مکان، فارغ از حقیقت ناگزیر و ناگریز مرگ، که شولای خاموشش را بر همه ی آنها گسترده است؛ دستشان را میگیریم و در امروزمان امکانی جدید برایشان تعریف میکنیم و البته در هنوزمان محدودیتی جدید را. آنها نیز دستمان را میگیرند و از محدودیت های امروز میرهانند و در روزگاران خود بی هراس از چشم های همیشه ناظر و دوربین ها و قضاوت ها عرصه فراخی پیش رویمان میگذارند و البته تنگناهایی جدید را که چرایی شان را نمیفهمیم و تاب نمیاوریم.
این رفت و برگشت ها ملال و محدودیت زمان و مکان را میکاهد. یک امکان همیشه بالقوه برای چنین سفر و چنین باز تعریفی اساطیر هستند. اساطیر به طور اعم آغاز هستی را تبیین میکنند برای انسانی که از آغازین روزهای پیداییِ بر عرصه ی جهان در بدیهی ترین پدیده ها نظاره کرده و از چرایی و چگونگی و چیستی آنها در هراس و در اضطراب بوده و در جستجوی پاسخ، نخستین پرسش هایش را بر دیوار غارها نقش زده است. اساطیر فرا امکان انسان معاصر هستند .انسانی به غایت دور مانده از پرسش های بنیادین . انسانی که به واسطه ی فناوری و سرعت بی امانش مجال درنگ در پدیده ها را از دست داده است ، میتواند در دعوت از اسطوره در خلوت یک معبد با خدایان سنگی یا بر بلندای یک کوه با خدایانی در هیأت بلایا و پدیده های طبیعی، درحاشیه تمدن ساز یک رودخانه یا در غاری که دیو های پلیدی و سیاهی در آن زاد و ولد میکنند؛ بی هیچ هراسی بنشیند و پاسخ هایی سر راست و نیالوده به اعتماد و اطمینان اغلب کاذب علم و فلسفیدن ها را به پرسش هایش بیابد.
اساطیر و مطالعه و دقت در آنها باز نمایی آینده ای است که در گذشته ثبت و ضبط شده است. وقوف بر چشم انداز آینده است اما وقایع میانی آن را نمی دانیم . این حد فاصل تا آینده محتوم را رقم زدن، شاید کلید آن قفل زنگار گرفته بر دروازه ی ادیان ابراهیمی هم باشد: جبر و اختیار.
@asr_e_ketab
✍️ آرمان اسدی
نشسته ام . اینجا و اکنون. پشت پنجره ی خانه ی پدری. مشرف به یک خیابان . نگاهم عرض خیابان را طی میکند، به پیاده روی مقابل میرسد و سپس به مغازه ای دوخته میشود که تا چند سال پیش، یک نانوایی بود.
در همان پیاده رو کنار آن درختی که آن روزگانِ دور، اثری از آن نبود. دعوای دو پسر بچه را میانجی بودم و آنکه زورش به دیگری غالب بود، به دلیل مداخله ی من، تیغ موکت بری زنگ زده ای را تا انتها در سینه ام فرو کرد و ......
از آن واقعه بیش از سی و سه سال یا بیشتر میگذرد. تداعی آن حادثه چیزی مانند ساعت قدیمی آویخته بر دیوار پیش رویم است، با پاندولی که رمقی برای ادامه ندارد . چیزی مانند کتاب قرآن بر تاقچه است که از فرط ِ مرور ِ ،عطف وشیرازه اش از هم پاشیده اند.
مانند همه ی چیزهای دیگری است که یا نیستند یا هستند و کاربردی ندارند یا کارامدیشان را از دست داده اند.
وقتی به آن ساعت دیواری که کارایی چندانی ندارد یا چراغهای گردسوز و شمعدان های روی تاقچه ها یا عکس های قدیمی مینگریم ؛ با زبانی متفاوت از آنچه با آن شناخته میشدند با ما سخن میگویند. زبانی نمادین.
چراغ گرد سوز، در حضور طیف وسیع وسایل روشنایی امروز، به چشم نمیآید. حضورش نمادین میشود. زبانی تاریخی بر ما میگشاید. دیگر چراغ را که نه، دستی که میافروزد ش را میبینیم. صدا و همهمه ی آن کسانی که گردا گردش نشسته اند و سخن میگویند را میشنویم ، شب پره ها را میبینیم و جریان مختصر هوایی که روشنایی اش را تهدید میکند ؛ حس میکنیم.
حتی صحبت افرادی که در نور مختصر چراغ نشسته اند را آن گونه که بوده؛ نمیشنویم . دغدغه ها ، قصه ها و غصه هایشان نه آنند که میشنویم. فارغ از محدودیت زمان و مکان، فارغ از حقیقت ناگزیر و ناگریز مرگ، که شولای خاموشش را بر همه ی آنها گسترده است؛ دستشان را میگیریم و در امروزمان امکانی جدید برایشان تعریف میکنیم و البته در هنوزمان محدودیتی جدید را. آنها نیز دستمان را میگیرند و از محدودیت های امروز میرهانند و در روزگاران خود بی هراس از چشم های همیشه ناظر و دوربین ها و قضاوت ها عرصه فراخی پیش رویمان میگذارند و البته تنگناهایی جدید را که چرایی شان را نمیفهمیم و تاب نمیاوریم.
این رفت و برگشت ها ملال و محدودیت زمان و مکان را میکاهد. یک امکان همیشه بالقوه برای چنین سفر و چنین باز تعریفی اساطیر هستند. اساطیر به طور اعم آغاز هستی را تبیین میکنند برای انسانی که از آغازین روزهای پیداییِ بر عرصه ی جهان در بدیهی ترین پدیده ها نظاره کرده و از چرایی و چگونگی و چیستی آنها در هراس و در اضطراب بوده و در جستجوی پاسخ، نخستین پرسش هایش را بر دیوار غارها نقش زده است. اساطیر فرا امکان انسان معاصر هستند .انسانی به غایت دور مانده از پرسش های بنیادین . انسانی که به واسطه ی فناوری و سرعت بی امانش مجال درنگ در پدیده ها را از دست داده است ، میتواند در دعوت از اسطوره در خلوت یک معبد با خدایان سنگی یا بر بلندای یک کوه با خدایانی در هیأت بلایا و پدیده های طبیعی، درحاشیه تمدن ساز یک رودخانه یا در غاری که دیو های پلیدی و سیاهی در آن زاد و ولد میکنند؛ بی هیچ هراسی بنشیند و پاسخ هایی سر راست و نیالوده به اعتماد و اطمینان اغلب کاذب علم و فلسفیدن ها را به پرسش هایش بیابد.
اساطیر و مطالعه و دقت در آنها باز نمایی آینده ای است که در گذشته ثبت و ضبط شده است. وقوف بر چشم انداز آینده است اما وقایع میانی آن را نمی دانیم . این حد فاصل تا آینده محتوم را رقم زدن، شاید کلید آن قفل زنگار گرفته بر دروازه ی ادیان ابراهیمی هم باشد: جبر و اختیار.
@asr_e_ketab
Forwarded from فلسفه اجتماعی/ اندیشه خراسانی sm nejatihosseini
🔰وضع پارادوکسیکال دین در ایران باستان از منظر جامعه شناسی تاریخی تمدنی دین - تکمله ای بر آرای دین پژوهی تاریخی حسن محدثی گیلوایی🔰 بخش اول
@smnejatihosseini
🔹چالشهای فهم و تحلیل ماهیت دین در ایران باستان( الاهیات دین باستانی ) و موقعیت و مقام دین در ایران باستان( جامعه شناسی تاریخی تمدنی دین باستانی ) و نسبت دین و سیاست و قدرت و سلطه در امپراتوری ایران باستان دوره هخامنشی و اشکانی( جامعه شناسی سیاسی حقوقی دین باستان ) هم چنان حل نشده باقی مانده است.
🔹بطوری که می توان همه داده های موجود در این باره که توسط دانشپژوهان غربی ( اکثر متون ) و ایرانی( اقل متون ) فراهم آمده است را تا اطلاع ثانوی در بهترین حالت ان صرفا فرضیاتی علمی دانست که باید وفق منطق تاریخ نگاری مدرن و فلسفه تحلیلی تاریخ نگاری و منطق پژوهش علم اجتماعی راستی آزمایی متنی و تاریخی شوند.
👇👇👇
https://www.tg-me.com/smnejatihosseini/8199
https://www.tg-me.com/smnejatihosseini/8210
https://www.tg-me.com/smnejatihosseini/8207
https://www.tg-me.com/smnejatihosseini/8211
🔻برای یک نمونه دم دستی متاخر می توان به این رای همکار دین پژوهم در علوم اجتماعی( حسن محدثی گیلوایی ) از وضع دین در ایران باستان و کتیبه های شاهی اشاره کرد؛ مبنی براین که 👇👇👇
https://www.tg-me.com/NewHasanMohaddesi/10374
"" هر جا دین توحیدی هست مدارای دینی نیست یا بسیار ناچیز است و هر جا چند خدا پرستی هست مدارای دینی زیاد است و عدم مدارای دینی به حداقل میرسد """
(نک پاراگراف آخر مطلب محدثی )👇
https://www.tg-me.com/NewHasanMohaddesi/10374
🔹ایده مفروض من در این سلسله کوته وب نوشته ها این است که نشان دهم بر مبنای پدیده هنوتئیزم فرض تک خدایی همراه با چند خدایی در ایران باستان (و به اصطلاح اسلامی ان توحید آلوده به شرک) هم برای دیوان عریض و طویل امپراتوری هخامنشی اشکانی صدق می کند و هم برای اجتماع مردمان چند ملیتی و چند فرهنگی و چند نژادی ( دستکم ۲۳ قوم و ملیت و سرزمین تشکیل دهنده امپراتوری ایران باستان از آسیا تا آفریقا ) صادق است.
🔹این فرض منطقا باید از طریق راستی آزمایی تاریخی متنی انتقادی ( ارجاع فرضیه به متون منقح مطالعات ایران باستان و تاریخ های همزمان و متون دینی زرتشتی بودایی یهودی مسیحی مانوی هم عصر ایران باستان ) محک زده شود .
🔹فرض دیگر من اینست که وفق سیاست دینی و ایدئولوژی امپریالیستی و جهان گیر و جهان گستر آن بقای نظام مستلزم مدارای دینی در دو دوره هزارساله هخامنشی اشکانی بوده است .
🔹در همین زمینه
فرضیه تکمیلی من نیز اینست که سیاست دینی ساسانیان دو گانه بوده است :
🔻 سیاست دینی شاهی حکومتی بر مدارای دینی با مانویان و بوداییان و یهودیان و مسیحیان استوار بوده است و نوعی پلورالیسم دینی را میتوان سراغ گرفت
🔻اما سیاست دینی دین یاران و دین بانان زرتشتی( موبدان و هیربدان) مسلط بر حکومت بر عدم مدارای دینی و آزار و شکنجه بد دینان( غیر زرتشتی ها ) بنا شده بود با این هدف که بهدینی و دین بهتر یعنی دین زرتشتی تنها دین امپراتوری باشد .در این جا نیز ما با مونوپولی دینی مواجهیم .
🔹نتیجه اینکه
تا آن زمان
منطق جامعه شناسی تاریخی تمدنی دین ایران باستان حکم می کند این ایده ها صرفا فرضیاتی علمی و مهم و راهگشا محسوب شوند
و نه قطعیات اثبات شده و یافته های تایید شده و نتایج بدیهی مورد اجماع اجتماع علمی .
🔻احتمالا ایده ها و مفروضات و منطق استدلال تاریخ پژوهی ما مقبول تاریخ پژوهان غیر انتقادی کلاسیک( غربی و ایرانی )
و ایران گرایان افراطی و ناسیونالیست های پوزیتویست نخواهد بود
( در مورد تاریخ اسلام و تاریخ تمدن اسلامی و تاریخ جهان اسلام و تاریخ نگاری اسلامی هم وضع چنین است که در جای خود به آن خواهیم پرداخت )
چون برای آنان وجود یک هویت تاریخ نگارانه تثبیت شده از ایران باستان و امپراتوری باستان پر شکوه بر کشف حقایق تاریخی به صورت تاریخ پژوهی انتقادی روشن گرانه راهبردی اولویت دارد .
Tehran
7 01 1403
@smnejatihosseini
#دین_پژوهی_تاریخی_تمدنی
#دین_پژوهی_انتقادی_تاریخی_متنی
#جامعه_شناسی_تاریخی_تمدنی_دین
#جامعه_شناسی_تاریخی_دین_باستان
#دین_ایران_باستان
#دین_امپراتوری_ایران_باستان
#راستی_آزمایی_انتقادی_تاریخی_متنی
#جامعه_شناسی_تاریخی_دین_ایران_باستان
#حسن_محدثی_گیلوایی
#نجاتی_حسینی
@smnejatihosseini
🔹چالشهای فهم و تحلیل ماهیت دین در ایران باستان( الاهیات دین باستانی ) و موقعیت و مقام دین در ایران باستان( جامعه شناسی تاریخی تمدنی دین باستانی ) و نسبت دین و سیاست و قدرت و سلطه در امپراتوری ایران باستان دوره هخامنشی و اشکانی( جامعه شناسی سیاسی حقوقی دین باستان ) هم چنان حل نشده باقی مانده است.
🔹بطوری که می توان همه داده های موجود در این باره که توسط دانشپژوهان غربی ( اکثر متون ) و ایرانی( اقل متون ) فراهم آمده است را تا اطلاع ثانوی در بهترین حالت ان صرفا فرضیاتی علمی دانست که باید وفق منطق تاریخ نگاری مدرن و فلسفه تحلیلی تاریخ نگاری و منطق پژوهش علم اجتماعی راستی آزمایی متنی و تاریخی شوند.
👇👇👇
https://www.tg-me.com/smnejatihosseini/8199
https://www.tg-me.com/smnejatihosseini/8210
https://www.tg-me.com/smnejatihosseini/8207
https://www.tg-me.com/smnejatihosseini/8211
🔻برای یک نمونه دم دستی متاخر می توان به این رای همکار دین پژوهم در علوم اجتماعی( حسن محدثی گیلوایی ) از وضع دین در ایران باستان و کتیبه های شاهی اشاره کرد؛ مبنی براین که 👇👇👇
https://www.tg-me.com/NewHasanMohaddesi/10374
"" هر جا دین توحیدی هست مدارای دینی نیست یا بسیار ناچیز است و هر جا چند خدا پرستی هست مدارای دینی زیاد است و عدم مدارای دینی به حداقل میرسد """
(نک پاراگراف آخر مطلب محدثی )👇
https://www.tg-me.com/NewHasanMohaddesi/10374
🔹ایده مفروض من در این سلسله کوته وب نوشته ها این است که نشان دهم بر مبنای پدیده هنوتئیزم فرض تک خدایی همراه با چند خدایی در ایران باستان (و به اصطلاح اسلامی ان توحید آلوده به شرک) هم برای دیوان عریض و طویل امپراتوری هخامنشی اشکانی صدق می کند و هم برای اجتماع مردمان چند ملیتی و چند فرهنگی و چند نژادی ( دستکم ۲۳ قوم و ملیت و سرزمین تشکیل دهنده امپراتوری ایران باستان از آسیا تا آفریقا ) صادق است.
🔹این فرض منطقا باید از طریق راستی آزمایی تاریخی متنی انتقادی ( ارجاع فرضیه به متون منقح مطالعات ایران باستان و تاریخ های همزمان و متون دینی زرتشتی بودایی یهودی مسیحی مانوی هم عصر ایران باستان ) محک زده شود .
🔹فرض دیگر من اینست که وفق سیاست دینی و ایدئولوژی امپریالیستی و جهان گیر و جهان گستر آن بقای نظام مستلزم مدارای دینی در دو دوره هزارساله هخامنشی اشکانی بوده است .
🔹در همین زمینه
فرضیه تکمیلی من نیز اینست که سیاست دینی ساسانیان دو گانه بوده است :
🔻 سیاست دینی شاهی حکومتی بر مدارای دینی با مانویان و بوداییان و یهودیان و مسیحیان استوار بوده است و نوعی پلورالیسم دینی را میتوان سراغ گرفت
🔻اما سیاست دینی دین یاران و دین بانان زرتشتی( موبدان و هیربدان) مسلط بر حکومت بر عدم مدارای دینی و آزار و شکنجه بد دینان( غیر زرتشتی ها ) بنا شده بود با این هدف که بهدینی و دین بهتر یعنی دین زرتشتی تنها دین امپراتوری باشد .در این جا نیز ما با مونوپولی دینی مواجهیم .
🔹نتیجه اینکه
تا آن زمان
منطق جامعه شناسی تاریخی تمدنی دین ایران باستان حکم می کند این ایده ها صرفا فرضیاتی علمی و مهم و راهگشا محسوب شوند
و نه قطعیات اثبات شده و یافته های تایید شده و نتایج بدیهی مورد اجماع اجتماع علمی .
🔻احتمالا ایده ها و مفروضات و منطق استدلال تاریخ پژوهی ما مقبول تاریخ پژوهان غیر انتقادی کلاسیک( غربی و ایرانی )
و ایران گرایان افراطی و ناسیونالیست های پوزیتویست نخواهد بود
( در مورد تاریخ اسلام و تاریخ تمدن اسلامی و تاریخ جهان اسلام و تاریخ نگاری اسلامی هم وضع چنین است که در جای خود به آن خواهیم پرداخت )
چون برای آنان وجود یک هویت تاریخ نگارانه تثبیت شده از ایران باستان و امپراتوری باستان پر شکوه بر کشف حقایق تاریخی به صورت تاریخ پژوهی انتقادی روشن گرانه راهبردی اولویت دارد .
Tehran
7 01 1403
@smnejatihosseini
#دین_پژوهی_تاریخی_تمدنی
#دین_پژوهی_انتقادی_تاریخی_متنی
#جامعه_شناسی_تاریخی_تمدنی_دین
#جامعه_شناسی_تاریخی_دین_باستان
#دین_ایران_باستان
#دین_امپراتوری_ایران_باستان
#راستی_آزمایی_انتقادی_تاریخی_متنی
#جامعه_شناسی_تاریخی_دین_ایران_باستان
#حسن_محدثی_گیلوایی
#نجاتی_حسینی
Forwarded from عصر کتاب 📕 (Arman Asadi)
⭕ از سینه شکافته ام تا اسطوره!!
✍️ آرمان اسدی
نشسته ام . اینجا و اکنون. پشت پنجره ی خانه ی پدری. مشرف به یک خیابان . نگاهم عرض خیابان را طی میکند، به پیاده روی مقابل میرسد و سپس به مغازه ای دوخته میشود که تا چند سال پیش، یک نانوایی بود.
در همان پیاده رو کنار آن درختی که آن روزگانِ دور، اثری از آن نبود. دعوای دو پسر بچه را میانجی بودم و آنکه زورش به دیگری غالب بود، به دلیل مداخله ی من، تیغ موکت بری زنگ زده ای را تا انتها در سینه ام فرو کرد و ......
از آن واقعه بیش از سی و سه سال یا بیشتر میگذرد. تداعی آن حادثه چیزی مانند ساعت قدیمی آویخته بر دیوار پیش رویم است، با پاندولی که رمقی برای ادامه ندارد . چیزی مانند کتاب قرآن بر تاقچه است که از فرط ِ مرور ِ ،عطف وشیرازه اش از هم پاشیده اند.
مانند همه ی چیزهای دیگری است که یا نیستند یا هستند و کاربردی ندارند یا کارامدیشان را از دست داده اند.
وقتی به آن ساعت دیواری که کارایی چندانی ندارد یا چراغهای گردسوز و شمعدان های روی تاقچه ها یا عکس های قدیمی مینگریم ؛ با زبانی متفاوت از آنچه با آن شناخته میشدند با ما سخن میگویند. زبانی نمادین.
چراغ گرد سوز، در حضور طیف وسیع وسایل روشنایی امروز، به چشم نمیآید. حضورش نمادین میشود. زبانی تاریخی بر ما میگشاید. دیگر چراغ را که نه، دستی که میافروزد ش را میبینیم. صدا و همهمه ی آن کسانی که گردا گردش نشسته اند و سخن میگویند را میشنویم ، شب پره ها را میبینیم و جریان مختصر هوایی که روشنایی اش را تهدید میکند ؛ حس میکنیم.
حتی صحبت افرادی که در نور مختصر چراغ نشسته اند را آن گونه که بوده؛ نمیشنویم . دغدغه ها ، قصه ها و غصه هایشان نه آنند که میشنویم. فارغ از محدودیت زمان و مکان، فارغ از حقیقت ناگزیر و ناگریز مرگ، که شولای خاموشش را بر همه ی آنها گسترده است؛ دستشان را میگیریم و در امروزمان امکانی جدید برایشان تعریف میکنیم و البته در هنوزمان محدودیتی جدید را. آنها نیز دستمان را میگیرند و از محدودیت های امروز میرهانند و در روزگاران خود بی هراس از چشم های همیشه ناظر و دوربین ها و قضاوت ها عرصه فراخی پیش رویمان میگذارند و البته تنگناهایی جدید را که چرایی شان را نمیفهمیم و تاب نمیاوریم.
این رفت و برگشت ها ملال و محدودیت زمان و مکان را میکاهد. یک امکان همیشه بالقوه برای چنین سفر و چنین باز تعریفی اساطیر هستند. اساطیر به طور اعم آغاز هستی را تبیین میکنند برای انسانی که از آغازین روزهای پیداییِ بر عرصه ی جهان در بدیهی ترین پدیده ها نظاره کرده و از چرایی و چگونگی و چیستی آنها در هراس و در اضطراب بوده و در جستجوی پاسخ، نخستین پرسش هایش را بر دیوار غارها نقش زده است. اساطیر فرا امکان انسان معاصر هستند .انسانی به غایت دور مانده از پرسش های بنیادین . انسانی که به واسطه ی فناوری و سرعت بی امانش مجال درنگ در پدیده ها را از دست داده است ، میتواند در دعوت از اسطوره در خلوت یک معبد با خدایان سنگی یا بر بلندای یک کوه با خدایانی در هیأت بلایا و پدیده های طبیعی، درحاشیه تمدن ساز یک رودخانه یا در غاری که دیو های پلیدی و سیاهی در آن زاد و ولد میکنند؛ بی هیچ هراسی بنشیند و پاسخ هایی سر راست و نیالوده به اعتماد و اطمینان اغلب کاذب علم و فلسفیدن ها را به پرسش هایش بیابد.
اساطیر و مطالعه و دقت در آنها باز نمایی آینده ای است که در گذشته ثبت و ضبط شده است. وقوف بر چشم انداز آینده است اما وقایع میانی آن را نمی دانیم . این حد فاصل تا آینده محتوم را رقم زدن، شاید کلید آن قفل زنگار گرفته بر دروازه ی ادیان ابراهیمی هم باشد: جبر و اختیار.
@asr_e_ketab
✍️ آرمان اسدی
نشسته ام . اینجا و اکنون. پشت پنجره ی خانه ی پدری. مشرف به یک خیابان . نگاهم عرض خیابان را طی میکند، به پیاده روی مقابل میرسد و سپس به مغازه ای دوخته میشود که تا چند سال پیش، یک نانوایی بود.
در همان پیاده رو کنار آن درختی که آن روزگانِ دور، اثری از آن نبود. دعوای دو پسر بچه را میانجی بودم و آنکه زورش به دیگری غالب بود، به دلیل مداخله ی من، تیغ موکت بری زنگ زده ای را تا انتها در سینه ام فرو کرد و ......
از آن واقعه بیش از سی و سه سال یا بیشتر میگذرد. تداعی آن حادثه چیزی مانند ساعت قدیمی آویخته بر دیوار پیش رویم است، با پاندولی که رمقی برای ادامه ندارد . چیزی مانند کتاب قرآن بر تاقچه است که از فرط ِ مرور ِ ،عطف وشیرازه اش از هم پاشیده اند.
مانند همه ی چیزهای دیگری است که یا نیستند یا هستند و کاربردی ندارند یا کارامدیشان را از دست داده اند.
وقتی به آن ساعت دیواری که کارایی چندانی ندارد یا چراغهای گردسوز و شمعدان های روی تاقچه ها یا عکس های قدیمی مینگریم ؛ با زبانی متفاوت از آنچه با آن شناخته میشدند با ما سخن میگویند. زبانی نمادین.
چراغ گرد سوز، در حضور طیف وسیع وسایل روشنایی امروز، به چشم نمیآید. حضورش نمادین میشود. زبانی تاریخی بر ما میگشاید. دیگر چراغ را که نه، دستی که میافروزد ش را میبینیم. صدا و همهمه ی آن کسانی که گردا گردش نشسته اند و سخن میگویند را میشنویم ، شب پره ها را میبینیم و جریان مختصر هوایی که روشنایی اش را تهدید میکند ؛ حس میکنیم.
حتی صحبت افرادی که در نور مختصر چراغ نشسته اند را آن گونه که بوده؛ نمیشنویم . دغدغه ها ، قصه ها و غصه هایشان نه آنند که میشنویم. فارغ از محدودیت زمان و مکان، فارغ از حقیقت ناگزیر و ناگریز مرگ، که شولای خاموشش را بر همه ی آنها گسترده است؛ دستشان را میگیریم و در امروزمان امکانی جدید برایشان تعریف میکنیم و البته در هنوزمان محدودیتی جدید را. آنها نیز دستمان را میگیرند و از محدودیت های امروز میرهانند و در روزگاران خود بی هراس از چشم های همیشه ناظر و دوربین ها و قضاوت ها عرصه فراخی پیش رویمان میگذارند و البته تنگناهایی جدید را که چرایی شان را نمیفهمیم و تاب نمیاوریم.
این رفت و برگشت ها ملال و محدودیت زمان و مکان را میکاهد. یک امکان همیشه بالقوه برای چنین سفر و چنین باز تعریفی اساطیر هستند. اساطیر به طور اعم آغاز هستی را تبیین میکنند برای انسانی که از آغازین روزهای پیداییِ بر عرصه ی جهان در بدیهی ترین پدیده ها نظاره کرده و از چرایی و چگونگی و چیستی آنها در هراس و در اضطراب بوده و در جستجوی پاسخ، نخستین پرسش هایش را بر دیوار غارها نقش زده است. اساطیر فرا امکان انسان معاصر هستند .انسانی به غایت دور مانده از پرسش های بنیادین . انسانی که به واسطه ی فناوری و سرعت بی امانش مجال درنگ در پدیده ها را از دست داده است ، میتواند در دعوت از اسطوره در خلوت یک معبد با خدایان سنگی یا بر بلندای یک کوه با خدایانی در هیأت بلایا و پدیده های طبیعی، درحاشیه تمدن ساز یک رودخانه یا در غاری که دیو های پلیدی و سیاهی در آن زاد و ولد میکنند؛ بی هیچ هراسی بنشیند و پاسخ هایی سر راست و نیالوده به اعتماد و اطمینان اغلب کاذب علم و فلسفیدن ها را به پرسش هایش بیابد.
اساطیر و مطالعه و دقت در آنها باز نمایی آینده ای است که در گذشته ثبت و ضبط شده است. وقوف بر چشم انداز آینده است اما وقایع میانی آن را نمی دانیم . این حد فاصل تا آینده محتوم را رقم زدن، شاید کلید آن قفل زنگار گرفته بر دروازه ی ادیان ابراهیمی هم باشد: جبر و اختیار.
@asr_e_ketab