Forwarded from کتاب باز (باران)
#حاجی_فیروز


حاجی فیروز چهره ای افسانه ای در ایران است که در اولین روزها هر سال در کنار «عمو نوروز» به شهرها می آید تا خبر از آمدن نوروز به مردم بدهد.

مردی لاغر اندام و سیاه رخ با کلاهی دوکی و گیوه ای نوک تیز به همراه دایره زنگی در دست و لباسی قرمز رنگ بر تن که لحظات شادی را برای مردم در خیابان ها می سازد.

او با خواندن شعرهایی نصفه و نیمه به شیرین کاری می پردازد. او دایره زنگی می زند و می رقصد و می خواند: "حاجی فیروزه، سالی یه روزه، همه می دونن، منم می دونم، عید نوروزه ..."

در برخی از منابع گفته می شود که «حاجی فیروز» ریشه در فرهنگ «میان رودان» دارد. برخی دیگر آن را خیلی دیرینه تر و قدمت آن را به دوره «بابل» مربوط می دانند.

ریشه و تاریخ «حاجی فیروز» هر چه باشد، برای مردم شادی به ارمغان می آورد و نوید بخش است و یکی از نمادهای مهم فرهنگی نوروز در حال حاضر به شمار می رود.



@ketaaab_baaz99
Forwarded from zahra abedi
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
پدر ایران زمین رو بهتر بشناسید
با تشکر از دکتر فرهاد زند بابت اطلاعات ارزشمند تاریخی که در اختیار ما قرار می دهند.
Forwarded from عصر کتاب 📚 (Arman Asadi)
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🌟 اسطوره ایران

✍️ آرمان اسدی
اگر ملیت یک اسطوره باشد ، پس میرایی ندارد.
به یاد آر :
یورش اعراب را و جوی های خونی که چرخ آسیاب ها را چرخاند. کتاب سوزی ها و لب دوزی ها را.
سفاکی مغولان را ، شهرهای ویران را و شمشیر های خون چکان را
تاختن اسکندر را و انگلیس را و روس را ....
ایران و ایرانی بودن یک اسطوره است با تنوع زبان و تنوع فرهنگ ، جاری و ساری است.
بادبان افراشته اسطوره ایران از طوفان های مهیب نسل کشی و ویرانی نیرویی پیشران ساخته است و در اهتزاز مانده است.
این موجک های خُرد نیز می‌گذرند.
نوروزتان پیروز.
@asr_e_ketab
زمان از رفتن بازنمی‌ایستد، #نوروز، تنها نگاه دیگرگونه ما به لحظه‌هاست.
جهان را زیبا ببینیم.

سال نو مبارک!

🍎 🥬 🧆 🧄 🫙 🥣 🫘

@persian_mythology
Forwarded from نقدآگین
📘 تاریخچۀ نوروز

✍🏻 دکتر #ژاله_آموزگار

🍂 در روزگارانی بس کهن، در این سرزمین نیز همچون بسیاری از سرزمین‌های دیگر، گاه‌شماری بر مبنای «ماه» بود. چون هرکسی می‌توانست با چشم خود بر شمارش روزهای آن بپردازد و دگرگونی‌های آن همچون دگرگونی‌های خورشیدی نبود که آگاهی از آن در انحصار گروهی ویژه باشد. حتی در روزگارانی بس کهن‌تر، مردمان ساده‌دل، ماه را گرانمایه‌تر از خورشید می‌پنداشتند؛ چون بنا بر باور آنان نورافشانی خورشید هرچند درخشان‌تر، همپای ماه نبود، چون ماه دل تاریکی شب را به‌روشنی می‌آراست، درحالی‌که خورشید زمانی می‌درخشید که روز روشن بود![۱]

🍂 گاه‌شماری بر مبنای ماه، در ایران در حدود پنج قرن پیش از میلاد، با گاه‌شماری خورشیدی که رهاوردی از مصر، به‌دنبال کشورگشایی‌های ایران بود، درآمیخت و نوعی گاه‌شماری باستانی بر مبنای باورهای دینی نیز بر آن تأثیر گذاشت و پایه گاه‌شماری ایران، با ۳۶۰ روز، متشکل از ۱۲ ماه ۳۰ روزه، به‌علاوۀ ۵ روز کبیسه، گشت.[۲] پنج ساعت و چهل‌وهشت دقیقه و ۵۱/۴۵ ثانیه که از زمان حرکت انتقالی زمین به دور خورشید باقی می‌ماند، روزهای ماه را هر چهار سالی یک روز به عقب می‌برد[۳]. در قدیم، این کسری‌ها را یک‌جا جمع می‌کردند و هر ۱۲۰ سال، ماهی دیگر بر ۱۲ ماه سال می‌افزودند. درحالی‌که در ماه‌های غیرخورشیدی که کبیسه پنج‌روزه در آن مراعات نمی‌شد، یعنی سال ۳۶۰ روز بود، هر ۶ سال یک‌بار نیاز به یک ماه اضافی بود[۴]. چنین سالی بس میمون و فرخنده بود. به این مناسبت جشن‌های فراوانی برگزار می‌کردند و مالیات‌ها را می‌بخشودند و رفاه بیشتری را اعمال می‌کردند.

🍂 سخن گفتن از ویژه‌کاری‌های نجومی این گاه‌شماری، مناسب این نوشته نیست. فقط شایان ذکر است که آنچه کم‌کم جا افتاد و نشانه‌های تاریخی بر قدمت آن، از روزگاران کهن گواهی می‌دهد[۵]، سالی‌ست با ۱۲ ماه، به نام‌هایی که هنوز هم پس از گذشتن سالیان دراز، بر تارک ماه‌های ما می‌درخشد و هم‌نام با دوازده ایزدی هستند که هر کدام، نگهبان پدیده‌ای از پدیده‌های مفید طبیعت می‌باشند. هر روز از سی روز ماه نیز به ایزدی تعلق داشت که از آن پاسداری می‌کرد.

🍂 ۳۰ روزه ماه با نام‌های ویژه خود، نوعی تقسیم‌بندی دوگانه و چهارگانه داشتند. در تقسیم‌بندی دوگانه، در رأس نخستین پانزده روز، اهورامزدا یا اورمزد، خدای آفریدگار، جای داشت و در رأس پانزده روز دوم، میترا یا مهر، ایزدی که بر بخش بزرگی از باورهای باستانی ایرانیان سروری می‌کرد. در تقسیم‌بندی چهارگانه، روزها به چهار بخش، دو هفت روز و دو هشت روز تقسیم شده بودند و بر سر چهار بخش، نام اورمزد، یا صفت آفریدگاری او یعنی «دی» (به معنی «آفریننده») جلوه می‌کرد. به این ترتیب که روز اول اورمزد و روزهای هشتم و پانزدهم و بیست و سوم «دی» نام داشتند. برای تفکیک این سه روز از هم، آن‌ها را با روزهای بعد می‌نامیدند، مانند دی به آذر، دی به مهر و دی به دین.

🌐 مطالعه ادامه و متن کامل
زمان مطالعه: ۲۲ دقیقه
🔖 ۲۳۵۴ واژه

#ایران #اسطوره‌شناسی


🌾 @Naqdagin
Forwarded from عصر کتاب 📚 (Arman Asadi)
از سینه شکافته ام تا اسطوره!!

✍️ آرمان اسدی

نشسته ام . اینجا و اکنون. پشت پنجره ی خانه ی پدری. مشرف به یک خیابان . نگاهم عرض خیابان را طی می‌کند، به پیاده روی مقابل میرسد و سپس به مغازه ای دوخته می‌شود که تا چند سال پیش، یک نانوایی بود.
در همان پیاده رو کنار آن درختی که آن روزگانِ دور، اثری از آن نبود. دعوای دو پسر بچه را میانجی بودم و آنکه زورش به دیگری غالب بود، به دلیل مداخله ی من، تیغ موکت بری زنگ زده ای را تا انتها در سینه ام فرو کرد و ......
از آن واقعه بیش از سی و سه سال یا بیشتر میگذرد. تداعی آن حادثه چیزی مانند ساعت قدیمی آویخته بر دیوار پیش رویم است، با پاندولی که رمقی برای ادامه ندارد . چیزی مانند کتاب قرآن بر تاقچه است که از فرط ِ مرور ِ ،عطف وشیرازه اش از هم پاشیده اند.
مانند همه ی چیزهای دیگری است که یا نیستند یا هستند و کاربردی ندارند یا کارامدیشان را از دست داده اند.
وقتی به آن ساعت دیواری که کارایی چندانی ندارد یا چراغهای گردسوز و شمعدان های روی تاقچه ها یا عکس های قدیمی می‌نگریم ؛ با زبانی متفاوت از آنچه با آن شناخته می‌شدند با ما سخن می‌گویند. زبانی نمادین.
چراغ گرد سوز، در حضور طیف وسیع وسایل روشنایی امروز، به چشم نمی‌آید. حضورش نمادین می‌شود. زبانی تاریخی بر ما می‌گشاید. دیگر چراغ را که نه، دستی که می‌افروزد ش را می‌بینیم. صدا و همهمه ی آن کسانی که گردا گردش نشسته اند و سخن میگویند را می‌شنویم ، شب پره ها را می‌بینیم و جریان مختصر هوایی که روشنایی اش را تهدید می‌کند ؛ حس می‌کنیم.
حتی صحبت افرادی که در نور مختصر چراغ نشسته اند را آن گونه که بوده؛ نمی‌شنویم . دغدغه ها ، قصه ها و غصه هایشان نه آنند که می‌شنویم. فارغ از محدودیت زمان و مکان، فارغ از حقیقت ناگزیر و ناگریز مرگ، که شولای خاموشش را بر همه ی آنها گسترده است؛ دستشان را میگیریم و در امروزمان امکانی جدید برایشان تعریف می‌کنیم و البته در هنوزمان محدودیتی جدید را. آنها نیز دستمان را میگیرند و از محدودیت های امروز میرهانند و در روزگاران خود بی هراس از چشم های همیشه ناظر و دوربین ها و قضاوت ها عرصه فراخی پیش رویمان میگذارند و البته تنگناهایی جدید را که چرایی شان را نمی‌فهمیم و تاب نمیاوریم.
این رفت و برگشت ها ملال و محدودیت زمان و مکان را می‌کاهد. یک امکان همیشه بالقوه برای چنین سفر و چنین باز تعریفی اساطیر هستند. اساطیر به طور اعم آغاز هستی را تبیین می‌کنند برای انسانی که از آغازین روزهای پیداییِ بر عرصه ی جهان در بدیهی ترین پدیده ها نظاره کرده و از چرایی و چگونگی و چیستی آنها در هراس و در اضطراب بوده و در جستجوی پاسخ، نخستین پرسش هایش را بر دیوار غارها نقش زده است. اساطیر فرا امکان انسان معاصر هستند .انسانی به غایت دور مانده از پرسش های بنیادین . انسانی که به واسطه ی فناوری و سرعت بی امانش مجال درنگ در پدیده ها را از دست داده است ، می‌تواند در دعوت از اسطوره در خلوت یک معبد با خدایان سنگی یا بر بلندای یک کوه با خدایانی در هیأت بلایا و پدیده های طبیعی، درحاشیه تمدن ساز یک رودخانه یا در غاری که دیو های پلیدی و سیاهی در آن زاد و ولد می‌کنند؛ بی هیچ هراسی بنشیند و پاسخ هایی سر راست و نیالوده به اعتماد و اطمینان اغلب کاذب علم و فلسفیدن ها را به پرسش هایش بیابد.
اساطیر و مطالعه و دقت در آنها باز نمایی آینده ای است که در گذشته ثبت و ضبط شده است. وقوف بر چشم انداز آینده است اما وقایع میانی آن را نمی دانیم . این حد فاصل تا آینده محتوم را رقم زدن، شاید کلید آن قفل زنگار گرفته بر دروازه ی ادیان ابراهیمی هم باشد: جبر و اختیار.
@asr_e_ketab
🔰وضع پارادوکسیکال دین در ایران باستان از منظر جامعه شناسی تاریخی تمدنی دین - تکمله ای بر آرای دین پژوهی تاریخی حسن محدثی گیلوایی🔰 بخش اول

@smnejatihosseini

🔹چالشهای فهم و تحلیل ماهیت دین در ایران باستان( الاهیات دین باستانی ) و موقعیت و مقام دین در ایران باستان( جامعه شناسی تاریخی تمدنی دین باستانی ) و نسبت دین و سیاست و قدرت و سلطه در امپراتوری ایران باستان دوره هخامنشی و اشکانی( جامعه شناسی سیاسی حقوقی دین باستان ) هم چنان حل نشده باقی مانده است.

🔹بطوری که می توان همه داده های موجود در این باره که توسط دانشپژوهان غربی ( اکثر متون ) و ایرانی( اقل متون ) فراهم آمده است را تا اطلاع ثانوی در بهترین حالت ان صرفا فرضیاتی علمی دانست که باید وفق منطق تاریخ نگاری مدرن و فلسفه تحلیلی تاریخ نگاری و منطق پژوهش علم اجتماعی راستی آزمایی متنی و تاریخی شوند.
👇👇👇

https://www.tg-me.com/smnejatihosseini/8199
https://www.tg-me.com/smnejatihosseini/8210
https://www.tg-me.com/smnejatihosseini/8207
https://www.tg-me.com/smnejatihosseini/8211

🔻برای یک نمونه دم دستی متاخر می توان به این رای همکار دین پژوهم در علوم اجتماعی( حسن محدثی گیلوایی ) از وضع دین در ایران باستان و ‌کتیبه های شاهی اشاره کرد؛ مبنی براین که 👇👇👇

https://www.tg-me.com/NewHasanMohaddesi/10374

"" هر جا دین توحیدی هست مدارای دینی نیست یا بسیار ناچیز است و هر جا چند خدا پرستی هست مدارای دینی زیاد است و عدم مدارای دینی به حداقل می‌رسد """
(نک پاراگراف آخر مطلب محدثی )👇

https://www.tg-me.com/NewHasanMohaddesi/10374

🔹ایده مفروض من در این سلسله کوته وب نوشته ها این است که نشان دهم بر مبنای پدیده هنوتئیزم فرض تک خدایی همراه با چند خدایی در ایران باستان (و به اصطلاح اسلامی ان توحید آلوده به شرک) هم برای دیوان عریض و طویل امپراتوری هخامنشی اشکانی صدق می کند و هم برای اجتماع مردمان چند ملیتی و چند فرهنگی و چند نژادی ( دست‌کم ۲۳ قوم و ملیت و سرزمین تشکیل دهنده امپراتوری ایران باستان از آسیا تا آفریقا ) صادق است.

🔹این فرض منطقا باید از طریق راستی آزمایی تاریخی متنی انتقادی ( ارجاع فرضیه به متون منقح مطالعات ایران باستان و تاریخ های همزمان و متون دینی زرتشتی بودایی یهودی مسیحی مانوی هم عصر ایران باستان ) محک زده شود .

🔹فرض دیگر من اینست که وفق سیاست دینی و ایدئولوژی امپریالیستی و جهان گیر و جهان گستر آن بقای نظام مستلزم مدارای دینی در دو دوره هزارساله هخامنشی اشکانی بوده است .

🔹در همین زمینه
فرضیه تکمیلی من نیز اینست که سیاست دینی ساسانیان دو گانه بوده است :

🔻 سیاست دینی شاهی حکومتی بر مدارای دینی با مانویان و بوداییان و یهودیان و مسیحیان استوار بوده است و نوعی پلورالیسم دینی را میتوان سراغ گرفت

🔻اما سیاست دینی دین یاران و دین بانان زرتشتی( موبدان و هیربدان) مسلط بر حکومت بر عدم مدارای دینی و آزار و شکنجه بد دینان( غیر زرتشتی ها ) بنا شده بود با این هدف که بهدینی و دین بهتر یعنی دین زرتشتی تنها دین امپراتوری باشد .در این جا نیز ما با مونوپولی دینی مواجهیم .

🔹نتیجه اینکه
تا آن زمان
منطق جامعه شناسی تاریخی تمدنی دین ایران باستان حکم می کند این ایده ها صرفا فرضیاتی علمی و مهم و راهگشا محسوب شوند
و نه قطعیات اثبات شده و یافته های تایید شده و نتایج بدیهی مورد اجماع اجتماع علمی .

🔻احتمالا ایده ها و مفروضات و منطق استدلال تاریخ پژوهی ما مقبول تاریخ پژوهان غیر انتقادی کلاسیک( غربی و ایرانی )
و ایران گرایان افراطی و ناسیونالیست های پوزیتویست نخواهد بود

( در مورد تاریخ اسلام و تاریخ تمدن اسلامی و تاریخ جهان اسلام و تاریخ نگاری اسلامی هم وضع چنین است که در جای خود به آن خواهیم پرداخت )

چون برای آنان وجود یک هویت تاریخ نگارانه تثبیت شده از ایران باستان و امپراتوری باستان پر شکوه بر کشف حقایق تاریخی به صورت تاریخ پژوهی انتقادی روشن گرانه راهبردی اولویت دارد .

Tehran
7 01 1403
@smnejatihosseini

#دین_پژوهی_تاریخی_تمدنی
#دین_پژوهی_انتقادی_تاریخی_متنی
#جامعه_شناسی_تاریخی_تمدنی_دین
#جامعه_شناسی_تاریخی_دین_باستان
#دین_ایران_باستان
#دین_امپراتوری_ایران_باستان
#راستی_آزمایی_انتقادی_تاریخی_متنی
#جامعه_شناسی_تاریخی_دین_ایران_باستان
#حسن_محدثی_گیلوایی
#نجاتی_حسینی
Forwarded from عصر کتاب 📚 (Arman Asadi)
از سینه شکافته ام تا اسطوره!!

✍️ آرمان اسدی

نشسته ام . اینجا و اکنون. پشت پنجره ی خانه ی پدری. مشرف به یک خیابان . نگاهم عرض خیابان را طی می‌کند، به پیاده روی مقابل میرسد و سپس به مغازه ای دوخته می‌شود که تا چند سال پیش، یک نانوایی بود.
در همان پیاده رو کنار آن درختی که آن روزگانِ دور، اثری از آن نبود. دعوای دو پسر بچه را میانجی بودم و آنکه زورش به دیگری غالب بود، به دلیل مداخله ی من، تیغ موکت بری زنگ زده ای را تا انتها در سینه ام فرو کرد و ......
از آن واقعه بیش از سی و سه سال یا بیشتر میگذرد. تداعی آن حادثه چیزی مانند ساعت قدیمی آویخته بر دیوار پیش رویم است، با پاندولی که رمقی برای ادامه ندارد . چیزی مانند کتاب قرآن بر تاقچه است که از فرط ِ مرور ِ ،عطف وشیرازه اش از هم پاشیده اند.
مانند همه ی چیزهای دیگری است که یا نیستند یا هستند و کاربردی ندارند یا کارامدیشان را از دست داده اند.
وقتی به آن ساعت دیواری که کارایی چندانی ندارد یا چراغهای گردسوز و شمعدان های روی تاقچه ها یا عکس های قدیمی می‌نگریم ؛ با زبانی متفاوت از آنچه با آن شناخته می‌شدند با ما سخن می‌گویند. زبانی نمادین.
چراغ گرد سوز، در حضور طیف وسیع وسایل روشنایی امروز، به چشم نمی‌آید. حضورش نمادین می‌شود. زبانی تاریخی بر ما می‌گشاید. دیگر چراغ را که نه، دستی که می‌افروزد ش را می‌بینیم. صدا و همهمه ی آن کسانی که گردا گردش نشسته اند و سخن میگویند را می‌شنویم ، شب پره ها را می‌بینیم و جریان مختصر هوایی که روشنایی اش را تهدید می‌کند ؛ حس می‌کنیم.
حتی صحبت افرادی که در نور مختصر چراغ نشسته اند را آن گونه که بوده؛ نمی‌شنویم . دغدغه ها ، قصه ها و غصه هایشان نه آنند که می‌شنویم. فارغ از محدودیت زمان و مکان، فارغ از حقیقت ناگزیر و ناگریز مرگ، که شولای خاموشش را بر همه ی آنها گسترده است؛ دستشان را میگیریم و در امروزمان امکانی جدید برایشان تعریف می‌کنیم و البته در هنوزمان محدودیتی جدید را. آنها نیز دستمان را میگیرند و از محدودیت های امروز میرهانند و در روزگاران خود بی هراس از چشم های همیشه ناظر و دوربین ها و قضاوت ها عرصه فراخی پیش رویمان میگذارند و البته تنگناهایی جدید را که چرایی شان را نمی‌فهمیم و تاب نمیاوریم.
این رفت و برگشت ها ملال و محدودیت زمان و مکان را می‌کاهد. یک امکان همیشه بالقوه برای چنین سفر و چنین باز تعریفی اساطیر هستند. اساطیر به طور اعم آغاز هستی را تبیین می‌کنند برای انسانی که از آغازین روزهای پیداییِ بر عرصه ی جهان در بدیهی ترین پدیده ها نظاره کرده و از چرایی و چگونگی و چیستی آنها در هراس و در اضطراب بوده و در جستجوی پاسخ، نخستین پرسش هایش را بر دیوار غارها نقش زده است. اساطیر فرا امکان انسان معاصر هستند .انسانی به غایت دور مانده از پرسش های بنیادین . انسانی که به واسطه ی فناوری و سرعت بی امانش مجال درنگ در پدیده ها را از دست داده است ، می‌تواند در دعوت از اسطوره در خلوت یک معبد با خدایان سنگی یا بر بلندای یک کوه با خدایانی در هیأت بلایا و پدیده های طبیعی، درحاشیه تمدن ساز یک رودخانه یا در غاری که دیو های پلیدی و سیاهی در آن زاد و ولد می‌کنند؛ بی هیچ هراسی بنشیند و پاسخ هایی سر راست و نیالوده به اعتماد و اطمینان اغلب کاذب علم و فلسفیدن ها را به پرسش هایش بیابد.
اساطیر و مطالعه و دقت در آنها باز نمایی آینده ای است که در گذشته ثبت و ضبط شده است. وقوف بر چشم انداز آینده است اما وقایع میانی آن را نمی دانیم . این حد فاصل تا آینده محتوم را رقم زدن، شاید کلید آن قفل زنگار گرفته بر دروازه ی ادیان ابراهیمی هم باشد: جبر و اختیار.
@asr_e_ketab
Forwarded from #رحمان _کاظمی
#جهان متن یا متن جهان حافظ

ساقی ار باده از این دست به جام اندازد
عارفان را همه در شُربِ مُدام اندازد

ور چُنین زیرِ خَم زلف نهد دانهٔ خال
ای بسا مرغِ خِرَد را که به دام اندازد

ای خوشا دولتِ آن مست که در پایِ حریف
سر و دستار نداند که کدام اندازد

زاهدِ خام که انکارِ مِی و جام کند
پخته گردد چو نظر بر میِ خام اندازد

روز در کسبِ هنر کوش که مِی خوردنِ روز
دلِ چون آینه، در زنگِ ظُلام اندازد

آن زمان وقتِ میِ صبح فروغ است که شب
گِردِ خَرگاهِ افق پردهٔ شام اندازد

باده با محتسبِ شهر ننوشی زنهار
بخورد باده‌ات و سنگ به جام اندازد

حافظا سر ز کُلَه گوشهٔ خورشید برآر
بختت ار قرعه بدان ماهِ تمام اندازد

غزل حافظ اگر بازتاب تجربه زیستی او نباشد ویا حتی بازتاب ،تجربه زیستی جامعه ای که حافظ در آن می زیست نباشد از یک حقیقت نباید غافل بودکه آرمانشهر حافظ ، در غزل او تجسم یافته است .در این غزل همه عناصر مرکزی  جامعه را که در سرنوشت او ومردم تاثیرگذارهستند نام برده ویا به تلویح وتصویراشاره  کرده .مخاطب خودرا که به جای سوگناکی ،شادباشی خیامی را انتخاب کرده است سفارش می کند شادی ولذت خودرا چگونه کیفیت ببخشد وازخطرات  شادخواری وباده نوشی نابهنگام نیز پرهیز می دهد .ظرافت‌های هنری و زبانی حافظ نیر دراین غزل قابل توجه است واژگانی خوش دست وروان را برگزیده که دلالت های ضمنی هم دارند و خواننده ی آشنا با ادبیات فارسی وشعر کلاسیک از نگارگری ایهامی حافظ لذت فراوان می برد .دربیت اول ،با کاربرد (ازاین دست ) دومعنای این شیوه ویا این دست ساقی که زیبایی و درخشندگی آن را برجسته می کند که هنگام ریختن شراب زیبایی دو چندان پیدا می کند . درمصرع دوم با کاربرد ایهامی مدام به دومعنی نوعی شراب وپیوسته نوشیدن ،چشم بندی هنری می کند.در بیت دوم از چهره ساقی که زیر گیسوان بلندش ،خال گذاشته است به دامی تعبیر می کند که خردوعقل انسان را شکار وشیفته زیبایی خود می کند.دربیت سوم موقعیت هیجان آور خودرا یادآوری می کند که در کنار ساقی زیبارو دستپاچه می شود که به ظاهر آداب توجه نمی کند سرانداختن یعنی بیهوش شدن ودستارانداختن یعنی ظاهر امر را رعایت نکردن .
تقابل دوگانی خام و پخته که شراب پخته را بهتر از خام می داند به تقابل دوگانی حافظ پخته در برابر زاهد ناپخته منجر می شود. با طنز تناقض نمای زیبایی می گوید اگر زاهد به همین شراب خام نگاه کند پخته می شودو دست از خشکه مقدس بازی  برمی دارد. دربیت پنجم سفارش بنیادی به مخاطبش می کند که روز را به وظیفه اش که کسب فضایل اخلاقی زندگی است عمل کندواز نوشیدن شراب در روز  پرهیز کند که دل انسان را سیاه می کند. منظورش ،سرزنش شاه منصور است که به جای تدارک لشگر برای جلوگیری از حمله ی امیر تیمور به عیش و عشرت پرداخته .تاریخ سرایش راحدود سال ۷۸۹ ، یعنی دو یا سه سال قبل از فوت حافظ  دانسته اند .
با آگاهی از تاریخ شاهان آل مظفر و رابطه و دوستی نزدیک حافظ با شاه شجاع و شاه شیخ ابواسحاق ،حضور حافظ در محضر آنان که مجلس باده داشتند  محتمل است .لحن کل ابیات غزل نیز فرادستانه است چون فرودستان که خواب چنین مجلسی را هم  نمی توانند بینند.
در اشعار حافظ  به اسطوره های ایرانی مانند جم و بیژن و منیژه و رستم و کیکاووس و غیره دلبستگی بسیار دیده می شود.غزل : ستاره ای  بدرخشید و ماه مجلس شد نیز با توجه به قافیه پایانی  برای شاه شجاع معروف به ابوافوارس گفته است دربیت ششم زمان نوشیدن شراب را قبل از طلوع آفتاب می داند که درغزل معروف دیگر هم به همین  آیین اشاره کرده است که سه وعده پایانی شب است  :
ساقی حدیث سرو وگل ولاله می رود
وین بحث با ثلاثه ی غساله می رود
دربیت هفتم به سراغ محتسب می رود که پرهیز می دهد از اینکه با مدعی اجرای احکام شریعت در شادی باده هم نشین شود با طنز زیبایی می گویدچون در ذات محتسب آزار دیگری سرشته شده همینکه شرابت را بنوشد در جام تو سنگ می اندازد که هیچ خیری به تو ودیگری نرسد ویا با شکستن جام ،اثر جرم خودش را ازمیان می برد ازبس که ریاکاری ودو چهرگی می کند.دربیت پایانی حافظ از موقعیت حضور در پیش معشوق یا شاه ابراز خرسندی می کند که می گوید چشمت که به این زیبارویِ  ماه پیکر افتاده ،کلاه شادمانی را به سمت خورشید پرتاب کن.غزل حافظ آنجا که از غم‌ها وشادیهایش سخن می گوید نسبت او با قدرتهای حاکم زمانه مشخص  می شود:
شاه اگر جرعه رندان نه به حرمت نوشد
التفاتش به می صاف مروق نکنیم .
افق گشایی از متن حافظ به دلیل باز بودن متن او ،دیگر ارجاعی چندلایه خواهد یافت به همین خاطر هر کسی از ظن خود می تواند یار او شود ولی شناخت عمیق او با زیستن در جهان متن او ممکن می شودومتن یعنی عناصر به هم پیوسته ای که با درهم تنیدگی ارگانیک ،ساختار اندیشه و هنر حافظ را تمامیت یافته نشان دهند
#رحمان_کاظمی
Forwarded from سخنرانی‌ها
✍️ نعمت الله فاضلی

🖊 همبستگی نوروزی

اگر چیزی و تنها یک چیز درباره نوروز امروز واقعیت داشته باشد، همبستگی است. نوروزیان در سراسر جهان نوروز را جشن می گیرند و نوروزی می شوند. نوروز صدای مشترکی است که صدها میلیون انسان نوروزی با دین ها، زبان ها، تاریخ ها، هویت ها، ارزش ها و سرزمین های متفاوت آن را می خوانند و می گویند و روایت می کنند.

نوروزیان امروزی حول محور جشن نوروز یکپارچه می شوند و برای یکدیگر، برای دیگران، برای طبیعت و حیوانات و گیاهان و حتی اشیا، و جهان شادی، بهروزی، زندگی، سربلندی و زیبایی آرزو‌ میکنند.

این همبستگی چیست؟ نیازی به تحقیق و کنکاش دقیق نیست که همبستگی نوروزی حول محور دین نیست، حتی دین زرتشتی یا دین های باستانی دیگر. ادیان اعم از زرتشتی، مسیحی، هندویی، بودایی، یهودی و اسلامی می توانند گرد نوروز جمع شوند و آن را پاس بدارند. چنان که می بینیم چنین می کنند. اما نوروز امروز به دین یا دین های معین تعلق ندارد و همبستگی نوروزی همبستگی دینی نیست. اگرچه برخی دینداران همیشه کوشیده اند و می کوشند نوروز را دین مالی کنند تا آن را با ایدیولوژی و خواسته های شان منطبق سازند.

همبستگی نوروزی، همبستگی زبانی نیز نیست. نوروز با همه زبان ها و گویش های فارسی، کردی، ترکی، بلوچی، عربی، هندی، لری، دری، گیلکی، مغولی و گویش ها و زبان های دیگر پیوند و تعامل دارد اما نوروز به زبان خاص و معینی وابسته و متعلق نیست.

همبستگی نوروزی، همبستگی جغرافیایی و سرزمینی هم نیست. سازمان ملل متحد نوروز را رسما متعلق به دوازده کشور جهان می داند و عملا هم نوروز در همه چهار قاره جهان برگزار می شود. نوروز در هر سرزمین و دیاری یار و رفیق مردمان آن سرزمین شده است و جا و مکان خاص خودش را دارد.

همبستگی نوروزی، همبستگی تاریخی نیز نیست. قصه ی چند هزار ساله نوروز فراز و فرودهایی پشت سرگذاشته و در بسترها و برهه های تاریخی ملت ها و قوم های گوناگون گفته و شنیده شده است. این قصه در درازنای تاریخ هر قوم، ملت و دیاری از نوروزیان تاریخ مندی و روایت تکین و یگانه اش را ساخته و برساخته است. قصه نوروز منحصر به تاریخ ایران نبوده و نمانده و نخواهد ماند.

همبستگی نوروزی،  همبستگی آیینی واحد نیز نیست. رسم ها و عادات و آداب نوروزی در هر دین، هر سرزمین، هر زبان، هر تاریخ و هر قوم و قبیله و ملتی با شکل زندگی آنها سازگار شده و برپایه اعتباربخشی و به رسمیت شناختن تفاوت ها، دوام و بقا یافته است.

همبستگی نوروزی چیست اگر اینها نیست؟ پاسخ روشن است، همبستگی نوروزی همبستگی حذف محور نیست. نوروز امروز برای برتری یکی بر دیگری، اعتباربخشی برخی و اعتبارزدایی برخی دیگر، حق و باطل کردن و تفرقه میان ملت ها و قوم ها و دین ها نیست و نمی تواند باشد.

همبستگی نوروزی، یکپارچگی محور و هستی محور است.  نوروز همبستگی و یکپارچگی انسان و طبیعت، انسان و انسان و انسان و خالق هستی است. بنیان نوروز همبستگی است، نه برتری جویی و سلطه گری. اگر چنین نبود چنین جهان گستر نمی شد و نمی ماند.

همبستگی نوروزی هدف و آرمانی دارد. این آرمان را در "مواجهه شادمانه و صلح جویانه" با تفاوت های زبانی، دینی، تاریخی، طبیعی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی می بینیم. نوروز امروز و امروزی همبستگی است که نه رهبری دینی دارد و نه رهبری سیاسی، بلکه همگان در فرایند زیست جهان عادی، مادی و معنوی شان  آن را تولید و بازتولید می کنند و نوروز را متناسب با نیازها، نیروها و نهادهای شان شکل و معنا می دهند.

همبستگی نوروزی نمایش اطاعت از این و آن یا وابستگی به قدرت و حکومت نیست، بلکه همبستگی مدنی، آزاد و داوطلبانه همگان با حفظ تفاوت های شان حول زندگی با همه ی ابعادش هست.

همبستگی نوروزی، برپایه تکثر و تفاوت استوار شده است نه حذف فرهنگ، دین، زبان، قوم یا گروهی اجتماعی به نفع برتری و سلطه ی فرهنگ، دین، زبان، قوم یا گروه اجتماعی معین.

همبستگی نوروزی همبستگی ای سیاسی و اخلاقی است، اما نه سیاست همگن ساز، خودکامه، سلطه جو، ستیزگر، تبعیض ساز و انسان ستیز. همبستگی نوروزی بر کرامت انسان و طبیعت استوار است. دشمنان نوروز این همبستگی را خطرناک می دانند. جای شگفتی هم نیست. نوروز خود را خادم خودکامگان و سلطه جویان نمی کند. طبیعی است که خشم آنها را برانگیزد.

همبستگی نوروزی، همبستگی برای نو شدن و پویایی و تغییر است؛ پویایی و نو شدن حول تغییر هر آن چیزی که کرامت انسان و طبیعت را خدشه دار می کند، و هر آنچه میان انسان ها تفرقه می افکند و موجب بهره کشی و ستم و سرکوب می شود.

همبستگی نوروزی، همبستگی برای تغییر به شیوه ای جمعی و همگانی است. سامان و سازماندهی این همبستگی را تک تک نوروزیان و روال ها و نشانه ها و اندیشه های برخاسته و برآمده از جمع، جامعه و تاریخ و تجربه زیسته قوم ها و ملت ها و گروه ها بر عهده دارند.

.
🆔 @sokhanranihaa
🆔 @
🆑کانال سخنرانی ها
🌹
Forwarded from ادب‌سار

🌿🌷 شادی و خنده در روز #سیزده_بدر نشانه‌ی فروریختن اندیشه‌های تیره و پلید، روبوسی نماد آشتی، به آب افکندن سبزه‌های تازه* نشانه‌ی پیشکش دادن به آناهیتا ایزدبانوی آب‌ها و گره زدن سبزه برای بخت‌گشایی نشانه‌ی پیوند زن و مرد برای دنباله‌ی زندگی آدمیان در جهان و یادبود مشی و مشیانه(نخستین زن و مرد روی زمین) بود. هماورد و اسب‌دوانی نیز یادآور کشمکش تیشتر یا ایزد باران با اپوش یا دیو خشکسالی بود.

🖋 برگرفته از: فرهنگ اساطیر #محمدجعفر_یاحقی


📝 پی‌نوشت:
* امروز، رها کردن سبزه در آب‌ها در روز سیزده به‌در، یک گرفتاری بزرگ در شهرهاست. این کار برای زیست‌بوم زیان‌آور است. زنده نگاه داشتن آیین کهن همواره باید با اندیشه، هوشمندی و هماهنگی با نیازهای زندگی امروز باشد.


*فرتور: نبرد افسانه‌ای تیشتر ایزد باران و اپوش دیو خشکسالی که افسانه‌ی پدید آمدن جشن سیزده‌بدر است.

🌿 @AdabSar 🌱
🛎
پارک قیطریه یک #محوطه_باستانی و گردشگاه ملی و ذخیره زیست محیطی است.
باید از تخریب و دست‌اندازی نهادهای خاص دولتی به آن جلوگیری شود.

لطفا پیام را باز کنید و امضا کنید.

🌺🌺🌺
 #تقابل ها وتناقض های حافظ با مرکز

باز آی و دلِ تنگِ مرا مونس جان باش
وین سوخته را مَحرَمِ اسرارِ نهان باش

زان باده که در میکدهٔ عشق فروشند
ما را دو سه ساغر بده و گو رمضان باش

در خرقه چو آتش زدی ای عارفِ سالِک
جهدی کن و سرحلقهٔ رندانِ جهان باش

دلدار که گفتا به تواَم دل نگران است
گو می‌رسم اینک به سلامت، نگران باش

خون شد دلم از حسرتِ آن لعلِ روان بخش
ای دُرجِ محبت به همان مُهر و نشان باش

تا بر دلش از غصه غباری نَنِشیند
ای سیلِ سرشک از عقبِ نامه روان باش

حافظ که هوس می‌کندش جامِ جهان بین
گو در نظرِ آصفِ جمشید مکان باش

 گشت و گذار در جهان متن‌ِحافظ، تناقض ها و تقابلهایی را نشان می دهد که حافظ با مرکز دارد. مرکز یعنی گفتمان حاکم بر عصراو که ارزشهای محکم شده ای دارد و از همه می خواهد براساس همان رفتار کنند وحرف بزنند و هیچ نوع خروج از هنجار را برنمی تابند.حافط با رندی وچابکی آنها را دور می زند و آنچه دلش می خواهد می گوید و انجام می دهد.مرکزگریزی حافظ یعنی همین تقابل هایی در جهان متن او با گفتمان شیخ و زاهد وصوفی ومحتسب دارد . غزلی که با فعل امر آغاز می شود به معنای خواهش از همنشین جانی حافظ است که دلتنگی اش را چاره ای کند. شاعری که سوخته دل است دنبال محرم رازهای پنهان خود است .
راز پنهان حافظ چیست که دنبال دوست فوق سری می گردد تا عیب پوش حقیقی باشد ؟ معلوم است شراب خوردن در ماه رمضان ،تابو شکنی خطرناکی برای اوست به همین خاطر ،دنبال ساقی رازدار است حافظ دوگونه سفارش در جهان متن خود برای نوشیدن شراب پیش و پس از ماه رمضان می کند برای پیش از رمضان می گوید فرصت را غنیمت بشمارید که رمضان می آید :
ماه شعبان منه ازدست،قدح کاین خورشید
ازنظر تا شب عید رمضان خواهد شد.
  برای پس از رمضان هم می گوید عید شده بنوشید که دیگر منعی نداردکه طنز تناقض واری است چون شراب در غیر ماه رمضان هم ممنوع است :
ساقی بیار باده که ماه صیام رفت
در ده قدح ،که موسم ناموس ونام رفت
در وسط ماه رمضان ، شراب خواستن ، ویژه خواری اوست که ملامت زیاد زاهدان را به جان می خرد:
زآن میِ عشق کزو پخته شود هرخامی
گرچه ماه رمضان است ،بیاور جامی
  در غزلیات مولانا هم چنین خواهی  سابقه دارد:
به ماهِ روزه جهودانه، می  مخور ،تو به شب
بیا به بزم محمد مدام نوش مدام
دربیت سوم به سوی عارف سالک چرخشی می کنداو را خطاب می کند که اکنون در خرقه صوفیانه آتش زدی یعنی برخلاف ظاهر جامعه رفتار کردی پس ،رندی خودرا که تابوشکنی است    آشکارکن و مشهور عالم باش .شاعران قبل از او مثل خواجو چنین ادعایی می کردند.دربیت چهارم از قول‌ِ رفیق شفیق حافظ که گفته نگران تو هستم در جوابش می گوید به سلامت خواهم آمد منتظرم باش اما معنای ایهامی دیگری دارد که می گوید :خواهم آمد ولی نگران به سلامت رسیدن من باش که خطر کارش را گوشزد می کند .دل حافظ در آرزوی لب سرخ یار که زندگی بخش است خونین شده  می گوید ای دهان مهربان یار همچنان بسته باش تا فقط وقت بوسیدن من باز شوی .از اشک سیل آسای خود می خواهد به دنبال نامه ی حافظ ، روانه شود تا جاده  خیس شود وگردوغبار غصه بر دل یار ننشیند.در پایان غزل ،آصف جمشیدمکان ، یکی از وزرای آل مظفر که تورانشاه ،دوست حافظ بودشاهد گرفته می شود برای آرزوی رسیدن به جام جهان بین که در حضور او جام گرفته می شود.با توجه به مضامین همین غزل .از منظر ساختارگرایی ،حافظ ،از عناصر موجود در غزل فارسی ،فرمهای ارگانیک زیباتر و هنری تری می سازد که چشم وهوش رباست.لحن بیان او وتنوع نحوی ووحدت تاثیر عاطفی که در پایان ایجاد می کند حافظ را سرآمد دیگر شاعران کرده است

رحمان کاظمی

@taranom_ordibehesht
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🛎
پارک قیطریه یک #محوطه_باستانی و گردشگاه ملی و ذخیره زیست محیطی است.
باید از تخریب و دست‌اندازی نهادهای خاص دولتی به آن جلوگیری شود.

@persian_mythology

🌺🌺🌺
🌺

#جشن_فروردینگان


روز فروردین(19) از ماه فروردین (ن.ک. #گاهشماری و #تقویم) هنگام برگزاری نخستین جشن ماهانه به نام فروردینگان (گویش بهدینی فرودوگ) است که به فروهر پاک نیاکان و درگذشتگان اختصاص دارد.

فروهرAv. fravaši-, OP *fravarti-, Pahl. fraward, frawahr, frōhar, frawaš, frawaxš)) مفهومی منحصر به فرد اندیشه ایرانی است (برخی مُثل افلاطون را برگرفته از مفهوم فروهر می‌دانند) که به همراه جان، دین، بوی و روان 5 بخش مینوی وجود انسان را تشکیل می‌دهد. فروهر پس از مرگ از تن جدا می‌شود و جاودانه در مینو می‌زیید. در مورد ریشه و معنای فروهر اجماع وجود ندارد. بیلی آن را ترکیب پیشوند -fra و فعل -var√ به معنی "پوشاندن و حفاظت کردن" که یه همراه پسوند ti- به معنای "دور کننده، دافع" است. در نظریه دیگری از فعل -var√ "گزیدن، انتخاب کردن" گرفته شده که به معنای "از پیش گزیننده" است.

در اوستا یشت 13م با عنوان فروردین یشت، که طولانیترین یشت اوستاست، ویژه ستایش فروهر نیاکان و درگذشتگان است که فهرستی طولانی از نیکان و پاکان در آن نام برده و ستوده می‌شوند. بر مبنای این یشت، فروهران در ابتدا یاریگر اورمزد در آفرینش هستند و سپس خویشکاری آنان، نگهداری و نگهبانی آفرینش اورمزد، بویژه آب و گیاه و فرزند درون زهدان مادران است. فروهر نیاکان همچنین یاور مردم در نبرد با نیروهای اهریمنی هستند.
در روز فرودینگان مردم در آرامگاه‌ها گرد می‌آیند و سفره‌هایی با خوراک آیینی (مانند: سیر و سِداب، لرک، سیروگ، آش و ...) می‌گسترند و بر آن اوستا می‌خوانند. ایرانیان این روز را جشن می‌گیرند تا شاد باشند و از آن شادی درگذشتگان را نیز شاد سازند. از فروهر همۀ مردان و زنان ایرانی و انیرانی می‌خواهند که یاور آنان در برابر اهریمن باشند و برای زندگی بهتر و ساختن جهانی آباد آنان را یاری دهند.

علاوه بر فروردینگان، پنج روز پایانی سال و آیین آتش افروزی شبانه بر پشت بام‌ها و خانه تکانی‌ نیز به گرامیداشت فروهر درگذشتگان اختصاص دارد.

ašāunąm. vaŋuhīš. sūrā . spəṇtā . frauuašaiiō. yazamaide.  yā . taxmā . hąm.varəitiuuaitīš. arəzaiieiṇtīš. xruuiš‌iiaṇtīš.  uruuīnaitīš. frascaṇdaiieiṇtīš.  vīspanąm. t‌bišuuatąm. t‌baēšā . daēuuanąm. maš‌iiānąmca.  amaē.nijanō . hamərəϑə‌.  hauuāi. kāmāica. zaošāica.
فروهرهای نیک توانای پاک اَشَونان را می ستاییم که تهم، دلیر، رزمجو، هراس افکن و کوبنده [در رسند و]  همۀ ستیزه دشمنان - خواه دیوان، خواه مردمان [دروند] - را ناچیز و نابود کنند. (فروردین یشت، کرده هفتم)

فروهر جان باختگان میهن را می ستاییم.

#جشنهای_ایرانی


@frataak

🌺
@persian_mythology
کار شاعری چون فردوسی آفرینش دید و دریافت و زیباشناسی تازه، پیدا کردن ناپیداست، نه مثلا بازگویی منظوم خدای‌نامک، اسطوره های از یاد رفته یا داستان هایی درهم از افسانه و تاریخ.
کار او از سویی «یافتن» معنای درونی و ناخودآگاه تاریخ انسان و جهان است و از سوی دیگر بازنمود آن در سخنی که آیینه‌ی درست نمای زیبایی است. و این خویشکاری شاعر تنها به یاری دانش «خودآگاه» به انجام نمی رسد؛ وگرنه دانشمندان شاعر بودند. این مهم را بسی بیشتر «ناخودآگاه» او به سرانجامی فرخنده می رساند.
غرض تکیه بر نادانی و بی خبری شاعر نیست، بلکه توجه به ندانسته ها، به «نادانستنی» هاست؛ به آنچه در ما کار می کند و ما را می سازد بی آنکه بدانیم؛ اهمیت و اعتبار کارکرد نادانسته ها!

ارمغان مور –
شاهرخ مسکوب

#فردوسی
#اسطوره‌نگاری
Forwarded from کتابمند
خاندنی ترین آثار ادبی و فکری جهان.pdf
1.1 MB
📕 خاندنی‌ترین آثار ادبی و فکری جهان
✍🏽  به انتخاب: حسن محمدیان
💎

#هر _کتابی خاندنی نیست ولی کتاب‌های خاندنی بسیاری نیز وجود دارد.

📙 @ketabmand
2024/05/11 18:20:04
Back to Top
HTML Embed Code: