Forwarded from اطلاع رسانی انجمن معلمان ادبیات خراسان رضوی (M. Mirzaee)
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
گزارش و مصاحبه
بیان اهمیت جشن سده در فرهنگ ،تاریخ وادبیات ایران از زبان استاد ارجمند جناب آقای دکتر محمد جعفر یاحقی
در جشن سده و مراسم بازگشایی رسمی خردسرای فردوسی شاخه روستای تاریخی هدک (Hodk)از توابع شهرستان بردسکن(Bardaskan) در استان خراسان رضوی
و نشست صمیمانه ی دبیران و استادان زبان و ادبیات فارسی بردسکن با جناب استاد یاحقی
چهارشنبه ۱۰ بهمن ۱۴۰۳
مدیر خردسرای فردوسی هدک بردسکن: جناب حاج آقای کاظمی
فیلم از آقای علی ارشادی
بیان اهمیت جشن سده در فرهنگ ،تاریخ وادبیات ایران از زبان استاد ارجمند جناب آقای دکتر محمد جعفر یاحقی
در جشن سده و مراسم بازگشایی رسمی خردسرای فردوسی شاخه روستای تاریخی هدک (Hodk)از توابع شهرستان بردسکن(Bardaskan) در استان خراسان رضوی
و نشست صمیمانه ی دبیران و استادان زبان و ادبیات فارسی بردسکن با جناب استاد یاحقی
چهارشنبه ۱۰ بهمن ۱۴۰۳
مدیر خردسرای فردوسی هدک بردسکن: جناب حاج آقای کاظمی
فیلم از آقای علی ارشادی
Forwarded from BBCPersian
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔻بسیاری از مردم در آمریکای شمالی روز دوم فوریه را باعنوان «روز گراندهاگ» جشن میگیرند.
روز گراندهاگ (روز موشخرما) مراسمی سنتی است که از زمان سکونت مهاجران هلندی و اروپایی در آمریکای شمالی در قرن ۱۹ برجای مانده است.
طبق باورها، در این روز موشخرمای کوهی از لانهاش بیرون میآید تا ببیند زمستان کی تمام خواهد شد.
اگر هوا ابری باشد و موشخرما سایهاش را نبیند، بهار زودرس خواهد آمد. اما اگر او در هوای آفتابی بیرون بیاید و سایهاش را ببیند، به آشیانهاش برمیگردد و زمستان برای شش هفته دیگر ادامه خواهد داشت.
هر سال هزاران نفر برای دیدن فیل، موشخرمای مشهور و محبوب، به شهر پانکساتاونی در ایالت پنسیلوانیا میآیند. این شهر محل گردهمایی دوستداران فیل و روز گراندهاگ است.
فیل در پارک حفاظتشده گابلزر ناب در حومه شهر پانکساتاونی زندگی میکند.
او سحرگاه یکشنبه در هوایی ابری از لانهاش فراخوانده شد و به مردم مشتاق گفت که «امسال منتظر یک بهار زودرس باشید.»
آتشبازی، اجرای نمایش، برنامههای طنز و توزیع غذا و نوشیدنی از جمله برنامههای معمول این جشن
است که یک روز کامل ادامه دارد.
@BBCPersian
روز گراندهاگ (روز موشخرما) مراسمی سنتی است که از زمان سکونت مهاجران هلندی و اروپایی در آمریکای شمالی در قرن ۱۹ برجای مانده است.
طبق باورها، در این روز موشخرمای کوهی از لانهاش بیرون میآید تا ببیند زمستان کی تمام خواهد شد.
اگر هوا ابری باشد و موشخرما سایهاش را نبیند، بهار زودرس خواهد آمد. اما اگر او در هوای آفتابی بیرون بیاید و سایهاش را ببیند، به آشیانهاش برمیگردد و زمستان برای شش هفته دیگر ادامه خواهد داشت.
هر سال هزاران نفر برای دیدن فیل، موشخرمای مشهور و محبوب، به شهر پانکساتاونی در ایالت پنسیلوانیا میآیند. این شهر محل گردهمایی دوستداران فیل و روز گراندهاگ است.
فیل در پارک حفاظتشده گابلزر ناب در حومه شهر پانکساتاونی زندگی میکند.
او سحرگاه یکشنبه در هوایی ابری از لانهاش فراخوانده شد و به مردم مشتاق گفت که «امسال منتظر یک بهار زودرس باشید.»
آتشبازی، اجرای نمایش، برنامههای طنز و توزیع غذا و نوشیدنی از جمله برنامههای معمول این جشن
است که یک روز کامل ادامه دارد.
@BBCPersian
🐦🔥🌿🎄🌲🌳🌴
#آقادار، بازمانده اساطیر کهن
بخش اول
در نواحی گوناگون ایران، درختانی هستند که به دلایل گوناگون مذهبی تا تاریخی، مورد تکریم و احترام و توجه مردم هستند. اجزای این درختان (شاخهها، برگها، ریشه یا گلها) گاهی در درمانهای سنتی یا مراسم مذهبی استفاده میشود. نمونه مشهور آن شاخه های درخت #برسم است که بخش جدایی ناپذیر مراسم دینی زردشتیان است. این درختان کهنسال مورد احترام، که معمولن از گونه #سرو، #چنار، #آزاد و... هستند، در برخی نواحی ایران مثل گیلان و مازندران، «آقادار» نامیده میشود، که تقدس این گونه درختان ریشه در اساطیر کهن ایران و جهان دارد.
نگاهی به درخت مقدس در باورهای کهن ایرانی میافکنیم.
تنها درختی که در زیر سایهاش، «گیومرتن» آفریده شد و تا بیاساید با آرامش و تندرستی. همان که در نزدیکیاش «هوم سپید» خلق شد تا دشمن پیری، زندهکنندۀ مردگان و انوشهگر زندگان باشد.
همان که سیمرغ بر آن آشیان گرفت و بر فراز آن پرّان کرد. آن «همهتخمه»ای که هزاران نوع گیاه قرار بود از آن برآیند. آن که نخستین انسان، به پهنا و بلندایی مهسان، درخشان چون مهر تابان، وقتی مشیانهاش را دید، ترکش کرد.
آقادار، درختی درازعمر، از نوع سرو، چنار، شمشاد و ازگیل که در هر آبادی تنها یک درخت به این نام معروف است. مردم با توسل به آن نیروهای اهریمنی را از زندگی خود و از آبادی دور میکنند.
«ایرانیان باستان بر این عقیده بودند که دنیای آنها در اصل گسترهای مسطح و پهناور بدون کوهها و درهها و آبکندها بوده است. بدون هرگونه برجستگی یا رخنهای در دریای پیرامون خود که دریایی بدون باد و عاری از هرگونه موج بود. هیچچیز این کمال اولیه را تغییر نمیداد و حتی خورشید و ستارگان و ماه نیز بر گنبد آسمان بیحرکت بر جای خود قرار داشتند.
هنگامی که اهریمن به ناگهان وارد جهان شد، این نظم ازلی درهم شکست. اهریمن چونان آذرخشی دل آسمان را شکافت و محکم به زمین خورد. امواج سهمگینی که بر زمین پدید آمد زایش کوهها و درههای عمیق را در پی داشت. کوه البز در نقطه این برخورد، زاده شد و به مدت 800 سال به سوی آسمان سر کشید.
سپس حیات وارد این دنیای تازه شد. درخت «سئین» (#سیمرغ) یا درخت «همهتخمه» رویید که شاخههای گوناگون آن بذر گیاهان مختلف را در خود داشت. این درخت ماوای پرنده بزرگی به نام سئین بود و هر بار که این پرنده بالهای عظیم خود را به هم میزد، شاخهها را تکان میداد، بذرها را پراکنده میکرد، هزاران دانه بارور بر زمین میریخنتد و در آن ریشه میزدند.
نخستین حیوان، گاو نیرومندی که پوست سپیدش چون ماه میدرخشید. در همین سرزمین و بر کنار رود «وهدائیتی» به چرا مشغول شد. هنگامیکه این گاو در نبردی دشوار با اهریمن کشته شد، روحش به ماه پرواز کرد. از مرگ او زندگی در وجود آمد و بر اثر چکیدن تخمهاش از سپهر آسمان بر زمین، انواع جانوران پدید آمدند.
در سمت دیگر رودخانه، نخستین انسان به نام «گیومرتن» [#کیومرث] زندگی میکرد که مقدر بود در یک روز بدفرجام با اهریمن روبهرو شود. اما تخمۀ او نباید از میان میرفت این تخمه به مدت چهل سال در زمین باقی ماند و سپس به صورت یک ساقه مقدس ریواس سبز شد. از دو شاخۀ این ریواس، همزادان مقدس «#مشی» و «#مشیانه» [نخستین انسانهای فانی و اجداد همه ما] زاده شدند.»
منابع:
تونی آلن، چارلز فیلیپس، مایکل کریگان؛ سَروَر دانای آسمان. ترجمۀ عباس مخبر؛ ویراستار حسین ثاقبی. تهران: روزنهکار، 1384
#اساطیر_ایرانی
#اساطیر_گیاهی
نوشته: حسین ثاقبی
🍂🍃🍂🍃
@persisn_mythology
#آقادار، بازمانده اساطیر کهن
بخش اول
در نواحی گوناگون ایران، درختانی هستند که به دلایل گوناگون مذهبی تا تاریخی، مورد تکریم و احترام و توجه مردم هستند. اجزای این درختان (شاخهها، برگها، ریشه یا گلها) گاهی در درمانهای سنتی یا مراسم مذهبی استفاده میشود. نمونه مشهور آن شاخه های درخت #برسم است که بخش جدایی ناپذیر مراسم دینی زردشتیان است. این درختان کهنسال مورد احترام، که معمولن از گونه #سرو، #چنار، #آزاد و... هستند، در برخی نواحی ایران مثل گیلان و مازندران، «آقادار» نامیده میشود، که تقدس این گونه درختان ریشه در اساطیر کهن ایران و جهان دارد.
نگاهی به درخت مقدس در باورهای کهن ایرانی میافکنیم.
تنها درختی که در زیر سایهاش، «گیومرتن» آفریده شد و تا بیاساید با آرامش و تندرستی. همان که در نزدیکیاش «هوم سپید» خلق شد تا دشمن پیری، زندهکنندۀ مردگان و انوشهگر زندگان باشد.
همان که سیمرغ بر آن آشیان گرفت و بر فراز آن پرّان کرد. آن «همهتخمه»ای که هزاران نوع گیاه قرار بود از آن برآیند. آن که نخستین انسان، به پهنا و بلندایی مهسان، درخشان چون مهر تابان، وقتی مشیانهاش را دید، ترکش کرد.
آقادار، درختی درازعمر، از نوع سرو، چنار، شمشاد و ازگیل که در هر آبادی تنها یک درخت به این نام معروف است. مردم با توسل به آن نیروهای اهریمنی را از زندگی خود و از آبادی دور میکنند.
«ایرانیان باستان بر این عقیده بودند که دنیای آنها در اصل گسترهای مسطح و پهناور بدون کوهها و درهها و آبکندها بوده است. بدون هرگونه برجستگی یا رخنهای در دریای پیرامون خود که دریایی بدون باد و عاری از هرگونه موج بود. هیچچیز این کمال اولیه را تغییر نمیداد و حتی خورشید و ستارگان و ماه نیز بر گنبد آسمان بیحرکت بر جای خود قرار داشتند.
هنگامی که اهریمن به ناگهان وارد جهان شد، این نظم ازلی درهم شکست. اهریمن چونان آذرخشی دل آسمان را شکافت و محکم به زمین خورد. امواج سهمگینی که بر زمین پدید آمد زایش کوهها و درههای عمیق را در پی داشت. کوه البز در نقطه این برخورد، زاده شد و به مدت 800 سال به سوی آسمان سر کشید.
سپس حیات وارد این دنیای تازه شد. درخت «سئین» (#سیمرغ) یا درخت «همهتخمه» رویید که شاخههای گوناگون آن بذر گیاهان مختلف را در خود داشت. این درخت ماوای پرنده بزرگی به نام سئین بود و هر بار که این پرنده بالهای عظیم خود را به هم میزد، شاخهها را تکان میداد، بذرها را پراکنده میکرد، هزاران دانه بارور بر زمین میریخنتد و در آن ریشه میزدند.
نخستین حیوان، گاو نیرومندی که پوست سپیدش چون ماه میدرخشید. در همین سرزمین و بر کنار رود «وهدائیتی» به چرا مشغول شد. هنگامیکه این گاو در نبردی دشوار با اهریمن کشته شد، روحش به ماه پرواز کرد. از مرگ او زندگی در وجود آمد و بر اثر چکیدن تخمهاش از سپهر آسمان بر زمین، انواع جانوران پدید آمدند.
در سمت دیگر رودخانه، نخستین انسان به نام «گیومرتن» [#کیومرث] زندگی میکرد که مقدر بود در یک روز بدفرجام با اهریمن روبهرو شود. اما تخمۀ او نباید از میان میرفت این تخمه به مدت چهل سال در زمین باقی ماند و سپس به صورت یک ساقه مقدس ریواس سبز شد. از دو شاخۀ این ریواس، همزادان مقدس «#مشی» و «#مشیانه» [نخستین انسانهای فانی و اجداد همه ما] زاده شدند.»
منابع:
تونی آلن، چارلز فیلیپس، مایکل کریگان؛ سَروَر دانای آسمان. ترجمۀ عباس مخبر؛ ویراستار حسین ثاقبی. تهران: روزنهکار، 1384
#اساطیر_ایرانی
#اساطیر_گیاهی
نوشته: حسین ثاقبی
🍂🍃🍂🍃
@persisn_mythology
آقادار، بازمانده اساطیر کهن ایرانی
بخش دوم
حرمت به طبیعت و درخت، کم و بیش بین تمام اقوام ایرانی مطرح بوده و هست. این گاهی به شرک و گاهی هم از سوی روشنفکران عصر ما از جمله نیما یوشیج به مظاهری از عقبماندگی و جهل تعبیر شده است. قطع درختی عظیم با انگیزههای دینی و برای مبارزه با شرک در یکی از ایالات ایران به دستور یکی از خلفای بغداد، در تاریخ آمده است. در سالهای اخیر نیز صدور دستور قطع چندین درخت موسوم به «آقادار» از سوی مقامات رسمی در گیلان به بهانهی مبارزه با خرافهپرستی و جهل در مطبوعات نقل شده است.
از دیدگاه ما اصطلاح آقادار با جزء اول «آقا» و جزء دوم «دار» به معنای درخت، سوءتفاهمی چشمگیر را در گیلان و مازندران پدید آورده است، تا آنجا که سعی ما در این نوشتار کوتاه، صرف کاستن از ابعاد همین سوءتفاهم شده است.
ابتدا از قول دکتر منوچهر ستوده و بر اساس مشاهدات بیش از نیم قرن پیش ایشان از منطقهی گیلان، مطلبی را نقل میکنیم:
«در گیلان مثلی سایر است که «هر جا پیله پیله داره، اونجه گیلکان مزاره»، یعنی هرجا درختان بزرگ و تنومند است، آنجا پرستشگاه و زیارتگاه گیلکها است. اطراف آنها چراغ روشن میکنند و شمع میافروزند و به شاخههای نازک آنها دخیل میبندند و آنها را به نام آقادار و آقاسور و آقاریس و نظایر آنها میخوانند. همین درختان باگذشت زمان به امامزاده تبدیل میشوند و در ظرف پنجاه سال اخیر در حدود ده درخت که رابینو در کتاب گیلان خود به نام مزار خوانده و در زمان وی جز درختی تنومند چیزی دیگر نبوده است، امروز کنار آنها بنایی ساختهاند و به نام امامزاده… نامگذری کردهاند» (از آستارا تا استارباد، ج اول، ۱۳۴۹).
نکتهی مهم این مطلب است که لفظ و یا اصطلاح «آقا» در اصطلاح آقادار همان واژهی ارجمند «آقا» که امروزه در فارسی بسیار مصطلح است و ریشهای ترکی و مغولی دارد نبوده و نیست. در ترکیب «آقادار» که از سنسکریت منشاء گرفته است، «آقا» به معنای گناه و معصیت است. برای روشن شدن موضوع توجه خوانندگان را به سه واژهی سنسکریت که در پی خواهد آمد جلب میکنم:
اول: آقا agha، به معنای گناه و گناهآلود.
دوم: قِنَا یا گِنا ghna، به معنای زایلکننده و از بین برنده.
سوم: اقاقنا یا اقاگَنا aghaghna، به معنای شستن و از بین بردن گناه یا همان کفاره است.
گفتنیست «تارُ taru» در سنسکریت به معنای درخت یا همان «دار» است. ترکیب این واژه با واژهی اقاگنه aghaghna میتواند «آقاگنهتارُ» یا کوتاهشده آن «آقاتار» یا همان «آقادار» باشد که واژهی گیلکی «دار» همان درخت است. مشابه این ترکیب در فرهنگنامهی سنسکریت «دِواتارِ» (دیودار) و «کالپاتارِ» است که دو واژهی اخیر با شرح انگلیسی آنها را نیز در ذیل آوردهایم. همانطور که در معنای این واژهها ملاحضه خواهید نمود موضوع «آقادار» و مفهوم این واژه به بعضی از اعتقادات در مذهب هندو مربوط است که آیین پیش از اسلام مردم منطقه نیز بوده است. در آیین هندو از پنج درخت صحبت میشود که هرکدام به پارادایز و ایزد ایندرا مربوط میشوند.
منبع:
درویشعلی کولایی،
گیلهوا، شماره ۱۳۱، ص ۱۲۰
#اساطیر_ایرانی
#اساطیر_گیاهی
🍂🍃🍂🍃
@persisn_mythology
بخش دوم
حرمت به طبیعت و درخت، کم و بیش بین تمام اقوام ایرانی مطرح بوده و هست. این گاهی به شرک و گاهی هم از سوی روشنفکران عصر ما از جمله نیما یوشیج به مظاهری از عقبماندگی و جهل تعبیر شده است. قطع درختی عظیم با انگیزههای دینی و برای مبارزه با شرک در یکی از ایالات ایران به دستور یکی از خلفای بغداد، در تاریخ آمده است. در سالهای اخیر نیز صدور دستور قطع چندین درخت موسوم به «آقادار» از سوی مقامات رسمی در گیلان به بهانهی مبارزه با خرافهپرستی و جهل در مطبوعات نقل شده است.
از دیدگاه ما اصطلاح آقادار با جزء اول «آقا» و جزء دوم «دار» به معنای درخت، سوءتفاهمی چشمگیر را در گیلان و مازندران پدید آورده است، تا آنجا که سعی ما در این نوشتار کوتاه، صرف کاستن از ابعاد همین سوءتفاهم شده است.
ابتدا از قول دکتر منوچهر ستوده و بر اساس مشاهدات بیش از نیم قرن پیش ایشان از منطقهی گیلان، مطلبی را نقل میکنیم:
«در گیلان مثلی سایر است که «هر جا پیله پیله داره، اونجه گیلکان مزاره»، یعنی هرجا درختان بزرگ و تنومند است، آنجا پرستشگاه و زیارتگاه گیلکها است. اطراف آنها چراغ روشن میکنند و شمع میافروزند و به شاخههای نازک آنها دخیل میبندند و آنها را به نام آقادار و آقاسور و آقاریس و نظایر آنها میخوانند. همین درختان باگذشت زمان به امامزاده تبدیل میشوند و در ظرف پنجاه سال اخیر در حدود ده درخت که رابینو در کتاب گیلان خود به نام مزار خوانده و در زمان وی جز درختی تنومند چیزی دیگر نبوده است، امروز کنار آنها بنایی ساختهاند و به نام امامزاده… نامگذری کردهاند» (از آستارا تا استارباد، ج اول، ۱۳۴۹).
نکتهی مهم این مطلب است که لفظ و یا اصطلاح «آقا» در اصطلاح آقادار همان واژهی ارجمند «آقا» که امروزه در فارسی بسیار مصطلح است و ریشهای ترکی و مغولی دارد نبوده و نیست. در ترکیب «آقادار» که از سنسکریت منشاء گرفته است، «آقا» به معنای گناه و معصیت است. برای روشن شدن موضوع توجه خوانندگان را به سه واژهی سنسکریت که در پی خواهد آمد جلب میکنم:
اول: آقا agha، به معنای گناه و گناهآلود.
دوم: قِنَا یا گِنا ghna، به معنای زایلکننده و از بین برنده.
سوم: اقاقنا یا اقاگَنا aghaghna، به معنای شستن و از بین بردن گناه یا همان کفاره است.
گفتنیست «تارُ taru» در سنسکریت به معنای درخت یا همان «دار» است. ترکیب این واژه با واژهی اقاگنه aghaghna میتواند «آقاگنهتارُ» یا کوتاهشده آن «آقاتار» یا همان «آقادار» باشد که واژهی گیلکی «دار» همان درخت است. مشابه این ترکیب در فرهنگنامهی سنسکریت «دِواتارِ» (دیودار) و «کالپاتارِ» است که دو واژهی اخیر با شرح انگلیسی آنها را نیز در ذیل آوردهایم. همانطور که در معنای این واژهها ملاحضه خواهید نمود موضوع «آقادار» و مفهوم این واژه به بعضی از اعتقادات در مذهب هندو مربوط است که آیین پیش از اسلام مردم منطقه نیز بوده است. در آیین هندو از پنج درخت صحبت میشود که هرکدام به پارادایز و ایزد ایندرا مربوط میشوند.
منبع:
درویشعلی کولایی،
گیلهوا، شماره ۱۳۱، ص ۱۲۰
#اساطیر_ایرانی
#اساطیر_گیاهی
🍂🍃🍂🍃
@persisn_mythology
🔹 ایران، کهن ترین کشور جهان
🔹وبسایت «بررسی جمعیت جهان» با بررسی دادههای آماری و تاریخی ۸ کشور قدیمی جهان را بر اساس تاریخ تشکیل نخستین حکومت سازمانیافته و همچنین تاریخ استقلال و حاکمیت ملی اعلام کرد که در هر دو فهرست، ایران کهنترین کشور جهان است.
🔹بنابر آمار این وبسایت، نخستین حکومت سازمانیافته در ایران در ۳۲۰۰ سال پیش از میلاد مسیح تشکیل شده است.
🔹 در این فهرست مصر در جایگاه دوم، ویتنام سوم، ارمنستان چهارم، کره شمالی پنجم، چین ششم، هند هفتم و گرجستان هشتم هستند.
#دیدار_نیوز
didarnews.ir
@persian_mythology
🌺
🔹وبسایت «بررسی جمعیت جهان» با بررسی دادههای آماری و تاریخی ۸ کشور قدیمی جهان را بر اساس تاریخ تشکیل نخستین حکومت سازمانیافته و همچنین تاریخ استقلال و حاکمیت ملی اعلام کرد که در هر دو فهرست، ایران کهنترین کشور جهان است.
🔹بنابر آمار این وبسایت، نخستین حکومت سازمانیافته در ایران در ۳۲۰۰ سال پیش از میلاد مسیح تشکیل شده است.
🔹 در این فهرست مصر در جایگاه دوم، ویتنام سوم، ارمنستان چهارم، کره شمالی پنجم، چین ششم، هند هفتم و گرجستان هشتم هستند.
#دیدار_نیوز
didarnews.ir
@persian_mythology
🌺
Forwarded from کانال خبری/ اخبار فوری مهم
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴سپندارمذگان داشتیم وقتی ولنتاینی نبود
جشن سِپَندارمَذگان یا اِسپَندگان یا اِسفَندارمَذگان یکی از جشنهای ایران باستان است که در ۵ اسفند گاهشمار یزدگردی و ۲۹ بهمن گاهشمار خورشیدی برای گرامیداشت زن، زمین و مادر برگزار میشود.
این جشن ریشه در شاهنشاهی هخامنشی دارد. ابوریحان بیرونی در آثارالباقیه آوردهاست که ایرانیان باستان، پنجم اسفند را روز بزرگداشت زن و زمین میدانستند.
@khabariitel
جشن سِپَندارمَذگان یا اِسپَندگان یا اِسفَندارمَذگان یکی از جشنهای ایران باستان است که در ۵ اسفند گاهشمار یزدگردی و ۲۹ بهمن گاهشمار خورشیدی برای گرامیداشت زن، زمین و مادر برگزار میشود.
این جشن ریشه در شاهنشاهی هخامنشی دارد. ابوریحان بیرونی در آثارالباقیه آوردهاست که ایرانیان باستان، پنجم اسفند را روز بزرگداشت زن و زمین میدانستند.
@khabariitel
🔹بزرگترین تندیس اسبسوار جهان یا کمبوزه
یکم:
به گفتهی تاریخ جهانگشا چنگیزخان مغول وقتی بر شهر بخارا دست یافت: “فرمود تا آتش در محلات انداختند و چون خانههای شهر تمامت از چوب بود بیشتر از شهر به چند روز سوخته شد مگر مسجد جامع و بعضی از سرایها که عمارت آن از خشت بود” … “اعیان زمان و افراد سلطان بودند و از عزت پای بر سر فلک مینهادند دستگیر مذلت گشتند و در دریای فنا غرق شدند” … “زیادت از سی هزار آدمی در شمار آمد که کشته بودند و صغار اولاد و اولاد کبار و زنان چون سرو آزاد آن قوم برده کردند”… “و یکی از بخارا پس از واقعه گریخته بود و بخراسان آمده حال بخارا ازو پرسیدند گفت آمدند و کندند و سوختند و کشتند و بردند و رفتند، جماعت زیرکان که این تقریر شنیدند اتفاق کردند که در پارسی موجزتر ازین سخن نتواند بود” (جلد اول ص ۸۲ و ۸۳)." و در شهری دیگر: “خلق بیرون آمد تمامت را بداشتند زنان را از مردان جدا کردند ای بسا پریوشان را که در کنار شوهران بیرون میکشیدند و خواهران را از برادران جدا میکردند و فرزندان را از کنار مادران میستدند و از غصب ابکار، پدران و مادران را دل افگار، و فرمان رسانیدند که بیرون چهارصد محترقه که تعیین کردند و از میان مردان گزین و بعضی کودکان از دختران و پسران که به اسیری براندند تمامت خلق را با زنان و فرزندان ایشان بکشتند و بر هیچکس از زن و مرد ابقا نکردند” (ج اول ص ۱۲۷). “چون به در مرو رسیدند در یک ساعت شهر بستدند و مؤمنان را چون شتران ماهار زده ده ده و بیست بیست در یک رسن قطاری میکردند و در طغار خون میانداخت تا زیادت از صدهزار را شهید کردند” (ج اول ۱۳۱). درباره قتل عام بلخ مینویسد: “… بفرمود تا اهالی بلخ صغیر و کبیر قلیل و کثیر را از مرد تا زن به صحرا راندند و بر عادت مألوف بر مثین و الوف قسمت کردند تا ایشان را بر شمشیر گذرانیدند و از تر و خشک نگذاشتند… جماعتی از پراکندگان که در کنجها و سوراخها مختفی مانده بودند و بیرون آمده تمامت ایشان را بکشتند … و از جانور درو هیچ نگذاشتند”(ج اول ۱۰۴ و ۱۰۵)" و "از قنقلیان از مردینه به بالای تازیانه زنده نگذاشتند".
اگر تاریخ جهانگشا و جامعالتواریخ و سایر تاریخهای عهد مغولان را بخوانیم از واژه به واژه و سطر به سطر و صفحه به صفحهی آنها بوی خون میآید. چنگیزخان مغول یکی از خونریزترین مردان تاریخ جهان است با قلبی از سنگ خارا.
مغولان در ساحل رودخانه توول در تسونجین بولدوگ در ۵۴ کیلومتری شرق پایتخت مغولستان، اولانباتور، برای بزرگداشت چنگیزخان بزرگترین تندیس اسبسوار جهان را به بلندای ۴۰ متر(به اندازهی یک ساختمان ۱۳ طبقه) ساخته و بر پا کردهاند زیرا چنگیزخان را پدر ملی خود میدانند.
در سال ۲۰۰۸ از زندگانی او فیلمی سینمایی ساختهاند که نامزد اسکار شد.
دوم:
"داریوش شاه گوید: این است آنچه به وسیله من انجام شد پس از اینکه شاه شدم. کمبوجیه پسر کوروش از خاندان ما بود او در آن زمان شاه بود. کمبوجیه برادری داشت به نام بردیا، مادر بردیا مادر کمبوجیه نیز بود [پس آنها برادر تنی بودند]...هنگامی که کمبوجیه رهسپار مصر شد، مردم نافرمان شدند. پس از آن دروغ در کشور بسیار شد هم در پارس، هم در ماد، و هم در سایر سرزمین ها."(کتیبهی داریوش بزرگ در بیستون)
در اینجا بر خلاف مغولستان برنامهای تلوزیونی ساخته میشود و با تمسخر و توهین به کمبوجیه نام او را کمبوزه و... تلفظ میکنند تا اثبات کنند ما را به بزرگداشت و احترام گذاشتن به پدران چه کار؟؟؟
سوم:
مردمانِ سپاه این سخن نپسندیدند و گفتند: پادشاهی به دو مَلِک راست نشود(کشور نمیتواند همزمان دو پادشاه داشته باشد) و اندر میان رعیت، بیشش آنند(بیشتر از آن دسته هستند) که پدرت را میخواهند، اگر تو او را نکشی ما این مُلک بدو بازدهیم از بهر آنکه ایشان خلاف کنند(اختلاف اندازند) و حیلت انگیزند به میان مردمان اندر، و این مُلک(پادشاهی) بر تو راست نشود و چون مُلک بدو بازدهند تو دانی که او در کشتن تو با کسی مشورت نکند و نگذارد که بر تو یک روز بگذرد تا تو را نکشد.
شیرویه متحیر شد و دانست که اگر پرویز در مُلک بنشیند هم در ساعت او را بکشد. از آن سرهنگان بزرگ یکی را بفرمود که برو و او را هلاک کن. آن مرد با سلاح برفت و پیش بایستاد. پرویز او را گفت: تو را به چه فرستادهاند؟ گفت: مرا فرستادهاند تا تو را بکشم. گفت: برو که تو نه آن مردی که مرا بتوانی کشتن و کار مرگ من به دست تو نیست. آن مرد بازگشت و سوی شیرویه آمد و آن سپاه همچنان نشسته بودند، شیرویه مردی دیگر را بفرستاد پرویز او را همچنین بگفت.
⬅️ابخش نخست، ادامه دارد👇👇
@Persian_Mythology
یکم:
به گفتهی تاریخ جهانگشا چنگیزخان مغول وقتی بر شهر بخارا دست یافت: “فرمود تا آتش در محلات انداختند و چون خانههای شهر تمامت از چوب بود بیشتر از شهر به چند روز سوخته شد مگر مسجد جامع و بعضی از سرایها که عمارت آن از خشت بود” … “اعیان زمان و افراد سلطان بودند و از عزت پای بر سر فلک مینهادند دستگیر مذلت گشتند و در دریای فنا غرق شدند” … “زیادت از سی هزار آدمی در شمار آمد که کشته بودند و صغار اولاد و اولاد کبار و زنان چون سرو آزاد آن قوم برده کردند”… “و یکی از بخارا پس از واقعه گریخته بود و بخراسان آمده حال بخارا ازو پرسیدند گفت آمدند و کندند و سوختند و کشتند و بردند و رفتند، جماعت زیرکان که این تقریر شنیدند اتفاق کردند که در پارسی موجزتر ازین سخن نتواند بود” (جلد اول ص ۸۲ و ۸۳)." و در شهری دیگر: “خلق بیرون آمد تمامت را بداشتند زنان را از مردان جدا کردند ای بسا پریوشان را که در کنار شوهران بیرون میکشیدند و خواهران را از برادران جدا میکردند و فرزندان را از کنار مادران میستدند و از غصب ابکار، پدران و مادران را دل افگار، و فرمان رسانیدند که بیرون چهارصد محترقه که تعیین کردند و از میان مردان گزین و بعضی کودکان از دختران و پسران که به اسیری براندند تمامت خلق را با زنان و فرزندان ایشان بکشتند و بر هیچکس از زن و مرد ابقا نکردند” (ج اول ص ۱۲۷). “چون به در مرو رسیدند در یک ساعت شهر بستدند و مؤمنان را چون شتران ماهار زده ده ده و بیست بیست در یک رسن قطاری میکردند و در طغار خون میانداخت تا زیادت از صدهزار را شهید کردند” (ج اول ۱۳۱). درباره قتل عام بلخ مینویسد: “… بفرمود تا اهالی بلخ صغیر و کبیر قلیل و کثیر را از مرد تا زن به صحرا راندند و بر عادت مألوف بر مثین و الوف قسمت کردند تا ایشان را بر شمشیر گذرانیدند و از تر و خشک نگذاشتند… جماعتی از پراکندگان که در کنجها و سوراخها مختفی مانده بودند و بیرون آمده تمامت ایشان را بکشتند … و از جانور درو هیچ نگذاشتند”(ج اول ۱۰۴ و ۱۰۵)" و "از قنقلیان از مردینه به بالای تازیانه زنده نگذاشتند".
اگر تاریخ جهانگشا و جامعالتواریخ و سایر تاریخهای عهد مغولان را بخوانیم از واژه به واژه و سطر به سطر و صفحه به صفحهی آنها بوی خون میآید. چنگیزخان مغول یکی از خونریزترین مردان تاریخ جهان است با قلبی از سنگ خارا.
مغولان در ساحل رودخانه توول در تسونجین بولدوگ در ۵۴ کیلومتری شرق پایتخت مغولستان، اولانباتور، برای بزرگداشت چنگیزخان بزرگترین تندیس اسبسوار جهان را به بلندای ۴۰ متر(به اندازهی یک ساختمان ۱۳ طبقه) ساخته و بر پا کردهاند زیرا چنگیزخان را پدر ملی خود میدانند.
در سال ۲۰۰۸ از زندگانی او فیلمی سینمایی ساختهاند که نامزد اسکار شد.
دوم:
"داریوش شاه گوید: این است آنچه به وسیله من انجام شد پس از اینکه شاه شدم. کمبوجیه پسر کوروش از خاندان ما بود او در آن زمان شاه بود. کمبوجیه برادری داشت به نام بردیا، مادر بردیا مادر کمبوجیه نیز بود [پس آنها برادر تنی بودند]...هنگامی که کمبوجیه رهسپار مصر شد، مردم نافرمان شدند. پس از آن دروغ در کشور بسیار شد هم در پارس، هم در ماد، و هم در سایر سرزمین ها."(کتیبهی داریوش بزرگ در بیستون)
در اینجا بر خلاف مغولستان برنامهای تلوزیونی ساخته میشود و با تمسخر و توهین به کمبوجیه نام او را کمبوزه و... تلفظ میکنند تا اثبات کنند ما را به بزرگداشت و احترام گذاشتن به پدران چه کار؟؟؟
سوم:
مردمانِ سپاه این سخن نپسندیدند و گفتند: پادشاهی به دو مَلِک راست نشود(کشور نمیتواند همزمان دو پادشاه داشته باشد) و اندر میان رعیت، بیشش آنند(بیشتر از آن دسته هستند) که پدرت را میخواهند، اگر تو او را نکشی ما این مُلک بدو بازدهیم از بهر آنکه ایشان خلاف کنند(اختلاف اندازند) و حیلت انگیزند به میان مردمان اندر، و این مُلک(پادشاهی) بر تو راست نشود و چون مُلک بدو بازدهند تو دانی که او در کشتن تو با کسی مشورت نکند و نگذارد که بر تو یک روز بگذرد تا تو را نکشد.
شیرویه متحیر شد و دانست که اگر پرویز در مُلک بنشیند هم در ساعت او را بکشد. از آن سرهنگان بزرگ یکی را بفرمود که برو و او را هلاک کن. آن مرد با سلاح برفت و پیش بایستاد. پرویز او را گفت: تو را به چه فرستادهاند؟ گفت: مرا فرستادهاند تا تو را بکشم. گفت: برو که تو نه آن مردی که مرا بتوانی کشتن و کار مرگ من به دست تو نیست. آن مرد بازگشت و سوی شیرویه آمد و آن سپاه همچنان نشسته بودند، شیرویه مردی دیگر را بفرستاد پرویز او را همچنین بگفت.
⬅️ابخش نخست، ادامه دارد👇👇
@Persian_Mythology
پس شیرویه به میان مردمان اندر نگریست، پسر مردانشاه را دید، آن مردانشاه که پرویز دست او را بریده بود[و او را کشته بود]، او را گفت: برو و پرویز را بکش. و نام پسر مردانشاه مهرهرمزد بود. پس آن مهرهرمزد پیش پرویز رفت. پرویز گفت: تو مرا خواهی کشت که منجمان مرا گفته بودند که مرگ من بر دست کسی باشد از ولایت نیمروز و ندانستم تو خواهی بودن و تو را نشناختم و پدرت را [به جای تو] کشتم و تو پسر اویی و هر که کُشندهی پدر را نکُشد حرامزاده بُوَد. و من پدرت را بدین تهمت کشتم و ندانستم که این بر دست تو خواهد بود. مهرهرمزد تبرزینی بر کتف او زد، کار نکرد که بر بازوی پرویز مهرهای بسته بود که آهن بر وی کار نکردی.
پرويز دانست که تبرزین بر وی کار نکند و مهرهرمزد او را رنجه دارد، دست فراز کرد به بازوی خویش و آن مهره بکند و بینداخت. مهرهرمزد به تبرزینی دیگر کار او آخر کرد و پیش شیرویه آمد و گفت: کشتمش. گفت: تو را چه گفت؟ گفت: کُشندهی من تو خواهی بودن که هر که کین پدر نخواهد حرامزاده بُوَد. و سپاه همه آفرین کردند و بازگشتند و شیرویه گریستن گرفت و آن روز تا شب همی گریست. چون شب اندر آمد مهرهرمزد را بخواند و او را بکشت و گفت: کُشندهی پدر نتوانم دید خاصه که پیغام آورده باشد که: هر که کشندهی پدر نکشد حرامزاده بُوَد.
(تاریخ بلعمی، ابوعلی بلعمی، صص ۵-۱۱۸۱)
هر فرد دو شناسنامه دارد: یکی شناسنامهی شخصی و فردی که در آن خصوصیات شخصی او نظیر نام، نام خانوادگی، نام پدر و مادر و ... درج شده است و دیگری شناسنامهای ملی. این شناسنامهی ملی معرفیکنندهی هویت قومی و ملی هر فرد است. در این شناسنامه مردان و زنان نامدار تاریخ، چه خوب و چه بد، چه سابقهای همچون چنگیزخان به رنگ خون داشته باشد چه شهریاری باشد از جنس روشنایی همچون کوروش ، پدران و مادران قومی و ملی ما به شمار میروند و به قول خسروپرویز تنها ... زادگان به پدران خود بیحرمتی میکنند.
بزرگش ندانند ز اهل خرَد
که نام بزرگان به زشتی بَرَد
⬅️بخش دوم، پایان
@Persian_Mythology
پرويز دانست که تبرزین بر وی کار نکند و مهرهرمزد او را رنجه دارد، دست فراز کرد به بازوی خویش و آن مهره بکند و بینداخت. مهرهرمزد به تبرزینی دیگر کار او آخر کرد و پیش شیرویه آمد و گفت: کشتمش. گفت: تو را چه گفت؟ گفت: کُشندهی من تو خواهی بودن که هر که کین پدر نخواهد حرامزاده بُوَد. و سپاه همه آفرین کردند و بازگشتند و شیرویه گریستن گرفت و آن روز تا شب همی گریست. چون شب اندر آمد مهرهرمزد را بخواند و او را بکشت و گفت: کُشندهی پدر نتوانم دید خاصه که پیغام آورده باشد که: هر که کشندهی پدر نکشد حرامزاده بُوَد.
(تاریخ بلعمی، ابوعلی بلعمی، صص ۵-۱۱۸۱)
هر فرد دو شناسنامه دارد: یکی شناسنامهی شخصی و فردی که در آن خصوصیات شخصی او نظیر نام، نام خانوادگی، نام پدر و مادر و ... درج شده است و دیگری شناسنامهای ملی. این شناسنامهی ملی معرفیکنندهی هویت قومی و ملی هر فرد است. در این شناسنامه مردان و زنان نامدار تاریخ، چه خوب و چه بد، چه سابقهای همچون چنگیزخان به رنگ خون داشته باشد چه شهریاری باشد از جنس روشنایی همچون کوروش ، پدران و مادران قومی و ملی ما به شمار میروند و به قول خسروپرویز تنها ... زادگان به پدران خود بیحرمتی میکنند.
بزرگش ندانند ز اهل خرَد
که نام بزرگان به زشتی بَرَد
⬅️بخش دوم، پایان
@Persian_Mythology
Telegram
اساطیر ایران و جهان
سیری در نمادها و اساطیر ایران و جهان
بیان نقد و نظرها: @poodeh
🌺 آغاز به کار کانال: 25 آذر 1395
بیان نقد و نظرها: @poodeh
🌺 آغاز به کار کانال: 25 آذر 1395
🔹سهراب
فرهیختهی گرامی!
با افتخار از شما دعوت میشود در ششمین نشست از سلسله نشستهای سهراب حضور به هم رسانید و بر غنای آن بیفزایید.
♦️نمایش و نقد مرقع بهار مولانا
با حضور:
▪️سرپرست کارگاه و مشاور هنری مرقع: حسن محمدی و بهروز عوضپور.
▪️منتقدان: محسن جدیدی، نسترن هاشمی، مازیار آخوندی، ساینا محمدی خبازان، سهند محمدی خبازان
🔸حضور در این نشست برای همه آزاد و رایگان است.
#میت_اوخته#موسسه_کتاب_آرایی_ایرانی#نشست_سهراب
✔️زمان برگزاری: سهشنبه ۱۴۰۳/۱۲/۱۴ ساعت ۱۸
✔️مکان برگزاری: نگارخانه لاجورد، تقاطع بزرگمهر و فلسطین، شماره ۲۹
@Persian_Mythology
فرهیختهی گرامی!
با افتخار از شما دعوت میشود در ششمین نشست از سلسله نشستهای سهراب حضور به هم رسانید و بر غنای آن بیفزایید.
♦️نمایش و نقد مرقع بهار مولانا
با حضور:
▪️سرپرست کارگاه و مشاور هنری مرقع: حسن محمدی و بهروز عوضپور.
▪️منتقدان: محسن جدیدی، نسترن هاشمی، مازیار آخوندی، ساینا محمدی خبازان، سهند محمدی خبازان
🔸حضور در این نشست برای همه آزاد و رایگان است.
#میت_اوخته#موسسه_کتاب_آرایی_ایرانی#نشست_سهراب
✔️زمان برگزاری: سهشنبه ۱۴۰۳/۱۲/۱۴ ساعت ۱۸
✔️مکان برگزاری: نگارخانه لاجورد، تقاطع بزرگمهر و فلسطین، شماره ۲۹
@Persian_Mythology
Audio
.
فایل صوتی پنجمین نشست از سلسله نشستهای سهراب: نمایش و نقد مجموعه آثار هبوط
https://www.tg-me.com/Persian_Mythology
فایل صوتی پنجمین نشست از سلسله نشستهای سهراب: نمایش و نقد مجموعه آثار هبوط
https://www.tg-me.com/Persian_Mythology
🌺🌺.
#چهارشنبه_سوری شاد باد!
غمهایتان در آتش سوری سوخته باد!
سال جدید فرخنده و پر از مهر.
@persian_mythology
🌺🌺🌺
#چهارشنبه_سوری شاد باد!
غمهایتان در آتش سوری سوخته باد!
سال جدید فرخنده و پر از مهر.
@persian_mythology
🌺🌺🌺
🌺🌺🌺
نوروز مبارک
امیدوارم سال نو، برای شما سرشار از شادی و سلامتی و بهروزی باشد.
سال لحظههای کمیاب و
تپشهای ناب.
@persian_mythology
🌺🌺🌺🌺
نوروز مبارک
امیدوارم سال نو، برای شما سرشار از شادی و سلامتی و بهروزی باشد.
سال لحظههای کمیاب و
تپشهای ناب.
@persian_mythology
🌺🌺🌺🌺
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔹ترافیک ۷ کیلومتری برای بازدید نوروزی از تخت جمشید
به روایت فردوسی بزرگ داریوش سوم به هنگام مرگ تنها، نگران آیندهی ایران بود از همین رو به اسکندر سفارش کرد که با دخترش روشنک ازداوج کند تا از این ازدواج فرزندی متولد شود که حافظ ایران باشد و جشن سده و نوروز را برپا دارد.
"به اندرز من سر به سر گوش دار
پذیرنده باش و به دل هوش دار
سکندر بدو گفت فرمان تُراست
بگو آنچ خواهی که پیمان تُراست
زبان تیز دارا بدو برگشاد
همی کرد سرتاسر اندرز یاد
نخستین چنین گفت کای نامدار
بترس از جهان داور کردگار
که چرخ و زمین و زمان آفرید
توانایی و ناتوان آفرید
نگه کن به فرزند و پیوند من
به پوشیدگان خردمند من
ز من پاکدل دختر من بخواه
بدارش به آرام بر پیشگاه
کجا مادرش روشنک نام کرد
جهان را بدو شاد و پدرام کرد
مگر زو ببینی یکی نامدار
کجا نو کند نام اسفندیار
بیاراید این آتش زردهشت
بگیرد همان زند و استا به مشت
نگه دارد این فال جشن سده
همان فر نوروز و آتشکده
همان اورمزد و مه و روز مهر
بشوید به آب خرد جان و چهر"
@Persian_Mythology
به روایت فردوسی بزرگ داریوش سوم به هنگام مرگ تنها، نگران آیندهی ایران بود از همین رو به اسکندر سفارش کرد که با دخترش روشنک ازداوج کند تا از این ازدواج فرزندی متولد شود که حافظ ایران باشد و جشن سده و نوروز را برپا دارد.
"به اندرز من سر به سر گوش دار
پذیرنده باش و به دل هوش دار
سکندر بدو گفت فرمان تُراست
بگو آنچ خواهی که پیمان تُراست
زبان تیز دارا بدو برگشاد
همی کرد سرتاسر اندرز یاد
نخستین چنین گفت کای نامدار
بترس از جهان داور کردگار
که چرخ و زمین و زمان آفرید
توانایی و ناتوان آفرید
نگه کن به فرزند و پیوند من
به پوشیدگان خردمند من
ز من پاکدل دختر من بخواه
بدارش به آرام بر پیشگاه
کجا مادرش روشنک نام کرد
جهان را بدو شاد و پدرام کرد
مگر زو ببینی یکی نامدار
کجا نو کند نام اسفندیار
بیاراید این آتش زردهشت
بگیرد همان زند و استا به مشت
نگه دارد این فال جشن سده
همان فر نوروز و آتشکده
همان اورمزد و مه و روز مهر
بشوید به آب خرد جان و چهر"
@Persian_Mythology
Forwarded from گروه پژوهشی پیدایش
.
میترائیوم (مهرابه) اوستیا؛ شهر باستانی اوستیا، ایتالیا
.
Mithraeum of the Baths of Mithras; Ostia Antica, Italy
.
توضیح در پست بعدی 👇🏽👇🏽👇🏽
میترائیوم (مهرابه) اوستیا؛ شهر باستانی اوستیا، ایتالیا
.
Mithraeum of the Baths of Mithras; Ostia Antica, Italy
.
توضیح در پست بعدی 👇🏽👇🏽👇🏽
Forwarded from گروه پژوهشی پیدایش
.
مهرابه یا میترائیوم به پرستشگاههای مهرپرستان گفته میشود. معمولاً ساختمان مهرابهها از یک تالار اصلی تشکیل میشود و مهراب با یک فرورفتگی در دیوار مقابل با نقش برجسته یا مجسمهی مهر در حال کشتن گاو در بالای این تالار، به همراه سکوهایی سنگی در دو طرف این تالار قرار میگیرد. اغلب فضای مهرابهها تاریک است و روشنی آنها از روزنههای کوچکی تامین میشود تا حالت اصلی و طبیعی غار حفظ شود. مهر که از ایزدان بنام هندواروپایی است، در وداها میترا، در اساطیر یونان باستان میتراس، در پارسی باستان میثره، در اوستا میهر، و در فارسی نو مهر خوانده شده است. آیین پرستش مهر از طریق ایران و هند، در قرون اولیهی میلادی به روم انتقال یافت که با تغییراتی چند همراه شد چرا که پیش از آن در روم زمینهی آیینهای هلنی و مصری وجود داشت. یکی از مهمترین این تفاوتها، وجود صدها نقش برجسته و نبود هیچ متن نوشتاری از این آیین در روم است؛ مهر (میتراس) در آیین مهرپرستی رومی، به صورت یک جوان از صخره متولد میشود و به همراه خود نشانههایی دارد: خنجری که با آن روزی گاو نر را خواهد کشت، مشعل آتشی که نماد نوری است که به جهان میآورد و کرهای که نماد فرمانروایی کیهانی اوست. اما در اکثر نقش برجستههای به جا مانده از او، ماجراهای این خدا با گاو نر به تصویر در آمده است. مهر پیش از این که گاو را بکشد، باید او را بگیرد و این کار را بسیار دشوار میبیند. او نخست موفق میشود که گاو نر را که در حال چراست، بگیرد. اما گاو نر خود را رها میسازد و خدا را به دنبال خود میکشد، تا اینکه سرانجام حیوان سخت خسته میشود و مهر میتواند او را دوباره بگیرد و به غار ببرد و در آنجا او را بکشد. غالباً کشتن گاو به معنی عمل آفرینش تعبیر شده است. نیروهای خیر (در صورت سگ) و نیروهای شر (در صورت مار و کژدم) بر سر سرچشمهی حیات، یعنی خون و نطفهی زندگیبخش گاو، میجنگند. اما پیروزی خیر در به دست آوردن زندگی که به صورت غلهای است که از دُم گاو قربانی شدهی محتضر سبز میشود، محقق میگردد. سرانجام مهر پیش از عروج خویش به عرش با "سُل" در آیین ضیافت همگانی شرکت میجوید که مراسم آن در پیرامون تن گاو نر برگزار میشود و این همان مناسکی است که مومنان آن را پیوسته در مناسک خود تقلید و اجرا میکنند.
.
#میت_اوخته #میترائوم#میتراس
مهرابه یا میترائیوم به پرستشگاههای مهرپرستان گفته میشود. معمولاً ساختمان مهرابهها از یک تالار اصلی تشکیل میشود و مهراب با یک فرورفتگی در دیوار مقابل با نقش برجسته یا مجسمهی مهر در حال کشتن گاو در بالای این تالار، به همراه سکوهایی سنگی در دو طرف این تالار قرار میگیرد. اغلب فضای مهرابهها تاریک است و روشنی آنها از روزنههای کوچکی تامین میشود تا حالت اصلی و طبیعی غار حفظ شود. مهر که از ایزدان بنام هندواروپایی است، در وداها میترا، در اساطیر یونان باستان میتراس، در پارسی باستان میثره، در اوستا میهر، و در فارسی نو مهر خوانده شده است. آیین پرستش مهر از طریق ایران و هند، در قرون اولیهی میلادی به روم انتقال یافت که با تغییراتی چند همراه شد چرا که پیش از آن در روم زمینهی آیینهای هلنی و مصری وجود داشت. یکی از مهمترین این تفاوتها، وجود صدها نقش برجسته و نبود هیچ متن نوشتاری از این آیین در روم است؛ مهر (میتراس) در آیین مهرپرستی رومی، به صورت یک جوان از صخره متولد میشود و به همراه خود نشانههایی دارد: خنجری که با آن روزی گاو نر را خواهد کشت، مشعل آتشی که نماد نوری است که به جهان میآورد و کرهای که نماد فرمانروایی کیهانی اوست. اما در اکثر نقش برجستههای به جا مانده از او، ماجراهای این خدا با گاو نر به تصویر در آمده است. مهر پیش از این که گاو را بکشد، باید او را بگیرد و این کار را بسیار دشوار میبیند. او نخست موفق میشود که گاو نر را که در حال چراست، بگیرد. اما گاو نر خود را رها میسازد و خدا را به دنبال خود میکشد، تا اینکه سرانجام حیوان سخت خسته میشود و مهر میتواند او را دوباره بگیرد و به غار ببرد و در آنجا او را بکشد. غالباً کشتن گاو به معنی عمل آفرینش تعبیر شده است. نیروهای خیر (در صورت سگ) و نیروهای شر (در صورت مار و کژدم) بر سر سرچشمهی حیات، یعنی خون و نطفهی زندگیبخش گاو، میجنگند. اما پیروزی خیر در به دست آوردن زندگی که به صورت غلهای است که از دُم گاو قربانی شدهی محتضر سبز میشود، محقق میگردد. سرانجام مهر پیش از عروج خویش به عرش با "سُل" در آیین ضیافت همگانی شرکت میجوید که مراسم آن در پیرامون تن گاو نر برگزار میشود و این همان مناسکی است که مومنان آن را پیوسته در مناسک خود تقلید و اجرا میکنند.
.
#میت_اوخته #میترائوم#میتراس
Forwarded from گروه پژوهشی پیدایش
🔹کارگاههای ترم بهار کانون مطالعات اسطورهشناختی میتاوخته در موسسهی کتابآرایی ایرانی
🔹ثبت نام از طریق وبسایت موسسهی کتاب آرایی ایرانی به آدرس :
www.Ketab-araie-irani.com
🔹ثبت نام از طریق وبسایت موسسهی کتاب آرایی ایرانی به آدرس :
www.Ketab-araie-irani.com