🖋 سقوط معنوی کرۀ خاکی تا آنجا پیش رفته است که ملّتها در معرضِ خطر از دست رفتن آخرین نیروی معنویشان، قرار دارند، نیرویی که حتی مشاهدۀ این سقوط، و تشخیص آن به عنوان سقوط را امکانپذیر میسازد. این ملاحظۀ ساده، هیچ ارتباطی با بدبینی فرهنگی ندارد -البته با هیچگونه خوشبینی نیز ارتباط پیدا نمیکند. زیرا تاریک شدن جهان، فرار خدایان، ویرانی زمین، فروکاسته شدن انسانها به یک توده، بیزاری و بیاعتمادی به هر چیز خلّاقانه و آزادانه، در جایجای تمامی کرۀ ارض ابعادی چنان وسیع پیدا کرده است که مفاهیم [و مقولاتی] چون بدبینی و خوشبینی، دیری است که مضحک شدهاند.
🖋 ما در میانۀ گازانبر قرار گرفتهایم. ملّت ما، که در مرکز واقع شده است، سختترین فشار را تحمل میکند -ملّت ما، ملتی است با بیشترین همسایگان و بنابراین به خطرافتادهترین ملّت، و با همۀ اینها، ملتِ متافیزیکی است. به این رسالت یقین داریم. ولی این ملّت، فقط زمانی از رسالتِ خویش، تقدیری را حاصل خواهد کرد که در خویش، طنینی، امکانِ طنینی برای این رسالت، بیافریند و سنت خویش را خلّاقانه درک کند. همۀ اینها مستلزم آن است که این ملّت، به عنوان یک ملّت تاریخی، باید خودش -و همراه با آن تاریخ مغربزمین- را از مرکز رویداد آیندۀ آنها، به قلمرو اصیلِ نیروهای وجود، منتقل سازد.
📚 از کتاب «درآمد به متافیزیک»، نوشتۀ مارتین هایدگر، ترجمۀ انشاءالله رحمتی 📚
@philosophycafe
🖋 ما در میانۀ گازانبر قرار گرفتهایم. ملّت ما، که در مرکز واقع شده است، سختترین فشار را تحمل میکند -ملّت ما، ملتی است با بیشترین همسایگان و بنابراین به خطرافتادهترین ملّت، و با همۀ اینها، ملتِ متافیزیکی است. به این رسالت یقین داریم. ولی این ملّت، فقط زمانی از رسالتِ خویش، تقدیری را حاصل خواهد کرد که در خویش، طنینی، امکانِ طنینی برای این رسالت، بیافریند و سنت خویش را خلّاقانه درک کند. همۀ اینها مستلزم آن است که این ملّت، به عنوان یک ملّت تاریخی، باید خودش -و همراه با آن تاریخ مغربزمین- را از مرکز رویداد آیندۀ آنها، به قلمرو اصیلِ نیروهای وجود، منتقل سازد.
📚 از کتاب «درآمد به متافیزیک»، نوشتۀ مارتین هایدگر، ترجمۀ انشاءالله رحمتی 📚
@philosophycafe
🖋 تنها یک خطای فطری وجود دارد و آن این گمان است که ما برای شادمان بودن زندگی میکنیم. این خطای فطری ما است، زیرا با خود هستی ما پیوند مییابد، و سراسر وجودمان صرفاً تعبیر و جسممان در واقع نمود آن است. ...
مادام که بر این خطای فطری پای میفشاریم، و با افکار خوشبینانه در آن راسخ میشویم، جهان در نظرمان مملو از تناقض میآید. زیرا در هر گام، در امور خرد و کلان، لاجرم به این نتیجه میرسیم که یقیناً جهان و زندگی به هدف خلق وجودی همراه با خوشبختی پدید نیامدهاند. باری، در حالی که شخص بیفکر در طول زندگی صرفاً فشار آزار و عذاب را بر خود احساس میکند، این پیچیدگی روحی در مورد شخصی که به تفکر میپردازد، در واقع به این نحو بر آن درد افزوده میشود که چرا این جهان و زندگی که چناناند که وی بتواند در آنها شادمان باشد، چندان به غایت خود نزدیک نمیشوند.
🖋 در آغاز آن سرگشتگی در چنین گلایههای رنجآوری بروز میکند که، «آه! برای چه گریههای زیر ماهتاب این اندازه فراواناند؟» و بسیاری شکوههای دیگر؛ اما به دنبال اینها تردیدهای اضطرابآفرین تشویشزا میآیند، یعنی تردید در مفروضات آن باورهای خوشبینانۀ بیپایه. ممکن است باز هم تقلا کنیم تا تقصیر بدبختی شخصیمان را به گردن شرایط، دیگران، بخت بد، و حتی ناشیگری خودمان بیاندازیم، شاید به خوبی بدانیم که چگونه این همه دست به دست هم دادهاند تا شوربختی ما را رقم زنند، اما این به هیچ رو نتیجه را تغییر نمیدهد، یعنی اینکه ما از رسیدن به هدف اصلی زندگی که در حقیقت خوشبخت بودن است بازماندهایم. درک این مسئله اغلب علت افسردگی میشود، به ویژه هنگامی که زندگی رو به پایان باشد؛ بنابراین سیمای تقریباً همۀ اشخاص سالخورده حالتی مییابد که ناامیدی نامیده میشود.
📚 از کتاب «جهان همچون اراده و تصور»، نوشتۀ آرتور شوپنهاور، ترجمۀ رضا ولییاری 📚
@philosophycafe
مادام که بر این خطای فطری پای میفشاریم، و با افکار خوشبینانه در آن راسخ میشویم، جهان در نظرمان مملو از تناقض میآید. زیرا در هر گام، در امور خرد و کلان، لاجرم به این نتیجه میرسیم که یقیناً جهان و زندگی به هدف خلق وجودی همراه با خوشبختی پدید نیامدهاند. باری، در حالی که شخص بیفکر در طول زندگی صرفاً فشار آزار و عذاب را بر خود احساس میکند، این پیچیدگی روحی در مورد شخصی که به تفکر میپردازد، در واقع به این نحو بر آن درد افزوده میشود که چرا این جهان و زندگی که چناناند که وی بتواند در آنها شادمان باشد، چندان به غایت خود نزدیک نمیشوند.
🖋 در آغاز آن سرگشتگی در چنین گلایههای رنجآوری بروز میکند که، «آه! برای چه گریههای زیر ماهتاب این اندازه فراواناند؟» و بسیاری شکوههای دیگر؛ اما به دنبال اینها تردیدهای اضطرابآفرین تشویشزا میآیند، یعنی تردید در مفروضات آن باورهای خوشبینانۀ بیپایه. ممکن است باز هم تقلا کنیم تا تقصیر بدبختی شخصیمان را به گردن شرایط، دیگران، بخت بد، و حتی ناشیگری خودمان بیاندازیم، شاید به خوبی بدانیم که چگونه این همه دست به دست هم دادهاند تا شوربختی ما را رقم زنند، اما این به هیچ رو نتیجه را تغییر نمیدهد، یعنی اینکه ما از رسیدن به هدف اصلی زندگی که در حقیقت خوشبخت بودن است بازماندهایم. درک این مسئله اغلب علت افسردگی میشود، به ویژه هنگامی که زندگی رو به پایان باشد؛ بنابراین سیمای تقریباً همۀ اشخاص سالخورده حالتی مییابد که ناامیدی نامیده میشود.
📚 از کتاب «جهان همچون اراده و تصور»، نوشتۀ آرتور شوپنهاور، ترجمۀ رضا ولییاری 📚
@philosophycafe
🗯 12 روز سخت و پر استرس رو همۀ ما گذروندیم که احتمالا خیلیهامون توی این 12 روز ساعتهای زیادی رو به خوندن و دیدن خبر اختصاص دادیم. توی وضعیت بلبشوی اخبار، به نظرم کاری که ماها میتونیم یا باید انجام بدیم اینه که یه تحلیلی از وضعیت داشته باشیم. آدمها عموماً خبر میخونن، ولی تحلیلی از وضعیت یا ندارن و یا اگه هم داشته باشن، اون تحلیل شاید چندان قابل دفاع نباشه. اما منظورم از «تحلیل» چیه؟ به طور کلی، تحلیل با فحش یا آرزو یا نگرانی متفاوته. به خاطر همین توی این پست میخوام یه سری مسئله مطرح کنم که توجه به این مسائل باید توی تحلیلهای ما نقش بازی کنه. نکتۀ اولی که میخوام بهش اشاره کنم، اینه که در یه لایه، میشه این جنگ رو جنگ صرفاً دو دولت دونست؛ اما اگه به لایههای عمیقتری رجوع کنیم، به نظرم این جنگ، درگیری بالقوۀ تعداد زیادی از دولتها با هم رو مشخص میکنه.
🗯 از طرف اسرائیلی شروع میکنم. جنگ رو صرفاً نمیشه به «وحشیگری» یا هر صفت دیگهای از شخص نتانیاهو تقلیل داد، هر چند دولت نتانیاهو برای بقای خودش همیشه نیاز به یه جنگ جدید داره (اگه اخبار مربوط به اسرائیل رو دنبال کنین، میبینین که بلافاصله بعد از آتش بس با ایران، دادگاه فساد مالی نتانیاهو به جریان افتاده. دولت نتانیاهو همیشه باید شرایط اسرائیل رو توی وضعیت اضطراری و جنگی قرار بده تا وضعیت بحرانی جایگاه سیاسی نتانیاهو و دولتش بهبود پیدا کنه)، ولی احساس من اینه که بخشهای زیادی از جامعۀ اسرائیل (حتی کسایی که منتقد دولت نتانیاهو هستن و مهرههای سیاسی میانهرو ترشون) با جنگ با ایران موافقن. پس مسئله رو نباید به شخص نتانیاهو یا دولتش تقلیل داد.
🗯 همچنین مسئله رو صرفاً با تحلیل «روحیات قوم یهود» و الهیات این دین هم به نظرم نمیشه کامل تحلیل کرد. طرف مقابل ایران توی این جنگ، به نظرم فقط دولت اسرائیل نبود؛ آمریکا و اروپا هم بودن. باید یه شبکهای از ایدئولوژی و منافع رو توی تحلیل ترسیم کنیم که بفهمیم چرا کشورهایی که عموماً توی جامعۀ ایران «گوگولی و پیشرفته» محسوب میشن (مثل دانمارک و آلمان)، طرف اسرائیل رو گرفتن. تقریباً تمام دولتهای اروپایی توی این جنگ از اسرائیل حمایت کردن و ما توی تحلیلمون باید مشخص کنیم که چرا این اتفاق افتاد و همچنین باید مواظب باشیم که کل «غرب» رو یکدست و یکپارچه تصور نکنیم. قطعاً مواضع فرانسه با آلمان تفاوتهایی داشت؛ و همچنین مواضع بریتانیا با دانمارک.
🗯 از اون سمت، دولتهایی بودن که توی مواضع رسمی خودشون، طرف ایران رو گرفتن. در این سمت ماجرا هم کشورهای «گوگولی و پیشرفته»ای رو میبینیم؛ مثلاً باید توی تحلیلمون به این نکته توجه کنیم که چرا ژاپن و کرۀ جنوبی حملۀ اسرائیل رو محکوم کردن. علاوه بر این دو کشور، روسیه، چین، پاکستان، قطر، ترکیه، کرۀ شمالی، عربستان، الجزایر و خیلی از دولتهای عربی دیگه کشورهایی بودن که مواضع رسمیشون به نفع ایران و در محکومیت اسرائیل بود. پس گویی جهان به دو تیکه تبدیل شد. نکتهای که برای من اهمیت داره همین صفبندی تقریباً جهانیه. ما با یک نزاع جهانی طرفیم و به همین دلیل من روی ترسیم شبکۀ منافع و ایدئولوژی تأکید دارم که این شبکه معلوم میکنه چرا این صفبندی شکل گرفت. پرواضحه که از نگاه من اینکه بگیم «ایران 46 سال شعار نابودی اسرائیل رو داد، پس طبیعیه که اسرائیل حمله کنه» هم تقلیل وضعیته.
📢 نکتۀ بعدیای که باید بهش توجه داشته باشیم، آیندۀ سیاسی بعضی از چهرههای معروف اپوزوسیونه؛ مخصوصاً چهرههایی که این جنگ رو جنگ اسرائیل با جمهوری اسلامی در نظر گرفتن و میشه گفت که رسماً از حملۀ اسرائیل به ایران حمایت کردن. بسیاری از این چهرهها که از پاییز 1401 به شهرت زیاد توی جامعۀ ایران رسیده بودن، احتمالاً این جنگ براشون یه نقطۀ عطف بود. اینکه این کنش سیاسیشون آیا به لحاظ سیاسی درست بود یا نه، توی ماهها و سالهای آینده بهتر معلوم میشه. حدس فعلی من اینه که نیروهای اپوزوسیونی که از حملۀ اسرائیل حمایت کردن، احتمالاً محبوبیتشون به شدت افول میکنه؛ مخصوصاً وقتی به این پدیده توجه میکنیم که بسیاری از آدمهای منتقد حاکمیت توی ایران، با حملۀ اسرائیل مخالف بودن. آیا پنج یا ده سال بعد، اکثریت جامعۀ ایران، تفاوتی بین مجاهدینی که توی جنگ ایران و عراق، طرف عراق ایستاد با این اپوزوسیونی که طرف اسرائیل ایستاد، قائل میشه؟
✅ نقد و نظر: @Ali_soltanzadeh
«نمیشه خونِ روی دستشونو شُست با صابون؛ باید سرشون رو با استدلال بُرید، جا چاقو...» (بشنو / بهرام نورایی)
@philosophycafe
🗯 از طرف اسرائیلی شروع میکنم. جنگ رو صرفاً نمیشه به «وحشیگری» یا هر صفت دیگهای از شخص نتانیاهو تقلیل داد، هر چند دولت نتانیاهو برای بقای خودش همیشه نیاز به یه جنگ جدید داره (اگه اخبار مربوط به اسرائیل رو دنبال کنین، میبینین که بلافاصله بعد از آتش بس با ایران، دادگاه فساد مالی نتانیاهو به جریان افتاده. دولت نتانیاهو همیشه باید شرایط اسرائیل رو توی وضعیت اضطراری و جنگی قرار بده تا وضعیت بحرانی جایگاه سیاسی نتانیاهو و دولتش بهبود پیدا کنه)، ولی احساس من اینه که بخشهای زیادی از جامعۀ اسرائیل (حتی کسایی که منتقد دولت نتانیاهو هستن و مهرههای سیاسی میانهرو ترشون) با جنگ با ایران موافقن. پس مسئله رو نباید به شخص نتانیاهو یا دولتش تقلیل داد.
🗯 همچنین مسئله رو صرفاً با تحلیل «روحیات قوم یهود» و الهیات این دین هم به نظرم نمیشه کامل تحلیل کرد. طرف مقابل ایران توی این جنگ، به نظرم فقط دولت اسرائیل نبود؛ آمریکا و اروپا هم بودن. باید یه شبکهای از ایدئولوژی و منافع رو توی تحلیل ترسیم کنیم که بفهمیم چرا کشورهایی که عموماً توی جامعۀ ایران «گوگولی و پیشرفته» محسوب میشن (مثل دانمارک و آلمان)، طرف اسرائیل رو گرفتن. تقریباً تمام دولتهای اروپایی توی این جنگ از اسرائیل حمایت کردن و ما توی تحلیلمون باید مشخص کنیم که چرا این اتفاق افتاد و همچنین باید مواظب باشیم که کل «غرب» رو یکدست و یکپارچه تصور نکنیم. قطعاً مواضع فرانسه با آلمان تفاوتهایی داشت؛ و همچنین مواضع بریتانیا با دانمارک.
🗯 از اون سمت، دولتهایی بودن که توی مواضع رسمی خودشون، طرف ایران رو گرفتن. در این سمت ماجرا هم کشورهای «گوگولی و پیشرفته»ای رو میبینیم؛ مثلاً باید توی تحلیلمون به این نکته توجه کنیم که چرا ژاپن و کرۀ جنوبی حملۀ اسرائیل رو محکوم کردن. علاوه بر این دو کشور، روسیه، چین، پاکستان، قطر، ترکیه، کرۀ شمالی، عربستان، الجزایر و خیلی از دولتهای عربی دیگه کشورهایی بودن که مواضع رسمیشون به نفع ایران و در محکومیت اسرائیل بود. پس گویی جهان به دو تیکه تبدیل شد. نکتهای که برای من اهمیت داره همین صفبندی تقریباً جهانیه. ما با یک نزاع جهانی طرفیم و به همین دلیل من روی ترسیم شبکۀ منافع و ایدئولوژی تأکید دارم که این شبکه معلوم میکنه چرا این صفبندی شکل گرفت. پرواضحه که از نگاه من اینکه بگیم «ایران 46 سال شعار نابودی اسرائیل رو داد، پس طبیعیه که اسرائیل حمله کنه» هم تقلیل وضعیته.
📢 نکتۀ بعدیای که باید بهش توجه داشته باشیم، آیندۀ سیاسی بعضی از چهرههای معروف اپوزوسیونه؛ مخصوصاً چهرههایی که این جنگ رو جنگ اسرائیل با جمهوری اسلامی در نظر گرفتن و میشه گفت که رسماً از حملۀ اسرائیل به ایران حمایت کردن. بسیاری از این چهرهها که از پاییز 1401 به شهرت زیاد توی جامعۀ ایران رسیده بودن، احتمالاً این جنگ براشون یه نقطۀ عطف بود. اینکه این کنش سیاسیشون آیا به لحاظ سیاسی درست بود یا نه، توی ماهها و سالهای آینده بهتر معلوم میشه. حدس فعلی من اینه که نیروهای اپوزوسیونی که از حملۀ اسرائیل حمایت کردن، احتمالاً محبوبیتشون به شدت افول میکنه؛ مخصوصاً وقتی به این پدیده توجه میکنیم که بسیاری از آدمهای منتقد حاکمیت توی ایران، با حملۀ اسرائیل مخالف بودن. آیا پنج یا ده سال بعد، اکثریت جامعۀ ایران، تفاوتی بین مجاهدینی که توی جنگ ایران و عراق، طرف عراق ایستاد با این اپوزوسیونی که طرف اسرائیل ایستاد، قائل میشه؟
✅ نقد و نظر: @Ali_soltanzadeh
«نمیشه خونِ روی دستشونو شُست با صابون؛ باید سرشون رو با استدلال بُرید، جا چاقو...» (بشنو / بهرام نورایی)
@philosophycafe
🖋 «فلسفۀ مسیحی» نوعی دایرۀ مربع و نوعی سوءفهم است. یقیناً میتوان در عالَم تجربۀ مسیحی -یعنی عالَم ایمان- فکورانه پرسش و عمل کرد. در آن صورت، این الهیات است. فقط دورانهایی که واقعاً دیگر باوری به عظمت راستین وظیفۀ الهیات ندارند، به این دیدگاه مهلک میرسند که میتوان از طریق بازسازی فرضی به کمک فلسفه، نوعی الهیات حاصل کرد و حتی چیز دیگری بر جای آن نهاد و آن را با نیاز زمانه هماهنگتر ساخت. فلسفه، برای ایمانِ اصالتاً مسیحی، حماقت است. فلسفیدن به معنای پرسیدن این است که: «چرا موجودات اصولاً هستند به جای عدم؟» پرسیدنِ واقعی این پرسش، به معنای جسارت ورزیدن برای دستیابی به کنه دستنایافتنی این پرسش، برای پرسیدنِ تمام و کمال این پرسش، از طریق آشکار ساختن چیزی است که این پرسش ما را وادار به پرسیدن آن، میکند. هرگاه چنین جسارتی رخ بدهد، فلسفه وجود دارد...
🖋 هر پرسیدنِ اساسی در فلسفه، ضرورتاً نابههنگام است و این از آن روست که فلسفه یا بسیار جلوتر از زمان خویش است/پرتاب میشود و یا اینکه زمان خویش را با گذشتۀ آغازین و متقدمتر این زمان پیوند میزند. فلسفیدن همیشه نوعی شناختن است که نه تنها به خود اجازه نمیدهد که بههنگام [یا باب روز] باشد، بلکه به عکس معیار خویش را بر زمانه تحمیل میکند.
فلسفه اساساً نابههنگام است، زیرا یکی از معدود چیزهایی است که در تقدیرش رفته است که هرگز نتواند طنین مستقیمی در زمان خاص خودش داشته باشد و هرگز مجاز نیست که چنین طنینی بیابد. هرگاه چنین چیزی به ظاهر واقع شود، هرگاه فلسفهای باب روز گردد، یا فلسفۀ واقعی وجود ندارد، [به عبارت دیگر، آن فلسفه، فلسفۀ واقعی نیست]، یا فلسفه مورد سوءتفسیر واقع شده و بر مبنای برخی مقاصد بیگانه با آن، برای نیازهای روز مورد سوءاستفاده قرار گرفته است.
📚 از کتاب «درآمد به متافیزیک»، نوشتۀ مارتین هایدگر، ترجمۀ انشاءالله رحمتی 📚
@philosophycafe
🖋 هر پرسیدنِ اساسی در فلسفه، ضرورتاً نابههنگام است و این از آن روست که فلسفه یا بسیار جلوتر از زمان خویش است/پرتاب میشود و یا اینکه زمان خویش را با گذشتۀ آغازین و متقدمتر این زمان پیوند میزند. فلسفیدن همیشه نوعی شناختن است که نه تنها به خود اجازه نمیدهد که بههنگام [یا باب روز] باشد، بلکه به عکس معیار خویش را بر زمانه تحمیل میکند.
فلسفه اساساً نابههنگام است، زیرا یکی از معدود چیزهایی است که در تقدیرش رفته است که هرگز نتواند طنین مستقیمی در زمان خاص خودش داشته باشد و هرگز مجاز نیست که چنین طنینی بیابد. هرگاه چنین چیزی به ظاهر واقع شود، هرگاه فلسفهای باب روز گردد، یا فلسفۀ واقعی وجود ندارد، [به عبارت دیگر، آن فلسفه، فلسفۀ واقعی نیست]، یا فلسفه مورد سوءتفسیر واقع شده و بر مبنای برخی مقاصد بیگانه با آن، برای نیازهای روز مورد سوءاستفاده قرار گرفته است.
📚 از کتاب «درآمد به متافیزیک»، نوشتۀ مارتین هایدگر، ترجمۀ انشاءالله رحمتی 📚
@philosophycafe
🖋 سوءتفسیرهای رایج در باب فلسفه، که همۀ آنها به رغم سوءفهمهایشان وجهی دارند، بیشمار است. در اینجا فقط دو مورد را که برای روشن ساختن موقعیت فلسفه در امروز و در آینده در خور اهمیتاند، متذکر خواهم شد.
سوءتفسیر نخست، عبارت از مطالبۀ بیش از حد از حقیقت/ذات فلسفه است. سوءتفسیر دیگر، مستلزم تحریفِ معنای چیزی است که فلسفه بدان نایل میتواند شد.
به بیان تقریبی، فلسفه همیشه اولین و آخرین مبناهای موجودات را هدف قرار میدهد و در این کار به شیوهای رفتار میکند که خود انسانها، با توجه به نحوۀ وجودشان، به تأکید تمام تفسیر میشوند و غایتی برای آنها تعریف میشود. و به راحتی از این شیوه چنین مستفاد میشود که فلسفه میتواند و میباید بنیادی برای دازاینِ تاریخی حال و آیندۀ یک ملت در هر دورهای، بنیادی برای بنا کردنِ فرهنگ، تمهید کند. ولی چنین چشمداشتها و درخواستهایی، مستلزمِ مطالبۀ بیش از حد از قابلیت و حقیقت فلسفه است.
🖋 معمولاً این تقاضای افراطی به شکل عیبجویی از فلسفه درمیآید. برای مثال میگویند چون متافیزیک نقشی در مسیر هموار ساختن راه انقلاب ایفا نمیکند، پس باید مردودش دانست. این مطلب هوشمندانهتر از این نیست که کسی بگوید چون میز درودگر [نجار] به کار پرواز درنمیآید، پس باید به دورش افکند. فلسفه هرگز قادر نیست مستقیماً نیروهایی تمهید و دستگاهها و فرصتهایی که یک موقعیت تاریخی به بیار بیاورند، خلق کند، ولو فقط به حکم این دلیل که فلسفه همیشه دغدغۀ مستقیم معدودی از افراد است. کدام افراد معدود؟ کسانی که خلاقانه تحول ایجاد میکنند، چیزها را دچار آشوب میسازند. این فقط به صورت غیرمستقیم گسترش مییابد، در مسیرهای فرعی که هرگز نمیتوان پیشاپیش نقشۀ آنها را طراحی کرد، و سپس نهایتاً -گاهی، مدتها پس از آنکه به عنوان فلسفۀ اصیل/اولیه به دست فراموشی سپرده شده است- به شکل یکی از بدیهیاتِ دازاین، فرو مینشیند.
📚 از کتاب «درآمد به متافیزیک»، نوشتۀ مارتین هایدگر، ترجمۀ انشاءالله رحمتی 📚
@philosophycafe
سوءتفسیر نخست، عبارت از مطالبۀ بیش از حد از حقیقت/ذات فلسفه است. سوءتفسیر دیگر، مستلزم تحریفِ معنای چیزی است که فلسفه بدان نایل میتواند شد.
به بیان تقریبی، فلسفه همیشه اولین و آخرین مبناهای موجودات را هدف قرار میدهد و در این کار به شیوهای رفتار میکند که خود انسانها، با توجه به نحوۀ وجودشان، به تأکید تمام تفسیر میشوند و غایتی برای آنها تعریف میشود. و به راحتی از این شیوه چنین مستفاد میشود که فلسفه میتواند و میباید بنیادی برای دازاینِ تاریخی حال و آیندۀ یک ملت در هر دورهای، بنیادی برای بنا کردنِ فرهنگ، تمهید کند. ولی چنین چشمداشتها و درخواستهایی، مستلزمِ مطالبۀ بیش از حد از قابلیت و حقیقت فلسفه است.
🖋 معمولاً این تقاضای افراطی به شکل عیبجویی از فلسفه درمیآید. برای مثال میگویند چون متافیزیک نقشی در مسیر هموار ساختن راه انقلاب ایفا نمیکند، پس باید مردودش دانست. این مطلب هوشمندانهتر از این نیست که کسی بگوید چون میز درودگر [نجار] به کار پرواز درنمیآید، پس باید به دورش افکند. فلسفه هرگز قادر نیست مستقیماً نیروهایی تمهید و دستگاهها و فرصتهایی که یک موقعیت تاریخی به بیار بیاورند، خلق کند، ولو فقط به حکم این دلیل که فلسفه همیشه دغدغۀ مستقیم معدودی از افراد است. کدام افراد معدود؟ کسانی که خلاقانه تحول ایجاد میکنند، چیزها را دچار آشوب میسازند. این فقط به صورت غیرمستقیم گسترش مییابد، در مسیرهای فرعی که هرگز نمیتوان پیشاپیش نقشۀ آنها را طراحی کرد، و سپس نهایتاً -گاهی، مدتها پس از آنکه به عنوان فلسفۀ اصیل/اولیه به دست فراموشی سپرده شده است- به شکل یکی از بدیهیاتِ دازاین، فرو مینشیند.
📚 از کتاب «درآمد به متافیزیک»، نوشتۀ مارتین هایدگر، ترجمۀ انشاءالله رحمتی 📚
@philosophycafe
Telegram
Philosophy Cafe ♨️
🗯 [توی نوشتههای هایدگر واژهای وجود داره به اسم Das Seiende که توی فارسی به «موجودات» ترجمه میکنن. تعبیر «موجودات» توی اندیشۀ هایدگر اونقدر وسیعه که به هر ذاتی که ما باهاش سروکار داریم، دلالت میکنه؛ چه مادّی باشه، چه غیرمادّی، چه واقعی، چه موهوم و خیالی.…
Forwarded from H.Gh
💐دوستان عزیز به کانال لیست برگزیدگان خوشآمدید💐
کانال لیست برگزیدگان، متشکل از معتبرترین کانالهای علمی و آکادمیک تلگرامی ایران در حوزههای فلسفه و منطق، علومشناختی، روانشناسی، علوم اعصاب، هوش مصنوعی و … است. این کانال به شما این امکان را میدهد تا بتوانید از مطالب معتبر در حوزههای مختلف علمی بهره ببرید و بنابر علاقه خود در رویدادهای علمی مرتبط شرکت نمایید. لطفا برای پیدا کردن کانال معتبر مورد علاقه خود، روی لینک دعوتنامه کلیک کنید.
⭐️پ.ن: محتمل است کانال شما نیز برگزیده باشد اما تاکنون افتخار ارتباط حاصل نشده باشد. بدین منظور به آیدی مدیر تبلیغات پیام دهید تا عضو برگزیدگان شوید:
@advertis_manager
📌لینک دعوتنامه تقدیمتان⬇️:
https://www.tg-me.com/addlist/hL-w_okwI-FmNmE0
کانال لیست برگزیدگان، متشکل از معتبرترین کانالهای علمی و آکادمیک تلگرامی ایران در حوزههای فلسفه و منطق، علومشناختی، روانشناسی، علوم اعصاب، هوش مصنوعی و … است. این کانال به شما این امکان را میدهد تا بتوانید از مطالب معتبر در حوزههای مختلف علمی بهره ببرید و بنابر علاقه خود در رویدادهای علمی مرتبط شرکت نمایید. لطفا برای پیدا کردن کانال معتبر مورد علاقه خود، روی لینک دعوتنامه کلیک کنید.
⭐️پ.ن: محتمل است کانال شما نیز برگزیده باشد اما تاکنون افتخار ارتباط حاصل نشده باشد. بدین منظور به آیدی مدیر تبلیغات پیام دهید تا عضو برگزیدگان شوید:
@advertis_manager
📌لینک دعوتنامه تقدیمتان⬇️:
https://www.tg-me.com/addlist/hL-w_okwI-FmNmE0