🗯 [آنتوان چخوف یه دوست نویسنده و اکتشافگر اهل آمریکا به اسم جورج کنان (1845-1924) داشت. کنان که اوایل دهۀ 1890 برای بررسی نحوۀ مدیریت تبعید توی دوران تزار به روسیه سفر کرده بود، توی متن زیر شکل تبعید به سبک و سیاق روسی رو اینطور روایت میکنه:]
🖋 تبعید با روند حکومتی به معنی تبعید فردی ناراحت از یک گوشۀ امپراتوری به گوشۀ دیگر است، بدون رعایت هیچ یک از تشریفات قانونی که در بیشتر کشورهای متمدن قبل از محروم شدن فرد از حقوق و محدود شدن آزادیهای او انجام میگیرد. فرد ناراحت شاید هیچ جرمی مرتکب نشده باشد... اما اگر به باور مقامات محلی حضورش در مکانی خاص مخل نظم عمومی یا مخل آرامش باشد امکان دستگیری او بدون حکم وجود دارد... ممکن است او را به زور به هر جایی در محدودۀ امپراتوری ببرند تا برای مدت یک تا ده سال زیر نظر پلیس قرار گیرد. ممکن است او را در جریان دلیل این کار قرار دهند، این احتمال هم وجود دارد که چیزی به او گفته نشود... در هر حال هیچ یار و یاوری ندارد.
📚 از کتاب «سیبری و نظام تبعید»، نوشتۀ جورج کنان 📚
@philosophycafe
🖋 تبعید با روند حکومتی به معنی تبعید فردی ناراحت از یک گوشۀ امپراتوری به گوشۀ دیگر است، بدون رعایت هیچ یک از تشریفات قانونی که در بیشتر کشورهای متمدن قبل از محروم شدن فرد از حقوق و محدود شدن آزادیهای او انجام میگیرد. فرد ناراحت شاید هیچ جرمی مرتکب نشده باشد... اما اگر به باور مقامات محلی حضورش در مکانی خاص مخل نظم عمومی یا مخل آرامش باشد امکان دستگیری او بدون حکم وجود دارد... ممکن است او را به زور به هر جایی در محدودۀ امپراتوری ببرند تا برای مدت یک تا ده سال زیر نظر پلیس قرار گیرد. ممکن است او را در جریان دلیل این کار قرار دهند، این احتمال هم وجود دارد که چیزی به او گفته نشود... در هر حال هیچ یار و یاوری ندارد.
📚 از کتاب «سیبری و نظام تبعید»، نوشتۀ جورج کنان 📚
@philosophycafe
Forwarded from پادکست مداخله
.
انقلاب ما مرا مجبور کرد تا نیروی عظیم این اصل مسلّم، که تاریخ قصه است، را احساس نمایم و متقاعد شدهام که شانس و توطئهچینی قهرمانان بیشتری بوجود آوردهاند؛ تا فضیلت و نبوغ.
ماکسیمیلیان روبسپیر
.
🔗 لینک شنیدن
https://castbox.fm/vb/782995420
«مداخله» را در کستباکس، اپلپادکست و اسپاتیفای بشنوید.
🔗لینک مستقیم در بایوی اینستاگرام ما هست.
.
🎙سالار خوشخو و علی سلطانزاده
با شما از «مدرنیته» و «وضعیت امروز ایران» میگویند.🗞
@modakhelehpodcast
___
#پادکست_مداخله #پادکست #تاریخ #مدرنیته #سنت #کست_باکس #اپل_پادکست
انقلاب ما مرا مجبور کرد تا نیروی عظیم این اصل مسلّم، که تاریخ قصه است، را احساس نمایم و متقاعد شدهام که شانس و توطئهچینی قهرمانان بیشتری بوجود آوردهاند؛ تا فضیلت و نبوغ.
ماکسیمیلیان روبسپیر
.
🔗 لینک شنیدن
https://castbox.fm/vb/782995420
«مداخله» را در کستباکس، اپلپادکست و اسپاتیفای بشنوید.
🔗لینک مستقیم در بایوی اینستاگرام ما هست.
.
🎙سالار خوشخو و علی سلطانزاده
با شما از «مدرنیته» و «وضعیت امروز ایران» میگویند.🗞
@modakhelehpodcast
___
#پادکست_مداخله #پادکست #تاریخ #مدرنیته #سنت #کست_باکس #اپل_پادکست
🗯 [سال 1922 لنین، رهبر شوروی، شخصاً فهرستی از 160 روشنفکر که اونها رو عنصر «نامطلوب» میدونست، برای تبعید از کشور تهیه کرد. بعد از سقوط شوروی، لابهلای بررسی اسناد، یه نامهای از طرف لنین به فلیکس ژرژینسکی، بنیانگذار و رئیس چکا (کمیسیون مبارزه با ضدانقلاب) پیدا شد که چهار ماه قبل از اجرای تبعیدها نوشته شده بود. اهمیت این نامه از این جهته که یه متن محرمانه از طرف رهبر حکومت شوروی به رئیس سازمان امنیتی روسیه محسوب میشه. از طرف دیگه چکیدهای از ذهنیت لنین رو میشه توی این نامه دید. بخشی از متن نامه رو ببینیم:]
🖋 رفیق ژرژینسکی!
در مورد مسئلۀ تبعید نویسندگان و اساتیدی که به ضدانقلاب کمک میکنند. این امر نیازمند آمادگیهای زیاد است. بدون این آمادگیها ما خود را احمق جلوه خواهیم داد. لطفاً در مورد تمهیدات لازم بحث و گفتگوهای مقتضی انجام گیرد. نشستی با مسینگ، مانتسف و هر کس دیگری که در مسکو است ترتیب دهید. به اعضای پولیتبورو [= کمیسیون یا هیئت ویژه در احزاب کمونیست] اعتماد کنید و دو یا سه ساعت در هفته به بررسی تعدادی از مجلات ادواری و کتابها اختصاص دهید، نحوۀ انجام [وظایف] را کنترل کنید، مطالب را بازبینی کنید و همۀ نشریات غیرکمونیست را بدون تأخیر به مسکو بفرستید.
این بازبینیها توسط تعدادی از نویسندگان کمونیست (استکلف، آلمینسکی، اسکورتسف، بوخارین [= تئوریسین کمونیست و سردبیر روزنامۀ «پراودا»] و بقیه) انجام شود.
🖋 اطلاعات حسابشده دربارۀ اسناد سیاسی، آثار و فعالیتهای ادبی این اساتید و نویسندگان گردآوری کنید. این کار را به یک روشنفکر تحصیلکرده و مدبر در گ.پ.او [= ادارۀ سیاسی کشور] محوّل کنید.
عقیدۀ من در مورد دو نشریۀ پتروگراد [= سنتپترزبورگ]: تعطیلی نووا روسیه شمارۀ 2. توسط رفقای پتروگراد. ممکن است خیلی زود بسته شده باشد؟ اعضای پولیتبورو را در جریان بگذارید و دربارۀ آن حسابی بحث کنید. سردبیر آن لژنف چطور است؟ جمعآوری اطلاعات دربارۀ او از طریق دری امکانپذیر است؟ البته لازم نیست همۀ کسانی که در این مجله کاری میکنند تبعید شوند.
مجلۀ اکونومیس هت پتروگراد... موضوع دیگر است. فکر میکنم این مجله علناً مرکز گارد سفید است. شمارۀ 3 آن (فقط شمارۀ 3!!! توجه داشته باش) فهرستی از اعضای آن را روی جلدش دارد. فکر میکنم همۀ آنها قانوناً مستحق تبعید هستند. همۀ این افراد آشکارا ضدانقلاب هستند...
لنین
📚 بخشی از نامۀ 19 ماه مه سال 1922 لنین به ژرژینسکی، به نقل از کتاب «کشتی فیلسوفان»، نوشتۀ لزلی چمبرلین، ترجمۀ شهربانو صارمی 📚
@philosophycafe
🖋 رفیق ژرژینسکی!
در مورد مسئلۀ تبعید نویسندگان و اساتیدی که به ضدانقلاب کمک میکنند. این امر نیازمند آمادگیهای زیاد است. بدون این آمادگیها ما خود را احمق جلوه خواهیم داد. لطفاً در مورد تمهیدات لازم بحث و گفتگوهای مقتضی انجام گیرد. نشستی با مسینگ، مانتسف و هر کس دیگری که در مسکو است ترتیب دهید. به اعضای پولیتبورو [= کمیسیون یا هیئت ویژه در احزاب کمونیست] اعتماد کنید و دو یا سه ساعت در هفته به بررسی تعدادی از مجلات ادواری و کتابها اختصاص دهید، نحوۀ انجام [وظایف] را کنترل کنید، مطالب را بازبینی کنید و همۀ نشریات غیرکمونیست را بدون تأخیر به مسکو بفرستید.
این بازبینیها توسط تعدادی از نویسندگان کمونیست (استکلف، آلمینسکی، اسکورتسف، بوخارین [= تئوریسین کمونیست و سردبیر روزنامۀ «پراودا»] و بقیه) انجام شود.
🖋 اطلاعات حسابشده دربارۀ اسناد سیاسی، آثار و فعالیتهای ادبی این اساتید و نویسندگان گردآوری کنید. این کار را به یک روشنفکر تحصیلکرده و مدبر در گ.پ.او [= ادارۀ سیاسی کشور] محوّل کنید.
عقیدۀ من در مورد دو نشریۀ پتروگراد [= سنتپترزبورگ]: تعطیلی نووا روسیه شمارۀ 2. توسط رفقای پتروگراد. ممکن است خیلی زود بسته شده باشد؟ اعضای پولیتبورو را در جریان بگذارید و دربارۀ آن حسابی بحث کنید. سردبیر آن لژنف چطور است؟ جمعآوری اطلاعات دربارۀ او از طریق دری امکانپذیر است؟ البته لازم نیست همۀ کسانی که در این مجله کاری میکنند تبعید شوند.
مجلۀ اکونومیس هت پتروگراد... موضوع دیگر است. فکر میکنم این مجله علناً مرکز گارد سفید است. شمارۀ 3 آن (فقط شمارۀ 3!!! توجه داشته باش) فهرستی از اعضای آن را روی جلدش دارد. فکر میکنم همۀ آنها قانوناً مستحق تبعید هستند. همۀ این افراد آشکارا ضدانقلاب هستند...
لنین
📚 بخشی از نامۀ 19 ماه مه سال 1922 لنین به ژرژینسکی، به نقل از کتاب «کشتی فیلسوفان»، نوشتۀ لزلی چمبرلین، ترجمۀ شهربانو صارمی 📚
@philosophycafe
Telegram
Philosophy Cafe ♨️
🗯 [روسیه بعد از انقلاب 1917 درگیر یه جنگ داخلی چندحزبی شد که توی اون جناحهای سیاسی برای به دست گرفتن قدرت با همدیگه رقابت میکردن. یکی از گروههای اصلی این جنگ «ارتش سرخ» بود که برای منافع بلشویکهای کمونیست به رهبری ولادیمیر لنین میجنگیدن، و گروه دیگه…
🗯 فیلم «سکوت برّهها» یه فیلم در ژانر وحشت روانشناختی و به کارگردانی جاناتان دمی هست که توی سال 1991 میلادی منتشر شد. فیلم بر اساس رمان «سکوت برّهها» نوشتۀ توماس هریس که سال 1988 چاپ شده بود، ساخته شده. این فیلم و رمان یکی از قصههای مربوط به هانیبال لکتر هست؛ قاتل سریالیای که مقتولهاش رو میخوره. ولی توی این فیلم، هانیبال بازداشت شده و توی زندانه. داستان این فیلم دربارۀ کلاریس استارلینگ (با بازی جودی فاستر) هست که یه کارآموز افبیآی هست و به دنبال یه قاتل سریالی به اسم بیل بوفالو میگرده. بیل بوفالو دخترها رو میدزده، اونها رو میکشه، سپس پوستشون رو از بدنشون جدا میکنه و در نهایت با پوست اونها لباس درست میکنه و اون رو میپوشه.
🗯 استارلینگ برای اینکه بتونه بیل بوفالو رو بازداشت کنه، به طور مرتب میره زندان که هانیبال رو ملاقات کنه تا از توصیههای هانیبال (که هم خودش یه قاتل سریالیه و هم یه روانپزشک باهوشه) استفاده کنه تا بتونه بیل بوفالو رو دستگیر کنه. استارلینگ توی بخش علوم رفتاری افبیآی کار میکنه و جک کرافورد که رئیس این بخش هست، بهش این اجازه رو میده که بتونه با دکتر هانیبال لکتر (با بازی آنتونی هاپکینز) توی زندان مصاحبه کنه. در واقع جک کرافورد حدس میزد که هانیبال علیرغم اینکه چندان مایل نیست با افبیآی همکاری کنه، ولی با کلاریس استارلینگ همکاری میکنه. در واقع اون جایی که هانیبال توش زندانیه، به معنای دقیق کلمه زندان نیست، بلکه یه بیمارستانه؛ بیمارستان دولتی بالتیمور که مجرمهای روانپریش رو توی اونجا شبیه زندانیها نگهداری میکنن.
🗯 توی اولین دیداری که استارلینگ با هانیبال داره، هانیبال چندان روی خوش به استارلینگ نشون نمیده و استارلینگ ناامید میشه از اینکه هانیبال همکاریای با اون بکنه. موقعی که استارلینگ داره از سلول زندان بیرون میره، یکی از روانپریشها که بعد از مدت طولانی یه زن دیده بود و داشت خودارضایی میکرد، آب منی خودش رو پرت میکنه روی صورت استارلینگ. لکتر از این صحنه بدش میاد. چند روز بعد به استارلینگ خبر میرسه که جسد اون مجرم توی سلولش پیدا شده، در حالی که زبون خودش رو قورت داده. حدس زده میشه که این کار رو لکتر انجام داده، ولی اینکه چطوری این قتل انجام شد، مشخص نمیشه؛ چون سلول لکتر هیچ راهی به سلول اون مجرم نداشت.
🗯 از اون سمت بیل بوفالو دخترهای بیشتری رو میکشه تا اینکه یکی از این دخترهایی که میدزده، فرزند یه سناتوره. اینجای داستان جک کرافورد به استارلینگ میگه حتماً به کمک هانیبال نیاز دارن. هانیبال میپذیره که کمک کنه ولی به یک شرط. شرط هانیبال برای همکاری با افبیآی اینه که جزئیاتی از زندگی استارلینگ رو بدونه. استارلینگ قبول میکنه و از زندگیش اطلاعات شخصی میده؛ مثلاً اینکه پدرش افسر پلیس بوده و وقتی که استارلینگ 10 سالش بوده، کشته میشه. در کنار این اطلاعات، هانیبال اطلاعات زندگی بیل بوفالو رو هم مرور میکنه. چرا بیل پوست دخترهایی که میکشه رو میپوشه؟ فرضیۀ افبیآی این بود که احتمالاً بیل ترنسکشواله. ولی هانیبال به این نتیجه میرسه که اون حقیقتاً ترنسکشوال نیست، بلکه آدمیه که توسط کلینیکهایی که جراحی تغییر جنسیت انجام میدن، رد شده و با درخواستش برای جراحی تغییر جنسیت موافقت نشده. و از اینجا مسیری باز میشه برای پیدا کردن بیل بوفالو.
📢 من قبلاً یه مطلبی دربارۀ فصل اول سریال هانیبال نوشته بودم. اونجا گفته بودم که شخصیت هانیبال برای من نمادی از «انسان متمدن» توی نظریات فرویده. منتها الان احساس میکنم میشه از زاویۀ دیگهای هم به شخصیت هانیبال نگاه کرد. ما کلی قاتل سریالی دیگه هم توی مجموعه داستانهای مربوط به هانیبال میبینیم؛ ولی هانیبال با اکثر اونها یه تفاوتی داره. هانیبال عقده نداره، یه انسان وحشی نیست، خشمگین نیست، اسیر احساساتش نمیشه. هانیبال کاملاً با اتکا به عقل و منطقش عمل میکنه و آدم میکشه. چنین تیپ مجرمی، منو یاد شخصیت ژولیت توی آثار مارکی دو ساد میندازه. این تیپ مجرم متفاوت با اون برداشت و تصویر عمومی دربارۀ جرم و جنایته. عموماً تصور میشه جرم و جنایت یه انحراف از عقل انسانیه؛ در حالی که ژولیتِ مارکی دو ساد و هانیبالِ توماس هریس نه انحراف از عقل، بلکه دقیقاً نتیجۀ نهایی عقلانیت هستن. به نظرم عموماً موقع صحبت دربارۀ مقولههایی مثل «انسان» یا «عقلانیت»، مصداقهایی مثل ژولیت یا هانیبال استثناهایی بیاهمیت تلقی میشن.
✅ نقد و نظر: @Ali_soltanzadeh
«هنوز زندهم از همون جام ناب؛ هیجان مستی که شرورانه بام؛ رو طناب سقوط میرقصه؛ ما زندهایم حرومزادهها» (بندباز مست / سورنا)
@philosophycafe
🗯 استارلینگ برای اینکه بتونه بیل بوفالو رو بازداشت کنه، به طور مرتب میره زندان که هانیبال رو ملاقات کنه تا از توصیههای هانیبال (که هم خودش یه قاتل سریالیه و هم یه روانپزشک باهوشه) استفاده کنه تا بتونه بیل بوفالو رو دستگیر کنه. استارلینگ توی بخش علوم رفتاری افبیآی کار میکنه و جک کرافورد که رئیس این بخش هست، بهش این اجازه رو میده که بتونه با دکتر هانیبال لکتر (با بازی آنتونی هاپکینز) توی زندان مصاحبه کنه. در واقع جک کرافورد حدس میزد که هانیبال علیرغم اینکه چندان مایل نیست با افبیآی همکاری کنه، ولی با کلاریس استارلینگ همکاری میکنه. در واقع اون جایی که هانیبال توش زندانیه، به معنای دقیق کلمه زندان نیست، بلکه یه بیمارستانه؛ بیمارستان دولتی بالتیمور که مجرمهای روانپریش رو توی اونجا شبیه زندانیها نگهداری میکنن.
🗯 توی اولین دیداری که استارلینگ با هانیبال داره، هانیبال چندان روی خوش به استارلینگ نشون نمیده و استارلینگ ناامید میشه از اینکه هانیبال همکاریای با اون بکنه. موقعی که استارلینگ داره از سلول زندان بیرون میره، یکی از روانپریشها که بعد از مدت طولانی یه زن دیده بود و داشت خودارضایی میکرد، آب منی خودش رو پرت میکنه روی صورت استارلینگ. لکتر از این صحنه بدش میاد. چند روز بعد به استارلینگ خبر میرسه که جسد اون مجرم توی سلولش پیدا شده، در حالی که زبون خودش رو قورت داده. حدس زده میشه که این کار رو لکتر انجام داده، ولی اینکه چطوری این قتل انجام شد، مشخص نمیشه؛ چون سلول لکتر هیچ راهی به سلول اون مجرم نداشت.
🗯 از اون سمت بیل بوفالو دخترهای بیشتری رو میکشه تا اینکه یکی از این دخترهایی که میدزده، فرزند یه سناتوره. اینجای داستان جک کرافورد به استارلینگ میگه حتماً به کمک هانیبال نیاز دارن. هانیبال میپذیره که کمک کنه ولی به یک شرط. شرط هانیبال برای همکاری با افبیآی اینه که جزئیاتی از زندگی استارلینگ رو بدونه. استارلینگ قبول میکنه و از زندگیش اطلاعات شخصی میده؛ مثلاً اینکه پدرش افسر پلیس بوده و وقتی که استارلینگ 10 سالش بوده، کشته میشه. در کنار این اطلاعات، هانیبال اطلاعات زندگی بیل بوفالو رو هم مرور میکنه. چرا بیل پوست دخترهایی که میکشه رو میپوشه؟ فرضیۀ افبیآی این بود که احتمالاً بیل ترنسکشواله. ولی هانیبال به این نتیجه میرسه که اون حقیقتاً ترنسکشوال نیست، بلکه آدمیه که توسط کلینیکهایی که جراحی تغییر جنسیت انجام میدن، رد شده و با درخواستش برای جراحی تغییر جنسیت موافقت نشده. و از اینجا مسیری باز میشه برای پیدا کردن بیل بوفالو.
📢 من قبلاً یه مطلبی دربارۀ فصل اول سریال هانیبال نوشته بودم. اونجا گفته بودم که شخصیت هانیبال برای من نمادی از «انسان متمدن» توی نظریات فرویده. منتها الان احساس میکنم میشه از زاویۀ دیگهای هم به شخصیت هانیبال نگاه کرد. ما کلی قاتل سریالی دیگه هم توی مجموعه داستانهای مربوط به هانیبال میبینیم؛ ولی هانیبال با اکثر اونها یه تفاوتی داره. هانیبال عقده نداره، یه انسان وحشی نیست، خشمگین نیست، اسیر احساساتش نمیشه. هانیبال کاملاً با اتکا به عقل و منطقش عمل میکنه و آدم میکشه. چنین تیپ مجرمی، منو یاد شخصیت ژولیت توی آثار مارکی دو ساد میندازه. این تیپ مجرم متفاوت با اون برداشت و تصویر عمومی دربارۀ جرم و جنایته. عموماً تصور میشه جرم و جنایت یه انحراف از عقل انسانیه؛ در حالی که ژولیتِ مارکی دو ساد و هانیبالِ توماس هریس نه انحراف از عقل، بلکه دقیقاً نتیجۀ نهایی عقلانیت هستن. به نظرم عموماً موقع صحبت دربارۀ مقولههایی مثل «انسان» یا «عقلانیت»، مصداقهایی مثل ژولیت یا هانیبال استثناهایی بیاهمیت تلقی میشن.
✅ نقد و نظر: @Ali_soltanzadeh
«هنوز زندهم از همون جام ناب؛ هیجان مستی که شرورانه بام؛ رو طناب سقوط میرقصه؛ ما زندهایم حرومزادهها» (بندباز مست / سورنا)
@philosophycafe
Telegram
Philosophy Cafe ♨️
🗯 چند روز پیش فصل اول سریال «هانیبال» رو تموم کردم؛ یه سریال آمریکایی در ژانر وحشت روانشناختی که شبکۀ انبیسی پخش کرد. این سریال بر اساس شخصیتها و مؤلفههای سه تا رمان ساخته شده: «اژدهای سرخ» (1981)، «هانیبال» (1999) و «هانیبال برمیخیزد» (2006). فصل اول…
🗯 [بعد از انقلاب 1917 روسیه، بلشویکها که قدرت رو به دست گرفتن، توی شهرهای سنتپترزبورگ و مسکو کارزار کشتار جمعی راه انداختن که به «وحشت سرخ» معروف شد. این اصطلاح معمولاً در برابر «ترور سفید» مطرح میشه که توسط ارتش سفید (گروههای روسی و غیرروسی مخالف حکومت بلشویک) انجام میگرفت. وحشت سرخ بعد از چند بار سوءقصد به لنین شروع شد. خودِ بلشویکها هم عبارت «وحشت سرخ» رو به کار میبردن و از گفتنش ابایی نداشتن. مثلاً گریگوری زینوویف، که عضو پولیتبورو (کمیسیون ویژۀ حزب کمونیست) بود، توی اجلاس مقامات کمونیست در سال 1921 گفته بود: «رفقا اژدهای چندسرِ ضدانقلاب دوباره دارد سر بلند میکند. یا باید این سرها را قطع کرد یا این عفریت ما را خواهد بلعید. باید نشان دهیم که ماشین وحشت سرخ هنوز هست و درست کار میکند.» سه سال قبلش، یعنی سال 1918، یکی از دو دستیار اصلی رئیس چکا، سازمان امنیتی شوروی، ذهنیت جنگ طبقاتی توی وحشت سرخ رو به این صورت تعریف کرده بود:]
🖋 ما با افراد نمیجنگیم. ما بورژوازی را به عنوان یک طبقه نابود میکنیم. طی تحقیقات، دنبال شواهدی نباشید که متهم در عمل یا حرف، مقابل قدرت شوروی انجام داده است. اولین سؤالهایی که باید بپرسید این است: به کدام طبقه تعلق داری؟ خاستگاهت کجاست؟ تحصیلات یا تخصصت چیست؟ این سؤالهاست که باید سرنوشت متهم را تعیین کند. اهمیت و جوهر وحشت سرخ در این است.
📚 بخشی از اظهارات مارتین لاتسیس، به نقل از کتاب «کشتی فیلسوفان»، نوشتۀ لزلی چمبرلین، ترجمۀ شهربانو صارمی 📚
@philosophycafe
🖋 ما با افراد نمیجنگیم. ما بورژوازی را به عنوان یک طبقه نابود میکنیم. طی تحقیقات، دنبال شواهدی نباشید که متهم در عمل یا حرف، مقابل قدرت شوروی انجام داده است. اولین سؤالهایی که باید بپرسید این است: به کدام طبقه تعلق داری؟ خاستگاهت کجاست؟ تحصیلات یا تخصصت چیست؟ این سؤالهاست که باید سرنوشت متهم را تعیین کند. اهمیت و جوهر وحشت سرخ در این است.
📚 بخشی از اظهارات مارتین لاتسیس، به نقل از کتاب «کشتی فیلسوفان»، نوشتۀ لزلی چمبرلین، ترجمۀ شهربانو صارمی 📚
@philosophycafe
🗯 [سال 1922 لنین، رهبر شوروی، شخصاً فهرستی از 160 روشنفکر که اونها رو عنصر «نامطلوب» میدونست، برای تبعید از کشور تهیه کرد. استالین نیمههای ماجرای تبعیدها وارد داستان شد. توی اون سالها استالین به تدریج داشت قدرت میگرفت. توی ماه فوریه لنین یادداشتی برای استالین فرستاد که موضوعش بیرون کردن بعضی استادهای دانشگاه از کشور بود. این رو در نظر داشته باشیم که لنین از سال قبلش (یعنی 1921) دچار ناخوشی شدید شده بود و تا سال 1924 (سال مرگش) حالش بدتر میشد. توی سال 1922 لنین سه بار سکتۀ مغزی کرد. یادداشت لنین برای استالین بعد از یکی از همین سکتههای مغزی نوشته شد و با توجه به محتوای اون میشه گفت که هیچ ناتوانی فکری توی لنین دیده نمیشه؛ مخصوصاً اینکه توی یادداشت کلی اسم با تمرکز آورده شده. البته با توجه به وضع سلامتی لنین، نمیشه گفت که کل برنامهریزی تبعید روشنفکرها رو خودش انجام داده باشه؛ به خصوص که بعد از اولین سکتۀ مغزی اون سال، نیمۀ راست بدنش فلج شد. بخشی از یادداشت لنین برای استالین رو ببینیم:]
🖋 رفیق استالین
در مورد اخراج منشویکها [= یکی از جناحهای جنبش سوسیالیستی روسیه]، سوسیالیستهای وجیهالملّه، کادتها و بقیه از روسیه مایلم چند سؤال بپرسم. میدانید که این عملیات قبل از آن که من به مرخصی بروم شروع شده بود، حتی همین حالا هم به سرانجام نرسیده است. آیا تصمیم گرفته شده همۀ [سوسیالیستهای وجیهالملّه] قلع و قمع شوند؟ پشخونف، میاکوتین، گارنفیلد، پترشیچف، و بقیه؟ به عقیدۀ من آنها باید تبعید شوند. آنها بدتر از هر [سوسیالیست انقلابی] هستند چون مکارترند [حزب سوسیالیست انقلابی یک حزب سیاسی در اواخر امپراتوری روسیه و اوایل روسیۀ شوروی بود. آنها در سال 1918 علیه حکومت شوروی قیام کردند و و اکثرشان دستگیر شدند]. همچنین آ. ان. پوترسف، آیزوف و همۀ کسانی که در اکونومیست کار میکنند (اوزروف و خیلیهای دیگر)، ویگدور چیک، میگو و افراد دیگری مثل لوبوف نیکلایونا رادچنکو و دختر کوچکش (شنیدهام که دشمنان قسمخوردۀ بلشویسم هستند)؛ ان. آ. راشکف (او باید تبعید شود، خیلی کلهشق است)؛ اس. ال. فرانک نویسندۀ «روششناسی».
🖋 کمیسیون مانتسف و مسینگ باید فهرستها را تهیه کنند و چند صد نفر از این نجیبزادگان باید بدون هیچ رحم و شفقتی به خارج از کشور تبعید شوند. میخواهیم یک بار و برای همیشه روسیه را از وجود اینها پاک کنیم.
اوزروف مثل بقیۀ کارکنان اکونومیست دشمنی سرسخت است. همۀ آنها را باید از روسیه بیرون انداخت. این کار باید به فوریت انجام شود. تا وقتی که دادگاه سوسیالیستهای انقلابی تمام میشود، نه بعد از آن، و بدون هیچگونه توضیح علت. - بروید آقایان!
همۀ اعضای خانۀ نویسندگان ... را خوب زیرورو کنید، اصلاً نمیدانیم آنجا چه خبر است، برای ما انگار که خارج از کشور است. باید به سرعت پاکسازی کنیم...
با درودهای کمونیستی
لنین
📚 بخشی از یادداشت لنین برای استالین در فوریۀ 1922، به نقل از کتاب «کشتی فیلسوفان»، نوشتۀ لزلی چمبرلین، ترجمۀ شهربانو صارمی 📚
@philosophycafe
🖋 رفیق استالین
در مورد اخراج منشویکها [= یکی از جناحهای جنبش سوسیالیستی روسیه]، سوسیالیستهای وجیهالملّه، کادتها و بقیه از روسیه مایلم چند سؤال بپرسم. میدانید که این عملیات قبل از آن که من به مرخصی بروم شروع شده بود، حتی همین حالا هم به سرانجام نرسیده است. آیا تصمیم گرفته شده همۀ [سوسیالیستهای وجیهالملّه] قلع و قمع شوند؟ پشخونف، میاکوتین، گارنفیلد، پترشیچف، و بقیه؟ به عقیدۀ من آنها باید تبعید شوند. آنها بدتر از هر [سوسیالیست انقلابی] هستند چون مکارترند [حزب سوسیالیست انقلابی یک حزب سیاسی در اواخر امپراتوری روسیه و اوایل روسیۀ شوروی بود. آنها در سال 1918 علیه حکومت شوروی قیام کردند و و اکثرشان دستگیر شدند]. همچنین آ. ان. پوترسف، آیزوف و همۀ کسانی که در اکونومیست کار میکنند (اوزروف و خیلیهای دیگر)، ویگدور چیک، میگو و افراد دیگری مثل لوبوف نیکلایونا رادچنکو و دختر کوچکش (شنیدهام که دشمنان قسمخوردۀ بلشویسم هستند)؛ ان. آ. راشکف (او باید تبعید شود، خیلی کلهشق است)؛ اس. ال. فرانک نویسندۀ «روششناسی».
🖋 کمیسیون مانتسف و مسینگ باید فهرستها را تهیه کنند و چند صد نفر از این نجیبزادگان باید بدون هیچ رحم و شفقتی به خارج از کشور تبعید شوند. میخواهیم یک بار و برای همیشه روسیه را از وجود اینها پاک کنیم.
اوزروف مثل بقیۀ کارکنان اکونومیست دشمنی سرسخت است. همۀ آنها را باید از روسیه بیرون انداخت. این کار باید به فوریت انجام شود. تا وقتی که دادگاه سوسیالیستهای انقلابی تمام میشود، نه بعد از آن، و بدون هیچگونه توضیح علت. - بروید آقایان!
همۀ اعضای خانۀ نویسندگان ... را خوب زیرورو کنید، اصلاً نمیدانیم آنجا چه خبر است، برای ما انگار که خارج از کشور است. باید به سرعت پاکسازی کنیم...
با درودهای کمونیستی
لنین
📚 بخشی از یادداشت لنین برای استالین در فوریۀ 1922، به نقل از کتاب «کشتی فیلسوفان»، نوشتۀ لزلی چمبرلین، ترجمۀ شهربانو صارمی 📚
@philosophycafe
Forwarded from پادکست مداخله
.
اپیزود دوم فصل دوم «مداخله»،
دوشنبه، چهارم فروردین ساعت ۱۶ منتشر میشود.
«مدرنیته، دکتر جکیل یا آقای هاید»
-----------------------------------
داستان مورد غیرعادی دکتر جکیل و آقای هاید دربارۀ یک دارویی هست که جنبههای خوب و بد انسان را از هم جدا میکند. دکتر جکیل این دارو را روی خودش امتحان کرد و از جنبههای بد اخلاقیاش فردی به اسم آقای هاید خلق شد و خود دکتر جکیل تبدیل به یک انسان کاملاً خوب شد. بسیاری از افراد در مواجهه با تاریخ نگاه دکتر جکیلی دارند؛ آنها تصور میکنند جنگها و خشونتها و توحشها مربوط به گذشته است و با دیدن چنین مواردی در دنیای امروز تعجب میکنند که چطور ممکن است «هنوز» این مسائل وجود داشته باشد. در قسمت دوم فصل دوم مداخله به یکی از موضوعاتی میپردازیم که به اشتباه تصور میشود دربارۀ گذشته است؛ در حالی که هنوز زنده است: فاشیسم!
-----------------------------------------------
🔗 در کستباکس، اسپاتیفای و اپل پادکست
نام پادکست مداخله را
جستوجو کنید و ما را از آنجا بشنوید.
@modakhelehpodcast
تهیهشده در «گوشهی پادکست»
@goushehpodcast
📌این پادکست با حمایت «نشر چرخ»،
منتشر میشود.
اپیزود دوم فصل دوم «مداخله»،
دوشنبه، چهارم فروردین ساعت ۱۶ منتشر میشود.
«مدرنیته، دکتر جکیل یا آقای هاید»
-----------------------------------
داستان مورد غیرعادی دکتر جکیل و آقای هاید دربارۀ یک دارویی هست که جنبههای خوب و بد انسان را از هم جدا میکند. دکتر جکیل این دارو را روی خودش امتحان کرد و از جنبههای بد اخلاقیاش فردی به اسم آقای هاید خلق شد و خود دکتر جکیل تبدیل به یک انسان کاملاً خوب شد. بسیاری از افراد در مواجهه با تاریخ نگاه دکتر جکیلی دارند؛ آنها تصور میکنند جنگها و خشونتها و توحشها مربوط به گذشته است و با دیدن چنین مواردی در دنیای امروز تعجب میکنند که چطور ممکن است «هنوز» این مسائل وجود داشته باشد. در قسمت دوم فصل دوم مداخله به یکی از موضوعاتی میپردازیم که به اشتباه تصور میشود دربارۀ گذشته است؛ در حالی که هنوز زنده است: فاشیسم!
-----------------------------------------------
🔗 در کستباکس، اسپاتیفای و اپل پادکست
نام پادکست مداخله را
جستوجو کنید و ما را از آنجا بشنوید.
@modakhelehpodcast
تهیهشده در «گوشهی پادکست»
@goushehpodcast
📌این پادکست با حمایت «نشر چرخ»،
منتشر میشود.
🗯 [سال 1922، لنین، رهبر شوروی، فهرستی از 160 روشنفکر که اونها رو عنصر «نامطلوب» میدونست، برای تبعید از کشور تهیه کرد و تبعیدها توی همون سال انجام شد. حدود یک ماه قبل از تبعید این روشنفکرها، لئون تروتسکی، به عنوان «کمیسر خلق برای ارتش» مصاحبهای با یه خبرنگار غربی داشت و توی این مصاحبه برای اولین بار خبر تبعید روشنفکرها به صورت رسمی از زبان یه مقام رسمی حکومت شوروی تأیید شد. این مصاحبه توی «پراودا»، روزنامۀ رسمی حزب کمونیست شوروی، منتشر شد. توی این مصاحبه تروتسکی به چند تا از اتفاقات مهم سال 1922 اشاره میکنه؛ از جمله کنفرانس بینالمللی جنوا که گردهمایی 34 کشور جهان توی شهر جنوا ایتالیا بود. یکی از اهداف این کنفرانس مذاکره برای برقراری رابطه بین کشورهای سرمایهداری و نظام جدید بلشویک شوروی بود. هر چند اهداف کنفرانس محقق نشد، ولی شوروی و آلمان عهدنامهای امضا کردن که باعث عادیسازی روابط دو کشور شد. تروتسکی با اشاره به چنین رویدادهایی میخواسته نشون بده که شوروی به قواعد نظم بینالمللی پایبنده. بخشی از حرفهای تروتسکی دربارۀ تبعید روشنفکرها رو ببینیم:]
🖋 از من [تروتسکی] میپرسید توضیحتان برای اخراج عناصر متخاصم با رژیم شوروی به خارج از کشور چیست. و آیا به این معنی نیست که ما از بودن آنها در داخل کشور بیشتر میترسیم تا آن سوی مرزها؟
پاسخ من بسیار ساده است. همین اواخر شاهد محاکمۀ انقلابیون سوسیالیست [یک حزب سیاسی مخالف حکومت شوروی] بودید که در جنگ داخلی به عنوان عوامل حکومتهای بیگانه با ما میجنگیدند. دادگاه آنها را به مرگ محکوم کرد. مطبوعات شما [رسانههای غرب] کارزاری ناامیدانه علیه خشونت ما به راه انداختند. اگر ما درست بعد از اکتبر [یعنی انقلاب 1917] به فکر فرستادن این آقایان اس. آر [انقلابیون سوسیالیست] به خارج از کشور بودیم دیگر شما ما را به این اسم نمینامیدید.
🖋 آن عناصری که به [خارج از کشور] میفرستیم یا خواهیم فرستاد به لحاظ سیاسی بیارزش هستند. اما سلاحی بالقوه در دستهای دشمنان احتمالی ما تلقی میشوند. در صورت بروز آشفتگیهای نظامی تازه -که به رغم عشقی که ما به صلح و آرامش داریم [احتمال رخ دادن آن] منتفی نیست- همۀ این عناصر ناراضی و اصلاحناپذیر تبدیل به مأموران سیاسی-نظامی دشمن خواهند شد. و ما مجبور خواهیم شد مطابق قاعدۀ جنگ، آنها را تیرباران کنیم. به همین خاطر ترجیح میدهیم در دوران صلح، آنها را به خوشی و خوبی به خارج از کشور بفرستیم. امیدوارم شما هم این دوراندیشی ما را از روی بشردوستی بدانید و از آن در نزد افکار عمومی دفاع کنید.
📚 بخشی از اظهارات لئون تروتسکی، در مصاحبه با لوئیس بریانت، به نقل از کتاب «کشتی فیلسوفان»، نوشتۀ لزلی چمبرلین، ترجمۀ شهربانو صارمی 📚
@philosophycafe
🖋 از من [تروتسکی] میپرسید توضیحتان برای اخراج عناصر متخاصم با رژیم شوروی به خارج از کشور چیست. و آیا به این معنی نیست که ما از بودن آنها در داخل کشور بیشتر میترسیم تا آن سوی مرزها؟
پاسخ من بسیار ساده است. همین اواخر شاهد محاکمۀ انقلابیون سوسیالیست [یک حزب سیاسی مخالف حکومت شوروی] بودید که در جنگ داخلی به عنوان عوامل حکومتهای بیگانه با ما میجنگیدند. دادگاه آنها را به مرگ محکوم کرد. مطبوعات شما [رسانههای غرب] کارزاری ناامیدانه علیه خشونت ما به راه انداختند. اگر ما درست بعد از اکتبر [یعنی انقلاب 1917] به فکر فرستادن این آقایان اس. آر [انقلابیون سوسیالیست] به خارج از کشور بودیم دیگر شما ما را به این اسم نمینامیدید.
🖋 آن عناصری که به [خارج از کشور] میفرستیم یا خواهیم فرستاد به لحاظ سیاسی بیارزش هستند. اما سلاحی بالقوه در دستهای دشمنان احتمالی ما تلقی میشوند. در صورت بروز آشفتگیهای نظامی تازه -که به رغم عشقی که ما به صلح و آرامش داریم [احتمال رخ دادن آن] منتفی نیست- همۀ این عناصر ناراضی و اصلاحناپذیر تبدیل به مأموران سیاسی-نظامی دشمن خواهند شد. و ما مجبور خواهیم شد مطابق قاعدۀ جنگ، آنها را تیرباران کنیم. به همین خاطر ترجیح میدهیم در دوران صلح، آنها را به خوشی و خوبی به خارج از کشور بفرستیم. امیدوارم شما هم این دوراندیشی ما را از روی بشردوستی بدانید و از آن در نزد افکار عمومی دفاع کنید.
📚 بخشی از اظهارات لئون تروتسکی، در مصاحبه با لوئیس بریانت، به نقل از کتاب «کشتی فیلسوفان»، نوشتۀ لزلی چمبرلین، ترجمۀ شهربانو صارمی 📚
@philosophycafe
مردی با هِشام گفت:من برادر توام مرا در خیر خود شريك گردان!
گفت:از چه جهت؟
گفت:از جهت جدمان آدم!
فرمود او را درهمی دادند…
گفت:مرا از مال خود درهمی دهی؟
گفت:اگر بیت المال را قسمت کنم میان خویشانی که تو میگویی تو را درهم نیز نرسد.
#محاضرات_الادبا(ص۹۰)
#راغب_اصفهانی
@PhilosophyCafe💰
گفت:از چه جهت؟
گفت:از جهت جدمان آدم!
فرمود او را درهمی دادند…
گفت:مرا از مال خود درهمی دهی؟
گفت:اگر بیت المال را قسمت کنم میان خویشانی که تو میگویی تو را درهم نیز نرسد.
#محاضرات_الادبا(ص۹۰)
#راغب_اصفهانی
@PhilosophyCafe💰
Forwarded from پادکست مداخله
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
✅منتشر شد.
🔗 لینک شنیدن
✓https://castbox.fm/vb/791030574
فصل دوم، اپیزود دوم
«مدرنیته، دکتر جکیل یا آقای هاید»
.
چرا از دل اروپای مدرن فاشیسم به وجود آمد؟ عموماً در توضیح چرایی شکلگیری فاشیسم، تحلیلها به دام روانشناسی هیتلر و یا مسائل جامعهشناحتی آلمان میافتند. مسئلۀ ما این است که چه نسبتی بین اندیشۀ سیاسی مدرن که مروج آزادی و عقلانیت است و فاشیسم وجود دارد. در این قسمت توضیح خواهیم داد که چرا فاشیسم مقولهای صرفاً تاریخی و مربوط به گذشتۀ آلمان و ایتالیا نیست؛ فاشیسم وضعیت امروز جهان ما را نیز شامل میشود.
.
🔗 در کستباکس، اسپاتیفای و اپل پادکست
نام پادکست مداخله را
جستوجو کنید و ما را از آنجا بشنوید.
@modakhelehpodcast
___
🎙پادکست «مداخله»
تهیهشده در «گوشهی پادکست»
@goushehpodcast
__
📌این پادکست با حمایت «نشر چرخ»،
ناشر تخصصی علومانسانی، منتشر میشود.
@charkhpublication
___
🔗 لینک شنیدن
✓https://castbox.fm/vb/791030574
فصل دوم، اپیزود دوم
«مدرنیته، دکتر جکیل یا آقای هاید»
.
چرا از دل اروپای مدرن فاشیسم به وجود آمد؟ عموماً در توضیح چرایی شکلگیری فاشیسم، تحلیلها به دام روانشناسی هیتلر و یا مسائل جامعهشناحتی آلمان میافتند. مسئلۀ ما این است که چه نسبتی بین اندیشۀ سیاسی مدرن که مروج آزادی و عقلانیت است و فاشیسم وجود دارد. در این قسمت توضیح خواهیم داد که چرا فاشیسم مقولهای صرفاً تاریخی و مربوط به گذشتۀ آلمان و ایتالیا نیست؛ فاشیسم وضعیت امروز جهان ما را نیز شامل میشود.
.
🔗 در کستباکس، اسپاتیفای و اپل پادکست
نام پادکست مداخله را
جستوجو کنید و ما را از آنجا بشنوید.
@modakhelehpodcast
___
🎙پادکست «مداخله»
تهیهشده در «گوشهی پادکست»
@goushehpodcast
__
📌این پادکست با حمایت «نشر چرخ»،
ناشر تخصصی علومانسانی، منتشر میشود.
@charkhpublication
___
🗯 [سال 1922 لنین، رهبر وقت شوروی، شخصاً فهرستی از 160 روشنفکر که اونها رو عنصر «نامطلوب» میدونست، برای تبعید از کشور تهیه کرد. روزنامۀ حزب کمونیست خبر تعیدها رو تا حدود یک ماه مونده به اجرایی شدن اونها، اعلام نکرده بود، ولی حدود سه هفته مونده به اجرا، خبر رو با سروصدای زیادی منتشر کرد. مقاله بدون امضا و اسم نویسنده توی صفحۀ اول روزنامه دیده میشد و گویی مخاطبش روشنفکرهایی بودن که هنوز توی لیست تبعید نرفته بودن؛ مقاله داشت اونها رو تهدید میکرد و به طور غیرمستقیم به روشنفکرهای مخالف میگفت از کارهایی مثل انتشار گستردۀ مجلات و تشویق به اعتصاب دوری کنن. به عبارت دیگه نکتۀ اصلی این بود که طبقههای متفکر اگه میخوان توی کشور جدید شوروی بمونن، بهتره حواس خودشون رو جمع کنن. این نوشتۀ روزنامۀ شوروی در نوع خودش یه کار هنری بود؛ چون کلی اشاره و کنایه رو تونسته بود توی چند سطر جا بده. بخشی از مقاله رو ببینیم:]
🖋 دولت شوروی صبر بسیار زیادی از خود نشان داده است. در حال حاضر اولین هشدار داده میشود: تعدادی از فعالترین عناصر ضدانقلاب در میان اساتید، پزشکان، متخصصان کشاورزی و بقیه به خارج از کشور و تعدادی به استانهای شمالی تبعید میشوند. همۀ این افراد در خدمت کارگران و کشاورزانی خواهند بود که به زودی روشنفکران کارگر-کشاورز خود را خواهند داشت...
این عناصر ضدانقلاب به گروههایی تعلق داشتند که در گذشته روزنامههای خارجی طرفدار گارد سفید از مخبرهای آنها استفاده کرده بودند تا اطلاعات کذب و افتراآمیز برای مطبوعات خارجی تهیه کنند.
🖋 اخراج عناصر فعال ضدانقلاب، روشنفکران بورژوا، اولین هشدار حکومت شوروی، به این طبقه است. حکومت شوروی مانند گذشته برای روشنفکران قدیم و متخصصانی که وفادرانه با حکومت شوروی کار کنند ارزش زیادی قائل خواهد شد و از آنها به هر شکلی حمایت خواهد کرد چرا که بهترین متخصصان هماکنون با آن کار میکنند. اما مانند گذشته ریشه و شاخههای هرگونه تلاش برای سوءاستفاده از امکانات شوروی به منظور مبارزۀ مخفیانه یا جنگ علنی با حکومت کارگران و روستاییان به هدف بازگرداندن رژیم بورژوازی و مالکان زمین را خواهد خشکاند.
📚 بخشی از مقالۀ «اولین هشدار»، در روزنامۀ پراودا، به نقل از کتاب «کشتی فیلسوفان»، نوشتۀ لزلی چمبرلین، ترجمۀ شهربانو صارمی 📚
@philosophycafe
🖋 دولت شوروی صبر بسیار زیادی از خود نشان داده است. در حال حاضر اولین هشدار داده میشود: تعدادی از فعالترین عناصر ضدانقلاب در میان اساتید، پزشکان، متخصصان کشاورزی و بقیه به خارج از کشور و تعدادی به استانهای شمالی تبعید میشوند. همۀ این افراد در خدمت کارگران و کشاورزانی خواهند بود که به زودی روشنفکران کارگر-کشاورز خود را خواهند داشت...
این عناصر ضدانقلاب به گروههایی تعلق داشتند که در گذشته روزنامههای خارجی طرفدار گارد سفید از مخبرهای آنها استفاده کرده بودند تا اطلاعات کذب و افتراآمیز برای مطبوعات خارجی تهیه کنند.
🖋 اخراج عناصر فعال ضدانقلاب، روشنفکران بورژوا، اولین هشدار حکومت شوروی، به این طبقه است. حکومت شوروی مانند گذشته برای روشنفکران قدیم و متخصصانی که وفادرانه با حکومت شوروی کار کنند ارزش زیادی قائل خواهد شد و از آنها به هر شکلی حمایت خواهد کرد چرا که بهترین متخصصان هماکنون با آن کار میکنند. اما مانند گذشته ریشه و شاخههای هرگونه تلاش برای سوءاستفاده از امکانات شوروی به منظور مبارزۀ مخفیانه یا جنگ علنی با حکومت کارگران و روستاییان به هدف بازگرداندن رژیم بورژوازی و مالکان زمین را خواهد خشکاند.
📚 بخشی از مقالۀ «اولین هشدار»، در روزنامۀ پراودا، به نقل از کتاب «کشتی فیلسوفان»، نوشتۀ لزلی چمبرلین، ترجمۀ شهربانو صارمی 📚
@philosophycafe
Telegram
Philosophy Cafe ♨️
🗯 [روسیه بعد از انقلاب 1917 درگیر یه جنگ داخلی چندحزبی شد که توی اون جناحهای سیاسی برای به دست گرفتن قدرت با همدیگه رقابت میکردن. یکی از گروههای اصلی این جنگ «ارتش سرخ» بود که برای منافع بلشویکهای کمونیست به رهبری ولادیمیر لنین میجنگیدن، و گروه دیگه…
Forwarded from پادکست مداخله
اگر میخواهید در تعطیلات نوروز پادکست مداخله را گوش کنید یا به دوستان و آشنایان خود معرفی کنید، لیست و لینک تمام قسمتهایی که تا نوروز 1404 منتشر شده است، در زیر میتوانید ببینید. مداخله به دنبال نگاهی جدید به وضعیت مدرن است. عموماً وضعیت مدرن به صورت شعاری و انتزاعی و «چیزی کاملاً بیربط به وضعیت اکنون» درک میشود. مداخله سعی میکند با نگاهی اجتماعی-تاریخی به وضعیت اکنون بپردازد و تاریخ را به مثابۀ تاریخ در نظر نگیرد. همچنین مداخله از برخورد سیاستزده با تاریخ بیزار است.
فصل اول:
1- مدرنیته و اخلاق سگ
(ایران از زمان پهلوی اول وارد وضعیت مدرن شد.)
2- مدرنیته و مرض
(علل ورود ایران به وضعیت مدرن را باید از اواسط دورۀ قاجار پیگیری کرد.)
3- مدرنیته و تنش
(گفتگو با مهدی یوسفی، دربارۀ این موضوع که نگاه جامعهشناختی چه تأثیری بر عقاید تاریخی ما میگذارد.)
4- مدرنیته و قیصر
(مثلث هنر در دورۀ پهلوی دوم: دولت، روشنفکران و دستاندرکاران هنر «عامهپسند»)
5- مدرنیته و سانسور
(نشانههای شکلگیری فضای انقلابی در حوزۀ ادبیات و هنر دهههای 1340 و 1350 شمسی)
6- مدرنیته و دیدن
(گفتگو با علی قلیپور، دربارۀ این موضوع که چرا جامعۀ ما فتیش تاریخ پیدا کرده است.)
7- مدرنیته و کالباس
(تحلیل انقلاب مشروطه نگاه اقتصاد سیاسی)
8- مدرنیته و شطرنج
(حتی اسلام سیاسی نیز یک پدیدۀ مدرن است؛ هر چند ادعای بازگشت به گذشته دارد.)
9- مدرنیته و جدایی نادر از سیمین
(گفتگو با زانیار ابراهیمی، دربارۀ دوگانۀ «مدرنیته» یا «وضعیت مدرن»)
10- مداخله علیه نوستالژی، علیه اسطوره، علیه فراموشی
(مبنای نظری و دغدغههای پادکست مداخله در این نوع نگاه به تاریخ که انتخاب کرده است.)
فصل دوم:
1- مدرنیته، کاوه یا اسکندر
(تحلیل مهمترین پدیدۀ سیاسی اروپای مدرن: انقلاب فرانسه)
2- مدرنیته، دکتر جکیل یا آقای هاید
(چرا از دل اروپای مدرن فاشیسم به وجود آمد؟ و چرا فاشیسم فقط مربوط به «غرب» نیست؟)
نیچه در تأملات نابهنگام مینویسد «امروزه عیسی به عنوان روشنبینی غیبگو معرفی میشود، در حالی که اگر در عصر ما زندگی میکرد، جایش در دارالمجانین بود.» این یکی از ویژگیهای عجیب نسبت ما با تاریخ است. بسیاری از شخصیتهای تاریخی که امروزه مورد ستایش قرار میگیرند، اگر در عصر حاضر زندگی میکردند، مورد لعن و نفرین همان ستایشگران امروزیشان قرار میگرفتند و بالعکس؛ بسیاری از شخصیتهای تاریخی که امروزه مورد نکوهش هستند، اگر در عصر حاضر زندگی میکردند، نکوهشگران امروزی سر و دست میشکستند تا برای یک لحظه به دیدار آن شخصیت بروند. علت این پدیده این است که ما تاریخ را کلیشهای خوانده و شنیدهایم. مداخله به دنبال کلیشهزدایی از تاریخ است.
@modakhelehpodcast
فصل اول:
1- مدرنیته و اخلاق سگ
(ایران از زمان پهلوی اول وارد وضعیت مدرن شد.)
2- مدرنیته و مرض
(علل ورود ایران به وضعیت مدرن را باید از اواسط دورۀ قاجار پیگیری کرد.)
3- مدرنیته و تنش
(گفتگو با مهدی یوسفی، دربارۀ این موضوع که نگاه جامعهشناختی چه تأثیری بر عقاید تاریخی ما میگذارد.)
4- مدرنیته و قیصر
(مثلث هنر در دورۀ پهلوی دوم: دولت، روشنفکران و دستاندرکاران هنر «عامهپسند»)
5- مدرنیته و سانسور
(نشانههای شکلگیری فضای انقلابی در حوزۀ ادبیات و هنر دهههای 1340 و 1350 شمسی)
6- مدرنیته و دیدن
(گفتگو با علی قلیپور، دربارۀ این موضوع که چرا جامعۀ ما فتیش تاریخ پیدا کرده است.)
7- مدرنیته و کالباس
(تحلیل انقلاب مشروطه نگاه اقتصاد سیاسی)
8- مدرنیته و شطرنج
(حتی اسلام سیاسی نیز یک پدیدۀ مدرن است؛ هر چند ادعای بازگشت به گذشته دارد.)
9- مدرنیته و جدایی نادر از سیمین
(گفتگو با زانیار ابراهیمی، دربارۀ دوگانۀ «مدرنیته» یا «وضعیت مدرن»)
10- مداخله علیه نوستالژی، علیه اسطوره، علیه فراموشی
(مبنای نظری و دغدغههای پادکست مداخله در این نوع نگاه به تاریخ که انتخاب کرده است.)
فصل دوم:
1- مدرنیته، کاوه یا اسکندر
(تحلیل مهمترین پدیدۀ سیاسی اروپای مدرن: انقلاب فرانسه)
2- مدرنیته، دکتر جکیل یا آقای هاید
(چرا از دل اروپای مدرن فاشیسم به وجود آمد؟ و چرا فاشیسم فقط مربوط به «غرب» نیست؟)
نیچه در تأملات نابهنگام مینویسد «امروزه عیسی به عنوان روشنبینی غیبگو معرفی میشود، در حالی که اگر در عصر ما زندگی میکرد، جایش در دارالمجانین بود.» این یکی از ویژگیهای عجیب نسبت ما با تاریخ است. بسیاری از شخصیتهای تاریخی که امروزه مورد ستایش قرار میگیرند، اگر در عصر حاضر زندگی میکردند، مورد لعن و نفرین همان ستایشگران امروزیشان قرار میگرفتند و بالعکس؛ بسیاری از شخصیتهای تاریخی که امروزه مورد نکوهش هستند، اگر در عصر حاضر زندگی میکردند، نکوهشگران امروزی سر و دست میشکستند تا برای یک لحظه به دیدار آن شخصیت بروند. علت این پدیده این است که ما تاریخ را کلیشهای خوانده و شنیدهایم. مداخله به دنبال کلیشهزدایی از تاریخ است.
@modakhelehpodcast
Telegram
پادکست مداخله
اولین قسمت منتشر شد!
____
📌مدرنیته و اخلاق سگ
برای شنیدن این قسمت،
📍اپلیکشن کستباکس را نصب کنید.
در قسمت جستوجو نام «پادکست مداخله»
را بنویسید. مداخله را subscribe کنید تا از انتشار اپیزود بعد باخبر شوید.
📍 از لینک زیر وارد شوید:
از اینجا بشنوید.…
____
📌مدرنیته و اخلاق سگ
برای شنیدن این قسمت،
📍اپلیکشن کستباکس را نصب کنید.
در قسمت جستوجو نام «پادکست مداخله»
را بنویسید. مداخله را subscribe کنید تا از انتشار اپیزود بعد باخبر شوید.
📍 از لینک زیر وارد شوید:
از اینجا بشنوید.…
Forwarded from پادکست مداخله
افراد زیادی در تلویزیون هستند که مرا نمیشناسند، اما در مورد من خبره و کارشناساند.
دونالد ترامپ
.
«مداخله» را در کستباکس، اپلپادکست و اسپاتیفای بشنوید.
🔗لینک مستقیم در بایوی اینستاگرام ما هست.
.
🎙سالار خوشخو و علی سلطانزاده
با شما از «مدرنیته» و «وضعیت امروز ایران» میگویند.🗞
@modakhelehpodcast
___
#پادکست_مداخله #پادکست #تاریخ #مدرنیته #سنت#کست_باکس #اپل_پادکست
دونالد ترامپ
.
«مداخله» را در کستباکس، اپلپادکست و اسپاتیفای بشنوید.
🔗لینک مستقیم در بایوی اینستاگرام ما هست.
.
🎙سالار خوشخو و علی سلطانزاده
با شما از «مدرنیته» و «وضعیت امروز ایران» میگویند.🗞
@modakhelehpodcast
___
#پادکست_مداخله #پادکست #تاریخ #مدرنیته #سنت#کست_باکس #اپل_پادکست
🗯 یه فیلم تلویزیونی انگلیسی هست به اسم «متصدی لباس» که اولین بار سال 2015 از شبکۀ بیبیسی پخش شد. کارگردان این فیلم ریچارد ایر و دو بازیگر اصلی فیلم ایان مککلن (بازیگر نقش گاندولف توی «ارباب حلقهها») و آنتونی هاپکینز (بازیگر نقش هانیبال توی «سکوت برّهها») هستن. فیلم بر اساس نمایشنامهای به همین اسم نوشتۀ رونالد هاروود که در دهۀ 1980 نوشته بود ساخته شده. اصلیترین ماجرای فیلم ارتباط بین یه بازیگر مسن تئاتره که عموماً نمایشنامههای شکسپیر رو بازی کرده و طراح و متصدی لباسشه. وسط گفتگوها و ارتباطات بین این دو نفر، ما ورود و خروج بقیۀ عوامل تئاتر رو هم میبینیم و با اونها هم آشنا میشیم. اون بازیگر شکسپیری که ما توی فیلم با عنوان «آقا» میشناسیمش، سنش خیلی زیاده و به نوعی با بیتفاوتی و بیتوجهی به اطرافیانش رفتار میکنه.
🗯 تقریباً تمام ماجراها و گفتگوهای این فیلم توی پشتصحنۀ یه اجرای تئاتر رخ میده: تئاتر «شاه لیر» از شکسپیر. فیلم هر چقدر که جلوتر میره، احتمالاً مخاطب به این نتیجه میرسه که نمایش «شاه لیر» صرفاً یه نمایش اتفاقی نیست که بخشی از این فیلم رو دربر گرفته، بلکه انگار یه ارتباطی بین قصۀ این فیلم و قصۀ «شاه لیر» وجود داره. هر چند اکثر بخشهای فیلم توی پشت صحنۀ تئاتر رخ میده، ولی بعضی سکانسها، روی صحنۀ اجرای تئاتره؛ اجرایی که زمان جنگ جهانی دوم توی لندن داره برگزار میشه. از قضا این اجرا افتاده وسط عملیات هوایی بلیتس که طی اون نیروی هوایی آلمان نزدیک به دو ماه لندن رو بمبارون کرد. مسئولین تئاتر استرس این رو دارن که وسط اجرا، نیروی هوایی آلمان سالن تئاتر رو بزنه.
🗯 اون متصدی لباس که اسمش نورمن هست، چند ساعت قبل از اجرا با «آقا» توی خیابون و شاهد یه حملۀ هوایی آلمانیها بوده که به صورت ناگهانی متوجه میشه «آقا» داره با تعجب به خیابون نگاه میکنه؛ بعدش «آقا» کلاه خودش رو میندازه زمین و لهش میکنه و کارهای عجیبی انجام میده. اونجا نورمن به این نتیجه میرسه «آقا» هوش و حواس خودش رو از دست داده و اون رو میبره بیمارستان. حالا اینها رو داره توی فیلم و پشت صحنۀ تئاتر که حدود یکی دو ساعت مونده به اجرای تئاتر، برای همسر «آقا» تعریف میکنه. «آقا» یکی دو ساعت دیگه باید نقش شاه لیر رو روی صحنه اجرا کنه، در حالی که هوش و حواس درستی نداره. همسر «آقا» (که خودش هم جزو بازیگرهاست) معتقده که اجرا باید لغو بشه، چون «آقا» توانایی اجرا نداره، ولی نورمن که 30 ساله همراه «آقا»ست میدونه که «آقا» هیچ وقت اجرایی رو لغو نکرده.
🗯 همسر «آقا» و مدیر صحنه معتقدن که بدون اطلاع «آقا» اجرا رو لغو کنن، ولی نورمن میگه بهش اجازه بدن تا یه سر بتونه بره بیمارستان برای دیدن «آقا» تا بتونه ازش رضایت لغو اجرا رو بگیره. وسط صحبتشون، «آقا» سر میرسه؛ به گفتۀ خودش «خودم، خودم رو از بیمارستان مرخص کردم.» «آقا» هم اصرار داره که اجرا باید برگزار بشه، هر چند اینقدر هوش و حواس خودش رو از دست داده که نمیدونه باید نقش شاه لیر رو بازی کنه و همهش فکر میکنه امشب قراره نقش اتللو رو بازی کنه. نورمن شروع دیالوگها رو براش میخونه و اون کمکم یادش میاد که دیالوگهای شاه لیر چی بود. اون شب بالأخره اجرا انجام میشه و اجرای خوبی هم از آب درمیاد. اگه میخواین انتهای فیلم براتون لو نره، ادامۀ متن رو نخونین.
📢 در طول فیلم، «آقا» از طرف خیلی از افراد تئاتر عزت و احترام داره: نورمن، همسرش، بازیگرهای جوون تئاتر و بقیۀ کارکنان سالن. تنها کسی که با «آقا» خوب برخورد نمیکنه، مدیر صحنه ست (که یه خانمه). آخرای فیلم، وقتی که «آقا» و مدیر صحنه یه بار توی اتاق تنها میشن، مدیر صحنه بهش میگه که از اولین سالهای همکاریشون عاشق «آقا» بوده. «آقا» یه انگشتری رو که براش خیلی ارزش داشته، به عنوان یادگاری به این مدیر صحنه میده. وقتی آخر فیلم «آقا» میمیره، همۀ این افرادی که براش احترام قائل بودن، به نوعی نشون میدن که چندان هم گویی «آقا» براشون مهم نبود. تنها کسی که به خاطر مرگ «آقا» توی خلوت خودش اشک میریزه، همون مدیر صحنه ست که اتفاقاً موقعی که «آقا» زنده بود، باهاش خوب برخورد نمیکرد. این سبک داستان منو یاد قصۀ «شاه لیر» میندازه؛ پادشاهی که تا زمانی که قدرت داشت، دو دخترش «بابا، بابا» از دهنشون نمیافتاد، ولی وقتی از قدرت کنار رفت، همین دو دختر سعی کردن از بین ببرنش. ولی دختر سومی که موقع قدرت پدر، چندان تحویلش نمیگرفت، بعد از خلع قدرت، در کنار پادشاه موند.
✅ نقد و نظر: @Ali_soltanzadeh
«به جز مرگ که بیسایهست؛ این جهان نمادین، انعکاسی از سرمایهست؛ چی میشد انتهای حرفهام؟ سرمایۀ من اینجا این شعره تنها» (مجسمه / سورنا)
@philosophycafe
🗯 تقریباً تمام ماجراها و گفتگوهای این فیلم توی پشتصحنۀ یه اجرای تئاتر رخ میده: تئاتر «شاه لیر» از شکسپیر. فیلم هر چقدر که جلوتر میره، احتمالاً مخاطب به این نتیجه میرسه که نمایش «شاه لیر» صرفاً یه نمایش اتفاقی نیست که بخشی از این فیلم رو دربر گرفته، بلکه انگار یه ارتباطی بین قصۀ این فیلم و قصۀ «شاه لیر» وجود داره. هر چند اکثر بخشهای فیلم توی پشت صحنۀ تئاتر رخ میده، ولی بعضی سکانسها، روی صحنۀ اجرای تئاتره؛ اجرایی که زمان جنگ جهانی دوم توی لندن داره برگزار میشه. از قضا این اجرا افتاده وسط عملیات هوایی بلیتس که طی اون نیروی هوایی آلمان نزدیک به دو ماه لندن رو بمبارون کرد. مسئولین تئاتر استرس این رو دارن که وسط اجرا، نیروی هوایی آلمان سالن تئاتر رو بزنه.
🗯 اون متصدی لباس که اسمش نورمن هست، چند ساعت قبل از اجرا با «آقا» توی خیابون و شاهد یه حملۀ هوایی آلمانیها بوده که به صورت ناگهانی متوجه میشه «آقا» داره با تعجب به خیابون نگاه میکنه؛ بعدش «آقا» کلاه خودش رو میندازه زمین و لهش میکنه و کارهای عجیبی انجام میده. اونجا نورمن به این نتیجه میرسه «آقا» هوش و حواس خودش رو از دست داده و اون رو میبره بیمارستان. حالا اینها رو داره توی فیلم و پشت صحنۀ تئاتر که حدود یکی دو ساعت مونده به اجرای تئاتر، برای همسر «آقا» تعریف میکنه. «آقا» یکی دو ساعت دیگه باید نقش شاه لیر رو روی صحنه اجرا کنه، در حالی که هوش و حواس درستی نداره. همسر «آقا» (که خودش هم جزو بازیگرهاست) معتقده که اجرا باید لغو بشه، چون «آقا» توانایی اجرا نداره، ولی نورمن که 30 ساله همراه «آقا»ست میدونه که «آقا» هیچ وقت اجرایی رو لغو نکرده.
🗯 همسر «آقا» و مدیر صحنه معتقدن که بدون اطلاع «آقا» اجرا رو لغو کنن، ولی نورمن میگه بهش اجازه بدن تا یه سر بتونه بره بیمارستان برای دیدن «آقا» تا بتونه ازش رضایت لغو اجرا رو بگیره. وسط صحبتشون، «آقا» سر میرسه؛ به گفتۀ خودش «خودم، خودم رو از بیمارستان مرخص کردم.» «آقا» هم اصرار داره که اجرا باید برگزار بشه، هر چند اینقدر هوش و حواس خودش رو از دست داده که نمیدونه باید نقش شاه لیر رو بازی کنه و همهش فکر میکنه امشب قراره نقش اتللو رو بازی کنه. نورمن شروع دیالوگها رو براش میخونه و اون کمکم یادش میاد که دیالوگهای شاه لیر چی بود. اون شب بالأخره اجرا انجام میشه و اجرای خوبی هم از آب درمیاد. اگه میخواین انتهای فیلم براتون لو نره، ادامۀ متن رو نخونین.
📢 در طول فیلم، «آقا» از طرف خیلی از افراد تئاتر عزت و احترام داره: نورمن، همسرش، بازیگرهای جوون تئاتر و بقیۀ کارکنان سالن. تنها کسی که با «آقا» خوب برخورد نمیکنه، مدیر صحنه ست (که یه خانمه). آخرای فیلم، وقتی که «آقا» و مدیر صحنه یه بار توی اتاق تنها میشن، مدیر صحنه بهش میگه که از اولین سالهای همکاریشون عاشق «آقا» بوده. «آقا» یه انگشتری رو که براش خیلی ارزش داشته، به عنوان یادگاری به این مدیر صحنه میده. وقتی آخر فیلم «آقا» میمیره، همۀ این افرادی که براش احترام قائل بودن، به نوعی نشون میدن که چندان هم گویی «آقا» براشون مهم نبود. تنها کسی که به خاطر مرگ «آقا» توی خلوت خودش اشک میریزه، همون مدیر صحنه ست که اتفاقاً موقعی که «آقا» زنده بود، باهاش خوب برخورد نمیکرد. این سبک داستان منو یاد قصۀ «شاه لیر» میندازه؛ پادشاهی که تا زمانی که قدرت داشت، دو دخترش «بابا، بابا» از دهنشون نمیافتاد، ولی وقتی از قدرت کنار رفت، همین دو دختر سعی کردن از بین ببرنش. ولی دختر سومی که موقع قدرت پدر، چندان تحویلش نمیگرفت، بعد از خلع قدرت، در کنار پادشاه موند.
✅ نقد و نظر: @Ali_soltanzadeh
«به جز مرگ که بیسایهست؛ این جهان نمادین، انعکاسی از سرمایهست؛ چی میشد انتهای حرفهام؟ سرمایۀ من اینجا این شعره تنها» (مجسمه / سورنا)
@philosophycafe
Telegram
Philosophy Cafe ♨️
🗯 فیلم «سکوت برّهها» یه فیلم در ژانر وحشت روانشناختی و به کارگردانی جاناتان دمی هست که توی سال 1991 میلادی منتشر شد. فیلم بر اساس رمان «سکوت برّهها» نوشتۀ توماس هریس که سال 1988 چاپ شده بود، ساخته شده. این فیلم و رمان یکی از قصههای مربوط به هانیبال لکتر…
Forwarded from پادکست مداخله
اقتدارگرایی: سه کاوش در نظریۀ انتقادی، وندی براون
در این کتاب سه محقق برجسته از نظریۀ انتقادی برای روشن ساختن نیروهای تولیدکنندۀ صورت فلکی سیاسی کنونی استفاده کردهاند.
دیالکتیک روشنگری، ماکس هورکهایمر و تئودور آدورنو
این کتاب به بررسی وضع رواناجتماعیای میپردازد که مکتب فرانکفورت آن را شکست روشنگری میداند.
چهار سوار سرنوشت، ویسنته بلاسکو ایبانز
ایبانز در این کتاب داستان حماسی و چگونگی شروع و پایان جنگ جهانی اول را روایت میکند.
تولد زیست سیاست، میشل فوکو
این کتاب به بحرانهای حکومت در جهان کنونی میپردازد و همچنین این مسئله را بررسی میکند که این بحرانها منجر به ظهور چه انواعی از لیبرالیسم شدهاند.
مارکی شرور، پییر کلوسوفسکی
این کتاب نظریات یکی از جنجالیترین نویسندهها، یعنی مارکی دو ساد، را در ارتباط با آزادی، خشونت و اخلاق بررسی میکند.
رتروتوپیا، زیگمونت باومن
باومن در این کتاب انسان جهان امروز را به بازگشتی دیگرگون به یوتوپیا دعوت میکند؛ تنها با بازنگری و عمیق شدن منتقدانه در همۀ وضعیتهاست که میتوان پلشتی نومیدانهای را که در آن هستیم، فراموش کنیم.
@modakhelehpodcast
در این کتاب سه محقق برجسته از نظریۀ انتقادی برای روشن ساختن نیروهای تولیدکنندۀ صورت فلکی سیاسی کنونی استفاده کردهاند.
دیالکتیک روشنگری، ماکس هورکهایمر و تئودور آدورنو
این کتاب به بررسی وضع رواناجتماعیای میپردازد که مکتب فرانکفورت آن را شکست روشنگری میداند.
چهار سوار سرنوشت، ویسنته بلاسکو ایبانز
ایبانز در این کتاب داستان حماسی و چگونگی شروع و پایان جنگ جهانی اول را روایت میکند.
تولد زیست سیاست، میشل فوکو
این کتاب به بحرانهای حکومت در جهان کنونی میپردازد و همچنین این مسئله را بررسی میکند که این بحرانها منجر به ظهور چه انواعی از لیبرالیسم شدهاند.
مارکی شرور، پییر کلوسوفسکی
این کتاب نظریات یکی از جنجالیترین نویسندهها، یعنی مارکی دو ساد، را در ارتباط با آزادی، خشونت و اخلاق بررسی میکند.
رتروتوپیا، زیگمونت باومن
باومن در این کتاب انسان جهان امروز را به بازگشتی دیگرگون به یوتوپیا دعوت میکند؛ تنها با بازنگری و عمیق شدن منتقدانه در همۀ وضعیتهاست که میتوان پلشتی نومیدانهای را که در آن هستیم، فراموش کنیم.
@modakhelehpodcast
🗯 [سال 1922 لنین، رهبر شوروی، شخصاً فهرستی از 160 روشنفکر که اونها رو عنصر «نامطلوب» میدونست، برای تبعید از کشور تهیه کرد. از حدود یک ماه مونده به اجرای تبعید، دستگیری این روشنفکرها شروع شد. واکنش رسانههای غربی به این ماجرا متفاوت بود. مثلاً روزنامۀ گاردین (که اون زمان اسمش «منچستر گاردین» بود) دربارۀ خبر تبعیدها سکوت کرد. به طور کلی گاردین تصویر خوشایندی از رژیم جدید شوروی ارائه میداد. ولی روزنامۀ تایمز موضع مخالف گاردین رو داشت و شدیداً به رژیم جدید شوروی حمله میکرد. تایمز دربارۀ خبر تبعید روشنفکرها از شوروی یه مقالۀ تند منتشر کرد. یکی از نکات جالب این مقالۀ تایمز اینه که نقش اصلی سیاست تبعیدها رو کسی به اسم گریگوری زینوویف معرفی میکنه و حتی ادعا میکنه زینوویف گزینۀ اصلی جانشینی رهبری شوروی، بعد از لنین، هست. ولی دو سال بعد که لنین فوت شد، زینوویف علیه تروتسکی و حامی استالین شد و یکی از اصلیترین عوامل به قدرت رسیدن استالین بود. بخشی از مقالۀ تایمز رو ببینیم:]
🖋 اخبار روسیه خبر از تغییری خارقالعاده میدهد. تغییری واقعی در سیاست و اهداف بلشویکها دیده نمیشود. هدف آنها به چنگ آوردن قدرت برای گروهی کوچک و متحدان بدنهاد خود است. روی این داستان که فعالیت بلشویکها به هر مفهوم ممکن میتواند باعث رفاه کارگران شود باید خط بطلان کشید. کشور کنونی روسیه نمونهای تمامعیار از تأثیر هولناک این حکومت و نظام، روی زندگی کسانی است که برای زنده ماندن دست و پا میزنند. کارگران ما هنوز شرایط کارگران روسیه را تحت حاکمیت بلشویسم نفهمیدهاند. قحطی، تیفوس و وبا که میلیونها نفر را زمینگیر کرده نتیجۀ مستقیم روشهایی است که علیالظاهر به نفع کارگران و با نام جنگ سخت با سرمایهداری به کار گرفته شده است. آنچه واقعاً رخ داده آن است که طبقۀ کارگر در صنعت به کار گرفته شده در حالی که آرزوهایش نقش بر آب شده و آزادیهایی را که خوابش را میدید از چنگش ربودهاند، این در حالی است که شکل تازه و خشنتر سرمایهداری از میان فسادی که حاکمیت شوروی بدان پروبال داده رخ نموده است.
🖋 آنها مستبدانی بدوی و وحشی هستند و چسباندن نامشان به ایدهآلهای دموکراسی یا اصلاحات اجتماعی توهمی پوچ و خطرناک است. بلشویکها امسال پس از تلاشهای بیثمرشان، برای نشان دادن خود در کسوتی ظاهرفریب به کنفرانسهای اروپایی، به عادات مطلوب خود بازگشتهاند که در واقع هرگز آنها را ترک نکرده بود. آنها با شدتوحدتی سیریناپذیر به آزار و اذیت کلیسا ادامه میدهند، آزار و اذیتهایی که اسقف ویکفیلد [= یک کلیسای جامع در بریتانیا] یکشنبۀ گذشته در موعظۀ خود از آن سخن گفت، روزی نیست که کشیشی کشته نشود.
افراطیون حزب کمونیست قطعاً دارند دست بالا را پیدا میکنند و زینوویف [= کمونیست روسی و از انقلابیون بلشویک]، رئیس انترناسیونال سوم [= اتحادیۀ احزاب کمونیست جهان از سال 1919 تا 1943] ... برای رهبری در روسیه مورد توجه قرار گرفته است.
📚 بخشی از مقالۀ «باد شرق»، منتشرشده در روزنامۀ تایمز در تاریخ ششم سپتامبر 1922، به نقل از کتاب «کشتی فیلسوفان»، نوشتۀ لزلی چمبرلین، ترجمۀ شهربانو صارمی 📚
@philosophycafe
🖋 اخبار روسیه خبر از تغییری خارقالعاده میدهد. تغییری واقعی در سیاست و اهداف بلشویکها دیده نمیشود. هدف آنها به چنگ آوردن قدرت برای گروهی کوچک و متحدان بدنهاد خود است. روی این داستان که فعالیت بلشویکها به هر مفهوم ممکن میتواند باعث رفاه کارگران شود باید خط بطلان کشید. کشور کنونی روسیه نمونهای تمامعیار از تأثیر هولناک این حکومت و نظام، روی زندگی کسانی است که برای زنده ماندن دست و پا میزنند. کارگران ما هنوز شرایط کارگران روسیه را تحت حاکمیت بلشویسم نفهمیدهاند. قحطی، تیفوس و وبا که میلیونها نفر را زمینگیر کرده نتیجۀ مستقیم روشهایی است که علیالظاهر به نفع کارگران و با نام جنگ سخت با سرمایهداری به کار گرفته شده است. آنچه واقعاً رخ داده آن است که طبقۀ کارگر در صنعت به کار گرفته شده در حالی که آرزوهایش نقش بر آب شده و آزادیهایی را که خوابش را میدید از چنگش ربودهاند، این در حالی است که شکل تازه و خشنتر سرمایهداری از میان فسادی که حاکمیت شوروی بدان پروبال داده رخ نموده است.
🖋 آنها مستبدانی بدوی و وحشی هستند و چسباندن نامشان به ایدهآلهای دموکراسی یا اصلاحات اجتماعی توهمی پوچ و خطرناک است. بلشویکها امسال پس از تلاشهای بیثمرشان، برای نشان دادن خود در کسوتی ظاهرفریب به کنفرانسهای اروپایی، به عادات مطلوب خود بازگشتهاند که در واقع هرگز آنها را ترک نکرده بود. آنها با شدتوحدتی سیریناپذیر به آزار و اذیت کلیسا ادامه میدهند، آزار و اذیتهایی که اسقف ویکفیلد [= یک کلیسای جامع در بریتانیا] یکشنبۀ گذشته در موعظۀ خود از آن سخن گفت، روزی نیست که کشیشی کشته نشود.
افراطیون حزب کمونیست قطعاً دارند دست بالا را پیدا میکنند و زینوویف [= کمونیست روسی و از انقلابیون بلشویک]، رئیس انترناسیونال سوم [= اتحادیۀ احزاب کمونیست جهان از سال 1919 تا 1943] ... برای رهبری در روسیه مورد توجه قرار گرفته است.
📚 بخشی از مقالۀ «باد شرق»، منتشرشده در روزنامۀ تایمز در تاریخ ششم سپتامبر 1922، به نقل از کتاب «کشتی فیلسوفان»، نوشتۀ لزلی چمبرلین، ترجمۀ شهربانو صارمی 📚
@philosophycafe
Forwarded from نیما اورازانی|ناروانشناس اجتماعی در جستجوی رهایی
اگر علاقمند به فراتررفتن از تفسیرهای ساده انگارانه از تاریخ هستین، بجد این پادکست رو که تلاش کرده تاریخ پهلوی رو از منظر نظریه های اجتماعی و فلسفی تحلیل کنه توصیه می کنم.
https://castbox.fm/channel/%D9%BE%D8%A7%D8%AF%DA%A9%D8%B3%D8%AA-%D9%85%D8%AF%D8%A7%D8%AE%D9%84%D9%87-%7C-Modakheleh-Podcast-id6232602?country=us
https://castbox.fm/channel/%D9%BE%D8%A7%D8%AF%DA%A9%D8%B3%D8%AA-%D9%85%D8%AF%D8%A7%D8%AE%D9%84%D9%87-%7C-Modakheleh-Podcast-id6232602?country=us
Castbox
پادکست مداخله | Modakheleh Podcast | Listen Free on Castbox.
<blockquote>.پادکست مداخله، واکاوی مسائل امروز ایران با رویکرد تاریخی است</blockquote><blockquote>.در این پادکست، کلیشههای ذهنی شما از تاریخ را به چالش...
🗯 [سال 1922 لنین، رهبر شوروی، شخصاً فهرستی از 160 روشنفکر که اونها رو عنصر «نامطلوب» میدونست، برای تبعید از کشور تهیه کرد. چند روز بعد از اینکه طرح اخراج روشنفکرها شروع شد، ماکسیم گورکی نامهای به لنین نوشت و نگرانی خودش رو از این اخراجها توضیح داد. لنین جواب نامۀ گورکی رو داد و قبول کرد که یه سری اشتباهاتی رخ داده، ولی نگرانی برای آزادی رو قبول نداشت. لنین بین روشنفکرهای اخراجشده و «نیروی حیاتبخش پرولتاریای روسیۀ نوین» تمایز قائل بود. اون توی بخشی از نامۀ خودش به گورکی نوشت:]
🖋 نیروهای روشنفکری کارگران و روستاییان در این مبارزه دارند رشد میکنند و قویتر میشوند تا بورژوازی و همدستهای آنها را سرنگون کنند. این روشنفکران [اخراجشده]، غلامان حلقه به گوش سرمایه، فکر میکنند مغز متفکر کشور هستند. آنها در واقع مغز متفکر نیستند بلکه کثافت محض هستند.
📚 بخشی از نامۀ لنین به ماکسیم گورکی، در تاریخ پانزدهم سپتامبر 1922، به نقل از کتاب «کشتی فیلسوفان»، نوشتۀ لزلی چمبرلین، ترجمۀ شهربانو صارمی 📚
@philosophycafe
🖋 نیروهای روشنفکری کارگران و روستاییان در این مبارزه دارند رشد میکنند و قویتر میشوند تا بورژوازی و همدستهای آنها را سرنگون کنند. این روشنفکران [اخراجشده]، غلامان حلقه به گوش سرمایه، فکر میکنند مغز متفکر کشور هستند. آنها در واقع مغز متفکر نیستند بلکه کثافت محض هستند.
📚 بخشی از نامۀ لنین به ماکسیم گورکی، در تاریخ پانزدهم سپتامبر 1922، به نقل از کتاب «کشتی فیلسوفان»، نوشتۀ لزلی چمبرلین، ترجمۀ شهربانو صارمی 📚
@philosophycafe
Forwarded from پادکست مداخله
.
«فاشیم در سال ۱۹۴۵ [سال پایانی جنگ جهانی دوم] نمرد، بلکه از نظر نظامی شکست خورد.»
پائولو بریزی، روزنامهنگار ایتالیایی
«مداخله» را در کستباکس، اپلپادکست و اسپاتیفای بشنوید.
🔗لینک مستقیم در بایوی اینستاگرام ما هست.
.
🎙سالار خوشخو و علی سلطانزاده
با شما از «مدرنیته» و «وضعیت امروز ایران» میگویند.🗞
@modakhelehpodcast
___
#پادکست_مداخله #پادکست #تاریخ #مدرنیته #سنت#کست_باکس #اپل_پادکست
«فاشیم در سال ۱۹۴۵ [سال پایانی جنگ جهانی دوم] نمرد، بلکه از نظر نظامی شکست خورد.»
پائولو بریزی، روزنامهنگار ایتالیایی
«مداخله» را در کستباکس، اپلپادکست و اسپاتیفای بشنوید.
🔗لینک مستقیم در بایوی اینستاگرام ما هست.
.
🎙سالار خوشخو و علی سلطانزاده
با شما از «مدرنیته» و «وضعیت امروز ایران» میگویند.🗞
@modakhelehpodcast
___
#پادکست_مداخله #پادکست #تاریخ #مدرنیته #سنت#کست_باکس #اپل_پادکست
🗯 آبان و آذر پارسال کانون نبض اندیشه یه دورۀ 6 جلسهای برای دانشجوها توی دانشکدۀ پزشکی دانشگاه تهران برگزار کرد و من توی این 6 جلسه فرصت این رو داشتم که دربارۀ بعضی موضوعات مهم فلسفۀ علم ارائه بدم. جلسۀ اول این دوره رو با این موضوع شروع کردم که چرا اساساً دانش و حوزهای به اسم «فلسفۀ علم» (با این معنای امروزی) در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم شکل گرفت. من این ایده رو از استاتیس سیلوس (فیلسوف علم یونانی) گرفتم که شروع فلسفۀ علم رو باید از این دوران و با بحرانی که در فلسفۀ کانت پیش اومد، پی گرفت. توی جلسۀ اول سعی کردم یه توضیحاتی دربارۀ بخشی از فلسفۀ کانت بگم و این رو توضیح بدم که چه بحرانی باعث پیدایش فلسفۀ علم شد.
🗯 احتمالاً برای کسایی که تا حدودی با فلسفۀ علم آشنا هستن و کتابهایی توی این زمینه خوندن یا درسگفتارهایی شنیدن، عجیب باشه که چرا یه دورۀ فلسفۀ علم باید از فلسفۀ کانت شروع بشه. عموماً یکی از نقاط رایج برای شروع، فلسفۀ هیوم و مسئلۀ استقرا ست. من به این دلیل ایدۀ سیلوس (دربارۀ شروع فلسفۀ علم از فلسفۀ کانت) رو پسندیدم که میشه از این طریق به خوبی توضیح داد که چرا در نیمۀ دوم قرن بیستم متفکرهایی توی حوزۀ علمپژوهی (مجموعۀ فلسفۀ علم، تاریخ علم، و جامعهشناسی علم) ظهور کردن که علم رو به عنوان یه پدیدۀ اجتماعی-تاریخی بررسی میکردن و معتقد به یک عقلانیت واحد نبودن؛ متفکرهایی که عموماً بهشون برچسب «نسبیگرا» زده شد.
🗯 جلسۀ دوم همون بحران فلسفۀ کانت در اواخر قرن نوزدهم رو ادامه میدم و به اوایل قرن بیستم میرسم که یکی از پاسخهای رایج برای حل بحران فلسفۀ کانت این بود که بپذیریم مبنای علوم طبیعی (اعم از فیزیک، زیستشناسی، شیمی و غیره) قرارداد بین دانشمندان هست. این نکته از این جهت عجیبه که عموماً آدمها چنین حرفهایی رو به نقل از بعضی متفکران نیمۀ دوم قرن بیستم دربارۀ علم شنیده بودن، ولی توی این جلسه توضیح میدم که قبل از ظهور پوزیتیویسم منطقی، این حرفها زده شده بود و حتی طرفداران کمی هم نداشت. توی جلسۀ سوم به مفهوم «پارادایم» در تاریخ علم و به طور خاص تاریخ پزشکی میپردازم؛ مفهومی که تامس کوهن اون رو به معنای جدیدی در فلسفۀ علم مطرح کرد و یکی از جدیترین مخالفان این مفهوم، پل فایرابند بود!
🗯 توی جلسۀ چهارم دربارۀ هویات مشاهدهناپذیر در علم توضیحاتی میدم و بحثهایی که حول این موضوع در فلسفۀ علم شکل میگیره. هویات مشاهدهناپذیر مثل الکترون، میدان مغناطیسی، نیرو، انتخاب طبیعی و غیره. علم همیشه از هویات مشاهدهناپذیر برای توضیح جهان استفاده کرده و احتمالاً همیشه هم از چنین هویاتی استفاده خواهد کرد. به عبارت دیگه، هویات مشاهدهناپذیر، از علم حذفشدنی نیستن. توی جلسۀ پنجم در مورد مدل مکانیکی دربارۀ بیماری توضیحاتی دادم؛ مدلی که به نظر میرسه روی پزشکی مدرن غالب شده. و در جلسۀ شیشم به موضوع چالشبرانگیز «روانپزشکی» و مفهوم «بیماری روانی» میپردازم. در چالشبرانگیز بودن موضوع «روانپزشکی» به همین جملۀ نیچه اکتفا میکنم: «عیسی [امروز] به عنوان یک روشنبین غیبگو معرفی میشود؛ ولی اگر در روزگار ما متولد میشد، جایش گوشۀ تیمارستان بود.»
📢 من ویس این 6 جلسه رو توی کانال کافه فلسفه منتشر میکنم. امیدم اینه که دوستانی که میخوان شناختشون از پدیدهای به اسم «علم» بیشتر بشه و از سطح کلیشههای «ابطالگرایی» و «علم بر اساس مشاهده جلو میرود» و «قدیم آدمها خیال میکردن و عقیده داشتن، ولی الان ما بر اساس علم و استدلالهای علمی داریم جهان رو میشناسیم» فراتر برن، این ویسها رو بشنون. این رو در نظر داشته باشیم که همچنان این بحث ناقصه و باید برای شناخت علم، خیلی بیشتر از این در تاریخ علم غوطهور شد. این متن رو با جملهای از فایرابند (که به طرز جالب و عجیبی توسط مخالفانش به «مهمترین دشمن علم» معروف شد) در نقد نظرات اکثریت فیلسوفهای علم تموم میکنم: «تاریخ علم به طور کلی و تاریخ انقلابهای علمی، به طور خاص، همواره از نظر محتوا، تنوع و کثرت شکلها غنیتر از چیزی است که بهترین روششناسان و فیلسوفان علم تصور میکنند.»
✅ نقد و نظر: @Ali_soltanzadeh
«مست شو، خودت رو از ترس پس بگیر؛ نفس شو، دوباره محو رقص شو، ببین؛ رقص شو، حقت رو خشم کن بگیر؛ دست شو، گسست شو، کشف کن، بمیر» (شب سرد کلانشهر / سورنا)
@philosophycafe
🗯 احتمالاً برای کسایی که تا حدودی با فلسفۀ علم آشنا هستن و کتابهایی توی این زمینه خوندن یا درسگفتارهایی شنیدن، عجیب باشه که چرا یه دورۀ فلسفۀ علم باید از فلسفۀ کانت شروع بشه. عموماً یکی از نقاط رایج برای شروع، فلسفۀ هیوم و مسئلۀ استقرا ست. من به این دلیل ایدۀ سیلوس (دربارۀ شروع فلسفۀ علم از فلسفۀ کانت) رو پسندیدم که میشه از این طریق به خوبی توضیح داد که چرا در نیمۀ دوم قرن بیستم متفکرهایی توی حوزۀ علمپژوهی (مجموعۀ فلسفۀ علم، تاریخ علم، و جامعهشناسی علم) ظهور کردن که علم رو به عنوان یه پدیدۀ اجتماعی-تاریخی بررسی میکردن و معتقد به یک عقلانیت واحد نبودن؛ متفکرهایی که عموماً بهشون برچسب «نسبیگرا» زده شد.
🗯 جلسۀ دوم همون بحران فلسفۀ کانت در اواخر قرن نوزدهم رو ادامه میدم و به اوایل قرن بیستم میرسم که یکی از پاسخهای رایج برای حل بحران فلسفۀ کانت این بود که بپذیریم مبنای علوم طبیعی (اعم از فیزیک، زیستشناسی، شیمی و غیره) قرارداد بین دانشمندان هست. این نکته از این جهت عجیبه که عموماً آدمها چنین حرفهایی رو به نقل از بعضی متفکران نیمۀ دوم قرن بیستم دربارۀ علم شنیده بودن، ولی توی این جلسه توضیح میدم که قبل از ظهور پوزیتیویسم منطقی، این حرفها زده شده بود و حتی طرفداران کمی هم نداشت. توی جلسۀ سوم به مفهوم «پارادایم» در تاریخ علم و به طور خاص تاریخ پزشکی میپردازم؛ مفهومی که تامس کوهن اون رو به معنای جدیدی در فلسفۀ علم مطرح کرد و یکی از جدیترین مخالفان این مفهوم، پل فایرابند بود!
🗯 توی جلسۀ چهارم دربارۀ هویات مشاهدهناپذیر در علم توضیحاتی میدم و بحثهایی که حول این موضوع در فلسفۀ علم شکل میگیره. هویات مشاهدهناپذیر مثل الکترون، میدان مغناطیسی، نیرو، انتخاب طبیعی و غیره. علم همیشه از هویات مشاهدهناپذیر برای توضیح جهان استفاده کرده و احتمالاً همیشه هم از چنین هویاتی استفاده خواهد کرد. به عبارت دیگه، هویات مشاهدهناپذیر، از علم حذفشدنی نیستن. توی جلسۀ پنجم در مورد مدل مکانیکی دربارۀ بیماری توضیحاتی دادم؛ مدلی که به نظر میرسه روی پزشکی مدرن غالب شده. و در جلسۀ شیشم به موضوع چالشبرانگیز «روانپزشکی» و مفهوم «بیماری روانی» میپردازم. در چالشبرانگیز بودن موضوع «روانپزشکی» به همین جملۀ نیچه اکتفا میکنم: «عیسی [امروز] به عنوان یک روشنبین غیبگو معرفی میشود؛ ولی اگر در روزگار ما متولد میشد، جایش گوشۀ تیمارستان بود.»
📢 من ویس این 6 جلسه رو توی کانال کافه فلسفه منتشر میکنم. امیدم اینه که دوستانی که میخوان شناختشون از پدیدهای به اسم «علم» بیشتر بشه و از سطح کلیشههای «ابطالگرایی» و «علم بر اساس مشاهده جلو میرود» و «قدیم آدمها خیال میکردن و عقیده داشتن، ولی الان ما بر اساس علم و استدلالهای علمی داریم جهان رو میشناسیم» فراتر برن، این ویسها رو بشنون. این رو در نظر داشته باشیم که همچنان این بحث ناقصه و باید برای شناخت علم، خیلی بیشتر از این در تاریخ علم غوطهور شد. این متن رو با جملهای از فایرابند (که به طرز جالب و عجیبی توسط مخالفانش به «مهمترین دشمن علم» معروف شد) در نقد نظرات اکثریت فیلسوفهای علم تموم میکنم: «تاریخ علم به طور کلی و تاریخ انقلابهای علمی، به طور خاص، همواره از نظر محتوا، تنوع و کثرت شکلها غنیتر از چیزی است که بهترین روششناسان و فیلسوفان علم تصور میکنند.»
✅ نقد و نظر: @Ali_soltanzadeh
«مست شو، خودت رو از ترس پس بگیر؛ نفس شو، دوباره محو رقص شو، ببین؛ رقص شو، حقت رو خشم کن بگیر؛ دست شو، گسست شو، کشف کن، بمیر» (شب سرد کلانشهر / سورنا)
@philosophycafe
Telegram
Philosophy Cafe ♨️
کانون «نبضاندیشه» با همکاری انجمن «مدیکیشن» برگزار میکند:
سلسله جلسات «فلسفه علم، با نیمنگاهی به پزشکی»
مدرس: علی سلطانزاده
دانشجوی دکتری فلسفه علم دانشگاه شریف
سر فصلها در ۶ جلسه:
•چرا فلسفه علم
•قرارداد در علم
•پارادایم پزشکی
•تضاد تجربهگرایی و…
سلسله جلسات «فلسفه علم، با نیمنگاهی به پزشکی»
مدرس: علی سلطانزاده
دانشجوی دکتری فلسفه علم دانشگاه شریف
سر فصلها در ۶ جلسه:
•چرا فلسفه علم
•قرارداد در علم
•پارادایم پزشکی
•تضاد تجربهگرایی و…