Forwarded from آموزش جامع مدیریت محصول
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
دوره جامع مدیریت محصول ( از سری آموزشهای لینکدین)
قسمت : 19
عنوان: مقدمه ای بر ایده و نیاز های کاربران
زبان: انگلیسی
قسمت : 19
عنوان: مقدمه ای بر ایده و نیاز های کاربران
زبان: انگلیسی
Forwarded from آموزش جامع مدیریت محصول
019-Introduction to ideas and user needs.srt
3.6 KB
زیرنویس انگلیسی قسمت 19 دوره جامع مدیریت محصول
Forwarded from آموزش جامع مدیریت محصول
دوره جامع مدیریت محصول ( از سری آموزشهای لینکدین)
قسمت : 19
عنوان: مقدمه ای بر ایده و نیاز های کاربران
همهی چیزها در زندگی از جایی شروع میشوند. نه، قرار نیست دربارهی فلسفه یا چیزهای شبیه به آن برایتان سخنرانی کنم، اما وقتی شما یک مدیر محصول هستید، محصولات هم از جایی آغاز میشوند، و این یعنی اینکه ویژگیها و قابلیتهای جدید همگی از جایی نشأت میگیرند.
هر چیزی که در زندگی میبینید یا استفاده میکنید، هر محصولی، در یک برههی زمانی یا ایدهای در ذهنِ کسی بوده است یا یک نیاز، مثل یک الزام. کسی گفته است: «خب، من به این تیم نیاز دارم که این را برایم بسازند» و بعد آن را ساختهاند.
بنابراین، یک نظریهی رایج وجود دارد که مدیران محصول و مدیران ارشد، همگی در یک اتاق جمع میشوند و آنها افراد ایدهپرداز هستند. آنها فقط مینشینند و با این ایدههای فوقالعاده میآیند و سپس طراحان و توسعهدهندگان آن را زیبا و کاربردی میکنند و میسازند و در نهایت، مدیران ارشد ثروتمند میشوند.
این سناریو آنقدر با واقعیت فاصله دارد که اصلاً نمیخواهم دربارهی آن صحبت کنم.
کار شما به عنوان یک مدیر محصول، این نیست که فرد ایدهپرداز باشید. کمی بعد دربارهی آن صحبت میکنیم، اما در واقع، کار شما بیشتر دربارهی دریافت این سیل عظیم از ایدهها و الزامات از همه جا است.
الزامات، درخواستهایی هستند که افراد دیگر با شما مطرح میکنند و میگویند: «سلام، من نیاز دارم شما این را بسازید.» شاید یک تیم فروش یا بازاریابی بگویند: «به این قابلیت نیاز داریم.» و چیزهایی از این قبیل.
بنابراین، شما همهی این موارد را دارید و کار شما واقعاً فقط این است که از میان همهی این چیزها، بگویید کدام یک ایدههای خوبی هستند، کدامیک بد هستند؟ چرا آنها ایدههای خوبی هستند و با توجه به همهی اتفاقات دیگری که همزمان در شرکت، با تکنولوژی و در صنعت میافتد، چه زمانی بهترین زمان برای انجامِ آنها است؟
به هر حال، این همان چیزی است که این بخش دربارهی آن است، پس آماده شوید تا در دنیای ایدهها و نیازهای کاربران و نیازهای کاذب کاربران غوطهور شوید و اینکه کاربران فکر میکنند به یک چیز نیاز دارند، در حالی که در واقع به چیز دیگری نیاز دارند.
به هر حال، کمی جلوتر از خودم صحبت کردم، اما همهی اینها در راه است، پس در جلسهی بعدی میبینمتان.
اصطلاحات :
* Requirement (الزام):
یک نیازمندی یا ویژگی ضروری برای یک محصول.
* User Need (نیاز کاربر):
مسئلهای که کاربر با آن مواجه است و محصول شما باید آن را حل کند.
* False User Need (نیاز کاذب کاربر):
یک درخواستی از کاربر که در واقع مشکل اصلی را حل نمیکند، و ممکن است حتی باعث ایجاد مشکلات جدیدی شود.
کانال آموزش دوره جامع مدیریت محصول
@ProductManagementCourses
قسمت : 19
عنوان: مقدمه ای بر ایده و نیاز های کاربران
همهی چیزها در زندگی از جایی شروع میشوند. نه، قرار نیست دربارهی فلسفه یا چیزهای شبیه به آن برایتان سخنرانی کنم، اما وقتی شما یک مدیر محصول هستید، محصولات هم از جایی آغاز میشوند، و این یعنی اینکه ویژگیها و قابلیتهای جدید همگی از جایی نشأت میگیرند.
هر چیزی که در زندگی میبینید یا استفاده میکنید، هر محصولی، در یک برههی زمانی یا ایدهای در ذهنِ کسی بوده است یا یک نیاز، مثل یک الزام. کسی گفته است: «خب، من به این تیم نیاز دارم که این را برایم بسازند» و بعد آن را ساختهاند.
بنابراین، یک نظریهی رایج وجود دارد که مدیران محصول و مدیران ارشد، همگی در یک اتاق جمع میشوند و آنها افراد ایدهپرداز هستند. آنها فقط مینشینند و با این ایدههای فوقالعاده میآیند و سپس طراحان و توسعهدهندگان آن را زیبا و کاربردی میکنند و میسازند و در نهایت، مدیران ارشد ثروتمند میشوند.
این سناریو آنقدر با واقعیت فاصله دارد که اصلاً نمیخواهم دربارهی آن صحبت کنم.
کار شما به عنوان یک مدیر محصول، این نیست که فرد ایدهپرداز باشید. کمی بعد دربارهی آن صحبت میکنیم، اما در واقع، کار شما بیشتر دربارهی دریافت این سیل عظیم از ایدهها و الزامات از همه جا است.
الزامات، درخواستهایی هستند که افراد دیگر با شما مطرح میکنند و میگویند: «سلام، من نیاز دارم شما این را بسازید.» شاید یک تیم فروش یا بازاریابی بگویند: «به این قابلیت نیاز داریم.» و چیزهایی از این قبیل.
بنابراین، شما همهی این موارد را دارید و کار شما واقعاً فقط این است که از میان همهی این چیزها، بگویید کدام یک ایدههای خوبی هستند، کدامیک بد هستند؟ چرا آنها ایدههای خوبی هستند و با توجه به همهی اتفاقات دیگری که همزمان در شرکت، با تکنولوژی و در صنعت میافتد، چه زمانی بهترین زمان برای انجامِ آنها است؟
به هر حال، این همان چیزی است که این بخش دربارهی آن است، پس آماده شوید تا در دنیای ایدهها و نیازهای کاربران و نیازهای کاذب کاربران غوطهور شوید و اینکه کاربران فکر میکنند به یک چیز نیاز دارند، در حالی که در واقع به چیز دیگری نیاز دارند.
به هر حال، کمی جلوتر از خودم صحبت کردم، اما همهی اینها در راه است، پس در جلسهی بعدی میبینمتان.
اصطلاحات :
* Requirement (الزام):
یک نیازمندی یا ویژگی ضروری برای یک محصول.
* User Need (نیاز کاربر):
مسئلهای که کاربر با آن مواجه است و محصول شما باید آن را حل کند.
* False User Need (نیاز کاذب کاربر):
یک درخواستی از کاربر که در واقع مشکل اصلی را حل نمیکند، و ممکن است حتی باعث ایجاد مشکلات جدیدی شود.
کانال آموزش دوره جامع مدیریت محصول
@ProductManagementCourses
Forwarded from آموزش جامع مدیریت محصول
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
دوره جامع مدیریت محصول ( از سری آموزشهای لینکدین)
قسمت : 20
عنوان: ایده ها برای مدیر محصول از کجا می آیند؟
زبان: انگلیسی
قسمت : 20
عنوان: ایده ها برای مدیر محصول از کجا می آیند؟
زبان: انگلیسی
Forwarded from آموزش جامع مدیریت محصول
020-Where ideas come from as a PM.srt
5.5 KB
زیرنویس انگلیسی قسمت 20 دوره جامع مدیریت محصول
Forwarded from آموزش جامع مدیریت محصول
دوره جامع مدیریت محصول ( از سری آموزشهای لینکدین)
قسمت : 20
عنوان: ایده ها برای مدیر محصول از کجا می آیند؟
قسمت اول:
در این سخنرانی میخواهیم در مورد اینکه ایدهها از کجا به عنوان یک مدیر محصول به ذهن میرسند، صحبت کنیم. کل وظیفه شما به عنوان یک مدیر محصول دربارهی تصمیمگیری در مورد کاری است که باید بعدا انجام دهید. این نیازمند داشتن فهرستی از ویژگیهای احتمالی برای ساخت و همچنین روشی برای تصمیمگیری در مورد مهمترین آنها است. کمی جلوتر در این دوره، در مورد اولویتبندی، ویژگیها و حماسهها (مجموعه بزرگی از کارهای مرتبط) صحبت خواهیم کرد، اما فعلا فقط باید روی تهیهی این لیست از ویژگیها تمرکز کنیم.
بنابراین، ایدهها از کجا میآیند؟ به عنوان یک مدیر محصول، در ابتدای کار برای محصولاتی که ممکن است در آینده بسازید، ایدهها از کجا نشأت میگیرند؟ خب، اول میخواهم بگویم که هر شرکتی که برای آن به عنوان مدیر محصول کار میکنید، فهرستی بلندبالا از درخواستها و ایدههای جذابی خواهد داشت که باید توسعه یابند. حتی اگر لیست واقعا بزرگی از کارهایی که نیاز به ساخته شدن دارند، داشته باشید، باز هم باید خوشحال باشید که چنین لیستی وجود دارد.
همیشه مواردی وجود خواهد داشت که ایدههای جدید بر اساس چیزهایی مانند بازخورد کاربر، حجم استفاده، کارهایی که رقبا انجام میدهند و غیره، بر ایدههای موجود اولویت پیدا کنند.
بنابراین، بیایید فرض کنیم که شما مدیر محصول در یک شرکت جدید هستید و شرکتتان چند مورد را برای ساخت با تیمتان در نظر گرفته است. اما شما همچنین میخواهید مطمئن شوید که ایدههای زیادی در لیست انتظار (backlog) برای فکر کردن و توسعهی بعدی وجود دارد. این ایدهها را از کجا به دست میآورید؟
باور عموم بر این است که شغل مدیریت محصول به این معنا نیست که شما فردی باشید که ایدهپردازی میکند. ایدهها و درخواستها از همه جا میآیند و شما باید آنها را جمعآوری و سازماندهی کنید. به عنوان یک مدیر محصول، ایدهها و درخواستهای ویژگی معمولاً از چهار مکان اصلی که به راحتی به خاطر میآوریم، نشأت میگیرند. با استفاده از یک مخفف که EMUC است.
حالا بیایید تک تک این موارد را بررسی کنیم.
اول با E شروع میکنیم که مخفف کارمندان (Employees) است. این فقط ایدههایی است که از طریق همکاران، مدیریت و خود شما به دست میآیند.
دومین مورد M است که مخفف معیارها (Metrics) است. این فقط مشکلات و ناکارآمدیهایی است که هنگام بررسی نحوه استفاده کاربران از محصولتان پیدا میکنید. به عنوان مثال، ممکن است به برخی دادهها در مورد نحوهی پیمایش کاربران در یک برنامه نگاه کنم و متوجه شوم که بسیاری از افراد فقط یک ثانیه را در یک بخش خاص سپری میکنند و بلافاصله به جای دیگری میروند. این موضوع میتواند به من این ایده را بدهد که این بخش از برنامه نامشخص است. و ما نیاز به انجام نوعی بازطراحی یا حداقل باید بفهمیم چه اتفاقی در حال افتادن است و سپس سعی کنیم آن را برطرف کنیم، درسته؟
خب حالا بیایید به U که مخفف کاربران (Users) است، بپردازیم.
این بازخورد کاربر (User Feedback) از طریق انجمنها، ایمیلها به شرکت یا خودتان و شبکههای اجتماعی است. درواقع این شامل همهی کسانی است که از محصول شما استفاده میکنند.
خب، آخرین مورد C است که مخفف مشتریان (Clients) است. این یک مورد خاص است که عمدتا برای مدیران محصول کسب و کار به کسب و کار (Business to Business) صدق میکند، زیرا همیشه اینطور نیست که کاربر همان مشتری باشد. منظور از مشتری، کسی است که برای محصول پول پرداخت کرده است.
کانال آموزش دوره جامع مدیریت محصول
@ProductManagementCourses
قسمت : 20
عنوان: ایده ها برای مدیر محصول از کجا می آیند؟
قسمت اول:
در این سخنرانی میخواهیم در مورد اینکه ایدهها از کجا به عنوان یک مدیر محصول به ذهن میرسند، صحبت کنیم. کل وظیفه شما به عنوان یک مدیر محصول دربارهی تصمیمگیری در مورد کاری است که باید بعدا انجام دهید. این نیازمند داشتن فهرستی از ویژگیهای احتمالی برای ساخت و همچنین روشی برای تصمیمگیری در مورد مهمترین آنها است. کمی جلوتر در این دوره، در مورد اولویتبندی، ویژگیها و حماسهها (مجموعه بزرگی از کارهای مرتبط) صحبت خواهیم کرد، اما فعلا فقط باید روی تهیهی این لیست از ویژگیها تمرکز کنیم.
بنابراین، ایدهها از کجا میآیند؟ به عنوان یک مدیر محصول، در ابتدای کار برای محصولاتی که ممکن است در آینده بسازید، ایدهها از کجا نشأت میگیرند؟ خب، اول میخواهم بگویم که هر شرکتی که برای آن به عنوان مدیر محصول کار میکنید، فهرستی بلندبالا از درخواستها و ایدههای جذابی خواهد داشت که باید توسعه یابند. حتی اگر لیست واقعا بزرگی از کارهایی که نیاز به ساخته شدن دارند، داشته باشید، باز هم باید خوشحال باشید که چنین لیستی وجود دارد.
همیشه مواردی وجود خواهد داشت که ایدههای جدید بر اساس چیزهایی مانند بازخورد کاربر، حجم استفاده، کارهایی که رقبا انجام میدهند و غیره، بر ایدههای موجود اولویت پیدا کنند.
بنابراین، بیایید فرض کنیم که شما مدیر محصول در یک شرکت جدید هستید و شرکتتان چند مورد را برای ساخت با تیمتان در نظر گرفته است. اما شما همچنین میخواهید مطمئن شوید که ایدههای زیادی در لیست انتظار (backlog) برای فکر کردن و توسعهی بعدی وجود دارد. این ایدهها را از کجا به دست میآورید؟
باور عموم بر این است که شغل مدیریت محصول به این معنا نیست که شما فردی باشید که ایدهپردازی میکند. ایدهها و درخواستها از همه جا میآیند و شما باید آنها را جمعآوری و سازماندهی کنید. به عنوان یک مدیر محصول، ایدهها و درخواستهای ویژگی معمولاً از چهار مکان اصلی که به راحتی به خاطر میآوریم، نشأت میگیرند. با استفاده از یک مخفف که EMUC است.
حالا بیایید تک تک این موارد را بررسی کنیم.
اول با E شروع میکنیم که مخفف کارمندان (Employees) است. این فقط ایدههایی است که از طریق همکاران، مدیریت و خود شما به دست میآیند.
دومین مورد M است که مخفف معیارها (Metrics) است. این فقط مشکلات و ناکارآمدیهایی است که هنگام بررسی نحوه استفاده کاربران از محصولتان پیدا میکنید. به عنوان مثال، ممکن است به برخی دادهها در مورد نحوهی پیمایش کاربران در یک برنامه نگاه کنم و متوجه شوم که بسیاری از افراد فقط یک ثانیه را در یک بخش خاص سپری میکنند و بلافاصله به جای دیگری میروند. این موضوع میتواند به من این ایده را بدهد که این بخش از برنامه نامشخص است. و ما نیاز به انجام نوعی بازطراحی یا حداقل باید بفهمیم چه اتفاقی در حال افتادن است و سپس سعی کنیم آن را برطرف کنیم، درسته؟
خب حالا بیایید به U که مخفف کاربران (Users) است، بپردازیم.
این بازخورد کاربر (User Feedback) از طریق انجمنها، ایمیلها به شرکت یا خودتان و شبکههای اجتماعی است. درواقع این شامل همهی کسانی است که از محصول شما استفاده میکنند.
خب، آخرین مورد C است که مخفف مشتریان (Clients) است. این یک مورد خاص است که عمدتا برای مدیران محصول کسب و کار به کسب و کار (Business to Business) صدق میکند، زیرا همیشه اینطور نیست که کاربر همان مشتری باشد. منظور از مشتری، کسی است که برای محصول پول پرداخت کرده است.
کانال آموزش دوره جامع مدیریت محصول
@ProductManagementCourses
Forwarded from آموزش جامع مدیریت محصول
دوره جامع مدیریت محصول ( از سری آموزشهای لینکدین)
قسمت : 20
عنوان: ایده ها برای مدیر محصول از کجا می آیند؟
قسمت دوم :
بسته به اینکه چه نوع مدیر محصولی باشید، اهمیت و حجم درخواستها ممکن است تغییر کند. آیا سه نوع نقش مدیریت محصول را به یاد میآورید؟ مدیر محصول مصرفکننده، مدیر محصول ابزارهای داخلی و مدیر محصول کسب و کار به کسب و کار.
حالا بیایید خیلی سریع سه مثال از انواع مدیران محصول و اینکه ایدهها از کجا ممکن است برای آنها به وجود بیاید، بزنیم.
اگر مدیر محصول داخلی هستید، به احتمال زیاد اکثر ایدهها از ذینفعان اصلی شما، یعنی همکاران و کارمندانی که با آنها کار میکنید، نشأت میگیرند.
اگر مدیر محصول مصرفکننده هستید، به احتمال زیاد اکثر درخواستها از کاربران میآیند. اما شما همچنین باید به دنبال مشکلات در معیارها باشید و به ایدههای جدید از همکاران، به ویژه مدیریت، گوش دهید.
حالا، اگر مدیر محصول کسب و کار به کسب و کار هستید، یعنی روی محصولی کار میکنید که به شرکتهای دیگر فروخته میشود. در این حالت، درخواستها و ایدهها برای ویژگیها عمدتاً از کارمندان و مشتریان میآیند. همانطور که گفتم، کاربر همیشه در نقش یک مدیر محصول کسب و کار به کسب و کار، همهی اوقات معادلِ مشتری یا خریدار نیست، اما بعدا کمی بیشتر در مورد آن صحبت خواهیم کرد.
خب، بیایید خیلی سریع جمعبندی کنیم.
قرار است ایدهها و بازخوردها از همه جا به شما برسند، این موضوع بستگی به نوع مدیر محصولی که هستید دارد، برخی از حجم بازخوردها از آن گروههای مختلف متفاوت خواهد بود. اما شما میتوانید این گروهها را با مخفف EMUC به خاطر بسپارید: کارمندان، معیارها، کاربران و مشتریان یا خریداران.
اصطلاحات:
Client:
مشتری (کسی که برای محصول یا خدمتی پول پرداخت کرده است)
Stakeholder:
ذینفع (کسی که در موفقیت یا شکست یک پروژه یا سازمان ذینفع است)
Primary Stakeholders:
ذینفعان اصلی (مهمترین ذینفعان در یک پروژه یا سازمان)
EMUC:
یک مخفف برای به خاطر سپردن منابع اصلی ایدههای محصول (Employees - کارمندان، Metrics - معیارها، Users - کاربران، Clients - مشتریان)
Backlog:
لیست انتظار (فهرستی از کارهایی که باید انجام شود)
Consumer product manager:
مدیر محصول مصرفکننده (کسی که روی محصولاتی که برای مصرفکنندگان نهایی ساخته میشود، کار میکند)
Internal tools product manager:
مدیر محصول ابزارهای داخلی (کسی که روی محصولاتی که برای استفادهی کارکنان داخلی یک شرکت ساخته میشود، کار میکند)
Business to business product manager (B2B product manager):
مدیر محصول کسب و کار به کسب و کار (کسی که روی محصولاتی کار میکند که به شرکتهای دیگر فروخته میشود)
Competition: رقبا
Epic:
حماسه (مجموعه بزرگی از کارهای مرتبط با هم که یک هدف کلی را دنبال میکنند)
کانال آموزش دوره جامع مدیریت محصول
@ProductManagementCourses
قسمت : 20
عنوان: ایده ها برای مدیر محصول از کجا می آیند؟
قسمت دوم :
بسته به اینکه چه نوع مدیر محصولی باشید، اهمیت و حجم درخواستها ممکن است تغییر کند. آیا سه نوع نقش مدیریت محصول را به یاد میآورید؟ مدیر محصول مصرفکننده، مدیر محصول ابزارهای داخلی و مدیر محصول کسب و کار به کسب و کار.
حالا بیایید خیلی سریع سه مثال از انواع مدیران محصول و اینکه ایدهها از کجا ممکن است برای آنها به وجود بیاید، بزنیم.
اگر مدیر محصول داخلی هستید، به احتمال زیاد اکثر ایدهها از ذینفعان اصلی شما، یعنی همکاران و کارمندانی که با آنها کار میکنید، نشأت میگیرند.
اگر مدیر محصول مصرفکننده هستید، به احتمال زیاد اکثر درخواستها از کاربران میآیند. اما شما همچنین باید به دنبال مشکلات در معیارها باشید و به ایدههای جدید از همکاران، به ویژه مدیریت، گوش دهید.
حالا، اگر مدیر محصول کسب و کار به کسب و کار هستید، یعنی روی محصولی کار میکنید که به شرکتهای دیگر فروخته میشود. در این حالت، درخواستها و ایدهها برای ویژگیها عمدتاً از کارمندان و مشتریان میآیند. همانطور که گفتم، کاربر همیشه در نقش یک مدیر محصول کسب و کار به کسب و کار، همهی اوقات معادلِ مشتری یا خریدار نیست، اما بعدا کمی بیشتر در مورد آن صحبت خواهیم کرد.
خب، بیایید خیلی سریع جمعبندی کنیم.
قرار است ایدهها و بازخوردها از همه جا به شما برسند، این موضوع بستگی به نوع مدیر محصولی که هستید دارد، برخی از حجم بازخوردها از آن گروههای مختلف متفاوت خواهد بود. اما شما میتوانید این گروهها را با مخفف EMUC به خاطر بسپارید: کارمندان، معیارها، کاربران و مشتریان یا خریداران.
اصطلاحات:
Client:
مشتری (کسی که برای محصول یا خدمتی پول پرداخت کرده است)
Stakeholder:
ذینفع (کسی که در موفقیت یا شکست یک پروژه یا سازمان ذینفع است)
Primary Stakeholders:
ذینفعان اصلی (مهمترین ذینفعان در یک پروژه یا سازمان)
EMUC:
یک مخفف برای به خاطر سپردن منابع اصلی ایدههای محصول (Employees - کارمندان، Metrics - معیارها، Users - کاربران، Clients - مشتریان)
Backlog:
لیست انتظار (فهرستی از کارهایی که باید انجام شود)
Consumer product manager:
مدیر محصول مصرفکننده (کسی که روی محصولاتی که برای مصرفکنندگان نهایی ساخته میشود، کار میکند)
Internal tools product manager:
مدیر محصول ابزارهای داخلی (کسی که روی محصولاتی که برای استفادهی کارکنان داخلی یک شرکت ساخته میشود، کار میکند)
Business to business product manager (B2B product manager):
مدیر محصول کسب و کار به کسب و کار (کسی که روی محصولاتی کار میکند که به شرکتهای دیگر فروخته میشود)
Competition: رقبا
Epic:
حماسه (مجموعه بزرگی از کارهای مرتبط با هم که یک هدف کلی را دنبال میکنند)
کانال آموزش دوره جامع مدیریت محصول
@ProductManagementCourses
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
Product Management Foundations
02. Feature Opportunity Validation
01. Intro To Opportunity Validation
01. Three Components Of A Feature Opportunity
مبانی مدیریت محصول
اعتبارسنجی فرصت ویژگی
مقدمهای بر اعتبارسنجی فرصت
قسمت2: سه مؤلفه فرصت ویژگی(فیچر)
کانال آموزش جامع مدیریت محصول
@ProductManagementCourses
02. Feature Opportunity Validation
01. Intro To Opportunity Validation
01. Three Components Of A Feature Opportunity
مبانی مدیریت محصول
اعتبارسنجی فرصت ویژگی
مقدمهای بر اعتبارسنجی فرصت
قسمت2: سه مؤلفه فرصت ویژگی(فیچر)
کانال آموزش جامع مدیریت محصول
@ProductManagementCourses
آموزش جامع مدیریت محصول
Product Management Foundations 02. Feature Opportunity Validation 01. Intro To Opportunity Validation 01. Three Components Of A Feature Opportunity مبانی مدیریت محصول اعتبارسنجی فرصت ویژگی مقدمهای بر اعتبارسنجی فرصت قسمت2: سه مؤلفه فرصت ویژگی(فیچر) کانال…
01. Three Components Of A Feature Opportunity.pdf
1.5 MB
Product Management Foundations
02. Feature Opportunity Validation
01. Intro To Opportunity Validation
01. Three Components Of A Feature Opportunity
مبانی مدیریت محصول
اعتبارسنجی فرصت ویژگی
مقدمهای بر اعتبارسنجی فرصت
قسمت2: سه مؤلفه فرصت ویژگی(فیچر)
کانال آموزش جامع مدیریت محصول
@ProductManagementCourses
02. Feature Opportunity Validation
01. Intro To Opportunity Validation
01. Three Components Of A Feature Opportunity
مبانی مدیریت محصول
اعتبارسنجی فرصت ویژگی
مقدمهای بر اعتبارسنجی فرصت
قسمت2: سه مؤلفه فرصت ویژگی(فیچر)
کانال آموزش جامع مدیریت محصول
@ProductManagementCourses
01. Three Components Of A Feature Opportunity
قسمت2: سه مؤلفه فرصت ویژگی
بخش اول:
در درس قبلی، چهار ستون اصلی کار مدیریت محصول را معرفی کردیم: اعتبارسنجی فرصت ویژگی، طراحی ویژگی، توسعه ویژگی، و راهاندازی و تکرار ویژگی. اکنون میخواهیم به اولین ستون، اعتبارسنجی فرصت ویژگی، بپردازیم. ویژگیها رایجترین نوع پروژههایی هستند که مدیران محصول در ابتدای مسیر حرفهای خود با آنها سروکار دارند، چه بهبود ویژگیهای موجود باشد و چه راهاندازی ویژگیهای جدید.
به عنوان یک مدیر محصول، آسان است که پروژههای محولشده را بهصورت سطحی پذیرفت و آنها را اجرا کرد. اما یکی از نقشهای حیاتی یک مدیر محصول، صرف نظر از تجربه، این است که قبل از شروع کار، تأیید کند که کاری که انجام میدهد برای کسبوکار و کاربر ارزش ایجاد میکند. بنابراین، نقطه شروع هر کار خوب روی ویژگی، اعتبارسنجی فرصت است. اما منظور از اعتبارسنجی یک فرصت چیست؟
برای اینکه یک فرصت ارزش دنبال کردن داشته باشد، باید سه مؤلفه داشته باشد. اول، تناسب استراتژیک است. باید با استراتژی و اهداف شرکت همراستا باشد. مؤلفه دوم، ارزش کاربری است. این فرصت باید یک مشکل مرتبط برای کاربر هدف حل کند. مؤلفه سوم، ارزش تجاری است. حل مشکل برای کاربر باید تأثیر مثبتی بر کسبوکار ایجاد کند. بیایید درک کنیم که چگونه هر مؤلفه در موفقیت یک فرصت نقش دارد، شروع با تناسب استراتژیک.
کانال آموزش جامع مدیریت محصول
@ProductManagementCourses
قسمت2: سه مؤلفه فرصت ویژگی
بخش اول:
در درس قبلی، چهار ستون اصلی کار مدیریت محصول را معرفی کردیم: اعتبارسنجی فرصت ویژگی، طراحی ویژگی، توسعه ویژگی، و راهاندازی و تکرار ویژگی. اکنون میخواهیم به اولین ستون، اعتبارسنجی فرصت ویژگی، بپردازیم. ویژگیها رایجترین نوع پروژههایی هستند که مدیران محصول در ابتدای مسیر حرفهای خود با آنها سروکار دارند، چه بهبود ویژگیهای موجود باشد و چه راهاندازی ویژگیهای جدید.
به عنوان یک مدیر محصول، آسان است که پروژههای محولشده را بهصورت سطحی پذیرفت و آنها را اجرا کرد. اما یکی از نقشهای حیاتی یک مدیر محصول، صرف نظر از تجربه، این است که قبل از شروع کار، تأیید کند که کاری که انجام میدهد برای کسبوکار و کاربر ارزش ایجاد میکند. بنابراین، نقطه شروع هر کار خوب روی ویژگی، اعتبارسنجی فرصت است. اما منظور از اعتبارسنجی یک فرصت چیست؟
برای اینکه یک فرصت ارزش دنبال کردن داشته باشد، باید سه مؤلفه داشته باشد. اول، تناسب استراتژیک است. باید با استراتژی و اهداف شرکت همراستا باشد. مؤلفه دوم، ارزش کاربری است. این فرصت باید یک مشکل مرتبط برای کاربر هدف حل کند. مؤلفه سوم، ارزش تجاری است. حل مشکل برای کاربر باید تأثیر مثبتی بر کسبوکار ایجاد کند. بیایید درک کنیم که چگونه هر مؤلفه در موفقیت یک فرصت نقش دارد، شروع با تناسب استراتژیک.
کانال آموزش جامع مدیریت محصول
@ProductManagementCourses
Telegram
آموزش جامع مدیریت محصول
اینجا قراره با هم دوره های بین المللی معتبر آموزش مدیریت محصول رو ببینیم و یاد بگیریم
#لینکدین
#ریفورج
و...
🌟به جای مطالعه پراکنده، اینجا هدفمند یاد بگیرید🌟
Admin: @sy1001
📌فهرست عناوین آموزشی:
https://www.tg-me.com/ProductManagementCourses/621
#لینکدین
#ریفورج
و...
🌟به جای مطالعه پراکنده، اینجا هدفمند یاد بگیرید🌟
Admin: @sy1001
📌فهرست عناوین آموزشی:
https://www.tg-me.com/ProductManagementCourses/621
01. Three Components Of A Feature Opportunity
قسمت 2: سه مؤلفه فرصت ویژگی
بخش دوم:
فرصتهای موفق در همه سطوح با استراتژی کسبوکار همسو هستند. این بدان معناست که ویژگی به اهداف تیم، محصول و شرکت کمک میکند و در نهایت شرکت را به شیوهای معنیدار به جلو میبرد. علاوه بر این، زمانی که ویژگی شما تناسب استراتژیک دارد، حمایت تیم مدیریت و ذینفعان بینرشتهای را راحتتر به دست میآورید. دومین مؤلفه حیاتی یک فرصت ویژگی موفق، ارزش کاربری است. ارزش کاربری برای مدیران محصول جوان برای ارزیابی و درک اهمیت ویژهای دارد، زیرا وقتی یک مدیر پروژهای را به شما واگذار میکند، احتمالاً آنها قبلاً فرضیه قوی در مورد تناسب استراتژیک و ارزش تجاری دارند. با این حال، شما در زمینه ارزش کاربری در موقعیت بهتری قرار دارید زیرا زمان بیشتری را صرف تعامل منظم با کاربران میکنید. نقش شما به عنوان یک مدیر محصول درک کاربر و نمایندگی آنها در شرکت است. درک و تأیید مشکلات کاربران به شما امکان میدهد ویژگیها و محصولاتی بسازید که آنها را حل کنند. اگر پروژه شما مشکلی مرتبط با کاربر را حل نکند، در افزایش پذیرش آن با مشکل مواجه خواهید شد. پس از همه، هیچکس نمیخواهد وقت خود را صرف چیزی کند که به نوعی برای آنها ارزش ایجاد نمیکند.
سومین و آخرین مؤلفه یک فرصت ویژگی موفق این است که ارزش تجاری ایجاد کند. در نهایت، هدف شما باید حل یک مشکل مرتبط با کاربر به گونهای باشد که همچنین نوعی ارزش برای کسبوکار ایجاد کند. به عنوان مثال، پروژهای که فرآیند پرداخت را ساده میکند میتواند منجر به بهبود نرخ تبدیل فروش و در نتیجه افزایش درآمد شرکت شود. پروژه دیگری میتواند تجربه کاربری را بهبود بخشد و رتبهبندیهای مثبت برای برنامه را افزایش دهد که منجر به دانلود بیشتر میشود. یک ویژگی موفق هر سه مؤلفه را در کنار هم میآورد.
کانال آموزش جامع مدیریت محصول
@ProductManagementCourses
قسمت 2: سه مؤلفه فرصت ویژگی
بخش دوم:
فرصتهای موفق در همه سطوح با استراتژی کسبوکار همسو هستند. این بدان معناست که ویژگی به اهداف تیم، محصول و شرکت کمک میکند و در نهایت شرکت را به شیوهای معنیدار به جلو میبرد. علاوه بر این، زمانی که ویژگی شما تناسب استراتژیک دارد، حمایت تیم مدیریت و ذینفعان بینرشتهای را راحتتر به دست میآورید. دومین مؤلفه حیاتی یک فرصت ویژگی موفق، ارزش کاربری است. ارزش کاربری برای مدیران محصول جوان برای ارزیابی و درک اهمیت ویژهای دارد، زیرا وقتی یک مدیر پروژهای را به شما واگذار میکند، احتمالاً آنها قبلاً فرضیه قوی در مورد تناسب استراتژیک و ارزش تجاری دارند. با این حال، شما در زمینه ارزش کاربری در موقعیت بهتری قرار دارید زیرا زمان بیشتری را صرف تعامل منظم با کاربران میکنید. نقش شما به عنوان یک مدیر محصول درک کاربر و نمایندگی آنها در شرکت است. درک و تأیید مشکلات کاربران به شما امکان میدهد ویژگیها و محصولاتی بسازید که آنها را حل کنند. اگر پروژه شما مشکلی مرتبط با کاربر را حل نکند، در افزایش پذیرش آن با مشکل مواجه خواهید شد. پس از همه، هیچکس نمیخواهد وقت خود را صرف چیزی کند که به نوعی برای آنها ارزش ایجاد نمیکند.
سومین و آخرین مؤلفه یک فرصت ویژگی موفق این است که ارزش تجاری ایجاد کند. در نهایت، هدف شما باید حل یک مشکل مرتبط با کاربر به گونهای باشد که همچنین نوعی ارزش برای کسبوکار ایجاد کند. به عنوان مثال، پروژهای که فرآیند پرداخت را ساده میکند میتواند منجر به بهبود نرخ تبدیل فروش و در نتیجه افزایش درآمد شرکت شود. پروژه دیگری میتواند تجربه کاربری را بهبود بخشد و رتبهبندیهای مثبت برای برنامه را افزایش دهد که منجر به دانلود بیشتر میشود. یک ویژگی موفق هر سه مؤلفه را در کنار هم میآورد.
کانال آموزش جامع مدیریت محصول
@ProductManagementCourses
Telegram
آموزش جامع مدیریت محصول
اینجا قراره با هم دوره های بین المللی معتبر آموزش مدیریت محصول رو ببینیم و یاد بگیریم
#لینکدین
#ریفورج
و...
🌟به جای مطالعه پراکنده، اینجا هدفمند یاد بگیرید🌟
Admin: @sy1001
📌فهرست عناوین آموزشی:
https://www.tg-me.com/ProductManagementCourses/621
#لینکدین
#ریفورج
و...
🌟به جای مطالعه پراکنده، اینجا هدفمند یاد بگیرید🌟
Admin: @sy1001
📌فهرست عناوین آموزشی:
https://www.tg-me.com/ProductManagementCourses/621
01. Three Components Of A Feature Opportunity
قسمت 2: سه مؤلفه فرصت ویژگی
بخش سوم:
یک فرصت موفق همزمان دارای تناسب استراتژیک قوی بوده و برای کاربر و کسبوکار ارزش ایجاد میکند. زمانی که یک فرصت یکی یا چند مورد از این مؤلفهها را نداشته باشد، احتمالاً نتایج معنیداری نخواهد داشت. در اینجا مثالی میزنیم.
آمازون تلاش کرد با راهاندازی تلفن Fire وارد بازار موبایل شود. این تناسب استراتژیک خوبی داشت زیرا از فناوری پردازش زبان آمازون بهره میبرد. همچنین پتانسیل قوی برای ایجاد ارزش تجاری داشت زیرا با کسبوکار تجارت الکترونیک آمازون ادغام شده بود. فرضیه این بود که این محصول سفارش دادن از آمازون از طریق موبایل را برای کاربران آسانتر میکند و در نتیجه تعداد سفارش و درآمد تجارت الکترونیک را افزایش میدهد. متأسفانه، تلفن Fire نتوانست ارزش کاربری ایجاد کند زیرا مشکلی را برای کاربر به طور موثر حل نکرد. تلفن Fire از سیستم عامل اختصاصی خود استفاده میکرد و فروشگاه برنامه محدودی داشت. تجربه کاربری نسبت به جایگزینهای موجود مانند اندروید یا آیفون پایینتر بود. ناتوانی تلفن Fire در ایجاد ارزش کاربری منجر به رتبهبندی ضعیف کاربران و در نهایت تصمیم آمازون برای توقف تولید تلفن Fire یک سال پس از عرضه شد.
در مقابل، بیایید به محصول Google Photos آلفابت نگاه کنیم. Google Photos تناسب استراتژیک عالی داشت زیرا با محصول موجود گوگل درایو ادغام شده و استفاده از آن را افزایش داد. همچنین با ایجاد فرصتهای جدید برای کسب درآمد از طریق پرداخت برای فضای ذخیرهسازی بیشتر یا سفارش چاپ عکس، برای کسبوکار ارزش ایجاد کرد. و در نهایت، از تخصص هوش مصنوعی شرکت برای ارائه یک تجربه بسیار متمایز و ارزشمند برای کاربران استفاده کرد.
Google Photos پس از عرضه
با تحسین و نظرات مثبت فراوانی روبرو شد و همچنان محصول بسیار محبوب امروزی است. این محصول بیش از 5 میلیارد بار در گوگل پلی استور دانلود شده و میانگین رتبه 4.7 از 5 ستاره را در اپ استور اپل دارد.
کانال آموزش جامع مدیریت محصول
@ProductManagementCourses
قسمت 2: سه مؤلفه فرصت ویژگی
بخش سوم:
یک فرصت موفق همزمان دارای تناسب استراتژیک قوی بوده و برای کاربر و کسبوکار ارزش ایجاد میکند. زمانی که یک فرصت یکی یا چند مورد از این مؤلفهها را نداشته باشد، احتمالاً نتایج معنیداری نخواهد داشت. در اینجا مثالی میزنیم.
آمازون تلاش کرد با راهاندازی تلفن Fire وارد بازار موبایل شود. این تناسب استراتژیک خوبی داشت زیرا از فناوری پردازش زبان آمازون بهره میبرد. همچنین پتانسیل قوی برای ایجاد ارزش تجاری داشت زیرا با کسبوکار تجارت الکترونیک آمازون ادغام شده بود. فرضیه این بود که این محصول سفارش دادن از آمازون از طریق موبایل را برای کاربران آسانتر میکند و در نتیجه تعداد سفارش و درآمد تجارت الکترونیک را افزایش میدهد. متأسفانه، تلفن Fire نتوانست ارزش کاربری ایجاد کند زیرا مشکلی را برای کاربر به طور موثر حل نکرد. تلفن Fire از سیستم عامل اختصاصی خود استفاده میکرد و فروشگاه برنامه محدودی داشت. تجربه کاربری نسبت به جایگزینهای موجود مانند اندروید یا آیفون پایینتر بود. ناتوانی تلفن Fire در ایجاد ارزش کاربری منجر به رتبهبندی ضعیف کاربران و در نهایت تصمیم آمازون برای توقف تولید تلفن Fire یک سال پس از عرضه شد.
در مقابل، بیایید به محصول Google Photos آلفابت نگاه کنیم. Google Photos تناسب استراتژیک عالی داشت زیرا با محصول موجود گوگل درایو ادغام شده و استفاده از آن را افزایش داد. همچنین با ایجاد فرصتهای جدید برای کسب درآمد از طریق پرداخت برای فضای ذخیرهسازی بیشتر یا سفارش چاپ عکس، برای کسبوکار ارزش ایجاد کرد. و در نهایت، از تخصص هوش مصنوعی شرکت برای ارائه یک تجربه بسیار متمایز و ارزشمند برای کاربران استفاده کرد.
Google Photos پس از عرضه
با تحسین و نظرات مثبت فراوانی روبرو شد و همچنان محصول بسیار محبوب امروزی است. این محصول بیش از 5 میلیارد بار در گوگل پلی استور دانلود شده و میانگین رتبه 4.7 از 5 ستاره را در اپ استور اپل دارد.
کانال آموزش جامع مدیریت محصول
@ProductManagementCourses
Telegram
آموزش جامع مدیریت محصول
اینجا قراره با هم دوره های بین المللی معتبر آموزش مدیریت محصول رو ببینیم و یاد بگیریم
#لینکدین
#ریفورج
و...
🌟به جای مطالعه پراکنده، اینجا هدفمند یاد بگیرید🌟
Admin: @sy1001
📌فهرست عناوین آموزشی:
https://www.tg-me.com/ProductManagementCourses/621
#لینکدین
#ریفورج
و...
🌟به جای مطالعه پراکنده، اینجا هدفمند یاد بگیرید🌟
Admin: @sy1001
📌فهرست عناوین آموزشی:
https://www.tg-me.com/ProductManagementCourses/621
آموزش جامع مدیریت محصول
01. Three Components Of A Feature Opportunity قسمت 2: سه مؤلفه فرصت ویژگی بخش سوم: یک فرصت موفق همزمان دارای تناسب استراتژیک قوی بوده و برای کاربر و کسبوکار ارزش ایجاد میکند. زمانی که یک فرصت یکی یا چند مورد از این مؤلفهها را نداشته باشد، احتمالاً نتایج…
01. Three Components Of A Feature Opportunity
قسمت2: سه مؤلفه فرصت ویژگی
بخش چهارم:
این دو مثال اهمیت اعتبارسنجی سه مؤلفه یک فرصت ویژگی قبل از طراحی و توسعه یک ویژگی را نشان میدهند. اگر یکی از اینها وجود نداشته باشد، مهم است که مدیران محصول این موضوع را با مدیر یا رهبر محصول خود مطرح کنند. این به همه افراد درگیر کمک میکند تا بفهمند که آیا این فرصت هنوز ارزش دنبال کردن دارد یا خیر. با این حال، تأیید اینکه یک فرصت دارای هر سه مؤلفه است کافی نیست. بلکه مدیران محصول موفق درک خود را به رهبری و ذینفعان منتقل میکنند تا همراستایی ایجاد کنند که چه مشکلی را برای چه کاربرانی حل میکنند، چه مقدار ارزش برای شرکت ایجاد میکند و چرا حل این مشکل مهم است. این همراستایی برای اطمینان از داشتن پشتیبانی برای دنبال کردن فرصت در این ماژول حیاتی است.
ما به مدیران محصول جدید در دو هدف اعتبارسنجی فرصتهای ویژگی کمک خواهیم کرد. اول، به شما یاد میدهیم که چگونه هر مؤلفه از یک فرصت ویژگی، تناسب استراتژیک، ارزش کاربری و ارزش تجاری را برای تعیین ارزش دنبال کردن آن اعتبارسنجی کنید. و سپس در مورد چگونگی ایجاد همراستایی با ذینفعان کلیدی در سراسر شرکت برای راهاندازی پروژه خود صحبت خواهیم کرد. ما یک فرآیند چهار مرحلهای برای کمک به ترتیببندی و اجرای این دو هدف معرفی خواهیم کرد. این کار با انجام یک جلسه توجیهی با مدیر شروع میشود. سپس ارزش کاربری را اصلاح میکنید، ارزش تجاری را اصلاح میکنید و در نهایت فرصت را اعتبارسنجی و ارتباط میدهید. بیایید هر یک از این مراحل را با جزئیات بیشتر بررسی کنیم.
اولین قدم انجام یک جلسه توجیهی با مدیر یا رهبر محصول شماست. به طور سنتی، به مدیران محصول جدید پروژههایی داده میشود که از قبل بررسی و محدودهبندی شدهاند. بیشتر مواقع، این بدان معناست که مدیر یا رهبر محصول آنها در مورد اینکه چرا این کار برای شرکت، محصول و تیم مهم است، فکر کرده است. اما پذیرفتن این دلایل به عنوان واقعیت کافی نیست. مدیران محصول باید زمینه را درک کنند که چرا این فرصت در واقع اولویتبندی شده است. این به دلایل مختلف مهم است. اول، درک زمینه به شما امکان میدهد فرضیههای تیم خود را در مورد کاربر شناسایی کنید.
ادامه دارد...
کانال آموزش جامع مدیریت محصول
@ProductManagementCourses
قسمت2: سه مؤلفه فرصت ویژگی
بخش چهارم:
این دو مثال اهمیت اعتبارسنجی سه مؤلفه یک فرصت ویژگی قبل از طراحی و توسعه یک ویژگی را نشان میدهند. اگر یکی از اینها وجود نداشته باشد، مهم است که مدیران محصول این موضوع را با مدیر یا رهبر محصول خود مطرح کنند. این به همه افراد درگیر کمک میکند تا بفهمند که آیا این فرصت هنوز ارزش دنبال کردن دارد یا خیر. با این حال، تأیید اینکه یک فرصت دارای هر سه مؤلفه است کافی نیست. بلکه مدیران محصول موفق درک خود را به رهبری و ذینفعان منتقل میکنند تا همراستایی ایجاد کنند که چه مشکلی را برای چه کاربرانی حل میکنند، چه مقدار ارزش برای شرکت ایجاد میکند و چرا حل این مشکل مهم است. این همراستایی برای اطمینان از داشتن پشتیبانی برای دنبال کردن فرصت در این ماژول حیاتی است.
ما به مدیران محصول جدید در دو هدف اعتبارسنجی فرصتهای ویژگی کمک خواهیم کرد. اول، به شما یاد میدهیم که چگونه هر مؤلفه از یک فرصت ویژگی، تناسب استراتژیک، ارزش کاربری و ارزش تجاری را برای تعیین ارزش دنبال کردن آن اعتبارسنجی کنید. و سپس در مورد چگونگی ایجاد همراستایی با ذینفعان کلیدی در سراسر شرکت برای راهاندازی پروژه خود صحبت خواهیم کرد. ما یک فرآیند چهار مرحلهای برای کمک به ترتیببندی و اجرای این دو هدف معرفی خواهیم کرد. این کار با انجام یک جلسه توجیهی با مدیر شروع میشود. سپس ارزش کاربری را اصلاح میکنید، ارزش تجاری را اصلاح میکنید و در نهایت فرصت را اعتبارسنجی و ارتباط میدهید. بیایید هر یک از این مراحل را با جزئیات بیشتر بررسی کنیم.
اولین قدم انجام یک جلسه توجیهی با مدیر یا رهبر محصول شماست. به طور سنتی، به مدیران محصول جدید پروژههایی داده میشود که از قبل بررسی و محدودهبندی شدهاند. بیشتر مواقع، این بدان معناست که مدیر یا رهبر محصول آنها در مورد اینکه چرا این کار برای شرکت، محصول و تیم مهم است، فکر کرده است. اما پذیرفتن این دلایل به عنوان واقعیت کافی نیست. مدیران محصول باید زمینه را درک کنند که چرا این فرصت در واقع اولویتبندی شده است. این به دلایل مختلف مهم است. اول، درک زمینه به شما امکان میدهد فرضیههای تیم خود را در مورد کاربر شناسایی کنید.
کانال آموزش جامع مدیریت محصول
@ProductManagementCourses
آموزش جامع مدیریت محصول
01. Three Components Of A Feature Opportunity قسمت2: سه مؤلفه فرصت ویژگی بخش چهارم: این دو مثال اهمیت اعتبارسنجی سه مؤلفه یک فرصت ویژگی قبل از طراحی و توسعه یک ویژگی را نشان میدهند. اگر یکی از اینها وجود نداشته باشد، مهم است که مدیران محصول این موضوع…
01. Three Components Of A Feature Opportunity
قسمت 2: سه مؤلفه فرصت ویژگی
بخش پنجم:
اول، درک زمینه به شما امکان میدهد فرضیههای تیم خود را در مورد کاربر شناسایی کنید. مشکل آنها و ارزش تجاری بالقوهای که این پروژه میتواند ایجاد کند. این فرضیههای صریح باید قبل از ادامه طراحی و توسعه ویژگی اعتبارسنجی شوند. دوم، ممکن است فرضیههای ضمنی دیگری را که مدیر و تیم رهبری در مورد پروژه داشتهاند، کشف کنید. اینها حوزههای اضافی برای آزمایش فشار هنگام تعامل با کاربران و ذینفعان داخلی هستند. سوم، درک کامل زمینه پروژه بسیار مهم است. بنابراین میتوانید آن را به طور واضح به همتایان طراحی و مهندسی خود منتقل کنید. تیم اصلی شما باید در مورد اهمیت پروژه برای کاربران و کسبوکار و همچنین نحوه حمایت از اهداف تیم و شرکت همراستا باشد. این زمینه به تمرکز تیم بر آنچه مهم است در حین طراحی و توسعه ویژگی کمک میکند. در نهایت، درک زمینه پشت یک پروژه به شما امکان میدهد با رهبر محصول و سایر اعضای تیم رهبری همراستایی ایجاد کنید. با اتصال پروژه خود به اهداف آنها و اهداف شرکت. تنظیم انتظارات به وضوح با رهبری در این مرحله میتواند به جلوگیری از انتظارات نادرست و انفجارهای بعدی در فرآیند توسعه کمک کند. در این بخش، نحوه اجرای یک جلسه توجیهی با مدیر را برای جمعآوری تمام زمینههای لازم در مورد فرصت پروژه بررسی خواهیم کرد. ما از سه مؤلفه یک فرصت ویژگی برای هدایت بحث استفاده خواهیم کرد.
مرحله دوم، اصلاح ارزش کاربری با انجام مصاحبه با کاربر است. موثرترین راه برای درک کاربران شما صحبت مستقیم با آنها است. مصاحبهها یک ابزار حیاتی است که میتوانید برای آزمایش فشار فرضیههای خود در مورد اینکه کاربران شما چه کسانی هستند و با چه مشکلاتی روبرو هستند استفاده کنید. برای انجام یک مصاحبه کاربری عالی، مدیران محصول باید سه کار را به خوبی انجام دهند. اول، آنها باید در مورد اینکه با چه کسی مصاحبه میکنند، فکر کنند. در بخش بعدی، به شما نشان خواهیم داد که چگونه مخاطب هدف خود را شناسایی کرده و کاربران مناسب برای مصاحبه را انتخاب کنید. دوم، آنها باید مکالمه را بدون پرسیدن سوالات پیشرو یا مغرضانه ساختار دهند. به شما نشان خواهیم داد که چگونه سوالات مصاحبه خود را بر اساس نیازهای شواهد کلیدی سازماندهی کنید و تعصبات و تلههای رایج که مدیران محصول اغلب در آن میافتند را کاهش دهید.
ادامه دارد...
کانال آموزش جامع مدیریت محصول
@ProductManagementCourses
قسمت 2: سه مؤلفه فرصت ویژگی
بخش پنجم:
اول، درک زمینه به شما امکان میدهد فرضیههای تیم خود را در مورد کاربر شناسایی کنید. مشکل آنها و ارزش تجاری بالقوهای که این پروژه میتواند ایجاد کند. این فرضیههای صریح باید قبل از ادامه طراحی و توسعه ویژگی اعتبارسنجی شوند. دوم، ممکن است فرضیههای ضمنی دیگری را که مدیر و تیم رهبری در مورد پروژه داشتهاند، کشف کنید. اینها حوزههای اضافی برای آزمایش فشار هنگام تعامل با کاربران و ذینفعان داخلی هستند. سوم، درک کامل زمینه پروژه بسیار مهم است. بنابراین میتوانید آن را به طور واضح به همتایان طراحی و مهندسی خود منتقل کنید. تیم اصلی شما باید در مورد اهمیت پروژه برای کاربران و کسبوکار و همچنین نحوه حمایت از اهداف تیم و شرکت همراستا باشد. این زمینه به تمرکز تیم بر آنچه مهم است در حین طراحی و توسعه ویژگی کمک میکند. در نهایت، درک زمینه پشت یک پروژه به شما امکان میدهد با رهبر محصول و سایر اعضای تیم رهبری همراستایی ایجاد کنید. با اتصال پروژه خود به اهداف آنها و اهداف شرکت. تنظیم انتظارات به وضوح با رهبری در این مرحله میتواند به جلوگیری از انتظارات نادرست و انفجارهای بعدی در فرآیند توسعه کمک کند. در این بخش، نحوه اجرای یک جلسه توجیهی با مدیر را برای جمعآوری تمام زمینههای لازم در مورد فرصت پروژه بررسی خواهیم کرد. ما از سه مؤلفه یک فرصت ویژگی برای هدایت بحث استفاده خواهیم کرد.
مرحله دوم، اصلاح ارزش کاربری با انجام مصاحبه با کاربر است. موثرترین راه برای درک کاربران شما صحبت مستقیم با آنها است. مصاحبهها یک ابزار حیاتی است که میتوانید برای آزمایش فشار فرضیههای خود در مورد اینکه کاربران شما چه کسانی هستند و با چه مشکلاتی روبرو هستند استفاده کنید. برای انجام یک مصاحبه کاربری عالی، مدیران محصول باید سه کار را به خوبی انجام دهند. اول، آنها باید در مورد اینکه با چه کسی مصاحبه میکنند، فکر کنند. در بخش بعدی، به شما نشان خواهیم داد که چگونه مخاطب هدف خود را شناسایی کرده و کاربران مناسب برای مصاحبه را انتخاب کنید. دوم، آنها باید مکالمه را بدون پرسیدن سوالات پیشرو یا مغرضانه ساختار دهند. به شما نشان خواهیم داد که چگونه سوالات مصاحبه خود را بر اساس نیازهای شواهد کلیدی سازماندهی کنید و تعصبات و تلههای رایج که مدیران محصول اغلب در آن میافتند را کاهش دهید.
کانال آموزش جامع مدیریت محصول
@ProductManagementCourses
آموزش جامع مدیریت محصول
01. Three Components Of A Feature Opportunity قسمت 2: سه مؤلفه فرصت ویژگی بخش پنجم: اول، درک زمینه به شما امکان میدهد فرضیههای تیم خود را در مورد کاربر شناسایی کنید. مشکل آنها و ارزش تجاری بالقوهای که این پروژه میتواند ایجاد کند. این فرضیههای صریح…
01. Three Components Of A Feature Opportunity
قسمت 2: سه مؤلفه فرصت ویژگی
بخش ششم:
و در نهایت، آنها باید یافتههای مصاحبه خود را تحلیل کنند. به شما نشان خواهیم داد که چگونه پس از مصاحبههای خود به طور موثر خلاصه کنید و مکالمه خود را به بینشهای کلیدی و نکات مهم مرتبط با پروژه ترکیب کنید. مرحله سوم، اصلاح ارزش تجاری بالقوه فرصت است. پروژهای که روی آن کار میکنید به دلیلی اولویتبندی شده است. مدیر و تیم رهبری شما معتقدند که برای کسبوکار ارزش ایجاد میکند. وظیفه شما به عنوان یک مدیر محصول اعتبارسنجی بزرگی احتمالی این ارزش تجاری است. برای اکثر مدیران محصول، ارزش تجاری پروژههای آنها به یکی از دو روش حاصل میشود. در یک مورد، به شما یک معیار و یک هدف خاص داده میشود و شما از آنجا به عقب کار میکنید، به عنوان مثال، فرضیه فعلی این است که پروژه شما میتواند فعالسازی، معیار، را 5٪، هدف، بهبود بخشد. وظیفه شما به عنوان یک مدیر محصول این است که اعتبارسنجی کنید که آیا هدف افزایش 5٪ امکانپذیر است یا خیر. در سناریوی دوم، به شما یک معیار داده میشود و شما مسئول تعیین یک هدف معقول هستید. به عنوان مثال، به شما گفته میشود که فعالسازی را بهبود بخشید اما هدفی به شما داده نمیشود. وظیفه شما شناسایی یک هدف قابل دستیابی است که تیم شما میتواند به آن برسد. بهترین مدیران محصول مطمئن میشوند که تجزیه و تحلیل خود را برای برآورد ارزش تجاری بالقوه فرصت انجام میدهند. انجام این کار نه تنها فرضیههای تأثیر مدیر شما را آزمایش میکند، بلکه به شما امکان میدهد اعتماد بیشتری به توانایی خود در تحویل این برآورد داشته باشید. زمانی که به طور مداوم نشان میدهید که میتوانید ارزش تجاری ایجاد کنید، تلاشهای شما شناخته میشود، در نقش خود پیشرفت میکنید و شتاب میگیرید. اما اگر فرضیه ارزش تجاری خود را اصلاح نکنید، پروژه و شهرت خود را به خطر میاندازید. ممکن است در نهایت ویژگی ایجاد کنید که ارزش کمی یا بدون ارزش برای شرکت ایجاد کند. این نوع پروژهها معمولاً زمانی که رهبران محصول یا مدیران متوجه میشوند بازدهی سرمایهگذاری وجود ندارد، اولویتبندی میشوند. حتی اگر موفق به راهاندازی شوند، ممکن است بعداً پروژه متوقف یا منسوخ شود. در بخش سوم این ماژول، تجزیه و تحلیل قیف، رویکردی برای نگاشت یک سری رویدادها یا اقدامات مرتبط را معرفی خواهیم کرد که به شما امکان میدهد بزرگترین نقاط افت را شناسایی کنید.
ادامه دارد...
کانال آموزش جامع مدیریت محصول
@ProductManagementCourses
قسمت 2: سه مؤلفه فرصت ویژگی
بخش ششم:
و در نهایت، آنها باید یافتههای مصاحبه خود را تحلیل کنند. به شما نشان خواهیم داد که چگونه پس از مصاحبههای خود به طور موثر خلاصه کنید و مکالمه خود را به بینشهای کلیدی و نکات مهم مرتبط با پروژه ترکیب کنید. مرحله سوم، اصلاح ارزش تجاری بالقوه فرصت است. پروژهای که روی آن کار میکنید به دلیلی اولویتبندی شده است. مدیر و تیم رهبری شما معتقدند که برای کسبوکار ارزش ایجاد میکند. وظیفه شما به عنوان یک مدیر محصول اعتبارسنجی بزرگی احتمالی این ارزش تجاری است. برای اکثر مدیران محصول، ارزش تجاری پروژههای آنها به یکی از دو روش حاصل میشود. در یک مورد، به شما یک معیار و یک هدف خاص داده میشود و شما از آنجا به عقب کار میکنید، به عنوان مثال، فرضیه فعلی این است که پروژه شما میتواند فعالسازی، معیار، را 5٪، هدف، بهبود بخشد. وظیفه شما به عنوان یک مدیر محصول این است که اعتبارسنجی کنید که آیا هدف افزایش 5٪ امکانپذیر است یا خیر. در سناریوی دوم، به شما یک معیار داده میشود و شما مسئول تعیین یک هدف معقول هستید. به عنوان مثال، به شما گفته میشود که فعالسازی را بهبود بخشید اما هدفی به شما داده نمیشود. وظیفه شما شناسایی یک هدف قابل دستیابی است که تیم شما میتواند به آن برسد. بهترین مدیران محصول مطمئن میشوند که تجزیه و تحلیل خود را برای برآورد ارزش تجاری بالقوه فرصت انجام میدهند. انجام این کار نه تنها فرضیههای تأثیر مدیر شما را آزمایش میکند، بلکه به شما امکان میدهد اعتماد بیشتری به توانایی خود در تحویل این برآورد داشته باشید. زمانی که به طور مداوم نشان میدهید که میتوانید ارزش تجاری ایجاد کنید، تلاشهای شما شناخته میشود، در نقش خود پیشرفت میکنید و شتاب میگیرید. اما اگر فرضیه ارزش تجاری خود را اصلاح نکنید، پروژه و شهرت خود را به خطر میاندازید. ممکن است در نهایت ویژگی ایجاد کنید که ارزش کمی یا بدون ارزش برای شرکت ایجاد کند. این نوع پروژهها معمولاً زمانی که رهبران محصول یا مدیران متوجه میشوند بازدهی سرمایهگذاری وجود ندارد، اولویتبندی میشوند. حتی اگر موفق به راهاندازی شوند، ممکن است بعداً پروژه متوقف یا منسوخ شود. در بخش سوم این ماژول، تجزیه و تحلیل قیف، رویکردی برای نگاشت یک سری رویدادها یا اقدامات مرتبط را معرفی خواهیم کرد که به شما امکان میدهد بزرگترین نقاط افت را شناسایی کنید.
کانال آموزش جامع مدیریت محصول
@ProductManagementCourses
آموزش جامع مدیریت محصول
01. Three Components Of A Feature Opportunity قسمت 2: سه مؤلفه فرصت ویژگی بخش ششم: و در نهایت، آنها باید یافتههای مصاحبه خود را تحلیل کنند. به شما نشان خواهیم داد که چگونه پس از مصاحبههای خود به طور موثر خلاصه کنید و مکالمه خود را به بینشهای کلیدی و…
01. Three Components Of A Feature Opportunity
قسمت 2: سه مؤلفه فرصت ویژگی
بخش هفتم و پایانی:
سپس میتوانید از معیارهای جایگزین برای برآورد ارزش تجاری بالقوه فرصت خود در آن نقاط کلیدی استفاده کنید. آخرین مرحله اعتبارسنجی و برقراری ارتباط فرصت با ذینفعان شما است. در این مرحله، یافتهها و نتیجهگیریهای خود را با تیم پروژه، تیم رهبری و هر تیم وابسته دیگری که تحت تأثیر پروژه قرار میگیرند، به اشتراک میگذارید. به اشتراکگذاری این اطلاعات با هر ذینفع کلیدی برای ایجاد همراستایی مهم است. اگر بدون تکمیل این مرحله به مرحله بعدی فرآیند توسعه محصول ادامه دهید، عدم همراستایی شروع به ایجاد پیامدهای منفی بر پیشرفت شما میکند. این میتواند به چندین روش آشکار شود. مورد اول بازطراحی در طول طراحی و توسعه است. این اتفاق زمانی میافتد که افراد تیم شما کاملاً مشکل را درک نکنند یا دلیل حل آن را ندانند. این میتواند منجر به تصمیمگیریهایی شود که پروژه شما را به حرکت به سمت ارزش کاربر و کسبوکار مورد نظر نزدیکتر نمیکند. انفجارهای مرحله آخر همچنین میتواند زمانی رخ دهد که تیم رهبری دیدگاه متفاوتی برای ویژگی داشته باشد و وقتی چیزی که راهاندازی میشود با آن انتظارات مطابقت ندارد، تعجب کند. برای جلوگیری از این پیامدها، شما به یک رویکرد ساختاریافته برای ایجاد همراستایی اولیه با این ذینفعان نیاز دارید. در بخش چهارم این ماژول، نحوه انجام این کار با استفاده از ابزاری به نام بررسی محصول را بررسی خواهیم کرد. این آموختهها از ستون اعتبارسنجی فرصت ویژگی، سند الزامات محصول یا مشخصات محصول شما را اطلاعرسانی میکند. این سند منبع واحد حقیقت است که بیان میکند چرا این ویژگی مهم است، ارتباط استراتژیک آن، مشکل مشتری که هدف آن است و ارزش تجاری که هدف آن ایجاد است. در باقی مانده این ماژول، این فرآیند چهار مرحلهای را برای اعتبارسنجی فرصت ویژگی خود طی خواهیم کرد. بیایید با اولین مرحله در فرآیند اعتبارسنجی فرصت، انجام یک جلسه توجیهی با مدیر شروع کنیم.
پایان قسمت 2
کانال آموزش جامع مدیریت محصول
@ProductManagementCourses
قسمت 2: سه مؤلفه فرصت ویژگی
بخش هفتم و پایانی:
سپس میتوانید از معیارهای جایگزین برای برآورد ارزش تجاری بالقوه فرصت خود در آن نقاط کلیدی استفاده کنید. آخرین مرحله اعتبارسنجی و برقراری ارتباط فرصت با ذینفعان شما است. در این مرحله، یافتهها و نتیجهگیریهای خود را با تیم پروژه، تیم رهبری و هر تیم وابسته دیگری که تحت تأثیر پروژه قرار میگیرند، به اشتراک میگذارید. به اشتراکگذاری این اطلاعات با هر ذینفع کلیدی برای ایجاد همراستایی مهم است. اگر بدون تکمیل این مرحله به مرحله بعدی فرآیند توسعه محصول ادامه دهید، عدم همراستایی شروع به ایجاد پیامدهای منفی بر پیشرفت شما میکند. این میتواند به چندین روش آشکار شود. مورد اول بازطراحی در طول طراحی و توسعه است. این اتفاق زمانی میافتد که افراد تیم شما کاملاً مشکل را درک نکنند یا دلیل حل آن را ندانند. این میتواند منجر به تصمیمگیریهایی شود که پروژه شما را به حرکت به سمت ارزش کاربر و کسبوکار مورد نظر نزدیکتر نمیکند. انفجارهای مرحله آخر همچنین میتواند زمانی رخ دهد که تیم رهبری دیدگاه متفاوتی برای ویژگی داشته باشد و وقتی چیزی که راهاندازی میشود با آن انتظارات مطابقت ندارد، تعجب کند. برای جلوگیری از این پیامدها، شما به یک رویکرد ساختاریافته برای ایجاد همراستایی اولیه با این ذینفعان نیاز دارید. در بخش چهارم این ماژول، نحوه انجام این کار با استفاده از ابزاری به نام بررسی محصول را بررسی خواهیم کرد. این آموختهها از ستون اعتبارسنجی فرصت ویژگی، سند الزامات محصول یا مشخصات محصول شما را اطلاعرسانی میکند. این سند منبع واحد حقیقت است که بیان میکند چرا این ویژگی مهم است، ارتباط استراتژیک آن، مشکل مشتری که هدف آن است و ارزش تجاری که هدف آن ایجاد است. در باقی مانده این ماژول، این فرآیند چهار مرحلهای را برای اعتبارسنجی فرصت ویژگی خود طی خواهیم کرد. بیایید با اولین مرحله در فرآیند اعتبارسنجی فرصت، انجام یک جلسه توجیهی با مدیر شروع کنیم.
کانال آموزش جامع مدیریت محصول
@ProductManagementCourses
01. Three Components Of A Feature Opportunity
قسمت 2: سه مؤلفه فرصت ویژگی
#خلاصه_قسمت:2
سه مؤلفه کلیدی برای موفقیت در خلق ویژگیهای جدید!
در دنیای پویای مدیریت محصول، خلق ویژگیهای جدید که هم برای کاربران مفید باشند و هم برای کسبوکار ارزشآفرین، امری حیاتی است. اما چگونه میتوانیم مطمئن شویم که ایدههایمان به موفقیت میرسند؟
پاسخ در سه مؤلفه کلیدی نهفته است:
1. تناسب استراتژیک:
- آیا این ویژگی با اهداف کلی شرکت و محصول همسو است؟
- به پیشبرد اهداف تیم، محصول و شرکت کمک میکند؟
- آیا حمایت و پشتیبانی تیم مدیریت و ذینفعان را جلب میکند؟
2. ارزش کاربری:
- آیا یک مشکل واقعی و مرتبط برای کاربران هدف حل میکند؟
- نیازها و خواستههای کاربران را برآورده میکند؟
- منجر به افزایش رضایت و وفاداری کاربران میشود؟
3. ارزش تجاری:
- آیا برای کسبوکار سودآوری ایجاد میکند یا هزینهها را کاهش میدهد؟
- به افزایش درآمد، کاهش هزینهها یا بهبود سودآوری کمک میکند؟
- با اهداف مالی شرکت همسو است؟
فراموش نکنید: اگر یک فرصت ویژگی هر سه مؤلفه فوق را نداشته باشد، احتمال موفقیت آن به طور قابل توجهی کاهش مییابد.
بنابراین، قبل از شروع مراحل طراحی و توسعه، مهم است که هر سه مؤلفه را به دقت بررسی و اعتبارسنجی کنید.
کانال آموزش جامع مدیریت محصول
@ProductManagementCourses
#مدیریت_محصول #خلق_ویژگی #موفقیت #استراتژی #ارزش_کاربری #ارزش_تجاری #ایده #ذینفعان #توسعه #طراحی #کاربران
قسمت 2: سه مؤلفه فرصت ویژگی
#خلاصه_قسمت:2
سه مؤلفه کلیدی برای موفقیت در خلق ویژگیهای جدید!
در دنیای پویای مدیریت محصول، خلق ویژگیهای جدید که هم برای کاربران مفید باشند و هم برای کسبوکار ارزشآفرین، امری حیاتی است. اما چگونه میتوانیم مطمئن شویم که ایدههایمان به موفقیت میرسند؟
پاسخ در سه مؤلفه کلیدی نهفته است:
1. تناسب استراتژیک:
- آیا این ویژگی با اهداف کلی شرکت و محصول همسو است؟
- به پیشبرد اهداف تیم، محصول و شرکت کمک میکند؟
- آیا حمایت و پشتیبانی تیم مدیریت و ذینفعان را جلب میکند؟
2. ارزش کاربری:
- آیا یک مشکل واقعی و مرتبط برای کاربران هدف حل میکند؟
- نیازها و خواستههای کاربران را برآورده میکند؟
- منجر به افزایش رضایت و وفاداری کاربران میشود؟
3. ارزش تجاری:
- آیا برای کسبوکار سودآوری ایجاد میکند یا هزینهها را کاهش میدهد؟
- به افزایش درآمد، کاهش هزینهها یا بهبود سودآوری کمک میکند؟
- با اهداف مالی شرکت همسو است؟
فراموش نکنید: اگر یک فرصت ویژگی هر سه مؤلفه فوق را نداشته باشد، احتمال موفقیت آن به طور قابل توجهی کاهش مییابد.
بنابراین، قبل از شروع مراحل طراحی و توسعه، مهم است که هر سه مؤلفه را به دقت بررسی و اعتبارسنجی کنید.
کانال آموزش جامع مدیریت محصول
@ProductManagementCourses
#مدیریت_محصول #خلق_ویژگی #موفقیت #استراتژی #ارزش_کاربری #ارزش_تجاری #ایده #ذینفعان #توسعه #طراحی #کاربران
دوره های رایگان آموزش جامع مدیریت محصول
اینجا قراره با هم دوره های معتبر آموزش مدیرمحصول رو ببینیم و یاد بگیریم
#لینکدین
#ریفورج
و...
📌لینک کانال:
https://www.tg-me.com/+cnkgEQnD_OwwNGQ0
اینجا قراره با هم دوره های معتبر آموزش مدیرمحصول رو ببینیم و یاد بگیریم
#لینکدین
#ریفورج
و...
📌لینک کانال:
https://www.tg-me.com/+cnkgEQnD_OwwNGQ0