Telegram Web Link
هوش‌مصنوعی‌ام یک دکمه‌ای دارد به اسمِ "تفکر عمیق". اگر موضوعی هست که به‌نظرت پیچیده است میتوانی این دکمه را فعال کنی. اینجوری زمانِ بیشتری برای سوالت میگذارد و همه‌‌ی جوانبِ موضوع را میسنجد و جوابِ کاملتری میدهد.

به‌نظرم آدمیزاد هم چنین دکمه‌ای دارد و در مواقعِ لازم روشنش میکند. ولی یک طفلکی‌هایی هم هستند که این دکمه‌شان گیر کرده و در تمام لحظاتِ بیداری (و حتی خوابشان) فعال است. آدمهایی که حتی ترکِ دیوار را روی حالت "تفکر عمیق" بررسی میکنند. و برای همین از بس فکر میکنند دیگر جانی برای یک زندگیِ نرمال برایشان نمیماند و لذا اکثرشان در مسائل مالی و روابط عاطفی یک شکست‌خورده‌ی تمام‌عیارند...

کاش با صاحبانِ رنجورِ این ذهنهای خسته مهربانتر باشیم. اگر میدانیم یک حرفِ دوپهلو میتواند خوابِ شب را از چشمانشان برباید شفاف و واضح حرف بزنیم. بارِ اضافه بر بیش‌فکری‌شان نیفزاییم... شاید مهربانیِ ما، همان دکمه‌ی مکثی باشد که این ذهنهای خسته آرزویش را دارند.

@RadioLoo حمید باقرلو
👍4223😢5👎1
جز آن چندتایی که پرنده‌ات هستند و پرنده‌شان هستی، الباقی، کبوترانِ نامه‌برند. آمده‌اند پیامی بدهند و چیزی بیاموزند و بروند. نامه را از پایشان باز کن، بخوان و به خدایشان بسپار. بیخود خانه‌ات را شلوغ نکن.

@RadioLoo حمید باقرلو
👍4627😢2
ابوطالب حسینی در کانالش نوشته: "به جای 'سمتِ درستِ تاریخ' بگیم 'سمتِ ما'. چون تاریخ مگه چند تا سمتِ درست داره؟ هیچکس هم که تعمدا نمیره سمتِ غلط. هرکی تو هر لحظه احساس میکنه سمتِ درست تاریخه. حتی اونایی که 180درجه عوض‌ میشن، تو هر دو طرف فکر میکردن سمتِ درستِ تاریخن"...

به‌نظرم لازم است همه‌ی آنهایی که از نظرات قبلیشان (سیاسی، مذهبی و...) برگشته‌اند، این را بنویسند و همراهشان باشد و چندوقت‌یکبار نگاهش کنند. شاید اینجوری آنهایی که مثلِ خودِ سابقشان فکر میکنند را بیشتر درک کنند و متعادل‌تر شوند.

@RadioLoo حمید باقرلو
👍5912
گفتم: هیچ دیواری خودبخود ساخته نمیشود، ولی دیوارهای زیادی خودبخود خراب میشوند. چرا جهان چنین میل به ویرانی دارد؟

گفت: میل به ویرانی نیست، میل به تعادل است. چون آدمی شهوتِ ساختن دارد و اگر دستی برای خراب کردنشان نباشد، دنیا زیرِ بارِ سنگینیِ ساخته‌های آدم خراب میشود. آدمی چنان حریصِ ساختن است که گاهی میسازد و بعد که تمام شد، تازه مینشیند و فکر میکند حالا با آن چه کند؟

@RadioLoo حمید باقرلو
27👍23😢3
اگر از دوست داشته شدن میترسی، خودت را در معرضِ آن نگذار. تقصیرِ تو نیست که چنین مشکلی داری، ولی مسئولیتِ انسانیِ توست که مشکلِ تو مشکلِ آدمِ دیگری نشود.

@RadioLoo حمید باقرلو
👍4421😢5👎1
گفتم: چرا داستانِ زندگیِ بعضی‌ها چنین نامنصفانه است؟ اگر عشق را ماهی‌ای فرض کنی، بارها و بارها به قلابشان میفتد ولی گیر نمیکند. انگار فقط قلاب رو میبوسد و میرود.

گفت: خب بعضی‌ها قرار نیست صید کنند. آمده‌اند که فقط قلاب بیندازند. که آدمها را به خودشان بشناسانند. ترسهایشان را. ضعفهایشان را. زیبایی‌هایشان را. اگر صید کنند داستانشان تمام میشود.

گفتم: پس سهم خودشان چه؟

گفت: سهمشان همینست که دستیارانِ خدایند. پیامبرانِ کوچکی‌اند که از رسالتشان خبر ندارند ولی آمده‌اند تا قومِ پراکنده‌ی درونِ آدمهایی را در نقطه‌ای از خودشان جمع کنند. محبوب نیستند، حتی نزد آنها که نجاتشان داده‌اند. ولی در جهان اثر دارند. و این از هر ماهی‌ای در این عالم ارزشمندتر است. آنها برای گرفتنِ ماهیان قلاب نمیندازند. برای نجاتشان میندازند. و این زیباترین شیوه‌ی صیادیست.

@RadioLoo حمید باقرلو
74😢17👍6👎2
در شرحِ تنهاییِ آدم همین بس که هشت میلیارد از آنها وجود دارد، ولی بیشترین جمله‌ای که در خلوتشان زمزمه میشود اینست که "آدم دردشو به کی بگه؟"...

@RadioLoo حمید باقرلو
😢63👍2719👎1
صدای آدمِ پشتِ خط را نمیشنیدم ولی از حرفهای دوستم میفهمیدم چقدر شبیه من است. هر راهکاری که دوستم میداد را با یک دلیلی رد میکرد. بعد از این‌که قطع کرد زیرلب گفت: چقدر تلخه که واسه اینجور آدما هیچ‌کاری نمیشه کرد. آدمایی که توی اون تجربه‌های اول که خیلی مهمن بدشانس بودن و "نشده" و دیگه پیش‌پیش فکر میکنن قراره هیچ‌وقت نشه. انگار چشمشون ترسیده از دنیا. تنها راهی که زندگیشون درست بشه اینه که فقط یه‌بار، توی یه‌چیزی، همه‌چی خوب پیش بِره و "بشه" تا حس کنن طلسمشون شکسته.

گفتم: پس دعا میکنم یه معجزه‌ای بشه و برای یه‌بار هم که شده یه‌چیزی براش خوب پیش بره و بشه.

دلم نمیخواست توضیح بدهم که چرا چشمهایم پُر شده. بلند شدم و به بهانه‌ی نگاه کردنِ شهر، کنار پنجره رفتم. به آدمهایی که در شلوغیِ میدان انقلاب راه میرفتند نگاه کردم. یعنی چندتایشان هم‌قبیله‌ی من هستند؟ از قبیله‌ی هرگز یکبار نشده‌ها... شانه‌ام لرزید و امیدوارم بودم دیده نشود. دستش را گذاشت روی شانه‌ام و گفت: ایشالا برای خودت هم.

@RadioLoo حمید باقرلو
59😢31👍3👎1
پریشب وایتکس و پودر لباسشویی رو قاطی کردم و ملحفه‌هام رو شستم. از اونموقع ریه‌ام میسوزه و گهگاه سرفه‌های بدی هم دارم. گفتم بینِ انبوهِ مطالبِ غیرکاربردی که تا حالا توی کانال گذاشتم این یکی رو هم بنویسم که: هیچ‌وقت وایتکس و پودر لباسشویی رو قاطی نکنید.

پی‌نوشت: احساس میکنم فرشته‌ی شونه‌ی راستم که مسئول نوشتنِ ثوابامه الان داره خودکارش رو گوشه‌ی یه صفحه‌ای میکشه که راه بیفته و زیرلب میگه "حالا اگه این یه‌دونه ثواب رو نمیکردی میمُردی؟"
😁5816👍14👎1😢1
مامور: چه نسبتی با هم دارید؟

مرد: مخلوقانِ یک خداییم.

مامور: جوابم را درست بِده.

مرد: هرگز جوابی از این درستتر نخواهی یافت. اگر جای این زن، گنجشکی هم کنارم روی این نیمکت نشسته بود جوابم باز هم درست میبود. یا اگر برگی نشسته بود. یا حتی اگر خودت نشسته بودی. ما هم‌خالقیم و به‌گمانم این درست‌ترین نسبتی است که دو موجود میتوانند داشته باشند.

@RadioLoo حمید باقرلو
79😢5👍1👎1
با خواندنِ این پستِ مرضیه عطایی، ذهنم خیلی درگیر شد. این‌که چطور چندجمله‌ی دوپهلوی یک راننده اسنپ (که تصادفا با تغییرِ مسیر به راهی خلوت همراه شده بوده)، چنین ترسی به جانِ او و خواهرش ریخته:
https://www.tg-me.com/marzie_ataei_qasedak/47
قلبم فشرده شد از تصورِ این‌که خدا میداند چندجا زنی را ترسانده‌ام و حتی خودم نفهمیده‌ام... زنی که به‌اندازه‌ی کافی ترسهای تاریخی داشته و خدا را خوش نمی‌آمده که چیزی بر آن بیفزایم...

@RadioLoo حمید باقرلو
24😢21👍4👎1
سردند و سخت. پنجره‌پولادند چشمهات. آهویی را که میدانستی در تمامِ عمرش هیچگاه کسی ضامنش نشده، آهویی را که میدانستی رویا و دعای هر شبش، سر گذاشتن بر زانوی کسی و گریستنِ تمام تلخیِ زندگی‌اش بوده، به شکارگاهِ دامانت کشاندی و بعد به نخجیرِ عالَم سپردی. بدترین قدیس دنیا بودی و آغوشت خراسانِ خیانت بود... تو را به فرمانروای منتقمان سپردم. بترس که آهِ آهوان زود میگیرد...

@RadioLoo حمید باقرلو
42😢22👍3👎1
خندیدی و گنجشکی از دلم پرید. حقیقت است که پرنده‌ها زلزله را زودتر میفهمند.

@RadioLoo حمید باقرلو
52😢9
دانه‌هایی که در خودم کاشته‌ بودم بالاخره دارند پوستم را میشکافند و جوانه میزنند. اگر جان به در ببرم، درخت تناوری خواهم شد. و اگر بمیرم، مُرده‌ی آبرومندی...

@RadioLoo حمید باقرلو
70😢14👍10👎1
چندوقت‌پیش، در جمعی، بحثِ معیارهای انتخاب در روابط شد. یکی از آقایانِ جمع گفت یکی از معیارهایش اینست که طرفِ مقابلش حتما مدرکِ دانشگاهی مرتبط با مهندسی داشته باشد و حداقل به دو زبان هم مسلط باشد وگرنه از نظرش لوزر محسوب میشود!... لبخند زدم و با خودم فکر کردم شمس چقدر خوش‌شانس بود که در عصر حاضر زندگی نمیکرد. اگر الان بود احتمالا مولانا او را به‌خاطرِ عدم ارائه‌ی مدرک دانشگاهی، در همان دروازه‌ی قونیه ریجکت میکرد و الان دیگر مثنوی معنوی و دیوان شمس نمیداشتیم!

پی‌نوشت: بازنده و برنده، کلماتِ محبوبِ عصرِ حکمرانیِ خط‌کشهای اشتباهی‌ست. در این عالم فقط یک "بازنده" داریم و آن کسی‌ست که عددهای آشفته‌ی روی خط‌کش را باورش شود و خود را آلوده‌ی این بازی کند. بردها و باختهای واقعیِ زندگیِ هر کسی را فقط خودش میداند و بس.

@RadioLoo حمید باقرلو
👍10013👎3😢1
پست قبلی را ویرایش کردم. میپذیرم که لحن و کلماتش مناسب نبود و از آن چند دوستی که رنجیدند عذرخواهی میکنم... ولی همچنان با آن بخشِ بازنده خواندنِ دیگران مخالفم و حالا که بحثش باز شد به‌نظرم بد نیست کمی هم درباره‌ی این اصطلاحِ وارداتیِ غربی که در سالهای اخیر باب شده و هیچ سنخیتی با فرهنگِ ما ندارد فکر کنیم:
19👍9👎1
با لوزر خواندنِ دیگران، به هر دلیل و بهانه‌ای که باشد سرِ ستیز دارم. اول به این دلیل که ما هیچ از خود نداریم و اگر فرصتی یا استعدادی یا اراده‌ای به ما پیشکش شده که به جایگاهی برسیم، عیّارانه‌اش اینست که به شکرانه‌اش چیزی از آن به عالم برسد. چیزی خوش، نه از جنسِ برچسبی تحقیرآمیز و حسرت‌افزا بر پیشانیِ آن‌کسی که به‌هردلیل قسمتش نبوده آن‌چیز را داشته باشد.

و دوم به این دلیل که اصلا مگر ما چقدر از پشت‌صحنه‌ی حقایقِ عالم میدانیم که به این راحتی حکم میدهیم چه کسی بُرده و چه کسی باخته؟ اصلا روی چه حسابی بازنده و برنده‌ی بازی‌ای که هنوز سوتِ پایان آن به صدا درنیامده را تشخیص میدهیم؟ این‌کارمان بی‌احترامی به آن خالقی‌ست که تک‌تکِ ما را شایسته‌ی بودن میدانسته. اصلا ما کیستیم که کسی را که کائنات حتما چیزی در او دیده و در آغوش زمین گذاشته و دعای خیرش را بدرقه‌ی راهش کرده و فرصتِ برنده بودن به او داده و به تک‌تکِ ما سپرده را بازنده بخوانیم؟

هرکداممان را برای کاری آورده‌اند. کاری که اگر پیدایش کنیم و انجامش دهیم برنده‌ایم، حتی اگر به چشم تمام دنیا بازنده بیاییم. و تو چه میدانی چه کسی برای چه کاری آمده؟ اصلا شاید کارِ آن‌کسی که فکر میکنی بازنده است همان است‌ و برای همان آمده... اصلا دیگران به کنار، از کجا میدانی کاری که خودت میکنی همانیست که تو را برای آن آورده‌اند؟ از کجا معلوم تو بازنده‌تر از آن کسی نباشی که بازنده‌اش میخوانی؟

@RadioLoo حمید باقرلو
👍6921😢3👎1
در پستِ اخیرِ کانال صفحات میانی، مهناز احمدی دیالوگِ جالبی که با بچه‌اش داشته را تعریف میکند. بچه‌اش جلوی ویترینِ اسباب‌بازی‌فروشی می‌ایستد و یک اسباب‌بازی‌ای را میخواهد. میگوید خیلی‌وقت بود برایش اسباب‌بازی نخریده بودم چون فکر میکردم بزرگ شده و دیگر این چیزها برایش جالب نیست. از بچه میپرسد "برای چی؟" و جواب میشنود "چون بچه‌ام"... و چون جوابش منطقی‌ بوده برایش میخرد.

به‌نظرم خوبست گاهی با خودمان هم همین‌گونه مهربانانه تا کنیم. "برای چی فلان فکر از ذهنت گذشت؟ چرا فلان کار رو کردی؟ چرا فلان حرف رو زدی؟"... جواب: "چون آدمم"... و به‌نظرم آدمیزاد انقدر طفلکی هست که بشود با همین یک جمله‌ی "چون آدمم" دست از سرش برداشت... برای خیلی از کارهایش... برای خیلی از کارهایمان...

https://www.tg-me.com/middlepages/1638

@RadioLoo حمید باقرلو
70👍35😢6👎2
دوستم حسین که خودش هم نابیناست این پست را درباره‌ی امروز (روز جهانی عصای سفید) نوشته:
https://www.tg-me.com/theblindtexts/496
در بخشی از آن، درباره‌ی نقش خانواده‌ها در پیشگیری از نابینایی نوشته. کنجکاو شدم و از هوش مصنوعی در اینباره پرسیدم. گفت در کشورهای در حال توسعه‌ای مثل ایران، تقریبا نیمی از نابینایی‌ها با آگاهی‌بخشی به خانواده‌ها قابل پیشگیری هستند. موضوع فقط محدود به ازدواجهای فامیلی هم نیست. مراقبت‌های دوران بارداری، غربالگری نوزادان در بدو تولد، تشخیص زودهنگام، معاینه‌ی منظم چشم و کلی اقداماتِ دیگر هست که خانواده‌ها مستقیما در آن نقش دارند.

واقعا حیرت کردم. یعنی از هر دو نابینایی که در خیابان می‌بینیم یکیشان می‌توانست نابینا نباشد! جدی چرا درباره‌ی موضوع به این مهمی صحبت نمیشود؟

@RadioLoo حمید باقرلو
23👍10😢9
پیرو پست قبل، پیامی از یک نابینا داشتم. گفته بود علتِ این‌که نابینایان درباره‌ی نقش والدینشان در این وضعیتشان حرف نمیزنند، اینست که آنها بیشتر از سایر کودکان برای بقا به والدینشان وابسته بوده‌اند و حتی در بزرگسالی نوعی احترامِ آمیخته با شرم و ترس دارند که این موضوع را با دیگران مطرح کنند.

البته که قابل‌درک است، ولی نباید باعث مسکوت ماندنِ این قضیه شود. به‌نظرم هرکدام از ما چندصدنفری که این را می‌خوانیم اگر امروز این موضوع را فقط با یک نفر مطرح کنیم، در مجموع می‌توانیم در آینده حداقل جلوی نابینا شدن یک نفر را بگیریم. و چه بهتر از این‌که سبب‌سازِ این شویم که یک آدم بتواند عبور ابر از آسمان و درخشیدنِ خورشید روی موجهای ریز دریا و آب خوردنِ گنجشک و وزیدن باد در دشت شقایق و گوشه‌ی لبِ یار موقع لبخند زدن را ببیند؟ اینهمه در طول روز حرفهای بیهوده میزنیم، دو جمله‌اش هم واقعا به دردی بخورد به جایی برنمیخورد.

@RadioLoo حمید باقرلو
36👍27😢3
2025/10/18 09:56:10
Back to Top
HTML Embed Code: