Telegram Web Link
امید و توهم

دوباره به واژه‌ی «امید» برگشتم.
امید، واژه‌ای آشناست. زیاد آن را در حرف‌های روزمره‌مان به کار می‌بریم. اما وقتی کمی عمیق‌تر نگاه می‌کنم، می‌بینم پشت این کلمه‌ی ساده، لایه‌هایی پیچیده‌تر از یک دل‌خوشی معمولی پنهان است.
برای من، امید فقط یک جمله‌ٔ دلگرم‌کننده نیست. مثل وقتی به کسی می‌گوییم: «امید داشته باش، همه‌چیز درست می‌شه».
انگار امید، چیزی فراتر از این حرف‌هاست.
گاهی نیرویی در درون ماست که در دل بحران‌ها، کمک‌مان می‌کند تا ادامه بدهیم، حتی وقتی همه‌چیز تاریک به نظر می‌رسد.

اما همیشه این سؤال برایم مطرح بوده: مرز بین امید و توهم کجاست؟ از کجا بفهمم که نگاه من واقع‌بینانه است و نه فریب‌دادن خودم؟ آیا این امید، نیروی حرکت است یا فقط فاصله گرفتن از واقعیت؟

□ ویکتور فرانکل، روان‌پزشک و نویسنده‌ی کتاب انسان در جست‌وجوی معنا، امید را نه یک احساس گذرا، بلکه نوعی جهت‌گیری معنا‌دار به‌سوی زندگی می‌داند، حتی وقتی که همه‌چیز تاریک است.
او باور دارد اگر انسان بتواند در دل رنج‌ها معنایی پیدا کند، می‌تواند ادامه دهد. امید در نگاه او، از درون ما می‌جوشد—وقتی نیازهای انسانی‌مان را ببینیم و به رسمیت بشناسیم: نیاز به امنیت، عشق، تعلق و درک شدن. آن‌وقت نیرویی درون‌مان بیدار می‌شود که اسمش را می‌گذاریم «امید»!

□ مثلاً فرض کن کسی شغلش را از دست داده است و با مشکلات مالی روبه‌رو است. اگر فقط با خودش تکرار کند «همه‌چیز درست می‌شه» ولی کاری نکند، این بیشتر شبیه توهم است. اما اگر با پذیرش واقعیت، دنبال یاد گرفتن مهارت جدید یا مشورت گرفتن از دیگران برود، این همان امیدی‌ست که از آگاهی می‌آید، نه از خیال.

این نوع امید، منفعل نیست؛ یک واکنش فعال و مسئولانه است. امیدی که واقعیت را انکار نمی‌کند، بلکه با آن همراه می‌شود و راهی برای تغییر می سازد.
در مقابل، گاهی آنچه به نام «امید» می‌شناسیم، درواقع شکلی از دل‌خوشی بی‌اثر است. مثل کسی که در یک رابطه‌ی ناسالم باقی می‌ماند، به این امید که طرف مقابل روزی تغییر کند—بدون اینکه خودش کاری برای بهتر شدن رابطه انجام دهد. چنین امیدی نه کمک‌مان می‌کند، نه ما را به‌جلو می‌‌برد.


امید اصیل، با پذیرش شروع می‌شود. پذیرش اینکه نیاز داریم و حتی اگر هیچ کاری نتوانیم بکنیم، همین که آن نیاز را ببینیم و بیان کنیم، خودش گام اول است.
این امید، فرار از واقعیت نیست. تلاشی‌ست برای زنده‌ ماندن. برای حرکت کردن. همان‌طور که هایدگر می‌گوید: امید، ما را به «در راه بودن» دعوت می‌کند—به زیستنی که در مسیر معنا شکل می‌گیرد، نه فقط در رسیدن به مقصد.
شاید همین زیستن در مسیر، همان چیزی باشد که امید را زنده نگه می‌‌دارد.


پنجشنبه ۵ تیر ۱۴۰۴

🆔@RADIONVC
26👍6👏5🤨2
روتین‌هایی که رفتند، لحظه‌هایی که ماندند!

در روزهایی که گذشت و همچنان می‌گذرند، بیش از هر زمان دیگری اهمیت دو ابزار از مدل ارتباط بدون خشونت برایم پررنگ شده است: قدردانی و سوگواری. این روزها، دلتنگ بسیاری از روتین‌هایی هستم که با زحمت برای خودم و بچه‌ها و خانواده ساخته بودم. روتین‌هایی که نه فقط ساختار روزمان را شکل می‌دادند، بلکه به من حس کفایت، پویایی و سرزندگی می‌دادند. اما حالا، گاهی حتی توان یا انگیزه‌ای برای انجامشان ندارم.
در عین حال، اتفاقات مثبتی هم در جریان‌اند. بخش‌هایی از وجودم همچنان قدردان‌اند—قدردان لحظه‌هایی که هنوز می‌توانند لبخندی بیاورند، نگاهی گرم، یا حس همراهی ساده‌ای در یک روز پُرتلاطم.
این ترکیبِ متضاد احساسات—سوگ برای آنچه رفته و شکر برای آنچه مانده—مرا بیشتر به سمت تمرین آگاهانه این دو ابزار سوق داده است. دوست داشتم آن را با شما در میان بگذارم.

در مدل «ارتباط بدون خشونت»، ما می‌آموزیم که چگونه با نیازهای درونی‌مان در تماس بمانیم؛ نه با سرزنش و قضاوت، بلکه با آگاهی و محبّت. در این مسیر، دو ابزار مهم به ما کمک می‌کنند: قدردانی و سوگواری.

قدردانی زمانی شکل می‌گیرد که نیازی از ما، توسط خودمان یا دیگری، پاسخ داده می‌شود. در این حالت، ما احساس خوشایندی را تجربه می‌کنیم و اگر دقیق شویم، می‌توانیم ببینیم چه رفتاری از چه کسی، کدام نیاز ما را تأمین کرده است.
● مثلاً وقتی امروز مادرم آشپزی کرد، من احساس راحتی و رضایت کردم، چون نیازم به تنوع و مشارکت و حمایت پاسخ گرفت. این نوع قدردانی، فراتر از تشکر معمولی‌ست؛ نوعی آگاهی است که ما را به عمق رابطه‌مان با خود و دیگران می‌برد.

در مقابل، سوگواری زمانی معنا می‌یابد که نیازی در ما بی‌پاسخ می‌ماند. به‌جای قضاوت یا انکار، یاد می‌گیریم در کنار غم بمانیم، با فقدان‌مان بنشینیم، و از خود بپرسیم: کدام نیازم دیده نشده؟
●مثلاً وقتی نمی‌توانم آن روتین‌ها را—که زمانی برای سلامت روانم ساخته بودم—ادامه دهم، اندوهگین می‌شوم؛ چون نیازم به انسجام، نظم، یا معنا بی‌پاسخ مانده است. این سوگواری نشانه‌ی ضعف نیست، بلکه جلوه‌ای از ارتباط صادقانه با خود است.

قدردانی و سوگواری، هر دو، به ما کمک می‌کنند در جایگاه قربانی یا مهاجم نمانیم؛ نه با خودمان، نه با دیگران. بلکه با خودآگاهی و محبّت، ببینیم کجا ایستاده‌ایم، چه از دست داده‌ایم، و چه هنوز در دسترس ماست!
برای من، این دو ابزار مانند چراغ‌هایی هستند که در دل تاریکی راه را نشان می‌دهند—تا در میانه‌ی تجربه‌های متضاد، همچنان با خودم در تماس بمانم: با نیازهایم، احساساتم، و ارزش‌هایی که حتی در دل بحران نیز فراموش نشده‌اند.
تمرین آگاهانه‌
ٔ قدردانی و سوگواری، مرا به‌سوی پذیرش و امید می‌برد؛ پذیرش آن‌چه رفته، و امید به آن‌چه هنوز می‌توان ساخت. با آن‌ها، رابطه‌ام با خودم ترمیم می‌شود—و با دیگران، انسانی‌تر و همدلانه‌تر می‌گردد.


شاید روزی دوباره بتوانم روتین‌هایم را بازسازی کنم، اما تا آن زمان، همین لحظه‌ها و همین ابزارها، پناهِ کوچکی برای روانم هستند.🌱
تقاضا: اگر شما هم دوست داشتید از قدردانی‌ها و سوگواری‌های‌تان بنویسید.

شنبه ۷ تیر ۱۴۰۴

🆔@RADIONVC
27👍10👏5
🕊 دل در گرو دیگری داشتن؛ راهی به‌سوی آرامش جمعی
در روزهای گذشته از امید گفتیم، از سوگ، دل‌خوشی‌های کوچک، و از سهم انسان در معنا بخشیدن به زندگی. اما هر بار که به این واژه‌ها بازمی‌گردم، به ریشه‌ای مشترک می‌رسم: پیوند انسانی.
ما با نیازهایی فردی متولد می‌شویم؛ اما این نیازها—از تعلق و امنیت گرفته تا معنا و آرامش—در دلِ رابطه با دیگران است که جان می‌گیرند. در همدلی، در حضور، در شنیدن و شنیده‌شدن.
مارشال روزنبرگ این پیوند را «وابستگی متقابل نیازها» می‌نامد.. یعنی هیچ نیازی، به‌راستی فردی نیست؛ همه‌ی ما در بافتی مشترک از نیازها تنیده‌ایم.
(نیازهای ما—چه درونی و چه بیرونی—در شبکه‌ای زنده و به‌هم‌پیوسته با یکدیگر قرار دارند.)

یادم هست در روزهای بحران، وقتی ناچار به ترک خانه شدیم، نیازم به امنیت و بقا و آرامش تأمین شد. اما در همان زمان، نیازهایی مثل حریم شخصی،  تعلق و حق انتخاب، بی‌پاسخ ماند.

این تصمیم، فقط نیازهای درونی مرا تحت تاثیر قرار نمی‌داد بلکه روی دیگری هم اثری داشت.
در آن سفر، بخشی از نیازهای ما تأمین شد، همزمان ممکن بود برای مردم بومی، امنیت یا آرامش بر هم بخورد. در عوض، شاید برای آن‌ها نیاز به مشارکت، همدلی یا مسئولیت‌پذیری را برآورده می‌کرد.
تجربه‌ای بود دوسویه.
به نظر می‌رسد بخشی از وجود ما، فقط در کنار دیگری شکل می‌گیرد—در دیده‌شدن، در همراهی، در این حس عمیق که تنها نیستیم.
از همین‌روست که فکر میکنم:
دل‌سپردن به دیگری، نه یک وابستگی کور است و نه فداکاری بی‌مرز؛ بلکه راهی است برای شکوفایی انسانی.
و این پیوند، نیاز به آگاهی و تمرین دارد.
آیا ما جایی آموخته‌ایم که رنج دیگری، رنج ما هم هست؟
که شادی او، دل ما را هم روشن می‌کند؟
آیا خانواده، مدرسه، دین یا رسانه، ما را به همدلی و هم‌سرنوشتی سوق داده‌اند؟ یا بیشتر، به رقابت و فردگرایی تشویق‌مان کرده‌اند؟
در لحظه‌های دشوار—از جنگ و بحران گرفته تا تنهایی‌های روزمره—واقعیت آشکارتر می‌شود:
نیازهای ما به زیست دیگران گره خورده‌اند.
در چنین زمانه‌ای، دل در گرو دیگری داشتن، تنها یک حس شاعرانه نیست؛ بلکه ضرورتی انسانی، اخلاقی و حتی اجتماعی‌ست.
بیایید باور کنیم:
انسان‌بودن، بدون توجه به رنج و شادی دیگری، ناقص می‌ماند.
و جامعه‌ای که در آن معنا، آرامش و امنیت جریان دارد، تنها زمانی ساخته می‌شود که مردمش دل‌نگران و دل‌سپرده‌ی یکدیگر باشند.

شما چه فکر می‌کنید؟
کدام نیازهای شما، به نیاز دیگران پیوند خورده است؟
اگر دوست دارید، با ما در میان بگذارید.
سه‌شنبه ۱۰ تیر ۱۴۰۴

🆔@RADIONVC
21👍3👏3
آیا دل در گرو دیگری داشتن به معنای نادیده‌گرفتن خودمان است؟
این نوشته تلاشی‌ست برای بازتعریف رابطه‌ای که در آن، هم خودمان را می‌بینیم، هم دیگری را.

برای من دل‌سپردن به دیگری به معنای بدهکار دانستن خود نیست. قرار نیست وقتی به کسی دل می‌دهیم، احساس مسئولیت تحمیلی نسبت به خوشبختی یا رفاه او داشته باشیم. واقعیت این است که ما اساساً به هیچ‌کس بدهکار نیستیم؛ نه به پدر و مادر، نه به فرزند، و نه به دوست یا شریک زندگی. همان‌طور که مارشال روزنبرگ در نگاه «ارتباط بدون خشونت» اشاره می‌کند، هر فرد مسئول احساسات و تأمین نیازهای خود است.
این مسئولیت‌پذیری فردی، نه تنها پایه‌ی احترام متقابل است، بلکه بستری‌ست که در آن می‌توانیم وارد رابطه‌ای سالم، آگاهانه و باکیفیت شویم.
برای من، دل در گرو دیگری داشتن یعنی به رسمیت شناختن نیازهای دیگری در کنار نیازهای خودم — نه فداکاری کامل، نه نادیده‌گرفتن خود، و نه اولویت مطلق دادن به دیگری.
در اینجاست که مفهوم «آزادی عاطفی» برایم معنا پیدا می‌کند.
و درکم این است که آزادی عاطفی، فضای همدلی و خلاقیت را ممکن می‌سازد.
از نگاه روزنبرگ، ما می‌توانیم هم‌زمان هم نیازهای خود را ببینیم و هم نیازهای دیگری را. و از دل این آگاهی، راه‌حل‌هایی بیافرینیم که تا جای ممکن، به هر دو پاسخ دهند. او ما را دعوت می‌کند به‌جای فکر کردن در چارچوب «یا این، یا آن»، به سوی «هم این و هم آن» برویم.
البته همیشه راه‌حل ایده‌آل وجود ندارد. گاهی ممکن است انتخابی که می‌کنیم، همه‌ی نیازها را کاملاً برآورده نکند. اما نکته‌ی مهم این است که هر دو طرف — من و دیگری — دیده شده‌ایم و برای نیازهایمان ارزش قائل شده‌ایم.
برای روشن‌تر شدن این نگاه، بیایید مثالی را مرور کنیم:
فرض کنیم در پایان یک روز پرمشغله، به تنهایی، سکوت، و ارتباط با خود نیاز داریم. درست در همان لحظه، یکی از عزیزانمان — مثلا همسر یا دوست صمیمی‌ — می‌خواهد درباره‌ی موضوعی مهم صحبت کند. او نیاز به نزدیکی و شنیده‌شدن دارد.
اگر فقط بر نیاز خود پافشاری کنم، ممکن است طرف مقابل احساس بی‌اهمیتی یا دلسردی کند. اگر هم نیاز خود را نادیده بگیرم و فقط به نیاز او توجه کنم، به مرور احساس خستگی و رنجش در من شکل می‌گیرد.
در چنین موقعیتی، گفت‌وگو می‌تواند چیزی شبیه به این باشد:

□ «الان واقعاً نیاز دارم نیم‌ساعت فقط در سکوت باشم تا بتونم دوباره انرژی بگیرم. می‌دونم برات مهمه که درباره اون موضوع حرف بزنی. آیا موافقید ساعت ۵ با هم صحبت کنیم؟»
یا:

□ «می‌تونی بهم بگی چقدر برات مهمه که همین حالا صحبت کنیم؟ اگه خیلی فوری نیست، می‌تونی نیم‌ساعت صبر کنی؟ بعدش کامل گوش‌ات می‌کنم. اینجوری هم من سبک‌تر می‌شم، هم تو شنیده می‌شی. نظرت چیه؟»
در این گفت‌وگو، من هم نیاز خودم را بیان کرده‌ام، هم تلاش کرده‌ام نیاز طرف مقابل را درک کنم و با او چک کنم! حالا می‌توانیم با هم تصمیم بگیریم: شاید او کمی صبر کند، یا من زمانی مشخص برای صحبت تعیین کنم، حتی ممکن است به راه‌حل جدیدی برسیم.

در نتیجه شاید جمع بندی اینگونه باشد؛
گام اول؛ شناخت و بیان صادقانه‌ی نیازهای خود
قدم دوم؛ تلاش برای درک و تأیید نیازهای دیگری
●  قدم سوم؛ همکاری برای یافتن راه‌حل‌های مشترک و خلاقانه
این همان جایی‌ست که نه حذف می‌کنیم و نه تسلیم می‌شویم، بلکه آگاهی و مشارکت، ما را به جلو می‌برند.
در نهایت، رابطه‌ای که در آن نه خود را گم می‌کنیم و نه دیگری را قربانی می‌کنیم، رابطه‌ای‌ست که در آن هر دو می‌توانیم رشد کنیم، بشنویم و شنیده شویم. چنین رابطه‌ای حاصل دل‌سپردنی آگاهانه‌ است — دل‌سپردنی که از سر انتخاب است، نه اجبار؛ از جنس آزادی‌ست، نه فداکاری کور.

مشتاق شنیدن تجربه‌ها و نگاه‌های شما در این مسیر هستیم.🌻

پنجشنبه ۱۲ تیر ۱۴۰۴
🆔@RADIONVC
22👍5👏4
اپیزود بیست‌و‌یکم منتشر شد!

در این اپیزود تلاش کردیم زمین رقص در ارتباط بدون خشونت (NVC) را با مطرح‌ کردن موضوعی نزدیک به واقعیت تمرین کنیم و در این زمین، همراه با آن برقصیم. گفت‌وگویی که شاید دریچه‌ای باشد برای نگاهی تازه، فهمی ژرف‌تر و حرکتی همدلانه‌تر.

این اپیزود پیش از رخدادهای اخیر ایران، در خردادماه ضبط و آماده شده بود. با این حال، تصمیم گرفتیم انتشار آن را کمی به تعویق بیندازیم تا فضا برای شنیدن آن مناسب‌تر و حال دل‌ همگی‌مان آرام‌تر باشد.

امید که شنیدن این اپیزود برایتان پربار، الهام‌بخش و همراه با دستاوردهایی شخصی یا جمعی باشد.

راستی نسخه تصویری این اپیزود هم به زودی در این کانال بارگذاری خواهد شد.

لینک این اپیزود در کست باکس
لینک این اپیزود در شنوتو


#ارتباط_بدون_خشونت
#رادیو_ان_وی_سی
#احساسات
#نیازها
#قضاوت
#پادکست
#همدلی
#حضور‌
26
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
فایل تصویری اپیزود ۲۱
«رقص زرافه‌ای»

قدردان دوستم، رضوان امیر عزیز هستم که طراحی زمین رقص را انجام داد و آن را در اختیار ما برای اجرا گذاشت. بدون همراهی و خلاقیت او، اجرای این بخش تصویری به چنین شکلی ممکن نبود.
امید که نسخه‌ی تصویری این اپیزود بتواند درک بهتری از حرکات و ساختار زمین رقص را فراهم کند و برای علاقه‌مندان به این مسیر، یادگیری را ساده‌تر و عمیق‌تر سازد.
مثل همیشه، مشتاق شنیدن نظرات، پیشنهادها و بازخوردهای شما هستیم.

با مهر 🌻

#ارتباط_بدون_خشونت
#رادیو_ان_وی_سی
#احساسات
#نیازها
#قضاوت
#پادکست 
#همدلی
#حضور‌
14👏4👍2
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
۱۸ ژوئیه؛ #روز_جهانی_نلسون_ماندلا
یادبود یک نام نیست؛ فرصتی است برای اندیشیدن و عمل در مسیر عدالت، برابری و صلح.
ماندلا سالهای زیادی از زندگی‌اش را وقف مبارزه با تبعیض، خشونت و نابرابری کرد. او با پایداری، بخشش و باور راسخ به عدالت، مسیر آشتی ملی و تغییر اجتماعی را در آفریقای جنوبی هموار ساخت.
لینک ویدئو

https://www.youtube.com/watch?v=Lq0TUMgaubw&t=61s


در این روز، تنها از او یاد نمی‌کنیم؛ از خود نیز می‌پرسیم:
ما چگونه می‌توانیم، هرچند کوچک، با صدایی آرام در عین حال اثرگذار، در مسیر عدالت گام برداریم؟
اگر مایلید، تجربه‌ای از عدالت‌طلبی در زندگی روزمره خود را با ما به اشتراک بگذارید.
شاید با پاسخ به این پرسش:
امروز برای عدالت چه خواهم کرد؟
مثلا:
● به حرف دوستی که نادیده گرفته می‌شود، با دقت و همدلی گوش می‌دهم.
● اگر شاهد رفتار تبعیض‌آمیزی باشم، با احترام و درک متقابل واکنش نشان می‌دهم.
● به‌جای قضاوت عجولانه یا خشونت، سعی می‌کنم از نگاه طرف مقابل هم ببینم.
● صدای کسانی را که کمتر شنیده می‌شوند تقویت می‌کنم.
● درباره یک موضوع نابرابری اجتماعی مطالعه می‌کنم و آن را با دیگران به اشتراک می‌گذارم.

🆔 @RADIONVC
20👍4👏1
گوش دادن تلاشی است برای فهمیدن یا پاسخ دادن؟!

«گوش دادن واقعی یعنی تلاش برای فهمیدن، نه فقط آماده بودن برای جواب دادن.
توی رابطه‌ها، بیشتر وقت‌ها گوش میدی که درک کنی یا فقط منتظری نوبتت برسه حرف خودت رو بزنی؟»


منبع تصویر: توییتر دانشگاه تهرانی‌ها

🆔 @RADIONVC
29👍11
وقتی از شنوندگی (در نگاه روزنبرگ) و درک دنیای گوینده صحبت می‌کنیم، منظورمان فهم احساسات و نیازهایی است که او در لحظه تجربه می‌کند.
فرض کنید قرار است به کودکی گوش دهید که در یادگیری دوچرخه‌سواری دچار چالش شده و می‌گوید:

ــ «من نمی‌تونم. نمی‌خوام دیگه ادامه بدم.»
🔹 شنونده: « ناامیدی از اینکه یادش بگیری؟»
ــ «آره، آخه نمی‌تونم. خیلی سخته... می‌خورم زمین. چند بار هم امتحان کردم.»
🔹 شنونده: « چند بار تلاش کردی و موفق نشدی، یه‌جور نگرانی داری که نکنه باز هم نشه؟»
ــ «آره، نمی‌شه، من می‌دونم. خیلی تلاش کردم...»
🔹 شنونده: « واقعاً دوست داری یاد بگیری، مشتاقی هوم .. و سختی مسیر اذیتت کرده، درسته؟»
ــ «آره... خیلی سخته، ولی... صندلی دوچرخه‌م هم خوب نیست، فرمونش هم کج می‌شه میخورم به بقیه چیزا.»
🔹 شنونده: «پس از دوچرخه‌ات هم خیلی راضی نیستی؟ به‌نظرت یه‌سری ایرادهایی هم داره؟»
ــ «ولی با همینم نمی‌تونم... می‌شه دوباره بهم بگی چجوری نگهش دارم که کج نشه؟»
🔹 شنونده: «اگر تو آماده‌ای که دوباره امتحان کنی، من کنارتم. با هم دوباره تمرین می‌کنیم.»

شما چطور گفتگو را پیش می‌برید؟

🆔 @RADIONVC
👍1712👏5👌4😐1
لطفاً- متشکرم!

خیلی وقت‌ها با این پرسش مواجه می‌شویم:
به‌کار بردن نگاه «ارتباط بدون خشونت»  خوشایند و ارزشمند است، اما هم‌زمان دلسردی و ناامیدی به‌دنبال دارد، وقتی می‌بینیم که دانستن این رویکرد به‌تنهایی کافی نیست.
چطور می‌توانم با محبت و همدلی حرف بزنم، وقتی طرف مقابل نه "گوش‌های زرافه‌ای" دارد و نه زبان یا بیانش مطابق با مدل NVC است؟
در چنین موقعیت‌هایی چه می‌توان کرد؟

از دیدگاه روزنبرگ، در پسِ هر پیامی که انسان‌ها منتقل می‌کنند – چه به شکلی پرخاشگرانه، چه با خاموشی یا حتی کنایه – در نهایت فقط دو پیام اصلی نهفته است:

لطفاً: لطفاً کمک کن نیازهای من برآورده شود.
متشکرم: ممنونم که کمک کردی یا دیدی که چه نیازهایی در من زنده است.

اگر بتوانیم فراتر از لحن و کلمات ظاهری، به این پیام پنهان گوش بدهیم، شنیدن هم ساده‌تر می‌شود و هم انسانی‌تر.

به نظر شما اگر کسی با ما با زبان خشونت یا بی‌تفاوتی حرف بزند، اما ما در عمق حرفش فقط یک "لطفاً" یا یک "متشکرم" بشنویم، چه تغییری در رابطه‌مان رخ می‌دهد؟
و اصلاً... شنیدن کلمه‌ی "لطفاً" یا "متشکرم" از دلِ یک گفت‌وگوی واقعی، چه احساسی در شما ایجاد می‌کند؟
🆔 @RADIONVC
13👌11👍5
🔴 دسترسی به بخش‌های منتشرشده‌ی پادکست رادیو ان وی سی:

🎧 قسمت صفر: سرآغاز
🎧 قسمت یکم: نقشه راه...
🎧 قسمت دوم: مشاهده گر باش!
🎧 قسمت سوم: من هستم پس احساس می‌کنم.
🎧 قسمت چهارم: حق احساس کردن را پس بگیر!
🎧 قسمت پنجم: تو مرا غمگین می‌کنی!
🎧 قسمت ششم: تو آتشفشانی یا رودخانه؟
🎧 قسمت هفتم: بگذار نسیم نیاز، وجودت را نوازش کند.
🎧 قسمت هشتم: آدمی با آدمی دارد نیاز ...
🎧 قسمت نهم: در مسیر بودگی...
🎧 قسمت دهم: گُذار...
🎧 قسمت یازدهم: برایم گُلی بیاور
🎧 قسمت دوازدهم: قضاوت!
🎧 قسمت سیزدهم: پایان دفتر نخست
🎧 قسمت چهاردهم: من و تو آن دو خطیم، آری، موازیان به ناچاری
🎧قسمت پانزدهم: با که گویم، در جهان یک گوش نیست.
🎧قسمت شانزدهم: آدمی فربه شود از راه گوش
🎧قسمت هفدهم: صدا کن مرا صدای تو خوب است.(همدلی)
🎧قسمت هجدهم: بشنو چون نِی.
🎧قسمت نوزدهم: من اینو نگفتم!
🎧قسمت بیستم: خانه
🎧قسمت بیست‌و‌یک: به‌رقص‌آ

پادکست رادیو ان وی سی  در کست‌باکس:

https://castbox.fm/ch/5332413

لینک کانال تلگرامی :
https://www.tg-me.com/RadioNVC
14👏5
RadioNVC رادیو ان وی سی pinned «🔴 دسترسی به بخش‌های منتشرشده‌ی پادکست رادیو ان وی سی: 🎧 قسمت صفر: سرآغاز 🎧 قسمت یکم: نقشه راه... 🎧 قسمت دوم: مشاهده گر باش! 🎧 قسمت سوم: من هستم پس احساس می‌کنم. 🎧 قسمت چهارم: حق احساس کردن را پس بگیر! 🎧 قسمت پنجم: تو مرا غمگین می‌کنی! 🎧 قسمت ششم: تو آتشفشانی…»
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
#برشی_از_فیلم_چرا_گریه_نمی‌کنی؟
گاهی عشق را با وابستگی و اسارت در رابطه اشتباه می‌گیریم. گمان می‌کنیم دوست داشتن یعنی چشم‌پوشی از خود و خواسته‌هایمان. از همین رو، ناخودآگاه در برابر آن مقاومت می‌کنیم، چون نمی‌خواهیم کنترل شویم یا آزادی‌مان را از دست بدهیم.
مارشال روزنبرگ نگاهی عمیق‌تر و متفاوت به عشق دارد. از دیدگاه او، عشق نه انکار خود است و نه فداکاری صرف برای دیگری. عشق یعنی توانایی بیان صادقانه‌ی احساسات و نیازهای خود، در کنار گوش سپردن با همدلی به احساسات و نیازهای طرف مقابل.
در این نگاه، نه من در بند دیگری‌ام و نه او وابسته به من. رابطه به فضایی بدل می‌شود برای رشد، درک متقابل و آزادی؛ جایی که هر دو طرف می‌توانند خودِ واقعی‌شان باشند، بی‌هیچ ترس از قضاوت یا کنترل.

🆔 @RADIONVC
21👏4👍3🔥1
📌عنوان دوره:
کارگاه "ارتباط بدون خشونت" (NVC)

ثبت‌نام از طریق لینک
https://khanehashena.com/myevents/کارگاه-ارتباط-بدون-خشونت/

و یا تماس با شماره‌ها و آیدی زیر:
☎️ ۲۲۲۲۲۳۰۰
📞 ۰۹۲۱۳۰۱۹۰۱۹
@khanehashena
12
اپیزود بیست و دوم منتشر شد!

خشم همانند زنگ هشدار آتش‌سوزی در درون ماست. هنگامی که از درون شعله‌ور می‌شویم، خشم به ما اعلام می‌کند که بخشی اساسی از وجودمان یا نیاز بنیادین‌مان در معرض تهدید یا نادیده گرفته شدن است. خشم نه به منظور آسیب رساندن به دیگران، بلکه به عنوان هشداری است که می‌گوید: «توجه کن، بخشی از درون تو نیازمند توجه و مراقبت است.»

همزمان، افکاری در ذهن شکل می‌گیرند که نمایانگر نیازهای برآورده نشده ما هستند.

در این اپیزود، با بررسی عمیق خشم، می‌آموزیم چگونه صدای آن را بشنویم، ریشه‌هایش را بشناسیم و آن را به فرصتی برای رشد و ابراز صادقانه تبدیل کنیم. خشم، هنگامی که به درستی درک و فهمیده شود، می‌تواند موهبتی ارزشمند باشد.

اگر مایلید خشم خود را بهتر بشناسید و راه‌های ابراز آن را بیاموزید، پیشنهاد می‌کنیم این اپیزود را از دست ندهید.
در اینجا بشنوید👇
اپیزود ۲۲ در کست باکس
اپیزود ۲۲ در شنوتو 


#ارتباط_بدون_خشونت
#رادیو_ان_وی_سی
#قضاوت
#پادکست 
#همدلی
#خشم

🆔 @RADIONVC
23👏4🤩2👎1
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
#انیمیشن

و اما قضاوت‌ها...
همه‌چیز برای پیرزن با یک احساسِ مبهم آغاز شد؛ احساسی شبیه دلخوری، شبیه تردید، شبیه ابهام.
پس از آن، نیازهایی چون حریم، دیده‌شدن و حتی وضوح، او را قلقلک می‌دادند.
و کم‌کم این احساس شکل دیگری به خود گرفت.
وقتی در ذهنش زمزمه می‌کرد:
«چه پسر پررو و بی‌ادبی...
چه جوان نفهم و وقیحی!»


هر بار که پسر دست به سمت بیسکویت می‌برد، خشم او با هیزم قضاوت‌ها شعله‌ورتر می‌شد؛ تا جایی که سرانجام نوبت به ابراز پرخاشگرانه آن رسید، بی‌آنکه مکثی یا جستجویی در درون خودش کند....

دوست داریم با شما هم چک کنیم:

الف) کجاها در موقعیت پیرزن بوده‌اید و خشم ـ این احساس پرانرژی ـ را به گونه‌ای ابراز کرده‌اید، که بعدها در مرورِ با خودتان از آن ابراز ناخشنود بوده‌اید؟

ب) و کجاها در جای پسر جوان قرار گرفتید؛ یعنی مورد خشمی واقع شدید که با آن ارتباطی نداشتید؟ در آن مواقع چه کردید؟
🆔 @RADIONVC
17👏3
۲۱ سپتامبر، روز جهانی صلح!

صلح تنها نبودن جنگ نیست؛
صلح یعنی حتی در دلِ اختلاف‌ها...
باز هم انسانیت مشترکمان را ببینیم.

یعنی شنیدن حرف دلِ دیگری...
نه برچسبی که به او زده می‌شود!

یعنی دیدن نیازها...
نه قضاوت‌ها.

و یعنی گرم کردن دلِ کسی...
حتی با یک توجه ساده!

و صلح از همین لحظه‌های کوچکِ گفت‌وگو و همراهی آغاز می‌شود؛
وقتی که واقعی زندگی می‌کنیم و پاهایمان محکم روی زمین است...
برای من، صلح به معنای خلق آرامش در کنار هم است،
حتی در دلِ تفاوت‌ها؛
نه لزوماً طراحی راه‌حل‌های بزرگ برای مشکلات بزرگ،
بلکه ساختن آرامش در دایره‌ی اثرگذاری خودمان.

و حالا از شما می‌پرسم:
برای شما صلح بیشتر چه شکلی و چه رنگی است؟ 🌻



🆔 @RADIONVC
17🕊3👏2
🌍 روز جهانی ارتباط بدون خشونت

امروز، روزی است برای یادآوری اهمیت ارتباطی محترمانه، همدلانه و بدون خشونت در زندگی‌مان. هر کلمه‌ای که بر زبان می‌آوریم و هر پیامی که ارسال می‌کنیم، قدرتی دارد — قدرت ساختن یا تخریب.

ارتباط بدون خشونت فقط یک شعار یا حرف نیست؛ بلکه یک سبک زندگی است که نیازمند آگاهی، مسئولیت‌پذیری و تمرین روزانه است. این جنس از ارتباط؛ یعنی شنیدن از دل و جان، و بیان احساسات و نیازها به گونه‌ای که باعث احترام و درک متقابل شود. این نوع ارتباط نه تنها روابط ما را مستحکم‌تر می‌کند، بلکه به ساختن دنیایی پر از مهربانی، صلح، تفاهم و پذیرش کمک می‌کند.

بیایید امروز و هر روز، با کلماتمان صلح بسازیم و خشونت را از ارتباطات‌مان دور کنیم.
با هم، می‌توانیم جهان را به مکانی بهتر تبدیل کنیم.

#ارتباط_بدون_خشونت
#صلح
#همدلی
#احترام

🆔 @RADIONVC
12🕊3👏2
میراث مارشال روزنبرگ یک تکنیک ساده برای "خوب حرف زدن" نیست؛ یک دعوت است.
دعوت به ترجمه‌ی قضاوت‌ها به زبان زنده‌ی احساسات و نیازها.
دعوت به شنیدنِ فریادِ دردی که در خشمِ دیگران پنهان است.
و شاید مهم‌تر از همه، دعوتی به مهربانی با خودمان، آنگاه که زبانمان از همدلی فاصله می‌گیرد.
امروز، در زادروزش، این دعوت را دوباره با خود تکرار کنیم.

۶اکتبر- زادروز مارشال روزنبرگ
مبدع نگرش ارتباط بدون خشونت؛ زبان زندگی


#ارتباطات_بدون_خشونت
#صلح
#همدلی
#مارشال_روزنبرگ

🆔 @RADIONVC
37👏2🕊2
کارگاه آشنايي با ارتباط بدون خشونت
سه‌شنبه‌ها ۹:۳۰ تا ۱۱:۳۰
نیاوران. جم‌سنتر
شروع از ۲۹ مهرماه
اگه دوست دارید در این کارگاه همراهمون باشید به شماره درج‌شده در پوستر پیام بدید.
مشتاق دیدن و شنیدنتون هستیم 🌻
13👍3👏1
2025/10/19 06:12:08
Back to Top
HTML Embed Code: