Audio
فایل صوتی
#دانشگاه_ایرانی | جلسه دوم
با سخنرانی دکتر #علی_میرسپاسی
«تاریخ تاریک: در جست و جوی دانشگاه ایرانی»
تولستوی، ماکس وبر، دانشگاه مدرن و دانشگاه در ایران؛ بازخوانی چهار مکتب فکری و علمی مؤثر در تأسیس دانشگاه تهران
شنبه 17 فوریه 2024 #حلقه_دیدگاه_نو
@didgahenochannel
کانال فلسفه دانشگاه:
https://www.tg-me.com/philosophyofuniversity
#دانشگاه_ایرانی | جلسه دوم
با سخنرانی دکتر #علی_میرسپاسی
«تاریخ تاریک: در جست و جوی دانشگاه ایرانی»
تولستوی، ماکس وبر، دانشگاه مدرن و دانشگاه در ایران؛ بازخوانی چهار مکتب فکری و علمی مؤثر در تأسیس دانشگاه تهران
شنبه 17 فوریه 2024 #حلقه_دیدگاه_نو
@didgahenochannel
کانال فلسفه دانشگاه:
https://www.tg-me.com/philosophyofuniversity
👍2
تولستوی و پرسش از معنای زندگی
رحیم محمدی
۱۶ اسفند ۱۴۰۳
لئو تولستوی نویسنده بزرگ روسی در اغلب آثارش به نحوی مستقیم درگیر تقابلهایِ آگاهی و جهانبینی مدرن و قدیم است. وی در جایی از خود میپرسد:
آیا مرگ حادثهای معنادار و جهتدار است؟ یا نه؟
او در مرحلهای از پاسخِ خود به این پرسش، به این نتیجه میرسد؛
چون انسانِ متجدد پیشرفت و تکامل را فهمیده است و چون در جهانبینی او مرگ بیمعنا شده است، به تبع آن زندگی نیز بیمعنا شده است!
اما من در مواجهات خود با مردمان سنّتدوست و سنّتاندیش اعم از شیخ فضلالله نوری و رضا داوری و تولستوی و نیچهای که هایدگر تفسیر کرده است، همواره با این پرسش بزرگ مواجه میشوم؛
چرا آنان با پرسشهایی که از آگاهی قدیم و جهانبینی سنتی آمده است از تجدد و جهانبینیِ مدرن و مرگ و زندگی انسان متجدد میپرسند؟ آیا آنان اگر جهانبینی و آگاهی خود را تازه کنند باز همین پرسشها به ذهنشان خواهد آمد؟
#تولستوی
کانال جامعه ایرانی:
https://www.tg-me.com/RahimMohamadi
رحیم محمدی
۱۶ اسفند ۱۴۰۳
لئو تولستوی نویسنده بزرگ روسی در اغلب آثارش به نحوی مستقیم درگیر تقابلهایِ آگاهی و جهانبینی مدرن و قدیم است. وی در جایی از خود میپرسد:
آیا مرگ حادثهای معنادار و جهتدار است؟ یا نه؟
او در مرحلهای از پاسخِ خود به این پرسش، به این نتیجه میرسد؛
چون انسانِ متجدد پیشرفت و تکامل را فهمیده است و چون در جهانبینی او مرگ بیمعنا شده است، به تبع آن زندگی نیز بیمعنا شده است!
اما من در مواجهات خود با مردمان سنّتدوست و سنّتاندیش اعم از شیخ فضلالله نوری و رضا داوری و تولستوی و نیچهای که هایدگر تفسیر کرده است، همواره با این پرسش بزرگ مواجه میشوم؛
چرا آنان با پرسشهایی که از آگاهی قدیم و جهانبینی سنتی آمده است از تجدد و جهانبینیِ مدرن و مرگ و زندگی انسان متجدد میپرسند؟ آیا آنان اگر جهانبینی و آگاهی خود را تازه کنند باز همین پرسشها به ذهنشان خواهد آمد؟
#تولستوی
کانال جامعه ایرانی:
https://www.tg-me.com/RahimMohamadi
Telegram
جامعه ایرانی
دغدغهها و توضیحات جامعهشناختی از جامعه ایرانی ـ..ـ دکتر رحیـم محـمّدی
Sociology
رحیم محمدی
Rahim mohamadi
Rahim mohammadi
Sociology
رحیم محمدی
Rahim mohamadi
Rahim mohammadi
👍2
زبانهای مادری و زبانهای قومی:
توضیحی در بارهی مسأله زبان مادری و زبانهای قومی ایران و بحثهایی که رئیسجمهور و سخنگوی دولت درباره لایحه زبانها مطرح کردهاند.
پرسش بحث:
مسألههای کنونی جامعهی ما مسألههای کدامین زمانه هستند؟
رحیم محمدی
۱۶ اسفند ۱۴۰۳
کانال جامعهی ایرانی:
https://www.tg-me.com/RahimMohamadi
توضیحی در بارهی مسأله زبان مادری و زبانهای قومی ایران و بحثهایی که رئیسجمهور و سخنگوی دولت درباره لایحه زبانها مطرح کردهاند.
پرسش بحث:
مسألههای کنونی جامعهی ما مسألههای کدامین زمانه هستند؟
رحیم محمدی
۱۶ اسفند ۱۴۰۳
کانال جامعهی ایرانی:
https://www.tg-me.com/RahimMohamadi
👍3👎1
این سه دسته:
در ایران معاصر سه دستهی سیاسی یا سه طرز فکر سیاسی وجود داشته که همواره دغدغهها و مسألههای گذشته و قدیم را به مسألههای اصلی جامعهی ایران تبدیل کردهاند و مسألههای اصلی زمانهی ترقی و تجدد را پس زدهاند:
۱- باستانگرایان و سلطنتخواهان
۲- روحانیان و دینگرایان
۳- قومگرایان و قومیّتخواهان
این سه دسته محافظهکاران جامعه ایرانی هستند و طبیعی است این طرز فکرها موانع بزرگ پیشرفت و توسعه و علم و آزادی و قانون نیز بودهاند.
رحیم محمدی
۱۶ اسفند ۱۴۰۳
کانال جامعه ایرانی
#محافظه_کاران
#محافظهکاران
در ایران معاصر سه دستهی سیاسی یا سه طرز فکر سیاسی وجود داشته که همواره دغدغهها و مسألههای گذشته و قدیم را به مسألههای اصلی جامعهی ایران تبدیل کردهاند و مسألههای اصلی زمانهی ترقی و تجدد را پس زدهاند:
۱- باستانگرایان و سلطنتخواهان
۲- روحانیان و دینگرایان
۳- قومگرایان و قومیّتخواهان
این سه دسته محافظهکاران جامعه ایرانی هستند و طبیعی است این طرز فکرها موانع بزرگ پیشرفت و توسعه و علم و آزادی و قانون نیز بودهاند.
رحیم محمدی
۱۶ اسفند ۱۴۰۳
کانال جامعه ایرانی
#محافظه_کاران
#محافظهکاران
👍5👎3❤2
محافظهکاران ایرانی؛
تأملی در محافظهکاری سهگانه در ایران معاصر
سلسله نوشتار
شماره (۱)
رحیم محمدی
یکشنبه ۱۹ اسفند ۱۴۰۳
پیش از این یک یادداشت خیلی فشرده به اسم «این سه دسته» (اینجا: https://www.tg-me.com/RahimMohamadi/2109) نوشتم که در کانال جامعه ایرانی و زیر سقف آسمان (کانال دکتر حسن محدثی) (اینجا: https://www.tg-me.com/NewHasanMohaddesi/12267) بحثهایی برانگیخت و پرسشهایی به وجود آورد. در یادداشت مذکور اشاره کردم تاریخ معاصر ایران نشان میدهد؛ محافظهکاری که در ایران چهرهی دوم «سنّتگرایی» و «هویّتطلبی» نیز بوده است، مانع عمدهی تغییر و تجدد و پیشرفت و توسعه و دموکراسی و حکومتِ قانون نیز بوده است. در یادداشت مذکور «محافظهکاران ایران» را در یک طبقهبندی سهگانه اینچنین معرفی کردم:
۱ـ باستانگرایان و سلطنتخواهان
۲ـ روحانیان و دینگرایان
۳ـ قومگرایان و قومیّتخواهان
در واقع در هر مرحله از تاریخ معاصر ایران، یکی از این سه نوع محافظهکاری بیشتر فعّال بوده و بنا به تناسب زمان، سیاست و قدرت و رسانه و افکار عمومی را به صورت منطقهای یا ملّی تسخیر کرده و کار خود را کرده و اثرات خود را نیز بر جای گذشته است که همواره مقدرات سیاست و مردم و جامعهی ایرانی از آنها متأثر بوده است.
محافظهکاری چیست؟
حالا ببینیم محافظهکاری چیست؟ و چگونه تکوین مییابد؟ محافظهکاری یک برساختِ بیرونی است که در بیرونِ گفتارها و ادبیات سه نوع محافظهکاری پیش گفته ساخته شده است. حتی ما اگر به هر یک از کنشگران و گویشگران سه جریانِ مذکور بگوییم؛ شما محافظهکار هستید... هیچ کدام از آنها این دلالت و برچسب را نسبت به خود و جریان اعتقادی و گفتمانی خویش نمیپذیرند و غالباً آن را یک نوع خصومت نسبت به خویشتن و جریان خویش تلقی میکنند. در حقیقت محافظهکاری یک مفهومِ نظری است که در دانشگاه و در رشتههای جامعهشناسی و تاریخشناسی و علوم سیاسی برای معرّفی و توضیح گروهها و طبقات و گفتمانها و ایدئولوژیهایی خلق شده است که به صیانت و حفظِ اصالتها و ارزشها و قدرتها و منافع متعلّق به یک گروه یا یک طبقه یا حتی یک اُمت و ملّت دلالت میکند و اعضاء آنها با غیرت و تعصّب به حفظِ خود و هویتِ خویش و سنتِ خویشتن پافشاری و مبارزه و ستیز میکنند و جلو هر نوع تغییر و نوسازی ممکن یا واقعی که احتمالاً به ضرر این دست ارزشها باشد، میایستند و حتی تجدد و تکامل و توسعه و دموکراسی و قانونگرایی و قانونباوری را به صورت مستقیم یا غیرمستقیم نفی میکنند یا دست کم پیامدِ نامقصودِ کنشها و گویشهای آنان تاکنون به نفی و انکار ارزشهای جدید و تغییرات احتمالی منجر شده است. پس از این زمان به بعد است که هویت و سنّت به یک امر سیاسی تبدیل میشوند و گروهها و تشکلها و احزاب و رسانهها و ایدئولوگها و رهبران خود را میسازند و گفتمانها و ایدئولوژیهای خود را تولید میکنند و ایستادنگاه خود را «حقیقت محض» میپندارند و به نقد و نفی «دیگری» و «دیگران» میپردازند و چیزها یا اشخاصی که به شکل واقعی یا وهمی مانع و خصم خود میپندارند به جنگ آنها میروند. به قول حافظ:
جنگ هفتاد و دو ملت همه را عذر بِـنه ـ چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند.
ادامه دارد ...
#محافظهکاری
#محافظهکاران_ایرانی
#هویت_طلبی
#سنت_گرایی
کانال جامعه ایرانی در تلگرام:
https://www.tg-me.com/RahimMohamadi
تأملی در محافظهکاری سهگانه در ایران معاصر
سلسله نوشتار
شماره (۱)
رحیم محمدی
یکشنبه ۱۹ اسفند ۱۴۰۳
پیش از این یک یادداشت خیلی فشرده به اسم «این سه دسته» (اینجا: https://www.tg-me.com/RahimMohamadi/2109) نوشتم که در کانال جامعه ایرانی و زیر سقف آسمان (کانال دکتر حسن محدثی) (اینجا: https://www.tg-me.com/NewHasanMohaddesi/12267) بحثهایی برانگیخت و پرسشهایی به وجود آورد. در یادداشت مذکور اشاره کردم تاریخ معاصر ایران نشان میدهد؛ محافظهکاری که در ایران چهرهی دوم «سنّتگرایی» و «هویّتطلبی» نیز بوده است، مانع عمدهی تغییر و تجدد و پیشرفت و توسعه و دموکراسی و حکومتِ قانون نیز بوده است. در یادداشت مذکور «محافظهکاران ایران» را در یک طبقهبندی سهگانه اینچنین معرفی کردم:
۱ـ باستانگرایان و سلطنتخواهان
۲ـ روحانیان و دینگرایان
۳ـ قومگرایان و قومیّتخواهان
در واقع در هر مرحله از تاریخ معاصر ایران، یکی از این سه نوع محافظهکاری بیشتر فعّال بوده و بنا به تناسب زمان، سیاست و قدرت و رسانه و افکار عمومی را به صورت منطقهای یا ملّی تسخیر کرده و کار خود را کرده و اثرات خود را نیز بر جای گذشته است که همواره مقدرات سیاست و مردم و جامعهی ایرانی از آنها متأثر بوده است.
محافظهکاری چیست؟
حالا ببینیم محافظهکاری چیست؟ و چگونه تکوین مییابد؟ محافظهکاری یک برساختِ بیرونی است که در بیرونِ گفتارها و ادبیات سه نوع محافظهکاری پیش گفته ساخته شده است. حتی ما اگر به هر یک از کنشگران و گویشگران سه جریانِ مذکور بگوییم؛ شما محافظهکار هستید... هیچ کدام از آنها این دلالت و برچسب را نسبت به خود و جریان اعتقادی و گفتمانی خویش نمیپذیرند و غالباً آن را یک نوع خصومت نسبت به خویشتن و جریان خویش تلقی میکنند. در حقیقت محافظهکاری یک مفهومِ نظری است که در دانشگاه و در رشتههای جامعهشناسی و تاریخشناسی و علوم سیاسی برای معرّفی و توضیح گروهها و طبقات و گفتمانها و ایدئولوژیهایی خلق شده است که به صیانت و حفظِ اصالتها و ارزشها و قدرتها و منافع متعلّق به یک گروه یا یک طبقه یا حتی یک اُمت و ملّت دلالت میکند و اعضاء آنها با غیرت و تعصّب به حفظِ خود و هویتِ خویش و سنتِ خویشتن پافشاری و مبارزه و ستیز میکنند و جلو هر نوع تغییر و نوسازی ممکن یا واقعی که احتمالاً به ضرر این دست ارزشها باشد، میایستند و حتی تجدد و تکامل و توسعه و دموکراسی و قانونگرایی و قانونباوری را به صورت مستقیم یا غیرمستقیم نفی میکنند یا دست کم پیامدِ نامقصودِ کنشها و گویشهای آنان تاکنون به نفی و انکار ارزشهای جدید و تغییرات احتمالی منجر شده است. پس از این زمان به بعد است که هویت و سنّت به یک امر سیاسی تبدیل میشوند و گروهها و تشکلها و احزاب و رسانهها و ایدئولوگها و رهبران خود را میسازند و گفتمانها و ایدئولوژیهای خود را تولید میکنند و ایستادنگاه خود را «حقیقت محض» میپندارند و به نقد و نفی «دیگری» و «دیگران» میپردازند و چیزها یا اشخاصی که به شکل واقعی یا وهمی مانع و خصم خود میپندارند به جنگ آنها میروند. به قول حافظ:
جنگ هفتاد و دو ملت همه را عذر بِـنه ـ چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند.
ادامه دارد ...
#محافظهکاری
#محافظهکاران_ایرانی
#هویت_طلبی
#سنت_گرایی
کانال جامعه ایرانی در تلگرام:
https://www.tg-me.com/RahimMohamadi
Telegram
جامعه ایرانی
این سه دسته:
در ایران معاصر سه دستهی سیاسی یا سه طرز فکر سیاسی وجود داشته که همواره دغدغهها و مسألههای گذشته و قدیم را به مسألههای اصلی جامعهی ایران تبدیل کردهاند و مسألههای اصلی زمانهی ترقی و تجدد را پس زدهاند:
۱- باستانگرایان و سلطنتخواهان…
در ایران معاصر سه دستهی سیاسی یا سه طرز فکر سیاسی وجود داشته که همواره دغدغهها و مسألههای گذشته و قدیم را به مسألههای اصلی جامعهی ایران تبدیل کردهاند و مسألههای اصلی زمانهی ترقی و تجدد را پس زدهاند:
۱- باستانگرایان و سلطنتخواهان…
👍4
مسألهی یونگ:
مسألهی یونگ در کتاب قرمز (Red book) این بود که:
"انسان نمیتواند زندگی بیمعنا را تاب بیاورد."
درک این نسل از معنا نیز همانی بود که کتاب مقدس به زندگی انسان داده بود. اما جالب است، وقتی دوران نسل از نیچه تا ماکس وبر به سر آمد، پرسش انسانها عوض شد و مدرنیته ماهرانه به زندگی معنا داد!
در واقع میخواهم به یونگ و کسانی مثل نیچه این را یادآوری کنم؛ وقتی فکر و عواطف و جان و وجود انسانها از عالم سنّت و تعلقات آن به طور کامل رها نشده و ساکنِ حقیقی عالم نو نشده، او وقتی به زندگی و جهان نگاه میکند، پرسشها و نیازهایش را نیز سنت طراحی میکند، اما ساکنان عالم نو پرسشهای دیگری دارند.
باز برگردم به آن گزارهی مرکزی:
"انسانها تغییر نمیکنند، میمیرند."
رحیم محمدی
۲۰ اسفند ۱۴۰۳
#سنت
#یونگ
#نيچه
#وبر
مسألهی یونگ در کتاب قرمز (Red book) این بود که:
"انسان نمیتواند زندگی بیمعنا را تاب بیاورد."
درک این نسل از معنا نیز همانی بود که کتاب مقدس به زندگی انسان داده بود. اما جالب است، وقتی دوران نسل از نیچه تا ماکس وبر به سر آمد، پرسش انسانها عوض شد و مدرنیته ماهرانه به زندگی معنا داد!
در واقع میخواهم به یونگ و کسانی مثل نیچه این را یادآوری کنم؛ وقتی فکر و عواطف و جان و وجود انسانها از عالم سنّت و تعلقات آن به طور کامل رها نشده و ساکنِ حقیقی عالم نو نشده، او وقتی به زندگی و جهان نگاه میکند، پرسشها و نیازهایش را نیز سنت طراحی میکند، اما ساکنان عالم نو پرسشهای دیگری دارند.
باز برگردم به آن گزارهی مرکزی:
"انسانها تغییر نمیکنند، میمیرند."
رحیم محمدی
۲۰ اسفند ۱۴۰۳
#سنت
#یونگ
#نيچه
#وبر
❤2👍2
دربارهی احمد کسروی:
عظمتِ کسروی در خیلی از این چیزهایی که میگویند نیست، امثال سعید نفیسی هم اصلاً متوجه آن مسألهی مرکزی نشدند.
مردم ایران قرنها از عوام تا خواصشان در باورها و خیالات خرافی و افسانههای وهمی غوطهور بودند، خرافات اساساً دین شده بود و دین هم خرافی شده بود. هنوز هم بخش سخت آن کم و بیش حفظ شده است.
سیاحان اروپایی که از زمان صفویه تا قاجاریه به ایران آمدهاند، بزرگترین چیزی که توجهشان را جلب کرده همین خرافات گسترده و فراگیر در ایران بود. کسانی که فرصت دارند دست کم بخشهایی از سفرنامه ژان شاردن را ببینند که وی در سال ۱۶۶۶ میلادی به ایران آمد.
افسونزدگی و خرافهزدگی ایرانیان در دوره حکومت صفویه با آن علائق و کرامات صوفیانه بسیار تشدید نیز شد و پس از آن نیز در لایههای زیرین جامعه و افکار مردم مسلمان بازتولید میشد و پیش میآمد.
تا اینکه کسروی در مطالعات تاریخی خود و در مواجهات هر روزی که با هموطنان خویش داشت، به عمق و گستردگی افسونزدگی و خرافهپرستی پی برد و در نوشتههای خود شروع به نقد و واسازی آن پرداخت، اما هر چه این نوشتههای او منتشر میشد و خوانندگان به نقد و خصومت برمیخاستند و کسروی خود پژوهشهای خویش را بیشتر و عمیقتر میکرد، خیلی بیشتر از قبل به عمق تباهی و فساد پی میبرد. خود این قتل مفاجات کسروی نشان داد، قاتلان چرا مقدس و گرامی پنداشته شدند.
ما اگر امروزه مقداری ذهنِ باز و فکرِ آزاد پیدا کردهایم از جمله کسی که سخت مدیون او هستیم، همین احمد کسروی است.
نام و يادش گرامی باد.
رحیم محمدی
۲۱ اسفند ۱۴۰۳
#کانال_جامعه_ایرانی
#احمد_کسروی
#افسون_زدگی
#خرافه_پرستی
عظمتِ کسروی در خیلی از این چیزهایی که میگویند نیست، امثال سعید نفیسی هم اصلاً متوجه آن مسألهی مرکزی نشدند.
مردم ایران قرنها از عوام تا خواصشان در باورها و خیالات خرافی و افسانههای وهمی غوطهور بودند، خرافات اساساً دین شده بود و دین هم خرافی شده بود. هنوز هم بخش سخت آن کم و بیش حفظ شده است.
سیاحان اروپایی که از زمان صفویه تا قاجاریه به ایران آمدهاند، بزرگترین چیزی که توجهشان را جلب کرده همین خرافات گسترده و فراگیر در ایران بود. کسانی که فرصت دارند دست کم بخشهایی از سفرنامه ژان شاردن را ببینند که وی در سال ۱۶۶۶ میلادی به ایران آمد.
افسونزدگی و خرافهزدگی ایرانیان در دوره حکومت صفویه با آن علائق و کرامات صوفیانه بسیار تشدید نیز شد و پس از آن نیز در لایههای زیرین جامعه و افکار مردم مسلمان بازتولید میشد و پیش میآمد.
تا اینکه کسروی در مطالعات تاریخی خود و در مواجهات هر روزی که با هموطنان خویش داشت، به عمق و گستردگی افسونزدگی و خرافهپرستی پی برد و در نوشتههای خود شروع به نقد و واسازی آن پرداخت، اما هر چه این نوشتههای او منتشر میشد و خوانندگان به نقد و خصومت برمیخاستند و کسروی خود پژوهشهای خویش را بیشتر و عمیقتر میکرد، خیلی بیشتر از قبل به عمق تباهی و فساد پی میبرد. خود این قتل مفاجات کسروی نشان داد، قاتلان چرا مقدس و گرامی پنداشته شدند.
ما اگر امروزه مقداری ذهنِ باز و فکرِ آزاد پیدا کردهایم از جمله کسی که سخت مدیون او هستیم، همین احمد کسروی است.
نام و يادش گرامی باد.
رحیم محمدی
۲۱ اسفند ۱۴۰۳
#کانال_جامعه_ایرانی
#احمد_کسروی
#افسون_زدگی
#خرافه_پرستی
👍7👎1
محافظهکاران ایرانی؛
تأملی در محافظهکاری سهگانه در ایران معاصر
سلسله نوشتار
شماره (۲)
رحیم محمدی
دوشنبه ۲۷ اسفند ۱۴۰۳
پیش از این گفتیم؛ «هویّت» و «سنّت» و «اصالت» هستهی مرکزی چیزی هستند که آن را «محافظهکاری» نامیدیم. از زمانی که در جمعی از مردمان زمانه اعم از جماعت مذهبی و سیاسی و قومی و طبقاتی و ملّی نسبت به عناصر سهگانهی مذکور آگاهی و خودآگاهی حاصل میشود یا نسبت به آنها احساس خطر پدید میآید، ضرورتاً حفظ و صیانت آنها نیز اولویت و اهمیت پیدا میکند.
تجربهی تغییر و تحول در جوامع جدید و جامعهی ما نشان داده است که محافظهکاری از یک مرحلهای به بعد، گفتمان و ایدئولوژی و رسانههای خود را میسازد و دین و فلسفه و علم و فرهنگ را نیز در ذیل ایدئولوژی و گفتمان خود تفسیر میکند و خیلی زود گروه سیاسی و کنشگران و رهبران خود را میسازد و با «دیگری» اعم از اینکه خیالی باشد یا واقعی، به عنوان رقیب و خصم مبارزه و پیکار میکند و در مقابل هر نوع تغییر و تحول واقعی و فکری و اعتقادی، مقاومت و سرسختی به خرج میدهد. حتی اگر تغییر و تحول به رشد و ترقی بیانجامد و رفاه و توسعه و قانون و دموکراسی و آزادی و برابری و حقوق بهتر به دنبال داشته باشد، نسبت به همهی آنها با سوءظن و بیاعتمادی نگاه میکنند و ارزشها و مصالح و منافع خویش را برتر و بهتر آز آنها میفهمند.
در ایران هر چند در دورهی ناصرالدین شاه کشمکش میان اصلاحگران و محافظهکاران درباری کاملاً آشکار شد و به پیروزی محافظهکاران و قتل امیرکبیر و تعطیلی برنامههای اصلاحی و نوسازی وی انجامید. اما مهمترین مرحلهی کشمکش تحولخواهان و محافظهکاران چند سالی پیش از انقلاب مشروطه به ظهور رسید و این کشمکش در به توپ بستن مجلس اول مشروطه و دورهی استبدادِ صغیر و اعدام روحانی بزرگ زمانه شیخ فضلالله نوری به اوج خود رسید.
ادامه دارد ...
#محافظهکاری
#محافظهکاران_ایرانی
#هویت
#سنت
#اصالت
کانال جامعه ایرانی در تلگرام:
https://www.tg-me.com/RahimMohamadi
تأملی در محافظهکاری سهگانه در ایران معاصر
سلسله نوشتار
شماره (۲)
رحیم محمدی
دوشنبه ۲۷ اسفند ۱۴۰۳
پیش از این گفتیم؛ «هویّت» و «سنّت» و «اصالت» هستهی مرکزی چیزی هستند که آن را «محافظهکاری» نامیدیم. از زمانی که در جمعی از مردمان زمانه اعم از جماعت مذهبی و سیاسی و قومی و طبقاتی و ملّی نسبت به عناصر سهگانهی مذکور آگاهی و خودآگاهی حاصل میشود یا نسبت به آنها احساس خطر پدید میآید، ضرورتاً حفظ و صیانت آنها نیز اولویت و اهمیت پیدا میکند.
تجربهی تغییر و تحول در جوامع جدید و جامعهی ما نشان داده است که محافظهکاری از یک مرحلهای به بعد، گفتمان و ایدئولوژی و رسانههای خود را میسازد و دین و فلسفه و علم و فرهنگ را نیز در ذیل ایدئولوژی و گفتمان خود تفسیر میکند و خیلی زود گروه سیاسی و کنشگران و رهبران خود را میسازد و با «دیگری» اعم از اینکه خیالی باشد یا واقعی، به عنوان رقیب و خصم مبارزه و پیکار میکند و در مقابل هر نوع تغییر و تحول واقعی و فکری و اعتقادی، مقاومت و سرسختی به خرج میدهد. حتی اگر تغییر و تحول به رشد و ترقی بیانجامد و رفاه و توسعه و قانون و دموکراسی و آزادی و برابری و حقوق بهتر به دنبال داشته باشد، نسبت به همهی آنها با سوءظن و بیاعتمادی نگاه میکنند و ارزشها و مصالح و منافع خویش را برتر و بهتر آز آنها میفهمند.
در ایران هر چند در دورهی ناصرالدین شاه کشمکش میان اصلاحگران و محافظهکاران درباری کاملاً آشکار شد و به پیروزی محافظهکاران و قتل امیرکبیر و تعطیلی برنامههای اصلاحی و نوسازی وی انجامید. اما مهمترین مرحلهی کشمکش تحولخواهان و محافظهکاران چند سالی پیش از انقلاب مشروطه به ظهور رسید و این کشمکش در به توپ بستن مجلس اول مشروطه و دورهی استبدادِ صغیر و اعدام روحانی بزرگ زمانه شیخ فضلالله نوری به اوج خود رسید.
ادامه دارد ...
#محافظهکاری
#محافظهکاران_ایرانی
#هویت
#سنت
#اصالت
کانال جامعه ایرانی در تلگرام:
https://www.tg-me.com/RahimMohamadi
Telegram
جامعه ایرانی
دغدغهها و توضیحات جامعهشناختی از جامعه ایرانی ـ..ـ دکتر رحیـم محـمّدی
Sociology
رحیم محمدی
Rahim mohamadi
Rahim mohammadi
Sociology
رحیم محمدی
Rahim mohamadi
Rahim mohammadi
👍3
نوروزتان مبارک
امیدوارم حال دل همهی عزیزان و دوستان خوب باشد و موقتاً از چیزهایی که این روزها در داخل و خارج همه را آزار میدهد، بیرون آمده باشید. به هر حال هر دمی به دم بسته است و هر کاری به لحظه وابسته است. همین که مردمانی کثیر و کشورهایی زیاد این ساعات و آنات را در جشن و شادیاند، حال بقیه را هم خوش میکنند.
سالی که گذشت سختیها بیشتر شد که کم نشد و سالی هم که میآید باز هم سختیها بیشتر خواهد شد و کم نخواهد شد. چرا سال به سال سختیها و مشکلات ما یعنی مردم ایران بیشتر میشود؟ این اتفاق چه منطقی دارد؟ ممکن است شما خیلی زود سیاست و حکومت را عامل بدبختیها و سختیها بدانید که آن هم سهم و اندازهی خود را دارد، ولی به اشاره بگویم هر سیاست و حکومتی هم ریشه در جامعه و باورها و افکار مردمش دارد.
چرا این را گفتم؟ برای آنکه هر چیزی هم که در آینده اتفاق خواهد افتاد باز ریشهاش در این جامعه خواهد بود و در افکار و عقاید مردمان کنونی ریشه خواهد داشت. بنابراین شاید بهتر باشد هر یک از ما گاهی هم به خودمان و نزدیکان و بستگان خویش نگاه کنیم تا بفهمیم در آینده چه اتفاقی خواهد افتاد؟
آرزومند اتفاقات خوش
رحیم محمدی
۳۰ اسفند ۱۴۰۳
امیدوارم حال دل همهی عزیزان و دوستان خوب باشد و موقتاً از چیزهایی که این روزها در داخل و خارج همه را آزار میدهد، بیرون آمده باشید. به هر حال هر دمی به دم بسته است و هر کاری به لحظه وابسته است. همین که مردمانی کثیر و کشورهایی زیاد این ساعات و آنات را در جشن و شادیاند، حال بقیه را هم خوش میکنند.
سالی که گذشت سختیها بیشتر شد که کم نشد و سالی هم که میآید باز هم سختیها بیشتر خواهد شد و کم نخواهد شد. چرا سال به سال سختیها و مشکلات ما یعنی مردم ایران بیشتر میشود؟ این اتفاق چه منطقی دارد؟ ممکن است شما خیلی زود سیاست و حکومت را عامل بدبختیها و سختیها بدانید که آن هم سهم و اندازهی خود را دارد، ولی به اشاره بگویم هر سیاست و حکومتی هم ریشه در جامعه و باورها و افکار مردمش دارد.
چرا این را گفتم؟ برای آنکه هر چیزی هم که در آینده اتفاق خواهد افتاد باز ریشهاش در این جامعه خواهد بود و در افکار و عقاید مردمان کنونی ریشه خواهد داشت. بنابراین شاید بهتر باشد هر یک از ما گاهی هم به خودمان و نزدیکان و بستگان خویش نگاه کنیم تا بفهمیم در آینده چه اتفاقی خواهد افتاد؟
آرزومند اتفاقات خوش
رحیم محمدی
۳۰ اسفند ۱۴۰۳
❤7👍2
یه جورایی نطلبیده مراد شد وصال تربت شاعر مهر و کلمه سایهی نازنین
هوای کاملاً بارانی رشت عزیز
باغ محتشم
تربت سایه
"سایه دمی سایهوار از بر ما درگذشت."
این مصراع هم داستانی دارد، شاید زمانی فرصتی پیش آمد تعریف کردم.
جمعه ۱ فروردین ۱۴۰۴
رحیم محمدی
هوای کاملاً بارانی رشت عزیز
باغ محتشم
تربت سایه
"سایه دمی سایهوار از بر ما درگذشت."
این مصراع هم داستانی دارد، شاید زمانی فرصتی پیش آمد تعریف کردم.
جمعه ۱ فروردین ۱۴۰۴
رحیم محمدی
❤4
اشاره:
سازندگان سُنی و عرب سریال معاویه در همان چاه ویلی سقوط کردند که سازندگان شیعه و ایرانی سریال امام علی افتاده بودند. این سریالها گوشهای از تجزیهی ایدئولوژیِ اُمت اسلام را رقم زدند و ظهور ایدئولوژیهایِ فرقهای را گزارش کردند.
رحیم محمدی
۴ فروردین ۱۴۰۴
#امت_اسلامی
#مسلسل_معاوية
#سریال_معاویه
سازندگان سُنی و عرب سریال معاویه در همان چاه ویلی سقوط کردند که سازندگان شیعه و ایرانی سریال امام علی افتاده بودند. این سریالها گوشهای از تجزیهی ایدئولوژیِ اُمت اسلام را رقم زدند و ظهور ایدئولوژیهایِ فرقهای را گزارش کردند.
رحیم محمدی
۴ فروردین ۱۴۰۴
#امت_اسلامی
#مسلسل_معاوية
#سریال_معاویه
👍3👎1
اشاره:
متأسفانه آن چیزی که در شهر ارومیه اتفاق افتاد، فقط طلیعهی ایدئولوژیهای قومی است که در دو سه دههی اخیر در کشور ما برساخته شده است، از این به بعد اتفاقات نگرانکنندهتری رخ خواهند نمود.
رحیم محمدی
۶ فروردین ۱۴۰۴
#ارومیه
#ظهور_ایدئولوژیهای_قومی
متأسفانه آن چیزی که در شهر ارومیه اتفاق افتاد، فقط طلیعهی ایدئولوژیهای قومی است که در دو سه دههی اخیر در کشور ما برساخته شده است، از این به بعد اتفاقات نگرانکنندهتری رخ خواهند نمود.
رحیم محمدی
۶ فروردین ۱۴۰۴
#ارومیه
#ظهور_ایدئولوژیهای_قومی
👍3
ایدئولوژیِ قومی؛
ظهوری دیگر از ایدئولوژیهایِ ایرانی
۱ از ۲
رحیم محمدی
۴ فروردین ۱۴۰۴
آیا جامعهی ایرانی یک جامعهی ایدئولوژیساز شده است؟
هر کسی که مقداری در تاریخ معاصر ایران غور کرده باشد و این تاریخ را به دور از بستگیها و وابستگیهای زمانه اندکی علمیتر و دانشگاهیتر فهمیده باشد، یکصد سال اخیر این دوره فرو غلطیدن در فضای فکری و اعتقادی ایدئولوژیها بوده است. ایدئولوژی از هر نوعش که باشد «آگاهیِ غالباً کاذب» است و هیجانِ جمعی و تودهای ایجاد میکند. آگاهی کاذب و هیجان هم مهمترین چیزی که به طور پنهانی تولید میکنند، افسونزدگی و خودفريبیِ سیستماتیک است. حالا باستانگرایی باشد یا اسلامیسم یا سوسیالیسم یا قومگرایی. بنابراین ایدئولوژی اساساً یک «امرِ سیاسی» است که میخواهد قدرتی را ویران کند و قدرتی دیگر را بر حسب آرزوها و آرمانهای خود بسازد. بنابراین اهل ایدئولوژی چارهای ندارند با یک دستهای دوستی هیجانی و نامعقول کنند و با «دیگری» هر چقدر هم صفتهای خوب داشته باشد، بستیزند. مردم و جامعهی ما در این صد سال اخیر سه دورهی ایدئولوژیک را تجربه کردهاند یا دارند تجربه میکنند:
۱ـ در دورهی نخست همزمان با دولتسازیِ جدید رضا شاه نوعی باستانگرایی و ناسیونالیسمِ ایرانی پیرامون «نهاد سلطنت» شکل گرفت و اشخاص و آثاری به صورت سیاسی بر ایرانبرتری پیرامون پدیدهی پادشاهی تأکید کردند و تنوع و تکثر زبانها و فرهنگها و اقوام را نادیده گرفتند و به اشتباه فکر کردند که این تنوع و تکثر خلافِ وحدت و یگانگی ایران و ایرانیان است. در حالیکه ایران و ایرانیان در طول تاریخ بسیار طولانی و پُر از افت و خیز خود وحدتشان را در میانهی این تنوعات و تکثرات خلق کرده بودند و اصولاً وحدت ایرانیان یک منطق غیرسیاسی داشته است و بیشتر مبتنی بر اساطیر و جهانبینی و فرهنگ و هنر و دانش و فرزانگی و شعر بوده است و در هر زبان ایرانی نیز بخشی از آن منتشر است و البته بیشتر آن در زبان فارسی است. پس طبیعی است منظور من پژوهش و اندیشیدن تاریخ و فرهنگ دورهی باستان و ادوار تاریخ ایران نیست که اینها جزء ضروریات علوم و فلسفهی دانشگاهی امروز ما است. متأسفانه «دولت مدرن» که ساختن آن را رضا شاه رهبری میکرد، بر آرزوها و آرمانهای عصر مشروطه هم بنا گذاشته نشد. در عصر مشروطه و انقلاب مشروطه با خوندلها و تلاشهای کسانی از منورالفکران و آزادیخواهان ایرانی، ایدهها و افکار و ارزشهایی مثل حکومتِ قانون و ترقی و دموکراسی و آزادی و حقوق بشر و جهانبینی و فرهنگِ نو کم و بیش در ذهن و زبان ایرانیان غرس شده بود، ولی بسیاری از آن افکار و ارزشها اساساً انکار شدند و تجدد و ترقی هم غالباً در شهرسازی و جادهسازی و راهآهنسازی و بیمارستانسازی و مدرسهسازی و دانشگاهسازی خلاصه شد، ولی توجه نشد در این مدرسهها و دانشگاهها چه چیزهایی باید آموخته شود و آموختن علوم و فلسفهها و هنرهای نو با چه چیزهایی مناسبت و سازگاری دارد و با چه چیزهایی مناسبتی ندارد؟ بالتبع در این دوره درکی معقول از جهانبینی و فرهنگ نو هم پدید نیامد که ایران و ایرانی همواره رو به رشد و توسعه و رو به آینده باشند و به گذشته و گذشتهگرایی برنگردند. به هر حال در ادامه، این باستانگرایی و ناسیونالیسمِ مبتنی بر سلطنت، در دهههای آخر حاکمیّت پهلوی پسر رو به افول نهاد و در جریانهای انقلاب اسلامی به عنوانِ دیگری نفی و طرد شد.
۲ـ از یک زمانی در زمانِ حاکمیت رضا شاه و پسرش، ایدهی بازسازی و احیاء اسلام و تشیع با رهبری روحانیان و روشنفکران دینی به عنوان واکنشی به برنامهها و شیوههای تحمیلی حکومت نیز تعمیق و گسترش یافت. اگرچه نخستین عناصر اسلامیسم و اُمتگرایی از قبل در ایران و مصر و سوریه و عراق و ترکیه و برخی دیگر از کشورهای مسلمان فعّال شده بود، اما در دورهی پهلوی به عنوان واکنشی به ایدئولوژیِ رسمیِ حکومت، بیشتر گسترهی عمومی و تودهای پیدا کرد و با جنبشهای سوسیالیستی و سوسیالیسم که در ایران و منطقهی ما اهمیت و طرفدار یافته بود، همراه شد و به برساخت انقلاب ۵۷ منتهی گردید. بنابراین در یک دورهای اسلامیسم و سوسیالیسم به سان دو ایدئولوژی بزرگ و ملّی، وحدتی در سراسر کشور به وجود آوردند و نخبگان و تودهها را به نیرویِ سیاسی یک جنبش انقلابی تبدیل کردند. اما در دورهی پسا انقلاب یک نوع بیداری مجدد پدید آمد و عبور از ایدئولوژیهای اسلامیسم و سوسیالیسم آغاز شد و نقد این ایدئولوژیها ممکن شد.
ادامه در پست پائین 👇
کانال جامعه ایرانی در تلگرام:
https://www.tg-me.com/RahimMohamadi
ظهوری دیگر از ایدئولوژیهایِ ایرانی
۱ از ۲
رحیم محمدی
۴ فروردین ۱۴۰۴
آیا جامعهی ایرانی یک جامعهی ایدئولوژیساز شده است؟
هر کسی که مقداری در تاریخ معاصر ایران غور کرده باشد و این تاریخ را به دور از بستگیها و وابستگیهای زمانه اندکی علمیتر و دانشگاهیتر فهمیده باشد، یکصد سال اخیر این دوره فرو غلطیدن در فضای فکری و اعتقادی ایدئولوژیها بوده است. ایدئولوژی از هر نوعش که باشد «آگاهیِ غالباً کاذب» است و هیجانِ جمعی و تودهای ایجاد میکند. آگاهی کاذب و هیجان هم مهمترین چیزی که به طور پنهانی تولید میکنند، افسونزدگی و خودفريبیِ سیستماتیک است. حالا باستانگرایی باشد یا اسلامیسم یا سوسیالیسم یا قومگرایی. بنابراین ایدئولوژی اساساً یک «امرِ سیاسی» است که میخواهد قدرتی را ویران کند و قدرتی دیگر را بر حسب آرزوها و آرمانهای خود بسازد. بنابراین اهل ایدئولوژی چارهای ندارند با یک دستهای دوستی هیجانی و نامعقول کنند و با «دیگری» هر چقدر هم صفتهای خوب داشته باشد، بستیزند. مردم و جامعهی ما در این صد سال اخیر سه دورهی ایدئولوژیک را تجربه کردهاند یا دارند تجربه میکنند:
۱ـ در دورهی نخست همزمان با دولتسازیِ جدید رضا شاه نوعی باستانگرایی و ناسیونالیسمِ ایرانی پیرامون «نهاد سلطنت» شکل گرفت و اشخاص و آثاری به صورت سیاسی بر ایرانبرتری پیرامون پدیدهی پادشاهی تأکید کردند و تنوع و تکثر زبانها و فرهنگها و اقوام را نادیده گرفتند و به اشتباه فکر کردند که این تنوع و تکثر خلافِ وحدت و یگانگی ایران و ایرانیان است. در حالیکه ایران و ایرانیان در طول تاریخ بسیار طولانی و پُر از افت و خیز خود وحدتشان را در میانهی این تنوعات و تکثرات خلق کرده بودند و اصولاً وحدت ایرانیان یک منطق غیرسیاسی داشته است و بیشتر مبتنی بر اساطیر و جهانبینی و فرهنگ و هنر و دانش و فرزانگی و شعر بوده است و در هر زبان ایرانی نیز بخشی از آن منتشر است و البته بیشتر آن در زبان فارسی است. پس طبیعی است منظور من پژوهش و اندیشیدن تاریخ و فرهنگ دورهی باستان و ادوار تاریخ ایران نیست که اینها جزء ضروریات علوم و فلسفهی دانشگاهی امروز ما است. متأسفانه «دولت مدرن» که ساختن آن را رضا شاه رهبری میکرد، بر آرزوها و آرمانهای عصر مشروطه هم بنا گذاشته نشد. در عصر مشروطه و انقلاب مشروطه با خوندلها و تلاشهای کسانی از منورالفکران و آزادیخواهان ایرانی، ایدهها و افکار و ارزشهایی مثل حکومتِ قانون و ترقی و دموکراسی و آزادی و حقوق بشر و جهانبینی و فرهنگِ نو کم و بیش در ذهن و زبان ایرانیان غرس شده بود، ولی بسیاری از آن افکار و ارزشها اساساً انکار شدند و تجدد و ترقی هم غالباً در شهرسازی و جادهسازی و راهآهنسازی و بیمارستانسازی و مدرسهسازی و دانشگاهسازی خلاصه شد، ولی توجه نشد در این مدرسهها و دانشگاهها چه چیزهایی باید آموخته شود و آموختن علوم و فلسفهها و هنرهای نو با چه چیزهایی مناسبت و سازگاری دارد و با چه چیزهایی مناسبتی ندارد؟ بالتبع در این دوره درکی معقول از جهانبینی و فرهنگ نو هم پدید نیامد که ایران و ایرانی همواره رو به رشد و توسعه و رو به آینده باشند و به گذشته و گذشتهگرایی برنگردند. به هر حال در ادامه، این باستانگرایی و ناسیونالیسمِ مبتنی بر سلطنت، در دهههای آخر حاکمیّت پهلوی پسر رو به افول نهاد و در جریانهای انقلاب اسلامی به عنوانِ دیگری نفی و طرد شد.
۲ـ از یک زمانی در زمانِ حاکمیت رضا شاه و پسرش، ایدهی بازسازی و احیاء اسلام و تشیع با رهبری روحانیان و روشنفکران دینی به عنوان واکنشی به برنامهها و شیوههای تحمیلی حکومت نیز تعمیق و گسترش یافت. اگرچه نخستین عناصر اسلامیسم و اُمتگرایی از قبل در ایران و مصر و سوریه و عراق و ترکیه و برخی دیگر از کشورهای مسلمان فعّال شده بود، اما در دورهی پهلوی به عنوان واکنشی به ایدئولوژیِ رسمیِ حکومت، بیشتر گسترهی عمومی و تودهای پیدا کرد و با جنبشهای سوسیالیستی و سوسیالیسم که در ایران و منطقهی ما اهمیت و طرفدار یافته بود، همراه شد و به برساخت انقلاب ۵۷ منتهی گردید. بنابراین در یک دورهای اسلامیسم و سوسیالیسم به سان دو ایدئولوژی بزرگ و ملّی، وحدتی در سراسر کشور به وجود آوردند و نخبگان و تودهها را به نیرویِ سیاسی یک جنبش انقلابی تبدیل کردند. اما در دورهی پسا انقلاب یک نوع بیداری مجدد پدید آمد و عبور از ایدئولوژیهای اسلامیسم و سوسیالیسم آغاز شد و نقد این ایدئولوژیها ممکن شد.
ادامه در پست پائین 👇
کانال جامعه ایرانی در تلگرام:
https://www.tg-me.com/RahimMohamadi
Telegram
جامعه ایرانی
دغدغهها و توضیحات جامعهشناختی از جامعه ایرانی ـ..ـ دکتر رحیـم محـمّدی
Sociology
رحیم محمدی
Rahim mohamadi
Rahim mohammadi
Sociology
رحیم محمدی
Rahim mohamadi
Rahim mohammadi
👍1
ایدئولوژیِ قومی؛
ظهوری دیگر از ایدئولوژیهایِ ایرانی
۲ از ۲
۳ـ در دو سه دههی اخیر علل و شرائط عمدتاً سیاسی در درون و بیرون کشور به فعّال شدن نیروها و انگیزههای محلی و قومی نیز منجر شد و هویتهایِ قومی در زبانهای محلی و قومیِ کشور به مراتب بیشتر مورد توجه قرار گرفتهاند. در این دوره از یکسو محرومیتها و ممنوعیتهایِ محلی و قومی اهمیتِ عمومی یافتهاند، از سوی دیگر افتخارات محلی و قومی و قبیلهای در میادین ورزشی و رسانهها و تجمعاتِ سیاسی مثل انتخاباتها به یک موضوع دائمی و گاهاً داغ تبدیل شدهاند و در واقع در این مرحله گفتمانهایِ اتنیکی و ایدئولوژيهای قومی نیز شکل گرفتهاند و هر یک از آنها گویشگران و کنشگران و لیدرهای خود را هم ساختهاند و گروههایی از «هویت اندیشان قومی» را هم تربیت کردهاند. این امر در مناطق و شهرهای کردستان که یک سابقهی قبلی از زمان قاضی محمد و ملا مصطفی بارزانی هم داشت، با احیاء این سوابق جنبشِ قومیِ جدید انرژی بیشتری نیز پیدا کرده است. تجربهی زیسته و مشاهدات و مطالعات من در مورد ترکها و کردها حاکی از آن است که متأسفانه هویتاندیشان ترکی و کردی چنان در تبار و اصالت ترکی و کردی غرق شدهاند و چنان در موضوعات و مشکلات قومی فرو رفتهاند که حقیقت برای آنها فقط در همین یک نقطه مکنون است و بقیه مسألهها و مشکلات ملّی و منطقهای و جهانی برایشان اهمیتی ندارد. در واقع اتفاقاتی که در چند روز گذشته در شهر ارومیه در میان اقوام ترک و کرد رخ داد، فقط یک نمونه از این موضوع است.
اما مسلم است هر قومی که به طور غالب گرفتار موضوعاتی مثل تبار و اصالت و گذشته و هویت خود باشد و همیشه سرگرم حفظ و احیاء آنها باشد و پیوسته در فکر دفع دشمنان و بدخواهان و بدگویان خود باشد، به همان اندازه نیز از آینده و توسعه و ترقی باز خواهند ماند و تجدد و آزادی و دموکراسی و حکومتِ قانون را فراموش خواهد کرد و گرفتار عقبماندگی و استبداد و ستیز با دیگریِ وهمی خواهد بود. این سرنوشت، سرنوشت خوبی نیست. کشور ما و مردم ما این مشکلات را در دورههای تغلّب ایدئولوژیهای ناسیونالیسم و سوسیالیسم و اسلامیسم تجربه کرده است و اگر مردمان این کشور یک بار دیگر گرفتار ایدئولوژی دیگری مثل قومگرایی و قوممداری شوند، بر بدبختیها و دشمنیها و طردها و ستیزهای قبلی افزوده خواهد شد و ای بسا باز هم خونهايی ریخته شود و جانهای محترمی ستانده شود. حالا شما قومگراییهای کمتر فعال عربی و لری و بلوچی را هم بر اینها بیفزایید. آیا در فضای ستیزآلود این ایدئولوژیهای قوممدار و هویتگرا جایی هم برای زندگی مسالمتآمیز و انسانی باقی میماند.
به طور خلاصه میتوان گفت؛ در این یکصد سال اخیر تاریخ معاصر ایران، این ایدئولوژیهای رنگارنگ، قیامها و ستیزها و جنبشها و جنگها و بحرانهایی پدید آوردهاند که آثار بعضی از آنها همچنان باقی است و همچنان این ایدئولوژیها منبع مشکلات و مسائل اصلی کشور و جامعه ما هستند و اگر ایدئولوژیهای قومی نیز بر این دامنه افزوده شوند، معلوم است که چقدر بحران عمیقتر خواهد شد. در این میان در کانون ایدئولوژیهای سهگانهی باستانگراییِ سلطنتمحور و اسلامیسم و قومگرایی، نوعی محافظهکاری و گذشتهگرایی نیز پنهان است که مانع تجدد و تکامل و مانع حرکت به سوی آینده است. در واقع در یک قرن گذشته بنا به علل و شرایط مختلفی که توضیح آنها در اینجا ممکن نیست، جامعهی ما یک جامعهی ایدئولوژیساز بوده است و غالباً زبانها و گفتمانهای ایرانی مولّد ایدئولوژی بودهاند و گرنه در صورتی که ایدئولوژیها و هویتاندیشی ایدئولوژیک کنار بروند، وطندوستی و تدیّن و قومدوستی و زبان قومی و علائق اشتراکی چه مشکلی میتوانند داشته باشند؟ اگر اینها به موادی برای فرهنگ و هنر و شعر و موسیقی و فلسفه و معرفت هم تبدیل شوند، امکانهای بسیار خوب و مفیدی نیز خواهند بود.
رحیم محمدی
۴ فروردین ۱۴۰۴
کانال جامعه ایرانی در تلگرام:
https://www.tg-me.com/RahimMohamadi
ظهوری دیگر از ایدئولوژیهایِ ایرانی
۲ از ۲
۳ـ در دو سه دههی اخیر علل و شرائط عمدتاً سیاسی در درون و بیرون کشور به فعّال شدن نیروها و انگیزههای محلی و قومی نیز منجر شد و هویتهایِ قومی در زبانهای محلی و قومیِ کشور به مراتب بیشتر مورد توجه قرار گرفتهاند. در این دوره از یکسو محرومیتها و ممنوعیتهایِ محلی و قومی اهمیتِ عمومی یافتهاند، از سوی دیگر افتخارات محلی و قومی و قبیلهای در میادین ورزشی و رسانهها و تجمعاتِ سیاسی مثل انتخاباتها به یک موضوع دائمی و گاهاً داغ تبدیل شدهاند و در واقع در این مرحله گفتمانهایِ اتنیکی و ایدئولوژيهای قومی نیز شکل گرفتهاند و هر یک از آنها گویشگران و کنشگران و لیدرهای خود را هم ساختهاند و گروههایی از «هویت اندیشان قومی» را هم تربیت کردهاند. این امر در مناطق و شهرهای کردستان که یک سابقهی قبلی از زمان قاضی محمد و ملا مصطفی بارزانی هم داشت، با احیاء این سوابق جنبشِ قومیِ جدید انرژی بیشتری نیز پیدا کرده است. تجربهی زیسته و مشاهدات و مطالعات من در مورد ترکها و کردها حاکی از آن است که متأسفانه هویتاندیشان ترکی و کردی چنان در تبار و اصالت ترکی و کردی غرق شدهاند و چنان در موضوعات و مشکلات قومی فرو رفتهاند که حقیقت برای آنها فقط در همین یک نقطه مکنون است و بقیه مسألهها و مشکلات ملّی و منطقهای و جهانی برایشان اهمیتی ندارد. در واقع اتفاقاتی که در چند روز گذشته در شهر ارومیه در میان اقوام ترک و کرد رخ داد، فقط یک نمونه از این موضوع است.
اما مسلم است هر قومی که به طور غالب گرفتار موضوعاتی مثل تبار و اصالت و گذشته و هویت خود باشد و همیشه سرگرم حفظ و احیاء آنها باشد و پیوسته در فکر دفع دشمنان و بدخواهان و بدگویان خود باشد، به همان اندازه نیز از آینده و توسعه و ترقی باز خواهند ماند و تجدد و آزادی و دموکراسی و حکومتِ قانون را فراموش خواهد کرد و گرفتار عقبماندگی و استبداد و ستیز با دیگریِ وهمی خواهد بود. این سرنوشت، سرنوشت خوبی نیست. کشور ما و مردم ما این مشکلات را در دورههای تغلّب ایدئولوژیهای ناسیونالیسم و سوسیالیسم و اسلامیسم تجربه کرده است و اگر مردمان این کشور یک بار دیگر گرفتار ایدئولوژی دیگری مثل قومگرایی و قوممداری شوند، بر بدبختیها و دشمنیها و طردها و ستیزهای قبلی افزوده خواهد شد و ای بسا باز هم خونهايی ریخته شود و جانهای محترمی ستانده شود. حالا شما قومگراییهای کمتر فعال عربی و لری و بلوچی را هم بر اینها بیفزایید. آیا در فضای ستیزآلود این ایدئولوژیهای قوممدار و هویتگرا جایی هم برای زندگی مسالمتآمیز و انسانی باقی میماند.
به طور خلاصه میتوان گفت؛ در این یکصد سال اخیر تاریخ معاصر ایران، این ایدئولوژیهای رنگارنگ، قیامها و ستیزها و جنبشها و جنگها و بحرانهایی پدید آوردهاند که آثار بعضی از آنها همچنان باقی است و همچنان این ایدئولوژیها منبع مشکلات و مسائل اصلی کشور و جامعه ما هستند و اگر ایدئولوژیهای قومی نیز بر این دامنه افزوده شوند، معلوم است که چقدر بحران عمیقتر خواهد شد. در این میان در کانون ایدئولوژیهای سهگانهی باستانگراییِ سلطنتمحور و اسلامیسم و قومگرایی، نوعی محافظهکاری و گذشتهگرایی نیز پنهان است که مانع تجدد و تکامل و مانع حرکت به سوی آینده است. در واقع در یک قرن گذشته بنا به علل و شرایط مختلفی که توضیح آنها در اینجا ممکن نیست، جامعهی ما یک جامعهی ایدئولوژیساز بوده است و غالباً زبانها و گفتمانهای ایرانی مولّد ایدئولوژی بودهاند و گرنه در صورتی که ایدئولوژیها و هویتاندیشی ایدئولوژیک کنار بروند، وطندوستی و تدیّن و قومدوستی و زبان قومی و علائق اشتراکی چه مشکلی میتوانند داشته باشند؟ اگر اینها به موادی برای فرهنگ و هنر و شعر و موسیقی و فلسفه و معرفت هم تبدیل شوند، امکانهای بسیار خوب و مفیدی نیز خواهند بود.
رحیم محمدی
۴ فروردین ۱۴۰۴
کانال جامعه ایرانی در تلگرام:
https://www.tg-me.com/RahimMohamadi
Telegram
جامعه ایرانی
دغدغهها و توضیحات جامعهشناختی از جامعه ایرانی ـ..ـ دکتر رحیـم محـمّدی
Sociology
رحیم محمدی
Rahim mohamadi
Rahim mohammadi
Sociology
رحیم محمدی
Rahim mohamadi
Rahim mohammadi
👍7❤1