سرخط
Photo
🔴 «بغی» ابزار جدید بقای ظلم
پخشان عزیزی هم به اعدام محکوم شد
جمهوری اسلامی در طول چهل و شش سال گذشته به روشها و بهانههای گوناگون کشتار کرده است اما اکنون و در ماههای اخیر ناگهان جلادان قضائیهی جمهوری اسلامی به این نتیجه رسیدهاند که برای تنوع هم شده چندی اتهام «بغی» را به کار بگیرند. هرچند در چند سال گذشته اتهام بغی در پروندهی برخی دیگر از بازداشتشدگان سیاسی هم بوده اما در مرحلهی صدور حکم منجر به صدور حکم اعدام نشده بود. صدور حکم اعدام برای شریفه محمدی، کارگر مبارز در رشت یکی از اولین مواردی بود که اتهام بغی موجب صدور حکم اعدام در مرحلهی دادگاه بدوی شده است. به اینترتیب پخشان عزیزی دومین فردی است که اینبار در تهران و توسط قاضی ایمان افشاری به اعدام محکوم شده است.
پخشان عزیزی، اهل مهاباد و فارغالتحصیل مددکاری اجتماعی از دانشگاه علامه طباطبایی تهران، در تاریخ ۱۳ مرداد ۱۴۰۲ توسط نیروهای وزارت اطلاعات در تهران بازداشت و به بند ۲۰۹ زندان اوین منتقل شد. او در ایام بازداشت و بازجویی برای اخذ اعترافات اجباری تحت شکنجه قرار گرفت و سرانجام روز سهشنبه 2 مرداد توسط توسط شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب اسلامی تهران به ریاست قاضی ایمان افشاری به اعدام محکوم شده است.
برخی دیگر از زندانیان سیاسیای که با اتهام بغی روبرو شدهاند عبارتند از: وریشه مرادی، نسیم غلامی سیمیاری، امین سخنور، حمیدرضا سهلآبادی، احسان روازژیان، حسین اردستانی، علی هراتی مختاری، حسین محمدحسینی، علیاکبر دانشفر، پویا قبادی، سیدمحمد تقوی، وحید بنیعامریان، ابوالحسن منتظر و بابک علیپور.
#پخشان_عزیزی
#بغی
#زندانی_سیاسی
@sarkhatism
پخشان عزیزی هم به اعدام محکوم شد
جمهوری اسلامی در طول چهل و شش سال گذشته به روشها و بهانههای گوناگون کشتار کرده است اما اکنون و در ماههای اخیر ناگهان جلادان قضائیهی جمهوری اسلامی به این نتیجه رسیدهاند که برای تنوع هم شده چندی اتهام «بغی» را به کار بگیرند. هرچند در چند سال گذشته اتهام بغی در پروندهی برخی دیگر از بازداشتشدگان سیاسی هم بوده اما در مرحلهی صدور حکم منجر به صدور حکم اعدام نشده بود. صدور حکم اعدام برای شریفه محمدی، کارگر مبارز در رشت یکی از اولین مواردی بود که اتهام بغی موجب صدور حکم اعدام در مرحلهی دادگاه بدوی شده است. به اینترتیب پخشان عزیزی دومین فردی است که اینبار در تهران و توسط قاضی ایمان افشاری به اعدام محکوم شده است.
پخشان عزیزی، اهل مهاباد و فارغالتحصیل مددکاری اجتماعی از دانشگاه علامه طباطبایی تهران، در تاریخ ۱۳ مرداد ۱۴۰۲ توسط نیروهای وزارت اطلاعات در تهران بازداشت و به بند ۲۰۹ زندان اوین منتقل شد. او در ایام بازداشت و بازجویی برای اخذ اعترافات اجباری تحت شکنجه قرار گرفت و سرانجام روز سهشنبه 2 مرداد توسط توسط شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب اسلامی تهران به ریاست قاضی ایمان افشاری به اعدام محکوم شده است.
برخی دیگر از زندانیان سیاسیای که با اتهام بغی روبرو شدهاند عبارتند از: وریشه مرادی، نسیم غلامی سیمیاری، امین سخنور، حمیدرضا سهلآبادی، احسان روازژیان، حسین اردستانی، علی هراتی مختاری، حسین محمدحسینی، علیاکبر دانشفر، پویا قبادی، سیدمحمد تقوی، وحید بنیعامریان، ابوالحسن منتظر و بابک علیپور.
#پخشان_عزیزی
#بغی
#زندانی_سیاسی
@sarkhatism
🔴 تحصن زنان زندانی در اوین در اعتراض به صدور حکم اعدام برای پخشان عزیزی
بر اساس اخبار رسیده هماکنون زنان زندانی در بند زنان زندان اوین در اعتراض به صدور حکم اعدام برای پخشان عزیزی در هواخوری زندان تحصن کرده و اعلام کردهاند امشب به بند باز نخواهند گشت. زنان متحصن زندانی از مردم خواستهاند در اعتراض به حکم اعدام پخشان عزیزی آنها را تنها نگذارند.
#پخشان_عزیزی
#زندانی_سیاسی
#نه_به_اعدام
@sarkhatism
بر اساس اخبار رسیده هماکنون زنان زندانی در بند زنان زندان اوین در اعتراض به صدور حکم اعدام برای پخشان عزیزی در هواخوری زندان تحصن کرده و اعلام کردهاند امشب به بند باز نخواهند گشت. زنان متحصن زندانی از مردم خواستهاند در اعتراض به حکم اعدام پخشان عزیزی آنها را تنها نگذارند.
#پخشان_عزیزی
#زندانی_سیاسی
#نه_به_اعدام
@sarkhatism
سرخط
Video
🔴 محل کشف زبالههای بازیافتی زبالههای منوتو
زبالهدانی منوتو برخی از زبالههایش را در جریان تولید زبالههای تقلیدی سرگرمیاش که کپیهای دستچندمی از نمونههای خارجی بود پیدا کرد و بازیافت نمود و استخدام کرد. تا اینجای کار مشکلی نیست البته. هر کسی نانخورهایش را از جایی پیدا میکند و منوتو هم بخشی از نیروهای استخدامیاش را از میان همانهایی پیدا کرد که در سطحی بودند که مخاطب و مشتری این تلویزیون بودند. اما مسئله این است که همین کارمندهای کشفشده از دورهمیهای بفرمایید شام و آکادمی گوگوش در خط بازیافت زبالهی زبالهدانی منوتو تبدیل به کارشناسان سیاسیای شدند که در جریان قیام ژینا روزانه تولید برنامه کردند و تبدیل به تریبون انحصاری رضا تفرقه و یاران الواتش شدند و به شکل انبوه خزعبل و اراجیف تولید کردند.
از جمله در برنامهای با مجریگری و گردانندگی همین امید خلیلی که از عشق به حاج قاسم و سوتی معروف «ایگلز» تبدیل به «پژوهشگر» و «کارشناس» اپوزیسیون شد.
کارکرد رسانهی ابتذال همین است که یک شرکتکنندهی بفرمایید شام را که نگاهش به زنان این است که موظفند آشپزی کنند و آشپزی وظیفهی تاریخی آنان از زمان آغاز خلقت است بدون هیچ آموزشی تبدیل به کارشناس سیاسیای میشود که از شنیدن «زن زندگی آزادی» چهارستون بدنش میلرزد و «مرد میهن گاوداری» را تا جای ممکن ترویج میکند و مروج نظامی میشود که در آن اسپرم پدر مهمترین عامل مشروعیت قدرت است. امید خلیلی در واقع در نگاه به زنان تفاوت ماهویای با اعضای پایگاه بسیج مقداد ندارد. هر دوی آنها میخواهند زنان را به آشپزخانه بفرستند.
#زباله_یاب
#زباله_دانی_من_و_تو
#شارلاتانیسم
@sarkhatism
زبالهدانی منوتو برخی از زبالههایش را در جریان تولید زبالههای تقلیدی سرگرمیاش که کپیهای دستچندمی از نمونههای خارجی بود پیدا کرد و بازیافت نمود و استخدام کرد. تا اینجای کار مشکلی نیست البته. هر کسی نانخورهایش را از جایی پیدا میکند و منوتو هم بخشی از نیروهای استخدامیاش را از میان همانهایی پیدا کرد که در سطحی بودند که مخاطب و مشتری این تلویزیون بودند. اما مسئله این است که همین کارمندهای کشفشده از دورهمیهای بفرمایید شام و آکادمی گوگوش در خط بازیافت زبالهی زبالهدانی منوتو تبدیل به کارشناسان سیاسیای شدند که در جریان قیام ژینا روزانه تولید برنامه کردند و تبدیل به تریبون انحصاری رضا تفرقه و یاران الواتش شدند و به شکل انبوه خزعبل و اراجیف تولید کردند.
از جمله در برنامهای با مجریگری و گردانندگی همین امید خلیلی که از عشق به حاج قاسم و سوتی معروف «ایگلز» تبدیل به «پژوهشگر» و «کارشناس» اپوزیسیون شد.
کارکرد رسانهی ابتذال همین است که یک شرکتکنندهی بفرمایید شام را که نگاهش به زنان این است که موظفند آشپزی کنند و آشپزی وظیفهی تاریخی آنان از زمان آغاز خلقت است بدون هیچ آموزشی تبدیل به کارشناس سیاسیای میشود که از شنیدن «زن زندگی آزادی» چهارستون بدنش میلرزد و «مرد میهن گاوداری» را تا جای ممکن ترویج میکند و مروج نظامی میشود که در آن اسپرم پدر مهمترین عامل مشروعیت قدرت است. امید خلیلی در واقع در نگاه به زنان تفاوت ماهویای با اعضای پایگاه بسیج مقداد ندارد. هر دوی آنها میخواهند زنان را به آشپزخانه بفرستند.
#زباله_یاب
#زباله_دانی_من_و_تو
#شارلاتانیسم
@sarkhatism
سرخط
Photo
🔴 مسئله «مشت» است یا تشدید ستم طبقاتی؟
یا چگونه اپوزیسیون هم در چشم مردم خاک میپاشد
چند روز پیش مسعود پزشکیان در مجلس شورای اسلامی در اظهاراتی گفت: «امیدوارم خداوند ما را شرمنده این مردم عزیزی نکند که علیرغم تبلیغاتی که برای نیامدن پای صندوقها میکردند، آمدند و مشت محکمی بر دهان آدمهایی زدند که از خارج و داخل نشسته بودند و تبلیغ میکردند.» همین جمله موجب هیاهویی به راستی «ملی» شد. همه در مورد آن حرف زدند. برخی تشویقکنندگان به شرکت در انتخابات از آن ابراز تاسف کردند و برخی تحریمکنندگان انتخابات آن را نشانهی خلف وعده از سوی پزشکیان گرفتند و سرانجام پزشکیان هم توضیحات بی سر و تهی در این مورد داد. گویا آنها که انتخابات را تحریم کردند واقعا انتظار داشتند پزشکیان، یا هر منتخب دیگری، از آنها تشکر کند.
در حالی که همه مشغول ماجرای «مشت» بودند اما اتفاق اصلی در حال وقوع بود و هیچکس به آن توجهی نکرد. نه حامیان رای دادن به پزشکیان بابت آن عذرخواهی کردند، نه حامیان «عدالتخواه» جلیلی ککشان گزید و نه اپوزیسیون راست و چپ چیزی در مورد آن گفتند. اگر اپوزیسیون راست بنا بر ماهیت و منافع طبقاتی خودش اساسا چنین دغدغهای ندارد از اپوزیسیون چپ انتظار میرفت به جای سرگرم شدن با ماجرای «مشت» چیزی هم در این مورد بگوید اما دریغ که خانه از پایبست ویران است.
ماجرا از این قرار است که مسعود پزشکیان در یکی از اولین دیدارهای خود با نهادها، روز شنبه ۳۰ تیر به جلسهای با سران راهزنان و استثمارگران بخش خصوصی موسوم به «اتاق ایران» رفت و برای تداوم اجرای سیاستهای نئولیبرالیای که حاصل آن تشدید فقر، گرانی، استثمار و ستم طبقاتی است توصیههای آنها را شنید. فراموش نکنیم که ابراهیم رئیسی نیز در همان ابتدای ریاستجمهوری با اعضای این اتاقها جلسه داشت. جمهوری اسلامی بعد از چهار دهه لازم میبیند بالاترین مقام دولتیاش در همان ابتدای کار به اصلیترین نهاد جمعی سرمایه در کشور اعلام وفاداری کند.
در این جلسه خلاصهی آنچه که به عنوان توصیه گفته شد عبارت بود از «خصوصیسازی بیشتر و شدیدتر»، «مقرراتزدایی بیشتر»، «ورود بخش خصوصی به صورت رسمی در امر حکمرانی»، «کاهش مالیاتها به نفع سرمایهداران» و «اصلاح قانون کار و قانون تامین اجتماعی به نفع صاحبان سرمایه».
در این جلسه نمایندگان بخشهای گوناگون بخش خصوصی در مقابل پزشکیان آه و ناله سر دادند و از ظلمی که در کشور به صاحبان سرمایه میشود شکایتها کردند. آنها پیشنهاد کردند در کنار کابینهی دولت کابینهی بخش خصوصی تشکیل شود، یادآوری کردند مطابق قانون مشورت با بخش خصوصی قبل از هرگونه تصمیمگیری الزامی است، خواستند بخش خصوصی در مراکز تصمیمگیری نماینده داشته باشد، در حوزهی آب و سوخت و بازیافت منابع عمومی بیشتری به بخش خصوصی واگذار شود.
آنها همچنین خواهان افزایش قدرت نهادهای کارفرمایی در شورای عالی کار و شورای عالی تامین اجتماعی شدند، خواستند مقررات و قوانین دست و پاگیر در مقابل کارفرما اصلاح و حذف شود، از میزان مالیاتها کاسته و قوانین تامین اجتماعی و کار به نفع کارفرمایان اصلاح گردد و سیاستگذاران برای اصلاح مسائل مهم کشور، از واکنش مردم و درهمریختگی اقتصاد واهمه نداشته باشند و به این اصلاحات بپردازند.
معنای صریح این توصیهها البته تشدید استثمار و ستم طبقاتی است. تمامی سیاستهای اقتصادی جمهوری اسلامی در نزدیک به چهار دههی اخیر در جهت تامین منافع سرمایهی دولتی و خصوصی بوده است اما سرمایهداران بخش خصوصی هنوز راضی نیستند و هرگز هم راضی نخواهند بود. ماهیت نظام طبقاتی این است که یا صاحبان سرمایه هر لحظه به دنبال تشدید استثمار هستند یا در نتیجهی مبارزات طبقاتی ناچار به عقبنشینی میشوند.
وقتی محمد قاسمی رئیس مرکز پژوهشهای اتاق ایران میگوید: «سیاستگذاران برای اصلاح مسائل مهم کشور، از واکنش مردم و درهمریختگی اقتصاد واهمه دارند و به این اصلاحات نمیپردازند.» دارد به عقبنشینیهای تاکتیکی و کوتاهمدت حکومت اشاره میکند که در مقابل وقایعی چون خیزش دی ۹۶ و قیام آبان ۹۸، ضمن کشتار وسیع تودههای معترض به فقر و گرانی ناچار به عقبنشینیهای کوتاهمدت شد. توصیهی ساکنان اتاق راهزنان و استثمارگران ایران به دولت پزشکیان و هر دولت دیگری این است که از کشتار نترسد و به جراحی اقتصادی به نفع صاحبان سرمایه ادامه دهد چرا که آنها نیز به خوبی میدانند در یک جامعهی طبقاتی دولت در نهایت کارگزار طبقهی مسلط است، با ولی فقیه یا بدون آن.
#زالوهای_وضعیت
#دراکولاها
#ستم_طبقاتی
@sarkhatism
یا چگونه اپوزیسیون هم در چشم مردم خاک میپاشد
چند روز پیش مسعود پزشکیان در مجلس شورای اسلامی در اظهاراتی گفت: «امیدوارم خداوند ما را شرمنده این مردم عزیزی نکند که علیرغم تبلیغاتی که برای نیامدن پای صندوقها میکردند، آمدند و مشت محکمی بر دهان آدمهایی زدند که از خارج و داخل نشسته بودند و تبلیغ میکردند.» همین جمله موجب هیاهویی به راستی «ملی» شد. همه در مورد آن حرف زدند. برخی تشویقکنندگان به شرکت در انتخابات از آن ابراز تاسف کردند و برخی تحریمکنندگان انتخابات آن را نشانهی خلف وعده از سوی پزشکیان گرفتند و سرانجام پزشکیان هم توضیحات بی سر و تهی در این مورد داد. گویا آنها که انتخابات را تحریم کردند واقعا انتظار داشتند پزشکیان، یا هر منتخب دیگری، از آنها تشکر کند.
در حالی که همه مشغول ماجرای «مشت» بودند اما اتفاق اصلی در حال وقوع بود و هیچکس به آن توجهی نکرد. نه حامیان رای دادن به پزشکیان بابت آن عذرخواهی کردند، نه حامیان «عدالتخواه» جلیلی ککشان گزید و نه اپوزیسیون راست و چپ چیزی در مورد آن گفتند. اگر اپوزیسیون راست بنا بر ماهیت و منافع طبقاتی خودش اساسا چنین دغدغهای ندارد از اپوزیسیون چپ انتظار میرفت به جای سرگرم شدن با ماجرای «مشت» چیزی هم در این مورد بگوید اما دریغ که خانه از پایبست ویران است.
ماجرا از این قرار است که مسعود پزشکیان در یکی از اولین دیدارهای خود با نهادها، روز شنبه ۳۰ تیر به جلسهای با سران راهزنان و استثمارگران بخش خصوصی موسوم به «اتاق ایران» رفت و برای تداوم اجرای سیاستهای نئولیبرالیای که حاصل آن تشدید فقر، گرانی، استثمار و ستم طبقاتی است توصیههای آنها را شنید. فراموش نکنیم که ابراهیم رئیسی نیز در همان ابتدای ریاستجمهوری با اعضای این اتاقها جلسه داشت. جمهوری اسلامی بعد از چهار دهه لازم میبیند بالاترین مقام دولتیاش در همان ابتدای کار به اصلیترین نهاد جمعی سرمایه در کشور اعلام وفاداری کند.
در این جلسه خلاصهی آنچه که به عنوان توصیه گفته شد عبارت بود از «خصوصیسازی بیشتر و شدیدتر»، «مقرراتزدایی بیشتر»، «ورود بخش خصوصی به صورت رسمی در امر حکمرانی»، «کاهش مالیاتها به نفع سرمایهداران» و «اصلاح قانون کار و قانون تامین اجتماعی به نفع صاحبان سرمایه».
در این جلسه نمایندگان بخشهای گوناگون بخش خصوصی در مقابل پزشکیان آه و ناله سر دادند و از ظلمی که در کشور به صاحبان سرمایه میشود شکایتها کردند. آنها پیشنهاد کردند در کنار کابینهی دولت کابینهی بخش خصوصی تشکیل شود، یادآوری کردند مطابق قانون مشورت با بخش خصوصی قبل از هرگونه تصمیمگیری الزامی است، خواستند بخش خصوصی در مراکز تصمیمگیری نماینده داشته باشد، در حوزهی آب و سوخت و بازیافت منابع عمومی بیشتری به بخش خصوصی واگذار شود.
آنها همچنین خواهان افزایش قدرت نهادهای کارفرمایی در شورای عالی کار و شورای عالی تامین اجتماعی شدند، خواستند مقررات و قوانین دست و پاگیر در مقابل کارفرما اصلاح و حذف شود، از میزان مالیاتها کاسته و قوانین تامین اجتماعی و کار به نفع کارفرمایان اصلاح گردد و سیاستگذاران برای اصلاح مسائل مهم کشور، از واکنش مردم و درهمریختگی اقتصاد واهمه نداشته باشند و به این اصلاحات بپردازند.
معنای صریح این توصیهها البته تشدید استثمار و ستم طبقاتی است. تمامی سیاستهای اقتصادی جمهوری اسلامی در نزدیک به چهار دههی اخیر در جهت تامین منافع سرمایهی دولتی و خصوصی بوده است اما سرمایهداران بخش خصوصی هنوز راضی نیستند و هرگز هم راضی نخواهند بود. ماهیت نظام طبقاتی این است که یا صاحبان سرمایه هر لحظه به دنبال تشدید استثمار هستند یا در نتیجهی مبارزات طبقاتی ناچار به عقبنشینی میشوند.
وقتی محمد قاسمی رئیس مرکز پژوهشهای اتاق ایران میگوید: «سیاستگذاران برای اصلاح مسائل مهم کشور، از واکنش مردم و درهمریختگی اقتصاد واهمه دارند و به این اصلاحات نمیپردازند.» دارد به عقبنشینیهای تاکتیکی و کوتاهمدت حکومت اشاره میکند که در مقابل وقایعی چون خیزش دی ۹۶ و قیام آبان ۹۸، ضمن کشتار وسیع تودههای معترض به فقر و گرانی ناچار به عقبنشینیهای کوتاهمدت شد. توصیهی ساکنان اتاق راهزنان و استثمارگران ایران به دولت پزشکیان و هر دولت دیگری این است که از کشتار نترسد و به جراحی اقتصادی به نفع صاحبان سرمایه ادامه دهد چرا که آنها نیز به خوبی میدانند در یک جامعهی طبقاتی دولت در نهایت کارگزار طبقهی مسلط است، با ولی فقیه یا بدون آن.
#زالوهای_وضعیت
#دراکولاها
#ستم_طبقاتی
@sarkhatism
سرخط
Photo
🔴 کامران شیخه، زندانی عقیدتی کرد اعدام شد
اذان صبح امروز ۴ مرداد ماه ۱۴۰۳، کامران شیخه، ۴۳ ساله، زندانی عقیدتی و روحانی اهل سنت کرد، پس از ۱۴ سال حبس در زندان قزلحصار به دار آویخته شد. او چهارشنبه ۳ مرداد پس از آخرین ملاقات با خانواده در زندان مهاباد، جهت اجرای حکم اعدام به یکی از سلولهای انفرادی زندان ارومیه منتقل شده بود.
کامران شیخه همپروندهای داوود عبداللهی، قاسم آبسته، ایوب کریمی، فرهاد سلیمی، انور خضری و خسرو بشارت بود که در آذر ١٣٨٨ بازداشت و همگی توسط قاضی مقیسه (قاضی وقت شعبهی ۲۸ دادگاه انقلاب تهران) به اعدام محکوم شدند. حکم اعدام آنان در دیوان عالی نقض شد اما در بررسی مجدد پرونده توسط قاضی صلواتی مجددا به اعدام محکوم شدند.
پروندهی این افراد با وجود اعتراض مکرر وکیل آنان مبنی بر عدم صلاحیت تهران در رسیدگی به موضوع و خواست ارجاع آن به شعبهای در آذربایجان غربی، در نهایت در تهران بررسی و رای اعدام این افراد به اتهام «افساد فیالارض» و جرایم مرتبط با امنیت ملی توسط دیوان نیز به تایید رسید.
جمهوری اسلامی پس از ۱۴ سال علی رغم ایرادات حقوقی فراوان در پرونده، همهی این ۷ نفر را اعدام کرد.
#کامران_شیخه
#نه_به_اعدام
#جمهوری_اعدام
#زندانی_عقیدتی
#انور_خضری
#خسرو_بشارت
#داوود_عبداللهی
#ایوب_کریمی
#قاسم_آبسته
#فرهاد_سلیمی
@sarkhatism
اذان صبح امروز ۴ مرداد ماه ۱۴۰۳، کامران شیخه، ۴۳ ساله، زندانی عقیدتی و روحانی اهل سنت کرد، پس از ۱۴ سال حبس در زندان قزلحصار به دار آویخته شد. او چهارشنبه ۳ مرداد پس از آخرین ملاقات با خانواده در زندان مهاباد، جهت اجرای حکم اعدام به یکی از سلولهای انفرادی زندان ارومیه منتقل شده بود.
کامران شیخه همپروندهای داوود عبداللهی، قاسم آبسته، ایوب کریمی، فرهاد سلیمی، انور خضری و خسرو بشارت بود که در آذر ١٣٨٨ بازداشت و همگی توسط قاضی مقیسه (قاضی وقت شعبهی ۲۸ دادگاه انقلاب تهران) به اعدام محکوم شدند. حکم اعدام آنان در دیوان عالی نقض شد اما در بررسی مجدد پرونده توسط قاضی صلواتی مجددا به اعدام محکوم شدند.
پروندهی این افراد با وجود اعتراض مکرر وکیل آنان مبنی بر عدم صلاحیت تهران در رسیدگی به موضوع و خواست ارجاع آن به شعبهای در آذربایجان غربی، در نهایت در تهران بررسی و رای اعدام این افراد به اتهام «افساد فیالارض» و جرایم مرتبط با امنیت ملی توسط دیوان نیز به تایید رسید.
جمهوری اسلامی پس از ۱۴ سال علی رغم ایرادات حقوقی فراوان در پرونده، همهی این ۷ نفر را اعدام کرد.
#کامران_شیخه
#نه_به_اعدام
#جمهوری_اعدام
#زندانی_عقیدتی
#انور_خضری
#خسرو_بشارت
#داوود_عبداللهی
#ایوب_کریمی
#قاسم_آبسته
#فرهاد_سلیمی
@sarkhatism
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 بازداشت دستکم ۱۰ نفر از فعالان محیط زیست کامیاران
در پی برگزاری مراسم خاکسپاری «اسماعیل کریمی»، فعال محیط زیست جانباخته در روستای نجفآباد کامیاران، مزدوران اطلاعات سپاه دستکم ده نفر از فعالان محیط زیست را بازداشت کردند که هویت ۸ نفر از آنها با اسامی «حسام مهدی»، «امیر ندیمی»، «خلیل پرندک»، «فریده ویسی»، «حمید سبزه»، «آمانج قربانی» و «فرزین موفقی» و «یاسر نوری» احراز گردیده است.
اسماعیل کریمی فعال محیط زیست، جانش را در تلاش برای مهار آتشسوزی مراتع کانیگشه از توابع کامیاران، در بامداد چهارشنبه ۳ مرداد ۱۴۰۳ از دست داد و مردم این شهر با شعار «شهید نمیمیرد» و « شهید کردستان» پیکر او را بدرقه کردند.
#اسماعیل_کریمی
#فعالان_محیط_زیست
#کامیاران
#جمهوری_سرکوب
@sarkhatism
در پی برگزاری مراسم خاکسپاری «اسماعیل کریمی»، فعال محیط زیست جانباخته در روستای نجفآباد کامیاران، مزدوران اطلاعات سپاه دستکم ده نفر از فعالان محیط زیست را بازداشت کردند که هویت ۸ نفر از آنها با اسامی «حسام مهدی»، «امیر ندیمی»، «خلیل پرندک»، «فریده ویسی»، «حمید سبزه»، «آمانج قربانی» و «فرزین موفقی» و «یاسر نوری» احراز گردیده است.
اسماعیل کریمی فعال محیط زیست، جانش را در تلاش برای مهار آتشسوزی مراتع کانیگشه از توابع کامیاران، در بامداد چهارشنبه ۳ مرداد ۱۴۰۳ از دست داد و مردم این شهر با شعار «شهید نمیمیرد» و « شهید کردستان» پیکر او را بدرقه کردند.
#اسماعیل_کریمی
#فعالان_محیط_زیست
#کامیاران
#جمهوری_سرکوب
@sarkhatism
سرخط
Photo
🔴 فریاد اعتراض زنان زندان اوین به قزلحصار هم رسید
همزمان با اعتصاب زندانیان زن زندان اوین علیه حکم اعدام پخشان عزیزی، زندانیان سیاسی واحد ۴ زندان قزلحصار نیز در همبستگی با آنان، در بیانیهای علیه به راه افتادن مجدد ماشین اعدام جمهوری اعدامی اسلامی نوشتهاند:
«بلافاصله بعد از نمایش انتخابات و تحریم گسترده آن، چنانکه قابل پیشبینی بود ماشین سرکوب و اعدام در اقدامی انتقامجویانه و جنایتکارانه، مجدداً به راه افتاده و طی چهار روز بیش از ۱۸ زندانی در زندانهای مختلف اعدام شدهاند؛ همین سهشنبه نیز ۷ زندانی اعدام گردید که ۳ تن از آنان از زنان زندانی بودند که نشان از ماهیت زنستیزانه رژیم است.
با فریاد اعتراض زنان قهرمان زندان اوین، مطلع شدیم که زندانی سیاسی خانم پخشان عزیزی هم با اتهام حکومتساخته «بغی» به اعدام محکوم گردیده و همزمان آقای کامران شیخه، همبندی سابق ما نیز امروز صبح در زندان ارومیه اعدام شده است، همچنین خبردار شدیم بیش از ۱۰ نفر دیگر هم برای اجرای حکم به انفرادی انتقال داده شدهاند.
ما زندانیان زندان قزلحصار هم به حمایت از زندانیان سیاسی بند زنان اوین، با اعتراض آنان همنوا میشویم و ضمن محکوم کردن نقض حق حیات مردم ایران توسط ماشین اعدام، توجه همه نهادهای بینالمللی حقوق بشر را به موج اعدامهای به راه افتاده جدید جلب میکنیم و تاکید میکنیم که مقاومت و اعتراض در برابر سرکوب و اعدام، «عادی و غیرعادی» ، «سیاسی و غیرسیاسی» نمیشناسد و تعطیلبردار نیست.
زندانیان سیاسی واحد ۴ زندان قزلحصار
۴مرداد ۱۴۰۳
#پخشان_عزیزی
#کامران_شیخه
#بغی
#نه_به_اعدام
#جمهوری_اعدام
#زندان_قزلحصار
#زندان_اوین
@sarkhatism
همزمان با اعتصاب زندانیان زن زندان اوین علیه حکم اعدام پخشان عزیزی، زندانیان سیاسی واحد ۴ زندان قزلحصار نیز در همبستگی با آنان، در بیانیهای علیه به راه افتادن مجدد ماشین اعدام جمهوری اعدامی اسلامی نوشتهاند:
«بلافاصله بعد از نمایش انتخابات و تحریم گسترده آن، چنانکه قابل پیشبینی بود ماشین سرکوب و اعدام در اقدامی انتقامجویانه و جنایتکارانه، مجدداً به راه افتاده و طی چهار روز بیش از ۱۸ زندانی در زندانهای مختلف اعدام شدهاند؛ همین سهشنبه نیز ۷ زندانی اعدام گردید که ۳ تن از آنان از زنان زندانی بودند که نشان از ماهیت زنستیزانه رژیم است.
با فریاد اعتراض زنان قهرمان زندان اوین، مطلع شدیم که زندانی سیاسی خانم پخشان عزیزی هم با اتهام حکومتساخته «بغی» به اعدام محکوم گردیده و همزمان آقای کامران شیخه، همبندی سابق ما نیز امروز صبح در زندان ارومیه اعدام شده است، همچنین خبردار شدیم بیش از ۱۰ نفر دیگر هم برای اجرای حکم به انفرادی انتقال داده شدهاند.
ما زندانیان زندان قزلحصار هم به حمایت از زندانیان سیاسی بند زنان اوین، با اعتراض آنان همنوا میشویم و ضمن محکوم کردن نقض حق حیات مردم ایران توسط ماشین اعدام، توجه همه نهادهای بینالمللی حقوق بشر را به موج اعدامهای به راه افتاده جدید جلب میکنیم و تاکید میکنیم که مقاومت و اعتراض در برابر سرکوب و اعدام، «عادی و غیرعادی» ، «سیاسی و غیرسیاسی» نمیشناسد و تعطیلبردار نیست.
زندانیان سیاسی واحد ۴ زندان قزلحصار
۴مرداد ۱۴۰۳
#پخشان_عزیزی
#کامران_شیخه
#بغی
#نه_به_اعدام
#جمهوری_اعدام
#زندان_قزلحصار
#زندان_اوین
@sarkhatism
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔴 کمبود گاز در سیستان و بلوچستان
اینجا شهرستان قصرقند در سیستان و بلوچستان است. اینجا فاصله کمی با منابع گاز این سرزمین دارد. لولههای بزرگ گاز از وسط این شهرستان میگذرد.
امروز ۴ مرداد ۱۴۰۳ این تصویر مردمی است که در گرمای تابستان، در صف دریافت کپسول گاز ایستادهاند. در سرزمینی که دومین دارندهی گاز طبیعی در جهان است.
با دیدن این تصاویر شاید با خودتان فکر کنید که مشکل کمبود گاز، کار را به کپسول و صف کشانده است اما اینجا همیشه گاز از طریق کپسول وارد خانهها میشود.
#قصرقند
#بلوچستان
#بحران_گاز
#جمهوری_بحران
@sarkhatism
اینجا شهرستان قصرقند در سیستان و بلوچستان است. اینجا فاصله کمی با منابع گاز این سرزمین دارد. لولههای بزرگ گاز از وسط این شهرستان میگذرد.
امروز ۴ مرداد ۱۴۰۳ این تصویر مردمی است که در گرمای تابستان، در صف دریافت کپسول گاز ایستادهاند. در سرزمینی که دومین دارندهی گاز طبیعی در جهان است.
با دیدن این تصاویر شاید با خودتان فکر کنید که مشکل کمبود گاز، کار را به کپسول و صف کشانده است اما اینجا همیشه گاز از طریق کپسول وارد خانهها میشود.
#قصرقند
#بلوچستان
#بحران_گاز
#جمهوری_بحران
@sarkhatism
Forwarded from منجنیق
سرخط
Video
🔴 این یک فراخوان است
تجربهی انقلاب بهمن ۵۷ یکی از آخرین انقلابهای فصلی تاریخی است که، هم آن را پشت سر گذاشتهایم و هم معاصر ماست. یکی از آخرین انقلابهای عصر انقلابها که به نظر میرسید تمام شده است اما در دوران جدید، با قیامهای موسوم به بهار عربی، جنبشهای اشغال میادین و جنبشهای اعتراضی بزرگ در سرتاسر جهان، که هر کدام به نحوی از آفریدن و ابداع نظم جدید چیزها درماندند، بیش از پیش ضروری است که به امکانات همان عصر انقلابها بازگردیم و آنها را با بصیرتی معاصر دوباره و از نو بخوانیم. به اینترتیب انقلاب بهمن امروز بیش از گذشته مسئلهای است نه فقط مربوط به ایران بلکه همچنین مسئلهای است کاملن جهانی.
در مورد انقلاب بهمن اما غیر از چند کتاب و چند مقاله، اغلب با تکرار بیکم و کاست روایتی مسلط سر و کار داریم که سرشت حقیقی انقلاب بهمن و امکانات و فرصتهای آن را نادیده میگیرد و انکار میکند و به اینترتیب انقلاب بهمن یا به مصیبتی در گذشته یا به لحظات باشکوه تکرارناپذیر تبدیل میشود که رجوع به آن تنها به درد کتابخانهها میخورد. مسئلهی ما در کتاب «تاریخ مفقود شوراهای ۵۷» اما پیوند زدن دوبارهی انقلاب بهمن با همان جایی بود که به آن تعلق دارد: به سیاستی ایجابی و رهاییبخش نه در گذشته بلکه در آینده. به همین دلیل «تاریخ مفقود شوراهای ۵۷» جزو معدود آثاری است که انقلاب بهمن را نه از مسیر روایت مسلط بلکه از نگاه مردمی بازخوانی میکند که در انقلاب بهمن مشارکت کردند، امکانات پیروزی را به چشم دیدند و شکست خوردند.
برای پیوند با مبارزات جهانی باید بتوانیم معاصر بودن انقلاب بهمن را آشکار کنیم و این تجربهی غنی از امکانات و پیروزیها و شکستها و اشتباهات را با همسنگرانمان از کشورهای دیگر به گفتگو بگذاریم. به همین دلیل قصد داریم کتاب «تاریخ مفقود شوراهای ۵۷» را به زبان انگلیسی ترجمه کنیم و برای این کار نیاز به یاری رفقایی داریم که بتوانند مسئولیت بخشی از این کار را بر عهده بگیرند. اگر تمایل دارید با این پروژه همراهی کنید میتوانید به صفحات منجنیق در اینستاگرام یا فیسبوک پیغام بدهید، در تلگرام برای ما پیغام بگذارید یا با ما از طریق ایمیل زیر تماس بگیرید:
[email protected]
مرداد ۱۴۰۳
🚩 برای تماس با منجنیق در تلگرام میتوانید به اکانت زیر پیغام بدهید:
@ManjanighContact
#منجنیق
#انقلاب_بهمن_۵۷
@ManjanighCollective
تجربهی انقلاب بهمن ۵۷ یکی از آخرین انقلابهای فصلی تاریخی است که، هم آن را پشت سر گذاشتهایم و هم معاصر ماست. یکی از آخرین انقلابهای عصر انقلابها که به نظر میرسید تمام شده است اما در دوران جدید، با قیامهای موسوم به بهار عربی، جنبشهای اشغال میادین و جنبشهای اعتراضی بزرگ در سرتاسر جهان، که هر کدام به نحوی از آفریدن و ابداع نظم جدید چیزها درماندند، بیش از پیش ضروری است که به امکانات همان عصر انقلابها بازگردیم و آنها را با بصیرتی معاصر دوباره و از نو بخوانیم. به اینترتیب انقلاب بهمن امروز بیش از گذشته مسئلهای است نه فقط مربوط به ایران بلکه همچنین مسئلهای است کاملن جهانی.
در مورد انقلاب بهمن اما غیر از چند کتاب و چند مقاله، اغلب با تکرار بیکم و کاست روایتی مسلط سر و کار داریم که سرشت حقیقی انقلاب بهمن و امکانات و فرصتهای آن را نادیده میگیرد و انکار میکند و به اینترتیب انقلاب بهمن یا به مصیبتی در گذشته یا به لحظات باشکوه تکرارناپذیر تبدیل میشود که رجوع به آن تنها به درد کتابخانهها میخورد. مسئلهی ما در کتاب «تاریخ مفقود شوراهای ۵۷» اما پیوند زدن دوبارهی انقلاب بهمن با همان جایی بود که به آن تعلق دارد: به سیاستی ایجابی و رهاییبخش نه در گذشته بلکه در آینده. به همین دلیل «تاریخ مفقود شوراهای ۵۷» جزو معدود آثاری است که انقلاب بهمن را نه از مسیر روایت مسلط بلکه از نگاه مردمی بازخوانی میکند که در انقلاب بهمن مشارکت کردند، امکانات پیروزی را به چشم دیدند و شکست خوردند.
برای پیوند با مبارزات جهانی باید بتوانیم معاصر بودن انقلاب بهمن را آشکار کنیم و این تجربهی غنی از امکانات و پیروزیها و شکستها و اشتباهات را با همسنگرانمان از کشورهای دیگر به گفتگو بگذاریم. به همین دلیل قصد داریم کتاب «تاریخ مفقود شوراهای ۵۷» را به زبان انگلیسی ترجمه کنیم و برای این کار نیاز به یاری رفقایی داریم که بتوانند مسئولیت بخشی از این کار را بر عهده بگیرند. اگر تمایل دارید با این پروژه همراهی کنید میتوانید به صفحات منجنیق در اینستاگرام یا فیسبوک پیغام بدهید، در تلگرام برای ما پیغام بگذارید یا با ما از طریق ایمیل زیر تماس بگیرید:
[email protected]
مرداد ۱۴۰۳
🚩 برای تماس با منجنیق در تلگرام میتوانید به اکانت زیر پیغام بدهید:
@ManjanighContact
#منجنیق
#انقلاب_بهمن_۵۷
@ManjanighCollective
سرخط
Photo
🔴 این، داستانِ یک خودکشی خانوادگی است
« مرگ انتخاب ما نبوده است؛
ما که با رد شلاقها بر گردههایمان زیباترین سرودها را دست در دست خواندهایم.
اما شما پیامآوران مرگید ای خداوندان تاریکی»
این داستان یک خودکشی خانوادگی است. داستان زندگی دنیا جهانفر و سجاد جهانفر که در روایت ارسالی از یاران #همراه_سرخط آمده بود که به دلیل اختلافات خانوادگی و مشکلات مالی دست به خودکشی زده و هر دو جان باختند. دنیا و سجاد جهانفر مادر و پدر دو کودک بودهاند: سمانه و مریم.
از دنیا جهانفر وصیتنامهای باقی مانده خطاب به پدر و مادر و فرزندانش. نامهای که در آن تأکید شده که دیگر توانایی تحمل اینهمه درد و زجر را ندارد و به «اختیار خود» به این زندگی پایان میدهد. وصیتنامهای که کودکان خود را به دست مادر و پدرش میسپارد و نمیداند پدر و مادرش را به چه کسانی میتواند واگذار کند.
این داستان یک خودکشی خانوادگی است که اگرچه چیز جدیدی نیست، اما رنج خواندن و شنیدن و مواجهه با آن همواره جدید و هضم آن دشوار است.
در سده نوزدهم میلادی وقتی امیل دورکیم، جامعهشناس فرانسوی، موضوع خودکشی را برای مطالعه خود برگزید؛ به سراغ در ظاهر فردیترین و انتخابیترین تصمیم افراد رفت تا نشان دهد که چطور اختیاریترین تصمیم بشر یعنی خودکشی، نه مسالهای فردی بلکه مسالهای کاملا اجتماعی است. مسالهای که با موضوعات بسیاری از جمله مذهب، احساس همبستگی فرد درون یک جامعه، طبقه اقتصادی و بسیاری از مولفههای اجتماعی دیگر پیوند خورده است.
به وضعیت و نرخ خودکشی در ایران هم که میرسیم سالهاست که نام استان «ایلام» همواره در صدر لیست است. استانی که نرخ خودسوزی و خودکشی زنان در آن سر به فلک میکشد. کافی است نام «پتروشیمی چوار ایلام» را در همین کانال سرخط سرچ کنید، اگر بتوانید همچنان سرپا بمانید حتما از آمار خودکشی و حلقآویز کردن کارگران سرتان سوت خواهد کشید.
خودکشی کارگران، خودکشی پرستاران، خودکشی سربازان، خودکشی پناهندگان، خودکشی زنان، خودکشی نوجوانان، خودکشی کوئیرها، خودکشی زندانیان و … . به همهی این گروههای اجتماعی که نامشان با خودکشی گره خورده است خوب نگاه کنیم. گروههایی که نام هر یک با درجات بالایی از ستم سیستماتیک و تبعیض طبقاتی گره خورده است.
فقر سیستماتیک، بالابودن نرخ بیکاری، بیثباتکاری، مردسالاری و فقدان آزادی فردی زنان*، قوانین مبتنی بر شریعت، حذف و طرد افراد و گروههای اجتماعی از حداقل امکانات زیستی و معیشتی، قوانین تبعیضآمیز و ضد انسانی علیه جامعه کوئیرها، سرکوب سیاسی و … از عواملی هستند که در نهایت افراد را به تنها گزینهی پیش رو یعنی پایان بخشیدن به زندگی و خودکشی سوق میدهد.
بنابراین بیجا نخواهد بود اگر به جای خودکشی، نام قتل سیستماتیک حکومتی را برای این جنس از مرگها برگزینیم. قتلهایی که در سایهی حاکمیت حکومتی رقم میخورد که شرایط زیست حداقلی را برای گروههای مختلف اجتماعی ناممکن کرده است. این «خودکشی»ها قتلهای سیستماتیک نظامی مردسالار، مشترع، ستمگر و بهرهکش است که از سویی فقر و فلاکت را به اکثریت مردم تحمیل کرده، از سویی تمامی آزادیهای اجتماعی را از آنها سلب نموده و زنان* را از دستیابی به حقوق ابتداییشان محروم کرده و از سوی دیگر دست دزدان و غارتگران صاحب سرمایه را در بهرهکشی شدید از نیروی کار باز گذاشته است. و این وضعیت تغییر نمیکند مگر با نشاندادن درهمتنیدگی این ستمها و البته سازمانیابی و تشکلیابی رادیکال و اتحاد ستمدیگان با یکدیگر.
#خودکشی
#ایلام
#قتل_سیستماتیک
#حکومت_کشتار
#اتحاد_ستمدیدگان
@sarkhatism
« مرگ انتخاب ما نبوده است؛
ما که با رد شلاقها بر گردههایمان زیباترین سرودها را دست در دست خواندهایم.
اما شما پیامآوران مرگید ای خداوندان تاریکی»
این داستان یک خودکشی خانوادگی است. داستان زندگی دنیا جهانفر و سجاد جهانفر که در روایت ارسالی از یاران #همراه_سرخط آمده بود که به دلیل اختلافات خانوادگی و مشکلات مالی دست به خودکشی زده و هر دو جان باختند. دنیا و سجاد جهانفر مادر و پدر دو کودک بودهاند: سمانه و مریم.
از دنیا جهانفر وصیتنامهای باقی مانده خطاب به پدر و مادر و فرزندانش. نامهای که در آن تأکید شده که دیگر توانایی تحمل اینهمه درد و زجر را ندارد و به «اختیار خود» به این زندگی پایان میدهد. وصیتنامهای که کودکان خود را به دست مادر و پدرش میسپارد و نمیداند پدر و مادرش را به چه کسانی میتواند واگذار کند.
این داستان یک خودکشی خانوادگی است که اگرچه چیز جدیدی نیست، اما رنج خواندن و شنیدن و مواجهه با آن همواره جدید و هضم آن دشوار است.
در سده نوزدهم میلادی وقتی امیل دورکیم، جامعهشناس فرانسوی، موضوع خودکشی را برای مطالعه خود برگزید؛ به سراغ در ظاهر فردیترین و انتخابیترین تصمیم افراد رفت تا نشان دهد که چطور اختیاریترین تصمیم بشر یعنی خودکشی، نه مسالهای فردی بلکه مسالهای کاملا اجتماعی است. مسالهای که با موضوعات بسیاری از جمله مذهب، احساس همبستگی فرد درون یک جامعه، طبقه اقتصادی و بسیاری از مولفههای اجتماعی دیگر پیوند خورده است.
به وضعیت و نرخ خودکشی در ایران هم که میرسیم سالهاست که نام استان «ایلام» همواره در صدر لیست است. استانی که نرخ خودسوزی و خودکشی زنان در آن سر به فلک میکشد. کافی است نام «پتروشیمی چوار ایلام» را در همین کانال سرخط سرچ کنید، اگر بتوانید همچنان سرپا بمانید حتما از آمار خودکشی و حلقآویز کردن کارگران سرتان سوت خواهد کشید.
خودکشی کارگران، خودکشی پرستاران، خودکشی سربازان، خودکشی پناهندگان، خودکشی زنان، خودکشی نوجوانان، خودکشی کوئیرها، خودکشی زندانیان و … . به همهی این گروههای اجتماعی که نامشان با خودکشی گره خورده است خوب نگاه کنیم. گروههایی که نام هر یک با درجات بالایی از ستم سیستماتیک و تبعیض طبقاتی گره خورده است.
فقر سیستماتیک، بالابودن نرخ بیکاری، بیثباتکاری، مردسالاری و فقدان آزادی فردی زنان*، قوانین مبتنی بر شریعت، حذف و طرد افراد و گروههای اجتماعی از حداقل امکانات زیستی و معیشتی، قوانین تبعیضآمیز و ضد انسانی علیه جامعه کوئیرها، سرکوب سیاسی و … از عواملی هستند که در نهایت افراد را به تنها گزینهی پیش رو یعنی پایان بخشیدن به زندگی و خودکشی سوق میدهد.
بنابراین بیجا نخواهد بود اگر به جای خودکشی، نام قتل سیستماتیک حکومتی را برای این جنس از مرگها برگزینیم. قتلهایی که در سایهی حاکمیت حکومتی رقم میخورد که شرایط زیست حداقلی را برای گروههای مختلف اجتماعی ناممکن کرده است. این «خودکشی»ها قتلهای سیستماتیک نظامی مردسالار، مشترع، ستمگر و بهرهکش است که از سویی فقر و فلاکت را به اکثریت مردم تحمیل کرده، از سویی تمامی آزادیهای اجتماعی را از آنها سلب نموده و زنان* را از دستیابی به حقوق ابتداییشان محروم کرده و از سوی دیگر دست دزدان و غارتگران صاحب سرمایه را در بهرهکشی شدید از نیروی کار باز گذاشته است. و این وضعیت تغییر نمیکند مگر با نشاندادن درهمتنیدگی این ستمها و البته سازمانیابی و تشکلیابی رادیکال و اتحاد ستمدیگان با یکدیگر.
#خودکشی
#ایلام
#قتل_سیستماتیک
#حکومت_کشتار
#اتحاد_ستمدیدگان
@sarkhatism
سرخط
Photo
🔴 وکیل فاشیست و جلاد خوب
به جرات میتوان گفت یکی از نقاطی که اصلاحطلب و اصولگرا، ولایی و سلطنتطلب، ملیگرای فارس و ملیگرای غیرفارس و خلاصه همهگونه موجود ارتجاعی در هر جناح و دسته به هم میرسد فاشیسم افغانستانیستیز کنونی است که تا همین امروز و در ماههای اخیر حاصل آن کشته شدن چند مهاجر افغانستانی، کتک خوردن و توهین و ناامن شدن محیط زندگی برای آنان، به آتش کشیده شدن خانههایشان و محدودیتهای جدید و شدید برای مردمی شده است که حکومت ایران چه در تقویت جریانهای جهادی و اسلامی در کشورشان، چه در رابطه با طالبان در سیهروزی آنان نقش مستقیم داشته است.
آنچه که در این تصاویر میبینید موجسواری روزنامهی اصلاحطلب اعتماد به صاحب امتیازی و مدیرمسئولی الیاس حضرتی بر ادعای یک وکیل دادگستری است که میگوید چون در یک مصاحبه علیه سرمایهگذاری مهاجران افغانستانی حرف زده مورد تهدید قرار گرفته، توسط چه کسانی؟ اعتماد اصلاحطلب مینویسد: «اتباع افغان»، ایلنای کارگری مینویسد: «افغانستانیها»، خبرآنلاین مینویسد: «اتباع کشور همسایه» و به این ترتیب موجی از فاشیسم توسط انواع خبرگزاریها و اوباش توئیتری راه میافتد.
ندا شمس کیست؟ وکیل فائزه هاشمی و در ضمن یکی از وکلایی که به صورت رایگان وکالت خانوادههای جانباختگان هواپیمای اوکراینی سرنگونشده توسط موشکهای سپاه پاسداران پذیرفته است. در همین هیاهو و هیاهوهای مشابه است که برادران پاسدار تمام این ملغمهی فاشیستی به محلهی فرحزاد تهران میروند تا تحت فرماندهی تیپ ویژهی پاسداران تهران بزرگ «اتباع افاغنه» را جمعآوری کنند. فاشیستها دست در گردن هم به همدیگر تبریک میگویند و همه در ضمن ادعاهای بزرگ هم دارند. بهترین راه آشتی ملیای که جمهوری اسلامی میتواند برگزیند این است که از میان قهرمانان اپوزیسیون جوخههای ضدافغانستانی تشکیل دهد تا با چشم خود ببینیم همین براندازهای لای پتو چگونه برای سرکوب آماده و تجهیز میشوند. مملکتی که از ولی فقیه آن تا سپاهی و بسیجی و وکیل و اصلاحطلب و روزنامهنگارش یک مشت زبالهی متحرکاند.
#جمهوری_زباله_ها
#اتحاد_زباله_ها
#نه_به_مهاجرستیزی
#نه_به_افغانستانی_ستیزی
@sarkhatism
به جرات میتوان گفت یکی از نقاطی که اصلاحطلب و اصولگرا، ولایی و سلطنتطلب، ملیگرای فارس و ملیگرای غیرفارس و خلاصه همهگونه موجود ارتجاعی در هر جناح و دسته به هم میرسد فاشیسم افغانستانیستیز کنونی است که تا همین امروز و در ماههای اخیر حاصل آن کشته شدن چند مهاجر افغانستانی، کتک خوردن و توهین و ناامن شدن محیط زندگی برای آنان، به آتش کشیده شدن خانههایشان و محدودیتهای جدید و شدید برای مردمی شده است که حکومت ایران چه در تقویت جریانهای جهادی و اسلامی در کشورشان، چه در رابطه با طالبان در سیهروزی آنان نقش مستقیم داشته است.
آنچه که در این تصاویر میبینید موجسواری روزنامهی اصلاحطلب اعتماد به صاحب امتیازی و مدیرمسئولی الیاس حضرتی بر ادعای یک وکیل دادگستری است که میگوید چون در یک مصاحبه علیه سرمایهگذاری مهاجران افغانستانی حرف زده مورد تهدید قرار گرفته، توسط چه کسانی؟ اعتماد اصلاحطلب مینویسد: «اتباع افغان»، ایلنای کارگری مینویسد: «افغانستانیها»، خبرآنلاین مینویسد: «اتباع کشور همسایه» و به این ترتیب موجی از فاشیسم توسط انواع خبرگزاریها و اوباش توئیتری راه میافتد.
ندا شمس کیست؟ وکیل فائزه هاشمی و در ضمن یکی از وکلایی که به صورت رایگان وکالت خانوادههای جانباختگان هواپیمای اوکراینی سرنگونشده توسط موشکهای سپاه پاسداران پذیرفته است. در همین هیاهو و هیاهوهای مشابه است که برادران پاسدار تمام این ملغمهی فاشیستی به محلهی فرحزاد تهران میروند تا تحت فرماندهی تیپ ویژهی پاسداران تهران بزرگ «اتباع افاغنه» را جمعآوری کنند. فاشیستها دست در گردن هم به همدیگر تبریک میگویند و همه در ضمن ادعاهای بزرگ هم دارند. بهترین راه آشتی ملیای که جمهوری اسلامی میتواند برگزیند این است که از میان قهرمانان اپوزیسیون جوخههای ضدافغانستانی تشکیل دهد تا با چشم خود ببینیم همین براندازهای لای پتو چگونه برای سرکوب آماده و تجهیز میشوند. مملکتی که از ولی فقیه آن تا سپاهی و بسیجی و وکیل و اصلاحطلب و روزنامهنگارش یک مشت زبالهی متحرکاند.
#جمهوری_زباله_ها
#اتحاد_زباله_ها
#نه_به_مهاجرستیزی
#نه_به_افغانستانی_ستیزی
@sarkhatism
Forwarded from منجنیق
🔴 تصویر شریف همسنگری با شریفه محمدی
یاران ما در اصفهان و تهران در دفاع از شریفه محمدی و در دفاع از مبارزهای که او یکی از رزمندگان آن بوده است پوسترهایی را روی دیوارها و معابر چسباندهاند و اعلامیههای کوتاهی را در برخی محلهها پخش کردهاند. در این اعلامیه نوشته شده: «ما همه شریفه محمدی هستیم. شریفه را میشناسید؟ شریفه کارگر است و مبارز. او برای دفاع از منافع کارگران سا لهای زندگیاش را گذاشته. سالها عضو نهاد مستقلی بوده به نام "کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکلهای کارگری". او میاندیشید که کارگران جز از طریق "متشکل شدن" نخواهند توانست که حقوق خود را از حلقوم سرمایهداران جمهوری اسلامی بیرون کشند. شریفه را در آذر ۱۴۰۲ بازداشت و پس از شکنجههای فراوان در ۱۴ تیرماه ۱۴۰۳ از سوی دادگاه انقلاب اسلامی رشت به اتهام واهی بغی به اعدام محکوم کردند. میدانید اتهام "بغی" یعنی چه؟ بغی به معنی خروج یا شورش علیه امام مشروع و حاکم اسلامی است. اما "جرم" اصلی شریفه محمدی این است که برای مبارزهی طبقاتی علیه نظام سرمایهداری موجود تلاش میکرد. صدای شریفه باشیم که او صدای بیصدایان، صدای اکثریت مزدبگیران و کارگران بوده است.»
و روشن است که دفاع از شریفه محمدی، توامان دفاع از آرمان او و دفاع از مبارزهای است که او را به خاطر آن بازداشت و شکنجه کردهاند و اکنون سایهی شوم طناب دار را بر سر او آونگ کردهاند. این طناب دار طنابی است بافته از تار استبداد و پود ستم طبقاتی نه فقط برای شریفه محمدی، بلکه همزمان برای تمامی طبقهی کارگر، تمامی تهیدستان، تمامی ستمدیدهگان. برای هر کارگری که اعتصاب میکند، هر کارگری که فریاد میزند، هر کارگری که میخواهد اوضاع را به شکل بینیادین به نفع طبقات فرودست تغییر دهد. در مقابل جلادان از شریفه محمدی به دفاع برخیزیم.
مرداد ۱۴۰۳
🚩 برای تماس با منجنیق در تلگرام میتوانید به اکانت زیر پیغام بدهید:
@ManjanighContact
#منجنیق
#شریفه_محمدی
#همبستگی
@ManjanighCollective
یاران ما در اصفهان و تهران در دفاع از شریفه محمدی و در دفاع از مبارزهای که او یکی از رزمندگان آن بوده است پوسترهایی را روی دیوارها و معابر چسباندهاند و اعلامیههای کوتاهی را در برخی محلهها پخش کردهاند. در این اعلامیه نوشته شده: «ما همه شریفه محمدی هستیم. شریفه را میشناسید؟ شریفه کارگر است و مبارز. او برای دفاع از منافع کارگران سا لهای زندگیاش را گذاشته. سالها عضو نهاد مستقلی بوده به نام "کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکلهای کارگری". او میاندیشید که کارگران جز از طریق "متشکل شدن" نخواهند توانست که حقوق خود را از حلقوم سرمایهداران جمهوری اسلامی بیرون کشند. شریفه را در آذر ۱۴۰۲ بازداشت و پس از شکنجههای فراوان در ۱۴ تیرماه ۱۴۰۳ از سوی دادگاه انقلاب اسلامی رشت به اتهام واهی بغی به اعدام محکوم کردند. میدانید اتهام "بغی" یعنی چه؟ بغی به معنی خروج یا شورش علیه امام مشروع و حاکم اسلامی است. اما "جرم" اصلی شریفه محمدی این است که برای مبارزهی طبقاتی علیه نظام سرمایهداری موجود تلاش میکرد. صدای شریفه باشیم که او صدای بیصدایان، صدای اکثریت مزدبگیران و کارگران بوده است.»
و روشن است که دفاع از شریفه محمدی، توامان دفاع از آرمان او و دفاع از مبارزهای است که او را به خاطر آن بازداشت و شکنجه کردهاند و اکنون سایهی شوم طناب دار را بر سر او آونگ کردهاند. این طناب دار طنابی است بافته از تار استبداد و پود ستم طبقاتی نه فقط برای شریفه محمدی، بلکه همزمان برای تمامی طبقهی کارگر، تمامی تهیدستان، تمامی ستمدیدهگان. برای هر کارگری که اعتصاب میکند، هر کارگری که فریاد میزند، هر کارگری که میخواهد اوضاع را به شکل بینیادین به نفع طبقات فرودست تغییر دهد. در مقابل جلادان از شریفه محمدی به دفاع برخیزیم.
مرداد ۱۴۰۳
🚩 برای تماس با منجنیق در تلگرام میتوانید به اکانت زیر پیغام بدهید:
@ManjanighContact
#منجنیق
#شریفه_محمدی
#همبستگی
@ManjanighCollective