Telegram Web Link
Forwarded from فکت‌یار
🏷️ #راستی_آزمایی

⁉️ اسرائیل درگیر خشکسالی است و وزیر دارایی دستور مقابله با آن را صادر کرد

🟢 نتیجه بررسی: درست

🔍 بزالل اسموتریچ، وزیر دارایی اسرائیل، در ۶ مرداد ۱۴۰۴ با توجه به کاهش بارندگی و گرمای شدید، فرمان مقابله با خشکسالی را صادر کرد. طبق این دستور، فهرستی از شهرک‌ها و محصولات کشاورزی آسیب‌دیده تهیه و غرامت پرداخت می‌شود.

📌 وزارت دارایی و کشاورزی اسرائیل کمبود شدید آب و تأثیر خشکسالی بر کشاورزی و امنیت غذایی کشور را تأیید کرده‌اند.
@factyar
👍3
مصدق چگونه بازآفرینی شد؟

سخن گفتن درباره‌ی مصدق بویژه نقدش مد روزگار ماست و تلاش‌های بسیاری -به قول یکی از صاحب قلمان- برای شکستن اسطوره‌ی مصدق در جریان است.
فردا در نشستی که مجله‌ی «چشم‌انداز ایران» به مناسبت کودتای ۲۸ مرداد برگزار می‌کند، سخن خواهم گفت.
من در کتابم «از مصدق تاریخی تا مصدق اسطوره‌ای»، تلاش کرده‌ام از منظری دیگر به موضوع نگاه کنم.
فردا تلاش خواهم کرد با استناد به اسناد آزاد شده درباره‌ی روابط عمومی کودتا سخن بگویم و توضیح بدهم چگونه به رغم این طراحی پیچیده مصدق دوباره بازآفرینی شد؟
در این برنامه شماری از پژوهشگران و نویسندگان برجسته حضور خواهند داشت:
دکتر رسول رئیس‌جعفری، مولف کتاب روایت یک فروپاشی
دکتر پوریا پرندوش، مترجم کتاب ظهور استبداد مدرن در ایران ۱۳۳۶-۱۳۳۲ اثر علی رهنما
دکتر عباس نعیمی جورشری، مولف کتاب اصلاح‌طلبی ناکام
و مهندس لطف‌الله میثمی
این نشست روز سه‌شنبه ۲۸ مرداد ۱۴۰۴ از ساعت ۱۶:۳۰ تا ۱۹:۳۰ در کانون توحید واقع در تهران، خیابان توحید، خیابان پرچم غربی برگزار خواهد شد

https://www.tg-me.com/cheshmandaz_iran/1338
6
لغو مراسم مصدق، نهضت ملی و کودتا!


#کودتای_28_امرداد
#مصدق
@cheshmandaz_iran
😢6❤‍🔥1
بمباران اذهان، پیش از کودتای نظامیان

*امروز می‌خواستم چند دقیقه‌ای در کانون توحید سخن بگویم، اما جلسه لغو شد. چیزی که می‌خواستم بگویم کمی مفصل‌تر از این بود، اما تقریبا همین بود. به نظرم کودتای ۲۸ مرداد اولین مداخله‌ی نظامی آمریکا و انگلیس در نوع خود بود که روابط عمومی در آن حرف اول را می‌زد و طراحی ویژه داشت.

آمریکا پس از ماه‌ها تلاش برای میانجی‌گری میان ایران و بریتانیا، و پس از مذاکرات طولانی با دکتر محمد مصدق و تهیه پیش‌نویس مورد توافق طرفین، سرانجام در برابر فشار و خواست لندن کوتاه آمد و در ۲۷ اسفند ۱۳۳۱ (۱۷ مارس ۱۹۵3) رسماً آمادگی خود را برای همکاری با بریتانیا در براندازی دولت مصدق اعلام کرد.

تا پیش از این مقطع، نگاه بخش مهمی از افکار عمومی ایران و حتی بسیاری از نخبگان سیاسی به آمریکا متفاوت از بریتانیا بود. واشنگتن را فاقد سابقۀ استثمارگری و مداخلات استعماری لندن می‌دانستند و معتقد بودند قراردادهای منصفانه‌تری می‌بندد. نمونه روشن آن قرارداد شرکت آرامکو با عربستان سعودی بود که در ۱۹۵۰ اصل ۵۰-۵۰ را در تقسیم سود پذیرفت، در حالی که ایران همچنان در چارچوب قرارداد ۱۹۳۳ تنها ۲۰ درصد از سود خالص نفت را دریافت می‌کرد و ۸۰ درصد در اختیار انگلیسی‌ها بود. همین مقایسه، برای ایرانیان تحقیرآمیز و به یکی از محورهای مهم حامیان ملی شدن نفت بدل شد.

اما از بهار ۱۳۳۲ همه چیز تغییر کرد. در اواخر اردیبهشت همان سال، جلسه‌ای محرمانه در قبرس میان دونالد ویلبر، ایران‌شناس، کارشناس سیا و نویسنده گزارش رسمی عملیات آژاکس، و نورمن داربی‌شایر، افسر برجستۀ MI6، برگزار شد. در این نشست، طرح نهایی کودتا مورد بررسی قرار گرفت. داربی‌شایر در این جلسه توضیح داد که شبکه‌ای به سرپرستی برادران رشیدیان از سال‌ها پیش با شماری از نخبگان ایرانی، از جمله سردبیران مطبوعات، در ارتباط بوده و از ۱۳۳۰ به طور سیستماتیک مقالات و یادداشت‌هایی علیه مصدق منتشر می‌کرده است (مصاحبه داربی‌شایر، ۱۹۸۵، منتشرشده در ۲۰۱۹ توسط بی‌بی‌سی).

ویلبر نیز در گزارش خود از شبکه «تی‌پی-بدامن» (TP-Bedamn) سخن گفته است؛ شبکه‌ای رسانه‌ای که سیا از اواخر دهۀ ۱۳۲۰ برای مقابله با نفوذ شوروی و حزب توده در ایران ایجاد کرده بود، اما از تابستان ۱۳۳۱ مأموریتش به سمت تخریب دولت مصدق تغییر یافت. به این ترتیب، همزمان با مذاکرات رسمی آمریکا با نخست‌وزیر ایران، بخشی از هیئت حاکمه ایالات متحده یک کارزار رسانه‌ای و روانی گسترده را علیه او پیش می‌برد. اهداف این کارزار عبارت بود از:
تخریب شخصیتی مصدق در مطبوعات داخلی و خارجی،
ایجاد اختلاف و شکاف میان رهبران جبهه ملی،
ایجاد شکاف میان مصدق و روحانیون،
فاصله انداختن میان شاه و نخست‌وزیر،
و برجسته‌سازی خطر حزب توده و نسبت دادن آن به مصدق.

ماجرای روابط عمومی عمیق‌تر از این بود، آن لمبتون، ایران‌شناس برجستۀ بریتانیایی و مشاور وزارت خارجه بریتانیا، تأکید می‌کرد که در ماجرای ملی شدن نفت باید از «تکنیک‌های روابط عمومی و عملیات روانی» استفاده کرد. او که یکی از اصلی‌ترین طراحان پروژه‌ روابط عمومی کودتا بود، آمریکایی‌ها را فاقد شناخت کافی از پیچیدگی‌های جامعۀ ایران می‌دانست، اما واشنگتن در عرصۀ روابط عمومی ماهرتر و در خرج کردن بودجه برای این منظور دست‌ودل‌بازتر از لندن بود.

ویلبر در گزارش محرمانۀ خود (CIA Clandestine Service History, Overthrow of Premier Mossadeq of Iran, 1954؛ منتشرشده در ۲۰۰۰) توضیح می‌دهد که چگونه گروهی در مرکز سیا مسئولیت داشتند برای بیش از ۲۰ روزنامه و نشریه ایرانی محتوای ضد مصدقی تولید کنند. این محتواها تنها انتقادهای معمول سیاسی نبود؛ بخشی از عملیات روانی به انتشار اعلامیه‌ها و شب‌نامه‌ها به نام حزب توده اختصاص داشت که در آن‌ها روحانیون تهدید می‌شدند یا مصدق با برچسب‌هایی چون «یهودی» مورد حمله قرار می‌گرفت. هدف روشن بود: شکاف انداختن در پایگاه اجتماعی نخست‌وزیر و بی‌اعتبار کردن او در افکار عمومی.

به این ترتیب، کودتای ۲۸ مرداد را می‌توان یکی از نخستین نمونه‌ها در تاریخ معاصر دانست که در آن روابط عمومی و تبلیغات سیاه به‌مراتب نقشی تعیین‌کننده‌تر از ابزار نظامی و امنیتی ایفا کرد. پیش از آنکه تانک‌ها به خیابان‌های تهران بیایند، ذهن و روان جامعه از طریق مطبوعات و شایعات سازمان‌یافته بمباران شده بود.

در نهایت، این تجربه نشان داد که جنگ روانی و عملیات تبلیغاتی چگونه می‌تواند مسیر یک کشور را تغییر دهد. و شاید از همین زاویه بتوان گفت بسیاری از بحث‌ها و جدل‌های سال‌های اخیر پیرامون مصدق، در واقع چیزی بیش از تکرار همان محتواهای تولیدشده در کارزار روابط عمومی و تبلیغات سیاه دهۀ ۱۳۳۰ نیست.
👍181👎1👏1
یک ساعت و نیم درباره‌ی پدیدار مصدق و خودش

خب امشب شب مصدقه و مصدقیات را له یا علیه‌اش همین امشب منتشر می‌کنند. چند روز پیش به دعوت صدرالدین بهشتی که خودش اهل کتاب است، درباره کتاب « از مصدق تاریخی تا مصدق اسطوره‌ای» نزدیک به یک ساعت و نیم گفت‌وگوی تصویری داشتیم.
اگر دلتان می‌خواهد در نشانی‌های زیر می‌توانید ببینید و بشنوید. قول می‌دهم وقتتان تلف نشود:

https://m.youtube.com/watch?v=4jbc17jFFaI&pp=0gcJCf8Ao7VqN5tD


https://ketab.tv/video/zodgt23
3🙏2
Forwarded from نشر اگر
امکان‌ سیاست‌ورزی خلاقانه در دوران اختناق
درباره‌ی کتاب « از مصدق تاریخی تا مصدق اسطوره‌ای»- نوشته‌ی علی‌اصغر سیدآبادی- نشر اگر

کتاب «از مصدق تاریخی تا مصدق اسطوره‌ای» نوشته علی‌اصغر سیدآبادی یکی از آثاری است که با نگاهی تازه به تاریخ معاصر ایران و شخصیت محمد مصدق می‌پردازد و تلاش دارد نسبت او را با زمانه‌اش و با حافظه جمعی مردم روشن‌تر سازد. …. 

نویسنده  در آغاز با مرور روایت‌های متفاوت از مصدق، از روشنفکران گرفته تا شاه و دربار و مخالفان سیاسی و حتی قدرت‌های خارجی، تصویری متکثر از او ترسیم می‌کند. این روایت‌ها در طول زمان تغییر کرده‌اند و حتی خود شاه نیز در دوره‌های مختلف نظرهای متفاوتی درباره مصدق ابراز کرده است. آنچه اما در تمام این روایت‌ها مشترک است، ماندگاری نام مصدق در ذهنیت ایرانیان است.
 
….
در نگاه نویسنده، مصدق در زمانه‌ای ظهور کرد که جامعه ایرانی تجربه‌های متوالی از تحقیر ملی را از سر گذرانده بود؛ از کودتای سیدضیا و رضاخان گرفته تا اشغال ایران در جنگ جهانی دوم و دخالت بیگانگان در انتقال سلطنت. این مجموعه شرایط بستری فراهم کرده بود که نیاز به چهره‌ای نمادین را دوچندان می‌کرد و مصدق توانست این نقش را ایفا کند. محبوبیت او محصول یک تصمیم یا رویداد مقطعی نبود، بلکه نتیجه سال‌ها فعالیت سیاسی، مقاومت در برابر فشارها و سلامت نسبی در برابر وسوسه‌های قدرت و ثروت بود. از همین منظر، مصدق بیش از آنکه محصول یک لحظه تاریخی باشد، نماد استمرار کنش و ایستادگی در طول زمان شد.
 
 
یکی از مهم‌ترین جلوه‌های این سیاست‌ورزی خلاقانه در دادگاه او پس از کودتا آشکار شد. دادگاهی که برای نمایش اقتدار حکومت ترتیب داده شده بود، به صحنه‌ای بدل شد که در آن مصدق با هوش سیاسی و تسلط کلامی خود روند محاکمه را معکوس کرد. او فهمید که این محاکمه بیش از آنکه رویدادی قضایی باشد، یک نمایش سیاسی است و بنابراین تصمیم گرفت همان نمایش را علیه برگزارکنندگانش به کار گیرد. با حاضر‌جوابی و استدلال‌های خود، دادگاه را به فضایی برای تمسخر محاکمه‌کنندگان و دفاع از حقیقت تبدیل کرد.
 
این رویکرد نشان می‌دهد که حتی در سخت‌ترین شرایط اختناق نیز می‌توان امکان‌هایی برای مقاومت و سیاست‌ورزی یافت؛ امکان‌هایی که نه از مسیر خشونت، بلکه از مسیر خلاقیت و هوشمندی به دست می‌آیند.
 
 
نویسنده که بارها در زمینه شعر پژوهش انجام داده در این کتاب  با تکیه به تجربه خود  به نقش ادبیات و شعر نیز در فرایند اسطوره‌ای شدن مصدق توجه نشان می‌دهد. پس از کودتای ۲۸ مرداد و آغاز دوره شدید سانسور، نام مصدق کمتر اجازه حضور در رسانه‌ها و کتاب‌ها یافت. اما این غیاب رسمی به شکلی معکوس باعث حضور پررنگ‌تر او در عرصه فرهنگ شد.
 
….
این تجربه تاریخی نشان می‌دهد که حتی در شرایطی که فشار بیرونی شدید است، جامعه می‌تواند از ظرفیت‌های فرهنگی و نمادین برای بازتولید مقاومت بهره گیرد. این سیاست‌ورزی خلاقانه مبتنی بر بهره‌گیری از صحنه‌های تحمیلی قدرت به سود مقاومت است، چه در دادگاه، چه در عرصه‌های فرهنگی، چه در مناسبات روزمره. مصدق با انتخاب چنین راهی توانست به جای آنکه صرفاً یک شخصیت تاریخی باقی بماند، به نمادی فراتر از زمان خود بدل شود.
 
 
یکی از ویژگی‌های کتاب نثر ساده و تحلیل روان است. در این کتاب نویسنده نشان می‌دهد که مصدق چگونه در تقاطع تاریخ و فرهنگ ایستاده است. مصدق نه فقط یک سیاستمدار، بلکه الگویی برای نوعی سیاست‌ورزی است که در شرایط خفقان هم می‌تواند ادامه یابد.
 
 
خواندن «از مصدق تاریخی تا مصدق اسطوره‌ای» تنها مرور یک گذشته نیست، بلکه یادآوری این نکته است که سیاست‌ورزی در دوران اختناق اگرچه دشوار است، اما غیرممکن نیست. همواره می‌توان امکان‌هایی برای مقاومت، برای گفتن حقیقت و برای زنده نگه داشتن آرمان‌ها یافت. این همان درسی است که سیدآبادی با مرور زندگی و میراث مصدق پیش چشم خواننده قرار می‌دهد؛ درسی درباره امکان‌های سیاست‌ورزی خلاقانه در روزگارانی که به نظر می‌رسد همه راه‌ها بسته شده‌اند.
 

https://vinesh.ir/امکان-های-سیاست-ورزی-خلاقانه-در-دوران-ا/
👍31
پیشنهاد مستندی درباره کودتای ۲۸ مرداد

۳۸ سال پیش تیمی از بهترین مستندسازان انگلیسی مستندی سیزده‌قسمتی درباره افول امپراتوری بریتانیا در اواسط قرن بیستم ساختند که یکی از قسمت‌های آن به ماجرای ملی‌شدن صنعت نفت ایران و کودتای ۲۸ مرداد اختصاص داشت.

در این مستند چند مقام و مامور سیاسی و امنیتی انگلیسی و امریکایی بی هیچ ابهام یا پرده‌پوشی اعلام می‌کنند که از یک موقعی به این نتیجه رسیدند که تا وقتی مصدق در قدرت باشد نمی‌توانند منافعشان از نفت ایران را تامین کنند و تصمیم می‌گیرند او را با کودتایی از کار کنار بگذارند.

در واقع اول انگلیسی‌ها به این نتیجه رسیدند اما چون مصدق سفارتشان را بسته بوده اقدام مستقیم برایشان سخت بوده و به همراهی امریکا نیاز داشته‌اند. امریکا اول تمایلی به همراهی نداشته اما با روی کار آمدن دولت جمهوریخواه آیزنهاور در دی ماه ۱۳۳۱ (هفت ماه قبل از کودتا) ورق برمی‌گردد و انگلیس موفق می‌شود نظر مثبت امریکا را جلب کند. شاه هم جایی در همین مسیر راضی و همراه می‌شود.

ماموران امریکایی و انگلیسی در این فیلم توضیح می‌دهند که چطور بین عواملشان در ایران پول پخش می‌کرده‌اند تا کودتا را انجام دهند.

می‌شود درباره سیاست نفتی مصدق یا تصمیمات سیاسی‌اش درباره انتخابات مجلس و رابطه‌اش با شاه بحث کرد، اما به نظرم یک چیز جای بحث ندارد، آن هم این‌که عده‌ای مستقیماً از امریکا و انگلیس پول گرفتند که دولت مصدق را سرنگون کنند و دولتی سر کار بیاورند که منافع انگلیس و امریکا را از نفت ایران تامین کند و شاه هم با همه این روند همراه بوده.

پیشنهاد می‌کنم ۵۰ دقیقه وقت بگذارید و ببینیدش.
2
Forwarded from Ali Seidabadi
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
.
این موسیقی تحت تاثیرم قرار داده است. موسیقی ساده با پیامی ساده. فحش نمی‌دهد، رجز نمی‌خواند، لحن حماسی و «حماس»ی ندارد، اما به روشنی توصیف می‌کند که چرا آدم‌ها در وضعیتی قرار می‌گیرند که پاره‌های تنشان را از زیر آوار جمع می‌کنند و گلوی قاتلشان را می‌گیرند. اگرچه درباره آمریکا و فلسطین و اسراییل است، اما اینجا و‌همه جا کار می‌کند، هرجایی که قدرت با استاندارد دو گانه رفتارش را توجیه می‌کند، هرجایی که آدمیزاد دلش برای لاکپشت‌های دریایی و گربه‌ها و سگ‌های خیابانی به حق می‌سوزد اما کشتار و‌ اعدام آدم‌ها را قضیه‌ای دیگر می‌بیند و می‌داند.
11
⁨درباره‌ی نیک‌بختی ایرانیان


فرقی نمی‌کند چه چهره‌ای داشته باشند، به چه زبانی سخن بگویند یا چه حرفی بزنند.
دامن کوتاه بپوشند یا بلند، لباس راحت بر تن کنند یا مانتو و روسری و چادر، باز هم تفاوتی ندارد.
ریش داشته باشند یا ریش و سبیل را از ته تراشیده باشند، فقط سبیل گذاشته باشند یا مدل ستاری بزنند، باز هم هیچ فرقی نمی‌کند.
نماز جمعه و هیات بروند یا کنسرت و مجالس شادی، یا همه را با هم، تفاوتی ندارد.
کروات بزنند یا پیراهنشان را روی شلوار بیاندازند، باز هم مهم نیست.
به هر زبان یا گویشی سخن بگویند و خود را از هر نژاد و تباری بدانند، باز هم تفاوتی ندارد.

راست افراطی باشند یا راست معتدل، چپ رادیکال یا چپ میانه‌رو، اصلاح‌طلب یا طرفدار حفظ وضع موجود؛ هیچ‌کدام فرقی نمی‌کند.

مهم این است که هر گروهی، با هر طرز فکر و گرایش و اعتقاد و ظاهری، اگر توسعه‌ی ایران را مشروط به حذف گروهی دیگر از مردم بداند، در بیراهه است و جز رنج و خسارت نصیب کشور نخواهد کرد.

ما همه با هم می‌شویم ایران؛ با همه‌ی اختلاف‌ها، شباهت‌ها و تفاوت‌هایمان. می‌توانیم بر سر قدرت رقابت کنیم، همدیگر را نقد کنیم، اما رستگاری ایران و ایرانیان هرگز با حذف بخشی از ایرانیان ممکن نخواهد بود.

این برای من مهم‌ترین معیار در قضاوت درباره‌ی گروه‌های سیاسی است: هر گروهی که نبکبختی و‌ رستگاری ایرانیان و توسعه‌ی ایران را وابسته به حذف دیگران بداند، شایستگی اداره‌ی کشور را ندارد.⁩⁩
👌107
🔘درباره تقی‌زاده"

🔻روزی آقای مهدی مجتهدی که بعداً دادستان تهران شدند،گفت که امروز من منزل آقای تقی‌زاده بودم و جریان عجیبی دیدم که دو نفر آمدند پهلوی تقی‌زاده و گفتند که آقا ما با تو یک مطلب محرمانه‌ای داریم و گفتند که:آقا شما می‌دانید که آقای دکتر مصدق نطق کرد در مجلس و گفت که:مادر دهر خیانت‏‌پیشه‌تر از تقی‌زاده نیافریده است. آقای دکتر مصدق مجلس سنا را منحل کرد و شما را خانه‌نشین کرد. حالا ما عده‌ای هستیم در خارج جمع شدیم چون در مجلس قدرتی نمی‌توانیم داشته باشیم که ایشان را ساقط کنیم، چون ایشان نفوذ در مجلس دارند و اکثریت را دارند. در خارج جمع شدیم و عده‌ای هستیم و مشغول فعالیت بر علیه ایشان، برای سقوط ایشان، و دنبال لیدر می‌گردیم. به اتفاق آرا گفته شده است که شما بهترین فرد هستید که زعامت و لیدری این کار را قبول کنید.
🔻ایشان گفتند:نه من این‌کار را قبول نمی‌کنم، برفرض که دکتر مصدق گفته باشد که مادر دهر خیانت پیشه‌تری از من نیافریده است و مرا هم خانه‌نشین کرد، من به‌هیچ‌قیمت حاضر نیستم بر علیه ایشان قدمی بردارم و شما هم زورتان به جایی نمی‌رسد.
🔻گفتند:آقا رک بگوییم که ما را شاه پهلوی شما فرستاده است. ما عِدّه و عُدّه هم داریم،پول هم داریم،همه‌چیز هم به ما داده‌اند و شخص ایشان گفته که بیاییم از شما بخواهیم. تقی‌زاده پوزخندی زد و گفت:بله تنها دولتی که بعد از شهریور ۱۳۲۰ صالح بود و سر کار آمد دولت حکیم‌الملک بود که دربار با انگشت هژیر آن دولت را ساقط کرد.تنها دولتی که در مقابل دربار ایستادگی کرد و دارد به نفع مملکت کار می‌کند مصدق‌السلطنه است من به هیچ قیمت حاضر نیستم بر علیه این مرد قدمی بردارم،و این‌ها خیلی پکر شدند و دمشان را گذاشتند روی کول رفتند.
🔻وقتی خبر شدم که مخبر نیویورک تایمز در مورد ایران با اشخاص و رجالی ملاقات کرده و مصاحبه کرده بود من شنیدم که در برخوردش با آقای تقی‌زاده جریاناتی پیش آمده است.من خودم شخصاً خدمت ایشان رفتم و گفتم آقا من میل دارم که شما این جریان ملاقات و مصاحبه‌ با مخبر نیویورک تایمز را بفرمایید.
🔻گفت:بله روزی به من تلفن کرد کسی که من مخبر نیویورک تایمز هستم و می‌خواهم با شما مصاحبه‌ای کنم، وقتی دادم آمد کسی هم همراه او بود. البته من این شخصی که همراه او بود شناختم که مال دستگاه امنیتی است ولی خودم را به آن راه نزدم و گفتم آقا من به اندازه کافی زبان خارجی می‌دانستم.انگلیسی می‌دانم، فرانسه می‌دانم،آلمانی می‌دانم، عربی می‌دانم،احتیاج نبود که دیگر به این آقا زحمت بدهید. ولی آن آقا هم هیچ حرفی نزد که چه‌کاره است.بعد از من سؤالاتی کرد من سؤالات را جواب دادم، وقتی که تمام شد گفتم خب آقا سؤالات شما همین بود؟
🔻گفتم خب این را می‌توانستید بنویسید و من جواب بدهم. از همان آمریکا بنویسید،لازم نبود این‌جا بیایید. شما این‌جا با چه اشخاصی ملاقات کردید؟ گفتند:ما نخست‌وزیر را دیدیم بعضی وزراء را دیدیم اشخاصی را.گفتم:نه آقا این کافی نیست. یک خبرنگار اگر می‌خواهد به کنه قضایا وارد بشود باید توی مردم برود توی کوچه و بازار برود اما نه با این آقا. با این آقا بروید هیچ‌کس به شما جوابی نخواهد داد. مثلاً شما با این سران جبهه ملی ملاقات کرده‌اید؟ گفت نه.گفتم:خب بروید این‌ها از وطن‌پرست‌ترین افراد این مملکت هستند. برخلاف این شهرتی که دستگاه داده است که این‌ها کمونیست هستند و طرفدار چپ هستند.به‌هیچ‌وجه این‌جور نیست.این‌ها بسیار وطن‌پرستند،آقا اگر واقعاً این دستگاه معتقد است که در ایران کمونیست هست شما باید با آن‌ها هم ملاقات کنید،ببینید آن‌ها هم چه می‌گویند.و خیلی تجلیل از جبهه ملی و مرحوم دکتر مصدق کرده بود.
🔻و بعد از مدتی ایشان گفتند که نامه‌ای از دربار برای من رسیده که نامه را آوردند نشان من دادند به امضای علاء بود که اطلاعیه‌ای به دربار رسید که جنابعالی مطالبی به مخبرین نیویورک تایمز گفتید و اعلی‌حضرت مرا مأمور کردند که بپرسم که آیا این گزارش‌ها درست است یا نه و آن اطلاعیه هم ضمیمه بود. آقای تقی‌زاده گفتند:من جواب دادم آنچه آن مأمور گفته است حرف‌های من است به غیر از آنچه او فراموش کرده است و از یادش رفته است که من از آن حرف‌ها هم تندتر زده بودم. در هر حال آدمی بود با این طرز،با این‌که خب مرحوم آقای دکتر مصدق این‌جور درباره‌ ایشان گفته بودند.

✍️بخشی از مصاحبه نصرت‌الله امینی (۱۲۹۴-۱۳۸۸) با پروژه تاریخ شفاهی ایران در دانشگاه هاروارد، نوار سیزدهم

لینک مصاحبه کامل نصرت الله امینی👇👇

https://www.tg-me.com/iranianoralhistoryproject/293
3👍2
پس از عرض تبریک روز پزشک



من معمولا روزها را جدی نمی‌گیرم، اما امسال به دلایلی روز پزشک را جدی گرفتم، هم به خاطر این‌که سر و کارم با چند پزشک خوب افتاد در همین روزهای اخیر که از همین‌جا روز پزشک را به همه‌ی آن‌ها تبریک می‌گویم، هم به عنوان شهروندی که سر و کارم با پزشکان بیش‌تر از موضع بیمار بوده، نکته‌ای به نظرم رسیده است که فکر می‌کنم گفتنش به دردی بخورد.

بیماری را فرض کنید که با نشانه‌های حمله‌ی قلبی به اورژانس می‌رود. بلافاصله نوار قلب و آزمایش‌های مربوطه و تا آنژیو پیش می‌رود و معلوم می‌شود یک رگ اصلی در گوشه‌ای از بدنش در حد خفیفی گرفته است که با دارو درمان می‌شود. چندی بعد با همان نشانه‌ها طبق پروتکل‌های بیمارستانی دوباره همین مسیر را طی می‌کند. در این فاصله مشکلات گوارشی و سرگیجه و …. هم به نشانه‌های قبلی اضافه شده است که معلوم نیست تاثیر داروهاست یا نشانه‌ی بیماری دیگری است. تا یادم نرفته در این فاصله او برای مشاوره نزد دکتر گوارش و اعصاب هم می‌رود. دکتر گوارش آندوسکوپی و کلونوسکوپی تجویز می‌کند و دکتر اعصاب با شنیدن همه‌ی این سرگذشت به این نتیجه می‌رسد که همه‌ی این‌ها منشا اضطرابی دارد و اگر پیش از دکتر گوارش و دکتر قلب، اضطرابش درمان شده بود، اصلا کار به اینجا نمی‌کشید.
حالا فرض کنید همین مریض در اثر سرگیجه یکی دو بار هم زمین بخورد و سر و قفسه‌ی سینه‌اش هم درد بگیرد و نگرانش کند که نکند ضربه‌ها به سر و سینه کاری باشد. این دیگر در تخصص قلب و گوارش و اعصاب نیست و پای متخصص دیگری به میان می‌آید.
از آن‌سو دکتر قلب برای پیدا کردن منشا سرگیجه و پیامدهایش در قلب بیمار دنبال دلیل است و دکتر اعصاب در مغز او و دکتر گوارش در تداخل دارویی و مسائل گوارشی.

برای هر کدام مراحلی باید طی شود و مثلا فرض کنید که در آزمایش پیشنهادی دکتر قلب، به سندرم کمیابی می‌رسند که برخی داروهای قلبی تشدیدش کرده است.
جزییات بسیاری از این ماجرا حذف شده است.
هزینه و وقت و تاثیر داروها به کنار، من صرفا به عنوان بیماری که تجربه‌ای شبیه به این داشتم و پزشکانم بهترین بودند و همراهی و احساس مسئولیتشان قابل تقدیر است ، فکر می‌کنم یک جای کار می‌لنگد و بیمار نباید این همه درگیر بشود.

فکر می‌کنم درست این است که پزشک مشاوری باشد که همه‌ی این احتمالات را همان اول کار در نظر بگیرد و نقشه‌ی درمان را طراحی کند. یا مثلا در کنار تخصص‌های مختلف در قطعه قطعه‌ی بدن آدم، تخصصی باشد که کل ارگانیسم بدن آدمیزاد را یک‌جا در بگیرد و روابط دردها و صدمات و نشانه‌ها و بیماری‌ها را بشناسد. آدم گاهی احساس می‌کند ساختار تخصصی پزشکی از اجزای جدا از هم تشکیل شده، در حالی که بدن آدم را رشته‌های بسیاری به هم وصل می‌کند و ممکن است نشانه‌ی مرضی در جایی از بدن در جای دیگری ظاهر شود. عزیزی می‌گفت که این کار را قبلا همان پزشک عمومی خانواده یا محله انجام می‌داد.
این یاداشت را می‌خواستم در روز پزشک منتشر کنم، اما ترجیح دادم با دوست بزرگواری صحبت کنم. او از رویکرد جامع‌نگر به بیمار گفت که به مکتب پرفسور عدل هم معروف است و پزشک حتی فوق تخصص هم نباید بیمار را فقط از منظر تخصص خود ببیند، اما وقتی بیمار مراجعه به فوق تخصص را انتخاب می‌کند، گویی نقشه‌ی درمانش را هم انتخاب می‌کند و پزشک هم بر اساس تخصص خودش متمرکز می‌شود روی همان موضوع. او هم مراجعه مستقیم به فوق تخصص را یکی از دلایل این ماجرا می‌دانست و معتقد بود که این کار پرهزینه هم هست و باید اول از پزشک عمومی شروع کرد و او در چارچوب نظام ارجاع بیمار را در صورت لزوم به متخصص ارجاع بدهد.
پزشک عمومی در یک محله یا شهرکوچک یا روستا علاوه بر این حتی می‌تواند نقش اجتماعی هم ایفا کند. مثلا وقتی از افزایش یک بیماری در یک محله آگاهی پیدا می‌کند، با طرح آن به عوامل اجتماعی مثلا آلودگی آب می‌رسد.
14
رد‌گم‌کنی در نفوذ و نفاق

حجم حملات به بیانیه‌ی جبهه‌ی اصلاحات و سطوح مختلف تهاجم، فارغ از این که با محتوای آن مخالف یا موافق باشیم، به پدیده‌ی شگفت‌انگیزی تبدیل شده است.

اصلا فرض بگیریم که همه‌ی نقدها به این بیانیه درست باشد، بسیج همگانی علیه این بیانیه که هم صدا و سیما و هم خطبه‌های نماز جمعه و هم رسانه‌های متنوع و شخصیت‌های رنگارنگ را در برگرفته است، عملیاتی بسیار بزرگ‌تر از آن است که به خاطر بیانیه‌ای تمهید شود.

البته که این نافی حق نقد این بیانیه و هر کنش سیاسی دیگر نیست، اما امروز یاداشتی در یکی از پایگاه‌های خبری خواندم که عجیب‌تر از بقیه بود. نویسنده که با عنوان عضو هیات علمی دانشگاه معرفی شده بود، با پرداختن به دو عامل نفاق و نفوذ، این بیانیه و جبهه اصلاحات را مصداق نفاق و نفوذ معرفی کرده و با استدلال‌ها و ارجاعاتی نوشته بود: با توجه به حضور پررنگ دو عنصر «نفوذ» و «نفاق» در این جریان، صدور بیانیه اخیر جبهه اصلاحات ایران نه جای تعجب دارد و نه غیرمنتظره است.

نویسندگان بیانیه - که من هنوز آن را نخوانده‌ام و درباره‌ی محتوایش نظری ندارم- در حالی متهم به نفاق و نفوذ شده‌اند که بعید می‌دانم به اطلاعات محرمانه کشور دسترسی داشته باشند، در حالی که تجاوز اسرائیل به خاک کشورمان، حاکی از دسترسی به اطلاعات سطح بالا بود.
چنین اتهام‌هایی درباره یک بیانیه‌ی - گیریم تند- در کنار این همه تمرکز روی آن، این نگرانی را بوجود می‌آورد که نکند، کل این ماجرا نوعی رد‌گم کنی باشد برای پنهان کردن نفوذی‌های اصلی که از محل محرمانه‌ترین جلسات نیروهای نظامی و ساعت رفت و آمد آنان اطلاع داشته‌اند.
👍6👎1👏1
Forwarded from حسین سناپور
مرجعیتِ روشن‌فکر
 
حسین سناپور

☑️بارها دیده‌ام در این سال‌ها که خیلی‌ها (به‌خصوص چپ‌ها) آل‌احمد را باعث نه فقط بی‌راهه رفتن روشن‌فکری قبل از انقلاب، که حتا یکی از چند چهره‌ی اصلی وقوع انقلاب دانسته‌اند (انقلابی که ده سال بعد از مرگش اتفاق افتاد). گویی او به‌تنهایی چنان نفوذ و مرجعیتی داشت که بتواند ده‌ها و بلکه صدها روشن‌فکر را مرعوب و مغلوب خودش بکند تا به راه او بروند و بقیه هم نه روشن‌فکرِ قائم به خود و صاحب رأی که دنباله‌رو او بوده‌اند.
☑️بدتر این‌که، بسیاری از کسانی که چنان مدعایی دارند، خودشان هم همان‌وقت صاحب قلم و گاهی شهرت هم بوده‌اند. اگر حرف و مدعای آن‌ها درست باشد، باید پرسید که پس نقش شما چه بوده؟ و اصلاً آل‌احمد مگر بیرون از حلقه‌ی نه چندان بزرگ کتاب‌خوان‌ها، مگر در میان عامه هم نفوذی داشت؟ اگر او مرجعیتی _ به قول شما _ داشت، مگر جز در حلقه‌ی کوچک اهل قلم و شاید معدودی از کتاب‌خوان‌ها بود؟ و مگر اهل قلم نمی‌توانستند به جای مرعوب‌شدن، او را نقد کنند و از راه غلط بازبدارند یا حداقل مرجعیتش را بگیرند؟ چرا نکردند؟ خودشان صاحب فکر نبودند یا چنان ترسو بودند که جرئت مواجهه با او را نداشتند؟ و اگر صاحب فکر نبوده‌اند یا ترسو بوده‌اند، دیگر چه جای روشن‌فکری و خود را روشن‌فکر وانمودن؟

☑️شخصاً فکر می‌کنم هیچ‌کدام این‌ها نبوده و طرح هر کدام برای گم‌کردن موضوع اصلی است. یعنی مرجعیت آل‌احمد در حدی نبوده که حالا مهم‌ترین اتفاقات خوب و بد دهه‌ی چهل و بعد از آن را بشود گردنش گذاشت. اهل قلم هم نه به اندازه‌ی او، اما به هر حال جسارت کافی داشتند (و بعضی که تمایلات چریکی داشتند، حتا بیش‌تر هم) و صاحبِ نظر هم بودند و گاهی او را نقد هم کردند. پس چه شده که حالا بسیاری می‌خواهند او را واجد چنان مرجعیت و نفوذی بدانند؟

☑️به نظرم دلیلش همان چیزی است که به‌خصوص در عرصه‌ی سیاست عوارضش را زیاد می‌بینیم: انداختن تمام تقصیرها به گردن یکی و خلاص‌کردن خود از عذاب‌وجدانِ اتفاقاتی با پی‌آمدهای بد. این کار قدمتی به اندازه‌ی "کپاروت" (کَفاره) یهودیان دارد که همیشه مرغی را قربانی و بلاگردان کردارهای بد خود می‌کرده‌اند. واقعیت این است که ما، تک‌تک ما، معمولاً حاضر نیستیم گناه خود را گردن بگیریم و همیشه دنبال همان کفاره می‌گردیم. در سیاست که این رسم رایج است و هر کس از بار مسئولیت شانه خالی می‌کند و حاضر نیست به‌اندازه‌یی که مسئولیت داشته، خطاها را گردن بگیرد. همین هم هست که مدام اشتباه‌ها تکرار می‌شوند و حداکثر فقط جای مسئولان را عوض می‌کنیم.

☑️اما اگر در عرصه‌ی سیاست این روش معمول است، در عرصه‌ی ادبیات و فرهنگ چرا چنین است؟ این سوالی است محل تأمل، با پاسخی درازدامن. شاید هم باید گفت این طبیعی است برای فرهنگی که همیشه و در همه جا دنبال قربانی گشته. چون اگر جز این بود، چرا فرهنگ و به‌خصوص ادبیات‌مان چنین هزارتکه و به حال خود است؟

#حسین_سناپور
#جلال_آل‌احمد
#روشن‌فکری

@sanapourhossein
3
‌در انگلیسی، اسرائیل دوبار هدف قرار دادن یک بیمارستان را "اشتباه" می نامد.

در عبری، اسرائیل به بمباران بیمارستان ناصر برای بار دوم و قتل ۴ خبرنگار در آنجا افتخار می کند و همه آنها را "تروریست" می خواند.

آنها ابتدا بیمارستان را بمباران کردند، منتظر ماندند تا خبرنگاران به صحنه هجوم ببرند و آنها را بمباران کردند!

🔗 Muhammad Shehada

🔻منابع:
https://www.jpost.com/israel-news/article-865233
https://www.c14.co.il/article/1303680
🤯3🤬1
نه اهدای زورکی شاهنامه در تاجیکستان را جدی بگیرید و نه حرف‌های مبتذل آن خانم طناز را. به جای این که وقتتان را صرف دفاع از آن و حمله به این کنید، چند صفحه شاهنامه بخوانید!
👌25👍5👎3👏2
این چند خطی را که درباره‌ی شاهنامه نوشتم، بازتاب زیادی داشته و از جمله در کانال سخنرانی‌ها بیش از ۱۲۰ نظر دریافت کرده و مردم با دیدگاه‌های مختلف حرف مرا نقد با تایید کرده‌اند. پاسخ به همه‌شان ممکن نیست، اما یکی از نظرها بیشتر به دلم نشست و گمانم جواب تمام نقد و نظرهاست:

کاش دنیا به این سخن فردوسی دل می سپرد:
"جهان را بسازید همچو بهشت
  مگویید هرگز سخن‌های زشت

  همه یک به یک مهربانی کنید
جهان را همه، پاسبانی کنید

   بگویید این جمله در گوش باد
  که یک تن به گیتی پریشان مباد

@metaphortherapy🪴



https://www.tg-me.com/sokhanranihaa/55724
8👍1
اعضای شورای امنیت بجز آمریکا خواستار توقف حملات اسرائیل در غزه شدند

🔹 اعضای شورای امنیت سازمان ملل  به جز آمریکا خواستار توقف حملات اسرائیل شدند و اعلام کردند اسرائیل باید مسیر خود را در غزه تغییر دهد

🔹این بیانیه که توسط آمریکا امضا نشده است، ازنهاد «طبقه‌بندی یکپارچه مراحل امنیت غذایی» (IPC) که از سوی سازمان ملل پشتیبانی می‌شود قحطی در غزه را تأیید کرده بود، حمایت و اعلام کرد قحطی در غزه یک بحران ساخته دست بشر است.

🔹شورای امنیت سازمان ملل هشدار داد که استفاده از گرسنگی به عنوان سلاح جنگی طبق قوانین بین‌المللی ممنوع است و باید فورا متوقف شود.

لینک خبر
tv.irna.ir
@IRNA_1313
🤬2🤷‍♀1
2025/10/23 08:56:37
Back to Top
HTML Embed Code: