.
دربارهی نسبت تبار و هویت ایرانی؛
به بهانهی یک عکس یادگاری در چابهار!
✍️ زاگرس زند
ایرانیان هیچگاه همه از یک تبار یا قومیّت واحد نبودهاند. فلات ایران همواره میزبان تیرههای گوناگون از شرق و غرب و شمال و جنوب بوده است. تبار بومیان کهن ایران ازجمله: ایلامیها و لولوبیها و سیَلکیها و شهرسوختهایها شناخته نشده، ولی میدانیم هندواروپایی و آریایی یا سامی نبودند و گاه آسیانیک نامیده میشوند. زمان و ترتیبِ ورود و اسکان آنها در فلات ایران نیز ناشناخته است. از ورود ایرانیانِ آریاییتبار گرفته تا هندیها و ترکها و مغولها، تا یهودیان و یونانیان و عربها و آفریقاییها، تا گرجیها و ارمنیها؛ همواره مهاجران/مهاجمان/مهمانانِ تازهوارد داشتهایم. همۀ این گروهها در هرمرحله با بومیانی روبهرو بودهاند که خودِ آنها مهاجرانِ مراحلِ پیش بوده و دیر یا زود «ایرانی» شده بودند. بهناچار و دیر یا زود، این اقوام نیز با بومیان و همسایهها میآمیختند؛ چه در تخمه و تبار، چه در دین و زبان و آدابورسوم. هرچند ممکن است هنوز گروههایی درظاهر نیامیخته وجود داشته باشند، همچون: ترکمنهای گلستان، براهوییها و دراویدیهای بلوچستان، آفریقاییتبارهای جنوب، مَنداییان خوزستان، کولیهای هندیتبارِ پراکنده در ایران، گرجیهای فریدن اصفهان، یهودیان همدان، آشوریهای آذربایجان و ارامنۀ تهران. اما همۀ این موارد کموبیش از دیدِ فرهنگی، زبانی یا حتی تباری/خویشاوندی با دیگرایرانیان آمیخته شده و خود را «ایرانی» و چهبسا از کهنترینِ ایرانیان میدانند. این واقعیتِ آمیختگیهای نژادیِ پیدرپی و مهاجرتهای مداوم، مفهوم نژادِ اصیل و خونِ پاک یا ملّتِ یکدست از دید تباری و جمعیتی را به افسانه تبدیل کرده است. افسانهای که هویّت ایرانی هیچ نیاز و وابستگی به آن نداشته و ندارد؛ نکتهای که فردوسی به تیزهوشی آن را دریافته بود و پارهای از ما هنوز نه!:
از ایران و از ترک و از تازیان
نژادی پدید آید اندر میان،
نه دهقان، نه ترک و نه تازی بود
سخنها بهکردارِ بازی بود!
این جنبه از چهرۀ هویّتی ایران با بسیاری از دولت- شهرها یا دولت- کشورها، چه تاریخی چه معاصر، تفاوت اساسی دارد. تنوعِ تباری/نژادی در بسیاری از تمدنها به چندپارگی و تشکیل دولتها و سپس ملّتهای تازه انجامیده است. در بسیاری از آن تمدنها با فروپاشی یک دولتِ نیرومند، به سرعت چندین دولت و هویّت از اقوام گوناگون نمایان شد و ادامه یافت. اتفاقی که با فروپاشیِ دولتهای فراگیر در ایران رخ نداد؛ از هخامنشیان تا ساسانیان و از فروپاشی خلافت اسلامی تا سقوط صفویان. بهگمانم مهمترین دلیلِ این یکپارچگی و عدم تجزیه پس از هر فروپاشیِ سیاسی، عدم وابستگیِ دولتها(درعمل) و اندیشۀ سیاسی(درنظر) به عنصرِ قومیت و نیز برتریِ فرهنگِ «ایرانی» و مشروعیت در سراسر «ایرانشهر» بر فرهنگ «قومی» و محبوبیتِ «منطقهای» بوده است؛ وضعیتی فراقومی و فرانژادی. این برتریِ فرهنگِ «ملّی/ایرانی» بر «قومی» وضعیتی(دراصل، ضرورتی) جمعیتشناختی و فرهنگی و مردمشناسانه بوده و هست، نه ایدئولوژیک یا نظامی؛ که در تمام درازای تاریخ ایران خود را ابتدا به «واقعیت سیاسی» و سپس به «اندیشۀ سیاسی» تحمیل کرده است.
(بنگرید به: ایرانشناسی؛ هویت، فرهنگ و خلقیات ایرانی، گفتار شانزدهم، نشر نگاه معاصر)
مهر ۱۴۰۴
@ShahnameAlborz
دربارهی نسبت تبار و هویت ایرانی؛
به بهانهی یک عکس یادگاری در چابهار!
✍️ زاگرس زند
ایرانیان هیچگاه همه از یک تبار یا قومیّت واحد نبودهاند. فلات ایران همواره میزبان تیرههای گوناگون از شرق و غرب و شمال و جنوب بوده است. تبار بومیان کهن ایران ازجمله: ایلامیها و لولوبیها و سیَلکیها و شهرسوختهایها شناخته نشده، ولی میدانیم هندواروپایی و آریایی یا سامی نبودند و گاه آسیانیک نامیده میشوند. زمان و ترتیبِ ورود و اسکان آنها در فلات ایران نیز ناشناخته است. از ورود ایرانیانِ آریاییتبار گرفته تا هندیها و ترکها و مغولها، تا یهودیان و یونانیان و عربها و آفریقاییها، تا گرجیها و ارمنیها؛ همواره مهاجران/مهاجمان/مهمانانِ تازهوارد داشتهایم. همۀ این گروهها در هرمرحله با بومیانی روبهرو بودهاند که خودِ آنها مهاجرانِ مراحلِ پیش بوده و دیر یا زود «ایرانی» شده بودند. بهناچار و دیر یا زود، این اقوام نیز با بومیان و همسایهها میآمیختند؛ چه در تخمه و تبار، چه در دین و زبان و آدابورسوم. هرچند ممکن است هنوز گروههایی درظاهر نیامیخته وجود داشته باشند، همچون: ترکمنهای گلستان، براهوییها و دراویدیهای بلوچستان، آفریقاییتبارهای جنوب، مَنداییان خوزستان، کولیهای هندیتبارِ پراکنده در ایران، گرجیهای فریدن اصفهان، یهودیان همدان، آشوریهای آذربایجان و ارامنۀ تهران. اما همۀ این موارد کموبیش از دیدِ فرهنگی، زبانی یا حتی تباری/خویشاوندی با دیگرایرانیان آمیخته شده و خود را «ایرانی» و چهبسا از کهنترینِ ایرانیان میدانند. این واقعیتِ آمیختگیهای نژادیِ پیدرپی و مهاجرتهای مداوم، مفهوم نژادِ اصیل و خونِ پاک یا ملّتِ یکدست از دید تباری و جمعیتی را به افسانه تبدیل کرده است. افسانهای که هویّت ایرانی هیچ نیاز و وابستگی به آن نداشته و ندارد؛ نکتهای که فردوسی به تیزهوشی آن را دریافته بود و پارهای از ما هنوز نه!:
از ایران و از ترک و از تازیان
نژادی پدید آید اندر میان،
نه دهقان، نه ترک و نه تازی بود
سخنها بهکردارِ بازی بود!
این جنبه از چهرۀ هویّتی ایران با بسیاری از دولت- شهرها یا دولت- کشورها، چه تاریخی چه معاصر، تفاوت اساسی دارد. تنوعِ تباری/نژادی در بسیاری از تمدنها به چندپارگی و تشکیل دولتها و سپس ملّتهای تازه انجامیده است. در بسیاری از آن تمدنها با فروپاشی یک دولتِ نیرومند، به سرعت چندین دولت و هویّت از اقوام گوناگون نمایان شد و ادامه یافت. اتفاقی که با فروپاشیِ دولتهای فراگیر در ایران رخ نداد؛ از هخامنشیان تا ساسانیان و از فروپاشی خلافت اسلامی تا سقوط صفویان. بهگمانم مهمترین دلیلِ این یکپارچگی و عدم تجزیه پس از هر فروپاشیِ سیاسی، عدم وابستگیِ دولتها(درعمل) و اندیشۀ سیاسی(درنظر) به عنصرِ قومیت و نیز برتریِ فرهنگِ «ایرانی» و مشروعیت در سراسر «ایرانشهر» بر فرهنگ «قومی» و محبوبیتِ «منطقهای» بوده است؛ وضعیتی فراقومی و فرانژادی. این برتریِ فرهنگِ «ملّی/ایرانی» بر «قومی» وضعیتی(دراصل، ضرورتی) جمعیتشناختی و فرهنگی و مردمشناسانه بوده و هست، نه ایدئولوژیک یا نظامی؛ که در تمام درازای تاریخ ایران خود را ابتدا به «واقعیت سیاسی» و سپس به «اندیشۀ سیاسی» تحمیل کرده است.
(بنگرید به: ایرانشناسی؛ هویت، فرهنگ و خلقیات ایرانی، گفتار شانزدهم، نشر نگاه معاصر)
مهر ۱۴۰۴
@ShahnameAlborz
❤13👍2👏1🙏1
Forwarded from مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامى
تمدید مهلت ثبتنام دورههای تخصصی پاییزۀ ١۴٠۴ مدرسۀ تاریخ و فرهنگ ایران
♦️دبا: پژوهشکدۀ ابوریحان بیرونی، وابسته به مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی در پاییز ١۴٠۴، دورههای آموزشی حضوری و غیرحضوری خود را با عنوان «مدرسۀ تاریخ و فرهنگ ایران»، برای علاقهمندان حوزه تاریخ، فرهنگ، هنر، علوم و... برگزار میکند.
🔹جهت نصب نرمافزار لازم و كسب اطلاع از نحوۀ شركت در كلاسهاى مجازى به نشانی تارنماى زير مراجعه كنيد:
meeting.cgie.org.ir
🔸اطلاعات مورد نياز جهت ورود به كلاس، شامل لينک كلاس، نام كاربرى و رمز عبور از طريق واتساپ براى دانشجويان ارسال خواهد شد.
♦️علاقهمندان میتوانند تا جمعه، یازدهم مهر نسبت به ثبتنام در کلاسهای مذکور با مراجعه به نشانی تارنمای edu.cgie.org.ir اقدام کنند.
🔹برای دورههای آموزشی با ارزیابی، گواهینامۀ معتبر پایان دوره صادر خواهد شد.
🔸برای دورههای آموزشی فاقد ارزیابی، گواهینامۀ شرکت در دوره صادر میشود.
📍جهت کسب اطلاعات بیشتر میتوانید با واحد آموزش با شمارۀ تلفنهای ٢٢٢٩٧۶٢۶ ، داخلی ۵١۵ و ٠٩١٢٢١٧٩۶٧٢ تماس حاصل کنید.
@cgie_org_ir
♦️دبا: پژوهشکدۀ ابوریحان بیرونی، وابسته به مرکز دائرةالمعارف بزرگ اسلامی در پاییز ١۴٠۴، دورههای آموزشی حضوری و غیرحضوری خود را با عنوان «مدرسۀ تاریخ و فرهنگ ایران»، برای علاقهمندان حوزه تاریخ، فرهنگ، هنر، علوم و... برگزار میکند.
🔹جهت نصب نرمافزار لازم و كسب اطلاع از نحوۀ شركت در كلاسهاى مجازى به نشانی تارنماى زير مراجعه كنيد:
meeting.cgie.org.ir
🔸اطلاعات مورد نياز جهت ورود به كلاس، شامل لينک كلاس، نام كاربرى و رمز عبور از طريق واتساپ براى دانشجويان ارسال خواهد شد.
♦️علاقهمندان میتوانند تا جمعه، یازدهم مهر نسبت به ثبتنام در کلاسهای مذکور با مراجعه به نشانی تارنمای edu.cgie.org.ir اقدام کنند.
🔹برای دورههای آموزشی با ارزیابی، گواهینامۀ معتبر پایان دوره صادر خواهد شد.
🔸برای دورههای آموزشی فاقد ارزیابی، گواهینامۀ شرکت در دوره صادر میشود.
📍جهت کسب اطلاعات بیشتر میتوانید با واحد آموزش با شمارۀ تلفنهای ٢٢٢٩٧۶٢۶ ، داخلی ۵١۵ و ٠٩١٢٢١٧٩۶٧٢ تماس حاصل کنید.
@cgie_org_ir
❤3
دورههای تخصصی پاییزۀ ١۴٠۴
مدرسۀ تاریخ و فرهنگ ایران
شاهنامهشناسی؛ بخش ساسانیان
از ۱۵ مهر، سهشنبهها، ساعت ۱۷ تا ۲۰
۶ نشستِ ۳ساعته، یکهفتهدرمیان
♦️علاقهمندان میتوانند تا یازدهم مهر نسبت به ثبتنام در کلاسهای مذکور با مراجعه به نشانی تارنمای edu.cgie.org.ir اقدام کنند.
🔹برای دورهها گواهینامه معتبر صادر خواهد شد.
📍جهت کسب اطلاعات بیشتر میتوانید با واحد آموزش به شمارۀ تلفنهای ٢٢٢٩٧۶٢۶ ، داخلی ۵١۵ و ٠٩١٢٢١٧٩۶٧٢ تماس حاصل کنید.
@ShahnameAlborz
مدرسۀ تاریخ و فرهنگ ایران
شاهنامهشناسی؛ بخش ساسانیان
از ۱۵ مهر، سهشنبهها، ساعت ۱۷ تا ۲۰
۶ نشستِ ۳ساعته، یکهفتهدرمیان
♦️علاقهمندان میتوانند تا یازدهم مهر نسبت به ثبتنام در کلاسهای مذکور با مراجعه به نشانی تارنمای edu.cgie.org.ir اقدام کنند.
🔹برای دورهها گواهینامه معتبر صادر خواهد شد.
📍جهت کسب اطلاعات بیشتر میتوانید با واحد آموزش به شمارۀ تلفنهای ٢٢٢٩٧۶٢۶ ، داخلی ۵١۵ و ٠٩١٢٢١٧٩۶٧٢ تماس حاصل کنید.
@ShahnameAlborz
❤7
Audio
شاهنامهخوانی اشا
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
صدای نشست دویست و سی و چهارم
از دورِ دومِ شاهنامه
۷ مهر ۱۴۰۴،
ساسانیان، پادشاهی نرسه و شاپور ذوالاکتاف
پخش زندهی نشست در اینستاگرام:
@zagros.zand
#ساسانیان
#انجمن_دوستداران_شاهنامه_البرز
#اشا #فردوسی #شاهنامه
telegram: @ShahnameAlborz
instagram: @doostdaran_shahname_alborz
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
صدای نشست دویست و سی و چهارم
از دورِ دومِ شاهنامه
۷ مهر ۱۴۰۴،
ساسانیان، پادشاهی نرسه و شاپور ذوالاکتاف
پخش زندهی نشست در اینستاگرام:
@zagros.zand
#ساسانیان
#انجمن_دوستداران_شاهنامه_البرز
#اشا #فردوسی #شاهنامه
telegram: @ShahnameAlborz
instagram: @doostdaran_shahname_alborz
❤10🕊2💯1
Audio
گرشاسپنامهخوانی اشا
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
صدای نشست سی و ششم
گرشاسپنامه
۷ مهر ۱۴۰۴
جنگ نریمان با خاقان و فغفور
پخش زندهی نشست در اینستاگرام:
@zagros.zand
#گرشاسپ #گرشاسپنامه
#انجمن_دوستداران_شاهنامه_البرز
#اشا
telegram: @ShahnameAlborz
instagram: @doostdaran_shahname_alborz
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
صدای نشست سی و ششم
گرشاسپنامه
۷ مهر ۱۴۰۴
جنگ نریمان با خاقان و فغفور
پخش زندهی نشست در اینستاگرام:
@zagros.zand
#گرشاسپ #گرشاسپنامه
#انجمن_دوستداران_شاهنامه_البرز
#اشا
telegram: @ShahnameAlborz
instagram: @doostdaran_shahname_alborz
❤9👏2
❤11🙏1
.
شکاریم یکسر همه پیش مرگ....
از سوی انجمن دوستداران شاهنامه البرز(اشا)
درگذشت برادر ارجمندِ آقای دکتر علیرضا قیامتی، شاهنامهشناس نامدار را به ایشان و خانواده گرامیشان آرامشباد و تسلیت گفته، دیرزیوی و تندرستی ایشان و بازماندگان را آرزومندیم.🌹🌹
@ShahnameAlborz
شکاریم یکسر همه پیش مرگ....
از سوی انجمن دوستداران شاهنامه البرز(اشا)
درگذشت برادر ارجمندِ آقای دکتر علیرضا قیامتی، شاهنامهشناس نامدار را به ایشان و خانواده گرامیشان آرامشباد و تسلیت گفته، دیرزیوی و تندرستی ایشان و بازماندگان را آرزومندیم.🌹🌹
@ShahnameAlborz
❤14💔5🕊4
.
ایران در آینهی خیال شرقشناسان، محمد تولایی، نشر دوستان، ۱۴۰۳
✍️ زاگرس زند
دکتر محمدنبی تولایی که باید ۷۸ساله باشد و شیرازی، استاد گروه زبانهای خارجی دانشگاه ارومیه بوده و باید بازنشسته شده باشد. گویا با ارشد ادبیات انگلیسی به دانشگاه ارومیه وارد شده و حدود سال ۷۴ با حدود ۴۸ سال سن، برای دوره دکتری به استرالیا رفته، با بورس وزارت فرهنگوآموزش دورهی رفسنجانی. در دانشگاه نیوساوتویلز سیدنی به راهنمایی دکتر بیل اشکرافت، رسالهاش را در سال ۷۸ دفاع کرده با عنوان:
The Orientalist Construction of Persia, 1998
اینکه بورس با چه ضوابطی داده میشده و رقابتی و عادلانه بوده یا نه و رشتهی متقاضی نباید تاریخ یا علوم اجتماعی یا سیاسی میبوده و موضوع این رساله نیز به رشته ادبیات انگلیسی چه ربطی دارد و نویسنده پیش و یا پس از این دوره، جز این رساله، چه مقالات و کتابهایی در این زمینه داشته یا پایاننامه ارشدش ربط داشته و آیا استرالیا بدون سوابق پژوهشیِ مربوطه دانشجوی دکتری میگیرد یا نه و اصلا چرا باید یک استاد درآستانه ۵۰سالگی که رو به بازنشستگی است بورس دوره دکتری شود و ... هیچکدام به ما ربطی و دخلی ندارد و باید ماست خودمان را بخوریم و فضولی نکنیم، لابد همهچیز درست و منطقی و عادلانه بوده است، انشاالله!
شوربختانه، مانند همیشه در ایران، نه نویسنده و نه ناشر هیچ اطلاعاتی از پیشینه علمی و رشته و تخصص و شغل و غیرهی نویسنده به شما نمیدهند و امیدوارم آنچه من یافتهام خطا نباشد. فقط نویسنده در مقدمه آورده که رساله بوده و به موضوع علاقه داشته و از رئیس دانشگاه ارومیه برای بورس و دانشگاه استراليا و استاد راهنما سپاسگزاری کرده است.
و اما کتاب!
نویسنده کتاب خود را پس از ۲۵ سال به فارسی ترجمه و منتشر کرده که زمان زیادی است و تحقیقات زیادی در این ۲۵ سال در این حوزه انجام شده است. البته شاید شما بگویید شیرازیها در کار دنیا اصلا عجله ندارند و بسیار صبورند!
جدا از خطاهایی چون: خشایارشاه/خشایارشا، سرجانملکلم/سرجانملکم، پرویز نفیسی/سعید نفیسی، مادام دلافوی/دیولافوا، که از ناآشنایی با تلفظ و املای درست در فارسی و کمبود مطالعات تخصصی است، عجیب است که متن ترجمه نیز خیلی خوب و روان و حرفهای نیست، درحالیکه مترجم هم استاد رشته انگلیسی بوده و هم متن خود را ترجمه کرده، پس نباید چنین باشد. برخی جملهها گنگ هستند که به دو عامل مربوط است، یکی عدم تسلط بر زبان و ادبیات فارسی(برای نگارش مقالات علمی به فارسی) و یکی عدم تسلط علمی بر مباحث تخصصی کتاب. ضعف در مورد دوم در دو مرحله خود را نشان میدهد: یکبار در نقلقولهای غیرمستقیم از منابع انگلیسیِ مربوطه بهعلت تخصصی و گاه پیچیدهبودن بحث و اصطلاحات خاص، و یکبار در گنگی و نارسایی زبان و نثر انگلیسیِ خودِ نویسنده در هنگام بحث و نظر و تحلیل خود.(نمونه: صص ۴۴، ۴۵، ۱۲۲) کتاب حتما باید ویراستار محتوایی و زبانی میداشت تا این کاستیها برطرف میشد. نمایه هم ندارد، که از واجبات است!
و اما محتوا!
کتاب یک مقدمه و ۵ فصل دارد: حاجیبابای اصفهانی؛ جایگاه متن موریه؛ کتاب کرزن؛ حافظ و گرترود بل؛ غربزدگی. در مقدمه به رویکرد نظری و شرقشناسی ادوارد سعید پرداخته، مختصر؛ فصل یکم و دوم به ژانر پیکارِسک picaresque و اثر جیمز موریه و نسبت با شرقشناسی پرداخته، که بد نیست، بویژه که بحث اهمیت و الگوی پیکارسک را پیش کشیده و حاجیبابا متن بسیار مهمی است. فصل سوم درباب پیوند کتاب ایران و قضیه ایرانِ کرزون با الگوهای استعمار و شرقشناسی است و تاریخنگاری اروپامحور که فصل خوبیست. فصل بعد به خوانش و ترجمهی سوگیرانه و ناقص بل از حافظ پرداخته و بهعلت انگلیسیدانیِ نویسنده به جزییات ترجمهی بل وارد شده که نوآورانه است و البته دشوار. فصل آخر نیز به گفتمان غربستیزی و بومیگرایی روشنفکران با تمرکز بر آلاحمد و غربزدگی پرداخته، تاحد زیادی همدلانه و توطئهمحور.
در کلِ کتاب حجم نقلقولها زیاد و بیشتر مستقیم و تحلیل و نگارش بهنسبت کمتر است.
درکل:
کاملا و بیتعارف و بیتوجه به همهی ایرادات و نقدهای نظریه سعید، کاملا با سعید موافق است؛ با غربزدگی آلاحمد ۹۵٪ موافق است؛ با اسلام و تشیع و انقلاب و جمهوریاسلامی همدل است؛ به ایرانشناسی و ایرانشناسان شک دارد و سرجمع غربستیز یا غربهراس است و بومیگرا با نگاه و تحلیلی همسو با ایدئولوژی سیاسی_فرهنگی قدرت هژمون و حاکم.
(مهر ۱۴۰۴)
#نقد_کتاب
#محمد_تولایی
@ShahnameAlborz
ایران در آینهی خیال شرقشناسان، محمد تولایی، نشر دوستان، ۱۴۰۳
✍️ زاگرس زند
دکتر محمدنبی تولایی که باید ۷۸ساله باشد و شیرازی، استاد گروه زبانهای خارجی دانشگاه ارومیه بوده و باید بازنشسته شده باشد. گویا با ارشد ادبیات انگلیسی به دانشگاه ارومیه وارد شده و حدود سال ۷۴ با حدود ۴۸ سال سن، برای دوره دکتری به استرالیا رفته، با بورس وزارت فرهنگوآموزش دورهی رفسنجانی. در دانشگاه نیوساوتویلز سیدنی به راهنمایی دکتر بیل اشکرافت، رسالهاش را در سال ۷۸ دفاع کرده با عنوان:
The Orientalist Construction of Persia, 1998
اینکه بورس با چه ضوابطی داده میشده و رقابتی و عادلانه بوده یا نه و رشتهی متقاضی نباید تاریخ یا علوم اجتماعی یا سیاسی میبوده و موضوع این رساله نیز به رشته ادبیات انگلیسی چه ربطی دارد و نویسنده پیش و یا پس از این دوره، جز این رساله، چه مقالات و کتابهایی در این زمینه داشته یا پایاننامه ارشدش ربط داشته و آیا استرالیا بدون سوابق پژوهشیِ مربوطه دانشجوی دکتری میگیرد یا نه و اصلا چرا باید یک استاد درآستانه ۵۰سالگی که رو به بازنشستگی است بورس دوره دکتری شود و ... هیچکدام به ما ربطی و دخلی ندارد و باید ماست خودمان را بخوریم و فضولی نکنیم، لابد همهچیز درست و منطقی و عادلانه بوده است، انشاالله!
شوربختانه، مانند همیشه در ایران، نه نویسنده و نه ناشر هیچ اطلاعاتی از پیشینه علمی و رشته و تخصص و شغل و غیرهی نویسنده به شما نمیدهند و امیدوارم آنچه من یافتهام خطا نباشد. فقط نویسنده در مقدمه آورده که رساله بوده و به موضوع علاقه داشته و از رئیس دانشگاه ارومیه برای بورس و دانشگاه استراليا و استاد راهنما سپاسگزاری کرده است.
و اما کتاب!
نویسنده کتاب خود را پس از ۲۵ سال به فارسی ترجمه و منتشر کرده که زمان زیادی است و تحقیقات زیادی در این ۲۵ سال در این حوزه انجام شده است. البته شاید شما بگویید شیرازیها در کار دنیا اصلا عجله ندارند و بسیار صبورند!
جدا از خطاهایی چون: خشایارشاه/خشایارشا، سرجانملکلم/سرجانملکم، پرویز نفیسی/سعید نفیسی، مادام دلافوی/دیولافوا، که از ناآشنایی با تلفظ و املای درست در فارسی و کمبود مطالعات تخصصی است، عجیب است که متن ترجمه نیز خیلی خوب و روان و حرفهای نیست، درحالیکه مترجم هم استاد رشته انگلیسی بوده و هم متن خود را ترجمه کرده، پس نباید چنین باشد. برخی جملهها گنگ هستند که به دو عامل مربوط است، یکی عدم تسلط بر زبان و ادبیات فارسی(برای نگارش مقالات علمی به فارسی) و یکی عدم تسلط علمی بر مباحث تخصصی کتاب. ضعف در مورد دوم در دو مرحله خود را نشان میدهد: یکبار در نقلقولهای غیرمستقیم از منابع انگلیسیِ مربوطه بهعلت تخصصی و گاه پیچیدهبودن بحث و اصطلاحات خاص، و یکبار در گنگی و نارسایی زبان و نثر انگلیسیِ خودِ نویسنده در هنگام بحث و نظر و تحلیل خود.(نمونه: صص ۴۴، ۴۵، ۱۲۲) کتاب حتما باید ویراستار محتوایی و زبانی میداشت تا این کاستیها برطرف میشد. نمایه هم ندارد، که از واجبات است!
و اما محتوا!
کتاب یک مقدمه و ۵ فصل دارد: حاجیبابای اصفهانی؛ جایگاه متن موریه؛ کتاب کرزن؛ حافظ و گرترود بل؛ غربزدگی. در مقدمه به رویکرد نظری و شرقشناسی ادوارد سعید پرداخته، مختصر؛ فصل یکم و دوم به ژانر پیکارِسک picaresque و اثر جیمز موریه و نسبت با شرقشناسی پرداخته، که بد نیست، بویژه که بحث اهمیت و الگوی پیکارسک را پیش کشیده و حاجیبابا متن بسیار مهمی است. فصل سوم درباب پیوند کتاب ایران و قضیه ایرانِ کرزون با الگوهای استعمار و شرقشناسی است و تاریخنگاری اروپامحور که فصل خوبیست. فصل بعد به خوانش و ترجمهی سوگیرانه و ناقص بل از حافظ پرداخته و بهعلت انگلیسیدانیِ نویسنده به جزییات ترجمهی بل وارد شده که نوآورانه است و البته دشوار. فصل آخر نیز به گفتمان غربستیزی و بومیگرایی روشنفکران با تمرکز بر آلاحمد و غربزدگی پرداخته، تاحد زیادی همدلانه و توطئهمحور.
در کلِ کتاب حجم نقلقولها زیاد و بیشتر مستقیم و تحلیل و نگارش بهنسبت کمتر است.
درکل:
کاملا و بیتعارف و بیتوجه به همهی ایرادات و نقدهای نظریه سعید، کاملا با سعید موافق است؛ با غربزدگی آلاحمد ۹۵٪ موافق است؛ با اسلام و تشیع و انقلاب و جمهوریاسلامی همدل است؛ به ایرانشناسی و ایرانشناسان شک دارد و سرجمع غربستیز یا غربهراس است و بومیگرا با نگاه و تحلیلی همسو با ایدئولوژی سیاسی_فرهنگی قدرت هژمون و حاکم.
(مهر ۱۴۰۴)
#نقد_کتاب
#محمد_تولایی
@ShahnameAlborz
❤10👍2👏2🙏2🤝1
