Telegram Web Link
باید!
       به امید رهائی                  
                      گره از ساق سبزه ها
                                            واکنیم
و با خنده و شادی
                      از این سیزده
                                        بِدَر شویم
و در بهار بمانیم
                 در کنار شکوفه ها
                 تا گشایش
                              دروازه های نور!

                           " عبدالرحمان فرقانی فر"                                      
@StarbaadMagazine

🌺🍀🌻🍀🌺🍀🌻🍀🌺🍀🌻🍀🌺🍀🌻🍀🌺
به مناسبت بیست و سوّمین سالروز درگذشت

              " حسینعلی کاشانی راد "

شاعری وابسته به طبیعت و مردم دیار خویش گرگان زمین!

🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀

👇👇👇👇👇👇👇👇
@StarbaadMagazine
👆👆👆👆👆

"حسینعلی کاشانی راد"، فرزند اسماعیل و ( سیده)معصومه بیگم شیرنگی، در ۲۴ تیرماه سال ۱۳۳۰ به عنوان چهارمین فرزند خانواده( هفت نفره)، در ( کوچه مدنی)محله آلوچه باغ( خیابان ملل) شهر تاریخی و سرسبز گرگان متولد شد. او یکی از مستعدترین و خوش قریحه ترین شعرای معاصر زادگاهش در عرصه ی سرایش اشعار سپید و آزاد بود که متأسفانه دستان غدار اجل، مهلت چندانی به ادامه حیاتش نداد تا سرانجام در ۱۴ فروردینماه سال ۱۳۸۱ در شهر مقدس مشهد بر اثر ایست قلبی و تنفسی ناشی از عفونت ریه و البته ابتلا به سرطان خون، دار فانی را وداع گفت. پیکرش را در آرامستان خواجه مهزیار جاجرم به خاک سپردند.( بر سنگ مزار وی بخشی از شعر خودش اینگونه نقش بسته است: در خواجه مهزیار/ وقتی که قامت رعنا و مهربانت را/ به خاک پس دادند/ به زیر لب گفتم:تو که ز خاک نبودی/ مهربانی ما!/ مهربانی ما! )
این شاعر خوش آوازه که در میان دوستان و هم پالگی هایش به جهت حال و هوای درون گرا و عارفانه اش به " حسین جنگلی" مشهور بود. تحصیلات دوره ابتدایی را در مدرسه" دقیقی" و متوسطه را در دبیرستان " استرآبادی" پشت سرگذاشت، لیکن به جهت علاقه وافری که به ادامه تحصیل داشت، سال آخر دوره متوسطه را همراه با یکی از دوستان نزدیکش، عبدالرحمان فرقانی فر، در دبیرستان دارالفنون تهران به پایان برد و در سال ۱۳۴۸ مدرک دیپلم ریاضی دریافت نمود و پس از گذراندن تحصیلات دیپلم به خدمت وظیفه اعزام شد، محل سربازی او شهر مرزی خواف در استان خراسان بود، حضورش در این شهر موجبات آشنایی با همسر اولش را فراهم نمود.
کاشانی راد در سال ۱۳۵۲ با ورود به سپاه دانش وقت در شهر مقدس مشهد، به استخدام اداره آموزش و پرورش درآمد و با اتمام دوره آموزشی، در بخش کردکوی، مشغول به انجام خدمت و تدریس در مقطع ابتدایی گردید. وی پیش از آن، مدتی در کارخانه پنبه استرآباد به عنوان کارگر رسمی مشغول به کار بود و از این رهگذر، میزان مسؤلیت پذیری در تهیه و تدارک معاش خود و خانواده اش را نشان داده بود. کاشانی راد، در آغاز این دهه به سبب دوستی و مراودت و هم نشینی با بسیاری از شاعران و ادیبان مطرح و فعال ایران و گرگان از منوچهر آتشی، نصرت رحمانی، احمد شاملو، پرویز کریمی، علی اکبر ابراهیم زاده، مهدی و هادی سیف حسینی، رحمت الله و عبدالرحمان فرقانی فر، اورج علی محمدزاده، منوچهر و اسماعیل رضایی، محمد مهدی مصلحی و حبیب الله قلیشلی در گرگان، دوران طلایی و اوج شعری خود رابه منصه ظهور رساند. حضور مداوم او در کنار این شاعران در قهوه خانه" ده فرمان"و رفت و آمدهای متعدد وی به تهران و برقراری ارتباط با اصحاب رسانه و مطبوعات، سبب گردید تا در سومین دهه از زندگانی اش به خلق  آثار قابل توجهی در چکامه سرایی دست یازد. وی در جراید سراسری و محلی قبل از انقلاب از جمله کیهان، رودکی، فردوسی، چیستا، تماشا، جوانان، نگین و چُکُلِش به انتشار شعرهایش پرداخت و از زمره کسانی بود که در گرگان با راه اندازی کانون نویسندگان و شاعران، به دعوت دوست و همسایه نزدیکش، محمد قاری، به این نهاد خودجوش پیوست و در مجموعه کتاب فصل نیز به ارایه شعر پرداخت.
کاشانی راد در نخستین سال های پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی، زادگاهش، گرگان، را ترک کرد و به خواف خراسان رفت( جایی که محل خدمت سربازی اش بود)، اما در آنجا نیز ماندگار نشد و پس از چند سال خدمت فرهنگی در این شهر مرزی به عنوان معلم در مقطع ابتدایی و نیز انجام یک ازدواج ناموفق عاشقانه که تنها ماحصل آن فرزند پسری به نام پوریا ( متولد ۱۳۶۰/۱/۲۵) بود، سرانجام در سال ۱۳۶۸ در جاجرم مأوا گزید و در سال ۱۳۶۹ برای دومین بار متأهل گردید که حاصل این پیوند، تولد دو دختر در سال های ۱۳۷۰و ۱۳۷۵ با نام های معصومه و محدثه بود. خانواده دوم این شاعر فقید همچنان در جاجرم ساکن هسنند. وی در دو- سه سال پایانی خدمت در آموزش و پرورش، از تدریس در مدرسه دست کشید و وارد واحد مالی و حسابداری این سازمان گردید و در نهایت حکم بازنشستگی او از خدمت در آموزش وپرورش، مورخ ۱۳۸۰/۷/۱ با ۲۷ سال و ۱۰ ماه سابقه به تأیید سازمان بازنشستگی کشوری رسید.
از رنگ و بوی اشعار کاشانی راد پیداست که عمق احساسات قلبی و درونی اش سرشار از پیام های سیاسی و اجتماعی بوده و شاعر به رسالت آگاهانه خود نسبت به جامعه خویش آگاهی کامل داشته است، به ویژه در شعرهای پیش از انقلاب او به خوبی می توان رگه های شور و شعور اجتماعی را دریافت. در اشعار بعداز انقلاب نیز شعرهای مذهبی، مرثیه، مدیحه و به طورکلی اشعار آیبنی و حماسی در قالب های قصیده، مثنوی، چهارپاره، دوبیتی و رباعی به وفور یافت می شود. از آنچه ذیل برخی از اشعارش نگاشته می توان پی برد که مسافرت هایی به گرمه، اهواز، بجنورد و ساری و تهران داشته و حتی در این شهرها نیز از سرایش شعر، غافل نبوده است.

@StarbaadMagazine
👇👇👇👇👇
👆👆👆👆👆
وی مدتی در جبهه های نبرد حق علیه باطل حاضر بود، در تقدیرنامه ای که مورخ ۱۳۶۶/۱۳/۱۱، سیدکاظم اکرمی، وزیر وقت آموزش پرورش، به وی تقدیم داشته از مشارکت ۱۲ ماهه او در دفاع مقدس قدردانی گردیده است، از تاریخ شعرهایی که در اهواز سروده( از مرداد ماه ۱۳۶۷ تا فروردین ماه ۱۳۶۸) می توان نتیجه گرفت که پس از اتمام جنگ تحمیلی نیز چند ماهی در این شهر جنگ زده حماسی، ساکن بوده است.
وی علاوه بر عرصه شعر و ادب به ورزش شطرنج ( و شنا )نیز علاقه وافری داشت و به طور حرفه ای این رشته( های) فکری ورزشی را دنبال می نمود تا جایی که ( در رشته شطرنج)به مسابقات های دهه پنجاه نیز راه یافت و در کنار مشاهیری چون استاد خسرو هرندی و مهرشاد شریف، در سال ۱۳۵۶ در فینال مسابقات کشوری حاضر بود. از دیگر افتخارات و عناوین او در این خصوص می توان به کسب مقام نخست مسابقات منطقه ای کارگران و اعزام به مسابقات نهایی استان مازندران در پاییز سال ۱۳۵۱، و دریافت " کلید و کاپ مقام نخست جشن ها و مسابقات شطرنج" در دهه چهل از سوی سازمان تربیت بدنی شهرستان گرگان به تاریخ ۱۳۵۱/۱۱/۵، انتخاب و عنوان مربی شطرنج در تاریخ ۱۳۵۴/۴/۲۷ توسط سازمان مزبور و انتخاب به عنوان رییس هیأت شطرنج بخش جاجرم مورخ ۱۳۷۰/۵/۱۵ اشاره کرد.

( بخش " زندگی نامه" از کتاب " غروب آیینه" مجموعه اشعار "حسینعلی کاشانی راد"، به اهتمام: ،سیدعباس حسینی فائق، رضا ایمانی، رضا اسماعیل زاده، عبدالرحمان فرقانی فر و علی بایزیدی، نشر پیک ریحان گرگان، چاپ اول سال ۱۳۹۳ )

از آقای علی بایزیدی( مسئول و صاحب امتیاز فصلنامه استارباد) مقاله ای با عنوان " شصت و پنجمین سال تولد حسین جنگلی" یادنامه ی " حسینعلی کاشانی راد" در فصلنامه استارباد، شماره ۶، تابستان ۱۳۹۵، در سه صفحه به چاپ رسیده؛ که دوستداران زنده یاد را به خواندن آن دعوت می کنم.


" تجربه ها در شعر جوان ما، سیراب از احساس و لمس شاعر از محیط دور و بر خویش است؛ دیدن، حس کردن و زبان گشودن در جهانی که احساس شخصی، تازگی اش می بخشد یا به زبان دیگر، کهنه اش نمی بیند و کهنه، تصویرش نمی کند.
شعرهای کاشانی راد، شاعر جوان گرگانی، از این همه ویژگی برخوردار است. شعر آهنگین او اگر چه ممکن است سیمایی چون شعر دیگران داشته باشد. اما در ذات، شعرها، شعرند و از شاعرند. خلوص و صمیمیت ساده ی او را طراوت احساسش یاری می کند تا در شعرهایی تر و زنده بنشیند. شعر این شاعر، اگر کمبودی دارد، فرصت هایی است برای پرواز و پرتاب بیشتر و رشد و کمال دلخواه. "

                        " منوچهر آتشی "
     ( مجله تماشا، شماره ۳۵۶، مورخ ۱۳۵۷/۴/۱)



" سبزی که سرخ می شود!"

چه سبز می دود عاشق؟!
در جنگل بنفشه و بعداز ظهر
در جنگل شقایق و نیلوفر
در جنگل چمن:
وقتی
که اندیشه های عشق
معیار سبز بودن خاک است.
                             ^^^
چه سرخ می دود عشق؟!
وقتی که عشق و خاک
آیینه ای ست
             در شب ظلمانی کویر؛
در انعکاس ماه و ستاره.
و چشم
چشم انتظار جنبش ستاره
                     از دل خاک است.
                              ^^^
آنطور سبز می دود عاشق
که سرخ می شود
                       اندیشه های عشق!

            " حسینعلی کاشانی راد"
  ( مجله تماشا، شماره ۳۵۶، ۱۳۵۷/۴/۱۷)
       ( مجموعه اشعار " غروب آئینه" )


       " شب و آئینه "

شب و آئینه و من،
تو و آئینه و شب،
شب صدا زد:
خورشید!
چشم آئینه شکست،
من و تو
مات،
به حیرانی آئینه و شب،
که چه سان
شب،
تَه آئینه نشست.

             " حسینعلی کاشانی راد"
       ( مجله جوانان، شماره ۴۸، سال ۱۳۵۵)
         ( مجموعه اشعار " غروب آئینه" )


     " عطر عاطفه ی گل "

نسیم،
عطر عاطفه ی گل را
به ذهن باغ سپرد
و باغ،
زمزمه ی عشق را
به غنچه های نورس شیپوری،
و حجم شهر،
عطرِ عاطفه ی گل شد
و ترنم عشق.

             " حسینعلی کاشانی راد "
( مجله تماشا، شماره ۳۵۶، ۲۷ اسفند ۱۳۵۶ )
        ( مجموعه  اشعار " غروب آئینه " )


شعری کوتاه، بهاری، که خوشبختانه جدیدا در آرشیو یافتم، که متأسفانه در اشعار منعکس شده در کتاب " غروب آئینه " مجموعه اشعار زنده یاد " حسینعلی کاشانی راد " از قلم افتاده بود. که هدیه ایست به دوستداران زنده یاد!

   " طرح "

تو چون روح بهاران
سبزتر
از کاسه چشم فضا هستی
و عریانتر
                  ز آهی
شبنم پاک سحرگاه!

    " خواف- حسین کاشانی راد"
( کیهان، ادب و هنر، دوشنبه ۱۲ اسفند ۱۳۶۴)

@StarbaadMagazine
فرخنده و خجسته باد!
                پنجاه و هفتمین سالگرد زادروز

              " کامیار عابدی شال "

پژوهشگر و منتقد ادبی گرانقدر معاصر!

🌹🌻💐🌻🌹🌻💐🌻🌹🌻💐🌻🌹🌻💐🌻🌹

زادروز: ۱۸ فروردین ۱۳۴۷( ماسال گیلان)

- کارشناس ارشد رشته تاریخ ایران
- دبیر، کتابدار و پژوهشگر فرهنگستان زبان و ادب فارسی
- مدرس ایرانشناسی دانشگاه اوزاکای ژاپن( ۲۰۰۹ الی ۲۰۱۴)
- مدرس در مؤسسه لغت نامه دهخدا
- پژوهشگر و منتقد ادبیات معاصر و شعر ایران
- نویسنده کتاب های فراوان و مقالات پژوهشی بسیار در باره شاعران معاصر.

" آقای کامیار عابدی از صاحب نظران بسیار بصیر شعر معاصر است و تألیفات او حکایت از ذوق سلیم و بی طرفی و انصاف گزیننده و دوری از تمایلات سیاسی در انتخاب اشعار دارد."
                        ( احسان یار شاطر )

" آقای کامیار عابدی به عنوان متخصص شعر معاصر ایران کتاب های متعددی نوشته اند. همچنین به عنوان استاد زبان فارسی در دانشکده اوزاکا تدریس می کردند و در ارتقای تبادلات علمی و فرهنگی ژاپن و ایران تلاشهای زیادی را ایفا نموده اند..."
( منعکس در لوح تقدیر اهدائی به آقای کامیار عابدی توسط سفیر ژاپن در ۱۴ آذر ۱۴۰۰ )

@StarbaadMagazine
💐 نوزدهم فروردین جشن فروردین‌گان یادبود درگذشتگان گرامی باد.

💠 @StarbaadMagazine
با کمال تأثر و تأسف با خبر شدیم که:

        " دکتر سید هاشم موسوی "

دکتر آزاده، هنر دوست و مردم گرای گرگان زمین " شادمانه و شاکر" از " آستانه اجبار" پرکشید و خانواده و دوستدارانش را با باری از غم و اندوه تنها گذاشت‌.

درگذشت این دکتر آزاده و هنردوست گرامی را به خانواده محترم ایشان و جامعه پزشکی و اهالی  گرگان زمین و کشور تسلیت عرض نموده و برای بازماندگان محترم و دوستداران عزیزش صبر و شکیبایی آرزومندیم.

روحش شاد و یاد و نامش هماره گرامی و مانا باد!

🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀

@StarbaadMagazine
همه از اوییم و به سویش باز می گردیم
درگذشت زنده یاد دکتر سید هاشم موسوی، بنیانگذار بیمارستان خصوصی دکتر موسوی گرگان، فوق تخصص سرطان پستان، مبارز انقلاب، فعال فرهنگی - اجتماعی - سیاسی، و از چهره های تأثیرگذار پنج دهه اخیر گرگان و گلستان را به خانواده، دوستان و دوستاران این چهره فقید سرشناس گرگان زمین تسلیت عرض می نماییم. روحش شاد و یاد گرامی باد!

💠 @StarbaadMagazine
◾️ به اطلاع آشنایان، بستگان، دوستان و دوستاران زنده یاد دکتر سید هاشم موسوی، می رساند بنا به وصیت صورت گرفته کالبد این بزرگمرد خاکسپاری نخواهد شد و برای استفاده در تشریح دانش پزشکی، در اختیار دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی گلستان قرار می گیرد.
ضمنا مراسم یادبود، ختم، عرض تسلیت و... در منزل شخصی نامبرده واقع در اواسط کوچه عدالت 70 گرگان به مدت 3 الی 4 روز برگزار خواهد گردید.

(عکس منتشره در این پست، مربوط به فروردین ماه سال 1396 می باشد؛ عکس از: علی بایزیدی)

💠 @StarbaadMagazine
فرخنده و خجسته باد سالگرد زادروز

              " فرهاد عابدینی "

              شاعر و منتقد گرانقدر معاصر!

🌺🌻💐🌻🌺🌻💐🌻🌺🌻💐🌻🌺🌻💐🌻🌺

فرهاد عابدینی متولد ۲۵ فروردین ۱۳۲۱ در ابهر، نخستین شعرش به سال ۱۳۳۹ در مجله جوانان چاپ و پس از آن در : سخن، نگین، رودکی، تهران مصور، روشنفکر،  فردوسی و ... منتشر شد. نخستین نقدهایش در سال ۱۳۵۴ در مجله نگین آغاز و پس از آن به گروه ادب زنده یاد نادر نادرپور پیوست که تا سال ۱۳۵۸ نقدهایش در آنجا پخش می شد.
تاکنون ده مجموعه شعر که نخستین آن سال ۱۳۵۲ و آخرین آن ۱۴۰۰( در مونترال کانادا)منتشر شده است.
دو مجموعه نیز با نام "لحظه های بیتابی" یک و دو شامل تحلیل و تفسیر چهل شعر از چهل شاعر معاصر و کتابی نیز شامل نقد، نظر و گفت و گوهایش "از دیر و دور واکنون" (نشر امرود ۱۳۹۰) که پس از تکمیل، ویرایش و عنوان" از دیروز تا امروز و ..."(نشر فکرآذین ۱۴۰۳) تجدید چاپ شد.
شعرهایش نیز به زبان های مختلف دنیا ترجمه شده است.
وی در سال ۱۳۷۴ به اتفاق دو تن از دوستان شاعرش" کانون ادبی گروه شعر معاصر" را تاسیس که تا حال جلسات ماهیانه شعر و نقد شعر و داستان توسط کانون پیوسته برگزار می شود.
@StarbaadMagazine
وداع با
            " ماریو بارگاس یوسا "

نویسنده، سیاست مدار و روزنامه نگار شهیر معاصر و برنده جایزه سروانتس و نوبل ادبیات جهان!

زادروز: ۲۸ مارس ۱۹۳۶( ارکیپا، پرو )
درگذشت: ۱۳ آوریل ۲۰۲۵( لیما ، پرو)
آثار: سالهای سگی، گفت و گو درکاتدرال، جنگ آخرالزمان، سور بز و ...

در نظر یوسا، ادبیات و سیاست دو عرصه نزدیک به هم هستند. او در مقاله " چرا ادبیات" می گوید: " در جهانی که تکه تکه شده و همه چیز به حوزه های کوچک تخصصی تقسیم شده، ادبیات تنها امکانی است که می تواند به شناخت کلیت جامعه انسانی منجر شود". برای یوسا ادبیات مترادف آزادی است، در زمانه ای که اهمیت و جایگاه ادبیات به حاشیه رانده شده است.  ادبیات خوب از دید او، ادبیاتی " سراسر رادیکال" است که " پرسش هایی اساسی در باره جهان زیستگاه ما پیش می کشد". با این اوصاف، ادبیات دیگر به فاتحان زندگی تعلق نخواهد داشت، بلکه خوراک " جان های ناخرسند و عاصی" خواهد بود؛ صدای رسای " ناسازگاران" و پناهگاه همه آنان که از آنچه دارند  ناراضی اند. از دید یوسا، ادبیات خوب و اصیل، همواره، " ویرانگر، تقسیم ناپذیر و عصیانگر" خواهد بود.

@StarbaadMagazine
                     
 
🔹 نگاهی تحلیلی تاریخی به شعر معاصر سرزمین گرگان
در وبسایت کتاب ایران (ایبنا)

بر روی لینک زیر بزنید:

🔶 Https://tinylink.info/10gSG

💠 @StarbaadMagazine
فرخنده و خجسته باد!
               هشتاد و سومین سالگرد زادروز

                " محمدعلی بهمنی "
                  
شاعر و ترانه سرای معاصر که:
       " جسمش غزل بود و روحش نیمایی"

زادروز: ۱۳۲۱/۱/۲۷ اندیمشک
درگذشت: ۱۴۰۳/۶/۹ تهران

در این زمانه ی بی های و هوی لال پرست
خوشا به حال کلاغان قیل و قال پرست
چگونه شرح دهم لحظه لحظه ی خود را
برای این همه ناباور خیال پرست؟
به شب نشینی خرچنگ های مردابی
چگونه رقص کند ماهی زلال پرست؟
رسیده ها چه غریب و نچیده می افتند
به پای هرزه علف های باغ کال پرست
رسیده ام به کمالی که جز اناالحق نیست
کمال دار برای من کمال پرست
هنوز زنده ام و زنده بودنم خاری است
به چشم تنگی نامردم زوال پرست.

                    " محمدعلی بهمنی "

🌹💐🌻💐🌹💐🌻💐🌹💐🌻💐🌹💐🌻💐
@StarbaadMagazine
به مناسبت سالروز تیرباران ۹ نفر از مبارزین راه آزادی بدست دژخیمان رژیم پهلوی در روز پنجشنبه ۲۹ فروردین ۱۳۵۴ در تپه های اوین:

هفت فدائی خلق؛ بیژن جزنی، حسن ضیاء ظریفی، احمد جلیلی افشار، سعید( مشعوف) کلانتری، عزیز سرمدی، محمد چوپان زاده، عباس سورکی و دو مجاهد خلق؛ مصطفی جوان خوشدل و سیدکاظم ذوالانوار

🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀

👇👇👇👇👇👇👇
@StarbaadMagazine
👆👆👆👆👆

اعتراف بهمن نادری پور(تهرانی)، جلاد و شکنجه گر ساواک و یکی از عوامل این جنایت هولناک در باره تیرباران مبارزان راه آزادی در تپه های زندان اوین!

« بعد از ترور سرتیپ رضا زندی‌پور، رئیس وقت کمیته‌ی مشترک در اوایل فروردین ۵۴، ساواک به قصد انتقام‌جویی،‌ نقشه‌ی وحشتناکی طرح کرد که همه‌ی عوامل اجرای آن تا آخرین دقایق اجرای نقشه از چگونگی آن آگاه نبودند. پنج‌شنبه ۲۸ یا ۲۹ فروردین بود که رضا عطارپور (دکتر حسین‌زاده‌ی معروف) از من خواست ترتیب انتقال کاظم ذوالانوار را از زندان قصر به زندان اوین بدهم. من هم نامه‌اش را نوشتم و به امضا رساندم. به زندان اوین رفتیم و قرار شد شعبانی (حسینی) و نوذری زندانیان را تحویل بگیرند. ما نیز به قهوه‌خانه‌ی اکبر اوینی رفتیم و به انتظار نشستیم. مینی‌بوس حامل زندانیان، در حالی که سرهنگ وزیری با لباس ارتشی در اتومبیل بود رسید و سربازی را که آ‌ن‌جا پاس می‌داد مرخص کرد. زندانیان را به بالای ارتفاعات بازداشتگاه اوین بردیم و در حالی [که] چشم‌ها و دست‌های‌شان بسته بود، آن‌ها را ردیف روی زمین نشاندیم. بعد عطارپور برای‌شان سخنرانی کرد و گفت: همان‌طور که دوستان و همکاران شما که شما رهبران فکری آن‌ها هستید و از زندان با آنان ارتباط دارید، همکاران و دوستان ما را اعدام می‌کنند و از بین می‌برند، ما نیز شما را محکوم به اعدام کرده‌ایم. بیژن جزنی و چند نفر دیگر، شدیداً اعتراض کردند اما نمی‌دانم عطارپور یا سرهنگ وزیری با مسلسل یوزی به روی آنان آتش گشود و مسلسل را یکی یکی به ما داد. من نفر چهارم یا پنجم بودم که مسلسل به من رسید و وقتی من هم شلیک کردم دیگر آن‌ها زنده نبودند. البته نمی‌خواهم بگویم که در کشتن آن‌ها دخالت نداشتم، چون نفس عمل مهم است که من هم در این جنایت عمل کردم. بعد هم سعدی جلیل اصفهانی با مسلسل، بالای سر آن‌ها رفت و هر کدام‌شان را که نیمه‌جان بودند با مسلسل خلاص کرد. […] پس از این ماجرا من و رسولی چشم‌بند و دست‌بندهای شهدا را سوزاندیم و از بین بردیم و اجساد را داخل مینی‌بوس گذاشتیم و حسینی و رسولی اجساد را به بیمارستان ۵۰۱ ارتش منتقل کردند. روز بعد، متنی به وسیله‌ی عطارپور برای روزنامه‌ها تهیه شد که در آن عنوان شده بود این ۹ نفر در جریان انتقال از زندان به زندان دیگر، قصد فرار داشتند که مورد هدف گلوله‌ی مأموران قرار گرفتند. این متن به دو دلیل بسیار ناشیانه تهیه شده بود اولاً همه‌ی آن‌ها از روبه‌رو هدف گلوله قرار گرفته بودند،‌ پس قصد فرار نداشتند. ثانیاً نحوه‌ی انتقال زندانی طوری نبود که بتوان قبول کرد که قصد فرار در بین بوده است.»

(«تهرانی، جلاد ساواک، اعتراف می‌کند»، روزنامه‌ی اطلاعات، ۱ خرداد ۱۳۵۸، ص ۳.)

بعد از سه سال
             که آلاله های زخمی این خاک!
              - دست و چشم بسته -
          در تپه های سنگی " اوین "
                                        پَرپَر شدند
و خونشان
          بر سنگ ها
                    چراغ راه رهروان گردید؛
تندیس تنفر!
           از توسن طلایی اش
                                   واژگون شد.
من!
       در کنار " رحمت "
                               می خواندم:
" زخمی عمیق دارم
       اگر چه از سیاهی شب ها
                                       بر کتف!
باور ندارم
             ایستایی
                        این آب را !
                                    باور ندارم
می دانم!
              شب را
                          نهایتی است."

                    " عبدالرحمان فرقانی فر "

(بخشی از شعر " سرگذشت "از کتاب"زخمه بر جان"
انتشارات جامه دران، چاپ اوّل ١٣٩٨)

@StarbaadMagazine
فرخنده و خجسته باد!
          شصت و پنجمین سالگرد زادروز

                          " اسدالله امرایی "

مترجم گرانقدر " خوش خنده " که " با چشمانی شرمگین" هماره هشدار می دهد" هر وقت کارم داشتی تلفن کن" و در " حریر مهتاب "  " بدون هماهنگی شعر نگوئید" و " شوکران شیرین " را که " تلخ عین عسل " است ننوشید و با " چشمان شرمگین " از " برج بلور " " پرده نقره ای " را کنار نزنید و " گلهای میخک " را برای " دختر بخت " در  " خانه ی رو به رویی " که همچون " عطر پنهان در  باد " سرگردان است، پرتاب نکنید‌. چرا که در این " شهر جانوران " که " مهتاب روی تاب خالی" خودنمائی میکند، کسی نیست و " ما یک نفریم " فقط یک نفر چونان " آدم برفی" که در " ظلمت نیمروز"  آب می شود.

🌹💐🌻💐🌹💐🌻💐🌹💐🌻💐🌹💐🌻💐

@StarbaadMagazine
به مناسبت هشتاد و سومین سالگرد زادروز

                          " محمد مختاری "

شاعر و مترجم فقید گرانقدر
                   منتقد تیزبین و انسانی آزاده !

🌹🌻💐🌻🌹🌻💐🌻🌹🌻💐🌻🌹🌻💐🌻🌹
👇👇👇👇👇👇👇👇
@StarbaadMagazine
2025/10/23 17:55:40
Back to Top
HTML Embed Code: