👆👆👆👆👆
" مرگ خیلی آسان می تواند الآن به سراغ من بیاید، اما من تا می توانم زندکی کنم نباید به پیشواز مرگ بروم. البته اگر یک وقتی ناچار با مرگ روبرو شدم ( که می شوم) مهم اینست که زندگی یا مرگ من چه اثری در زندگی دیگران داشته باشد."
( از کتاب ماهی سیاه کوچولو- صمد بهرنگی)
" صمد بهرنگی " در ۲ تیرماه ۱۳۱۸ در محله چرنداب تبریز به دنیا آمد .
" قارچ زاده نشدم بی پدر و مادر، اما مثل قارچ نمو کردم ، ولی نه مثل قارچ زود از پا درآمدم . هرجا نَمی بود به خود کشیدم ، کسی نشد مرا آبیاری کند ، نمو کردم...مثل درخت سنجد کج و معوج و قانع به آب کم ، و شدم معلم روستاهای آذربایجان"
صمد بهرنگی اولین داستانش رابه نام " عادت" در سال ۱۳۳۹ نوشت و بعد " تلخون" را که برداشتی از افسانه های محلی آذربایجان بود که اولین بار با امضای " ص. قارانقوش" در "کتاب جمعه" به چاپ رسید .
ناهمگن بودن نحوه آموزش با شرایط زندگی روستاییان ایران، بخصوص آذربایجان، صمد را وادار به نوشتن " کند و کاو در مسأیل تربیتی ایران" کرد.
کتاب " ماهی سیاه کوچولو" او که از برترین کتابهای کودکان است ، از طرف شورای کتاب کودک درسال ۱۳۴۷ به عنوان بهترین کتاب سال شناخته شد و در سال بعد ( ۱۹۶۹) برنده جایزه ی نمایشگله بولون ایتالیاو همچنین برنده جایزه بینال براتیسلاوای چکسلواکی شد. تصویرگر کتاب فرشید مثقالی بود که جوایز بسیاری را ربود .
" ماهی سیاه کوچولو" داستانی در عین زیبایی، حرف های زیادی برای گفتن دارد . صمد با زبان شیرین کودکانه، خواننده را به عمق داستان برده و حرف های سیاسی و اجتماعی اش را می زند .
از دهه چهل صمد بهرنگی سرشناس ترین نویسنده ادبیات داستانی کودک و نوجوان ایران است . بیش از ۲۰ قصه برای کودکان و چندین مقاله در باره مسأیل سیاسی تربیتی و اجتماعی نوشت .
صمد نویسنده ایست که فقر را به زبانی متفاوت از دیگر نویسندگانی که در باره فقر نوشته اند، بیان می کند ، و به خواننده داستان هایش این را می دهد که در فقر چیزهای زیادی می توان آموخت که در رفاه هرگز به فکرتان نخواهد رسید . قصه های صمد انسان را به فکر و کاویدن وامیدارد.
صمد بهرنگی در نهم شهریورماه ۱۳۴۷ ( در سن ۲۹ سالگی) در رود ارس غرق و در گورستان امامیه تبریز بخاک سپرده شد .
کنار آمدن با واقعیت مرگ صمد به آن سادگی نبود. روشنفکران، بخصوص جلال آل احمد، از همان لحظات اول ، مرگ صمد را به دستگاه امنیتی رژیم نسبت دادند. آل احمد چند ماه بعد از مرگ صمد در نامه ای به منصور اوجی ، شاعر شیرازی، می نویسد:" در این تردیدی نیست که غرق شده اما چون همه دلمان می خواست قصه بسازیم ، ساختیم...خوب ساختیم دیگر." ولی اسد بهرنگی ، برادر صمد، اینگونه گفت:" تا به حال برخوردی تحقیقی درباره مرگ صمد صورت نگرفته است"
" غلامحسین ساعدی" در خصوص شایعه مرگ صمد بهرنگی توسط جلال آل احمد در مصاحبه ای که " ضیاء صدقی" در روز ۱۶ فروردین ۱۳۶۳ در شهر پاربس فرانسه با وی انجام داد، چنین گفته اُست:
" این قضیه اینکه صمد را ساواک کشته به نظر من اصلا واقعیت ندارد. صمد توی رودخانه ارس افتاد و مُرد ... صمد آنجا مرده بود و بعد این شایعه را در واقع آل احمد به دهان همه انداخت. برای اینکه یکی از خصلت های عمده جلال آل احمد، من نمی گویم بد است یا خوب است و شاید هم اصلا خوب است، یک حالت Myth ( افسانه ) ساختن و Myth پروری است و وقتی Myth می سازد و می تواند مثلا دشمن را بیشتر بترساند. ولی نوشته یادم هست، که نمی دانم صمد مرده در چیز یا کشته شده و این قضیه یواش یواش تبدیل شد به یک نوع چطور بگویم، اغراق گویی، نه در مورد صمد بلکه در مورد خیلی دیگران. خوب خود آل احمد وقتی مُرد، من این را میدانم که دقیقا تهدیدش کرده بودند که به هند تبعیدت می کنیم. خوب توی اسالم سکته کرد و همه جا پُر شد که او را کشتند و آنوقت یک محیط شهید پروری درست شد. "
" صمد چهره حیرت انگیز تعهد بود. تعهدی که به حق می باید با مضاف غول و هیولا توصیف شود: هیولای تعهد! چرا که هیچ چیز در هیچ دور و زمانه ای همچون تعهد روشنفکران و هنرمندان جامعه خوف انگیز، آسایش برهم زن و خانه خراب کن کژیها و کاستیها نیست.
چرا که تعهد اژدهایی است که گرانبهاترین گنج عالم را پاس می دارد: گنجی که نامش آزادی و حقّ حیات ملتها است. و این اژدهای پاسدار، می باید از دسترس مرگ دور بماند تا آن گنج عظیم را از دسترس تاراجیان دور بدارد. می باید اژدهایی باشد بی مرگ و بی آشتی. و بدین سبب می باید هزار سر داشته باشد و یک سودا. امّا اگر یک سرش باشد و هزار سودا، چون مرگ بر او بتازد، گنج بی پاسدار می ماند.
صمد! سری از این هیولا بود.
و کاش. کاش این هیولا، از آن گونه سر، هزار می داشت؛ هزاران می داشت! "
" احمد شاملو "
هماره یادش گرامی و نامش جاودان باد!
🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀
@StarbaadMagazine
" مرگ خیلی آسان می تواند الآن به سراغ من بیاید، اما من تا می توانم زندکی کنم نباید به پیشواز مرگ بروم. البته اگر یک وقتی ناچار با مرگ روبرو شدم ( که می شوم) مهم اینست که زندگی یا مرگ من چه اثری در زندگی دیگران داشته باشد."
( از کتاب ماهی سیاه کوچولو- صمد بهرنگی)
" صمد بهرنگی " در ۲ تیرماه ۱۳۱۸ در محله چرنداب تبریز به دنیا آمد .
" قارچ زاده نشدم بی پدر و مادر، اما مثل قارچ نمو کردم ، ولی نه مثل قارچ زود از پا درآمدم . هرجا نَمی بود به خود کشیدم ، کسی نشد مرا آبیاری کند ، نمو کردم...مثل درخت سنجد کج و معوج و قانع به آب کم ، و شدم معلم روستاهای آذربایجان"
صمد بهرنگی اولین داستانش رابه نام " عادت" در سال ۱۳۳۹ نوشت و بعد " تلخون" را که برداشتی از افسانه های محلی آذربایجان بود که اولین بار با امضای " ص. قارانقوش" در "کتاب جمعه" به چاپ رسید .
ناهمگن بودن نحوه آموزش با شرایط زندگی روستاییان ایران، بخصوص آذربایجان، صمد را وادار به نوشتن " کند و کاو در مسأیل تربیتی ایران" کرد.
کتاب " ماهی سیاه کوچولو" او که از برترین کتابهای کودکان است ، از طرف شورای کتاب کودک درسال ۱۳۴۷ به عنوان بهترین کتاب سال شناخته شد و در سال بعد ( ۱۹۶۹) برنده جایزه ی نمایشگله بولون ایتالیاو همچنین برنده جایزه بینال براتیسلاوای چکسلواکی شد. تصویرگر کتاب فرشید مثقالی بود که جوایز بسیاری را ربود .
" ماهی سیاه کوچولو" داستانی در عین زیبایی، حرف های زیادی برای گفتن دارد . صمد با زبان شیرین کودکانه، خواننده را به عمق داستان برده و حرف های سیاسی و اجتماعی اش را می زند .
از دهه چهل صمد بهرنگی سرشناس ترین نویسنده ادبیات داستانی کودک و نوجوان ایران است . بیش از ۲۰ قصه برای کودکان و چندین مقاله در باره مسأیل سیاسی تربیتی و اجتماعی نوشت .
صمد نویسنده ایست که فقر را به زبانی متفاوت از دیگر نویسندگانی که در باره فقر نوشته اند، بیان می کند ، و به خواننده داستان هایش این را می دهد که در فقر چیزهای زیادی می توان آموخت که در رفاه هرگز به فکرتان نخواهد رسید . قصه های صمد انسان را به فکر و کاویدن وامیدارد.
صمد بهرنگی در نهم شهریورماه ۱۳۴۷ ( در سن ۲۹ سالگی) در رود ارس غرق و در گورستان امامیه تبریز بخاک سپرده شد .
کنار آمدن با واقعیت مرگ صمد به آن سادگی نبود. روشنفکران، بخصوص جلال آل احمد، از همان لحظات اول ، مرگ صمد را به دستگاه امنیتی رژیم نسبت دادند. آل احمد چند ماه بعد از مرگ صمد در نامه ای به منصور اوجی ، شاعر شیرازی، می نویسد:" در این تردیدی نیست که غرق شده اما چون همه دلمان می خواست قصه بسازیم ، ساختیم...خوب ساختیم دیگر." ولی اسد بهرنگی ، برادر صمد، اینگونه گفت:" تا به حال برخوردی تحقیقی درباره مرگ صمد صورت نگرفته است"
" غلامحسین ساعدی" در خصوص شایعه مرگ صمد بهرنگی توسط جلال آل احمد در مصاحبه ای که " ضیاء صدقی" در روز ۱۶ فروردین ۱۳۶۳ در شهر پاربس فرانسه با وی انجام داد، چنین گفته اُست:
" این قضیه اینکه صمد را ساواک کشته به نظر من اصلا واقعیت ندارد. صمد توی رودخانه ارس افتاد و مُرد ... صمد آنجا مرده بود و بعد این شایعه را در واقع آل احمد به دهان همه انداخت. برای اینکه یکی از خصلت های عمده جلال آل احمد، من نمی گویم بد است یا خوب است و شاید هم اصلا خوب است، یک حالت Myth ( افسانه ) ساختن و Myth پروری است و وقتی Myth می سازد و می تواند مثلا دشمن را بیشتر بترساند. ولی نوشته یادم هست، که نمی دانم صمد مرده در چیز یا کشته شده و این قضیه یواش یواش تبدیل شد به یک نوع چطور بگویم، اغراق گویی، نه در مورد صمد بلکه در مورد خیلی دیگران. خوب خود آل احمد وقتی مُرد، من این را میدانم که دقیقا تهدیدش کرده بودند که به هند تبعیدت می کنیم. خوب توی اسالم سکته کرد و همه جا پُر شد که او را کشتند و آنوقت یک محیط شهید پروری درست شد. "
" صمد چهره حیرت انگیز تعهد بود. تعهدی که به حق می باید با مضاف غول و هیولا توصیف شود: هیولای تعهد! چرا که هیچ چیز در هیچ دور و زمانه ای همچون تعهد روشنفکران و هنرمندان جامعه خوف انگیز، آسایش برهم زن و خانه خراب کن کژیها و کاستیها نیست.
چرا که تعهد اژدهایی است که گرانبهاترین گنج عالم را پاس می دارد: گنجی که نامش آزادی و حقّ حیات ملتها است. و این اژدهای پاسدار، می باید از دسترس مرگ دور بماند تا آن گنج عظیم را از دسترس تاراجیان دور بدارد. می باید اژدهایی باشد بی مرگ و بی آشتی. و بدین سبب می باید هزار سر داشته باشد و یک سودا. امّا اگر یک سرش باشد و هزار سودا، چون مرگ بر او بتازد، گنج بی پاسدار می ماند.
صمد! سری از این هیولا بود.
و کاش. کاش این هیولا، از آن گونه سر، هزار می داشت؛ هزاران می داشت! "
" احمد شاملو "
هماره یادش گرامی و نامش جاودان باد!
🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀
@StarbaadMagazine
https://www.ibna.ir/news/539130/%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D8%AF%D8%B1-%D8%AD%D8%A7%D8%B4%DB%8C%D9%87-%D8%B4%D9%88%D8%B1%D8%A7%DB%8C-%D8%B4%D9%87%D8%B1-%D9%BE%D8%B1%D8%AD%D8%A7%D8%B4%DB%8C%D9%87-%D9%87%DB%8C%DA%86-%D8%B3%D9%87%D9%85-%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D8%A7%D8%B2-%D9%85%D8%B5%D9%88%D8%A8%D8%A7%D8%AA-%D8%B4%D9%88%D8%B1%D8%A7%DB%8C
💠 @StarbaadMagazine
💠 @StarbaadMagazine
ایبنا
کتاب در حاشیه شورای شهر پرحاشیه/ «هیچ»؛ سهم کتاب از مصوبات شورای شهر گرگان
گلستان- همه راهها از دبیرخانه شورا تا اتاق رئیس جدید، آن هم پس از انتخاباتی پرحاشیه طی شد تا سهم کتاب در مصوبات شورای شهر گرگان مشخص شود. نتیجه اما همان بود که پیشبینی میشد، سهم کتاب از موصبات، «هیچ» است.
به مناسبت سوّمین سالگرد درگذشت
" عباس معروفی "
نویسنده، شاعر، ناشر و روزنامه نگار معاصر!
🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀
عباس جان!
از بس معروف بودی
نمردی
سلاطون
زورش به تو
نمی رسید.
د رانتظار چه بودی؟
که گفته بودی:
" ما ملت انتظاریم"
در انتظار " گردون " بودی
تا تو را بگرداند
در این مذاب مدور؟
می دانستی
که " سمفونی مردگان " ات
شاید این زندگان را
بجنباند؟
آری عباس جان!
از بس معروف بودی
نمردی
و صدای سمفونی ات
در این " سال بلوا "
شنیدنی است.
" عبدالرحمان فرقانی فر "
۱۴۰۱/۶/۱۰
( فصلنامه استارباد، شماره ۲۶و۲۷، تابستان و پائیز ۱۴۰۱ )
@StarbaadMagazine
" عباس معروفی "
نویسنده، شاعر، ناشر و روزنامه نگار معاصر!
🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀
عباس جان!
از بس معروف بودی
نمردی
سلاطون
زورش به تو
نمی رسید.
د رانتظار چه بودی؟
که گفته بودی:
" ما ملت انتظاریم"
در انتظار " گردون " بودی
تا تو را بگرداند
در این مذاب مدور؟
می دانستی
که " سمفونی مردگان " ات
شاید این زندگان را
بجنباند؟
آری عباس جان!
از بس معروف بودی
نمردی
و صدای سمفونی ات
در این " سال بلوا "
شنیدنی است.
" عبدالرحمان فرقانی فر "
۱۴۰۱/۶/۱۰
( فصلنامه استارباد، شماره ۲۶و۲۷، تابستان و پائیز ۱۴۰۱ )
@StarbaadMagazine
فرخنده و خجسته باد!
هشتاد و دوّمین سالگرد زادروز
" محمد جانفشان "
شاعر ، نویسنده ، مدرس و دبیر مشاور مراکز تربیت معلم و دبیرستان های گرگان زمین!
🌹🌻💐🌻🌺🌹🌻💐🌻🌺🌻🌹🌻💐🌹🌻💐
" روز "
در گذرگاهِ سوارِ مهتاب
که مسیرش مشعل - باران بود
و به دشت سربی می تازید
این صدا پیچید :
- آتشی در دل صبح است...
دشت سربی خاکستر شد
اخترانش را گریید
و خروسی با شمشیر آوازش
شب را
د
ر
ی
د
همه باور کردیم
آتشی در دل صبح است نهان،
هان
خورشید!
" محمد جانفشان "
@StarbaadMagazine
هشتاد و دوّمین سالگرد زادروز
" محمد جانفشان "
شاعر ، نویسنده ، مدرس و دبیر مشاور مراکز تربیت معلم و دبیرستان های گرگان زمین!
🌹🌻💐🌻🌺🌹🌻💐🌻🌺🌻🌹🌻💐🌹🌻💐
" روز "
در گذرگاهِ سوارِ مهتاب
که مسیرش مشعل - باران بود
و به دشت سربی می تازید
این صدا پیچید :
- آتشی در دل صبح است...
دشت سربی خاکستر شد
اخترانش را گریید
و خروسی با شمشیر آوازش
شب را
د
ر
ی
د
همه باور کردیم
آتشی در دل صبح است نهان،
هان
خورشید!
" محمد جانفشان "
@StarbaadMagazine
Forwarded from موسسه سبزگامان بسکی
🍃🍃🍃
بنیاد علمی دکتر بسکی و موسسه سبزگامان بسکی برگزار می کند:
🍃آیین رونمایی از کتاب «خلیج گرگان: از مقررات گذاری تا اجرا » اثر پوریا بای، وکیل پایه یک دادگستری عضو موسسه سبزگامان بسکی
زمان: شنبه ۲۲ شهریور ۱۴۰۴
ساعت : ١۷ الی ۱۹
مکان: گنبد کاووس، خیابان سرابی، کوچه چهارم، ساختمان بنیاد علمی دکتر بسکی
🍃🍃🍃
روابط عمومی موسسه سبزگامان بسکی
@sabzgamanebeski
بنیاد علمی دکتر بسکی و موسسه سبزگامان بسکی برگزار می کند:
🍃آیین رونمایی از کتاب «خلیج گرگان: از مقررات گذاری تا اجرا » اثر پوریا بای، وکیل پایه یک دادگستری عضو موسسه سبزگامان بسکی
زمان: شنبه ۲۲ شهریور ۱۴۰۴
ساعت : ١۷ الی ۱۹
مکان: گنبد کاووس، خیابان سرابی، کوچه چهارم، ساختمان بنیاد علمی دکتر بسکی
🍃🍃🍃
روابط عمومی موسسه سبزگامان بسکی
@sabzgamanebeski
فرخنده و خجسته باد!
هشتاد و یکمین سالگرد زادروز
" غلامحسین سالمی "
شاعر، مترجم و ویراستار گرانقدر معاصر
ایران زمین!
🌺🌻💐🌻🌺🌻💐🌻🌺🌻💐🌻🌺🌻💐
👇👇👇👇👇👇👇👇
@StarbaadMagazine
هشتاد و یکمین سالگرد زادروز
" غلامحسین سالمی "
شاعر، مترجم و ویراستار گرانقدر معاصر
ایران زمین!
🌺🌻💐🌻🌺🌻💐🌻🌺🌻💐🌻🌺🌻💐
👇👇👇👇👇👇👇👇
@StarbaadMagazine
👆👆👆👆👆
" من در ۲۰ شهریور سال ۱۳۲۳ در سرچشمه تهران متولد شدم. وقتی به پدرم در خرمشهر خبر دادند که عیال شما یک فروند پسر زاییده، پدر سوپرناسیونالیست من به اداره ثبت احوال خرمشهر مراجعه می کند و با وجود اینکه برادران من به نام های ایرج، منوچهر، نادر بودند به نام غلامحسین برای من شناسنامه می گیرد. چون من بعد از سه پسر مرده به دنیا امده بودم - مادر من پنج بار زایمان کرد اماً فقط اوّلی و آخری ماندیم - و گوش راست من را سوراخ کردند و حلقه طلایی انداختند و من شدم غلامحسین فرزند فرخ و شعبان متولد ۲۰ شهریور ۱۳۲۳ خرمشهر، حُسن این شناسنامه به این است که دوستان خرمشهری مرا به خرمشهری بودن قبول دارند و من افتخارم این است که همه جا بگویم خرمشهری هستم. "
( گفت وگوی غلامحسین سالمی با " ایسنا " شهریور ۱۳۹۷)
غلامحسین سالمی شاعر، مترجم و ویراستار، دارای مدارک دیپلم ریاضی و کارشناس علوم بانکی، کارمند بازنشسته بانک ملت و از اعضای اوّلیه کانون نویسندگان است.
در زمان تحصیل دوره دبیرستان، به شعر پرداخت و بعد اشعارش در مجله های تهران مصور، سخن، خوشه، آرش، بامشاد، فردوسی، دوران، چامه، فصلنامه استارباد و...چاپ شد. علاوه بر شعر همزمان به کار ترجمه و ویرایش نیز پرداخته است.
مجموعه اشعار:
" مرد حادثه ها " ، انتشارات گلسرخ، چاپ اوّل ۱۳۴۹
" غریبانه در شهر "، توسط ساواک از چاپخانه جمع آوری شد.
" آواز های تلخ مصیبت "، توسط ساواک از چاپخانه جمع آوری شد.
" با بار عشق و آینه و نور در آستانه ی شب و دلتنگی "، انتشارات نگاه، چاپ اوّل ۱۳۸۷، دوّم ۱۳۹۵ و سوّم ۱۳۹۹
" ۵ مثل قلب "؛صد شعر کوتاه با ترجمه انگلیسی، فرانسوی، آلمانی و عربی. انتشارات سرزمین اهورایی، چاپ اول زمستان ۱۴۰۰
تآلیف و گردآوری:
" یک نکته از هزاران " فرازهایی از سخنان چهارده معصوم(ع)، کتابسرای تندیس، سال ۱۳۹۰
ترجمه ها:
" دختر کشیش " (جرج اورول)
" سفر بی بازگشت " (گراهام گرین)، ترجمه به اتفاق سیهلا فرزین نژاد
" مامور ما در هاوانا " (گراهام گرین)
" پرونده اودسا " ( فردریک فورسایت)
" روز شغال " ( فردریک فورسایت )
" حالا نگاه نکن " (دافنه دوموریه)
" بعداز نیمه شب هرگز " ( دافنه دوموریه)
" آذرخش در ظلمت "، (دالایی لاما)
" آنتونی هاپکینز در سایه روشن " (مایکل فینی کالان)
" مردان مریخی+ زنان ونوسی= بچه های بهشتی " (جان گری)
" رسوایی اخلاقی در کاخ سفید" ( کن استار )
" گل آفتابگردان " (ویلیام کِنِدی)
" بدرود آناتولی " ( دیدو سوتیریو)
مجموعه چهارگانه دریای حاصلخیزی: شامل " برف بهاری"، " اسب های لگام گسیخته "، " معبد سپیده دم " و " زوال فرشته" از (یوکیو می شیما)
" جاناتان مرغ دریایی " (ریچارد دیوید باخ)
" آوای موج ها " ( یوکیو می شیما )
ویرایش:
تام جونز ( هنری فیلدینگ )، مترجم: دکتر احمد کریمی حکاک
مهره مهر ( پوران فرخزاد )
کوری ( ساراماگو )، مترجم: اسدالله امرایی
لائورادیاس ( کارلوس فوئنتس )، مترجم: اسدالله امرایی
اسطوره عصیان، چه گوارا سخن می گوید ( جوزف هنسن )، مترجم: اسدالله امرایی
ظلمت در نیمروز ( آرتور کستلر )، مترجم اسدالله امرایی
کتابهای: دختر بخت، شهر جانوران، جنگل کوتوله ها، سرزمین اژدهای طلایی ( ایزابل آلنده )، مترجم اسدالله امرایی
جاده تارا ( مائیو بن چی )، مترجم اسدالله امرایی
تالار گرگ ( هیلاری مونتل )، مترجم: علی اکبر قاضی زاده
اینِس آرام جان من (ایزابل آلنده )، مترجم: طاهره صدیقیان
شکلات ( ژوان هریس ) مترجم: طاهره صدیقیان
معجزه شکرگزاری ( راندا برن )، مترجم: وامق عسکری
میعاد در سپیده دم ( رومن گاری )، مترجم: مهدی غبرایی
کتابهای: قالین، گلیم، پنج قرن قالیبافی کرمان ( دکتر سید طاهر صباحی )
آتقی و چند قصه دیگر ( احمد افقهی )
وقتی غذا عشق می شود ( جنین راث )، مترجم: گیسو ناصری
کتابهای: آریل، قصر قورباغه ها، شاه مات، مرد داستان فروش (یوستین گاردر )، مترجم: مهوش خرمی پور
بازی های اندیشه ( لیزا هگ بوند )، مترجم: مهوش خرمی پور
زوال خانواده دلیان ( امیل مانو )، مترجم: آرتوش بوداقیان
حکایت مرد ناشناس ( آنتوان چخوف )، مترجم: آرتوش بوداقیان
فراسوی آزادی و منزلت (بی. اف. اسکینر )، مترجم: محمدعلی حمیدرفیعی
قبضه قدرت ( چسلاو میلوش )، مترجم: محمدعلی حمید رفیعی
پیتر کامنزیند ( هرمان هسه )، مترجم: پرند کشوری
لیلا ( مهناز انصاریان )
پیش از اینکه بگویم خدا حافظ ( هی کینز کلارک )، مترجم: سهیلا فرزین نژاد
کبرا ( فردریک فورسایت )، مترجم: محمد قصاع
و........
" ویراستاری کاری است مانند هرس کردن شاخه های گیاهان در یک باغچه، ویراستار مانند یک باغبان ماهر، زوائد را حذف می کند و کاری شسته رُفته تحویل می دهد."
" غلامحسین سالمی "
( روزنامه همشهری، دوشنبه ۲۶ مهر ۱۴۰۰ )
👇👇👇👇👇👇👇
@StarbaadMagazine
" من در ۲۰ شهریور سال ۱۳۲۳ در سرچشمه تهران متولد شدم. وقتی به پدرم در خرمشهر خبر دادند که عیال شما یک فروند پسر زاییده، پدر سوپرناسیونالیست من به اداره ثبت احوال خرمشهر مراجعه می کند و با وجود اینکه برادران من به نام های ایرج، منوچهر، نادر بودند به نام غلامحسین برای من شناسنامه می گیرد. چون من بعد از سه پسر مرده به دنیا امده بودم - مادر من پنج بار زایمان کرد اماً فقط اوّلی و آخری ماندیم - و گوش راست من را سوراخ کردند و حلقه طلایی انداختند و من شدم غلامحسین فرزند فرخ و شعبان متولد ۲۰ شهریور ۱۳۲۳ خرمشهر، حُسن این شناسنامه به این است که دوستان خرمشهری مرا به خرمشهری بودن قبول دارند و من افتخارم این است که همه جا بگویم خرمشهری هستم. "
( گفت وگوی غلامحسین سالمی با " ایسنا " شهریور ۱۳۹۷)
غلامحسین سالمی شاعر، مترجم و ویراستار، دارای مدارک دیپلم ریاضی و کارشناس علوم بانکی، کارمند بازنشسته بانک ملت و از اعضای اوّلیه کانون نویسندگان است.
در زمان تحصیل دوره دبیرستان، به شعر پرداخت و بعد اشعارش در مجله های تهران مصور، سخن، خوشه، آرش، بامشاد، فردوسی، دوران، چامه، فصلنامه استارباد و...چاپ شد. علاوه بر شعر همزمان به کار ترجمه و ویرایش نیز پرداخته است.
مجموعه اشعار:
" مرد حادثه ها " ، انتشارات گلسرخ، چاپ اوّل ۱۳۴۹
" غریبانه در شهر "، توسط ساواک از چاپخانه جمع آوری شد.
" آواز های تلخ مصیبت "، توسط ساواک از چاپخانه جمع آوری شد.
" با بار عشق و آینه و نور در آستانه ی شب و دلتنگی "، انتشارات نگاه، چاپ اوّل ۱۳۸۷، دوّم ۱۳۹۵ و سوّم ۱۳۹۹
" ۵ مثل قلب "؛صد شعر کوتاه با ترجمه انگلیسی، فرانسوی، آلمانی و عربی. انتشارات سرزمین اهورایی، چاپ اول زمستان ۱۴۰۰
تآلیف و گردآوری:
" یک نکته از هزاران " فرازهایی از سخنان چهارده معصوم(ع)، کتابسرای تندیس، سال ۱۳۹۰
ترجمه ها:
" دختر کشیش " (جرج اورول)
" سفر بی بازگشت " (گراهام گرین)، ترجمه به اتفاق سیهلا فرزین نژاد
" مامور ما در هاوانا " (گراهام گرین)
" پرونده اودسا " ( فردریک فورسایت)
" روز شغال " ( فردریک فورسایت )
" حالا نگاه نکن " (دافنه دوموریه)
" بعداز نیمه شب هرگز " ( دافنه دوموریه)
" آذرخش در ظلمت "، (دالایی لاما)
" آنتونی هاپکینز در سایه روشن " (مایکل فینی کالان)
" مردان مریخی+ زنان ونوسی= بچه های بهشتی " (جان گری)
" رسوایی اخلاقی در کاخ سفید" ( کن استار )
" گل آفتابگردان " (ویلیام کِنِدی)
" بدرود آناتولی " ( دیدو سوتیریو)
مجموعه چهارگانه دریای حاصلخیزی: شامل " برف بهاری"، " اسب های لگام گسیخته "، " معبد سپیده دم " و " زوال فرشته" از (یوکیو می شیما)
" جاناتان مرغ دریایی " (ریچارد دیوید باخ)
" آوای موج ها " ( یوکیو می شیما )
ویرایش:
تام جونز ( هنری فیلدینگ )، مترجم: دکتر احمد کریمی حکاک
مهره مهر ( پوران فرخزاد )
کوری ( ساراماگو )، مترجم: اسدالله امرایی
لائورادیاس ( کارلوس فوئنتس )، مترجم: اسدالله امرایی
اسطوره عصیان، چه گوارا سخن می گوید ( جوزف هنسن )، مترجم: اسدالله امرایی
ظلمت در نیمروز ( آرتور کستلر )، مترجم اسدالله امرایی
کتابهای: دختر بخت، شهر جانوران، جنگل کوتوله ها، سرزمین اژدهای طلایی ( ایزابل آلنده )، مترجم اسدالله امرایی
جاده تارا ( مائیو بن چی )، مترجم اسدالله امرایی
تالار گرگ ( هیلاری مونتل )، مترجم: علی اکبر قاضی زاده
اینِس آرام جان من (ایزابل آلنده )، مترجم: طاهره صدیقیان
شکلات ( ژوان هریس ) مترجم: طاهره صدیقیان
معجزه شکرگزاری ( راندا برن )، مترجم: وامق عسکری
میعاد در سپیده دم ( رومن گاری )، مترجم: مهدی غبرایی
کتابهای: قالین، گلیم، پنج قرن قالیبافی کرمان ( دکتر سید طاهر صباحی )
آتقی و چند قصه دیگر ( احمد افقهی )
وقتی غذا عشق می شود ( جنین راث )، مترجم: گیسو ناصری
کتابهای: آریل، قصر قورباغه ها، شاه مات، مرد داستان فروش (یوستین گاردر )، مترجم: مهوش خرمی پور
بازی های اندیشه ( لیزا هگ بوند )، مترجم: مهوش خرمی پور
زوال خانواده دلیان ( امیل مانو )، مترجم: آرتوش بوداقیان
حکایت مرد ناشناس ( آنتوان چخوف )، مترجم: آرتوش بوداقیان
فراسوی آزادی و منزلت (بی. اف. اسکینر )، مترجم: محمدعلی حمیدرفیعی
قبضه قدرت ( چسلاو میلوش )، مترجم: محمدعلی حمید رفیعی
پیتر کامنزیند ( هرمان هسه )، مترجم: پرند کشوری
لیلا ( مهناز انصاریان )
پیش از اینکه بگویم خدا حافظ ( هی کینز کلارک )، مترجم: سهیلا فرزین نژاد
کبرا ( فردریک فورسایت )، مترجم: محمد قصاع
و........
" ویراستاری کاری است مانند هرس کردن شاخه های گیاهان در یک باغچه، ویراستار مانند یک باغبان ماهر، زوائد را حذف می کند و کاری شسته رُفته تحویل می دهد."
" غلامحسین سالمی "
( روزنامه همشهری، دوشنبه ۲۶ مهر ۱۴۰۰ )
👇👇👇👇👇👇👇
@StarbaadMagazine
👆👆👆👆👆👆
منتخب اشعار از مجموعه شعر:
" با بارِ عشق و آینه و نور
در آستانه ی شب و دلتنگی "
غلامحسین سالمی
( مؤسسه انتشارات نگاه، چاپ دوم، ۱۳۹۵ )
.....
اینجا
در این مدارِ غربت و دلتنگی
می میرم از عطش
ای تو
که از تبارِ آبی و دریا
ای با سخاوت
من را به جرعه ی لبخندی
مهمان کن!
.....
عاقبت یک روز
قایق ام را می سپارم در کفِ امواج
می روم بر پهنه ی این آبی امواج
می روم تا وارَهَم از هر چه بیرنگی
می روم تا بسپرم خود را به یکرنگی.
عشق اینجا سکه ای از رونق افتاده ست
داستانِ عاشقان از یادها رفته ست
خونِ من شاید
عاشقان را اعتباری تازه بخشاید.
می روم از این ملال آباد
هر چه بادا، باد!
......
می گفت:
از خونِ هر شهید که بر خاک می چکد
صدها دلاورِ جان بر کف
صدها مبارزِ رزمنده
قد راست می کنند.
گفتم:
خاک اش همیشه پُر برکت باد
این سرزمینِ زنده ی حاصلخیز!
.....
باید که این قصیده ی خونین را
هر مرد
هر زن
و هر مبارزِ جان بر کف
و هر دلاورِ رزمنده
از بَر بداند:
یاران!
به خونِ پاکِ شهیدان سوگند
تنها رهِ رهاییِ از بند
این واژه ی عزیز و گرامی ست:
" اتحاد "
ای خلق
ای شراره ی ورجاوند،
پیوندتان
شکوهمند
مبارک باد!
" بودن "
شب
با سکوتِ سرد و سیاهش
از راه می رسد
و بی کرانه مرا در خود
محصور می کند.
خفاشِ کورِ غم
با یورشی غریب
شبتاب های کوچکِ شادی را
از باغِ با طراوتِ دل
دور می کند
اما دریغ دل
که با تپیدنِ بی وقفه
من را به زیستنی این سان
مجبور می کند!
.....
توفانی از گلوله و آتش!
بعد از،فرو نشستنِ توفان
دیدیم
بر تک تکِ درخت های خیابان
دستی با خون نوشته بود:
پیروز باد مردم!
آنک صلوة ظهر
صدها ستاره
بر کهکشانی از خون
گلگون
می رفتند!
👇👇👇👇👇👇👇
@StarbaadMagazine
منتخب اشعار از مجموعه شعر:
" با بارِ عشق و آینه و نور
در آستانه ی شب و دلتنگی "
غلامحسین سالمی
( مؤسسه انتشارات نگاه، چاپ دوم، ۱۳۹۵ )
.....
اینجا
در این مدارِ غربت و دلتنگی
می میرم از عطش
ای تو
که از تبارِ آبی و دریا
ای با سخاوت
من را به جرعه ی لبخندی
مهمان کن!
.....
عاقبت یک روز
قایق ام را می سپارم در کفِ امواج
می روم بر پهنه ی این آبی امواج
می روم تا وارَهَم از هر چه بیرنگی
می روم تا بسپرم خود را به یکرنگی.
عشق اینجا سکه ای از رونق افتاده ست
داستانِ عاشقان از یادها رفته ست
خونِ من شاید
عاشقان را اعتباری تازه بخشاید.
می روم از این ملال آباد
هر چه بادا، باد!
......
می گفت:
از خونِ هر شهید که بر خاک می چکد
صدها دلاورِ جان بر کف
صدها مبارزِ رزمنده
قد راست می کنند.
گفتم:
خاک اش همیشه پُر برکت باد
این سرزمینِ زنده ی حاصلخیز!
.....
باید که این قصیده ی خونین را
هر مرد
هر زن
و هر مبارزِ جان بر کف
و هر دلاورِ رزمنده
از بَر بداند:
یاران!
به خونِ پاکِ شهیدان سوگند
تنها رهِ رهاییِ از بند
این واژه ی عزیز و گرامی ست:
" اتحاد "
ای خلق
ای شراره ی ورجاوند،
پیوندتان
شکوهمند
مبارک باد!
" بودن "
شب
با سکوتِ سرد و سیاهش
از راه می رسد
و بی کرانه مرا در خود
محصور می کند.
خفاشِ کورِ غم
با یورشی غریب
شبتاب های کوچکِ شادی را
از باغِ با طراوتِ دل
دور می کند
اما دریغ دل
که با تپیدنِ بی وقفه
من را به زیستنی این سان
مجبور می کند!
.....
توفانی از گلوله و آتش!
بعد از،فرو نشستنِ توفان
دیدیم
بر تک تکِ درخت های خیابان
دستی با خون نوشته بود:
پیروز باد مردم!
آنک صلوة ظهر
صدها ستاره
بر کهکشانی از خون
گلگون
می رفتند!
👇👇👇👇👇👇👇
@StarbaadMagazine
👆👆👆👆👆👆
منتخب اشعار از مجموعه شعر:
" ۵ مثلِ قلب "
صد شعر کوتاه با ترجمه ی انگلبسی، فرانسوی، آلمانی ، عربی
" غلامحسین سالمی "
( انتشارات سرزمین اهورایی، چاپ اول زمستان ۱۴۰۰ )
۶
خورشیدِ ظهرِ شرجی تابستان
بوسید برکه را،
و گونه ی تمامیِ گیلاس ها
از شرم
سرخ شد!
۸
آوازِ سرخ گلو
در جنگل می پیچد
و برکه در سیاهیِ شب
محو می شود.
۹
خورشید
آرام آرام
در برکه غرق می شود.
و شب
پاورچین پاورچین
از راه می رسد.
۱۳
وقتی که کرمِ کوچکِ ابریشم
از پیله سر به در آورد، گفت:
الحق رهایی و آزادی
چیز عزیز و خوشایندی ست!
۱۴
دشتی پُر از شقایقِ گلگون،
انگار خونِ عاشقانِ جوانمرگ
پاشیده روی خاک!
۲۸
بر برکه تاولِ باران است،
و باد
خوابِ برنجزار را
می آشوبد.
۴۳
غرید
تندر.
بر شاخه های ناربُن
ده ها انار
ترک برداشت!
۴۷
کودک
سنگی درونِ برکه ی آرام
انداخت.
ناگاه
ماه
صد پاره شد!
۴۹
با سرفه ی تفنگ
آهو
کنارِ برکه
بر خاک اوفتاد.
۵۳
بر شاخه
سیب سرخِ رسیده
چشم انتظارِ آمدنِ "حوا"ست.
۵۸
بالا بلند!
در آفتابِ دو جشم ات
ما را توانِ خیره شدن نیست
گیسو پریشان کن!
۶۱
بالا بلند
چتری ز مهربانی بردار
و فرازِ سرم بگشای
از آسمان اگر که دشنه ببارد
باکی م نیست!
۶۸
بارانِ اشکِ من
چون باز ایستاد
رنگین کمانِ لبخندت
حجمِ اتاقِ مرا پُر کرد!
۷۳
شب گِردِ من حصار کشیده ست
تاریک و سردِ سرد.
بالا بلند!
با آفتابِ دو چشم ات
این بی کرانه ظلمتِ شب را
روشن کن.
۸۹
با غرشِ مهیبِ تندر
بارانِ صبحگاهی
چشم اندازِ جنگل را
هاشور می زند.
۹۲
با خنده های تو
صدها شکوفه ی گیلاس
باز شد.
آه... ای بزرگوار
پس کی شکوفه ی دلِ من را
با خنده یی
به روی جهان
باز می کنی!
۹۶
هیهات!
عشق نیز مددکارِ ما نشد.
چون عشق همتی نکند
مرگ را بگوی
بستیم بارِ خویش
کی از راه می رسی؟
۹۹
بالا بلند!
مجموعه ی تمامیِ کندوهای جهان
مثلِ لبانِ تو شیرین نیست!
@StarbaadMagazine
منتخب اشعار از مجموعه شعر:
" ۵ مثلِ قلب "
صد شعر کوتاه با ترجمه ی انگلبسی، فرانسوی، آلمانی ، عربی
" غلامحسین سالمی "
( انتشارات سرزمین اهورایی، چاپ اول زمستان ۱۴۰۰ )
۶
خورشیدِ ظهرِ شرجی تابستان
بوسید برکه را،
و گونه ی تمامیِ گیلاس ها
از شرم
سرخ شد!
۸
آوازِ سرخ گلو
در جنگل می پیچد
و برکه در سیاهیِ شب
محو می شود.
۹
خورشید
آرام آرام
در برکه غرق می شود.
و شب
پاورچین پاورچین
از راه می رسد.
۱۳
وقتی که کرمِ کوچکِ ابریشم
از پیله سر به در آورد، گفت:
الحق رهایی و آزادی
چیز عزیز و خوشایندی ست!
۱۴
دشتی پُر از شقایقِ گلگون،
انگار خونِ عاشقانِ جوانمرگ
پاشیده روی خاک!
۲۸
بر برکه تاولِ باران است،
و باد
خوابِ برنجزار را
می آشوبد.
۴۳
غرید
تندر.
بر شاخه های ناربُن
ده ها انار
ترک برداشت!
۴۷
کودک
سنگی درونِ برکه ی آرام
انداخت.
ناگاه
ماه
صد پاره شد!
۴۹
با سرفه ی تفنگ
آهو
کنارِ برکه
بر خاک اوفتاد.
۵۳
بر شاخه
سیب سرخِ رسیده
چشم انتظارِ آمدنِ "حوا"ست.
۵۸
بالا بلند!
در آفتابِ دو جشم ات
ما را توانِ خیره شدن نیست
گیسو پریشان کن!
۶۱
بالا بلند
چتری ز مهربانی بردار
و فرازِ سرم بگشای
از آسمان اگر که دشنه ببارد
باکی م نیست!
۶۸
بارانِ اشکِ من
چون باز ایستاد
رنگین کمانِ لبخندت
حجمِ اتاقِ مرا پُر کرد!
۷۳
شب گِردِ من حصار کشیده ست
تاریک و سردِ سرد.
بالا بلند!
با آفتابِ دو چشم ات
این بی کرانه ظلمتِ شب را
روشن کن.
۸۹
با غرشِ مهیبِ تندر
بارانِ صبحگاهی
چشم اندازِ جنگل را
هاشور می زند.
۹۲
با خنده های تو
صدها شکوفه ی گیلاس
باز شد.
آه... ای بزرگوار
پس کی شکوفه ی دلِ من را
با خنده یی
به روی جهان
باز می کنی!
۹۶
هیهات!
عشق نیز مددکارِ ما نشد.
چون عشق همتی نکند
مرگ را بگوی
بستیم بارِ خویش
کی از راه می رسی؟
۹۹
بالا بلند!
مجموعه ی تمامیِ کندوهای جهان
مثلِ لبانِ تو شیرین نیست!
@StarbaadMagazine
Forwarded from موسسه سبزگامان بسکی
📣 اطلاعیه مهم تغییر زمان برنامه
✅ به اطلاع علاقهمندان میرسانیم که آیین رونمایی از کتاب «خلیج گرگان: از مقرراتگذاری تا اجرا» اثر پوریا بای، وکیل پایه یک دادگستری و عضو موسسه سبزگامان بسکی، که پیشتر برای شنبه ۲۲ شهریور ۱۴۰۴ برنامهریزی شده بود، به دلیل قطعی برق در منطقه، به روز یکشنبه ۲۳ شهریور ۱۴۰۴، ساعت ۱۷ تا ۱۹ موکول گردید.
✅ مکان برگزاری: گنبد کاووس، خیابان سرابی، کوچه چهارم، ساختمان بنیاد علمی دکتر بسکی
🌿🌿🌿
روابط عمومی موسسه سبزگامان بسکی
@sabzgamanebeski
✅ به اطلاع علاقهمندان میرسانیم که آیین رونمایی از کتاب «خلیج گرگان: از مقرراتگذاری تا اجرا» اثر پوریا بای، وکیل پایه یک دادگستری و عضو موسسه سبزگامان بسکی، که پیشتر برای شنبه ۲۲ شهریور ۱۴۰۴ برنامهریزی شده بود، به دلیل قطعی برق در منطقه، به روز یکشنبه ۲۳ شهریور ۱۴۰۴، ساعت ۱۷ تا ۱۹ موکول گردید.
✅ مکان برگزاری: گنبد کاووس، خیابان سرابی، کوچه چهارم، ساختمان بنیاد علمی دکتر بسکی
🌿🌿🌿
روابط عمومی موسسه سبزگامان بسکی
@sabzgamanebeski
به مناسبت سالگرد درگذشت
" عبدالحسین زرین کوب "
بزرگ مرد تاریخ و ادبیات
که " دو قرن سکوت" ایرانیان را شکست!
" هر بار که نوروز از راه میرسد، احساس میکنم که من نیز با "سرمدیت" آن در دنیایی که ممکن است بهترین دنیایِ ممکن هم نباشد و در عین حال، بهترین بودنش هم غیر ممکن نیست، تولّدی دوباره پیدا میکنم و خود را برای مرور بر گذشته ای که نوروز بارها آن را پسِ پشت گذاشته است و ردّ پای خود را در چین پیشانی من نقش کرده است، آماده مییابم و هم اکنون نیز که توالی شصت نوروز را دارم پشت سر میگذارم، به رغم محنتها و مصایبی که یاد آنها در غربت بیشتر از هر جا و به هنگام تجدید سال بیشتر از هر وقت بر دل سنگینی میکند، همچنان مثل نوروزِ پیر وجودم را در گذرگاه این نفحۀ ایزدی تسلیم جاذبۀ حیات سرمدی مییابم و دل پیرم را بعد از گذشتِ سالهای دورِ جوانی هنوز از وسوسۀ عشق خالی نمیبینم.
این عشقی است که جان مرا با هرچه زیباست و هرچه انسانی است پیوند میدهد و بقایِ آن بعد از فنای من نیز همچنان ممکن است، غیر ممکن نیست."
"عبدالحسین زرین کوب،
پاریس - ۲۹ اسفند ۱۳۶۱"
@StarbaadMagazine
" عبدالحسین زرین کوب "
بزرگ مرد تاریخ و ادبیات
که " دو قرن سکوت" ایرانیان را شکست!
" هر بار که نوروز از راه میرسد، احساس میکنم که من نیز با "سرمدیت" آن در دنیایی که ممکن است بهترین دنیایِ ممکن هم نباشد و در عین حال، بهترین بودنش هم غیر ممکن نیست، تولّدی دوباره پیدا میکنم و خود را برای مرور بر گذشته ای که نوروز بارها آن را پسِ پشت گذاشته است و ردّ پای خود را در چین پیشانی من نقش کرده است، آماده مییابم و هم اکنون نیز که توالی شصت نوروز را دارم پشت سر میگذارم، به رغم محنتها و مصایبی که یاد آنها در غربت بیشتر از هر جا و به هنگام تجدید سال بیشتر از هر وقت بر دل سنگینی میکند، همچنان مثل نوروزِ پیر وجودم را در گذرگاه این نفحۀ ایزدی تسلیم جاذبۀ حیات سرمدی مییابم و دل پیرم را بعد از گذشتِ سالهای دورِ جوانی هنوز از وسوسۀ عشق خالی نمیبینم.
این عشقی است که جان مرا با هرچه زیباست و هرچه انسانی است پیوند میدهد و بقایِ آن بعد از فنای من نیز همچنان ممکن است، غیر ممکن نیست."
"عبدالحسین زرین کوب،
پاریس - ۲۹ اسفند ۱۳۶۱"
@StarbaadMagazine
📘 تازه ترین شماره فصلنامه فرهنگی، هنری، ادبی، تاریخی استارباد (شماره 39-38) تابستان و پاییز 1404، منتشر شد.
🗞 پرونده مفصل این شماره: زندگی، کارنامه و معرفی کامل مرحوم استاد علی اکبر خداپرست، مترجم و مصحح مشهور بندرگزی
به مناسبت پنجاه سالگی کتابفروشی جنگل، گفتگوی مفصلی با محمد ملکی، بانی آن
🖊 سارا آبسیه، ماشاءالله آجودانی، علیرضا ابن قاسم، محمد انصار، سارا افتخاری، حبیب اله ایثاری، لیلا باقری قلی آباد، علی بایزیدی، مریم بختیار اشرفی، ح.ع. تاجدینی، اسلام چمنی، عزیزاله حاجی مشهدی، سعید حامد چاری، محمدابراهیم حسن بیگی، رسول حسینلی، سیدحسن حسینی نژاد، سیده محمدثه حسینی، روجا و روژین خداپرست، شبیر دائمی، ریحانه دانش دوست، داریوش دماوندی، رحمت اله رجایی، مرضیه رشیدپور، زیدالله رضایانی، جعفر رودسرابی، احمد سفیدیان رادکانی، صفیه صابری، سهیلا صارمی، حسین ضمیری، کمیل غلامان، عبدالرحمن فرقانی فر، محمد قاسم زاده، نعمت اله قاضی(شکیب)، صالح کاهانی، نرگس کشاورز
حمید گلچوبیان، محمدمهدی مصلحی، محمد ملکی، سوده ممشلی، سید حسین میرکاظمی، بهمن نشاطی و سپیده نوری.
تاریخ انتشار: ابتدای مهر 1404
💠 @StarbaadMagazine
🗞 پرونده مفصل این شماره: زندگی، کارنامه و معرفی کامل مرحوم استاد علی اکبر خداپرست، مترجم و مصحح مشهور بندرگزی
به مناسبت پنجاه سالگی کتابفروشی جنگل، گفتگوی مفصلی با محمد ملکی، بانی آن
🖊 سارا آبسیه، ماشاءالله آجودانی، علیرضا ابن قاسم، محمد انصار، سارا افتخاری، حبیب اله ایثاری، لیلا باقری قلی آباد، علی بایزیدی، مریم بختیار اشرفی، ح.ع. تاجدینی، اسلام چمنی، عزیزاله حاجی مشهدی، سعید حامد چاری، محمدابراهیم حسن بیگی، رسول حسینلی، سیدحسن حسینی نژاد، سیده محمدثه حسینی، روجا و روژین خداپرست، شبیر دائمی، ریحانه دانش دوست، داریوش دماوندی، رحمت اله رجایی، مرضیه رشیدپور، زیدالله رضایانی، جعفر رودسرابی، احمد سفیدیان رادکانی، صفیه صابری، سهیلا صارمی، حسین ضمیری، کمیل غلامان، عبدالرحمن فرقانی فر، محمد قاسم زاده، نعمت اله قاضی(شکیب)، صالح کاهانی، نرگس کشاورز
حمید گلچوبیان، محمدمهدی مصلحی، محمد ملکی، سوده ممشلی، سید حسین میرکاظمی، بهمن نشاطی و سپیده نوری.
تاریخ انتشار: ابتدای مهر 1404
💠 @StarbaadMagazine
در کمال تأثر و تأسف با خبر شدیم:
" دکتر نصرت الله علیمی "
پژوهشگر برجسته علم و ادبیات و نویسنده نخستین کتاب کامپیوتر در ایران و مؤلف پیشکسوت گرانقدر گرگان زمین پرکشید و ما را در غم سنگین نبودنش تنها گذاشت.
این ضایعه سترگ را به خانواده محترم شادروان و دوستان گرامی و اهالی عزیز فرهنگ و ادب گرگان و کشور تسلیت عرض می نمائیم.
روحش شاد ، یادش هماره گرامی و نامش مانا باد!
🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀
@StarbaadMagazine
" دکتر نصرت الله علیمی "
پژوهشگر برجسته علم و ادبیات و نویسنده نخستین کتاب کامپیوتر در ایران و مؤلف پیشکسوت گرانقدر گرگان زمین پرکشید و ما را در غم سنگین نبودنش تنها گذاشت.
این ضایعه سترگ را به خانواده محترم شادروان و دوستان گرامی و اهالی عزیز فرهنگ و ادب گرگان و کشور تسلیت عرض می نمائیم.
روحش شاد ، یادش هماره گرامی و نامش مانا باد!
🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀
@StarbaadMagazine
📔 کتاب داستانی «سگهای حاج بابا» به قلم کاوه قدیمی و به همت انتشارات استارباد منتشر شد.
🖋 نویسنده در توضیح چگونگی نگارش کتاب خود می نویسد: «بعد از سالها مشق نویسندگی و نوشتن ایده ها و طرح های کوتاه و بلند، تصمیم گرفتم یکی از طرح هایی که مدت ها بود ذهنم را درگیر کرده بود را چاپ کنم که نتیجه اش شد کتاب "سگهای حاج بابا".»
«سگهای حاج بابا» در قطع رقعی (50صفحه) با قیمت 100هزار تومان در فروشگاه ها ذیل قابل تهیه است:
🏢 مراکز توزیع و فروش:
شهر کتاب گرگان (بالاتر از میناگل)
سرزمین کتاب گرگان (م کاخ - ابتدای خ لشکر)
کتابفروشی جنگل گرگان (پاساژ شیرنگی)
کتابفروشی دانشجو ( جنب آفتاب 24)
انتشارات استارباد (خ سرخواجه پاساژ آفتاب2 واحد 505)
وبسایت اینترنتی «ایران کتاب» به آدرس www.iranketab.ir
📚 انتشارات استارباد، در خدمت اهالی قلم
☎️ تلفن: 01732204791
📱 همراه: 09113701081
💠 @StarbaadMagazine
🖋 نویسنده در توضیح چگونگی نگارش کتاب خود می نویسد: «بعد از سالها مشق نویسندگی و نوشتن ایده ها و طرح های کوتاه و بلند، تصمیم گرفتم یکی از طرح هایی که مدت ها بود ذهنم را درگیر کرده بود را چاپ کنم که نتیجه اش شد کتاب "سگهای حاج بابا".»
«سگهای حاج بابا» در قطع رقعی (50صفحه) با قیمت 100هزار تومان در فروشگاه ها ذیل قابل تهیه است:
🏢 مراکز توزیع و فروش:
شهر کتاب گرگان (بالاتر از میناگل)
سرزمین کتاب گرگان (م کاخ - ابتدای خ لشکر)
کتابفروشی جنگل گرگان (پاساژ شیرنگی)
کتابفروشی دانشجو ( جنب آفتاب 24)
انتشارات استارباد (خ سرخواجه پاساژ آفتاب2 واحد 505)
وبسایت اینترنتی «ایران کتاب» به آدرس www.iranketab.ir
📚 انتشارات استارباد، در خدمت اهالی قلم
☎️ تلفن: 01732204791
📱 همراه: 09113701081
💠 @StarbaadMagazine
به مناسبت نود و دوّمین سالگرد زادروز
" منوچهر آتشی "
پلنگ دره ی دیزاشکن و شاعر " ناب " معاصر!
🌺🌻💐🌻🌺🌻💐🌻🌺🌻💐🌻🌺🌻💐🌻
👇👇👇👇👇👇👇
@StarbaadMagazine
" منوچهر آتشی "
پلنگ دره ی دیزاشکن و شاعر " ناب " معاصر!
🌺🌻💐🌻🌺🌻💐🌻🌺🌻💐🌻🌺🌻💐🌻
👇👇👇👇👇👇👇
@StarbaadMagazine
👆👆👆
" منوچهر آتشی" در دوم مهرماه سال ۱۳۱۲ در دهرود دشتستان بوشهر به دنیا آمد .
" من در سفر زاده شدم
در کوچ طایفه ی خزان زده ی آدم ها
در بغض عاطفه های وحشی و تاریک
و هنگامی که سایه ی خشمگین مردان ستیزه جو
بر نجوای مبهم درّه ها یورش می بُرد
من در رؤیای کم رنگم
زنبور طلایی ستاره ای را دنبال می کردم."
پس از گذراندن دوره ابتدائی و متوسطه در بوشهر ، آموزگار بود که در سال ۱۳۳۹ جهت تحصیل دردانشسرایعالی به تهران آمد . در رشته " زبان و ادبیات انگلیسی " فارغ التحصیل گردید و در دبیرستانهای قزوین به تدریس پرداخت .
اولین تجربه عشقی اش در چاهکوتاه اتفاق افتاد . خودش می گوید :" آن دختر خیلی روی من تاثیر گذاشت و در واقع او بود که مرا شاعر کرد " . رد پای این عشق در تمام اشعار وی به چشم می خورد." شش بار عاشق شدم و بار هفتم بدون عشق ازدواج کردم. من برای ازدواج ساخته نشدم."
در دوران تحصیل ، اشعارش را در روزنامه های دیواری دبیرستان ، به چاپ می رساند . در سالهای پس از اخذ کارشناسی که دبیر بود ،اولین شعرش به سال ۱۳۳۲در مجله فردوسی به چاپ رسید . شعر نو را با " توللی" شناخت و آشنائیش با شعر نیما ، ذهنش را نسبت به شعرتغییر داد .
ارتباطش با حزب توده ، تاثیرات فراوانی بر آثارش گذاشت . ولی با مسائلی که بعد از ۲۸ مرداد پیش آمد ، از آن فاصله گرفت و فعالیت جدی سیاسیش خاتمه یافت.
دو بار ازدواج کرد که هر دو بار بی ثمر بوده است. " از زن اوّلم یک دختر دارم، شقایق، که در آلمان زندگی می کند و پسری نازنین به نام مانلی داشتم، که در جوانی انسفالیت گرفت و در نوزده سالگی مُرد. از زن دوّم هم، که همان ده روز اول قاطی کردیم و کار به جدایی کشید، یک دختر دارم به نام شعله، با نام مستعار شیرین."
از سال ۱۳۵۴ به بعد مسئول شعر مجله تماشا ( رادیو و تلویزیون ) و در سالهای ۵۸ و ۵۹ هم در مجله سروش ( صدا و سیما) همین مسئولیت را ادامه داد . بعد از اشتغال در دفتر هفته نامه " آئینه جنوب " در بوشهر از سالهالی ۷۴ تا ۷۶، در اواخر عمر پر بارش ، در نشریه کارنامه " گلشیری " هم مسئول صفحه شعر بود .
خودش می گوید :" اگر کسانی که به شعر علاقمند هستند و حس می کنند قریحه شعری دارند به سراغ شعر بروند و گرنه به دنبال شعر رفتن کاری عبث و بیهوده است ".
اولین مجموعه شعرش با عنوان " آهنگ دیگر " در سال ۱۳۳۸ منتشر شد." دو هزار تومان عیالم برای خرید خانه پس انداز کرده بود که با آن کتاب " آهنگ دیگر" را چاپ کردیم."
" فروغ فرخزاد" در باره این کتاب گفت :" خصوصیات شعرش به کلی با مال دیگران فرق داشت ، مال خودش و آب و خاک خودش بود . وقتی کتاب اول او را با مال خودم مقایسه می کنم ، شرمنده می شوم "
آثارش در زمینه شعر:
آهنگ دیگر( ۱۳۳۸)، آواز خاک( ۱۳۴۶)، دیدار در فلق( ۱۳۴۸)، بر انتهای آغاز( ۱۳۵۰)، گزیده اشعار( ۱۳۶۵)، وصف گل سوری( ۱۳۷۰)، گندم و گیلاس( ۱۳۷۰)، زیباتر از شکل قدیم جهان( ۱۳۷۶)، چه تلخ است این سیب( ۱۳۷۸)، حادثه در بامداد( ۱۳۸۰)، باران برگ ذوق( ۱۳۸۰)، خلیج و خزر( ۱۳۸۱)، اتفاق آخر( ۱۳۸۱)، ریشه های شب( ۱۳۸۴)، غزل غزل های سورنا( ۱۴۸۴)، مجموعه اشعار ( دو جلد ۱۳۸۶) ، بازگشت به درون سنگ( ۱۳۸۶)
آثارش در زمینه ترجمه:
فونتامارا( ۱۳۴۷)، جزیره دلفین های آبی رنگ( ۱۳۵۰)، مهاجران( ۱۳۵۰)، سرگذشت کشور کوچک( ۱۳۵۰)، دلاله(۱۳۵۲)، لنین( ۱۳۵۷)، آفتاب و مهتاب( ۱۳۸۶)
آثارش در زمینه نقد و بررسی شعر:
پنج کتاب در سال ۱۳۸۲؛ نیما را باز بخوانیم، شعر شاملو در تحلیلی انتقادی، اخوان شاعری که خودش بود، فروغ در میان اشباح، سهراب شاعر نقش ها، و کتاب " ناصر خسرو، سرگشته جهان و تبعیدی یمگان"( ۱۳۸۸)
شعر معروف " خنجرها ، بوسه ها و پیمان ها "، منوچهر آتشی را نمایاند. منوچر آتشی با این شعر به اوج رسید و سالهای بعد ، هر جا صحبت از او می شد ، پیشاپیش " اسب سفید وحشی اش بر آخور ایستاده گرانسر" شیهه می کشید . همزیستی با طبیعت بومی جنوب ، خمیرمایه بینش شاعرانه آتشی است . از این روست که رنگ محلی و اقلیمی ( بومی گرائی ) برجسته ترین مولفه ساختار اکثر اشعار اوست . این بدان معنا نیست که دردهای وی محلی و اقلیمی است ، بلکه دردهای او درد مشترک همه انسانها بود .
آتشی ۲۹ آبانماه ۱۳۸۴ بر اثر ایست قلبی در
بیمارستان سینای تهران درگذشت ، که پس از تشییع از مقابل تالار وحدت ، پیکرش به بوشهر منتقل و در کنار مقبره " شیخ حسین چاهکوتاهی " از فعالین جنبش جنوب ایران و فرماندهان نیروهای تنگستان در برابر هجوم بریتانیا در جنگ جهانی اول واز همرزمان نزدیک " رئیسعلی دلواری " ، به خاک سپرده شد .
روحش شاد و یادش هماره جاوان باد !
@StarbaadMagazine
👇👇👇👇👇
" منوچهر آتشی" در دوم مهرماه سال ۱۳۱۲ در دهرود دشتستان بوشهر به دنیا آمد .
" من در سفر زاده شدم
در کوچ طایفه ی خزان زده ی آدم ها
در بغض عاطفه های وحشی و تاریک
و هنگامی که سایه ی خشمگین مردان ستیزه جو
بر نجوای مبهم درّه ها یورش می بُرد
من در رؤیای کم رنگم
زنبور طلایی ستاره ای را دنبال می کردم."
پس از گذراندن دوره ابتدائی و متوسطه در بوشهر ، آموزگار بود که در سال ۱۳۳۹ جهت تحصیل دردانشسرایعالی به تهران آمد . در رشته " زبان و ادبیات انگلیسی " فارغ التحصیل گردید و در دبیرستانهای قزوین به تدریس پرداخت .
اولین تجربه عشقی اش در چاهکوتاه اتفاق افتاد . خودش می گوید :" آن دختر خیلی روی من تاثیر گذاشت و در واقع او بود که مرا شاعر کرد " . رد پای این عشق در تمام اشعار وی به چشم می خورد." شش بار عاشق شدم و بار هفتم بدون عشق ازدواج کردم. من برای ازدواج ساخته نشدم."
در دوران تحصیل ، اشعارش را در روزنامه های دیواری دبیرستان ، به چاپ می رساند . در سالهای پس از اخذ کارشناسی که دبیر بود ،اولین شعرش به سال ۱۳۳۲در مجله فردوسی به چاپ رسید . شعر نو را با " توللی" شناخت و آشنائیش با شعر نیما ، ذهنش را نسبت به شعرتغییر داد .
ارتباطش با حزب توده ، تاثیرات فراوانی بر آثارش گذاشت . ولی با مسائلی که بعد از ۲۸ مرداد پیش آمد ، از آن فاصله گرفت و فعالیت جدی سیاسیش خاتمه یافت.
دو بار ازدواج کرد که هر دو بار بی ثمر بوده است. " از زن اوّلم یک دختر دارم، شقایق، که در آلمان زندگی می کند و پسری نازنین به نام مانلی داشتم، که در جوانی انسفالیت گرفت و در نوزده سالگی مُرد. از زن دوّم هم، که همان ده روز اول قاطی کردیم و کار به جدایی کشید، یک دختر دارم به نام شعله، با نام مستعار شیرین."
از سال ۱۳۵۴ به بعد مسئول شعر مجله تماشا ( رادیو و تلویزیون ) و در سالهای ۵۸ و ۵۹ هم در مجله سروش ( صدا و سیما) همین مسئولیت را ادامه داد . بعد از اشتغال در دفتر هفته نامه " آئینه جنوب " در بوشهر از سالهالی ۷۴ تا ۷۶، در اواخر عمر پر بارش ، در نشریه کارنامه " گلشیری " هم مسئول صفحه شعر بود .
خودش می گوید :" اگر کسانی که به شعر علاقمند هستند و حس می کنند قریحه شعری دارند به سراغ شعر بروند و گرنه به دنبال شعر رفتن کاری عبث و بیهوده است ".
اولین مجموعه شعرش با عنوان " آهنگ دیگر " در سال ۱۳۳۸ منتشر شد." دو هزار تومان عیالم برای خرید خانه پس انداز کرده بود که با آن کتاب " آهنگ دیگر" را چاپ کردیم."
" فروغ فرخزاد" در باره این کتاب گفت :" خصوصیات شعرش به کلی با مال دیگران فرق داشت ، مال خودش و آب و خاک خودش بود . وقتی کتاب اول او را با مال خودم مقایسه می کنم ، شرمنده می شوم "
آثارش در زمینه شعر:
آهنگ دیگر( ۱۳۳۸)، آواز خاک( ۱۳۴۶)، دیدار در فلق( ۱۳۴۸)، بر انتهای آغاز( ۱۳۵۰)، گزیده اشعار( ۱۳۶۵)، وصف گل سوری( ۱۳۷۰)، گندم و گیلاس( ۱۳۷۰)، زیباتر از شکل قدیم جهان( ۱۳۷۶)، چه تلخ است این سیب( ۱۳۷۸)، حادثه در بامداد( ۱۳۸۰)، باران برگ ذوق( ۱۳۸۰)، خلیج و خزر( ۱۳۸۱)، اتفاق آخر( ۱۳۸۱)، ریشه های شب( ۱۳۸۴)، غزل غزل های سورنا( ۱۴۸۴)، مجموعه اشعار ( دو جلد ۱۳۸۶) ، بازگشت به درون سنگ( ۱۳۸۶)
آثارش در زمینه ترجمه:
فونتامارا( ۱۳۴۷)، جزیره دلفین های آبی رنگ( ۱۳۵۰)، مهاجران( ۱۳۵۰)، سرگذشت کشور کوچک( ۱۳۵۰)، دلاله(۱۳۵۲)، لنین( ۱۳۵۷)، آفتاب و مهتاب( ۱۳۸۶)
آثارش در زمینه نقد و بررسی شعر:
پنج کتاب در سال ۱۳۸۲؛ نیما را باز بخوانیم، شعر شاملو در تحلیلی انتقادی، اخوان شاعری که خودش بود، فروغ در میان اشباح، سهراب شاعر نقش ها، و کتاب " ناصر خسرو، سرگشته جهان و تبعیدی یمگان"( ۱۳۸۸)
شعر معروف " خنجرها ، بوسه ها و پیمان ها "، منوچهر آتشی را نمایاند. منوچر آتشی با این شعر به اوج رسید و سالهای بعد ، هر جا صحبت از او می شد ، پیشاپیش " اسب سفید وحشی اش بر آخور ایستاده گرانسر" شیهه می کشید . همزیستی با طبیعت بومی جنوب ، خمیرمایه بینش شاعرانه آتشی است . از این روست که رنگ محلی و اقلیمی ( بومی گرائی ) برجسته ترین مولفه ساختار اکثر اشعار اوست . این بدان معنا نیست که دردهای وی محلی و اقلیمی است ، بلکه دردهای او درد مشترک همه انسانها بود .
آتشی ۲۹ آبانماه ۱۳۸۴ بر اثر ایست قلبی در
بیمارستان سینای تهران درگذشت ، که پس از تشییع از مقابل تالار وحدت ، پیکرش به بوشهر منتقل و در کنار مقبره " شیخ حسین چاهکوتاهی " از فعالین جنبش جنوب ایران و فرماندهان نیروهای تنگستان در برابر هجوم بریتانیا در جنگ جهانی اول واز همرزمان نزدیک " رئیسعلی دلواری " ، به خاک سپرده شد .
روحش شاد و یادش هماره جاوان باد !
@StarbaadMagazine
👇👇👇👇👇