Telegram Web Link
«زن» در فلسفۀ نیچه

زن در فلسفۀ نیچه بیشتر به‌عنوان یک نماد و نشانه است تا یک جنسِ خاص. حتی می‌توان از استفاده‌ای که نیچه از این واژه می‌کند از سه سطح مختلف سخن گفت:
۱: نماد فریب
۲: نویددهندۀ حقیقت
۳:نیروی حیات‌بخش
(ن.ک به ژاک دریدا و متافیزیک حضور، محمد ضمیران، صص ۲۱۵-۲۱۶)

نیچه ناچار بود از زبان جدید و سرشار از استعاره، فلسفۀ خود را بازگویی کند. او در آغاز کتاب «فراسوی نیک و بد» عنوان می‌کند اگر حقیقت یک زن باشد چه؟
زن در این پرسش فارغ از جنسیت، به‌معنای هر آن چیزی‌ست که توسطِ فیلسوفان مورد نفرت قرار گرفته و تبعید شده است؛ زن به‌معنای خطا و ناحقیقت، تناقض، ناشناختگی، ابهام، چندپهلویی، فریب، دگرگونشوندگیِ مدام و…؛ از طرفی او در این جمله نکته‌ای را به فیلسوفانِ عبوس و جدی‌ای که گمان می‌کردند می‌توانند با آن زبانِ خشک و جدی راه به حقیقت پیدا کنند، گوش‌زد می‌کند که ممکن است راه را اشتباهی آمده‌اند؛ مثل این‌که یک مرد عاشق (فیلسوف) برای معشوقۀ خود (حقیقت) نامه‌ای اداری بنویسد.
از طرفی فلسفه همواره به خود خصیصه‌ای مردانه گرفته است. هم‌چون کاری سخت و طاقت‌فرسا که تنها مردان بایستی به آن مشغول باشند. در این نگاه، دوگانه‌هایی که در طول تاریخ فلسفه پایه‌گذاری شده‌اند به شکل نمادین به دو جنس مرد و زن سرایت داده می‌شوند. نیچه خواستار است برعلیه این کلیشه‌ها بایستد. کلیشه‌هایی که در آن‌ها یک‌سو نور، اصل، عقل، جهانِ بالا و برتر و… حضور دارند و در سوی دیگر تاریکی، مجاز، جنون، جهانِ پست‌تر.
در دیدگاه نیچه، مردان مدام سوی اول را نمایندگی کرده‌اند تا بتوانند فاصلهٔ خود را با سوی دوم، مشخص کنند. چنان‌که سوی اول کم‌کم به خود خوی مردانه می‌گیرد و جزء صفات ذاتی آنان می‌شود. نیچه درصدد تفکیک این صفات از یک‌دیگر است و ناچار می‌شود برای این مقصود، زبانی دیگر و غیرمستقیم را به‌کار ببرد. این‌که حقیقت تنها از یک راه و آن هم آن راهِ مرسوم گذشته به‌دست نمی‌آید. راهی که اتفاقاً مردان، مدعی بودند تنها خودشان می‌توانند در آن قدم بگذراند. حال نیچه این احتمال را پیش می‌کشد که شاید آن‌چه این فیلسوفان، غیرحقیقی و خطا می‌دانستند و در این‌جا در هیأتی «نمادین» هم‌چون زن عیان می‌شود، خودِ حقیقت است. با پیش‌‌کشیدن این احتمال، روش‌های رسیدن به حقیقت نیز دگرگون می‌شوند.
هم‌چنین نیچه در سطحی دیگر مفهومِ رایج از زنِ سنتی را به نقد می‌کشد که در آن به موجودی صرفاً «منفعل» تبدیل شده بود. زنی که از خود هیچ عاملیت و فاعلیتی ندارد تا چه‌‌رسد به این‌که بخواهد. زنی که تنها با حیله و فریب و بزک‌کردن خود به شکل‌های مختلف و با مبهم‌ساختن خود می‌خواهد سطحی‌بودنش را در برابر چشم‌های مرد پنهان کند و خود را عمیق نمایان کند تا دلِ مرد را از آن خود کند. در این‌ میان زن هیچ عمقی ندارد و با ایجادِ فاصلهٔ بیشتر از مرد تنها می‌خواهد خودش را خواستنی‌تر کند؛ چنان‌که ای بسا اغلبیتِ جامعۀ زنان تا همین امروز و تا زمان‌های بسیار طولانی‌تر در بندِ چنین تصوراتی باقی بمانند و نتوانند آن عفونت‌یابی و جراحیِ عمیقی که نیچه در فرهنگِ بشری انجام داد را دریابند. نیچه به این شکل به ناخودآگاهِ فرهنگ‌ها و تمدن‌ها می‌رود؛ ناخودآگاهی که هر فرهنگ و تمدن بر مبنای دوگانه‌های ارزشی:
در درجۀ اول رفتار مردان و زنان را نسبت به یک‌دیگر «جهت‌دهی» می‌کند؛
و در درجۀ دوم به هر یک از ارزش‌ها خصلت‌هایی مردانه و زنانه می‌دهد. ...

برای مطالعۀ متن کامل کلیک کنید یا Instant View را در پایین پست لمس کنید.

﹏﹏✎ #عبدالله_محیسن
#فردریش_نیچه، #زنان، #فمنیسم، #حقیقت، #فرهنگ

- همچنین بخوانید:
حقیقت زنانه | امیرحسین رشنودی
Taamoq | تَعَمُّق
👍267👎3🔥2👏2
دربارۀ ووکیسم
مسخ کثرت‌گرایی در عصر سرمایه‌داری متأخر

در آغاز قرن بیست‌ویکم، جنسیت و هویت وارد بحرانی پیچیده و چندلایه شدند که در ظاهر، پاسخی به سرکوب‌های دیرینه بود اما به سرعت در دایره‌ای از ساده‌سازی‌های فرهنگی و کالایی‌شدن افراطی گرفتار شد. یکی از پیامدهای این تحولات، ظهور پدیده‌ای است که می‌توان آن را ووکیسم نامید: جنبشی که در ظاهر، دفاع از عدالت و کثرت را هدف گرفته، اما در عمل، نوعی از بنیادگرایی گفتمانی و اضطراب اخلاقی را رواج داده است. ووکیسم به جای تقویت کثرت واقعی، آن را به ابزاری برای کنترل، سرکوب و بازتولید ایدئولوژی‌های نابرابری تبدیل می‌کند.
این پدیده، که می‌توان آن را به مثابه زوال حقیقت‌گویی رادیکال (پارسیا) تحلیل کرد، به شکلی از سرمایه‌داری متأخر خدمت می‌کند که تنوع را به کالایی جذاب اما تهی از معنای واقعی فروکاسته است. با بازنمایی خود به عنوان نماینده قربانیان، ووکیسم اغلب در تقابل با خلاقیت و جسارت فلسفی قرار می‌گیرد و به جای پرسش‌های بنیادین، سوژه‌ها را در بازی بی‌پایان کنترل گفتمان غرق می‌کند. در این میان، آنچه از دست می‌رود، نه‌تنها امکان بیان حقیقتی آزاردهنده، بلکه فرصت برای تخیل دوباره‌ای از عدالت و کثرت در جهانی است که به شدت به آن نیاز دارد.
ووکیسم، همان‌طور که در نقدهای معاصر بر آن تأکید شده است، پیامد نهایی ساده‌سازی‌های انگلوآمریکن و مصرف‌گرایی فرهنگی است؛ وضعیتی که مفاهیمی چون جنسیت و هویت را به شکلی سطحی و کالایی عرضه می‌کند، در حالی که تناقضات بنیادین خود را پشت نقاب عدالت‌خواهی مخفی نگاه می‌دارد. …

برای مطالعۀ متن کامل کلیک کنید یا Instant View را در پایین پست لمس کنید.

﹏﹏✎ #سروش_سیدی
#ووکیسم، #سرمایه‌داری، #کار، #ناسیونالیسم، #ژان_فرانسوا_لیوتار، #میشل_فوکو، #پارسیا
Taamoq | تَعَمُّق
👍286👎5👌5🔥3👏1💔1
مرثیه‌ای برای یک فانتزی:
«جوکر: جنون مشترک» و دفاع پارادوکسیکال از رئالیسم راستین

❗️هشدار اسپویل: این نوشتار حاوی افشاسازی بخش‌هایی از فیلم است.

چه کسی بر سر مزار وفاق می‌گرید؟ ما وفاق را کشتیم. دیگر کار از کار گذشته است.
ــ گی دوبور، جامعۀ نمایش
جوکر: جنون مشترک (2024) را چگونه فیلم ـ موضعی باید دانست؟ عقب‌نشینی از تمامی طغیان‌هایی که جوکر (2019) برپا کرده بود و لذا پذیرش ناممکن بودن رؤیای خروج و گریز از نظم مسلط، یا رفتن تا انتهای خط ترسیم‌شده به دست آن و لذا، به‌طرزی پارادوکسیکال باز هم، پذیرش ناممکن بودن رؤیای خروج و گریز از نظم مسلط؟ آری، تو گویی با دوری جهنمی طرفیم؛ درست در میانۀ یکی از رؤیاها/کابوس‌های محبوب رئال پولتیک در جهان معاصر، تاچر است که دوباره بر صحنه ظاهر می‌شود و در حین رقصی موحش بر سر قربانیانِ دستان نامرئی نولیبرالیسم و مشت آهنین دولتش آواز همیشگی‌اش را سر می‌دهد: «هیچ بدیلی در کار نیست.» چه‌بسا از همین‌روست که برخلاف جوکر 1 که دستکم به سبب شور و میلش به شورش و بر هم زدن قواعد بازی با ستایش‌های بسیاری روبرو شد، جوکر 2 به سرنوشت تلخ و مهلک قهرمانش دچار می‌شود: تنها ماندن، هدف حمله قرار گرفتن، و افتادن بر زمین و، در نهایت، مرگ/شکست (به نمرۀ فیلم نزد مخاطبان و منتقدان بنگرید).
بیایید کمی به عقب برگردیم، به جوکر شورشی. آرتور فلک خودش شورشی بزرگ در تاریخچۀ فیگور جوکر به شمار می‌رود. به کمک اوست که جوکر از موجودی بالذات مرموز، فهم‌ناشدنی و شرور، به انسانی قربانی نابرابری طبقاتی، طرد اجتماعی و سوءرفتارهای شخصی بدل می‌شود. شرّ متعالی درون‌ماندگار می‌شود. ضدقهرمانی که در پایان فیلم 2019 شورشی عظیم و اجتماعی را کلید می‌زند. هرچند، تا همین‌جا هم این گناهی نابخشودنی برای مخاطبانی محسوب می‌شود که، شیفتۀ مقایسۀ روایت‌های سینمایی و نسخۀ مکتوب آثاری از این دست، اغلب به قصد تخطئۀ اولی به نفع دومی، هر تغییر و بداعتی را به‌مثابه ارتداد محکوم و درخور لعن و نفرین می‌دانند. اما، دستکم جوکر 1 می‌تواند بخش زیادی از مخاطبان کمتر ارتدکس را با خود همراه سازد، هرچه نباشد به یمن هجمۀ فراگیر سیاست‌های طردکنندۀ نولیبرالی سهمی از انسان مازاد در بسیاری از انسان‌های معاصر دیده می‌شود؛ و بدین‌سبب در عوض عملیات‌های محیرالعقول، تک‌نفره و تقلیدناپذیر ابرقهرمانانی همچون بتمن، سوپرمن و آیرون‌من و ...، این کنش‌های هیستریک، اخلال‌گرانه و سرایت‌پذیر ضدقهرمانی چون جوکر است که برای بسیارانی ممکن، صحیح و جذاب می‌نماید. …

برای مطالعۀ متن کامل کلیک کنید یا Instant View را در پایین پست لمس کنید.

﹏﹏✎ #فؤاد_حبیبی
#جوکر، #سینما، #نقد_فیلم، #نئولیبرالیسم، #ژیل_دلوز، #باروخ_اسپینوزا، #آنتونیو_نگری
Taamoq | تَعَمُّق
🔥15👍6👎65👏2🙏2👌2🕊1
فروهر چونان انحراف لوکرتیوسی

Frāz-waxšēnīdārīh frawahr kē dast pāy waxšēnēd ud narīh ud mādagīh paydāgēnēd ud rāg ud pay passazēd ud astān ō ham barēd ud rāh, widarag paydāgēnēd ī dar rōzan wišāyēd bē ō rāzkirrōg kē kadag dēsēd.
«فرَوَهر گوالش را شایا می‌کند. نر و ماده را می‌آفریند، رگ‌ها و پاها را می‌سازد، استخوان‌ها را به هم می‌پیوندد و گذرگاهی می‌انبوساند که درها و راه‌ها را باز می‌کند؛ و این همانند ساختن خانه است.» (راشد محصل، 1385، ص 77)
 
آیون و کرونوس
الف. آیون
در هومر، αἰών معمولاً مربوط به «جوهر حیاتی» یا «نیروی حیاتی» است که روح انسان را زنده نگه می‌دارد و بدن را در هنگام مرگ ترک می‌کند (ایلیاد 16.453؛ 19.27؛ 22.58، ادیسه 7.224). به نظر می‌رسد اصطلاح هومری دارای زمینه زمانی (ایلیاد 17.302؛ 9.415؛ 24.725) و زمینه عاطفی است (اودیسه 5.152؛ 5.160؛ 18.204) اما معنای «زندگی» در روایات بعدی یافت نمی شود. بقراط و پیندار αἰών را به عنوان مایع حیاتی مغز ستون فقرات تعریف کردند، در حالی که αἰών برای نشان دادن دوره طولانی زندگی یا طول عمر خدایان و فانی‌ها در آیسخولوس (574) و سرود هفائستوس (6-7) استفاده شده‌است. ریشه شناسی αἰών نشان می‌دهد که این واژه ممکن است که از ἀεί («همیشه») و ὄν («هستی») مشتق شده‌ باشد که به نظر می‌رسد افلاطون، ارسطو و فلوطین از آن پیروی می‌کنند. در فلسفه یونان اولیه، آتش همیشه-زنده هراکلیتوس (πῦρ ἀείζωον) را می‌توان به عنوان پژواک تفسیر فلسفی αἰών (ἀεί - ὄν / ἀεί - ζωον) و جاودانگی کیهان به عنوان "آتش همیشه زنده" تعبیر کرد. علاوه بر این، مفهوم امپدوکلس از زندگی ابدی به عبارت αἰών و حیاتِ جاودانی‌ی چهار-عنصر و نیروهای کیهان دلالت می‌کند. در تیمائوس، افلاطون ابدیت را به جهان هستی ربط می‌دهد، در حالی که زمان را به جهانِ شدن. افلاطون کیهان را حیوانی همیشه-زنده تصور می کند (37d)، که منجر به ریشه‌شناسی ارسطو از αἰών در De Caelo 279a25-28 به عنوان «همیشه بودش» می‌شود. فلوطین در کتاب Ennead III.7 درباره ابدیت و زمان – به عنوان اولین پرداخت سیستماتیک به مفاهیم ابدیت و زمان در فلسفه باستان - از این تعریف آگاه است و αἰών را به عنوان یک "بودشِ واقعی" زمانی و بی‌زمان مرتبط با تغییرناپذیری و حیات ابدی عقل (دومین فرض وجود) تعریف می کند (III.7.1-6). در اندیشه ایرانی این آتش همیشه زنده هستی است که جان مردمان و دامان را به عنوان کالبدهای نیک به وجود می‌آورد؛ در اصل عنصر سازنده و وصلت‌گرِ میانِ رَوان و تخمِ بارور شده‌ی گیتیانه، که همان فرَوَشی است، می‌باشد. رفتار فرَوَشی بر پایه ثبت و ضبط رفتار ماده در تمامی سطوح است و در اصل مادی نیست، یک نیروی پشتیبانی و در عین حال مجازی‌گونه است که اساسا در ماده حضور دارد:

Frāz-waxšēnīdār frawahr abāg tōhm andar ō gāh šawēd ud pad hamgām az tōhmīh be ō gumēzagīh ud az gumēzagīh be ō freh-xōnīh wardēnēd. 
فرَوَهر با تخم و از تخم (چگونگی تخم) به آمیغش (یگانگی تخم نر و ماده) می‌گَهولَد و از آمیغش به چیزی سراسر خونین می‌گَهولَد. (راشد محصل، 1385، ص 84)
 
در اصل فرَوَهر یا فرَوَشی پشتوانه و نیروی مجازیت امر نو در سراسر سطوح گَهولِش‌های (تغییراتِ) ماده است. چونان وجود روح ابدی در ماده که همواره کارش عمل تقسیم‌ و حرکت دادن ماده است. در گزیده‌های زادِسپرَم چنین آمده‌است که:
… u-š pas–iz čašm ud abārīg handāmān nigārēd ud pas [man] pušt dēsēd. az pušt pahlūg frāz waxšēnēd čiyōn tāgān pad spīzišn az draxt. ud pas abzārān ī andarōnīg <ī> aškamb <ī> Kōdak pad xwēškārīh paydāg be kunēd ud pas dast, pāy, angustān be rōyēnēd az sar mazg be ō angustān rawēnēnd čiyōn ān ī afsard snēxr. pas mijag, brūg, wars nigārēd.
 
«... و سپس چشم و دیگر اندام‌ها ساخته می‌شود و مازه می‌انبوسد. دنده‌ها از مازه می‌گُوالَند همانگونه که جوانه‌ها از یک درخت می‌بالَند. پس از آن، اندام‌های درونی شکم کودک می‌گُوالَند و سپس دست‌ها، پاها و انگشتان می‌گُوالَند. مغز مانند برف یخ زده از سر به سمت انگشتان جریان دارد. سپس مژه‌ها، ابروها و موها می‌رویند.» (راشد محصل، 1385، ص 84)
 
آنچه آشکار است وجود نیروی پشتیبان یا ملودی زایا و انحرافگر هستی Frāz-waxšēnīdār frawahr است که باعث و بانی هرگونه گوالِش و زایِش و اساسا تعیینی است. اما خود این امر آیونیک یا ابدی و جاودان که همواره جوان است هیچ راهی برای بیان خود بجز منحرف شدن در ماده ندارد. ...

برای مطالعۀ متن کامل روی بخش‌ها کلیک کنید یا Instant View را در پایین پست لمس کنید:
- بخش اول
- بخش دوم

﹏✎ #شهاب‌الدین_قناطیر
#ماده، #انحراف، #فروهر، #زروان، #گمان‌گرایی، #چپ‌_شدن، #لوکرتیوس، #کارل_مارکس، #ژیل_دلوز، #ایران_باستان، #زادسپرم_پسر_گشن‌جم، #گزیده‌های_زادسپرم

Taamoq | تَعَمُّق
👍13👎5🔥5👏43
آغاز ثبت‌نام دورۀ مکاتب فلسفی
مدرس: #رضا_یعقوبی 

- معرفی:
آموزش فلسفه برای نوآموزان همیشه چالش‌های خودش را داشته است. از طرفی با آموزش اصطلاحات منطقی مثل استقرا و قیاس استنتاجی نوآموز جذب موضوع نمی‌شود و از طرفی با ورود به بحث‌های پیچیده مثل آگاهی شخصی و علیت و غیره، ارتباط نوآموز با تاثیر عینی فلسفه قطع می‌شود و گمان می‌کند که فلسفه اساسا ربطی به مسائل زندگی واقعی ندارد. به همین دلیل ضرورت دارد فلسفه را از طریق مکاتب فلسفی آموزش دهیم.… (معرفی کامل در اسلایدها)

- جزئیات:
سطح کارگاه: مقدماتی - بدون پیش‌نیاز
هزینۀ ثبت‌نام:
داخل ایران: ۱.۵۰۰.۰۰۰ تومان، خارج از ایران: ۴۰دلار (امکان ثبت‌نام قسطی فراهم می‌باشد)
زمان: دوشنبه‌ها، ساعت ۲۰:۰۰ (آغاز از ۱۰ بهمن)
(جزئیات بیش‌تر در اسلایدها)
ثبت‌نام: @TaamoqSupport

#مکاتب_فلسفی، #آموزش_فلسفه، #فلسفه_مقدماتی
Taamoq | تَعَمُّق
6👍6👎5👌2👏1
«دیگری فرودست»
نگاهی اسپینوزایی به مسئلۀ مهاجران افغانستانی

در تکمیل بحث پیشینم پیرامونِ مسئلۀ افغانستانی‌های ایرانی، لازم دیدم که برخی از وجوه آن جستار را روشن‌تر و برجسته‌تر کنم. این نوشتار در پی آن است که نه‌تنها بنیان‌های نظری این نقطه‌نظر را نمایان سازد، بلکه با پرورش لایه‌های ناپیدای آن، افق‌های تازه‌ای را در باب شیوه‌های مقاومت و امکان‌های رهایی بگشاید.

مفهوم "کناتوس" از منظر اسپینوزا، به این معناست که هر موجود زنده، تمایلی به حفظ پایداری در هستی و گسترش توانِش‌های خود دارد. این نکته اساسی‌ست که تلقی از این مفهوم را منطبق با نظریۀ سیاسی او بفهمیم. این تمایل به گسترش توانِش‌ها و کوشش برای به فعلیت رساندن قدرت‌های خود، به معنی حذف "دیگری" نیست. با وارد شدن این طبیعت‌گرایی به حیات اجتماعی، این مفهوم باید جرح و تعدیل شود. برای بسط این نظر لازم است که مفهوم کناتوس و قدرت فردی، در پیوند با کناتوس و قدرت جمعی قرار گیرد؛ در این صورت‌بندی، موجود زنده برای بقا و گسترش توانش‌های خود، نیازمند مونتاژ شدن در یک بدن اجتماعی بزرگ‌تر است، چرا که هر بدن به تنهایی، واجد قدرتی متناهی‌ست و به همین علت، خود نمی‌تواند علت تام و تمام همۀ حالات خود باشد. این بدن در ارتباط با سایر بدن‌ها به تعیّن می‌رسد. در این فرآیند ایجابی، هر آن‌چه که توانشِ او را برای وجود داشتن و تداوم وجود کاهش دهد، دفع می‌کند. بر این اساس، هر گاه بدن‌ها نتوانند در یک اجماع بدنی، توانش‌های خود را محقق سازند، شرّی ناظر بر یکایک بدن‌ها بر آن‌ها حادث می‌شود.
در تحلیل گفتمان انتقادی، «فرودست» به موجودی اطلاق می‌شود که در پیوند با مناسبات قدرت، در موقعیت‌های زیرین سلطه قرار دارد. این موقعیت، نمایانگر وضعیتی‌ست که فرد در آن به‌طور مستمر در معرض کنترل، اصلاح و بازنمایاندن از سوی گروه‌های فرادست قرار می‌گیرد. فرودست به‌عنوان سوژه‌ای که در روابط قدرت غوطه‌ور است، نه‌تنها تحت سلطه و سرکوب قرار می‌گیرد، بلکه در روندهای پیچیده‌ای از این مناسبات درگیر است که در آن، بدن و تجربۀ زیسته‌اش محل تلاقی نیروهای متضاد می‌شود.…

برای مطالعۀ متن کامل کلیک کنید یا Instant View را در پایین پست لمس کنید.

﹏﹏✎ #علیرضا_علوی
#افغانستانی‌های_ایرانی، #نژادپرستی، #مهاجرستیزی، #باروخ_اسپینوزا، #افغانستان، #سیاست_رهایی‌بخش، #میشل_فوکو، #فرودستی
Taamoq | تَعَمُّق
👍218👎6🔥2🤔2👏1😢1🕊1💔1
دربارۀ اهمیت زبان لاتین

کسی که لاتین نمی‌داند شبیه کسی است که در هوای مه‌آلود گذرش به کشور زیبایی افتاده و افق دیدش بی‌نهایت محدود است، یعنی فقط آن چیزهایی را که جلوی پایش قرار گرفته اند به وضوح می‌بیند، و چند قدم آن سوتر همه چیز در مه فرو رفته و نامشخص است. از سوی دیگر، افق دید شخص لاتین پژوه بسیار گسترده است و قرون نزدیک و قرون میانه و عهد باستان را در بر می‌گیرد. طبعاً یونانی و سانسکریت هم افق دید را خیلی بیشتر گسترش می‌دهند. کسانی که لاتین نمی‌فهمند در جرگه‌ی عوام‌اند، حتی اگر متخصص بزرگ ماشین‌های الکتریکی باشند و در بوته‌های فلزی‌شان اجزای بنیادین اسید هیدروفلوئوریک را داشته باشند. نویسندگانی که زبان لاتین را نمی‌دانند صرفاً مثل یک مشت شاگرد سلمانیِ پر سر و صدا هستند. و حتماً شاگرد سلمانی هم خواهند شد چون فکر می‌کنند اصطلاحات فرانسوی و عباراتی که به کار می‌برند حتماً باید سبک و آسان‌فهم باشند.

﹏✎ #آرتور_شوپنهاور
در «متعلقات و ملحقات»
ترجمه: #رضا_ولی‌یاری
Taamoq | تَعَمُّق
👍16👎93👏2🔥1
آغاز ثبت‌نام دورۀ آموزش زبان لاتین (ترم نخست)
مدرس: #ابراهیم_رنجبر 

- معرفی:
در این دوره بنا داریم برپایۀ تجربۀ دوره‌های بسیار تعلیم و تعلم لاتین، به آموزش زبان لاتین بپردازیم و سعی می‌شود سختی‌هایی که معمولاً لاتین‌آموزان با آن دست‌وپنجه نرم می‌کنند، به حلاوتی بی‌سابقه بدل شود. در این دوره از ابتدا با ویژگی‌های مختلف زبان لاتین کلاسیک آشنا خواهیم شد، نحوۀ تشکیل اسامی و افعالش را خواهیم آموخت و هر جلسه باهم تمرین‌هایی را جهت تحکیم و تصحیح مطالب هر درس انجام خواهیم داد تا در انتهای دوره که متشکل از دو ترم است، بتوانیم یکی از متون کتاب مقدس را به لاتین بخوانیم و چندوچون زبان‌شناختی‌اش را بررسی کنیم. (معرفی کامل در اسلایدها)

- جزئیات:
سطح دوره: مقدماتی - بدون پیش‌نیاز
هزینۀ ثبت‌نام:
داخل ایران: ۱.۰۰۰.۰۰۰ تومان، خارج از ایران: ۴۰دلار (امکان ثبت‌نام قسطی فراهم می‌باشد)
زمان: یک‌شنبه‌ها، ساعت ۱۸:۰۰ (آغاز از ۷ بهمن)
(جزئیات بیش‌تر در اسلایدها)
ثبت‌نام: @TaamoqSupport

#زبان_لاتین، #دوره_زبان_لاتین
Taamoq | تَعَمُّق
👏8🔥6👍5👎2
مخاطب ادبیات چه کسی است؟

تکثر گفتمان‌های مدرن ادبی و مناسبات جهان پساسرمایه‌داری، نویسنده و منتقد ادبی را با این پرسش مواجه کرده است که مخاطبان ادبیات واقعا چه کسانی هستند؟ این پرسش پس از انقلاب مشروطه در ایران، توسط گروه‌های اجتماعی مختلفی، به شکل‌های متفاوتی پاسخ داده شد. اولین پاسخ به این سؤال، پاسخ روشنفکران نسل اول بود که در واکنش به ادبیات بازگشتی درباری شکل گرفت. آن‌ها دست به خلق ادبیاتی عوام‌فهم زدند، چیزی که با توجّه به آثار کسانی چون عشقی و رفعت و ماهیّت ژورنالیستی آن، مشخص است. چیزی که آن‌ها می‌خواستند این بود که ادبیات که چیزی منفصل از تحرکات اجتماعی و مردم بود را با آن پیوند بزنند. این پاسخ که در یک سمت آن روشنفکران و در سمت دیگر آن ادبای سنّتی قرار داشتند، بعدتر دوباره مطرح شد. اما این‌بار این ادبای سنتی بودند که روشنفکران را سرزنش می‌کردند. این حرکت ادبای سنّتی واکنشی علیه نوعی از ادبیات مدرنِ در حال شکل‌گیری بود که برای عوام قابل فهم نبود و آکادمی نیز از درک و تبیین نظام زیبایی‌شناختی‌اش ناتوان بود.
شفیعی کدکنی در کتاب «ادوار شعر فارسی» دست به ترسیم یک نمودار برای بررسی و ارزیابی شعر، شاعران و دوره‌های شعری می‌زند. این نمودار چهار جهت دارد: زیبایی‌های هنری و فنّی، زمینه‌ٔ انسانی و بشری عواطف، پشتوانه‌ٔ فرهنگی، گستردگی در جامعه. * شفیعی کدکنی تلاش می‌کند تا از میان معیارهای ذوقی و ارزش‌گذاری‌های گفتمانی، یک نظام ارزشی فراگفتمانی و فراتاریخی ایجاد کند‌. او شاعری چون حافظ را به دلیل این‌که در هر چهار جهتِ نمودار پیش‌رَوی کرده است، شاعری چهار بُعدی می‌نامد و سپس شعر نوی فارسی را به دلیل این‌که در گسترده‌شدن در جامعه شکست خورده است، شعری سه بُعدی می‌نامد. دقیقا در این نقطه است که تاریخ‌مند بودن این نمودار نمایان می‌شود و مشخص می‌شود که بیشتر از این‌که فرا گفتمانی باشد، خود ریشه در باورهایی دارد که پس از انقلاب مشروطه وارد فضای ادبیات ما شد و زمینه‌ساز شکل‌گیری اسطوره‌ٔ مخاطبِ عام شد.
گفتمان آکادمیک ادبیات در ایران برای مشروعیت‌بخشیدن به ادبیات کلاسیک در برابر شکل‌های پیش‌رَوی ادبیات مدرن، متوسل به اسطوره‌ٔ مخاطبِ عام شد و این باور را رواج داد که دستِ کم شکل‌هایی از ادبیات فاخر کلاسیک، محبوب و مقبول عامه‌ٔ مردم بوده‌اند و هستند. این در حالی‌ است که اسطورهٔ مخاطبِ عام خود زاده‌ٔ جهان سرمایه‌داری و نافی ادبیات گذشته است.
گونه‌های مختلف ادبی همیشه مخاطبان‌شان را از میان کسانی می‌جستند که در ذیل مناسبات اقتصادی و فرهنگی‌ای بودند که خود اثر نتیجه‌ٔ آن مناسبات بوده است. به بیان دیگر ادبیات همیشه ماهیتی طبقاتی داشته است و گونه‌های مختلف ادبی بیشتر از این که نتیجه‌ٔ خلاقیّت و ابتکار آفرینندگان‌اش باشند، نتیجه‌ٔ طبقات و مناسبات اقتصادیِ آن طبقه‌ٔ خاص بوده‌اند.
آکادمی ادبیات در ایران دچار یک‌ نوع کُلّی‌نِگری نسبت به ادبیات گذشته‌ٔ ماست به این صورت که آن‌را در کلیّتی منجسم قرار می‌دهد که از رودکی تا جامی همه در تصویر هم‌سان و هماهنگی قرار می‌گیرند و همه میراث فرهنگ ایرانی هستند. ایرانی که با توجه به مختصات تاریخی و فکری قرون گذشته قابل تعریف نبوده است. در این میان طبقاتی که شعر رودکی و شعر جامی را ایجاد کرده‌اند نادیده گرفته می‌شوند. این مشکل تا حدّی به‌دلیل فاصله‌ٔ چند قرنی و از بین رفتن پایگاه‌های اجتماعی این اشعار ایجاد می‌شود. از سمتی دیگر اکثریت چیزی که ما به نام ادبیات سنّتی می‌شناسیم و آن را میراث فرهنگی تلقی می‌کنیم، تنها آن بخشی از ادبیات ماست که زاییده‌ٔ قدرت و بازتولید کننده‌ٔ مولفه‌های قدرت است. رمانس‌ها، ترانه‌های محلی و شکل‌های شفاهی ادبیات، حجم کمتری از این میراث را شکل می‌دهند و کمتر نیز در این تصویر هم‌سان و هماهنگ قرار می گیرند. ادبیات عوّامانه در مقابل ادبیات فاخر قرار می‌گیرد، نه به‌دلیل تفاوت در ارزش‌های هنری بل‌که به این دلیل که این تقابل بازنمود کشمکش طبقاتی موجود در جامعه بوده است. سیر تکوین و تحول‌های ادبی نیز موازی با تحولات اجتماعی و اقتصادی صورت می‌پذیرد. به طور مثال نوع ادبی‌ای مانند رمانس که ادبیات طبقات فرودست بوده است در تبدیل جامعه‌ٔ فئودالی به سرمایه‌داری، دگرگون می‌شود و رمان از آن پدید می‌آید. ...

برای مطالعهٔ متن کامل کلیک کنید یا Instant View را در پایین پست لمس کنید.

﹏﹏✎ #جواد_هدایت
#میخائیل_باختین، #تئودور_آدورنو، #طبقه، #ادبیات_عامه‌پسند، #ادبیات، #نقد_ادبی
Taamoq | تَعَمُّق
👍1311👏3👎2👌2🔥1🕊1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
سیر مفهوم آزادی در اندیشۀ لیبرالیسم

در این نشست #رضا_یعقوبی (پژوهش‌گر، مدرس و مترجم) در باب مفهوم آزادی در سنت اندیشۀ لیبرال، سیر تطور آن و همچنین دربارۀ فهم‌های مختلفی که از این مفهوم در نزد اندیشمندان مختلف بوده، سخنرانی کردند.

- برای شنیدن نسخۀ کامل در یوتوب کلیک کنید -

از رضا یعقوبی:
- کانال تلگرام
- صفحۀ اینستاگرام
- درس‌گفتار مکاتب فلسفی

#لیبرالیسم، #آزادی
Taamoq | تَعَمُّق
👍15👎8🔥5👏2
2025/10/24 11:09:14
Back to Top
HTML Embed Code: