لحن در آثار قصه نویسان ایران
درآثار قصه نویسان ایران لحن به لحاظ ضرباهنگ، به تندایِ تند و تندایِ کند تقسیم میشود. بزرگترین نماینده لحن تندایِ تند در قصهنویسی، غلامحسین ساعدی و بزرگترین نماینده لحن تندایِ کند، بهرام صادقی است. تندای تند، به نوعی تناورنویسی را پیش میکشد و تندای کند، باریک نویسی را به دنبال دارد. دو اصطلاح مهم که دو نگارش متفاوت را پیش میکشد.
لحن تندای تند، روایت منقولی است که موجب کوتاهی زمان و سرعت زیاد داستان میشود. اطلاعات گنجانده شده در متن پرتحرک است. از این رو به نظر میرسد که قصه نویس با شتاب از کنار جزئیات میگذرد و تنها به بازگویی اطلاعاتی که باعث میشود واکنش و عکسالعمل شخصیتها در آن جلب نظر کند، اکتفا میکند.
بخش اعظم آثار ساعدی با تندای تند آغاز میشود و طنین آن تا پایان قصه ادامه مییابد. لحن شتابدار ساعدی که در قصههایی نظیر «واگن سیاه» و «زنبورک خانه» و «بازی تمام شد» به گونه ای سرسام آور به اوج می رسد، یکی از عواملی است که او را به سوی تناور نویسی سوق میدهد. در تناور نویسی، ما با روایتی سروکار داریم که به موجب آن زمانِ داستان، کوتاه و سرعت آن زیاد میشود. این به معنای نقل کلی و عینی حوادث و در عین حال تأکید و توجه به «فعل» است و نه «صفت» [...] که در عین حال ریتم داستان در آن حفظ میشود.
نحوه کنترل و اداره ی ضرباهنگها در آثار قصه نویسان بزرگ چشمگیر و تحسین برانگیز است اما در آثار نسل جوان که با کارآزمودگی فاصله دارد، وقتی قصه با لحن تندای تند شروع میشود، طولی نمیکشد که طنین آن از میان میرود.
📕قصهّ مکان
مطالعه ای در شناخت قصه نویسی ایران
© علیرضا سیفالدینی
@Writing_lovers
درآثار قصه نویسان ایران لحن به لحاظ ضرباهنگ، به تندایِ تند و تندایِ کند تقسیم میشود. بزرگترین نماینده لحن تندایِ تند در قصهنویسی، غلامحسین ساعدی و بزرگترین نماینده لحن تندایِ کند، بهرام صادقی است. تندای تند، به نوعی تناورنویسی را پیش میکشد و تندای کند، باریک نویسی را به دنبال دارد. دو اصطلاح مهم که دو نگارش متفاوت را پیش میکشد.
لحن تندای تند، روایت منقولی است که موجب کوتاهی زمان و سرعت زیاد داستان میشود. اطلاعات گنجانده شده در متن پرتحرک است. از این رو به نظر میرسد که قصه نویس با شتاب از کنار جزئیات میگذرد و تنها به بازگویی اطلاعاتی که باعث میشود واکنش و عکسالعمل شخصیتها در آن جلب نظر کند، اکتفا میکند.
بخش اعظم آثار ساعدی با تندای تند آغاز میشود و طنین آن تا پایان قصه ادامه مییابد. لحن شتابدار ساعدی که در قصههایی نظیر «واگن سیاه» و «زنبورک خانه» و «بازی تمام شد» به گونه ای سرسام آور به اوج می رسد، یکی از عواملی است که او را به سوی تناور نویسی سوق میدهد. در تناور نویسی، ما با روایتی سروکار داریم که به موجب آن زمانِ داستان، کوتاه و سرعت آن زیاد میشود. این به معنای نقل کلی و عینی حوادث و در عین حال تأکید و توجه به «فعل» است و نه «صفت» [...] که در عین حال ریتم داستان در آن حفظ میشود.
نحوه کنترل و اداره ی ضرباهنگها در آثار قصه نویسان بزرگ چشمگیر و تحسین برانگیز است اما در آثار نسل جوان که با کارآزمودگی فاصله دارد، وقتی قصه با لحن تندای تند شروع میشود، طولی نمیکشد که طنین آن از میان میرود.
📕قصهّ مکان
مطالعه ای در شناخت قصه نویسی ایران
© علیرضا سیفالدینی
@Writing_lovers
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
من مطمئنم هر کسی که با حسرت و اندوه به فرصتهای از دست رفته نگاه کند و بدون نوشتن داستان خود بمیرد، ضایعه بزرگی برای بشریت و سیاره زمین است. "تو نقشی برای ایفا کردن داری. داستانی بنویس. داستان خودت و داستان تو هزاران نفر دیگر را تحت تأثیر قرار خواهد داد."
📖 به جایی برو که ترسناک است
© جیم لاولس
@Writing_lovers
📖 به جایی برو که ترسناک است
© جیم لاولس
@Writing_lovers
توصیههای نوشتن اومبرتو اکو
۱. شما پروست نیستید. جملههای بلند ننویسید. اگر جملههای بلند به ذهنتان میرسد، آنها را بنویسید ولی بعد به جملههای کوچکتر خردشان کنید. از تکرار دوبارهی موضوع نترسید.
۲. تا میتوانید پاراگرافِ جدید شروع کنید. هر جایی که ضرورتی منطقی وجود دارد و سرعت متن هم چنین اجازهای به شما میدهد، بروید سر خط. هر چه بیشتر، بهتر.
۳. از سهنقطه و علامت تعجب استفاده نکنید و کنایهها را توضیح ندهید. شما میتوانید زبانی استعاری برای نوشتن انتخاب کنید یا یک زبان بیکنایه.
۴. برای تأکید بر یک عبارت، از علامت تعجب استفاده نکنید. اگر هدفتان این است که مخاطب را از جا بپرانید و توجهش را با عبارتی تند و تیز مانند «دقت کن! هرگز چنین اشتباهی نکن!» جلب کنید، یکیدو بارش ایرادی ندارد. ولی در کل، نرم و ملایم حرف زدنْ قاعدهی خوبی است. گفتنِ حرفهای مهم برای تأثیرگذار کردن نوشتهتان کافی است.
۵.از استادها و آدمهای خوشذوق اطرافتان بازخورد بخواهید: «نقش نابغهی منزوی را بازی نکنید.
@Writing_lovers
۱. شما پروست نیستید. جملههای بلند ننویسید. اگر جملههای بلند به ذهنتان میرسد، آنها را بنویسید ولی بعد به جملههای کوچکتر خردشان کنید. از تکرار دوبارهی موضوع نترسید.
۲. تا میتوانید پاراگرافِ جدید شروع کنید. هر جایی که ضرورتی منطقی وجود دارد و سرعت متن هم چنین اجازهای به شما میدهد، بروید سر خط. هر چه بیشتر، بهتر.
۳. از سهنقطه و علامت تعجب استفاده نکنید و کنایهها را توضیح ندهید. شما میتوانید زبانی استعاری برای نوشتن انتخاب کنید یا یک زبان بیکنایه.
۴. برای تأکید بر یک عبارت، از علامت تعجب استفاده نکنید. اگر هدفتان این است که مخاطب را از جا بپرانید و توجهش را با عبارتی تند و تیز مانند «دقت کن! هرگز چنین اشتباهی نکن!» جلب کنید، یکیدو بارش ایرادی ندارد. ولی در کل، نرم و ملایم حرف زدنْ قاعدهی خوبی است. گفتنِ حرفهای مهم برای تأثیرگذار کردن نوشتهتان کافی است.
۵.از استادها و آدمهای خوشذوق اطرافتان بازخورد بخواهید: «نقش نابغهی منزوی را بازی نکنید.
@Writing_lovers
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
وقتِ نوشتن مثل گردشگری میشوید نقشه به دست که از روی نقشه قصد رفتن به جای مشخصی را دارید اما درست از کوچههایی سر در میآورید که روی نقشه منظور نشده. در واقع هر قصه خودش را مینویسد و چیز نویی نوشته میشود. مفهوم تازهای، ویژگی سرگرمکننده یا همدلانهای از خلال آن در میآید که ارزش گفتن دارد. بعد از آن پلات بارها و بارها در بازنویسی گستردهتر یا فشردهتر میشود و این برمیگردد به منعطف بودن نویسنده.
© اصغر عبداللهی
@Writing_lovers
© اصغر عبداللهی
@Writing_lovers
نخستین گام برای متعهد شدن در نوشتن این است که آماده نوشتن باشید. بعد اقدام کوچکی در راه تحقق آن صورت دهید. تعجب نکنید اگر کمک از جاهایی رسید که اصلا انتظارش را نداشتید. به قول جولیا کامرون "بپرید! تور ظاهر خواهد شد."
📕 بنویس تا اتفاق بیفتید
© هنریت کلاوسر
@Writing_lovers
📕 بنویس تا اتفاق بیفتید
© هنریت کلاوسر
@Writing_lovers
⭕️ نکته داستانی
فضای درون داستان را زنده کنید.
خواننده را با جزئیاتی که در دنیای داستان وجود دارد آشنا کنید. درک منطقی و استفاده از حقایق در مورد محیط یک چیز مهم است. اما بسیار موثرتر از آن تصویری احساسی آنها است. آنها را برای مخاطبان خود به قدری واضح ترسیم کنید که بتوانند ساختمانی را که شخصیت در آن زندگی میکند ببیند: بوی نانوایی توی خیابان، دود اگزوز که از ماشینی قدیمی که به تازگی از کنار آن رد شده) یا بوته یاس با گل های دو رنگ بنفش. به این ترتیب مکانی را ایجاد می کنید که آنها میخواهند بارها و بارها آن را ببینند.
@Writing_lovers
فضای درون داستان را زنده کنید.
خواننده را با جزئیاتی که در دنیای داستان وجود دارد آشنا کنید. درک منطقی و استفاده از حقایق در مورد محیط یک چیز مهم است. اما بسیار موثرتر از آن تصویری احساسی آنها است. آنها را برای مخاطبان خود به قدری واضح ترسیم کنید که بتوانند ساختمانی را که شخصیت در آن زندگی میکند ببیند: بوی نانوایی توی خیابان، دود اگزوز که از ماشینی قدیمی که به تازگی از کنار آن رد شده) یا بوته یاس با گل های دو رنگ بنفش. به این ترتیب مکانی را ایجاد می کنید که آنها میخواهند بارها و بارها آن را ببینند.
@Writing_lovers
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
در ساعتهای بیکاری پشت آپارات مینشستم، فیلم میگذاشتم، تلفن جواب میدادم و... در حین اینکه در اتاق تلفن مینشستم، شروع به نوشتن کردم. تمام روزم به نوشتن میگذشت. حتی توی شلوغی، من مینوشتم و کار خودم را میکردم. در خلال نوشتن رمان «طوطی» داستانهای کوتاه هم مینوشتم که همان زمان هم چاپ شد. یکی «درشکه سحرگاهی» بود که در کیهان چاپ شد. دیگری «عاق» بود که در دفترهای روزن که سردبیرش «احمد رضا احمدی» بود، چاپ شد. به اضافهی چند داستان دیگر. از کلاس ششم ابتدایی هم علاقهی زیادی به نوشتن داشتم و مطالعه. یک کتابفروشی نزدیک خانهمان بود که من از آنجا کتاب را کرایه میکردم. فروشنده که دید من خیلی علاقه دارم، دیگر از من پول نگرفت. گفت: بیا! همهی این کتابا برای تو! عجله نکن! بیا و بخوان!
من هم با کمال میل پذیرفتم. از همان زمان هم شروع به نوشتن خاطرات خودم کردم. البته در آن زمان، زبانم طور دیگری بود، فکرم شکل دیگری داشت و جور دیگری هم حرف میزدم. ابراهیم گلستان همیشه به من میگفت: سعی کن که به نویسندههای دیگر توجه نکنی! از آنها الگو نگیر! از هیچ کس و به هیچ شکلی و فرمی ایده نگیر! همیشه خودت باش! با احساس خودت کار کن!گلستان من را این طور شناخت. نوع نوشته را هم همانطور که دید، پذیرا شد و به من گفت: همین راه را ادامه بده!برای این که هر نویسندهای راه و روش خودش را دارد.
© زکریا هاشمی
@Writing_lovers
من هم با کمال میل پذیرفتم. از همان زمان هم شروع به نوشتن خاطرات خودم کردم. البته در آن زمان، زبانم طور دیگری بود، فکرم شکل دیگری داشت و جور دیگری هم حرف میزدم. ابراهیم گلستان همیشه به من میگفت: سعی کن که به نویسندههای دیگر توجه نکنی! از آنها الگو نگیر! از هیچ کس و به هیچ شکلی و فرمی ایده نگیر! همیشه خودت باش! با احساس خودت کار کن!گلستان من را این طور شناخت. نوع نوشته را هم همانطور که دید، پذیرا شد و به من گفت: همین راه را ادامه بده!برای این که هر نویسندهای راه و روش خودش را دارد.
© زکریا هاشمی
@Writing_lovers
متن را از کلمات غیرضروری پاک کنید، درست مانند پزشکی که تشخیصهای غیرضروری را پاک میکند و عبارات ساده و دقیق را انتخاب کنید.
© چخوف
@Writing_lovers
© چخوف
@Writing_lovers
تورگنیف در نامهای در بستر مرگ خطاب به تالستوی نوشت:" من سرمشقت باشم نگذار فرصت زندگی از دستت لیز بخورد و برود. اینها حرفهای یک آدم عمیقاً و به حق ناخشنود است. دوست من کار ادبیات را از سر بگیر! " تورگینف کسی بود که ترتیب ترجمه جنگ و صلح به زبان فرانسه را داد و تالستوی را مجبور کرد تا دست از نوشتن رمان برندارد.
📕 آنا کارنینای مشکل گشا
© ویو گراسکاپ
@Writing_lovers
📕 آنا کارنینای مشکل گشا
© ویو گراسکاپ
@Writing_lovers
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
⭕️ یک روال ایجاد کنید
۱. به این فکر کنید که چگونه نوشتن را به یک عادت تبدیل کنید.
● زمان را تنظیم کنید: مثلاً هر روز ساعت ۸:۰۰ یا ۲۱:۰۰.
● یا اینکه تصمیم بگیرید که چند کلمه بنویسید: ۲۰۰، ۵۰۰ یا ۱۰۰۰.
وظیفه این است که برنامهای ایجاد شود تا نوشتن به یک فرآیند خودکار تبدیل شود.
🔺هدف غلبه بر ترس از یک صفحه خالی است.
۲. به بد نوشتن عادت کنید:
یک صحنه بنویس، اما این بار به خودت اجازه بده که خیلی بد بنویسی. بگذار دیالوگها بیروح و توصیفات کسلکننده باشند. نکته اصلی نوشتن است. و به یاد داشته باش: پیشنویس لازم نیست بینقص باشد (همیشه مزخرف است).
🔺 هدف: ایجاد عادت نترسیدن از جریانهای کثیف و مزخرف است.
@Writing_lovers
۱. به این فکر کنید که چگونه نوشتن را به یک عادت تبدیل کنید.
● زمان را تنظیم کنید: مثلاً هر روز ساعت ۸:۰۰ یا ۲۱:۰۰.
● یا اینکه تصمیم بگیرید که چند کلمه بنویسید: ۲۰۰، ۵۰۰ یا ۱۰۰۰.
وظیفه این است که برنامهای ایجاد شود تا نوشتن به یک فرآیند خودکار تبدیل شود.
🔺هدف غلبه بر ترس از یک صفحه خالی است.
۲. به بد نوشتن عادت کنید:
یک صحنه بنویس، اما این بار به خودت اجازه بده که خیلی بد بنویسی. بگذار دیالوگها بیروح و توصیفات کسلکننده باشند. نکته اصلی نوشتن است. و به یاد داشته باش: پیشنویس لازم نیست بینقص باشد (همیشه مزخرف است).
🔺 هدف: ایجاد عادت نترسیدن از جریانهای کثیف و مزخرف است.
@Writing_lovers