دردِ جاودانِگی pinned «شنیدن سخنرانیها در (cast box) 🔳برشهایی از درسگفتارهای دکتر عبدالحمید ضیایی؛ فلسفه، عرفان، شعر و ادبیات : https://castbox.fm/va/5562332»
🎬 از یادهای دور و نزدیک ...
یادش بخیر سپیدهدم یکی از جمعههای سال ۱۳۸۷، به اتفاق دوستان شاعرم محمدعلی بهمنی، عبدالجبارکاکایی و چند تن دیگر ، به بنارس، شهر مقدس بودائیان سفر کردیم. دمدمههای صبح کنار رود گَنگ بودیم. قرار شد شعری برای بنارس و رود گنگ بگوییم. من این غزل را بداهتاّ نوشتم و مورد استقبال دوستان واقع شد.
حالا هم که به اتفاق آقای محمدحسین نعمتی شاعر- مهندسِ معاصر و دوستان عزیز موسسه آموزگارا به دیار ریشیکش (سرچشمهی رود گنگ) آمدهایم قبل از این که شعر را بیاورم این توضیح را هم گفتم بد نیست بدهم تا بیشتر با فضای شعر آشنا باشید/ بشوید:
🍂 رود گنگ (به فتح گ ): از رودهای مقدس هند که هم مادرِ خدایان است، هم خاکسترِ مردگان را برای در پیوستن با مبدأ اعلی در آن میریزند و باور دارند که با این کار روح آنان از چرخه تولد و مرگ و سرگردانی در برزخ و زمین رها میشود و به روشنایی میرسد. در کنار رود گنگ در واراناسی، دخترانِ سبزهی هندو در کنار جنازههای گُر گرفتهی مردگان ، به شیوهی "شیوا" میرقصند و مومنان فرقههای مختلف، برای آمرزش در این رود(بزرگترین رود مقدس و ششمین رود آلودهی جهان) غسل میکنند. رود گنگ، در شهر بنارس (سرزمین بودا) است.
به فاصلهی اندکی از رود، معبدِ پر شکوه سَرنات و قبرِ حزین لاهیجے را مےشود دید...
🍁نیروانا: آرامش مطلق، هیچِ زیبا. آنجا که جز سکوت و خاموشی، بر پلههای رودی آلوده و قداست آمیز چیزی نمیتوان یافت
**
مرگ، بالا میرود از پلّکانِ رودِ گَنگ
گریهیِ صُبحِ بنارس، زائرانِ رودِ گنگ
شور شیوا، نیروانا را به رقص آورده است
سورهی نیلوفرِ بودا ، اذانِ رودِ گنگ
بُتپرستِ معبدِ سَرنات بودم سالها
آمدم تا دل کنم نذرِ روانِ رودِ گنگ
این غزل، خاکسترِ جانی حزین و سوختهست
آمدم تا آتش اندازم به جانِ رودِ گنگ
گُنگ وگیجم، طعم و عطرِ هر صدا خاکستریست
دل سپرده بر سکوتِ ماهیانِ رودِ گنگ
جز به وَهمِ گَنگ برگشتن، ندارد چارهای
ماهیِ بیرون پریده از دهانِ رود گنگ
دستهایِ مُردگان، روزی به هم خواهد رسید
وعدهی ما؛ صبحِ محشر ، کاروانِ رودِ گنگ
من به پایان میرسم روزی شبیه این غزل
گرچه پایانی ندارد داستانِ رودِ گنگ ...
#عبدالحمید_ضیایی
@abdolhamidziaei
👆💌 بر کرانهی رود مقدس گَنگ
هند، ریشیکش . فوریه ۲۰۲۴
#سفر_هند
#موسسه_آموزگارا
بهمن ۱۴۰۲
یادش بخیر سپیدهدم یکی از جمعههای سال ۱۳۸۷، به اتفاق دوستان شاعرم محمدعلی بهمنی، عبدالجبارکاکایی و چند تن دیگر ، به بنارس، شهر مقدس بودائیان سفر کردیم. دمدمههای صبح کنار رود گَنگ بودیم. قرار شد شعری برای بنارس و رود گنگ بگوییم. من این غزل را بداهتاّ نوشتم و مورد استقبال دوستان واقع شد.
حالا هم که به اتفاق آقای محمدحسین نعمتی شاعر- مهندسِ معاصر و دوستان عزیز موسسه آموزگارا به دیار ریشیکش (سرچشمهی رود گنگ) آمدهایم قبل از این که شعر را بیاورم این توضیح را هم گفتم بد نیست بدهم تا بیشتر با فضای شعر آشنا باشید/ بشوید:
🍂 رود گنگ (به فتح گ ): از رودهای مقدس هند که هم مادرِ خدایان است، هم خاکسترِ مردگان را برای در پیوستن با مبدأ اعلی در آن میریزند و باور دارند که با این کار روح آنان از چرخه تولد و مرگ و سرگردانی در برزخ و زمین رها میشود و به روشنایی میرسد. در کنار رود گنگ در واراناسی، دخترانِ سبزهی هندو در کنار جنازههای گُر گرفتهی مردگان ، به شیوهی "شیوا" میرقصند و مومنان فرقههای مختلف، برای آمرزش در این رود(بزرگترین رود مقدس و ششمین رود آلودهی جهان) غسل میکنند. رود گنگ، در شهر بنارس (سرزمین بودا) است.
به فاصلهی اندکی از رود، معبدِ پر شکوه سَرنات و قبرِ حزین لاهیجے را مےشود دید...
🍁نیروانا: آرامش مطلق، هیچِ زیبا. آنجا که جز سکوت و خاموشی، بر پلههای رودی آلوده و قداست آمیز چیزی نمیتوان یافت
**
مرگ، بالا میرود از پلّکانِ رودِ گَنگ
گریهیِ صُبحِ بنارس، زائرانِ رودِ گنگ
شور شیوا، نیروانا را به رقص آورده است
سورهی نیلوفرِ بودا ، اذانِ رودِ گنگ
بُتپرستِ معبدِ سَرنات بودم سالها
آمدم تا دل کنم نذرِ روانِ رودِ گنگ
این غزل، خاکسترِ جانی حزین و سوختهست
آمدم تا آتش اندازم به جانِ رودِ گنگ
گُنگ وگیجم، طعم و عطرِ هر صدا خاکستریست
دل سپرده بر سکوتِ ماهیانِ رودِ گنگ
جز به وَهمِ گَنگ برگشتن، ندارد چارهای
ماهیِ بیرون پریده از دهانِ رود گنگ
دستهایِ مُردگان، روزی به هم خواهد رسید
وعدهی ما؛ صبحِ محشر ، کاروانِ رودِ گنگ
من به پایان میرسم روزی شبیه این غزل
گرچه پایانی ندارد داستانِ رودِ گنگ ...
#عبدالحمید_ضیایی
@abdolhamidziaei
👆💌 بر کرانهی رود مقدس گَنگ
هند، ریشیکش . فوریه ۲۰۲۴
#سفر_هند
#موسسه_آموزگارا
بهمن ۱۴۰۲
🔳پرسش احتمالأ فلسفی امروز
کتاب عجیب «قلعهی حیوانات» اثر «جورج اورول» یادتان هست؟
از کلاس دوم راهنمایی که این کتاب را خواندم تا همیندقیقه که دارم این کلمات را مینویسم بالاخره نفهمیدم که دوست دارم جای «بنجامین» باشم یا «باکستِر»؟
***
➕پینوشتِ ضروری:
▪️ بنجامین، الاغی است که باور قطعی دارد که الاغها، بسیار سالخوردهتر و فهیمتر از آن هستند که با تغییرات، هیجانزده شوند!
خلاصهی تئورری بنجامین این است که: الاغها عمر درازی دارند و مزرعه هیچوقت تغییری نکرده است و نخواهد کرد.
▪️باکستر یا باکسِر ، مادیانی سادهلوح است که تمام زندگی خود را صرف خدمت به همنوعانش میکند و با شعار «من بیشتر کار میکنم» برای آبادانی قلعه میکوشد.
به نظر باکستر، کلید تمام مشکلات مزرعه، بیشتر کار کردن است. او برای حل هر مشکلی تصمیم میگیرد یکساعت زودتر از خواب برخیزد!
🔸نظر شما چیست؟
اگر دوست داشتید، «چِرا»ی آن را هم لطفا بنویسید.
ــــــــــــــــــــــ
#عبدالحمید_ضیایی
#کتاب_اعترافات
@abdolhamidziaei
کتاب عجیب «قلعهی حیوانات» اثر «جورج اورول» یادتان هست؟
از کلاس دوم راهنمایی که این کتاب را خواندم تا همیندقیقه که دارم این کلمات را مینویسم بالاخره نفهمیدم که دوست دارم جای «بنجامین» باشم یا «باکستِر»؟
***
➕پینوشتِ ضروری:
▪️ بنجامین، الاغی است که باور قطعی دارد که الاغها، بسیار سالخوردهتر و فهیمتر از آن هستند که با تغییرات، هیجانزده شوند!
خلاصهی تئورری بنجامین این است که: الاغها عمر درازی دارند و مزرعه هیچوقت تغییری نکرده است و نخواهد کرد.
▪️باکستر یا باکسِر ، مادیانی سادهلوح است که تمام زندگی خود را صرف خدمت به همنوعانش میکند و با شعار «من بیشتر کار میکنم» برای آبادانی قلعه میکوشد.
به نظر باکستر، کلید تمام مشکلات مزرعه، بیشتر کار کردن است. او برای حل هر مشکلی تصمیم میگیرد یکساعت زودتر از خواب برخیزد!
🔸نظر شما چیست؟
اگر دوست داشتید، «چِرا»ی آن را هم لطفا بنویسید.
ــــــــــــــــــــــ
#عبدالحمید_ضیایی
#کتاب_اعترافات
@abdolhamidziaei
به دل گفتم:
کدامين شیوه، دشوار است در عالم؟
نفَس در خون تپید و گفت:
پاسِ آشنایىها..
🤍دهلینو، مزار غریب #بیدل_دهلوی
@abdolhamidziaei
کدامين شیوه، دشوار است در عالم؟
نفَس در خون تپید و گفت:
پاسِ آشنایىها..
🤍دهلینو، مزار غریب #بیدل_دهلوی
@abdolhamidziaei
Kayhan Kalhor, Kiya Tabassian, Hamin Honari - Paris concert
🎼 موسیقی دلنشین بشنویم
🔸با عشق در حوالیِ اندوه...
❇️یازده دقیقه از کنسرت کیهان کلهر در پاریس
🍃 ۱۳ ژوئن ۲۰۲۳
@abdolhamidziaei
🔸با عشق در حوالیِ اندوه...
❇️یازده دقیقه از کنسرت کیهان کلهر در پاریس
🍃 ۱۳ ژوئن ۲۰۲۳
@abdolhamidziaei
#غزل_بخوانیم
هرکه دارد شوقِ آغوشِ تو در ژرفایِ جان
خانه میسازد...، ولی بر قلّهی آتشفشان!
گفته بودی: آرزو بر نااُمیدان، عیب نیست!
باشد! از نو با تو خواهم گفت شرحِ شوکران؛
غرقهام در سُکرِ رودی پُرستاره از غزل
ای شده با دیدنت، آیینه، باغِ ارغوان!
تو نخستینروزِ باقیماندهی عُمرِ منی
شاید امروز است اصلاً آخرین روزِ جهان
قصهای زیباست عشق و بازیِ وصل و فراقِ
مهرههای مات شطرنجیم ما در این میان
چیزکی از ما نخواهد ماند جُز رقصِ غبار
شوقمان را هست آغوشی در آنسوی زمان؟
سمت و سوی بادها را میکند روزی عوض
هر عقابی که بمیرد در سکونِ آسمان...
#عبدالحمید_ضیایی
@abdolhamidziaei
هرکه دارد شوقِ آغوشِ تو در ژرفایِ جان
خانه میسازد...، ولی بر قلّهی آتشفشان!
گفته بودی: آرزو بر نااُمیدان، عیب نیست!
باشد! از نو با تو خواهم گفت شرحِ شوکران؛
غرقهام در سُکرِ رودی پُرستاره از غزل
ای شده با دیدنت، آیینه، باغِ ارغوان!
تو نخستینروزِ باقیماندهی عُمرِ منی
شاید امروز است اصلاً آخرین روزِ جهان
قصهای زیباست عشق و بازیِ وصل و فراقِ
مهرههای مات شطرنجیم ما در این میان
چیزکی از ما نخواهد ماند جُز رقصِ غبار
شوقمان را هست آغوشی در آنسوی زمان؟
سمت و سوی بادها را میکند روزی عوض
هر عقابی که بمیرد در سکونِ آسمان...
#عبدالحمید_ضیایی
@abdolhamidziaei
Forwarded from Mohamad hossien
کارگاه حضوری عشق و تنهایی
دکتر عبدالحمید ضیایی
آموزگارا برگزار می کند
@amozegara.ir
@abdolhamidziaei
این کارگاه حضوری در ادامه درسگفتارهای آنلاین تنهایی و عشق دکتر عبدالحمیدضیایی و به صورت مستقل برگزار می شود که در آن با بهرهگیری از آموزههای ادبیات، فلسفه و عرفان در باب پرسشها و چالشهای اصلی انسان در زندگی از جمله تنهایی، عشق و … صحبت خواهند نمود.
این کارگاه حضوری به مقوله تنهایی و مساله عشق که از دغدغه های مهم انسان از همیشه تا انسان معاصر بوده است می پردازد.
پس از ارایه استاد زمان لازم به پرسش و پاسخ شرکت کنندگان اختصاص خواهد یافت.
تاریخ برگزاری : پنج شنبه ؛ 17 اسفندماه ساعت 16 الی 20
محل برگزاری : تهران، میرداماد، دفتر آموزگارا
جهت اطلاعات بیشتر میتوانید به سایت و یا صفحه آموزگارا در اینستاگرام مراجعه نمایید.🍊
@amozegara.ir
با ارسال این پست، استوری کردن آن و معرفی آموزگارا به دوستانتان از آنها برای حضور این دوره دعوت کنید.
@amozgara.ir
 نکات مهم:
با توجه به محدودیت ظرفیت کارگاه اولویت با دوستانی است که ابتدا ثبت نام کرده اند.
با ارسال این پست و معرفی آموزگارا به دوستانتان از آنها برای این کارگاه دعوت کنید.
#آموزگار #عشق #تنهایی #دیدار_با_خویشتن
#یه_جای_خوب #دکتر_عبدالحمید_ضیایی
دکتر عبدالحمید ضیایی
آموزگارا برگزار می کند
@amozegara.ir
@abdolhamidziaei
این کارگاه حضوری در ادامه درسگفتارهای آنلاین تنهایی و عشق دکتر عبدالحمیدضیایی و به صورت مستقل برگزار می شود که در آن با بهرهگیری از آموزههای ادبیات، فلسفه و عرفان در باب پرسشها و چالشهای اصلی انسان در زندگی از جمله تنهایی، عشق و … صحبت خواهند نمود.
این کارگاه حضوری به مقوله تنهایی و مساله عشق که از دغدغه های مهم انسان از همیشه تا انسان معاصر بوده است می پردازد.
پس از ارایه استاد زمان لازم به پرسش و پاسخ شرکت کنندگان اختصاص خواهد یافت.
تاریخ برگزاری : پنج شنبه ؛ 17 اسفندماه ساعت 16 الی 20
محل برگزاری : تهران، میرداماد، دفتر آموزگارا
جهت اطلاعات بیشتر میتوانید به سایت و یا صفحه آموزگارا در اینستاگرام مراجعه نمایید.🍊
@amozegara.ir
با ارسال این پست، استوری کردن آن و معرفی آموزگارا به دوستانتان از آنها برای حضور این دوره دعوت کنید.
@amozgara.ir
 نکات مهم:
با توجه به محدودیت ظرفیت کارگاه اولویت با دوستانی است که ابتدا ثبت نام کرده اند.
با ارسال این پست و معرفی آموزگارا به دوستانتان از آنها برای این کارگاه دعوت کنید.
#آموزگار #عشق #تنهایی #دیدار_با_خویشتن
#یه_جای_خوب #دکتر_عبدالحمید_ضیایی
🔸اوقات ابری تغزل
صیدِ مروارید در مُردابِ عادت، مشکل است
کِی به دریا میرسد رودی که پایش در گِل است؟
من یقین دارم اصولِ دین به جز توحید نیست؛
هرچه کردی جز طواف خویش، سعیِ باطل است
در پی انسانِ کامل، مَسخ و سرگردان مباش
رهروِ افتان و خیزان در حقیقت کامل است
میشود قانع به عطرِ زُلفکی، عقلِ شریف
بوسه و آغوش و دیدار، از کراماتِ دل است
عرشهی متروک کِشتی بود یا پُشتِ نهنگ
آنچه عمری فکر میکردیم شاید ساحل است!...
#عبدالحمید_ضیایی
@abdolhamidziaei
صیدِ مروارید در مُردابِ عادت، مشکل است
کِی به دریا میرسد رودی که پایش در گِل است؟
من یقین دارم اصولِ دین به جز توحید نیست؛
هرچه کردی جز طواف خویش، سعیِ باطل است
در پی انسانِ کامل، مَسخ و سرگردان مباش
رهروِ افتان و خیزان در حقیقت کامل است
میشود قانع به عطرِ زُلفکی، عقلِ شریف
بوسه و آغوش و دیدار، از کراماتِ دل است
عرشهی متروک کِشتی بود یا پُشتِ نهنگ
آنچه عمری فکر میکردیم شاید ساحل است!...
#عبدالحمید_ضیایی
@abdolhamidziaei