✴️وقت تغزل
مسیحِ خستهی مَصلوب! مَریم نیزکافر شد
تماشایی شدی! تنهاییات هفتاد کشور شد!
مگر افتاده از رَف شیشهی عطر فراموشی؟
که نامی بر زبانم رفت و لبهایم مُعطّر شد!
بنوشان جامی از خونِ دلت، حتی یهودا را
سرِ مَستی سلامت! باز وقتِ شامِ آخر شد
زلیخایی نبود و هیچ یعقوبی تو را نَگریست
و تنها مرگ؛ مرگِ مهربان، با تو برادر شد
تو را زیر و زِبَر کرد و تو را بیبال و پر کرد و
تو را شَهد و شِکَر کرد و سپس افسانه آخر شد!
همان ذکری که بر لبها؛ ولی ذکرِ فراموشی
همان عهدِ قدیمِ عشق؛ آن عهدی که دیگر شد
ولی تنهاییات را با کسی قسمت مکن هرگز
که من یکبار قسمت کردم و چندین برابر شد
#عبدالحمید_ضیایی
#گریستن_در_تاریکی
@abdolhamidziaei
مسیحِ خستهی مَصلوب! مَریم نیزکافر شد
تماشایی شدی! تنهاییات هفتاد کشور شد!
مگر افتاده از رَف شیشهی عطر فراموشی؟
که نامی بر زبانم رفت و لبهایم مُعطّر شد!
بنوشان جامی از خونِ دلت، حتی یهودا را
سرِ مَستی سلامت! باز وقتِ شامِ آخر شد
زلیخایی نبود و هیچ یعقوبی تو را نَگریست
و تنها مرگ؛ مرگِ مهربان، با تو برادر شد
تو را زیر و زِبَر کرد و تو را بیبال و پر کرد و
تو را شَهد و شِکَر کرد و سپس افسانه آخر شد!
همان ذکری که بر لبها؛ ولی ذکرِ فراموشی
همان عهدِ قدیمِ عشق؛ آن عهدی که دیگر شد
ولی تنهاییات را با کسی قسمت مکن هرگز
که من یکبار قسمت کردم و چندین برابر شد
#عبدالحمید_ضیایی
#گریستن_در_تاریکی
@abdolhamidziaei
#غزل_بخوانیم
از رنجِ روزگار، کجا میتوان گریست؟
از جبرِ اختیار، کجا میتوان گریست؟
بیعطر و بیشکوفه، چو گلهای کاغذی
در موسمِ بهار، کجا میتوان گریست؟
شد هفتخطِّ جان و جهان، خالی از شراب
از جورِ کردگار، کجا میتوان گریست؟
بیگانهوار، در وطنِ خویش ماندهایم
بر مرگِ بیمزار، کجا میتوان گریست؟
گفتی که در مَقام رضا، جایِ شِکوِه نیست
ای آفریدگار! کجا میتوان گریست؟
هموارهباختن به حریفیکه غایب است
ماییم و این قمار...، کجا میتوان گریست؟
#عبدالحمید_ضیایی
#گریستن_در_تاریکی
@abdolhamidziaei
از رنجِ روزگار، کجا میتوان گریست؟
از جبرِ اختیار، کجا میتوان گریست؟
بیعطر و بیشکوفه، چو گلهای کاغذی
در موسمِ بهار، کجا میتوان گریست؟
شد هفتخطِّ جان و جهان، خالی از شراب
از جورِ کردگار، کجا میتوان گریست؟
بیگانهوار، در وطنِ خویش ماندهایم
بر مرگِ بیمزار، کجا میتوان گریست؟
گفتی که در مَقام رضا، جایِ شِکوِه نیست
ای آفریدگار! کجا میتوان گریست؟
هموارهباختن به حریفیکه غایب است
ماییم و این قمار...، کجا میتوان گریست؟
#عبدالحمید_ضیایی
#گریستن_در_تاریکی
@abdolhamidziaei
این بود زندگی؟
ایلیا! ایلیا! ما فقط پاسخِ یک پرسش را میدانیم اما دریغا که آن پرسش را هرگز از ما نخواهند پرسید...
در لحظهلحظهی همین زندگی که دَمیدن در حُباب است (و در ترکیدنِ آن تردیدی نیست)، در آناتِ همین وجود و حضورِ شکننده، باید بکوشیم که از آشفتگی، به شگفتی و شکُفتگی برسیم.
میدانم با نگرانیِ و اشتیاق زیستن، سخت و تلخ است. اما راستش را بخواهی، با همین جاودانگیهایِ نمادینِ کوتاهِ خندهدار هم میشود از زندگی که نامِ دیگرِ نیستی است زهرزُدایی کرد.
احساس میکنم که تا دیر نشده باید کاری کرد. زندگی را نباید به تعویق انداخت و معطل و منتظرِ فردا گذاشت!
از کجا معلوم که زندگی همین کلَمِ برگابَرگ نباشد که برگِ آخرش فرقی با برگِ اول ندارد. شاید هم پیازی پوست بر پوست بر پوست...
ما جز امید چارهای نداریم ایلیا! اما هر بلایی بر سر بنیآدم آمده از «امید بیجهت» و خوشبینی افراطی بوده است.
حالا هم این کلمات سرگردان را به خودم و تو یادآوری میکنم تا در مواجهه با ورقهای آخر، مبهوت و سرخورده نپرسیم که؛
- این بود زندگی؟
#عبدالحمید_ضیایی
#بصیرتهای_بیهوده
#نشر_هزاره_ققنوس
@abdolhamidziaei
ایلیا! ایلیا! ما فقط پاسخِ یک پرسش را میدانیم اما دریغا که آن پرسش را هرگز از ما نخواهند پرسید...
در لحظهلحظهی همین زندگی که دَمیدن در حُباب است (و در ترکیدنِ آن تردیدی نیست)، در آناتِ همین وجود و حضورِ شکننده، باید بکوشیم که از آشفتگی، به شگفتی و شکُفتگی برسیم.
میدانم با نگرانیِ و اشتیاق زیستن، سخت و تلخ است. اما راستش را بخواهی، با همین جاودانگیهایِ نمادینِ کوتاهِ خندهدار هم میشود از زندگی که نامِ دیگرِ نیستی است زهرزُدایی کرد.
احساس میکنم که تا دیر نشده باید کاری کرد. زندگی را نباید به تعویق انداخت و معطل و منتظرِ فردا گذاشت!
از کجا معلوم که زندگی همین کلَمِ برگابَرگ نباشد که برگِ آخرش فرقی با برگِ اول ندارد. شاید هم پیازی پوست بر پوست بر پوست...
ما جز امید چارهای نداریم ایلیا! اما هر بلایی بر سر بنیآدم آمده از «امید بیجهت» و خوشبینی افراطی بوده است.
حالا هم این کلمات سرگردان را به خودم و تو یادآوری میکنم تا در مواجهه با ورقهای آخر، مبهوت و سرخورده نپرسیم که؛
- این بود زندگی؟
#عبدالحمید_ضیایی
#بصیرتهای_بیهوده
#نشر_هزاره_ققنوس
@abdolhamidziaei
🍃 حیفاست که مدیونِ خودت زیسته باشی!
ایکاش به قانونِ خودت زیسته باشی
بیقاعده، موزونِ خودت زیسته باشی
در هلهلهی شادی و شیداییِ مردم
با حیرتِ محزونِ خودت زیسته باشی
اورادِ جهان، پردهی اوهامِ زباناند
خوب است به افسونِ خودت زیستهباشی
لیلی، فقط از دور، شگفتآور و زیباست
بیدی شو که مجنونِ خودت زیسته باشی
نفرین و دعایِ دگران، ابرِ بهاریست
حیفاست که مدیونِ خودت زیسته باشی!
پُر میشوی از شور و شُکوهِ ابدیت
آندَم که در اکنونِ خودت زیسته باشی
#عبدالحمید_ضیایی
#خویشتن
#نشر_کاشی
@abdolhamidziaei
ایکاش به قانونِ خودت زیسته باشی
بیقاعده، موزونِ خودت زیسته باشی
در هلهلهی شادی و شیداییِ مردم
با حیرتِ محزونِ خودت زیسته باشی
اورادِ جهان، پردهی اوهامِ زباناند
خوب است به افسونِ خودت زیستهباشی
لیلی، فقط از دور، شگفتآور و زیباست
بیدی شو که مجنونِ خودت زیسته باشی
نفرین و دعایِ دگران، ابرِ بهاریست
حیفاست که مدیونِ خودت زیسته باشی!
پُر میشوی از شور و شُکوهِ ابدیت
آندَم که در اکنونِ خودت زیسته باشی
#عبدالحمید_ضیایی
#خویشتن
#نشر_کاشی
@abdolhamidziaei
❇️ دوازده سال پیش در چنین روزهایی ...
✴️ لینک فهرست بخشی از آرشیو برنامههای زنده من در بخش شبانگاهی آدینه شبهای رادیو پیام:
https://youtube.com/playlist?list=PLhketjdYI5E90rW05z15pFqUMfehY_ZTd&si=gknRsa-spIVERlrk
@abdolhamidziaei
✴️ لینک فهرست بخشی از آرشیو برنامههای زنده من در بخش شبانگاهی آدینه شبهای رادیو پیام:
https://youtube.com/playlist?list=PLhketjdYI5E90rW05z15pFqUMfehY_ZTd&si=gknRsa-spIVERlrk
@abdolhamidziaei
🍃🍃 خطابهای در امید
بهجای اینکه به هر جبههای شهید شوی
به پیشگاهِ خودت، کاش روسپید شوی!
شکوفه - بلکه بریزد به خاک - میشِکُفد
پدید آمدهای بلکه ناپدید شوی
بکوش هر نفسی حالِ مُستمرّ باشی
مخواه قبلِ اجل، ماضیِ بعید شوی!
در ازدحام ابوبکرهای بغدادی
تلاش کن که کمی مثل بایزید شوی
دمیده از دلِ خود باش مثل نیلوفر؛
مترس از این که به مردابِ تن، پلید شوی
شبی بلند و سیاه است این جهان، ایکاش
چراغِ کوچکِ زیبایی و امید شوی!
#عبدالحمید_ضیایی
@abdolhamidziaei
بهجای اینکه به هر جبههای شهید شوی
به پیشگاهِ خودت، کاش روسپید شوی!
شکوفه - بلکه بریزد به خاک - میشِکُفد
پدید آمدهای بلکه ناپدید شوی
بکوش هر نفسی حالِ مُستمرّ باشی
مخواه قبلِ اجل، ماضیِ بعید شوی!
در ازدحام ابوبکرهای بغدادی
تلاش کن که کمی مثل بایزید شوی
دمیده از دلِ خود باش مثل نیلوفر؛
مترس از این که به مردابِ تن، پلید شوی
شبی بلند و سیاه است این جهان، ایکاش
چراغِ کوچکِ زیبایی و امید شوی!
#عبدالحمید_ضیایی
@abdolhamidziaei
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
❇️نگاه متفاوت شمس تبریزی به خدا
برشی از درسگفتار شرح مقالات شمس تبریزی
#عبدالحمید_ضیایی
#خدای_بیصورت
#خودت_را_بشناس
@abdolhamidziaei
برشی از درسگفتار شرح مقالات شمس تبریزی
#عبدالحمید_ضیایی
#خدای_بیصورت
#خودت_را_بشناس
@abdolhamidziaei
Forwarded from مؤسسه فرهنگیهنری سروش مولانا
📌آغاز ترم چهارم درسگفتار: "آشنایی با عرفان های غربی"
🔹مدرس: دکتر عبدالحمید ضیایی
🔻دوشنبه ها: ساعت ۲۰ تا ۲۱:۳۰
▫️جلسه نخست این ترم روز دوشنبه ۸ بهمن ۱۴۰۲ خواهد بود.
در ترم چهارم از این درسگفتار مدرس به عرفانهای غربی عصر آکواریوس خواهد پرداخت. اکنکار، تئوسوفی، ساینتولوژی، ریکی، طریقت گرجییف، آرا عرفانی سویدنبرگ، مورمونیسم از جمله بحثهای این ترم هستند.
📌علاقمندان برای کسب اطلاعات بیشتر درباره دوره و ثبت نام میتوانند از طریق تلگرام به شناسه @rumi_lms_support پیام ارسال کنند.
#عرفان_غربی
#عرفان_شرقی
#سروش_مولانا
@sorooshemewlana
🔹مدرس: دکتر عبدالحمید ضیایی
🔻دوشنبه ها: ساعت ۲۰ تا ۲۱:۳۰
▫️جلسه نخست این ترم روز دوشنبه ۸ بهمن ۱۴۰۲ خواهد بود.
در ترم چهارم از این درسگفتار مدرس به عرفانهای غربی عصر آکواریوس خواهد پرداخت. اکنکار، تئوسوفی، ساینتولوژی، ریکی، طریقت گرجییف، آرا عرفانی سویدنبرگ، مورمونیسم از جمله بحثهای این ترم هستند.
📌علاقمندان برای کسب اطلاعات بیشتر درباره دوره و ثبت نام میتوانند از طریق تلگرام به شناسه @rumi_lms_support پیام ارسال کنند.
#عرفان_غربی
#عرفان_شرقی
#سروش_مولانا
@sorooshemewlana
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🔳 پیوندِ دو روح؟
چه تعبیرِ تاریکی! آیا پُشتِ این عبارت کوتاه، جز کلمههایی مهم و مبهَم که حاصلِ سلوک و سیاحت در زوایا و ژرفای شکوهمندِ «تن» است، چیز دیگری هم وجود دارد؟
«تن» میگویم و منظورم صرفاً اُبژهی جنسی نیست، از چشمها و دستها و لمسهای درنگآمیز و دیدارها و پرهیزهای شوقآلود هم حرف میزنم.
احتمالاً تنها در پرتوِ پدیداری به نام «بدن» و ضمنِ عبور از درگاهِ استعارههای زبانی است که عشق، ظهور میکند و معشوق شکل میگیرد...
شاید باید مثل هگل، واژهها را قاتلِ حقایق بدانیم و بپذیریم که زبان، بازنُماییِ تحریفشدهی حقیقتِ بیرونی است و سخن گفتن دربارهی جهان، مدیون همین شکاف بین زبان و واقعیت است.
با این وصف، آیا زبانِ عاشقانه، در معنای لاکانیاش، تصویری از اختگیِ نمادین آدمی نیست؟ و آیا نتیجهای جز این در انتظارمان خواهد بود که امکانِ سخنگفتن دربارهی عشق، مدیونِ همین شکاف بین زبان و واقعیت جسمانی- تنانه است؟
#عبدالحمید_ضیایی
@abdolhamidziaei
چه تعبیرِ تاریکی! آیا پُشتِ این عبارت کوتاه، جز کلمههایی مهم و مبهَم که حاصلِ سلوک و سیاحت در زوایا و ژرفای شکوهمندِ «تن» است، چیز دیگری هم وجود دارد؟
«تن» میگویم و منظورم صرفاً اُبژهی جنسی نیست، از چشمها و دستها و لمسهای درنگآمیز و دیدارها و پرهیزهای شوقآلود هم حرف میزنم.
احتمالاً تنها در پرتوِ پدیداری به نام «بدن» و ضمنِ عبور از درگاهِ استعارههای زبانی است که عشق، ظهور میکند و معشوق شکل میگیرد...
شاید باید مثل هگل، واژهها را قاتلِ حقایق بدانیم و بپذیریم که زبان، بازنُماییِ تحریفشدهی حقیقتِ بیرونی است و سخن گفتن دربارهی جهان، مدیون همین شکاف بین زبان و واقعیت است.
با این وصف، آیا زبانِ عاشقانه، در معنای لاکانیاش، تصویری از اختگیِ نمادین آدمی نیست؟ و آیا نتیجهای جز این در انتظارمان خواهد بود که امکانِ سخنگفتن دربارهی عشق، مدیونِ همین شکاف بین زبان و واقعیت جسمانی- تنانه است؟
#عبدالحمید_ضیایی
@abdolhamidziaei
🌺 غزل_بخوانیم
دُچارِ روزان و شبها، اسیرِ باران و بادم
از آن چه خواندم، دریغا! نمانده چیزی به یادم
گرسنگی، دینِ من شد، برهنگی؛ پوستینم
چه وعدهای، چه وعیدی؟ که نااُمید از معادم
نه در بهشت و نه دوزخ، برایِ من نیست جایی
که بوده تردید و پرسش، یقینم و اعتقادم
به هر چه در، هر چه دیوار، سری زدم تا نمیرم
ولی دعایِ من این بود که: کاش هرگز نزادم!
چه یاوهی پرشکوهی؛ که زُبدهی کائناتم!
مخوان اساطیر و تاریخ، که خسته از عاد و مادَم
کُجاست لطفِ زلیخا؟ برادران، گرگِ هارند
کجا شبیهم به یوسف، که دفنِ چاهِ شغادم؟
شبیهِ یک زخمِ ناسور، تبسمی لب گشودم
ولی چه گویم؟ دریغا! تو فکر کردی که شادم...
#عبدالحمید_ضیایی
#کتاب_تردید
@abdolhamidziaei
دُچارِ روزان و شبها، اسیرِ باران و بادم
از آن چه خواندم، دریغا! نمانده چیزی به یادم
گرسنگی، دینِ من شد، برهنگی؛ پوستینم
چه وعدهای، چه وعیدی؟ که نااُمید از معادم
نه در بهشت و نه دوزخ، برایِ من نیست جایی
که بوده تردید و پرسش، یقینم و اعتقادم
به هر چه در، هر چه دیوار، سری زدم تا نمیرم
ولی دعایِ من این بود که: کاش هرگز نزادم!
چه یاوهی پرشکوهی؛ که زُبدهی کائناتم!
مخوان اساطیر و تاریخ، که خسته از عاد و مادَم
کُجاست لطفِ زلیخا؟ برادران، گرگِ هارند
کجا شبیهم به یوسف، که دفنِ چاهِ شغادم؟
شبیهِ یک زخمِ ناسور، تبسمی لب گشودم
ولی چه گویم؟ دریغا! تو فکر کردی که شادم...
#عبدالحمید_ضیایی
#کتاب_تردید
@abdolhamidziaei
🍷کلمهی دشوار
ایلیا! ما احتمالا زندگی را خواب میبینیم
یک خوابِ کوتاه و وهمآلود که موهایمان را سفید میکند...
هر لحظه احتمال دارد که مرگ، شبیه نسیمی مهربان در بزند و بگوید:
- هی رفیق! داره دیر میشه! بزن بریم!
بعد هم شاخههای وجودمان را بشکند و در بقچهای سپید بپیچد و آرام زیر گوشِمان زمزمه کند:
- میدونی چیه؟ مرگی در کار نیس! مثه مرغابی سرتو زیر آبهای اقیانوسِ آرامِ سفر فرو میبری و کمی بعدتر میبینی که گنجشکی شدی روی شاخهی انجیری در باغهایِ تنهایی.
چه شعبدهی دلانگیزی!
دارم به پِتپتِ دلگیرِ شمعی در جوارِ باد نگاه میکنم و هنوز نمیدانم که رستگاری، در مرگ و رؤیاها و کابوسهای پس از آن اتفاق میافتد یا باید در همین خوابِ کوتاهِ وَهمآلود که موهایمان را سفید میکند دنبالش بگردیم؟
ایلیا! دارم به کلمهای دشوار بَدَل میشوم ...
#عبدالحمید_ضیایی
#بصیرتهای_بیهوده
@abdolhamidziaei
ایلیا! ما احتمالا زندگی را خواب میبینیم
یک خوابِ کوتاه و وهمآلود که موهایمان را سفید میکند...
هر لحظه احتمال دارد که مرگ، شبیه نسیمی مهربان در بزند و بگوید:
- هی رفیق! داره دیر میشه! بزن بریم!
بعد هم شاخههای وجودمان را بشکند و در بقچهای سپید بپیچد و آرام زیر گوشِمان زمزمه کند:
- میدونی چیه؟ مرگی در کار نیس! مثه مرغابی سرتو زیر آبهای اقیانوسِ آرامِ سفر فرو میبری و کمی بعدتر میبینی که گنجشکی شدی روی شاخهی انجیری در باغهایِ تنهایی.
چه شعبدهی دلانگیزی!
دارم به پِتپتِ دلگیرِ شمعی در جوارِ باد نگاه میکنم و هنوز نمیدانم که رستگاری، در مرگ و رؤیاها و کابوسهای پس از آن اتفاق میافتد یا باید در همین خوابِ کوتاهِ وَهمآلود که موهایمان را سفید میکند دنبالش بگردیم؟
ایلیا! دارم به کلمهای دشوار بَدَل میشوم ...
#عبدالحمید_ضیایی
#بصیرتهای_بیهوده
@abdolhamidziaei
❇️از سالهای دور و فراموش...
📌آرشیو برخی از گفتگوهای تصویریام در شبکهی جامجم در یوتیوب
https://youtube.com/playlist?list=PLhketjdYI5E_RvZ85SEDRsxbNNwannq44&si=9nqXMGqDU_vzhqDP
✴️ لینک بقیه پادکستها و سخنرانیهای اخیر در یوتیوب :
https://www.youtube.com/@abdolhamidziaei
🍃🍃🍃🍃🍃
@abdolhamidziaei
📌آرشیو برخی از گفتگوهای تصویریام در شبکهی جامجم در یوتیوب
https://youtube.com/playlist?list=PLhketjdYI5E_RvZ85SEDRsxbNNwannq44&si=9nqXMGqDU_vzhqDP
✴️ لینک بقیه پادکستها و سخنرانیهای اخیر در یوتیوب :
https://www.youtube.com/@abdolhamidziaei
🍃🍃🍃🍃🍃
@abdolhamidziaei
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🌙 آنِ دلتنگی
سَبُکپِی قاصدی باید، که چون غمنامهی ما را
به دستِ او دهد، کاغذ هنوز از گریه تَر باشد...
#کلیم_همدانی
@abdolhamidziaei
سَبُکپِی قاصدی باید، که چون غمنامهی ما را
به دستِ او دهد، کاغذ هنوز از گریه تَر باشد...
#کلیم_همدانی
@abdolhamidziaei
🍁 تأملاتِ بیهنگام
آیا «هستی»، علاوه بر این وجه آشکار و ظاهری، باطن پنهانی نیز دارد؟ چیزی شبیه به زد و بندهای واقعی و زد و خوردهای نمایشی و ازپیشهماهنگشدهی ایران و آمریکا و پاکستان و روسیه و یمن و...؟
آیا در فراسوی جنگِ روایتها، روزی آدمی از پُشتپردهی این نمایشها و نعلِ وارونهزدنهای هستی، خبری قطعی و دقیق میشنود؟
🔸پ.ن: منظورم لزوما «عالم غیب» مطرح در ادیان نیست.
#عبدالحمید_ضیایی
#ولگردی_در_ملکوت
@abdolhamidziaei
آیا «هستی»، علاوه بر این وجه آشکار و ظاهری، باطن پنهانی نیز دارد؟ چیزی شبیه به زد و بندهای واقعی و زد و خوردهای نمایشی و ازپیشهماهنگشدهی ایران و آمریکا و پاکستان و روسیه و یمن و...؟
آیا در فراسوی جنگِ روایتها، روزی آدمی از پُشتپردهی این نمایشها و نعلِ وارونهزدنهای هستی، خبری قطعی و دقیق میشنود؟
🔸پ.ن: منظورم لزوما «عالم غیب» مطرح در ادیان نیست.
#عبدالحمید_ضیایی
#ولگردی_در_ملکوت
@abdolhamidziaei
شنیدن سخنرانیها در (cast box)
🔳برشهایی از درسگفتارهای دکتر عبدالحمید ضیایی؛ فلسفه، عرفان، شعر و ادبیات :
https://castbox.fm/va/5562332
🔳برشهایی از درسگفتارهای دکتر عبدالحمید ضیایی؛ فلسفه، عرفان، شعر و ادبیات :
https://castbox.fm/va/5562332
Castbox
برشی از درسگفتارهای دکتر عبدالحمید ضیایی( فلسفه، عرفان، شعر و ادبیات) 🔹️دکتر عبدالحمید ضیایی
⭕️دکترای عرفان تطبیقی
⭕️پژوهشگر، فیلسوف،…
⭕️دکترای عرفان تطبیقی
⭕️پژوهشگر، فیلسوف،…
📌برشی از درسگفتارهای دکتر عبدالحمید ضیایی🔸️جستارهایی در فلسفه و عرفان🔸️عرفانهای شرقی و غربی 🔸️شرح مثنوی معنوی🔸️شرح غزلیات شاعران 🔸️دیدگاه فیلسوف...