عبدالله محمد
خوش نداری قربانی من باشی و گوشت و خون و نگاه و تیزی نیش من شوی؟ من برای تو جاودانگی خواستهام!
زمانی شکست کامل میشود که شکست خورده، بخشی از منظومهٔ پیروز شود. به امام احمد بن حنبل رحمه الله گفته شد: «باطل بر حق پیروز شد!» گفت: «غلبهٔ باطل بر حق این است که دلها از هدایت به گمراهی جابجا شود؛ حال آنکه دلهای ما بر حق پایدار است». برای همین بود که دوران جولان معتزله نتوانست به تسلط آنان بر جهان اسلام منتهی شود. البته گمان نکنید که این حفظ حق در دل کار سادهای است. مقاومت، سرخ است. مردم به قویتر میل دارند و حفظ باور به حق در دوران تسلط باطل ساده نیست. شاید روزهایی تاریک در پی باشد، شاید هم نباشد، اما در هر صورت بدان که نور سرد بیرون همیشه نیست، نور داغ درون را از دست نده.
1
چرا دوست داریم همه چیز را پیشبینی کنیم؟
Барои чӣ мо дӯст медорем, ки ҳама чизро пешгӯӣ кунем?
در همین باره:
https://www.tg-me.com/akseMahtab/1192
https://www.tg-me.com/akseMahtab/1330
https://www.tg-me.com/akseMahtab/2100
https://www.tg-me.com/akseMahtab/2101
Барои чӣ мо дӯст медорем, ки ҳама чизро пешгӯӣ кунем?
در همین باره:
https://www.tg-me.com/akseMahtab/1192
https://www.tg-me.com/akseMahtab/1330
https://www.tg-me.com/akseMahtab/2100
https://www.tg-me.com/akseMahtab/2101
Forwarded from صبغت الله عاکف هروی
و دین بیشتر مردم بر پایهٔ مشاهده و تجربه و آنچه با چشم خود میبینند، استوار است، نه بر دلیلی از وحیین (قرآن و سنت). و از این رو، با آنکه پیامبر صلی الله علیه و سلم ما را از دجّال خبر داده است، باز هم مردی بهسوی او میرود تا تکذیبش کند، ولی آنچه را با او (دجال) میبیند، باور میکند و از او پیروی مینماید.
حازم الوزیری
ترجمه: صبغت الله عاکف
@Sebghatullah_Akef
حازم الوزیری
ترجمه: صبغت الله عاکف
@Sebghatullah_Akef
صبغت الله عاکف هروی
اخیرا ایران تعداد زیادی از مهاجران افغانستان را به نام جاسوس دستگیر کرده است، تنها با دیدن مبایل در حال فیلمبرداری در دست شان. که تا اینحد، تنها گمان و احتمال است، نه یقین!
و این نیز، سوژهٔ دیگری برای آزار و اذیت مهاجران افغانستان است.
و این نیز، سوژهٔ دیگری برای آزار و اذیت مهاجران افغانستان است.
متاسفانه این دست متهمسازی بدون دلیل حتی در میان مردم هم دارد تکرار میشود. گرفتار کردن مهاجرها آسان است چون مردم محلی هم نسبت به آنها همدردی نخواهند کرد و در واقع این کار خیلی کم هزینه است و استفاده از موج مشکوکی است که یکی دو سال اخیر علیه مهاجران افغانستانی به راه افتاده است. گفتم که: در جهان جدید هم انسانها برابر نیستند.
1
عبدالله محمد
مؤمن حتی با پیروزیاش به دشمنش لطف میکند چون شکست او به دشمنش پیام اشتباهی را میرساند: اگر او برحق است، پس چرا ما همواره پیروزیم؟
مؤمن در دعایش از خداوند میخواهد که عامل فتنهٔ کافران نشود. حالا تو ببین چه بد است که کسی، عامل فتنهٔ مسلمانان شود.
عبدالله محمد
قدرت احترام میآورد. جهان جای بازندگان نیست. برنده ستایش میشود، حتی از سوی بازندگان. حسن بن قَحطَبه طائی، قهرمان مسلمان و از فرماندهان برجستهٔ عباسی بود که رومیان به سبب غزوات پرشمارش در سرزمینشان او را اژدها مینامیدند. ابن عدیم در تاریخ حلب آورده که نصرانیان…
چه فتنهٔ بزرگی است پیروزی باطل، چون به سادگی تمام: مردم پیروِ پیروز هستند و گمان میکنند پیروز چیز خاصی دارد که غالب شده است و حتی اگر کاملا تابعِ پیروز نشوند و همهٔ دین او را نگیرند، حداقل شبیه او میشوند. پیروزی، سدهای روانی را میان شکست خورده و پیروز از میان برمیدارد و شکست خورده را نسبت به او کنجکاو و سپس تحسینگر و در مراحل بعد، عاشق میسازد.
عبدالله محمد
حدود نه سال پیش این کتاب را برای بار اول خواندم و میتوانم بگویم این اثر درخشان علی عزت بگوویچ رحمه الله نگاهم را به انسان و جهان عوض کرد. دیروز عزیزی این کتاب را به من هدیه داد و من دوست دارم برای بار دومی که این کتاب را میخوانم تکههایی از آن را با شما به اشتراک بگذارم.
Telegram
ابری بر سر 💭
اسلام بین دو دیدگاه شرق و غرب
✍️ علی عزت بگوویچ
نسخهی اسکنشدهی کتاب
✍️ علی عزت بگوویچ
نسخهی اسکنشدهی کتاب
سالها قبل جاده باز بود. مردم اما گاهی برای گلهای زیبای کنار جاده گاه برای دقایقی پیاده میشدند و گشتی در دشت سبز آن میزدند... به مرور برخی با خود چای و قهوه هم آوردند... سالها بعد کم کم بساط کباب و حتی شب ماندن هم راه افتاد. بعدها عدهای آنجا برای مسافران جاده سبز دکه و فروشگاه بین راهی و رستوران زدند... به مرور حرکت در جاده کند شد و تعداد ماشینهای پارک شده بیشتر شد...
کار به جایی رسید که بیشتر مردم رسما کنار جاده پارک کرده بودند و عدهای دیگر ظاهرا در جاده بودند اما آنها هم توقف کرده بودند و با درهای باز، چای مینوشیدند.
و جاده... جاده شلوغ بود. اما نه شلوغ حرکت، بلکه شلوغ راهبندان. پارک کنندگان کنار جاده باز مزاحم روندگان نبودند. مشکل از آنان بود که سوار بر ماشینها داخل جاده توقف کرده بودند.
چند نفری که حواسشان بود را هم با گفتن این جمله که «جاده هم باید زیبا باشد» سرکوب کرده بودند. حتی راه آنها هم بسته شده بود و سعی میکردند با عبور از میان ماشینها راهشان را بروند. که همین هم با غر زدن رانندههای ایستاده در مسیر مواجه میشد. حتی برخی از رانندههای پارک کرده در مسیر، آنانی که قصد حرکت داشتند را نصیحت میکردند که عجله نکنند و در مسیر بودن مهم است و بالاخره حرکت هم خواهند کرد و اساسا مسیر مهم است نه مقصد! بعضی از حرکت کنندگان, بیخیال ماشین شده و پیاده از راهبندان میگذشتند.
دکههای کنار راه و رستورانهای بین راهی کم کم تبدیل به مراکز خرید شدند و جاده پارکینگ شد و باتریها کم کم خوابید...
کار به جایی رسید که بیشتر مردم رسما کنار جاده پارک کرده بودند و عدهای دیگر ظاهرا در جاده بودند اما آنها هم توقف کرده بودند و با درهای باز، چای مینوشیدند.
و جاده... جاده شلوغ بود. اما نه شلوغ حرکت، بلکه شلوغ راهبندان. پارک کنندگان کنار جاده باز مزاحم روندگان نبودند. مشکل از آنان بود که سوار بر ماشینها داخل جاده توقف کرده بودند.
چند نفری که حواسشان بود را هم با گفتن این جمله که «جاده هم باید زیبا باشد» سرکوب کرده بودند. حتی راه آنها هم بسته شده بود و سعی میکردند با عبور از میان ماشینها راهشان را بروند. که همین هم با غر زدن رانندههای ایستاده در مسیر مواجه میشد. حتی برخی از رانندههای پارک کرده در مسیر، آنانی که قصد حرکت داشتند را نصیحت میکردند که عجله نکنند و در مسیر بودن مهم است و بالاخره حرکت هم خواهند کرد و اساسا مسیر مهم است نه مقصد! بعضی از حرکت کنندگان, بیخیال ماشین شده و پیاده از راهبندان میگذشتند.
دکههای کنار راه و رستورانهای بین راهی کم کم تبدیل به مراکز خرید شدند و جاده پارکینگ شد و باتریها کم کم خوابید...
این نوشته چیز عجیبی است. ممکن است آرامترین آدم، نوشتههایش خشمگین باشد و تصویری دیگر از او ارائه دهد. مثلا در میان شعرا کسانی را داشتهایم که وقتی حماسه میگفتند از شعرشان خون میچکید اما فقط در یک جنگ شرکت کردند و از همان هم گریختند. یا میگویند دو شاعر عرب بودند که یکی خیلی اشعارش مُجون و زن و این چیزها داشت، دیگری اما شعرش مملو از زهد و پند بود... اولی در زندگی شخصیاش به شدت از زنان و مجون دور بود و دومی برعکس.
این را گفتم که اگر از نوشتهٔ کسی سود بردید، خیلی درگیر خودش نشوید. جهان جدید، خیلی هم جهان نزدیک شدن نیست. جهان نورهای خیره کنندهٔ دور است. نوشتن و گفتن آسان شده و به قول یکی، شنوندگان از گویندگان کمتر شدهاند و خوانندگان از نویسندگان. توانایی ارتباط ما هم محدود است. پس، اگر در مسجد نزدیک خانهتان شیخی هست که درسی میدهد و رفتارش متوسط است قدر همان را بدانید. شمع نزدیک را بر خورشیدی که در پنل ال ای دی میتابد ترجیح دهید. رابطهٔ نزدیک خیلی قوی و مؤثر است.
با آن خورشید دور، در حد همان نوشته برخورد کن و فعلا دل به شخصیتش نبند. محک زمان کار خودش را خواهد کرد و امان از فرو ریختن دیواری که به آن تکیه دادهای.
عبدالله
این را گفتم که اگر از نوشتهٔ کسی سود بردید، خیلی درگیر خودش نشوید. جهان جدید، خیلی هم جهان نزدیک شدن نیست. جهان نورهای خیره کنندهٔ دور است. نوشتن و گفتن آسان شده و به قول یکی، شنوندگان از گویندگان کمتر شدهاند و خوانندگان از نویسندگان. توانایی ارتباط ما هم محدود است. پس، اگر در مسجد نزدیک خانهتان شیخی هست که درسی میدهد و رفتارش متوسط است قدر همان را بدانید. شمع نزدیک را بر خورشیدی که در پنل ال ای دی میتابد ترجیح دهید. رابطهٔ نزدیک خیلی قوی و مؤثر است.
با آن خورشید دور، در حد همان نوشته برخورد کن و فعلا دل به شخصیتش نبند. محک زمان کار خودش را خواهد کرد و امان از فرو ریختن دیواری که به آن تکیه دادهای.
عبدالله
1
Forwarded from والعصر🪶
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
لعنة الله علی القوم الظالمین
مرکز مطالعات متین
حمایتهای بیدریغ ایالات متحده و جریانهای متعصب انجیلی در این کشور از موجودیت «اسرائیل» به حدی است که گاه حتی منافع ایالات متحده را به خطر میاندازد و این چیزی است که توسط جوامع مسلمان عمدتا درک نمیشود. مگر یهودیان بنابر روایت خود مسیحیان، عامل توطئه علیه مسیح و «به صلیب کشیدن» او نبودند؟ چگونه یهودیان که در همهٔ قرون میانه به دلیل این نقش توسط جوامع مسیحی طرد و نفرین میشدند اکنون اینگونه از سوی ایالات متحده و بریتانیا و قدرتهای غربی دیگر حمایت میشود؟
این مقاله پاسخ بسیاری از این پرسشهاست. توصیه میکنم.
Forwarded from عبدالله فارسی
چقدر وحشتناک است که سنگینی قلبت را احساس کنی اما عمل لازم برای بهبودیاش انجام ندهی. یعنی هرگاه که گناه میکنی لازم میشود که نسخهٔ بهتر از قبلِ خودت را بعد از توبه به راه بیندازی. کسیکه گناه میکند نباید دیگر سرعت سیرش آن سرعت قبل از توبه باشد. یکی از مصایب گناه نیز همین است. انسان تا حدی توبه و گناه میکند که نسخهٔ بهتر، نهایات نسخهها و دشوارترین نسخهها خواهد بود و همچنان بهترین نسخهها. اکثر مردم در این مرحله و حتی مراحل قبل خسته میشوند و به کسالت رو میآورند و دیگر قوت برخاستن ندارند اما صاحبان عزمهای عالی بار دیگر بپا میخیزند حتی اگر برای بار هزارم هم که از پا درآمده باشند...
Forwarded from عبدالجمیل جابر
در این روزها از هیچ نیکی در حق مهاجران بازگشتکننده دریغ نکنیم.
شاید برخی نیکی به چشم شما نیاید، اما برای آنان یک دنیا ارزش دارد.
به هر نیکی که شما در حق آنان میکنید نیاز دارند از جمله:
۱. آدرس دادن
۲. دادن گوشی برای تماس با عزیزان شان
۳. دادن کرایه موتر حتی اگر یک مسیر باشد
۴. تسهیل اجاره خانه
۵. اسکان موقتی آنان در خانه خود (ترجیحا اگر از نزدیکان ما هستند) تا زمانی که کاروباری برای خود راه میاندازند.
۶. کمک مالی به آنان؛ هم به صورت قرضالحسنه و هم به صورت کمک بلاعوض
۷. فراهم سازی زمینهی کار
۸. پرهیز شدید از توهین و تحقیر و سرزنش کردن آنان باب مهاجرت و...
۹. یاد نکردن و نپرسیدن از بیحرمتیهایی که در حق آنان صورت گرفته است. مگر اینکه خودشان بگویند.
۱۰. برخورد نیکو و ارایهی تصویر زیباتر از مردم وطن تا دردشان دو درد نشود؛ درد آوارگی و درد برخورد بد خودیها (به تعبیر عامیانه).
۱۱. دعا کردن در حق آنان.
۱۲. بالا نبردن اجاره خانه، کرایه موتر، مواد غذایی و... به دلیل تقاضای بیشتر.
۱۳. و هر نیکی که خلاصه دوست دارید در چنین شرایطی در حق شما صورت گیرد یا فکر میکنید به آن نیاز دارند.
و فراموش نکنید با این کار شما با الله معامله میکنید و این نیکیها نزد الله متعال گم نمیشود.
وما تقدموا لأنفسكم من خير تجدوه عند الله
و آنچه از شما خیر پیش میفرستید (و انجام میدهید) آن را نزد الله متعال مییابید.
تو نیکی میکن و در دجله انداز
که الله در بیابانت دهد باز
و این را فراموش نکنید که جزا از جنس عمل است؛ در شرایط بحرانی کنار کسی بایستید، در شرایط بحرانی کسی را الله متعال میفرستد کنارتان بایستد.
یارب خودت چاره بساز
#عبدالجمیل_جابر
شاید برخی نیکی به چشم شما نیاید، اما برای آنان یک دنیا ارزش دارد.
به هر نیکی که شما در حق آنان میکنید نیاز دارند از جمله:
۱. آدرس دادن
۲. دادن گوشی برای تماس با عزیزان شان
۳. دادن کرایه موتر حتی اگر یک مسیر باشد
۴. تسهیل اجاره خانه
۵. اسکان موقتی آنان در خانه خود (ترجیحا اگر از نزدیکان ما هستند) تا زمانی که کاروباری برای خود راه میاندازند.
۶. کمک مالی به آنان؛ هم به صورت قرضالحسنه و هم به صورت کمک بلاعوض
۷. فراهم سازی زمینهی کار
۸. پرهیز شدید از توهین و تحقیر و سرزنش کردن آنان باب مهاجرت و...
۹. یاد نکردن و نپرسیدن از بیحرمتیهایی که در حق آنان صورت گرفته است. مگر اینکه خودشان بگویند.
۱۰. برخورد نیکو و ارایهی تصویر زیباتر از مردم وطن تا دردشان دو درد نشود؛ درد آوارگی و درد برخورد بد خودیها (به تعبیر عامیانه).
۱۱. دعا کردن در حق آنان.
۱۲. بالا نبردن اجاره خانه، کرایه موتر، مواد غذایی و... به دلیل تقاضای بیشتر.
۱۳. و هر نیکی که خلاصه دوست دارید در چنین شرایطی در حق شما صورت گیرد یا فکر میکنید به آن نیاز دارند.
و فراموش نکنید با این کار شما با الله معامله میکنید و این نیکیها نزد الله متعال گم نمیشود.
وما تقدموا لأنفسكم من خير تجدوه عند الله
و آنچه از شما خیر پیش میفرستید (و انجام میدهید) آن را نزد الله متعال مییابید.
تو نیکی میکن و در دجله انداز
که الله در بیابانت دهد باز
و این را فراموش نکنید که جزا از جنس عمل است؛ در شرایط بحرانی کنار کسی بایستید، در شرایط بحرانی کسی را الله متعال میفرستد کنارتان بایستد.
یارب خودت چاره بساز
#عبدالجمیل_جابر
Forwarded from عادل حیدری
به یاد دارم روزی سوار بر مترو برای استقبال از دوستی راهی فرودگاه صبیحه بودم. داشتم پیامی صوتی به زبان عربی برای یکی از دوستانم میفرستادم. پیرمردی تُرک، که نزدیکم نشسته بود، گوشهای از مکالمه را شنید. چهرهاش در هم رفت، اخمهایش گره خورد، و ناگهان با خشم فریاد زد: «ای سوریهای اشغالگر! برگردید کشور خودتان!»
لحظهای سرم گیج رفت. مترو هنوز روی ریلهایش آرام میلغزید، اما جهان من از جا کنده شد.
میخواستم چیزی بگویم، توضیح بدهم، بگویم من سوری نیستم، اما شما مدیون سوریها هستید. و اگر روزی نیروی کار سوری از اینجا برود بر سر خود میزنید. اما دهانم خشک شده بود. نه از ترس، که از حسِ بیجایی.
نه او مرا میشناخت، نه خشمش ارزش پاسخ داشت، اما در آن لحظه، برایش فقط «دیگری» بودم، زبانم، صدایم، فرهنگی که از آن آمده بودم، همه و همه بهانهای شد برای نفرتی که ریشهاش از جای دیگری میآمد.
در آن سکوت سنگین، تنها چیزی که بیشتر از زخم کلمات آزارم داد، سکوت اطرافیان بود؛ کسی چیزی نگفت. هیچکس نپرسید، نپذیرفت، دفاع نکرد. و من، در میان جماعتی که در بیتفاوتی غرق شده بودند، ناگهان فهمیدم:
مهاجر بودن، تنها عبور از مرزها نیست؛ عبور از نگاهیست که تو را هرگز «ما» نمیبیند!
مهاجر که باشی، اگر هم دوستت داشته باشند، همیشه «یکی از ما نیستی»، اگر خطا کنی، نه به نام خودت، بلکه به نام همهی مردمت قضاوت میشوی.
با اینکه خون تو هم سرخ است، باید چند برابر بیشتر خوب باشی، نجیب باشی، صبور باشی، تا شاید، فقط شاید، تو را «انسان» بدانند!
مهاجر که باشی…
هر کجا که باشی، یک برچسب روی پیشانیات است: «غریبه»، «بیگانه»، «اجنبی»،«Yabancı» ،«Stranger».
و کسی نمیپرسد: از چه گذشتهای تا به اینجا رسیدهای!
✍🏻 عادل حیدری
لحظهای سرم گیج رفت. مترو هنوز روی ریلهایش آرام میلغزید، اما جهان من از جا کنده شد.
میخواستم چیزی بگویم، توضیح بدهم، بگویم من سوری نیستم، اما شما مدیون سوریها هستید. و اگر روزی نیروی کار سوری از اینجا برود بر سر خود میزنید. اما دهانم خشک شده بود. نه از ترس، که از حسِ بیجایی.
نه او مرا میشناخت، نه خشمش ارزش پاسخ داشت، اما در آن لحظه، برایش فقط «دیگری» بودم، زبانم، صدایم، فرهنگی که از آن آمده بودم، همه و همه بهانهای شد برای نفرتی که ریشهاش از جای دیگری میآمد.
در آن سکوت سنگین، تنها چیزی که بیشتر از زخم کلمات آزارم داد، سکوت اطرافیان بود؛ کسی چیزی نگفت. هیچکس نپرسید، نپذیرفت، دفاع نکرد. و من، در میان جماعتی که در بیتفاوتی غرق شده بودند، ناگهان فهمیدم:
مهاجر بودن، تنها عبور از مرزها نیست؛ عبور از نگاهیست که تو را هرگز «ما» نمیبیند!
مهاجر که باشی، اگر هم دوستت داشته باشند، همیشه «یکی از ما نیستی»، اگر خطا کنی، نه به نام خودت، بلکه به نام همهی مردمت قضاوت میشوی.
با اینکه خون تو هم سرخ است، باید چند برابر بیشتر خوب باشی، نجیب باشی، صبور باشی، تا شاید، فقط شاید، تو را «انسان» بدانند!
مهاجر که باشی…
هر کجا که باشی، یک برچسب روی پیشانیات است: «غریبه»، «بیگانه»، «اجنبی»،«Yabancı» ،«Stranger».
و کسی نمیپرسد: از چه گذشتهای تا به اینجا رسیدهای!
✍🏻 عادل حیدری