This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔘 هشدارهایی که جدی گرفته نشد
پس از آنکه شبهنظامیان موسوم به #جندالله در ۲۵ اسفند ۱۳۸۴، در ۱۰ کیلومتری پاسگاه تاسوکی واقع در جاده زاهدان-زابل، با لباس نیروهای مسلح، ایستگاه ایست و بازرسی ایجاد کردند و خودروهای عبوری را متوقف، سرنشینان را پیاده و شماری را به صورت دستبسته به گلوله بستند و عدهای را نیز گروگان گرفتند، #اژهای وزیر اطلاعات و پورمحمدی وزیر کشور به مجلس فراخوانده شدند و درباره کوتاهیشان در برقراری امنیت و حفظ جان شهروندان پرسیده و هشدار داده شد که اگر به جای استفاده از ظرفیت نیروهای انتظامی، اطلاعاتی و امنیتی برای کنترل منتقدان، فعالان سیاسی یا مقابله با بدحجابی، برای انجام مأموریت ذاتی خود به کار گرفته میشد، یک مشت تروریست نمیتوانستند ساعتها گوشهای از خاک ایران را به تصرف خود درآورده و چنین جنایات هولناکی مرتکب شوند. به این هشدارها توجهی نشد تا اینکه جاسوسان دشمن با بهرهبرداری از حفرههای امنیتی در ۲۳ خرداد، به مدت ۱۲ روز چنان در کشور رخنه کردند که فرجامش آن شد که نباید میشد و دهها فرمانده ارشد نظامی و دانشمند هستهای به شهادت رسیدند.
این ویدیو مربوط به آن هشدارهاست.
@alami_akbar
پس از آنکه شبهنظامیان موسوم به #جندالله در ۲۵ اسفند ۱۳۸۴، در ۱۰ کیلومتری پاسگاه تاسوکی واقع در جاده زاهدان-زابل، با لباس نیروهای مسلح، ایستگاه ایست و بازرسی ایجاد کردند و خودروهای عبوری را متوقف، سرنشینان را پیاده و شماری را به صورت دستبسته به گلوله بستند و عدهای را نیز گروگان گرفتند، #اژهای وزیر اطلاعات و پورمحمدی وزیر کشور به مجلس فراخوانده شدند و درباره کوتاهیشان در برقراری امنیت و حفظ جان شهروندان پرسیده و هشدار داده شد که اگر به جای استفاده از ظرفیت نیروهای انتظامی، اطلاعاتی و امنیتی برای کنترل منتقدان، فعالان سیاسی یا مقابله با بدحجابی، برای انجام مأموریت ذاتی خود به کار گرفته میشد، یک مشت تروریست نمیتوانستند ساعتها گوشهای از خاک ایران را به تصرف خود درآورده و چنین جنایات هولناکی مرتکب شوند. به این هشدارها توجهی نشد تا اینکه جاسوسان دشمن با بهرهبرداری از حفرههای امنیتی در ۲۳ خرداد، به مدت ۱۲ روز چنان در کشور رخنه کردند که فرجامش آن شد که نباید میشد و دهها فرمانده ارشد نظامی و دانشمند هستهای به شهادت رسیدند.
این ویدیو مربوط به آن هشدارهاست.
@alami_akbar
🔘 روی آتشبس حساب نکنید؛ نتانیاهو به دنبال جنگِ ابدی است
✍️ سایمون تیسدال | روزنامه گاردین | ۲۹ ژوئن ۲۰۲۵
در تحلیلی صریح، سایمون تیسدال، ستوننویس باسابقه گاردین، نوشت:
«جنگ با ایران بهسادگی تمام نمیشود. فقط سادهلوحها فکر میکنند که نتانیاهو عقب مینشیند. او جنگ را دوست دارد؛ جنگ او را در قدرت نگه میدارد، در کانون توجه مینشاند، و از زندان دور میکند. صلح دشمن اوست.»
او با اشاره به سابقه نقض یکجانبه آتشبس در غزه، حملات مکرر به سوریه و لبنان، و بمباران غیرنظامیان فلسطینی، نوشت:
«ماشین جنگی نتانیاهو هرگز متوقف نمیشود. پس چرا باید تصور کنیم در قبال ایران رفتاری متفاوت خواهد داشت؟ هدفش، ایرانِ تضعیفشده، تجزیهشده و مطیع است. آزادی مردم ایران برایش مهم نیست؛ همان چیزی را میخواهد که قدرتهای امپریالیستی همیشه خواستهاند: کشوری فرسوده و تنبیهپذیر.»
همچنین او در این یادداشت خود هشدار میدهد که نتانیاهو از آتشبس نه برای صلح، بلکه برای تجدید قوا استفاده میکند؛ همانگونه که در غزه نشان داده بود.
▫️ متن کامل مقاله را میتوانید در سایت گاردین بخوانید:
لینک
@alami_akbar
✍️ سایمون تیسدال | روزنامه گاردین | ۲۹ ژوئن ۲۰۲۵
در تحلیلی صریح، سایمون تیسدال، ستوننویس باسابقه گاردین، نوشت:
«جنگ با ایران بهسادگی تمام نمیشود. فقط سادهلوحها فکر میکنند که نتانیاهو عقب مینشیند. او جنگ را دوست دارد؛ جنگ او را در قدرت نگه میدارد، در کانون توجه مینشاند، و از زندان دور میکند. صلح دشمن اوست.»
او با اشاره به سابقه نقض یکجانبه آتشبس در غزه، حملات مکرر به سوریه و لبنان، و بمباران غیرنظامیان فلسطینی، نوشت:
«ماشین جنگی نتانیاهو هرگز متوقف نمیشود. پس چرا باید تصور کنیم در قبال ایران رفتاری متفاوت خواهد داشت؟ هدفش، ایرانِ تضعیفشده، تجزیهشده و مطیع است. آزادی مردم ایران برایش مهم نیست؛ همان چیزی را میخواهد که قدرتهای امپریالیستی همیشه خواستهاند: کشوری فرسوده و تنبیهپذیر.»
همچنین او در این یادداشت خود هشدار میدهد که نتانیاهو از آتشبس نه برای صلح، بلکه برای تجدید قوا استفاده میکند؛ همانگونه که در غزه نشان داده بود.
▫️ متن کامل مقاله را میتوانید در سایت گاردین بخوانید:
لینک
@alami_akbar
🔘 رسانههای وابسته، قبلهنماهای ساختگی
✍️ اکبر اعلمی
در ایران، اگر بخواهی صدایت شنیده شود، باید یا زیر بیرق یکی از اتوریتهسازیهای فرمایشی و بزرگنماهای بیاثر پناه بگیری، یا قبلهنما را بهسوی یکی از «مراجع رسانهای» بچرخانی و بر آنها نماز بگذاری؛ و از سهمشان در شکلگیری وضع موجود ـ که خود میکوشند پنهانش کنند ـ چشم بپوشی.
بسیاری از همین رسانهها، با تکیه بر پایگاه مخاطبانشان، ذائقهی مردم را شکل میدهند، جریانسازی کرده و شخصیت میسازند؛ یکی را که همسو است، از فرش به عرش میبرند، و دیگری را که ناهمسوست، از عرش به فرش میکشانند و در سایهی بایکوت، ناپدیدش میکنند.
این بازتولید انحصار و نوکرصفتی است.
و آنچه امروز در این رسانههای زنجیرهای میبینی، چیزی نیست جز تکرار نام و یاد و اثرِ مجموعهای از مهرههای سفید و سیاهِ تکراری، چاکرمسلک که با ژست اهلقلم و سیاست، به خورد افکار عمومی داده میشوند!
برای شکستن این چرخه، باید بهدنبال رسانهها و اشخاص مستقل واقعی رفت ـ که در ایران حکم کیمیا دارند ـ و از آنها حمایت کرد؛ اشخاص و رسانههایی که نه زیر عَلَم کسی، بلکه در مسیر حقیقت گام برمیدارند.
@alami_akbar
✍️ اکبر اعلمی
در ایران، اگر بخواهی صدایت شنیده شود، باید یا زیر بیرق یکی از اتوریتهسازیهای فرمایشی و بزرگنماهای بیاثر پناه بگیری، یا قبلهنما را بهسوی یکی از «مراجع رسانهای» بچرخانی و بر آنها نماز بگذاری؛ و از سهمشان در شکلگیری وضع موجود ـ که خود میکوشند پنهانش کنند ـ چشم بپوشی.
بسیاری از همین رسانهها، با تکیه بر پایگاه مخاطبانشان، ذائقهی مردم را شکل میدهند، جریانسازی کرده و شخصیت میسازند؛ یکی را که همسو است، از فرش به عرش میبرند، و دیگری را که ناهمسوست، از عرش به فرش میکشانند و در سایهی بایکوت، ناپدیدش میکنند.
این بازتولید انحصار و نوکرصفتی است.
و آنچه امروز در این رسانههای زنجیرهای میبینی، چیزی نیست جز تکرار نام و یاد و اثرِ مجموعهای از مهرههای سفید و سیاهِ تکراری، چاکرمسلک که با ژست اهلقلم و سیاست، به خورد افکار عمومی داده میشوند!
برای شکستن این چرخه، باید بهدنبال رسانهها و اشخاص مستقل واقعی رفت ـ که در ایران حکم کیمیا دارند ـ و از آنها حمایت کرد؛ اشخاص و رسانههایی که نه زیر عَلَم کسی، بلکه در مسیر حقیقت گام برمیدارند.
@alami_akbar
🔘 سایهای که از کابلها رد میشود…
✍️ اکبر اعلمی
در روزهایی که آتش جنگ ۱۲ روزه میان ایران و اسرائیل شعلهور بود، سفیر تلآویو در آمریکا هشدار داد که: «ما هنوز چند سورپرایز در آستین داریم؛ شنبه و یکشنبه خواهید دید که اقداماتی خواهیم داشت که انفجار پیجرها را ساده جلوه میدهد.» این تهدید نه تنها تاریخدار، بلکه بهوضوح حاوی نوید یک عملیات اطلاعاتی-تروریستی پیچیدهتر بود.
🔻 انفجار پیجرها که پیشتر در لبنان اجرا شد – عملیاتی با رمز Grim Beeper – دستکم ۱۰ کشته و نزدیک به ۳۰۰۰ زخمی برجا گذاشت و نشان داد که در میدان نبرد جدید، ابزارهایی که زمانی پیامرسان بودند، اکنون میتوانند مرگآور شوند.
اما آنچه بیشتر جای نگرانی دارد، نه آن عملیات انجامشده، بلکه عملیاتهاییست که هنوز اجرا نشدهاند؛ اقداماتی که با تکیه بر هوش مصنوعی و کلانداده، نه از آسمان که از درون کابلها، پیامرسانها، تراکنشهای بانکی و دادههای شخصی آغاز میشوند.
🔻 در فروردین ۱۴۰۴، گروه هکری Codebreakers بیش از ۱۲ ترابایت اطلاعات از بانک سپه را استخراج کرد: دادههایی از حدود ۴۲ میلیون ایرانی، از جمله افراد نظامی، کارکنان نهادهای امنیتی و حتی اطلاعات تراکنشها و ساختارهای مالی داخلی.
🔻 اسرائیل چند هفته بعد، در حملهای دیگر به زیرساختهای همین بانک، از روشهایی بهره گرفت که به نظر میرسد بخشهایی از آن به سامانه هوش مصنوعی نظامیاش موسوم به Gospel و ابزار تحلیل رفتاری شبیه Lavender متصل بوده باشد؛ ابزارهایی که در جنگ غزه برای تعیین فهرست ترور استفاده شدند، با ترکیبی از کلانداده، تحلیل روانشناختی و الگوریتمهای هوشمند.
🔻 آنچه باید با صراحت هشدار داد این است که بخش زیادی از جامعه نظامی کشور – از سربازان وظیفه تا نیروهای کادر و بازنشستگان سپاه و ارتش – حساب فعال در بانک سپه دارند. لو رفتن اطلاعات آنها، یعنی درز محل سکونت، سطح حقوق، شماره تماس، محل مراجعه، افراد وابسته و الگوهای روزمره. اگر دشمن بخواهد فهرستی برای ترور هدفمند یا جنگ روانی طراحی کند، این دادهها حکم نقشه و قطبنما را دارند.
🔻 تداوم انکار رسمی و تأخیر در اطلاعرسانی شفاف، اگرچه ممکن است برای مدتی فضای رسانهای را کنترل کند، اما قدرت واقعی را به مهاجم میدهد. وقتی اسرائیل میتواند هم دادههای مالی ما را بخواند، هم الگوهای رفتاریمان را بفهمد، و هم زمان و مکان ما را پیشبینی کند، یعنی نبرد از میدان، به ذهن و زیستروزمره کشیده شده است.
🔻 هدف اسرائیل صرفاً نابودی یک مرکز داده یا ترور یک فرمانده نیست؛ هدف نهایی، بیثباتسازی درونی، ایجاد احساس ناامنی فراگیر، و تضعیف اعتماد عمومی به حاکمیت و زیرساختهاست.
🔻 حال اگر هشدار آن سفیر ناظر به آیندهای باشد که هنوز نیامده – اگر تهدید "سورپرایز بعدی" هنوز در راه باشد – ما با چه میزان آمادگی و هوشیاری روبرو هستیم؟
🔻 امروز دشمن، بر مدار کابل و کوکی و کارت بانکی حرکت میکند. از فهرست ترور دیجیتال تا شبیخون روانی، دیگر هیچ خانهای خارج از برد او نیست، مگر آنکه خود، امنیتش را بازتعریف کرده باشد.
▫️دوشنبه ۱۶ تیر ۱۴۰۴
@alami_akbar
✍️ اکبر اعلمی
در روزهایی که آتش جنگ ۱۲ روزه میان ایران و اسرائیل شعلهور بود، سفیر تلآویو در آمریکا هشدار داد که: «ما هنوز چند سورپرایز در آستین داریم؛ شنبه و یکشنبه خواهید دید که اقداماتی خواهیم داشت که انفجار پیجرها را ساده جلوه میدهد.» این تهدید نه تنها تاریخدار، بلکه بهوضوح حاوی نوید یک عملیات اطلاعاتی-تروریستی پیچیدهتر بود.
🔻 انفجار پیجرها که پیشتر در لبنان اجرا شد – عملیاتی با رمز Grim Beeper – دستکم ۱۰ کشته و نزدیک به ۳۰۰۰ زخمی برجا گذاشت و نشان داد که در میدان نبرد جدید، ابزارهایی که زمانی پیامرسان بودند، اکنون میتوانند مرگآور شوند.
اما آنچه بیشتر جای نگرانی دارد، نه آن عملیات انجامشده، بلکه عملیاتهاییست که هنوز اجرا نشدهاند؛ اقداماتی که با تکیه بر هوش مصنوعی و کلانداده، نه از آسمان که از درون کابلها، پیامرسانها، تراکنشهای بانکی و دادههای شخصی آغاز میشوند.
🔻 در فروردین ۱۴۰۴، گروه هکری Codebreakers بیش از ۱۲ ترابایت اطلاعات از بانک سپه را استخراج کرد: دادههایی از حدود ۴۲ میلیون ایرانی، از جمله افراد نظامی، کارکنان نهادهای امنیتی و حتی اطلاعات تراکنشها و ساختارهای مالی داخلی.
🔻 اسرائیل چند هفته بعد، در حملهای دیگر به زیرساختهای همین بانک، از روشهایی بهره گرفت که به نظر میرسد بخشهایی از آن به سامانه هوش مصنوعی نظامیاش موسوم به Gospel و ابزار تحلیل رفتاری شبیه Lavender متصل بوده باشد؛ ابزارهایی که در جنگ غزه برای تعیین فهرست ترور استفاده شدند، با ترکیبی از کلانداده، تحلیل روانشناختی و الگوریتمهای هوشمند.
🔻 آنچه باید با صراحت هشدار داد این است که بخش زیادی از جامعه نظامی کشور – از سربازان وظیفه تا نیروهای کادر و بازنشستگان سپاه و ارتش – حساب فعال در بانک سپه دارند. لو رفتن اطلاعات آنها، یعنی درز محل سکونت، سطح حقوق، شماره تماس، محل مراجعه، افراد وابسته و الگوهای روزمره. اگر دشمن بخواهد فهرستی برای ترور هدفمند یا جنگ روانی طراحی کند، این دادهها حکم نقشه و قطبنما را دارند.
🔻 تداوم انکار رسمی و تأخیر در اطلاعرسانی شفاف، اگرچه ممکن است برای مدتی فضای رسانهای را کنترل کند، اما قدرت واقعی را به مهاجم میدهد. وقتی اسرائیل میتواند هم دادههای مالی ما را بخواند، هم الگوهای رفتاریمان را بفهمد، و هم زمان و مکان ما را پیشبینی کند، یعنی نبرد از میدان، به ذهن و زیستروزمره کشیده شده است.
🔻 هدف اسرائیل صرفاً نابودی یک مرکز داده یا ترور یک فرمانده نیست؛ هدف نهایی، بیثباتسازی درونی، ایجاد احساس ناامنی فراگیر، و تضعیف اعتماد عمومی به حاکمیت و زیرساختهاست.
🔻 حال اگر هشدار آن سفیر ناظر به آیندهای باشد که هنوز نیامده – اگر تهدید "سورپرایز بعدی" هنوز در راه باشد – ما با چه میزان آمادگی و هوشیاری روبرو هستیم؟
🔻 امروز دشمن، بر مدار کابل و کوکی و کارت بانکی حرکت میکند. از فهرست ترور دیجیتال تا شبیخون روانی، دیگر هیچ خانهای خارج از برد او نیست، مگر آنکه خود، امنیتش را بازتعریف کرده باشد.
▫️دوشنبه ۱۶ تیر ۱۴۰۴
@alami_akbar
🔘 فرصتی که از دست رفت؛ نگاهی صادقانه به مصاحبه پزشکیان با تاکر کارلسون
✍️ اکبر اعلمی
🔻گفتوگوی اخیر پزشکیان، رئیسدولت چهاردهم، با تاکر کارلسون، خبرنگار جنجالی و اثرگذار آمریکایی، شاید یکی از مهمترین فرصتهای رسانهای جمهوری اسلامی در سالهای اخیر بود؛ فرصتی که میتوانست برای افکار عمومی ایالات متحده، تصویری روشنتر از مردم ایران، مظلومیتشان در قبال تحریمها و واقعیت میدانی سیاستهای منطقهای ایران ترسیم کند. اما آنچه رقم خورد، چیزی میان یک گفتوگوی بیخطر و یک فرصتِ نیمسوز بود.
🔻عدهای از پروژهبگیران رسانهای و حامیان پزشکیان، با اغراقهایی در حد «با دقت جراح قلب»، «گفتوگوی هوشمندانه در زمان درست» یا «مخاطبشناسی دقیق»، این گفتوگو را در قد و قواره دستاوردی بزرگ ترسیم کردند. در نقطه مقابل، برخی تندروها هم آن را چنان بیرمق و سادهلوحانه دیدند که توصیه کردند بهتر بود رئیسجمهور اساساً سکوت میکرد.
اما نگاهی واقعبینانه نشان میدهد که نه آن تعارفهای مبالغهآمیز درست است و نه آن تقلیلهای حقارتآمیز.
زیرا اگر منصفانه بخواهیم قضاوت کنیم، این مصاحبه هم دارای نقاط مثبت بود و هم نقاط ضعف.
📌نقاط مثبت مصاحبه عبارت بود از؛
پرهیز از شعارزدگی و ادبیات تهدیدآمیز، لحن صلحطلب، انسانی و اخلاقی، تأکید بر مظلومیت مردم ایران و نقشآفرینی منفی اسرائیل، تلاش برای تفکیک میان مردم آمریکا و حاکمان آن.
📌اما ضعفهای جدی آن هم عبارت بودند از؛
نداشتن روایت دقیق و اقناعکننده از فکتها و تاریخ معاصر، پاسخهای کلی و بعضاً گنگ به مسائل حساس مانند فتوا و شعار «مرگ بر آمریکا»، ضعف در بهرهگیری از صحنه برای حمله روایی و افشاگری مستند، نبود آمادگی مشاورهای و فقدان تیم رسانهای حرفهای پشت گفتوگو.
🔻 مقایسهای کوتاه با مصاحبه ولادیمیر پوتین، که چند ماه پیش توسط همین تاکر کارلسون انجام شد، ابعاد این فرصتسوزی را روشنتر میکند. پوتین، با اشراف تاریخی، مهارت در روایتگری و استفاده حسابشده از لحظات کلیدی، نه تنها حملات رسانهای غرب را خنثی کرد بلکه تصویر روسیه را – ولو موقت و گزینشی – نزد مخاطب آمریکایی بازسازی نمود. مصاحبه پوتین نمونهای از صحنهپردازی دقیق رسانهای بود که در آن فرم و قالب همراه با پاسخها به هدف اثرگذاری تنظیم شده بود. مصاحبه او صدها میلیون بار بازدید داشت و حتی در میان برخی منتقدان داخلی آمریکا نیز اثرگذار بود.
در مقابل، مصاحبه پزشکیان اگرچه در زمان حساسی انجام شد اما فاقد لحن روایی، طراحی پیام و راهبرد اقناعی روشن بود و به همین سبب به اندازه یک صدم مصاحبه پوتین بازدید نداشت.
🔻 واقعیت این است که پزشکیان سیاستمدار حرفهای نیست، و این ضعف او در برابر تاکر کارلسون – که خودش استاد جدل و چارچوبگذاری روایی است – کاملاً نمایان شد.
افزون بر این، آنچه در این مصاحبه به چشم نمیآمد، اقتدار کلام و حضور رییسجمهور یک کشور بود؛ امری که در مصاحبههای بینالمللی، بهویژه با خبرنگاران پرنفوذ، اهمیتی مضاعف دارد. رئیسجمهور ایران بیشتر از جایگاه یک فعال صلحطلب سخن گفت تا یک رهبر قدرتمند. در حالیکه مصاحبه پوتین، فراتر از یک پاسخ رسانهای، نمایش حسابشدهای از اقتدار، اشراف اطلاعاتی و تسلط بر میدان دیپلماسی بود. این فاصله، خود بهتنهایی گویای خلأ بزرگی در روایتسازی جمهوری اسلامی است.
اگر او تیم مشاورهای زبده، آگاه به رسانه، افکار عمومی غرب و تاریخ منازعات ایران و آمریکا داشت، میتوانست از این فرصت طلایی برای بیان حقایق، دفاع از منافع ملی و به چالش کشیدن روایات غالب غربی استفاده کند.
پزشکیان کم و بیش صادق است، اما تاریخ را با صداقت تنها نمینویسند؛
با روایت، مستند، شجاعت و تصویرسازی مینویسند.
او اگر آنگونه که باید دانشی در سیاست ندارد – باید آن را با مشورتِ اهل آن جبران کند؛ وگرنه دوربین تاکر، همانقدر که میتواند فرصت باشد، میتواند آیینهی ضعف هم باشد.
▫️چهارشنبه، ۱۷ تیر ۱۴۰۴
@alami_akbar
✍️ اکبر اعلمی
🔻گفتوگوی اخیر پزشکیان، رئیسدولت چهاردهم، با تاکر کارلسون، خبرنگار جنجالی و اثرگذار آمریکایی، شاید یکی از مهمترین فرصتهای رسانهای جمهوری اسلامی در سالهای اخیر بود؛ فرصتی که میتوانست برای افکار عمومی ایالات متحده، تصویری روشنتر از مردم ایران، مظلومیتشان در قبال تحریمها و واقعیت میدانی سیاستهای منطقهای ایران ترسیم کند. اما آنچه رقم خورد، چیزی میان یک گفتوگوی بیخطر و یک فرصتِ نیمسوز بود.
🔻عدهای از پروژهبگیران رسانهای و حامیان پزشکیان، با اغراقهایی در حد «با دقت جراح قلب»، «گفتوگوی هوشمندانه در زمان درست» یا «مخاطبشناسی دقیق»، این گفتوگو را در قد و قواره دستاوردی بزرگ ترسیم کردند. در نقطه مقابل، برخی تندروها هم آن را چنان بیرمق و سادهلوحانه دیدند که توصیه کردند بهتر بود رئیسجمهور اساساً سکوت میکرد.
اما نگاهی واقعبینانه نشان میدهد که نه آن تعارفهای مبالغهآمیز درست است و نه آن تقلیلهای حقارتآمیز.
زیرا اگر منصفانه بخواهیم قضاوت کنیم، این مصاحبه هم دارای نقاط مثبت بود و هم نقاط ضعف.
📌نقاط مثبت مصاحبه عبارت بود از؛
پرهیز از شعارزدگی و ادبیات تهدیدآمیز، لحن صلحطلب، انسانی و اخلاقی، تأکید بر مظلومیت مردم ایران و نقشآفرینی منفی اسرائیل، تلاش برای تفکیک میان مردم آمریکا و حاکمان آن.
📌اما ضعفهای جدی آن هم عبارت بودند از؛
نداشتن روایت دقیق و اقناعکننده از فکتها و تاریخ معاصر، پاسخهای کلی و بعضاً گنگ به مسائل حساس مانند فتوا و شعار «مرگ بر آمریکا»، ضعف در بهرهگیری از صحنه برای حمله روایی و افشاگری مستند، نبود آمادگی مشاورهای و فقدان تیم رسانهای حرفهای پشت گفتوگو.
🔻 مقایسهای کوتاه با مصاحبه ولادیمیر پوتین، که چند ماه پیش توسط همین تاکر کارلسون انجام شد، ابعاد این فرصتسوزی را روشنتر میکند. پوتین، با اشراف تاریخی، مهارت در روایتگری و استفاده حسابشده از لحظات کلیدی، نه تنها حملات رسانهای غرب را خنثی کرد بلکه تصویر روسیه را – ولو موقت و گزینشی – نزد مخاطب آمریکایی بازسازی نمود. مصاحبه پوتین نمونهای از صحنهپردازی دقیق رسانهای بود که در آن فرم و قالب همراه با پاسخها به هدف اثرگذاری تنظیم شده بود. مصاحبه او صدها میلیون بار بازدید داشت و حتی در میان برخی منتقدان داخلی آمریکا نیز اثرگذار بود.
در مقابل، مصاحبه پزشکیان اگرچه در زمان حساسی انجام شد اما فاقد لحن روایی، طراحی پیام و راهبرد اقناعی روشن بود و به همین سبب به اندازه یک صدم مصاحبه پوتین بازدید نداشت.
🔻 واقعیت این است که پزشکیان سیاستمدار حرفهای نیست، و این ضعف او در برابر تاکر کارلسون – که خودش استاد جدل و چارچوبگذاری روایی است – کاملاً نمایان شد.
افزون بر این، آنچه در این مصاحبه به چشم نمیآمد، اقتدار کلام و حضور رییسجمهور یک کشور بود؛ امری که در مصاحبههای بینالمللی، بهویژه با خبرنگاران پرنفوذ، اهمیتی مضاعف دارد. رئیسجمهور ایران بیشتر از جایگاه یک فعال صلحطلب سخن گفت تا یک رهبر قدرتمند. در حالیکه مصاحبه پوتین، فراتر از یک پاسخ رسانهای، نمایش حسابشدهای از اقتدار، اشراف اطلاعاتی و تسلط بر میدان دیپلماسی بود. این فاصله، خود بهتنهایی گویای خلأ بزرگی در روایتسازی جمهوری اسلامی است.
اگر او تیم مشاورهای زبده، آگاه به رسانه، افکار عمومی غرب و تاریخ منازعات ایران و آمریکا داشت، میتوانست از این فرصت طلایی برای بیان حقایق، دفاع از منافع ملی و به چالش کشیدن روایات غالب غربی استفاده کند.
پزشکیان کم و بیش صادق است، اما تاریخ را با صداقت تنها نمینویسند؛
با روایت، مستند، شجاعت و تصویرسازی مینویسند.
او اگر آنگونه که باید دانشی در سیاست ندارد – باید آن را با مشورتِ اهل آن جبران کند؛ وگرنه دوربین تاکر، همانقدر که میتواند فرصت باشد، میتواند آیینهی ضعف هم باشد.
▫️چهارشنبه، ۱۷ تیر ۱۴۰۴
@alami_akbar
🔘 ایرانِ مستقل، مسئله اصلی است؛ نه صرفاً نظام کنونی
✍️ اکبر اعلمی
🔻 در گفتوگوهای عمومی و محافل سیاسی بارها شنیده میشود که اگر نظام سکولاری جایگزین جمهوری اسلامی شود، خصومت آمریکا و اسرائیل پایان مییابد. این تصور، هرچند برای برخی دلگرمکننده است، اما از منظر تاریخی و راهبردی سادهانگارانه و بیپایه است.
تجربه نیمقرن اخیر نشان میدهد آنچه قدرتهای فرامنطقهای را نگران میکند، نه صرفاً نام جمهوری اسلامی یا نوع حکومت در ایران، بلکه «ایرانِ مستقل و قدرتمند» است؛ با هر نام و نشانی که باشد.
🔻 در دوران محمدرضا شاه، ایران متحد وفادار غرب بود. اما زمانی که شاه تصمیم گرفت ارتشی در تراز قدرتهای بزرگ بسازد، برنامه هستهای مستقل راهاندازی کند، نقشی تعیینکننده در اوپک ایفا نماید و از تابعی مطیع به قدرتی منطقهای بدل شود، زنگهای هشدار در واشنگتن و تلآویو به صدا درآمد. بر اساس اسناد محرمانه موساد، ایرانِ فناوریمحور و جاهطلب—حتی تحت رژیم پادشاهی—تهدیدی بلندمدت برای اسرائیل محسوب میشد.
🔻 این حساسیت در دوران جمهوری اسلامی شدت گرفت؛ چرا که در کنار مؤلفههای ژئوپلیتیک، عنصر ایدئولوژی و شعارهای تند نیز به معادله افزوده شد.
اما واکنش غرب بیش از آنکه ناشی از مذهب یا شعار باشد، برآمده از واقعیتهای میدانی است: کشوری که نفوذ منطقهای یافته، قدرت موشکی بومی ساخته، توازن نظامی را در جنگهای نیابتی برهم زده و برابر اراده غرب ایستاده، تهدید تلقی میشود—چه با عمامه، چه با کروات.
🔻 تجربه تاریخی نشان داده هر حکومتی در ایران که خواهان استقلال واقعی، نگاه به درون و دفاع فعال از منافع ملی باشد و از کرنش خودداری کند، دیر یا زود وارد فهرست سیاه خواهد شد—حتی اگر سکولار، دموکرات یا غربگرا باشد. درست همانگونه که ناصر در مصر و مصدق در ایران، با وجود سکولاریسم، برای نظم جهانی مزاحم تلقی شده و حذف شدند. مسئله شکل ظاهری حکومت نیست؛ بلکه ایستادن بر مرزهای منافع و عزت ملی است.
🔻 آمریکا و اسرائیل از ایران مطیع نمیترسند—حتی اگر نامش جمهوری اسلامی باشد؛ بلکه از ایرانی هراس دارند که اراده قدرت، فناوری، بازدارندگی و نقشسازی داشته باشد—حتی اگر نظامش جمهوری ملی یا پادشاهی مشروطه باشد. امنیت اسرائیل بر اساس دکترین صهیونیسم، در منطقهای ممکن است که فاقد بازیگر مستقل و نیرومند باشد. ایرانِ صاحباراده، با هر نظامی، مزاحم تلقی خواهد شد.
🔻 در این چارچوب، علت برجستهشدن رضا پهلوی در رسانههای همسو با اسرائیل و قدرتهای غربی چون ایراناینترنشنال روشن میشود: چهرهای بیپایگاه، فاقد سازمان سیاسی، بیسابقه در مقاومت یا مدیریت، که عملاً به «شاهزاده جیرهبگیر مادر» بدل شده و در مناسبات با نهادهای صهیونیستی، بیخطر و کاملاً کنترلپذیر است. او نه تهدید است، نه آلترناتیو؛ بلکه ضدآلترناتیوی مهندسیشده برای انحراف افکار، عقیمسازی انرژی تغییر و تضمین شکلگیری نظمی بیدردسر برای تلآویو و واشنگتن. اگر خلأ قدرتی پدید آید، آنها به کسی نیاز دارند که بیش از آنکه نماینده ملت باشد، ترجمان منافع غرب باشد—حتی اگر نامش شاهزاده و تاجش کاغذی باشد.
🔻 این واقعیت را باید بیتعارف پذیرفت: ما نه صرفاً بهخاطر شعارها، که بهدلیل جایگاه ژئوپلیتیک، منابع گسترده، عمق تمدنی و توان اثرگذاری، همواره در فهرست مهار قرار داریم. هرکس بر این خاک حاکم شود و بخواهد آن را از حاشیه به متن برساند، با همان ابزارها مواجه میشود: تحریم، ترور، کودتا، جنگ رسانهای و تجزیهطلبی. اگر این حقیقت را نادیده بگیریم، باز هم فریب خواهیم خورد—شاید اینبار با پرچمی متفاوت، اما سرنوشتی مشابه.
🔻 قهراً در چنین وضعی، شرط بقای ایران در گرو تقویت مولفههای قدرت است و مهمترین مؤلفه قدرت و عامل بازدارنده دشمن، حمایت گسترده مردم از حاکمیت، نیروهای مسلح قوی و انگیزهدار، تقویت بنیه دفاعی و برخورداری از سلاحهای آفندی و پدافندی بومی است.
در بلندمدت، این امر نیز ممکن نیست مگر با انجام اصلاحات ساختاری معطوف به جلب رضایت اکثریت ملت، احترام به حق حاکمیت مردم بر سرنوشت خود، ریشهکن کردن تبعیض و فساد ساختاری، پرهیز از شعارهای تنشزا، حذف هرگونه خودکامگی، تقویت جمهوریت و اداره کشور با اتکا به آرای عمومی.
بازگشت به روح وعدهها و آرمانهای ۵۷ که در پیشنویس اولیه قانون اساسی متجلی شده بود، شرط غلبه بر دشمنان ایران است—نه صرفاً جمهوری اسلامی.
▫️ پنجشنبه، ۱۹ تیر ۱۴۰۴
@alami_akbar
✍️ اکبر اعلمی
🔻 در گفتوگوهای عمومی و محافل سیاسی بارها شنیده میشود که اگر نظام سکولاری جایگزین جمهوری اسلامی شود، خصومت آمریکا و اسرائیل پایان مییابد. این تصور، هرچند برای برخی دلگرمکننده است، اما از منظر تاریخی و راهبردی سادهانگارانه و بیپایه است.
تجربه نیمقرن اخیر نشان میدهد آنچه قدرتهای فرامنطقهای را نگران میکند، نه صرفاً نام جمهوری اسلامی یا نوع حکومت در ایران، بلکه «ایرانِ مستقل و قدرتمند» است؛ با هر نام و نشانی که باشد.
🔻 در دوران محمدرضا شاه، ایران متحد وفادار غرب بود. اما زمانی که شاه تصمیم گرفت ارتشی در تراز قدرتهای بزرگ بسازد، برنامه هستهای مستقل راهاندازی کند، نقشی تعیینکننده در اوپک ایفا نماید و از تابعی مطیع به قدرتی منطقهای بدل شود، زنگهای هشدار در واشنگتن و تلآویو به صدا درآمد. بر اساس اسناد محرمانه موساد، ایرانِ فناوریمحور و جاهطلب—حتی تحت رژیم پادشاهی—تهدیدی بلندمدت برای اسرائیل محسوب میشد.
🔻 این حساسیت در دوران جمهوری اسلامی شدت گرفت؛ چرا که در کنار مؤلفههای ژئوپلیتیک، عنصر ایدئولوژی و شعارهای تند نیز به معادله افزوده شد.
اما واکنش غرب بیش از آنکه ناشی از مذهب یا شعار باشد، برآمده از واقعیتهای میدانی است: کشوری که نفوذ منطقهای یافته، قدرت موشکی بومی ساخته، توازن نظامی را در جنگهای نیابتی برهم زده و برابر اراده غرب ایستاده، تهدید تلقی میشود—چه با عمامه، چه با کروات.
🔻 تجربه تاریخی نشان داده هر حکومتی در ایران که خواهان استقلال واقعی، نگاه به درون و دفاع فعال از منافع ملی باشد و از کرنش خودداری کند، دیر یا زود وارد فهرست سیاه خواهد شد—حتی اگر سکولار، دموکرات یا غربگرا باشد. درست همانگونه که ناصر در مصر و مصدق در ایران، با وجود سکولاریسم، برای نظم جهانی مزاحم تلقی شده و حذف شدند. مسئله شکل ظاهری حکومت نیست؛ بلکه ایستادن بر مرزهای منافع و عزت ملی است.
🔻 آمریکا و اسرائیل از ایران مطیع نمیترسند—حتی اگر نامش جمهوری اسلامی باشد؛ بلکه از ایرانی هراس دارند که اراده قدرت، فناوری، بازدارندگی و نقشسازی داشته باشد—حتی اگر نظامش جمهوری ملی یا پادشاهی مشروطه باشد. امنیت اسرائیل بر اساس دکترین صهیونیسم، در منطقهای ممکن است که فاقد بازیگر مستقل و نیرومند باشد. ایرانِ صاحباراده، با هر نظامی، مزاحم تلقی خواهد شد.
🔻 در این چارچوب، علت برجستهشدن رضا پهلوی در رسانههای همسو با اسرائیل و قدرتهای غربی چون ایراناینترنشنال روشن میشود: چهرهای بیپایگاه، فاقد سازمان سیاسی، بیسابقه در مقاومت یا مدیریت، که عملاً به «شاهزاده جیرهبگیر مادر» بدل شده و در مناسبات با نهادهای صهیونیستی، بیخطر و کاملاً کنترلپذیر است. او نه تهدید است، نه آلترناتیو؛ بلکه ضدآلترناتیوی مهندسیشده برای انحراف افکار، عقیمسازی انرژی تغییر و تضمین شکلگیری نظمی بیدردسر برای تلآویو و واشنگتن. اگر خلأ قدرتی پدید آید، آنها به کسی نیاز دارند که بیش از آنکه نماینده ملت باشد، ترجمان منافع غرب باشد—حتی اگر نامش شاهزاده و تاجش کاغذی باشد.
🔻 این واقعیت را باید بیتعارف پذیرفت: ما نه صرفاً بهخاطر شعارها، که بهدلیل جایگاه ژئوپلیتیک، منابع گسترده، عمق تمدنی و توان اثرگذاری، همواره در فهرست مهار قرار داریم. هرکس بر این خاک حاکم شود و بخواهد آن را از حاشیه به متن برساند، با همان ابزارها مواجه میشود: تحریم، ترور، کودتا، جنگ رسانهای و تجزیهطلبی. اگر این حقیقت را نادیده بگیریم، باز هم فریب خواهیم خورد—شاید اینبار با پرچمی متفاوت، اما سرنوشتی مشابه.
🔻 قهراً در چنین وضعی، شرط بقای ایران در گرو تقویت مولفههای قدرت است و مهمترین مؤلفه قدرت و عامل بازدارنده دشمن، حمایت گسترده مردم از حاکمیت، نیروهای مسلح قوی و انگیزهدار، تقویت بنیه دفاعی و برخورداری از سلاحهای آفندی و پدافندی بومی است.
در بلندمدت، این امر نیز ممکن نیست مگر با انجام اصلاحات ساختاری معطوف به جلب رضایت اکثریت ملت، احترام به حق حاکمیت مردم بر سرنوشت خود، ریشهکن کردن تبعیض و فساد ساختاری، پرهیز از شعارهای تنشزا، حذف هرگونه خودکامگی، تقویت جمهوریت و اداره کشور با اتکا به آرای عمومی.
بازگشت به روح وعدهها و آرمانهای ۵۷ که در پیشنویس اولیه قانون اساسی متجلی شده بود، شرط غلبه بر دشمنان ایران است—نه صرفاً جمهوری اسلامی.
▫️ پنجشنبه، ۱۹ تیر ۱۴۰۴
@alami_akbar
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔘 گوشهای از یک نطق تاریخی در مجلس ششم – سال ۱۳۸۰
✍ اکبر اعلمی
در روزگاری که اصلاحات در سطح متوقف مانده بود و ریشههای تبعیض و فساد، آرام و خزنده در ژرفای ساختار میرویید؛ زمانی که به فروع بیش از اصول بها داده میشد، و وکلای ملت در غفلت یا مصلحت، خاموش و بیاثر بودند، با تشریح موردبهمورد نابسامانیها و ناهنجاریهایی که به نارضایتی عمومی دامن میزد، فریاد برآوردم:
«خوابند وکیلان، خرابند وزیران،
بردند همه سیم و زر ایران...
خدایا بستان حق فقیران ز امیران!»
هشداری که در هیاهوی توهمات اصلاحطلبانه گم شد؛ اما اکنون، پس از یکچهارم قرن، پیامدهای آن غفلت و رها کردن اصول، با گوشت و پوست و استخوان مردم لمس میشود.
آنجا که تار موی زنان و کفزدن جوانان، دغدغهی اصلی برخی حاکمان، قانونگذاران و مجریان میشود و فقر، تبعیض و تاراج ثروت ملی به حاشیه میرود، باید پرسید:
آیا دغدغهی علی(ع)، همین بود؟
و آیا امروزِ تلخ، نتیجهی بیتوجهی به همان هشدارهای دلسوزانه نیست؟
@alami_akbar
✍ اکبر اعلمی
در روزگاری که اصلاحات در سطح متوقف مانده بود و ریشههای تبعیض و فساد، آرام و خزنده در ژرفای ساختار میرویید؛ زمانی که به فروع بیش از اصول بها داده میشد، و وکلای ملت در غفلت یا مصلحت، خاموش و بیاثر بودند، با تشریح موردبهمورد نابسامانیها و ناهنجاریهایی که به نارضایتی عمومی دامن میزد، فریاد برآوردم:
«خوابند وکیلان، خرابند وزیران،
بردند همه سیم و زر ایران...
خدایا بستان حق فقیران ز امیران!»
هشداری که در هیاهوی توهمات اصلاحطلبانه گم شد؛ اما اکنون، پس از یکچهارم قرن، پیامدهای آن غفلت و رها کردن اصول، با گوشت و پوست و استخوان مردم لمس میشود.
آنجا که تار موی زنان و کفزدن جوانان، دغدغهی اصلی برخی حاکمان، قانونگذاران و مجریان میشود و فقر، تبعیض و تاراج ثروت ملی به حاشیه میرود، باید پرسید:
آیا دغدغهی علی(ع)، همین بود؟
و آیا امروزِ تلخ، نتیجهی بیتوجهی به همان هشدارهای دلسوزانه نیست؟
@alami_akbar
🔘 آنان که به پست، شخصیت میدهند؛ و آنان که از پست، شخصیت میگیرند
✍️ اکبر اعلمی
🔻مدیران و مسئولان کشور را میتوان به دو دستهی روشن تقسیم کرد:
📌 گروه نخست، کسانیاند که به پست و مقام شخصیت میدهند. حضورشان به کرسی معنا میبخشد، و ارزش انسانیشان آنچنان است که هر مسئولیتی با نامشان اعتبار میگیرد. اینان، گرچه اندکند، اما معیار صداقتاند و سنجهی شرافت. در نگاهشان، قدرت ابزاری برای خدمت است، نه سرمایهای برای معامله. با تکیه بر اخلاق و انسانیت، توسعهی واقعی و سلامت ساختار اداری، رهآورد طبیعی حضورشان است.
📌 اما گروه دوم، همان آفتهای خاموش ساختارند؛
آنان که شخصیتشان را از پست میگیرند. بدون عنوان، تهیاند و برای حفظ آن عنوان، به هر ساز میرقصند. پست برایشان نه مسئولیت، بلکه قُدسیتی دارد که باید در پای آن، انسانیت و حرمت را قربانی کرد. اینان، بزرگترین مانع اصلاحاند.
🔻اجازه دهید در تأیید این مدعا، خاطرهای کوتاه نقل کنم:
اخیراً برای شرکت در مراسم باشکوه تاسوعا و عاشورای حسینی، در یکی از استانها حضور یافتم. در مجلسی که حدود سه ساعت به طول انجامید، استاندار و یکی از نمایندگان فعلی مجلس، با دقت و وسواس صدرنشین بودند و به گفته همراهانم، هر جنبندهای را با دقت رصد میکردند و نگاهشان بر همهجا میچرخید—جز بر چهرهی کسی که سالها در همین منطقه، مسئولیتی سنگین و با رأی اول مردم بر دوش داشت. گویی اصلاً وجود خارجی نداشت؛ نه برای یک سلام، نه حتی اشارهای ساده.
🔻همین استاندار، که روزگاری همراهی الزامیاش با من تا قلعه بابک با لرز و احتیاط همراه بود و از فرط احتیاط لبریز از ارادتهای درگوشی بود، بهمحض حذف من از قدرت و نشستن او بر صندلی استانداری، رفاقت را با محافظهکاری معامله کرد. چنان محتاط شد که حتی برخلاف دو استاندار پیشین آذربایجانشرقی و غربی(دکتر شهریاری و پورمحمدی)، از عضویت در گروه "مطالبهگران احیای دریاچه ارومیه" با شماره اصلیاش هم پرهیز داشت؛ مبادا نشانی از دوستی سابق یا همراهی در مطالبهگری احیای دریاچه ارومیه دیده شود!
📌نمایندهی همراه او نیز، تا پیش از ورود به مجلس، برای دیدار به محل اقامتم میآمد. اما اینک که جایگاههایشان تثبیت شده، نه در سوگ مادرم و خواهرم پیامی دادند، نه در همان مراسمی که در چند قدمیشان نشسته بودم، احوالی پرسیدند یا سری تکان دادند.
📌دیگری که زمانی محل کسبش را ستاد تبلیغاتی من کرده و در سفرها همراهم بود، حالا که فرماندار شهرستانی شده، با وجود اطلاع از حضورم، بهانه آورد و حتی تلفنی نزد.
روایت اینها، نه از سر گلایه، که نمونهای از دگرگونیهای انسانی است که با تغییر موقعیتها، در بسیاری دیدهایم و تجربه کردهایم.
🔻در نقطهی مقابل، باید از کسی یاد کنم که نه اصلاحطلب بود، نه رابطهای پیشینی با من داشت: دکتر محمدرضا پورمحمدی، رئیس پیشین دانشگاه تبریز و استاندار اسبق آذربایجان شرقی. در همان ایامی که من مغضوب اقتدارگرایان و شورای نگهبان بودم، بیهیچ چشمداشت و حسابگری، در سمت استاندار آذربایجانشرقی متواضعانه به دیدارم آمد و ساعاتی را در گفتوگو نشست. او رسم معرفت را بیهیچ ژست سیاسی بهجا آورد؛ نه برای نفع، نه برای نمایش.
🔻در جایی که پزشکیان، مدعی پیروی از علی(ع) و آموزههای نهجالبلاغه است، و در ایام انتخابات، خود، داماد، بستگان و نزدیکانش—از جمله «سردار مولوی»—وقت و بیوقت تماس میگرفتند و اصرار داشتند تا حمایتم را جلب و علنی کنند (تا آنجا که برخی را چندباره به خانهام فرستادند)، پس از رسیدن به قدرت، نه خودش، نه آنان، زحمت حتی یک پیام تسلیت ساده را هم ندادند. در چنین وضعی، دیگر چه توقعی از منصوبانش میتوان داشت؟
🔻باری، تفاوتِ انسانها، گاه در همین لحظات روشن میشود.
آنانکه به پست شخصیت میدهند، حتی با صد عنوان، جوهر انسانیشان را از یاد نمیبرند. و آنانکه از پست شخصیت گرفتهاند، با از دست رفتن مقام، فرو میریزند؛ چرا که تمام تکیهشان بر کرسی بوده، نه بر کرامت.
🔻 نمونههایی که ذکر شد، تنها مشتی از خروارِ بیمرامیها بود؛ یادآور اینکه نباید فریبِ عناوین خوشرنگ و لعابی چون «اصلاحطلب» یا «اصولگرا» را خورد. آنچه در نهایت میماند، نه رنگ جناحها، بلکه جوهر انسانیت است. انسان، اگر شخصیت دارد، باید از درون خود بیاورد؛ نه از بیرونِ پست و مقام.
www.tg-me.com/alami_akbar/2033
▫️ جمعه، ۲۰ تیر ۱۴۰۴
@alami_akbar
✍️ اکبر اعلمی
🔻مدیران و مسئولان کشور را میتوان به دو دستهی روشن تقسیم کرد:
📌 گروه نخست، کسانیاند که به پست و مقام شخصیت میدهند. حضورشان به کرسی معنا میبخشد، و ارزش انسانیشان آنچنان است که هر مسئولیتی با نامشان اعتبار میگیرد. اینان، گرچه اندکند، اما معیار صداقتاند و سنجهی شرافت. در نگاهشان، قدرت ابزاری برای خدمت است، نه سرمایهای برای معامله. با تکیه بر اخلاق و انسانیت، توسعهی واقعی و سلامت ساختار اداری، رهآورد طبیعی حضورشان است.
📌 اما گروه دوم، همان آفتهای خاموش ساختارند؛
آنان که شخصیتشان را از پست میگیرند. بدون عنوان، تهیاند و برای حفظ آن عنوان، به هر ساز میرقصند. پست برایشان نه مسئولیت، بلکه قُدسیتی دارد که باید در پای آن، انسانیت و حرمت را قربانی کرد. اینان، بزرگترین مانع اصلاحاند.
🔻اجازه دهید در تأیید این مدعا، خاطرهای کوتاه نقل کنم:
اخیراً برای شرکت در مراسم باشکوه تاسوعا و عاشورای حسینی، در یکی از استانها حضور یافتم. در مجلسی که حدود سه ساعت به طول انجامید، استاندار و یکی از نمایندگان فعلی مجلس، با دقت و وسواس صدرنشین بودند و به گفته همراهانم، هر جنبندهای را با دقت رصد میکردند و نگاهشان بر همهجا میچرخید—جز بر چهرهی کسی که سالها در همین منطقه، مسئولیتی سنگین و با رأی اول مردم بر دوش داشت. گویی اصلاً وجود خارجی نداشت؛ نه برای یک سلام، نه حتی اشارهای ساده.
🔻همین استاندار، که روزگاری همراهی الزامیاش با من تا قلعه بابک با لرز و احتیاط همراه بود و از فرط احتیاط لبریز از ارادتهای درگوشی بود، بهمحض حذف من از قدرت و نشستن او بر صندلی استانداری، رفاقت را با محافظهکاری معامله کرد. چنان محتاط شد که حتی برخلاف دو استاندار پیشین آذربایجانشرقی و غربی(دکتر شهریاری و پورمحمدی)، از عضویت در گروه "مطالبهگران احیای دریاچه ارومیه" با شماره اصلیاش هم پرهیز داشت؛ مبادا نشانی از دوستی سابق یا همراهی در مطالبهگری احیای دریاچه ارومیه دیده شود!
📌نمایندهی همراه او نیز، تا پیش از ورود به مجلس، برای دیدار به محل اقامتم میآمد. اما اینک که جایگاههایشان تثبیت شده، نه در سوگ مادرم و خواهرم پیامی دادند، نه در همان مراسمی که در چند قدمیشان نشسته بودم، احوالی پرسیدند یا سری تکان دادند.
📌دیگری که زمانی محل کسبش را ستاد تبلیغاتی من کرده و در سفرها همراهم بود، حالا که فرماندار شهرستانی شده، با وجود اطلاع از حضورم، بهانه آورد و حتی تلفنی نزد.
روایت اینها، نه از سر گلایه، که نمونهای از دگرگونیهای انسانی است که با تغییر موقعیتها، در بسیاری دیدهایم و تجربه کردهایم.
🔻در نقطهی مقابل، باید از کسی یاد کنم که نه اصلاحطلب بود، نه رابطهای پیشینی با من داشت: دکتر محمدرضا پورمحمدی، رئیس پیشین دانشگاه تبریز و استاندار اسبق آذربایجان شرقی. در همان ایامی که من مغضوب اقتدارگرایان و شورای نگهبان بودم، بیهیچ چشمداشت و حسابگری، در سمت استاندار آذربایجانشرقی متواضعانه به دیدارم آمد و ساعاتی را در گفتوگو نشست. او رسم معرفت را بیهیچ ژست سیاسی بهجا آورد؛ نه برای نفع، نه برای نمایش.
🔻در جایی که پزشکیان، مدعی پیروی از علی(ع) و آموزههای نهجالبلاغه است، و در ایام انتخابات، خود، داماد، بستگان و نزدیکانش—از جمله «سردار مولوی»—وقت و بیوقت تماس میگرفتند و اصرار داشتند تا حمایتم را جلب و علنی کنند (تا آنجا که برخی را چندباره به خانهام فرستادند)، پس از رسیدن به قدرت، نه خودش، نه آنان، زحمت حتی یک پیام تسلیت ساده را هم ندادند. در چنین وضعی، دیگر چه توقعی از منصوبانش میتوان داشت؟
🔻باری، تفاوتِ انسانها، گاه در همین لحظات روشن میشود.
آنانکه به پست شخصیت میدهند، حتی با صد عنوان، جوهر انسانیشان را از یاد نمیبرند. و آنانکه از پست شخصیت گرفتهاند، با از دست رفتن مقام، فرو میریزند؛ چرا که تمام تکیهشان بر کرسی بوده، نه بر کرامت.
🔻 نمونههایی که ذکر شد، تنها مشتی از خروارِ بیمرامیها بود؛ یادآور اینکه نباید فریبِ عناوین خوشرنگ و لعابی چون «اصلاحطلب» یا «اصولگرا» را خورد. آنچه در نهایت میماند، نه رنگ جناحها، بلکه جوهر انسانیت است. انسان، اگر شخصیت دارد، باید از درون خود بیاورد؛ نه از بیرونِ پست و مقام.
www.tg-me.com/alami_akbar/2033
▫️ جمعه، ۲۰ تیر ۱۴۰۴
@alami_akbar
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔘 تهاجم قدارهبندان به دانشگاه تبریز؛ تاوان ورود دانشگاهیان به عرصه سیاست؟
✍️ اکبر اعلمی
به مناسبت سالروز حادثهی ۲۰ تیر ۱۳۷۸
📽 قسمتی از نخستین نطق اکبر اعلمی در مجلس ششم، ۲۱ تیر ۱۳۷۹، در محکومیت حمله سازمانیافته به دانشگاه تبریز:
🔻در ۲۰ تیر ۱۳۷۸، همزمان با امامت جمعهی شبستری بر آذربایجان، گروهی از چماقداران به دانشگاه تبریز یورش بردند.
در این تهاجم، دانشجویان بهطرزی فجیع مورد ضرب و شتم، هتک حرمت و جراحت قرار گرفتند؛
رئیس وقت دانشگاه، دکتر پورفیض نیز از آسیب در امان نماند.
یورشگران حتی به خوابگاه دختران دانشجو هم حملهور شدند...
📌 این نطق، اولین و تنها واکنش علنی از سوی نمایندگان مجلس نسبت به این حادثه تلخ بود—
و البته نقطه آغاز خصومتِ امامجمعه و حلقههای فشار علیه اعلمی.
اما جالب اینکه با وجود این دفاع صریح از دانشگاه و دانشجویان،
وقتی اعلمی بهطور غیرقانونی ردصلاحیت شد، حتی یک تشکل دانشجویی تبریز صدای اعتراض بلند نکرد...
📎 متن کامل نطق در خبرگزاری ایسنا:
https://www.isna.ir/news/7904-00840/
@alami_akbar
✍️ اکبر اعلمی
به مناسبت سالروز حادثهی ۲۰ تیر ۱۳۷۸
📽 قسمتی از نخستین نطق اکبر اعلمی در مجلس ششم، ۲۱ تیر ۱۳۷۹، در محکومیت حمله سازمانیافته به دانشگاه تبریز:
🔻در ۲۰ تیر ۱۳۷۸، همزمان با امامت جمعهی شبستری بر آذربایجان، گروهی از چماقداران به دانشگاه تبریز یورش بردند.
در این تهاجم، دانشجویان بهطرزی فجیع مورد ضرب و شتم، هتک حرمت و جراحت قرار گرفتند؛
رئیس وقت دانشگاه، دکتر پورفیض نیز از آسیب در امان نماند.
یورشگران حتی به خوابگاه دختران دانشجو هم حملهور شدند...
📌 این نطق، اولین و تنها واکنش علنی از سوی نمایندگان مجلس نسبت به این حادثه تلخ بود—
و البته نقطه آغاز خصومتِ امامجمعه و حلقههای فشار علیه اعلمی.
اما جالب اینکه با وجود این دفاع صریح از دانشگاه و دانشجویان،
وقتی اعلمی بهطور غیرقانونی ردصلاحیت شد، حتی یک تشکل دانشجویی تبریز صدای اعتراض بلند نکرد...
📎 متن کامل نطق در خبرگزاری ایسنا:
https://www.isna.ir/news/7904-00840/
@alami_akbar
🔘 نفوذیها، بالاتر از آنچه تصور میشود
✍️ اکبر اعلمی
🔻در جریان جنگ ۱۲روزهی اخیر میان ایران و اسرائیل، مجموعهای از ترورها و حملات هدفمند صورت گرفت که نه با حدس و گمان، که با نشانههای قطعی همراه بود. تنها طی چند روز، دو فرماندهی قرارگاه مرکزی خاتمالانبیاء، یکی در پادگان و دیگری در محل استقرار موقت، کشته شدند. اگر بپذیریم که ترور سردار رشید از مدتها پیش طراحی شده بود، ترور جانشین او، سردار شادمانی، تنها در فاصلهی چند ساعت یا نهایتاً یک روز ممکن شده است.
🔻همزمان، در جلسهای فوقمحرمانه در ستاد کل نیروهای مسلح، دستکم بین ۶ تا ۱۰ فرمانده ارشد نظامی، از جمله فرماندهان ارتش و سپاه، با یک حملهی هماهنگ هدف قرار گرفتند. روایتهایی میگوید حتی عملیات، عمداً تا لحظه ورود آخرین عضو جلسه به تعویق افتاد تا حمله با حضور کامل انجام شود—نشانهای از دسترسی دشمن به دقیقترین اطلاعات لحظهای و داخلی. به فاصلهی کوتاهی، رئیس سازمان اطلاعات سپاه و قائممقامش نیز به شکلی مشابه هدف قرار گرفتند؛ افرادی که مسئول صیانت اطلاعاتی از کل ساختار نظامی و امنیتی کشور بودند.
🔻این سطح از دقت، همزمانی و اشراف اطلاعاتی، نشان از نفوذ در ردههای پایین ندارد. این نفوذ در قلب ساختار است. اطلاعاتی چون محل اسکان، مسیر تردد، ساعت جلسات، ترکیب افراد و تغییرات آنی برنامهها، تنها از درون نهادهای فرماندهی عالی یا از حلقههای نزدیک به مقامات ارشد قابل دسترسی است.
🔻علی یونسی، وزیر اطلاعات دولت اصلاحات، سالها پیش هشدار داده بود: «نفوذیها به اتاق تصمیمگیری نظام هم رسیدهاند.» هشداری که آن زمان با بیاعتنایی و بعضاً تمسخر مواجه شد، اما امروز، اتفاقات اخیر نهتنها آن را تأیید، بلکه به شکلی دردناک اثبات میکند. وقتی فرماندهان عالیرتبه، مسئولان اطلاعاتی و چهرههای تصمیمساز کشور، همگی ظرف چند روز هدف قرار میگیرند، تنها یک تحلیل واقعگرایانه باقی میماند: دشمن، در قلب ساختار نشسته است؛ نه در حاشیه.
🔻اگر امروز جمهوری اسلامی با بزرگترین تهدید امنیتی از درون مواجه است، بخشی از آن، نتیجهی غفلتهای متراکم، حذف دلسوزان، و ترجیح وفاداریهای جناحی و فرقهای بر شایستگیهای ملیست.
🔻باری، برای مهار نفوذ، راهکار صرفاً در دستگیریهای نمایشی یا تسویهحسابهای سیاسی نیست. نفوذ امروز در قامت چهرههای بهظاهر خودی و درونساختاری عمل میکند. راه مقابله، علمی، غیردستوری و چندلایه باید باشد: ممیزی امنیتی دقیق مدیران سطح بالا، تحلیل حرفهای مسیر درز اطلاعات، ایجاد نهاد مشترک و مستقل پایش نفوذ در قوای سهگانه و نهادهای نظامی، و حمایت واقعی و غیرتشریفاتی از گزارشگران و مطلعان درونساختار.
اگر این مسیر اصلاح نشود، زخم نفوذ، از هر حملهی خارجی کاریتر خواهد بود.
▫️یکشنبه ۲۲ تیر ۱۴۰۴
@alami_akbar
✍️ اکبر اعلمی
🔻در جریان جنگ ۱۲روزهی اخیر میان ایران و اسرائیل، مجموعهای از ترورها و حملات هدفمند صورت گرفت که نه با حدس و گمان، که با نشانههای قطعی همراه بود. تنها طی چند روز، دو فرماندهی قرارگاه مرکزی خاتمالانبیاء، یکی در پادگان و دیگری در محل استقرار موقت، کشته شدند. اگر بپذیریم که ترور سردار رشید از مدتها پیش طراحی شده بود، ترور جانشین او، سردار شادمانی، تنها در فاصلهی چند ساعت یا نهایتاً یک روز ممکن شده است.
🔻همزمان، در جلسهای فوقمحرمانه در ستاد کل نیروهای مسلح، دستکم بین ۶ تا ۱۰ فرمانده ارشد نظامی، از جمله فرماندهان ارتش و سپاه، با یک حملهی هماهنگ هدف قرار گرفتند. روایتهایی میگوید حتی عملیات، عمداً تا لحظه ورود آخرین عضو جلسه به تعویق افتاد تا حمله با حضور کامل انجام شود—نشانهای از دسترسی دشمن به دقیقترین اطلاعات لحظهای و داخلی. به فاصلهی کوتاهی، رئیس سازمان اطلاعات سپاه و قائممقامش نیز به شکلی مشابه هدف قرار گرفتند؛ افرادی که مسئول صیانت اطلاعاتی از کل ساختار نظامی و امنیتی کشور بودند.
🔻این سطح از دقت، همزمانی و اشراف اطلاعاتی، نشان از نفوذ در ردههای پایین ندارد. این نفوذ در قلب ساختار است. اطلاعاتی چون محل اسکان، مسیر تردد، ساعت جلسات، ترکیب افراد و تغییرات آنی برنامهها، تنها از درون نهادهای فرماندهی عالی یا از حلقههای نزدیک به مقامات ارشد قابل دسترسی است.
🔻علی یونسی، وزیر اطلاعات دولت اصلاحات، سالها پیش هشدار داده بود: «نفوذیها به اتاق تصمیمگیری نظام هم رسیدهاند.» هشداری که آن زمان با بیاعتنایی و بعضاً تمسخر مواجه شد، اما امروز، اتفاقات اخیر نهتنها آن را تأیید، بلکه به شکلی دردناک اثبات میکند. وقتی فرماندهان عالیرتبه، مسئولان اطلاعاتی و چهرههای تصمیمساز کشور، همگی ظرف چند روز هدف قرار میگیرند، تنها یک تحلیل واقعگرایانه باقی میماند: دشمن، در قلب ساختار نشسته است؛ نه در حاشیه.
🔻اگر امروز جمهوری اسلامی با بزرگترین تهدید امنیتی از درون مواجه است، بخشی از آن، نتیجهی غفلتهای متراکم، حذف دلسوزان، و ترجیح وفاداریهای جناحی و فرقهای بر شایستگیهای ملیست.
🔻باری، برای مهار نفوذ، راهکار صرفاً در دستگیریهای نمایشی یا تسویهحسابهای سیاسی نیست. نفوذ امروز در قامت چهرههای بهظاهر خودی و درونساختاری عمل میکند. راه مقابله، علمی، غیردستوری و چندلایه باید باشد: ممیزی امنیتی دقیق مدیران سطح بالا، تحلیل حرفهای مسیر درز اطلاعات، ایجاد نهاد مشترک و مستقل پایش نفوذ در قوای سهگانه و نهادهای نظامی، و حمایت واقعی و غیرتشریفاتی از گزارشگران و مطلعان درونساختار.
اگر این مسیر اصلاح نشود، زخم نفوذ، از هر حملهی خارجی کاریتر خواهد بود.
▫️یکشنبه ۲۲ تیر ۱۴۰۴
@alami_akbar
🔘 نفوذیها، همیشه با ریش و شعار نمیآیند!
✍️ اکبر اعلمی
🔻 در حافظهی امنیتی جمهوری اسلامی، نامهایی هست که پس از دههها، هنوز چون زخمی باز میسوزند: کلاهی، عامل انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی، و کشمیری، طراح انفجار دفتر نخستوزیری. این دو نه با لباس دشمن، بلکه با چهرهای آراسته، چفیه بر گردن، و در هیئت نزدیکترین نیروهای «خودی» به حلقههای قدرت وارد شدند؛ یکی منشی دبیرکل حزب، دیگری جانشین دبیر شورای عالی امنیت ملی و دبیر جلسات نخستوزیر.
چنان در دل سیستم جا خوش کردند که حتی پس از انفجارها مظنون نبودند؛ بلکه مظلوم پنداشته میشدند!
📌 اما نکتهی مهمتر، چگونگی نفوذ آنها نیست، بلکه دلیل باور کردنشان است. آنان فریب ندادند؛ بلکه حاکمیت فریب خورد—با ریش، تسبیح، شعار و ظاهری انقلابی. در ساختاری که وفاداری را با ظواهر میسنجید، وقوع فاجعه، اجتنابناپذیر بود.
🔻 امروز، بیش از چهار دهه از آن فجایع گذشته؛ اما آیا از آن تجربهها، درسی گرفتهایم؟
آنچه در ترورهای زنجیرهای جنگ ۱۲روزهی اخیر رخ داد و اینجا وصفش رفت، نشانهی آن است که نفوذیها دیگر تنها از دیوار امنیتی عبور نمیکنند؛ بلکه در معماری همان دیوارها نقش دارند.
🔻 باید مراقب بود؛ نهفقط آنانی که با مهر بر پیشانی، چفیه، و شعارهای تند، خود را سوپرانقلابی جا میزنند، در محافل تصمیمسازی میلولند و حتی در برابر امثال جنتی و صدیقی لنگ میاندازند؛ بلکه افراد بیپرنسیبی که در ازای پول، پست یا ترس، اطلاعات میفروشند نیز از خطرناکترین نفوذیها هستند.
🔻 این طیف، اغلب در پوشش تکنوکرات ظاهر میشوند؛ همانهایی که در ستادهای انتخاباتی نفوذ میکنند، رشوه میدهند و میگیرند، در لابیهای انتصابات وزرا و استانداران نقش دارند، با صاحبان قدرت و ثروت معامله میکنند، و هر روز با رنگی جدید ظاهر میشوند:
یک روز خاکستری و آبی با پرچم «سازندگی»، روز دیگر آبی با پرچم «اصلاحات»، فردا «سبز» با نشان جنبش سبز، سپس «بنفش» با شعار اعتدال، و امروز، آبیوسفید با پرچم «برای ایران»!
اما مرامشان همیشه یک چیز است: قدرت و ثروت، نه کشور و مردم.
🔻 شوربختانه، این طیف در اطراف دولت پزشکیان نیز بینصیب نیست؛ چهرههایی که صرفاً با سرسپردگی زبانی و ژستهای دیمی و نفوذ در ستاد انتخاباتی، بهسوی مراکز تصمیمگیری خزیدهاند. اینک خود رئیس دولت چهاردهم باید پیش از آنکه دیر شود، در گزینش یاران، دقتی مضاعف روا دارد.
📌 و این نفوذ، تنها به سیاست محدود نمیماند؛ در عرصه رسانه نیز رسوخ کرده است.
کافیست فهرست خبرنگاران شبکههای فارسیزبان خارجنشین را مرور کنیم—بسیاری از آنها روزگاری در مطبوعات رسمی، خاصه در رسانهها و روزنامههای موسوم به «اصلاحطلب»، قلم میزدند.
اما در بزنگاه، با اندک وعدهای، سمت عوض کردند و نشان دادند که بیاصولها، در هر جناحی، مستعد استحاله، پناهندگی یا خیانتاند.
نفوذی امروز، گاه خبرنگار است؛ نه برای حقیقت، که برای دلار.
🔻 بنابراین، نفوذ امروز، الزاماً با ایدئولوژی نیست، بلکه با سوداگری سیاسی و تجاری است؛ خطری بهمراتب عمیقتر، چراکه برخلاف جاسوس کلاسیک، به هیچکس جز خود وفادار نیست.
🔻 وقت آن رسیده بپذیریم:
دشمن ممکن است در لباس دوست، و با چهرهی مألوف «خودی»، در لایهلایهی قدرت خانه کرده باشد.
و اگر جمهوری اسلامی نمیخواهد بار دیگر دچار فاجعهای از جنس «کلاهی» و «کشمیری» شود، باید:
🔹 شایستهسالاری را جایگزین سرسپردهسالاری و رفیقسالاری کند،
🔹 وفاداری را بر پایهی عمل، نه ادعا بسنجد،
🔹 و نهادهای امنیتی را از نفوذ توصیهها، زدوبندها و ژستهای انقلابی دروغین پاک کند.
وگرنه، این ما خواهیم بود که دشمن را تا قلب قدرت میبریم، و با دستان خود، انفجار را ممکن میسازیم.
▫️یکشنبه، ۲۲ تیر ۱۴۰۴
🔗 لینک مرتبط
@alami_akbar
✍️ اکبر اعلمی
🔻 در حافظهی امنیتی جمهوری اسلامی، نامهایی هست که پس از دههها، هنوز چون زخمی باز میسوزند: کلاهی، عامل انفجار دفتر حزب جمهوری اسلامی، و کشمیری، طراح انفجار دفتر نخستوزیری. این دو نه با لباس دشمن، بلکه با چهرهای آراسته، چفیه بر گردن، و در هیئت نزدیکترین نیروهای «خودی» به حلقههای قدرت وارد شدند؛ یکی منشی دبیرکل حزب، دیگری جانشین دبیر شورای عالی امنیت ملی و دبیر جلسات نخستوزیر.
چنان در دل سیستم جا خوش کردند که حتی پس از انفجارها مظنون نبودند؛ بلکه مظلوم پنداشته میشدند!
📌 اما نکتهی مهمتر، چگونگی نفوذ آنها نیست، بلکه دلیل باور کردنشان است. آنان فریب ندادند؛ بلکه حاکمیت فریب خورد—با ریش، تسبیح، شعار و ظاهری انقلابی. در ساختاری که وفاداری را با ظواهر میسنجید، وقوع فاجعه، اجتنابناپذیر بود.
🔻 امروز، بیش از چهار دهه از آن فجایع گذشته؛ اما آیا از آن تجربهها، درسی گرفتهایم؟
آنچه در ترورهای زنجیرهای جنگ ۱۲روزهی اخیر رخ داد و اینجا وصفش رفت، نشانهی آن است که نفوذیها دیگر تنها از دیوار امنیتی عبور نمیکنند؛ بلکه در معماری همان دیوارها نقش دارند.
🔻 باید مراقب بود؛ نهفقط آنانی که با مهر بر پیشانی، چفیه، و شعارهای تند، خود را سوپرانقلابی جا میزنند، در محافل تصمیمسازی میلولند و حتی در برابر امثال جنتی و صدیقی لنگ میاندازند؛ بلکه افراد بیپرنسیبی که در ازای پول، پست یا ترس، اطلاعات میفروشند نیز از خطرناکترین نفوذیها هستند.
🔻 این طیف، اغلب در پوشش تکنوکرات ظاهر میشوند؛ همانهایی که در ستادهای انتخاباتی نفوذ میکنند، رشوه میدهند و میگیرند، در لابیهای انتصابات وزرا و استانداران نقش دارند، با صاحبان قدرت و ثروت معامله میکنند، و هر روز با رنگی جدید ظاهر میشوند:
یک روز خاکستری و آبی با پرچم «سازندگی»، روز دیگر آبی با پرچم «اصلاحات»، فردا «سبز» با نشان جنبش سبز، سپس «بنفش» با شعار اعتدال، و امروز، آبیوسفید با پرچم «برای ایران»!
اما مرامشان همیشه یک چیز است: قدرت و ثروت، نه کشور و مردم.
🔻 شوربختانه، این طیف در اطراف دولت پزشکیان نیز بینصیب نیست؛ چهرههایی که صرفاً با سرسپردگی زبانی و ژستهای دیمی و نفوذ در ستاد انتخاباتی، بهسوی مراکز تصمیمگیری خزیدهاند. اینک خود رئیس دولت چهاردهم باید پیش از آنکه دیر شود، در گزینش یاران، دقتی مضاعف روا دارد.
📌 و این نفوذ، تنها به سیاست محدود نمیماند؛ در عرصه رسانه نیز رسوخ کرده است.
کافیست فهرست خبرنگاران شبکههای فارسیزبان خارجنشین را مرور کنیم—بسیاری از آنها روزگاری در مطبوعات رسمی، خاصه در رسانهها و روزنامههای موسوم به «اصلاحطلب»، قلم میزدند.
اما در بزنگاه، با اندک وعدهای، سمت عوض کردند و نشان دادند که بیاصولها، در هر جناحی، مستعد استحاله، پناهندگی یا خیانتاند.
نفوذی امروز، گاه خبرنگار است؛ نه برای حقیقت، که برای دلار.
🔻 بنابراین، نفوذ امروز، الزاماً با ایدئولوژی نیست، بلکه با سوداگری سیاسی و تجاری است؛ خطری بهمراتب عمیقتر، چراکه برخلاف جاسوس کلاسیک، به هیچکس جز خود وفادار نیست.
🔻 وقت آن رسیده بپذیریم:
دشمن ممکن است در لباس دوست، و با چهرهی مألوف «خودی»، در لایهلایهی قدرت خانه کرده باشد.
و اگر جمهوری اسلامی نمیخواهد بار دیگر دچار فاجعهای از جنس «کلاهی» و «کشمیری» شود، باید:
🔹 شایستهسالاری را جایگزین سرسپردهسالاری و رفیقسالاری کند،
🔹 وفاداری را بر پایهی عمل، نه ادعا بسنجد،
🔹 و نهادهای امنیتی را از نفوذ توصیهها، زدوبندها و ژستهای انقلابی دروغین پاک کند.
وگرنه، این ما خواهیم بود که دشمن را تا قلب قدرت میبریم، و با دستان خود، انفجار را ممکن میسازیم.
▫️یکشنبه، ۲۲ تیر ۱۴۰۴
🔗 لینک مرتبط
@alami_akbar
Telegram
کانال اطلاعرسانی اکبر اعلمی/خط آزادگی
🔘 نفوذیها، بالاتر از آنچه تصور میشود
✍️ اکبر اعلمی
🔻در جریان جنگ ۱۲روزهی اخیر میان ایران و اسرائیل، مجموعهای از ترورها و حملات هدفمند صورت گرفت که نه با حدس و گمان، که با نشانههای قطعی همراه بود. تنها طی چند روز، دو فرماندهی قرارگاه مرکزی خاتمالانبیاء،…
✍️ اکبر اعلمی
🔻در جریان جنگ ۱۲روزهی اخیر میان ایران و اسرائیل، مجموعهای از ترورها و حملات هدفمند صورت گرفت که نه با حدس و گمان، که با نشانههای قطعی همراه بود. تنها طی چند روز، دو فرماندهی قرارگاه مرکزی خاتمالانبیاء،…
🔘 در بزنگاه وطن، چه کسی ایستاد؟
✍️ اکبر اعلمی
🔻در جنگ ۱۲روزهی ایران و اسرائیل، آنگاه که زمین میلرزید و آسمان، خبر از مرگ میآورد، مردم بیش از هر چیز به وحدت ملی، آرامش روانی، رهبری مقتدر و استراتژی مدبرانه نیاز داشتند. کشور در آن لحظات پراضطراب، محتاج صداهایی بود که نه از جنس تهدید و تفرقه، که از جنس تسلا، امید، و همبستگی باشد.
نه وقت تسویهحسابهای جناحی بود، نه میدان انتقامجویی سیاسی؛ ایران زخمی، محتاج همدلی و همصدایی بود. انتظار میرفت آنانکه دههها بر سریر تأثیر اجتماعی و سیاسی تکیه زده بودند و در اثر پروپاگاندای رسانهای، نامشان در حافظهی عمومی بهعنوان پدرخوانده، مرجع یا ناجی ثبت شده، در قامت نماد انسجام ظاهر شوند؛ صدای مردم باشند، نه ساکتترینشان.
🔻اما عدهای که تمام شخصیت حقوقی و سرمایهی نمادینشان را از همین مردم و خاک، و برخلاف منتقدین، از نظام مستقر و رهبرانش گرفتهاند، در لحظهی حساس یا لب فروبستند، یا با عباراتی محتاط و بیرمق صرفاً رفع تکلیف کردند. این سکوت یا بیاثری، نه بیطرفی بود و نه خویشتنداری؛ پشت کردن به وظیفهی ملی بود.
🔻در کنار موجوداتی نظیر رضا پهلوی حسرتالسلطنه و برخی حامیانش، گروهی از فاندبگیران بیریشه و اوباش رسانهای مستقر در شبکههای ماهوارهای، که آشکارا با دشمن همنوا شده و رژیم صهیونیستی را به حمله به خاک ایران ترغیب کردند، انسانهای شریفی نیز بودند که در این تلاطم، پای در صحنه گذاشتند.
🔻در نقطهی مقابل، نامی برخاست که معنای مسئولیت را از نو نوشت: پرستو فروهر، نویسنده، هنرمند، فعال حقوق بشر، مخالف جمهوری اسلامی و فرزند پدر و مادری که در همین سرزمین و در جریان قتلهای زنجیرهای با قساوت تمام تکهتکه شدند، در هنگامهای که بسیاری خاموش یا همنوا با دشمن بودند، کارزاری علیه صدراعظم آلمان راه انداخت که از حملهی اسرائیل به ایران حمایت کرده بود.
و در یادداشتی شجاعانه نوشت:
«دادخواهی، تلاشی اخلاقی و مردمی است برای پاسخگو کردن قدرت، نه توجیه خشونت و بمباران... ارضای حس انتقام را با دادخواهی یکی نگیریم.»
🔻او با وجود همهی داغها، بیآنکه از مواضع خود درباره حکومت کوتاه بیاید، با صراحت و شرافت، در کنار مردم و کشورش ایستاد — نه برای دفاع از ساختار قدرت، که برای دفاع از زیست ملی. و اینچنین شد که در لحظهای که بسیاری مدعیان همدلی، غایب بودند، مخالفانی شریف مانند او، حضور داشتند.
🔻در بزنگاههایی چنین، معیار وفاداری نه شعارهای سابق، که رفتار اکنون است.
و اگر کسی بپرسد: در آن شب تار، چه کسی در کنار ما بود؟
باید گفت: نه آنانکه همیشه بر سر زبان بودند، بلکه آنانکه در سکوت خیانت و ترس، بانگ شرافت سردادند.
🔻 بیهیچ تردید، در دفاع از سرزمین، هیچ عقبنشینیای از آرمانهای عدالتخواهانه، آزادیطلبانه و نقد ساختارهای ناکارآمد در کار نیست؛ انتقاد از عملکردها، مطالبهی اصلاحات بنیادین، و ایستادگی بر اصول عقلانیت و شایستهسالاری، همچنان با صراحت پابرجاست. این ایستادگی، نه در تضاد با همبستگی ملی، که شرط ضروری آن است.
📝 و در پایان، در شرایطی که رسانههای وابسته به قبایل سیاسی قدرت، به جرم استقلال رأی و صراحت قلم، این صدا را بایکوت کردهاند، همراهی انسانهای شریف و دغدغهمندی که خواهان تداوم این مسیر بیپرده و مسئولانهاند، میتواند در پر کردن این خلأ، و در پاسداری از حقیقت، مؤثر و مغتنم باشد.
▫️یکشنبه، ۲۲ تیر ۱۴۰۴
@alami_akbar
✍️ اکبر اعلمی
🔻در جنگ ۱۲روزهی ایران و اسرائیل، آنگاه که زمین میلرزید و آسمان، خبر از مرگ میآورد، مردم بیش از هر چیز به وحدت ملی، آرامش روانی، رهبری مقتدر و استراتژی مدبرانه نیاز داشتند. کشور در آن لحظات پراضطراب، محتاج صداهایی بود که نه از جنس تهدید و تفرقه، که از جنس تسلا، امید، و همبستگی باشد.
نه وقت تسویهحسابهای جناحی بود، نه میدان انتقامجویی سیاسی؛ ایران زخمی، محتاج همدلی و همصدایی بود. انتظار میرفت آنانکه دههها بر سریر تأثیر اجتماعی و سیاسی تکیه زده بودند و در اثر پروپاگاندای رسانهای، نامشان در حافظهی عمومی بهعنوان پدرخوانده، مرجع یا ناجی ثبت شده، در قامت نماد انسجام ظاهر شوند؛ صدای مردم باشند، نه ساکتترینشان.
🔻اما عدهای که تمام شخصیت حقوقی و سرمایهی نمادینشان را از همین مردم و خاک، و برخلاف منتقدین، از نظام مستقر و رهبرانش گرفتهاند، در لحظهی حساس یا لب فروبستند، یا با عباراتی محتاط و بیرمق صرفاً رفع تکلیف کردند. این سکوت یا بیاثری، نه بیطرفی بود و نه خویشتنداری؛ پشت کردن به وظیفهی ملی بود.
🔻در کنار موجوداتی نظیر رضا پهلوی حسرتالسلطنه و برخی حامیانش، گروهی از فاندبگیران بیریشه و اوباش رسانهای مستقر در شبکههای ماهوارهای، که آشکارا با دشمن همنوا شده و رژیم صهیونیستی را به حمله به خاک ایران ترغیب کردند، انسانهای شریفی نیز بودند که در این تلاطم، پای در صحنه گذاشتند.
🔻در نقطهی مقابل، نامی برخاست که معنای مسئولیت را از نو نوشت: پرستو فروهر، نویسنده، هنرمند، فعال حقوق بشر، مخالف جمهوری اسلامی و فرزند پدر و مادری که در همین سرزمین و در جریان قتلهای زنجیرهای با قساوت تمام تکهتکه شدند، در هنگامهای که بسیاری خاموش یا همنوا با دشمن بودند، کارزاری علیه صدراعظم آلمان راه انداخت که از حملهی اسرائیل به ایران حمایت کرده بود.
و در یادداشتی شجاعانه نوشت:
«دادخواهی، تلاشی اخلاقی و مردمی است برای پاسخگو کردن قدرت، نه توجیه خشونت و بمباران... ارضای حس انتقام را با دادخواهی یکی نگیریم.»
🔻او با وجود همهی داغها، بیآنکه از مواضع خود درباره حکومت کوتاه بیاید، با صراحت و شرافت، در کنار مردم و کشورش ایستاد — نه برای دفاع از ساختار قدرت، که برای دفاع از زیست ملی. و اینچنین شد که در لحظهای که بسیاری مدعیان همدلی، غایب بودند، مخالفانی شریف مانند او، حضور داشتند.
🔻در بزنگاههایی چنین، معیار وفاداری نه شعارهای سابق، که رفتار اکنون است.
و اگر کسی بپرسد: در آن شب تار، چه کسی در کنار ما بود؟
باید گفت: نه آنانکه همیشه بر سر زبان بودند، بلکه آنانکه در سکوت خیانت و ترس، بانگ شرافت سردادند.
🔻 بیهیچ تردید، در دفاع از سرزمین، هیچ عقبنشینیای از آرمانهای عدالتخواهانه، آزادیطلبانه و نقد ساختارهای ناکارآمد در کار نیست؛ انتقاد از عملکردها، مطالبهی اصلاحات بنیادین، و ایستادگی بر اصول عقلانیت و شایستهسالاری، همچنان با صراحت پابرجاست. این ایستادگی، نه در تضاد با همبستگی ملی، که شرط ضروری آن است.
📝 و در پایان، در شرایطی که رسانههای وابسته به قبایل سیاسی قدرت، به جرم استقلال رأی و صراحت قلم، این صدا را بایکوت کردهاند، همراهی انسانهای شریف و دغدغهمندی که خواهان تداوم این مسیر بیپرده و مسئولانهاند، میتواند در پر کردن این خلأ، و در پاسداری از حقیقت، مؤثر و مغتنم باشد.
▫️یکشنبه، ۲۲ تیر ۱۴۰۴
@alami_akbar
🔘 سلاحی بهنام یهودیستیزی؛ جنایتی بهنام حقیقتگریزی
✍️ اکبر اعلمی
🔻صهیونیسم فقط خاک فلسطین را اشغال نکرد؛ ذهن و وجدان جهانی را هم به اسارت برد. این پروژهی تمامعیار، فقط با تانک و تفنگ پیش نرفت—با واژهها، اتهامها و سانسور هم پیش رفت. در رأس این سلاحهای روانی، مفهومی نشسته که امروز به سپر بلای همهی جنایات اسرائیل بدل شده: «یهودیستیزی».
📌 کافیست بگویی «اسرائیل سلاح اتمی دارد اما عضو NPT نیست»، یا از کودکان شهید غزه حرف بزنی، یا بپرسی چرا فقط روایت خاصی از هولوکاست مجاز است—بلافاصله به «یهودیستیزی» متهم میشوی؛ از دانشگاه اخراجت میکنند، حساب کاربریات را میبندند، جشنوارهها دعوتت را پس میگیرند، و رسانهها تو را به فهرست سیاه میفرستند.
🔻این یعنی سانسور، اما از نوع شیک و بینالمللیاش؛ سانسور در لباس شرافت، دروغ در لباس مظلومیت.
📌 در همین دنیا، هر روز مسلمان میکشند، مساجد را میسوزانند، قرآن را آتش میزنند، اما نه رسانهای بههم میریزد، نه نهاد بینالمللی بیانیه میدهد. چرا؟ چون اسلامستیزی، جرم نیست؛ اما نقد اسرائیل، هست!
🔻سالهاست که لابیهایی مثل آیپک و امپراتوری رسانهای چهرههایی چون رابرت مرداک، با بودجههای میلیاردی و نفوذ در دولتها، کاری کردهاند که نه تنها اسرائیل مقدس شمرده شود، بلکه حتی اشاره به جنایاتش هم تابو شود. یک «تابوی طلایی» که پشت آن، هر جنایتی مشروع جلوه میکند.
📌 رسانههایی چون فاکسنیوز، نیویورکپست، والاستریت ژورنال، سالهاست به جای روشنگری، سکوت و انحراف افکار عمومی را مدیریت میکنند. سیاستمدارانی هم که با پول همین لابیها بر سر کار آمدهاند، در برابر کودککشی اسرائیل، یا خفهاند، یا حامی!
🔻جهانی وارونه و بیشرم ساختهاند؛ جایی که حقیقت در زنجیر است، و هرکه آن را به زبان آورد، با داغ «افراطگرایی» و تیغ سانسور حذف میشود. جایی که دفاع از کودکان فلسطینی، «نفرتپراکنی» تلقی میشود، اما اشغال، کشتار و آپارتاید با عنوان فریبندهی «دفاع مشروع» بزک میشود؛ و هر جنایت تلآویو، زیر پرچم «ارزشهای غربی» مشروعیت میگیرد. این دیگر فقط وارونگی نیست، توحشِ آراسته در پوشش تمدن است.
📌 اما دیر یا زود، پردهها کنار میرود. آنروز که واژههای قلابی فرومیریزند و جنایات از پشت نقاب بیرون میزند، دیگر «اتهام یهودیستیزی» هم کارگر نخواهد بود. حقیقت، حتی اگر با لگد عقب زده شود، بالاخره بازمیگردد.
🔻تا آن روز، وظیفهی ما روشن است: باید فریب واژهها را نخوریم و به نام عدالت، مقابل امپراتوری دروغ بایستیم. نه با نفرت، که با آگاهی. نه برای ستیز، که برای دفاع از آن چیزی که دارند زیر پای قدرت له میکنند: حقیقت و انسانیت.
▫️دوشنبه، ۲۳ تیر ۱۴۰۴
@alami_akbar
✍️ اکبر اعلمی
🔻صهیونیسم فقط خاک فلسطین را اشغال نکرد؛ ذهن و وجدان جهانی را هم به اسارت برد. این پروژهی تمامعیار، فقط با تانک و تفنگ پیش نرفت—با واژهها، اتهامها و سانسور هم پیش رفت. در رأس این سلاحهای روانی، مفهومی نشسته که امروز به سپر بلای همهی جنایات اسرائیل بدل شده: «یهودیستیزی».
📌 کافیست بگویی «اسرائیل سلاح اتمی دارد اما عضو NPT نیست»، یا از کودکان شهید غزه حرف بزنی، یا بپرسی چرا فقط روایت خاصی از هولوکاست مجاز است—بلافاصله به «یهودیستیزی» متهم میشوی؛ از دانشگاه اخراجت میکنند، حساب کاربریات را میبندند، جشنوارهها دعوتت را پس میگیرند، و رسانهها تو را به فهرست سیاه میفرستند.
🔻این یعنی سانسور، اما از نوع شیک و بینالمللیاش؛ سانسور در لباس شرافت، دروغ در لباس مظلومیت.
📌 در همین دنیا، هر روز مسلمان میکشند، مساجد را میسوزانند، قرآن را آتش میزنند، اما نه رسانهای بههم میریزد، نه نهاد بینالمللی بیانیه میدهد. چرا؟ چون اسلامستیزی، جرم نیست؛ اما نقد اسرائیل، هست!
🔻سالهاست که لابیهایی مثل آیپک و امپراتوری رسانهای چهرههایی چون رابرت مرداک، با بودجههای میلیاردی و نفوذ در دولتها، کاری کردهاند که نه تنها اسرائیل مقدس شمرده شود، بلکه حتی اشاره به جنایاتش هم تابو شود. یک «تابوی طلایی» که پشت آن، هر جنایتی مشروع جلوه میکند.
📌 رسانههایی چون فاکسنیوز، نیویورکپست، والاستریت ژورنال، سالهاست به جای روشنگری، سکوت و انحراف افکار عمومی را مدیریت میکنند. سیاستمدارانی هم که با پول همین لابیها بر سر کار آمدهاند، در برابر کودککشی اسرائیل، یا خفهاند، یا حامی!
🔻جهانی وارونه و بیشرم ساختهاند؛ جایی که حقیقت در زنجیر است، و هرکه آن را به زبان آورد، با داغ «افراطگرایی» و تیغ سانسور حذف میشود. جایی که دفاع از کودکان فلسطینی، «نفرتپراکنی» تلقی میشود، اما اشغال، کشتار و آپارتاید با عنوان فریبندهی «دفاع مشروع» بزک میشود؛ و هر جنایت تلآویو، زیر پرچم «ارزشهای غربی» مشروعیت میگیرد. این دیگر فقط وارونگی نیست، توحشِ آراسته در پوشش تمدن است.
📌 اما دیر یا زود، پردهها کنار میرود. آنروز که واژههای قلابی فرومیریزند و جنایات از پشت نقاب بیرون میزند، دیگر «اتهام یهودیستیزی» هم کارگر نخواهد بود. حقیقت، حتی اگر با لگد عقب زده شود، بالاخره بازمیگردد.
🔻تا آن روز، وظیفهی ما روشن است: باید فریب واژهها را نخوریم و به نام عدالت، مقابل امپراتوری دروغ بایستیم. نه با نفرت، که با آگاهی. نه برای ستیز، که برای دفاع از آن چیزی که دارند زیر پای قدرت له میکنند: حقیقت و انسانیت.
▫️دوشنبه، ۲۳ تیر ۱۴۰۴
@alami_akbar
Forwarded from کانال اطلاعرسانی اکبر اعلمی/خط آزادگی
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
اکبر اعلمی در دانشگاه مشهد خطاب به حمید رسایی:
در تأیید سخنم، به سخنی از آیتالله خمینی استناد میکنم. ایشان میگویند:
👈 اکنون بیش از ۴۰ سال است که نه فقط فرهنگ و اوقاف، بلکه تمام دستگاههای حاکمیتی، وزارتخانهها، و صدها رسانه رسمی و بودجههای میلیاردی در اختیار روحانیت است.
پس چرا فقر بیشتر شده، لوطیخوریها عادی شده، و فساد بیداد میکند؟
✍️ حل مسئلهی فساد، منوط به یافتن پاسخی صادقانه به همین پرسش بنیادین
✅ #اکبر_اعلمی
@alami_akbar
در تأیید سخنم، به سخنی از آیتالله خمینی استناد میکنم. ایشان میگویند:
«راه اصلاح یک مملکتی، فرهنگ آن مملکت است. اگر فرهنگ درست شود، مملکت اصلاح میشود... این فرهنگ را بدهید دست ما؛ اگر از شما بهتر اداره نکردیم، بعد از ده پانزده سال، ما را بیرون کنید. وزیر فرهنگ را از ما قرار بدهید، یک وزارتخانه بدهید، دو-سه ساعت از رادیو را در اختیار ما بگذارید... وزارت اوقاف را هم به ما بدهید، آن وقت ببینید فقیر باقی میماند؟ با همین اوقاف فقرا را غنی میکنیم.»
👈 اکنون بیش از ۴۰ سال است که نه فقط فرهنگ و اوقاف، بلکه تمام دستگاههای حاکمیتی، وزارتخانهها، و صدها رسانه رسمی و بودجههای میلیاردی در اختیار روحانیت است.
پس چرا فقر بیشتر شده، لوطیخوریها عادی شده، و فساد بیداد میکند؟
✍️ حل مسئلهی فساد، منوط به یافتن پاسخی صادقانه به همین پرسش بنیادین
✅ #اکبر_اعلمی
@alami_akbar
🔘 سکوتِ امروز، مجوزِ تجاوز فرداست
✍️ اکبر اعلمی
🔻صبحگاهان، موشکهایی از فراز جولان گذشتند و بیپرده، قلب دمشق را درنوردیدند؛ نه انبار مهمات، که کاخ ریاستجمهوری و مقر رسمی وزارت دفاع. اسرائیل اینبار دیگر فقط به سایهها نتاخت، بلکه به پیکرهی دولتها حملهور شد. آنچه رخ داد، نه یک عملیات محدود، که اعلان رسمیِ تغییر قواعد بازی در خاورمیانه بود.
🔻اما این رویداد در خلأ شکل نگرفت. دو هفته پیش، جهان شاهد جنگ ۱۲ روزه ایران و اسرائیل بود؛ نبردی که با حملات برقآسای اسرائیل، تحت حمایت کامل آمریکا و برخی کشورهای ناتو، به تأسیسات هستهای، مراکز نظامی و حتی غیرنظامی ایران آغاز شد؛ با ترور فرماندهان ارشد و دانشمندان هستهای همراه بود، و با پاسخ متقابل ایران ادامه یافت.
🔻در این تجاوز آشکار صهیونیستها و حامیانشان، ایران یکه و تنها ایستاد و با ۵۵۰ موشک بالستیک، پهپادهای انتحاری، حملات سایبری و اختلال در شبکه حملونقل اسرائیل، نشان داد که قادر است پاسخ دهد. در این نبرد، تعداد قابل توجهی از موشکهای ایران از سپرهای دفاعی عبور کردند، بخشی از اسرائیل را شخم زدند، و برای نخستینبار در تاریخ، عمق راهبردیاش چنین بیپرده تهدید شد.
🔻در پس این نبرد و حمله اخیر به دمشق، اسرائیل پیامی چندلایه به بازیگران منطقه مخابره کرد: به ایران، که ضربه خورد ولی ایستاد؛ به ترکیه، که در شمال سوریه بهدنبال موازنهای نو است؛ و به کشورهای عرب، که همچنان سودای شامی بینفوذ ایران در سر دارند. پیام این است: اگر دمشق حرمتی نداشته باشد، چرا ریاض، دوحه یا آنکارا داشته باشد؟
🔻تجربه نشان داده است که فروپاشی قدرتهای مشروع، ولو نامحبوب، امنیت نمیآورد؛ بلکه حیاط خلوت را برای متجاوزان هموار میکند. با اینهمه، امروز منطقه در نقطه عطفی تازه ایستاده:
ایران، دیگر آن بازیگر منفعل دیروز نیست؛ کشوری است که توانسته هم ضربه را تحمل کند، هم پاسخ دهد؛ و حالا از جایگاه یک قدرت راهبردی، میتواند و باید دست دوستی به منطقه دراز کند.
🔻از کشورهای مسلمان منطقه انتظار نمیرود بیچونوچرا کنار ایران بایستند، اما انتظار میرود که:
نقش ایران را در نظم امنیتی منطقه به رسمیت بشناسند؛
بهجای همراهی با پروژههای مهار یا انزوای تهران، به ایجاد سازوکارهای جمعی برای امنیت منطقهای بدون دخالت بیگانگان کمک کنند؛
و بهجای حمایت از فرسایش قدرتهای قانونی، حتی غیرهمسو، در بازسازی نظم دولتمحور در سوریه، عراق، لبنان و یمن شریک شوند.
و ایران نیز، اگر خواهان همگرایی صادقانه است، باید از سیاست «نفوذ» به سمت مشارکت و ابتکار صلحساز حرکت کند؛ با گفتمانی نو، مرزبندی شفاف با فرقهگرایی، و تعهد عملی به تمامیت ارضی همسایگان. باید نشان دهد که قدرتش برای بازدارندگی و ثبات است، نه سلطهطلبی.
🔻اما این کافی نیست. ایران باید یک ابتکار عملی و ساختاری نیز روی میز بگذارد:
پیشنهاد تشکیل «پیمان امنیتی کشورهای مسلمان منطقه» بهمثابه نقطه مقابلِ پیمان ابراهیم؛
پیمانی که بر اصل عدم تجاوز، امنیت جمعی، حمایت از تمامیت ارضی کشورها و همکاری دفاعی حداقلی استوار باشد؛
و در آن، کشورهای مستقل منطقه بتوانند با حمایت آشکار یا پنهان از توان دفاعی ایران، موازنهای برابر در برابر محور اسرائیل–ناتو ایجاد کنند.
اگر این ابتکار بهدرستی اعلام و پیگیری شود، حتی در صورت امتناع اولیه دیگران، وزن سیاسی ایران را بالا میبرد، مشروعیت راهبردیاش را تقویت میکند، و آینده خاورمیانه را از انحصار متجاوزان خارج خواهد کرد.
🔻امروز اگر در برابر تجاوز آشکار به پایتخت کشوری مستقل، تنها سکوت شود، فردا جای شکایتی باقی نمیماند.
سکوت امروز، مجوز تجاوز فرداست.
و فردا، بسیار نزدیکتر از آن است که میپندارید.
▫️چهارشنبه، ۲۵ تیر ۱۴۰۴
@alami_akbar
✍️ اکبر اعلمی
🔻صبحگاهان، موشکهایی از فراز جولان گذشتند و بیپرده، قلب دمشق را درنوردیدند؛ نه انبار مهمات، که کاخ ریاستجمهوری و مقر رسمی وزارت دفاع. اسرائیل اینبار دیگر فقط به سایهها نتاخت، بلکه به پیکرهی دولتها حملهور شد. آنچه رخ داد، نه یک عملیات محدود، که اعلان رسمیِ تغییر قواعد بازی در خاورمیانه بود.
🔻اما این رویداد در خلأ شکل نگرفت. دو هفته پیش، جهان شاهد جنگ ۱۲ روزه ایران و اسرائیل بود؛ نبردی که با حملات برقآسای اسرائیل، تحت حمایت کامل آمریکا و برخی کشورهای ناتو، به تأسیسات هستهای، مراکز نظامی و حتی غیرنظامی ایران آغاز شد؛ با ترور فرماندهان ارشد و دانشمندان هستهای همراه بود، و با پاسخ متقابل ایران ادامه یافت.
🔻در این تجاوز آشکار صهیونیستها و حامیانشان، ایران یکه و تنها ایستاد و با ۵۵۰ موشک بالستیک، پهپادهای انتحاری، حملات سایبری و اختلال در شبکه حملونقل اسرائیل، نشان داد که قادر است پاسخ دهد. در این نبرد، تعداد قابل توجهی از موشکهای ایران از سپرهای دفاعی عبور کردند، بخشی از اسرائیل را شخم زدند، و برای نخستینبار در تاریخ، عمق راهبردیاش چنین بیپرده تهدید شد.
🔻در پس این نبرد و حمله اخیر به دمشق، اسرائیل پیامی چندلایه به بازیگران منطقه مخابره کرد: به ایران، که ضربه خورد ولی ایستاد؛ به ترکیه، که در شمال سوریه بهدنبال موازنهای نو است؛ و به کشورهای عرب، که همچنان سودای شامی بینفوذ ایران در سر دارند. پیام این است: اگر دمشق حرمتی نداشته باشد، چرا ریاض، دوحه یا آنکارا داشته باشد؟
🔻تجربه نشان داده است که فروپاشی قدرتهای مشروع، ولو نامحبوب، امنیت نمیآورد؛ بلکه حیاط خلوت را برای متجاوزان هموار میکند. با اینهمه، امروز منطقه در نقطه عطفی تازه ایستاده:
ایران، دیگر آن بازیگر منفعل دیروز نیست؛ کشوری است که توانسته هم ضربه را تحمل کند، هم پاسخ دهد؛ و حالا از جایگاه یک قدرت راهبردی، میتواند و باید دست دوستی به منطقه دراز کند.
🔻از کشورهای مسلمان منطقه انتظار نمیرود بیچونوچرا کنار ایران بایستند، اما انتظار میرود که:
نقش ایران را در نظم امنیتی منطقه به رسمیت بشناسند؛
بهجای همراهی با پروژههای مهار یا انزوای تهران، به ایجاد سازوکارهای جمعی برای امنیت منطقهای بدون دخالت بیگانگان کمک کنند؛
و بهجای حمایت از فرسایش قدرتهای قانونی، حتی غیرهمسو، در بازسازی نظم دولتمحور در سوریه، عراق، لبنان و یمن شریک شوند.
و ایران نیز، اگر خواهان همگرایی صادقانه است، باید از سیاست «نفوذ» به سمت مشارکت و ابتکار صلحساز حرکت کند؛ با گفتمانی نو، مرزبندی شفاف با فرقهگرایی، و تعهد عملی به تمامیت ارضی همسایگان. باید نشان دهد که قدرتش برای بازدارندگی و ثبات است، نه سلطهطلبی.
🔻اما این کافی نیست. ایران باید یک ابتکار عملی و ساختاری نیز روی میز بگذارد:
پیشنهاد تشکیل «پیمان امنیتی کشورهای مسلمان منطقه» بهمثابه نقطه مقابلِ پیمان ابراهیم؛
پیمانی که بر اصل عدم تجاوز، امنیت جمعی، حمایت از تمامیت ارضی کشورها و همکاری دفاعی حداقلی استوار باشد؛
و در آن، کشورهای مستقل منطقه بتوانند با حمایت آشکار یا پنهان از توان دفاعی ایران، موازنهای برابر در برابر محور اسرائیل–ناتو ایجاد کنند.
اگر این ابتکار بهدرستی اعلام و پیگیری شود، حتی در صورت امتناع اولیه دیگران، وزن سیاسی ایران را بالا میبرد، مشروعیت راهبردیاش را تقویت میکند، و آینده خاورمیانه را از انحصار متجاوزان خارج خواهد کرد.
🔻امروز اگر در برابر تجاوز آشکار به پایتخت کشوری مستقل، تنها سکوت شود، فردا جای شکایتی باقی نمیماند.
سکوت امروز، مجوز تجاوز فرداست.
و فردا، بسیار نزدیکتر از آن است که میپندارید.
▫️چهارشنبه، ۲۵ تیر ۱۴۰۴
@alami_akbar
🔘 بر منبر، با داغِ زمینِ ازگل
✍️ اکبر اعلمی
در برههای که ایران، تازه از دل جنگ ۱۲روزه با اسرائیل بیرون آمده و بیش از همیشه به تغییر رفتارهایی که مایهی انشقاق شدهاند، بازسازی اعتماد داخلی، همبستگی ملی و چهرههای وحدتساز نیاز دارد، گماشتن فردی چون صدیقی بر منبر نماز جمعه، نه انتصابی معمول، که دهنکجی به عقل جمعی و سیلی به حافظهی زخمی ملت است؛ ملتی که هنوز زیر بار تبعیض، فساد و تحریم ایستاده است.
نه به آنان که در خطبهها بارها به عقل و انصاف پشت کردند، و نه به کسی که در پروندهی زمین میلیاردی ازگل، سند مالکیت با اثر انگشت خود گذاشت.
نماز جمعه به امامت چنین چهرهای، آنهم به نیابت از ولیفقیه، تخریب آگاهانهی سرمایهایست که در سایهی مقاومت، اندکاندک ترمیم میشد.
وانگهی، صدیقی با خطبههای خاصش، سالهاست نماد گسست دین از عقلانیت شده است.
امروز که جامعه بیش از همیشه به اصلاحات واقعی و ترمیم شکافها نیاز دارد، چرا برخی همچنان بر تیغ تفرقه پافشاری میکنند؟
و البته، نباید از نقش جریانهای نفوذ در انشقاقها غافل بود.
نماز جمعه این هفته فقط یک منبر نیست؛ امتحان شعور سیاسی و صداقت اخلاقی حکومت است.
@alami_akbar
✍️ اکبر اعلمی
در برههای که ایران، تازه از دل جنگ ۱۲روزه با اسرائیل بیرون آمده و بیش از همیشه به تغییر رفتارهایی که مایهی انشقاق شدهاند، بازسازی اعتماد داخلی، همبستگی ملی و چهرههای وحدتساز نیاز دارد، گماشتن فردی چون صدیقی بر منبر نماز جمعه، نه انتصابی معمول، که دهنکجی به عقل جمعی و سیلی به حافظهی زخمی ملت است؛ ملتی که هنوز زیر بار تبعیض، فساد و تحریم ایستاده است.
نه به آنان که در خطبهها بارها به عقل و انصاف پشت کردند، و نه به کسی که در پروندهی زمین میلیاردی ازگل، سند مالکیت با اثر انگشت خود گذاشت.
نماز جمعه به امامت چنین چهرهای، آنهم به نیابت از ولیفقیه، تخریب آگاهانهی سرمایهایست که در سایهی مقاومت، اندکاندک ترمیم میشد.
وانگهی، صدیقی با خطبههای خاصش، سالهاست نماد گسست دین از عقلانیت شده است.
امروز که جامعه بیش از همیشه به اصلاحات واقعی و ترمیم شکافها نیاز دارد، چرا برخی همچنان بر تیغ تفرقه پافشاری میکنند؟
و البته، نباید از نقش جریانهای نفوذ در انشقاقها غافل بود.
نماز جمعه این هفته فقط یک منبر نیست؛ امتحان شعور سیاسی و صداقت اخلاقی حکومت است.
@alami_akbar
کانال اطلاعرسانی اکبر اعلمی/خط آزادگی pinned «🔘 سکوتِ امروز، مجوزِ تجاوز فرداست ✍️ اکبر اعلمی 🔻صبحگاهان، موشکهایی از فراز جولان گذشتند و بیپرده، قلب دمشق را درنوردیدند؛ نه انبار مهمات، که کاخ ریاستجمهوری و مقر رسمی وزارت دفاع. اسرائیل اینبار دیگر فقط به سایهها نتاخت، بلکه به پیکرهی دولتها حملهور…»
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔘 خلف وعده؛ از دفاع از آزادی تا تأیید فیلترینگ و طبقاتیسازی اینترنت!
✍️ اکبر اعلمی
در دیماه ۱۳۸۵، که وزیر ارتباطات دولت احمدینژاد را بابت فیلترینگ اینترنت به مجلس فراخواندم، گفتم:
«یکی از بنیانهای دموکراسی، آزادی اطلاعات و مهمتر از آن، حق دسترسی به اطلاعات آزاد است… آزادی اطلاعات، اکسیژن دموکراسی و سنگبنای همه آزادیهاست!»
🔻اما امروز، با مصوبهی اخیر شورای عالی فضای مجازی، دولت پزشکیان عملاً در صف حامیان فیلترینگ ایستاده؛ بهرغم وعده صریح به رفع محدودیتها در فضای مجازی!
و بدتر، سخن از "اینترنت طبقاتی" است؛ یعنی قانونیسازی تبعیض در دسترسی، بر اساس موقعیت شغلی یا اجتماعی. مردم در صف انتظار پیامرسانها، و خواص در حال بهرهگیری از اینترنت پرسرعت برای معامله و قدرتسازی!
این، مهندسی تبعیض دیجیتال است: انحصار در دانایی، و سلب امکان برابر برای آگاهی، نقد و مشارکت.
◀️ اگر این پروژه که با عناوینی فریبنده چون «عدالت ارتباطی» بازاریابی میشود را ناشی از چرخش آگاهانه یا تبانی سیاسی پزشکیان ندانیم، بهنظر میرسد اطرافیانش از بیاطلاعی او در حوزه حکمرانی سایبری بهره گرفته و عملاً فریبش دادهاند.
@alami_akbar
✍️ اکبر اعلمی
در دیماه ۱۳۸۵، که وزیر ارتباطات دولت احمدینژاد را بابت فیلترینگ اینترنت به مجلس فراخواندم، گفتم:
«یکی از بنیانهای دموکراسی، آزادی اطلاعات و مهمتر از آن، حق دسترسی به اطلاعات آزاد است… آزادی اطلاعات، اکسیژن دموکراسی و سنگبنای همه آزادیهاست!»
🔻اما امروز، با مصوبهی اخیر شورای عالی فضای مجازی، دولت پزشکیان عملاً در صف حامیان فیلترینگ ایستاده؛ بهرغم وعده صریح به رفع محدودیتها در فضای مجازی!
و بدتر، سخن از "اینترنت طبقاتی" است؛ یعنی قانونیسازی تبعیض در دسترسی، بر اساس موقعیت شغلی یا اجتماعی. مردم در صف انتظار پیامرسانها، و خواص در حال بهرهگیری از اینترنت پرسرعت برای معامله و قدرتسازی!
این، مهندسی تبعیض دیجیتال است: انحصار در دانایی، و سلب امکان برابر برای آگاهی، نقد و مشارکت.
◀️ اگر این پروژه که با عناوینی فریبنده چون «عدالت ارتباطی» بازاریابی میشود را ناشی از چرخش آگاهانه یا تبانی سیاسی پزشکیان ندانیم، بهنظر میرسد اطرافیانش از بیاطلاعی او در حوزه حکمرانی سایبری بهره گرفته و عملاً فریبش دادهاند.
@alami_akbar
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🔘 هشداری که ۲۳ سال پیش داده شد، اما شنیده نشد!
✍️ اکبر اعلمی – نطق تاریخی در مجلس ششم | ۱۱ دی ۱۳۸۰
در اوج فشارهای امنیتی، احضارها و تهدیدها علیه نمایندگان مجلس ششم، و در واکنش به سخنان رئیس وقت مجلس که بارها برای اثبات ادعایش به اظهارات آیتالله خمینی استناد میکرد و از ترس نمایندگان در برابر قوه قضاییه و شورای نگهبان سخن میگفت، گفتم:
«نکته اول: امام و مقام رهبری، نور چشم ما هستند، اما در اینجا فصلالخطاب، قانون اساسی است.
نکته دوم: بیش از ۱۵۰ نماینده این مجلس ایثارگرند؛ شماری جانباز و برخی از زندانیان رژیم پیشیناند.
من به نمایندگی از همه آنان اعلام میکنم:
ما نه از زندان میترسیم، نه از تیغ و درفش!
چون: ما همان ترکشخوردگان جبههایم… مرگ را چشیدهایم و اکنون زندهایم.
دغدغهمان آیندهی این نظام است. اگر این روند ادامه یابد، فردا با مجلسی مواجه خواهیم بود پُر از نمایندگان زبون و ذلیل. وگرنه ما با کسی مسألهای نداریم.»
◀️اگر این هشدار جدی گرفته میشد، و مجلس در جایگاه واقعی خود میماند، و نمایندگان اصیل ملت به آن راه مییافتند، بیتردید امروز مردم، کشور و نظام، وضعیت بهمراتب مطلوبتری داشتند.
@alami_akbar
✍️ اکبر اعلمی – نطق تاریخی در مجلس ششم | ۱۱ دی ۱۳۸۰
در اوج فشارهای امنیتی، احضارها و تهدیدها علیه نمایندگان مجلس ششم، و در واکنش به سخنان رئیس وقت مجلس که بارها برای اثبات ادعایش به اظهارات آیتالله خمینی استناد میکرد و از ترس نمایندگان در برابر قوه قضاییه و شورای نگهبان سخن میگفت، گفتم:
«نکته اول: امام و مقام رهبری، نور چشم ما هستند، اما در اینجا فصلالخطاب، قانون اساسی است.
نکته دوم: بیش از ۱۵۰ نماینده این مجلس ایثارگرند؛ شماری جانباز و برخی از زندانیان رژیم پیشیناند.
من به نمایندگی از همه آنان اعلام میکنم:
ما نه از زندان میترسیم، نه از تیغ و درفش!
چون: ما همان ترکشخوردگان جبههایم… مرگ را چشیدهایم و اکنون زندهایم.
دغدغهمان آیندهی این نظام است. اگر این روند ادامه یابد، فردا با مجلسی مواجه خواهیم بود پُر از نمایندگان زبون و ذلیل. وگرنه ما با کسی مسألهای نداریم.»
◀️اگر این هشدار جدی گرفته میشد، و مجلس در جایگاه واقعی خود میماند، و نمایندگان اصیل ملت به آن راه مییافتند، بیتردید امروز مردم، کشور و نظام، وضعیت بهمراتب مطلوبتری داشتند.
@alami_akbar
🔘 نامهای به رنگ رسوایی
✍️ اکبر اعلمی
🔻در روزهایی که تحلیلگران و رسانهها از چشمانداز فروپاشی اخلاقی در سیاست ایالات متحده سخن میگویند، روزنامه والاستریت ژورنال از ارسال «نامهای شخصی و مستهجن» از سوی دونالد ترامپ، رئیسجمهور ایالات متحده، به جفری اپستین، قاچاقچی بیپروا و مجرم جنسی کودکان پرده برمیدارد؛ روایتی که نشان میدهد زوال، نه از اتاقهای قدرت، بلکه پیشتر از آن، در ژرفای وجدان عمومی ریشه دوانده است.
🔻ترامپ، همین مردی که بر عالیترین کرسی قدرت سیاسی جهان تکیه زده و فرعونوار با جهانیان سخن میگوید، نهتنها با بزهکاران جنسی مکاتبات محرمانه داشته، بلکه خود نیز—افزون بر خودشیفتگی حاد—به اتهاماتی چون سوءاستفاده جنسی، فساد مالی، تحریک به شورش، دروغپراکنی نظاممند، فرار مالیاتی و تحقیر سازمانیافتهی زنان و اقلیتها شهره است. او نهتنها قانون را زیر پا گذاشته، بلکه پایههای اخلاق و عقلانیت را نیز با وقاحتی کمنظیر به استهزاء گرفته است. با اینهمه، نهفقط از ساختار قدرت طرد نمیشود، بلکه به نماد اقتدار و الهامبخش جمعی از مردمی بدل شده است که خود را «مهد آزادی» و «نماد تمدن» میپندارند!
🔻در حقیقت، ترامپ نه صرفاً یک فرد یا رخداد سیاسی، بلکه بازتاب تمامنمای ذائقهی جمعی بخشی از جامعهایست که مفتون قدرت بیمهار، زبان بیقلاده، و تهییج عواطف خام شدهاند. گزینش چنین چهرهای نه یک خطای زودگذر، بلکه نشانهای ژرف از تباهی فرهنگی و گسست اخلاقی در تمدنی است که زمانی خود را الگوی قانونگرایی و عقلانیت میدانست. اگر قیاس با اقوامی که در انحطاط اخلاقی فرو رفته و به گمراهی خود افتخار میکردند، در این روزگار تابو باشد، شاید بتوان گفت این بخش از جامعه جهانی، به شکلی مدرن، سقوط فرهنگی خود را نه پنهان، بلکه با افتخاری تلخ و آشکار جشن گرفتهاند.
🔻واقعیت تلخ آن است که ما با لغزشی فردی یا انحرافی مقطعی مواجه نیستیم؛ ترامپ نه یک پدیدهی حاشیهای، بلکه تجسم ساختاریست بیمار، که در آن غوغا، سرمایه و خشونت جایگزین فضیلت، گفتوگو و راستی شدهاند. دردناکتر آنکه همین چهره جنجالی، امروز قدرتمندترین مرد جهان است؛ مردی که نفوذ سیاسی و اقتصادیاش چونان سایهای سنگین، بر سرنوشت ملتها افتاده، و بسیاری از قدرتهای کوچک و بزرگ جهانی را—خواه ناخواه—به سکوت، مدارا، یا سازش واداشته است.
و آیا برای وجدان بشری، شکنجهای سنگینتر از این تصور هست؟
▫️جمعه ۲۷ تیر ۱۴۰۴
@alami_akbar
✍️ اکبر اعلمی
🔻در روزهایی که تحلیلگران و رسانهها از چشمانداز فروپاشی اخلاقی در سیاست ایالات متحده سخن میگویند، روزنامه والاستریت ژورنال از ارسال «نامهای شخصی و مستهجن» از سوی دونالد ترامپ، رئیسجمهور ایالات متحده، به جفری اپستین، قاچاقچی بیپروا و مجرم جنسی کودکان پرده برمیدارد؛ روایتی که نشان میدهد زوال، نه از اتاقهای قدرت، بلکه پیشتر از آن، در ژرفای وجدان عمومی ریشه دوانده است.
🔻ترامپ، همین مردی که بر عالیترین کرسی قدرت سیاسی جهان تکیه زده و فرعونوار با جهانیان سخن میگوید، نهتنها با بزهکاران جنسی مکاتبات محرمانه داشته، بلکه خود نیز—افزون بر خودشیفتگی حاد—به اتهاماتی چون سوءاستفاده جنسی، فساد مالی، تحریک به شورش، دروغپراکنی نظاممند، فرار مالیاتی و تحقیر سازمانیافتهی زنان و اقلیتها شهره است. او نهتنها قانون را زیر پا گذاشته، بلکه پایههای اخلاق و عقلانیت را نیز با وقاحتی کمنظیر به استهزاء گرفته است. با اینهمه، نهفقط از ساختار قدرت طرد نمیشود، بلکه به نماد اقتدار و الهامبخش جمعی از مردمی بدل شده است که خود را «مهد آزادی» و «نماد تمدن» میپندارند!
🔻در حقیقت، ترامپ نه صرفاً یک فرد یا رخداد سیاسی، بلکه بازتاب تمامنمای ذائقهی جمعی بخشی از جامعهایست که مفتون قدرت بیمهار، زبان بیقلاده، و تهییج عواطف خام شدهاند. گزینش چنین چهرهای نه یک خطای زودگذر، بلکه نشانهای ژرف از تباهی فرهنگی و گسست اخلاقی در تمدنی است که زمانی خود را الگوی قانونگرایی و عقلانیت میدانست. اگر قیاس با اقوامی که در انحطاط اخلاقی فرو رفته و به گمراهی خود افتخار میکردند، در این روزگار تابو باشد، شاید بتوان گفت این بخش از جامعه جهانی، به شکلی مدرن، سقوط فرهنگی خود را نه پنهان، بلکه با افتخاری تلخ و آشکار جشن گرفتهاند.
🔻واقعیت تلخ آن است که ما با لغزشی فردی یا انحرافی مقطعی مواجه نیستیم؛ ترامپ نه یک پدیدهی حاشیهای، بلکه تجسم ساختاریست بیمار، که در آن غوغا، سرمایه و خشونت جایگزین فضیلت، گفتوگو و راستی شدهاند. دردناکتر آنکه همین چهره جنجالی، امروز قدرتمندترین مرد جهان است؛ مردی که نفوذ سیاسی و اقتصادیاش چونان سایهای سنگین، بر سرنوشت ملتها افتاده، و بسیاری از قدرتهای کوچک و بزرگ جهانی را—خواه ناخواه—به سکوت، مدارا، یا سازش واداشته است.
و آیا برای وجدان بشری، شکنجهای سنگینتر از این تصور هست؟
▫️جمعه ۲۷ تیر ۱۴۰۴
@alami_akbar
