درود بر دوستان گرانمایه ی کانال اندیشه ی سبز
سال نو مبارکای وجود نازنین یکایکتان
با آرزوی بهترین ها برای شما دوستداران علم و آگاهی
با امید به نشر و ترویج بیشتر علم و علوم در سال جدید برای رشد فرهنگ و شعور و آگاهی و زدودن خرافه ها از ذهن و جامعه
سپاس 🌹
سال نو مبارکای وجود نازنین یکایکتان
با آرزوی بهترین ها برای شما دوستداران علم و آگاهی
با امید به نشر و ترویج بیشتر علم و علوم در سال جدید برای رشد فرهنگ و شعور و آگاهی و زدودن خرافه ها از ذهن و جامعه
سپاس 🌹
❤6
تلاش دانشمندان برای پاسخ به دلیل بزرگ بودن مغز انسانها در مقایسه با جثه کوچک آنها
هر چه دیرتر شروع به رابطه جنسی کنید، مغز شما هم بزرگتر میشود؛ البته نه اینکه منظور شخص شما باشد بلکه منظور گونه انسانی و آن هم در فرایند بلند مدت تکامل است.
در درازای چهار میلیون ساله تکامل بشر، اندازه مغز انسان نزدیک به سه برابر شده است؛ اما عواملی که سبب این انبساط مغزی شده هنوز به طور کامل شناخته نشدهاند.
در تلاش برای حل این معما، یک زیستشناس پرمغز و باهوش، مدلی رایانهای ابداع کرده که رشد ساختار شناختی انسان را بازسازی میکند و نشان میدهد که مغز انسان ممکن است اندازه خود را مدیون الگوی بلوغ جنسی ما باشد.
«مائوریسیو گونزالس فورِهرو» از دانشگاه سنت اندروز اسکاتلند با ارائه یافتههای این مدل، معتقد است که توضیحات و یافتههای موجود برای بزرگ بودن مغز انسان نمیتواند به طور کامل توضیح دقیقی برای اندازه سختافزاری مغز ما ارائه دهد.
برای مثال، در حالی که اغلب فرض میشود که جدال موسوم به «مسابقه تسلیحاتی تکاملی (فرگشتی)» بوده است که گونههای مختلف را به سمت ظرفیتهای شناختی بالاتر و در نتیجه مغزهای بزرگتر سوق داده است، اما گونزالس-فوررو معتقد است که «رقابتهای فرگشتی با توجه به هزینههای متابولیکی که دارند، از نظر تکاملی قادر به تولید مغزها و بدنهایی به اندازه انسان نیستند».
به عبارت دیگر، رشد اندازه مغز هزینه دارد و مقدار انرژی موجود برای رشد دیگر بافتها را محدود میکند. بنابراین، اگر بنا را تنها بر صحت کامل سناریوی مسابقه تسلیحاتی قرار دهیم، غیرممکن بود که گونه ما بتواند چنین مغز بزرگی را رشد دهد و در عین حال از چنین بدن باشکوه و خارقالعادهای نیز برخوردار باشد.
ادغام دینامیک بلوغ با فرايند تکامل
برای غلبه بر این مانع و به منظور تعیین میزان دقیق «هزینههای متابولیک» رشد انواع مختلف بافتها در بدن؛ گونزالس-فوررو یک مدل کامپیوتری ایجاد کرده است که پویاییها یا به عبارتی دینامیک بلوغ و دینامیک تکامل را با یکدیگر ادغام می کند.
نویسنده با استفاده از مدل خود تحت عنوان «چارچوب پویایی بلوغ و تکامل» (evo-devo) نشان میدهد که اندازه مغز و بدن هفت گونه مختلف انساننما را میتوان با دقت و جزئیات بازسازی کرد.
گونزالس-فوررو نشان میدهد که اندازه مغز از اولین سرده انسانتباران موسوم به «جنوبیکپی عفاری» گرفته تا آخرین آنها یعنی «هومو ساپینسها» یا همان انسانهای خردمند؛ همیشه به سن بلوغ جنسی بستگی داشته است.
به عبارت دیگر، با بالارفتن سن رسیدن به بلوغ جنسی، اندازه مغز نیز افزایش مییابد. با در نظر گرفتن انسانهای امروزی، نویسنده نشان میدهد که آغاز نسبتا دیرتر شروع فولیکولهای تخمدان در زنان، امکان افزایش اندازه مغز در دوران کودکی را فراهم میکند.
برای همین است که مغز یک انسان بالغ شش برابر بزرگتر از آن چیزی است که معمولاً برای موجوداتی با اندازه بدن ما انتظار می رود.
این پژوهشگر در مقاله خود نوشته است که «مدل پویایی بلوغ و تکامل، امکان تجزیه و تحلیلهای عمیق تری را میدهد که نشان می دهد بزرگتر شدن مغز انسانتباران به دلیل بهگُزینی مستقیم تعداد فولیکولها بوده تا اینکه به دلیل بهگُزینی طبیعی اندازه مغز باشد.»
به عبارت دیگر، مدل گونزالس-فورهرو نشان میدهد که اندازه بزرگ مغزهای ما انسانها محصول یک مسابقه تسلیحاتی تکاملی برای باهوشتر شدن نیست، بلکه محصول جانبی بلوغ جنسی با تاخیر ماست.
این مطالعه در حال حاضر به عنوان پیش چاپ در BioRxiv قابل دسترس علاقهمندان است و هنوز منتظر نتیجه داوری برای چاپ نهایی است.
هر چه دیرتر شروع به رابطه جنسی کنید، مغز شما هم بزرگتر میشود؛ البته نه اینکه منظور شخص شما باشد بلکه منظور گونه انسانی و آن هم در فرایند بلند مدت تکامل است.
در درازای چهار میلیون ساله تکامل بشر، اندازه مغز انسان نزدیک به سه برابر شده است؛ اما عواملی که سبب این انبساط مغزی شده هنوز به طور کامل شناخته نشدهاند.
در تلاش برای حل این معما، یک زیستشناس پرمغز و باهوش، مدلی رایانهای ابداع کرده که رشد ساختار شناختی انسان را بازسازی میکند و نشان میدهد که مغز انسان ممکن است اندازه خود را مدیون الگوی بلوغ جنسی ما باشد.
«مائوریسیو گونزالس فورِهرو» از دانشگاه سنت اندروز اسکاتلند با ارائه یافتههای این مدل، معتقد است که توضیحات و یافتههای موجود برای بزرگ بودن مغز انسان نمیتواند به طور کامل توضیح دقیقی برای اندازه سختافزاری مغز ما ارائه دهد.
برای مثال، در حالی که اغلب فرض میشود که جدال موسوم به «مسابقه تسلیحاتی تکاملی (فرگشتی)» بوده است که گونههای مختلف را به سمت ظرفیتهای شناختی بالاتر و در نتیجه مغزهای بزرگتر سوق داده است، اما گونزالس-فوررو معتقد است که «رقابتهای فرگشتی با توجه به هزینههای متابولیکی که دارند، از نظر تکاملی قادر به تولید مغزها و بدنهایی به اندازه انسان نیستند».
به عبارت دیگر، رشد اندازه مغز هزینه دارد و مقدار انرژی موجود برای رشد دیگر بافتها را محدود میکند. بنابراین، اگر بنا را تنها بر صحت کامل سناریوی مسابقه تسلیحاتی قرار دهیم، غیرممکن بود که گونه ما بتواند چنین مغز بزرگی را رشد دهد و در عین حال از چنین بدن باشکوه و خارقالعادهای نیز برخوردار باشد.
ادغام دینامیک بلوغ با فرايند تکامل
برای غلبه بر این مانع و به منظور تعیین میزان دقیق «هزینههای متابولیک» رشد انواع مختلف بافتها در بدن؛ گونزالس-فوررو یک مدل کامپیوتری ایجاد کرده است که پویاییها یا به عبارتی دینامیک بلوغ و دینامیک تکامل را با یکدیگر ادغام می کند.
نویسنده با استفاده از مدل خود تحت عنوان «چارچوب پویایی بلوغ و تکامل» (evo-devo) نشان میدهد که اندازه مغز و بدن هفت گونه مختلف انساننما را میتوان با دقت و جزئیات بازسازی کرد.
گونزالس-فوررو نشان میدهد که اندازه مغز از اولین سرده انسانتباران موسوم به «جنوبیکپی عفاری» گرفته تا آخرین آنها یعنی «هومو ساپینسها» یا همان انسانهای خردمند؛ همیشه به سن بلوغ جنسی بستگی داشته است.
به عبارت دیگر، با بالارفتن سن رسیدن به بلوغ جنسی، اندازه مغز نیز افزایش مییابد. با در نظر گرفتن انسانهای امروزی، نویسنده نشان میدهد که آغاز نسبتا دیرتر شروع فولیکولهای تخمدان در زنان، امکان افزایش اندازه مغز در دوران کودکی را فراهم میکند.
برای همین است که مغز یک انسان بالغ شش برابر بزرگتر از آن چیزی است که معمولاً برای موجوداتی با اندازه بدن ما انتظار می رود.
این پژوهشگر در مقاله خود نوشته است که «مدل پویایی بلوغ و تکامل، امکان تجزیه و تحلیلهای عمیق تری را میدهد که نشان می دهد بزرگتر شدن مغز انسانتباران به دلیل بهگُزینی مستقیم تعداد فولیکولها بوده تا اینکه به دلیل بهگُزینی طبیعی اندازه مغز باشد.»
به عبارت دیگر، مدل گونزالس-فورهرو نشان میدهد که اندازه بزرگ مغزهای ما انسانها محصول یک مسابقه تسلیحاتی تکاملی برای باهوشتر شدن نیست، بلکه محصول جانبی بلوغ جنسی با تاخیر ماست.
این مطالعه در حال حاضر به عنوان پیش چاپ در BioRxiv قابل دسترس علاقهمندان است و هنوز منتظر نتیجه داوری برای چاپ نهایی است.
bioRxiv
Evo-devo dynamics of hominin brain size
Brain size tripled in the human lineage over four million years, but why this occurred remains uncertain. To advance our understanding of what caused hominin-brain expansion, I mechanistically replicate it in-silico by modelling the evolutionary and developmental…
❤3
🔻رصدخانه جنوبی اروپا (ESO) روز چهارشنبه اعلام کرد که اخترشناسان میدانهای مغناطیسی قدرتمندی را کشف کردهاند که به دور سیاهچاله مستقر در مرکز کهکشان راه شیری میچرخند. /یورونیوز
👍3
Forwarded from utuberabot
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دوباره دنیا را شفاف و زیبا ببین! تقویت بینایی و خلاص شدن از عینک | How to Improve Vision
🔹🔹🔹
یادداشتهای نوروزی ( ۵ )
پارادوکس دروغ سیزده :
اپینمید اهل کرت می گوید :
همه اهالی کرت دروغگو هستند.
این جمله حیرت انگیز آغاز جدالی بزرگ در عرصه اندیشه انسانی بود.
پارادوکس مشهور [ دروغگو ]، یقین و قطعیت گزاره ها را به حالت تعلیق درآورد و هزاره ها بعد کورت گودل، ریاضی دان و منطق دان مشهور اعلام کرد که هیچ دستگاه اصل موضوعی (آکسیوماتیک) را نمی توان آن چنان قالب ریزی کرد که در آن یک بی نهایت وجود نداشته باشد و نهایتا آن که اصل عدم کاملیت گودل در کنار اصل عدم قطعیت هایزنبرگ و نسبیت انشتین سه راس مثلث برمودائی را ساختند که در درون آن هر چیز یقینی و قطعی به حالت تعلیق درمی آمد و فضای مه آلود ابهام و ایهام بر چشم انداز روشن وضوح و شفافیت چیره می شد
سه راسی که همانند حلقه های برومین در ریاضیات توپولوژیک، علیرغم آن که از داخل هم عبور نمی کردند اما زنجیره غیرقابل انفکاکی را تشکیل می دادند
از این منظر پارادوکس دروغگو از جمله پارادوکس های اصیلی بود که از خود ارجاعی گزاره به خویشتن پدید می آمد چرا که برخی دیگر از پارادوکس ها نظیر آشیل و لاکپشت زنون ایلیائی از فقدان پارامترهای کافی و لازم برای حل مسئله به وجود می آمدند اما خود ارجاعی ملاک اصلی تشخیص پارادوکس های اصیل بود
اگر همه کرتی ها دروغگو هستند بنابراین اپینمید کرتی هم دروغ می گوید آنگاه لازم می آید که همه کرتی ها راستگو باشند در آن صورت اپینمید کرتی هم راستگو است حالا گفته اپینمید راست است پس باز هم اپینمید دروغگوست و...
این دایره تسلسل تغییر از راست به دروغ و بالعکس، مجال تفکر را از آدمی ستانده و او را در چرخه گیج کننده راست و دروغ به حالت تعلیق نگاه می دارد
از این منظر دروغ سیزده نیز به وضعیتی پارادوکسیکال منجر می شود.
دروغ سیزده اگر از زاویه روانشناسی اجتماعی نگریسته شود چیزی نیست جز فرافکنی آرزوها و رویاهای جمعی افراد یک اجتماع
دروغی که از هر راستی، راست تر و از هر حقیقتی، حقیقی تر و از هر واقعیتی، واقعی تر می باشد
چرا که در تفسیر میتولوژیک نمادها، سیزده توامان پایان و آغاز جهان است.
جهانی که از حقیقت آغاز وبه افسانه ختم گشته است، اگر جهان مشهود آدمی، جهان سایه ها و دور شدن از ( مثل ) به تعبیر افلاطونی آن باشد بنابراین سیزده نماد جهانی باژگونه است که نهایت همه چیز در آن، وارونه بدایت آغازین است
ابدیت و ازلیتی که چیرگی کائوس ( آشوب ) بر کاسموس ( نظم ) را در قعر ظلمات هویدا می کند
مظهر تولد ومرگی است که همواره تکرار می شود وشبیه چرخه ( سامسارا )ی بودا تولد ها و مرگ های بی شمار را رقم می زند.
دروغ سیزده به تعبیر دیگری می تواند همان دنیای وارونه ای باشد که ( لوئیس کارول )، آلیس را با گذر از آینه به جهان عجایب و غرایب عبور می دهد تا جهانی دیگر گونه را به تجربه بنشیند
شاید هم تجربه سیزده، همانند تجربه جهان برزخی باشد که در بین دنیای برین و زبرین نقش گذرگاهی را ایفا می کند که همه چیز را به وارونه خود مبدل می سازد تا آماده ورود به جهان دیگری گردد.
بدینسان تجربه حقیقت و قطعیت، خود به یک شوخی تبدیل می شود معمولا می گویند کدام شوخی است که نصف آن جدی نباشد اگر این گفته را ترجمان حال دروغ بکنیم باید بگوئیم کدام دروغی است که نصف آن حقیقت نباشد در واقع دروغ حقیقتی است از دیگر سو همچنان که حقیقت خود دروغی است باژگونه در جهانی وارونه. جهانی که به تعبیر فیلسوفان پست مدرن چیزی نیست جز جهان وانموده ها.
معنای نمادین سیزده بدر هم چیزی نیست جز گذری آئینی از سرزمین وانموده ها به جهان نمودها و تنها سفینه ای که می توان در آن نشست و این سفر جادوئی را به سرانجام رساند دروغی است که در روز سیزده از نهاد آدمی برمی آید و بر دل آدمی می نشیند
🔹🔹🔹
یادداشتهای نوروزی ( ۵ )
پارادوکس دروغ سیزده :
اپینمید اهل کرت می گوید :
همه اهالی کرت دروغگو هستند.
این جمله حیرت انگیز آغاز جدالی بزرگ در عرصه اندیشه انسانی بود.
پارادوکس مشهور [ دروغگو ]، یقین و قطعیت گزاره ها را به حالت تعلیق درآورد و هزاره ها بعد کورت گودل، ریاضی دان و منطق دان مشهور اعلام کرد که هیچ دستگاه اصل موضوعی (آکسیوماتیک) را نمی توان آن چنان قالب ریزی کرد که در آن یک بی نهایت وجود نداشته باشد و نهایتا آن که اصل عدم کاملیت گودل در کنار اصل عدم قطعیت هایزنبرگ و نسبیت انشتین سه راس مثلث برمودائی را ساختند که در درون آن هر چیز یقینی و قطعی به حالت تعلیق درمی آمد و فضای مه آلود ابهام و ایهام بر چشم انداز روشن وضوح و شفافیت چیره می شد
سه راسی که همانند حلقه های برومین در ریاضیات توپولوژیک، علیرغم آن که از داخل هم عبور نمی کردند اما زنجیره غیرقابل انفکاکی را تشکیل می دادند
از این منظر پارادوکس دروغگو از جمله پارادوکس های اصیلی بود که از خود ارجاعی گزاره به خویشتن پدید می آمد چرا که برخی دیگر از پارادوکس ها نظیر آشیل و لاکپشت زنون ایلیائی از فقدان پارامترهای کافی و لازم برای حل مسئله به وجود می آمدند اما خود ارجاعی ملاک اصلی تشخیص پارادوکس های اصیل بود
اگر همه کرتی ها دروغگو هستند بنابراین اپینمید کرتی هم دروغ می گوید آنگاه لازم می آید که همه کرتی ها راستگو باشند در آن صورت اپینمید کرتی هم راستگو است حالا گفته اپینمید راست است پس باز هم اپینمید دروغگوست و...
این دایره تسلسل تغییر از راست به دروغ و بالعکس، مجال تفکر را از آدمی ستانده و او را در چرخه گیج کننده راست و دروغ به حالت تعلیق نگاه می دارد
از این منظر دروغ سیزده نیز به وضعیتی پارادوکسیکال منجر می شود.
دروغ سیزده اگر از زاویه روانشناسی اجتماعی نگریسته شود چیزی نیست جز فرافکنی آرزوها و رویاهای جمعی افراد یک اجتماع
دروغی که از هر راستی، راست تر و از هر حقیقتی، حقیقی تر و از هر واقعیتی، واقعی تر می باشد
چرا که در تفسیر میتولوژیک نمادها، سیزده توامان پایان و آغاز جهان است.
جهانی که از حقیقت آغاز وبه افسانه ختم گشته است، اگر جهان مشهود آدمی، جهان سایه ها و دور شدن از ( مثل ) به تعبیر افلاطونی آن باشد بنابراین سیزده نماد جهانی باژگونه است که نهایت همه چیز در آن، وارونه بدایت آغازین است
ابدیت و ازلیتی که چیرگی کائوس ( آشوب ) بر کاسموس ( نظم ) را در قعر ظلمات هویدا می کند
مظهر تولد ومرگی است که همواره تکرار می شود وشبیه چرخه ( سامسارا )ی بودا تولد ها و مرگ های بی شمار را رقم می زند.
دروغ سیزده به تعبیر دیگری می تواند همان دنیای وارونه ای باشد که ( لوئیس کارول )، آلیس را با گذر از آینه به جهان عجایب و غرایب عبور می دهد تا جهانی دیگر گونه را به تجربه بنشیند
شاید هم تجربه سیزده، همانند تجربه جهان برزخی باشد که در بین دنیای برین و زبرین نقش گذرگاهی را ایفا می کند که همه چیز را به وارونه خود مبدل می سازد تا آماده ورود به جهان دیگری گردد.
بدینسان تجربه حقیقت و قطعیت، خود به یک شوخی تبدیل می شود معمولا می گویند کدام شوخی است که نصف آن جدی نباشد اگر این گفته را ترجمان حال دروغ بکنیم باید بگوئیم کدام دروغی است که نصف آن حقیقت نباشد در واقع دروغ حقیقتی است از دیگر سو همچنان که حقیقت خود دروغی است باژگونه در جهانی وارونه. جهانی که به تعبیر فیلسوفان پست مدرن چیزی نیست جز جهان وانموده ها.
معنای نمادین سیزده بدر هم چیزی نیست جز گذری آئینی از سرزمین وانموده ها به جهان نمودها و تنها سفینه ای که می توان در آن نشست و این سفر جادوئی را به سرانجام رساند دروغی است که در روز سیزده از نهاد آدمی برمی آید و بر دل آدمی می نشیند
🔹🔹🔹
❤3👍1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ترکیب ریاضیات و هنر
پیشکش به مریم میرزا خانی
پیشکش به مریم میرزا خانی
😍4❤2👍1
شجره نامه نخستیها
تحقیقات دانشمندان درباره ساعت مولکولی در DNA نخستیها نشان داد بیشترین تفاوت ژنتیکی میان مجموعه میمونها و مجموعه دیگری است ،متشکل از کپیها و انسانها .
البته تعجبی هم نداشت از روزی که علم به سراغ کپی ها رفت، توافق عمومی وجود داشت مبنی بر اینکه خویشی و نزدیکی انسان ها با کپی ها بیشتر از خویش و نزدیکی هر کدام از آنها با میمونها است.
حالا ساعت مولکولی داشت نشان میداد میمونها در 7 درصد از ساختار DNA با انسانها و کپیها متفاوت هستند.
چیز دیگری که این ساعت معلوم کرد این بود که گیبونها بیشترین تفاوت را با سایر کپیها دارند، تفاوت ساختار DNA آنها با سایر کپیها و انسانها 5 درصد است .
تفاوت اورانگوتانها از گوریلها ،شامپانزهها و انسانها هم 3.6 درصد است این یافتهها نشان میداد گیبونها و اورانگوتانها خیلی وقت است از خانواده کپیها جدا شدهاند .
امروزه گیبونها و اورانگوتانها را فقط در جنوب شرق آسیا پیدا میکنید،حال آنکه گوریلها و شامپانزهها تنها در آفریقا قابل مشاهدهاند ،آفریقاییکه وطن نخستین انسانها نیز بوده است.
از کپیها نزدیکترین گونه به ما دو نوع شامپانزه اند:
شامپانزههای معمولی و بنوبوها ،DNA این دو گونه 99.3 مشابه یکدیگر است.
ساعت DNA را اگر برای نخستیها کالیبره کنیم نشان خواهد داد، گوریلها حدود 10 میلیون سال قبل از شاخهای که به شامپانزهها و انسانها منتهی میشود جدا شدهاند، نیاکان انسان نیز حدود 7 میلیون سال قبل از شامپانزهها جدا شده است.
نتیجه اینکه انسانها چیزی حدود 7میلیون سال است که برای خودشان در حال تکامل هستند، فاصله ژنتیکی که ما را از دو گونه شامپانزهها جدا میسازد کمتر از فاصله میان دو گونه گیبون است.
🦜برای اینکه تفاوت را بهتر بفهمید از دنیای پرندگان مثالی میآورم، سرود خوان چشم قرمز و سرود خوان چشم سفید هر دو گونه پرندگان آوازه خوان هستند هر دو گونه به یک جنس تعلق دارند و خوشهای از گونههای نزدیک به حساب میآیند ،با این حال در 2.9 درصد از DNA آنها متفاوت اند-که این تفاوت بسیار بیشتر از تفاوت میان ما و شامپانزه است.
فاصله ژنتیکی را که ملاک قرار دهیم، انسانها، شامپانزههای معمولی و بونوبوها زیر یک جنس قرار میگیرند و بلکه انسان را باید گونه سوم شامپانزهها به حساب آورد.🦧
#شامپانزه سوم
جرالد دایموند
تحقیقات دانشمندان درباره ساعت مولکولی در DNA نخستیها نشان داد بیشترین تفاوت ژنتیکی میان مجموعه میمونها و مجموعه دیگری است ،متشکل از کپیها و انسانها .
البته تعجبی هم نداشت از روزی که علم به سراغ کپی ها رفت، توافق عمومی وجود داشت مبنی بر اینکه خویشی و نزدیکی انسان ها با کپی ها بیشتر از خویش و نزدیکی هر کدام از آنها با میمونها است.
حالا ساعت مولکولی داشت نشان میداد میمونها در 7 درصد از ساختار DNA با انسانها و کپیها متفاوت هستند.
چیز دیگری که این ساعت معلوم کرد این بود که گیبونها بیشترین تفاوت را با سایر کپیها دارند، تفاوت ساختار DNA آنها با سایر کپیها و انسانها 5 درصد است .
تفاوت اورانگوتانها از گوریلها ،شامپانزهها و انسانها هم 3.6 درصد است این یافتهها نشان میداد گیبونها و اورانگوتانها خیلی وقت است از خانواده کپیها جدا شدهاند .
امروزه گیبونها و اورانگوتانها را فقط در جنوب شرق آسیا پیدا میکنید،حال آنکه گوریلها و شامپانزهها تنها در آفریقا قابل مشاهدهاند ،آفریقاییکه وطن نخستین انسانها نیز بوده است.
از کپیها نزدیکترین گونه به ما دو نوع شامپانزه اند:
شامپانزههای معمولی و بنوبوها ،DNA این دو گونه 99.3 مشابه یکدیگر است.
💡اما انسانها چطور ؟
ما در 2.3درصد از DNA با گوریلها متفاوتیم در 1.6 درصد نیز با هر دو گونه شامپانزه فرق داریم معنایش این است که در 98.4 درصد از DNAبا شامپانزهها یعنی نزدیکترین خویشاوندان کنونی مان متفاوت هستیم ،نتیجه اینکه نزدیکترین خویشاوند شامپانزهها، گوریلها نیستند، ما هستیم.
ساعت DNA را اگر برای نخستیها کالیبره کنیم نشان خواهد داد، گوریلها حدود 10 میلیون سال قبل از شاخهای که به شامپانزهها و انسانها منتهی میشود جدا شدهاند، نیاکان انسان نیز حدود 7 میلیون سال قبل از شامپانزهها جدا شده است.
نتیجه اینکه انسانها چیزی حدود 7میلیون سال است که برای خودشان در حال تکامل هستند، فاصله ژنتیکی که ما را از دو گونه شامپانزهها جدا میسازد کمتر از فاصله میان دو گونه گیبون است.
🦜برای اینکه تفاوت را بهتر بفهمید از دنیای پرندگان مثالی میآورم، سرود خوان چشم قرمز و سرود خوان چشم سفید هر دو گونه پرندگان آوازه خوان هستند هر دو گونه به یک جنس تعلق دارند و خوشهای از گونههای نزدیک به حساب میآیند ،با این حال در 2.9 درصد از DNA آنها متفاوت اند-که این تفاوت بسیار بیشتر از تفاوت میان ما و شامپانزه است.
فاصله ژنتیکی را که ملاک قرار دهیم، انسانها، شامپانزههای معمولی و بونوبوها زیر یک جنس قرار میگیرند و بلکه انسان را باید گونه سوم شامپانزهها به حساب آورد.🦧
#شامپانزه سوم
جرالد دایموند
👍3❤1
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
اگه یک بمب هسته ای روی یکی از شهرهای بزرگ امروزی بیندازیم، چه اتفاقاتی میافتد؟
زیرنویس حمیدرضا بیدار
زیرنویس حمیدرضا بیدار
😱2
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
تغییر یک عکس با لنز های مختلف در این حد است
اینکه برخی افراد میگویند من خوش عکس نیستم، شاید گاهی به همین علت باشد.
اینکه برخی افراد میگویند من خوش عکس نیستم، شاید گاهی به همین علت باشد.
👍4
.
🔻 روزنامه گاردین: نتایج یک پژوهش پزشکی جدید نشان میدهد که ویروس آنفولانزا در آینده نزدیک احتمالا به همهگیری جدیدِ یک بیماری عفونی مرگبار دامن خواهد زد.
🔻 روزنامه گاردین: نتایج یک پژوهش پزشکی جدید نشان میدهد که ویروس آنفولانزا در آینده نزدیک احتمالا به همهگیری جدیدِ یک بیماری عفونی مرگبار دامن خواهد زد.
😢3👏2
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
تشریح قدم به قدم و آمادگی برای رسیدن به ارگاسم درخانمها
👏3
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
آیا میوهها و سبزیجات لکهدار سالمند؟
👍2🙏1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
تاثیر مواد آرایشی
تاریخ، انتخاب جنسی، و تاثیر این مواد روی بدن شما
تاریخ، انتخاب جنسی، و تاثیر این مواد روی بدن شما
💯2
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
بدن شما در ٣٠ ثانيه چه كارهایی انجام ميدهد؟
دیروقت خوابیدن مشکلی ایجاد میکند؟
کیفیت خواب در مدت زمان هفت تا هشت ساعت مهم است نه ساعتی که به خواب میرویم
برخی افراد دیرتر از دیگران به رختخواب میروند و تمایل دارند تا پاسی از شب بیدار بمانند. این افراد معروف به «جغد شب»، معمولا جوانترند، در حالی که مسنترها ترجیح میدهند شبها زودتر بخوابند. اما آیا دیر خوابیدن ضرر دارد؟
چقدر باید بخوابیم و اگر خواب کافی نداشته باشیم، چه اتفاقی میافتد؟
دکتر برین ماینر، متخصص خواب، به یاهولایف میگوید: «اغلب مردم به اندازه کافی نمیخوابند.» او با اشاره به «توصیههای واضح» بنیاد ملی خواب، بر هفت تا ۹ ساعت خواب برای بزرگسالان جوان و هفت تا هشت ساعت خواب برای بزرگسالان مسنتر تاکید میکند.
ماینر میگوید که اگر کسی به طور متوسط کمتر از هفت ساعت میخوابد، احتمالا خواب کافی ندارد.
به گفته ترینا ال. کوئلار، رئیس تحقیق و توسعه و معاون زیستشناسی شرکت بیوتکنولوژی تالی هلت (Tally Health) فقط هفت ساعت چشم بسته بودن کافی نیست و کیفیت خواب هم به اندازه کمیت آن مهم است.
به گفته او، «هفت ساعت خواب هم اگر با استراحت کامل همراه نباشد، کافی نیست. هم کیفیت و هم کمیت خواب به طور قابلتوجهی بر سلامتی تاثیر میگذارد و خطر ابتلا به انواع بیماریهای مزمن از جمله دیابت، فشار خون بالا، سکته مغزی، بیماریهای قلبی و برخی سرطانها را افزایش میدهد و با برخی موارد مرگومیر هم در ارتباط است.»
برخی کارشناسان از تاثیر کمخوابی بر افزایش وزن هم خبر میدهند. به گفته متخصصان، کمخوابی باعث میشود هورمونهای سیری در بدن کاهش یابد و به دنبال آن هورمونهایی مرتبط احساس با گرسنگی را افزایش میدهد. کمبود خواب همچنین با فشار خون بالا و کنترل ضعیفتر قند خون نیز مرتبط است.
آیا دیروقت خوابیدن مشکلساز است؟
احتمالا بله؛ اما این بیشتر به کیفیت آن خواب دیروقت بستگی دارد. به گفته کوئلار، اگر دیر به خواب رفتن مانع خواب کافی شود، نگرانکننده است اما اگر خواب با باکیفیت در مدت زمان توصیهشده تامین شود، جای نگرانی نیست.
او میگوید: «مدت زمان خواب، کیفیت خواب و پایبند بودن به یک برنامه منظم برای خواب مهمتر از ساعت خوابیدن است. به عبارت دیگر، بیدار ماندن تا نیمهشب یا حتی دیرتر مادامی که حداقل هفت ساعت بخوابید، کم نخوابید یا دچار اختلال خواب نشوید، لزوما مشکلی ایجاد نمیکند.»
ماینر دراینباره به چرخه شبانهروزی بدن اشاره میکند. به گفته او، این ساعت داخلی بدن است که زمان بیداری و خوابآلودگی را تنظیم میکند. «اگر هنگامی که خسته یا آماده خوابیم برای بیدار ماندن به منظور انجام دادن کاری یا فعالیت اجتماعی به خودمان فشار بیاوریم، احتمالا خود را در معرض پیامدهای ناخوشایند آن بر سلامتی قرار خواهیم داد.»
ریتم شبانهروزی همه شبیه هم نیست. بعضیها سحرخیزند و شبها هم زودتر میخوابند اما برخی دیرتر به رختخواب میروند. بنابراین خواب به میزان توصیهشده و کیفیت آن است که بسیار اهمیت دارد.
© The Inde_pendent
کیفیت خواب در مدت زمان هفت تا هشت ساعت مهم است نه ساعتی که به خواب میرویم
برخی افراد دیرتر از دیگران به رختخواب میروند و تمایل دارند تا پاسی از شب بیدار بمانند. این افراد معروف به «جغد شب»، معمولا جوانترند، در حالی که مسنترها ترجیح میدهند شبها زودتر بخوابند. اما آیا دیر خوابیدن ضرر دارد؟
چقدر باید بخوابیم و اگر خواب کافی نداشته باشیم، چه اتفاقی میافتد؟
دکتر برین ماینر، متخصص خواب، به یاهولایف میگوید: «اغلب مردم به اندازه کافی نمیخوابند.» او با اشاره به «توصیههای واضح» بنیاد ملی خواب، بر هفت تا ۹ ساعت خواب برای بزرگسالان جوان و هفت تا هشت ساعت خواب برای بزرگسالان مسنتر تاکید میکند.
ماینر میگوید که اگر کسی به طور متوسط کمتر از هفت ساعت میخوابد، احتمالا خواب کافی ندارد.
به گفته ترینا ال. کوئلار، رئیس تحقیق و توسعه و معاون زیستشناسی شرکت بیوتکنولوژی تالی هلت (Tally Health) فقط هفت ساعت چشم بسته بودن کافی نیست و کیفیت خواب هم به اندازه کمیت آن مهم است.
به گفته او، «هفت ساعت خواب هم اگر با استراحت کامل همراه نباشد، کافی نیست. هم کیفیت و هم کمیت خواب به طور قابلتوجهی بر سلامتی تاثیر میگذارد و خطر ابتلا به انواع بیماریهای مزمن از جمله دیابت، فشار خون بالا، سکته مغزی، بیماریهای قلبی و برخی سرطانها را افزایش میدهد و با برخی موارد مرگومیر هم در ارتباط است.»
برخی کارشناسان از تاثیر کمخوابی بر افزایش وزن هم خبر میدهند. به گفته متخصصان، کمخوابی باعث میشود هورمونهای سیری در بدن کاهش یابد و به دنبال آن هورمونهایی مرتبط احساس با گرسنگی را افزایش میدهد. کمبود خواب همچنین با فشار خون بالا و کنترل ضعیفتر قند خون نیز مرتبط است.
آیا دیروقت خوابیدن مشکلساز است؟
احتمالا بله؛ اما این بیشتر به کیفیت آن خواب دیروقت بستگی دارد. به گفته کوئلار، اگر دیر به خواب رفتن مانع خواب کافی شود، نگرانکننده است اما اگر خواب با باکیفیت در مدت زمان توصیهشده تامین شود، جای نگرانی نیست.
او میگوید: «مدت زمان خواب، کیفیت خواب و پایبند بودن به یک برنامه منظم برای خواب مهمتر از ساعت خوابیدن است. به عبارت دیگر، بیدار ماندن تا نیمهشب یا حتی دیرتر مادامی که حداقل هفت ساعت بخوابید، کم نخوابید یا دچار اختلال خواب نشوید، لزوما مشکلی ایجاد نمیکند.»
ماینر دراینباره به چرخه شبانهروزی بدن اشاره میکند. به گفته او، این ساعت داخلی بدن است که زمان بیداری و خوابآلودگی را تنظیم میکند. «اگر هنگامی که خسته یا آماده خوابیم برای بیدار ماندن به منظور انجام دادن کاری یا فعالیت اجتماعی به خودمان فشار بیاوریم، احتمالا خود را در معرض پیامدهای ناخوشایند آن بر سلامتی قرار خواهیم داد.»
ریتم شبانهروزی همه شبیه هم نیست. بعضیها سحرخیزند و شبها هم زودتر میخوابند اما برخی دیرتر به رختخواب میروند. بنابراین خواب به میزان توصیهشده و کیفیت آن است که بسیار اهمیت دارد.
© The Inde_pendent
Yahoo Life
25% of people go to bed after midnight, a new Yahoo News/YouGov poll finds. Is that a problem? What sleep experts say.
Does when you go to bed matter? What a new poll says about our sleep habits, and what experts advise.
👏2
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
گوشهای شما چند سالهشونه؟ تست شنوایی
کیفیت صدای این ویدیو روی 1024kbps ست شده است.
کیفیت صدای این ویدیو روی 1024kbps ست شده است.
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
تاثیر شکر بر مغز
چرا مقاومت در مقابل غذاهای شیرین سخت است
چرا مقاومت در مقابل غذاهای شیرین سخت است
👍3
چگونه هورمون ها بر زندگی ما حکومت می کنند
از رابطه گرفته تا غذا خوردن از تولد تا دمای بدن خود فیزیکی ما همان کاری را انجام می دهد که اسانید شیمیایی مان به ما می گویند. دانشمندان کشف کردند که آن دو هورمون پس از ۶۰ سالگی افزایش مییابند که علت آن کمک به تراکم استخوان، ذخیره چربی، دمای بدن و حافظه است. نوجوانی تنها زمانی نیست که هم مردان و هم زنان تغییرات هورمونی عظیمی را تجربه میکنند.
فرارو- "آرنولد برتهولد" دانشمند آلمانی در سال ۱۸۴۹ میلادی متوجه شد که خروسهای عقیم نشده در مقایسه با خروسهای عقیم شده رفتارها و ویژگیهای فیزیکی خاصی از قبیل زاغ زدن یا رشد تاج و غبغب را از خود نشان نمیدهند. هنگامی که بیضههای برداشته شده خروس به شکم آنان پیوند زده شد و عروق جدیدی ایجاد شد این ویژگیهای ثانویه بازسازی شدند. برتهولد مشاهده کرد که چیزی از بیضهها به جریان خون منتقل میشود که این تغییرات را هدایت میکند. در واقع، آن چیز "تستوسترون" بود.
به گزارش فرارو به نقل از نیواستیتسمن، نیم قرن به طول انجامید تا برای این مولکولهای سیگنال دهنده نام "هورمون" با ریشه از یونان باستان به معنای "محرک" انتخاب شد. "ارنست استارلینگ" فیزیولوژیست بریتانیایی و "ویلیام بیلیس" شوهر خواهرش در سال ۱۹۰۲ میلادی حین مطالعه درباره هضم هورمون سکرتین را کشف کردند و این گونه تصور کردند که تنها توسط سیستم عصبی کنترل میشود و این فرضیه مطرح شد که مواد شبه سکرتین سایر فرآیندها را نیز هماهنگ میکنند.
در دهههای پس از آن چندین جایزه نوبل برای شناسایی و جداسازی برخی از شناخته شدهترین هورمونهای امروزی اعطا شدند از جمله برای استروژن، تستوسترون و پروژسترون. امروزه برچسبهای ساده به آن هورمونها اطلاق میکنیم برای مثال، ملاتونین به عنوان هورمون خواب، کورتیزول به عنوان هورمون استرس، اکسی توسین به عنوان هورمون نوازش که خود نشان دهنده دانش عمومی درباره نقش گسترده هورمونها در عملکرد انسان هستند. با این وجود، چاپ کتاب "قدرت هورمون ها" نوشته "مکس نیودورپ" متخصص غدد در سال ۲۰۲۲ میلادی به زبان هلندی و اکنون ترجمه آن به زبان انگلیسی نشان میدهد که هر فردی تا چه اندازه در مورد میزان قدرت هورمون درکی ندارد.
هورمونها که توسط غدد درون ریز ایجاد میشوند در خون و مایعات دیگر در بدن حرکت میکنند و اکثر آنها "یک عملکرد تنظیم کننده مرکزی" دارند. هورمونها میتوانند فرآیندها را به حرکت درآورند یا آن فرآیندها را مهار کنند. "مرکز" هورمونی هیپوتالاموس و غده هیپوفیز هستند که در مرکز مغز در پشت کاسه چشم قرار دارند. "نیودورپ" مینویسد: "آنها همراه با یکدیگر سیستم عصبی و غدد درون ریز مان را کنترل میکنند مانند ژنرالهای ارتش که تمام نیروها را زیر نظر دارند".
از ۱۲ هفتگی جنین تا سنین بالای یک فرد هورمونها جنسیت، بارداری، تولد، رشد، دمای بدن، خواب، ریتم شبانه روزی، گرسنگی، هضم و متابولیسم را تنظیم میکنند. در کتاب "قدرت هورمون ها" با توجه به فصول زمانی چگونگی افزایش، کاهش و تعامل هورمونها با یکدیگر را در دوران بارداری، نوزادی، کودکی، نوجوانی، بزرگسالی و دو مرحله متمایز از دورههای بعدی زندگی یعنی پس از ۶۰ سالگی و پس از ۸۰ سالگی مورد بررسی قرار میگیرند.
توصیف تستوسترون و استروژن به عنوان هورمونهای "مردانه" و "زنانه" به یک معنا گمراه کننده است. مردان و زنان هورمونهای یکسانی دارند اگرچه نقشها و سطوح آن هورمون بین دو جنس متفاوت است. برای مثال، هورمون محرک فولیکول (FSH) و هورمون لوتئینیزه کننده (LH) برای چرخه قاعدگی و بارداری حیاتی هستند. مردان نیز هورمون محرک فولیکول و هورمون لوتئینیزه کننده را تولید میکنند که نقش کلیدی در چرخه زندگی سلولهای اسپرم دارند.
هم چنین، دانشمندان کشف کردند که آن دو هورمون پس از ۶۰ سالگی افزایش مییابند که علت آن کمک به تراکم استخوان، ذخیره چربی، دمای بدن و حافظه است. نوجوانی تنها زمانی نیست که هم مردان و هم زنان تغییرات هورمونی عظیمی را تجربه میکنند. نوزادان پیش از دو سالگی یک "بلوغ کوچک" را پشت سر میگذارند که طی آن بیضههای پسر (۲۴ برابر کوچکتر از یک مرد بالغ) میتوانند سطوح هورمونی بزرگسالان را تولید کند و رشد فولیکولها در تخمدان دختران باعث افزایش استرادیول در خون میشود که با میزان آن در زمان تخمک گذاری در یک زن قابل مقایسه است.
هنوز درک نشده که چرا این به اصطلاح "سیرک هورمونی" رخ میدهد، اما از نظر نیودورپ آن رخداد میتواند یک آزمون برای اتفاقات بعدی باشد. بزرگسالان هم چنین در دهه ششم عمرشان "دومین نوجوانی" حود را تجربه میکنند زمانی که مردان و زنان از نظر هورمونی شبیهتر میشوند. در زنان "تغییر گارد هورمونی" بدان معناست که تستوسترون کنترل استروژن را به دست میگیرد.
از رابطه گرفته تا غذا خوردن از تولد تا دمای بدن خود فیزیکی ما همان کاری را انجام می دهد که اسانید شیمیایی مان به ما می گویند. دانشمندان کشف کردند که آن دو هورمون پس از ۶۰ سالگی افزایش مییابند که علت آن کمک به تراکم استخوان، ذخیره چربی، دمای بدن و حافظه است. نوجوانی تنها زمانی نیست که هم مردان و هم زنان تغییرات هورمونی عظیمی را تجربه میکنند.
فرارو- "آرنولد برتهولد" دانشمند آلمانی در سال ۱۸۴۹ میلادی متوجه شد که خروسهای عقیم نشده در مقایسه با خروسهای عقیم شده رفتارها و ویژگیهای فیزیکی خاصی از قبیل زاغ زدن یا رشد تاج و غبغب را از خود نشان نمیدهند. هنگامی که بیضههای برداشته شده خروس به شکم آنان پیوند زده شد و عروق جدیدی ایجاد شد این ویژگیهای ثانویه بازسازی شدند. برتهولد مشاهده کرد که چیزی از بیضهها به جریان خون منتقل میشود که این تغییرات را هدایت میکند. در واقع، آن چیز "تستوسترون" بود.
به گزارش فرارو به نقل از نیواستیتسمن، نیم قرن به طول انجامید تا برای این مولکولهای سیگنال دهنده نام "هورمون" با ریشه از یونان باستان به معنای "محرک" انتخاب شد. "ارنست استارلینگ" فیزیولوژیست بریتانیایی و "ویلیام بیلیس" شوهر خواهرش در سال ۱۹۰۲ میلادی حین مطالعه درباره هضم هورمون سکرتین را کشف کردند و این گونه تصور کردند که تنها توسط سیستم عصبی کنترل میشود و این فرضیه مطرح شد که مواد شبه سکرتین سایر فرآیندها را نیز هماهنگ میکنند.
در دهههای پس از آن چندین جایزه نوبل برای شناسایی و جداسازی برخی از شناخته شدهترین هورمونهای امروزی اعطا شدند از جمله برای استروژن، تستوسترون و پروژسترون. امروزه برچسبهای ساده به آن هورمونها اطلاق میکنیم برای مثال، ملاتونین به عنوان هورمون خواب، کورتیزول به عنوان هورمون استرس، اکسی توسین به عنوان هورمون نوازش که خود نشان دهنده دانش عمومی درباره نقش گسترده هورمونها در عملکرد انسان هستند. با این وجود، چاپ کتاب "قدرت هورمون ها" نوشته "مکس نیودورپ" متخصص غدد در سال ۲۰۲۲ میلادی به زبان هلندی و اکنون ترجمه آن به زبان انگلیسی نشان میدهد که هر فردی تا چه اندازه در مورد میزان قدرت هورمون درکی ندارد.
هورمونها که توسط غدد درون ریز ایجاد میشوند در خون و مایعات دیگر در بدن حرکت میکنند و اکثر آنها "یک عملکرد تنظیم کننده مرکزی" دارند. هورمونها میتوانند فرآیندها را به حرکت درآورند یا آن فرآیندها را مهار کنند. "مرکز" هورمونی هیپوتالاموس و غده هیپوفیز هستند که در مرکز مغز در پشت کاسه چشم قرار دارند. "نیودورپ" مینویسد: "آنها همراه با یکدیگر سیستم عصبی و غدد درون ریز مان را کنترل میکنند مانند ژنرالهای ارتش که تمام نیروها را زیر نظر دارند".
از ۱۲ هفتگی جنین تا سنین بالای یک فرد هورمونها جنسیت، بارداری، تولد، رشد، دمای بدن، خواب، ریتم شبانه روزی، گرسنگی، هضم و متابولیسم را تنظیم میکنند. در کتاب "قدرت هورمون ها" با توجه به فصول زمانی چگونگی افزایش، کاهش و تعامل هورمونها با یکدیگر را در دوران بارداری، نوزادی، کودکی، نوجوانی، بزرگسالی و دو مرحله متمایز از دورههای بعدی زندگی یعنی پس از ۶۰ سالگی و پس از ۸۰ سالگی مورد بررسی قرار میگیرند.
توصیف تستوسترون و استروژن به عنوان هورمونهای "مردانه" و "زنانه" به یک معنا گمراه کننده است. مردان و زنان هورمونهای یکسانی دارند اگرچه نقشها و سطوح آن هورمون بین دو جنس متفاوت است. برای مثال، هورمون محرک فولیکول (FSH) و هورمون لوتئینیزه کننده (LH) برای چرخه قاعدگی و بارداری حیاتی هستند. مردان نیز هورمون محرک فولیکول و هورمون لوتئینیزه کننده را تولید میکنند که نقش کلیدی در چرخه زندگی سلولهای اسپرم دارند.
هم چنین، دانشمندان کشف کردند که آن دو هورمون پس از ۶۰ سالگی افزایش مییابند که علت آن کمک به تراکم استخوان، ذخیره چربی، دمای بدن و حافظه است. نوجوانی تنها زمانی نیست که هم مردان و هم زنان تغییرات هورمونی عظیمی را تجربه میکنند. نوزادان پیش از دو سالگی یک "بلوغ کوچک" را پشت سر میگذارند که طی آن بیضههای پسر (۲۴ برابر کوچکتر از یک مرد بالغ) میتوانند سطوح هورمونی بزرگسالان را تولید کند و رشد فولیکولها در تخمدان دختران باعث افزایش استرادیول در خون میشود که با میزان آن در زمان تخمک گذاری در یک زن قابل مقایسه است.
هنوز درک نشده که چرا این به اصطلاح "سیرک هورمونی" رخ میدهد، اما از نظر نیودورپ آن رخداد میتواند یک آزمون برای اتفاقات بعدی باشد. بزرگسالان هم چنین در دهه ششم عمرشان "دومین نوجوانی" حود را تجربه میکنند زمانی که مردان و زنان از نظر هورمونی شبیهتر میشوند. در زنان "تغییر گارد هورمونی" بدان معناست که تستوسترون کنترل استروژن را به دست میگیرد.
اندیشه ی سبز
چگونه هورمون ها بر زندگی ما حکومت می کنند از رابطه گرفته تا غذا خوردن از تولد تا دمای بدن خود فیزیکی ما همان کاری را انجام می دهد که اسانید شیمیایی مان به ما می گویند. دانشمندان کشف کردند که آن دو هورمون پس از ۶۰ سالگی افزایش مییابند که علت آن کمک به تراکم…
آندروژنها هنوز در مردان مسن غالب هستند، اما آن هورمونها سه برابر بیشتر از سالهای جوانی استروژن دارند.
هورمونهای جنسی در ۸۰ سالگی بیشتر کاهش مییابند که باعث کاهش کیفیت عضله و اختلال در عملکرد عصب بینایی و گوش میشود. در این سن کیفیت خواب نیز بدتر میشود و ریتم شبانه روزی که تولید هورمونها را در یک دوره ۲۴ ساعته تعیین میکند مختل میشود.
"نیودورپ" مینویسد: "این از دست دادن انعطاف پذیری هورمونی یک پیش بینی قابل اعتماد برای زوال عقل و مرگ زودرس است". زنان میتوانند یائسگی و به طور بالقوه بارداری را به این فهرست از افزایشهای هورمونی تغییر دهنده زندگی بیافزایند. در دوران بارداری نیاز به هورمونها به حدی است که اندازه غده هیپوفیز دو برابر افزایش مییابد. همه چیز از متابولیسم شما (لاکتوژن جفتی انسان تضمین میکند که مادر برای انرژی خود چربی میسوزاند و قندهای ساده را برای رشد کودک باقی میگذارد) تا سیستم ایمنی تان (در سه ماهه سوم پروژسترون قدرت دفاعی بدن را کاهش میدهد تا به جنین حمله نکند) به طور موقت تغییر میکنند. پس از زایمان دو سال به طول خواهد انجامید تا سطح هورمونهای مادر به تعادل معمول خود بازگردد.
نیودورپ در کتاب اش اشاره میکند که پدران نیز دچار تغییرات هورمونی کوچک تری میشوند: سطح تستوسترون در سه ماهه آخر بارداری کاهش مییابد و پس از تولد دوباره کاهش مییابد احتمالا به این دلیل که هورمون مردانه "می تواند پرخاشگری فیزیکی را تشدید کند و میل جنسی را افزایش دهد ویژگیهایی که ترجیح میدهیم در پدران جدید نبینیم".
او هم چنین معتقد است که مردان نوعی یائسگی را تجربه میکنند: کمبود آندروژن در مردان سالخورده. سطح تستوسترون به طور ناگهانی متوقف نمیشود، اما از سن ۳۰ سالگی حدود ۱ درصد در سال کاهش مییابد. با این وجود، دستورالعمل سرویس سلامت ملی بریتانیا اشاره میکند که برخی از مردان در دهههای چهارم و پنجم عمرشان گزارش داده اند که تغییرات در تحریک پذیری، افسردگی و از دست دادن میل جنسی را تجربه کرده اند.
شگفت انگیزترین نکته ذکر شده در آن کتاب نقش هورمونها در اشتها و هضم غذاست که درک آن میتواند در حل اپیدمی چاقی موثر باشد. سوماتواستاتین و گرلین آزاد شدن تدریجی غذا از معده به روده کوچک را کنترل میکنند. پپتید ۱ شبه گلوکاگون و کوله سیستوکینین باعث تولید شیرههای گوارشی میشوند. پپتید YY (۳-۳۶) برای سیگنال دادن هنگامی که دستگاه گوارش پر است آزاد میشود. کورتیزول قند خون را در پاسخ به استرس درک شده افزایش میدهد. هورمونهای تیروئید متابولیسم ما را بالا یا پایین میکنند. انسولین به سلولها کمک میکند از گلوکز موجود در جریان خون به عنوان انرژی استفاده کنند و لپتین که توسط سلولهای چربی تولید میشود اشتها را سرکوب میکند.
ممکن است فکر کنید این تعامل ظریف برای جلوگیری از چاقی و خطرات سلامتی ناشی از آن موثر است. با این وجود، در عمل این گونه نیست. برای مثال، اگر وزن کم کنید سلولهای چربی کوچک میشوند بدان معنا که لپتین کمتری تولید میکنند. بنابراین، کمتر احساس سیری میکنید و گرلین که سیگنال خالی بودن معده را نشان میدهد در غلظتهای بالاتری در خون افراد چاق وجود دارد.
"نیودورپ" مینویسد:"به نظر میرسد بدن ما تمام تلاش خود را برای حفظ وزن افزایش یافته انجام میدهد". در سطح تکاملی این عملکردی منطقی است: بدن دفاعی در برابر کمبود احتمالی آماده میکند. انسانها از دیرباز برای یافتن غذا به شکار میرفتند و در جستجوی کالری کل جهان را مملو از جعیت خود ساختند. بسیاری از ما در طول زندگی مان سنگین وزنتر میشویم و کسانی که وزن کم میکنند اغلب برای حفظ آن در حال تلاش هستند گویی یک نوع ترموستات داخلی داریم که وزن ما را دقیقا در سطح مناسب نگه میدارد: وزن تعیین شده. بدن شما برای حفظ این وزن "درست" کار میکند که اگر به طور مداوم پرخوری کنیم میتواند افزایش یابد".
نتایج برخی از مطالعات حیوانی این موضوع را تایید میکنند. با این وجود، اگرچه نیودورپ آن را به عنوان یک واقعیت مشخص شده ارائه میکند، اما نظریه "نقطه تنظیم" در ارتباط با وزن به عنوان یک نظریه باقی مانده و آزمایشهای بالینی اندکی در مورد قابل تعمیم بودن یا نبودن آن در مورد انسانها انجام شده است.
در عصر آنلاینی که در آن توصیههای خوب، اما اغلب غیر مستند در مورد چگونگی "تنظیم سطح کورتیزول" یا "مسدود کردن هورمونهای گرسنگی" در رسانههای اجتماعی منتشر میشود نیاز به کتابی درباره هورمونها وجود داشت که واقعا اسطوره شکن باشد. علیرغم مفید بودن کتاب نیودورپ، اما ما هنوز هم مطمئن نیستیم که قدرت هورمون در سطح شناخته شده فعلی باشد و ممکن است قدرت بیش تری داشته باشند که هنوز شناخته نشده است.
هورمونهای جنسی در ۸۰ سالگی بیشتر کاهش مییابند که باعث کاهش کیفیت عضله و اختلال در عملکرد عصب بینایی و گوش میشود. در این سن کیفیت خواب نیز بدتر میشود و ریتم شبانه روزی که تولید هورمونها را در یک دوره ۲۴ ساعته تعیین میکند مختل میشود.
"نیودورپ" مینویسد: "این از دست دادن انعطاف پذیری هورمونی یک پیش بینی قابل اعتماد برای زوال عقل و مرگ زودرس است". زنان میتوانند یائسگی و به طور بالقوه بارداری را به این فهرست از افزایشهای هورمونی تغییر دهنده زندگی بیافزایند. در دوران بارداری نیاز به هورمونها به حدی است که اندازه غده هیپوفیز دو برابر افزایش مییابد. همه چیز از متابولیسم شما (لاکتوژن جفتی انسان تضمین میکند که مادر برای انرژی خود چربی میسوزاند و قندهای ساده را برای رشد کودک باقی میگذارد) تا سیستم ایمنی تان (در سه ماهه سوم پروژسترون قدرت دفاعی بدن را کاهش میدهد تا به جنین حمله نکند) به طور موقت تغییر میکنند. پس از زایمان دو سال به طول خواهد انجامید تا سطح هورمونهای مادر به تعادل معمول خود بازگردد.
نیودورپ در کتاب اش اشاره میکند که پدران نیز دچار تغییرات هورمونی کوچک تری میشوند: سطح تستوسترون در سه ماهه آخر بارداری کاهش مییابد و پس از تولد دوباره کاهش مییابد احتمالا به این دلیل که هورمون مردانه "می تواند پرخاشگری فیزیکی را تشدید کند و میل جنسی را افزایش دهد ویژگیهایی که ترجیح میدهیم در پدران جدید نبینیم".
او هم چنین معتقد است که مردان نوعی یائسگی را تجربه میکنند: کمبود آندروژن در مردان سالخورده. سطح تستوسترون به طور ناگهانی متوقف نمیشود، اما از سن ۳۰ سالگی حدود ۱ درصد در سال کاهش مییابد. با این وجود، دستورالعمل سرویس سلامت ملی بریتانیا اشاره میکند که برخی از مردان در دهههای چهارم و پنجم عمرشان گزارش داده اند که تغییرات در تحریک پذیری، افسردگی و از دست دادن میل جنسی را تجربه کرده اند.
شگفت انگیزترین نکته ذکر شده در آن کتاب نقش هورمونها در اشتها و هضم غذاست که درک آن میتواند در حل اپیدمی چاقی موثر باشد. سوماتواستاتین و گرلین آزاد شدن تدریجی غذا از معده به روده کوچک را کنترل میکنند. پپتید ۱ شبه گلوکاگون و کوله سیستوکینین باعث تولید شیرههای گوارشی میشوند. پپتید YY (۳-۳۶) برای سیگنال دادن هنگامی که دستگاه گوارش پر است آزاد میشود. کورتیزول قند خون را در پاسخ به استرس درک شده افزایش میدهد. هورمونهای تیروئید متابولیسم ما را بالا یا پایین میکنند. انسولین به سلولها کمک میکند از گلوکز موجود در جریان خون به عنوان انرژی استفاده کنند و لپتین که توسط سلولهای چربی تولید میشود اشتها را سرکوب میکند.
ممکن است فکر کنید این تعامل ظریف برای جلوگیری از چاقی و خطرات سلامتی ناشی از آن موثر است. با این وجود، در عمل این گونه نیست. برای مثال، اگر وزن کم کنید سلولهای چربی کوچک میشوند بدان معنا که لپتین کمتری تولید میکنند. بنابراین، کمتر احساس سیری میکنید و گرلین که سیگنال خالی بودن معده را نشان میدهد در غلظتهای بالاتری در خون افراد چاق وجود دارد.
"نیودورپ" مینویسد:"به نظر میرسد بدن ما تمام تلاش خود را برای حفظ وزن افزایش یافته انجام میدهد". در سطح تکاملی این عملکردی منطقی است: بدن دفاعی در برابر کمبود احتمالی آماده میکند. انسانها از دیرباز برای یافتن غذا به شکار میرفتند و در جستجوی کالری کل جهان را مملو از جعیت خود ساختند. بسیاری از ما در طول زندگی مان سنگین وزنتر میشویم و کسانی که وزن کم میکنند اغلب برای حفظ آن در حال تلاش هستند گویی یک نوع ترموستات داخلی داریم که وزن ما را دقیقا در سطح مناسب نگه میدارد: وزن تعیین شده. بدن شما برای حفظ این وزن "درست" کار میکند که اگر به طور مداوم پرخوری کنیم میتواند افزایش یابد".
نتایج برخی از مطالعات حیوانی این موضوع را تایید میکنند. با این وجود، اگرچه نیودورپ آن را به عنوان یک واقعیت مشخص شده ارائه میکند، اما نظریه "نقطه تنظیم" در ارتباط با وزن به عنوان یک نظریه باقی مانده و آزمایشهای بالینی اندکی در مورد قابل تعمیم بودن یا نبودن آن در مورد انسانها انجام شده است.
در عصر آنلاینی که در آن توصیههای خوب، اما اغلب غیر مستند در مورد چگونگی "تنظیم سطح کورتیزول" یا "مسدود کردن هورمونهای گرسنگی" در رسانههای اجتماعی منتشر میشود نیاز به کتابی درباره هورمونها وجود داشت که واقعا اسطوره شکن باشد. علیرغم مفید بودن کتاب نیودورپ، اما ما هنوز هم مطمئن نیستیم که قدرت هورمون در سطح شناخته شده فعلی باشد و ممکن است قدرت بیش تری داشته باشند که هنوز شناخته نشده است.
👍2