Telegram Web Link
🔺ژاک دریدا، فیلسوف فرانسوی، در رساله خود درباره نیچه و زن به نام #مهمیزها می گوید، رادیکال بودن نیچه در کثرت سبک های اندیشیدن او و پراتیک نوشتن او، که از پذیرش هویت های ثابت یا طرح ذات های تثبیت شده می پرهیزد، نهفته است. وقتی نیچه، در پیشگفتار فراسوی نیک و بد، ادعا می کند که تمام فیلسوفان مَرد در فرضیات خود درباره حقیقت جزم اندیش بوده اند، و این را با برخوردها ناماهرانه آنان با زن مقایسه می کند، این نکته را بازگو می کند که همان گونه که درباره زندگی یا واقعیت، «حقیقت» واحد و یکپارچه یی وجود ندارد، که آن را کشف کنیم، درباره ی زن نیز چنین «حقیقت»ی وجود ندارد، زیرا زن نیز، مانند «حقیقت»، وجود ندارد. نکته ی تحریک کننده ی برداشت دریدا این است که ایرادهای نیچه به فمینیسم کلاسیک حاوی این پیام «پسافمینیستی» است که کوشش زنان برای تعریف «زن به طور کلی» به معنی ارتکاب همان خطاهای ذات گرایانه ی سنت مردانه ی فلسفه ی غرب است. او می نویسد: «فمینیسم، چیزی نیست جز عمل زنی که می خواهد مثل مرد باشد... این جنبش، زن را اخته و بی سبک می خواهد.»
شاید مهم ترین نظری که در مهمیزها بیان شده این ادعا باشد که کوشش فلسفی برای تفوق بر واقعیت نمی تواند «حقیقت» را، چون عملی «زنانه»، تعریف کند. «زنانه» را نباید با «زنانگی» زن یا جنسیت زن، یعنی با هیچ یک از «بت های ذاتی کننده یی که هنوز هم ممکن است فیلسوف جزم اندیش، هنرمند ناتوان یا اغواگر بی تجریه یی را که هنوز از چنگ امیدهای احمقانه اش برای تسخیر واقعیت رها نشده به هوس بیندازند»، اشتباه گرفت. به نظر دریدا، در آثار نیچه می توان سه چهره از زن را بازشناخت. طرح سه پایه یی که بر نوشته های نیچه حاکم است، به قرار زیر است:
مرد بود، مرد از این زن اخته می هراسید.
مرد بود، مرد از این زن اخته کننده می هراسید.
مرد بود، او به این زن تأییدگر عشق می ورزید.
کلی الیور این نوع شناسی زن را در نیچه با سه نوع خواست، متناظر دانسته است: خواست حقیقت، خواست توهم، و خواست قدرت. منظور از زن اخته «فمینیستی است که زن را نفی می کند تا خود را چون مرد اثبات کند.» زن اخته به جای آفرینش حقیقت و هویت متکثر، ادعای کشف حقیقت، کشف زن چون موجودی «در خود و برای خود» می کند. او با تلاش برای کشف «حقیقت عینی» زن، آزادی تأیید ایهام و چندگانگی معنی را انکار می کند. بدین سان، آن نوع فمینیستی که عینیت را تعقیب می کند با سیلان زندگی، با زندگی چون خواست قدرت، دشمن است. «زن اخته کننده» هنرمندی است که با حقیقت بازی می کند تا خود را به هیأت مبدل درآورد و در برابر کوشش متافیزیکدان بر ای قرار دادن او در یک نقطه ی معین و تثبیت معنای او مقاومت کند. اما، این نوع زن به آسانی می تواند فریب توهم خود را بخورد آنگاه که با تعصب به آرمان های خود می چسبد و فراموش می کند که آنها را خود او آفریده است: «او بازیگر نقش زن کوتوله ی هیستریک است. او وسیله، یعنی توهم خود را با هدف اشتباه می گیرد. زن اخته کننده روایت دیگری از زن اخته است.» «زن تأییدگر» بر خودچیرگی خواست حقیقت و خواست توهم دلالت می کند؛ او نیرویی دیونوسوسی است که از همه بنیادها و ایقان ها دست می شوید، «مادر اصلی، یعنی خواست خستگی ناپذیر زایش زندگی است، که همان خواست قدرت است.» افزون بر این:
او چون زهدان، توخالی ست. او فضا و زهدانی است که هر چیزی از آن سرچشمه می گیرد. این فضا، فاصله است: زن تأییدگر، ابژه یی در این فاصله نیست، او خود فاصله است. قدرت او، فاصله است. او وجود ندارد، همچون فاصله، همچون فضا-زهدان محض. زن وجود ندارد، همان گونه که حقیقت وجود ندارد.
دریدا، سبک (های) نوشتن نیچه را به عنوان عملکرد زنانه برای پشتوانه دادن به آرمان ساختارشکنی و نقد آن چیزی به کار می گیرد که او آن را «متافیزیک حضور» می نامد، که در آن هستی یا خودآگاهی همیشه در برابر خود «حاضر» است. او مسأله سبک را به استراتژی یی تبدیل می کند که در آن، «برای پرهیز از هرگونه ذات گرایی و مقولات ثابت»، امکان «سبک نوشتنی اساساً تأخیرانداز و نامتعین» کاویده می شود. دریدا این نکته را چنین بیان می کند:
خواندن از چنگ افق معنی یا حقیقت هستی آزاد می شود از دست ارزش های تولید فراورده یا حضور حاضر رها می شود. بدین سان، مسأله ی نوشتن بی درنگ به مسأله ی سبک تبدیل می شود.
برداشت دریدا از نیچه، به رغم درخشندگی روشنگر آن، برداشتی مشکل آفرین است. به نظر من، عمدتاً به دلایل و اهداف سیاسی و عملی، این نکته اهمیت دارد که مسأله زن را تا حد تصویر یا استعاره یی صرف که تنها خاصیت یک مجاز بیان را دارد، تقلیل ندهیم. این ادعای دریدا که نیچه با دست زن می نویسد، با تقویت خاموشی موذیانه ی فلسفه درباره ی زنان، این خطر را به همراه دارد که توهین به زن را مضاعف کند.


@art_philosophyy
ادامه🔻
🔺اگر فیلسوفان مردی چون نیچه یا دریدا می تواند با دست زن بنویسند، فیلسوفان زن چه نقش و هدفی دارند؟ همان گونه که رزی برایدوتی نوشته است: «آیا عجیب نیست که درست در زمانی از تاریخ که زنان از نظر اجتماعی، سیاسی و نظری صدای خود را به گوش دیگران می رسانند، سخن فلسفی، یعنی قلمرو به تمام معنی مردانه، «مسأله ی زن» را نیز به خود اختصاص می دهد؟ آیا این خود دریدا نیست که با دور کردن مسأله ی رهایی زن از عرصه ی سیاست (قدرت) و تبدیل آن به مسأله سبک، زن را اخته می کند؟ دریدا در مهمیزها حتی برای یک بار نیز به تاریخ یا مبارزات نظری و عملی جنبش فمینیسم اشاره نمی کند. او از جدی گرفتن این واقعیت خودداری می کند که نظر نیچه همان است که گفته و او واقعاً بر این باور است که زنان باید نه قدرت سیاسی داشته باشند و نه نفوذ اجتماعی. همان گونه که یکی از مفسران اشاره کرده است، کندوکاو دریدا درباره ی مسأله ی زن در نیچه به عنوان مسأله ی سبک بیان، «مسأله ی اجتماعی زن را از زمینه ی فرهنگی محو می کند.» این کندوکاو، استراتژی یی است که به مردی آرمانی شده، زنی آرمانی شده و نیز مفهومی آرمانی شده از سبک بیان می انجامد. در حالی که خواننده ی آثار نیچه می داند که دارد چه می خواند و می تواند، اگر بخواهد، نسبت بدان موضعی انتقادی داشته باشد، خواننده ی اثر دریدا از هرگونه دسترسی به مسأله جنسیت، خواه در آثار نیچه یا در سنت فلسفه ی غرب به طور کلی، محروم است. وجه مشخصه ی موضع دریدا، گنگی و پرت افتادگی محض آن است.
خطر پذیرش رویکرد «بازیگوشانه»ی دریدا در این است که می تواند جنسیت را، یعنی همان مسأله یی که طرح می کند، به یک نامسأله یا به مسأله ای تبدیل کند که تنها اهمیتی مشکوک برای فیلسوفان جزم اندیشی دارد که هیچ گونه شناخت یا آشنایی واقعی با جذابیت ها و دلربایی های زنان ندارند.



🗓هیچ انگار تمام عیار؛ مقدمه ای بر اندیشه سیاسی نیچه
انسل پیرسون کیت


@art_philosophyy
▪️یک فلسفۀ «نابه‌هنگام» از تاریخِ فلسفه، علم و هنر به مثابهِ یک جعبه‌ابزار استفاده می‌کند. ما نباید به دنبالِ آشکار کردنِ معنایِ فلسفه و متون باشیم. ما باید به آن‌چه فلسفه «عمل می‌کند» بنگریم، به این که فلسفه چگونه مسائل را، که به نوبه‌ی خود اندیشه‌ی ما را دگرگون می‌کنند، دگرگون می‌کند. این‌که دلوز فلسفه‌یِ خاصِ خود را به مثابهِ «نابه‌هنگامی» مطرح می‌کند، به عقیده‌یِ خود، تا حدی به انهدامِ جزم‌اندیشیِ غربی که در سرمایه‌داری به نقطه‌یِ اوجِ خود رسیده، مربوط می‌شود. به خاطرِ جریانِ حیات، ما گرایش داریم که تنها آن‌چه را که به ما مربوط می‌شود ادراک کنیم. ما جهان را از صیرورت منتزع می‌کنیم و آن را برحسبِ «قلمروها»یی ثابت می‌بینیم، و تنها تا حدودی از طریقِ تصور کردنِ دیگر موجودات در تصاویری که پیش‌تر تثبیت کرده‌ایم قلمروزدایی می‌کنیم، اما در برابرِ «قلمروزداییِ مطلق» یا بازیِ کاملاً آزادِ تصاویر مقاومت می‌کنیم. در سرمایه‌داری است که ما یک قلمروِ ثابت را در نظر می‌گیریم –قلمروِ سرمایه- و همه‌یِ موجودات و قلمروزدایی‌هایِ ممکن را به گونه‌ای که با مقیاسِ سرمایه سنجیده شده، تصور می‌کنیم. ما همه‌یِ حیات را به مثابهِ چیزی همگن و مبادله شده در نظر می‌گیریم. حتی مفاهیم، «اطلاعات»ای برایِ دادوستد می‌شوند. فکر کنید که ما چگونه شادمانی، روح و فردیتِ خود را از طریقِ‌ نام‌هایِ تجاری، صنایعِ بهداشتی، و شعارهایِ تبلیغاتی می‌فروشیم. نابه‌هنگام بودن به زعمِ دلوز به معنایِ چیزی بیش از ضدِ-سرمایه‌داری‌بودن است. این به معنایِ ایجادِ اختلال در نیرویی است که به سرمایه‌داری اجازه‌یِ ظهور داده است: گرایش به همان‌بودگی، کمیت‌سنجی، یکدست‌سازی و تثبیت کردنِ همه‌یِ صیرورت‌ها از طریقِ مقیاس یا «قلمروِ» سرمایه. سرمایه‌داری تنها به این سبب ممکن است که توانسته‌ایم همه‌یِ پیچیدگی و تفاوتِ حیات را به یک نظامِ مبادله‌یِ واحد تقلیل دهیم. در سرمایه‌داری،‌ تا وقتی که مبادله‌یِ دائمی در کار است، دیگر مهم نیست که چه چیزی به جریان می‌افتد –پول، کالاها، اطلاعات، یا حتی پیام‌هایِ مطبوعِ فمینیسم، تکثرگراییِ فرهنگی، و همزیستی... یک گرایشِ سرمایه‌دارانه‌ی ایجابی در تمامِ حیات وجود دارد، گرایشِ قلمروزدایانه‌ برایِ گشودنِ هر نظامی به رویِ مبادله و کنشِ متقابل؛ اما این قلمروزدایی‌ای است که بر یک قلمروسازیِ اولیه تکیه دارد. سرمایه گرایشِ خود به تولید و گشودنِ جریان‌ها را با کمّی کردنِ همه‌یِ مبادلات از طریقِ جریانِ سرمایه محدود می‌کند. در سرمایه‌داری همه چیز از طریقِ پول یا کمیت اندازه‌گیری می‌شود. در سرمایه‌داری حتی هنر دارایِ ارزشِ کالایی است و مفاهیم ارزشِ اطلاعاتی دارند.


📕ژیل دلوز
کلر کولبروک

پ.ن
پروفسور کلر کولبروک منتقدِ فرهنگی اهل استرالیا، که بدلیل آثار انتقادیِ فرهنگی و کارهایِ دقیقش بر فلسفه‌ی ژیل دلوز شهرت دارد. تاکنون از او حدود 10 اثر با محوریت ژیل دلوز به چاپ رسیده است، و تنها همین کتاب (به نامِ ژیل دلوز) به فارسی ترجمه شده است.
این کتاب را در پست بعد بخوانید.



@art_philosophyy
👍3
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
▪️چرا باید نیچه بخوانیم؟
پنج دلیلِ پروفسور کریستوفر آنادال استاد فلسفه در دانشگاه سنت مری

#زیرنویس_فارسی

@art_philosophyy
👍2
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
▪️تعریف آتئیسم از زبان بیل مار کمدین آمریکایی
▪️آتئیسم دین نیست.

#زیرنویس_فارسی

@art_philosophyy
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
▪️زیبایی زنانه؛ نگاهی به اندیشه های سیمون دوبووار فیلسوف و نویسنده فمینیست فرانسوی

▫️آنچه زن را زن میکند ساختار جامعه است، که ساختار اجتماعی آن عمدتا توسط مردان شکل گرفته است.


#زیرنویس_فارسی

@art_philosophyy
👏1
Forwarded from بینام
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎥 مستند زندگی در سیاره ما
🧍به روایت دیوید اتنبرو


#زیرنویس_فارسی

@art_philosophyy
"دوبله"
#Vivarium

🎥 فیلم ویواریوم باوجود ایده‌ای تکان‌دهنده که تا ساعت‌ها می‌تواند سوژه‌ بحث‌های فرامتنی باشد، بیشتر شبیه اپیزودی از سریال‌های علمی-تخیلی معروف همچون توایلایت زون و آینه سیاه است که از قضا به دلیل لوکیشن محدود و ساختار بصری‌اش، بیشتر مناسب تماشا در قاب کوچک تلویزیون است نه پرده‌ سینما.
دیدن چنین فیلم غیرمعمولی، با تمام نقطه ضعفهایش و مخصوصاً در روزهایی که مردم جهان به‌واسطه‌ حضور در قرنطینه خانگی در حال تجربه‌ شکل‌های تازه‌ای از #روزمرگی هستند (گاه شبیه به شخصیت‌های فیلم!)، پیشنهاد بدی نیست

ویواریوم اجرایی ساده و جمع‌وجور دارد و بنا بر اقتضای قصه و ایده، تمام ماجرا در یک محیط ثابت اتفاق می‌افتد
 فیلم برد و باختی ندارد و فقط سرشار از تلاش‌های یکنواخت شخصیت‌ها برای رسیدن به هدفی مشخص است که این تلاش‌ها به هیچ جایی ختم نمی‌شود. شخصیت‌ها مدام تلاش می‌کنند، اما این تلاش از اول تا آخر یکنواخت است و به هیچ بردی ختم نمی‌شود.

تمام بدنه فیلم حول محور سکانس اول فیلم میگردد، آشیانه پرنده ای که توسط پرنده کوکو مورد حمله قرار گرفته و در آن جوجه گذاری انگلی انجام میشود که روایت داستانی مشابه از نوع انسانی همین موضوع است

ویواریوم یک اثر هنری سورئال است که در زمان نشان دادن خانه ها و ابرها که همگی یک شکل هستند به اوج می‌رسد برخی صحنه های فیلم یادآور آثار سورئال رنه مگریت و سری نقاشیهای امپراتوری نور هستند بااینحال هر مخاطبی براساس دیدگاه خود می‌تواند برداشت متفاوتی از اتفاقات و صحنه های فیلم داشته باشد

باوجود تمامی این تفاسیر میتوان تعبیرهای عمیق‌تری را نیز برای فیلم درنظر گرفت. ویواریوم میتواند یک اثر اعتراضی به نظام‌های سیاسی و اقتصادی تمامیت خواه نظیر نظام سرمایه داری، فئودالی و حتی برخی از جوامع سوسیالیستی شکست خورده در عمل باشد، یک اثر نمادگرا که در آن بالادستی ها کارها و وظایف ابتدایی خود را به طبقات اجتماعی پایینتر واگذار می‌کنند و در ازای آن وعده های بی اساسی نظیر آزادی یا داشتن یک زندگی رویایی ابدی میدهند
در صورتیکه این تفسیر درست باشد ویواریوم میتواند به یک اثر در ژانر وحشت تبدیل شود که بجای ایجاد ترس‌های سطحی به دنبال ترساندن مخاطب خود از دیدگاه فلسفی اجتماعی ست که به او اجازه میدهد تا از دنیای بیرون به وضعیت و شرایط زندگی خود و جامعه نگاه کند

فیلم ویواریوم ایده‌ها و پدیده‌های مختلفی را در پس مضامین ادبی، هنری و فلسفی به یاد می‌آورد‌. مثلاً، اسطوره سیزیف در اساطیر کهن یونانی؛ مردی که از سوی خدایان محکوم‌شده به بالا بردن بی‌پایان سنگی از دیواره‌ یک دره و سنگ در پایان روز به پایین می‌غلتد و دوباره روز از نو و روزی از نو. یا نقاشی‌های موریس اشر که بر پایه‌ الگوهای تکرارشونده ریاضی و حلقه‌های ناممکن شکل‌گرفته‌اند و خیره شدن به آن‌ها شبیه حل کردن یک معمای ناتمام است. حالا که بحث بازی و معما پیش آمد، می‌شود به نمونه مدرن و متأخری مثل سری بازی‌های کامپیوتری سیمز هم اشاره کرد؛ یک بازی ویدیویی که در آن شما کنترل زندگی یک انسان را بر عهده می‌گیرید و گاه با دخالت در مسیر این زندگی روزمره، می‌توانید اراده و اختیار شخصیت بازی را هم بی‌تأثیر کنید.
وقتی با قصه‌ای از جنس «ویواریوم» به مدیوم سینما می‌آییم، قضیه با مثال‌های قبلی فرق می‌کند. از سیزیف گرفته تا سیمز، همواره با نگاهی بیرونی به مسئله مواجهیم که از موقعیت در نظر گرفته‌ شده به‌عنوان مثالی برای بیان بهتر یک مفهوم استفاده می‌کند؛ دیگر برایمان مهم نیست که سیزیف در طول شکنجه‌ ابدی و روزانه‌اش به چه چیزی فکر می‌کند یا عناصر موجود در نقاشی‌های اشر نسبت به وضعیت خود، آگاهی دارند یا نه. اما وقتی به تماشای فیلم «ویواریوم» می‌نشینیم، این بار همراه با شخصیت‌ها در دل موقعیت گرفتار می‌شویم و جنون و تباهی را تجربه می‌کنیم...


▫️تماشای فیلم (Vivarium) در پست بعدی


@art_philosophyy
#هنر، #فیلم، #سینما
👍2👎1
Forwarded from بینام
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
🎥 فیلم Vivarium (ویواریوم) ساخته لورکان فینگان محصول سال ۲۰۱۹


▫️#زیرنویس_فارسی
▫️دوبله شده، بدون سانسور


@art_philosophyy
#هنر_فیلم_سینما
👍3
1a8539de7af0d146bff2b404f5b3971b39876951-144p.mp4
7.4 MB
🎥 انیمیشن تخم مرغ؛ نظریه تناسخ
ساخته ANDY WEIR


#زیرنویس_فارسی

@art_philosophyy
#انیمیشن
🤯2🤔1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
▪️متاورس چیست؟
فرضیه‌ای از نسل بعدی اینترنت که از محیط‌های مجازی سه بعدی آنلاین غیرمتمرکز و پایدار تشکیل می‌شود در حال حاضر شرکت‌هایی مانند متا پلتفرمز، روبلاکس، اپیک گیمز و مایکروسافت، در حال سرمایه‌گذاری بر روی تحقیقات و توسعهٔ فناوری‌های مرتبط با متاورس هستند...

@art_philosophyy
👎2👍1
4_6019110461608299806.mp4
30.3 MB
▪️جورجو آگامبن، ژاک دریدا و امانوئل لویناس از موریس بلانشو نظریه پرداز ادبی و فیلسوف فرانسوی می‌گویند...


#زیرنویس_فارسی

@art_philosophyy
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
#هنر

▫️مرقومه لاله میرآب، #معلم مستعفی مدرسه معرفت به لات های لنگ و لگدانداز !

@art_philosophyy
👏2
▪️رویترز: راه‌اندازی مزرعه پرورش خوک‌های اصلاح شده ژنتیکی در آلمان برای اهدای قلب به انسان‌ها

فانا: دانشمندان آلمانی قصد دارند امسال خوک‌های اصلاح‌ شده ژنتیکی را شبیه‌سازی و پرورش دهند تا به‌ عنوان اهداکننده قلب مورد استفاده قرار بگیرند

اکهارد ولف از دانشگاه لودویگ ماکسیمیانس در مونیخ گفت: تیم تحقیقاتی ما قصد دارد گونه جدید را که از نژاد جزیره اوکلند اصلاح شده است تا سال ۲۰۲۵ برای مطالعات پیوند آماده کند. برنامه ما این است که با یک مدل ساده‌تر یعنی با ۵ تغییر ژنتیکی پیش برویم. نخستین نسل از این نوع حیوانات امسال متولد می‌شوند و قلب‌های آنها قبل از آنکه تیم تحقیقاتی بتواند تائیدیه یک مطالعه بالینی انسانی را طی دو تا سه سال آینده بگیرد، در بابون‌ها تست می‌شود

ماه گذشته تیمی از دانشگاه پزشکی مریلند برای نخستین بار قلب یک خوک را با ۱۰ اصلاح به یک مرد بیمار لاعلاج (دیوید بنت ۵۷ ساله) پیوند زدند. پزشکان می‌گویند او به خوبی به این پیوند پاسخ داده است، اگرچه خطر عفونت، رد عضو یا فشار خون بالا همچنان وجود دارد...

https://www.reuters.com/lifestyle/science/german-researchers-breed-pigs-human-heart-transplants-this-year-2022-02-03/


@art_philosophyy
▪️کم هستند انسانهایی که در مقابل پرسش‌های بی‌پاسخ، دچار پریشانی و حیرت شوند. اغلب آدمها وقتی با پرسشی مواجه می‌شوند که پاسخش را ندارند، یا به یقین دیگران دل خوش میکنند، یا با یقین خود، رو به انکار و نفی و تکفیر پرسش کننده می‌آورند. اغلب آدمها توان این پریشانی و حیرت را ندارند، از همینرو ترجیح می‌دهند در مقابل پرسش‌های مرد افکن، تصور کنند که دیگرانی هستند که به این پرسش‌ها پاسخ دارند لذا برغم خلع سلاح در مقابل این پرسش‌ها، دلشان قرص و محکم است و کوچکترین شک و تردید در آنها ایجاد نمی‌شود. این آدمها در واقع آدمهای عاریتی و سبک زندگی‌شان، نیز عاریتی است. هیچ چیز این آدمها اصالت ندارد. نه دینداری‌شان و نه بی‌دینی‌شان هیچکدام اصیل نیست. اگر به خدا اعتقاد دارند، دلخوش به استدلالهایی هستند که نه خودشان، بل گمان دارند که بزرگان‌شان در اختیار دارند. و اگر هم بی اعتقاد به خدا هستند، نه به این دلیل که با فکر و تفکر به این بی‌خدایی نایل شده‌اند، بل به دلایل احساسی و انفعالی که نسبت به دینداران و حکومت دینی دارند، چنین بی‌خدا شده‌اند.
تفکر، دشوار است و اغلب آدمها تاب این دشواری را ندارند. تفکر لامحاله با شک آغاز می‌شود و ممکن است در همان شک هم باقی بماند، و این برای عموم مردم، امری ناممکن است. چنانچه سودای تفکر داشتید، یکبار هم که شده به دار و ندارتان شک کنید و این شک را با پرسش از داشته‌هایتان آغاز کنید. سپس با مطالعه، پرسش خود را عمیقتر و وسیعتر کنید و در نهایت با گفتگو تلاش کنید پرسش‌‌ها و شک‌های خود را با دیگران در میان بگذارید و از نقطه نظرات انها نیز اگاه شوید. -پرسش، مطالعه، گفتگو-
راه تفکر از این سه می‌گذرد...


دکتر اکبر جباری

@drakbarjabari
@art_philosophyy
👍1
▫️چه دیکتاتور نفرت‌انگیزی است ولادیمیر پوتین
ببینید او چگونه سرتاسر خاک یک کشور مستقل و آزاد را به بمب و موشک بسته و تا همین جای کار جان ده‌ها شهروند بی‌گناه اوکراینی را گرفته است؛ و نفرت‌انگیزتر از پوتین، طرفداران وطنی او هستند که تا دیروز در تریبون‌های رسمی‌شان هشدارهای آمریکا دربارهٔ تجاوز قریب‌الوقوع روسیه به اوکراین را «تحریکات جنگ‌طلبانهٔ آمریکایی‌ها» می‌نامیدند و حالا تجاوز تمام عیار روسیه به اوکراین را «عملیات صلح‌بانی روسیه در شرق اوکراین» می‌نامند! واقعاً بی‌شرمی و نوکرصفتی هم حدی دارد. از این‌ها بدتر و بی‌شرم‌تر ، آن‌هایی هستند که در راستای علایق عقیدتی و کمونیستی‌شان پوتین را به‌خاطر ستیزه‌جویی‌اش در برابر غرب تحسین می‌کنند و حاضر به محکوم کردن این تجاوز نظامی آشکار نیستند. در چنین بزنگاه‌هایی است که به وضوح هر چه تمام می‌توان اردوگاه مستبدین و زورگویان خارجی و داخلی را تشخیص داد و از وجود منحوس‌شان فاصله گرفت.


#بیژن_اشتری

@art_philosophyy
👍4
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
▪️مسأله تن و روان در فلسفه دکارت
از نظر او عمل متقابل میان تن و روان در غده صنوبری مغز واقع میشود.

#زیرنویس_فارسی

@art_philosophyy
2025/07/09 23:50:43
Back to Top
HTML Embed Code: