Telegram Web Link
سُهیل عرَبی: بارداری ناخواسته ... درد دارم، درد زایمان!

بارداری ناخواسته
جنین؟! فرزند؟! میوۀ زندگی؟! بار؟!
دقیقاً نمی‌دونه اون که داره حملش می‌کنه، کدومشونه! جنین‌، فرزند‌، میوۀ زندگی‌، بار ...
اما با تمام توانش تلاش می‌کنه که سالم به دنیا بیاد‌،‌ حتی دغدغۀ بعد از زایمانشُ هم داره!
با اینکه این «جنین» از رابطۀ عاشقانه و حتی خودخواسته به وجود نیامده! بلکه محصول تجاوزهای پیاپیه!
حتی نمی‌دونه کدوم یک از تجاوزها!
با اینکه تجاوز‌ها ادامه داره‌،‌ با اینکه لحظه‌‌لحظۀ تجاوزها‌،‌ مثل زخم‌هایی است که خشک نمی‌شوند، بلکه مدام عفونت می‌کنند و بدتر و بدتر ....
اما ذهنش روی درد‌ها متمرکز نیست‌، تمام تمرکزش روی سالم به دنیا آوردن «جنین» - جنین محصول تجاوزها - است!
چرا؟ چرا کسی که ناخواسته و تحت تجاوزهای پیاپی باردار شده، باید نگران فرزند ناخواسته‌اش باشه؟؟؟؟؟
■■■
مطمئن نیستم که این تشبیه درست/ اخلاقی هست یا نه، حتی حدس می‌زنم به احتمال زیاد زشت و نادرست باشه‌، اما به هر حال این حس در من به وجود آمده!
احساس می‌کنم که ناخواسته باردار شدم و این بار (یا جنین) در پی تجاوزهای فراوان و ادامه‌دار در من ایجاد شده...
■■
اون شب خیلی سرد بود و من هم بعد از دو سال زندگی تو بوشهر بدنم تازه داشت به گرما عادت می‌کرد که برگشتم تهران، و از شانس خوردم به یکی از سردترین پاییز‌های کل زندگیم!
اون شب خیلی سرد بود و خیلی هم خواب‌آلود بودم. شب قبلش تو پانسیون بودم و کمتر از یک ساعت خوابیدم (خواب که چه عرض کنم، چه خوابی! همه‌اش ذهنم درگیر درد دل‌های هم‌اتاقی‌هام بود‌، آدم‌هایی که به هزار امید اومدن تهران که زندگی خودشون و خانواده‌شون رو نجات دهند، اما...)
اون شب خیلی سرد بود و خیلی هم خواب‌لازم بودم و چون صبح زود تو تهران کار داشتم، دیگه نرفتم پرند، منزل مادرم.
تحمل پانسیون هم خیلی برام سخت بود، اگرچه به چشم پژوهش جامعه‌شناسی بهش نگاه می‌کردم، ولی...
تصمیم گرفتم بی‌آر‌تی‌خوابی رو تجربه کنم... اولش گزینۀ راحت‌تری (به نسبت ترمینال‌خوابی و پانسیون‌خوابی) به نظر می‌رسید. فقط از استاد معین تا ایستگاه امام حسین!
اما ایستگاه بعد از امام حسین (به طرف تهرانپارس)، از تو ماشین پلیس، سربازا ریختن تو اتوبوس. به ما (مسافرها) گفتن که سر‌هامونو بیاریم بالا (اکثرمون خواب بودیم‌، سرهامونو به پشتی صندلی تکیه داده بودیم)
سربازها جوری که انگار دنبال مجرم می‌گردن به چهره‌های ما نگاه می‌کردند. به دو نفر (با لحنی که انگار مجرم گرفتن) گفتن بیاید پایین!
دو نفر هر دو افغان بودند. بردنشون تو ماشین پلیس و اتوبوس بدون اونا راه افتاد!

تا قبل از این داشتم فکر می‌کردم مایی که این ساعت (سۀ نصف‌شب) توی بی‌آرتی هستیم، چه بدبخت‌هایی هستیم!
بعضیا دارن می‌رن سر کار، خیلیا هم که جای خواب ندارن این‌جوری از شر سرما راحت می‌شن.
از ایستگاه آزادی تا دپوی شرق (تهرانپارس) نیم‌ساعت تا چهل‌و‌پنج دقیقه خواب در حرکت!
ولی همین خواب نسبتاً کمتر دردناک هم برای اونکه به گمان خودش از افغانستان به اینجا پناه آورده...

چند شب به این روند ادامه دادم؛ از ساعت یکِ شب تا شش صبح تو اتوبوس بی‌آرتی‌، و هر شب صحنه‌های دردناک و فجیع تازه‌ای دیدم.
فهمیدم افغان‌ها رو که از اتوبوس پیاده می‌کنن، اگه غیرقانونی باشن، معمولا ازشون باج می‌گیرن یا که تحویلشون می‌دن ...
حالا اونا که مثلاً شهروند ایران هستن و پلیس گیر نمی‌ده، هم اوضاعشون کم فجیع نیست.
یه چیزی رو می‌دونی؟ به چهرۀ آدم‌ها که نگاه کنی، انگار کل هزاران صفحۀ داستان زندگیشون تو اون خط‌های روی صورتشون معلومه! نگاها حس نداره. همه داغون، همه جر خورده، مثل مرده‌های متحرک، مثل چرخ‌دنده‌های زنگ‌زدۀ یک دستگاه ...

روزها سر و کارم با آدم‌های فوق خرپوله. اونا که از بس پول دارن، نمی‌دونن چطور خرج کنن. و نصف شب‌ها (از دو تا شش صبح) کنار آدم‌هایی که از بس فقیرند، دیگه نمی‌دونن چی رو باید درز بگیرن که بگذره...
دندون درد؟ درز بگیر.
جای خواب؟ درز بگیر...
باید بمونن تا یک و دو نصف شب که مسئول بلیط گرفتن بره. تا پنج و شش صبح تو اتوبوس بخوابن، اونم با اعمال شاقه. هی تهرانپارس پیاده شو برگرد آزادی. آزادی سوار شو برگرد تهرانپارس. تازه اگه پلیس گیر نده. اگه ...
■■■
شروع به کار می‌کنم. برای آدم‌های خرپول. تصویربرداری‌،‌ بروشور... برای محصولات کارخونه‌هاشون فیلم و محصولات تبلیغاتی تهیه می‌کنم و...
تحملشون سخته. ولی به چشم یه‌جور کار رابین‌هودی بهش نگاه می‌کنم. از خرپول‌ها پول می‌گیرم که حداقل چند نفرو با پولش نجات بدم.

ظهره و درگیر کارم؛
نه فقط کار معمولی برای تامین نیازهای معمولی..
باید مواظب آدم‌هایی که قربانیان اصلی این اوضاع فجیع هستند هم باشیم..
😢2
وسط این‌همه گرفتاری و البته پس از دو ماه که خودمونو به خاک‌و‌خون کشیدیم، با هزار دردسر خانوادۀ شاکی راضی کن و.... جلوی یک اعدام گرفته شد و یه خانواده کمتر داغدار شد، ولی اینم حالمو خوب نمی‌کنه.
می‌دونی؟ خیلی داغونه همه‌چی.
این پایین، این طبقه، مثل مورچه زیر چکمه‌های اون طبقه داره له می‌شه. زندگی روزمرۀ ما این شکلیه ...
ما هر روز پدر و مادرهایی رو می‌بینیم که زورشون نمی‌رسه یه بستنی‌، یه اسباب‌بازی معمولی‌،‌ یه میوۀ خوب برا بچه‌هاشون بگیرن!
ما هر روز ضجه‌زدن مادری رو می‌بینیم که فرزندش اعدام شده...
ما هر روز خودکشی و سکته کردن کمتر از سی ساله‌ها رو می‌بینیم...
و...

من هنوز هم نمی‌دانم چرا می‌نویسم!
چیزهایی که می‌نویسم، مثل فرزندانی هستند که محصول تجاوزهای پیاپی‌اند. بارداری ناخواسته!
آیا به دنیا آوردن این فرزندان دردی از ما دوا می‌کند، یا خود دردی می‌شود، افزون بر دردهای سابق؟!
نمی‌دانم!
درد دارم، درد زایمان!
#سهیل_عربی
پاییز 1403 که از زمستان سردتر بود
بیست و یکم دیماه ۱۴۰۳
https://www.tg-me.com/Soheil_Arabi645
👍21
#Execution_Sentence
#Pakhshan_Azizi
#Iran_Fascist_Islamic_State

The execution sentence of "Pakhshan Azizi" will only be overturned with our widespread presence in the field of protest!
At no time or place have the executions of political activists not only failed to sustain regimes or deter revolutionary movements, but they have also had the opposite effect. In the history of popular struggles, repression and violence have not only failed to stop freedom movements but have also radicalized the struggle. The execution of political activists is a failed and ineffective tool for preserving the power of ruling systems. Instead, it increases public hatred and anger, turning it into a collective memory that fosters solidarity against governments and leads to their overthrow.
The execution sentence of the freedom fighter "Pakhshan Azizi," a Kurdish social worker, journalist, and political prisoner, exposes the violent and oppressive nature of the fascist state of the "Islamic Republic of Iran" to the global public. This is a regime that uses execution to maintain its dominance.
In our anarchist perspective, execution symbolizes the structure of institutionalized authority and violence within the state, against which we must rise and bring an end. Our struggle against states is a fight against all forms of authority and domination, with execution being a part of this broader system.
Our power lies in global solidarity, which can halt state crimes and pave the way for a society free from domination and violence. Together, we can move toward a world without states, authority, prisons, torture, and execution; a world founded on a libertarian system, equality, and justice for all.
We call upon all freedom-minded individuals to stand against these crimes and amplify the voices of execution victims worldwide. This struggle is not only against one government but against all forms of tyranny and oppression.
Federation of Anarchism Era (Media Section)
#پخشان_عزیزی #حکم_اعدام #دولت_فاشیست_اسلامی_ایران

حکم اعدام «پَخشان عزیزی» تنها با حضور گسترده ما انسان ها در میدان اعتراض شکسته خواهد شد!
در هیچ زمان و مکانی، اعدام فعالان سیاسی نه‌ تنها نتوانسته موجب ماندگاری حکومت‌ها باشد و یا اینکه بازدارنده حرکت‌های انقلابی شود، بلکه روندی معکوس داشته است. در تاریخ مبارزات مردمی، سرکوب و خشونت نه ‌تنها جنبش‌های آزادی‌خواهانه را متوقف نکرده، بلکه مبارزه را نیز رادیکال تر کرده است. اعدام فعالان سیاسی، حربه‌ای شکست‌خورده و بی کارکرد، برای حفظ قدرت دستگاه حاکمه می باشد که در واقع، فقط نفرت و خشم مردمی را افزون و مبدل به حافظه جمعی در راستای همبستگی شان بر علیه دولت ها و براندازی آنها می شود.
حکم اعدام ازادیخواهی بنام «پخشان عزیزی»؛ مدد کار اجتماعی، روزنامه نگار و زندانی سیاسی کورد، خشونت سرکوبگرایانه ی دولت فاشیستی "جمهوری اسلامی ایران" را به افکار همگانی جهان نشان می دهد، زیرا نظامی است اقتدارگرا که اعدام را برای حفظ سلطه خود به کار می‌گیرد.
در تفکر آنارشیستی ما، اعدام نمادی از ساختار اقتدار و خشونت نهادینه شده در دولت است که باید بر علیه ان برخاست و آنرا نابود کرد . مبارزه ما با دولت ها، علیه هر گونه اقتدار و سلطه است که اعدام هم بعنوان بخشی از آن محسوب می شود.
قدرت ما در نیروی همبستگی جهانی است که می توانیم جنایات دولت ها را متوقف کنیم، تا با نابودی آن ها به‌ سوی جامعه ای رها شده از سلطه و خشونت گام بر داشته تا بتوانیم جهانی بدون وجود هر گونه دولت، اقتدار، زندان، شکنجه و اعدام، و برای برقراری سیستمی آزادی منش، برابری طلب و عدالت خواه برای همگان، مبارزه نمائیم.
ما از تمامی آزادی‌خواهان دعوت می کنیم که در برابر این جنایات بایستند و صدای قربانیان اعدام را به گوش مردم جهان برسانند. زیرا این مبارزه، نه‌ تنها علیه یک حکومت، بلکه علیه تمامی اشکال استبداد و سرکوب می باشد.
بخش رسانه ای فدراسیون عصرآنارشیسم
👍2
Execution_Sentence
Pakhshan_Azizi
Iran_Fascist_Islamic_State


Dödsdomen mot "Pakhshan Azizi" kan endast brytas genom vår breda närvaro på protestfältet!
Vid inget tillfälle eller på någon plats har avrättningar av politiska aktivister inte bara misslyckats med att stärka regimer eller avskräcka revolutionära rörelser, utan de har också haft motsatt effekt. I folkets kampers historia har förtryck och våld inte bara misslyckats med att stoppa frihetsrörelser, utan också radikaliserat kampen. Avrättningar av politiska aktivister är ett misslyckat och ineffektivt verktyg för att bevara styrande systemens makt. Istället ökar det folkets hat och ilska, vilket omvandlas till ett kollektivt minne som främjar solidaritet mot stater och leder till deras fall.
Dödsdomen mot frihetskämpen "Pakhshan Azizi," en kurdisk socialarbetare, journalist och politisk fånge, avslöjar den våldsamma och förtryckande karaktären hos den fascistiska staten "Islamiska republiken Iran" för den globala allmänheten. Detta är en regim som använder avrättningar för att upprätthålla sitt herravälde.
I vår anarkistiska syn representerar avrättningar den institutionaliserade auktoritetens och våldets struktur inom staten, vilket vi måste resa oss emot och förgöra. Vår kamp mot stater är en kamp mot all form av auktoritet och dominans, där avrättningar är en del av detta bredare system.
Vår styrka ligger i global solidaritet, som kan stoppa staters brott och bana väg för ett samhälle befriat från dominans och våld. Tillsammans kan vi gå mot en värld utan stater, auktoritet, fängelser, tortyr och avrättningar; en värld grundad på ett frihetligt system, jämlikhet och rättvisa för alla.
Vi uppmanar alla frihetssinnade individer att stå emot dessa brott och förstärka rösterna från avrättningsoffer världen över. Denna kamp är inte bara mot en stat, utan mot alla former av tyranni och förtryck.
Federation of Anarchism Era (Media Section)
👍3
از اعتراضات و مطالبات مردم میمند شیراز در تجمع اعتراض به غصب زمین هایشان حمایت می کنیم

«جمعی از اهالی میمند فارس امسال نیز مانند سال های قبل در اعتراض به حل نشدن ادعای وقفی بودن این شهر، روز پنجم بهمن تجمع کردند. مردم امسال نیز تصاویری با جمله «میمند وقف نیست» را روی پلاکاردهایی نوشته و حمل می‌کردند.

با استدلال وقف، سال‌هاست هیچ سند ملکی به اهالی این شهر و روستاهای اطرافش داده نمی‌شود. همچنین، مانع از ارتقای این بخش به شهرستان شده‌اند و از تاسیس بسیاری از ادارات دولتی در این شهر جلوگیری می‌شود.

به دلیل نفوذ سازمان اوقاف، که از سازمان‌های زیرمجموعه‌ رهبرجمهوری اسلامی ایران است، مشکلات این شهر انعکاس چندانی در رسانه‌ها پیدا نمی‌کند.

برخی اهالی موضوع وقفی بودن میمند را قبول ندارند و خواستار تعیین تکلیف خود شده‌اند اما متولیان شاهچراغ با استناد به برخی کُتبِ نامعتبر جعلی با ادعای ۷۰۰ سال قدمت ،معتقدند بیشتر مساحت این شهر وقف این آستان مذهبی غارتگر است.

برخی اهالی میمند معتقدند که مدیران آستان شاهچراغ مدعی مالکیت شهر میمند و شش دانگ برخی دهستان ها و روستاها هستند و به طرق مختلف از چند سال پیش به ابطال اسناد مالکیت برخی از مردم نیز اقدام کردند.

متولیان شاهچراغ با استناد به برخی کُتبِ نه چندان معتبر از جمله فارسنامهٔ ناصری، زمزمهٔ موقوفه بودن میمند را سر داده‌اند و می‌گویند که شش دانگ میمند توسط خانمی به نام تاشی خاتون حدود ۷۰۰ سال پیش، وقفِ بر آستان احمدی(شاهچراغ) شده است.
این ادعای آنان در هیچ زمانی مورد پذیرش اهالی میمند قرار نگرفته چرا که مالکیت تاشی خاتون و تنظیم وقف نامه و تصرف موقوف علیه در هیچ زمانی به اثبات نرسیده است.

متولیان آستان طی سال‌های گذشته به صورت پنهانی مبادرت به نقشه برداری و تحدید حدود از املاک مردم به نام موقوفه کرده‌اند. بر خلاف مقررات و البته با همکاری ادارهٔ ثبت اسناد و ادارهٔ منابع طبیعی، به صــورت پنهانی مبادرت به نقشه برداری و تحدید حدود از املاک مردم به نام موقوفه کرده و موفق به اخذِ سند حدود هزار هکتار از اراضی میمند شده‌اند.

حدود ۲۷۰ سال پیش،برخی از بزرگان میمند ، تعدادِ انگشت شماری از باغ ها و قَنواتِ میمند وقفِ بر آستان احمدی کرده‌اند و از آن تاریخ به بعد علاوه بر جمع آوری سهمیه آن آستان از عایدات املاک خود، در فصول معینی از سال نیز خادمی آن حرم را عهده دار بودند.
تا اینکه در سال ۱۳۱۸ متولی وقتِ شاهچراغ به میمند آمد و در یک سخنرانی اعلام کرد که شش دانگ میمند وقف آستان شاهچراغ است.
اظهارات این فرد در آن زمان موجب خشم مردم شد و از سال ۱۳۱۸ به بعد اختلاف مردم با متولیان آن آستان شکل گرفت.»

زمین خواری و غصب زمین های مردم توسط متولیان شاهچراغ که منصوب خامنه ای هستند ابعاد بسیار وسیعی دارد که حتی به بافت قدیمی و تاریخی شهر شیراز هم مانند قم و مشهد رحم نکردند.
«برخلاف شهرهای مشهد و قم که بخش زیادی از بافت‌های تاریخی اطراف حرم در جریان توسعه حرم ها از بین رفتند، در شیراز تا حدی تلاش شده است تا بافت تاریخی و فرهنگی اطراف حرم شاهچراغ و دیگر اماکن مذهبی تا فعلا به طور کامل هنوز نابود نشده است هر چند درگیری و کشاکش همچنان ادامه دارد.

بیش از دو دهه است که برای اجرای طرح ۵۷ هکتاری گسترش شاهچراغ ،اصرار می‌شود. این طرح چندین بار مصوبه گرفته و اجرای آن تا مرحله‌ای نیز پیش رفته است و جای زخم آن با تخریب خانه‌های نفیس و ارزشمند دوره صفویه و زندیه هنوز در بافت شیراز به چشم می‌آید. از همین رو، مطرح شدن دوباره این طرح درحالی که محتوای آن مبهم و نامشخص است، نگرانی محافظان، پژوهشگران و کنشگران بافت تاریخی شیراز را برمی‌انگیزد.

به واقع، سابقه تخریب‌ها در بافت شیراز به دهه ۶۰ برمی‌گردد؛ زمانی که بافت تاریخی شمال مسجد نو با نابودی ده‌ها خانه تخریب و خیابان شهید دستغیب ساخته شد. در نیمه دوم دهه ۷۰ نیز با عنوان طرح (بین‌الحرمین ) حدود هفت‌ هکتار دیگر از بافت تاریخی جنوب حرم شاهچراغ تخریب می‌شود که آن را بزرگ‌ترین ویرانی در تاریخ تخریب‌های بافت تاریخی ایران در چهار دهه گذشته می‌دانند.

سال ۸۹ نیز (طرح توسعه حرم شاهچراغ ) که به طرح (۵۷ هکتاری ) معروف بود، در شورای عالی شهرسازی و معماری به تصویب می‌رسد اما به دلیل مغایرت‌ داشتن با طرح (جامع شهر شیراز ) منتفی می‌شود، اما کار به پیگیری قضایی می‌کشد. پیگیری طرح اما متوقف نمی‌شود؛ در سال ۱۴۰۱ با مصوبه کمیسیون ماده ۵ دوباره این طرح با عنوان مصوبه هیأت دولت پس از سفر رئیس جمهور به شیراز در مهرماه ۱۴۰۰ به جریان می‌افتد. اجرای آن طرح به تخریب ۲۰۰ خانه در اطراف حرم شاهچراغ منجر می‌شد.

پس از راه‌اندازی پویش‌ها، کنش‌ها و اعتراض‌های گسترده، بررسی این طرح به شورای عالی معماری و شهرسازی سپرده می‌شود. این میان، در مردادماه ۱۴۰۲ وزارت میراث فرهنگی، گردشگری و صنایع دستی با وجود مخالفت‌ها و مقاومت‌ها، بافت تاریخی شیراز به وسعت ۳۶۰ هکتار با ۴۱۰ اثر ثبتی و ۲۵۰۰ بنای با ارزش را در فهرست میراث ملی ایران ثبت می‌کند تا به این ترتیب، در برابر تهدید همیشگی طرح‌های توسعه‌ای و تخریب‌های هدفمند از آن محافظت کند، گرچه از آن زمان تا کنون، خبرهایی از تخریب بافت تاریخی به شکل‌های مختلف، به گوش می‌رسد.»


آنارشیست های شیراز

https://www.tg-me.com/ShirazAnarchist
امروز، چهارشنبه ۲۶ دی، جمعی از فعالان مدنی و زنان در اعتراض به حکم اعدام پخشان عزیزی، مقابل استانداری کُردستان در شهر سنندج تجمع کردند.
معترضان با در دست داشتن تصاویری از پخشان عزیزی و سردادن شعارهایی مانند «نه به اعدام» و «پخشان نماد امید است، اعدامش خیانت به انسانیت است»، خواستار لغو فوری این حکم و آزادی تمامی زندانیان سیاسی و عقیدتی شدند.

متن کامل بیانیه‌ای که در این تجمع اعتراضی قرائت شد:

''ما امروز اینجا گرد آمده‌ایم تا در برابر بی‌عدالتی‌ای آشکار و غیرقابل توجیه، صدای اعتراض خود را بلند کنیم. پخشان عزیزی، زنی که تمام زندگی خود را وقف یاری به همنوعان کرد، مددکار اجتماعی‌ای که بیش از یک دهه در میان بحران‌های انسانی در کمپ‌های آوارگان ایستاد، نماد خدمت بی‌شائبه، مقاومت در برابر ناامیدی و تجسم واقعی مهر و شفقت بود.

پخشان نه یک مددکار عادی، بلکه نقطه امید هزاران زن و کودک بود؛ زنانی که در سایه‌ی جنگ و ویرانی زندگی خود را از دست داده بودند و کودکانی که آینده‌ای جز تاریکی برای خود نمی‌دیدند. او همان دستی بود که از میان ویرانه‌ها به سوی زندگی دراز می‌شد؛ همان صدایی که در سکوت تحمیل‌شده بر رنج‌دیدگان، فریادگر حق بود. فعالیت‌های او نه تنها در راستای بازسازی جسم و جان افراد آسیب‌دیده بود، بلکه پیام‌آور باور به امکان زندگی در دل بحران و ویرانی بود.

اما امروز، این زن غیور به جای تقدیر و ستایش، با حکمی روبرو شده است که نه تنها هیچ سنخیتی با خدمات و فعالیت‌های او ندارد، بلکه نمادی از بی‌عدالتی‌ در برابر خدمات انسان دوستانە است.

پخشان عزیزی به مثابه یک فرد نیست؛ او تجسم آرمان‌های انسانی است. او نماینده‌ی امید، زندگی و مقاومت در برابر مرگ و ناامیدی است. براین اساس هرگونه اقدامی برای خاموش کردن صدای او، تلاش برای سرکوب همین ارزش‌های بنیادین است. حکمی که برای پخشان عزیزی، یک مددکار اجتماعی بی‌گناه و خدمت‌گزار، صادر شده است، عادلانه نبوده، چرا که نجات جان انسان‌ها و بازگرداندن امید به زندگی، هرگز جرم نبوده و نخواهد بود. لغو این حکم و احکام ناعادلانه تمامی زندانیان عقیدتی کمترین اقدامی است که می‌تواند اندکی از اعتبار انسانی و اخلاقی را برای نظام عدالت کیفری بازگرداند.''
👍1
هر گاه مردم کوردستان به میدان آمدند یعنی آنکه اتفاقات مهمی در شرف وقوع است ،مخصوصا وقتی مرتبط با جنبش زن ، زندگی ، آزادی باشد.
اگر بیش از دو سال پیش قتل ژینا امینی به اعتراضات سرتاسری منجر شد اما اینبار تلاش برای نجات جان پخشان عزیزی این پتانسیل تبدیل شدن به‌جنبش سرتاسری دیگری را دارد

https://www.tg-me.com/Anarshistsh2
4
2025/07/13 01:28:32
Back to Top
HTML Embed Code: