مخاطبین و مبارزین جنبش آنارشیستی ایران وافغانستان
ما در فدراسیون عصر آنارشیسم با هدف گسترش و پوشش بیشتر اخبار مبارزات مردمی و تسریع در اطلاعرسانی، در تلاش هستیم تا صدای اعتراضات در سراسر جغرافیای ایران و افغانستان را به گوش همگان برسانیم. از شما دعوت میکنیم تا با رعایت مسائل امنیتی، اخبار، تصاویر و فیلمهای مرتبط با اعتراضات و مبارزات را برای ما ارسال کنید. اطلاعرسانی بهموقع از وقایع میتواند نقشی کلیدی در سازماندهی، حمایت مردمی و افزایش همبستگی در میان جنبشهای آزادیخواهانه داشته باشد.
نکات امنیتی بسیار مهم:
1. امنیت شما اولویت ماست. لطفاً در ارسال اطلاعات، نهایت دقت را داشته باشید.
2. از روشهای امن برای ارتباط استفاده کنید.
3. تصاویر و ویدیوها را بهگونهای ارسال کنید که افراد قابل شناسایی نباشند.
4. پیش از ارسال، اطلاعات «متادیتا» (metadata) عکسها و ویدیوها را حتماً پاک کنید.
راههای ارتباطی ما برای ارسال مطالب:
۱. اینستاگرام: عصر آنارشیسم
۲. ایمیل: [email protected]
۳. ایکس (توییتر): عصر آنارشیسم
۴. تلگرام: @Asranarchism1
با امید به افزایش همبستگی و تقویت مبارزات آزادیخواهانه، منتظر دریافت اخبار، تصاویر و تجربیات شما هستیم.
فدراسیون عصر آنارشیسم
https://www.tg-me.com/asranarshism
ما در فدراسیون عصر آنارشیسم با هدف گسترش و پوشش بیشتر اخبار مبارزات مردمی و تسریع در اطلاعرسانی، در تلاش هستیم تا صدای اعتراضات در سراسر جغرافیای ایران و افغانستان را به گوش همگان برسانیم. از شما دعوت میکنیم تا با رعایت مسائل امنیتی، اخبار، تصاویر و فیلمهای مرتبط با اعتراضات و مبارزات را برای ما ارسال کنید. اطلاعرسانی بهموقع از وقایع میتواند نقشی کلیدی در سازماندهی، حمایت مردمی و افزایش همبستگی در میان جنبشهای آزادیخواهانه داشته باشد.
نکات امنیتی بسیار مهم:
1. امنیت شما اولویت ماست. لطفاً در ارسال اطلاعات، نهایت دقت را داشته باشید.
2. از روشهای امن برای ارتباط استفاده کنید.
3. تصاویر و ویدیوها را بهگونهای ارسال کنید که افراد قابل شناسایی نباشند.
4. پیش از ارسال، اطلاعات «متادیتا» (metadata) عکسها و ویدیوها را حتماً پاک کنید.
راههای ارتباطی ما برای ارسال مطالب:
۱. اینستاگرام: عصر آنارشیسم
۲. ایمیل: [email protected]
۳. ایکس (توییتر): عصر آنارشیسم
۴. تلگرام: @Asranarchism1
با امید به افزایش همبستگی و تقویت مبارزات آزادیخواهانه، منتظر دریافت اخبار، تصاویر و تجربیات شما هستیم.
فدراسیون عصر آنارشیسم
https://www.tg-me.com/asranarshism
Telegram
فدراسیون عصر آنارشيسم / Federation of Anarchism Era
The Telegram Channel of The Federation of Anarchism Era
کانال تلگرام فدراسیون عصر آنارشیسم
www.AsrAnarshism.com
linktr.ee/asranarshism
[email protected]
کانال تلگرام فدراسیون عصر آنارشیسم
www.AsrAnarshism.com
linktr.ee/asranarshism
[email protected]
❤2
ما در پلتفرمهای رسانهای عصر آنارشیسم به دنبال افزایش و پوشش بیشتر اخبار مبارزاتی مردمی و اطلاع رسانی وسرعت بخشیدن به آن در سرتاسر جغرافیای ایران و افغانستان هستیم.
از شما دنبالکنندگان و مخاطبین، دعوت میکنیم تا اخبار، تصاویر و فیلمهای اعتراضات را با رعایت مسایل امنیتی به ما ارسال کنید.
اطلاعرسانی فوری از وقایع در سازماندهی و حمایت مردمی از اعتراضات اهمیت زیادی دارد و به گسترش آگاهی و همبستگی در میان جنبشهای آزادیخواهانه کمک میکند.
لازم به ذکر میدانیم که حفظ امنیت شما در اولویت ما قرار خواهد داشت. با این وجود؛ رعایت نکات آن، هنگام ارسال اطلاعات و نیز احتیاط لازم در تهیه آن از سوی شما ضروری است.
سعی کنید در حد امکان، روشهای امن برای ارتباط را برگزینید؛ نصاویر را به گونهای بردارید که قابلیت شناسایی در آن نباشد؛ و اطلاعات « متا دیتا» عکسها و ویدئوها را قبل از ارسال پاک کنید.
برای ارسال مطالب خود، میتوانید از نشانیهای زیر استفاده کنید:
۱- اینستاگرام: [عصر آنارشیسم](https://instagram.com/asranarshism/)
۲- ایمیل: [email protected]
۳- ایکس (توئیتر): [عصر آنارشیسم](https://twitter.com/asranarshism)
۴- تلگرام: @Asranarchism1
با امید به همبستگی بیشتر و تداوم مبارزات آزادیخواهانه، منتظر دریافت اخبار و تجربیات شما هستیم.
فدراسیون عصر آنارشیسم
از شما دنبالکنندگان و مخاطبین، دعوت میکنیم تا اخبار، تصاویر و فیلمهای اعتراضات را با رعایت مسایل امنیتی به ما ارسال کنید.
اطلاعرسانی فوری از وقایع در سازماندهی و حمایت مردمی از اعتراضات اهمیت زیادی دارد و به گسترش آگاهی و همبستگی در میان جنبشهای آزادیخواهانه کمک میکند.
لازم به ذکر میدانیم که حفظ امنیت شما در اولویت ما قرار خواهد داشت. با این وجود؛ رعایت نکات آن، هنگام ارسال اطلاعات و نیز احتیاط لازم در تهیه آن از سوی شما ضروری است.
سعی کنید در حد امکان، روشهای امن برای ارتباط را برگزینید؛ نصاویر را به گونهای بردارید که قابلیت شناسایی در آن نباشد؛ و اطلاعات « متا دیتا» عکسها و ویدئوها را قبل از ارسال پاک کنید.
برای ارسال مطالب خود، میتوانید از نشانیهای زیر استفاده کنید:
۱- اینستاگرام: [عصر آنارشیسم](https://instagram.com/asranarshism/)
۲- ایمیل: [email protected]
۳- ایکس (توئیتر): [عصر آنارشیسم](https://twitter.com/asranarshism)
۴- تلگرام: @Asranarchism1
با امید به همبستگی بیشتر و تداوم مبارزات آزادیخواهانه، منتظر دریافت اخبار و تجربیات شما هستیم.
فدراسیون عصر آنارشیسم
👍1
Torture, Identity, and Sovereignty: Analyzing the Semantic and Functional Transformations of Torture in Political
Systems
Introduction
Torture has been one of the most enduring instruments of power throughout human history. From ancient times to modern states, torture has consistently been used to inflict suffering, consolidate power, and instill fear. However, over time, this tool has undergone conceptual transformations that have altered our understanding of it. The central question in this inquiry is whether torture has evolved into an instrument based on the identity of victims or whether it remains fundamentally rooted in states' understanding of inflicting maximum suffering.
Theoretical Framework
1. Power, the Body, and Torture in Foucault’s Thought
Michel Foucault, in Discipline and Punish (1975), analyzes torture within the historical transformation of power. He argues that in premodern societies, power was exercised directly on the body. Public physical punishments such as flogging, mutilation, and execution were strategies of sovereignty that not only punished the criminal’s body but also conveyed a clear message of the ruler’s absolute power to society.
In modern times, these brutal public displays were transferred to institutions such as prisons. Power shifted from a focus on the body to disciplinary and surveillance-based control. Although torture disappeared from streets and squares, it persisted in the form of psychological interrogations, solitary confinement, and advanced techniques of psychological destruction.
2. Agamben’s 'Homo Sacer'
Giorgio Agamben introduces the concept of ‘bare life’ in Homo Sacer, referring to a life stripped of legal protections and existing solely in a state of exception. According to Agamben, modern states legitimize torture by defining opponents as internal enemies. A ‘bare life’ or ‘bare body’ is one that, while under state control, is deprived of all rights it could possess, thus providing an opportunity to display new forms of power over identity and the body.
Individuals in this condition are subjected to torture not only to inflict pain but to transform them into a ‘homo sacer’— a person who can be killed but not sacrificed, existing in a zone of indistinction between law and lawlessness.
Torture in Different Cultures
1. Torture in Ancient Societies
In ancient societies such as Egypt, Rome, and Persia, torture was used as a tool for punishment and interrogation. In ancient Rome, torture was specifically applied to slaves and non-bourgeois criminals, reflecting a class-based distinction in its application.
In the Persian Empire, torture was mainly used for interrogating spies and political opponents. Methods such as mutilation and imprisonment in confined spaces illustrate rulers’ perception of torture as a means of eliminating political enemies and inflicting physical pain.
2. Torture in the Modern Era
In the modern era, torture has taken more complex forms. With the rise of nation-states and legal institutions, many countries officially declared torture illegal, but this did not mean its complete disappearance.
In 20th-century totalitarian regimes, torture was primarily ideologically driven. Under Stalinist Soviet rule, torture was used to extract confessions from dissidents. In Latin America, military dictatorships employed torture techniques to suppress leftist movements and political dissidents.
From Physical to Identity-Based Torture
One of the major shifts in torture practices has been the transition from physical torture to identity-based torture. Historically, torture was mainly inflicted to cause physical suffering, but in modern times, it increasingly targets the victim’s identity.
Identity-based torture is designed around the victim’s personal, racial, religious, or political characteristics. For example, in wartime detention centers, torture methods focusing on the victim’s religious identity (such as blaspheming their beliefs or forcing them to violate religious principles) have become more common.
Systems
Introduction
Torture has been one of the most enduring instruments of power throughout human history. From ancient times to modern states, torture has consistently been used to inflict suffering, consolidate power, and instill fear. However, over time, this tool has undergone conceptual transformations that have altered our understanding of it. The central question in this inquiry is whether torture has evolved into an instrument based on the identity of victims or whether it remains fundamentally rooted in states' understanding of inflicting maximum suffering.
Theoretical Framework
1. Power, the Body, and Torture in Foucault’s Thought
Michel Foucault, in Discipline and Punish (1975), analyzes torture within the historical transformation of power. He argues that in premodern societies, power was exercised directly on the body. Public physical punishments such as flogging, mutilation, and execution were strategies of sovereignty that not only punished the criminal’s body but also conveyed a clear message of the ruler’s absolute power to society.
In modern times, these brutal public displays were transferred to institutions such as prisons. Power shifted from a focus on the body to disciplinary and surveillance-based control. Although torture disappeared from streets and squares, it persisted in the form of psychological interrogations, solitary confinement, and advanced techniques of psychological destruction.
2. Agamben’s 'Homo Sacer'
Giorgio Agamben introduces the concept of ‘bare life’ in Homo Sacer, referring to a life stripped of legal protections and existing solely in a state of exception. According to Agamben, modern states legitimize torture by defining opponents as internal enemies. A ‘bare life’ or ‘bare body’ is one that, while under state control, is deprived of all rights it could possess, thus providing an opportunity to display new forms of power over identity and the body.
Individuals in this condition are subjected to torture not only to inflict pain but to transform them into a ‘homo sacer’— a person who can be killed but not sacrificed, existing in a zone of indistinction between law and lawlessness.
Torture in Different Cultures
1. Torture in Ancient Societies
In ancient societies such as Egypt, Rome, and Persia, torture was used as a tool for punishment and interrogation. In ancient Rome, torture was specifically applied to slaves and non-bourgeois criminals, reflecting a class-based distinction in its application.
In the Persian Empire, torture was mainly used for interrogating spies and political opponents. Methods such as mutilation and imprisonment in confined spaces illustrate rulers’ perception of torture as a means of eliminating political enemies and inflicting physical pain.
2. Torture in the Modern Era
In the modern era, torture has taken more complex forms. With the rise of nation-states and legal institutions, many countries officially declared torture illegal, but this did not mean its complete disappearance.
In 20th-century totalitarian regimes, torture was primarily ideologically driven. Under Stalinist Soviet rule, torture was used to extract confessions from dissidents. In Latin America, military dictatorships employed torture techniques to suppress leftist movements and political dissidents.
From Physical to Identity-Based Torture
One of the major shifts in torture practices has been the transition from physical torture to identity-based torture. Historically, torture was mainly inflicted to cause physical suffering, but in modern times, it increasingly targets the victim’s identity.
Identity-based torture is designed around the victim’s personal, racial, religious, or political characteristics. For example, in wartime detention centers, torture methods focusing on the victim’s religious identity (such as blaspheming their beliefs or forcing them to violate religious principles) have become more common.
Torture Techniques and the State’s Understanding of Suffering
States continue to use torture to inflict maximum suffering, but this suffering is no longer just physical. Techniques include:
1. Character destruction (depersonalizing prisoners, psychological torture)
2. Sexual torture (using rape as a tool of humiliation)
3. Cultural humiliation (insulting the victim’s language, religion, and national identity)
This shift indicates that torture is increasingly being used as a tool that not only targets the body but also the victim’s identity, moving towards personalization based on the victim’s identity. Furthermore, the more sophisticated and multifaceted a state’s torture methods become, the more they demonstrate its security and intelligence dominance.
The Future of Torture – Focus on the Victim or the State?
Ultimately, the question arises: Will
modern torture become more identity-based, or will it continue to be shaped by states’ understanding of suffering and the representation of their authority?
Historical and analytical reviews suggest that although torture was primarily used in the past as a tool for displaying governmental power and inflicting physical pain, in the modern era, it has evolved into a more sophisticated instrument targeting the victim’s identity.
Considering recent trends, especially in information wars and identity conflicts, future torture methods are likely to focus more on the psychological and social destruction of victims. However, this shift does not signify a decline in state power; rather, it demonstrates an evolution in the techniques states use to impose control.
This question remains open: Will torture gradually become a tool for identity-based targeting and personalization of suffering, or will it remain a means for asserting power, instilling fear, and representing state identity?
Conclusion
Torture, as an instrument of power, operates within the tension of two opposing tendencies: On one hand, states employ torture based on their understanding of suffering and dominant cultural and historical frameworks; on the other hand, in the modern era, with the rise of personalization, states have realized that more effective torture is designed around the individual identity and sensitivities of the victim.
This transformation reflects a deeper shift in the logic of domination: Modern states have not only become more flexible in exerting power, but they have also adapted their methods of repression to fit the demands of the era of personalization.
This apparent contradiction is, in reality, a reflection of the internal mechanisms of modern state power, which Foucault explains through the concept of ‘biopower.’ In this framework, power is no longer only imposed on obedient bodies but penetrates into individuals’ lives, internalizing control. Torture has thus shifted from a public punitive tool to a method for redefining the boundaries of individual identity.
The tortured individual is no longer merely a suffering body; they become an object subjected to different forms of repression based on their unique characteristics. In this context, the concept of homo sacer becomes relevant: a person stripped of legal protection, yet fully controlled by the state—someone who can be killed but not sacrificed. This concept applies to groups excluded from legal protection but systematically subjected to state violence. Personalized torture in modern societies is, in fact, a realization of this condition: the torture victim is placed in a state of exception, where the law is suspended for them, but torture itself is meticulously defined and applied based on their personal suffering.
Thus, modern states use torture not only for punishment but also to redefine and control social and political boundaries. By studying the psychological, cultural, and biological aspects of their victims, they design torture methods tailored to individual sensitivities. However, this process does not indicate liberation from power structures but rather their evolution.
States continue to use torture to inflict maximum suffering, but this suffering is no longer just physical. Techniques include:
1. Character destruction (depersonalizing prisoners, psychological torture)
2. Sexual torture (using rape as a tool of humiliation)
3. Cultural humiliation (insulting the victim’s language, religion, and national identity)
This shift indicates that torture is increasingly being used as a tool that not only targets the body but also the victim’s identity, moving towards personalization based on the victim’s identity. Furthermore, the more sophisticated and multifaceted a state’s torture methods become, the more they demonstrate its security and intelligence dominance.
The Future of Torture – Focus on the Victim or the State?
Ultimately, the question arises: Will
modern torture become more identity-based, or will it continue to be shaped by states’ understanding of suffering and the representation of their authority?
Historical and analytical reviews suggest that although torture was primarily used in the past as a tool for displaying governmental power and inflicting physical pain, in the modern era, it has evolved into a more sophisticated instrument targeting the victim’s identity.
Considering recent trends, especially in information wars and identity conflicts, future torture methods are likely to focus more on the psychological and social destruction of victims. However, this shift does not signify a decline in state power; rather, it demonstrates an evolution in the techniques states use to impose control.
This question remains open: Will torture gradually become a tool for identity-based targeting and personalization of suffering, or will it remain a means for asserting power, instilling fear, and representing state identity?
Conclusion
Torture, as an instrument of power, operates within the tension of two opposing tendencies: On one hand, states employ torture based on their understanding of suffering and dominant cultural and historical frameworks; on the other hand, in the modern era, with the rise of personalization, states have realized that more effective torture is designed around the individual identity and sensitivities of the victim.
This transformation reflects a deeper shift in the logic of domination: Modern states have not only become more flexible in exerting power, but they have also adapted their methods of repression to fit the demands of the era of personalization.
This apparent contradiction is, in reality, a reflection of the internal mechanisms of modern state power, which Foucault explains through the concept of ‘biopower.’ In this framework, power is no longer only imposed on obedient bodies but penetrates into individuals’ lives, internalizing control. Torture has thus shifted from a public punitive tool to a method for redefining the boundaries of individual identity.
The tortured individual is no longer merely a suffering body; they become an object subjected to different forms of repression based on their unique characteristics. In this context, the concept of homo sacer becomes relevant: a person stripped of legal protection, yet fully controlled by the state—someone who can be killed but not sacrificed. This concept applies to groups excluded from legal protection but systematically subjected to state violence. Personalized torture in modern societies is, in fact, a realization of this condition: the torture victim is placed in a state of exception, where the law is suspended for them, but torture itself is meticulously defined and applied based on their personal suffering.
Thus, modern states use torture not only for punishment but also to redefine and control social and political boundaries. By studying the psychological, cultural, and biological aspects of their victims, they design torture methods tailored to individual sensitivities. However, this process does not indicate liberation from power structures but rather their evolution.
👍1
While torture appears to be shifting towards individuality, it remains fundamentally governed by the logic of state dominance.
Therefore, what seems like a contradiction in the logic of torture is, in reality, a reflection of how modern states have adapted to the requirements of the times—requirements that themselves shape the discourse of modern governance.
Narrator
Therefore, what seems like a contradiction in the logic of torture is, in reality, a reflection of how modern states have adapted to the requirements of the times—requirements that themselves shape the discourse of modern governance.
Narrator
شکنجه، هویت و حاکمیت: تحلیل تحولات معنایی و کارکردی شکنجه در نظامهای سیاسی
مقدمه
شکنجه یکی از پایدارترین ابزارهای قدرت در تاریخ بشری بوده است. از دوران باستان تا دولتهای مدرن، همواره از شکنجه برای تحمیل رنج، تثبیت قدرت و القای ترس استفاده شده است. اما این ابزار در طول زمان دچار تحولاتی مفهومی شده است که درک ما را از آن تغییر داده است. در این جستار، پرسش اصلی این است که آیا شکنجه در گذر زمان به ابزاری مبتنی بر هویت قربانیان تبدیل شده است یا همچنان بر اساس فهم حکومتها از اعمال حداکثر رنج باقی مانده است؟
برای پاسخ به این پرسش، این موضوع از دو منظر اصلی بررسی خواهد شد:
چارچوب نظری مرتبط با قدرت، بدن و شکنجه، با تأکید بر اندیشههای فوکو و آگامبن
تحلیل تاریخی و فرهنگی معانی شکنجه در نظامهای مختلف و بررسی اینکه آیا شکنجه بهطور فزایندهای هویتی شده است یا خیر
چهارچوب نظری
۱. قدرت، بدن و شکنجه در اندیشهی فوکو
میشل فوکو در مراقبت و تنبیه (۱۹۷۵) شکنجه را در چارچوب تحول تاریخی قدرت تحلیل میکند. او استدلال میکند که در جوامع پیشامدرن، قدرت مستقیماً بر بدن اعمال میشد. مجازاتهای فیزیکی عمومی مانند شلاق، قطع عضو، و اعدامهای نمایشی، بخشی از استراتژی حاکمیت بودند که نهتنها بدن مجرم را مجازات میکردند، بلکه پیام روشنی از قدرت مطلق حاکم را به جامعه میرساندند.
در دوران مدرن، این نمایشهای خشن از عرصهی عمومی به درون نهادهایی مانند زندانها منتقل شد. قدرت، بهجای تأکید بر بدن، به کنترل انضباطی و نظارتی تبدیل شد. شکنجه، اگرچه از خیابانها و میدانها حذف شد، اما در شکل بازجوییهای روانی، حبس انفرادی، و تکنیکهای پیشرفتهی تخریب روانی باقی ماند.
آگامبن "هومو ساکر"
جورجو آگامبن مفهوم زندگی برهنه را در هومو ساکر مطرح میکند، یعنی زندگیای که از حمایت قانونی محروم شده و تنها در وضعیت استثنایی قرار دارد. از نظر آگامبن، دولتهای مدرن با تعریف مخالفان به دشمنان داخلی خلق مشروعیت میکنند و به شکنجه آن ها می پردازند.یک زندگی یا بدت برهنه شخصی است که تحت لوای دولت قرار دارد اما از تمامی حقوقی که می توانست صاحب آن ها باشد خلع شده است.و فرصتی برای بازنمایی اشکال دیگر سلطه قدرت بر هویت و بدن او فراهم است.
افراد در این وضعیت تحت شکنجه قرار می گیرند و این امر نه فقط برای تحمیل درد بلکه برای تبدیل کردن آن ها به یک هومو ساکر انجام می گیرد.
: شکنجه در فرهنگهای مختلف
۲. شکنجه در جوامع باستانی
در جوامع باستانی مانند مصر، روم، و ایران، شکنجه بهعنوان یک ابزار مجازات و بازجویی استفاده میشد. در روم باستان، شکنجه بهطور خاص برای بردگان و مجرمان غیربورژوازی به کار میرفت، که نشان از تمایز طبقاتی در کاربرد این ابزار داشت.
در امپراتوری ایران، شکنجه بیشتر برای بازجویی از جاسوسان و مخالفان سیاسی استفاده میشد. روشهایی مانند بریدن اعضای بدن و محبوس کردن در فضای تنگ، نشاندهندهی درک حاکمان از شکنجه بهعنوان ابزاری برای حذف دشمنان سیاسی و ایجاد درد جسمانی بود. به علاوه این، شکنجه عضو گناهکار امری رایج به حساب می آمد که نشان دهنده درک صریح و عیان قدرت های باستانی از شکنجه است.
.۲ شکنجه در دوران مدرن
در دوران مدرن، شکنجه اشکال پیچیدهتری به خود گرفته است. با رشد دولت-ملتها و نهادهای قانونی، بسیاری از کشورها شکنجه را غیرقانونی اعلام کردند، اما این به معنای پایان یافتن آن نبود.
در نظامهای توتالیتر قرن بیستم، شکنجه عمدتاً بر مبنای ایدئولوژیک اعمال میشد. در شوروی استالینی، شکنجه برای "اعترافگیری" از مخالفان استفاده میشد. در آمریکای لاتین، دیکتاتوریهای نظامی از تکنیکهای شکنجه برای سرکوب نیروهای چپگرا و دگراندیشان بهره میبردند.
از شکنجهی فیزیکی به شکنجهی هویتی
یکی از تغییرات عمده در شیوههای شکنجه، حرکت از شکنجهی فیزیکی به شکنجهی هویتی بوده است. در گذشته، شکنجه عمدتاً به هدف تحمیل رنج جسمی انجام میشد، اما در دوران مدرن، شکنجه بهطور فزایندهای متکی به هویت قربانی شده است.
شکنجهی هویتی بر مبنای ویژگیهای شخصی، نژادی، مذهبی یا سیاسی قربانی طراحی میشود. برای مثال، در بازداشتگاههای جنگی، شکنجههایی که بر هویت مذهبی قربانی تمرکز دارند (مانند توهین به اعتقادات یا اجبار به اعمال خلاف دین) بیشتر دیده میشود.
تکنیکهای شکنجه و فهم دولتها از رنج
دولتها هنوز هم شکنجه را بهعنوان ابزاری برای تحمیل حداکثر رنج به کار میبرند، اما این رنج دیگر فقط فیزیکی نیست. تکنیکهایی مانند:
مقدمه
شکنجه یکی از پایدارترین ابزارهای قدرت در تاریخ بشری بوده است. از دوران باستان تا دولتهای مدرن، همواره از شکنجه برای تحمیل رنج، تثبیت قدرت و القای ترس استفاده شده است. اما این ابزار در طول زمان دچار تحولاتی مفهومی شده است که درک ما را از آن تغییر داده است. در این جستار، پرسش اصلی این است که آیا شکنجه در گذر زمان به ابزاری مبتنی بر هویت قربانیان تبدیل شده است یا همچنان بر اساس فهم حکومتها از اعمال حداکثر رنج باقی مانده است؟
برای پاسخ به این پرسش، این موضوع از دو منظر اصلی بررسی خواهد شد:
چارچوب نظری مرتبط با قدرت، بدن و شکنجه، با تأکید بر اندیشههای فوکو و آگامبن
تحلیل تاریخی و فرهنگی معانی شکنجه در نظامهای مختلف و بررسی اینکه آیا شکنجه بهطور فزایندهای هویتی شده است یا خیر
چهارچوب نظری
۱. قدرت، بدن و شکنجه در اندیشهی فوکو
میشل فوکو در مراقبت و تنبیه (۱۹۷۵) شکنجه را در چارچوب تحول تاریخی قدرت تحلیل میکند. او استدلال میکند که در جوامع پیشامدرن، قدرت مستقیماً بر بدن اعمال میشد. مجازاتهای فیزیکی عمومی مانند شلاق، قطع عضو، و اعدامهای نمایشی، بخشی از استراتژی حاکمیت بودند که نهتنها بدن مجرم را مجازات میکردند، بلکه پیام روشنی از قدرت مطلق حاکم را به جامعه میرساندند.
در دوران مدرن، این نمایشهای خشن از عرصهی عمومی به درون نهادهایی مانند زندانها منتقل شد. قدرت، بهجای تأکید بر بدن، به کنترل انضباطی و نظارتی تبدیل شد. شکنجه، اگرچه از خیابانها و میدانها حذف شد، اما در شکل بازجوییهای روانی، حبس انفرادی، و تکنیکهای پیشرفتهی تخریب روانی باقی ماند.
آگامبن "هومو ساکر"
جورجو آگامبن مفهوم زندگی برهنه را در هومو ساکر مطرح میکند، یعنی زندگیای که از حمایت قانونی محروم شده و تنها در وضعیت استثنایی قرار دارد. از نظر آگامبن، دولتهای مدرن با تعریف مخالفان به دشمنان داخلی خلق مشروعیت میکنند و به شکنجه آن ها می پردازند.یک زندگی یا بدت برهنه شخصی است که تحت لوای دولت قرار دارد اما از تمامی حقوقی که می توانست صاحب آن ها باشد خلع شده است.و فرصتی برای بازنمایی اشکال دیگر سلطه قدرت بر هویت و بدن او فراهم است.
افراد در این وضعیت تحت شکنجه قرار می گیرند و این امر نه فقط برای تحمیل درد بلکه برای تبدیل کردن آن ها به یک هومو ساکر انجام می گیرد.
: شکنجه در فرهنگهای مختلف
۲. شکنجه در جوامع باستانی
در جوامع باستانی مانند مصر، روم، و ایران، شکنجه بهعنوان یک ابزار مجازات و بازجویی استفاده میشد. در روم باستان، شکنجه بهطور خاص برای بردگان و مجرمان غیربورژوازی به کار میرفت، که نشان از تمایز طبقاتی در کاربرد این ابزار داشت.
در امپراتوری ایران، شکنجه بیشتر برای بازجویی از جاسوسان و مخالفان سیاسی استفاده میشد. روشهایی مانند بریدن اعضای بدن و محبوس کردن در فضای تنگ، نشاندهندهی درک حاکمان از شکنجه بهعنوان ابزاری برای حذف دشمنان سیاسی و ایجاد درد جسمانی بود. به علاوه این، شکنجه عضو گناهکار امری رایج به حساب می آمد که نشان دهنده درک صریح و عیان قدرت های باستانی از شکنجه است.
.۲ شکنجه در دوران مدرن
در دوران مدرن، شکنجه اشکال پیچیدهتری به خود گرفته است. با رشد دولت-ملتها و نهادهای قانونی، بسیاری از کشورها شکنجه را غیرقانونی اعلام کردند، اما این به معنای پایان یافتن آن نبود.
در نظامهای توتالیتر قرن بیستم، شکنجه عمدتاً بر مبنای ایدئولوژیک اعمال میشد. در شوروی استالینی، شکنجه برای "اعترافگیری" از مخالفان استفاده میشد. در آمریکای لاتین، دیکتاتوریهای نظامی از تکنیکهای شکنجه برای سرکوب نیروهای چپگرا و دگراندیشان بهره میبردند.
از شکنجهی فیزیکی به شکنجهی هویتی
یکی از تغییرات عمده در شیوههای شکنجه، حرکت از شکنجهی فیزیکی به شکنجهی هویتی بوده است. در گذشته، شکنجه عمدتاً به هدف تحمیل رنج جسمی انجام میشد، اما در دوران مدرن، شکنجه بهطور فزایندهای متکی به هویت قربانی شده است.
شکنجهی هویتی بر مبنای ویژگیهای شخصی، نژادی، مذهبی یا سیاسی قربانی طراحی میشود. برای مثال، در بازداشتگاههای جنگی، شکنجههایی که بر هویت مذهبی قربانی تمرکز دارند (مانند توهین به اعتقادات یا اجبار به اعمال خلاف دین) بیشتر دیده میشود.
تکنیکهای شکنجه و فهم دولتها از رنج
دولتها هنوز هم شکنجه را بهعنوان ابزاری برای تحمیل حداکثر رنج به کار میبرند، اما این رنج دیگر فقط فیزیکی نیست. تکنیکهایی مانند:
❤1
تخریب شخصیت (بیهویتسازی زندانیان، شکنجهی روانی)
شکنجهی جنسی (استفاده از تجاوز بهعنوان ابزار تحقیر)
تحقیر فرهنگی (توهین به زبان، دین و هویت ملی قربانی)
این تغییر نشان میدهد که شکنجه در حال تبدیلشدن به ابزاری است که نهتنها بدن، بلکه هویت قربانی را هدف قرار میدهد. و همزمان به سمت شخصی سازی شدن بر اساس هویت قربانی پیش می رود.به علاوه یک دولت هرچه بتواند متکثر تر و خلاقانه و پیچیده تر شکنجه کنو این امر نشان دهنده اشراف امنیتی و شناختی آن است.
: آیندهی شکنجه – تمرکز بر قربانی یا حاکمیت؟
در نهایت، این پرسش مطرح میشود که آیا شکنجهی مدرن بیشتر مبتنی بر هویت قربانی خواهد شد، یا همچنان به درک حکومتها از اعمال رنج و بازنمایی هویت آن ها وابسته خواهد ماند؟
بررسی تاریخی و تحلیلی نشان داد که اگرچه شکنجه در گذشته عمدتاً بهعنوان ابزاری برای نمایش قدرت حکومتها و تحمیل رنج جسمی به کار میرفت، اما در دوران مدرن، به ابزاری پیچیدهتر تبدیل شده است که هویت قربانی را هدف قرار میدهد.
با توجه به روندهای اخیر، بهویژه در جنگهای اطلاعاتی و تعارضهای هویتی، به نظر میرسد شکنجهی آینده بیشتر بر نابودی روانی و اجتماعی قربانیان متمرکز خواهد شد. اما این تغییر به معنای کاهش قدرت حکومتها در استفاده از شکنجه نیست، بلکه نشاندهندهی تحول روشهای آنان برای تحمیل کنترل است.
این پرسش همچنان باز میماند:
آیا شکنجه بهتدریج به ابزاری برای هدفگیری هویتی و شخصی سازی شده برای قربانی تبدیل خواهد شد، یا همچنان بهعنوان ابزاری برای اعمال قدرت و ایجاد ترس و بازنمایی هویت دولت باقی خواهد ماند؟

شکنجه، بهعنوان ابزاری برای اعمال قدرت، در تقابل میان دو گرایش متناقض عمل میکند: از یک سو، دولتها شکنجه را بر اساس فهم خود از امر رنجآور و چارچوبهای فرهنگی و تاریخی غالب اعمال میکنند؛ از سوی دیگر، در دوران مدرن، با پیشروی جهان به سمت شخصیسازی، دولتها به این درک رسیدهاند که شکنجهی مؤثرتر، شکنجهای است که بر پایهی هویت فردی قربانی و حساسیتهای او شکل بگیرد. این تحول نشاندهندهی تغییری عمیق در منطق سلطه است: دولتهای مدرن نهتنها در اعمال قدرت انعطافپذیرتر شدهاند، بلکه شیوههای سرکوب خود را با الزامات عصر شخصیسازی منطبق ساختهاند.
این تناقض ظاهری، در واقع، بازتابی از سازوکار درونی قدرت دولتهای مدرن است که فوکو آن را در قالب «زیستقدرت» تبیین میکند. در این چارچوب، قدرت دیگر تنها بر بدنهای مطیع اعمال نمیشود، بلکه به درون زیستِ افراد نفوذ کرده و آنها را درونیسازی میکند. شکنجه نیز از یک ابزار تنبیهی عمومی به شیوهای برای بازتعریف مرزهای هویت فردی تبدیل شده است. فرد شکنجهشده، دیگر صرفاً یک بدن معذب نیست، بلکه ابژهای است که بر اساس ویژگیهای منحصربهفردش به گونهای متفاوت سرکوب میشود.
در این وضعيت این ابژه که به هومو ساکر تبدیل شده است و این گونه تعریف میشود که: هومو ساکر به فردی اطلاق میشود که از حمایت قانون خارج شده، اما همچنان تحت کنترل کامل آن قرار دارد—فردی که میتوان او را کُشت، اما نمیتوان برای او مراسم قربانی انجام داد. قربانی شکنجه های شخصی خواهد بود. در جوامع مدرن، این مفهوم بر گروههایی اعمال میشود که از حوزهی حمایت قانونی کنار گذاشته شدهاند، اما در عین حال، هدف انواعی از خشونت سیستماتیک قرار دارند. شکنجهی شخصیسازیشده، درواقع، تحقق مدرنِ همین وضعیت است: قربانی شکنجه درون وضعیت استثنایی قرار میگیرد، جایی که قانون برای او تعلیق شده، اما خودِ شکنجه در چارچوبی کاملاً تعریفشده و اتفاقا بر اساس رنج شخصی قربانی اعمال میشود.
در این راستا، دولتهای مدرن از شکنجه نه فقط برای مجازات، بلکه برای بازتعریف و کنترل مرزهای اجتماعی و سیاسی استفاده میکنند. آنها با مطالعهی روانشناختی، فرهنگی و زیستی قربانی، شکنجهای متناسب با حساسیتهای فردی او طراحی میکنند، اما این فرآیند نه به معنای رهایی از چارچوبهای قدرت، بلکه نشانهی تکامل آن است. این امر نشان میدهد که گرچه شکنجه در ظاهر به سمت فردیتگرایی حرکت کرده، در باطن همچنان تابع منطقی است که دولتها برای اعمال سلطهی خود برگزیدهاند. بنابراین، آنچه به نظر نوعی تناقض در منطق شکنجه میآید، درواقع، بازتابی از سازگاری دولتهای مدرن با مقتضیات زمانه است—مقتضیاتی که خود بخشی از گفتمان حاکمیت مدرن را شکل دادهاند.
راوی
شکنجهی جنسی (استفاده از تجاوز بهعنوان ابزار تحقیر)
تحقیر فرهنگی (توهین به زبان، دین و هویت ملی قربانی)
این تغییر نشان میدهد که شکنجه در حال تبدیلشدن به ابزاری است که نهتنها بدن، بلکه هویت قربانی را هدف قرار میدهد. و همزمان به سمت شخصی سازی شدن بر اساس هویت قربانی پیش می رود.به علاوه یک دولت هرچه بتواند متکثر تر و خلاقانه و پیچیده تر شکنجه کنو این امر نشان دهنده اشراف امنیتی و شناختی آن است.
: آیندهی شکنجه – تمرکز بر قربانی یا حاکمیت؟
در نهایت، این پرسش مطرح میشود که آیا شکنجهی مدرن بیشتر مبتنی بر هویت قربانی خواهد شد، یا همچنان به درک حکومتها از اعمال رنج و بازنمایی هویت آن ها وابسته خواهد ماند؟
بررسی تاریخی و تحلیلی نشان داد که اگرچه شکنجه در گذشته عمدتاً بهعنوان ابزاری برای نمایش قدرت حکومتها و تحمیل رنج جسمی به کار میرفت، اما در دوران مدرن، به ابزاری پیچیدهتر تبدیل شده است که هویت قربانی را هدف قرار میدهد.
با توجه به روندهای اخیر، بهویژه در جنگهای اطلاعاتی و تعارضهای هویتی، به نظر میرسد شکنجهی آینده بیشتر بر نابودی روانی و اجتماعی قربانیان متمرکز خواهد شد. اما این تغییر به معنای کاهش قدرت حکومتها در استفاده از شکنجه نیست، بلکه نشاندهندهی تحول روشهای آنان برای تحمیل کنترل است.
این پرسش همچنان باز میماند:
آیا شکنجه بهتدریج به ابزاری برای هدفگیری هویتی و شخصی سازی شده برای قربانی تبدیل خواهد شد، یا همچنان بهعنوان ابزاری برای اعمال قدرت و ایجاد ترس و بازنمایی هویت دولت باقی خواهد ماند؟

شکنجه، بهعنوان ابزاری برای اعمال قدرت، در تقابل میان دو گرایش متناقض عمل میکند: از یک سو، دولتها شکنجه را بر اساس فهم خود از امر رنجآور و چارچوبهای فرهنگی و تاریخی غالب اعمال میکنند؛ از سوی دیگر، در دوران مدرن، با پیشروی جهان به سمت شخصیسازی، دولتها به این درک رسیدهاند که شکنجهی مؤثرتر، شکنجهای است که بر پایهی هویت فردی قربانی و حساسیتهای او شکل بگیرد. این تحول نشاندهندهی تغییری عمیق در منطق سلطه است: دولتهای مدرن نهتنها در اعمال قدرت انعطافپذیرتر شدهاند، بلکه شیوههای سرکوب خود را با الزامات عصر شخصیسازی منطبق ساختهاند.
این تناقض ظاهری، در واقع، بازتابی از سازوکار درونی قدرت دولتهای مدرن است که فوکو آن را در قالب «زیستقدرت» تبیین میکند. در این چارچوب، قدرت دیگر تنها بر بدنهای مطیع اعمال نمیشود، بلکه به درون زیستِ افراد نفوذ کرده و آنها را درونیسازی میکند. شکنجه نیز از یک ابزار تنبیهی عمومی به شیوهای برای بازتعریف مرزهای هویت فردی تبدیل شده است. فرد شکنجهشده، دیگر صرفاً یک بدن معذب نیست، بلکه ابژهای است که بر اساس ویژگیهای منحصربهفردش به گونهای متفاوت سرکوب میشود.
در این وضعيت این ابژه که به هومو ساکر تبدیل شده است و این گونه تعریف میشود که: هومو ساکر به فردی اطلاق میشود که از حمایت قانون خارج شده، اما همچنان تحت کنترل کامل آن قرار دارد—فردی که میتوان او را کُشت، اما نمیتوان برای او مراسم قربانی انجام داد. قربانی شکنجه های شخصی خواهد بود. در جوامع مدرن، این مفهوم بر گروههایی اعمال میشود که از حوزهی حمایت قانونی کنار گذاشته شدهاند، اما در عین حال، هدف انواعی از خشونت سیستماتیک قرار دارند. شکنجهی شخصیسازیشده، درواقع، تحقق مدرنِ همین وضعیت است: قربانی شکنجه درون وضعیت استثنایی قرار میگیرد، جایی که قانون برای او تعلیق شده، اما خودِ شکنجه در چارچوبی کاملاً تعریفشده و اتفاقا بر اساس رنج شخصی قربانی اعمال میشود.
در این راستا، دولتهای مدرن از شکنجه نه فقط برای مجازات، بلکه برای بازتعریف و کنترل مرزهای اجتماعی و سیاسی استفاده میکنند. آنها با مطالعهی روانشناختی، فرهنگی و زیستی قربانی، شکنجهای متناسب با حساسیتهای فردی او طراحی میکنند، اما این فرآیند نه به معنای رهایی از چارچوبهای قدرت، بلکه نشانهی تکامل آن است. این امر نشان میدهد که گرچه شکنجه در ظاهر به سمت فردیتگرایی حرکت کرده، در باطن همچنان تابع منطقی است که دولتها برای اعمال سلطهی خود برگزیدهاند. بنابراین، آنچه به نظر نوعی تناقض در منطق شکنجه میآید، درواقع، بازتابی از سازگاری دولتهای مدرن با مقتضیات زمانه است—مقتضیاتی که خود بخشی از گفتمان حاکمیت مدرن را شکل دادهاند.
راوی
Forwarded from Soheil Arabi_سهیل عربی (Soheil_Arabi سهیل عربی)
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
تو این سن،پس از چند دهه تلاش و خدمت به جامعه ،بازنشستگان حق دارند استراحت و تفریح کنند ...
اما ...
چاره ای نمانده جز اینکه در این سرما تجمع کنند و فریاد بزنند ...
برای آنچه حق مسلمشان است...
باری این زمستان را نیز به پایان می رسانیم.
#تهران
تجمع اعتراضی بازنشستگان صنعت نفت مقابل وزارت نفت
شنبه ۲۷ بهمنماه ۱۴۰۳
اما ...
چاره ای نمانده جز اینکه در این سرما تجمع کنند و فریاد بزنند ...
برای آنچه حق مسلمشان است...
باری این زمستان را نیز به پایان می رسانیم.
#تهران
تجمع اعتراضی بازنشستگان صنعت نفت مقابل وزارت نفت
شنبه ۲۷ بهمنماه ۱۴۰۳
❤1
گزارش ۲۷ام بهمن ماه
دانشجویان متحد در چندین دانشگاه تهران فراخوان اعتراضات تا ۳۰ ام بهمن ماه را صادر کردند.
مسئول کلیه خوابگاه های دانشگاه تهران استعفا داد.
و رئیس کل پلیس تهران اعلام کرد که طرحی ویژه برای دستگیری قاتل در دستور کار است.
از ساعت دوازده و نیم ظهر،در دانشگاه تهران تجمعی اعتراضی شکل گرفت و دانشجویان مورد تهدید قرار گرفتند.
فضای سایر دانشگاه ها نیز ملتهب و ضدامنیتی بود.
پیکر دانشجو کشته شده به خاک سپرده شد و باتوجه به سنی مذهب بودن خانواده این دانشجو، مولوی عبدالحمید در پیامی ویژه این واقعه را محکوم و دادخواهی کرد.
در چندین نقطه کارگران صنعتی و پرستاران یک بیمارستان تجمعات اعتراضی صنفی و معیشتی برگزار کردند.
مردی در مرو دشت استان فارس به میدان مرکزی شهر رفت و ضمن شعار دادن بر علیه جمهوری اسلامی مردم را به قیام فرا خواند.
دانشجویان متحد در چندین دانشگاه تهران فراخوان اعتراضات تا ۳۰ ام بهمن ماه را صادر کردند.
مسئول کلیه خوابگاه های دانشگاه تهران استعفا داد.
و رئیس کل پلیس تهران اعلام کرد که طرحی ویژه برای دستگیری قاتل در دستور کار است.
از ساعت دوازده و نیم ظهر،در دانشگاه تهران تجمعی اعتراضی شکل گرفت و دانشجویان مورد تهدید قرار گرفتند.
فضای سایر دانشگاه ها نیز ملتهب و ضدامنیتی بود.
پیکر دانشجو کشته شده به خاک سپرده شد و باتوجه به سنی مذهب بودن خانواده این دانشجو، مولوی عبدالحمید در پیامی ویژه این واقعه را محکوم و دادخواهی کرد.
در چندین نقطه کارگران صنعتی و پرستاران یک بیمارستان تجمعات اعتراضی صنفی و معیشتی برگزار کردند.
مردی در مرو دشت استان فارس به میدان مرکزی شهر رفت و ضمن شعار دادن بر علیه جمهوری اسلامی مردم را به قیام فرا خواند.
مطلب دریافتی
بعد از جنبش *ژینا* و طنین انداز شدن شعار *ژن ژیان ئآزادی* در میان معترضان هر شعاری برای من چه از سمت چپ ایرانی و چه از سمت راست ایرانی اضافه و غیر ضروری است .این شعار فمینیستی
*زن، زندگی، آزادی* میتواند بهعنوان یک شعار جامع در نظر گرفته شود که ابعاد مختلف انسانی و اجتماعی را پوشش میدهد:
• *زن*: نمادی از حقوق بشر، برابری جنسیتی، و مبارزه علیه تبعیض. این بخش از شعار به حقوق زنان، عدالت اجتماعی، و برابری همگانی اشاره دارد.
• *زندگی*: نشاندهنده کیفیت زندگی، مسائل اقتصادی، عدالت اجتماعی، رفاه، و نیازهای اساسی مانند نان، مسکن، و آموزش است.
• *آزادی*: مفهومی گسترده که شامل آزادیهای سیاسی، حق اعتراض، آزادی بیان، و رهایی از سرکوب است.
اگر این تحلیل را بپذیریم، میتوان گفت که *زن زندگی آزادی* یک شعار کامل و ریشهای است که تمامی جنبههای اجتماعی، اقتصادی، و سیاسی را در بر میگیرد و نیازی به جایگزین کردن آن با شعارهای غیر ضروری دیگر مانند *کار، نان، آزادی* وجود ندارد. شعار دوم بیشتر بر جنبه اقتصادی تمرکز دارد، اما *زندگی* در شعار اول به شکلی گستردهتر آن را شامل میشود.
بهعبارتدیگر، شعار *زن زندگی آزادی* نهتنها درباره آزادیهای فردی، بلکه درباره حقوق اقتصادی، عدالت اجتماعی، و مسائل مدنی هم صحبت میکند و میتواند بهعنوان یک چارچوب جامع برای یک جنبش گسترده باقی بماند.
علی از هانوفر
بعد از جنبش *ژینا* و طنین انداز شدن شعار *ژن ژیان ئآزادی* در میان معترضان هر شعاری برای من چه از سمت چپ ایرانی و چه از سمت راست ایرانی اضافه و غیر ضروری است .این شعار فمینیستی
*زن، زندگی، آزادی* میتواند بهعنوان یک شعار جامع در نظر گرفته شود که ابعاد مختلف انسانی و اجتماعی را پوشش میدهد:
• *زن*: نمادی از حقوق بشر، برابری جنسیتی، و مبارزه علیه تبعیض. این بخش از شعار به حقوق زنان، عدالت اجتماعی، و برابری همگانی اشاره دارد.
• *زندگی*: نشاندهنده کیفیت زندگی، مسائل اقتصادی، عدالت اجتماعی، رفاه، و نیازهای اساسی مانند نان، مسکن، و آموزش است.
• *آزادی*: مفهومی گسترده که شامل آزادیهای سیاسی، حق اعتراض، آزادی بیان، و رهایی از سرکوب است.
اگر این تحلیل را بپذیریم، میتوان گفت که *زن زندگی آزادی* یک شعار کامل و ریشهای است که تمامی جنبههای اجتماعی، اقتصادی، و سیاسی را در بر میگیرد و نیازی به جایگزین کردن آن با شعارهای غیر ضروری دیگر مانند *کار، نان، آزادی* وجود ندارد. شعار دوم بیشتر بر جنبه اقتصادی تمرکز دارد، اما *زندگی* در شعار اول به شکلی گستردهتر آن را شامل میشود.
بهعبارتدیگر، شعار *زن زندگی آزادی* نهتنها درباره آزادیهای فردی، بلکه درباره حقوق اقتصادی، عدالت اجتماعی، و مسائل مدنی هم صحبت میکند و میتواند بهعنوان یک چارچوب جامع برای یک جنبش گسترده باقی بماند.
علی از هانوفر
👍4
ما آنارشیستها به اصول آزادی، برابری و ضدیت با دولت و قدرت متمرکز پایبندبم از این رو از هر نوع اعتراض مدنی و یا قهرآمیز علیه جمهوری اسلامی ایران حمایت میکنیم ، زیرا هر دو روش را ابزارهایی برای مقابله با ستم و سرکوب دولتی میدانیم . ما انارشیست ها به جای ساختارهای سلسلهمراتبی، از خودگردانی، سازماندهی غیرمتمرکز و همکاری داوطلبانه حمایت میکنیم و بدین صورت انعطافپذیری بیشتری داریم . از دیدگاه ما ، اعتراضات مدنی و همچنین قهرآمیز به عنوان اقدام مستقیم برای ایجاد تغییر و دفاع در برابر خشونت حکومتی مشروع تلقی میشوند. هدف نهایی ما آنارشیستها پایان دادن به استبداد، سلسلهمراتب قدرت و اقتدار نظامهای مبتنی بر استثمار، و ایجاد جامعهای بدون رهبر و دولت ، آزاد، عادلانه و بدون سرکوب مردمی است.
🔥4👍1🫡1
اقتصاد و آنارشیسم؟
از دیدگاه روانشناسی تکاملی، انسان به طور ذاتی در پی بهبود وضعیت خود و محیط پیرامون است. آثار کلاسیکی همچون The Selfish Gene (Dawkins, 1976) و مطالعات ارائهشده در حوزه روانشناسی تکاملی مانند آثار Buss (1995) نشان میدهند که رفتارهای اصلاحی و تلاش برای سازگاری، ریشه در نیازهای بقایی و انتقال ژنتیکی دارند. در نتیجه، فعالیت و کار نه تنها وسیلهای برای تولید ارزش، بلکه ابزاری برای بازسازی ساختارهای موجود در جامعه محسوب میشود.
با نگاهی به نارضایتیهای موجود در نظامهای متمرکز سرمایهداری، احتمال فروپاشی یا تحول عمیق این ساختارها مطرح است. در این میان، به جای ادامه فعالیت بنگاههای تجاری بزرگ، میتوان شاهد ظهور شبکههای منعطف مبتنی بر یاری متقابل بود. این ایده برگرفته از اندیشههای کروپتکین در
Mutual Aid: A Factor of Evolution
است. شبکههای یاری متقابل، با تکیه بر تعاملات داوطلبانه و حمایتهای متقابل، میتوانند ساختارهای اقتصادی و اجتماعی نوینی را شکل دهند.
اگرچه کالا به عنوان واسطهای در مبادلات اقتصادی از نظر نظری بیطرف به نظر میرسد، واسطهها در عمل نقش بازتولید مناسبات سرمایهداری را ایفا میکنند. حتی در شرایطی که این ساختارها تحت نظارت دولت یا نهادهای دیگر باشند، ساختارهای بنیادی سرمایهداری پابرجا میمانند. از این رو، برخی تحلیلهای انتقادی در خصوص رمزارزها مطرح شدهاند و نشان میدهند که فناوریهای نوین بدون تغییر ساختارهای اصلی، ممکن است الگوهای قدیمی انتقال ارزش را بازتولید کنند.
در مسیر شکلگیری ساختارهای اقتصادی نوین، نیاز به بازنگری در مفاهیم شبکههای یاری متقابل احساس میشود؛ شبکههایی که از منظر اقتصاد مبتنی بر نیازها (Needs-Based Economy)، اقتصاد اشتراکی (Sharing Economy) و اقتصاد هدیه (Gift Economy) هستند. این شبکۀ منعطف در حوزه اقتصاد، مبنای ایجاد روابط انسانی مبتنی بر همبستگی و همکاری را فراهم میآورند.
گندم
از دیدگاه روانشناسی تکاملی، انسان به طور ذاتی در پی بهبود وضعیت خود و محیط پیرامون است. آثار کلاسیکی همچون The Selfish Gene (Dawkins, 1976) و مطالعات ارائهشده در حوزه روانشناسی تکاملی مانند آثار Buss (1995) نشان میدهند که رفتارهای اصلاحی و تلاش برای سازگاری، ریشه در نیازهای بقایی و انتقال ژنتیکی دارند. در نتیجه، فعالیت و کار نه تنها وسیلهای برای تولید ارزش، بلکه ابزاری برای بازسازی ساختارهای موجود در جامعه محسوب میشود.
با نگاهی به نارضایتیهای موجود در نظامهای متمرکز سرمایهداری، احتمال فروپاشی یا تحول عمیق این ساختارها مطرح است. در این میان، به جای ادامه فعالیت بنگاههای تجاری بزرگ، میتوان شاهد ظهور شبکههای منعطف مبتنی بر یاری متقابل بود. این ایده برگرفته از اندیشههای کروپتکین در
Mutual Aid: A Factor of Evolution
است. شبکههای یاری متقابل، با تکیه بر تعاملات داوطلبانه و حمایتهای متقابل، میتوانند ساختارهای اقتصادی و اجتماعی نوینی را شکل دهند.
اگرچه کالا به عنوان واسطهای در مبادلات اقتصادی از نظر نظری بیطرف به نظر میرسد، واسطهها در عمل نقش بازتولید مناسبات سرمایهداری را ایفا میکنند. حتی در شرایطی که این ساختارها تحت نظارت دولت یا نهادهای دیگر باشند، ساختارهای بنیادی سرمایهداری پابرجا میمانند. از این رو، برخی تحلیلهای انتقادی در خصوص رمزارزها مطرح شدهاند و نشان میدهند که فناوریهای نوین بدون تغییر ساختارهای اصلی، ممکن است الگوهای قدیمی انتقال ارزش را بازتولید کنند.
در مسیر شکلگیری ساختارهای اقتصادی نوین، نیاز به بازنگری در مفاهیم شبکههای یاری متقابل احساس میشود؛ شبکههایی که از منظر اقتصاد مبتنی بر نیازها (Needs-Based Economy)، اقتصاد اشتراکی (Sharing Economy) و اقتصاد هدیه (Gift Economy) هستند. این شبکۀ منعطف در حوزه اقتصاد، مبنای ایجاد روابط انسانی مبتنی بر همبستگی و همکاری را فراهم میآورند.
گندم
گزارش ۲۸ام بهمن ماه،
امروز همانند روز های گذشته تعدادی از دانشجویان دانشگاه تهران با تجمع و تحصن در دانشگاه به اعتراضات ادامه دادند.
همچنین تعدادی از پرستاران و کارگران نیز در ارتباط با پیگیری مطالبات افزایش دست مزد به تجمع و تظاهرات پرداختند.
قیمت دلار مجددا افزایش یافت.
و افزایش قیمت دلار ملتهب شدن بازار و گرانی بیش تر را به دنبال داشت.
در سطح شهر ها و شهرستان ها حضور ماموران لباس شخصی قابل توجه است.
امروز همانند روز های گذشته تعدادی از دانشجویان دانشگاه تهران با تجمع و تحصن در دانشگاه به اعتراضات ادامه دادند.
همچنین تعدادی از پرستاران و کارگران نیز در ارتباط با پیگیری مطالبات افزایش دست مزد به تجمع و تظاهرات پرداختند.
قیمت دلار مجددا افزایش یافت.
و افزایش قیمت دلار ملتهب شدن بازار و گرانی بیش تر را به دنبال داشت.
در سطح شهر ها و شهرستان ها حضور ماموران لباس شخصی قابل توجه است.
⭕️بیانیهٔ اعلام همبستگی و حمایت جمعی از دانشجویان دانشگاه علامه از اعتراضات دانشجویان دانشگاه تهران
ما دانشجویان دانشگاه علامه حمایت قاطع خود را از اعتراضات دانشگاه تهران اعلام میداریم و دلیل اصلی وضع اسفبار کنونی و نیز قتل جوان دانشجو «امیرمحمد خالقی» را شخص «علی خامنهای» میدانیم. انسداد در راه بهبودِ وضعِ امورْ حاصلِ استبداد مطلقهٔ نظام ولایی است. ما به عقب بازنمیگردیم، در تحلیلهایمان اشتباه نمیکنیم و انگشت اتهام و انتقاد را نه به سوی این مدیر اصلاحطلب و آن مدیر اصولگرا، بلکه مشخصاً به سوی کسی نشانه میگیریم که متهم اصلی است.
تداوم حکومت ولایی بهمثابه نابودی ایران و ایرانی است. در میانهٔ رجزخوانیها و گردنکشیهای بیرون از گودِ حاکمانِ جمهوریاسلامی برای آمریکا و اسرائیل و تلاش احمقانهٔ آنها برای دستیابی به بمب اتم و لاف امنیت برای ایران، «امیرمحمد خالقی» مظلومانه به قتل رسید؛ زیرا هزینهکردِ حکومتاسلامی نه برای امنیت ایران، بلکه همواره برای سرکوب مردم ایران بوده است. سؤمدیریتْ ذاتیِ جمهوریاسلامی است و نجات ایران جز با سرنگونی تخت سلطنت امکانپذیر نخواهد بود. بدیننظر، هیچگونه مصالحهای با دولت جمهوریاسلامی در کار نخواهد بود و ما دانشجویان در اتحاد و همبستگی با یکدیگر و با کل مردم ایران، برای دادخواهی از جنایات این رژیم، اعتراض خود را به اصل نظام اعلام میداریم.
ما دانشجویان دانشگاه علامه حمایت قاطع خود را از اعتراضات دانشگاه تهران اعلام میداریم و دلیل اصلی وضع اسفبار کنونی و نیز قتل جوان دانشجو «امیرمحمد خالقی» را شخص «علی خامنهای» میدانیم. انسداد در راه بهبودِ وضعِ امورْ حاصلِ استبداد مطلقهٔ نظام ولایی است. ما به عقب بازنمیگردیم، در تحلیلهایمان اشتباه نمیکنیم و انگشت اتهام و انتقاد را نه به سوی این مدیر اصلاحطلب و آن مدیر اصولگرا، بلکه مشخصاً به سوی کسی نشانه میگیریم که متهم اصلی است.
تداوم حکومت ولایی بهمثابه نابودی ایران و ایرانی است. در میانهٔ رجزخوانیها و گردنکشیهای بیرون از گودِ حاکمانِ جمهوریاسلامی برای آمریکا و اسرائیل و تلاش احمقانهٔ آنها برای دستیابی به بمب اتم و لاف امنیت برای ایران، «امیرمحمد خالقی» مظلومانه به قتل رسید؛ زیرا هزینهکردِ حکومتاسلامی نه برای امنیت ایران، بلکه همواره برای سرکوب مردم ایران بوده است. سؤمدیریتْ ذاتیِ جمهوریاسلامی است و نجات ایران جز با سرنگونی تخت سلطنت امکانپذیر نخواهد بود. بدیننظر، هیچگونه مصالحهای با دولت جمهوریاسلامی در کار نخواهد بود و ما دانشجویان در اتحاد و همبستگی با یکدیگر و با کل مردم ایران، برای دادخواهی از جنایات این رژیم، اعتراض خود را به اصل نظام اعلام میداریم.
🔴تهران بر پاخیز. دانشگاه تهران ما را فرامیخواند ...
مردم آزادیخواه تهران و همسنگرانمان از دانشگاههای مختلف شهر تهران؛
فصلی است که همکلاسیهایمان در کوی دانشگاه تهران، در محاصره نیروهای لباسشخصی و یگان ویژه حکومت هستند و به حمایت ما احتیاج دارند.
این دانشجویان به دادخواهی از قتل همکلاسیشان #امیرمحمد_خالقی در کوی دانشگاه تهران، خیابان کارگر شمالی تهران، اعتراض کردهاند و اما پاسخ حکومت جنایتکار اسلامی به این اعتراض و دادخواهی، چیزی جز حمله و بازداشت و محاصره نبوده.
با زنجیره اتحادمان، به حمایت از دانشجویان دادخواه و معترض دانشگاه تهران برویم.
نگذاریم دوباره جنایت کوی #دانشگاه_تهران (در سال ۱۳۷۸) و جنایت #دانشگاه_شریف و #دانشگاه_آزاد_تهران_شمال (در سال ۱۴۰۱) تکرار شوند!
نهاد مستقل آزادیخواهان دانشگاه تهران شمال ضمن محکومیت قاطع این محاصره و اقدامات سرکوبگرانه حکومت و مقصر دانستن تمام مسئولانی که با بیتوجهیهای مدام منجر به وقوع این جنایت شدند، تمام همدانشگاهیان آزادیخواهمان و دیگر همسنگرانمان در دانشگاههای سراسر تهران را فرامیخواند تا در دانشگاههایمان و در سطوح مختلف شهر، هرگونه که میتوانیم از دانشجویان دانشگاه تهران حمایت کنیم.
اعتراض و اعتصاب علیه این وضعیت، یک وظیفه انسانی برای ماست. این هشدار وضعیت قرمز است. کمک کنید تمامش کنیم!
🤝وعده ما:
⏰از امشب تا اطلاع ثانوی
📍تهران، انتهای خیابان کارگر شمالی، کوی دانشگاه و دانشگاههای سراسر تهران
👊#به_خیابان_بازمیگردیم
✊ما تماشاچی نمیخواهیم، به ما ملحق شوید
✌️#زن_زندگی_آزادی
🏳️#آزادیخواهان_دانشگاه_تهران_شمال
📩@UniAzad_Admin
🕊ما در: Telegram
مردم آزادیخواه تهران و همسنگرانمان از دانشگاههای مختلف شهر تهران؛
فصلی است که همکلاسیهایمان در کوی دانشگاه تهران، در محاصره نیروهای لباسشخصی و یگان ویژه حکومت هستند و به حمایت ما احتیاج دارند.
این دانشجویان به دادخواهی از قتل همکلاسیشان #امیرمحمد_خالقی در کوی دانشگاه تهران، خیابان کارگر شمالی تهران، اعتراض کردهاند و اما پاسخ حکومت جنایتکار اسلامی به این اعتراض و دادخواهی، چیزی جز حمله و بازداشت و محاصره نبوده.
با زنجیره اتحادمان، به حمایت از دانشجویان دادخواه و معترض دانشگاه تهران برویم.
نگذاریم دوباره جنایت کوی #دانشگاه_تهران (در سال ۱۳۷۸) و جنایت #دانشگاه_شریف و #دانشگاه_آزاد_تهران_شمال (در سال ۱۴۰۱) تکرار شوند!
نهاد مستقل آزادیخواهان دانشگاه تهران شمال ضمن محکومیت قاطع این محاصره و اقدامات سرکوبگرانه حکومت و مقصر دانستن تمام مسئولانی که با بیتوجهیهای مدام منجر به وقوع این جنایت شدند، تمام همدانشگاهیان آزادیخواهمان و دیگر همسنگرانمان در دانشگاههای سراسر تهران را فرامیخواند تا در دانشگاههایمان و در سطوح مختلف شهر، هرگونه که میتوانیم از دانشجویان دانشگاه تهران حمایت کنیم.
اعتراض و اعتصاب علیه این وضعیت، یک وظیفه انسانی برای ماست. این هشدار وضعیت قرمز است. کمک کنید تمامش کنیم!
🤝وعده ما:
⏰از امشب تا اطلاع ثانوی
📍تهران، انتهای خیابان کارگر شمالی، کوی دانشگاه و دانشگاههای سراسر تهران
👊#به_خیابان_بازمیگردیم
✊ما تماشاچی نمیخواهیم، به ما ملحق شوید
✌️#زن_زندگی_آزادی
🏳️#آزادیخواهان_دانشگاه_تهران_شمال
📩@UniAzad_Admin
🕊ما در: Telegram
زندانبان هایی که فراموش نمی کنند!
اسرای آزاد شده توسط صهیونیست ها لباس هایی را برتن داشتند که روی آن ها با علامت هلوکاست نوشته شده بود که ما هرگز نمی بخشیم و هرگز فراموش نمیکنیم.
این احتمالا یکی از معدود دفعاتی در تاریخ باشد که زندانبان هایی که شکنجه و کشتار کرده اند بر تن قربانیان شان لباس هایی را بکشند که پیام فراموش نکردن به همراه داشته باشد.
این پیام گرچه از طرف شکنجه گران و زندانبانان ظاهری شاید عجیب و مضحک دارد.اما در مورد صهیونیست ها به ذهنیتی مهم و قابل توجه اشاره میکند.
آن ها در روایت خودشان قربانیان تاریخی هستند.
و بر همین اساس هر جنایتی بکنند در این نقش تاریخی، دیده نمی شود و مصون می مانند.
و این بخش از جامعه اسرائیل خودش را همواره در وضعیت دفاع کننده ارزیابی میکند نه مهاجم.
آن چه امروز بر تن این اسرا نقش بسته است،یادآوری این مطلب می باشد.
و وظیفه ما همان طور که در ارتباط با دوران نازی ها افشای جنایتکاری فاشیست ها بود و هست، امروز افشای ستمگری نظامیان و روایت پردازان صهیونیست وظیفه ما می باشد.که آن ها نه دیگر قربانی، بلکه قربانی کننده هستند.
دستی که شلاقی را بالا می برد و بر گرده ای پایین می آورد موضوعیت دارد، و آن دست حتی اگر پیش از این شلاقی خورده باشد مقدس نیست. و لازم است که مسئولیت جنایت هایش را پذیرا باشد.
پس آن ها به درستی نوشته اند که نمی بخشیم و فراموش نمیکنیم. آن چه در حال حاضر نابخشودنی و فراموش نکردنی است،عملکرد اسرائیل در قبال فلسطینی ها و بخشی از شهروندان اسرائیل هست. و از طرف ما نیز فراموش یا بخشیده نخواهد شد.
راوی
اسرای آزاد شده توسط صهیونیست ها لباس هایی را برتن داشتند که روی آن ها با علامت هلوکاست نوشته شده بود که ما هرگز نمی بخشیم و هرگز فراموش نمیکنیم.
این احتمالا یکی از معدود دفعاتی در تاریخ باشد که زندانبان هایی که شکنجه و کشتار کرده اند بر تن قربانیان شان لباس هایی را بکشند که پیام فراموش نکردن به همراه داشته باشد.
این پیام گرچه از طرف شکنجه گران و زندانبانان ظاهری شاید عجیب و مضحک دارد.اما در مورد صهیونیست ها به ذهنیتی مهم و قابل توجه اشاره میکند.
آن ها در روایت خودشان قربانیان تاریخی هستند.
و بر همین اساس هر جنایتی بکنند در این نقش تاریخی، دیده نمی شود و مصون می مانند.
و این بخش از جامعه اسرائیل خودش را همواره در وضعیت دفاع کننده ارزیابی میکند نه مهاجم.
آن چه امروز بر تن این اسرا نقش بسته است،یادآوری این مطلب می باشد.
و وظیفه ما همان طور که در ارتباط با دوران نازی ها افشای جنایتکاری فاشیست ها بود و هست، امروز افشای ستمگری نظامیان و روایت پردازان صهیونیست وظیفه ما می باشد.که آن ها نه دیگر قربانی، بلکه قربانی کننده هستند.
دستی که شلاقی را بالا می برد و بر گرده ای پایین می آورد موضوعیت دارد، و آن دست حتی اگر پیش از این شلاقی خورده باشد مقدس نیست. و لازم است که مسئولیت جنایت هایش را پذیرا باشد.
پس آن ها به درستی نوشته اند که نمی بخشیم و فراموش نمیکنیم. آن چه در حال حاضر نابخشودنی و فراموش نکردنی است،عملکرد اسرائیل در قبال فلسطینی ها و بخشی از شهروندان اسرائیل هست. و از طرف ما نیز فراموش یا بخشیده نخواهد شد.
راوی
Forwarded from فدراسیون عصر آنارشيسم / Federation of Anarchism Era
زندانبان هایی که فراموش نمی کنند!
اسرای آزاد شده توسط صهیونیست ها لباس هایی را برتن داشتند که روی آن ها با علامت هلوکاست نوشته شده بود که ما هرگز نمی بخشیم و هرگز فراموش نمیکنیم.
این احتمالا یکی از معدود دفعاتی در تاریخ باشد که زندانبان هایی که شکنجه و کشتار کرده اند بر تن قربانیان شان لباس هایی را بکشند که پیام فراموش نکردن به همراه داشته باشد.
این پیام گرچه از طرف شکنجه گران و زندانبانان ظاهری شاید عجیب و مضحک دارد.اما در مورد صهیونیست ها به ذهنیتی مهم و قابل توجه اشاره میکند.
آن ها در روایت خودشان قربانیان تاریخی هستند.
و بر همین اساس هر جنایتی بکنند در این نقش تاریخی، دیده نمی شود و مصون می مانند.
و این بخش از جامعه اسرائیل خودش را همواره در وضعیت دفاع کننده ارزیابی میکند نه مهاجم.
آن چه امروز بر تن این اسرا نقش بسته است،یادآوری این مطلب می باشد.
و وظیفه ما همان طور که در ارتباط با دوران نازی ها افشای جنایتکاری فاشیست ها بود و هست، امروز افشای ستمگری نظامیان و روایت پردازان صهیونیست وظیفه ما می باشد.که آن ها نه دیگر قربانی، بلکه قربانی کننده هستند.
دستی که شلاقی را بالا می برد و بر گرده ای پایین می آورد موضوعیت دارد، و آن دست حتی اگر پیش از این شلاقی خورده باشد مقدس نیست. و لازم است که مسئولیت جنایت هایش را پذیرا باشد.
پس آن ها به درستی نوشته اند که نمی بخشیم و فراموش نمیکنیم. آن چه در حال حاضر نابخشودنی و فراموش نکردنی است،عملکرد اسرائیل در قبال فلسطینی ها و بخشی از شهروندان اسرائیل هست. و از طرف ما نیز فراموش یا بخشیده نخواهد شد.
راوی
اسرای آزاد شده توسط صهیونیست ها لباس هایی را برتن داشتند که روی آن ها با علامت هلوکاست نوشته شده بود که ما هرگز نمی بخشیم و هرگز فراموش نمیکنیم.
این احتمالا یکی از معدود دفعاتی در تاریخ باشد که زندانبان هایی که شکنجه و کشتار کرده اند بر تن قربانیان شان لباس هایی را بکشند که پیام فراموش نکردن به همراه داشته باشد.
این پیام گرچه از طرف شکنجه گران و زندانبانان ظاهری شاید عجیب و مضحک دارد.اما در مورد صهیونیست ها به ذهنیتی مهم و قابل توجه اشاره میکند.
آن ها در روایت خودشان قربانیان تاریخی هستند.
و بر همین اساس هر جنایتی بکنند در این نقش تاریخی، دیده نمی شود و مصون می مانند.
و این بخش از جامعه اسرائیل خودش را همواره در وضعیت دفاع کننده ارزیابی میکند نه مهاجم.
آن چه امروز بر تن این اسرا نقش بسته است،یادآوری این مطلب می باشد.
و وظیفه ما همان طور که در ارتباط با دوران نازی ها افشای جنایتکاری فاشیست ها بود و هست، امروز افشای ستمگری نظامیان و روایت پردازان صهیونیست وظیفه ما می باشد.که آن ها نه دیگر قربانی، بلکه قربانی کننده هستند.
دستی که شلاقی را بالا می برد و بر گرده ای پایین می آورد موضوعیت دارد، و آن دست حتی اگر پیش از این شلاقی خورده باشد مقدس نیست. و لازم است که مسئولیت جنایت هایش را پذیرا باشد.
پس آن ها به درستی نوشته اند که نمی بخشیم و فراموش نمیکنیم. آن چه در حال حاضر نابخشودنی و فراموش نکردنی است،عملکرد اسرائیل در قبال فلسطینی ها و بخشی از شهروندان اسرائیل هست. و از طرف ما نیز فراموش یا بخشیده نخواهد شد.
راوی
👎1