گزارش امروز ۶ ام اسفند ماه
طوفان توییتری برای مقابله با احکام اعدام در جریان است.
تعطیلات گسترده و سه روزه در سراسر جغرافیای ایران اعلام شده است.
اعتراضات پرستاران و بخشی کادر اداری دو بیمارستان امروز در تهران دنبال شدند.
اعتراضات صنفی سیاسی کارگران و بازنشستگان ادامه دارد.
https://www.tg-me.com/asranarshism
طوفان توییتری برای مقابله با احکام اعدام در جریان است.
تعطیلات گسترده و سه روزه در سراسر جغرافیای ایران اعلام شده است.
اعتراضات پرستاران و بخشی کادر اداری دو بیمارستان امروز در تهران دنبال شدند.
اعتراضات صنفی سیاسی کارگران و بازنشستگان ادامه دارد.
https://www.tg-me.com/asranarshism
Telegram
فدراسیون عصر آنارشيسم / Federation of Anarchism Era
The Telegram Channel of The Federation of Anarchism Era
کانال تلگرام فدراسیون عصر آنارشیسم
www.AsrAnarshism.com
linktr.ee/asranarshism
[email protected]
کانال تلگرام فدراسیون عصر آنارشیسم
www.AsrAnarshism.com
linktr.ee/asranarshism
[email protected]
در نقد بقا معاشان
بقا یا زندگی؟
در شرایط دشوار سیاسی، اجتماعی و اقتصادی، برخی افراد به جای نقد وضعیت موجود و تلاش برای تغییر آن، صرفاً بر زنده ماندن به هر قیمتی متمرکز میشوند. این گروه که میتوان آنها را بقامعاشان نامید، خود را با هر سطحی از فقر، تحقیر و بدبختی وفق میدهند، بدون آنکه درکی از امکان یک واقعیت بهتر را داشته باشند. اما مسئله اینجاست: آیا این نوع بقا را میتوان عقلانی دانست؟ آیا زندگی که صرفاً تداوم زیستی است، بدون آزادی، کرامت و امکان تحول، ارزشمند است؟ و امتداد این عقلانیت مبتنی بر حفظ استمرار خود و وضعیت به کجا میرسد؟
بقامعاشان و توهم عقلانیت
از دیدگاه ماکس وبر، عقلانیت میتواند اشکال مختلفی داشته باشد. بقامعاشان معمولاً بر اساس آنچه وبر عقلانیت ابزاری مینامد، عمل میکنند؛ یعنی هدف آنها صرفاً یافتن کارآمدترین راه برای زنده ماندن است، نه بهبود وضعیت. اما این نوع عقلانیت، وقتی از زمینهی اخلاقی و انتقادی جدا شود، میتواند به یک ابلهانهی نظاممند تبدیل شود؛ نوعی از رفتار که ظاهراً منطقی به نظر میرسد اما در نهایت به بازتولید شرایط غیرانسانی منجر میشود.
از نگاه کارل مارکس، وضعیت اقتصادی و اجتماعی افراد، نقش کلیدی در شکلدهی به آگاهیشان دارد. بقامعاشان محصول یک شرایط مادی سرکوبگر هستند که آنها را از آگاهی محروم کرده و به انفعال میکشاند.
آنها نه بهعنوان فاعلانی تاریخی، بلکه بهعنوان قربانیانی که از شرایط تغذیه میشوند، باقی میمانند.
در امتداد این تحلیل، پیر بوردیو مفهوم عادتواره (Habitus) را مطرح میکند. بقامعاشان کسانیاند که درون یک میدان اجتماعی-اقتصادی شکل گرفتهاند که به آنها میآموزد اعتراض بیفایده است و باید صرفاً در همان سطحی که ممکن است، به زندگی ادامه دهند. این درونیسازی فلاکت باعث میشود آنها نهتنها با وضعیت خود کنار بیایند، بلکه حتی از کسانی که به دنبال تغییرند، فاصله بگیرند یا با آنها دشمنی کنند.
ژان پل سارتر و دیگر فیلسوفان
اگزیستانسیالیست، مسئلهی معنای زندگی را به عنوان یک انتخاب مطرح میکنند. بقامعاشان، زندگی را نه به عنوان یک پروژهی آگاهانه، بلکه به عنوان یک انفعال ناگزیر تجربه میکنند. آنها با شرایط وفق پیدا میکنند، بدون آنکه انتخابی واقعی انجام داده باشند.
اینجا، مفهوم بد ایمان (Mauvaise foi) مطرح میشود: خودفریبیای که در آن فرد به جای پذیرش آزادی خود، وانمود میکند که هیچ انتخابی ندارد. بقامعاشان با تکرار این جمله که "شرایط همینه، چارهای نداریم"، از مسئولیت انسانی خود برای تغییر فرار میکنند. اما در نهایت، همین انفعال باعث سقوطشان میشود؛ چرا که در سیستمی که استثمار را بازتولید میکند، روزی میرسد که دیگر چیزی برای زنده ماندن هم باقی نماند.
فردریش نیچه در نقد بردگی ذهنی، افرادی را که صرفاً برای زنده ماندن زندگی میکنند، بردگان اخلاقی مینامد. اینان کسانیاند که نه تنها از تغییر وضعیت خود ناتواناند، بلکه حتی دشمن کسانی میشوند که به دنبال خلق آیندهای متفاوتاند. آنها مانند بردگان درون غار افلاطون، نور حقیقت را نمیپذیرند و در نهایت، وقتی سیستم آنها را بیمصرف بداند یا خودش معیوب شود، آنها را هم حذف خواهد کرد.
هانا آرنت نیز در تحلیل نظامهای توتالیتر، به این نکته اشاره میکند که انفعال شهروندان، در نهایت خودشان را نابود میکند. بقامعاشان به خیال خود از خطرات دوری میکنند، اما در نهایت، وقتی نظم حاکم تصمیم بگیرد یا افول اش، دیگر حتی همین حداقل زندگی را هم از آنها خواهد گرفت.
اولین گام برای خروج از این وضعیت ، پذیرش این واقعیت است که زنده ماندن به هر قیمتی، عقلانی نیست. مهم نیست چقدر فقیر باشی، چقدر سرکوب شوی؛ تا وقتی که فقط به حفظ وضع موجود فکر میکنی، خودت بخشی از آن هستی. نقد فعال، سازماندهی، و تلاش برای ساختن واقعیتی بهتر، نه تنها راهی برای خروج از این وضعیت است، بلکه تنها راهی است که زندگی را معنادار میکند.
بقامعاشان، محصول یک سیستم معیوباند که به آنها میآموزد زندگی، چیزی جز تداوم زیستی نیست. اما از منظر فلسفی و جامعهشناختی، این نوع بقا نه عقلانی است، نه پایدار. در نهایت، بقا بدون کرامت، بدون تغییر، و بدون معنا، به مرگی تدریجی ختم میشود. انتخاب واقعی این نیست که زنده بمانیم یا بمیریم؛ بلکه این است که آیا میخواهیم زندگی کنیم، یا فقط ادامه دهیم و تا به کجا میشود ادامه داد؟
راوی
https://www.tg-me.com/asranarshism
بقا یا زندگی؟
در شرایط دشوار سیاسی، اجتماعی و اقتصادی، برخی افراد به جای نقد وضعیت موجود و تلاش برای تغییر آن، صرفاً بر زنده ماندن به هر قیمتی متمرکز میشوند. این گروه که میتوان آنها را بقامعاشان نامید، خود را با هر سطحی از فقر، تحقیر و بدبختی وفق میدهند، بدون آنکه درکی از امکان یک واقعیت بهتر را داشته باشند. اما مسئله اینجاست: آیا این نوع بقا را میتوان عقلانی دانست؟ آیا زندگی که صرفاً تداوم زیستی است، بدون آزادی، کرامت و امکان تحول، ارزشمند است؟ و امتداد این عقلانیت مبتنی بر حفظ استمرار خود و وضعیت به کجا میرسد؟
بقامعاشان و توهم عقلانیت
از دیدگاه ماکس وبر، عقلانیت میتواند اشکال مختلفی داشته باشد. بقامعاشان معمولاً بر اساس آنچه وبر عقلانیت ابزاری مینامد، عمل میکنند؛ یعنی هدف آنها صرفاً یافتن کارآمدترین راه برای زنده ماندن است، نه بهبود وضعیت. اما این نوع عقلانیت، وقتی از زمینهی اخلاقی و انتقادی جدا شود، میتواند به یک ابلهانهی نظاممند تبدیل شود؛ نوعی از رفتار که ظاهراً منطقی به نظر میرسد اما در نهایت به بازتولید شرایط غیرانسانی منجر میشود.
از نگاه کارل مارکس، وضعیت اقتصادی و اجتماعی افراد، نقش کلیدی در شکلدهی به آگاهیشان دارد. بقامعاشان محصول یک شرایط مادی سرکوبگر هستند که آنها را از آگاهی محروم کرده و به انفعال میکشاند.
آنها نه بهعنوان فاعلانی تاریخی، بلکه بهعنوان قربانیانی که از شرایط تغذیه میشوند، باقی میمانند.
در امتداد این تحلیل، پیر بوردیو مفهوم عادتواره (Habitus) را مطرح میکند. بقامعاشان کسانیاند که درون یک میدان اجتماعی-اقتصادی شکل گرفتهاند که به آنها میآموزد اعتراض بیفایده است و باید صرفاً در همان سطحی که ممکن است، به زندگی ادامه دهند. این درونیسازی فلاکت باعث میشود آنها نهتنها با وضعیت خود کنار بیایند، بلکه حتی از کسانی که به دنبال تغییرند، فاصله بگیرند یا با آنها دشمنی کنند.
ژان پل سارتر و دیگر فیلسوفان
اگزیستانسیالیست، مسئلهی معنای زندگی را به عنوان یک انتخاب مطرح میکنند. بقامعاشان، زندگی را نه به عنوان یک پروژهی آگاهانه، بلکه به عنوان یک انفعال ناگزیر تجربه میکنند. آنها با شرایط وفق پیدا میکنند، بدون آنکه انتخابی واقعی انجام داده باشند.
اینجا، مفهوم بد ایمان (Mauvaise foi) مطرح میشود: خودفریبیای که در آن فرد به جای پذیرش آزادی خود، وانمود میکند که هیچ انتخابی ندارد. بقامعاشان با تکرار این جمله که "شرایط همینه، چارهای نداریم"، از مسئولیت انسانی خود برای تغییر فرار میکنند. اما در نهایت، همین انفعال باعث سقوطشان میشود؛ چرا که در سیستمی که استثمار را بازتولید میکند، روزی میرسد که دیگر چیزی برای زنده ماندن هم باقی نماند.
فردریش نیچه در نقد بردگی ذهنی، افرادی را که صرفاً برای زنده ماندن زندگی میکنند، بردگان اخلاقی مینامد. اینان کسانیاند که نه تنها از تغییر وضعیت خود ناتواناند، بلکه حتی دشمن کسانی میشوند که به دنبال خلق آیندهای متفاوتاند. آنها مانند بردگان درون غار افلاطون، نور حقیقت را نمیپذیرند و در نهایت، وقتی سیستم آنها را بیمصرف بداند یا خودش معیوب شود، آنها را هم حذف خواهد کرد.
هانا آرنت نیز در تحلیل نظامهای توتالیتر، به این نکته اشاره میکند که انفعال شهروندان، در نهایت خودشان را نابود میکند. بقامعاشان به خیال خود از خطرات دوری میکنند، اما در نهایت، وقتی نظم حاکم تصمیم بگیرد یا افول اش، دیگر حتی همین حداقل زندگی را هم از آنها خواهد گرفت.
اولین گام برای خروج از این وضعیت ، پذیرش این واقعیت است که زنده ماندن به هر قیمتی، عقلانی نیست. مهم نیست چقدر فقیر باشی، چقدر سرکوب شوی؛ تا وقتی که فقط به حفظ وضع موجود فکر میکنی، خودت بخشی از آن هستی. نقد فعال، سازماندهی، و تلاش برای ساختن واقعیتی بهتر، نه تنها راهی برای خروج از این وضعیت است، بلکه تنها راهی است که زندگی را معنادار میکند.
بقامعاشان، محصول یک سیستم معیوباند که به آنها میآموزد زندگی، چیزی جز تداوم زیستی نیست. اما از منظر فلسفی و جامعهشناختی، این نوع بقا نه عقلانی است، نه پایدار. در نهایت، بقا بدون کرامت، بدون تغییر، و بدون معنا، به مرگی تدریجی ختم میشود. انتخاب واقعی این نیست که زنده بمانیم یا بمیریم؛ بلکه این است که آیا میخواهیم زندگی کنیم، یا فقط ادامه دهیم و تا به کجا میشود ادامه داد؟
راوی
https://www.tg-me.com/asranarshism
Telegram
فدراسیون عصر آنارشيسم / Federation of Anarchism Era
The Telegram Channel of The Federation of Anarchism Era
کانال تلگرام فدراسیون عصر آنارشیسم
www.AsrAnarshism.com
linktr.ee/asranarshism
[email protected]
کانال تلگرام فدراسیون عصر آنارشیسم
www.AsrAnarshism.com
linktr.ee/asranarshism
[email protected]
در باب کینگ رضا پهلوی: هویتِ ساختگی و چالشِ پیوند با ایران امروز
رضا پهلوی، به عنوان نماد جریانی که هویت سیاسی خود را با «ایرانگرایی» تاریخی گره زده است، در صورت فرضِ دستیابی به قدرت، با چالشهای عمیقی روبهرو خواهد شد. این چالشها ریشه در شکافِ تجربی، اجتماعی و شناختی میان او و اکثر همراهانش با جامعه ایرانِ امروز دارد. این گروه، سالهاست در جهان غرب زندگی میکنند، از حمایتهای سیاسی خارجی بهره میبرند، و از نظر اجتماعی نیز در حاشیه تحولات چهار دهه اخیر ایران قرار داشتهاند. این وضعیت، پرسشهایی جدی درباره امکان بازسازی هویت ملی و مشروعیت سیاسی آنها ایجاد میکند.
ایرانگراییِ بیریشه: نوستالژی یا ایدئولوژی؟
بر اساس نظریه «جامعه تصوری» بندیکت اندرسون، ملتها برساختههایی هستند که از طریق روایتهای مشترک شکل میگیرند. رضا پهلوی و حامیانش، روایت خود از ایران را بر پایه نوستالژی دوران پهلوی و نمادهایی مانند کوروش هخامنشی بنا میکنند. اما این روایت، فاقد پیوند با «حافظه جمعی» (موریس هالبواکس) نسلهای کنونی ایران است. نسلهایی که انقلاب ۵۷، جنگ ، و سرکوبهای چهار دهه اخیر را تجربه کردهاند، درکی کاملاً متفاوت از «ایران» دارند.
حتی نوستالژی دوران پهلوی نیز، برای اکثر ایرانیان زیر ۵۰ سال، نه یک خاطره زیسته، که روایتی انتزاعی و انتقال یافته از والدین یا رسانههاست.
از سوی دیگر، نظریه «سنت ابداعی» اریک هابسباوم نشان میدهد که گروههای سیاسی گاه برای مشروعیتبخشی به خود، سنتهایی را میسازند که ریشه در واقعیت تاریخی ندارند. نمادهایی مانند کوروش یا ادعای پیوند با «تمدن باستانی»، بیش از آنکه بازتاب دهنده نیازهای امروز ایران باشند، ابزارهایی برای پرکردن خلأ ایدئولوژیک این جریان هستند.
دیاسپورای سیاسی و گسست از جامعه میزبان
رضا پهلوی و حلقه نزدیکانش، نمونه کلاسیک یک «دیاسپورای سیاسی» هستند که هویت خود را در تقابل با حکومت فعلی تعریف میکنند. اما بر اساس نظریه «سیاست هویتی» چارلز تیلی، هویتهای سیاسی تنها زمانی پایدار میمانند که بتوانند با زیستجهان (Lifeworld) جامعه میزبان پیوند بخورند.
مشکل اینجاست که دیاسپورای پهلویگرا، نه تنها از نظر جغرافیایی، بلکه از نظر گفتمانی نیز در حاشیه ایرانِ امروز قرار دارند. آنها در رسانههای غربی و شبکههای اجتماعی فعالیت میکنند، اما گفتارشان فاقد واژگان، دردها و امیدهای جامعه ایرانی است که زیر فشار تحریمها، تورم و سرکوب روزانه نفس میکشد.و در جغرافیای ایران به مبارزه مشغول است.
وابستگی به حمایتهای خارجی نیز طبق نظریه «مشروعیت سیاسی» ماکس وبر، به جای مشروعیت سنتی یا عقلانی، آنها را در موقعیتی شکننده قرار میدهد. تاریخ ایران نشان داده است که جریانهای وابسته به قدرتهای خارجی، حتی اگر به ظاهر پیروز شوند، در درازمدت مورد بیاعتمادی مردم قرار میگیرند.
پارادوکس هویت: پهلویِ «فرنگیشده» یا ایدئولوژیِ بدون پایه
شعار «کینگ رضا پهلوی» به تنهایی گویای تناقضات این جریان است. استفاده از واژه انگلیسی «کینگ» به جای «شاه» فارسی، در کنار تلاش برای بازسازی هویت باستانی (مثلاً با نام بردن از کوروش)، نشان میدهد که این جریان در میانه دو جهانِ فرهنگی گیر کرده است: نه میتواند از نمادهای مدرن غربی و زبان بومی جامعه ای که در واقعیت در آن قرار دارد فاصله بگیرد، نه پیوندی اصیل با نمادهای تاریخی ایران دارد. این وضعیت، یادآور نظریه «هویت چهلتکه» استوارت هال است، که در آن فرد یا گروه در میانه چند فرهنگ، نمیتواند هویتی یکپارچه بسازد.
این پارادوکس، پهلویگرایان را شبیه به «خمینی بدون اسلام» میکند؛ همانگونه که خمینی با حذف اسلام از گفتمان خود تهی میشد، پهلویگرایان نیز با حذف مفهوم جغرافیای ایران تاریخی (و جایگزینی آن با روایتی ایدئالیزه شده) و عدم ارائه برنامهای فراتر از ایرانگرایی انتزاعی، خود را به ایدئولوژیای بدون پایه تقلیل میدهند.
حکمرانیِ مبتنی بر ابداع هویت: چرخه معیوب قدرت
اگر این جریان به قدرت برسد، با بحران مشروعیت و مقبولیت و بحران افق سیاست گذاری روبهرو خواهد شد.
بر اساس نظریه «هژمونی» آنتونیو گرامشی، حکومتها نه تنها با زور، بلکه با ایجاد رضایت از طریق روایتهای فرهنگی و هویتی پایدار میمانند. پهلویگرایان، اما، مجبور خواهند بود برای جبران گسست از جامعه، به «مهندسی هویت» دست بزنند؛ اقدامی که پیشتر هم در دوران رضاشاه (با ناسیونالیسم باستانگرا) و هم در جمهوری اسلامی (با اسلامیزه کردن تاریخ ایران) انجام شده است. این فرآیند، نه تنها پاسخگوی نیازهای واقعی جامعه نیست، بلکه با ایجاد روایتهای متضاد، به بیثباتی بیشتر دامن میزند.
ایرانِ تصوری در برابر ایرانِ واقعی
رضا پهلوی، به عنوان نماد جریانی که هویت سیاسی خود را با «ایرانگرایی» تاریخی گره زده است، در صورت فرضِ دستیابی به قدرت، با چالشهای عمیقی روبهرو خواهد شد. این چالشها ریشه در شکافِ تجربی، اجتماعی و شناختی میان او و اکثر همراهانش با جامعه ایرانِ امروز دارد. این گروه، سالهاست در جهان غرب زندگی میکنند، از حمایتهای سیاسی خارجی بهره میبرند، و از نظر اجتماعی نیز در حاشیه تحولات چهار دهه اخیر ایران قرار داشتهاند. این وضعیت، پرسشهایی جدی درباره امکان بازسازی هویت ملی و مشروعیت سیاسی آنها ایجاد میکند.
ایرانگراییِ بیریشه: نوستالژی یا ایدئولوژی؟
بر اساس نظریه «جامعه تصوری» بندیکت اندرسون، ملتها برساختههایی هستند که از طریق روایتهای مشترک شکل میگیرند. رضا پهلوی و حامیانش، روایت خود از ایران را بر پایه نوستالژی دوران پهلوی و نمادهایی مانند کوروش هخامنشی بنا میکنند. اما این روایت، فاقد پیوند با «حافظه جمعی» (موریس هالبواکس) نسلهای کنونی ایران است. نسلهایی که انقلاب ۵۷، جنگ ، و سرکوبهای چهار دهه اخیر را تجربه کردهاند، درکی کاملاً متفاوت از «ایران» دارند.
حتی نوستالژی دوران پهلوی نیز، برای اکثر ایرانیان زیر ۵۰ سال، نه یک خاطره زیسته، که روایتی انتزاعی و انتقال یافته از والدین یا رسانههاست.
از سوی دیگر، نظریه «سنت ابداعی» اریک هابسباوم نشان میدهد که گروههای سیاسی گاه برای مشروعیتبخشی به خود، سنتهایی را میسازند که ریشه در واقعیت تاریخی ندارند. نمادهایی مانند کوروش یا ادعای پیوند با «تمدن باستانی»، بیش از آنکه بازتاب دهنده نیازهای امروز ایران باشند، ابزارهایی برای پرکردن خلأ ایدئولوژیک این جریان هستند.
دیاسپورای سیاسی و گسست از جامعه میزبان
رضا پهلوی و حلقه نزدیکانش، نمونه کلاسیک یک «دیاسپورای سیاسی» هستند که هویت خود را در تقابل با حکومت فعلی تعریف میکنند. اما بر اساس نظریه «سیاست هویتی» چارلز تیلی، هویتهای سیاسی تنها زمانی پایدار میمانند که بتوانند با زیستجهان (Lifeworld) جامعه میزبان پیوند بخورند.
مشکل اینجاست که دیاسپورای پهلویگرا، نه تنها از نظر جغرافیایی، بلکه از نظر گفتمانی نیز در حاشیه ایرانِ امروز قرار دارند. آنها در رسانههای غربی و شبکههای اجتماعی فعالیت میکنند، اما گفتارشان فاقد واژگان، دردها و امیدهای جامعه ایرانی است که زیر فشار تحریمها، تورم و سرکوب روزانه نفس میکشد.و در جغرافیای ایران به مبارزه مشغول است.
وابستگی به حمایتهای خارجی نیز طبق نظریه «مشروعیت سیاسی» ماکس وبر، به جای مشروعیت سنتی یا عقلانی، آنها را در موقعیتی شکننده قرار میدهد. تاریخ ایران نشان داده است که جریانهای وابسته به قدرتهای خارجی، حتی اگر به ظاهر پیروز شوند، در درازمدت مورد بیاعتمادی مردم قرار میگیرند.
پارادوکس هویت: پهلویِ «فرنگیشده» یا ایدئولوژیِ بدون پایه
شعار «کینگ رضا پهلوی» به تنهایی گویای تناقضات این جریان است. استفاده از واژه انگلیسی «کینگ» به جای «شاه» فارسی، در کنار تلاش برای بازسازی هویت باستانی (مثلاً با نام بردن از کوروش)، نشان میدهد که این جریان در میانه دو جهانِ فرهنگی گیر کرده است: نه میتواند از نمادهای مدرن غربی و زبان بومی جامعه ای که در واقعیت در آن قرار دارد فاصله بگیرد، نه پیوندی اصیل با نمادهای تاریخی ایران دارد. این وضعیت، یادآور نظریه «هویت چهلتکه» استوارت هال است، که در آن فرد یا گروه در میانه چند فرهنگ، نمیتواند هویتی یکپارچه بسازد.
این پارادوکس، پهلویگرایان را شبیه به «خمینی بدون اسلام» میکند؛ همانگونه که خمینی با حذف اسلام از گفتمان خود تهی میشد، پهلویگرایان نیز با حذف مفهوم جغرافیای ایران تاریخی (و جایگزینی آن با روایتی ایدئالیزه شده) و عدم ارائه برنامهای فراتر از ایرانگرایی انتزاعی، خود را به ایدئولوژیای بدون پایه تقلیل میدهند.
حکمرانیِ مبتنی بر ابداع هویت: چرخه معیوب قدرت
اگر این جریان به قدرت برسد، با بحران مشروعیت و مقبولیت و بحران افق سیاست گذاری روبهرو خواهد شد.
بر اساس نظریه «هژمونی» آنتونیو گرامشی، حکومتها نه تنها با زور، بلکه با ایجاد رضایت از طریق روایتهای فرهنگی و هویتی پایدار میمانند. پهلویگرایان، اما، مجبور خواهند بود برای جبران گسست از جامعه، به «مهندسی هویت» دست بزنند؛ اقدامی که پیشتر هم در دوران رضاشاه (با ناسیونالیسم باستانگرا) و هم در جمهوری اسلامی (با اسلامیزه کردن تاریخ ایران) انجام شده است. این فرآیند، نه تنها پاسخگوی نیازهای واقعی جامعه نیست، بلکه با ایجاد روایتهای متضاد، به بیثباتی بیشتر دامن میزند.
ایرانِ تصوری در برابر ایرانِ واقعی
فدراسیون عصر آنارشيسم / Federation of Anarchism Era
در باب کینگ رضا پهلوی: هویتِ ساختگی و چالشِ پیوند با ایران امروز رضا پهلوی، به عنوان نماد جریانی که هویت سیاسی خود را با «ایرانگرایی» تاریخی گره زده است، در صورت فرضِ دستیابی به قدرت، با چالشهای عمیقی روبهرو خواهد شد. این چالشها ریشه در شکافِ تجربی،…
جریان پهلویگرا، در وضعیت کنونی، بیش از آنکه نماینده ایران باشد، نماینده «تصوری» از ایران است که در ذهن دیاسپورای غربمحور ساخته شده است. این تصور، فاقد پیوند با تجربه زیسته اکثریت جامعه ایران، چه از نظر نسلی، چه از نظر طبقاتی است. تا زمانی که این جریان نتواند از چارچوب نمادهای انتزاعی و گفتمان غربمحور فراتر برود، و به جای تکیه بر نوستالژی، برنامهای مشخص برای حل بحرانهای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی ایران ارائه دهد، هویت آن همچون کاخی بر شنهای روان خواهد بود که هر لحظه خطر فروپاشی را دارد.
شعار «کینگ رضا پهلوی» نیز نه نشانه اتحاد، که نماد همان گسست است: گسست از زبان مردم، گسست از تاریخ معاصر، و گسست از واقعیتهای ایران امروز و حتی در فاصله با روح سیاسی و گفتمان های مسلط غربی در عصر حاضر.
راوی
https://www.tg-me.com/asranarshism
شعار «کینگ رضا پهلوی» نیز نه نشانه اتحاد، که نماد همان گسست است: گسست از زبان مردم، گسست از تاریخ معاصر، و گسست از واقعیتهای ایران امروز و حتی در فاصله با روح سیاسی و گفتمان های مسلط غربی در عصر حاضر.
راوی
https://www.tg-me.com/asranarshism
Telegram
فدراسیون عصر آنارشيسم / Federation of Anarchism Era
The Telegram Channel of The Federation of Anarchism Era
کانال تلگرام فدراسیون عصر آنارشیسم
www.AsrAnarshism.com
linktr.ee/asranarshism
[email protected]
کانال تلگرام فدراسیون عصر آنارشیسم
www.AsrAnarshism.com
linktr.ee/asranarshism
[email protected]
Forwarded from آنارشیستهای بغلان
اخبار ۷ حوت ۱۴۰۳ در مورد افغانستان:
بازداشت و اخراج فعالان مدنی مهاجر افغانستانی از پاکستان:
فاطمه سادات عضو جنبش زنان معترض افغانستان و فهمیه زاهد دروازی خبرنگار و فعال حقوق زن از سوی پولیس پاکستان بازداشت شده و در خطر اخراج قرار دارند.
چند روز قبل زهرا موسوی یکی دیگر از زنان معترض افغانستان در پاکستان بازداشت شده بود که گفته میشود آزاد شده است.
**
در پی جاری شدن سیل در ولسوالی قلعهکاه فراه ۲۱ تن جان باختند.
https://www.tg-me.com/baghlananarchists
بازداشت و اخراج فعالان مدنی مهاجر افغانستانی از پاکستان:
فاطمه سادات عضو جنبش زنان معترض افغانستان و فهمیه زاهد دروازی خبرنگار و فعال حقوق زن از سوی پولیس پاکستان بازداشت شده و در خطر اخراج قرار دارند.
چند روز قبل زهرا موسوی یکی دیگر از زنان معترض افغانستان در پاکستان بازداشت شده بود که گفته میشود آزاد شده است.
**
در پی جاری شدن سیل در ولسوالی قلعهکاه فراه ۲۱ تن جان باختند.
https://www.tg-me.com/baghlananarchists
Telegram
آنارشیستهای بغلان
کانال تلگرامی آنارشیستهای بغلان
*****
زندهگی در مسیر آزادی
*****
زندهگی در مسیر آزادی
گزارش هفتم اسفند ماه،
کارگران صنعت برق اصفهان امروز در تجمعی اعتراضی مطالبات صنفی سیاسی خود را پیگیری کردند.
کارگران خودروسازی در کاشان تجمع و راهپیمایی صنفی سیاسی برای وصول مطالبات اقتصادی شان را برگزار نمودند.
ایران کماکان در تعطیلی به سر می برد و برای فردا نیز تعطیلات سراسری در اثر کمبود برق و گاز اعلام شده است.
مهدی حسنی زندانی سیاسی شدیدا در خطر وقوع اعدام است.
https://www.tg-me.com/asranarshism
کارگران صنعت برق اصفهان امروز در تجمعی اعتراضی مطالبات صنفی سیاسی خود را پیگیری کردند.
کارگران خودروسازی در کاشان تجمع و راهپیمایی صنفی سیاسی برای وصول مطالبات اقتصادی شان را برگزار نمودند.
ایران کماکان در تعطیلی به سر می برد و برای فردا نیز تعطیلات سراسری در اثر کمبود برق و گاز اعلام شده است.
مهدی حسنی زندانی سیاسی شدیدا در خطر وقوع اعدام است.
https://www.tg-me.com/asranarshism
Telegram
فدراسیون عصر آنارشيسم / Federation of Anarchism Era
The Telegram Channel of The Federation of Anarchism Era
کانال تلگرام فدراسیون عصر آنارشیسم
www.AsrAnarshism.com
linktr.ee/asranarshism
[email protected]
کانال تلگرام فدراسیون عصر آنارشیسم
www.AsrAnarshism.com
linktr.ee/asranarshism
[email protected]
Call for Urgent Support: Humanitarian Visa for an Afghanistani Anarchist Filmmaker and Theater Artist
Dear Comrades
One of our comrades from the Federation of Anarchism era is currently in Iran and urgently seeking a way out. He has studied cinema and theater and works as a documentary filmmaker. After Afghanistan fell to the Taliban, he sought refuge in Iran and has since tried various ways to leave, but none have been successful.
At this point, the most practical option seems to be a humanitarian visa from Australia, Switzerland, the UK, Spain, or any other country that could facilitate his departure. However, this requires a sponsor from one of these countries to verify his case and submit a visa request to the Ministry of Home Affairs. His Iranian visa is set to expire in just 20 days, and the risk of it not being renewed is high.
We are reaching out to ask:
Can you or anyone in your network assist in securing a humanitarian visa or any other type of visa to help our comrade leave?
Do you have any alternative solutions or suggestions?
Any assistance, advice, or connections could make a crucial difference in ensuring his safety.
Contact us through:
Instagram: https://www.instagram.com/asranarshism
Email: [email protected]
X (Twitter): https://x.com/asranarshism
Telegram: @Asranarchism1
In solidarity.
Dear Comrades
One of our comrades from the Federation of Anarchism era is currently in Iran and urgently seeking a way out. He has studied cinema and theater and works as a documentary filmmaker. After Afghanistan fell to the Taliban, he sought refuge in Iran and has since tried various ways to leave, but none have been successful.
At this point, the most practical option seems to be a humanitarian visa from Australia, Switzerland, the UK, Spain, or any other country that could facilitate his departure. However, this requires a sponsor from one of these countries to verify his case and submit a visa request to the Ministry of Home Affairs. His Iranian visa is set to expire in just 20 days, and the risk of it not being renewed is high.
We are reaching out to ask:
Can you or anyone in your network assist in securing a humanitarian visa or any other type of visa to help our comrade leave?
Do you have any alternative solutions or suggestions?
Any assistance, advice, or connections could make a crucial difference in ensuring his safety.
Contact us through:
Instagram: https://www.instagram.com/asranarshism
Email: [email protected]
X (Twitter): https://x.com/asranarshism
Telegram: @Asranarchism1
In solidarity.
X (formerly Twitter)
فدراسيون عصر آنارشيسم Federation of Anarchism Era (@asranarshism) on X
The local anarchist federation in so-called Iran & Afghanistan
فدراسیون عصرآنارشیسم(جغرافیای به اصطلاح
ایران و افغانستان)
فدراسیون عصرآنارشیسم(جغرافیای به اصطلاح
ایران و افغانستان)
Forwarded from ریتم آنارشی Anarchy rhythm
فیلمی درباره جنگ داخلی اسپانیا و نیروهای آنارشیستی که علیه فاشیستها میجنگند.
https://youtu.be/HKfvFgj69-s?si=4_YSCweAJ3GlkzOm
https://youtu.be/HKfvFgj69-s?si=4_YSCweAJ3GlkzOm
YouTube
Land and Freedom (1995 Ken Loach) [ENG Sub]
Land and Freedom (or Tierra y Libertad) is a 1995 film directed by Ken Loach and written by Jim Allen. The film narrates the story of David Carr, an unemployed worker and member of the Communist Party of Great Britain, who decides to fight for the republican…
گزارش ۸ام اسفند ماه
تظاهرات و تجمع اعتراضی در بازار خشکبار تهران در اعتراض به رکود و گرونی انجام شد.
تجمعات و اعتصابات پرستاران ادامه دارد.
تجمعات و اعتصابات کارگران صنعتی ادامه دارد.
امروز نیز ایران در تعطیلی سراسری بود.
تظاهرات و تجمع اعتراضی در بازار خشکبار تهران در اعتراض به رکود و گرونی انجام شد.
تجمعات و اعتصابات پرستاران ادامه دارد.
تجمعات و اعتصابات کارگران صنعتی ادامه دارد.
امروز نیز ایران در تعطیلی سراسری بود.
#Abdullah_Öcalan_Statement
#بیانیه_عبدالله_اوجلان
ABDULLAH ÖCALAN’S STATEMENT, February 25, 2025
بیانیه عبدالله اوجلان، ۲۵ فوریّه ۲۰۲۵
Translated to Persian by Hasse-Nima Golkar
در بعدازظهر۲۷ فوریه ۲۰۲۵، به دُنبال ملاقات دیگری با عبدالله اوجالان در زندان إمرالی، هیئتی مُتشکل از اعضاء اَرشد «حزب برابری و دموکراسی خلقها» (دی. ای.ام) و یک وکیل حقوقی، کُنفرانس مطبوعاتی برگزار گردید که در آن پیام دست نویس عبدالله اوجلان (به زبان های تورکی و کوردی) خوانده شد.
ضمنن، د ر یادداشت تکمیلی از جانب اوجالان که از طریق هیئت امرالی ارسال شد، آمده است: «بدون شک، زمین گذاشتنِ سِلاح و إنحلال پ.ک.ک در عمل، مُستلزم به رسمیّت شناختن سیاست دموکراتیک و چارچوب قانونی است».
یادآوری مُترجم به زبان فارسی: این فراخوان مربوط به پکک می باشد و تا کنون هیچ ارتباطی با شوراهای خود سازماندهی-خود مُدیریتی در «روژئاوا» و «نیروهای سوریّه دمکراتیک» نداشته است.
فراخوانی برای صُلح و جامعهای دموکراتیک
حزب کارگران کوردستان (پ.ک.ک) در قرن بیستم، در خشنترین دوره تاریخ بشریّت، در میان دو جنگ جهانی، و تحت تأثیر تجربه سوسیالیسم واقعی و جنگ سرد در سراسر جهان متولد شد. انکار آشکار واقعیت کوردی، محدودیتهای حقوق و آزادیهای اساسی – بهویژه آزادی بیان – نقش مهمی در ظهور و توسعه آن ایفا کرد.
حزب کارگران کوردستان تحت تأثیر واقعیتهای سنگین قرن و نظام سوسیالیسم واقعی، از نظر دیدگاه، برنامه، استراتژی و تاکتیکهای اتخاذ شده، شکل گرفت. در دهه ۱۹۹۰میلادی، با فروپاشی سوسیالیسم واقعی به دلیل پویائیهای داخلی، تضعیف سیاست اِنکار هویّت کوردی در کشور، و بهبود آزادی بیان، معنای اولیه وجودی این حزب تضعیف شد و منجر به تکرار بیش ازحّد گردید. بنابراین، مانند همتایان خود، دوران آن به سَر آمده و اِنحلال آن ضروری شده است.
در طول بیش از هزار سال، روابط تورکی-کوردی بر پایه ی همکاری و اتحاد مُتقابل تعریف شده بود، و تورکها و کوردها برای حفظ موجودیت و بقاء در برابر قدرتهای سُلطه گر (هژمونیک)، باقیماندن در این اتحاد داوطلبانه را ضروری میدانستند.
مُدرنیته سرمایهداری در دویست سال گذشته، عُمدتَن با هدف شکستن این اتحاد شکل گرفته است. نیروهای درگیر، بر اساس منافع طبقاتی خود، نقش کلیدی در پیشبُرد این هدف ایفا کردهاند. با تفسیرهای یکجانبه از جمهوری، این رَوَند تسریع گردیده است. امروز، وظیفه اصلی بازسازی این رابطه ی تاریخی که به شدّت شکننده شده است، بدون اینکه باورهای گوناگون نادیده گرفته شوند، بلکه در روحیّه ی برادری بازسازی گردد.
نیاز به یک جامعه دموکراتیک اجتنابناپذیر است. حزب کارگران کوردستان، که طولانیترین و گُسترده ترین شورش و جنبش مسلحانه در تاریخ جمهوری را داشته است، پایگاه اجتماعی و پُشتیبانی یافت، و دلیل اصلی آن بَسته بودن کانالهای سیاست دموکراتیک بود.
نتیجه ی اجتناب ناپذیر انحرافات شدید ملّیگرایانه – مانند ایجاد یک دولت-ملت جُداگانه، فدراسیون، خودمختاری اداری، یا راه حلهای فرهنگی – پاسخگوی جامعه شناسی تاریخی این جامعه نیست.
احترام به هویّتها، آزادی بیان، سازمانیابی دموکراتیک هر بخش از جامعه بر اساس ساختارهای اجتماعی-اقتصادی و سیاسی خود، تنها از طریق وجود یک جامعه دموکراتیک و فضای سیاسی امکانپذیر است.
قرن دوم جمهوری تنها در صورتی میتواند به اِستمراری پایدار و برادرانه دست یابد که با دموکراسی همراه باشد. در پیگیری و تحقق یک نظام سیاسی، هیچ جایگزینی برای دموکراسی وجود ندارد. اِجماع دموکراتیک تنها راه اساسی است.
زبان دوران صُلح و جامعه دموکراتیک باید بر اساس این واقعیّت توسعه یابد.
فراخوانی که دولت آقای باغچه لی مطرح کرده است، همراه با إراده ای که از سوی رئیسجمهور ابراز شده و پاسخهای مثبت سایر احزاب سیاسی به این فراخوان، فضائی را ایجاد کرده که در آن، من خواستار کنار گذاشتن سِلاحها هستم و مسئولیت تاریخی این فراخوان را بر عُهده میگیرم.
همانند هر جامعه و حزب مُدرنی که موجودیّتش با زور از بین نرفته است، کُنگره ی خود را تشکیل دهید تا داوطلبانه با دولت و جامعه یکپارچه شوید و تصمیم بگیرید؛ تمامی گروهها می بایست سِلاحهای خود را زمین بگذارند و حزب کارگران کوردستان باید خود را مُنحل نماید.
درود خود را به تمام کسانی که به هَمزیستی اعتقاد دارند و چشم انتظار این فراخوان هستند، تقدیم میکُنم.
۲۵ فِوریّه ۲۰۲۵
عبدالله اوجالان
منبع:
https://ocalanvigil.net/2025/02/27/call-for-peace-and-a-democratic-society-ocalans-statement-from-imrali/
#بیانیه_عبدالله_اوجلان
ABDULLAH ÖCALAN’S STATEMENT, February 25, 2025
بیانیه عبدالله اوجلان، ۲۵ فوریّه ۲۰۲۵
Translated to Persian by Hasse-Nima Golkar
در بعدازظهر۲۷ فوریه ۲۰۲۵، به دُنبال ملاقات دیگری با عبدالله اوجالان در زندان إمرالی، هیئتی مُتشکل از اعضاء اَرشد «حزب برابری و دموکراسی خلقها» (دی. ای.ام) و یک وکیل حقوقی، کُنفرانس مطبوعاتی برگزار گردید که در آن پیام دست نویس عبدالله اوجلان (به زبان های تورکی و کوردی) خوانده شد.
ضمنن، د ر یادداشت تکمیلی از جانب اوجالان که از طریق هیئت امرالی ارسال شد، آمده است: «بدون شک، زمین گذاشتنِ سِلاح و إنحلال پ.ک.ک در عمل، مُستلزم به رسمیّت شناختن سیاست دموکراتیک و چارچوب قانونی است».
یادآوری مُترجم به زبان فارسی: این فراخوان مربوط به پکک می باشد و تا کنون هیچ ارتباطی با شوراهای خود سازماندهی-خود مُدیریتی در «روژئاوا» و «نیروهای سوریّه دمکراتیک» نداشته است.
فراخوانی برای صُلح و جامعهای دموکراتیک
حزب کارگران کوردستان (پ.ک.ک) در قرن بیستم، در خشنترین دوره تاریخ بشریّت، در میان دو جنگ جهانی، و تحت تأثیر تجربه سوسیالیسم واقعی و جنگ سرد در سراسر جهان متولد شد. انکار آشکار واقعیت کوردی، محدودیتهای حقوق و آزادیهای اساسی – بهویژه آزادی بیان – نقش مهمی در ظهور و توسعه آن ایفا کرد.
حزب کارگران کوردستان تحت تأثیر واقعیتهای سنگین قرن و نظام سوسیالیسم واقعی، از نظر دیدگاه، برنامه، استراتژی و تاکتیکهای اتخاذ شده، شکل گرفت. در دهه ۱۹۹۰میلادی، با فروپاشی سوسیالیسم واقعی به دلیل پویائیهای داخلی، تضعیف سیاست اِنکار هویّت کوردی در کشور، و بهبود آزادی بیان، معنای اولیه وجودی این حزب تضعیف شد و منجر به تکرار بیش ازحّد گردید. بنابراین، مانند همتایان خود، دوران آن به سَر آمده و اِنحلال آن ضروری شده است.
در طول بیش از هزار سال، روابط تورکی-کوردی بر پایه ی همکاری و اتحاد مُتقابل تعریف شده بود، و تورکها و کوردها برای حفظ موجودیت و بقاء در برابر قدرتهای سُلطه گر (هژمونیک)، باقیماندن در این اتحاد داوطلبانه را ضروری میدانستند.
مُدرنیته سرمایهداری در دویست سال گذشته، عُمدتَن با هدف شکستن این اتحاد شکل گرفته است. نیروهای درگیر، بر اساس منافع طبقاتی خود، نقش کلیدی در پیشبُرد این هدف ایفا کردهاند. با تفسیرهای یکجانبه از جمهوری، این رَوَند تسریع گردیده است. امروز، وظیفه اصلی بازسازی این رابطه ی تاریخی که به شدّت شکننده شده است، بدون اینکه باورهای گوناگون نادیده گرفته شوند، بلکه در روحیّه ی برادری بازسازی گردد.
نیاز به یک جامعه دموکراتیک اجتنابناپذیر است. حزب کارگران کوردستان، که طولانیترین و گُسترده ترین شورش و جنبش مسلحانه در تاریخ جمهوری را داشته است، پایگاه اجتماعی و پُشتیبانی یافت، و دلیل اصلی آن بَسته بودن کانالهای سیاست دموکراتیک بود.
نتیجه ی اجتناب ناپذیر انحرافات شدید ملّیگرایانه – مانند ایجاد یک دولت-ملت جُداگانه، فدراسیون، خودمختاری اداری، یا راه حلهای فرهنگی – پاسخگوی جامعه شناسی تاریخی این جامعه نیست.
احترام به هویّتها، آزادی بیان، سازمانیابی دموکراتیک هر بخش از جامعه بر اساس ساختارهای اجتماعی-اقتصادی و سیاسی خود، تنها از طریق وجود یک جامعه دموکراتیک و فضای سیاسی امکانپذیر است.
قرن دوم جمهوری تنها در صورتی میتواند به اِستمراری پایدار و برادرانه دست یابد که با دموکراسی همراه باشد. در پیگیری و تحقق یک نظام سیاسی، هیچ جایگزینی برای دموکراسی وجود ندارد. اِجماع دموکراتیک تنها راه اساسی است.
زبان دوران صُلح و جامعه دموکراتیک باید بر اساس این واقعیّت توسعه یابد.
فراخوانی که دولت آقای باغچه لی مطرح کرده است، همراه با إراده ای که از سوی رئیسجمهور ابراز شده و پاسخهای مثبت سایر احزاب سیاسی به این فراخوان، فضائی را ایجاد کرده که در آن، من خواستار کنار گذاشتن سِلاحها هستم و مسئولیت تاریخی این فراخوان را بر عُهده میگیرم.
همانند هر جامعه و حزب مُدرنی که موجودیّتش با زور از بین نرفته است، کُنگره ی خود را تشکیل دهید تا داوطلبانه با دولت و جامعه یکپارچه شوید و تصمیم بگیرید؛ تمامی گروهها می بایست سِلاحهای خود را زمین بگذارند و حزب کارگران کوردستان باید خود را مُنحل نماید.
درود خود را به تمام کسانی که به هَمزیستی اعتقاد دارند و چشم انتظار این فراخوان هستند، تقدیم میکُنم.
۲۵ فِوریّه ۲۰۲۵
عبدالله اوجالان
منبع:
https://ocalanvigil.net/2025/02/27/call-for-peace-and-a-democratic-society-ocalans-statement-from-imrali/
VIGIL FOR ÖCALAN
Call for Peace and a Democratic Society – Öcalan’s statement from İmralı - VIGIL FOR ÖCALAN
This afternoon, following another meeting with Abdullah Öcalan in İmralı Prison, the İmralı delegation, consisting of leading members of the DEM Parti and a lawyer, held a press conference where they read out the following handwritten message from Öcalan.…
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM
گزارش امروز دهم اسفند ماه،
اعدام بیست زندانی در زندان اسفراین اجرایی شد.
سقوط ارزش ریال کماکان ادامه دارد.
اهالی روستایی در حوالی بوکان در پی ناامن بودن جاده ها دست به اعتراض و تجمع زدند.
هیوا،هنرمند و اینفلوانسر فضای مجازی به دلیل زن بودن و خوانندگی کردن بازداشت شد.
https://www.tg-me.com/asranarshism
اعدام بیست زندانی در زندان اسفراین اجرایی شد.
سقوط ارزش ریال کماکان ادامه دارد.
اهالی روستایی در حوالی بوکان در پی ناامن بودن جاده ها دست به اعتراض و تجمع زدند.
هیوا،هنرمند و اینفلوانسر فضای مجازی به دلیل زن بودن و خوانندگی کردن بازداشت شد.
https://www.tg-me.com/asranarshism
Telegram
فدراسیون عصر آنارشيسم / Federation of Anarchism Era
The Telegram Channel of The Federation of Anarchism Era
کانال تلگرام فدراسیون عصر آنارشیسم
www.AsrAnarshism.com
linktr.ee/asranarshism
[email protected]
کانال تلگرام فدراسیون عصر آنارشیسم
www.AsrAnarshism.com
linktr.ee/asranarshism
[email protected]
«بخش هایی از مصاحبه آنارشیست های بلاروس با عصر آنارشیسم در ۶ سال پیش که البته در این متن کوتاه ناریخ های آن به روز شده است و مقداری ادیت و کاملتر شده است ( در ضمن رفیق آنارشیست بلاروسی که با ما مصاحبه کرد متاسفانه الان چند سالی است که خود در زندان بلاروس زندانی است ) »
۳-جنبش های آنارشیستی ایران و افغانستان کی و از کجا شروع شدند؟
اولین نشریات آنارشیستی به فارسی در خارج از ایران ۴۸ سال پیش شروع به انتشار کردند. در سال ۱۳۵۵ یعنی ۲ سال قبل از حکومت جمهوری اسلامی ما شاهد انتشار چند نشریه آنارشیستی در خارج از ایران بودیم که تا چند سال پس از آن همچنان در خارج از ایران منتشر می شدند اما چون صرفا در خارج منتشر می شدند نتوانستند بر روی حوادث داخل ایران تاثیرگذار باشند و البته در خارج از کشور نیز متاسفانه فاقد تاثیرگذاری بودند تا اینکه می رسیم به فعالیت مجدد نیروهای چپ در دانشگاه و فعالیت دانشجویان آنارشیست که به سال ۱۳۸۵ یعنی حدود ۱۸ سال پیش بر می گردد که نشریه آتش را منتشر می کردند و در سال ۲۰۱۴ « دانشجویان آنارشیست ایران » اعلام موجودیت کردند( یعنی حدود ۱۱ سال پیش ) و در اواخر سال ۲۰۰۹ یعنی از حدود ۱۶ سال پیش ما فعالیت اولین هسته آنارشیستی خود را ( که امروزه به نام فدراسیون عصر آنارشیسم شناخته می شود ) به عنوان یک گروه در خارج از کشور و انتشار وبلاگهای متعدد آنارشیستی و فعالیت در فیسبوک و ….آغاز کردیم ( البته از چند سال قبل از سال ۲۰۰۹ ما دارای چندین وبلاگ آنارشیستی بودیم ) و از سال ۲۰۱۳ هم هست که سایت عصر آنارشیسم را ایجاد کردیم و در سال ۲۰۱۸ سه گروه آنارشیستی که یکی در افغانستان و یکی در ایران و سومی مجموعه عصر آنارشیسم که رفقای ایران و افغانستان در خارج و در ایران بودیم اتحادیه آنارشیستهای ایران و افغانستان را تشکیل دادیم و در سال ۲۰۲۰ هم فدراسیون عصر آنارشیسم را تشکیل دادیم
اما میتوان از رفیق سهیل عربی بعنوان یک زندانی سابق آنارشیست با طولانی ترین دوران زندان و تبعید نام برد که ابتدا محکوم به اعدام شد آنهم تنها به جرم فعالیت در فضای مجازی در فیسبوک که از سال ۹۲ در زندان بود به مدت بیش از ۸ سال و بعد ۲ سال هم در شهر برازجان در تبعید بود که چند ماهی است که دوران تبعید خود را به پایان رسانده است . رفقای آنارشیست زیادی تا کنون در زندان بودند اما سهیل عربی طولانی ترین دوران زندان و تبعید را پشت سر گذاشته است و بارها در زندان اعتصاب غذا کرد .
قطعا رفیق سهیل عربی که بیش از ۱۰ سال در زندان و تبعید بود نقش بسزایی در معرفی آنارشیسم داشت.
مختصری در باره تعدادی از اولین نشریات آنارشیستی که در خارج ازایران از سال ۱۳۵۵ شروع به انتشار کردند
۱- نشریه « آزاد منش » که اولین شماره آن در سال ۱۳۵۵ که توسط آقای روانبخش در پاریس منتشر می شد و البته بعد از آنهم نشریه دیگری به نام « نافرمان » ایشان منتشر کردند
۲- نشریه « انسان آزاد » که توسط پرویز رها در آلمان که اولین شماره آن در سال ۱۹۸۰ یعنی یک سال پس از انقلاب منتشر می شد.
۳- نشریه « آبگون » که توسط فرشید یاسایی در سال ۱۹۸۳ منتشر می شد.
https://www.tg-me.com/asranarshism
۳-جنبش های آنارشیستی ایران و افغانستان کی و از کجا شروع شدند؟
اولین نشریات آنارشیستی به فارسی در خارج از ایران ۴۸ سال پیش شروع به انتشار کردند. در سال ۱۳۵۵ یعنی ۲ سال قبل از حکومت جمهوری اسلامی ما شاهد انتشار چند نشریه آنارشیستی در خارج از ایران بودیم که تا چند سال پس از آن همچنان در خارج از ایران منتشر می شدند اما چون صرفا در خارج منتشر می شدند نتوانستند بر روی حوادث داخل ایران تاثیرگذار باشند و البته در خارج از کشور نیز متاسفانه فاقد تاثیرگذاری بودند تا اینکه می رسیم به فعالیت مجدد نیروهای چپ در دانشگاه و فعالیت دانشجویان آنارشیست که به سال ۱۳۸۵ یعنی حدود ۱۸ سال پیش بر می گردد که نشریه آتش را منتشر می کردند و در سال ۲۰۱۴ « دانشجویان آنارشیست ایران » اعلام موجودیت کردند( یعنی حدود ۱۱ سال پیش ) و در اواخر سال ۲۰۰۹ یعنی از حدود ۱۶ سال پیش ما فعالیت اولین هسته آنارشیستی خود را ( که امروزه به نام فدراسیون عصر آنارشیسم شناخته می شود ) به عنوان یک گروه در خارج از کشور و انتشار وبلاگهای متعدد آنارشیستی و فعالیت در فیسبوک و ….آغاز کردیم ( البته از چند سال قبل از سال ۲۰۰۹ ما دارای چندین وبلاگ آنارشیستی بودیم ) و از سال ۲۰۱۳ هم هست که سایت عصر آنارشیسم را ایجاد کردیم و در سال ۲۰۱۸ سه گروه آنارشیستی که یکی در افغانستان و یکی در ایران و سومی مجموعه عصر آنارشیسم که رفقای ایران و افغانستان در خارج و در ایران بودیم اتحادیه آنارشیستهای ایران و افغانستان را تشکیل دادیم و در سال ۲۰۲۰ هم فدراسیون عصر آنارشیسم را تشکیل دادیم
اما میتوان از رفیق سهیل عربی بعنوان یک زندانی سابق آنارشیست با طولانی ترین دوران زندان و تبعید نام برد که ابتدا محکوم به اعدام شد آنهم تنها به جرم فعالیت در فضای مجازی در فیسبوک که از سال ۹۲ در زندان بود به مدت بیش از ۸ سال و بعد ۲ سال هم در شهر برازجان در تبعید بود که چند ماهی است که دوران تبعید خود را به پایان رسانده است . رفقای آنارشیست زیادی تا کنون در زندان بودند اما سهیل عربی طولانی ترین دوران زندان و تبعید را پشت سر گذاشته است و بارها در زندان اعتصاب غذا کرد .
قطعا رفیق سهیل عربی که بیش از ۱۰ سال در زندان و تبعید بود نقش بسزایی در معرفی آنارشیسم داشت.
مختصری در باره تعدادی از اولین نشریات آنارشیستی که در خارج ازایران از سال ۱۳۵۵ شروع به انتشار کردند
۱- نشریه « آزاد منش » که اولین شماره آن در سال ۱۳۵۵ که توسط آقای روانبخش در پاریس منتشر می شد و البته بعد از آنهم نشریه دیگری به نام « نافرمان » ایشان منتشر کردند
۲- نشریه « انسان آزاد » که توسط پرویز رها در آلمان که اولین شماره آن در سال ۱۹۸۰ یعنی یک سال پس از انقلاب منتشر می شد.
۳- نشریه « آبگون » که توسط فرشید یاسایی در سال ۱۹۸۳ منتشر می شد.
https://www.tg-me.com/asranarshism
Telegram
فدراسیون عصر آنارشيسم / Federation of Anarchism Era
The Telegram Channel of The Federation of Anarchism Era
کانال تلگرام فدراسیون عصر آنارشیسم
www.AsrAnarshism.com
linktr.ee/asranarshism
[email protected]
کانال تلگرام فدراسیون عصر آنارشیسم
www.AsrAnarshism.com
linktr.ee/asranarshism
[email protected]
با زیر نویس فارسی
«فیلم زمین و آزادی »در باره جنگ داخلی اسپانیا و نیروهای آنارشیستی که علیه فاشیست ها می جنگیدند
https://video.kompektiva.org/w/iqHRg2RStb2wTWPfFEcRUh
«فیلم زمین و آزادی »در باره جنگ داخلی اسپانیا و نیروهای آنارشیستی که علیه فاشیست ها می جنگیدند
https://video.kompektiva.org/w/iqHRg2RStb2wTWPfFEcRUh
Kompektiva
Land and Freedom (1995 Ken Loach)
فیلمی درباره جنگ داخلی اسپانیا و نیروهای آنارشیستی که علیه فاشیستها میجنگند.Land and Freedom (or Tierra y Libertad) is a 1995 film directed by Ken Loach and written by Jim Allen. The film narrate...
گزارش امروز ۱۲ام اسفند ،
بازنشستگان تامین اجتماعی در سراسر ایران تجمعات اعتراضی برگزار کردند.
از شعار های این تجمع،اعلام همبستگی با دانشجویان،معلمان و کارگران در بند بود.
پرستاران چند بیمارستان در سراسر ایران و من جمله همدان تجمعات اعتراضی در پی مطالبات سیاسی و معیشتی شان را برگزار نمودند.
همتی وزیر اقتصاد دولت پزشکیان در جمهوری اسلامی در پی افزایش تورم و عدم امکان مدیریت وضعیت اقتصادی استیضاح و برکنار شد.
نارضایتی های اقتصادی افزایش یافته اند.
https://www.tg-me.com/asranarshism
بازنشستگان تامین اجتماعی در سراسر ایران تجمعات اعتراضی برگزار کردند.
از شعار های این تجمع،اعلام همبستگی با دانشجویان،معلمان و کارگران در بند بود.
پرستاران چند بیمارستان در سراسر ایران و من جمله همدان تجمعات اعتراضی در پی مطالبات سیاسی و معیشتی شان را برگزار نمودند.
همتی وزیر اقتصاد دولت پزشکیان در جمهوری اسلامی در پی افزایش تورم و عدم امکان مدیریت وضعیت اقتصادی استیضاح و برکنار شد.
نارضایتی های اقتصادی افزایش یافته اند.
https://www.tg-me.com/asranarshism
Telegram
فدراسیون عصر آنارشيسم / Federation of Anarchism Era
The Telegram Channel of The Federation of Anarchism Era
کانال تلگرام فدراسیون عصر آنارشیسم
www.AsrAnarshism.com
linktr.ee/asranarshism
[email protected]
کانال تلگرام فدراسیون عصر آنارشیسم
www.AsrAnarshism.com
linktr.ee/asranarshism
[email protected]
گزارش امروز ۱۳ام اسفند،
کارگران تعدادی از پالایشگاه های نفتی ایلام و خوزستان اعلام اعتصاب و اعتراض کردند و دست از کار کشیدند.
کارگران هفت تپه نیز دست به اعتراض و اعتصاب زدند.
تجمعات و اعتراضات بازنشستگان کماکان ادامه دارد.
کارگران صنعتی نیز از اعتراضات سیاسی_معیشتی اعلام حمایت کردند.
اعتراضات پرستاران نیز کماکان ادامه دارد.
معلمان با اعتراض به نحوه امتیاز سنجی تجمع اعتراضی برگزار نمودند.
https://www.tg-me.com/asranarshism
کارگران تعدادی از پالایشگاه های نفتی ایلام و خوزستان اعلام اعتصاب و اعتراض کردند و دست از کار کشیدند.
کارگران هفت تپه نیز دست به اعتراض و اعتصاب زدند.
تجمعات و اعتراضات بازنشستگان کماکان ادامه دارد.
کارگران صنعتی نیز از اعتراضات سیاسی_معیشتی اعلام حمایت کردند.
اعتراضات پرستاران نیز کماکان ادامه دارد.
معلمان با اعتراض به نحوه امتیاز سنجی تجمع اعتراضی برگزار نمودند.
https://www.tg-me.com/asranarshism
Telegram
فدراسیون عصر آنارشيسم / Federation of Anarchism Era
The Telegram Channel of The Federation of Anarchism Era
کانال تلگرام فدراسیون عصر آنارشیسم
www.AsrAnarshism.com
linktr.ee/asranarshism
[email protected]
کانال تلگرام فدراسیون عصر آنارشیسم
www.AsrAnarshism.com
linktr.ee/asranarshism
[email protected]
Audio
Anarcho_Ai
Lyrics: Anarcho_G
Genre: Experimental
پام برهنه بود و تو دستانم سنگ
نون نبود و تو آرزوت بودم
دستفروش
کشاورز
خلاصه هرکس که آدمفروش نبود
با اینکه نون نبود
در آرزوت بود
دستشو فروخت
پاشو فروخت
کارشو فروخت
کشاورز بود و چشمای کورشو نتونست بفروشه
با اینکه نون نبود
با اینکه آبم نبود
اما بیشتر از همه در آرزوت بود
تقدیمی به کشاورزانی که در پی خواستهای صنفی و حداقلی چشمانشان را از دست دادند.
@ritm_anarchy
Lyrics: Anarcho_G
Genre: Experimental
پام برهنه بود و تو دستانم سنگ
نون نبود و تو آرزوت بودم
دستفروش
کشاورز
خلاصه هرکس که آدمفروش نبود
با اینکه نون نبود
در آرزوت بود
دستشو فروخت
پاشو فروخت
کارشو فروخت
کشاورز بود و چشمای کورشو نتونست بفروشه
با اینکه نون نبود
با اینکه آبم نبود
اما بیشتر از همه در آرزوت بود
تقدیمی به کشاورزانی که در پی خواستهای صنفی و حداقلی چشمانشان را از دست دادند.
@ritm_anarchy
زنگ خطری که آنارشیستها بصدا درآورده بودند: پیوند ذاتی فاشیسم و دولت!
سر برآوردن هیولای فاشیسم در جهان و همچنین ظهور راست افراطی نژادپرستانه در احزاب دولتهای اروپایی، هشداری به یک فاجعه عظیم انسانی میباشد.
هرچند ما آنارشیستها بیش از یک سده است که زنگ خطر را به صدا درآوردهایم که این دولت است که ماهیت سرکوبگرانه دارد و ساختار اقتدار در آن در نهایت به فاشیسم منتهی میشود. آنچه که امروز در جهان میبینیم، نتیجهی ناکارآمدی دولتها، بحرانزایی سیستم سرمایهداری و نارضایتی عمومی، همگی دست به دست هم داده و این نتیجهی خطرناک را به بار آورده است.
ناتوانی دولتها در حل بحرانهای معیشتی، زمینه را برای گسترش ناسیونالیسم افراطی در جوامع فراهم کرده و در نتیجه، راست افراطی با استفاده از پوپولیسم، نارضایتی عمومی را به نقطهای کشانده که سر و کلهی هیولای فاشیسم پیدا شود.
قطعاً یکی از عوامل کلیدی در رشد راست افراطی در اروپا، فقر و معضل بیکاری است که دولتها قادر به حل آن نیستند اما فریبکارانه با پروپاگاندا و تبلیغات مهاجر ستیزی و با شعارهایی مانند «مهاجران شغلهای شما را ربوده یا تصاحب کردهاند» و یا مهاجران بخشی از بحران اقتصادی هستند، نارضایتی عمومی را به سوی بیگانهستیزی و ملیگرایی افراطی سوق داده و موجب تقویت آن در جامعه شدهاند.
هیچ دولتی مبرا نیست!
از نظر ما آنارشیستها، مشکل اصلی خودِ دولت است بدین رو بحرانزایی را تنها مختص دولتهای سرمایهداری نمیدانیم و دیگر اشکال دولت، از جمله دولتهای بلوک چپ، دولتهای دمکراتیک موسوم به دولت رفاه (سوسیالدمکرات) و یا دولتهای سوسیالیستی نیز مستثنا نیستند. این دولتها نیز، در نهایت، بهتدریج به همان ساختارهای سرکوبگر منتهی میشوند.
در واقع، همواره دولتها در مواجهه با بحرانهایی که قادر به حل آنها نیستند، ناتوان شده و برای حفظ قدرت سیاسی خود، به سوی استبداد سوق پیدا میکنند.
دموکراسی مستقیم یا دموکراسی پارلمانی ؟
ما آنارشیستها به دموکراسی مستقیم بدون دولت باورمندیم، و مخالف دموکراسی پارلمانی هستیم. ما معتقدیم که دمکراسی پارلمانی در نهایت به اقتدارگرایی ختم میشود، از نظر ما نمایندگان منتخب یا همان الیتهای برگزیده، در نهایت نه برای تأمین منافع مردم، بلکه برای حفظ سیستم قدرت کار خواهند کرد.
ما آنارشیستها بر این باوریم که نمایندگان احزاب در ساختارهای دولتی با بهرهگیری از امتیازات قانونی و مادی و جایگاه سیاسی خود (در دولت و پارلمان)، قدرتی را که در اختیار میگیرند نه برای منافع عمومی، بلکه برای حفظ موقعیت خود و تأمین منافع دولت و منافع شخصی به کار میبرند.
تجربه نشان داده است که سیستمهای سوسیالدموکرات و لیبرال که مدعی دموکراسیاند و دههها در اروپا قدرت سیاسی و دولتی را در دست داشتهاند، نه تنها در پاسخگویی به مطالبات مردم ناکام بودهاند، بلکه شکست آنها در حفظ ماهیت کارگریای که در ابتدا مدعی آن بودند نیز آشکار شده است و قطع ارتباط ارگانیک آنها با مردم و جامعهای که ادعای نمایندگی و تأمین منافعش را داشتند، نقش تعیینکنندهای در کشانده شدن مردم ناراضی بسوی احزاب راست افراطی داشته است.
ما آنارشیستها قاطعانه مخالف دولت و پارلمان هستیم. بر این باوریم که با ورود نمایندگان به مجلس و حضور احزاب در دولت، حتی اگر دارای اندیشههای سوسیالدموکراتیک، سوسیالیستی چپگرا هم باشند، بهتدریج به دلیل موقعیت طبقاتی جدید، بهرهمندی از حقوق و مزایای مادی دولتی، و مهمتر از همه، دستیابی به قدرت، از اندیشههای انقلابی و سوسیالیستی فاصله میگیرند. در نتیجه، بهجای دفاع از منافع مردم، در جهت حفظ منافع دولت عمل کرده و نهایتاً در خدمت ساختارهای حکومتی قرار میگیرند.
تجربهی تاریخی نشان داده است که دولتها، حتی آنهایی که خود را آزادیخواه معرفی کرده و نیازهای اولیهی مردم را هم تأمین کردهاند، آخر کار برای حفظ و تثبیت قدرت خود، به سانسور، سرکوب و محدودیت آزادی بیان متوسل شدهاند. دولت در ذات خود اقتدارگراست و دیر یا زود به استبداد کشیده میشود و در بدترین حالت، به فاشیسم ختم خواهد شد.
به همین دلیل، ما آنارشیستها هر شکلی از دولت را، صرفنظر از ایدئولوژیاش، رد میکنیم ، چراکه دولت همواره آزادیهای فردی را سرکوب میکند. ما بر این باوریم که مبارزه علیه فاشیسم نمیتواند از طریق تکیه بر شکل دیگری از دولت صورت گیرد، بلکه تنها با نابودی هرگونه ساختار اقتدارگرا و ایجاد جامعهای آزاد و خودگردان امکانپذیر است.
زنگ خطری که آنارشیستها بر علیه دولت به صدا درآورده بودند، امروز حقانیتش بر همگان روشن شده است زیرا دولتها دیگر قادر به پنهان کردن ناکارآمدی و سرکوبگری خود نیستند و نشان داده شده که ساختار قدرت دولتی است که مسبب اصلی بحرانهای اقتصادی و اجتماعی جوامع انسانی میشود.
سر برآوردن هیولای فاشیسم در جهان و همچنین ظهور راست افراطی نژادپرستانه در احزاب دولتهای اروپایی، هشداری به یک فاجعه عظیم انسانی میباشد.
هرچند ما آنارشیستها بیش از یک سده است که زنگ خطر را به صدا درآوردهایم که این دولت است که ماهیت سرکوبگرانه دارد و ساختار اقتدار در آن در نهایت به فاشیسم منتهی میشود. آنچه که امروز در جهان میبینیم، نتیجهی ناکارآمدی دولتها، بحرانزایی سیستم سرمایهداری و نارضایتی عمومی، همگی دست به دست هم داده و این نتیجهی خطرناک را به بار آورده است.
ناتوانی دولتها در حل بحرانهای معیشتی، زمینه را برای گسترش ناسیونالیسم افراطی در جوامع فراهم کرده و در نتیجه، راست افراطی با استفاده از پوپولیسم، نارضایتی عمومی را به نقطهای کشانده که سر و کلهی هیولای فاشیسم پیدا شود.
قطعاً یکی از عوامل کلیدی در رشد راست افراطی در اروپا، فقر و معضل بیکاری است که دولتها قادر به حل آن نیستند اما فریبکارانه با پروپاگاندا و تبلیغات مهاجر ستیزی و با شعارهایی مانند «مهاجران شغلهای شما را ربوده یا تصاحب کردهاند» و یا مهاجران بخشی از بحران اقتصادی هستند، نارضایتی عمومی را به سوی بیگانهستیزی و ملیگرایی افراطی سوق داده و موجب تقویت آن در جامعه شدهاند.
هیچ دولتی مبرا نیست!
از نظر ما آنارشیستها، مشکل اصلی خودِ دولت است بدین رو بحرانزایی را تنها مختص دولتهای سرمایهداری نمیدانیم و دیگر اشکال دولت، از جمله دولتهای بلوک چپ، دولتهای دمکراتیک موسوم به دولت رفاه (سوسیالدمکرات) و یا دولتهای سوسیالیستی نیز مستثنا نیستند. این دولتها نیز، در نهایت، بهتدریج به همان ساختارهای سرکوبگر منتهی میشوند.
در واقع، همواره دولتها در مواجهه با بحرانهایی که قادر به حل آنها نیستند، ناتوان شده و برای حفظ قدرت سیاسی خود، به سوی استبداد سوق پیدا میکنند.
دموکراسی مستقیم یا دموکراسی پارلمانی ؟
ما آنارشیستها به دموکراسی مستقیم بدون دولت باورمندیم، و مخالف دموکراسی پارلمانی هستیم. ما معتقدیم که دمکراسی پارلمانی در نهایت به اقتدارگرایی ختم میشود، از نظر ما نمایندگان منتخب یا همان الیتهای برگزیده، در نهایت نه برای تأمین منافع مردم، بلکه برای حفظ سیستم قدرت کار خواهند کرد.
ما آنارشیستها بر این باوریم که نمایندگان احزاب در ساختارهای دولتی با بهرهگیری از امتیازات قانونی و مادی و جایگاه سیاسی خود (در دولت و پارلمان)، قدرتی را که در اختیار میگیرند نه برای منافع عمومی، بلکه برای حفظ موقعیت خود و تأمین منافع دولت و منافع شخصی به کار میبرند.
تجربه نشان داده است که سیستمهای سوسیالدموکرات و لیبرال که مدعی دموکراسیاند و دههها در اروپا قدرت سیاسی و دولتی را در دست داشتهاند، نه تنها در پاسخگویی به مطالبات مردم ناکام بودهاند، بلکه شکست آنها در حفظ ماهیت کارگریای که در ابتدا مدعی آن بودند نیز آشکار شده است و قطع ارتباط ارگانیک آنها با مردم و جامعهای که ادعای نمایندگی و تأمین منافعش را داشتند، نقش تعیینکنندهای در کشانده شدن مردم ناراضی بسوی احزاب راست افراطی داشته است.
ما آنارشیستها قاطعانه مخالف دولت و پارلمان هستیم. بر این باوریم که با ورود نمایندگان به مجلس و حضور احزاب در دولت، حتی اگر دارای اندیشههای سوسیالدموکراتیک، سوسیالیستی چپگرا هم باشند، بهتدریج به دلیل موقعیت طبقاتی جدید، بهرهمندی از حقوق و مزایای مادی دولتی، و مهمتر از همه، دستیابی به قدرت، از اندیشههای انقلابی و سوسیالیستی فاصله میگیرند. در نتیجه، بهجای دفاع از منافع مردم، در جهت حفظ منافع دولت عمل کرده و نهایتاً در خدمت ساختارهای حکومتی قرار میگیرند.
تجربهی تاریخی نشان داده است که دولتها، حتی آنهایی که خود را آزادیخواه معرفی کرده و نیازهای اولیهی مردم را هم تأمین کردهاند، آخر کار برای حفظ و تثبیت قدرت خود، به سانسور، سرکوب و محدودیت آزادی بیان متوسل شدهاند. دولت در ذات خود اقتدارگراست و دیر یا زود به استبداد کشیده میشود و در بدترین حالت، به فاشیسم ختم خواهد شد.
به همین دلیل، ما آنارشیستها هر شکلی از دولت را، صرفنظر از ایدئولوژیاش، رد میکنیم ، چراکه دولت همواره آزادیهای فردی را سرکوب میکند. ما بر این باوریم که مبارزه علیه فاشیسم نمیتواند از طریق تکیه بر شکل دیگری از دولت صورت گیرد، بلکه تنها با نابودی هرگونه ساختار اقتدارگرا و ایجاد جامعهای آزاد و خودگردان امکانپذیر است.
زنگ خطری که آنارشیستها بر علیه دولت به صدا درآورده بودند، امروز حقانیتش بر همگان روشن شده است زیرا دولتها دیگر قادر به پنهان کردن ناکارآمدی و سرکوبگری خود نیستند و نشان داده شده که ساختار قدرت دولتی است که مسبب اصلی بحرانهای اقتصادی و اجتماعی جوامع انسانی میشود.